روی خودت سرمایه‌گذاری کن - صفحه 25

480 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فخرالسادات حسنی عطار گفته:
    مدت عضویت: 1114 روز

    سلام بخاطر نداشتن عزت نفس واینکه باورنداشتم خودم میتونم از پس زندگیم بربیام سالیان سال با کسی زندگی کردم که هرروز بیشتر از دیروز زندگیم داغون میشد وکم کم داشتم افسردگی میگرفتم چون از هرنظر که فکرمیکردم طرف مقابلم حسن قابل توجهی نداشت من هرروز خودمو گول میزدم که بلاخره این زندگی خوب میشه ولی نشد بعداز اینکه مدتها باخودم کلنجار رفتم ودودوتا چهارتا کردم وباوجود ترس زیاد درنهایت تصمیم گرفتم به اون زندگی خاتمه بدم وخودم وزندگیم رو به خدا بسپارم واین اعتماد به رب همه چی رو عوض کرد وارامش نداشته به زندگیم برگشت دستان خداوند یکی پس از دیگری توی زندگیم ظاهرشدن ومن باوجود اینکه موجودیم صفر بود موفق شدم بدون کمک شوهرسابقم واسه خودم وبچه هام خونه اجاره کنم وبه ارامش برسم ودرحال حاضر حال واحساسم باوجود این سایت وعمل به اموزه ها عالیه خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1187 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام دوستان خوب

    این روزشمار امروز واقعا سرگذشت و حال من است

    مدتها است دارم کارگری می کنم و حالا دارم آموزش می بینم تا برای خودم صاحب کسب و کار خودم بشوم

    اما نمی دانم

    ترس دارم

    چه شغلی انتخاب کنم

    سرمایه گذاری کنم و یا مغازه اجاره کنم

    گاهی اوقات سردرگم هستم

    نمی دونم چکار کنم

    اما الان به لطف خدا و کمک است کم کم دارم راه خودم را مسیر خودم را می فهمم

    هنوز یه کوچولو شک و تردید و ناآگاهی دارم ولی باز حالم خوب است چرا که نسبت به قبل خیلی بهتر شده ام

    درس امروز استاد بسیار عالی بود

    نوشتن محاسن و معایب کار و حرفه ای که می خواهم انجام بدم اینگونه بهتر به خودم کمک می کنم

    بسیار بسیار درس امروز برای من مفید و آموزنده بود و راه را روشن کرد و تا حدودی باز راهم را روشن تر کرد

    می دانم که باید تکامل خودم را طی کنم

    جرات به تصمصم گیری

    جرات به نوشتن

    جرات به انتخاب کردن

    جرات به نشستن پای تصمیم خودم

    خوشحالم که روزشمار تحول زندگی من باز امروز برای من بهترین بود و بهترین تر رقم خورد

    هرچه جلوتر می روم آگاهی ام بیشتر و بیشتر می شود

    خدایا تو را سپاس

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  3. -
    یاسر آزادی خواه سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 2807 روز

    سلام استاده گل

    این فایل نشانه امروزه من بود

    وقتی از خدا خواستم که در مورد کارمو علاقمو تصمیماتم راهنماییم کنه و بعدش گذینه نشانه امروزه من رو زدم

    چقدددددر دقیق راهنماییم کرد چقدر دقییییق منو اورد تو فایل تصمیم گیری

    تا یادبگیرم در مورد کارای عقب موندم در مورد علایقم و استعداد هام درمورد رسالتم زودتر تصمیم بگیرم

    حالا میخوام یه لیست از همش تهیه کنم نکات مثبت و منفیشو بنویسم و بعد یه تصمیم قاطع بگیرم

    و به محض تصمیم گیری انجامش بدم

    خدایاشکرت که دقیق جوابه سوالمو با این فایل دادی

    استاد جون ممنون بابت راهنمایی عالیتون ممنون بابت این فایله بی نظیر

    در پناه فرمانروای کل کیهان ، کسی که تمام قدرتها در اختیارشِ ، کسی که میتونه همه چیز رو به هر شکلی که بخواد تغییر بده ، کسی که توکل کردن به اون شمارو به پادشاهی جهان میرسونه ، به همون میسپارمتون

    🌹🌹🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    حسل گفته:
    مدت عضویت: 2336 روز

    سلام به همه دوستای عزیزم . سلام به استاد عزیز و مریم نازم

    روز پنجاه و یکم

    خدااااای منننن آدم چقد میتونه زود به خواسته هاش برسهههه

    همین دیروز بود که از خدا خواسته بودم و حتی تو کامنتم نوشتم که برای من یه هدفی که عاشقش باشم و هر لحظه بدون حس خستگی ازش، انجامش بدم رو نشون بده تا من همونو انجام بدم. و چقدددد جالبه که روز بعدی یعنی روز ۵۱، استاد دقیقا میان به طور واضح نحوه تعیین هدف و تصمیم گیری رو توضیح میدن. خیلی واضح بود برای من . و خیلی جالب تر اینکه تصمیم گیری، عضله داره و جوریه که با تمرین قوی تر و قوی تر میشه. حتی همینکه وارد وادی تصمیم گیری میشیم هم انگار پذیرفتیم که تو این مسیر قراره پیشرفت کنم. و قراره خیلی تکاملی قدرت تصمیم گیریمون هم بیشتر بشه. خدایا شکرت که مسیر هدفگذاری و مسیر حرکت رو اینقد بهم واضح نشون دادی . چقددد من امروز ذوق دارم اخهههه. من همیشه ذهن و حال خودم رو خسته میکردم از بس فک میکردم چیکار کنم و چی دوست دارم و…. کلا واقعا تو برزخ بودم. و بزرگترین نکته مسیر یعنی دستان یاری گر خدا رو فراموش کرده بودم. دستان اجابت کننده الساعه خدا رو فراموش کرده بودم و چقد من با ایمان تر شدم وقتی همین دیروز ، ازش درخواست کردم و امروز بهم نشون داد!!! خدای منننن. تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم. یاد گرفتم تو تک تک تک تک لحظات زندگیم و تک تک تک تک و ریز به ریز زندگیم با تو مشورت کنم. و هرجا احساس کردم نمیدونم، به تو پناه بیارم و رها کنم و مطئنم که پاسخگو هستی اونم به بهترین شیوه. عاشقتم خدایا. استاد، توی آخرین لایوتون گفته بودید که یه تصمیم بگیرید که بتونید عملی کنید و این تمرینی میشه برای افزایش اعتماد به نفستون یعنی اعتماد به نفس حاصل از رسیدن به اون هدف رو بیایم صرف رسیدن به یه هدف بعدی بکنیم. وقتی این فایل رو گوش میدادم ناخوداگاه به اون فایل، پلی بک میزدم و میگفتم واقعاااا حتی همون تصمیم هایی که میگیریم و بهش میرسیم و حتی همینکه میگیم اقاا نمیخوامش، یه اعتماد به نفسی میده که بیایم هدف و تصمیم جدی تر بگیریم و کم کم تمام تصمیامون جدی تر بشن. فهمیدم مهم اون اعتماد به نفسه اس. خیلیییی جالب بود و خیلییی تمرین عالی هستش برای اینکه اعتماد بهنفسم بره بالا. میخوام تو این کامنت یه تجربه شیرین از عمل به یکی از تصیماتم که الساعه انجامش دادم رو بگم:

    یادمه بعد از اینکه پایان نامه ارشدم رو دفاع کردم، دنبال این بودم که کسب درامد کنم ولی نمیدونستم از کجا و چطور! ولی میدونستم من حداقل همون برنامه و نرم افزارایی که برای پایان نامم استفاده کردم رو میدونم و مسلما جاهایی هستن که بخوان همچین نیرویی که اینا رو بلد باشه رو استخدام کنن. از طرفی دلم میخواست فریلنسری کار کنم و همین که تصمیم گرفتم تو یه شرکتی که همچین نیرویی بخوان کار کنم، از همون لحظه شرو کردم به درست کردن رزومه. یه رزومه ای درست کردم که بسیار تمیز و قشنگ بود وخودم به خودم آفرین میگفتم. بعد با اولین شرکتی که تماس گرفتن اوکی کردم و چون ماه اول بدون حقوق بود، تصمیم گرفتم برگردم خونه، با وجود اینکه میدونستم دیگه خوابگاه رو تحویل بدم و برگردم خونه دیگه فرصت رفتن دوباره به خوابگاه و استفاده از مزایاشو از جمله مکان موندن تو تهران و فرصت گشتن برای شغل های دیگه و حتی شاغل بودن و استفاده از چن ماه فرصت برای موندن تو خوابگاه رو از دست میدم. با این همه معایب من برگشتم خونه. یه اتاقی جلوی خونون بود که من درجا رفتم اونجا ویادمه قبلش به بابام گفتم که برام میز سفارش بدن و از همون روزی که رسیدم، شروع به همکاری کردم. بعد از یه هفته دیدم اون کاری که میخوام نیست و ولش کردم و رفتم سراغ نوشتن سه فصل اول پایان نامه دانشجو ها که اولش برام خیلی سخت بود چون خودم اصلا نمیدونستم ولی چون دفاعم رو ۲۰ شده بودم، یه اعتماد به نفس بالایی تو انجامش داشتم و خداروشکر تا الان ۶ تا پایان نامه عالی نوشتم البته ۳ فصل اولشون و درامد به نسبت خوبی نسبت به موقع بیکاریم کسب کردم. وقتی این مراحل زندگیم رو یاداور میشم، به خودم بیشتر یاداوری میکنم که ببین حسل، تو توی زندگیت در حال پیشرفتی، در هر حال با گذشت زمان تو یه پله بالاتر از پله قبلی. بعد از این ماجراها نجواهای ذهنی هجوم اوردن و هی تصمیم ها و هدف های مختلفی تو ذهن من ردیف شدن، جوری که من فقط به دلیل ترسم، حتی وارد هیچکدومشون نشدم. تصمیم هایی که میدونم واقعااا عالیه ولی مهم اینه که تصمیمه گرفته بشه و عملی بشه. این اصلشه. مهم حرکته. تا حرکت نکنم، خدا نمیتونه مسیری بهم نشون بده!! من به امید کار تو اون شرکته برگشتم خونه ولی سر از یه جای دیگه دراودرم که واقعا خوب بود. حتی یادمه هم اتاقیام خیلی اصرار میکردن که بیشتر تو خوابگاه بمونم و چقد عجله دارم و …. ولی من خیلی مصمم بودم برگردم. یجورایی انگار بهم وحی شده بود برگردم و خیلی جالب تر اینکه بعد اینکه من برگشتم، هم اتاقیام سر موضوعات مختلف با هم دعواشون شده بود و یه وضعی بوده که وقتی بیشتر فک میکنم، میبینم ادم باید به حس درونش بیشتر اعتماد کنه. بیشتر به خدا ایمان داشته باشه و تو هر لحظه ای اگه تصمیمی بهش حس فوق العاده تری نسبت به تصمیم های دیگه میده و با فکر کردن بهش و حس تجربه اون، یه شهامت و قدرت بیشتری تو خودش احساس میکنه، اونو عملی کنه. و هر چه سریعتر، بهتر.

    خداجووونممم من عاشقتمممم . خیلی دوستت دارم که اینقد واضح از طرف دستای پر مهر استاد عزیزم منو به این سفرنامه هدایت کردی. مریم خوشگلم من خیلی دوستت دارم و بینهایت بابت دست نوشته های پر مهر و آگاهیت سپاسگذارم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سارا شکری گفته:
    مدت عضویت: 1219 روز

    به یاد خدا

    روز ۵۱ ام روزشمار تحول زندگی من

    خدایا سپاسگزارم که میخواهم بنویسم

    از تجربیات و از وقتی با این قوانین بدون تغییر جهان آشنا شدم

    من تغییر کردم

    آرام آرام تغییر کردم

    بیشتر مفهوم سکوت رو فهمیدم

    سکوت حلال بسیاری از چالش‌هاست

    سکوت زبان گیرای بی زبانی است

    سکوت عالم بزرگ و زیبایی دارد برای خودش

    سکوت از جانب خداوندم است که به من می آموزد قوانینش را

    خداوندا سپاسگزارم که دارم قدرت سکوت رو درک میکنم و بیشتر از قبل بهش عمل میکنم

    خداوندا سپاسگزارم که فهمیدم فقط هر خواسته ای اگه واقعا واقعا بخوایش بهش میرسی

    اگه درباره داشتن یا نداشتنش تردید داشته باشی دبیر میرسی یا هرگز نمی‌رسی

    برای رسیدن به خواسته قلبی ات باید از دل و جان بخوایش و اشتیاق و ایمان داشته باشی که میتونی و بهش میرسی اونوقته که لایق رسیدن و لمس خواسته است میشی

    خدایا می‌خوام که رانندگی کنم خدایا من این خواستمو سالهای ساله که دارم و قدرت و جسارت انجامش رو در عمل نداشتم تا الان

    به خاطر ترس هام

    خدایا میدونم که میتونم انجامش بدم

    همون طور که هزاران هزار خانم که از من خیلی سنشون بیشتر یا کمتره یا سواد و تحصیلات شون از من پایین تره دارن رانندگی میکنن

    ترس های من همش الکیه همش بیهوده هستش و از جانب شیطان ذهنم

    خدایا میدونم که کمکم می‌کنی تا من هم بتونم با رانندگی کردن بیشتر از زندگی لذت ببرم و خوشی های بیشتری رو تجربه کنم با عزیزانم

    خداوندا میدونم که کمکم می‌کنی تا من به این خواسته ام هم برسم کافیه قدم بردارم و مسیرها بهم گفته میشه

    خداوند مسیرها رو برام هموار می‌کنه

    قلب‌هایی رو برام نرم می‌کنه تا بهم کمک کنن تا من به خواسته ام برسم

    خدایا میخواهم امسال خودم صبحا دخترم رو ببرم مدرسه و لذت ببرم از رانندگی کردن در صبح های زود

    خدایا من بهت توکل میکنم قلبی

    کارا رو ردیف کن لطفاً

    هر اتفاقی بیفتد، در نهایت قطعا همیشه به نفع من است

    سپاسگزار تمام دوستانی که این شرایط رو فراهم کردن تا در اینجا بنویسم و از نوشتنم لذت ببرم

    خدایا سپاسگزارم از تو و تمام بندگانت که به واسطه ی اونا منو به خواسته هام میرسونی

    استاد سپاسگزارم صداتون همیشه توی گوشمه

    خانوم شایسته سپاسگزارم چهره زیبا و دوست داشتنی و آرام شما همیشه توی ذهنمه

    دوستان هم فرکانسی عزیزم ازتون سپاسگزارم

    مطالب و تجربیات شما همیشه توی یادم میمونه و از تجربیات شما توی زندگیم استفاده میکنم

    خدایا شکرت که زندگی ام هر روز از هر جهت بهتر و بهتر میشود چونکه من همیشه همیشه می‌خوام که آگاهانه روی خودم کار کنم و ورودی های خوب بدم به ذهنم تا خروجی عالی و تجربیات زیبا رو در زندگی ام ببینم و تجربه کنم

    خدایا سپاسگزارم که با شنیدن این فایل مجدد بهم یادآوری شد که تصمیم‌گیری در زندگی چقدر مهمه

    مهمه که با قطعیت تصمیم نهایی رو بگیری و تردید و دودلی از جانب شیطان ذهن هستش که میخواد تو به آرامش نرسی و توی برزخ و دو دلی باشی

    خدایا سپاسگزارم که یاد گرفتم که می‌خوام از این به بعد تصمیم قطعی و نهایی رو محکم تر از قبل بگیرم توی زندگی ام و کمتر در شک و دودلی سپری کنم لحظه هامو

    خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم و ایمان دارم مسیرها بهم گفته میشه به قول استاد🙂

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    سارا شکری گفته:
    مدت عضویت: 1219 روز

    به نام خدا

    سلام

    تحول روزشمار زندگی من

    اومدم یه رد پا ی دیگه بزارم تا جای پاهام توی این مسیر بیشتر و بیشتر بمونن و هم خودم و هم دوستانم از دیدن جای پاهام توی این مسیر تکامل الهی لذت ببریم

    ذهن همه ما همیشه مشغول فکر کردن به هزار جور افکاره بیشترشون هم افکار تکراری

    این افکار ما رو ورودی های ما تغذیه میکنن

    سوختشون غذایی که ما به بهشون میدیم

    من یاد گرفتم، با تجربه، آخرین ورودی هایی که قبل خواب هرشب به مغزمون میدیم، چقدر مهمن و باعث میشن، کل خوابمون در طول شب ،رو تحت تاثیر قرار بدن، که فرداش با حال خوب بیدار شویم یا نه

    من از وقتی این موضوع رو درک کردم سعی میکنم قبل خواب حرفایی مثبت رو بخونم و بشنوم و بزنم و غذای مثبت بدم به مغزم تا نتیجه مثبت هم بگیرم و حالم خوبتر باشه

    و باز به تجربه خودم درک کردم هر وقت حالم خوبه هر وقت خیالم راحت و آسوده تره هر وقت نگران نیستم واقعا اتفاقات و شرایط خوبتر و عالی تر رو تجربه کردم

    خداوندم رو سپاسگزارم که مرا آشنا کرد با این قوانین بدون تغییرش

    خداوندم رو سپاسگزارم که بهترین و سریعترین اجابت کننده هستش

    تنها و مهمترین کار من در زندگی کنترل آگاهانه ورودی های ذهنم‌‌ هستش

    خدایا هزاران بار سپاسگزارم

    استاد عباس منش ازتون سپاسگزارم

    مریم شایسته عزیز ازتون سپاسگزارم

    تمام دوستان هم فرکانسی عزیزان

    ازتون سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    عادله اکبری گفته:
    مدت عضویت: 1102 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم ودوستان هم مسیرم. حالاکه استاد از تصمیم گیری گفتن ومن الانمو باگذشتم مقایسه کردم دراین مورد دیدم واقعا رشد کردم من در گذشته واسه ساده ترین وبی اهمیت ترین تصمیم ها هم دو دل بودم همیسه دودل بودم واسه هر چیزی والان میفهممکه بخاطر نداشتن عزت نفس ونشناختن خودم بوده که نمیدونستم از خودم چی میخوام.الانم شاید ده ها تصمیمی هست که باید بگیرم واما نمیگیرم ولی اینو میدونم که نسبت به قبلم خیلی بهترم. عادله ی الان که با آموزه های استاد اشناشده با عادله ی ۳سال قبل خیلی فرق داره. من یه عالمه از تصمیمات نگرفته ی گذشتمو انجامش دادم تصمیم کاهش وزن تصمیم رعایت رژیم غذایی باشگاه رفتن وجدیدا تصمیم سرکار رفتن با اینکه موانع زیادی سرراهم بود اما چون به خودم تعهد داده بودم که انجامش بدم باوجود همه ی موانع ادامه دادم واخیرا هم تصمیم بزرگ دیگه ای که فکر نمی کردم ازپسش بربیام رو انجامش دادم وراستشو بخواید الان خیلی حس قدرتمندتربودن میکنم . اینکه استاد گفتن اگه یه تصمیمی رو باتعهد وقاطعانه بگیری اونوقت نحوه ی انجامش متفاوته واقعا به دلم نشست چون وقتی در تصمیمی قاطع هستی دیگهدموانع نمیتونن پشیمونت کنن یا سستت کنن در اون تصمیم. این کارکه مزایا ومعایب هر تصمیمی رو بنویسیم وباتوجه به اون یکیشو انتخاب کنیم ودر اون ثابت قدم باشیم رو من ازش درجاییکه دودلم استفاده میکنم وواقعا کاربردیه. واینکه استاد گفتن عضله ی تصمیم گیری بااستفاده کردن تقویت میشه وهربار سریعتر میتوتیم تصمیم بگیریم وحتی درست تر اینم درس بزرگیه برام. اینکه ما توی هرمسئله ی کوچیکی هم دودل نباشیم ویه تصمیم بگیریم تاهربار تصمیم گیری واسمون راحت تروصحیح ترباشه. استاد عزیزم ازتون یه دنیاممنونم بخاطربه اشتراک گذاشتن اینهمه آگاهی ها.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1161 روز

    سلام به سرمایه گزاران عزیز.کسانی که ازمرواریدوجودشون باخبرشدن،وروی خودشون سرمایه گذاری کردن .

    سلام به استادعزیزکه وجودایشون باعث پیداکردن (من درونیم )شد.

    استادصحبتهایی که تواین فایل کردید.دقیقامنویادرفتارهای خودم انداخت.منم تاپارسال توجایگاهی بودم که تواکثرکارام ،چ باخودم چه توروابطم باهمسرم چه توروابطم بادیگران توهمه ی موضوعات ،واقعن به معنای واقعی توبرزخ بودم .چون توهیچی تکلیفم باخودم معلوم نبود.توهرکاری دودل بودم ازانجامش یه جوردردمی کشیدم وازانجام ندادنش یه جوردیگه .کلاهمش توابهام وتردیدبودم.

    اصلن تکلیفم باخودمم ،معلوم نبودچه برسه باموضوعاتی مثل روابط بادیگران .

    همیشه حالم خراب ،مضطرب ونگران وپریشون حال بودم .دنبال گمشده می گشتم دنبال یه چیزی یه کسی که بتونه احساسات درونی منوبفهمه وبه من کمک کنه .

    توخیلی ازمسائل مشورت وکمک می گرفتم ازدیگران .ولی هیچ وقت راهکاری که با،درون من یکی باشه ،دریافت نمی کردم .واین منواذیت میکرد.به هیچکس اعتمادنداشتم .حرفهاوکارای آدمهاباهم تناقض داشت .حتی کسانی راکه ظاهرا،قبولشون می کردم ،بازیه جاهایی راهم ،ازشون جدامی شد.میگم که خیلی درگیری ذهنی داشتم .

    مثلابابت حجاب :واااای پدرخودمودرآوردم تاالان ،شدم اون چیزی که خودم دوست داشتم .هرروزتیپای مختلف .یه روزباحجاب کامل .یه روزدیگه یه شکل دیگه .اصلن تعادل نداشتم .

    وافراطی عمل می کردم .وچون خودم نبودم .هرکسی راکه می دیدم‌برخلاف میل من ،حجابش متفاوته ،باعث آزارم میشد .میگفتم اگه من حجاب کامل دارم بایدبقیه هم داشته باشن واگرنبود،من می رنجیدم.

    ازاینکه یه کم آزادباشم وهرتیپی که خودم دوست دارم بزنم وازترسم ،انجام نمیدادم ولی می دیدم بعضیاراحت انجام میدن .اذیت میشدم وحالم بدمیشد.یه چیزی جلومومی گرفت وفکرمی کردم گناه کبیره انجام میدم .ازعواقب کارم می ترسیدم که مباداخدا،جوردیگه مجازاتم کنه .

    ولی بالاخره تصمیم خودموگرفتم حداقل به طورموقت ،اونی باشم که خودم دوست دارم واین همه سال ،حسرتشومیخورم .الانم بی حجاب نیستم ولی آزادم اونی هستم که خودم دوست داشتم .حداقل تحمیلی وتقلیدی کاری انجام نمیدم وبه قضاوت وسرزنش دیگران کاری ندارم .چون هنوزمادرم بعداز۴۳سال ،بهم‌میگه اینجورباش اینطورباش.

    خداروشکرمیکنم که رهاشدم وحس آزادی رادارم .بااین حال که منم توشهرمذهبی قم هستم .والان احساس رضایت دارم ودیگه کسیوبه خاطرحجاب داشتن یانداشتن ،سرزنش نمی کنم .چون پی بردم که این یک انتخابه وهرکسی خودش تصمیم می گیره که چطورباشه .وبه حقوق دیگران بایدیادبگیرم احترام بزارم .

    باورهاوافکارغلط ،پدرآدمودرمیارن .جالبه که وقتی عمیق درموردش فکرمی کنی ،می فهمی که اکثرکارات تقلیدیه وطبق میل وخواسته ی خودت نیست .

    به خودم قول دادم که هرطورکه خودم میخام باشم تاکمبودچیزی راحس نکنم.ودوربینم فقط سمت خودم روشن باشه .دیگران راهم آزادبزارم .

    هرکسی بادرک وعقل ومنطق خودش رفتارمی کنه وقرارنیست کسی مسولیت کس ،دیگه ای رابپذیره .

    شعارمعروف که میگه (زندگی کن وبگذارزندگی کنن)راهیچ وقت فراموش نکنم .

    خب این یه موضوع بودوموضوع دیگه درموردروابطم باهمسرم ودیگرانه .

    اول درموردروابط بادیگران ،احساسمومیگم.

    من یه خانمی بودم که همیشه تاییدوتعریف واحساس رضایت دیگران ازمن ،برام خیلی مهم بود.شایدظاهرابگیدچی بدی نبوده که !ولی من میگم همیشه انگارتواسارت بودم وخیلی ازکارام برخلاف میلم بوده وازخیلیابه خاطرهمین ،ضربه خوردم .چون دیگران هم این حس منومیفهمیدن وخیلی جاهاسواستفاده میکردن .ازنظراونها،حصاری برای خودم ساخته بودم وایده ونظریاتشون برام حائزاهمیت بودتاجایی که خودموبایدیه جاهایی ،فداوبعدفنامیکردم .همیشه درگیراین بودم که اول به خودم اهمیت بدم بهتره یادیگران .واین دوگانگی ،همیشه عذابم میداد.به قول استادتکلیفم باخودم مشخص نبود.

    ای قربونت بشم من ،عباس منش که منوازاین حصاربیرون کشیدی .دوره عزت نفس راکه گوش کردم ،چنان قدرتی گرفتم که همه ی رفتارهام راراحت تغییردادم .الویت راخودم واحساس خودم قراردادم .احترام به دیگران راازطریق درستش ،یادگرفتم .تورفتارهام تعادل وثبات شخصیتی پیداکردم .

    ترسهام کناررفت .

    قضاوتهای دیگران به هیچ وجه برام ارزشی نداره دیگه .سرم گرمه، کارای خودمه .همانطورکه من به کسی کاری ندارم .به دیگران حتی عزیزانم هم اجازه نمیدم که کاری به کارمن داشته باشن .

    هیچ توجهی به کنترل اونها،نسبت به خودم ندارم .

    چقدرحالم واحساساتم عوض شدوباعث شد،ازوقت وزمانم بهتراستفاده کنم .

    بازاینجاازاستادبی نهایت سپاسگزارم .ببوسم دساتو😘.

    حالادرموردروابطم باهمسرم .

    براتون بگم که من زندگی خوبی داشتم ودارم .ولی به خاطریه خواسته ای که تووجودمن بودوهمسرم همین یه خواسته ی منونداشت .توخونه ،طوری زندگی می کردم که انگارالان توجهنمم . درحالیکه واقعن همسرمن یه مردنمونه ای بودوهست .ازهرلحاظ که فکرشوبکنید.ولی متاسفانه به خاطراون یه موردکه اصلن هم مهم نبودولی به خاطرجاهلیت من .خودم توذهنم بزرگش کرده بودم ،همیشه درگیراین بودم که ولش کنم .طلاق بگیرم .ازهم جدابشیم بهتره .

    بعدکه فکرمیکردم ،وزندگی این واونو،می دیدم ،متوجه میشدم همسرم من چقدرخوبه ومن قدردانش نیستم .بازازاحساسهای بدی که نسبت بهش پیدامیکردم ،ناراحت میشدم وبعدبازدوباره اون احساس مخرب سراغم ،میومد.

    کلن این همه سالی که زندگی کردم، درگیراین بودم که کنارهم هستیم خوبه یاجدابشیم ،بهتره .وهیچ وقت تصمیم درستی نگرفتم وهمیشه توهمون برزخی که استادعرض کردن،بودم نه لذتی میبردم اززندگیم نه درست رفتارمیکردم بابنده خدا .البته من کسی هستم که به خودم ازهمه لحاظ می رسیدم وآزادی کاملی داشتم ازطرف همسرم ولی به خاطریه نقطه ضعف توهمسرم ،هیچیو،نمی دیدم .وفقط توجه وتمرکزم به اون نقطه ضعف بود.

    بازم خداخیربده این استادعزیزم رو.که باخریددوره ی روابط ودیدن سریالهای زندگی دربهشت .به درک وفهم خیلی چیزها،رسیدم .

    بدون اجبار،بدون فیلم بازی کردن .خودواقعیم الان قدرشناس همسرخوبم هستم .واقعن نمونس .ندیدم مطابقش .خیلی بهم محبت میکنه تواین سن وباگذشت این همه سال اززندگیمون همیشه بامن مثل مجنون رفتارمیکنه .ولی من چشماموبسته بودم وتوجه به این همه خوبیهاش ،نمی کردم .

    ازاستادیادگرفتم تمام توجهم وتمرکزم حتی تودعوایامشاجره ،به نکات مثبت همسرم باشه ،این روش خیلی کمکم کرده تاسریع احساس خودموخوب کنم .امسال عهدکردم دیگه به داشته هام توجه کنم وبه خاطرتک تک صفات مثبت همسرم ،هرروزسپاسگزاری میکنم .باتغییرات من باتوجه به اینکه ایشون خوب بودن ولی خیلی خیلی عالی ترشدن وهردواززندگی لذت میبریم .

    امروزایمان دارم که خدااگه این مردراهمسرمن کرده ،حتمن بهترینونصیب من کرده .چراکه نه ،بایدسپاسگزاری کنم وممنون خداباشم که نعمت به این بزرگی به من عطاکرده .وجالب تراینکه ،ناخوداگاه دیگه من اون نقطه ضعف راتوایشون ،نمی بینم .

    ازاینکه همیشه تردیدداشتم که تواین زندگی باشم یانباشم ،رهایی پیداکردم وامروزبامیل ورغبت خودم زندگی میکنم وهرجالازمه به ایشون عشق می ورزم .

    خداروسپاسگزارم که مسیردرست زندگی کردن رانشونم داد.

    ازاستادممنون ومچکرم که بهترین آموخته هاراازایشون یادگرفتم .درسهای بزرگی ازایشون یادگرفتم وبه خاطرآرامش خودم ،مسیردرست راانتخاب کردم تاخودم لذت بیشتری ببرم واتفاقات خوب دیگه ای راتوزندگیم خلق کنم .خداروشکر نتایجش راهم داریم می بینیم .

    تازه متوجه شدم چقدباافکارغلط وخواسته ی اشتباه ،این همه سال ،لذتهایی راازخودم گرفتم ومقصرهم خودم بودم .

    امروزباکارکردن روی خودم وباورهای خودم ،زندگی خوب وعالی ای رابرای خودم خلق میکنم .

    انشالله بتونم ادامه بدم تاجبران آسیبهایی که به همسرم زدم ،رابکنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
    • -
      صفورا کوشککی گفته:
      مدت عضویت: 1193 روز

      سلام ناهید عزیزم

      چقدر سپازگذار خداوندم که از طریق دست مهربونش که شما هستید جواب سوالمو داد.سوالی که سالهای ساله باهاش درگیرم و امروز وقتی فایل استاد در مورد تصمیم گیری رو دیدم به خودم گفتم یک بار برای همیشه باید تکلیفمو با خودم مشخص کنم.

      زندگی من با همسرم اصلا با عشق شروع نشد و با نقطه ی مقابل عشق یعنی نفرت شروع شد.اون هم از طرف من.به خاطر باورهای اشتباهی که داشتم و خودمو مجبور به ازدواج میدیدم.هر روزی که میگذشت نفرت من بیشتر میشد و حتی کوچیکترین نشانه ی مثبتی تو مرد زندگیم نمیدیم که بخوام امیدوار به این رابطه باشه.بارها و بارها و بارها بحث طلاق رو پیش میکشیدم و هربار به خاطر کمبود عزت نفسم و به خاطر ترسهایی که داشتم خودم عقب میکشیدم‌.نه میتونستم از این کینه و نفرت خلاص شم نه میتونستم برای طلاق تصمیم بگیرم و پاش وایستم من تمام دوران نامزدی تو برزخ بودم و بین یه دو راهی خیلی بزرگ گیر کرده بودم.تا اینکه با قانون جذب آشنا شدم و از اونجا زندگی من شروع به زیر و رو کردن کرد.البته تا مدت خیلی زیادی باز هم همچنان تو برزخ بودم که خدایا چیکار کنم جدا بشم یا ادامه بدم.وقتی که کم کم درک کردم که این خودمم که مسوول تمام اتفاقات زندگیم هستم با خودم گفتم اگر این منم که همچین همسری با همچین خصوصیاتی جذب کردم پس من اگر تغییر کنم این آدم هم باید برای من تغییر کنه.البته اینو در نظر میگرفتم که حتما اصرار نکنم که حتما باید این آدم مرد زندگیم باشه ولی با خدا اتمام حجت کردم گفتم خدایا من میخوام که این آدم مرد زندگیم باشه اگر که این منم که این زندگی رو برای خودم ساختم خودمم درستش میکنم.من میخوام قانون رو اینجوری به خودم ثابت کنم که من عوض میشم همسر من چاره ای نداره جز اینکه تغییر کنه.و با اینکه خییییلی برام سخت بود با حس نفرت همچین خواسته ای از خدا داشته باشم شروع کردم به نوشتن خوبیها و توجه به نکات مثبت همسرم.

      الان تقریبا بعد از 6 سال از اول نامزدیم تا به الان.امروز عاشق همسرمم و خیلی دوستش دارم .خیلیییی همسرم تغییر کرده و صد البته چقدرررر من تغییر کردم.

      ولی یه مسئله ای که هنوزم که هنوزه باهاش درگیرم اینه که تا یه رفتاری ازش میبینم که ناراحتم میکنه سریع گزینه ی طلاق میاد جلو چشمم بعد که دوباره خوب میشیم میبینم چقدر دوسش دارم‌.من سالهای ساله که دارم با این برزخ زندگی میکنم و نتونستم خودمو ازش رها کنم.مدام با خودم میگم نکنه به صلاح من نیست که با این آدم زندگی کنم نکنه خدا چیز دیگه ای رو برای من میخواد.

      امروز با گوش دادن فایل این مسئله برام خیلی مهم شد بازم میگفتم چطور بفهمم کدوم تصمیم درسته تا اینکه رسیدم به کامنت شما .و چقدررر هدایت زیبایی بود از سمت پرودگارم برای من.من باید مسولیت انتخابمو به گردن بگیرم.خدا همون چیزی رو برای من میخواد که من برای خودم میخوام.هر چند همین الانم هنوز به یقین نرسیدم در این مورد ولی مطمئنم خدا کمکم میکنه.

      و کامنت شما یه نشونه ی خیلی بزرگه برام.

      قطعا لایق بهترینها هستید

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        ناهید رحیمی تبار گفته:
        مدت عضویت: 1161 روز

        سلام صفوراجان .

        امیدوارم هرچه زودترباتغییرافکاروباورهات ،این حس منفیت برای همیشه ازبین بره.

        ولی یه کم عمیق تر به این حست توجه کن ببین ازکجانشات گرفته ودلیل اصلیش چیه ؟

        سعی کن دنبال راهکاری باشی که برای همیشه بتونی ازبین ببریش .

        اینکه این حس میادومیره زیادجالب نیس .

        وجودهمین حس ،خیلی جاهاباعث میشه رفتارهاوکارهایی انجام بدی که هردفه به خاطرش خودتوسرزنش کنی .واین توروبه احساس بدمیبره.

        امیدوارم خداوندبه بهترین مسیرهدایتت کنه .

        تاذهنت باز.

        افکارت مثبت.

        ودلت شادبشه عزیزم .

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
    • -
      سیما گفته:
      مدت عضویت: 1445 روز

      سلام ناهید عزیز

      چقدر عالی و در زمان مناسب خداوند من رو به کامنت زیبات هدایت کرد دوست خوبم

      من هم مثل خودت خیلی خیلی همسرم نکات مثبت داره و این لطف خداوند رو که به شکل این مرد مهربون در زندگیم جاری کرده رو نمیدیدم و مثل خودت فقط یک چیز رو در این بنده خدا میدیدم و بهش توجه میکردم و احساسم بد میشد

      همسر من خیلی آدم خوبی هست

      عاشق من و فرزندانم هست و من این رو با تمام وجودم حس میکنم

      فقط اینکه بعضی وقت ها با دوستاش میره بیرون

      و این خیلی حس من رو بد می‌کرد تا جایی که برای همین دلیل کوچیک میگفتم ازش جدا میشم و هزاران نکته مثبت شو نمیدیدم

      و این مسئله رو اینقدر برای خودم بزرگ کردم که زیبایی های زندگیمو کلا و مسیر خودسازی رو فراموش کردم

      ولی الان که به کامنت زیبات هدایت شدم چشمام باز شد و فهمیدم باید بیشتر به داشته هام توجه کنم به لطفی که خدای من بهم داشته و این دست نازنینش رو در زندگی من قرار داده و داره لطف سو از این طریق وارد زندگیم میکنه

      ازت ممنونم ناهید عزیز و از خداوند میخام که هر روز عشق بیشتری وارد زندگیت کنه و یک رابطه عاشقانه و صمیمی و سرشار از عشق و دوستی صلح و آرامش و آزادی رو با یار و همراه زندگیت تجربه کنی و شاد و موفق باشی در تمام عرصه های زندگیت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    ملکه قربانی گفته:
    مدت عضویت: 1315 روز

    سلام خدمت شما استاد گرامی وخانم شایسته عزیز این فایل درمورد سرمایه گذاری روی خود است این که ما باید بتوانیم در هر مورد از زندگی به خوبی تصمیم بگیریم ودر حالت برزخ نمانیم

    وقتی که باورهای مناسب داشته باشیم ونقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنیم وروی آنها کار کنیم

    وقتی که حرکت کنیم بر ترس ها غلبه می‌کنیم وخداوند هم ما را در این راه حمایت می کند

    پس بیاییم روی خودمان سرمایه گذاری کنیم

    هر تصمیمی که میگیریم باید زودتر اقدام کنیم بدانیم که خداوند همیشه با من است من هدایت می‌کند با این ایمان حرکت کنیم وتصمیم بگیریم

    یکی از ویژگی های افراد موفق این است که خیلی زود تصمیم می‌گیرند اگر خوب نمی توانیم تصمیم بگیریم اعتماد به نفس نداریم هر چقدر شجاعتر باشی با ایمان تری خدا با شجاعان است

    ردپای این قسمت که باید روی خودم سرمایه گذاری کنم که بتوانم از زندگی لذت ببرم بهترین سرمایه گذاری روی خودمان است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  10. -
    صبا کرمی گفته:
    مدت عضویت: 1126 روز

    درود و سپاس از خدا و شما

    تصمیم گیری در من احساس قدرت ایجاد می‌کنه و فارغ از اینکه نتیجه هر چیزی باشه ، باعث میشه از این جنس احساس بعد از تصمیم گیری در غالب رخداد های عمیق بیشتر تجربه کنم

    تصمیم گیری های زیاد باعث شده خودم رو بالا بدونم باعث شده توانمندی مو بیشتر باور کنم

    حتی اگر نتیجه با شکست روبرو شد اما من به طور عجیب احساس قدرت میکردم

    اصلا هم برام مهم نبود که چقدر اشتباه کردم

    خود به خود یه حس قدرت درونم بود

    و همیشه تصمیماتم باعث شده که خدا رو کنار خودم بیشتر احساس کنم

    بهترین وجه هرچیزی رو به سمت من میاره تا من تصمیم هامو به بهترین نحو پیش ببرم

    اما خب گاهی من خودم دیدگاه اشتباهی داشتم و از بهترین هایی که خدا تو مسیرم قرار داد نتونستم به درستی استفاده کنم و ابدٱ پشیمون نیستم بلکه خوشحالم چون باعث شد دیدگاه بهتری رو بسازم

    از خدای مهربانم بینهایت سپاسگزارم

    خواستار عشق و احساس خوب برای همه دوستان هستم❤️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: