کلید اجابت دعاها

در این فایل استاد عباس منش از طریق توضیح بخشی از آیات قرآن، منطق های قدرتمند کننده ای را به ما یادآوری می کند که لازمه کنترل ذهن به منظور دریافت خواسته هایی است که ذهن ما رسیدن به آنها را غیرممکن می داند.

خداوند از طریق منطق های این آیات، کلید کنترل ذهن را در دست پیامبرانش قرار داده است تا در لحظاتی از عهده کنترل ذهن خود برآیند که باور به امکان پذیری یک خواسته، برای آنها سخت بوده است. زیرا ذهن آنها امکان پذیری داشتن آن خواسته ها را با محدودیت های شرایط کنونی شان می سنجیده و دلایلی را لیست می کرده که – حتی با وجود وعده خداوند – رسیدن به آن خواسته را برایشان غیرممکن نشان دهد.

آگاهی های این فایل، کلید باور داشتن به “دریافت نعمت های خداوند در هر شرایطی” را در دست ما قرار می دهد. ایمان و توکل ما در مسیر دریافت خواسته هایمان را به همان نحوی تغذیه می کند که خداوند ایمان پیامبرانش را تغذیه کرده است تا باور کنیم: “وعده های خداوند به ما حتمی است”. زیرا در فرایند درخواست از خداوند و اجابت درخواست ها، خداوند همواره در حال اجابت درخواست هاست اما مشکل از باورهای محدود کننده ای است که ما درباره امکان پذیر بودن رسیدن به یک خواسته داریم.

آگاهی های این فایل، یادآور کننده ای است برای اینکه بدانیم:

  • خداوند به عنوان نیرویی که اجابت درخواستهای بندگانش را بر عهده گرفته، چه جایگاه و چه قدرتی دارد؛
  • ما به عنوان درخواست کننده، چقدر توانایی درک این جایگاه را داریم، چقدر به قدرت این نیرو باور داریم و چقدر در این مسیر متوکلیم؛
  • به محض واضح شدن یک خواسته، ذهن ما با چه منطق هایی امکان پذیری اجابت خواسته هایمان را غیر ممکن نشان می دهد و ایمان ما به وعده های حتمی خداوند را تبدیل به شک و ناامیدی می کند؛
  • ما چگونه می توانیم با ابزار منطق، استدلال های محدود کننده ذهن درباره غیر ممکن بودن ها را، زیر سوال ببریم؛
  • چگونه در فرایند دریافت خواسته، کنترل ذهن و تقوای مستمر به خرج دهیم و متوکل بمانیم؛
  • چگونه باور به ” امکان پذیر بودن رسیدن به خواسته ها ” را بسازیم و این باور را مرتباً تقویت کنیم؛
  • کدام ویژگی شخصیتی، به صورت مستمر در حال منطق ساختن برای امکان پذیری دریافت خواسته هاست؛
  • و چه نگاهی ما را همواره در مدار دریافت وعده های خداوند برای دریافت نعمت ها قرار می دهد؛

آگاهی های این فایل را با دقت بارها بشنوید. از این منطق های باورساز نکته برداری کنید. سپس در بخش نظرات این فایل، درباره درسهایی بنویسید که آگاهی های این فایل برای باور به امکان پذیری به شما یاد داده است.

منتظر خواندن نکات تاثیرگذار تان هستیم.


منابع کامل درباره محتوای این فایل: دوره روانشناسی ثروت 1

ذهن همواره شرایط نادلخواه فعلی را به عنوان وضعیتی ثابت و همیشگی می بیند و به محض واضح شدن یک خواسته در وجود ما، امکان پذیر بودن داشتن آن را با محدودیت های شرایط کنونی می سنجد و به شکل بسیار منطقی، دلایلی را لیست می کند تا ما را به این نتیجه برساند که: داشتن این خواسته به این دلایل، برای ما غیر ممکن است.

آگاهی های دوره روانشناسی ثروت 1، از طریق منطقی کردن ” امکان پذیر بودن داشتن یک خواسته در ذهن دانشجو”، شیوه خلع سلاح کردن ذهن در این باره را به دانشجو یاد می دهد و او را به این باور می رساند که:

شرایط کنونی، هر چقدر به ظاهر نامناسب و هر چقدر به ظاهر غیر قابل تغییر، به راحتی می تواند تغییر کند. 

“منطق ساختن برای امکان پذیر بودن یک خواسته”، اصل و اساس آموزه های دوره روانشناسی ثروت 1 است. زیرا تنها زمانی ما در مدار دریافت خواسته های خود قرار می گیریم که داشتن آن خواسته برای ذهن ما منطقی شود.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره روانشناسی ثروت 1 و نحوه شرکت در این دوره

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری کلید اجابت دعاها
    361MB
    71 دقیقه
  • فایل صوتی کلید اجابت دعاها
    70MB
    71 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

844 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «نگار» در این صفحه: 5
  1. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    ‎خدایا من حل تمام مسائل زندگیم رو به تو

    ‎می

    ‎سپارم، خودم توانایی حل مسالم رو ندارم . توی اولین کامنتی که روی این فایل گذاشتم نوشتم که هم زمان با گوش دادن به این فایل همسرم که به شدت مخالف سفر به ایران بود خودش پیشنهاد داد بریم این سفررو. این کامنت رو می نویسم که یادم بمونه چقدر دعاهام زیبا در مورد این سفر اجابت شدند :

    از خداممنونم که معجزاتش رو در حقمون تموم کرد. خدایا،من ازت خواستم راحت برسیم ایران و خوب و راحت 9

    نه تا چمدونمون رو برداریم و بیایم بی سوال جواب و دردسر و معطلی بیرون. زیر پوستی هم ازت خواستم خانواده خودم هم بیان برای استقبال. آخه چندروز قبلش همگی سرما خورده بودند و من خودم گفتم نیاید استقبال. چی بگم آخه از عظمتت. با اینکه پروازمون عالی بود و دخترم خیلی ریلکس و آروم کل این پونزده شونزده ساعت رو گذروند، بیست و چهارساعت و یا بیشتر بود که نتونسته بودم بخوابم، در طول پرواز اشتهای کمی داشتم و غذای خیلی کمی خوردم.هیجان و استرس زیادی رو گذرونده بودم. وقتی توی پرواز دوممون که به سمت ایران بود بودیم، لحظات آخری که هواپیما میخواست بشینه تو فرودگاه ایران. چون دخترم خوابش برده بود، همسرم کفت نگار وقتی رسیدیم ، تو دخترمونو بغل کن ، من بقیه ساکها و وسایل رو میارم. اما من انقدر ضعف داشتم که فکر نمیکردم بتونم حتی یک قدم بردارم، فکر کردم قندم افتاده و یک تکه کیت کت خوردم ، اما گویا باید نمک میخوردم و همون لحظه حالم بدتر شد و نیمه بیهوش شدم . در همون حال مدام توی دلم میگفتم خدایا حالمو زود خوب کن که بنده خدا همسرم دست تنها نمونه، با این همه وسایل و دست تنها و بچه ی خواب، چیکار کنیم. همسرم کلی بهم نمک داد کادر پرواز دورم بودند و من همش توی دلم می گفتم اخه با این حال چطوری پیاده بشم . طفلک همسرم با اون همه استرس چیکار کنه من رو جمع کنه ،چمدونا رو بیاره یا دخترمونو؟ من قبل سفرمون ازت خواسته بودم که با این همه سوغاتی و خوراکی و چمدون و بچه ی کوچیکمون ، تو فرودگاه معطل نشیم و راحت بیایم و برسیم به خانواده هامون بعد از مدتها. و تو مثل همیشه قطعات پازل رو برام چیده بودی️. تو از جایی که عقل من قد نمیده. برنامه ریزی کرده بودی برام، حتی نمیخواستی یک لحظه زمانم هدر بره، نمیخواستی با بچه توی صف بمونم. خلاصه وقتی پرواز نشست، امبولانس خبر کرده بودن برام، فشارمو گرفتند و داشت حالم خیلی بهتر میشد ولی گفتند راه طولانیه با ویلچر بریم بهتره. بهم ویلچر دادند دخترم رو که نیمه بیدار بود نشوندم رو پام و مثل جت اومدیم توی سالنی که باید چمدون هارو تحویل میگرفتیم. سریع خودشون کمک کردند چمدونارو برداشتند ، از کنار صف به اون طولانی ای ردمون کردند و بقیه مراحل سریع طی شد .پنج دقیقه کمتر طول کشید از مسیر پیاده شدن از هواپیما تا تحویل گرفتن چمدونا، تا دیدن عزیزانمون. نه چمدونی چک شد. نه سوال جواب و فرم پر کردنی بود ونه هیچی. خدایا شکرت، دستهات رو برام فرستادی، دل ها رو برامون نرم کردی و آسانمون کردی برای آسانی ها. تو بینظیری . خانواده ی خودم همگی سلامت و شاد به همراه خانواده ی همسرم آمده بودند فرودگاه برای استقبال. خدایا شکرت که این فرصت رو بهم دادی تا دوباره پدر و مادرم و عزیزانمو در آغوش بگیرم، شکرت که دستانت رو از هر طرف فرستادی برامون.، دونفر چمدونامونو اوردند یک نفر دیگه مارو برد به خونه ش. مادرم برام گوشی و سیمکارت اورده بود .محل اقامت عالی، شام و خوراکی و حمام و اینترنت همه چیز مهیا بود، ممنونتم خدا. هرجا رفتیم هرجا بودیم غرق محبت و احترام بودیم، هدایا رو از هر سو سرازیر کردی به سمتمون، خرج سفر رو خودت دادی، هرچی هوس کردیم رو بهمون دادی بدون هیچ تلاش و تقلا و زمانی، عجیب همه چیز عالی پیش رفت. هرچیزی که میخریدیم خودشون تخفیف می دادند . من از مدتی پیش هوس کباب کوبیده ی رستورانی ایرانی و آش رشته ی مادرم رو داشتم ، همون شب که منزل پدرم بودیم، شام کباب داشتند، و مادرم برام غذای مورد علاقه م یعنی آش رشته رو هم پخته بود، میخواستم فرداش خامه بخرم دیدم مهیاست، دلم میخواست برم سبزی خوردن و حلیم هم بخرم و قبل از اینکه من حتی پام رو از خونه بیرون بگذارم یا حتی درخواست کنم ، دیدم پدرم رفته و خریده برام، تعداد چیزهایی که لازم داشتم و سریع جورشدند زیاده : وسایل، لباس، خوراکی ها و…

    هرجا سوالی داشتیم، درجا پاسخ داده شد.ماشین و محل اقامت و خرید و همه چیز مهیا بود. هوا مطبوعتر شد ، مردم به ما که می رسیدند خوش برخوردتر بودند، راننده های اسنپ خوب رانندگی میکردند و اصلا یه وضعیخدایا شکرت. خودت مارو اوردی، خودت این سفررو جورکردی،خودتم همه کارهارو برنامه ریزی کردی و جلو بردی توی این زمانی که ایران بودیم، به همه کارهامون رسیدیم . دندانپزشکی و دکتر رفتیم، چکاد انجام شد. سفر داخلی رفتیم، و تک تک کارهایی که توی لیستم بود انجام شدند.

    زمان برگشت بازهم نجواها و نکرانی ها اومدند سراغم، کلی دارو و خوراکی های مختلف خریده بودیم و توی چمدون هامون بود و نگران بودیم فرودگاهها اذیتمون کنند. توی دلم کفتم خدایا تو که من رو با نه تا چمدون با کلی خوراکی ها و وسایلی که عموما گویا ایراد میگیرند توی فرودگاه، سالم و راحت و پر از ارامش و سرعت رسوندی به خانواده م، تویی که خودت معجزه وار این سفر رو جور کردی برامون و تمام شرایط رو مهیا کردی، خودتم بازگشتمون رو مدیریت کن. از به موقع و راحت رسیدنمون به فرودگاه کرفته، تا ارامش و راحتی درطول مسیر تا رسیدنمون به فرودگاه ال ای اکس و دریافت چمدون ها بی زحمت و بدون ایراد کرفتن به بارهامون، و رفتن به منزلمون که دو ساعتی با فرودگاه فاصله داشت. من به خاطرات اطرافیانم که از گیردادنهای الکیه فرودگاه ایران برامون کفته بودند گوش نمیدادم. خدارو شکر انقدر خوش برخورد و خوب بودند که من فقط در دلم تشکر میکردم از خدا. به راحتی سوار هواپیمامون شدیم، راه طولانی بود نزدیک بیست و هفت ساعت توی راه بودیم . و شکر خدا دختر جهارساله ی من تقریبا در بیشتر ساعت ها خواب بود و زمان بیداری هم خیلی همکاری میکرد. توی فرودگاه امریکا هم موجی از جمعیت اطرافمون بودند شاید دو هزار نفر مسافر توی سالن بودند و صف طولانی! باز هم معحزه شد و صف سیتیزنها رو جدا کردند و بدون هسچ سوال جواب و چمدون گشتن خاصی خیلی سریعتر از بقیه رسیدیم به سالن تحویل بار. و برگشتمون هم راحت و اسون بود. خدایا شکرت. امسال و سال کذشته سه تا از ارزوهامو تیک زدی برام: قطع درخت تپی خیاط که خودش پروژه ای بود، ساخت دیوار سیمانی به حای فنس های چوبی حیاط. سفرمون عالی و امن و راحت به ایران. ازت میخوام بهم شغلی عالی با درامدی عالی با شرایطی عالی هم بدی و تمام امور دیگه رو هم خودت مدیریت کنی چون من توانایی حل مسایلم رو ندارم و خودت مسیول حل تمام مسایلم هستی. تو زمانم رو مدیریت کن، تو از دخترم مراقبت کن ، تو ترس هامو بریز تو دلم رو همواره به شکرگزاری و نور ایمانت روشن نگه دار خودت هدایت و حمایتم کن. من دارم از روزی که برگشتیم اپلای میکنم برای کارهای اداری. خودت بهترینش رو جور کن برام. خودت رفرنس و معرف و پارتیم شو. خودت راههارو برام هموار کن من جز تو هیچ پناهی ندارم. خودت مراقبم باش و مستقلم کن. خودحالمو خوب نگه دار.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای:
  2. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    سلام دوباره

    دوباره اومدم تا روی این فایل عزیز کامنت بگذارم. هنوزم هرروز دارم یکی دو صفحه از کامنت های این فایل رو میخونم و واقعا ای کاش زمان و امکانش رو داشتم که تمام کامنت های دوستان در تمام فایلهای دانلودی رو می تونستم بخونم. این فایل و کامنت هاش واقعا جواهرند.

    – خدایا قدرت تو بی نهایته. دستت هم بالاتر از همه ی دست هاست. پس برات هیچ کار خاصی نداره که همه ی خواسته های ریز و درشت من و تمام کاینات رو براورده کنی.

    – خودت گفتی دعای دعا کننده رو اجابت میکنم. پس من خیالم راحت که هرچی میخوام براورده میشه. و اینجوری نیست که درست نباشه خواسته م، لایق نباشم،صلاح و .. نباشه، کار خاصی براش انجام نداده باشم، یا گناه کرده باشم و لایق نباشم، یا بی عرضه باشم، یا توی قد و قواره و اندازه ی من نباشه این خواسته، قانون اینه که هرچی بخوام بهم میدی. این یه فکت هست! پس این قسمتم حله.

    – من فقط باید درخواستامو بهت بدم و واقعا فقط از خودت بخوام نه کس دیگه. و منتظر باشم که بهم اعطا کنی .

    – وظیفه ی من اینه که حسمو خوب نگه دارم . چون وقتی حسم خوب باشه راه رو برای دریافت الهامات خداوند باز میکنم

    – برای حس خوب داشتن باید سپاس گزارنعمت هایی که تا به حال بهم دادی باشم همیشه . در نتیجه توجه ام میره سمت داشته هام. باید مدام به خودم خواسته های براورده شده در طول زندگیم رو یاداوری کنم چون اینکار از یک طرف باعث میشه احساسم خوبو خوبتر باشه همیشه و در نتیجه ظرف وجودیم بزرگتر بشه و نعمتهای بیشتری رو به زندگیم سرازیر کنم، از طرف دیگه هم بیشتر باورم میشه که براورده شدن خواسته هام توسط تو امکان پذیره، چون وقتی یادم بیارم که فلان خواسته ی به ظاهر محالم رو براورده کردی و حتی بهترش رو بهم دادی، براورده شدن خواسته های فعلیم هم امکان پذیرتر بنظر میان تو ذهنم، میتونم داشتنشون رو تجسم کنم و قدم قدم‌خدا هدایتم میکنه تا به خواسته م برسم.

    – واقعا برای تویی که تمام ستاره ها، سیارات، کهکشانها، زمین ، و آسمان رو خلق کردی و فرمانروای همه چیز و همه کس هستی، چه کاری داره که کانالهای یوتوب منو به درامد ثابت برسونی، بهم شغلی بدی عالی به شیوه ای عالی با خدمتی عالی و برای پاداشی عالی به همراه آزادی کامل زمانی و مکانی و سلامتی کامل و روابط عالی، شغلی که عاشقشم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  3. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    با سلام مجدد خدمت استاد عزیزم و تمام دوستان

    امیدوارم اشکالی نداشته باشه که من بیش از یک کامنت برای یک فایل بگذارم. تمام فایلهای استاد یک طرف،این فایل یکطرف. من اصلا نمیتونم ازین فایل جدا بشم. یعنی قشنگ از صفحه ی اول کامنت ها باز کردم و دارم صفحه به صفحه میرم جلو. اولین باریه که این همه کامنت می خونم . الان کامنت یکی از دوستان رو خوندم در مورد رهایی خواسته ها و رسیدن بهشون.خیلی دوست دارم که این موضوع توی ذهنم راحت و عمیق و سریع نهادینه بشه.استاد خیلی ممنون میشم اگه در این مورد یه فایل اختصاصی بگذارید و راهنماییمون کنید که چطور بهش عمل کنیم. واقعا قبولش دارم ها ولی در عمل باز مغزم ریست میشه و میچسبم به خواسته های به ظاهر بزرگم. اما خواسته های کوچکم رو چون یه لحظه میخوام و برام انقدرها رسیدن بهشون اهمیت نداره، خیلی راحت بدستشون میارم. مثلا همین چند روز پیش، همسرم گفت لیست خرید برام تکست کن . من یک لیست بلند بالا تهیه کردم و توی دلم یه لحظه گفتم اه هوس نوتلاکردم، و یک سری اقلام دیگه هم بنظرم اومد که موردنیازه من و دخترمه، اما با خودم گفتم نگار بیخیال اینا مهم نیستن حالا سری بعد شاید نوشتم. و اصلا توی لیست ننوشتم و بی خیالش شدم. یک ساعت بعد همسرم که برای خرید رفته بود خودش تماس گرفت و گفت نوتلا بخرم برات؟و وقتی برگشت خونه دیدم نه تنها یک نوتلای بزرگ برام خریده، بلکه اون چند تا خواسته ی دیگه م که حتی به زبونمم نیومد رو خودش خریده. چند روز پیش همسرم برای خودش کلاه گرم اردر داد. من هم لفظی و گذرا گفتم منم لازم دارم و دیگه هیچ جمله ای بینمون رد و بدل نشد. فقط توی دلم یه لحظه گفتم چه خوب میشه منم این بار که رفتم فروشگاه ببینم اگه کلاه خوب دارند بخرم. امشب همسرم امد خونه و دیدم برام یک کلاه خریده حتی قشنگتر از اونی که خودم توی ذهنم بود. این اتفاق خیلی تازگی ها برام می افته و خواسته هایی که بی اهمیت هستند توی ذهنم، راحت براورده میشن.اما وقتی پای درامد زایی ثابتم، و استقلال مالیم به میون میاد با اینکه میدونم باید رها کنم، موفق نشدم هنوز. و نتیجه هم که مشخصه، گیر کردم.

    این کامنت رو بیشتر برای خودم مینویسم که یادم بمونه: به ذهنم رسیدکه نگار تو فعلا که شغلی نداری، تو الان یک خانم خانه داری، و مسئولیت دخترت رو بر عهده داری. این شغل فعلیه توئه و اصلا هم بی ارزش نیست. بفهم اینو. این که از ساعت شش و نیم صبح بیدار میشی و تا یازده دوازده شب یکسره داری توی خونه میگردی و کار میکنی و حتی فرصت نداری که پنج دقیقه تنهایی و سکوت در اطرافت باشه ، کم نیست. این حجم از کار فیزیکی و انرژی روحی ای که میگذاری تا همیشه خوش اخلاق و مهربان و صبور و شاد باشی اصلا بی ارزش نیست.بخوای نخوای شرایطت فعلا همینه تا خدا راه رو باز کنه برای ازادی زمانی و مکانی بیشتر، و هدایتت کنه که چطور با همین شرایط کسب درامد ثابت داشته باشی. فعلا این الان شغل توئه مادر بودن و خونه داری! بپذیر و به بهترین وجه انجامش بده با احساس خوب. این همه تقلا کردی و عذاب الکی دادی هرروز خودتو با ترس از اینده, چهل سال از خدا عمر گرفتی، به این روش زندگی کردی و نتیجه نگرفتی، آقا شش ماه بیخیال شو.نمیتونی به شش ماه فکر کنی طولانیه برات؟ هرروز همین امروز رو فقط بیخیال شو . بگو بخند زندگی کن لذت ببر. درخواست هاتو نوشتی، از خدادرخواست کردی، خودش میدونه چه طور و چه زمانی براورده ش کنه دیگه، قول داده براورده میکنه دیگه ؟ قبول کن. تمام قدرتها دست خداست بفهم.از خدا درخواست کردی نه از سوپرمارکتی سرکوچه! ، اون کسیه که میگه باش و همه چیز موجود میشود! پس هیچ مانعی نیست. دستاشو باز بگذار تا از بی نهایت روش کمکت کنه. توفقط احساست رو با بیخیالی و شاکر بودنت خوب نگه دار.تو فقط حواست به ورودی های ذهنت باشه، تو فقط یادآوری کن به خودت که تمام چیزهایی که الان داری یه زمانی آرزوت بودند و آرزوی محالت بودند،( مثل زندگی در امریکا، دور شدن از تمام ادم ها و شرایط منفی اطرافت ازدواج عاشقانه باکسی که دقیقا مطابق چک لیستی بود که تهیه کرده بودی برای خودت، دختر شدن فرزندت ، کالج رفتن، رانندگی کردن، زندگی در جایی که طبیعت بی نظیر وادم های خوش اخلاقی که سرشون به کارخودشونه داره، جایی که قانون رعایت میشه و وقتی رانندگی میکنی استرس نداری، بی نهایت جای پارک، کاستومر سرویس عالی، آزادی پوشش، حفظ شدن آبروت جایی که حقت بود آبروت بره، خوردن خوراکی ها وداشتن امکاناتی که توی ایران حتی خواب داشتنشونو نمیدیدی! نخریدن جهیزیه و …) دیدی چقدر راحت تر از اونی که فکرش رو میکردی بهت داده شد؟ به تمام این چیزهایی که خواستم رسیدم اما واقعا به هیچ کدومشون گیر نداده بودم….

    خدایا خودت کمکم کن برای خواسته های به ظاهر بزرگم هم مثل رسیدن به درامد ثابت واستقلال مالی، خوب شدن اعتماد بنفس، داشتن دوستان خوب غیر ایرانی، خوب پارک کردن ماشینم و …صبور باشم، رها کنم، احساس پوچی و بی ارزشی و بی عرضگی بخاطر نداشتن درامد نکنم… خدای من ، من رو همواره به راه راست هدایت کن. همیشه دستامو بگیر و باهام حرف بزن، بگذار بشنوم صدات رو، صدایی که بارها وبارها توی کامنت دوستان و صحبتهای استاد درباره ش صحبت میشه و من هرگز نشنیدم، صدای قلبم، صدای واضح خدا. بگذار بفهمم کلامت رو، بگذار ببینم نشانه هات رو، بگذار بفهمم چی میگی. بگذار عمل کنم به الهاماتم و آگاهی هایی که دریافت میکنم. بهم شهامت بده. ترسامو ازم بگیر.خدایا کمکم کن که الگوی خوبی باشم برای دخترم دختر سه سال و نیمه ای که انقدر سپاسگزاره انقدر شاکره انقدر روحش پاک و خداییه که من هرروز انگشت به دهان می مونم که این کاررا رو از کی یاد گرفته، با هرکار کوچیکی که براش انجام میدم ازم تشکر میکنه، کمکم کن بزرگ بشم، ظرف وجودیمو برای دریافت نعمت های بیشتر بزرگ کن، بهم بی نهایت آرامش بده، بگذار بهت تکیه کنم ، بگذار بهت اعتماد کنم، بگذار آدم واقعی باشم.بگذار بزرگ بشم، رشد کنم و به عزیزانم هم کمک کنم تا بادیدن موفقیت هام، اونها هم خودشون زندگیشونو اونطوری که دوست دارند بسازند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    سلام به استاد عزیز و خانم شایسته ی دوست داشتنی

    خدای من. چی بگم آخه استاد. بیشتر از سه ساله که عضو سایتتون هستم. سه ساله که صبح تا شب فقط فایلهای شما رو گوش میدادم. اما باورهام تغییر نمیکرد . سرعت رسیدن به خواسته هام مورچه وار و نتایجم ناپایدار بود. اما از چندروز پیش که این فایل رو کذاشتید، از همون لحظه ای که فایل رو برای بار اول شنیدم، نفسم در سینه حبس شد. حالم طوری شد که فقط خدا خودش میدونه، قلبم از هیجان به شدت میتپید و حس میکردم روحم داره توی چهارچوب جسمم خودشو با جهش هایی شدید به در و دیوار میزنه و میخواد پرواز کنه. اصلا نمی دونم چم شده بود، چرا من این نکته ی به ظاهر ساده که تا حالا شما بارها و بارها در تمام فایلهاتون فریادش می زنید که هرچی می خوای رو از خدا بخواه و براورده ش میکنه ، اون میتونه، قدرت فقط خداست رو نمیفهمیدم؟!! یعنی فکر میکردم فهمیدم ها، تاییدش میکردم و میگفتم اره دیگه ادم باید همه چیز رو از خدا بخواد ، منم برای همین به خواسته های بزرگم نرسیدم که اول ترمز بودم و بعد دست و پا در اوردم شدم آدم ! و کاریش نمی شه کرد تا وقتی ترمزارو برندارم، خدا میخواد بهم کمک کنه ولی با این همه مشکل و ترمزایی که دارم چه جوری آخه؟!این فایل رو گوش میدادم و داشتم کارهای خونه رو تند تند انجام میدادم ولی وقتی به اون قسمتی از صحبتهاتون رسیدید که خدا برای حضرت زکریا منطق میاره‌ : تو داری از من میخوای ها؟ من دارم بهت میگم خواستت قبوله . منه فرمانروا. منی که فقط میگم باش و موجود میشود، منی که تورو از هیچی آفریدم…. دیوانه شدم. دست از کار کشیدم و فایل رو پاوز کردم تا هضم کنم چیزی رو که چند ثانیه قبلش شنیدم… و اشکهام جاری شدند، وای چرا من به این موضوع فکر نکرده بودم چرا من نمی دونستم که ناخوداگاه باور ندارم خدا بتونه کاری برام بکنه و فقط به قول شما مثل زکریا با وجود باورهای نادرستم، دعاهامم میکردم و یه چیزی می پروندم.. آخ خدا…. از اون روز هرروز دارم این فایل رو بارها گوش میدم. همون لحظات اولیه ای که داشتم فایل رو گوش میدادم هی خواسته های کوچیکم پشت سرهم داشتند انجام میشدند! اصلا از صبحش داشتم هم زمانی های اون روزم رو با شکفتی نگاه میکردم و شکر می کردم.الان حضور ذهن ندارم بگم چی بودند ولی خیلی برام جالب بود که دقیقا همون موقعی که درونم طوفانی به پاشد، چندتا خواسته یکهو باهم براورده شدند، از پارسال تا حالا دوبار پیش امد که میخواستیم یه سفر بریم ایران و هردوبار یه موردی پیش میومد و نرفتیم، همسرم هربار که صحبت سفر میشد یه جورایی مخالفت میکرد و میگفت شرایطمون مساعد سفر نیست. من هم دیگه رها کرده بودم اون موضوع رو، همون شب گوش دادن به فایل، همسرم خیلی جدی اومد گفت بیا بلیط بگیریم یه سر عید بریم ایران یه ماهه. و خودش بلیط هارو نگاه میکرد، و هزینه های سفر و کارهایی که باید هماهنگ بشن رو با من مرور میکرد . خیلی به کبوتر علاقه داشت و یکی از مواردی که مانع میشد سفر نکنیم این بود که کی به کبوترهاش در نبودش رسیدکی کنه، من به مدت پیش نه به شکل دعا و درخواست از خدا، فقط یه لحطه دلم خواسته بود کبوترارو رد کنه برن فقط همین و اصلا حرفی هم نزده بودم، فردای روز گوش کردنم به فایل، گفت میخوام تمام کبوترهارو رد کنم بره دیگه خسته شدم خیلی مسولیت داره!!!!و من فکر نمیکردم انقدر جدی باشه! . اون شبی که صحبت سفر بود نوشتم خدایا پول سوغاتی هایی که خودم دوست دارم بخرم رو خودت برسون بهم، نه از حقوق همسرم، روز بعد درست همون روزی که بادها شدت پیدا کردشوهرم چندتا از کبوترهاشو فروخت و بی مقدمه پول فروش اون هارو اورد داد به من و گفت این برای شما باشه. و من هاج و واج به دعایی فکر میکردم که برای پول سوغاتیا نوشته بودم، و توی گوش ذهنم عبارت های :روزی بغیرالحساب، از جایی که فکرش رو نمیکنی خدا می رسونه، لاجرم بودن ورود نعمت و ثروت به زندگی با تغییر باورها و عمل به قانون و قوانین ثابت و بی نظیر خداوند طنین می انداخت. خدایا پس قضیه اینه؟!! آهااااا …منظور استاد این بود؟ اینی که میگفت ارامش داشته باش، از زندگیت لذت ببر بقیه ی چیزها حل میشه و لاجرم نتیجه میگیری منظور این بود؟؟!! و منی که همیشه میگفتم اخه چه جوری؟ منظورم این بود که خدا نمیتونه؟!! خدا با این فایل باهام حرف زد . نمی دونم چه اتفاقی درونم افتاده ولی از اون روز خیلی عمق ارامش ذهنم بیشتر شده،چند بار پیش اومد که عصبی بشم لحظه ای ها، ولی فقط همون لحظه بوده و سریع گذشته. وقتی دعا میکنم حسم چیز دیگه ایه. امکان دستیابی به رویاهام یکم تو ذهنم بیشتر شده. کناب رویاهارو خریدم تو همین چندروز و الان فصل چهارم‌رو دارم می خونم . نمیدونم چرا شکرگزارتر هستم ناخوداگاه شکر میکنم خیلی وقتها، اصلا نمیفهمم حالمو ، نمیدونم اسم احساسمو چی بگذارم اما خدایا ممنونم ازت عجب حالیه! خیلی امیدوارم خیلی حالم خوبه خدایا شکرت. استاد عزیزم ممنونم خیلی ممنونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 20 رای:
  5. -
    نگار گفته:
    مدت عضویت: 1496 روز

    سلام دوست عزیز

    در پاسخ به اون نجوای ذهنتون که گفته “این متن رو می نویسی و کسی نمیخونه” باید بگم که خوندم. به قلبم نشست و حتی سیو هم کردم که بعدها بازهم بخونم. این قانون رهایی خواسته ها… اگه یادم بمونه که انجامش بدم… واقعا قبولش دارم ها ولی در عمل باز مغزم ریست میشه و میچسبم به خواسته های به ظاهر بزرگم. امیدوارم با تکرار و تمرین هرروزه این موضوع هرچه زودتر برای همیشه توی مغزم جا بیفته . ممنونم از کامنتتون و یاداوری نکاتی که به شدت فرار هستند از مغز من

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای: