آیا واقعاً چشم زخم حقیقت دارد؟ - صفحه 13 (به ترتیب امتیاز)

372 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    علی اکبر شفیعی گفته:
    مدت عضویت: 1753 روز

    سلام

    امروز روز مرد

    و من یه مرد واقعی را میشناسم که میخواد همه را مرد کنه فارغ از جنسیت

    سید حسین عباس منش روزت مبارک

    خیلی مردی🌹🌹💐💐🙋‍♂️

    این فایل را تازه شروع کرده بودم گفتم همین جا تبریک بگم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1209 روز

    سلام بر استاد مهربان

    سلام بر دوستان خوبم در پیج استاد عزیز

    چقدر این فایل عالی است و چه نکته هایی در خود دارد

    زندگی من در دستهای خودم است

    درست است که من در یک خانواده بد و فقیر به دنیا امده ام اما می توانم با تغییر باورهای خودم زندگی خودم را تغییر بدهم

    زندگی من در هر لحظه به واسطه ورودی های خودم

    به واسطه فرکانس های خودم

    به واسطه باورها و ذهنیت من رقم می خورد

    نکته اینجا است که هیچ چیز از قبل برای من رقم نخورده و هیچ چیز برای من از قبل مقدر نشده است

    تقدیر من از قبل مشخص نشده است

    بلکه من خودم با دستهای خودم تقدیر خودم را رقم می زنم

    چیزی به عنوان خواست خداوند وجود ندارد

    چیزی به عنوان صلاح و تقدیر و مصلحت خداوند وجود ندارد

    که اگر اینجنین باشد این با عدل خداوند مخالفت دارد و عدل خداوند را زیر سوال می برد

    خدای من برای من فقط خیر و خوبی و حال خوبی می خواهد ولی همانطور که خدای مهربان برای من خیر و خوبی می خواهد من هم باید بپذیرم و من هم باید این خیر و خوبی را برای خودم بخواهم

    حال نکته اینجاست که من می توانم بنابر اختیاری که دارم که این خیر و خوبی را برای خودم بخواهم و یا اینکه نه نخواهم

    ولی

    خدای من که برای همه خیر و خوبی می خواهد این من هستم که این خیر و خوبی را نمی خواهم

    چرا که ممکن است من سطلم کوچک باشد

    یا اینکه سطل من سوراخ است

    شاید باچتر در زیر این باران رحمت ایستاده ام

    یا شاید من بخاطر ترس های که در وجودم وجود دارم نمی توانم حرکت کنم و به خواسته های خودم برسم

    پس افکار و اعمال من است که من نمی توانم به خیر و خوبی و فراوانی دست پیدا کنم

    نکته زیبایی استاد گفتند

    آنچه که من باور دارم همان برای من اتفاق می افتد

    اگر باور دارم که پول درآوردن سخت است پس برایم سخت است و به سختی پول در می آورم

    هیچکس نمی تواند من را چشم بزند مگر اینکه من خودم این چشم زخم را باور داشته باشم چرا که قدرت در دست خودم من است

    یاد گرفتم آنچه که در زندگی من اتفاق افتاده است بخاطر آنچه است که در گذشته برای خودم ارسال کرده ام و مقصر را خدای خودم و دیگران دانسته ام و هرگز به این فکر نکرده ام که خودم مقصر بوده ام و تمام این مشکلات اکنون در زندگی من به واسطه آنچه است که خودم برای خودم در ذهن خود ساخته ام

    چه نکته عالی

    جهان هستی همانند یک آیینه عمل می کند

    هر چیزی که در ذهن من است و در باور و افکار من است جهان هستی هم همان را سر راه من قرار می دهد

    رفتارهای من از باور های من نشات می گیرد

    این جمله هزاران حرف و نکته را در خود دارد

    هیچکس توانایی تغییر زندگی دیگر را ندارد مگر اینکه خود آن فرد بخواهد تغییر کند

    یک منبع انرژِی و یک قدرت وجود دارد و وقتیکه آن منبع کم رنگ بشود و از بین برود شیطان به وجود می آید

    ترس نشانه شیطان است و بدان معنی است خداوند وجود ندارد

    در کل آنچه که من از این فایل عالی یاد گرفتم این بود که باورهای من است که زندگی من را می سازد

    هر آنچه که باور کنم همان در زندگی من جاری خواهد شد و وجود خواهد داشت

    ممنونم استاد عزیز بخاطر این فایل عالی و این همه آگاهی

    سپاس از خدای آگاهی ها

    سپاس از خدای بهترین ها

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    امینه شماخته گفته:
    مدت عضویت: 960 روز

    به نام الله

    سلام استاد عزیز فایلتون خیلی عالی بود منو یاد خودم انداختید بنده 6 ماه بعد عروسیم مریض میشم مریضیم طوری بود که شبها نمیتونستم بخوابم آرامش نداشتم جیغ میزدم با خودم بلند حرف میزدم خلاصه خونواده ی شوهرم منو پیش یک دعانویس بردند گفتند عروستون جن زده شده و براش جادو درس کردند که این شکلی شده باید دعا روی گردنش باشه

    تا حالش خوب بشه خلاصه دعا رو توی گردنمون گذاشتیم دیدم اصلا حالم خوب نشده و اگر خبری بدی می شنیدم حالم بدتر میشد هم از لحاظ جسمانی حالم بد میشد تمام جسمم سست وبی حس میشد و خود به خود گریه میکردم تا اینکه به خودم گفتم باید مبارزه کنم باید بتونم جلوی این بی حالیم و حال بدمو بگیرم شروع کردن به قرآن خوندن سعی میکردم فکر نکنم که حالم بده سعی میکردم به اون چیزی که خونواده ی شوهرم میگفتند جن زده شدم باور نداشته باشتم جالب اینجا بود شبها من نور گرد میدیدم که حرکت میکرد یا مادر بزرگمو میدیدم به همسرم میگفتم شما نور رو میبینی میگفت نه خلاصه من شب ها رو بیدار میموندم وخیلی قرآن میخوندم سعی میکردم اگر خبر بدی بشنوم یا کسی منو ناراحت کرده باشه روی خودم مسلط باشم و خیلی راحت از اون مسئله بگذرم یا با اون حالی که داشتم سعی میکردم اتاقمو تمیز کنم تا ذهنمو به مریصیم تمرکز نکنم یا اگر شبها چیزی رو میدیم بهش توجه نکنم سعی میکردم نگاه نکنم خلاصه 20 روز گذشت من روربه روز حالم بهتر و بهتر میشد و من قویتر میشدم و دیگه هیچی نمیدیدم و همیشه به خودم میگفتم من باید شیطان رو شکست بدم نزارم روی خودم مسلط بشه و خدارو شکر از این موضوع حدود 17 سال گذشته و من خانمی آروم..که اگر کسی باهام صحبت کنه متوجه میشه خیلی آروم هستم..خدا هیچ وقت بد ما رو نمیخواد خدا دوس داره ما سلامت باشیم خدا دوس داره ما قویتر باشیم خدا دوس داره ما روز به روز پیشرفت کنیم ..خدا همیشه دست های ما رو گرفته پس هیچ وقت بده بنده هاشو نخواسته این ماییم که باید خودمونو تغییر بدیم باورهامونو تغییر بدیم فقط کافیه بخواهیم تغییر کنیم..و حتما نیازی نیس یک شبه انتظار داشته باشیم تغییر کنیم کم کم و پله پله برا تغییر خودمون تلاش کنیم و همه ی ما انسان کاملی نیستیم..و از خداوند سپاسگذارم همیشه برا هر مسئله ای توی زندگیم بهم درس میده و خیلی چیزا رو به من آموخت.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سعید صادق زاده گفته:
    مدت عضویت: 1209 روز

    سلام بر استاد مهربان

    سلام بر دوستان خوب خودم

    چه موضوعی عالی استاد در این فایل به من یاد دادند

    زندگی من در دستهای خودم است

    هر کاری که من می کنم خودم با شرایط خودم و با افکار و باورهای خودم آنرا به وجود می آورم

    من در هر لحظه با ورودی های که وارد زندگی من می شود

    با دیدن و شنیدن هایم

    با صحبت کردن هایم

    با بحث کردن هایم

    ورودی هایی را وارد ذهن خودم می کنم

    از همه مهمتر اینکه من با توجه به این ورودی ها فرکانس هایی را به جهان هستی صادر می کنم و این فرکانس احساستی را به جهان صادر می کنم و این سبب می شود که اتفاقاتی همسو با این فرکانس ها برای من رقم بخورد

    پس باید ورودی های مناسب وارد ذهن خودم کنم

    فرکانس هایی عالی و با حس و حال خوب به جهان هستی بفرستم

    بی شک انوقت من می توانم دنیایی عالی را برای خودم بسازم

    تقدیر و سرونوشت و طالع و مصحلت وجود ندارد همه اینها کفر است و بدان معنی است که من خدای خودم را خوب نشناختم

    خدای جهان هستی همان انرژی است که من هر چه را طلب کنم همان را برایم شکل می دهد

    این را بیاد داشته باشم که خدای مهربان برای من فقط خیر و خوبی می خواهد

    نکته عالی

    خداوند برای من هیچ وقت بد نمی خواهد

    خداوند برای من خیر و خوبی و آزادی می خواهد

    اما این را بیاد داشته باشم که اگر برای خودم بد بخواهم این در نتیجه افکار و باورهای منفی خودم است

    وقتی که من در مسیر اشتباه حرکت می کنم این خواست خدا نیست و باید یادم باشد که خودم با افکار خودم در حال رقم زدن این افکار و این باورها هستم

    در کل

    هر چیزی که باور داشته باشم همان در زندگی من رخ خواهد داد و رخ می دهد

    قدرت در دستهای من است و لاغیر

    خداوند می فرماید که اگر مصیب و سختی به من وارد می شود در نتیجه اعمال و رفتار خودم است یعنی به واسطه آن چیزی است که من پیشاپیش فرستادم

    آنچه که من پیشاپیش فرستادم همان افکار و باورهای من است

    این نکته را من عمل کنم بی شک پیروزترین خواهم بود

    یک درس عالی

    جهان هستی همانند آیینه برای من عمل می کند

    هر گونه من رفتار کنم

    هر گونه که من باور داشته باشم

    همان در جهان هستی برای من رقم می خورد

    رفتارهای من از باورهای من نشات می گیرد

    آنچه که در درون من نهفته است همان گونه من رفتار می کنم

    بیاد داشته باشم که قدرت فقط و فقط در دستهای خداوند مهربان است

    هر زمان که خداوند در درون من کمرنگ بشود شیطان نفوذ می کند و پر رنگ تر می شود

    چه عالی استاد در مورد چشم زخم صحبت کردند و چه باورهایی غلط را در این مورد شناسایی کردند

    ممنونم استاد مهربان بخاطر این فایل عالی

    سپاس از خدای هدایتگر خودم

    سپاس از خدای فراوانی ها

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    مهدی قربان گفته:
    مدت عضویت: 621 روز

    سلام خداوند هزاربار شکرت که هدایت کردی خداوند هزارن بار شکرت که دستم رو گرفتی خداوند هزاربار شکرت که روحت در وجودم دمیده خداوند به معنای تقسیم در برابر قدرت وعظمت که در وجودم دمیده ای خدایا شکرت برای جریان هدایت خدواند میدانم توهمیشه به بندگانت خیر خوبی می رسونی اون خداوندی سال به ما معرفی کردن دیگه جایگاهی دروجودم نداره خداوند من نیروی خیر درونی من است مدت ها که توای مسیر دارم حرکت میکنم بی لیل نیست که این مدت نتیجه نگرفتم.و شایرگد بدتر هم شدم ولی دلیلش رد خوب می دانم اون هم شرک است که خودم به به وجودم آوردم با باورهای خراب وقدرت رد از خداوند گرفتم با توجه به باورهای محدود کننده که از دیگران بهمون داده که شیطان ن قدرت داره فراوانی کم است بیماری وجود داره اتمال دا ه من ارث بگیرم و هزار فکر بیهوده الکی که از دیگران به واین ترسیدن از شخصت ها باعث شده البته وابستگی به مادیات باعث شده از توحید درونم دورباشم وفقط گوش بدم به صدای ذهنم وهیچ وقت گوش ندم به ندای درونم وصدای قلبم وبه یادم بیاورم زمانی که خداوند هدایت کرد و من متصل کرد به اون انرژی خودش این یعنی خداوند یکی یکتا هست یعنی من باید از درون با خداوند خودم یکی یکتا بشوم وشیطان، وعوامل بیرونی یاجن یا هر چیز دیگه این همه شرک هستند رو قدرت آدما حساب کردن یعنی شرک بی دلیل نیست که این مدت احساحس خوبی رو تجربه کردم ولی خدایا این توانی رد درون خودم میبینم که زندگی رو به عنواندشرایط،دل خواه زندگی نپذیرم واینکه این توانایی درون خود می بینم که شرک های که نسبت جسم خودم دارم واز درون خودم پاک کنم وقدرت خداوند رو لابه‌لای ذهنم تصور کنم وبه عنوان نیروی خیر درونی همیشه تصور کنم مثل ترس تاریکی چون قبلا نمی رفتم ولی چند سریعی رفتم شکرت رفتم هیچ مشکلی نبود وخدا رو شکر شاید این شرک الان با تعریف دیگران بخواد خودش در ذهن من نشون بده ولی خدایا شکرت من به این ایمان دورنی از خداوند می خوام کمک کنه جایگاه خودم رو دراین رو دراین دنیا پیدا. کنم

    وجایگاه که خداوند بهم داده به عنوان اشرف مخلوقات درذهنم تصور کنم واین شر ک ها دیگه جای توذهنم نداشته باشن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ترانه جعفری گفته:
    مدت عضویت: 862 روز

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانوی قشنگم

    به نظر من رسیدن به توحید در عمل و دوری کردن از شرک و مشرک شدن هیچوقت به انتهای خودش نمیرسه

    یعنی حد آخر نداره

    مثل زمانی که تو عالم بی سوادی میگفتیم فلانی خیلی مومنه. نماز شب میخونه. مثلا فلان کارو میکنه. یه معیارهایی بود که اگه طرف داشت یعنی آخر مومنی بود به خیال ما.

    اما در واقعیت توحید حد انتها نداره. شرک و شیطان در کمینه و تو قرآن میبینیم که حضرت یوسف رو‌در وسط راه هدایت گمراه میکنه و یه لحظه امیدش به هم سلولیش میره و بخاطر همون سالها تو زندان میمونه.

    اینو برای این گفتم که خب نزدیک دوساله دارم روی خودم کار میکنم. هرچی میره جلو میبینم نه انگاری به همین راحتیا نیست که مثلا یه نماز شب بخونی شبا بگن این دیگه خیلی مومنه. نه هیچ معیاری نیست که بفهمی خیلی توحیدی هستیم.

    من تو مبحث 12 قدم زندگیم عجیب متحول شد.

    تو دوره های دیگه همینطور.

    انگاری یه خیابونای بزرگی بود این عزت نفس و ثروت و سلامتی و روابط که به میدان بزرگ توحید ختم می‌شد.

    تو مسیر یه جایی رسیدم که دیگه درک کردم اصل زندگی یعنی توحید.

    فهمیدم به میزانی که توحید داشته باشیم به همون میزان چرخ زندگی از هر نظر روان‌تر میشه و

    برعکس به میزانی که قدرت رو بدیم به غیر خدا روزگارمون سیاه و سیاه تر میشه

    این جمله رو من خیلی شنیدم شاید شبیهشو تو سایت از زبان شما. تو کامنت ها

    و حس میکردم درک کردم

    همه چی خیلی آروم بود. خیلی هواسم بود تو روزمرگی زندگی شرک نکنم. از سر کار از تو خیابون

    از خانواده از هرچیزی فکر میکردم به همه چی. یه گیت بازرسی ورودی ذهنم گذاشته بودم

    که سعی میکردم شرک هارو پیدا کنم ریز و درشت

    تا اینکه چند روز پیش درگیر یه موضوع دادگاهی شدم.

    به مدت دوروز همه چی بهم ریخت. اصلا نمیفهمدیم چی شده. کلافه بودم

    ترس استرس بهم ریختگی.

    با خودم میگفتم خدا دلم با خودته میدونم تو درست میکنی برام. اما هیچی عوض نمیشد و حال و اوضاع من به شدت وخیم شده بود

    دیشب کلافه شده بودم داشتم دیوانه میشدم. سر درد شده بودم از فشار فکر و استرس و افکار پریشان.

    به خدا گفتم کمکم کن. من فقط به خودت تکیه کردم. چرا میترسم پس. چرا نگرانم منو آروم کن. به دلم قوت بده آروم شه بدونه تو هستی. یکاری کن برام خدا

    یهو انگار یه آب سرد ریختن رو قلبم. همه چی آروم شد.

    تعجب کردم. چه آرامشی. اینقدر خوب بود که باورم نمیشد میترسیدم بخوابم صبح دوباره همون مدلی بشم.

    فکر میکردم توهم زدم که خدا آرومم کرد.

    با خوندن کامنت ها ‌ و حرف زدن با خدا خوابیدم.

    امروز که بیدار شدم دیدم آرومم هنوز. نشستم با دوستم که اونم از دانشجوهای شماست صحبت کردم

    (من هروقت باش صحبت میکنم جواب سوالمو خدا تو صحبت های دوستم میده. این دیگه برام نشونه شده )

    وقتی همه چیزو گفتم

    دوستم گفت (انگاری خدا داشت میگفت)

    تو قدرت رو دادی به اون دونفر(که تو ذهنم در مورد پروندم داشتم بهشون فکر میکردم )

    وقتی قدرت رو گرفتی از خدا و خودت دادی به اونا اینجا مشرک شدی. اصلا این جمله منو ترکوند. هزار بار شنیدم هزار بار تمرین کردم

    اما الان تو یه چالش من چه مشرک شده بودم. چرا نفهمیدم با اینکه به زبون میگفتم همه چی دست تویه. قدرت دست تویه کمکم کن. اما اصلا باورم جای دیگه بود.

    من دوروز توی برزخ و جهنم زندگی کردم با گذاشتن قدرت روی دوتا آدم. وای که چقدر داغون شدم. وای که فهمیدم توی عمل چقدر سخته و باید کاملا مراقب باشیم. خیلی عمل کردم تو روزمرگی

    اما اینجا تو چالشه مغزم قاطی کرد. انگاری دوروز همه چی قاطی شده بود. چقدر شیطان نزدیکه

    چقدر راحت میتونه رخنه کنه. چقدر راحت میشینه وز وز میکنه کنار گوش آدم تا داغون کنه ادمو.

    تا قدرت رو بدیم به غیر خدا.

    وای که از عصری دارم اشک میریزم. که خدا منو ببخشی. من دارم یاد میگیرم از من ناراحت نشی. من تو این امتحان کوچولو سربلند نبودم دوروز چجوری نفهمیدم

    از یه طرف ناراحت بودم که باز منه بنده شرک کردم در مقابلش.

    اما از طرف دیگه خوشحال بودم که تونستم دست شیطونو بخونم. نزاشتم ادامه بده. پیداش کردم مچشو گرفتم و انداختمش بیرون.

    نمرم 20 نشد اما 15 شدم. درسته نیفتادم. اما نمرم چنگی به دلم نمیزنه.

    اینه که میخوام از فردا جهاد اکبر کنم. تو کنترل ذهن. تو تقوا.

    خیلی تلاش کردم. خیلی مراقب بودم اما این دوروز تلنگر زد به من که اهای. فکر نکنی خیلی خفنی. ببین به دوثانیه داشت به بادت میداد ابلیس با افکار شیطانی دوروز زندگی شیرینتو زهر مار کرد برات

    واااای که اگه همه اینا رو بدونن. چقدر زندگی گلستان میشه

    واااای که چقدر باید لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه حواسمون به کنترل ذهنمون باشه.

    یعنی ابلیس طوری منو برد تو این ماجرا که من نفهمیدم دارم شرک میکنم و همشم با خدا صحبت میکردم که چرا پس من اینجوریم.

    من‌ دایم براتون آرزوی سلامتی میکنم. الهی تنتون سالم باشه و برای ما محصولات تولید کنین و ما بتونیم از این منبع بی نظیر آگاهی کسب کنیم برای داشتن و شناختن خدایی که قدرت فقط برای اوست و صاحب اختیار جهان و جهانیان هست. و روز بروز نرم تر و راحت تر بچرخه چرخ زندگیامون رو شونه های الله.

    در پناه الله مهربان باشید استاد قشنگم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
    • -
      حسن موسوی گفته:
      مدت عضویت: 715 روز

      سلام

      سپاس از کامنت زیبات چقدر خوب که تونستی از برزخی که توش بودی خلاص بشی و با نوشتن کامنتت و هدایت شدن من به اون آب سردی شد بر برزخ من خدایا سپاسگزارم که در لحظه بهم یادآوری کردی که مواظب باشم

      ممنونم ازت که بندگان خوبت رو این روزها هر لحظه سر راه من قرار میدی تا درسم رو بهتر و آسونتر یاد بگیرم

      ترانه خانم منم چند وقتی است که درگیر با یه تضادم که هر گاه ذره ای از خودم غافل میشم منو به چالش سختی میکشه اوایلش خیلی سخت تونستم خودم رو بیارم بیرون ولی به لطف فایلهای توحیدی که شبانه روزی خودم رو بستم بهشون سرپا شدم . امروز هم نویدی بهم دادن که بخشی دیگر از اینی تضاد در حال حل شدن هست یعنی من از خدا خواسته بودم که خودش به ساده ترین شکل ممکن این مسئله رو برام حل کنه و دارم میبینم که داره واسم حلش میکنه اونم به واسطه هزاران دستش بر روی زمین خدایا شکرت که الان هم دوباره منو به کامنت ترانه عزیز دستی از دستان خودت روی زمین هدایت کردی تا بهم بگی حسن جان من هستم نگران نباش برو ، حرکت کن و نگاهت به من باشه .

      اما خدایا خودت میدونی من به قول ترانه جعفری تازه دارم درسم رو یاد میگیرم و از تو میخواهم که به بزرگی خودت منو تو خطاهام ببخشی و اونا رو برام بپوشونی .

      من این روزها دارم بهتر میفهم که بخش منفی نگر ذهنم خیلی چموشه و دائم از هر مسئله ای چه کوچک و چه بزرگ در حال ساختن سناریوهای ترسناکیه که منو به سمت لایه های مخفی تری مثل شرک ببره بعضی اوقات بین دو وجه ذهنم منفی نگر و بخش مثبت ذهنم متوجه چالش میشم که حالا کدوم داره درسته میگه . و قبلا صد درصد من میرفتم به سمت وجهی که از ترس داشت صحبت میکرد واما چند وقته که دارم خطر میکنم و خب بعضی اوقات هم اشتباه میکنم و وارد یه تضاد جدید میشم ولی وقتایی که مثل الان یه چیزی از اون انرژی لایتنهایی آرومم میکنه از شرایطی که داره رقم میخوره خوشحال میشم . هر چند که الان و بعضی اوقات چالش دارم ولی خب چون میدونم دارم رشد میکنم بعدش که آروم میشم خوشحال میشم . و از خداوند میخوام که منو آسون کنه برای آسانیها و تمام مسائل زندگی من رو براحتی و سهولت و د رکمال آرامش خاطر و اسایش تن خودش و تنها خودش برام حل کنه چون اینها تنها از او بر میآید ولاغیر . ازش میخوام که شرک های مخفی در وجودم رو بهم نشون بده و درست کردنش رو برام آسون کنه .

      استاد عزیزم سپاس از تمام تلاشی که برای نگهداشت و بروزرسانی این مکان الهی انجام میدهی

      ترانه جان سپاس از تو که داری روی خودت کار میکنی و با کار کردنت مسیر رو روشنتر میکنی برای افراد دیگر هم مسیرت

      خدایا شکرت که من دارم روی خودم کار میکنم و برای خودم وقت میذارم تا بتونم رشد کنم و این رشد من باعث رشد جهان هستی میشه .

      خدایا ازت ممنون و سپاسگزارم به خاطر حضورم در این مکان و هدایتهای بی وقفه تو برای رساندن من به سر منزل مقصود .

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
      • -
        ترانه جعفری گفته:
        مدت عضویت: 862 روز

        سلام به دوست همفرکانسی من حسن اقای عزیز

        خوشحالم که تونستم یه نکته ای تو نوشته هام برات چشمک زن کنم. خدایا شکرت

        تاریخ این کامنت من مال آذر ماهه

        الان آخرای اسفندیم

        خیلی جالب بود کامنتم رو یبار خوندم

        میدونی به چی رسیدم ؟

        به اینکه چقدر زیاد و زیاد و زیاد من تغییر کردم تو این سه ماه

        چقدر درکم از شرک و توحید بالا رفته

        چقدر کنترل ذهنم قوی تر شده

        چقدر زیاد نگاهم به نکات مثبت روزانمه

        دیدم که مدتیه تمرین ستاره قطبی رو دارم مرتب انجام میدم

        یادم اومد که جدیدا موقع خواب بهش میگم میشه بیای تو خوابم بهم بگی این مسیله رو چکار کنم و میاد تو خوابم بهم میگه

        میدونی انگاری شفاف تر شده این جاده که دارم میرم

        انگاری یکم این غبار و مه کمتر شده

        دید من به جلو بهتر شده.

        چقدر در مقابل چالش ها میتونم خودمو کنترل کنم

        میدونی میخوام بهت چی بگم حسن جان

        میخوام بگم اصلا نگران نباش که منفی و مثبت چی میگن

        کلا ذهن که منطق هست و اصلا در جدال ذهن و قلب این قلبه که درست میگه

        این یه روش برای تشخیص دوراهی های منه

        ببین من‌میگم چالش ها هیچوقت تموم نمیشن. چون باید باشن که ما نیازهامونو بشناسیم

        به قول استاد قشنگم که تضادها میان تا ما هدف هامون مشخص بشه بریم دنبال پیشرفت

        میخوام بگم بهت که فقط ادادمه بده.

        هم من هم تو گفتیم خدایا منو ببخش که شرک کردیم که ….

        اما من الان رسیدم به اینکه بخششی نیست در کار

        اصلا خدا که از ما ناراحت نمیشه

        اگه گفته شرک نکنین نخواسته که خودشو ببینیم خواسته ما خودمونو ببینیم رو خودمون حساب کنیم

        چون ما انگار خودشیم.

        خواسته ما خدای خودمون باشیم

        میدونی این چه قدرتی به من داده

        اینکه روز به روز دارم بیشتر میشناسمش

        دارم میفهمم قدرت فقط منم.

        این منم که میتونم به هرچیزی دست پیدا کنم یا تسلیم یه موضوعی بشم.

        چالش ها میان که روح ما به سمت تکامل بره. قانون تکامل داره غوغا میکنه

        راستی دقت کردی استاد چقدر چالش های بزرگ داره اما بعد مثبت اونا رو میبینه

        ماجرای اون پلیسی که توی جاده استاد رو نگه میداره و محکومش میکنه به دروغگویی به پلیس. که میفرستش دادگاه. نمی‌دونم شنیدی اینو یا نه

        وقتی استاد داشت تعریف می‌کرد من تپش قلب گرفتم

        گفتم وای ترانه تو اگه اینجا تو این وضعیت بودی که کلا کافر میشدی دیگه

        ولی استاد چجوری تونست کنترل ذهن کنه و اون ماجرا چقدر معجزه وار به نفع استاد شد.

        واااای اینو که من گوش دادم ترکیدم

        سه روزه بهت زده ام. که عمق ایمان استاد چقدر زیاده من هنگم

        دارم کار میکنم رو این موضوع

        استاد عزیز میگه

        وقتی تو مسیر درست هستی و داری رو خودت کار میکنی

        همه چی به نفع تو داره پیش میره باید اینجوری باشه اصلا.

        اما

        اگه چیزی به ظاهر خوشایند نیست

        بدون قطعا به نفعت هست در نهایت و فقط صبور باش و سکوت کن و ادامه بده

        مثل جریان ثروت دو و دبی.

        از خدا میخوام روز به روز ایمانمون رو قوی تر کنه بیشتر بشناسیمش

        و بتونیم در کنترل ذهن قوی و قوی تر بشیم و نگاهمون به هدف باشه به اون انتها. به رسالتمون. به خودش رسیدن.

        برات

        آرزو میکنم روز به روز آگاه تر بشی. این ار همه چیز بهتره.

        خدایا شکرت بابت هدایت من به مسیر زیبای آگاهی

        من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد.

        موفق باشی حسن جان.

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  7. -
    مریم شفیع پور گفته:
    مدت عضویت: 307 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان.

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز و مهربان ودوستان عزیز

    خواستم قبل از هرچی بگم که از استادعزیز وخانم شایسته تشکر کنم بایت این برنامه خیلی جالب واقعا باخوشحالی هرروز میام تا ببینم خدای بی همتا چه راهی هدایتم میکنه

    شاید باورتان نشه با دوره‌ی 12قدم واین نشانه هر روزم آنقدر حالم رو خوب کرد وحس خوب گرفتم وخیلی به خدای خودم نزدیک تر شدم

    وانقدرحس خوبی گرفتم وتمام باورهای غلطی که داشتم تونستم تعقیربدم.

    شاید باورتان نشه هرچه به خدا ی خودم نزدیک تر میشم توزندگیم خیلی تو رفتارم توکارم سلامتیم

    خیلی تعقیرکرده

    خداراشکر میکنم هرلحظه تونمازم هم استاد عزیزم وخانم شایسته رادعا میکنم خیروسعادت دنیا وآخرت نصیب شما دوستان عزیزم بشه

    وان شاالله همه دوستانم به همه‌ی آرزوهایشان برسند.

    خدایا شکرت بابت تمام نعمت هایی که به ما دادخدایاهزاران با شکرت.

    به امید روزی که همه ی یکتا برستان به همه آرزو وخواسته هایشان برسند

    الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    فلورا صبا گفته:
    مدت عضویت: 2933 روز

    سلام بر آقای عباسمنش گرامی و بانو مریم شایسته ی نازنین💗💗

    قصدم این بود که زیر محصول کشف قوانین زندگی بنویسم ولی این امکان نبود!

    من دیروز خواب دیدم وارد مدرسه ای شدم و در کلاسی سرم را روی پای مریم جان گذاشتم و ایشان موهای مرا نوارش می کرد ، در حالیکه آقای عباسمنش بزرگوار در حال آموزش کشف قوانین زندگی بودند! و من هم گویی در عرش سیر می کردم😌🙏🏼🌹

    خواستم هم تشکر کنم و هم این که چطور شما نازنینان از دل و جان و روح ما ای چنین مواظبت می کنید و تا این درجه مرا از حس و حال خوب و آرامش بخش لبریز می کنید، چه در بیداری چه در خواب . خدایا شکرت که این دو عزیز مهربان و بزرگوار را آفریدی تا زندگی مرا زیباتر کنند.

    💗خدا یار و یاورتان💗

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سید محمد صادق حجی خراسانی گفته:
    مدت عضویت: 2105 روز

    سلام استاد عزیز

    خیلی ممنون واقعا دنبال همچین فایلی بودم مخصوصا تو حوزه چشم زخم چون از وقتی که فایلاتون رو گوش میکنم بعضی های دیگه با من هم قدم شدن و رو فایلای شما کار کردم اما تو این حوزه چشم زخم بسیار ترمز داشتن و باور نمیکردن که همچین چیزی نیست چون به قولی خیلی حرفای عجیب و غریب واقعا در این مورد گفته شده خیلی ممنون خوشحال شدم خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    رویا گفته:
    مدت عضویت: 3080 روز

    سلام خدمت استادعباس منش عزیز

    سپاسگزارم که باتوضیحات شمادرموردچشم زخم من تونستم این اعتقادغلط روکه ازبچگی توذهنم کرده بودن به لطف الهی دیگه نپذیرم وشماروالگوقراردادم والان هم خیالم راحته وسعی می کنم هروقت نجوای شیطان میادکه منوازچشم زخم بترسونه اعراض کنم ونترسم واحساس خوبم روحفظ می کنم ودرعمل دیدم که واقعااتفاق بدی هم نمیفته درصورتی که قبلاکه ازچشم زخم می ترسیدم سرم میومد

    خداوندخیروسعادت دنیاواخرت رونصیب شماوخانم شایسته عزیز وپسرگلتون وهمکارانتون کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: