نشانه های قانون جذب در قرآن - صفحه 83

1389 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    محدثه سرداری گفته:
    مدت عضویت: 2118 روز

    به نام خداوند عشق و مهربانی

    خداروشاکرم که جهان هستی رو بر پایه عشق بنا نهاده و از روح خودش در ما دمیده و به همین دلیل تمام حس های خوب و پاک و آرامبخش خداگونه هستند مگه میشه خداوند که خالق زیبایی و شادی هست شادی و حال خوب مارو نخواد؟ما خود خداییم آرامش و حال خوب این پیوند خداگونه رو پر رنگ تر میکنه خداروشاکرم که در این مسیر قرار گرفتم تا بتونن با برخورد به تضاد ها به خودم مسلط باشم و تلاش کنم حال خودم رو خوب نگهدارم و غمگین نشم و به خداوند توکل کنم که میدونم همیشه همه چیز رو در بهترین حالت خودش برام رقم میزنهوقتی با حفظ حال خوب و توکل بر خدا برام اتفاق غیر منتظره ای افتاد که باورم نمیشد همچین چیزی برای من اتفاق بیفته و باورم نمیشد مسئله جدی باشه با حفظ آرامشم و ادامه دادن به همین حس و نپذیرفتن اتفاق ناگوار تونستم به خودم مسلط باشم، روز خوبی رو سپری کنم و حال خوبی رو بسازم و در آخر روز مسئله کوچک تر به نظر میومد و با توکل بر خدا آسون ازش گذشتم و میدونم اگر به تضادی برمیخورم برای رشد منه چون نحوه برخورد و مدیریت این تضاد هاست که کلی آگاهی و رشد شخصیتی برام میاره و خداروشکر که تونستم از پسش بربیامعاشقتم خدا جونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  2. -
    پونه زرگرزاده گفته:
    مدت عضویت: 1718 روز

    سلام به دوستان عزیزم و استاد مهربونم

    گاهی وقتی فایل هاتون رو گوش میدم به خودم میگم استاد چطور به این آگاهی ها رسیدی،

    چطور به این درک از جهان هستی رسیدی ،چه تکاملی رو طی کردی و همچنان تو این مسیر روز بروز بزرگ و بزرگتر میشی

    سپاس از همه عشق و مهربانی هات

    چقدر معنی خدا عوض شده تو ذهنم

    یادم میاد سالها قبل تعطیلات تاسوعا و عاشورا در حال رفتن به سفر طبیعت گردی بودیم با یه توری،

    خودمم قبلش عذاب وجدان داشتم که نکنه خیلی خوش بگذره،بعدش از دماغمون دربیاید ،وای خدایا تقریبا از یه تور 30 نفره با عقاید و سن های مختلف،تقریبا همه یه جورایی این باورها رو داشتن،تو اتوبوس وقتی آهنگی گذاشتن،یه عده اعتراض کردن خلاصه می‌خوام بگم چه باورهایی تو ذهن من و اکثریت آدمها بود.بعد ها بهتر شده بودم حداقل با عذاب وجدان کمتری میرفتم سفر( من سالهاست مشغول طبیعت گردی هستم و تا تعطیلاتی پیش میومد برنامه ریزی میکردیم برای سفر طبیعت گردی یا کوهنوردی)

    خدا برام یه خدای سخت گیر،خشن،اهل عذاب،بود ،می ترسیدم ازش

    واقعا از عذاب هایی که قراره سرم می آورد می ترسیدم.اگه درخواستی داشتم با ناله و التماس و زاری میخواستم ازش.خلاصه چه خدایی ساخته بودن برام …

    ولی در کنار شما استاد جان ،یواش یواش خدام تغییر کرد

    خدا،خدایی شد در اعماق وجودم،خدایی که هر لحظه هست و مراقبم ،خدایی که دارم تلاش میکنم سکان زندگیم رو بدم بهش و ازش هدایت میخوام، خدایی که جنسش برام عظمت هست و بی کرانگی

    خدایی که واقعا واقعا یه وقتایی اینقدر نزدیکه بهم،اینقدر حسش آرامش بخش که معنای انا اقول کن فیکون رو باهاش تجربه میکنم ،دوسش دارم و هر چه بیشتر تلاش میکنم مثبت ها رو ببینم و کنترل کنم ورودی هام رو،نزدیکیش رو حس میکنم و عشقش و آسودگی و آرامش رو

    استاد جان،دستی شدی از دستان خدا برام

    دوستتتتت دارم

    بینهایت ازت سپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    آوا گفته:
    مدت عضویت: 1243 روز

    سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیز

    روز یازدهم از تحول زندگی من

    این فایل یکی از تحولات بزرگ زندگی من بود که منو متوجه چیزهایی کرد که خیلی کم بهشون توجه میکردم

    این حرفا رو تو خیلی از فایلای استاد شنیده بودم ولی انگار هر روز برام تازگی داره و یه جایی رو تو ذهن من باز میکنه

    یادمه چند سال پیش به خاطر اینکه هیچ چیز خاصی از قرآن متوجه نمیشدم همش به خودم میگفتم که خب حالا این داستانارم بخونم قراره چی بشه!این اتفاقا واسه اون زمان بوده به زندگی الان چه ربطی میتونه داشته باشه! به خاطر همین از همه چی فاصله گرفته بودم

    فقط هم از ناراحتیام و ناخواسته هام صحبت میکردم

    اما دیگه یجایی دلم میخواست شرایط عوض بشه چون اوضاعم هی داشت بدتر میشد

    تا اینکه بعد از مدتی شرایط طوری پیش رفت که با استاد آشنا شدم

    و الان متوجه میشم که وقتی تصمیم به تغییر گرفتم و کمی بهتر شدم و مدارم عوض شد تونستم که با قانون آشنا بشم

    واقعا خدا چقدر مارو دوست داره که با یکم تغییر و تصمیم به اینکه میخوام زندگیم بهتر بشه و لذت ببرم دستمونو میگیره و میبره به سمت کسایی که کمکمون کنن و استاد عباسمنش همون کسیه که برای من مثل معجزه بود

    الان که متوجه شدم حرفای قرآن یعنی چی و چی میخواد بگه دلم میخواد بخونمش و انقدر درگیرش بشم که همه باورام عوض بشه، ایمانم قوی تر بشه تا تو هرکاری بتونم با حس خوب، با اطمینان به خدایی که همه چیو خوب پیش میبره حرکت کنم

    از وقتی که فهمیدم همه چی وقتی خوب پیش میره که من ناراحت نباشم، حسمو خوب نگهدارم، به جنبه مثبت اتفاقات توجه کنم، از لحظه های زندگیم لذت ببرم،

    واقعا دوستدارم خدارو بغل کنم و ازش تشکر کنم که یه همچین قانونی رو گذاشته و از استاد عباسمنش تشکر کنم که منو با این قوانین آشنا کرد و قرآن طوری برای من روشن کرد که هیچکس دیگه ای نمیتونه به این خوبی راجبش صحبت کنه

    منی که سال ها فکر میکردم که باید با عجز و ناله چیزی رو بخوام و حالا دارم میبینم که فقط خوشحال بودن برای خدا ارزش داره و میگه حتی پیش منم شکایت نکن واقعا برام مثل یه معجزه میمونه

    همه باورهام داره میشکنه و باورهایی داره ساخته میشه که دیگه مطمئنم به زندگیی که میخوام درستش کنم و خدایی هست که همیشه دستمو گرفته

    خیلی خیلی سپاسگزارم ️ کلی ام احساس خوشبختی میکنم که هدایت شدم به این مسیر و به سمت کسایی که فقط دارم حس خوب ازشون میگیرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    ناجی گفته:
    مدت عضویت: 1236 روز

    به نام الله یکتا

    روز یازدهم

    من به ایمان 100درصد رسیدم که جهان فقط به فرکانس های ما جواب میده

    چون این روزا من دارم هر لحظه جواب میگیرم خیلی خوشحالم خیلی هم کار ساده ای هست فقط کافی با تعهد بخوای

    من فقط دارم بر تمام نکات مثبت توجه میکنم و ورودی ذهنم رو کنترل میکنم و باور قوی برای خودم می‌سازم که فرکانس های قوی به جهان بدم که اتفاقات عالی که می‌خوام در زندگی ام تجربه کنم دریافت کنم

    و همیشه به خودم یادآوری میکنم احساس خوب=اتفاق خوب

    من عاشق خدا و قرآنم همیشه با خوندن قرآن آروم میشدم همیشه مثل یه دوست و راهنما بهش نگاه میکردم

    رابطه ای که با خدا دارم خیلی بی نظیره

    خدایی که عاشقمه ومن عاشقشم بامن هر لحظه حرف میزنه و هدایتم می‌کنه من این الهامات درونی رو گوش میدم و به وضوح دارم تو زندگیم تجربه اش میکنم

    با دوره های استاد به این آگاهی رسیدم

    استاد مهربان ازت سپاسگزارم که دستی از دستان خدا هستی ومارو نجات دادی

    کتاب رویاهای که رویا نیستند بینظیره اونجا شما از خدا میگین قلب آدم باز میشه

    من با خوندن این کتاب یه آدمی دیگه ای شدم که هر لحظه در حال دریافت خواسته هام تو زندگیم هستم چون عمیقأ با خدا دوست شدم و هر لحظه باهم حرف می‌زنیم و اون به من ایده میده و راهنماییم می‌کنه

    خدایا سپاسگزارم که حامی منی و هر لحظه کنارمی و هر چی بخوام و سریع و آسون در اختیارم میزاری

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  5. -
    فاطمه کیخا گفته:
    مدت عضویت: 1000 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم️

    سلامت خدمت استاد عزیزم و دوستان عزیز ‍️

    شاید باورش سخت باشه، ولی من دوبار که در شرایط نگرانی بودم اومدم تو سایت و در قسمت مرا به نشانه م هدایت کن وارد شدم و هر دو بار برای این قسمت نشانه های قانون جذب در قرآن اومد.

    دفعه ی دوم که دقیقا همون فایل اومد احساس کردم شاید از دفعه ی قبل این صفحه مونده چندبار چک کردم صفحه و سایت رو و دیدم نه دقیقا همون.

    وقتی دیدم درست گریه م گرفته بود، آخه دقیقا من در شرایط نگرانی و دلواپسی بودم و خدا دقیقا در این فایلها به من گفت غمگین مباش.

    اصلا نشونه از این قشنگتر مگه هست.

    وقتی این کلمه ر‌و تو متن فایل دیدم احساس کردم قلبم داره تند تند میزنه.

    گفتم خدااایا عاااشقتم خداااایا سپاااسگزارتم

    خدایا ممنون که اینجوری به این واضحی به من میگی : فاطمه نگران نباش با من ️

    قربون تو برم خدای قشنگ من که اینجوری و به این قشنگی هوای منو داری.

    دوستت دارم خدا جون و ممنونم ازت برای همه چیز.

    منم چون مادر موسی که فرزندش رو با توکل به خدا به رود نیل انداخت ، خودم رو در آغوش امن خدا میسپارم.

    خدای عزیزم از اینکه تو خدای منی خیلی خوشحالم ، عاشقتم خدا جون ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  6. -
    ساحل آرامش گفته:
    مدت عضویت: 1673 روز

    به نام خدای مهربان🪴

    نشانه های قانون جذب در قرآن

    باید مهمترین کار زندگیم کنترل ورودی های ذهنم، تمرکز بر نکات مثبت اطرافم و تجربه هام باشه، تا بتونم باورهای قدرتمند کننده بسازم، فرکانس های قدرتمند کننده ای به جهان ارسال کنم که باعث رخ دادن اتفاقاتی بشه که تجربه شون رو دوست دارم

    قانون جذب میگه فقط موقعی اتفاقات خوب رو تجربه میکنم که احساس خوبی داشته باشم، هرچقدر شاد تر باشم، بیشتر لذت ببرم، خوشحال باشم، امیدوار باشم، آروم باشم، زندگی اتفاقات، شرایط، افراد و موقعیت هایی رو وارد زندگیم میکنه که احساس آرامش، شادی، خوشحالی و لذتم بیشتر و بیشتر میشه

    باید بتونم در تمام طول روز طوری به زندگی و به شرایطم نگاه کنم که احساسم خوب باشه، اون وقت امکان نداره اتفاقات بدی رو تجربه کنم

    ولی اگه غمگین و افسرده و ناراحت و عصبانی باشم، زندگی و جهان اتفاقاتی رو برام به وجود میاره که عصبانیت و ناراحتی و غم بیشتری برام به وجود بیاد

    جهان فرکانس هام رو دریافت میکنه و اونو تبدیل میکنه به ماده، یعنی انرژی رو دریافت میکنه تبدیل میکنه به اتفاق، شرایط و وارد زندگیم میکنه

    وقتی غمگین باشم جهان دریافت میکنه که غم بیشتری بهم بده و اتفاقاتی که منو ناراحت تر کنه وارد زندگیم میکنه

    خداوند هم توی قرآن بارها گفته که دوستان خدا، نه ترسی دارن و نه غمگین میشن

    اگه رابطم با خدا اتصال قوی داشته باشه، اون وقت نه غمی دارم و نه نترسی

    باید در تمام طول زندگیم غمگین نباشم نه اینکه فقط یکبار غمگین نباشم

    یحزنون فعل مضارع هست توی قرآن

    یعنی یک استمرار دائمی و همیشگی

    خداوند در قرآن باز هم احساس آرامش و شادی رو ارتباط میده به هدایت الله و میگه اگه کسی از من هدایت کنه، این مسیری که در اون قرار میگیره، این فرکانس هدایت، فرکانسیِ که غم و اندوه رو تجربه نمیکنید یعنی اگه احساس بدی دارم پس از خدا تبعیت نکردم و به پیغام هاش گوش نکردم

    وقتی رابطه خوبی با خدا داشته باشم این رابطه نتیجش احساس خوبه

    این دیدگاه کاملا اشتباهه که فقط ما مسلمانها یا فقط افراد خاصی به بهشت میرن خداوند میگه هر انسان خوبی، اصلا هم فرقی نداره که مسلمون باشه، یا یهودی، یا مسیحی، ربط داره به فرکانسی که ارسال میکنه، ربط داره به ایمانش، به باورهاش، به عمل نیکی که انجام میده، هر کسی که در این فرکانس قرار بگیره در دنیا و آخرت اندوهگین نمیشه

    اگه احساس بدی داشته باشم اصلا فرقی نمیکنه کی هستم، احساس بد اتفاقات بد رو به وجود میاره

    خداوند در جنگ ها هم به پیامبر میگفت غمگین نشو، نا امید نشو و بدون که اگه ایمان داشته باشی حتما پیروزی، اگه غمگین باشی اصلاً مهم نیست که چند نفری، مهم نیست توی جبهه پیامبر باشی یا جبهه مخالف

    در هر صورت ناامیدی و غم باعث شکسته

    در جنگ احد هم که مسلمان ها شکست خوردن بازم خداوند تاکید میکنه این اتفاقی که افتاد به خاطرش غصه نخور، به خاطرش ناراحت نباش، غمگین نباش به خاطر اونچه که از دست دادی، چون اگه غمگین باشی چیزهای بیشتری هم از دست میدی

    اگه ناراحت باشی همینی هم که داری از دست میدی

    خداوند در قرآن نمیزاره پیامبر احساس بدی پیدا کنه نسبت به افرادی که در کفر بر یکدیگر سبقت می‌گیرن و کفر بر روی کفر میارن و بهش میگه که اصلاً به خودت نگیر، خودتو اذیت نکن، اینا به ضرر خودشونه و خداوند احساس غم و ناراحتی رو از پیامبر میگیره، چون میدونه اگه غمگین باشه اتفاقات بدی براش رخ میده

    اگه پیامبر به خودش بگیره و از اینکه مردم کافر میشن حرص بخوره، اتفاقات بدی براش رخ میده

    پس توی زندگیم یاد بگیرم اگه دارم تلاش میکنم و نتیجه نمیده و افراد گوش نمیکنن به خودم نگیرم، اونا به ضرر خودشونه، اتفاقی برای من نمیفته، احساسمو خوب نگه دارم، اگه احساس بدی دارم، اگه نگرانم، اگه مضطربم، اگه غمگینم به این معناست که ایمان ندارم

    چون کسی که به خدا ایمان داشته باشه نه غمگین میشه و نه ترسی داره

    ترس به خاطر بی ایمانیه، غم به خاطر بی ایمانیه، ایمان داشته باشم که خداوند فرمانروای جهان کارش رو کامل و درست داره انجام میده و تموم اتفاقات برگی بدون اذن خدا بر روی زمین نمیفته و تموم اتفاقات در ید خداونده

    اونوقت دیگه نگران نمیشم، میدونم که همه چیز خیره، یک نیرو وجود داره اونم نیروی خیره، نیروی عشق و خوبیه

    اگه غمگین میشم و میترسم، اگه نگرانم، به این معناست که ایمان ندارم

    خداوند به پیامبر میگه به خاطر رفتار اونها، به خاطر مکر اون ها، به خاطر نیرنگ اونها، احساست رو خراب نکن، غم نداشته باش، ناراحت نباش، خودتو درگیر نکن، اگه خودتو درگیر اون موضوعات بکنی اتفاقات نامناسب بیشتری برات به وجود میاد

    پس یاد بگیرم توی زندگیم اگه دیدم برام توطئه‌چینی میکنن، نیرنگ میکنن، دسیسه میکنن، پشت سرم غیبت میکنن، یا حرف های بد میزنن، اصلاً نگران نباشم، خودمو باهاشون درگیرن نکنم

    اگه نگران نباشم بهم آسیبی نمیرسه

    اگه ایمان داشته باشم و بگم خداوند از من محافظت میکنه و باهاشون درگیر نشم، همه چیز عالی میشه و به نفع من رخ میده

    وقتی خداوند شرایطی برای حضرت مریم فراهم میکنه که بدون ارتباط با فردی باردار میشه حضرت مریم این درد زایمان و این احساس نگرانی از حرف مردم و ترس از اینکه چه فکری میکنن، به خدا میگه کاش به دنیا نیومده بودم و بازم در قرآن خداوند این احساس بد و غم رو ازش میگیره چون اگه نگران حرف مردم باشه، اگه غمگین باشه و بترسه، اتفاقات بدی رو تجربه میکنه،

    بازم خداوند بهش میگه غمگین نباش، ناراحت نباش، من هواتو دارم، من با تو هستم، بهت کمک میکنم،

    بازم وقتی حضرت مریم نگران پاکدامنی و عفتش بوده، خداوند بهش میگه ناراحت نباش

    خیلی موقع ها ما به خودمون حق میدیم که آدم باید ناراحت باشه، باید غمگین باشه، ولی این آیه ها نشون میده که حتی در بدترین شرایط اگه غمگین باشم، اتفاقات بدی رو تجربه میکنم، اگه ناراحت باشم، ناراحتی بیشتری رو تجربه میکنم

    پس سکوت کنم و اجازه بدم که خداوند کارش رو انجام بده

    مادر حضرت موسی وقتی نگران کشته شدن فرزندش بوده خداوند بهش وحی میکنه که بندازش به دریا

    کی میتونه این کارو انجام بده؟

    کی میتونه بچه خودش رو بنداز به دریا؟ فقط کسی که ایمان داره کسی که خدا رو باور داره، کسی که قبول داره تموم اتفاقات جهان به دست خداونده و نگران هیچ چیز نیست

    خداوند بازم به مادر موسی میگه که نترس، غمگین نباش

    چون اگه غمگین باشی از دستش میدی

    اگه غمگین باشی اوضاع برات سخت میشه پس غمگین نباش و این کارو انجام بده و مادر موسی بچه رو به دریا میندازه و از خونه فرعون رد میشه مهرش به دل همسر فرعون میفته، بچه شیر نمیخوره، میان بچه رو به مادرش میدن که شیر بخوره، با هزینه‌های فرعون بزرگ میشه و با امکانات اون

    و تو هم بچه ات رو داری و نگران چیزی هم نیستی، فرزند هم شده فرزند فرعون و خطری تهدیدش نمیکنه

    این کارِ خداست.

    این حسِ مادر موسی، این ایمان و این احساس آرامشش این اتفاق ها رو به وجود آورد

    اگه نگران میشد این اتفاق نمیفتاد، اگه نگران میشد از دستش میداد، اگه میترسید از دستش میداد،

    از هرچی بترسیم سرمون میاد، این یک قانونه🪴

    اگه خودم رو غمگین کنم، اگه یه رابطه رو از دست دادم و خودم رو غمگین و ناراحت کنم اوضاع بسیار بدتر میشه

    اما اگه ایمان داشته باشم و رها کنم، اگه باور داشته باشم و رها کنم، اون وقت همه اتفاقات به نفع من رخ میده

    که این ایمان واقعی میخواد، احساس خوب واقعی میخواد، احساس آرامش واقعی میخواد

    ایمان و غم نمیتونه یکجا جمع بشه، نمیتونه فقر و ثروت، یا نور و تاریکی یک جا جمع بشه

    وقتی ایمان باشه غم وجود نداره، خداوند به پیامبر میگه میدونیم که گفته های کافران غمگینت میکنه اما آگاهیم که تو داری ناراحت میشی، اما این کارو نکن، اونا با تو کاری ندارن، اونا با من طرفن،

    این حرفا به این معنی نیست که هرگز نباید غمگین بشیم، ما انسانیم با عواطف انسانی، ما نمیتونیم وقتی عزیزمون رو از دست دادیم غمگین نشیم، نمیتونیم وقتی کسب و کارمون رو از دست دادیم غمگین نشیم

    ما انسانیم و توقعی هم نیست که غمگین نشیم، اما توقع هست که در وضعیت غم و اندوه نمونیم، در وضعیت ناراحتی نمونیم و بکشیم خودمون رو به وضعیت آرامش. ناراحت شدن، عصبانی شدن و نگران شدن طبیعیه، برای همه اتفاق میفته، مهم اینه که این فرکانس رو ادامه ندم، اگه لحظات کوتاه غمگین و ناراحت باشم هیچ اتفاق بدی برام رخ نمیده، چون فرکانس غم به اندازه کافی قوی نشده که اتفاقات بد رو برام به وجود بیاره

    پس اگه شرایط بدی رو داشتم نگران نشم که وای من غمگین شدم الان اتفاقات بدی برام میفته، وای من عصبانی شدم الان دیگه از در و دیوار برام بدبختی به وجود میاد

    نه با یک مقدار و یک زمان کوتاه عصبانی شدن، یا غمگین شدن، یا ناراحت شدن هیچ اتفاق بدی برام رخ نمیده

    ولی اگه در این فرکانس بمونم و این فرکانس رو ادامه بدم، اونوقت این فرکانس به جایی میرسه، به قدرتی میرسه که میتونه اتفاقات بد رو برام به وجود بیاره

    توی قانون فرکانس اگه نگران موضوعی باشم اون موضوع برام اتفاق میفته

    اگه در مورد یه موضوعی ترس داشته باشم این ترس برام اتفاق میفته

    خیلی موقع ها ما به خاطر افکار منفی و ترس هامون این ترس ها رو اینقدر توی ذهنمون میپرونیم که دقیقاً همون اتفاق میفته

    حضرت یعقوب هم با ترسش برای خودش این اتفاق رو خلق کرد، اون برای یوسف دردسر ایجاد نکرد، یوسف شد عزیزم مصر، یعقوب برای خودش دردسر ایجاد کرد، نتونست احساسش رو کنترل کنه و نابینا شد، نتونست از قانون استفاده کنه و سالهای سال یوسف رو ندید، نتونست وابستگیش رو از فرزندش دور کنه، نتونست رها کنه، نتونست بپذیره، نتونست این جدایی رو خیر درش ببینه و آروم بگیره و خوشحال باشه و ایمانش رو حفظ کنه، برای همین سال‌های سال یوسف رو ندید و بیمار شد و نابینا شد و این دردسرها رو کشید

    این یک قانونه

    قانون براش فرقی نداره که پیامبر باشیم یا کافر، مسلمان باشیم یا مسیحی یا یهودی، سیاه پوست یا سفید پوست،

    برای هر کسی این قانون صدق میکنه که احساس بد، اتفاقات بد رو به وجود میاره، حتی اگه غم خودمون رو هم به خدا بگیم بازم داریم فرکانس بد ارسال میکنیم

    خداوند میگه در مورد ناراحتی های خودت با من هم صحبت نکن🪴

    فرقی نمیکنه این احساس منفی رو با کی درد و دل میکنیم، احساس بد و صحبت کردن در مورد احساس بد، احساس بد بیشتری رو ایجاد میکنه

    پس اگه احساس بدی دارم اصلاً در موردش صحبت نکنم، ننویسم، با کسی حرف نزنم در موردش فکر نکنم و بذارم احساس بد بگذره، به نعمت هام فکر کنم، به چیزایی که بخاطرش سپاس گذار خدا هستم

    باید بتونم در شرایط بسیار بسیار سخت احساس خوبی رو تجربه کنم و این کار با تمرین شدنیه، باید از حضرت ابراهیم یاد بگیرم که به فرمان خدا چاقو زیر گلوی اسماعیل پسرش میذاره، اینقدر وابسته نیست، اینقدر ایمان داره، اینقدر مطمئنه و اینقدر توحید و یگانه پرستی در تموم وجودش ریشه کرده که این کارو انجام میده خدا هم توی قرآن به پیامبر میگه پیرو آیین ابراهیم باش چون تونسته بود کنترل عواطف و احساساتش رو به شکل باورنکردنی ایجاد کنه، تونست همسر و فرزندش رو وقتی طفل شیرخواری بود به فرمان خدا رها کنه وسط بیابون و نگران هیچ چیزی نباشه و نترسه

    اگه میخوام از زندگی و از دنیا لذت بیشتری ببرم باید بتونم این کارو انجام بدم

    باید بتونم در شرایط بسیار بسیار سخت احساس خوبی رو تجربه کنم، اگه در این مسیر قرار بگیرم اتفاقات عالی برام رخ میده و یک انسان ضربه ناپذیر میشم، انسانی که هیچ چیزی نتونه ناراحتم کنه و غمگینم کنه به شرطی که بتونم ایمان داشته باشم به خدا و هر شرایطی رو بپذیرم و نگرانش نباشم و نذارم که اتفاقات و شرایط ظاهری احساسم رو بد کنه

    خداوند میگه نجوا فقط از طرف شیطانه، نجوا همون گفتگوهای ذهنیه که صبح تا شب توی مغزم میگه بدبخت شدی، کارت رو از دست دادی، بیکار میشی، همسرت ترکت میکنه، بی پول میشی، رقابت داره بیشتر میشه

    گفتگوهای ذهنی که از صبح تا شب داریم با خودمون صحبت میکنیم

    خداوند هم میگه بدون شک نجوی فقط از طرف شیطانه، برای اینکه مومنان رو غمگین کنه

    این گفتگوهای ذهنی هیچ وقت اتفاق نمیفته ولی ما همچنان به حرف ادنا گوش میکنیم و باورشون می‌کنیم

    اینا یک توهمه که از طرف شیطانه، خیلی ها این گفتگوها رو باور میکنن و باهاش به قعر چاه میرن

    فقط به خاطره توهمی که شیطان توی ذهنشون ایجاد کرده.

    این نجواها رو باور نکنیم، اینا کار شیطانه، وظیفه اش اینه که این کارو انجام بده، اومده که همچین کاری رو انجام بده،

    وقتی توی شرایط سختی قرار می‌گیریم،ذهن فقط در مورد بدبختی و نگرانی صحبت میکنه، این وظیفه ماست که نگاهمون رو عوض کنیم و این کارو باید آگاهانه انجام بدیم

    اگه روی خودم آگاهی نداشته باشم، اگه روی خودم شناختی نداشته باشم و آگاهانه کار نکنم،ذهن فقط فریبم میده و اوضاع رو برام برتر میکنه

    ولی خداوند میگه به اندازه شیئی نمیتونه به کسی ضربه بزنه مگر به اذن الله

    پس این توهمات رو باور نکنیم، چون هیچ ضربه‌ای بهمون نمیزنه

    خداوند راهش رو هم میگه که وقتی نجواها میاد که اوضاع بد شد، بدبخت شدی، همسرت از تو جدا میشه، دلار رفته بالا

    میگه که مومنان هیچ کاری نمیکنن، باورش نکین اینا رو، این کار شیطانه که میخواد مارو غمگین کنه

    باید فقط به خدا توکل کنیم، همین کافیه🪴

    وقتی خدا رو باور کنیم احساسمون خوب میشه، پس این نجواها رو باور نکنیم و ایمانمون رو حفظ کنیم و بدونیم که احساس خوب اتفاقات خوب رو به وجود میاره.

    احساس خوب هم موقعی به وجود میاد که به خدا توکل کنیم، موقعی که باورش کنیم، موقعی که قدرتش رو باور کنیم

    اون وقته که اتفاقات خوب برامون میفته

    ذهن هیچ وقت احساس خوبی بهمون نمیده، اگه اتفاقات بد بیفته،اگه روی ذهنمون کار نکرده باشیم، هیچ وقت نمیاد بگه یک اتفاقات خوب برات داره رخ میده

    شیطان نمیزاره که اینجوری فکر کنیم و این کار باید یه فکر آگاهانه باشه

    هیچکس اگه روی فکرش کار نکرده باشه در این شرایط فکرش خوب کار نمیکنه، چون این نجوا ها همیشه اوضاع رو بدتر نشون میدن

    مگر اینکه روی خودمون کار کرده باشیم، برای همینه که وقتی اتفاق بدی میفته فقط افکار منفی به وجود میاد

    یعنی اینجوری نیست که ذهن اگه فرزندمون دیر برسه خونه، ذهنمون بگه چه جالب، چقدر خوب شد دیر اومد، حتما داره اتفاقات خوب براش رخ میده

    ذهن هیچ وقت این کارو نمیکنه

    ذهن به بدترین اتفاقات ممکن فکر میکنه و اینقدر برامون واقعی نشون میده که گریه میکنیم، عصبی میشیم، توی گوش بچه مون میزنیم، این نگرانیِ ما رو نشون میده، این اضطراب، کار شیطانه

    پس از این به بعد موج شیطان رو بگیریم

    هر فکری، هر دیدگاهی، هر نگرشی که بهمون احساس بدی بده به این معناست که این دیدگاه، این فکر و نگرش از طرف شیطانه

    و هر فکری، هر دیدگاهی، هر نگرشی که بهمون احساس آرامش و اطمینان و شادی میده به این معناست که خدا داره باهامون صحبت میکنه

    به همین راحتی میتونیم پیغام ها رو بشناسم

    پیغام هایی که احساس بدی میده، احساس ترس، اضطراب، ناامیدی، خودکشی، احساس یاس و عصبانیت میده، فقط جایگاه شیطانه و این یک توهم بزرگه، باورش نکنم، بارها هم شده که این احساس های ترس آور و زجرآور برام به وجود اومده، ولی هیچ اتفاقی نیفتاده، و بارها نگرانی های بیهوده و مزخرفی داشتم که با گذر زمان دیدم که یک توهم الکی بوده که از شب تا صبح هم بخاطرش نخوابیدم و گریه کردم و هیچ اتفاق بدی هم نیفتاده

    پس اسلحه شیطان رو بشناسم، خدا رو باور کنم، اون وقته که زندگیم سراسر شادی و عشق میشه، سراسر زیبایی و مهربانی میشه

    خدایا منو به راه راست هدایت کن

    راه کسانی که بهشون نعمت دادی

    نه اونایی که بهشون غضب کردی و نه گمراهان

    خدایا تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری میجویم

    سپاسگزارم از شما استاد عزیز و خانم شایسته جان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    آقای خاص گفته:
    مدت عضویت: 1889 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین

    روز یازدهم از دوره زیبای روز شمار تحول زندگی من

    طبق قول و قرارم نتایجی که بعد از شروع این دوره زیبا وارد زندگیم شده رو مینویسم تا هم ردپا باشه هم قوت قلب هم توجه به نشانه ها

    بعد از شروع این دوره زیبا واقعا یه آدم دیگه ای شدم سپاسگزارتر شدم مهربان شدم صبورتر و آرامتر شدم بیشتر عاشق کارم شدم بیشتر میفهمم احساسم رو یعنی اون احساس خوبی که افراد فرکانس بالا ازش حرف میزنن حالا میفهمم چیه تمام آدما به من ابراز لطف میکنن و برخلاف گذشته دوست داشتنشون رو ابراز میکنن دیشب رفتم پمپ بنزین میخواستم بنزین بزنم یهو متوجه شدم کارتم همراهم نیست داشتم برمی گشتم که نفر پشت سری صدام کرد گفت آقا چرا بنزین نزدی گفتم کارتم رو فراموش کردم گفت بیا با کارت من بنزین بزن همونجا گفتم خداروشکر چقدر قانون داره دقیق عمل میکنه من رو خودم کار میکنم و همون لحظه نتیجه اش میاد خداروشکر هرکجا هرکاری انجام میدم به جای اینکه ازم تخفیف بخوان همیشه بیشتر از مبلغ درخواستی ام بهم پول میدن و این خیلی عالیه توی فایل مصاحبه با آزاده عزیز یادمه ایشون گفتن من تا سه ماه آینده وقتم پر هست و تازه پولش رو هم گرفتم اونقدر این جمله به دلم نشست که همونجا این خواسته در من شکل گرفت و گفتم خدایا من هم میخوام این رو تجربه کنم و دیروز باید واسه یه مشتری میرفتم و یه کاری رو انجام میدادم قرارمون ساعت 8 شب بود و اون ساعت 4 بعدازظهر پول کاری که هنوز انجام نداده بودم رو برام واریز کرد و این یک نشانه فوق العاده بود برام و میخوام بیشتر و همیشه تجربه اش کنم…. خلاصه اینکه نعمت در تمام جنبه ها داره آرام آرام وارد زندگیم میشه خدارو صدهزار مرتبه شکر…

    اما این فایل زیبا:

    منم مثل اکثریت افراد جامعه در خانواده ای کاملا مذهبی و متعصب به دنیا اومدم توی خونه ما روزهای شهادت امامان و دوماه محرم و صفر گوش کردن آهنگ حتی آهنگ های ملایم و نه خیلی شاد قدغن بود و اگر هم ازروی بچگی و نوجوانی من آهنگی گوش میدادم خانواده ام با دادن احساس گناه شدید کاری میکردند که تا روزها ترس و غم و ناراحتی داشتم و میگفتن اگه آهنگ گوش بدی خدا تورو دوست نداره و بلا سرت میاد بدبخت میشی بعد من که آهنگ گوش میدادم و یاد اون حرفا میفتادم از شدت ترس تا روزها حالم بد میشد و اتفاقا گاهی اوقات هم اتفاقات بد برام میفتاد و من میگفتم وای دیدی راست گفتن چقدر من بیچاره ام ولی الان میفهمم علت اون اتفاقات فرکانس بد من بخاطر احساس بد من بوده نه اون حرفا و باورهای توهمی و تا 950 روز پیش که وارد سایت شدم همون باور بچگی با من بود و همیشه هم از اینکه محرم و صفر نزدیکه و من باید شادی رو تعطیل کنم ناراحت میشدم و این نفرت تا جایی پیش رفت که دیگه هیچوقت توی هیچ مراسم مذهبی شرکت نکردم اما توی برزخ شادی کردن و غمگین بودن گیر کرده بودم

    اینم بگم من از بچگی تا 950 روز پیش یه سوالی که نداش از ته قلبم میمومد و فریاد میزد داشتم ولی جرات پرسیدنش رو از هیچکس نداشتم و سوالم این بود:

    چرا من نباید شاد باشم چرا خدا باید بخاطر یه آهنگ گوش دادن بخاطر یه شاد بودن بلا سرم بیاره!!!!!! آخه این با مهربان و بخشنده بودن خدا در تضاد بود

    950 روز پیش جواب سوالم رو با دیدن این فایل زیبا پیدا کردم وااای اونروز چقدر خوشحال بودم اشک ریختم داد زدم دویدم و بالا و پایین پریدم و عاشق شدم عاشق خدایی که اتفاقا برعکس باورهام بود یعنی میگفت اگر شادی کنی بهت نعمت میدم اگر غمگین باشی بلا سرت میاد این فایل باعث شد پابند سایت بشم و بهش دل ببندم بشه چراغ راهم راهی که از سیاهی شروع شده و هرروز روشن تر و سفید تر شد و تا ابد ادامه خواهد داشت.

    استاد واقعا تحسینت میکنم بخاطر شجاعاتت بخاطر ایمانت من از دوتا استاد دیگه که یکیشون هم شاگرد شما هست یه چیز خیلی کلی درباره موضوع این فایل شنیده بودم اما اونها اونقدر با ترس و در لفافه صحبت کرده بودن که من که هیچی احتمالا خودشونم نفهمیدن چی گفتن اونا توی ایران بودن و هستن و اتفاقا شما هم توی ایران این فایل رو ضبط کردید و تا مدت ها بعدش هم توی ایران بودید اما صراحت شما کجا و حرفای اون ها کجا دمت گرم خداروشکر که شاگرد شما هستم

    خانم شایسته نازنین ممنونم بابت این فایل زیبا

    ممنونم از بچه های سایت بابت کامنت های زیباشون

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    الهام رادمهر گفته:
    مدت عضویت: 1553 روز

    سلام به همگی و دوستان عزیزم

    من همیشه یه علاقه خاصی به قران داشتم و همیشه یجورایی اونو کتاب زندگی میدونستم و اگر حرفی توش اومده باشه خیلی روم تاثیر میذاره خداروشکر که شما استاد خوبم به این مطلب اساسی که در مورد حزن در قران اشاره کردید

    خیلی جالبه که من از دیروز تصمیم گرفته بودم یه استیکر بزرگ لبخند دانلود کنم وبزنم گوشه لبتابم تا هرموقع ببینم برام یاداوری بشه که فقط باید شاد باشم و بخندم و بکذرم دیروز رو اینطوری گذروندم و هر بار که از جلوی اینه گذشتم دیدم چقد لبخند زیباترم کرده واقعا هر چی غمه از طرف شیطانه ، بارها ما در مورد موضوعاتی نگران و ترسان میشیم بااینکه اون مساله صدها بار حل شده اما بازم با افکار شیطانی دوباره احساس غم میکنیم اما باید تمرین کنیم و به ذهنمون بگیم دفعات قبلم منو ترسوندی اما هربار به بهترین شیوه حل شده پس برو پی کارت که خداوند هرگز منو به حال خودم رها نکرده ، استاد من عاشقتم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    گلاره گفته:
    مدت عضویت: 1021 روز

    سلام

    روز یازدهم

    الان شرلیطی هست که حزنی بهم وارد کردن ولی به خودم این فایل امروز رو یادآو شدم.

    خیلی وقتها حتی حزن دوست بودم و تو اون حال انگاز خودمم خورمو میگرفتم که حال و هوام باشه . واقعا یه مرض بود . خداروشکر که متوجه شدم خدا حزن دوست نداره چیزی که فکر میکردم حالت نزدیک تری به خدا هست .

    الان پس ذهنم همون گارد رو داره ولی حداقل بالای 90 درصد ظاهرم رو تونستم خازج از حزن داشته باشم

    ممنونم مریم خانم از این انتخاب و ممنون استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  10. -
    پریسا ولی زاده گفته:
    مدت عضویت: 1220 روز

    سلام استاد عشق‌ِ من سلام به روی ماهتون به روح مقدستون دیروز من یه فایلی گوش کردم که توی اون گفتید ایمانتون رو با عمل باید نشون بدید یعنی در شرایط سخت ایمانتون حفظ کنید وگرنه که فقط همش میشه حرف من این حرفتون خیلی به دلم نشست و از ته دل گفتم خدایا دوست دارم با یه امتحان سخت ایمانم رو امتحان کنی و تموم شد دیگه این موضوع من دیشب خوابیدم البته به قدری این خواب واقعیت داشت که تمام احساس های توی خوابم به شدت وافعی بود البته من فکر میکنم چیزی به این وضوح خواب نیس یه اگاهی هست خوابم از این قرار بود که من با خونوادم قهر کردم و از خونه زدم بیرون همینطوری تو خیابون داشتم میرفتم که دیدم مردم شورش کردن دوباره خب الان هم که میدونید شرایط جوی ایران برای یه سری ادم ها که معترض هستند فرق داره و من دقیقا در اون شرایط جوی بودم و به شدت ترسیده بودم تا اینکه پلیس ها به دنبال من میگشتند چرا که میگفتند از گوشی من چیزهایی بر زد حکومت پیدا شده در صورتی که خب من کاملا مطمعا بودم من اصلا هیچ کاری به دولت و معترضین ندارم و کاملا راهم جداست و هرچی فریاد میزدم باور نمیکردند و به یه خونه ای رسیدم که من رو اونج پناه دادن مردم و قایمم کردن مامورین اومدند و به مردم گفتند تحویلش بدید ما میدونیم اینجا پنهونش کردید وگرنه واستون بد میشه نمیدونید به چه شدتی از ترس رسیده بودم انگار تمام ترس های دنیا نشسته بود به دلم یه ترس عجیبی بود چون میدونستم میوفتم زندان خلاصه وقتی دیدم داره برا یاون افرادی که به من پناه داده بودند بد میشه اومدم بیرون و خودم رو تحویل دادم یه مامور خانوم اومد دسبند زد منو و رفتم به زندان توی راه گریه کردم انگار دیگه دنیا واسم به اخر رسیده بود و امرم تباه شده بود استاد عزیزم نمیدونید چقدر من ناراحت و ترسیده بودم توی زندان برادرم اومد و فراریم داد توی راه یه ندایی اومد و بهم گفت مگه تو نگفتی میخوای ایمانت رو به خدا نشون بدی پس چرا اینقدر ترسیدی چرا از فکر میکنی انسان ها هستن که باعث نابودی تو میشند وسط راه واستادم گفتم برادرم من به خدایی ایمان دارم که میدونم داره امتحانم میکنه من فرار نمیکنم چون بیگناهم استاد یه ارامش عجیبی به دلم نشست و خوشحالی وصف ناپذیری به زندگیم اومد انگار نوری و روشنایی به روحم وارد شد هر جور این احساس شعف ایمان و شادی رو بگم کم گفتم اصلا با زبان نمیشه توصیفش کرد من برکشتم و رفتم پیش خانوم مامور دوباره دستبندم زد و با عصبانیت گفت حالا که فرار هم کردی حکمت اعدامه همینطور دستم رو میکشید و میگفت بزار اینطوریت میکنیم بد بخت شدی و ….. من فقط گوش میکردم و یهو واستادم اون برگشت که بهش گفتم قشنگ یادمه این قسمتش رو که با چه احساسی گفتم

    اگه خدای من خدای ابراهیمه اگه خدای من خدای محمده اگه خدااای من خدای علی هست اگر من همچنین خدایی رو میشناسم باور دارم که هییچ اتفاقی برای من نمیوفته

    من از شما دیگه نمیترسم من از عذاب خدا میترسم که از خلقش ترسیدم من به خدایی باور دارم که حال من که خوب باشه هیچ اتفاق بدی برای من نمیوفته و شما هم اگر قدرتش رو دارید بدترین مجازات رو برای من بگیرید من به خدای خودم باور دارم

    خانومه وقتی شنید کمی نرم شد گفت تو قران میخونی گفتم بله

    و استاد یه اطمینان خاطری در من موج میزد که انگار اصلا معنی ترس و نگرانی کاملا در من بی معنی شد خلاصه رفتیم جای میز که لوازمامو تحویل بدم و برم تو سلولم سلولم انفرادی بود برادرم رو دیدم که اومد و خیلی نگران بود بهش گفتم نگران من نباش به مادر هم بگو از هیچ چیزی نترسه که هیچ اتفاقی قرار نیس برای من رخ بده و گفتم فقط به من یه کتاب قران بدید چرا که این بهترین وقت هست زمانی که اینجا هستم برم با خدای خودم خلوت کنم و با او راز و نیاز کنم و با تمرکز بدن هیچ کار و حواس پرتی من قران رو بخونم و خیلی هم از این موضوع خوشحال بودم و در همون حین با خودم گفتم ببین من امتحان الهیم رو قبول شدم خداوند انقدر به ایمان من باور داره و من رو انقدر لایق دونسته که با یه همچنین ازمون بزرگی من رو امتحان میکنه روی میز یه سجاده هایی بود که به هر زندانی میدادند و به رنگ مشکی بود و قشنگیش اینجا بود که یه کسی که من نمیدیدمش از طرف من یه جا نمازی داد بهشون ک پارچش به رنگ سفید با گلهای سرخ ریز بود من گفتم این جا نماز خودمو میبرم جا نمازم فقط دو تکه پارچه بود توش مهر و تسبیح چون نداشت مسئول اونجا اومد یه مهر و تسبیح بزاره که من گفتم نه من نماز نمیخونم یه قران روی میز بود اون رو برداشتم گذاشتم لای اون پارچه و گفتم این کتاب واسم کافیه و حتی خوشحال بودم که میخواستم برم به اون سلول

    که از خواب بیدار شدم استاد اگه بدونید چقدر خوشحال بودم چه احساس قشنگی توی بیداریم داشتم با اینکه 3 نصف شب بود پا شدم تو اتاقم از خوشحالی بپر بپر میکردم و کلی از خدا بخاطر این اگاهی سپاسگذاری کردم و الان هم هنوز همون احساس شعف رو دارم احساس میکنم دیگه هیچی تو این دنیا نمیتونه باعث ترس من بشه و اگه هر اتفاقی بیوفته چقدر لذت بخش تره که یه لبخند میزنی و میگی خدایا من بهت ایمان دارم و از این ازمون الهی هم سر بلند بیرون میام از صبح اصلا یه حال عجیب عالی دارم و ضبح شهودم بهم گفت قران رو بردار و سوره ابراهیم رو بخون و منم همینکارو کردم وااای چقدر ایمان به خدا میتونه دیونه وار ادم رو خوشحال و ارامش بده انگار واقعا ذره ای از بهشت رو چشیدم هر روز که قران میخونم وبیشتر درکش میکنم و ایمانم رو دارم قوی تر میکنم و به شهودم گوش میدم به هر دری میرسم کلیدش بهم داده میشه در رو باز میکنم یه جایزه(معجزه) دریافت میکنم استاد من واقعا تشنه یه همچنین جنسی از ایمان بودم فکر میکنم من خوشبخت ترین ادمی که تابحال دیدم هستم عاشقتونم که من رو با قران اشنا کردید این معجزه محمد که قرن هاست در اختیار بشر هست و ما انسان ها همچنین هدیه بزرگی رو نادیده گرفتیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: