نشانه های قانون جذب در قرآن - صفحه 87

1389 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2988 روز

    بنام الله

    سلام به استاد عزیزم ومریم بانوی شایسته ودوستان گلم

    خداروشکر بخاطر این فرصت واین لحظه

    جهان به گونه ای خلق شده که به فرکانس های ما پاسخ می دهد. یعنی جهان فرکانس های ناشی از افکار وورودیهای را دریافت و آنها را تبدیل به تجربه ها واتفاقات بر پایه واساس آن فرکانسها نموده و وارد زندگی مان می کند

    با درک این قانون متوجه شدم اساسی ترین کار زندگی ام کنترل ورودیهای ذهنم با تمرکزو توجه به زیباییهای اطرافم ونکات مثبت تجربه هام،باورهای قدرتمندکننده ای بسازم تا فرکانسهای قدرتمند را به جهان ارسال کنم واتفاقاتی برایم رخ بدهد که دوست دارم ومرا خوشحال میکند

    وقتی با دید متفاوت ودیدگاه قانون جذب قرآن را مطالعه کنیم متوجه میشیم کل قرآن در خصوص قانون جذب است

    این باور که بعداز هر خنده ناراحتی است باور اشتباهی است باور درست این است که بعداز هرخنده وشادی خنده وشادی بیشتره

    اساس قوانین خداوند “احساس خوب داشتن” است. خدای من، خدای زیبایی، شادی و سرور است. خدایی که مدام به پیامبرش حتی در بدترین شرایط، امر می کند که غمگین نباش

    خدایی که مرا خالق زندگیم آفریده ومن خودم مسئول صددرصد اتفاقات زندگیم

    قانون حاکم برجهان

    قانون احساس خوب=اتفاقات خوب

    احساس بد =اتفاقات بد است

    خدایا تورا سپاس بخاطر آگاهیهای این فایل

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    آذین گفته:
    مدت عضویت: 1109 روز

    بنام پروردگار یکتا

    سلام ب همه هم فرکانسهام

    استاد جان و مریم عزیز بابت این فایل عالی ممنونم، مریم جان تمام مدتی ک گوش میدادم خودم را جای تو حس میکردم ک چ لذتی بردی وقتی فهمیدی راهت درسته و خداوند از ما میخواهد ک شاد باشیم و غمگین نباشیم و براستی ک خدای ما خدای عشق و شادی و حال خوبه خدایی ک اینهمه زیبایی و رنگ آفریده مگه میشه بخاد بنده هاش غمگین باشن یا فقط مشکی بپوشن.

    توی برنامم جدیدا گذاشتم هر روز از ته دل بخندم و این خیلی برام لذتبخشه و جالبه هر روز زمانی پیش میاد ک دارم از ته دل میخندم و چقدر انرژیم میره بالا و رقص هم بتونم اونروز انجام بدهم ک دیگه عالیههههه

    خدایا شکرت بابت این حال و هوای عالی

    خدایا شکرت بابت خنده هامون

    خدایا شکرت بابت شادیامون

    خدایا شکرت بابت لذتهای عالی زندگیمون

    خدایااااااا عاااااااشقتمممممم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    طوبی گفته:
    مدت عضویت: 989 روز

    بنام خدا

    روز یازدهم سفرنامه هست ومن باگوش دادن این فایل فهمیدم که

    احساس خوب= اتفاقات خوب

    وبرای اینکه احساسمون خوب باشه باید تسلیم خدا باشیم وباور داشته باشیم هر انچه برامون پیش میادخیری در اون نهفته واگر واقعا خدا رو هر لحظه احساس کنیم.وبدونیم اونه که هر لحظه پشت وپناه ماست و هدایتمون میکنه و همه امور رو بدست اون بسپریم ونخواهیم خودمون بجای خدا تصمیم بگیریم.واینطوری هست که هر لحظه احساس خوبی داریم وفرکانس هایمان در مدار اتفاقات خوب هست

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    زهرا محمد خانی گفته:
    مدت عضویت: 994 روز

    به نام الله

    سلام استاد عزیز و مریم جون خیلی خوشحالم که اینجام و خدا هدایتم کرد به این سایت با این فایل عالی و نظرات که هر کدوم برام توشونون کلی درسه و توش پر از ارامشه واقعا لذت میبرم از این دید قشنگ که داستان حضرت موسی چجور تعریف میکنه ادم چقد از هدایت یه کودک درون رود به کاخ فرعون و برگشتش پیشه مامانش به عنوان دایه لذت میبرم و نگاه منو خیلی به خدا قرص تر و خوشبینانه تر میکنه که ینی چقد قشنگ وقتی خواسته ای داری میسپری به خدا بهترین راه هدایتت میکنه شکررت خداجون

    منو هدایت کن به راه کسانی که نعمت دادی زندگیم پر از عشق محبت شادی و ثروت باشه و همین طور برای بقیه هم ارزوی شادی سلامتی ثروت دل خوش و کلی تجربه و احساس قشنگ میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    امین اطمینان گفته:
    مدت عضویت: 2437 روز

    سلام

    خلاصه این ویدیو

    احساس بد مساوی است با اتفاقات بد

    خداوند مرتب به پیامبر و یارانش و البته ما می فرماید که نترس و غمگین نباش.

    کسی که ایمان دارد ارامش دارد و ارامش نشانه ایمان است.

    نیروی حاکم بر جهان هستی خیر است و با چند روز احساس خوب داستن حال شما خوب می شود ولی برای افسردگی باید چندین ماه و سال ناراحت بود.

    حضرت یعقوب نتونست احساسش را کنترل کند و نابینا شد و سالها یوسف را ندید.

    غم خود را به خدا هم نگوییم.

    هنگام اتفاقات بد باید شکرگزار بود و به نعمت ها توجه کرد تا احساس ما خوب شود.

    نجوا از سوی شیطان است برای اینکه مومنان را غمگین کند.

    نجوا را باور نکنید و تنها به خداوند توکل کنید.

    ممنونم از استاد عباس منش و خانم شایسته.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    شهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2187 روز

    سلام استاد جانم. استاد چقدر فوق العادس که شما به قرآن به چشم واقعا یک کتاب راهنما نگاه کردید همونطور که خودش هم میگه این کتاب برای هدایت اومده. قبل از شما حتی به ذهنم هم خطور نکرده بود قرآن رو برای کشف قوانین و کلمه به کلمه و با دقت به مفاهیمش بخونم. قرآن همیشه برام یه کتاب مقدس بود که حواسم باشه وسایلم رو روش نذارم، بدون وضو دستم به کلماتش نخوره، ببوسمش بذارم یه گوشه امن یا دیگه در بهترین حالت مثلا 40 روز سوره یٰس رو به عربی بدون اینکه خیلی به مفهومش دقت کنم بخونم که حاجت بگیرم! حالا بماند که یه وقتهایی از این هم دورتر میشدم!

    اما شما نگاه من و قطعا خیلیهای دیگه رو به قرآن عوض کردید. بررسی لغات با ریشه ها و استخراج مفهوم هر کلمه از دیدگاه قرآنی با بررسی تک تک لغات از اون ریشه و خوندن آیه قبل و بعدش یه انقلابی در من ایجاد کرد. اون فایلهای حجاب از دیدگاه قرآن، این فایلتون راجع به حزن، فایلهای توحیدی و سایر فایلهایی که توی دوره ها گریزی به مفاهیم قرآنی میزنید جزو جذابترین نکات اموزشی شماست که من به شخصه ندیدم هیچکس اصلا بهش اشاره ای کرده باشه.

    “ تنها زمانی شما اتفاقات خوب رو تجربه میکنید که احساس خوب داشته باشید.

    در تمام قرآن بصورت واضح گفته شده که یک مومن غمگین نیست.”

    تمام عمرم دقیقا برعکس این رو شنیده بودم و باور کرده بودم. یادمه محرم ها میرفتم ازین مراسمهای عزاداری و با اینکه گریه م نمیومد سعی میکردم تماااام زووورمو بزنم که شاید دو قطره اشکم دربیاد تا اون دنیا امام حسین شفاعتمو بکنه! از اینکه میدیدم ملت به راحتی گوله گوله اشک میریزن و زجه میزنن و من برای دو قطره اشک ناقابل باید انقدر حس بگیرم و زور بزنم حس بدی پیدا میکردم. حس میکردم قلبم خیلی سیاهه و به قول خانم جلسه ای ها قسی القلب شدم که تحت تاثیر واقع نمیشم!

    اون موقع ها اصلا خدا مطرح نبود، توحید کجا بود؟ احساس لیاقت برا اینکه هر کس میتونه مستقیم با خدا در ارتباط باشه اصلا معنی نداشت! لااقل تو ذهن من که خدایی نبود. یه 12 امام بود و یک جهنم با پل صراطِ از مو نازکتر! و من اگه به این امامها ثابت میکردم که از شهادت و فوت و مظلومیتشون ناراحتم و از صحابشون هستم اونا شفاعتمو میکردند و از پل رد میشدم و دیگه حل بود! خدا خودش کلا یه مفهوم انتزاعی و فانتزی محسوب میشد! دیگه در بهترین حالت با یکی از امامها میتونستی ارتباط بهتری بگیری که بگی فلان امام (یا حتی بعضا فلان امامزاده) حاجت منو میده! یعنی کلا شرک خالص!

    ولی این با اصل من سازگار نبود. برای همین وقتی ملت تو اینجور مراسم ها زجه میزدند من فقط مات و مبهوت نظاره گر بودم و همون دو قطره اشک ناقابلم هم نمیومد که به قول خانم جلسه ای ها دست خالی از مجلس نرم!

    حالا یه استاد جانی چند سال بعد میاد و میگه کجای کارید که “در تمام قرآن بصورت واضح گفته شده که یک مومن غمگین نیست”. تازه من از خودم میپرسم شهرزاد خانم چرا به جای ماچ و موچ قرآن یک بار محض رضای خدا بازش نکردی ببینی چی میگه اصلا؟!

    هرچند با اون باورهای درب و داغون اگه هم میخوندمش بعید میدونم اصلا چیزی میفهمیدم. فرکانسش چند سال نوری با من فاصله داشت!

    “آگاه باش که دوستان خدا نه ترسی دارند و نه غمی” میگید فعلش مضارع هست یعنی هیچوقت ترسی ندارند و غمی و این دائمی هست نه فقط یک بار، مادامی که دوست خدا باشند.

    چقدر آرامش بخشه که خدا بگه تا منو داری غم نداری.

    حالا اولیا الله کیا هستند؟ کسایی که از هدایت خدا پیروی میکنند. هدایت… همون هدایتی که از انتخاب مسیر روزانه رفت و آمد هست تا مثلا بزرگترین تصمیمات زندگی.

    “فرکانس هدایت، فرکانسیه که شما غم و اندوه رو تجربه نمیکنید.”

    یا اونجا که میگه “اکنون بر آنچه از دست داده اید و انچه بر شما رفته اندوهناک نباشید.”

    بازم همه عمر قبل از آشنایی با شما بر عکس اینو فکر کرده بودم. فکر میکردم ناراحتی ایراد نداره ولی اگه بابت چیزی خوشحالی میکنم سریع باید صدقه کنار بذارم و “لا حول…” بخونم که خودمو چشم نزنم :)

    در حالیکه دقیقاااا برعکس؛ اصل بر اینه که “احساسمون رو خوب نگه داریم” و با سپاسگزاری تمرکزمون رو ببریم روی داشته هامون.

    “نتیجه ایمان، احساس آرامشه، احساس امیده، احساس عشقه، احساس شادیه.”

    و چقدر صحبت خدا با حضرت مریم جالب بود، اینکه میگه “بگو من برای خدای رحمان روزه سکوت نذر کرده ام و امروز با هیچکس صحبت نمیکنم”، یعنی عملا بهش میگه اصلا خودتو درگیر مردم و حرفهاشون نکن، باهاشون وارد بحث نشو و هیچ توضیحی بهشون نده. ناراحت نباش و همه چیز رو بسپار به خدا.

    اینا حرفهاییه که خدا به هر کدوم از ما بارها گفته و انگار با این مثالها میخواد بگه بدونید که وقتی این حرفها به شما هم گفته میشه از سمت منه. وقتی از هدایتها پیرو کنی، مثل مادر موسی، تمام عوامل طوری چیده میشه که تو یه نوزاد رو بذاری تو بززززرگترین رود جهاااان بعد هیچ گزندی که بهش نرسه هیچ، بلکه هم بشه فرزندخونده همونیکه برای در امان بودن ازش نوزاد رو انداختی توی رود، هم تازه بعدش بچه رو با سلام و صلوات بیارن که خودت بزرگش کنی! اینه هدایت الله.

    “به خاطر اینکه نیروی حاکم بر جهان نیروی خیره، بخاطر اینکه جریان هستی جریان خیره”.

    “نجوا تنها از سوی شیطان است، برای اینکه مومنان را غمگین کند” ولی مومنین فقط باید به الله توکل کنند و همین کافیست.

    پس اونایی که میگفتند باید تو مراسمهای مذهبی اشک بریزید تا مورد بخشش و شفاعت قرار بگیرید، داشتند از جایگاه شیطانی صحبت میکردند. و آموزشهای شما که احساس آرامش میده، احساس اطمینان میده، احساس شادی میده، یعنی اینکه از جایگاه خداونده.

    سرتون سلامت استادم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 32 رای:
    • -
      نورا افضلی گفته:
      مدت عضویت: 1649 روز

      سلام دوست عزیزم شهرزاد جان

      چند روز پیش درگیر یک تضاد جزئی شدم که باعث ایجادنجواهای شیطانی درمن شده بود البته بلافاصله متوجه احساس بدم شدم واینکه اگرکنترل نکنم ممکنه وضعیت بدتربشه لذا باشکرگزاری وسپاسگزاری های مداوم ازداشته هام موفق شدم احساسم روخوب کنم ودرنهایت درخواستم روفرستادم وبعد گفتم خدایامیسپارم به خودت ودرست کردن بقیه اش باتو .

      خدا رو صدهزارمرتبه شکر که بایاری خداوند مسئله به نحو آحسنت حل شد

      اما امشب باخوندن کامنت شما درموردصحبت کردن خداباحضرت مریم برام جالب بود اینکه میگه :

      «بگو من برای خدای رحمان روزه سکوت نذر کرده ام وامروزباهیچکس صحبت نمی کنم»

      یعنی عملابهش میگه ابداخودت رودرگیرحرف مردم نکن باهاشون واردبحث نشو وهیچ توضیحی بهشون نده ناراحت نباش وهمه چیز روبسپار به خدا .

      کاملا برام روشن شدحرفم وکاری که کردم درست بوده ولی برای بودن دراحساس خوب وپرازآرامش بهتره اونارو به حال خودشون بذارم وبهیچ وجه هیچ توضیحی نه بهشون بدم ونه ازشون توضیحی بخواهم .

      بهتره وقتی بهشون رسیدم فقط سکوت کنم .

      خدایاشکرت بخاطراین هدایت زیباوقشنگت .

      ازاینکه مثل همیشه منو راهنمایی کردی تاراه درست روانتخاب کنم وادامه بدهم بسیارسپاسگزارم .

      این افرادمتعصبین کوری هستند که بامن میخوان رقابت کنند ومنوبه چالش بکشند واحساسم روبد کنند وباعث پایین امدن فرکانسم شوند ولی زهی خیال باطل ، من درسته لحظه ای درگیراونهاشدم وداشتم توی تله ی اونها می افتادم که خدای قدرتمند و یگانه قدرت عالم هستی بااین دیدگاهِ زیبا منو بیدارکرد ومجددا تذکردادویادآوری کردکه حتی باخواهرت هم وارد این بحث خانوادگی نشو وخودت روآلوده افکاربیمارانها نکن .بهترین کاربرای اینکه اونها متوجه اشتباهشون شوند اینه که سکوت کنی وبقیه اش روبه خدای رحمان بسپاری .

      خدایا اگرهزاران بارسپاسگزاراین نعمت بی منتت شوم بازهم کم واندک است درمقابل لطف ومهربانی هایت ای مهربانترین مهربانان .

      درآخرازشماشهرزاد عزیزبسیارسپاسگزارم که دستی ازدستان الهی شدی برای هدایت الهی من .

      سپااااااس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  7. -
    هدیه سلطانی گفته:
    مدت عضویت: 1253 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام به استاد مهربان و خانم شایسته دوست داشتنی و همه ی عزیزان سایت

    برگ یازدهم سفرنامه روزشمار تحول زندگی من

    کسی که ایمان واقعی داره به خدا هیچوقت نه ترسی داره و نه غمگین میشه

    چقدر این خدا باید خوب باشه من چی بگم از قدرتش از قانون بی نقصش که میگه ای بنده من نگران چی هستی استرس چیو داری اینها همه از سوی شیطانه و من آرامشم

    و من هربار که در وضعیت احساس بد هستم خوب درک میکنم که دارم به نجواهای شیطان بها میدم و چقدر تجربش کردم که ادامه داشتنش باعث اتفاق های بد بیشتری هم شده و در مقابل هر وقت که احساسم خوب بوده آرام بودم اتفاق های خوب بیشتر

    کل موضوع همینه احساس خوب =اتفاق خوب

    و خدا تو قرانش بار ها تاکید کرده و خیلی بهم کمک میکنه تا باورهای مخربم رو از ریشه خشک کنم

    خدایاشکرت که هرروز آگاهی های من بیشتر میشه

    خدایاشکرت که با آدم هایی من را آشنا کردی که دستانی از تو هستند برای سعادت ما

    در پناه الله شاد و سلامت و موفق و ثروتمند باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  8. -
    زینب محمدپور گفته:
    مدت عضویت: 1018 روز

    سلام به خانواده بزرگ و معنوی استاد عباسمنش

    خانوم شایسته عزیزم چقد متنتون قشنگ بود و من هم با الگوبرداری از شما “تصمیم گرفتم به جای مذهبی بودن‌، شادی را انتخاب کنم.”

    واین قانون را در کلام رب العالمین درک کردم “میزان خوشبختی ام در زندگی‌، به میزانی است که می‌توانم شاد باشم و لذت ببرم، بدون لحظه‌ای درنگ‌ عاشق و شیفته‌ی این قانون شدم”

    واااای که خدای من تو زیباترینی این را از قانون هایت فهمیدم

    یاری ام کن در این مسیر زیبا

    استاد در پناه الله یکتا شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  9. -
    زهرا گفته:
    مدت عضویت: 1865 روز

    به نام مهربون خدای هدایتگرم

    سلام سلام سلام

    به استاد عزیزم و دوستای هم قدم توی این مسیر

    امروز یازهمین روز از روزشمار تحول زندگی من هست.

    استاد منم دقیقا از رها کردن همه چیز ، از رها کردن خدا و تمام اعتقاداتم به اینجا رسیدم .

    میخوام از خودم بگم ، من توی یه خانواده ی خیلیییی مذهبی و سنتی به دنیا اومدم . و تا زمانی که مدرسه میرفتم هم، مدارس مذهبی میرفتم. توی یه محیط خیلی ایزوله ، همه ی دوستام و اطرافیان و خانواده یه جور فکر میکردن، رادیو و تلویزیون همینطور ، و خب اون زمان به فضای مجازی هم به این شکل وارد نشده بودم . توی همون سال ها همیشه به نظرم میومد دارم از یه مسیری رو میرم که همه دارن میرن ولی نمیدونم چرا دارم همراهی شون میکنم . خیلی جاها برام سوال پیش میومد خیلی از این آموزه ها برام پر از تضاد بود با خیلی جاهاش مشکل داشتم ، و وقتی می پرسیدم نه تنها به جواب نمی رسیدم بلکه توی اون جو مذهبی برچسب های مختلف هم می خوردم.

    توی این محیط به من بار ها تذکر داده شد که بلند نخند ، با نا محرم شوخی نکن ، توی جمع ابراز علاقه نکن ، ماه محرمه نخند ، ماه صفره نخند ، شهادته لباس شاد نبوش ، آهنگ شاد گوش نکن و …. . یادمه یه بار پدربزرگم به خاطر اینکه توی جمعی که نا محرم بود بلند خندیدم سرم داد زد .

    علاوه بر همه ی این موارد خانواده ی ما و محیط اطرافم با این که مذهبی بود پرررررر از شرک بود. توی خانواده ی ما ، هیچکس سراغ خدا نمیرفت ، به همه متوسل می شدن برای اینکه پیش خدا براشون شفاعت کنن یا سفارششون رو بکنن .

    از یه جایی به بعد من واقعا به این نتیجه رسیدم که این روش زندگی رو دوست ندارم . شروع کردم به مبارزه ، گاردم همیشه بالا بود ، هر موقع هر کس کوچکترین حرفی میزد شروع میکردم همه چیز رو زیر سوال میبردم . واقعا دوران بدی بود من غیر از اینکه مدام با خانواده ام درگیر بودم ، توی زمان های دیگه هم ذهنم درگیر بود ، توی ذهنم داشتم باهاشون دعوا و جدل میکردم . اون زمان با خودم میگفتم تا زمانی که مستقل بشم مجبورم با این مدل زندگی کنار بیام ، اما مجبور نیستم بپذیرمش . تصمیم گرفتم رها کنم ، و برام سخت بود . من تمام زندگیم رو با این اعتقادات زندگی کرده بودم . اما به خودم گفتم اگر این بیست و چند سال رو اشتباه اومدی ، بقیه اش رو که میتونی درست بری.

    از اونجایی که احساس ارزشمندی برای من خیلی وابسته به تایید خانواده ام بود، که دیگه مورد تاییدشون نبودم ، واقعا احساس ضعف میکردم . داشتم تلاش می کردم عزت نفسم رو تقویت کنم که با قانون جذب آشنا شدم . توی همون مسیر به یکی از فایل های مربوط به توحید عملی توی اینستاگرام هدایت شدم ، بدون اینکه اصلا راجب استاد عباسمنش سرچ کرده باشم حتی .

    من اون فایل رو دیدم و فقط گریه کردم . دیدم چقدر دور شدم از خدا . دیدم چقدر مهربونه ، دیدم چقدر راجبش اشتباه فکر میکردم . اصلا انگار این تعاریف جدید بود واسم . دیدم چقدر دوسش دارم . زندگیم به معنای واقعی کلمه رنگ پیدا کرد . همون جا ازخودش هدایت خواستم . الان کمتر از سه ماهه که توی این مسیرم و نزدیک به یک ماهه که خدا رو ، مهربونیش رو ، هدایتش رو شناختم . و خوشحالم ، خوشحالِ خوشحال . از تمام مسیری که هر روز میرم . از اینکه عشق و هدایتش رو ازش خواستم و هر روز دارم میبینم توی زندگیم . این روزا میبینم دوستم داره ، میبینم که اونم میخواد خوشحال باشم ، میبینم که دوستی اش رو ، میبینم مهربونیش رو ، میبینم نعمت هاش رو و ازش ممنونم .

    ازش ممنونم که به شناخت خودش هدایت شدم . ازش ممنونم که رسیدن بهش و هم صحبت شدن باهاش دیگه برام دست نیافتنی نیست .

    ازش ممنونم که به مسیری هدایت شدم که میدونم اگه گریه ام نگرفت و ناراحت نبودم به معنی دوری ازش نیست .

    ازش ممنونم که شرک توی زندگیم از همیشه کمتر شده.

    ازش ممنونم که دیگه آدما و شرایط رو نقطه مقابل خوشحالیم نمیبینم .

    ازش ممنونم که راه رو بهم نشون داد و ازش طلب هدایت میکنم برای خانواده ام و همه ی آدم ها که این زیبایی رو درک کنن .

    ازش ممنونم که قدرت و هدایت اش رو بهم نشون داد .

    خدا جونم ازت ممنونم بهترینم ، زیبا ترینم .

    ازت ممنونم مهربون خدای هدایتگرم ️

    از این روزا و حال و هواش هم میخوام بگم ، من هنوز توی همون خانواده ام ، همونی که اون روزا باهاش درگیر بودم . اما الان پر از صلح ام توی رابطه ام باهاشون . دیگه با کسی بحث و درگیری ندارم . دیگه کسی رو مانع رسیدن به سبک زندگی ای که میخوام نمیبینم . اونا به روش خودشون زندگی میکنن و من به روش خودم ، بدون بحث ، بدون درگیری ، بدون ناراحتی ، این روزا با خانواده ای که این همه باهاشچن درگیر بودم بهترین رابطه رو دارم . انگار بهترینشون رو به من نشون میدن . من این روزا واقعا هدایت خدا رو ، دستاش رو ، دارم میبینم .

    خدا جونم مرسی ازت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    ناهید رحیمی تبار گفته:
    مدت عضویت: 1160 روز

    به نام خدایی که بخشندس.

    سلام به استادعزیزونازنینم.

    عجب فایلی بود.نه تنها راجع به قانون جذب درقرآن بود،پبامهای زیادی توزمینه های مختلف هم داشت.

    چندبارگوش کردم وبه نکاتی که استادمیگفتن خیلی توجه کردم.

    باتمام دیدگاههاو استدلالهای قرآنی واستادموافقم.هیچ تضادیامقاومتی برام پیش نیومد.

    باتوجه به صحبتهای استاد،تنهاچیزی که ناراحتم کردکه خیلی خیلی مهم بود،این بود که متوجه شدم ایمانم خیلی ضعیفه.

    ومن فکرمیکردم خیلی جاهاایمان دارم .واین موضوع باعث تأسف وشرمندگیم دربرابرخداشد.

    چون دیدم که نگرانی واضطراب خیلی جاهابامن هست.

    خیلی جاها نتونستم اعتمادکنم .

    خب ظاهرن تواین دوسالی که روی افکارم کارکردم خیلی بهترازقبل شدم اما هنوز خیلی جای کاردارم که باقدرت بگم ازایمانی که به خدادارم ،راضیم .

    نه! ازخودم‌راضی نیستم .

    استادکه حرف میزدن ،یادترسهاونگرانی هام افتادم .

    یادرفتن تواحساسات بدم افتادم .

    یاد تنهایی وگله کردنهام افتادم.

    یاداینکه چقدمیشینم ازناراضی بودن بعضی از مسائل حرف میزنم .

    توخیلی ازموضوعات ب خصوص موضوعات بزرگ و مهم ،خوب شدم وخودم تغییراتم رامیبینم .چون خیلی واضح و آشکار میفهمم خارج ازحیطه ی سهم ونقش منه.

    اماتوموضوعات روزمره ی خودم ،تومسائلی که روزانه باهاش سروکار دارم ،ازخودم راضی نیستم .

    اول اینکه هنوز براین باورهستم که میگن هروقت ناراحتی ،حتمن بایداقرارش کنی وبرای یه نفرهم که شده بازگوکنی تاتودلت نمونه.

    که استاد خلاف اینومیگن ومن بابت این موضوع هنوز تردید دارم.واینکه حتی برای خدابازگونکنی چون خیلی وقتاآدم دلش میگیره ویااتفاقاتی میفته که ناخواسته حس بدبهت میده .

    اگه پیش خداهم ،نخام بگم پس چکارکنم ؟!کلن همه چیوبریزیم توخودمون .

    اینکه بیان زیاد،ناخواسته هات واتفاقات بدزندگیت پیش دیگران ،باعث تجدیدوادامه ی حس بد،درتومیشه روقبول دارم .مثلن هروقت پیش هرکسی اینکارومیکنم بعدخیلی پشیمون میشم .وازخودم ناراحت میشم .

    بحث من دردودل پیش خداس.واینکه برای یه نفری که میدونی کمکت می‌تونه بکنه .بنظرم استادمون خودش حرفه ای عمل میکنه ،میخادماهم حرفه ای باشیم وازاول بهمون سخت میگیره تاخوب مطلب راادا،کنیم .

    الان که این مطالب را می‌نوشتم ،متوجه ی چیزی شدم که وقتی باخداهم ازنداریها،وناخواسته هاونداشته هامون حرف میزنیم،انگاریه جور،بش میگیم مگه حواست نیس؟!مگه نمیبینی؟!درواقع بابیان احساسات بدمون ،به خدامیفهمونیم که حواسش باشه .

    پس برای اینکه این نگاه سراغمون نیاد،بهتره برای خداهم بازگونکنیم .

    میدونیدخیلی ازاین حسهاودرک این مطالب به رشدمابستگی داره .هرچقدبیشتربه درک و فهم چیزی پی ببریم بهتر عمل میکنیم .

    مشکل اینجاس که بعضی از انسانها مثل من ،دیربه درک یه چیزی میرسن .

    واقعن من به شخصه اینوقبول دارم که خدافرمانروای من وتمام جهان هستیه ومیدونم که کارشودرست انجام میده.امانمیدونم چراتوعمل به کل این موضوع روفراموش میکنم .

    همیشه بعدازآسیب زدن یاآسیب خوردن یا این باورمیفتم.

    کاش تامیومدیم نگران بشیم یاازچیزی بترسیم یاغم وحزن بگیرتمون وناامیدی بیادسراغمون وعجله کنیم ،به خودمون یادآوری میکردیم که ایست .

    به کجا چنین شتابان؟!

    مگه همه چیتونسپوردی به خدا!

    مگه اعتمادنکردی بهش!

    مگه نمیخای ایمانتونشونش بدی !

    یه کم صبورباش .هیچی نمیشه ،تورهاباش ،توباورش کن ،بقیش حله.

    ازشیطون لجم میگیره که مثل مزاحما،همیشه دردسترسه وزودترازندای درونی ،ظاهرمیشه میره تومخ ما.همیشه آماده باشه.امون نمیده لحظه ای توخودمون باشیم .

    می‌دونم که هرچقدرایمان من قویترباشه واستحکام داشته باشه ،شیطون ضعیف تر عمل میکنه .

    می‌دونم که شیطون بیشترسمت آدمهای سست عنصروضعیف میره.پس اگه دامنگیرمن میشه بایدبدونم ،ضعیف عمل کردم .

    واگرنه که رابطه ی من باخداخوب که باشه ،همه چی خوب میشه.ونتایج عالی دریافت میکنم .

    ودورشدن ازخدا،منوسمت شیطان ونجواهای شیطانی میبره.

    خوشم میاد ازخودم که همه ی اینارومیدونم ولی نمیتونم اونطورکه بایددرست عمل کنم .

    ناهیدخانوم ،نگرانی ،ترس ،غم ،یاس وناامیدی ،سمه .

    هروقت این احساساسراغت میان همون لحظه به خودت بگوداری ازمسیرخارج میشی.

    خواهش میکنم ازت وقتی این احساسا،میان سمتت ،بروتوحس خوب وبگوبی خیال من خدارودارم .حتمن خودش میدونه چکاربایدبکنه.وتسلیم باش .وبپذیرهرچندخسارت دیدی،هرچندزمین خوردی،هرچندمریض شدی،هرچندباختی .

    باباجان ،بفهم .

    ولی عجب استادی داریم .عاشقشم .

    هر کدوم ازایناروخودش تجربه کرده ،خودش دنبالش رفته ،کشفش کرده ،درکش کرده و استفاده کرده .

    همه چیم که داریم میبینیم .واقعن همیشه غبطه ی ایمان استادرامیخورم .

    بایدم لایق بهترینها باشه .دستمزدوپاداش ایمانشه .

    خیلی عورضه داریم مثل استادایمان داشته باشیم ،ببینم چی کمترازایشون داریم .

    استادهمیشه میگن ،من اشتباه میکنم امایه اشتباه روچندبارتکرارنمیکنم . دقیقن مثل من .تاهزاربارتکرارنکنم متوجش نمیشم .

    یااینکه طبیعیه ،ناراحت بشیم امانبایداجازه بدیم ،ادامه دارباشه.

    چقدازخودم بدگفتم .

    منم خیلی تغییرهاکردم حتی توزمینه ی همین اعتمادوایمان به خدا.میدونی ازکجامتوحه شدم ؟!ازآرامشی که الان دارم .ازآرامشی که تووقایع ناجالب توزندگیم میفته.ازاینکه به نسبت گذشته پذیرشم خیلی بالاتررفته وخونسردترشدم .وکمترحرص وجوش میخورم .

    منتهی باگوش کردن این فایل ،نکات ریزتوذهنم اومده دیدم ،خوب عمل نکردم .خواستم بگم که چقدداشتن ایمان تولحظه به لحظه ی زندگی مهمه .

    میشه خیلی بهتر این شد.

    میشه خیلی آسوده ترازاین زندگی کرد.

    میشه خیلی شادتروخوشحال ترزندگی کرد.

    درکل میشه آروم بودوبی تفاوت ازخیلی ازمسائل که برای خودمون بزرگ ووحشتناکش کردیم ،گذشت .

    چطوری؟!

    زمانیکه ایمان به خداداریم .

    زمانیکه میدونیم وباورداریم ،خدایی هست که مراقب ماباشه .

    زمانیکه اعتمادمیکنیم وبارهاکردن وسپردن زندگیم ،خودموبه آرامش دعوت میکنم.

    پس میشود.

    ماییم که فراموشکاریم .

    ماییم که غرور،ورمون میداره وفکرمیکنیم ،خدای عقلیم .

    از جهان که سیلی میخوریم بازبرمیگردیم سرنقطه ی اول .

    بیاییم بهترفکرکنیم .بهتر بیندیشیم .به جای افکارمنفی ،افکارمثبت توذهنهامون بپرورونیم .

    وبدونیم که خداوندمهربان وبخشنده وقدرتمندی داریم که فریادرسمون باشه .

    انقدخودآزاری نکنیم .

    انقدخودمون به خودمون ظلم نکنیم که هیچ کس بیشترازخودمون اینکاروباهامون نمیکنه.

    به یاری و کمک ازخداهمه چیورهاکنیم .دنبال هدایتش باشیم وهرآنچه توهدایتش ،اتفاق میفته روبپذیریم بی چون و چرا.

    بیاییم اعتمادمون رونشون بدیم .

    امیدوارم بتونیم .

    سال هم داره جدیدمیشه .

    همین باشه تمرین جدی وتغییرجدی توزندگیمون .

    به خاطرخودمون بیاییم این لطف رودرحق خودمون بکنیم .تاکمتردردبکشیم .تاکمترغصه بخوریم .تاکمترترسهاسراغمون بیاد.تاکمتربه خودمون آسیب بزنیم .

    همین مهمترین تغییرسال بعدمون باشه .انشالله.

    استادجان عزیزازشماهم نهایت سپاس رودارم .

    بهترینی .

    ممنون که مارو،تومعلومات وآگاهی های قشنگی که داری شریک میکنی .

    سپاس بیکران ازدرسهای قشنگت .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: