آنچه از سفر به لاس وگاس آموختم - صفحه 41

1025 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    آسمان گفته:
    مدت عضویت: 1615 روز

    سلام عزیزانم

    ردپای روز دوازدهم سفرنامه

    با تغیر نگرش حالتو خوب کن با تغییر باورها باباورکردن خداوند با سپاسگزاری با داشته ها با توجه به چیزهای خوب زندگی نه با عوامل بیرونی

    اگر حالمون خوب باشه خود به خود نعمت و ثروت میاد

    پولدار شدن یک شبه نیس

    با این فایل یاد زمانی افتادم که خیلی دغدغه رسیدن به استقلال مالی رو داشتم و میخواستم یک راهی پیدا کنم که برای خودم درامد داشته باشم و فایلیهایی ازیک نفر گوش میدادم و اونموقع میگفت دنبال نشونه ها باش در همون زمان نوه عمه من با شوهر خواهرش اومدن خونه مامان من شوهر نوه عمه من خیلی ادم معتبری بود از نظر ما

    و ثروت موقعیت و همه چی داشتن که حتی اگر کسی شغلی نداشت اولین کسی که به ذهنمون میرسید برای کار این مرد بود چون توی کارش موفق بود و کارشون رو هم گسترش داده بودن و خیلی همه چی از نظر ما برای این خانواده پرفکت بود

    اونروز من خونه مامانم رفتم و اونها هم اومدن و شروع کردن به صحبت و قانع کردن مامانم و ما برای وارد شدن به یک بازاریابی شبکه ای

    تمام حرفهایی که میزد درست و موجه بود به گفته خودش میگفت من نیازی ندارم اما میخوام بیشتر پیشرفت کنم در عرض مدت کوتاهی کلی زمین خریدم و پولدارتر شدم و کلی حرفهای دیگه که از نظر ما درست بود اون اصلا نیاز به اینکار نداشت چون پول و موقعیت خوبی داشت

    مامان من مخالفت میکرد و اون گفت الان چندین ساله خیلیها خیلی پیشنهادها در این مورد به من میکنن اما من کلا مخالف بودم حتی داداشم بهم پیشنهاد داد اما من می‌گفتم نه و الان این کار یه چیز دیگه س قانونی شرکت چی سپاه با ایناس و نمیدونم کلی حرفهایی که از نظر من موجه بود و من ازشون پرسیدم چه مدت وارد این کار شدین گفت سه ماه گفتم توی این سه ماه این زمین و خونه هارو خریدین گفت اره

    منم کلی خوشحال از اینکه خدا نشونه واسم فرستاد و قرار منم پولدار بشم

    حتی یادم بهشون گفتم من خیلی دوست دارم اما اگه فلانی بفهمه اصلا نمیزاره اونم گفت اونها فکراشون بستس

    بعد رفتن و خونه مامان من همش صحبت در مورد چطوری پول جور کنیم و چکار کنیم بود البته مامان مخالف بود و چون من اصرار داشتم و دید من و خواهرم خیلی مشتاقیم و خودش هم میدونست این ادم ادم درستی هست دیگه چیزی نگفت

    من اومدم خونه و کلی از دوستان در موردش پرسیدم همه بلااستثنا می گفتن نه توی اینترنت گشتم همه میگفتن خوب نیست غیر از ادمهایی که توی اینکار بود دیگه مونده بودم خواهرم زنگ زد و گفت اومدن خونه ما تا شوهرمو راضی کنن که داداشمم رسیده و حتی اجازه نداده که صحبت کنن قربون داداشم برمه که خیلی ماهه😘😘 همیشه با احترام و شوخی حرف خودشو میزنه و بدون اینکه کسی نا راحت شه

    منم گفتم خواهر من هر جا و به هرکی میگم میگن نه

    و این شد که من وارد این کار به اصطلاح زود به درامد انچنانی رسیدن نشدم و هیچ کدوم از اعضا خونواده وارد نشدن که اینم به خاطر حمایت و مهربانی خدا نسبت به من بود چون من خونواده رو متقاعد کردم که این ادم موجه پس اینکار خوبه

    یک روز رفتم خونه مامان و خواهرم گفت که عمه اینجا بودن و مامان از وضعیت اونها پرسیده و عمه هم گفت همشون اومدن بیرون و قرارشده پول کسایی که بهشون اعتماد کردن و وارد اینکار شدن رو هم بده

    خیلی خوشحال شدم که فهمیدم چقدر خدای مهربون هوای منو داشته و هرکجای زندگیمو که نگاه میکنم امکان نداره ردپای خدا نباشه خیلی خداروشکر کردم همونجا هم به همه گفتم که خدا همیشه برای ما خوب خواسته

    خدای مهربونم شکر

    الان میدونم اگه در مسیر رسیدن به خواستها تکامل نباشه مسیر اشتباهه

    درپناه خدا شادو سلامت و سعادتمند در دنیا و اخرت باشید

    ممنون استاد خوبم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 0 رای:
  2. -
    فائزه گفته:
    مدت عضویت: 1844 روز

    به نام الله جانمون

    سلام به همگی

    استاد چقدر لذت بردم که انقد موشکافانه و دقیق از دیدگاه قانون به مسائل نگاه میکنین و انقدر خوب بررسی میکنید تا بهتر قانون رو درک کنیم بسیار سپاسگزارمم

    خدایاشکرت که به این مسیر زیبا هدایت شدم😍

    اینکه گفتین درصدبسیار کمی هستند که به قوانین عمل میکنند واقعا همینطوره..بنظرم یک تعهد جانانه میخواد و خیلی باید هرلحظه حواسمون باشه که چی بخورد ذهنمون میدیم..من خودم دارم سعی میکنم و بخداهم قول دادم که روزه ورودی منفی بگیرم و مراقب باشم که حالم عالی بمونه

    واز خدامیخوام که کمکم کنه بتونم هرروز بهتر عمل کنم به قانون و متعهد تر باشم .

    درمورد شادی های زود گذر توسط عوامل بیرونی هم من خودم بشخصه خب خداروشکر تو خانواده نداشتیم که برن سمت مواد مخدرو قمار و اینا..

    ولی همینطور ک میدونیم عوامل بیرونی فقط اینا نیست میتونه انتظارازیه فرد دیگه باشه که حالتو خوب کنه یااینکه هستند کسایی که حالشون وابسته به فرد دیگه ای هست که اگ اون خوشحال باشه خوشحالن واگ ناراحت باشه ناراحتن..

    یا اینک میگن مسافرت فقط حالمو خوب میکنه

    یاخرید کردن مخصوصا برای ماخانوم ها..

    وخیلی چیزای دیگ

    درسته اینها حالمون رو‌خوب میکنه ولی گذرا هستن برای یه مدتی کوتاه

    شادی وحال خوب درونی و واقعی اون حس ارامش و شادی هست که از درون میاد وقتی که با خدا رفیقی…

    وقتی که دوست داری تو خلوت خودت ی تایمی رو از روز (حداقل) باشی ..انگار که بهش نیاز داری..و فرار میکنی از شلوغی که بری یه جا با خدا خلوت کنی و باهاش حرف بزنی..

    وقتی شادی و ارامش درون رو‌پبدا کردیم اون وقته که عوامل بیرونی سالم هم برای شادی بیشتربه سراغمون میان و ما بیشتر لذت میبریم .

    خدای خوبم خودت کمکمون کن بتونیم تو این مسیر ثابت قدم باشیم و هرروز بهتر و بهتر قوانین رو درک کنیم وبهشون عمل کنیم

    آمین

    خدایاسپاسگزارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    مهدی صادقی گفته:
    مدت عضویت: 1613 روز

    سلام

    این فایل رو گوش دادم یاد یک داستان افتادم

    یک پدری در حال فوت به پسرش 3 نصیحت میکنه و قول میگیره که به اونها عمل کنی در یکی از نصیحتهاش که به فایل امروز ماهم ربط داره میگه اگه روزی خواستی قمار بازی برو و قدر ترین قمار باز شهر پیدا کن و با اون قمار بزن

    روزی پسر تصمیم به قمار میگیره و یاد قولش میفته و پرسون پرسون میره سراغ قدر ترین و معروف ترین قمار باز شهر و در عین ناباوری میبینه این آدم که اینقدر در اینکار مهارت داشته و معرف بوده در خرابه‌های افتاده و تمام زندگیش رو در این راه از دست داده

    بعد میفهمه که پدر برای چی همچنین قولی ازش گرفته و خدا رو شکر میکنه که آخر کار رو همین اول دید

    در قرآن نیز آیه ای صریح داریم که از قمار و شراب انسانها رو منع کرده و گفته اگر چه چیزهای مفیدی در اینها هست ولی ضرر آن از سودش بیشتر است

    ممنون از تمام دوستان هم فرکانسی که نظراتشون بی دریغ اعلام میکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  4. -
    سارا درزي گفته:
    مدت عضویت: 2001 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام و احترام خدمت استاد عزیزم ، همسفران و مرسم شایسته عزیزم ❤️😍

    روز دوازدهم سفر نامه با موضوع ( آنچه از سفر به لاس وگاس آموختم )

    ✅ شانس !!! 🎲

    هر چقدر بتونم قانون تکامل رو درک کنم

    هر چقدر بتونم خداوند رو به عنوان یک سیستم ببینم که براساس قوانین مشخص و بدون تغییر عمل میکنه ، قوانینی که راهی برای دور زدن و فریبشون وجود نداره …

    معنی کلمه شانس رو میفهمم

    ✅ عوامل بیرونی ( مواد مخدر ، مشروبات الکلی ، روابط نامناسب ، قمار ،،،،)

    اینها فقط فقط برای مدت کوتاهی انسان رو به سطح پایین تر از فکر میبره و چه ضررهای ( روحی ، جسمی و مالی ) به انسان میرسونه 🧠

    پس به خودم یاد آوری میکنم که هیچ عامل بیرونی نمیتونه حال منو خوب کنه

    فقط و فقط با

    ✅عامل درونی ( تغییر نگرش ، باورها، و زاویه دیدم ) باور کردن خداوند و سپاسگزاری نسبت به چیزهایی که دارم ..

    با توجه به نعمت های خوب زندگیمون حالمون بهتر میشه

    و وقتی حالمون رو بهتر کنیم خود به خود و به صورت طبیعی نعمت ، ثروت و زیبایی وار زندگیمون میشه …

    استاد شما گفتید انرژی اون فضا با انرژی شما متفاوت بود و درکش کردید شما توی اون هتل انرژی بسته و خفه ای رو احساس کردید و خیلی زود به این نتیجه رسیدید که اونجا جای شما نیست !!

    این همیشه برام سوااال بود که آیا طبیعیه در بعضی از جمع ها و مکان ها احساس بدی دارم !!! آخه گاهی احساس گناه میکردم از احساس بدم … حالا میفهمم که حق داشتم و از خودم معذرت میخوام بابت رفتارم با خودم ☺️😇

    امیدوارم بتونم قوانین رو درک کنم و زندگی خودمو با دستام و باورهام بسازم ،،،

    نه به شانس

    نه به عوامل بیرونی

    بله به عوامل درونی

    شااااااد ، ساااالم ، ثروتمند و سعادتمند باشید در دنیا و آخرت ❤️😚😍 دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  5. -
    مهربانو گفته:
    مدت عضویت: 1510 روز

    به نام خدای مهربان

    استاد عزیزم و خانم شایسته ی مهربان سلام

    ممنونم بابت اینهمه لطف و محبت شما

    رد پایم را درروز دوازدهم سفرم می‌نویسم . امروز ظهر به یه تضاد برخورد کردم خیلی ناراحتم کرد بدجور بهم ریختم خیلی فکر کردم ببینم فرکانسش رو کی و با چه فکری یا عملی به جهان فرستادم چیزی دستگیری نشد ولی باور دارم که این اتفاق به من میخواست چیزی بیاموزد خلاصه تمام تلاشم رو کردم و حالم رو خوب کردم ‌ از اون موقع تا حالا که چند ساعت گذشته هی ذهنم مقاومت می‌کنه و هی میخواد به من بقبولونه که اینا همه الکیه واونهایی که موفق شدن شانسی بوده حتی استاد عباسمنش . تو که نمیتونی . تو چطور با این همه تضادی که دور و برت هست میخوای به رویاهات برسی خلاصه ذهنم خیلی مقاومت می‌کنه . ولی من با توکل به خداوند مقاومت میکنم و سعی میکنم حس و حالم رو خوب نگهدارم و از خدای مهربونم کمک میگیرم . من اونو باور دارم ومطمئنم که کمکم می‌کنه آخه خیلی وقتها تو بدترین شرایط زندگی به دادم رسیده می‌دونم که ایندفعه هم کمکم می‌کنه .

    من هم خداوند را سپاس گذارم هم از شما ممنون و متشکرم . خدا حفظتون کنه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  6. -
    ندا گلی گفته:
    مدت عضویت: 1862 روز

    با سلام

    این فایل با اینکه روزشمار دوازدهم بود اما یجورایی نشانه منم بود

    از دیروز تا حالا بعلت یسری پیچیدگی ها دنبال این بودم یجورایی ذهنمو آزاد کنم و با اینکه طی درس هایی که گرفتم یاد گرفتم که از مشکلات فرار نکنم برم تو دل مسائل حلشون کنم نزارم اونا برام بزرگ بشن من بزرگتر از اونام اما نمیدونم چرا یهو این اصل و به اجرا در نیوردم میرفتم با دوستام بیرون تفریح سرگرمی که یادم بره موضوع رو اما امروز با گوش دادن ب این فایل یهو فهمیدم چرا دارم لاس وگاس و میارم اینجا چرا پولامو خرج عوامل بیرونی میکنم که حالمو خوب کنه، نه اینکه اینا بد باشه ها اما خودم میدونستم فرار از موضوعه داره منو عقب میندازه پس الان یاد بگیر ندا یاد بگیر که بشینی موضوعات و مشکلاتتو حل کنی نزاری اونقدر بزرگ شن که از پسشون برنیای یاد بگیر و عمل کن که خدای تو بزرگتر از اون مسائل پیش پا افتادست به جای اینکه وقتت و بزاری بری بیرون وقتتو بزار فایل گوش کن رو خودت کار کن و عمل کن حال خودت و خوب کن اونا خود به خود حل میشن رووووند طبیعیه جهان اینه ……

    ممنونم استاد عزیزم بابت جواهراتی که در اختیار ما میزاری دوستتون دارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  7. -
    حسنا امینی گفته:
    مدت عضویت: 1580 روز

    روز دوازدهم

    وقتی جمله تغییر باورها و زاویه دید رو از استاد شنیدم،یه مکث کردم و با خودم گفتم :واقعا تا حالا چقدر به این موضوع عمل کردم؟منی که مدتهاست گوش میدم و نکته برداری میکنم تا حالا چقدر توی عملی کردن این دانشها گام برداشتم؟و جوابم یه چیزی زیر نیم درصد بود.حتی کمتر.با اینکه نتایجی گرفتم که برا خودم دستاورد حساب میشن و واقعا بخاطرشون خوشحالم.اما این یه مسیر تموم ناشدنی و البته تکاملیه.توی این دنیا هیچ چیز کاملی وجود ندارد.هر چیزی که از نظر ما کامله فقط کمی تکامل یافته تر از ماست و بازم جای پیشرفت داره.

    دوستون دارم.

    💟

    و اینجا عجیب بوی خونه میده 🌹

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    پروانه گفته:
    مدت عضویت: 1954 روز

    با سلام به همه ی عزیزانم

    مریم جان دستت درد نکنه برای زحمتی که برای سایت میکشی و به ما کمک میکنی که در مسیر بمانیم.

    دوروز پیش دوازدهمین روز سفرنامه ی من بود . ولی من با تاخیر امشب کامنت میزارم چون میخوام ردپام رو حفظ کنم.

    توی این فایل میگه ملتی برای اینکه حال خودشون رو خوش کنند میان کلی پول میدن برای یک حال کاملا موقت . در صورتی که شخص خودش باید حالش خوب باشه.

    متاسفانه من بعضی وقتا از رفتارهای همسرم حالم خراب میشه. و فکر میکنم باید بهتر از اینا رفتار کنه. ولی طبق گفته ی استاد حال خوش باید درونی باشه نه بیرونی.

    ولی من موندم کذوم رفتار من باعث میشه همسرم چنین برخوردهایی بکنه. چون از ماست که بر ماست.

    دارم سعی میکنم خودمو کنترل کنم و رعایت کنم کسی رو نرجونم و باعث ناراختی کسی نشم .

    البته من زمانی که با کسی صحبت میکنم باید بیشتر سعی کنم روی خوبی ها تمرکز کنم نه بدی ها و نقص ها. خدایا شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  9. -
    سمیرا بیات گفته:
    مدت عضویت: 1871 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    سلام به استاد عزیزم و خانم مهربانِ سایت

    استاد عزیز به راستی که وقتی در مدار درست باشی و جایی میری که با فرکانس های تو هماهنگ نباشه .

    خودت خیلی زود می فهمی که در جای درست قرار نداری .بنابراین بهتره که زودتر اونجا رو ترک کنی.

    من خودم دو روز پیش یه تجربه داشتم و به جایی رفتم که افکار منفی ،باورهای غلط، توجه های آدمهای اونجا فقط روی نا زیبایی ها بود ،

    خیلی زود فهمیدم که در راستای قانون اون چند ساعت رو باید بگذرونم. اما اینقدر اونها و افکارشون قوی بود که خدا میدونه .یه کم از زمانم رو اومدم روی نکات مثبت زندگیم براشون حرف زدم .و یه کم برای خودم زمان خریدم .به هر حال از اون فضا بیرون اومدم .

    اما یک روز کامل بعد حال خوشی نداشتم .اونجا نفهمیدم که حرفاشون چیه .اما روز بعد انگار تحت تاثیر بودم .اما به لطف خدا در موردش حرف نزدم و بهتر شدم .خداروشکر به خاطر این فایل

    خداروشکر به خاطر این قوانین .و این مسیری که درش هستم .

    و ممنون از شما استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  10. -
    Abby گفته:
    مدت عضویت: 1833 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم مهربان و دوستان نازنین

    دوازدهمین روز از روز شمار زندگی من

    هیچ چیزی شانسی بدست نمی آید. برای داشتن هر چیزی باید تکامل آن را طی کنی.

    احساس خوب داشتن به این نیست که بری پول خرج کنی بلکه این احساس باید از درون خودت باشه، اگر فکر میکنی که با رفتن به جاهایی که به ظاهر بهت انرژی و احساس خوب موقت میدهند، کاملا راه را اشتباه رفتی. اینها رو مینویسم تا به خودم یادآوری کنم که داشتن احساس خوب به عوامل بیرونی هیچ ارتباطی ندارد.

    توکل به خدا و نگران نبودن از آینده و زندگی کردن در لحظه و دیدن نکات مثبت آنچه که داریم و لذت بردن از لحظه لحظه زندگی، یعنی داشتن خوشبختی، یعنی وجود خداوند، یعنی عشق،یعنی محبت ، یعنی سلامتی، یعنی ثروت. خدایا شکرت

    شاد،سلامت و در پناه خدا🙏

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: