آنچه از سفر به لاس وگاس آموختم - صفحه 48
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2016/06/site.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2016-06-22 07:56:442024-06-08 22:27:07آنچه از سفر به لاس وگاس آموختمشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
درود درود درود
خدمت استاد بزرگم و خانم شایسته و تمامی هم فرکانسی هام.
چقدر قوانین تغییر ناپذیر و ساده هستش
به شرطی که من درک کنم و در ذهنم سخنش نکنم.
تکامل تکامل تکامل تکامل💎💎💎
احساس خوب=اتفاق های خوب💎💎💎
هدایت الهی 💎💎💎
نمیدونم چقدر این جمله ها رو باید تکرار کنم و درکش کنم.
چقدر این قوانین مهم هستش و تمام قوانین رو در بر میگیرد.
واقعا ما انسان ها همیشه عجله داریم.
همیشه دنبال سریع شدن و سریع رسیدن هستیم.
ولی الان با دنبال کردن این برنامه ها و فایل های رایگان و دیدگاه های دوستان هر چه جلو میروم قوی تر میشود که بابا تکامل تکامل
چقدر همه چی قشنگ هست در این جهان
چقدر تکامل به من کمک میکند که دست از خیلی چیز های بی خود بردارم و در هر لحظه با تمرکز به نکات مثبت از زندگی لذت ببرم.
چقدر خوبه که من با قانون تکامل معنی صبر کردن رو قلبا درک میکنم.
صبر مهم ترین چیزی هستش که من باید داشته باشم.
چقدر دیگر برایم شانس و بد شانسی بی معنی میشود.
دیگر دنبال یک شبه رسیدن نیستم.
واقعا قوانین چقدر ساده و قشنگ به من مسیر خوب زندگی کردن و لذت بردن از همه چی یاد میدهد.
حالم خوبه .
و الان میفهمم که برای داشتن احساس خوب من نیاز به عوامل بیرونی ندارم.
همه همه چیز در وجود و در درون و قلب من هستش.
همه چیز.
خدایا بابت این آگاهی ها شکرت خدا
.
خدایا شکر که برگ ۱۲ از سفرنامه رو هم شروع کردم.
خدایا شکر امروز اولین روز هستش که استارت ستاره قطبی رو زدم با اینکه هنوز زیاد وارد نیستم.ولی احساسم چقدر خوب هستش بابت این موضوع.
استاد جون و خانم شایسته و تمامی دوستان از صمیم قلبم همتون رو دوست دارم.
😍😍😍😍❤❤❤💐💐🎉💐💐❤❤😍🙏🙏🙏🙏
سلام …روز جمعه پسرم که با پسر خواهر و پسر برادرم برای تفریح بیرون رفته بودند رو به خانه مان آورد … پسر خواهرم گفت خاله از این به بعد ما جمعه ها برای قلیون کشیدن میاییم اینجا تراس شما خوبه من که به شدت با این طور عوامل بیرونی برای تفریح مخالفم گفتم اون شب در مهمانی فلان جا که بساط قلیون رو به پا کردید من مخالف بودم ولی چون منزل من نبود چیزی نگفتم گفت خاله مشروب و … چی گفتم من با هر چیزی که برای سلامتی مضر باشه مخالفم از روز جمعه تا الان داشتم به این فکر می کردم چه جواب خوب و درستی می تونم به این نوجوان 20 ساله بدهم که جنبه ی هدایت هم داشته باشه که امروز صبح اول وقت دقیقا بحث استاد سر همین موضوع بود که داشت از لاس و گاس صحبت می کرد که گفتند:سعی کنیم احساس خوب رو در خودمون با تغییر افکار و باورهامون به وجود بیاریم نه با مصرف مشروبات الکلی یا هر چیز دیگری . هیچ عامل بیرونی نمی تونه حال ما رو خوب کنه و فقط خلاِ های درونی ما ، با تغییر نگرش با تغییر زاویه ی دید ما می تونه بهتر کنه با باور کردن خداوند با سپاسگزاری به خاطر نعمت هایی که داری ، با توجه به چیزهای خوب زندگی مون
نکته ی بسیار زیبا و دوست داشتنی دیگری که در این فایل از سفرنامه شنیدم این بود : اگر با تلاش ذهنی زیاد و با تغییر نگاه مون ، با تمرکز بر نکات مثبته هر لحظه از زندگی مون شروع به ساختن باورهای هم جهت با خواسته هایمان نماییم آن گاه در فرکانس و مداری قرار می گیریم که طبق قانون خود به خود و از راه های طبیعی و ساده اتفاقات به نحوی رقم می خوره که ما را به خواسته همون برسونه
دوست دارم از اول این پاراگراف رو بدم بهترین خوشنوس بنویسه من قاب کنم بزنم به دیواری که همش جلوی چشمم باشه باید این متن رو با طلا نوشت … اصلا چقدر با چیزهایی که تا به حال شنیدم متفاوت هست قبلا همش انسانهای موفق میگفتند اگه می خوای موفق بشید باید خیلی تلاش کنید فقط تلاش فیزیکی هیچ کجا از تلاش ذهنی مطلبی نشنیده بودم و وقتی اینها رو صبح شنیدم به تفاوت آموزه های این سایت با چیزهایی که تا به حال شنیده یا آموخته بودم بیشتر ایمان آوردم خدایا ازت میخواهم که کمکم کنی شاگرد ممتاز این آموخته ها باشم و تا پایان عمر روی باورهام کار کنم و هر روز بهتر از دیروز باشم خدایا از اینکه بعد از فراز و نشیب های زندگی ام مرا در این مسیر توحیدی قرار دادی بینهایت سپاسگزارم خدایا مرا همواره در زمان مناسب در مکان مناسب با افراد مناسب قرار بده خدایا دستات رو به کمکم بیار فقط از تو کمک می خوام خدایا بابت همه چیز سپاسگزارم استاد بابت این آموزشهای توحیدی تان سپاسگزارم و از همه ی عوامل این سایت بسیار بسیار سپاسگزارم امیدوارم در این مسیر زیبا هم به خودمون کمک کنیم و هم به دیگران .آمین
بنام خدا ی هممون..نیروی برتری که منو به این میسر اورده..روز ۱۲سفرنامه خدایا شکرت که یه روز دیگه تو مسیر عشق وبندگی بالذت دارم قدم برمیدارم وهر روز احساسم از روز قبل بهتر وعالی تره هر روز در برخورد به تضاد ها در احساس بد کمتری میمونم وزودتر از دیروز میتونم حالم رو به احساس خوب برگردونم خدایا شکرت..اره استاد جان چقدر عالی من خیلی از اطرافیانم رومیبینم که موفقیت فردی رو دارن میگن شانسش بوده ولی من تو دلم میگم قانون چقدر خوب کار میکنه حتما فرکانسی عالی فرستاده واین موفقیت روبدست اورده ودیگه خیلی وقته تصمیم گرفتم باهیچ کس در مورد این مسائل وارد بحث نشم ونخوام کسی روقانع کنم وقوانین رو توضیح بدم چون این کار برام یه نشتی انرژی بود وخیلی خودم رو از مسیر دور میکرد.خدایابابت حامی بودنت سپاسگزارم.. ازینکه هر روز بیشتر میشناسم خودم رو وتورا احساس عشق ولذت میکنم استا دجان همیشه این صحبت های شما رو نمود واقعیش رو در اطرافمون میبینیم وچه سالهایی که خود من تو شرک بودم وهمیشه این رو شانس یا بد شانسی وبی عدالتی خدا میدونستم ولی الان با قوانینی که شناختم به والله قسم میگم عدالت ازین بالاتر نمیشد..خدایا شکرت که توی جهل نمردم..ومن متعهد شدم تو این مدت کوتاهی که زمینی هستم میدونم زندگی دنیا فرصت کوتاهیه نمیخوام به بطالت بگذره میخوام هر روز بیشتراز دیروز به قوانین عمل کنم و با عشق در آغوش خدا تکاملم رو طی کنم..استاد ومریم عزیزم ازتون بینهایت ممنونم
به نام خداوند بخشنده و مهربان
سللااامی بر گلهای بهشت
روز دوازدهم سفرنامه رویایی من
اگر در اعماق وجودمان باور کنیم که خداوند بیشتر از ما می خواهد که به اهدافمان برسیم، اگر حمایتِ خداوند را باور کنیم و قوانینش را درک کنیم اگر با تلاش ذهنی ِ زیاد و با تغییرِ نگاه مان، با تمرکز بر نکات مثبت هر لحظه از زندگی مان، شروع به ساختن باورهای هم جهت با خواسته هایمان نماییم، آنگاه در فرکانس و مداری قرار می گیریم که طبق قانون، خود به خود و از راه های طبیعی و ساده، اتفاقات به نحوی رقم می خورد که ما را به خواسته هایمان برساند
این همان اهرمِ قدرتمندی است که برای رسیدن به اهدافمان به آن نیاز داریم
چندین بار این بخش از توضیحات استاد رو خوندم و خیلی دوستش دارم و میخوام اینجا تو دیدگاهم ثبت ش کنم .خیلی واسم ارزشمنده ، ممنونم استاد خوبم
خداوندا همه ما را در این راه اصلی هدایت کن و از ما خشنود و راضی باش ، امین یا رب العالمین
بنام خدای هدایتگر و وهابم امروز ۱۴۰۰.۱۰.۷
روز دوازدهم سفرام را که دارم به تعهد دومم که پیاده روی یکساعته هست در راه مینویسم و خداروهزار مرتبه شاکرم که امروز فرصتی دوباره بهم داد.اره از اینجا بگم که من در این مسیر زیبا که بودم وقتی داشتم روی خودم کار میکردم یهویی و یا شاید بهتر است بگویم عالی بود که این تجربه را کسب کنم از اینجا براتون بگم که من میگفتم پول به راحتی بدست میاد و من با سایت شرط بندی اشنا شدم و میگفتم این هم مسیر پول ساختن هست عددای هنگفتی که افراد برنده شدن رو بالای سایت میخوندم و میگفتم من هم میتونم ما چون یه خانواده تقریبا مذهبی بودیم اینا کار رو گناه میدیدن و به من میگفتن زهرا تو اومدی سایت شرط بندی گفتم چه اشکال داره به این راحتی هم میشه پول ساخت و من یه چن روزی بودم ولی از خدا هدایت میخواستم که این مسیر درسته یا نه و به لطف خدا همین فایل شما به طور معجزه آسایی اومد سرراه من و من فورا گذاشتمتش کنار و خداروشکر متوجه شدم که همون طوری کع شما میگید موفقیت یه شبه نیست باورهای محدود ما یه شبه نیومده که یه شبه از بین بره و جریان شرکت هرمی هم همینجورهر چند که وعده های تساعدی میدادن از پولهای هنگفت و من پول خوبی میساختم تا جایی که به خودم گفتم که این شغل مورد علاقه من نیست و من دوس ندارم محصول کس دیگه ای رو فروش کنم من باید خودم اقای خودم باشم ونشانه ها میومدن که این پنیر داره تموم میشه و این چیزی نیست که تو بخوای به رویاهات برسی باهاش واز خدا هدایت میخواستم و میخوام که هر لحظه ما را به شاه راه مستقیم هدایت کند
و اینکه من اگر خواسته ای دارم باید بیام باورهای مربوط به اون خواسته رو بسازم و تمرکز بزارم و کار کنم ،احساسمو خوب نگه دارم ،تحسین کنم زیبایی ها رو خودم رو مسیرام رو و خداوند پاسخ میدهد.در پناه خدای مهربانم
سلام.
همزمان با گوش دادن به این فایل یکی از کامنت های برتر گفتگو با دوستان رو داشتم می خوندم که تلنگر خیلی بزرگی به من زد. اون دوست عزیزمون نوشته بود که ما حتی توی سایت برای این کامنت می نویسیم که مورد تایید و توجه استاد و بقیه آدما قرار بگیریم و اینطوری خودمون رو بیشتر فراموش می کنیم و ازش دور میشیم.
کمی که فکر کردم متوجه شدم چقدر درست میگن و چقدر من هم اینجوری عمل میکنم. در ابتدای این فصل از روز شمار تحول زندگی من نوشتم که دیگه اون حس خوب و دریافت کردن های آنی و احساس قدرتی رو که سال های ابتدایی آشناییم با شما رو داشتم دیگه ندارم. الان که دارم فکر میکنم این تفکر عامل اصلی این قضیه بوده.
یعنی خواستم ببینم نوشتم چقدر خوبه؟ استاد خوششون میاد؟ بچه ها خوششون میاد و سعی میکردم اونطوری بنویسم و نتیجه اینجوری پیش رفت که برای مدت طولانی هیچ کامنتی ننوشتم و بخاطر همین مساله فقط سطحی میومدم فایل ها رو نگاه می کردم و خب طبیعتا نتیجه هر کاری بر میگرده به نیت و شور و اشتیاقی که ما نسبت بهش داریم.
یعنی به جای اینکه من هر لحظه مثل قبل ها گرسنه این باشم که چیز جدیدی یاد بگیرم دنبال این بودم که کارت صد آفرین بگیرم و اینجوری خودم رو و علایقم به روش هایی که دوست دارم اونجوری روی خودم کار کنم رو سرکوب و محدود کردم.
البته که این هم جزو مسیر تکاملی من هستش و من توی مسیرم. این رو مطمئنم. از این گذشته در رابطه با این فایل همینجا می نویسم تا یادم بمونه که تایید گرفتن از بقیه یه جور دیگه ای از قمار کردنه. این قمار خیلی بیشتر و بدتر از قمار کردن توی کازینوها زندگیم رو میسوزونه.
یعنی منی که میگم طرف ببین چقدر احمقه که کل داراییشو میبره روی میز بازی و قمار میکنه، همون شخص شخیص که بنده باشم زمان، نیرو، علایق، استعداد ها و انگیزه هام رو میبرم روی میز تایید طلبی و جلب رضایت دیگران و سعی میکنم به هر سازی که میگن برقصم تا اونا ازم راضی باشن. ایده های بکر و ناب خودم رو میسوزونم و سعی میکنم با توصیه های نامربوط از سمت کسانی که خیلی وقت ها اصلا هیچ تخصص و دانش و تجربه ای در اون زمینه مورد نظرم ندارن، جلو برم و نتیجه اینه که نه به هدف هام میرسم نه حالم بهتر میشه و از اون ور بخاطر اینکه به مقدار کافی خودم رو باور ندارم فکر میکنم من کار رو اشتباهی انجام دادم و این منم که نمیتونم هیچ کاری رو بکنم و دقیقا اینجوری فرصت زندگی و شکوفایی و رشد رو که خدا به من داده رو دو دستی تقدیم باورهای مخربم میکنم.
مثل ضحاک مار بر دوش که مغز آدم ها رو می داد تا مارهای روی دوشش بخورن حالا من خودم شدم ضحاک و مارهای روی دوشم هم همون باورهای مخربم هستن که اینقدر بهشون رو دادم و قبولشون داشتم که الان صاحب خونه شدن و دارن شب و روز برام تعیین تکلیف میکنن و زنده زنده آرزوهام و شوق و اشتیاق و قدرتم رو میبلعن و در همون لحظه من رو مسخره میکنن و حواسم رو با مقصر نشون دادن بقیه و قوی تر کردن عوامل بیرونی پرت میکنن. من رو مشغول کار عبث و زیانبار و پر از حس بد میکنن تا خودشون زنده بمونن.
خدایا چی خلق کردی؟ چقدر ما رو قدرتمند و عجیب خلق کردی. این فقط قدرت باورهای ماست… ببین قدرت روح ما و اون آتیشی که هر لحظه درونم شعله ور میشه برای درست زندگی کردن و اومدن سمت خودت، چقدر میتونه قوی تر و قدرتمند تر باشه.
خدایا شکرت میکنم بابت آفریده شدنم و این امکان زنده بودن رو که بهم دادی.
از طرفی من میگم چقدر اون ادمایی که توی کازینو ها مست میکنن در اشتباهن و قدرت رو از دست خودشون میگرن و اه اه و پیف پیف میکنم اما خبر از مست کردن خودم با افکار مسموم ندارم. یعنی اگه اونا با الکل توی خونشون که نهایتا چند ساعت توی بدنشون میمونه، مست میشن و تلو تلو میخورن و اختیارشون رو از دست میدن و آسیب پذیر میشن، من هم دقیقا بخاطر گیر کردن توی باورهای قدیمی و مخربم که کهنه شرابی هست واسه خودش، دست و پام رو قفل کردم و سالیان ساله که منجمد یه گوشه وایسادم و زندگی کردن ادما رو تماشا میکنم. تلو تلو میخورم و آسیب پذیرم. مستم از هیچ کاری نکردن. گیجم از ضعیف شدنم. خودم با تیشه نزدن به ریشه باورهام، منگ شدم و خبر ندارم.
چرا اتفاقا خبر دارم.
آدمای توی کازینو بخاطر زیاد خوردن بالا میارن و من بخاطر اینکه هیچ غلطی نمیکنم حالم از خودم و زندگیم بهم میخوره.
نوشتم تا یادت بمونه از چه دروازه هایی عبور کردی و توی مسیر موفقیت از چه موانعی که ساخته دست خودت بود عبور کردی. مینویسم تا وقتی دوباره ذهنت خواست زر زر کنه که تو که کاری نکردی و به چه دردی میخوری، بیای اینا رو بخونی و یادت نره که از کجا به کجا رسیدی.
نوشتم که یادت نره که خدا همیشه و در هر حال و فکر و حسی که هستی، یاور تو هست و یه لحظه ولت نمیکنه. نترس و جلو برو. خدایی که من این دو سه ساله شناختم خیلی با معرفته و هیچ وقت زیر قولش نمیزنه. داری میبینی……
خدایا دوستت دارم. دوستت دارم که دل نا آروم و پر از تشویشم رو جلا میدی، بعد من رو به باد فنا میدی و دوباره کمکم میکنی مثل سیمرغ از خاکسترهام متولد بشم.
خدایا ممنونم که دیوونه ام کردی. من این دیوونگی رو خیلی دوست دارم.
دوست خوبم این جمله ات میخکوبم کرد ، اصلا مثل کوه یخی روی دریا آبم کرد ، مثل آهن بیرون اومده از کوره سرد شدم ، یکباره فرو ربختم :
(آدمای توی کازینو بخاطر زیاد خوردن بالا میارن و من بخاطر اینکه هیچ غلطی نمیکنم حالم از خودم و زندگیم بهم میخوره)
دمت گرم ،گاهی یه جمله و شاید یه کلمه دنیات را تغییر میده ، ای وای چی فکر میکردم و حالا چی شنیدم
خلاصه گم شده پیدا شد .
مرسی که هستی بودنت شکرانه دارد
و البته همه حرفات بدلم نشست ، اما حقیقتا با رفتار ناشایست البته از منظر خودم بعضیا حال بهم زن بودن غافل از اینکه من کیم ، من کجام ، من چه غلطی دارم میکنم ، چرا،چرا،چرا
سلام دوست عزیزم.
خیلی خوشحال هستم که خدا کامنت من رو وسیله ای کرد تا به شما الهام بکنه. حقیقتا ما انسان ها موجودات عجیبی هستیم.ملغمه ای از ترس و شک و قضاوت و مهربانی و عشق و جسارت و این ما هستیم که تصمیم می گیریم هر روز کدام ماسک را به صورت خود بزنیم.
بنام خدای یکتا
روزدوازدهم سفرنامه
خوب کردن حال بااستفاده از عوامل بیرونی ، مثل سیگار و قرص ودارو و افراط ووووو ..نه باتغییر نگرش !!
خوب کردن حال بااینها ، خیلی مقطعی هست و بعد از مدت زمان کمی اثر خودشو ازدست میده چون واقعی نیست مصنوعیه و فقط براش پول خرج میکنی چیزی بهت اضاف نمیشه .
چقدر خوبه که ادم بتونا باتغییر نگاه حالش رو خوب کنه مفت و مجانی! این با دوامتره
افراد زیادی هستند که قمار میکنن و فکر میکنن میشه یک شبه ثروتمند شد اما این روش غلطه و هیچوقت جواب نمیده واین یک توهمه مثل ترفند پونزی. مسیر ثروتمند شدن نیاز به تکامل فکری داره نیاز به تغییر مدار و تغییر ارتعاش داره و تکامل یه شبه اتفاق نمیفته. شانس یعنی نادیده گرفتن قانون الهیه تکامل… هیچوقت شانسی کسی مریض نمیشه شانسی پولدار نمیشه شانسی ازدواج نمیکنه و یا جدا بشه.
باید همممیشه به خودمون یاداوری بکنیم که هیچ عامل بیرون ما نمیتونه حال مارو خوب کنه . خلاء ها با تعییر نگرش و باباور کردن نیروی درونی مون که اسمشو میزارم خداوند میتونه حالمون بهتر بشه🍃
سلام و درود خدمت عزیزان و بزرگان
به لطف خدا امروز روز دوازدهم سفرنامه رو گذروندم به خودم تبریک میگم که توانستم تا اینجا بیام (منی که همه کارهام رو نصفه رها میکردم)
امروز ۱۴۰۰/۱۰/۶ یکشنبه ساعت ۲۲:۴۰ دقیقه شبه
استاد از خلع گفتید من یکی که خیلی تو وجودم خلع داشتم و دارم اما دارم از وابستگیهام و کمبود شخصیتم آروم آروم کم میکنم
خدا و شکر خلع هام منو به سمت مواد الکلی و مخدر نکشونده (قبلنا امتحانشون کردم ولی خدا خیلی دوسم داشت که نمیزاشت اینها بهم حال بده و منم دیگه دنبالش نرفتم)
این وابستگیها مثل آب شوره هر چی بخوری تشنه تر میشی سرابی است که از دور قشنگه و وجود خارجی ندارد
یه باور غلط تو سربازی(اونا که رفتن اینو شنیدن) بود که تو خدمت باید سیگاری بشی و از این چرت و پرتها
خدارو شکر من همون موقع هم با این باور بسیار مقاومت داشتم
آدم میشناسم روزی پنجاه تومن درآمد نداره ولی اگه قرض کرده باید بره مواد یا مشروب مصرفی روزانشو بخره و مصرف کنه
🙏خدارو شکر که ما از این هزینه ها نداریم
اما خلع های خودم بیشتر برمیگرده به احساس خوب رو منوط به رابطه با جنس مخالف کردن (خدارو شکر دارم به شدت روش کار میکنم و مدام به خودم میگم که من حالم خوب باشه ویلا میاد/ ژیلا میاد/ شاسی بلند میاد همه چی میاد بدون تقلا
الان میفهمم که چرا با هرکس وارد رابطه میشدم باهاش به تضاد میخوردم یک دلیلش این بود که مدام استرس داشتم کسی نبینه کسی نفهمه خانوادش نفهمند و در یک کلام
خدا گندمم را ریخت تا زر دهد ولی من مدام میگفتم چرا نمیشه؟ و از این دست چراها
چقدر راحت مردم گول تبلیغات رو میخورن این که استاد گفتن اون شهر برپایه تبلیغات است که بیاید حال کنید و حالتون رو خوب کنید تو همین ایران هم مردم گول تبلیغات رو میخورن من همیشه برام سوال بود که چرا طرف هزینه میکنه که بره ترکیه که بخواد فلان ….کار رو انجام بده خوب تو ایران که اونجور آدمها هستن یا میرن مشروب بخورن اینجا هم که هست یا برن کنار دریا خوب اینجا هم که شمال و جنوبمون دریاست
(من نمیگم سفرهای برون مرزی بده منظورم اینه که مثل استاد میری جاهای دیدنی و جاذبه ها رو ببینی یا میری واسه کند کاری)
البته من اگه بطلبه😆😆😆اولین مسافرتی که برم میرم به کشور دیگه البته برای اینکه جهانبینیم بزرگتر بشه ن
لخپع دیده شدن دارم خلع به دنبال تایید دیگران را گرفتن دارم خلع خود کمتر بینی و خلع ….
همینجا خداوند را شکر میکنم که میل به مواد مخدر و مشروبات رو در وجودم قرار نداد (البته یکی از دلایلش اینه که خدارو شکر در خانه و خانواده ما کسی دنبال این چیزا نیست )
خدارو شکر به خاطر خانواده سالمی که در آن بزرگ شدم
سلام بر استاد عزیزم استاد حان یه تجربه جدی میخام بگم که چند وقت پیش اتفاق افتاد
یه روز تو کارگاهم هوس بستنی کردم و گفتم میرم بیرون بستنی میخورم خواستم اون لحظه واقعا بستنی بود و تمام دو تا از دوستام اومدن گفتن بستنی گرفتیم و بخوریم روی بستنی نوشته بود که قرعه کشی bmw بستنی ها رو که خوردیم همه گفتن شماره های رو چوب ها رو اس ام اس کنید به این شماره شاید برنده بشیم اینا چوب شانس هستن ولی ندای درونم میگفت نه عباسمنش گفت شانسی نیست تکاملیه من کد رو ارسال نکردم تا همه ارسال کردند و میگفتند اگرم برنده بشیم میفروشیمش یعنی باور عدم لیاقت و زندگی شانسی که اکثر مردم دارن برای همینم هست کا افراد کمی موفق هستند روز مسابقه رسید و هی میدیدن که کی برنده میشه
آخرش یه تهرانی برنده شد و اونها معلوم بود که حالشون بد شده که طبیعتا احساس خوب مساوی اتفاقات خوب و احساس بد مساوی اتفاقات بد که همه آنها حالشان بد شد و ندای درونم میگفت دیدی هم باور عدم لیاقتت رو شناختی هم الان احساست خووبه
واقعا مرسی که دستی از دستای خدا شدی
😎😎😎
روز دوازدهم
خدای خوب و مهربونم ممنون که کنارم و در وجودم هستی ،یه روزهایی بود حالم بد بود و هیچی خوبش نمیکرد اما از وقتی خدارو پیدا کردم دیگه بد نیست و هر روز بهتر و بهتر خدایا الحمدالله خدای خوبم همینطور که دارم کم کم بهت نزدیکتر میشم نعمتهام هم بیشتر میشه و سلامتیم هر روز بیشتر و چقد زندگی رویایی و شیرینه وقتی نگرانی نداشته باشی و پشتت گرم باشه