روی خودت سرمایه‌گذاری کن - صفحه 33

480 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فرشاد نصیری گفته:
    مدت عضویت: 1083 روز

    سلام

    پای ما به روز پنجاه و یکم سفر زیبایی که مدیریتش را خداوند و لیدری آن را بانو مریم شایسته برعهده دارند،باز شد.

    میخوام یه داستانی رو از خودم و نتیجه ایمان به خدا و سرمایه‌گذاری روی قدرت خدا براتون بگم.اول یه مقدمه از وجودم در مسیر الهی میگم بعد داستان رو میگم.

    روی خودم سرمایه گذاری کنم.

    من میگم روی خدا سرمایه گذاری کنم.روی ایمان به خدا.و خداوند از طریق خودم و بی نهایت دستانش این سرمایه‌گذاری را گسترش می‌دهد و من را به ثروت ها و نعمت های کلان می‌رساند.

    شاید من هم بسیار تصمیماتی اجرا نشده دارم اما چند صباحی ست که تصمیم دارم که تصمیماتم را بدون ترس عملی کنم.

    همین تصمیم خودش یه تصمیم بزرگه که عملی بشود شاهکاری بزرگ است.

    همین فهمیدم هر تصمیمی یارای عملی شدن دارد.

    همین که فهمیدم فقط کافیست بخواهم و به دنبال خواستن می‌توانم تصمیم اجرای آن را بگیرم و یک نیرویی برتر از خودم و برتر کل جهان پشتوانه بی چون و چرای من است.این یک اتفاق بزرگ است.

    شاید بزرگترین اتفاق عمرم.زیباترین پذیرش.

    مهم ترین چالش.

    خدایا تو چه کردی با من.

    تو با ایمانی که در دل من به پا کردی چطور مرا قانع کردی که بدون سرمایه‌گذاری روی کسی یا بدون هیچ پولی دست به چه کارهایی بزنم یا اصلا بپذیرم که می‌شود روی خدا فقط سرمایه‌گذاری کرد و دست خالی از پول بری در دل بزرگترین سرمایه‌گذاری های عمرت.

    شاید این بزرگترین سرمایه‌گذاری از نطر خیلی ها کوچیک باشه ولی توی عمر من احتمالا بزرگترین بود.

    عجب از این شور

    عجب از این ایمان

    عجب از این اعتقاد

    عجب از این اعتماد

    همین چند مدت پیش تقریبا دو ماه پیش بود که تقریبا 60 هزار تومان کل دارایی پولی من بود.

    گفتم خدایا کار میخوام که پول ساز باشه.

    هدایتم کرد گفت فردا برو فلان جا برا گرفتن کار.

    رفتم اون شرکت گفتم کار بهم بدید بزنم( کناف).

    گفتن بفرمایید عصر بیاید کار بهتون بدیم بزنید.

    اومدم توی راه داشتم شکرگزاری میکردم یهو گفتم خدایا من که وسایل و ابزارم تکمیل نیست که.اینجا هم شهر خودم نیست برم از دوستام وسیله قرض بگیرم.منم این همه جلو این شرکت ساختمانی معتبر و بزرگ خودم رو عالی معرفی کردم نگن این که این همه ادعاش میشه و اوستا کاره ولی وسیله نداره.

    گفتم خدایا چکار کنم.وسیله میخوام.

    توی همین حرفا بود رسیدم خونه ساعت 11 ظهر بود.گفتم خدایا خودت جورش کن.

    رفتم توی خونه و لباس عوض کردم و به خانوم گفتم کار بهم داد شرکت دیاموند(سازنده بهترین ساختمون های شاهین شهر)

    گفت خداروشکر اما تو که ابزارت کامل نیست که.

    گفتم خدا خودش جورش میکنه.

    به بزرگی خدا قسم به یک ساعت نکشید که تلفنم زنگ خورد و از شهر قبلیم از پتروشیمی مسجدسلیمان بهم زنگ زدن گفتن یه کاری چند وقت پیش معرفی کردیم و رسید به شما بیاید پیش پرداخت بهتون بدیم که شروع کنید.

    بال در آوردم از خوشحالی

    پشت سر هم میگفتم خدایا بردیم توی شهر خودم و اونجایی که اگه لنگ ابزار بشم از دوستم میگیرم و پیش پرداخت هم گرفتی برام که بتونم ابزار بخرم.

    اومدم جمع جور کردم که حرکت کنم.

    یهو یادم اومد ک من کلا 60 هزار تومان پول دارم و باید 600 کیلومتر مسیر برم تا برسم.چطور با 60 تومان آخه؟؟؟؟؟

    گفتم خدایا من پولم اینقده برم؟؟؟گفت برو با همین مقدار پول برو حرکت کن.

    اومدم با 45 هزار تومان 30 لیتر بنزین دولتی زدم و حرکت کردم

    و طبق معمول فایل از استاد پلی کردم و افتادم توی جاده.

    فایل گفتگو با هادی عزیز رو خدا هدایتم کرد براوش دادنش و هادی با گریه گفت خدا به من گفت ‌.‌‌‌‌‌……………

    این درگه ما ، درگه نومیدی نیست

    صد بار اگر توبه شکستی بازآ

    منم تا اینو شنیدم فقط داد میزدم پشت فرمون که خدایا من فقیرتم.من هیچم در مقابل تو و قدرتت و هدایت هایت.

    توی همین حس حال شکرگزاری و حرف هادی عزیز بودم یهو تلفنم زنگ خورد.

    جواب دادم.گفنم بفرمایید.

    گفت آقای نصیری شما رو فلانی معرفی کرد من یه چند متر کار دارم بیاید زحمتش رو بکشید.

    گفتم کار چند متره.اومدم حساب کردم دیدم تقریبا دو میلیون دستمزدشه و کل کار توی دو ساعت انجام میشه.

    گفتم حاجی دم غروب میرسم خدمتت.

    تلفن قطع کردم و اشک جاری شد.

    خدا گفت بیا به من اعتماد کردی و با جیب خالی حرکت کردی و اینم نتیجه اعتمادت به من.برو برس و دو ساعت کار کن و دو میلیون تومان دستمزد بگیر برا توی دستت تا پس فردا پیش پرداخت کار بزرگه رو بگیری.

    اره عزیزان.ما انسان ها یه مقدار که زمان میگذره فراموشمون میشه خداوند کجا و چطور چه کارهایی برامون کرد که از فرط حیرت فقط اشک میریختیم و لذت می‌بردیم.

    این داستان رو گفتم که خودم یادم نره خدا در یک فقره کار چطور هدایتم کرد.

    اینا رو واسه خودم و اون دوستایی که میخونن و ایمانشون تقویت میشه مینویسم.

    خدایا من به هر خیری از سوی تو فقیرم.

    سپاسگزارم از تمام نعمت هایی که به من دادی و می‌دهی.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      اسماء منصوری گفته:
      مدت عضویت: 1905 روز

      سلام به فرشاد عزیزم

      کامنتت فوق العاده بود فرشاد جان واقعا لذت بردم

      بغض کردم از این همه ایمان و احساس عالی که برات به وجود اومده

      واقعا به قول خانم شایسته اعجاز خداوند همین در لحظه بودنشته، همون لحظه که بخوای تصمیم بگیری و جور دیگه ای به همه چیز نگاه کنی از اون لحظه به بعد همه چیز عوض میشه، بهتر از این داریم مگه

      چقدر احساس عالی داره که منم داشتم به هدایت های خداوند فکر می کردم در مورد همین شغل

      و بعد با خودم گفتم تو میدونی چجوری جورش می کنه، از جایی که تو فکرش نمی کنی

      الانم خواستی، پس نشانه هاش میفرسته

      و بعد از نوشتن کامنتم در آخرین صفحه از نظرات و خوندم نظرات دوستانم در همون صفحه خواستم سایت ببندم

      خدا گفت برو یه صفحه قبل و کامنت بخون و کامنت شما رو خوندم و جوابم گرفتم

      خیلی خوبه که هستین و کامنت نوشتین و هدایت خداوند برای من شدین

      از خدای وهاب براتون احساس خوب خیلی زیاد ثروت خیلی زیاد شادی خیلی زیاد و عشق خیلی زیاد رو میخوام

      در پناه الله یکتا باشید.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
      • -
        فرشاد نصیری گفته:
        مدت عضویت: 1083 روز

        سلام اسماء جان.

        وقت باارزشت بخیر

        ممنونم ازت که با این همه احساس زیبا برام کامنت نوشتی.

        ممنونم از خداوند که هر وقت ازش خواستم و ایمان به تجلی اون خواسته داشتم،برام جهان رو به زانو در اورد.

        اسماء جان،همه ما قطعا داستان ها و تجربیات زیادی از معجزات و حضور به موقع خداوند داریم.

        اما نجوا همیشه میاد که زور بزنه که ما فراموش کنیم اون اتفاقات رو.

        این همه یه برهه زمانی کمی داره که خاموش یا کمرنگش کنیم.

        چون به قول استاد،درسته ذهن یه اسب چموش و نااهلِ،اما اگه رامش کنی خیلی خوب سواری میده.

        بانو سپاسگزار کلمات ارزشمند شما هستم.

        شاد باشید و ثروتمند

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    محمد دِرخشان گفته:
    مدت عضویت: 1931 روز

    ای نام تو بهترین سر آغاز

    بی نام تو نامه کی کنم باز

    ای یاد تو مونس روانم

    جز نام تو نیست بر زبانم

    سلام

    سخت ترین گزینه تغییر زندگی تصمیم هست

    تصمیم برای اینکه آیا می‌خواهیم تو همین شرایط رو به زوال الان زندگیمون بمونیم و یواش یواش گذران عمرمون را ببینیم یا آیا میخوایم بلند بشیم و حرکت کنیم

    واقعا کار سختی هست منم خودم یکی دو ماه هست که دارم کار میکنم روی خودم برای گرفتن تغییر زندگیم برای رفتن به تهران برای ساختن زندگی رویایی و اون چیزی که میخوام

    شاید قبلا خیلی میترسیدم برای گرفتن تصمیم ولی الان اینطور نیستم

    هیچ کسی مسیر،شغل،حمایت را بهم وعده نداده ولی میخوام دلا بزنم به دریا و کارهاما دارم انجام میدم که انشالله دیگه سال جدید بزنم تو دل کار و به امید خدا برم

    اونم دلیل داره چون دارم می‌بینم آروم آروم اگه تغییر نکنم پابند اینجا میشم و دیگه نمیتونم تغییر کنم

    میدونم سخته ولی برای ما عباسمنش ها که امیدمون به خداست هیچ کاری مشکل نیست

    از تو حرکت از من برکت

    یا علی

    خدایا امیدم به توست

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    فرزانه در مسیر آگاهی گفته:
    مدت عضویت: 1242 روز

    رد پای من در روز پنحاه و یکم از سفرنامه

    سلام به استاد سراسر عشق و مریم خانوم عزیز و خانواده دومم

    تصمیم های مهم زندگی من ک هنوز نگرفتم

    هرچقدر بیشتره یعنی به همون نسبت اعتماد به نفسم پایینه ترسام بزرگتره و…

    تصمیم های بزرگ رو بگیر

    در برزخ زندگی نکن چون همواره احساس ت بده

    جرات داشته باش و توانایی هاتو پیدا کن

    یاد بگیر که عضله تصمیم گیریتونو تقویت کنید

    تصمیم اشتباه بگیرید بهتر از اینه که تصمیم نگیرید و در برزخ بمونی

    ایمان داشته باش بار تو روی زمین نمی مونه خدا هس

    یکی از ویژگی های افراد ثروتمند سریع تصمیم گرفتن است

    خدا را باور کنید ایمانتان را قوی کنید

    هر چقد جسورتر باشید به این معنی ااست که با ایمان تری

    در پناه الله یکتا شاد و تندرست باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سماء گفته:
    مدت عضویت: 3499 روز

    بنام خداوند قادر متعال

    سلام دوستای خوبم

    امروز روز 51 سفر رویایی ام هستم

    چقدر این فایل خوبه و چقدر لحظه های مختلف این فایل رو تجربه کردم لحظه هایی که تو برزخ گیر کردم و نمیدونستم چکار کنم یا لحظه هایی که میدونستم چکار کنم ولی میترسیدم از اینکه اقدام کنم و همه اینا از کمبود عزت نفس و کمبود ایمانم بوده اینکه من میترسیدم از اینکه نکنه لنگ بمونم نکنه انجام نشه نکنه نتونم انجامش بدم ولی همه اینا از کمبود عزت نفس بود و الان اینو فهمیدم و میخوام با تمرکز کامل کار روی عزت نفسم رو شروع کنم.

    خدایا کمکم کن که بتونم تمرکز کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    صدف احمدی گفته:
    مدت عضویت: 2396 روز

    من واقعا نمیدونم چی بگم ….

    متن این مقاله دیوانه کنننده ست

    واقعا چطور میشه انقدر دقیق نوشت و انقد زیبا توصیف کرد

    جوری که بر دل بیننده و شنونده بشینه

    و جانشو مشتاق تر کنه

    برای ادمه

    روحم به پرواز دروامد و از بدنم جدا شد

    بله

    اینه هدایت

    این همون هدایتیه که ازش حرف میزنید

    من به جایی هدایت شدم که خواهانش بودم

    قلبم

    چیزی که خدا وعده داده بود

    به حقیقت پیوست

    و کلمات خدا

    گفته شد ،

    چه چیزی زیبا تر از این

    من هر روز و هروزو

    هر روز

    در این سایت

    شاهد هدایتم هستم

    شاهد جمله های ناب الهی هستم که بهم گفته میشه

    از زبان زیباترین ها

    از زبان زیباییها

    امروز یک قدم مهم برداشتم در رابطه با کار کردن روی خودم

    و فایلایی از استاد که چند وخت رو هم تلنبار شده بودو دسته بندی نشده بودو دسته بندی کردم ،

    کار سنگینی بود ولی با هدایت پروردگار اون فایلای درهم برهم و قرو قاطی با فایلای دیگه خارج از بحث دسته بندی شدن

    و جالبه وختی داشت این اتفاق میفتاد من همینجوری به خودم نگا میکردم و میگفتام واووووو

    کیه که داره این کارارو انجام میده …

    چون قطعا من نیستم

    چون قطعا من هیچچچچچ ایده ای نداشتم که چطور میشود ولی هی ایده میومد هی ایده میومد

    ( تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس ،

    خود راه بگویدت که چون باید رفت)

    بله اینطوری شد که من ی عالمه فایلو دسته بندی کردم تندو تندو تند و اصا نفهمیدم این ایده ها رگباری از کجا اومد

    که اینکارو کن بد اونکارو کن خب حالا این دسته بندیارو اینجوری یکی کن!!!

    مگه دیگه خدا چیه؟؟:(

    جز این هدایتاس ؟؟؟

    جز این زیباییهاس؟؟

    جز این ناتوانیهایی ما و تواناییهای اونه؟؟

    و خب این فایلا قراره ریخته شن تو فلش با یه دسته بندی عالی و گوش داده بشن …

    و بله

    اینه قدم اول

    قدم دوم

    قدم سوم

    قانون داره ج میده

    قانون داره جواب میده

    خواستم

    هدایت شدم

    به هدایت عمل کردم چون درحال کار کردن رو باورامم

    چون دارم ذهنمو کنترل میکنم

    و بله

    نتیجه ،

    نتیجه میاد

    نتیجه ها خواهد امد

    اگر این روند روند همیشگی من باشه

    بهترو بهترو بهتر به امید الله مهربان

    دوستون دارم

    خدانگهدارتون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  6. -
    مهشید و شیرین گفته:
    مدت عضویت: 1253 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام استاد و خانم شایسته عزیز

    بسیاری از افراد نمی توانند درباره موضوعات اساسی زندگی خود تصمیم گرفته و همیشه در شک و تردید و دودلی به سر می برند و نه می توانند سرمای کوهستان را تحمل کنند نه گرمای کوهپایه را و همیشه بین این دو مسیر سرگردان هستند یکبار برای همیشه باید تصمیم بگیریم و به آن عمل کنیم حتی اگر تصمیمات ما درست نبود و به نتایج خوبی ختم نشد مشکلی نداشته و بسیار بهتر از ماندن در شک و تردید است برای تصمیمات اساسی خود دلایل آن را ذکر کرده و بر روی کاغذی همیشه همراه خود داشته باشیم تا زمانی که شک و دودلی از تصمیمات به سراغمان آمد با خواندن آن به درستیش پی برده و با اطمینان بیشتری آن را ادامه دهیم. قبل از تصمیم گرفتن هم مزایا و معایب آن را ذکر کرده تا بتوانیم تصمیمات درست تری را اتخاذ کنیم . تصمیم گیری نیز یک مهارت است که هر چقدر از آن استفاده ی بیشتری کنیم قوی تر می شود و با ادامه دادن آن درصد خطای ما کاهش می یابد اگر به قدرت خداوند و توانایی های که او در وجود ما قرار داده باور و ایمان داشته باشیم و جسارت و شجاعت خود را نشان دهیم او همواره پشتیبان و حامی ما خواهد بود و راه حل تمام درخواست های ما را می داند و متناسب با ویژگی ها شرایط و موقعیت ما را هدایت خواهد کرد همه ی ما مسیرهای مجزایی برای رسیدن به اهداف خود داریم که شبیه به هیچ کسی نیست و تنها خداوند مسیر رسیدن به آن را می داند. باید دقیقا ارزش ها اهداف رسالت و خواسته های خود را مشخص کرده و باورهای هم جهت با خواسته را ایجاد کنیم و خداوند ما را قدم به قدم هدایت خواهد کرد. زمانی که ما احساس ارزشمندی و عزت نفس داشته باشیم خداوند ایده هایی به ما الهام کرده که با عمل کردن به آن ها به راحتی به اهداف خود دست می یابیم مسیر رسیدن به اهداف هیچ گاه از ابتدا مشخص نیست بلکه با برداشتن قدم اول و ایمان و باور به خداوند قدم های بعدی به ما گفته شده و به تدریج با طی کردن قانون تکامل به آن ها دست خواهیم یافت.

    خدایا شکرت

    عاشقتونیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    سلام استاد عزیز

    سلام دوستان عالی خودم

    این فایل برای کم نکته هایی داشت که واقعا جای تعمل و تفکر داشت

    خیلی از اوقات من درگیر تصمیم خودم هستم

    شده روزهایی که می خواهم یک کاری را انجام بدهم ولی هر دفعه یک اما و اگر پیش می آمد و من آن کار را انجام نمی دادم

    شده روزهایی که من تا یک قدمی تحقق کار خودم رفتم ولی باز نشده

    همه اینها بخاطر ترس ها و تردید هایی است که من در ذهن خودم داشتم

    همه اینها بخاطر افکار و باورهایی غلطی بوده است که من در زندگی خودم داشتم

    یادم می آید که هر بار که می خواستم برای خودم شغلی را دست و پا کنم مدام منتظر جواب و تایید دیگران بودم و بالاخره بخاطر ترس هایی که در ذهن خودم داشتم تا دیگران یک دلیل بر مبنای نه می آوردند دیگر آن کار را رها می کردم

    همه اینها بخاطر این بود که تکلیف خودم با خودم مشخص نبود

    بخاطر این بود که نمی توانستم درست و قطعی تصمیم بگیرم

    روزهایی بود که می ترسیدم تصمیم قطعی بگیرم

    می ترسیدم جواب بدهم که آیا می خواهم و یا خیر ؟

    همه اینها بخاطر این بود که نمی داستم خودم چه می خواهم ؟

    خودم را نمی شناختم و از ارزش های خودم غافل بودم

    دوره احساس لیاقت برای من واقعا کمک رسان بود و واقعا به من کمک کرد تا بدانم و بفهمم که در کجای زندگی خودم هستم

    این دوره به من کمک کرد تا بتوانم براحتی پا روی ترس های خودم بگذارم

    یادم می آید که می خواستم از شغل دوازده ساله خودم بیرون بیایم و می ترسیدم

    در دفتر خودم شروع به نوشتن کردن علت های این تصمیم و چراهایی که چرا نباید ادامه این کار را انجام بدهم

    این کار سبب شد که وقتی هایی که دچار شک و تردید می شدم وقتی آن نوشته های خودم را می خواندم سبب می شود تا باز قوی تر بشوم و با اراده عالی تر به کار خودم ادامه بدهم

    امروز از این فایل این عالی را یاد گرفتم که همیشه یادم باشد که بار من هیچ وقت روی زمین نمی ماند

    این بدان معنی است که خدای مهربان همیشه با دست های خودم در حال کمک کردن به من

    همیشه یادم باشد که خداوند من را کمک خواهد کرد و از موفقیت من خوشحال و پیروز می شود

    وقتی که نمی توانم براحتی تصمیم بگیرم این بدان معنی است که در ذهن خودم ترس ها و گرها ها و ترمزهایی دارم و این نشانه بی ایمانی نسبت به خدای خودم است

    پس برای خودم از علل رسیدن و نرسیدن ها بنویسم و همیشه برای خودم این را مشخص کنم که چرا باید این کار را انجام بدهم و چرا نباید انجام بدهم و آنوقت من موفق ترین خواهم بود

    ممنونم استاد عزیز بخاطر این فایل ارزشمند

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    حمیدرضا صادقی گفته:
    مدت عضویت: 4009 روز

    درپای روز 51

    سلااام و ارااادت

    با دو روز و نیم فاصله از بعد نکته برداری از فایل دارم کامنتش را مینویسم ، چون نیاز به یک تصمیم گیری داشتم !

    البته که طبق گفته ی استاد کلی تصمیم نگرفته وجود داره و یا تصمیم هایی که گرفته شده ولی سست بوده

    اما یکی از مواردی که شاید به ظاهر تصمیم گیری هم لازم نداشت و چیزی بود که جز رویای شخصی چندین ساله ی منه ، ولی چون درمسیر استمرار درست نداشتم نوشتم و روی کاغذ آوردمش

    مینویسم تا اینجا هم تعهدی باشه و ردپایی از امروزم !

    تصمیمم در مورد ادامه مسیر قهرمانی بود ، من ورزشکار هستم و کسایی که ورزش حرفه ای میکنند و فایتر هستند میدونند که مسیر قهرمانی استمرار میخواد

    مثل خیلی از هدف ها بها میخواد ولی توی وزرش حرفه ای ، بهای بدنی و تلاش فیزیکی زیادی را هم لازمه

    با اینکه تمرین برای من بسیاااار لذت بخشه ولی توی دو سال اخیر ، بارها شد که تمرینم در اوج بود و بعد از مدتی تمرینم به صفر میرسید که برای مسیر قهرمانی یه فاجعس !! و بهونه ی این بی تمرینی را به مسائل و چالش های دیگه زندگیم و کارم و مخارجم مینداختم ، چرا میگم بهونه ، چون اگر بدون بهونه به چیزی که میخوام فکر کنیم میفهمیم که خیلی از اوقات شرایط جلو رفتن و یا به قول خودم تمرین درست و استمرار درش را داشتیم ، ولی اون زمان افکار محدود و چالش ها و ورودی های نامناسب ما را قانع میکنه که :

    خوب اره دیگه به این دلایل تمرین نکردم و حق داشتم و مشکل داشتم و ….. !!!!!

    .

    یه شب با مربی بدنسازم داشتم صحبت میکردم که بهم گله کرد که :

    تو واقعا میخوای قهرمان بشی ؟! اینکه نشد تمرین !!

    داشتم همون بهونه ها را دونه دونه براش میگفتم که : بدجوری اوضاع مالیم ریخته بود به هم و کارهای خونه و شروع زندگی مشترک و ….. ، که استادم یه نگاهی بهم انداخت و گفت :

    میخوای بری منچ بازی کنی ؟ که مشکلات هم نداشته باشی ؟!

    مرد حسابی سراغ دارم طرف خونه خودش را فروخته تا برای مخارج قهرمانیش بزاره ، تو داری به من میگی مشکل مالی داشتم ؟!؟

    ………………….

    هیچی دیگه اون شب قشنگ مربیم منو کوبید ! ولی کوبیدن درستا حسابی ، کوبیدنی که چندین ماهه همش به حرفای اون شبش فکر میکنم !

    و اگر بخوام مثل بلور فروش داخل کتاب کیمیاگر نباشم ، که فقط رویای مکه رفتن را داشت و با رویای اون دلش خوش بود و نه با رسیدن بهش !!

    و واقعا این قهرمانی و دنیایی که عاشقش هستم را لمس کنم ، لازمه که بدون بهونه به روند و خواسته ام نگاه کنم

    و واقعا تصمیم بگیرم و سرم رو توی برف نکنم و خودمو گول بزنم

    .

    نشستم نوشتم و حتی با همسرم صحبت کردم در مورد و شب پای آتش دم در خونه که راه انداخته بودیم نشستیم در موردش حرف زدیم

    جالب بود برام همسرم گفت اگه واقعا بخوای منم حمایتت میکنم و هر کاری بتونم برات انجام میدم ! خودت تصمیم بگیر !!

    بازم نخواستم جوگیر بشم و نشستم نوشتم !! با منطق :

    که اگر بیخیالش بشم چه بدی هایی داره و چه خوبی هایی داره

    و اگر واقعا و جدی ادامش بدم ، چه بدی هایی داره و چه خوبی هایی داره

    .

    که به مراتب دلایل ادامه دادنم و اینکه تلاش واقعی بدون حسرتم را انجام بدم ، خیلی بیشتر از ادامه ندادنمه

    و اینجا هم این رد پای من میمونه از 11 آذر ماه 1402 برای تصمیم قاطعانه و منطقی ام در مسیر قهرمانی و رویای شخصی ام

    و در این لوکیشن زیبایی خونه ام در شمال کشور و هدایت الهی میخوام که به طور جد این راهم را ادامه بدم و به امید خدایی که همین خونه و اسباب مهاجرت من را خیلی زیبا جور کرد و هدایتم کرد ، میخوام که در مسیر قهرمانی ام هم هدایتم کنه

    .

    خداوند با شجاعانه

    .

    زندگی ارزشش را داره ، خیلی خیلی ارزشمنده که روی خودمون سرمایه گذاری کنیم و تصمیم های جدید بگیریم

    .

    یاد دیالوگ معروف فیلم رستگاری در شاوشنگ افتادم که خییلی این دیالوگ را دوست دارم ، و شاید واقعا یک زندانی بی گناه ارزش واقعی آزادی و زندگی را بهتر درک کنه تا افراد عادی جامعه

    دیالوگ اندی دوفرین :

    + تلاش کن برای زندگی کردن ، یا به پیشواز مرگ برو …

    .

    …………………………………………………………………

    قطعا در پایان این سفرنامه اتفاقا عالی و مثبت خیلی زیادی برای همه دوستان افتاده و همینطور خود من

    دوستتون دارم و در پناه حق باشید : )

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    Sorur Yaghubi گفته:
    مدت عضویت: 2035 روز

    سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته و دوستان

    باید تمرین کنیم تا یاد بگیرم که «تصمیم» بگیریم و حرکت کنیم

    بدترین کار اینه که ما تصمیم نگیریم و در برزخ زندگی کنیم چون همواره احساس بدی داریم و در نتیجه تجربه اتفاقات بد رو خواهیم داشت

    که البته اینها بر میگرده به ضعف در «اعتماد بنفس» …

    چون کسی که وجودش پر از «ترس» هست نمی تونه تصمیم بگیره

    چه تشبیه جالبی ..عضله تصمیم گیری.. که باید تقویتش کنیم

    حتی تصمیم اشتباه گرفتن بهتر از موندن توی برزخ هست

    وقتی تصمیم بگیریم، بتدریج روند تصمیمات ما «سریعتر» میشه و کمتر پیش میاد که تصمیم نسنجیده بگیریم

    *خدا با شجاهان هست

    *خدا ما رو هدایت و حمایت میکنه

    هرچقدر هم بیشتر در تردید باشیم، نشون میده ایمان ما ضعیف تر هست و در واقع از دریافت نعمت ها محروم میشیم

    در پناه الله یکتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    احمد فردوسی گفته:
    مدت عضویت: 1489 روز

    به نام الله هدایتگر

    سلام دوستان عزیزم

    ردپای من درفایل51سفرنامه

    الَّذِینَ آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُم بِظُلْمٍ أُولَٰئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُّهْتَدُونَ

    ـــــــــــــــ

    کسانی که ایمان آورده اند و ایمان خود را آلوده به شرک و ظلم نکرده اند، برای آنها امنیّت خواهد بود و آنها هدایت شدگانند.

    (سوره الانعام، آیه 82)

    خداونددست مرارهانمیکنه وبارمن روی زمین نمیمونه

    همین جملات کافیه که بتونیم پابزاریم روی ترس هاموم وحرکت کنیم وتصمیم بگیریم حتی اشتباه وتصمیم اشتباه گرفتن بهترازتصمیم نگرفته چون باعث تجربه وخودشناسی بیشترمامیشه ومیتونیم بعداتصمیمات بهتروسریع تری بگیریم

    اگه باورهای توحیدیمونوتقویت کنیم راحت ترتصمیم میگیریم ودرتردیدوبرزخ نمیمونیم

    من خودم بارهاشده تردیدداشتم درتصمیم گیری وحالم بدمیشدوترس هابرمن غلبه کرده بود

    چندوقت بودکه تصمیم داشتم برم اموزش ببینم درموردتجارت وواردات وصادرات که خیلی این شغل رودوست دارم ولی نمیرفتم ومیگفتم اخرش چی ایاموفق میشم ایادرامدکسب میکنم وخیلی موارددیگه ولی به لطف الله پاروی ترس هام گداشتم ورفتم ثبت نام کردم والان نزدیک1ماهه دارم کلاساشومیرم وحس خوبی دارم ومیدونم که خداوندهدایتم میکنه ودستانش روبرای کمک کردن

    به سمت من هدایت میکنه ومن بایدایمان به غیب داشته باشم

    همه چی برمیگرده به خودشناسی وعزت نفس که ماچی میخوایم ازاین دنیااررش هامون چیه تواناییهامون چیه

    پای تصمیماتمون بایدباشیم حتی اشتباه

    بایدبه خودمون اجازه اشتباه کردن بدیم وخودمون روسرزنش نکنیم ونگیم چزانشدوچراموفق نشدم ایناهمش میشه تجربه برای قدم های بعدی

    ادم های ثروتمندزودتصمیم میگیرندومعمولاهم تصمیماتشون درسته

    شادوموفق باشید

    احمدفردوسی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای: