آنچه از سفر به لاس وگاس آموختم - صفحه 17

1025 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    منیر گفته:
    مدت عضویت: 2172 روز

    سلام

    از خداوند سپاسگزارم که من را با آقای عباسمنش واین اندیشه های بینظیر آشنا کرد، تا قبل از اینکه از این دنیا برم به این آگاهیهای ناب برسم.

    همیشه فایلهای ایشون توی گوشم و توی ماشینمه و هرروزی که گوش نکنم یچیز گم کرده دارم. من هربار که فایلهارو گوش میکنم چیزهای جدیدتری ازشون میفهمم و نمیدونم خداوند چجوری اینهمه آگاهی را به شما داد.

    آقای عباسمنش شما بنده برگزیده خدایی

    و من هرروز و هرلحظه شمارو تحسین میکنم.

    ای کاش روزی بشه بتونم ازینهمه آگاهی بهره ای ببرم🌹🌹🌹🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    عیسی غریبلو گفته:
    مدت عضویت: 3108 روز

    فکر کنم تنها تفاوتی بزرگی که در این نوع قمار با قمار کردن همه زندگی مون برای رسیدن به خواسته هامون اینه که !

    وقتیکه تو بازاری مثل لاس وگاس می خوایم برنده بشیم هدف مون اینکه از پول های تو جیب دیگرون خالی بشه تو جیب ما

    و تفاوت اینکه از همه چیز زندگیت بگذری و بخوای به اهدافی برسی که سبب بشه دیگرون هم به اهدافشون برسند!

    بنظر همه ما در زندگی قمار می کنیم و همیشه یه چیزی رو از دست می دیم برای بدست آوردن یه چیز دیگه ؟!

    و تنها تفاوت رو همون مسله مهم پروسه زمانی (یا تکامل ) تعیین میکنه؟!

    حتی تو بازاری که من فعالیت داریم که دایما تو اون حرف از روند میشه ؟! یک روند تا وقتیکه ساخته بشه بارها بالا و پایین میشه ؟!گاهی کند میشه و گاهی سرعت می گیره ؟! گاهی ادم رو امیدوار میکنه و گاهی نا امید ؟! حرض و طمع و ترس در دل ایجاد میکنه !!!و گاهی انسان رو شکر گذار و گاهی تا امید میکنه؟!

    منتها چیزی که بنظرم مهم اینه داشتن آرامش و لذت بردن در همه لحظات و فکر می کنم این مسله روحی و روانی در همه زمینه ها وجود داشته باشه . و حفظ ایمان و آرامش در همه حرفه ها موجب موفقیت خواهد شد ./

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  3. -
    علی گفته:
    مدت عضویت: 2479 روز

    سلام خدمت همگی من عاشق این سایتو استادو شما و مسیر شدم چون ازاول متوجه شدم که اینجا میشه به همه چی رسید آرامش، سلامت، ثروت، فهمیدم میتونم همزمان رشد مادی و معنوی داشته باشم و اینا چیز جدا ازهم نیست این ۶دقیقه وخوردی صحبتای استاد یه عمر زندگی منه ، من نمیتونم ماسک بزنم من هرکاری که ازدستم برمیومدرو برا رسیدن به حال خوب انجام دادم هردفعه هم به این نتیجه رسیدم که فقط راه راست و درمسیر قانون بودنه که میتونه باعث بشه موفق بشم خیلی وقته به این نتیجه رسیدم که چیزای بیرونی نمیتونه حاله منو خوب کنه اما باز همون عادتای قبلیرو تکرار میکنم هردفعه بایک فکر جدیدو انتظار نتیجه متفاوت انگار باید برم اون فایل استادو که میگه چرا به دانسته هایمان عمل نمیکنیمو گوش کنم در مسیر قانون زندگی کردن هم میتونه به سختی کوه کندن باشه هم به سادگی خوردن آب تا چندوقت پیش برامن خیلی سخت به نظر میومد اما الان با بودن تو این سایت و تجاربم برام لذت بخشه ،

    درمسیر درست زندگی نکردن و موفقیت نبودن برام زجر آور شده زندگی کردن براساس هوای نفسو هرچیزی که حال میده منو از رویاهام و آرزوهام دور میکنه انشالله که هرکس خواهان موفقیته بتونه رها بشه و آزادانه درمسیره خواستهاش حرکت کنه .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  4. -
    سید مهدی مرتضوی گفته:
    مدت عضویت: 2025 روز

    سلام به اعضای خانواده صمیمی عباس منش.بنظرمن اگه ما خودمونو نشناسیم وبه قوانین اشنا نباشیم وبه الهاماتی که خداوندبه ما میده توجه نکنیم نمیتونیم توهرشرایطی موفق باشیم من خودم قبل ازاین که با استاد اشنا بشم همیشه این سوال توزهن من بود که من یک روزی پولی پیدا میکنم یا تو قرعه کشی بانک یا…که بدست میارم میتونم ثروتمند بشم ولی الان نه وقتی بااستاد اشناشدم فهمیدم که باید بشم تابشه اگه من خودمو ارزشمند بدونم وخودمو لایق بدونم وایمان داشته باشم که باساختن خودم اطاعت از قوانین از جایکه فکرشو نمیکنم ثروت پول وارد زندگیم میشه پس ایمان دارم که میشه. من واقعا قبلا اگه میگفتن اگه چند میلیاردبهم پول بدن نمیدونستم چیکارش کنم وچه اشتغال زایی کنم ولی الان باتوکل به الله وکوش دادن به فایل های استاد کم کم ایدهای پول ساز وارد زندگیم مشه.دوستون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  5. -
    سعیده و مهدی گفته:
    مدت عضویت: 2401 روز

    سلام من همیشه به همسرم می گفتم قبل از این که با قوانین آشنا بشم که برنده شدن در قرعه کشی کسی رو ثروتمند نکرده و نخواهد کرد و همیشه با مقاومت های همسرم روبرو بودم. مدت هاست دارم به این موضوع فکر می کنم چرا با وجود این که تو زندگی همه چی داریم نسبت به پدر و مادرهامون اما از بودن در کنار هم خوشحال نیستیم؟ به نظرم به خاطر اینه که روز به روز باورهای محدود کننده امون زیاد میشه و برای خوشحال بودن دست به کارهای نامشروع مثل سیگار و قلیان و تریاک و …. میزنیم. ما باید خوشی رو از درونمون بیابیم نه بیرون. من باید با تغییر باورهام کاری کنم که از لحظات زندگیم لذت ببرم نه این که به پوچی برسم. به گفتگوهای درونی ام که از طرف شیطانه گوش ندم و تمرین کنم تا با دیدن داشته هام و سپاسگذاری بخاطر اونها به احساس خوب برسم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    ILA گفته:
    مدت عضویت: 2101 روز

    مرسی اقای کیماگر واقعا با کسب انرژی معنوی که شامل خیلی چیزها میشه مثل شاد بودن ایمان داشتن به منبع قدرت صبور بودن توکل و باورهای عالی جایگزین باورهای محدود کننده

    و نگه داری این انرژی مثل نگه داشتن احساس خوبمون در شرایط حتی بد و توجه نکردن به انها و ناخواستها

    و هدایت این انرژی به سمت خواستها و توجه کردن به آنها و کنار گذاشتن ترس و اولین قدم برداشتن بعدش دیگه خودش درست میشه که من واقعا برام درست شد باید باور داشته باشیم همه چیز درون خودمونه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    نرگس پرورش گفته:
    مدت عضویت: 2204 روز

    به نام خدا

    من به این حقیقت پی برده ام که : همه ی آدم ها ، تمام وجودشان در پی تجربه ی شادی و خوشبختی و زیبایی ِ زندگی در تمام ابعاد است. و به همین دلیل ،همه ی عمر در پی مسیر درست و اصلی رسیدن به این خواسته هستند .حتا برای یافتن اش مسیرهای متفاوتی را تجربه می کنند تا شاید به بخشی از این خواسته دست بیابند.

    زمانی که کودک بودیم ، چه خوب بلد بودیم راز و رمز داشتن ِ تمام و کمال ِ این خواسته را، اما هرچه بزرگ تر شدن صلح درون مان با خداوند آشفته تر شد و رابطه مان دور تر و دور شدیم از داشتن این خواسته .

    و حال که انسان های بالغی شده ایم به دور از خواسته ی حقیقی و درونی مان ، در پی رسیدن به آن همه چیز را می آزماییم تا بلکه لحظه ای ، ساعتی ، روزی و زمانی بلند یا کوتاه ، دوباره آن لذت و شادی و خوشبختی نخستین را – که تمام روح مان در پی آن است- تجربه کنیم.

    اما حقیقت این است که وقتی مسیر ِ درست ِ رسیدن به خوشبختی و شادی را اگر نپیمایی ، هرراه دیگر فریبی بیش نیست و مثل این است که تو زیباترین و خواستنی ترین خوردنی را فقط از پشت شیشه به تماشا بنشینی بدون آنکه با تمام وجود داشته باشی اش و مزه اش را بچشی و از خوردن اش غرق در لذت شوی و یا حتا یک قدم جلوتر بروی و راز درست کردن و خلق کردن اش را خودت واقف بشوی تا هروقت دلت خواست بتوانی دوباره بتوانی برای خودتلذت تجربه ی دوباره اش را بیافرینی.

    و «شانس» و توکل به آن، یکی از این راه های فریبنده است که تو را آن سوی ویترین ِ چراغ جادوی خوشبختی اسیر خود می کند و فقط با زرق و برق ِ نمایش لذت و شادی ِ حاصل از داشتن اش فریب ت می دهد و تو هر بار به امید داشتن و تجربه اش ،همه ی زندگی و امید و زمان و پول ات را فدای این می کنی که دوباره به پشت ویترین بیایی تا شاید بتوانی بالاخره این «مطلوب ِ همیشگی »ات را در آغوش بگیری و از آن لحظه به بعد زندگی، بهترین و زیباترین روی اش را برای تو به نمایش بگذارد.

    ما انسان ها (البته منظورم نوعی است ) گاهی مصداق واقعی همان ضرب المثل می شویم :

    «آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم / یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم »

    و به نظر من چقدر تماشای مان از سوی یک آگاهی برتر هم می توانند خنده آور باشد و حرص دهنده !!!

    بعد از تماشای این فایل بود که با خود مرور می کردم که بارها در گذشته از انسان هایی با زندگی متوسط و حتا رو به ضعیف پیرامون ام وقتی می خواستن رفتن به خواستنی ترین و خوش ترین جای دنیا را مثال بزنن می شنیدم که می گفتند : « مگر آمده ای لاس وگاس» و من برای م سؤال پیش آمده بود که مگر لاس وگاس چه جور سرزمینی است که مهدِ شادی و خوشبختی شناخته می شود. و هیچ وقت ، هیچ کس ، به زیبایی استاد نمی توانست ماهیت واقعی این شهر را برای م روشن کند و پی ببرم به همان حقیقتی که در بالا در باره اش نوشتم. و هیچ وقت این قدر که بعد از تجربه ی دوازدهمین روز سفرمان ب درک معنای عمیق نهفته در این شعر حافظ پی نبرده بودم:

    سالها دل طلب ِ جام جم (که شبیه چراغ جادوی علائ الدین شگفتی آفررین است ) از ما می کرد

    آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد

    *

    گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است

    طلب از گمشده گان لب دریا می کرد

    *

    بی دلی در همه احوال خدا با او بود

    او نمی دیدش و از دور خدایا می کرد!!

    حال می فهمم که همیشه و در همه ی دوره های زندگی انسانی ، انسان ها در پی رسیدن به «خدا» (که خلاصه ی تمام خواستنی ها ست) کج راهه و بیراهه پیموده اند و یک لحظه وقتی استاد از درصد انسان هایی که طعم واقعی داشتن این خواسته را چشیده اند سخن می گفت به خود لرزیدم ، آیا من جزو همان یک درصد هستم ؟

    باید بگویم چه خوشبختیم همه ی ما «خانواده ی صمیمی عباس منش» که مسیر ِحقیقی ِرسیدن به مطلوب جان خویش را یافته ایم به لطف خداوند و آموزش های استاد و خدا را برای نعمت «هدایت» اش شکر می گویم. با تمام قلب ام .

    خدایا شکرت

    دوستتان داریم

    شاد باشید

    30آبان 1398

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 71 رای:
  8. -
    حمید شهسواری پور گفته:
    مدت عضویت: 2513 روز

    سلام خدمت استاد عزیز همسفران گرامی

    امروز که تصمیم گرفتم ساعت ۷ بیدار شوم و تمرین ستاره قطبی و گوش کردن فایل سفرنامه را انجام بدهم بعد از سپاسگزاری امدم سراغ فایل روز یازدهم که دیدم روز یازدهم در صفحه سفر نامه نیست و اومدم سراغ روز دوازدهم و چیزی که در این فایل به من الهام شد اینکه هنوز بعداز آشنایی با استاد کارکردن روی باورها باز در لایه زیرین ضمیر ناخودآگاه من بدون اینکه بدانم

    دارم روی شانس واقبال حساب میکنم حتی با کار کردن روی این اصل که .من خالق تمام شرایط در زندگیم هستم.

    ولی این ذهن من اینقدر چموش و زرنگ هستش که باز از راههای مختلف وبدون اینکه متوجه بشی باز این اصل رو کنار میزنه

    خدا رو سپاسگزارم بابت این آگاهی و همچنین از استاد عزیزسپاسگزارم که امروز کمک کردند

    من یکی ازترمزهای که منو نگه داشته بود را پیدا کنم

    پس .من خالق اما شرایط زندگیم هستم

    وبا کار کردن روی باورهم دنیا منو به سمت خواسته هام هدایت میکنه و هیچ شانسی وجود نداره ..فقط وفقط تغییر باور هستش که نعمت ثروت را وارد زندگیت میکنه

    و وقتی تو از درون آرام باشی هیچ احتیاجی به عوامل بیرونی برای شادی و ارامش نداری

    دوستتان دارم .در پناه خداوند وهاب

    شاد سالم وپایدار باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  9. -
    امیر تهرانی گفته:
    مدت عضویت: 3259 روز

    آدم های زیادی دلیل موفقیت را شانس و اقبال می دانند.

    اما من نمی توانستم انرا بپذیرم زیرا من می خواستم و هنوز م یخواهم زندگی ام را خودم خلق کنم.

    زندگی من در دست شرایط درونی ام است و ونه بیرونی.

    همه چیز ذهنی است همه چیز فرکانس است . و فرکانس های من در حال خلق اتفاقات زندگی ام هستند.

    هیچ چیز در این دنیا اتفاقی نیست. هر چیزی قطعا دلیلی داشته است.

    موفقیت و ثروتمند شدن نیز راهی دارد.

    و چون راهی دارد من نیز به لطف یاری الله به دنبال ان می روم.

    زیرا اگر می توانم خوب زندگی کنم چرا پس نه.

    سپس دریافتم که جهان قوانینی دارد. قوانینی ثابت و غیر قابل فریب.

    قوانینی که به محض به کاربردن انها مرا در مسیر درست تری قرار میدهد.

    همان قوانینی که مرا با اصلم یکی میکرد.

    سپس دریاقتم که در این راه خداوند حمایتگر من است.

    و شروع به تغییر کردم و با استفاده از قوانین تا اینجای کار را پیش بردم.

    و نتایجی متناسب با فرکانس هایم را دیدم.

    الان اهداف بسیار بزرگتری برای خود تعیین کردم که باید ان ها را خلق کنم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: