نشانه های قانون جذب در قرآن - صفحه 54 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2020/08/abasmanesh1-2.gif
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2015-06-06 18:07:082021-08-26 18:44:24نشانه های قانون جذب در قرآنشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام به همگی دوستان و استاد 🌼
این فایل رو چند بار گوش کردم اما باید چندین بار دیگه و یا شاید همیشه گوش کرد
انرژی و اشتیاقی که صدای استاد داره و داره یه خبر مهم میده یه کشف جدید و با جدیدیت تمام میخواد این راه رو به همه نشون بده… من با شنیدن صدای استاد مخصوصا تو این فایل حس کردم خدا رو شکر کسی هست که بی منت داره ما رو راهنمایی میکنه همه در هر سطح مالی میتونن از این فایلها استفاده کنن و خودشون رو تغییر بدن
من تازه معنی جمله خدایا تنها تو را میپرسیم و تنها از تو یاری میجوییم رو دارم درک میکنم
این یعنی از کسی توقع نداشته باشم یعنی به کسی وابسته نباشم چون فقط قدرت دست خداست
اما واقعا دقت کردم اگر نتایج و هدایتهامون رو ننویسیم فراموش میکنیم حتی اگر فایلها رو گوش ندیم دور میشیم
همین چند لحظه پیش نجواهای بدی در ذهنم شروع شد و حسم بد شد سریع شروع کردم شکر گزاری، چقدر نجواها حال آدم رو بد میکنه اگر میدون بدی سریع دچار استرس و ترس و ناامیدی شدم سریع اومدم ادامه این فایل رو که صبح گوش کردم رو گوش دادم
سریع یادم اومدم که من چه نعمتهایی رو از دست دادم به خاطر ناآگاهی از قانون
پس حالا که قانون رو میدونم و ازش نتیجه گرفتم پس باید سریع از این حالت خارج بشم برسم به آرامش
هر چقدر نجواها صدا کنن صدای شکرگزاری من باید بلند تر باشه
نجوا از آن شیطان هر نجوایی که حس آدم رو بد کنه از طرف شیطانه
من میخوام نعمتهای بیشتری وارد زندگیم بشه و نمیخوام مثل گذشته باشم و فقط نداشته هام رو ببینم و هی بیشتر نعمتهام رو از دست بدم
ولی در من هنوز ناامیدی هست گاهی حس میکنم دیگه شرایط عوض نمیشه و من به خواسته ام نمیرسم و بعد به خدا فکر میکنم اینکه با یه ذره نشون دادن ایمان چقدر خدا به من کمک کرد پس واقعا ناسپاسی اگر ناامید بشم چون لطف خدا رو به خودم نادیده گرفتم
نجواها میتونن ما رو به سمتی ببرن که همه الطاف خدا رو به خودمون فراموش کنیم از بس ترس و نگرانی در ما به وجود میارن
منتظر هدایت خداوندم که زندگیم یه تغییر بزرگ به سمت بهبود مالی عاطفی روابط سلامتی ثروت بره
رد پای ۱۱
به نام خداوند بخشنده و مهربان
باور کنید من دوباره این فایل رو گوش کردم چیزهای رو شنیدندم که اون روز نشنیده بودم این فایل اینقدر حس ارامش بهم داد کلی آگاهی بود خدایا شکرت که هرلحظه داری نشانه هارو سرازیر میکنی
من تو این فایل این الهام بهم شد
من فرقی با پیامبران ندارم خدا عاشقانه منو دوست داره فقط باید ایمانم رو بیشتر کنم و خدا منو هدایت میکنه
نکته مهم اینکه واقعا نجواهای شیطان رو شناسایی کردم
من یک شناسایی واضح شیطان رو بگم که میگه اوضاع خوب نیست یا همیشه به دنبال راهی هست که تورو از مسیر خارج کنه شاید به سپرهای مختلف مواظب ذهنت باش یک جمله هرچی ذهنت گفت قبول نکن به قلبت اعتماد کن اصلا همیشه ذهن درگیره با خودش اما خدا که تو قلبه اروم و ارامش رو بهت میده و میگه به حرف من گوش کن هیچ اتفاقی نمیوفته خدایا شکرت
بنام یکتای جانم
روز یازدهم سفرنامه فصل۱
استاد جانم ومریم عزیزم سلام.
استاد زیبا بین من،من عاشقتمممم
تا حالا بارها شده معنی قرآن رو خوندم ولی خوندن من کجا و دیدگاه شما کجا.به قدری واضح و روشن معنی آیات رو بیان میکنید که من هر بار میگم بابا موضوع به این سادگی رو چرا من نفهمیدم.در صورتی که در مدار یه آگاهی نباشی هیچ وقت اجازه ی فهمیدن بهت داده نمیشه.تا حالا چند باری رفتم سراغ آیات قران و بگفته ی شما خواستم معنی آیات رو بخونم و چیز زیادی نتونستم ازش درک کنم.یعنی یه جورایی هر بار که آیات رو میخونم حسم بد میشه.فکر میکنم باید تکاملی پیش برم و کم کم با قران انس بگیرم.از خدا میخوام روزی زاویه دیدی همچون شما نسبت به آیات قران داشته باشم.
یادمه قبلا هر وقت داستان پیامبرارو میشنیدم که مثلا ابراهیم (ع) درون آتش رفت و آتش گلستان شد اینجوری برداشت میکردم که خب این کار خیلی بزرگی که نیست چون اون پیامبر خدا بوده بالاخره برگزیده بوده باید هم این کارو میکرده.ولی از زمانی که با شما آشنا شدم استاد جانمممم دیدم زمین تا آسمون فرق کرده.فهمیدم ابراهیم اگر ابراهیم شده به خاطر کارهای نیکیه که در طول سالیان کرده به خاطر ایمانیه که به خدا داشته به خاطر حرکت کردن در مسیر حقیقت و شناخت خودش و خدای خودش بوده.به خاطر کارهای زیادیه که ابراهیم کرده و به درجه ی پیامبری رسیده نه اینکه خداوند اول بیاد به ابراهیم درجه ی پیامبری بده و اونم چون پیامبر خدا شده وظیفشه که ایمان کامل به خدا داشته باشه.یعنی یک عمررررر در این باره من برعکس شنیدم و فهمیدم.
ولی استاد از زمانی که با شما آشنا شدم دیدم به همه چیزززز در زندگی تغییر کرد.منی که شاکی بودم از خدایی که چرا بین آدماش فرق گذاشته یکی شده پیامبر یکی شده مثل من فهمیدم که خدا اون بنده اش رو پیامبر نکرده اون بنده در مسیر حق و حقیقت حرکت کرده و به این درجه رسید اگر من هم حرکت کنم برای من هم امکان پذیره به این مقام رسیدن.چیز دور از ذهن و ناممکنی نیست.
هر روزی که میگذره استاد جانم بیشتر به عدالت خدا به مهربونی خدا و اینکه خدا چقدرررر مارو دوست داره پی میبرم.سپاسگذارم ازتون که زودتر از ما قدم در این مسیر زیبا گذاشتید و چراغ راهی شدید که پایانش به خدا منتهی میشه.
امروز ۱۱ روزه که با تعهد دارم فایلهی سفرنامه رو گوش میدم و به تمریناتش لمل میکنم.حس میکنم هر روز با انجام یکی از تمرینا قسمتی از تاریکی وجودم روشن میشه و خلاهای درونی منو پر میکنه.
این روزها حالم خییییییییلیییی خوبه و آرامش دارم.
سپاسگذارم ازت مریم جان نازنیم به خاطر سفرنامه.به خاطر سفربه مقصد خدا، خوشبختی،ثروت،عشق، سلامتی
در پناه جان جهان همگی شاد و خوشبخت باشید.
سلام به همگی و دوستان عزیزم
من همیشه یه علاقه خاصی به قران داشتم و همیشه یجورایی اونو کتاب زندگی میدونستم و اگر حرفی توش اومده باشه خیلی روم تاثیر میذاره خداروشکر که شما استاد خوبم به این مطلب اساسی که در مورد حزن در قران اشاره کردید
خیلی جالبه که من از دیروز تصمیم گرفته بودم یه استیکر بزرگ لبخند دانلود کنم وبزنم گوشه لبتابم تا هرموقع ببینم برام یاداوری بشه که فقط باید شاد باشم و بخندم و بکذرم دیروز رو اینطوری گذروندم و هر بار که از جلوی اینه گذشتم دیدم چقد لبخند زیباترم کرده واقعا هر چی غمه از طرف شیطانه ، بارها ما در مورد موضوعاتی نگران و ترسان میشیم بااینکه اون مساله صدها بار حل شده اما بازم با افکار شیطانی دوباره احساس غم میکنیم اما باید تمرین کنیم و به ذهنمون بگیم دفعات قبلم منو ترسوندی اما هربار به بهترین شیوه حل شده پس برو پی کارت که خداوند هرگز منو به حال خودم رها نکرده ، استاد من عاشقتم
بسم الله الرحمن الرحیم️
سلامت خدمت استاد عزیزم و دوستان عزیز ️
شاید باورش سخت باشه، ولی من دوبار که در شرایط نگرانی بودم اومدم تو سایت و در قسمت مرا به نشانه م هدایت کن وارد شدم و هر دو بار برای این قسمت نشانه های قانون جذب در قرآن اومد.
دفعه ی دوم که دقیقا همون فایل اومد احساس کردم شاید از دفعه ی قبل این صفحه مونده چندبار چک کردم صفحه و سایت رو و دیدم نه دقیقا همون.
وقتی دیدم درست گریه م گرفته بود، آخه دقیقا من در شرایط نگرانی و دلواپسی بودم و خدا دقیقا در این فایلها به من گفت غمگین مباش.
اصلا نشونه از این قشنگتر مگه هست.
وقتی این کلمه رو تو متن فایل دیدم احساس کردم قلبم داره تند تند میزنه.
گفتم خدااایا عاااشقتم خداااایا سپاااسگزارتم
خدایا ممنون که اینجوری به این واضحی به من میگی : فاطمه نگران نباش با من ️
قربون تو برم خدای قشنگ من که اینجوری و به این قشنگی هوای منو داری.
دوستت دارم خدا جون و ممنونم ازت برای همه چیز.
منم چون مادر موسی که فرزندش رو با توکل به خدا به رود نیل انداخت ، خودم رو در آغوش امن خدا میسپارم.
خدای عزیزم از اینکه تو خدای منی خیلی خوشحالم ، عاشقتم خدا جون ️
به نام خالقی که مرا خالق زندگی خود آفرید
سلام به استاد جانم مریم عزیزم و دوستان هم فرکانسی پر نشاطم
چی بگم خدای من چی بگم از این فایل
درسته این فایل را قبلا گوش کرده بودم ولی الان که باز نبخداینم گوش بدم گفتم عارفه پاشو پاشو و برو مثل جلسه های آخر 12قدم که قرآن تفسیر میشع و باز میکنی هر آیه را جلوی روت الان هم برو سراغ قران و قشنگ ندای شیطان را میشنیدم که میگفت بزار بعد وقت بسیاره حالا یکم دراز بکش همین طور که تو دلم میگفتم لعنت بر شیطان صدای فایل انگیزشی توی سایت میومد توی گوشم که میگفت یه نجوایی بهت میگه پا نشو و… اون خودتی
اصلا یه حالی شدم گفتم آره بابا گاهی شیطان خود من خود تنبلیم خود بی حوصلگیم یاعلی گفتم و اومد سر قرآن و فایل را پلی کردم
>>>
آیه به آیه اش درس بود و آگاهی
چقدر همیشه فکر میکردم اگه از خوشی به آسمان بپرم یکی زمین را از زیر پام میکشه
همیشه نگران بودم بعد خوشحالی حتما یه ناراحتی منتظرمه
مثلا من یادمه نمیاد برای حضرت زهرا تو بچگیم انقدر عزا داری کنند ولی الان دوتا دهه گذاشتند برای عزا داری حضرت ولی متاسفانه هیچ وقت دنبال این نیستند رست حضرت را به ماها معرفی کنند هر بار هم بخواند بگند از غم و گدایی که اود در خونه حضرت میگند
وخیلی چیز های دیگه که تو این مللکت رواج پیدا کرده برای اندوه بیشتر
چقدر مثال حضرت یعقوب جالب بود که وقتی در اندوه ماند اتفاقات بیشتری نصیبش شد
و اینکه خدا بین بنده هاش هیچ فرقی نمیزاره
تو ماجرای حضرت مریم به ما درس داد که تو سخت ترین شرایط هم دلیلی برای اندوه نیست
خدایا حالا میفهمم چرا یک عمر سوالم این بود که چرا با ابنکه ما یک کشور اسلامی هستیم ولی تو عناوین ورزشی اون بالا بالا ها نیستیم مثلا تو فوتبال هیچ وقت تیم مشهوری نمیشیم
یا تو خیلی ورزش ها خاص نیستیم
همه اینا ریشه از عدم ایمان ما داشته
ریشه در اندوه ماندن ما
وای خدای من چه کردیم با این به اصطلاح دین….
خدایا مارا به راه راست هدایت کن راه کسانی که به آن ها نعمت دادی نه راه گمراهان
عارفه جان
نتونستم از این نکات نهم کپسنت بگزرم..
اینکه ما رو نگران بار اوردن و کلی تو مجلس ختم و عزاداری و. بردن و جه باورهایی در ما پروروندن..
ببین اینقدر که برا امام حسین ع – حضرت فاطمه ص ... عزاداری میکنیم خب انها که شهید شدن و بهترین درجه رو دارن این باید باعث خوشحالی ما باشه….
حالا ما در ولادت امام هامون اصلا جشن شادی و لذت نداریم پس..
سلام امین عزیز
8صبحه و صبح بخیر میگم بهت. ولی نمیدونم کی میخونی
درسته همینه امین عزیز مارا یاد دادند توی سوگ باشیم و حتی اگه دلمون هم نمیخوام ولی اَداش را در بیاریم
ولی ماها با دیدن بارها سریال زندگی در بهشت میبینیم تو اون کشور دنبال بهانه هستند برای شادی
وما با تکرار این کیپ ها ذهنمون باور پذیر تر میشه
و دقیقا مثال میزنم برات
تو اون هفته گذشته بود که داداش کوچیکه من که متولد81هست با یک دختر خانمی که همدیگه را دوست داشتند نامزد کرد خداراشکر
ماهم یه سر رفته بودیم خانه مادرم که حالا عروسمون میاد زنانه دور هم باشیم یکم شادی کنیم
همون روز فهمیدیم وفات یکی از امام هاست
خواهر بزرگم یکم ظاهر بسیجی و… داره
هی داشت میگفت درستش نیست آهنگ بزارید
گفتم بابا خواهر من خود خداش هم نمیخواد کسی تو اندوه باشه دوتا جوون رسیدند به هم چرا ما الان نباید شاد باشیم
و دائم داشتم با اسپیرکرم آهنگ شاد میزاشتم و میرقصید که جمع حس خوبی بگیره و بقیه را هم تشویق میکردم که بیاند و شاد باشند
(که به لطف قانون سلامتی بنده کلا خسته نمیشدم از رقصیدم چون انرژی داشتم)
خواهر بزرگم که مخالف بود ولی خیلی اهل رقصه گفتم عزیزم من تورا امروز میرقصونم از این خونه میرم بیرون خخخخ
گفت نه عذاب وجدان میگیرم گفتم نرقصی برای این دوتا جوون عذاب وجدان داره
خلاصه به هدفم رسیدم و میدون را براش باز کردم
درکل میخوام بگم یه سری چیز از بچگی تو سرمون کردند که اگه کسی مثل استاد نمیومده برامون بارها مثال بیاره که این مدل تفکر را گذاشتم کنار و فلان نتیجه را گرفتم ما نمیتونستیم بپذیریم
مهم اینه که خداراشکر با قانون داریم آشنا میشیم
امین عزیز همین چند دقیقه پیش یکی از خواسته هام تواَم با تشکر از خداوند این بود که به خدا گفتم خدایا مثل هر روز پول های زیاد به حسابم واریز کن و چند دقیقه بعدش این پیام برام اومد
بانک ملی
انتقالی:1,000,000,000+
حساب:47008
مانده:1,013,934,000
1111-07:56
میبینی 100میلیون اونم تو. چه تاریخ رُندی 11/11
دیگه نمیتونم بگم خوابم یا بیدار باید بگم قانون جواب میده
منی که روزی تو کیف های قدیمیم دنبال یه پول خورد بودم که بدم به همسرم بره نون بخره و میاد خونه شرمنده نشه
منی که از نداشتن پول باهمسرم رجوع کرده بودیم به پولی که کنار میزاشتبم برای صندق صدقات و خودمون نیاز مندتر شده بودیم
حالا خداراشکر دوتا فرزند معنوی دارم که حامیشون هستم که البته این سعادتی بوده که خدا داده
و تو. اوج وقتی که همسرم میخواست چند میلیون چند میلیون پول رو هم بزاره تا اونور عید بتونه بقیه حسابش را به صاحب باغ بده و صد میلیون کم داشتیم
اینجور زودتر پول بیاد به سمتمون که 160میلبون تو اون حسابم باشه و صد میلیون تو این حسابم
و بشینیم فکر کنیم برای مسافرت عید یه وَن خوب بگیریم که جا داره باشه که بچه ها راحت دراز بکشند و مثل یه خونه جمع جور باشه برامون و انشاالله هدایت میشیم به بهترین چیز
خیلی نوشتم امین عزیز ولی گاهی حرکت انگشت دست آدم نیست و دلش میخواد بنویسه و بنویسه که یادش نره که چی بود و الان چی شده پس ایمان داشته باشه که بعدها چه خواهد شد به شرط ایمان و توسل
بهترین هارا برات میخوام داداش امین
میخوام امروز کمی از خودشناسیم بنویسم ساعت 9:14 صبح جمعه
دیروز سعی کردم کمی ب افکارم توجه کنم و ببینم واقعا دارم به چیا فکر میکنم و دیدم دائم فکرم سمت بقیس فامیل اقوام مخصوصا اونهایی که نگران نظرشون هستم و شاید بگم 90 درصد افکارم دائم بفکر اونها بود و نمیدونم چجوری باید این افکارو حذف کنم چون خیلی اروم میان و انگار جزوی از من و ذهنم هستن! دنبال راهی هستم تا اگاهانه فکرم رو سمت نکات مثبت ببرم بطوری که برام لذت بخش باشه نه از روی اجبار …
نکته دیگه اینکه دیروز پردمونو نصب کردن و من راضی نبودم ازشو کلی غر زدم و اصلا نتونستم حالمو خوب نگه دارم البته بعدش کم کم خوب شدم و کنار اومدم باهاش و الان میگم کاش دیشبم حالمو خوب نگه میداشتم مگه یه پرده چقد ارزش داره البته من خود دیشبمو سرزنش نمیکنم شاید واقعا براش سخت بود که حالش خوب باشه و از نظر بقیه بترسه … البته یک دلیل غز زدنم این بود ک همسرم بفهمه مقصر بوده چون اون بهم تاکید کرد پرده رو اونطوری بگیریم و اونم ناراحت شد و گفت من نباید دخالت میکردم . واقعا راه دیگه ای بلد نبودم ک متوجهش کنم همش نخواپ بگه من همه چیو بلدم و بقیه بلد نیستن
حالا میخوام اینو به خودم بگم که از این ب بعد سعی کنم تو اینجور مواقع بیشتر هواسم به خودم باشه …
شام دیشب بسیار خوشمزه بود و لذت بردیم
به نام مهربون خدای هدایتگرم
سلام سلام سلام
به استاد عزیزم و دوستای هم قدم توی این مسیر
امروز یازهمین روز از روزشمار تحول زندگی من هست.
استاد منم دقیقا از رها کردن همه چیز ، از رها کردن خدا و تمام اعتقاداتم به اینجا رسیدم .
میخوام از خودم بگم ، من توی یه خانواده ی خیلیییی مذهبی و سنتی به دنیا اومدم . و تا زمانی که مدرسه میرفتم هم، مدارس مذهبی میرفتم. توی یه محیط خیلی ایزوله ، همه ی دوستام و اطرافیان و خانواده یه جور فکر میکردن، رادیو و تلویزیون همینطور ، و خب اون زمان به فضای مجازی هم به این شکل وارد نشده بودم . توی همون سال ها همیشه به نظرم میومد دارم از یه مسیری رو میرم که همه دارن میرن ولی نمیدونم چرا دارم همراهی شون میکنم . خیلی جاها برام سوال پیش میومد خیلی از این آموزه ها برام پر از تضاد بود با خیلی جاهاش مشکل داشتم ، و وقتی می پرسیدم نه تنها به جواب نمی رسیدم بلکه توی اون جو مذهبی برچسب های مختلف هم می خوردم.
توی این محیط به من بار ها تذکر داده شد که بلند نخند ، با نا محرم شوخی نکن ، توی جمع ابراز علاقه نکن ، ماه محرمه نخند ، ماه صفره نخند ، شهادته لباس شاد نبوش ، آهنگ شاد گوش نکن و …. . یادمه یه بار پدربزرگم به خاطر اینکه توی جمعی که نا محرم بود بلند خندیدم سرم داد زد .
علاوه بر همه ی این موارد خانواده ی ما و محیط اطرافم با این که مذهبی بود پرررررر از شرک بود. توی خانواده ی ما ، هیچکس سراغ خدا نمیرفت ، به همه متوسل می شدن برای اینکه پیش خدا براشون شفاعت کنن یا سفارششون رو بکنن .
از یه جایی به بعد من واقعا به این نتیجه رسیدم که این روش زندگی رو دوست ندارم . شروع کردم به مبارزه ، گاردم همیشه بالا بود ، هر موقع هر کس کوچکترین حرفی میزد شروع میکردم همه چیز رو زیر سوال میبردم . واقعا دوران بدی بود من غیر از اینکه مدام با خانواده ام درگیر بودم ، توی زمان های دیگه هم ذهنم درگیر بود ، توی ذهنم داشتم باهاشون دعوا و جدل میکردم . اون زمان با خودم میگفتم تا زمانی که مستقل بشم مجبورم با این مدل زندگی کنار بیام ، اما مجبور نیستم بپذیرمش . تصمیم گرفتم رها کنم ، و برام سخت بود . من تمام زندگیم رو با این اعتقادات زندگی کرده بودم . اما به خودم گفتم اگر این بیست و چند سال رو اشتباه اومدی ، بقیه اش رو که میتونی درست بری.
از اونجایی که احساس ارزشمندی برای من خیلی وابسته به تایید خانواده ام بود، که دیگه مورد تاییدشون نبودم ، واقعا احساس ضعف میکردم . داشتم تلاش می کردم عزت نفسم رو تقویت کنم که با قانون جذب آشنا شدم . توی همون مسیر به یکی از فایل های مربوط به توحید عملی توی اینستاگرام هدایت شدم ، بدون اینکه اصلا راجب استاد عباسمنش سرچ کرده باشم حتی .
من اون فایل رو دیدم و فقط گریه کردم . دیدم چقدر دور شدم از خدا . دیدم چقدر مهربونه ، دیدم چقدر راجبش اشتباه فکر میکردم . اصلا انگار این تعاریف جدید بود واسم . دیدم چقدر دوسش دارم . زندگیم به معنای واقعی کلمه رنگ پیدا کرد . همون جا ازخودش هدایت خواستم . الان کمتر از سه ماهه که توی این مسیرم و نزدیک به یک ماهه که خدا رو ، مهربونیش رو ، هدایتش رو شناختم . و خوشحالم ، خوشحالِ خوشحال . از تمام مسیری که هر روز میرم . از اینکه عشق و هدایتش رو ازش خواستم و هر روز دارم میبینم توی زندگیم . این روزا میبینم دوستم داره ، میبینم که اونم میخواد خوشحال باشم ، میبینم که دوستی اش رو ، میبینم مهربونیش رو ، میبینم نعمت هاش رو و ازش ممنونم .
ازش ممنونم که به شناخت خودش هدایت شدم . ازش ممنونم که رسیدن بهش و هم صحبت شدن باهاش دیگه برام دست نیافتنی نیست .
ازش ممنونم که به مسیری هدایت شدم که میدونم اگه گریه ام نگرفت و ناراحت نبودم به معنی دوری ازش نیست .
ازش ممنونم که شرک توی زندگیم از همیشه کمتر شده.
ازش ممنونم که دیگه آدما و شرایط رو نقطه مقابل خوشحالیم نمیبینم .
ازش ممنونم که راه رو بهم نشون داد و ازش طلب هدایت میکنم برای خانواده ام و همه ی آدم ها که این زیبایی رو درک کنن .
ازش ممنونم که قدرت و هدایت اش رو بهم نشون داد .
خدا جونم ازت ممنونم بهترینم ، زیبا ترینم .
ازت ممنونم مهربون خدای هدایتگرم ️
از این روزا و حال و هواش هم میخوام بگم ، من هنوز توی همون خانواده ام ، همونی که اون روزا باهاش درگیر بودم . اما الان پر از صلح ام توی رابطه ام باهاشون . دیگه با کسی بحث و درگیری ندارم . دیگه کسی رو مانع رسیدن به سبک زندگی ای که میخوام نمیبینم . اونا به روش خودشون زندگی میکنن و من به روش خودم ، بدون بحث ، بدون درگیری ، بدون ناراحتی ، این روزا با خانواده ای که این همه باهاشچن درگیر بودم بهترین رابطه رو دارم . انگار بهترینشون رو به من نشون میدن . من این روزا واقعا هدایت خدا رو ، دستاش رو ، دارم میبینم .
خدا جونم مرسی ازت
بنام الله که آگاهی های جهان وافکارمان ازاوست.
درود برهمگی
روزیازدهم سفرمن
من هم مثل اکثر دوستان بارها وبارها کتاب خدا رو خونده ایم اما بدرستی معنا وحقیقت اون رومتوجه نشدم تاجایی که بیاد دارم ازهمون کودکی که هنوز جهان اطرافم وقانون رو نمیشناختم توسط پدر ومادرم با قرآن وامامان ومراسمات مذهبی آشنا شدم،چه اوقاتی که صرف این مراسمات وامورات نمیکردم اما بدرستی حقیقت وواقعیت اون رو متوجه نمیشدم،همیشه از خدا میترسیدم که اگر….فلان کار راکنم جای من درجهنمه واگر ….فلان کار را نکنم بازهم جای من درجهنمه،چنان از خدا میترسیدم که نگو ونپرس.بانام خدا تمام وجودم پرازترس وغصه میشد.عجب خدای ترسناکی ساخته شده بود برام.کتاب خدایی که فقط باپیامبر وپرهیزکاران دوستی داشت وباهمه ستیز.الله اکبر.
با خداوند رحمان ورحیم آشنایی نداشتم فقط وفقط ترس واضطراب،مواظب بودن ودوری ازمنکرها،نمیدونستم که هر شخصی براساس درک وظرفی که ازآگاهیها داره حال خوب وخیرونعمت برداشت میکنه،نمیدونستم که تمام جهان و یا کائنات از انرژی تشکیل شده اندو ذهن ما درحال فرستادن انرژی به جهان هستی و کائناته،واین انرژی که ذهن به کائنات می فرسته ارتعاش یا فرکانسه،نمیدونستم با این قانون،انرژیهای یکسان همدیگر را جذب میکنیم وکائنات خودش از انرژی تشکیل شده که اگه ایمان وتوکل بخدا داشته باشیم،باور وفکر وحسمون رو خوب نگه داریم به تمام خواسته ها و اهدافی که داریم میرسیم.
جهل چقدربد ونازیباست،وقتی این صحبتها وآگاهی هارو شنیدم وتجربه های گذشته رو با این حرفها واگاهیها مقایسه میکنم میبینم که واقعاً درسته ودرمورد من صدق میکنه،چه ضربه ها وسیلی ها که از بی اطلاعی ازقوانین آفرینش خوردم.
خداروصدهزارمرتبه شکر که با آشنایی بااستاد عباس منش وآگاهیهای ایشون،مریم جان ودوستان درسایت وخانواده بزرگ وموفق ،دارم بهتر آشنا میشم ودرک میکنم که قوانین جهان چطور کارمیکنه وبه من وهمگی مون نتیجه میده،خدا رو زیباپراز خوبی وبرکت،فراوانی وارامش میبینم،جهان رو زیبا میبینم.
برای خودم وهمه دوستان بهترینها رو خواهانم.
بنام رب وهاب و غفورم
سلام به استادان عزیزم استاد عباس منش و خانم شایسته گرانقدر
سلام به دوستان عزیییییزم
روز یازدهم سفرنامه
خدایا شکرت برای هدایت شدن به این فایل عالی
خدایاشکرت برای اینکه میخوای ما همیشه شاد باشیم
استاد وقتی این قسمت هایی که میگفتین خداوند با قاطعیت تمام گفته که غمگین نشوید و واقعا اشک من درومد
که چقدر بعضی وقتا علکی می خواستم تو فاز غمگین بودن باشم و خداوند هدایتم کرد به استاد عباس منش عزیزم شما خانواده ارزشمندم برای رسیدن به تمام اون چه که در رویاهام داشتم که الان فهمیدم تمام اونها زیربناشون فقط و فقط شادی و لذت بردن از آنچه که الان دارم هست و با ایمان قدم برداشتن در جهت هدایت های رب وهابم و همینطور ایده هایی که بم میده
خدایاشکرت برای شنیدن این سند و مدرک های محکم از زبان الله یکتا در قرآن من واقعا عاشق این فایل هستم که دقیقا شبیه یکی از جلسات آفرینش هست فک کنم
خدایاشکرت برای این رزق امروز خدایاشکرت برای تمام لحظاتی که به امروز ختم شد
خدایاشکرت
خدایا شکرت
خداایاشکرت
در پناه الله یکتا باشید.