تقریباً همهی ما با واژهی چشم زخم، آشنا هستیم.
کابوسی که، احتمال خراب شدن یکبارهی اوضاع و از دست رفتن غیرمنتظرهی دستاوردها و نعمتهای زندگیمان را همواره در گوشمان نجوا میکند.
شِرکی مخفی که، ما را متقاعد کرده، کنترل خیلی از مسائل زندگیمان از دست ما خارج است و نیروهای اهریمنیای درکارند که در هر لحظه خوشبختیمان را تهدید و نعمتهایزندگیمان را به تاراج میبرند بی آنکه توانی در برابرشان داشته باشیم.
و تا این شرک در وجودمان باقی و در افکار و رفتارمان جاری است، قادر به باور و تجربهی تنها قدرتِ جهان نخواهیم بود؛
همان نیروی خیری که، سُنّتش «بما قدّمت ایدیهم» و «بما کسبت ایدیهم» است؛
همان نیروی خیری که، وعدهی فزونی و اجابت درخواستهای هر درخواستکنندهای را داده است؛
همان نیروی خیری که قدرت خلق زندگیمان را در دست باورها و فرکانسهای خودمان گذاشته و جهانش را به گونهای برنامهریزی نموده که به آن باورها و فرکانسها واکنش نشان دهد. یعنی اساس آنچه را که باور میکنیم و در ذهنمان میپرورانیم، به شکل اتفاقات و شرایط، وارد تجربهی زندگیمان کند.
حقیقتت این است که تنها یک جریان و یک خدا و یک قدرت وجود دارد و آن نیروی خیری است که به شکل سلامتی، بهبودی، رشد، ثروت، عشق، زیبایی و نیکی جهان را فراگرفته است.
هرآنچه که به معنای شر شناخته میشود، وقتی وارد تجربهی زندگیات میشود که، نمیتوانی نیروی خیر را باور کنی؛
هر آنچه که تو به معنای بیماری میشناسی، وقتی وارد تجربهی زندگیات میشود که، نیروی سلامتی را باور نمیکنی؛
هرآنچه که تو به معنای فقر میشناسی، وقتی وارد تجربهی زندگیات میشود که، فراوانی و برکت را از یاد میبری؛
هرآنچه که به معنای نفرت در زندگیات تجربه میکنی، به این دلیل است که عشق را باور نکردهای؛
و در یک کلام، ترسها و نگرانیها به این دلیل بر زندگیمان سایه میافکند که، جای خالی ایمان به چنین نیرویی را در وجودمان میبیند.
در نبودِ ایمان به این نیرو است که ترس از فقر، ترس از بیماری، ترس از اتفاقات بدِ آینده آنچنان فرد را احاطه میکند که نمیتواند قدرت خودش و باورهایش را در خلق زندگیاش درک کند و آنچنان نقش خود را در سرنوشت خود بیمقدار و ناچیز میپندارد که، برای محفوظ ماندن از گزند حوادث غیر مترقبه، دست به دامان دعانویس یا آویختن چند مهره و نماد به در و دیوار یا هر عاملِ دیگری میشود که بیرون از اوست.
آنوقت است که به جای تأمل در افکار و باورهایش و تلاش برای تغییر آنها، خیلی راحت میپذیرد که:
به این دلیل محکوم به زندگی در تنهایی است که بختش را بستهاند؛
به این دلیل محکوم به تحمل بیماری است که، چشمش زدهاند؛
به این دلیل دار و ندارش به فنا رفته که، از چشم بد در امان نمانده یا قادر به دور کردن چشم بد از خود نبوده
و به قول خداوند، به همین سادگی به خودش ظلم میکند.
ذلِکَ بِما قَدَّمَتْ أَیْدیکُمْ وَ أَنَّ اللَّهَ لَیْسَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبیدِ (۱۸۲)
این به واسطه آن چیزی است که از پیش فرستاده ای(فرکانس). خداوند هرگز بر بندگانش ظلم نمىکند. (۱۸۲ آل عمران)
حقیقت این است که ما برگی در باد نیستیم، ما بخشی از نیرویی هستیم که این جهان و نعمتهایش را مسخرمان نموده است.
ما به پشتوانهی نیرویی پا به این جهان گذاشتهایم که وعدهاش «فَإِنِّی قَرِیبٌ» و «أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ» است. رابطهی ما با این نیرو- که برگی بدون اذنش به زمین نمیافتد- دائمی است.
کارِ ما فقط باور کردن این خدا و ایمان و یقین داشتن به قوانین این نیرو است.
برای مشاهدهی سایر قسمتهای «توحید عملی» کلیک کنید.
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- دانلود با کیفیت HD533MB45 دقیقه
- فایل صوتی آیا واقعاً چشم زخم حقیقت دارد؟41MB45 دقیقه
به نام فرمانروای مطلق هستی
به نام او که یادش موجب آرامش است.
سلام و عرض ادب خدمت شما استاد عباسمنش عزیزم
سلام خدمت دوستانم در این سایت و این فایل
قبل از اینکه با سایت و با استاد و قوانین کائنات آشنا بشم ، یکسری مشکلات داشتم که مدتی یکبار بصورت دوره ای برام اتفاق میفتاد و تا چند روز درگیرش بودم.
در کل آدم ریلکس و آرومی ام ولی خب ، اون موقع “باورم” این بود که آدمی ام صبری داره.
عضو کانال تلگرامی بودم که کتاب های ممنوعه و کمیاب رو توی کانال قرار میداد.
با یه کلیک ، رفتم توی سایتش ،
چنتا موضوع نظرمو جلب کرد بخودش.
چنتا فایل رو دانلود کردم و خوندم ، یکی از فایلا کلی ذهنمو درگیر خودش کرد.
اینم بگم فایل ها و کتابها در رابطه با رمل و دعا و ورد و این مسائل بود و الان که فکرشو میکنم ، اون باور ها و فرکانس و نجواهای ذهنی من بود که منو رسوند به اون فایلها.
تا جایی پیش رفتم که به واسطه باورهای “نامناسب” قبلیم ، حتی فایلای پولیشم خریداری کردم.چیزی حدود چند گیگ فایل داشتم از اون دسته فایل ها.
یه روزی که با همسرم بحثم شده بود و این رو میدونستم که مقصر ماجرا من بودم . شیفت شب سرکار بودم و میدونستم که صبح برم خونه بحث و اعصاب خوردی پیش میاد.
رفتم و یه فایل رو باز کردم و شروع کردم خوندن.
رسیدم به متنی که این ورد رو اگه بخونی و فوت کنی سمت اون شخصی که باهات شکرآبه رابطش ، کلا یادش میره و رابطش خوب میشه ،
و این فکر تا صبح توی ذهنم بود که حفظش کنم و صبح انجامش بدم.
انجامش دادم و نتیجش شد اون چیزی که من میخواستم.
الان که فکرشو میکنم میبینم که چون من یه خواسته ای داشتم و فرکانسشو فرستادم و با این احساس خوب که انجام اینکار ، منو به خواستم میرسونه.
این همون قانون کائناته که احساس خوب = اتفاقات خوب ،
پس این ورد نبود که نتیجه خوب برای من داشت ، بلکه احساس خوب بود که برای من نتیجه خوب رو رقم زد ،
اینم بگم که از اون فایلا برای موارد دیگه استفاده کردم ولی فایده نداشت.
حتی کارایی که نوشته شده بود رو انجام میدادم ولی چون در مسیر ناخواسته هام بود و احساس خوبی نداشتم ، تنها و فقط تنها ، نگرانی و ترس و احساس بدی برای من داشت.
تا جایی که با سایت آشنا شدم و کلا پوشه مربوطه رو کامل حذف کردم و باورام رو تغییر دادم.
فهمیدم که نه دعا نه ورد نه طلسم کار سازه ، بلکه این باور و احساس منه که اتفاقات رو برام پیش میاره.
خدارو شکر میکنم که توی اون مسیر نمومدم و مسیر رو پیدا کردم.
از رب وهاب ، برای شما آرزوی سلامتی ، اتفاقات خوب ، ثروت و نعمت و هرآنچه خیر در عالمه رو دارم.
دوستون دارم.