آنچه از سفر به لاس وگاس آموختم - صفحه 35
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/06/site.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-06-22 07:56:442024-06-08 22:27:07آنچه از سفر به لاس وگاس آموختمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام خدای خوبم
سلام و درود استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز
برگ ۱۲ روز ۱۲ سفرنامه
۱۴۰۰/۲/۲۲
چقدر خوبه که آدم با تغییر باورها و نگرشش حالشو خوب کنه نه با عوامل بیرونی نه با مواد مخدر نه با مشروب یا هر عوامل بیرونی دیگه
شانس و اقبال یه توهم همه چی قانون هستش تی بهعنوان یک شبه به وجود نمیآید
بیایم قانون تکامل و قوانین هستی را درک کنیم و حتی قرعه کشی یا هر چیزی که به شانس و اقبال ربط داره شرکت نکنیم و قانون را رعایت کنیم واقعاً قوانین کیهان هیچ وقت تغییر نخواهند کرد و تغییر و تحول و ثروت و فراوانی با کسانی که روی باورهای خودشان کار می کنند و قوانین هستی را باور دارند
من عاشقتم استاد
من خودم توی زندگیم هر کجا از قرعه کشی استفاده کردم و حتی اگر برنده شدم سرمایه گذاری کردم شکست خوردم چون قوانین با کسی تعارف نداره هرکجا اقبال گری کردم چوبشو خوردم خدا رو شکر می کنم که به مسیر برگشتم و باور دارم بلا استثنا زندگی من و جهان هستی بنابر قوانین هستی کنترل و مدیریت میشه
عاشقتونم دوستتون دارم
برگ ۱۲ از روز دوازدهم سفرنامه
۱۴۰۰/۲/۲۲
بسم الله الرحمن الرحیم
به نام او که بیشتر از من میخواهد به اهدافم برسم
در این روز نوشته ای در توضیحات فایل توجه من را به خودش جلب کرد و اونم اینکه
باور کنیم که خدا بیشتر از ما میخواهد به اهدافمان برسیم
واقعا چه جمله ای بود ، دگرگون شدم
اگر اشتیاق من برای رسیدن به خواسته هام ۱۰۰ هست ، اشتیاق خدا برای این امر ۱۰۰ به توان بی نهایت است ، زیرا که او عاشق منه و همه چیز را برای من آفریده و من را برای خودش
زیرا او خدایی است که به محض اینکه به چیزی بگوید باش ، می شود و دادن خواسته من برای او کاری که نداره هیچ بلکه کرامت خدا اینجوری اقتضا میکنه که درخواستم را بده
اصلا اگر خدا عاشق دادن خواسته من به من نبود پس چرا گفته بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را؟ چرا گفته از فضل من درخواست کنید؟ چرا گفته که من نزدیکم و دعای هر دعاکننده ای را اجابت میکنم؟
حال که او چنین گفته پس در شان چنین خدایی نیست که به ما دستور بدهد از او بخواهیم ولی خواسته مان را به ما ندهد
خب پس حلقه گمشده یا به اصطلاح دیگر این حجابی که اینجا هست چیه که مانع این شده این خواسته وارد زندگی ما بشه؟
با کمی تفکر متوجه میشویم که از سمت خدا که هیچ مشکلی نیست ، هر چه هست از سمت ماست و به قول حافظ:
میان عاشق و معشوق هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
به یقین که وقتی بچه بودیم پاک بودیم و باورهای محدود کننده نداشتیم چون تازه از پیش خدا اومده بودیم ولی در طی روزگار بخاطر شرایط این پاکی ما مخلوط شد به باورهای محدودکننده ای مثل…
باورکمبود
باور عدم لیاقت
باور بردگی دیگران
و…
و تنها کار ما همینه الان که به اصل خویش که همان پاکی اون دوران بود برگردیم و ذره ذره ناخالصی هایمان را پاک کنیم
و خب مسلما چنین کاری یک شبه بوجود نمیاد چون که یک شبه ایجاد نشده و زمان آن به میزانی که متعهدانه روی خودمون کار میکنیم بستگی داره
و از زمانی که شروع میکنیم به پاک کردن ناخالصی ها زندگی عوض میشه و بعد از مدتی اون شب رویایی میرسه
همون شبی که پاک پاک پاک میشیم و نتایج خیره کننده میاد
و وقتی که دیگران به نتایج ما نگاه میکنند با خودشون میگن ببین چه شانسی داره در صورتی که فقط اونها دارن میوه را می بییند ولی از دیدن ریشه غافل هستند
از خدا میخواهم کهناخالصی های ما را پاک کند و بابت همهاون لحظه هایی که از یادش غافل شدم و مراقب پاکی وجودم نبودم توبه میکنم و زیر لب میگویم:
زهر چه غیر یار استغفرالله
سپاسگزارم آقای عباس منش و خانم شایسته بزرگوار🙏🌹
به نام خداوند بخشنده و مهربان
روز دوازدهم : من همیشه میدونم و این باور رو دارم که هرکسی به خدا ایمان دارد او همیشه خوشحال است چون خودش تو قرآن اینو گفته و من هروقت احساس بد میاد سراغم که با تمرینایی که دارم میکنم این خیلی کم شده، میام توجه میکنم به نعمت های فراوانی که خداوند به من داده ، استعداد فوتبال ، سلامتی به من داده که بتونم فوتبال رو در بهترین نحوش انجام بدم خدایا سپاسگزارم از شما خدایا شکرت و اینجوری خیلی احساسم عالی میشه و یه فرکانس احساس خوب بی نظیری به جهان ارسال میکنم .
سلام خدمت همگی روز ۱۲ سفرنامه.
ما باید تو این مسیر زندگی بتونیم با کنترل ذهن و ورودی های ذهنمون با توجه به نکات مثبت با سپاسگزاری بابت نعمت هایی که داریم .با باور های مناسب نسبت به خداوند و قوانیش بتوتیم خودمونو تو احساس خوب نگه داریم در غیر این صورت مسیر گم کردیم و قانون اینه زمانی ک شما تو احساس خوب باشی اتفاقات خوب هم لاجرم برای شما رقم میخوره …و وقتی این قانون درک کنیم که ما در هر لحضه با توجه خودمون به موضوعات مختلف از طرق مختلف داریم فرکانس ب جهان ارسال میکنیم و جهان هستی به فرکانس غالب ما و باورهای درونی ما پاسخ میدهد و تمام اتفاقات شرایط زندگی ما به این شکل رقم میخوره ..دیگ یکسری کارهارو خودکار انجام نمیدیم چون بی معنا میشه …برای همگی شما آرزوی سلامت ثروت و آرامش در دنیا و آخرت رو دارم
به نام خدای مهربان
سلام به استاد عزیز،مریم جان وهمه ی دوستان
روز دوازدهم
خدا رو شکر که ما میتونیم با باور ها و فرکانسها
با تغییر نگرش و ایمان به خدا حال خودمون رو خوب کنیم
استاد عزیز ممنون بابت راهنماییهای همیشگیتون مسیر ثروتمند شدن نیاز به تکامل فکری ،تکامل ارتعاشی و تغییر مدار داره و به هیچ عنوان شانس عامل ثروتمند شدن نیست هیچ عامل بیرونی نمیتواند حال ما را خوب کند
فقط با تغییر نگرش با باور خداوند با سپاسگزاری توجه به نکات مثبت زندگیمون حال ما خوب میشود خود بخود ثروت ونعمت وخوشبختی به سمت زندگی ما می آید
امروز صبح که بیدار شدم زیاد سرحال نبودم
واسه اینکه حال خودمو خوب کنم فکر کردم که بهتره فایل روز دوازدهم رو ببینم تا سر حال بشم واقعا همینطور شد خدایا شکرت
من هر روز بخاطر همه چیز سپاسگزاری میکنم و اینو از شما یاد گرفتم استاد عزیز
با گلهای تو خونه عشق میکنم ولذت میبرم وحالم خوب میشه
حتی وقتی نمیدونم غذا چی درست کنم از خدا هدایت میخوام وخدا کمکم میکنه وکلی حالم خوب میشه و سپاسگزاری میکنم
امروز هم کلی از خدا درخواست کردم که منو به سمت خواسته ام هدایت کنه و مطمئنم که هدایت میشم
خدایا شکرت
شاد ،خوشبخت،ثروتمند وسعادتمند باشید
سلام به همه دوستان
روز دوازدهم از سفرنامه من و فایلی که خیلی چیزها را به یادم آورد،اون زندگی که توی نتورکی که از پایه اشتباه بود را به باد دادم،یک کارگاه صنایع دستی با ۳۰ نفر شاگرد را تعطیل کردم که برم سریع ثروتمند بشم توی اول جوانی،همه چیزم رفت خیلی تفکرات زیبا اومد ولی از نظر مالی همه چیزم رفت و بعد به دنبال جبران کردن اون خسارات توی خرید و فروش و تجارت با پول مردم و پولهایی که ازم خورده شد و بدهی روی بدهی حتی تا همین الان،زندان رفتن و زندگی توی بدترین شرایط ممکن،خیلی قضیش مفصله،دیگه بعد از قضیه نتورک حرص و طمعم برای زود پولدار شدن فروکش کرد ولی باز هم قانون تکامل را نفهمیدم تا همین چند روز پیش،وقتی که هیچ روشنایی برام وجود نداشت ولی ایمانم را از دست ندادم توی یک شب انگار خدا خواسته این همه سال زندگیم را بهم داد،یه ایده،و این چند روز روی هوا دارم زندگی میکنم،است از چشمام سرازیره،که چطور الان توی این زمان از زندگیم بعد از مدتها دویدن درها باز شد و همه چیز عوض شد،واقعا ایمان پیدا کردم به این حرف استاد که حتما باید تکامل طی بشه،من با معجزه خدا یه پولی بهم رسید و قدم اول از دوره دوازده قدم را خریدم و به نظرم این دوره کل زندگی من را شکل بخشید
خدایا شکرت،خیلی راه دارم برای رفتن کمکم کن
بنام خدایی که برای بنده هاش کافیه
من قبلا آدم وابسته ای بودم
به گذشته به خاطرات خوب و بد گذشته وابسته بودم
دو بار تو رابطه ی عاطفی بودم و حتی یکی از روابط به عقد رسید و فقط یک هفته قبل از تاریخ عروسی به شکل غیر قابل باوری و به دلیلی که فکرشم نمیکردم( دلیل کاملا بچگانه و پیش پا افتاده) بهم خورد
که هر دو رابطه بخاطر وابستگیه من و منفی بافیهام و حال بدم بهم خورد
من مدام فرکانس بد میفرستادم و حتی خودمو لایق عشق و ازدواج با همچین افرادی نمیدیدم و در نهایت نتایج بدی هم بدست آوردم
اما همین شکست ها نقطه ی عطف زندگیه من شد
من با استاد آشنا شدم و متوجه شدم نه طلسم شده بودم نه چشم زخم بوده و نه بخاطر بدخواهی و سنگ پرانیه دیگران این اتفاقات برام افتاده بود
بلکه مقصر خودم بودم که بد بین بودم فرکانس منفی میفرستادم چشم و هم چشمی داشتم
و از همه مهمتر حالم خوب نبود خودمو دوست نداشتم اصلا برای خودم ارزش قایل نبودم
جلوی مردم با غرور راه میرفتم ولی توخلوت خودم مدام اشتباهات گذشته امو تو سر خودم میکوبیدم خیلی خودمو سرزنش میکردم
به لطف الله تو مسیر هدایت قرار گرفتم
خودمو بخشیدم شروع کردم به دوست داشتن خودم مرتب و تمیز جلوی آینه میرم و قربون صدقه ی خودم میرم
به پوستم به پوششم به خوراکم خیلی میرسم
به خودم احترام میزارم
الان حتی بقیه رو هم دوست دارم و روابطم خیلی خوب شده
آرامش دارم و خودمو لایق احترام و عشق و رفاه و خوشبختی میدونم
هنوز ترمزای زیادی دارم
اما میدونم که همه چیز باید مراحل تکاملش رو طی کنه
من کم کم نه یک شبه میتونم ترمزهامو شناسایی کنم و پامو از روشون بردارم و گاز بدم
و خدا رو هزاران بار نه بلکه بی نهایت شکر که هدایت شدم به این سفر زیبا و پر برکت و پر محتوا
خیلی نرم و آهسته دارم طی این سفر تغییر میکنم
خدایا شکرت شده تکه کلامم و واقعا هر نعمتی رو میبینم یا نعمت جدیدی بهم داده میشه اولین کلامم خدایا شکرت هست
چند روز پیش سرکار کولر اتاقم خراب بود و اومدن درستش کردن و یه چندتا مسئله ی دیگه هم حل و برطرف شد و من ناخودآگاه خدا رو با صدای بلند شکر میکردم
وقتی متوجه شکر گذاری ناخودآگاهم شدم که همکارم بهمزل زده بود و همراهم خدا رو شکر میکرد
اون لحظه به خودم گفتم زینب ببین سریال زندگی در بهشت با تو چهکرده که صدای پرنده رو میشنوی میگی خدایا شکر
تو مسیر گل میبینی خدا رو بخاطرش شکر میکنی
هر روز مسیر تکراری رو میری اما هر بار زیبایی هاش برات زیباست و شکر میکنی
من از این سایت و از این سفر گنج بزرگی کسب کردم
درسهای ارزشمندی یاد گرفتم
یادگرفتم به خواسته ام نچسبم
یاد گرفتم رو خدا و فقط رو خدا خیلی حساب کنم
و خیالم راحت باشه
یاد گرفتم خوش بین باشم
یاد گرفتم درخواست کنم هم از خدا و هم بندهای خدا
و یاد گرفتم که برای رسیدن به آرزوهام خودم کافی ام
نیاز به حضور کس خاصی نیست
وجود خودم و خدای درونم کافیه
یاد گرفتم قناعت کنم نعمت هایی که دارم رو ببینم با چیزایی که دارم حال خودمو خوب کنم
و دنبال حال خوب تو عوامل خارجی نگردم
قبلا فکر میکردم با خرید کردن حالم خوب میشه میرفتم بازار و کلی پول خرج میکردم و فقط در حد چند ساعت به احساس خوبه کاذب میرسیدم
و بعد از اون فقط سرزنش و ندامت برام میموند از اینکه پولامو برای چیزای بیهوده خرج کردم
اما خدا رو شکر که وارد این مسیر شدم
الان خدا رو کنار خودم و درون خودم حس میکنم و دیگه موقع دعا و مناجات رو به آسمون تو افق دنبال خدا نمیگردم بلکه چشمامو میبندم و به قلبم توجه میکنم و میدونم خدا همونجاست و حتی از اونجا هم نزدیکتر اونقدر نزدیک که نمیدونم خدا درونه منه یا من درون خدام مثل حبابی که من داخلش قرار گرفته باشم به همون شکل توسط خدا احاطه شدم
خدا جونم الان هر وقت حالم به دلایل مختلف بد میشه سریع کانون توجهم رو عوض میکنم چون متوجه شدم که من با فرکانسهام خلق میکنم زندگیمو لحظه به لحظه
وقتی ناراحت میشم به خودم میگم خدا هست بزرگه ناراحت نباش
حتما خیری تو این اتفاق هست
بخودم میگم نکته ی مثبت این اتفاق رو پیدا کن
از خودم سوالات مثبت میپرسم و جوابهای مثبت هم تو ذهنم براش پیدا میکنم
از شما یاد گرفتم که باورها همیشه تعیین کننده هستن و باورهان که پیروز میشن
پس باورسازی مثبت رو تمرین کردم
از چه طریق؟ جوابشو از کلام شما پیدا کردم
از طریق تصدیق و تحسین نشونه ها
تا باور کنم که شدنیه
هر وقت چیزی رو باور کردم رسیدن بهش آسون میشه
درسای خیلی زیادی از شما گرفتم و ازتون ممنونم که دست خدا هستین برای من
سپاس خدایی را که مهر و لطف وهدایتش رو از راههای مختلف واز طریق مخلوقاتش به من و همه ی انسانها ارزانی کرده
عاشقتم خدا جونم
با سلام به استاد عزیزم و خانم شایسته مهربان
سلام به دوستان همفرکانسیم
روز دوازدهم
امشب بعد از سالها تلاش برای تغییر خودم تازه به خود آمدم دیدم که باورم نسبت به خدا توحیدی نیست حدود ۵_۶ سال است که استاد را می شناسم بارها این راه را ادامه دادم اما نصفه کاره گذاشتم تا اینکه سال ۹۹ اتفاقی برایم افتاد اتفاقی که شاید باورش برای خیلی ها سخت باشد اما من چوب ندانم کاریهای خودم را خوردم درخواستهای اشتباهم باعث شد تا به خودم بیایم بارها و بارها از زبان استاد شنیدم که نباید به حاشیه بروم اما من رفتم و ناراحتیش را کشیدم و حتی نتوانستم برای کسی توضیح دهم که چه اتفاقی برایم افتاده بماند.
بعد از این اتفاق کار کردن روی خودم واقعا سخت بود منی که قبلا با تنبلی روی خودم کار می کردم خیلی دلم می خواست که با عشق باورسازی کنم اما واقعا سخت بود
خداوند در آن روزها دستم را گرفت با اینکه اسم خداوند که می آمد از ترس داد میزدم اما او مرا رها نکرد.
با الهام خداوند و به یاری او کاری در بیرون از خانه پیدا کردم هم برایم تجربه خوبی بود و هم سرم گرم می شد هر فرصتی که بدست می آوردم باورسازی و سپاسگزاری می کردم.
تا اینکه بعد از عید حالم بهتر از قبل شد تو خونه ماندم و آرام آرام این راه را ادامه دادم در طول این مدت شیطان خیلی سعی کرد که مرا از راه به در کند اما من ایستادگی کردم
بعد از چند وقت متوجه شدم منی که باورسازی هایم بیشتر از یکی دو ماه طول نمیکشید حالا دو ماه و نیم هست که پی در پی شده.فهمیدم بخاطر این است که روی عزت نفسم کار می کنم خیلی خوشحال بودم تازه دنیا برایم زیباتر شده بود گاهی اوقات نجواها خیلی کم می شد اما هنوز حس خوب و آرامش نبود. چند شب پیش نصفه شب از خواب بیدار شدم نجواهای ذهنم آنقدر زیاد بود که یک لحظه به خودم آمدم و گفتم مرد نیستم اگر کار روی عزت نفسم را ادامه ندهم.
و امروز عصر با اینکه روی خودم کار کرده بودم اما حال عجیبی داشتم نمیدانستم چه شده. تا اینکه امشب با آمدن مهمان به خانه مان حالم انقدر خوب شد که باورش برایم خیلی سخت بود. درسته که حالم خیلی خوب بود اما من اصلا خوشحال نبودم.
حال خوب من فقط بخاطر مهمانی بود که آمده بود.
انقدر ناراحت شدم که دیگه برای هیچ چیز خوشحال نمی شدم
تقریبا داشتم از باورهای خودم که خودم بوجود آورده بودم نا امید می شدم تا اینکه این فایل را دیدم
از حرفهای استاد تازه فهمیدم که باورم به خداوند در من کم شده.
و بعد کامنت خانم شب خیز و آریانا را خواندم آنقدر نوشته هایشان وصف حال من بود که بارها و بارها خواندم.
گریه کردم از ته دل.
خدایا تو دست مرا گرفتی هر روز یکی از این فایل ها را به من نشان دادی و حالا امشب …
از متن هایی که خواندم دوباره امیدوار شدم
نوشته خانم لیلا شب خیز :
با عشق تمرین کن نشانه ها می آیند ، پشت سر هم و پی در پی آیات الهی بزرگتری را می بینی ، امتحان کن ، شاید در ابتدا مثل قرص جوشان در لیوان آب همه چیز خراب شود ، نگران نباش مومن ابتدا مانند کوه فرو می ریزد ، این ها همه مقاومت های منفی است ایمان داشته باشی زیاد دوام نمی آورد
نوشته آریانا :
فقط ایمانتو حفظ کن و ادامه بده و سپاسگزار باش چون در حال حاضر چیز های که داری واقعا قابل شکر هستند همین دست این بدن سالم قلب که هر روز میتپه برای تو برای اینکه به رویاهات برسی و به دستشون بیاری اینکه چشم داری و میتونی ببینی پس ادامه بده و بدون توی مسیر درستی هستی مسیر ایمان به خدا و ارامش و توکل به اون حتما مسیر درستی هست پس فقط برای خوب کردن حال خودت از خودت کمک بگیر نه دوست نه فامیل نه خاله عمه فقط خودت و خدای خودت و بدون وقتی به حدی برسی که به هیچ کس برای خوب کردن حال خودت نیاز نداشته باشی میتونی زود تر به حال خوب برسی.
سپاسگزارم از این عزیزان که متن های به این نابی رو نوشته اند.
خوشحالم که باز هم ادامه میدم
خدایا شکرت
۱۴۰۰/۲/۱۲
سلام به استاد عزیز و مریم عزیزم
و سلام به دوستان همسفرم
روز دوازدهم از روز شمار این سفرنامم
من واقعا در گذشته همه چیز رو در بیرون خودم میدیدم، حال خوب و حال بد رو در درون خودم و از افکار و احساسات خودم نمیدیدم و همیشه ربطش میدادم به ادمهای اطرافم و اتفاقات اطرافم. اگه با کسی بحث میکردم و کسی مخالف نظر من حرفی میزد حالم بد میشد و مقصر رو اون ادم میدونستم، اگه با کسی بودم که بهم خوش میگذشت فکر میکردم فقط بودن با اون ادم باعث شادی من میشه، ولی الان به لطف استاد عزیزم و خدای مهربونم که منو تو مسیر آگاهی قرار داد متوجه شدم همه چیز درون خودم هست و همه چیز به افکار و احساسات من بستگی داره،
حالا هر زمان غمی سراغم بیاد میگردم و منشأاون رو در خودم و افکارم پیدا میکنم و اگه شادی هست باز هم اون رو از درون خودم میدونم و واقعا از درون شادم و احساس آرامش و خوشبختی دارم
من به این قضیه که کسی شانسی به جایی نرسیده واقعا اعتقاد دارم و میدونم به قول استاد عزیزم باید هر شخصی برای رسیدن به هر جایگاهی دوره تکامل خودش رو طی بکنه، من وقتی متوجه افسردگیم شدم و خواستم درمان بشم تقریبا دوسال طول کشید و یک شبه اتفاق نیافتاد ولی خواستم و در جهتش قدم برداشتم.
وقتی خواستم زندگیم رو مه در مرحله نابودی بود، درست کنم و خودم رو نجات بدم باز هم یک شبه اتفاق نیافتاد و حدودا 6 ماه زمان برد تا به حالت نرمال رسیدم
ارامش یک شبه بوجود نیومد، شادی، عشق، موفقیت و هزاران مورد دیگه که باید دوره تکاملش طی بشه برای همین باید صبر همراه با امید داشته باشیم و دلخوش به شانس و اقبال نباشیم.
شاید در گذشته فکر میکردم خیلی از پولدارها و آدمهای موفق شانس داشتن ولی الان کاملا آگاهم که فرکانسی که داشتن و تلاشی که کردن همراه با احساس خوب باعث شده انسانهای پولدار، موفق، شاد، عاشق و… باشن
من هم سعی میکنن تمام تلاشم رو بکنم برای رسیدن به خواسته هام و امیدوار باشم که حتما موفقیت و پیروزی برای من هست چون با رسیدن من به خواسته هام، خالق من به خواسته اش رسیده و هر چقدر بیشتر به خواسته هام برسم احساس شادی بیشتری دارم
با سپاسگزاری و رسیدن به احساس خوب هر روز حالم بهتر میشه و بیشتر به خواسته هام میرسم. معجزه سپاسگزاری و احساس خوب رو بارها تجربه کردم و باز هم تجربه میکنم
ممنونم و سپاسگزارم استاد عزیزم امیدوارم هر جا هستید سلامت و شاد باشید کنار مریم بانوی عزیزم
بنام الله یکتا
به لطف خدا روز ۱۲ ام سفرنامه 🤲🏼😍
از استاد عزیزم سپاسگزارم و به خانم شایسته هم خداقوت میگم
دقیقا من جزو اون افراد خیلی کمم که خیلی تلاش کردم رو تغییر زاویه دید و عوض کردن اگاهانه کانون توجهم وقتی حسم بد میشه
به خودم افتخار میکنم
الان دیگه به ساعت نمیکشه سریع قانونو یاداوری میکنم و الکی الکی میخندم و میگم هیچیو جدی نگیر فاطمه اینجا یه بازیه و بایذ با قانوناش جلو بری
تلنگر خوبی بود برای امروزم ک کمی حسم بد شد
الهی شکرت😍🤲🏼♥️
اینم از ردپای دوازدهم💙