آیا واقعاً چشم زخم حقیقت دارد؟

این فایل در مرداد ماه 1399 بروزرسانی شده است

تقریباً همه‌ی ما با واژ‌‌ه‌ی چشم زخم‌، آشنا هستیم.

کابوسی که‌، احتمال خراب شدن یکباره‌ی اوضاع و از دست رفتن غیرمنتظره‌ی دستاوردها و نعمت‌های زندگی‌مان را همواره در گوش‌مان نجوا می‌کند.

شِرکی مخفی‌ که‌، ما را متقاعد کرده، کنترل خیلی از مسائل زندگی‌مان از دست ما خارج است و نیروهای اهریمنی‌ای درکارند که در هر لحظه خوشبختی‌مان را تهدید و نعمت‌های‌زندگی‌مان را به تاراج می‌برند بی آنکه توانی در برابرشان داشته باشیم.

و تا این شرک در وجودمان باقی و در افکار و رفتارمان جاری است‌، قادر به باور و تجربه‌ی تنها قدرتِ جهان‌ نخواهیم بود؛

همان نیروی خیری که‌، سُنّتش «بما قدّمت ایدیهم» و «بما کسبت ایدیهم» است؛

همان نیروی خیری که‌، وعده‌ی فزونی و اجابت درخواست‌‌های هر درخواست‌کننده‌ای را داده است‌؛

همان نیروی خیری که قدرت خلق زندگی‌مان را در دست باورها و فرکانس‌های خودمان گذاشته و جهانش را به گونه‌ای برنامه‌ریزی نموده که‌ به آن باورها و فرکانس‌ها واکنش نشان دهد. یعنی  اساس آنچه را که باور می‌کنیم و در ذهن‌مان می‌پرورانیم‌‌، به شکل اتفاقات و شرایط‌، وارد تجربه‌ی زندگی‌مان کند.

حقیقتت این است که تنها یک جریان و یک خدا و یک قدرت وجود دارد و آن نیروی خیری است که به شکل سلامتی‌، بهبود‌ی‌، رشد‌، ثروت‌، عشق‌، زیبایی و نیکی جهان را فراگرفته است.

هرآنچه که به معنای شر شناخته می‌شود، وقتی وارد تجربه‌ی زندگی‌ات می‌شود که‌، نمی‌توانی نیروی خیر را باور کنی؛

هر آنچه که تو به معنای بیماری می‌شناسی‌، وقتی وارد تجربه‌ی زندگی‌ات می‌شود که‌، نیروی سلامتی را باور نمی‌کنی؛

هرآنچه که تو به معنای فقر می‌شناسی‌، وقتی وارد تجربه‌ی زندگی‌ات می‌شود که‌، فراوانی و برکت را از یاد می‌بری؛

هرآنچه که به معنای نفرت در زندگی‌ات تجربه می‌کنی‌، به این دلیل است که عشق را باور نکرده‌ای؛

و در یک کلام‌، ترس‌ها و نگرانی‌ها به این دلیل بر زندگی‌مان سایه می‌افکند که‌، جای خالی ایمان به چنین نیرویی را در وجودمان می‌بیند.

در نبودِ ایمان به این نیرو است که ترس از فقر‌، ترس از بیماری‌، ترس از اتفاقات بدِ آینده آنچنان فرد را احاطه می‌کند که نمی‌تواند قدرت خودش و باورهایش را در خلق زندگی‌اش درک کند  و آنچنان  نقش خود را در سرنوشت‌ خود بی‌مقدار‌ و ناچیز می‌پندارد که‌، برای محفوظ ماندن از گزند حوادث غیر مترقبه‌، دست به دامان دعانویس‌‌ یا آویختن چند مهره و نماد به در و دیوار یا هر عاملِ دیگری می‌شود که بیرون از اوست.

آنوقت است که به جای تأمل در افکار و باورهایش‌ و تلاش برای تغییر آنها‌، خیلی راحت می‌پذیرد که:

به این دلیل محکوم به زندگی در تنهایی است که بختش را بسته‌اند؛

به این دلیل محکوم به تحمل بیماری است که‌، چشمش زده‌اند؛

به این دلیل دار و ندارش به فنا رفته که‌، از چشم بد در امان نمانده یا قادر به دور کردن چشم بد از خود نبوده

و به قول خداوند‌، به همین سادگی به خودش ظلم می‌کند.

ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ (۱۸۲)

این به واسطه آن چیزی است که از پیش فرستاده ای(فرکانس). خداوند هرگز بر بندگانش ظلم نمى‏کند. (۱۸۲ آل عمران)

حقیقت این است که ما برگی در باد نیستیم، ما بخشی از نیرویی هستیم که این جهان و نعمت‌هایش را مسخرمان نموده است.

ما به پشتوانه‌ی نیرویی پا به این جهان گذاشته‌ایم که وعده‌اش «فَإِنِّی قَرِیبٌ» و  «أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» است. رابطه‌‌ی ما با این نیرو- که برگی بدون اذنش به زمین نمی‌افتد‌- دائمی است.

کارِ ما فقط باور کردن این خدا و ایمان و یقین داشتن به قوانین این نیرو است.


برای مشاهده‌ی سایر قسمت‌های «توحید عملی» کلیک کنید.

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

372 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «محمد آصف باقری» در این صفحه: 2
  1. -
    محمد آصف باقری گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    به نام خداوند بی نهایت غفور و رحیم

    سلام به همه اعضای سایت

    سلام به استاد عباسمنش عزیز و مریم شایسته و تمام همکارن شون

    خداوند فقط برای من خیر و خوبی می‌خواد.

    آیه 156 سوره نساء

    وَاللهُ یُرِیدُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْکُمْ

    خدا می‌خواهد که توبه‌ منو بپذیره.

    وَ یُرِیدُ ٱلَّذِینَ یَتَّبِعُونَ ٱلشَّهَوَاتِ أَنْ تَمِیلُوا۟ مَیْلًۭا عَظِیمًۭا

    یُرِیدُ ٱللَّهُ أَنْ یُخَفِّفَ عَنکُمْ ۚ وَخُلِقَ ٱلْإِنسَـٰنُ ضَعِیفًۭا

    یعنی خدا می‌خواد کار رو بر من آسون کنه، چون انسان ضعیفه. این یعنی که خداوند نیتش در شریعت و احکام، بر پایه خیر و راحتی برای منه، نه سخت‌گیری یا عذاب.

    سوره زمر آیه 7

    إِن تَکْفُرُوا۟ فَإِنَّ ٱللَّهَ غَنِىٌّۭ عَنکُمْ ۖ وَلَا یَرْضَىٰ لِعِبَادِهِ ٱلْکُفْرَ ۖ وَإِن تَشْکُرُوا۟ یَرْضَهُۥ لَکُمْ

    اگه کفر ورزید، خدا بی‌نیازه از شما، ولی برای بندگانش کفر رو نمی‌پسنده، و اگه شکرگزار باشید، اون رو برای شما می‌پسنده. این یعنی خدا خیر منو در شکر، ایمان و بازگشت به خودش می‌بینه.

    در کل، نگاه قرآن به انسان پر از لطف و مهربانی خداست و تاکید می‌کنه که مسیر دین برای رشد، رحمت و رسیدن به خیر واقعی من طراحی شده.

    خداوند برای من قدرت می‌خواد، خداوند برای من آزادی می‌خواد، خداوند برای من سلامتی می‌خواد. خداوند برای من فقط خوبی می‌خواد. خداوند برای من اینو می‌خواد که به خواسته‌هام برسم.

    من تو جهانی زندگی می‌کنم که قانونمندی وجود داره. هر اتفاقی که می‌افته به خاطر قانون خداوند رحمان و رحیم و تواب و بی‌نهایت بخشنده‌ ست.

    مثل استاد عباسمنش که هر چی تو زندگیش خواسته به دست آورده، منم به دست میارم. چون سیستم ذهنی و عصبی تمام آدم‌ها به یک صورت کار می‌کنه. ساختار پایه‌ای مغز و سیستم عصبی همه ‌مون یکیه (همه ما مغز، نخاع، نورون‌ها، سیناپس‌ها و هورمون‌هایی مثل دوپامین و سروتونین داریم). همه ‌مون از محرک‌ها تاثیر می‌گیریم (مثل درد، لذت، ترس و محبت). مغز همه‌ مون قابلیت یادگیری، حافظه، احساسات، تصمیم‌گیری و قضاوت داره.

    چرا سیستم ذهنی و عصبی تمام انسان‌ها به یک صورت کار می‌کنه؟

    حدود 99.9٪ از DNA تمام انسان‌ ها مشترکه. یعنی دستورالعمل ‌های ساخت بدن و مغز در همه‌ مون یکسانه. مغز انسان‌ها معمولا از حدود 86 میلیارد نورون ساخته شده و بخش‌های مشترکی مثل (ترس)، (حافظه) و قشر پیش ‌پیشانی (تصمیم‌گیری) داریم. وقتی ساختار یکی باشه، عملکرد هم شبیه هم میشه.

    همه‌ مون برای زنده موندن به چیزهای مشابهی نیاز داریم: غذا، آب، امنیت، محبت. مغز انسان طوری تکامل پیدا کرده که بتونه به این نیازها پاسخ بده. مثلا همه ‌مون نسبت به درد واکنش منفی نشون می‌دهیم، به محبت واکنش مثبت نشون می‌دهیم و اضطراب رو در شرایط خطر تجربه می‌کنیم. این ‌ها مکانیسم‌ هایی هستن که طی میلیون‌ها سال تکامل، به نفع بقا بوده.

    نورون‌ها در همه انسان‌ها از طریق سیگنال‌های الکتریکی و شیمیایی با هم ارتباط برقرار می‌کنن. این قوانین فیزیکی و بیولوژیکی در همه ‌مون یکسانه. مثل این می‌مونه که بگی چرا همه گوشی‌های آیفون با سیستم iOS کار می‌کنن؟ چون از یک سیستم ‌عامل استفاده می‌کنن.

    انسان‌ ها موجودات اجتماعی‌ هستن و برای ارتباط موثر، باید ذهن‌هایی داشته باشن که در (درک احساسات، زبان و منطق) هماهنگ باشن. این باعث می‌شه ذهن ‌مون شبیه به هم برنامه ‌ریزی بشه تا بتونیم همکاری، همدلی و یادگیری مشترک داشته باشیم.

    سیستم ذهنی و عصبی من و همه‌ی انسان‌ها تقریبا به یک صورت کار می‌کنه چون:

    ژنتیک مشابه داریم.

    نیازهای مشابه داریم.

    ساختار مغز و قوانین زیستی‌ مون یکیه.

    باید با هم زندگی کنیم و همدیگه رو بفهمیم.

    آنچه که من باور دارم، برای من اتفاق می‌افته. من باور دارم که پول در آوردن آسونه، چون خیلی‌ها هستند که به راحتی پول در می‌آورند. هیچ‌کسی نمی‌تونه منو چشم بزنه. من محمد آصف باقری، فرزند محمد رضا رو هیچ‌کسی نمی‌تونه منو چشم بزنه، چون من باور ندارم. چون خداوند قدرت خلق زندگیمو داده دست خودم، دست کانون توجه و باروهام. و یه الگوی خیلی خوب و عالی دارم مثل استاد عباسمنش که هیچ کسی نتونسته این انسان زیبا رو چشم بزنه.

    من از هیچ‌ کسی و هیچ چیزی نمی‌ترسم و هیچ‌ کسی نمی‌تونه به من ضربه بزنه. قدرت و انتخاب در دست ‌های من هست و من آزادی انتخاب دارم. و من نمی‌ترسم، من قدرت رو انتخاب می‌کنم.

    هر انتخابی دو تا نتیجه متفاوت داره!

    تقوا یعنی کنترل نفس. رفتارهای من از باورهای من نشات می‌گیره. باید ببینم چه رفتاری دارم تا بفهمم چه باوری دارم؟ این خیلی مهمه.

    یادم میاد که می‌گفتن که یه چیز خوب بپوشی(شلوار، کاپشن … )، اینو هر جایی نپوش. چون تو مهمونی‌ها همه با لباس‌های شیک میان. اگه آدم هر روز لباس شیک بپوشه، می‌ترسه که مردم چشمش بزنن.

    یادم میاد که وقتی خوراکی خوبی می‌خوردم، مثل گردو، خرما، پنیر، عسل و … اگه کسی مثل پسر عموم میومد، من اون رو از سفره بر می‌داشتم و قایم می‌کردم تا نبینه که من چیزی دارم بخورم و دلش بهم بسوزه. و تازه نمی‌خواستم اون چیزی که دارم رو بخوره تا کم بشه. باور کمبود> توی کوچیکی که من و بچه های عموم توی یه اتاق زیر یه سقف می خوابیدیم مادر بزرگم از جیبش که اون همه باکتری ماکتری خدا میدونه داشت خوراکی مثل نخود و کشمیس می داد و بهم می گفت انقدر یواش بجو که کسی نشنوه. و باز هم می شنویدن…

    در حالی که کار درست این بود که همون چیزی که دارم می‌خورم رو به مهمونم بدم. اگه خودم دارم یه چیز خوب می‌خورم، همونو به مهمونم می‌دادم. اون روزی که خداوند برای اون مقرر کرده بود، همون بود. و من توبه می‌کنم از این که اون خوراکی رو به خاطر باور کمبود پنهون می‌کردم. خدایا توبه می‌کنم.

    احساس دلسوزی دادن به دیگران از مادربزرگم به من سرایت کرد. ایشون پیش همه مظلوم ‌نمایی می‌کرد تا دل دیگران به رحم بیاد و بهش کمک کنن. همیشه می‌گفت که من هر لحظه هر دم شهید و بی‌کس هستم.

    ناشکری خیلی در من ریشه دونده: من از عموم و زن عموم خیلی نیکی دیدم. اگه اون‌ ها نبودن، زندگی من خیلی خیلی سخت می‌شد. اگه زن عموم منو وقتی انگشتم نزدیک بود قطع بشه، به دکتر نمی‌برد، الان شاید انگشت نداشتم. اگه اون منو به خونه خودش راه نمی‌داد، زندگی‌ام خیلی سخت می‌شد. اونا خیلی جاها منو با بچه های خودشون یکی دونستن و من بسیار سپاسگزارم، و از خداوند هم سپاسگزارم به خاطر این همه لطف و رحمتی که شامل حالم کرده.

    ولی من گاهی وقت‌ها این کمک‌ ها رو انکار می‌کردم و می‌گفتم که من به تنهایی بزرگ شدم، من پدر و مادر نداشتم. در صورتی که این همه کمک ‌ها از فضل خداوند بوده. خدایا توبه می‌کنم که تو رو انکار کردم و کمک‌ های غیبی تو رو ندیدم.

    هر چقدر که من در این دنیا انسان خوب، ثروتمند، پولدار، بخشنده و مهربان باشم، نتیجش رو هم در این دنیا و هم در آن دنیا از خداوند می‌گیرم. خداوند هرگز برای من سختی نخواسته و نمی خواد.

    آیه 201 سوره بقره

    رَبَّنَآ ءَاتِنَا فِى ٱلدُّنْیَا حَسَنَهًۭ وَفِى ٱلْءَاخِرَهِ حَسَنَهًۭ وَقِنَا عَذَابَ ٱلنَّارِ

    پروردگارا! به ما در دنیا حسنه بده و در آخرت هم حسنه، و ما را از عذاب آتش (دوزخ) حفظ کن.

    اگه تو این دنیا خوب زندگی کنم، در اون دنیا هم خوبتره.

    پس هیچ منبع شیطانی نیست!!! یک منبع انرژی، یک قدرت، یک منبع حیاتی در جهان وجود داره که همانا خداوند یکتاست. و در نبود اون شیطان به وجود میاد. وقتی نور نیست، تاریکی میاد. وقتی ثروت نیست، فقر میاد. وقتی سلامتی نیست، بیماری میاد.

    شیطان نیرو نیست. شیطان نبود خداوند در ذهن منه. نور نیرو هست و تاریکی عدم نیروست. ثروت نیروست و فقر عمدم ثروت. سلامتی نیروست و بیماری عدم سلامتی.

    یک نیرو، یک رب، یک فرمانروا در این جهان هستی هست. خداوند یک قدرته و بقیه هیچ‌ چیز نیستن. هیچ ‌کس دیگه چیزی نیست!!! هیچ کسی هیچ قدرتی در زندگی من نداره، من هم نمی تونم زندگی دیگران رو تغییر بدم، من فقط می تونم زندگی خودم رو با افکار و باورهام تغییر بدم، با کمک خداوند همه کارها شدنی هست. خدایا هزاران هزار بار شکرت به خاطر این که همواره به من کمک می کنی.

    چشم زخم یکی از باورهایی بنیادی منه که از کوچیکی در خانواده و جامعه دیدم: با مرور باورهایی که در برخی جوامع اسلامی رایج شده، برای من روشن شده که بسیاری از این مفاهیم، از جمله «چشم زخم»، ریشه در متون مذهبی قدیم‌ تر، به در ‌ویژه تورات و کتاب‌های عهد قدیم دارند، (در قرآن به هیچ عنوان حقیقت نداره که کسی بتونه زندگی کسی رو خراب کنه!!!!) متونی که به باور بسیاری تحریف شده. در این منابع، نگاه حسودانه و اثرات منفی آن به‌گونه ‌ای مطرح شده، و بعدها در سنت‌های یهودی گسترش یافته است. چقدر من دیدم که اسفند دود می کردن. حتی من یه مستندی رو دیدم که رضا شاه هم ندیمه خانمش فرح، اسفند دود می کرد. من اون لحظه با خودم گفتم که اینا که با دنیا خارج از ایران چقدر رابطه دارن، اینا دیگه نباید خرافاتی باشن. و الان می فهمم که این تفکرات به همه نفوذ کرده بوده، شاه و گدا نداره.

    به قول استاد عزیزم این باورها در نتیجه تعاملات فرهنگی بین مسلمانان و یهودیان، وارد فرهنگ اسلامی شده‌. همچنین داستان‌هایی مثل گوساله سامری، که در تورات اومده، برای من نمونه‌ ای از گرایش تاریخی قوم بنی‌اسراییل به ساختن روایت‌های نمادین و گاه خرافی ست، داستان‌هایی که گاه به ‌طور غیر مستقیم بر دیگر فرهنگ‌ها هم اثر گذاشته‌.

    تحریف در متون دینی باعث شده مفاهیم تازه‌ای شکل بگیرند و وارد جوامع دیگر شوند. از نظر من، «چشم زخم» هم یکی از همین باورهاست که از مسیر تحریف و انتقال فرهنگی، در میان مسلمانان رواج پیدا کرده.

    در نهایت، به این نتیجه رسیدم که باورهایی از این دست، حاصل ترکیب روایت ‌سازی، تحریف، و انتقال تاریخیه: با وجود این، در قرآن و تعالیم اصیل اسلامی تاکیدی بر چنین مفهومی دیده نمی‌شه.

    تو آیه 51 سوره قلم گفته شده که

    بعضی از کفار وقتی صدای قرآن رو می‌شنیدن، اون‌ قدر از پیامبر بدشون میومد که انگار با نگاهشون می‌خواستن بندازنش زمین. حالا بعضیا اینو ربط دادن به چیزی که ما بهش می‌گیم «چشم زخم». ولی واقعیت اینه که خود قرآن اصلا مستقیما چیزی به اسم چشم زخم رو تایید نکرده.

    تو خیلی از فرهنگ‌ها، از جمله بین بعضی از مسلمونا، این باور هست که نگاه بد یا حسودی می‌تونه به آدم آسیب بزنه. اما بیشتر این باورها از فرهنگ و سنت‌های محلی اومده، نه از خود قرآن.

    آدم‌ها وقتی یه اتفاق بد می‌افته و دلیلش رو نمی‌فهمن، دنبال یه چیزی می‌گردن تا براش توضیح پیدا کنن. اینجاست که باورهایی مثل چشم زخم وارد ماجرا می‌شن. مخصوصا وقتی آموزش دینی درست و حسابی ندیده باشن، ممکنه آیات قرآن رو هم اشتباهی برداشت کنن.

    اما قرآن می‌گه هر چی سرمون میاد، چه خوب چه بد، نتیجه کارای خودمونه. نه اینکه یه نفر با نگاهش بتونه زندگیمونو خراب کنه. مثلا تو قرآن خداوند می‌گه: خوبی از طرف خداست، بدی هم از دست خودتونه.

    یه نیرو، یه رب، یه فرمانروا تو این عالم هست: یه خدا، یه قدرت.

    بقیه هیچی نیستن… هیچ‌کس دیگه واقعا چیزی نیست!

    هر وقت یکی یه کار جدید بکنه یا یه کم از چار چوب‌های معمول مذهب فاصله بگیره، سریع می‌گن: خدا زده!

    من خودم دیدم، برادر زن عموم وقتی ماشین خرید، یه مرغ جلوی چرخ ماشینش قربونی کرد که کسی چشمش نزنه.

    یه بارم دیدم بعضی‌ ها وقتی یه خونه چند طبقه می‌ساختن، یه پارچه‌ قرمز یا سبز می ‌بستن به طبقه‌ آخر یا یه جای قابل دید، تا اگه کسی این ساختمون یا اسکلت نیمه‌ کاره رو دید، چشمش بخوره به اون پارچه، نه به خود ساختمون،که مثلا صاحبش از چشم شور در امان بمونه.

    خب، حالا برسیم به اینکه چرا بعضیا رفتن سراغ آیه 51 سوره قلم و اون رو به دیوار خونه‌ها شون آویزون کردن؟

    چون با یه باور اشتباه رفتن سراغ قران، خواستن یه جور منطق براش تو قرآن پیدا کنن.

    در حالی که تو آیه 7 سوره آل عمران، خدا صراحتا می‌فرماید:

    کسانی که دلشون مریضه، می‌رن دنبال آیات متشابه (یعنی آیاتی که چند تا معنی ممکن دارن، میشه همه جوره تفسیرش کرد) و از اون برای گمراه کردن خودشون و دیگران استفاده می‌کنن.

    گمراهی یعنی همین باورهای غلط و آسیب‌ زا.

    قرآن خودش می‌گه این کتاب می‌تونه هم باعث هدایت بشه، هم گمراهی. بسته به اینکه با چه نیتی بری سراغش.

    در آخر، به جای اینکه دنبال باورهای غیر منطقی و خرافی مثل چشم زخم باشیم، بهتره به خدا توکل کنیم و بدونیم که همه چیز توی زندگی ‌مون با اراده‌ی اونه، نه به خاطر نگاه یا حسادت دیگران.

    در پناه خداوند بی نهایت غفور و رحیم باشیم

    خدا نگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    محمد آصف باقری گفته:
    مدت عضویت: 2424 روز

    سلام سوسن جان، خوبی خوشی؟

    من کامنتت رو خوندم و تحسین می کنم که خودتو شناختی.

    من هم از نوشته ها یه چیزی یادم اومد می خوام بنویسم.

    من ترس از خداوند رو از یه کتاب دینی آموختم

    اون خدایی که ترسناک هست

    وقتی که موسی می گه که خدایا خودتو به من نشون بده

    خداوند می گه تو نمی تونی منو ببینی، با اصرار می کنه با خدا چونه می زنه.

    خداوند میگه که به اون کوه بنگر، اگه تونستی که اون سر جای خودش ببینی می تونی منو ببینی.

    وقتی که حضرت موسی به کوه طور یا سینا نگاه کرد کوه با تجلی پیدا کردن خداوند بر اون موسی از هوش رفت.

    من اینجا اون موقع هایی که کوچیک بودم خداوند رو ترسناک توی ذهنم ساختم و بعدش اون درس رو خوندم، و باید توی سوال های امتهان هم بیشتر می خوندم تا اگه از جایی سوال میاد بتونم جواب بدم. بعدش هم مذهب خداوند رو بسیار ترسناکتر کردن توی ذهنم.

    در صورتی که خداوند خیلی خیلی مهربانه، مهربان تر از مادر به فرزندش.

    در پناه الله یکتا باشی

    خدانگهدار

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: