نشانه های قانون جذب در قرآن - صفحه 32 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh1-2.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-06 18:07:082021-08-26 18:44:24نشانه های قانون جذب در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام استاد سلام بانو٫سلام دوستان عزیزم٫
استاد بابت این فایل گرانبهاتر از الماس و یاقوت ممنونم٫
عالیه عالی بود٫
خدارو صدهزار مرتبه شکر٫
میخاستم اینو بگم که خداروشکر غم تو مذهب من به پررنگی شیعیان نبودو نیست٫وتا حالا ندیدم ما مراسم عزاداری داشته باشیم و سینه بزنیم یا ازین کارا٫اصلا درست نمیدونیم٫اصلا کاری به مذهب هم ندارم٫خودم قبول ندارم٫میگم اینم نوعی خودزنی و درست نیست ومن این مناسبت هارو یا روزه میگرفتم یاچندجز ایه قران میخوندم یا از تعطیلی استفاده میکردم میرفتم بیرون یا مهمونی٫یا مامانم غذایی چیزی پخش میکرد یا اینکه هچی و اصلا مراسم گریه نداشتیم٫حتی سر فوت اشنا و فامیل مردای ما تا زنها گریه میکردن میگفتن اروم باشید گریه نکنید بزارین میت هم اروم باشه و ناراحتش نکنید و باارامش بدرقه اش بکنید٫از این حرفها٫اصلا گریه و جیغ داد و خود زنی حرام میدونستن٫من بیشتر ناراحتی هام با خودم بود و وقتی تنهام٫ولی خدارو شکر دگ اونم نیست الان بیشتر از یک سال که من دگ کلا ناراحتی گذاشتم کنار٫
بگذریم٫
استاد چقد ناب هستن این حرفهاتون خیلی به دل ادم میشینه واقعا لذت میبرم٫
استاد امروز تغیرو تووجودم حس کردم تو کارام حس کردم٫دلم هوای بیرون کرده بود بدون برنامه دست دختر نازمم گرفتم زدیم بیرون٫همش احساس شادی و پولدار بودن داشتم و حس بزرگی٫سوار تاکسی شدم٫راننده گفت یک نفر حساب کنم یا دونفر گفتم دونفر درست دخترم کوچیک اونم یک انسان و از الان باید شخصیت بگیره و احساس بودن و بزرگی رو از بچگی یاد بگیره راننده هم حرفم تایید کرد٫نمیخاستم حس خسیسی داشته باشم ومیخاستم لذت ببرم از خرج کردن
بعد رفتیم پارک خیلی خوش گذشت بعد از پارک رفتم یک مغازه که همیشه از کنارش رد میشدم ولی نمیرفتم داخل وسایلش حداقل قیمت بگیرم ٫ولی رفتم داخل خیلی عالی بود بالاخره تغییردر اعتماد بنفس در خودم دیدم٫وقیمت گرفتم قبلا فک میکردم حتما خیلی گرونه ولی وقتی پرسیدم گفتم وای چقد مناسب و من این همه خجالت میکشیدم بخاطر یک چیز مسخره وگفتم میام و بهترینشو میخرم و بعد ازاون رفتم اون ور خیابون و گفتم حالا که اینجا اومدم برم پاساژ اون مغازه بزرگ که همه جنساش اصل و از خارج میاد و تا الان حتی جرات نمیکردم حتی از ویترین وایستم و نگاه کنم وحس بدی داشتم و همش با حسرت نگاه میکردم و خریدکردن که بماند حتی قیمت هم نمیتونستم بگیرم ٫ ولی بدون اینکه تردید بکنم رفتم داخل و سلام کردم و پسر جوان با خونسردی واحترام قیمت هر وسیله که میگفتم نشونم میداد وای چقد قیمت هاش مناسب و اصلا ارزون بود گفتم بهار این چی داشت که این همه خودتو اذیت میکردی٫استاد واقعا تغییر در خودم احساس کردم٫ازتون بینهایت ممنونم امروز خیلی عالی بود و من قشنگ حس کردم تغیرر مدارو دارم میبینم فرکانسم داره عوض میشه خداجووونم ازت ممنونم٫
بعد رفتیم ساندوچی که همیشه میرم و همیشه هروقت که برم شلوغ و جا نیست و لذت میبرم از فراوانی مشتری و بهترین ساندویچشو سفارش دادم خیلی خوشمزه بود خدایا شکرت٫
بعد تو راه دخترم گفت مامانی از پله برقی بریم گفتم چشم٫
بعد باز گفت مامانی من ذرت مکزیکی میخامبا شیرموز گفتم باشه عزیزم اونم میگیریم٫اونجام باز خیلی خیلی شلوغ بود خدایا شکرت و بستنی و ذرتش خیلی عالی و خوشمزه ست و همیشه میرم اونجا راستی استاد همیشه هرجا میرم مغازه بغلی عین هم هستن شغلشون ولی تو اون یکی مگس هم پ نمیزنه و قشنگ اون موقع تمام حرفهاتون میاد جلو چشمام و میبینم همه چی به باور نه به مکان و شغل و٫٫٫٫٫٫
خلاصه میخاستم سوار تاکسی بشم دخترم حوس واحد کرد و باز گفتم چشم با واحد میریم و مهم لذت بردن اصلا مهم نیست چی داری و سوار چی میشی٫خلاصه خیلی خوش گذشت٫و اومدیم خونه و مهمون اومد خونه عید دیدنی٫ گفتیم و خندیدیم٫
اخرشب هم نشستم دوباره این فایل گوش دادم و رفتم قران باز کردم و اون ایه هارو منم نگاه کردم٫ من دوتا قران نگاه کردم هرکی یک جور معنی کرده بود و سعی کردم خودم هم ایه رو معنی کنم و لذت بردم از خوندنش و خیلی کمک کرد بهم که باور کنم خدا همرو دوست داره مسلمون و غیر مسلمون نداره هر کی خدارو باور داره باید شاد و خوشحال باشه٫
استاد ممنونم خیلی باور دارم که باید تغییر کنه٫و بعد بین اینها هدایت شدم به فایل ارزوها قسمت سوم بعد نماز نشستم نگاش کردم چقدعالی بود تو کامنت یکی از بچه ها خونده بودم که اونم دست تکون میداد و منم همین کارو انجام دادم چقد لذت بردم خیلی حس باورپذیری بیشتری بهم دست داد و همش میگفتم خدایا شکرت که منو هدایت کردی به اونجا و هرچی میدیدم میگفتم خدایا شکرت اهنگها چقد عالی بودن اون پرواز پرنده ها وای استاد عالی بود عالی٫
سلام استاد و تمامی دوستان عالی
یادم میاد که روز های اول به خاطر تعصبات و مدار پایینم این چیز ها رو نمی پذیرفتم و درک نمی کردم ولی کم کم تکاملم رو طی کردم و درک من از خدا و خودم و دنیای اطرافم بیشتر شد و بعد زندگیم توی تمام جنبه ها کیفیت بالاتری پیدا کرد خدا رو شکر
من تازه فهمیدم اصلا ایمان به خدا چی هست
فهمیدم سپاسگزاری چی هست
مفهوم شرک رو متوجه شدم
عدالت خدا رو درک کردم
بعد فهمیدم که بابا قانون جذب که اینقدر تعریف می کنند خود خدا هست
خب توی این روند تکاملی قرآن رو بیشتر فهمیده بودم
ایمان توکل اعتماد و سپاسگزار بودن توجه به نعمت ها چقدر روشن توی قرآن گفته شده ولی انگار اکثریت ادم ها نسبت به قران بیگانه اند
کل داستان اینه که ما مسئول زندگی خودمون هستیم ما خالق هستیم
ما با ایمانمون و توکلیم و توجهمون به نعمت ها زندگیمون رو خلق می کنیم
نتیجه ایمان و سپاسگزار بودن که هر دو به هم وصل و یکی هستند احساس خوب هست و احساس خوب نتیجه اش اتفاقات و نتایج خوب است
در پناه خداوند شاد و پیروز
به نام خداوند وهابم
سلام استاد عزیز و مریم بانو عزیز، سلام دوستان عزیزم
خدا رو شاکرم که چشمانم رو به روی نشانه ها و الهاماتش باز کرده. خدایا شکرت که قدرت درک نشانه هارو بهم دادی و من میتونم زبانت رو بخونم. شکرت
چند روزی ذهنم مشغول مسئله ای هست که بهم اجازه نمیده احساسمو خوب نگه دارم و وقتی تلاش میکردم که حالمو خوب کنم، فقط برای مدت کوتاهی شاد میشدم و دوباره در اون مسئله غرق میشدم (این نشون میده در کنترل ذهنم هنوز خیلی ضعیف هستم و باید خیلی روی خودم کار کنم)
دو روز پیش از دیالوگ یک فیلم به شعر پروین اعتصامی که راجبه حضرت موسی است، هدایت شدم. (اینو توی پرانتز بگم که من اصلا تلویزیون نمیبینم به هیچ وجه، و این دیالوگ رو وقتی خانواده فیلم میدیدن، شنیدم)
یه بیت از شعرو سریع گوگل کردم:
“” قطره ای کز جویباری می رود، از پی انجام کاری میرود “”
شعرو کامل خوندم و پیام شعر برای من این بود که : “اقدس عزیزم! نگران این موضوع نباش و به خداوند اعتماد کن، اون خودش میدونه چیکار کنه!”
دیروز یهویی توی اینستاگرام از استوری یکی ار دوستان، به پستی هدایت شدم که اون موضوع رو دوباره بیادم آورد احساسم بد بود و خدارو صدا می کردم. راستشو بگم ناامید هم بودم.
میخواستم از برنامه اینستاگرام خارج بشم که یهویی یه پست برام باز شد این متنو نوشته بود:
“” خداوند حربه هایی دارد که تو نمی شناسی، راه ها و چاره هایی که تو را حیران خواهند کرد””
وقتی متنو خوندم اشکام ریخت، احساس عجیبی وجودمو گرفته بود، حس میکردم خود خداوند داره با من صحبت میکنه! خلاصه اینکه اون شب با حس خوب خوابیدم.
امروز حین پیاده روی، اومدم با خودم راجبه اتفاقات خوب گذشته ام حرف بزنم که یهویی سر از اون موضوع درآوردم و دیدم که همه اتفاقات افتاده، نتیجه فرکانس ها و رفتارهای اشتباه خودم بود که من همه رو به گردن طرف مقابل می انداختم.
احساس ضعف وجودمو گرفت و توی پارک نشستم و از خداوند خواستم بهم بگه چیکار باید بکنم. وقتی آروم تر شدم، به راه ادامه دادم.
به خودم گفتم حین پیاده روی چندتا فایل گوش کنم. رفتم سراغ فایل هایی که داشتم و یکی رو پلی کردم، توی اون فایل خانمی داشت سوال میپرسید که دقیقا موضوعش مشابه من بود و اون شخص پاسخ دهنده وقتی جواب رو داد من خیلی خوشحال شدم چون الان میدونستم دلیل رفتارم و منشأ رفتارم چی بوده و حتی راهکار کلی هم دادن که بتونم بهتر عمل کنم.
خلاصه اینکه در این فکر بودم که باید بیشتر روی خودم تمرکز کنم تا بتونم قدرتمندتر بشم که اومدم سراغ فایل روز یازدهم “روز شمار تحول زندگی من”
این فایل دیگه آخرین نشانه بود و کامل ترین جواب رو به من داد، استاد عزیزم بیش از 50 دقیقه دقیقا به سوال من جواب دادن و به من راهکار دادن.
من از این فایل یاد گرفتم که باید :
1. شاد باشم تا شادی بیشتری به سمت خودم جذب کنم
2. غمگین نباشم چون خداوند غم و اندوه رو نفی کرده
3. به خداوند اعتماد کنم چون اون راه حل هارو داره و قدرت به دست اوست
4. رها کنم
5. به مشکلات و مسائل زندگیم نچسبم
6. نگران نباشم
7. صبور باشم
یاد گرفتم مثل مادر موسی به خداوند اونقدر اعتماد کنم که بتونم به راحتی زندگیمو به دستش بدم. چون هر چیزی که حق من باشه و مال من باشه، از من گرفته نمیشه، از دستم نمیره، خداوند می خواد که من شاد باشم، میخواد که خوشبخت باشم، میخواد که لذت رو تجربه کنم پس چیزی رو از من نمیگیره، اگه مال من باشه، به من برمیگرده و اگر نباشه قطعا خیلی بهتر از اون در زمان مناسبش بهم داده میشه.
یاد گرفتم مثل یعقوب نگران نباشم، که نگرانی ها واسم اتفاق نیفته. من باید اعتماد کنم، به خداوند اعتماد کنم
من یاد گرفتم مثل حضرت یعقوب به خواسته ام نچسبم و بیتابی نکنم
یاد گرفتم مثل حضرت ابراهیم تسلیم باشم، تسلیم قدرت و سیستم بدون نقص خداوند باشم
یاد گرفتم رها کنم و اعتماد کنم
یاد گرفتم اگر رها میکنم، اگر اعتماد میکنم پس حتما باید احساس خوب داشته باشم، اگر احساسم خوب نیست یعنی هنوز اعتماد نکردم، یعنی هنوز نتونستم رها کنم، یعنی ایمانم به خداوند ضعیفه
از دریافت این همه نشانه قدرتمند در سه روز متوالی متوجه شدم، و درک کردم که خداوند از رگ گردن به من نزدیک تره، خداوند منو دوست داره، خداوند بیشتر از من میخواد که شاد باشم و با لذت زندگی کنم.
به خداوند اعتماد میکنم و احساسم رو عالی نگه میدارم تا خداوند نتیجه اعتمادم رو بهم بده و مطمئن هستم خیلی زودتر از چیزی که فکرش رو میکنم، جوابمو میده.
سپاسگزارم استاد بزرگوار بابت همه چیز
سپاسگزارم خداوند وهابم که منو به این مسیر هدایت کردی و در جمع بهترین بندگانت قرار دادی، سبحان الله و الحمدلله و لا حَولَ و لا قُوهَ الا باللّهِ العَلی العَظیم
🌹سلام و عرض ادب خدمت استاد گلم و خانوم شایسته و تمامی اعضای خانواده 🌹رد پای روز یازدهم سفرنامه
تقریبا همون اتفاقی که برای خانوم شایسته افتاده بود در باره این فایل مشابه اون اتفاق هم اون زمانی که من برای اولین بار این فایل گوش دادم برام افتاد و باعث آشنای خوب و دقیق من با قرآن شد و حدود سه ماه هستش که دارم سوره به سوره و آیه به آیه قرآن رو مطالعه میکنم و تقریبا شبی نیست که یک صفحه از قرآن رو نخونم و واقعا شگف زده میشم وقتی میبینم ی چنین قوانین و حرفای فوق العاده در اون گفته شده و خداروشکر میکنم ک تونستم تو مدار خوندن این کتاب گهربار باشم ….برای همگی شما آرزوی سلامت،،ثروت و آرامش میکنم 🌹🌹❤
بنام خدا
روز یازدهم سفر به درون
من سالهای قبل رابطه خیلی خوبی با قرآن نداشتم
استاد یادم میاد اون اویل که با سایت آشنا شدم تازه میفهمیدم که معنی قرآن رو بخونم . برای همون رفتم شروع کردم به خوندن معنی قرآن ولی هیچی نمی فهمیدم گیج و سردرگم بودم نمیدونستم خدا داره با کی حرف میزنه من جزو کدوم دسته از افراد بودم نمیدونستم مشرک کیه .کافر کیه .مومن کیه الان که یادم میاد بعد از گذشت ۴سال اون اویل چقدر مثل بچه ای که پدرومادرش رو گم گرده حیران و سردرگم بودم
چیزهای می شنیدم که تا بحال نشنیده بودم
من توی خانواده ای بزرگ شدم مذهبی
دختر نباید بخنده دختر باید حجاب داشته باشه دختر هرچی مظلوم تر باشه پیش خدا عزیزتره دختر نباید گناه کنه اگر گناه کنه میره تو جهنم دختر باید هرچی هرکی میگه گوش کنه
دختره باید خجالتی باشه
استاد میخوام یک چیزی رو بگم ازبس از گناه کردن میترسیدم و سعی میکردم همش نمازم رو بخونم و روزه ام رو بگیرم و حتی اون دوران با هیچ پسری دوست نشدم و از جنس مخالف بشدت بدم میومد فکر میکردم اگر به جنس مخالف نزدیک بکشم چقدر گناه کردم و دیگه خدا منو نمیبخشه
اون زمان دوستانم و حتی خواهرم دوست پسر داشتند اما من تا زمانی که ازدواج گردم هیچ دوست پسری نداشتم وازجنس مخالف بشدت واهمه داشتم
تا اینکه ازدواج کردم اما با احساس گناه وقتی عروسی کردم فکر میکردم چه گناه بزرگی رو مرتکب شدم خدا دیگه منو نمیبخشه بخاطر اینکه ……گناه کردم
چقدر من نا آگاه بودم
تا اینکه وارد زندگی زنان شویی شدم همش با خودم میگفتم خدایا چرا من احساس خوبی ندارم چرا از این رابط لذت نمیبرم به زندگی ادامه دادم
دوست داشتن این عشقی که اطرافیان ازش تعریف میکنند رو بفهمند چی هست چنان با لذت از تجربه عشق تعریف میکردن ومن میگفتم خدایا پس چرا من با همسرم چنین رابطه عاشقانه ندارم چرا درکنارش آروم نمیشم
خدایا مگر تو نگفتی که ما مرد وزن رو برای آرامش هم افریدم که ارامش بگیرنند
پس چرا من این آرامش رو ندارم من همش میخواستم عشقی که بقیه برام تعریف میکردن رو تجربه کنم ولی خبری از اون عشق نبود
به زندگی ادامه دادم تا اینکه این عشقی که همه تعریف میکردند بعداز ۱۵ سال وارد زندگی من شد
اما یک نفر دیگه بود اون ادم به من معنی عشق رو نشون داد اما اونجا فهمیدم اون عشق نیست که اطرافیانم دوستانم می گفتند اون یک بیماری بود اون یک وابستگی بود اون شب وروز رو از من گرفته بود اون زندگی رو از من گرفته بود اون همه چیز رو از من گرفته بود اصلا من زندگی نمیکردم شب وروز برای خودم گریه وزاری میکردم واز خدا کمک میخواستم تا اینکه بعداز ۲ سال از دوستی من با اون ادم
یکشب خدا به زندگی ام وارد شد
یکشب ناامید وخسته از همه جا نیمه های شب به دنبال آرامش وارد یک کانالی شدم و اونجا بود که با شما استاد عزیزم آشنا شدم وازهمونجا عهد کردم که همه چیز رو کنار بزارم وفقط عاشق خدای خودم بشم
استاد خیلی خسته بود این وابستگی این جداشدن این چیزی که همه اسمشون گذاشتن عشق
اما بعداز آشنای من با شما با این خدا آشنا شدم
خدای که میگه اگر گناه کردی توبه کن من میبخشمت پاک پاک میشی
خدای که میگه نماز و روزه یا نخوندهای نماز صبح تورو به من نمیرسونه بلکه احساس خوب تو هست که به من وصل میشی
خدای که میگه عزیزم اگر نماز نخواندی یا روزه نگرفتی من به تو آسیبی نمیرسونم من اونجا ننشستم که ببینم چند رکعت نماز خوندی؟ برات بنویسم بری بهشت
خدای که میگه عاشق من باش عزیزم من هرچی بخواهی بهت میدم من هیچی رو ازت نمی گیرم بلکه همه چیز به تو میدم
خدای که میگه درمسیر من باش تا به هرچی که میخواهی برسی
خدای که میگه من همون خدای هستم که بهت کمک کردم همون آدمی که شب وروز رو ازت گرفته بود وتو از صبح تا شب بهش فکر میکردی و ناراحت بود اما بالاخره گذاشتی اون رو کنار
من کمکت کردم بنده ای من
حالا اگر با من باشی اینجا سراسر خوشبختی نعمت وارامش هست
درست بعضی وقتها میخوری زمین مریم من باید بزرگ شی باید آگاه بشی تا بتونی راه درست رو پیدا کنی
این زمین خوردن ها این سیلی زدنها اومدن تا تورو به خواستت برسونند پس مطمئن باش میرسی
فقط باید امیدوار باشی وبه من توکل کنی من همه چیز رو برات درست میکنم
مریم جان میدونی قانون من چیه
بگم نه که درست نگفتم بگم اره
خداجونم خودت بگو بهم
قانون من اینه که حالت خوب باشه احساس خوب داشته باشی شاد باشی امیدوار باشی سرشار از عشق باشی
خدا جون چقدر قانونت راحت هست
اما یک مشکلی هست
چه مشکلی مر یمم
خدا جون نمیدونم چرا قانون به این راحتی که شاد باشم اونوقت برای من همه چیز مهیا میشه امیدوارباشم نگران نباشم
چرا برای من آنقدر سخته
تو نیمه راه رو رفتی عزیزم کم کم داره برات آسون میشه فقط باید ادامه بدی
مثل همون عشقی که تجربه کردی اما عشق نه یک خلا یک وابستگی
خداجونم میخوام تو آغوش تو باشم میخوام محکم بغلت کنم و بگم ممنونم بخاطر استاد عزیزم که اونم تو هستی
بخاطر کامنت دوستانم که اون هم تو هستی
بخاطر مریم عزیزم که متنهای فوق العاده مینویسه اون هم تو هستی
خداجونم همه چیز تو هستی
میخوام تا آخر عمرم با تو باشم و بودن با تورو بیشتر از قبل تجربه کنم من بجز تو جای دیگی ندارم
پس به من نچسب باید رها باشی باید به من اعتماد کنی وایمانت رو نشون بدی باید در هرلحظه احساس خوب داشته باشی باید به مثبتها توجه کنی
گرچه میدونم این روزها ذهنت داره خیلی مقاومت میکنه ومدام درگیر تضاد میشی
اما من هستم تو آرم باش وصبور فقط سعی کن به من گوش بدی و منو بشنوی اون وقت راه برات باز میشه
خداجونم چقدر خوبه
که اینطور داری باهم حرف میزنی ازت ممنونم
منم ممنونم مریم عزیزم بدون دوستت دارم وخیلی بیشتر از خودت دوست دارم به خواسته هات برسی
فقط تو هم باید بتونی در هرلحظه آرامشت رو حفظ کنی من هستم وکمکت میکنم
خدایا جونم خیلی دوست دارم خیلی خیلی
استاد جان من اومدم حرفهای که شما رو بنویسم اما خدا هدایتم کرد که این متن رو بنویسم
خدایا هزاران بار شکرت
خدایا تنها تورا میپرستم و تنها ارتویاری میجویم
مریم عزیزم سلام
دارم دیوانه میشم و نمیدونم چی کار کنم؟ من زندگی خودم را در کامنت شما دیدم ، شما واقعاً قلم زیبایی داری و میتونم روح الهی را در شما پیدا کنم ممنونم مریم عزیز ، ممنونم که به اشتراک گذاشتی به یاد این شعر افتادم برای شما می نویسم :
مرا عهدی ست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد
به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان
که تا تخست و تا بختست که او سلطان من باشد
بدردم زهره زُهره ، خراشم ماه را چهره
برم از آسمان مهره چون او کیوان من باشد
یکی جانیست در عالم که ننگش آید از صورت
بپوشد صورت انسان ولی انسان من باشد
چراغ چرخ گردونم چو اجری خوار خورشیدم
امیر گوی و چوگانم چو دل میدان من باشد
فریبا عزیزم سلام
بسیار ممنونم بابت متن زیبای که برایم نوشتی اشک از چشمانم سرازیر شده
همیشه دوست داشتم زیبا بنویسم وقتی کاموا دوستان رو میخوندم می گفتم خدای چطور اینها آنقدر زیبا مینویسند و امشب که کامنت خودم وشمارو خوندم حال عجیبی بهم دست داد
ممنون بابت شعر زیبایتون دوست عزیزم
به نام الله یکتا
ادامه ی فایل :نشانه هایی از قانون جذب در قران کریم
19:از هرچی بترسی سرت میاد این یک قانونه یادت باشه قانون یعنی چیزی که تغییر ناپذیره وضع شده و نمیشه تغییرش داد پس حواستو جمع کن از هرچی بترسی از هرچیزی فرقی نداره که چی باشه دقیقا همون چیزی که ازش ترس داشتی وارد زندگیت میشه وقتی یه چیزیو از دست دادی همش بخوای غمگین و اندوهگین و ناامید باشی بازم ازون دست شرایط خیلی بیشتر بیشتر تجربه خواهی کرد شک نکن اما اگر تو هر زمینه و موقعیتی ک برات پیش میاد خصوصا شرایط منفی و استرس زا اگر ایمان و توکل خودت رو حفظ کنی قطعا پاداشتو دریافت میکنی این هم یک قانونه و قوانین خداوند تغییر نمیپذیره تو شرایط بد و منفی سعی کن آرامشت رو حفظ کنی و ایمان و توکل داشته باشی و اجازه ندی نجواهای شیطان تورو از پا دربیاره.
ازین بخش فایل قراره بریم سراغ آیه هایی که بدون لای نفی اومده کلمه یا ریشه ی حزن و باهم بررسیشون کنیم.
20:سوره ی فاطر آیه 34
پیشی گرفتگان در خوبی در بهشت میگویند سپاس خدایی را که اندوه را از ما گرفت زیرا خدا امرزنده و شکر پذیر است.
این ایه هم وقتی به معناش توجه کنیم داره این موضوع رو بما میفهمونه ک ناراحت نبودن چقد خوبه اونایی ک میرن بهشت سپاسگزار خداوند هستند بخاطر اینکه خدا اندوهو ازشون دور کرده در کل مفهوم ایه داره این رو میرسونه ک نباید ناراحت و غمگین شد و چقد خوشحالن ک خدا این غمو ازشون رفع کرده ایمان همیشه مساوی با دوری از اندوه و غمه وقتی ما ایمان داشته باشیم اندوه نمیتونه باشه وقتی ما امید داریم ناامیدی وجود نداره وقتی نور وجود داره دگ تاریکی وجود نداره خیر و شر تو ی جاقرار نمیگیره وقتی ایمان داریم غم و اندوهی دیگه به دلمون نمیشینه انقد این موضوع مهمه که بهشتیان از خداوند ممنونن که اندوهشون رو رفع کرده اون هم بخاطر ایمانی بوده که به خداوند داشته .
اصولا یسری ادما تا میبینن قهقه میزنی و یزره میخندی سریع میگن نخندا این خنده تهش گریست اگر به گریه ختم نشد با این باور حال مارو خراب میکنن اگر ما رو ذهنمون کار نکرده باشیم سریع باور میکنیم و حسمون بد میشه
ولی دقیقا برعکس اینه بعد هر خنده خنده ی بیشتری رو جذب میکنیم یادمون باشه پس حواسمون به باورایی ک اطرافیانمون بهمون میدن باشه.
21:سوره ی انعام آیه 33
میدانیم که گفته های کافران غمگینت میکند اما انها تورا تکذیب نمیکنند بلکه ایات الهی مارا تکذیب میکنند
چقد زیبا خداوند حس بد رو از پیامبر دور میکنه میگه تو نارحت نباش اونا مشکلشون تو نیستی که منم اونا با من مشکل دارند پس توی پیامبر خودت رو ناراحت نکن حست رو بد نکن چون خداوند میدونسته که اگر پیامبر حسش بد بشه اتفاقای بدتری رو جذب میکنه….
ناراحت شدن طبیعیه غمگین شدن طبیعیه چون ما ربات نیستیم و دارای احساس هستیم اما ما باید خیلی کوتاه تو اون فرکانس غم و ناامیدی بمونیم اگر ما روند طولانی طی کنیم و مدام غم و غصه داشته باشیم در این صورت اتفاقات بد و بدتری جذب میکنیم اما اگر یساعت دوساعت حالمون بد شد و ما سریعا حالمون رو خوب کردیم دیگه برامون اتفاقای بدی نمیفته…..
برای اینکه ما غمگین بشیم مدت ها زمان لازمه ولی برای مثبت شدن و حس خوب خیلی زمان کمی لازم داریم و سریعا میتونیم بریم به فرکانس خیر و عشق و محبت و شادی و لذت و…
22:سوره ی یوسف ایه ی 13
حضرت یعقوب ب برادران یوسف میگه اگر شما اورا ببرید غمگین میشوم و میترسم غفلت کنید و گرگ اورا بخورد.
خب اگر دقت کنیم متوجه میشیم که یعقوب ترسیده بود ترسشو ابراز کرد ترس ازینکه نکنه یوسف توسط گرگ دریده بشه و تو دلش غم و ناراحتی جا گرفت
و قانون دقیقا همین عمل رو تو زندگیش متجلی کرد زمانی که برادران یوسف ب پدرش گفتند یوسف رو گرگ خورده…
حواستون باشه ترس نداشته باشید وقتی حس میکنید قراره پولتونو بدزدند
قراره بچتون گم بشه
قراره درستونو پاس نکنید
قراره کار پیدا نکنید
و بعد یمدت این اتفاق ها براتون میفته دلیلش این نیست که شما نوستراداموسید و قبلا پیش گویی و پیش بینی کردید این اتفاقاتو بلکه دلیلش اینه که خودتون رقم زدید و خلق کردید و فرکانسش رو فرستادید و جهان هستی طبق قوانین تغییر ناپذیرش براتون این اتفاقارو رقم زده و تو زندگیتون اورده…
اگر حضرت یعقوب ایمان میداشت و ب خداوند توکل میکرد و هیچوقت نمیترسید و غم به دلش راه نمیداد انقد تلخی و سختی نمیکشید و از یوسف دور نمیشد.
23:سوره ی یوسف ایه 84 85 86
حضرت یعقوب از انها روی برگرداند و گفت افسوس بر فراغ یوسف و چشمانش از اندوه سفید شد و اندوه خود را فرو خورد
گفتند به خداوند قسم انقد به فکر یوسف هستی ه نزدیک است از بین بروی در جواب یعقوب گفت شرح اندوه و پریشانی خود را فقط به خدا میگویم زیرا خدا چیزهایی را میداند که شما نمیدانید….
دوبار کلمه ی حزن در ایه ها اومده و هر دوبارش بدون لا اومده
و نتیجه ی حزن یعقوب این شد که سال ها دور از یوسف موند و اونو ندید و چشمانش رو از دست داد
چون ایمان و توکل نداشت
چون نتونست وابستگی رو از فرزندش رها کنه
نتونست تو این اتفاق خیریتی ببینه
بخاطر همین انقد رنج کشید قانون پیامبر یا غیر پیامبر نمیشناسه
سیاه و سفید نمیشناسه
دین و مذهب نمیشناسه
فقط فقط فرکانس
احساس منفی اتفاقات منفی
احساس خوب اتفاقات خوب
با هیچکی دردودل نکنید
اگر حس بدی داری راجبش ننویس حرف نزن حتی با خداوند
بلکه به داشته هات توجه کن و نعمت های خداوند رو بیاد بیاور و احساستو خوب کن
ما باید مثل حضرت ابراهیم باشیم نه یعقوب
ابراهیم به فرمان خدا چاقورو گذاشت زیر گلوی پسرش و اصلا احساسش بد نشد
بلکه به خداوند ایمان داشت و توکل میکرد و نگران هیچی نبود.
یادتون باشه که تمام این حرفا بشه باورهایی که قراره زندگیتون رو بسازه قراره زندگی قبلیتون پاک و از نو متولد بشید.
24:سوره ی قصص ایه 8
حزن بدون لا امده
خاندان فرعون موسی را از اب گرفتند تا در نهایت مایه ی اندوه خاندان فرعون شود مسلما فرعون و لشکریانش در اشتباه بودند
حزن بدون لا برای فرعون و هامون اومده که طبق فرکانس بدی ک داشتن چیزی رو در نهایت تجربه میکردند که براشون ناراحتی و اندوه بیشتری رو به ارمغان میورده
25: سوره مجادله ایه 10
در این ایه حزن بدون لا و با لِ اومده یعنی برای
خداوند میفرماید نجوا تنها از سوی شیطانه اما این نجواهارو باور نکنید و نترسید چون ذره ای ب اندازه شی ای نمیتونه به شما اسیب بزنه مگر ب اجازه ی من
نجوا همون گفتگوهای ذهنی ماست که صب تا شب تو گوشمونه
پول کمه همه چی بده امنیت نداریم منو ترک میکنه منو از کار اخراج میکنن بهم خیانت میشه کسی منو دوست نداره و…..
دوستان این نجواها خداوند تاکید کرده و به قطعیت گفته که از طرف شیطانه برای چی برای اینکه مومنان رو اندوهگین کنه ترس تو دلشون بندازه غم تو زندگیشون بیاره
مثلا بچه ما دیر میاد خونه هزارجور نگرانی میگیریم اره بچمونو دزدیدن الان بهش تجاوز میکنن نکنه تصادف کرده نکنه همش تو ذهنمون اینا میگذره هیچوقتم اتفاق نمیفته ها ولی شیطان این توهم هارو تو ذهنمون میاره تا تهه دلمون رو خالی کنه که مارو بترسونه و ناراحت بشیم این نجواها همش توهمه کار شیطانه وظیفه ی شیطان حواستون رو خیلی جمع کنید شما باید بیاین اگاهانه ذهنتون رو کنترل کنید
پس ازین نجواها نترسید و ذهنتون رو کنترل کنید و به خداوند توکل کنید توکل به خدا برای ما کافیه تنها و تنها توکلمون باید به خدا باشه ما نباید از نجواهای شیطان غمگین بشیم.
اگه کسی بهت گفت باید غمگین باشی شک نکن این دیدگاه دیدگاه شیطانیه و از جانب خداوند نیست.
قلب جایگاه خداونده
و ذهن جایگاه شیطان
ذهن همیشه میخواد مارو گول بزنه و مدام توهم تو ذهن ما میسازه اما حس خوب از قلب ما میاد از جایی که منزل خداونده پس حواسمون به خونه ی خدا باشه مارو خیلی به مهمونی دعوت میکنه اما همسایه بالایی اجازه نمیده بریم خونه خدا و به حرفا و الهامات خدا که حس خوب برامون میاره گوش بدیم همسایه بالایی رو بیخیال فقط خونه ی خدارو بچسب رفیق.
خدایا عاشقتم
دخترِ ماهِ خودت❤️
به نام خدای هدایتگرم به سمت زیبایی های بیشتر
سلام به استادعزیزم وخانوم شایسته وهمه دوستان همفرکانسی
روزیازدهم
استاداین فایل بینظیربودواقعاعالی بود
یاددوران بچگی خودم افتادم مادرمن اون موقع ها هفته ای یک روز جلسه قران میرفت ومن وخواهرم رو هم باخودش میبرد ماکه بچه بودیم سردرنمیاوردیم بزرگترهاچی میگن مشغول بازی خودمون میشدیم چندسال به همین شکل گذشت تااینکه مادر من بیمارشد اون موقع ها خیلی به خداگله میکردم که چرا مادر من، مادرمن که این همه جلسه قرانی شرکت میکنه این همه تومسابقات قرانی شرکت میکنه وجایزه میگیره دیگه مادرمن که نبایدمریض بشه پس این همه قران خوندناچیشد نتیجش چرابایدبشه مریضی مگه هرکی باخداباشه نبایدسالم باشه این موضوع چندسال تو ذهن من مرورمیشدوخیلی درگیرش بودم تااینکه باسایت شمااشناشدم من کل فایل هارویک دور گوش کردم واین باردومه که دارم گوش میکنم ونت برداری میکنم براشون مثال میارم،فایل مابی انتهاهستیم خیلی بهم کمک کرد که بامرگ مادرم کناربیام والان هم این فایل خیلی بهم کمک کرد که درک کنم خداهیچ وقت توقرانش نگفته که ای بنده من غگمین باش ناراحت باش بیاعزاداری کن تابهت سلامتی ونعمت وحال خوب وشادی بیشتربدم الان میفهمم که اون جلسات قرانی فقط خوندن خودقران بدون هیچ تامل وفکری بوده وخوندن تفسیرهایی بوده که دیگران ازبرداشت خودشون نوشته بودن وازاصل واساس قران هیچ سخنی به میان نیاورده بودن اصلا درست نبودن اون عزاداری های محرم وشب های احیا،خداروسپاسگزارم که منوهدایت کردبه سمت سایت شمااستادعزیزم خیلی ممنونم بابت اگاهی هایی که دراختیارمون قرارمیدین،
درپناه الله یکتاشاد،سالم ،ثروتمندوسعادتمنددردنیاواخرت باشید.
بنام خدای مهربان
یه خبری شنیدم که امروز با تمام وجودم نگرانی رو احساس کردم .. و باوری که در خودم خیلی عالی ساختم اینه که خدا هر لحظه هدایتم میکنه … به یک آیه از قرآن رسیدم که دقیقا یکی از همین آیههای این فایل بود . و خیلی واضح گفت ناراحت نباش ، چیز خاصی نیست ، ایمان داشته باش که میتونی حلش کنی و منم کنارتم …
از لحظهای که تصمیم گرفتم برم و نکات مثبت اون اتفاقو بنویسم و بعدش این آیه بهم گفته شد . حالم خیلی خوب شد به حدی که عمیقا شاد بودم . ولی این فایل دیگه کلا غمو شست و برد😀😁 مثل باران که جند دقیقه پیش همهی کوچه و خیابانها را … خدایاا شکرت بخاطر بارون …
من متنی که امروز نوشتم رو کپی میکنم و جوری که تونستم نگاهمو نسبت به اون اتفاق کنم ، البته این متن ادامه خواهد داشت و انشالله از نتایج خوبش باهم صحبت میکنیم. بریم سراغ متن …
📍ارزش تضاد در زندگیم📍
جریمههایی که فکر میکردیم صاف شده ، الان متوجه شدیم ظاهرا صاف نشده و باید پرداخت کنیم ، تازه انگار دو برابر هم شده …!
این تضاد ، چه موهبتها و چه میوههایی در خودش داره ؟؟ که میتونم با حلش و با حس خوب حل کردنش ، بزرگ و بزرگتر شم ؟؟؟
1) اول اینکه من اصلا انقدر پول ندارم که این جریمه رو پرداخت کنم ،،، پس فکرم میره به سمت اینکه پول داشته باشم برای اینکار … این خودش یه نکته مثبته😉
2) ثانیا من درآمدی ندارم و توی این ماه درآمدم صفر بوده ، با اومدن این تضاد بهن یادآوری شد که باااید حتما یه منبع درآمد داشته باشم که بتونم براحتی هزینههامو پرداخت کنم.
3) من چند مدتیه نسبت به کسب درآمد بی خیال شدم و اقدامی انجام ندادم ، با این اتفاق دوباره مجبور میشم حرکت کنم و اقدامات لازم رو انجام بدم … و انشالله درآمد کسب کنم …
4) با صاف نشدن جریمهها ،،، به خودم یادآور شدم که اگه یه مدت منفی فکر کنم اتفاقای ناخواستهی زیادی از جمله این ، اتفاق میوفته ،،، پس باید بیشتر و بیشتر کنترل توجهم رو بدست بگیرم …
5) از این اتفاق یاد گرفتم که بیشتر روی خودم کار کنم ،،، و از همه مهمتر شیوهی استفاده از قانون تضاد رو عملی اجرا کردم … و انشالله نتیجهش هم بزودی میبینم …
6) این اتفاق بهم کمک میکنه که یه جا ثابت نباشم، حرکت کنم ، قدم بردارم ، و چالشهای جدیدی رو تجربه کنم .. و خدا میدونه تا کجا پیش برم با همین حرکت کردن … چه خواستههایی که بخاطر نداشتن درآمد فعلا ندارمشون و بعدا بدست بیارم بخاطر همین حرکت …
7) این اتفاق باعث شده تلاش کنم درآمد داشته باشم و چی بهتر از این ؟ حالا این اتفاق خوبه یا بد ؟؟؟
8) این تضاد که اتفاقا حاصل فرکانس خودمه ، نمیخواد بذاره من مثل مرداب متعفن بشم ، اومده که هلم بده به سمت خواستههام … خدایا شکرت
9) این تضاد ، اومده بهم یادآوری کنه خواستههام چی بودن دقیقا؟ چون یه مدتیه فراموش کردم …
10) این تضاد اومده که منو به مسیر درست هدایت کنه. که برم توی مسیر درست حرکت کنم .. و خدا میدونه چه اتفاقای خوبی در راهه.
11) این تضاد اومده که منو بسنجه، ببینه آدم قوی تری شدم؟ استفاده از قانون رو یاد گرفتم؟ یا نه ! فعلا فقط حرف میزنم ..! ابن تضاد یه آزمایش و امتحان هست که با گرفتن نمرهی قبولی میرم کلاس بالاتر …
12) این تضاد اومده تا علاوه بر رشد مالی ، شخصیتم رو هم رشد بده ، چرا که با حلش ، بعدها به خودم یادآوری میکنم “من تونستم اونو حل کنم” پس اینم میتونم. یه آدم قویتر خواهد ساخت …
اگه بتونم یه نگاه متفاوت بهش داشته باشم ، و حسمو خوب نگه دارم ، و عمل کنم اونوقته که درها باز میشه.
13) لول بعدی زندگیم ، پلهی بعدی زندگیم ، از گذر کردن از این تضاد میگذره ،،، میتونم حلش کنم و یا بشینم و با حس بد بذارم لهم کنه …!
این تضاد بزرگتره یا من؟ من اگه نتونم یه همچین مشکل کوچیکی رو حل کنم چطور انتظار دارم به موفقیت و ثروت پایدار برسم؟؟؟
واقعا فکر کردم موفقیت اتفاقیه؟ بعد یه مدت چندتا فایل گوش دادن یه کیسه پول از بالا میرسه؟ یکی میاد یه سوئیچ ماشین و ویلای مورد علاقمو بهم میده و میره؟
نه اینطوری نیست…! باید عمل کنم ،،، همین شرایطی که تو زندگیم هست ، همین تضادها همینا رو یکی یکی باید حل کنم .
باید حرکت کنم و حرکت کنم …
امروز این چالش رو و فردا چالش بزرگتر و آینده چالشهای بزرگتر و بزرگتر و انقدررر این مسیرو ادامه بدم که چند سال دیگه نوع تضادها و اندازهشون انقدرررر متفاوت شده باشه ….
مثلا تضادم این باشه که ویلام پررر از درخت شده باشه و بخوام حلش کنم!!!
کی میتونه اون تضادو حل کنه؟ کسی که این کوچیکه رو حل کرده باشه!!!
من بزرگترم …
من بزرگترم …
من از جنس الله هستم که فرمود الله اکبر … گفت من از هر چیزی بزرگترم … منم از جنس خدام … خدایی که هر لحظه منو هدایت و حمایت میکنه … حتی همین الان این مشکلو بهم فهموند .. و نگرانیمو برطرف کرد و قلبمو پاک کرد از هر احساس بدی .. از نگرانی ، از استرس ، از کمبود و از …
همین خدا حمایتم میکنه توی اجرا کرده قدم به قدم قوانین ، کمکم میکنه تو هر لحظه …
خدایا شکررررت که امروز آرامشو جایگزین نگرانیم کردی ❤️🍃
اینم از متن امروز …
واقعا خدارو شکر که نگرانی رو ازم گرفت 😍 و من الان توی بهشت هستم . توی یهترین احساس ، با آرامش میتونم بخوابم و لذت ببرم.
پس فعلا خدانگهدار 🌹🍃
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان و دوستان خوبم
داشتم کامنتا رو میخوندم
ماشالله تمومی ندارن
یه دفعه دیدم دیگه نمیتونم …. باید بنویسم
بله ((حال خوب))
یه تضادی داشتم
این فایل بازم بهم یاداوری کرد
گفتم باید حالمو خوب کنم
تا یه حدودی موفق بودم
اصلا پرسه زدن تو سایت شما حال خوب کنه
ولی بازم به خودم نگاه کردم
دیدم اون اعماق هنوز حالم عالی نیست
این شد که زدم رو نشونه امروزم
استاد من حتی کامل فایل نشونمو ندیدم
زندگی در بهشت ۱۱۸
بینش یه اینتراپتی بوجود اومد
بعد که برگشتم رفتم سراغ مقاله و کامنتا
نه تنها جواب سوالمو گرفتم!!!!!!(الله اکبر)
بلکه یه چیزی هم درباره پیدا کردن کسب و کارم گرفتم
جواب سوالم تو کامنت یکی از دوستان بود:
هرجایی در زندگی که سعی نکردی از گذشته زیبایی هاش عشق و خوبی رو بیاد بیاری بدون اتفاقات نازیبا جذب تو خواهد شد
هر جا از هر اتفاقی زیبایی بیرون نکشیدی تو هنوز به تعادل نرسیدی و قطعا نتیجه اون چیزی جز اهدافی ست که داشته ای
با دفتر و خودکارم نشستم و یه سفر رفتم گذشته
چیزای زیبا رو بیاد اوردم
نه خیلی
فقط چند تایی
حس کردم حالم عمیقتر خوب شد
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
یه کار دیگه هم کردم
من بعضی وقتا برای تولد عزیزام کلیپ درست میکنم و اینجوری سورپرایزشون میکنم
لپتاپمو روشن کردم …آخرین کلیپ هنوز رو دسکتاپ بود
یدفعه به این فکر افتادم چرا برا خودم کلیپ تولد درست نکنم؟!؟!؟
و یدونه درست کردم
تولدم نبود ولی حسابی بهم چسبید
نیشم تا بناگوش باز بود
و خودمو تو عکسا و فیلما نگاه میکردم
اینم حالمو خیلی خوب کرد
مرسی انقدر فایلاتون عالیه
مرسی انقدر سایتتون محشره
مرسی هستین
فوق العاده این
در پناه خدا باشید
اهدافم در۱۴۰۱:
به لطف خدای مهربون کسب و کار خودمو راه اندازی کنم
دوره قانون سلامتی رو از خدای مهربونم هدیه بگیرم
با هدایت و یاری خدای مهربونم حفظ و تثبیت قرانم عالی بشه
سلام روزتون بخیر
حزن در قرآن فایلی که عالی هست
چندین مرتبه قبلا گوش دادم و این شده ملکه ذهن که نباید غمگین باشیم درست هست
یادمه بچه بودم نه نوجوان و تو مراسم اهل بیت گریه ام نمیگرفت همیشه حس بدی داشتم که نکنه من با ایمان نیستم ولی این حس اینقدر ماندگار نبود و من همیشه بیخیال اطرافیان سعی میکردم حالم خوب باشه
و اتفاقات خوب برام میفتد این گذشت من بزرگ شدم و کم کم اتفاقات خوب و بد کنار هم می افتاد ولی همیشه به نفع من پیش،میرفت
وقتی برای اولین بار این فایل رو گوش دادم
خیلی عالی بود چندین مرتبه گوش دادم
خواستم برای مامانم بزارم تا اینقدر تو مراسم مذهبی تره و گریه نکنه
شاید باور نکنید هزاران اتفاق افتاد تا مامانم نتونست گوش بده
یک مرتبه هم خواستم واسه کسی بفرستم باز
نشد
متوجه شدم در فرکانسش نیستن
و واقعا فهمیدن و بعد از کنترل ذهن ماندن در احساس خوب بهترین اتفاقات برایمان رقم میخوره
خدایا با هدایت تو و راهنمای هایت بهترینها را رقم میزنیم
خدایا شکرت
استاد ممنون بابت فایل عالی و بینظیر
خانم شایسته بینظیر هستید
دوستان بابت کامنتهای عالیتون سپاسگزارم
شاد و موفق و ثروتمند باشید