استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که بهظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری میکند که:
- ورودیهای ذهن چگونه باورها، پیشفرضها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل میدهند.
- این انتظارات و ذهنیتها در هر لحظه:
- از یک سو، تجربههای همفرکانس با خود را وارد زندگیمان میکنند.
- از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا میبخشند.
به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق میکنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما میسازند.
این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.
منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2
درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3
- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1112MB34 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 133MB34 دقیقه
الحمدلله رب العالمین
سلام استاد عباس منش قشنگ و مریم عزیزم <
خیلی خوشحالم ک اولین کامنتم رو برای شما می زارم و فوق العاده خوشحالترم و این کامنتم رو شما می خونید
;خیلی خوشحالم باز ک توی سن بیست سالگی به سایت شما هدایت شدم بدون اینکه به شما شناختی داشته باشم و یاحتی خودم گوشی داشته باشم
ولی به لطف خدا بعد ماه ها تونستم یه طوری عضو سایت بشم و همش از دور فقط شب و روز فایل هاتون رو گوش میدادم
بازی باور ها یه بازی خیلی ساده و اسونه و باعث شده نگاه ما بهش گذرا باشه
خیلی قشنگ این موضوع توت فرنگی 19 دلاری رو باز کردید و منم میخوام یه مثالی راجبش بگم
استاد من شغل الانم خیاطی هست و چون توی خوزستان زندگی میکنیم اکثرا پارچه هایی که; برامون میارن; از عراق و کویت و دبی هستش آقا ماهم از اونجایی ک باور داشتیم محصولات خارجی بی نظیر و عالی هست یه پارچه بهمون هدیه دادن و گفتن ک از حاج برامون خریدن <
و قیمت تقریبی هم به پول اینجا گفتن ک میشد چهار پنج میلیون
از قضا خودم رفته بودم یه پارچه از همین شهر خودمون خریدم که تو مایه های همون پارچه بود و شاید کلا شد دویست سیصد تومن و منم معترض بوم که دیه چکار کنم وضع مالیم تا همین قیمت می کشه
استاد وقتی هدیه رو گرفتم انقددددد خوشحاااال شدم و نگو و تا یه ماه هم به همه میگفتم پارچه برام از عربستان آوردن و پارچه خداست انقد نرم و لطیفه ک نگو
خلاصه ما دوتا پارچه هارو برای خودمون دوختیم و دوماه از پوشیدن لباس ها نگذشت ک اون پارچهه که خدا بود انقد پرز پرزی شد ک عصابم خورد شد و تبدیلش کردم به کهنه اشپزخونه بعد با خودم گفتم جنس خارجی اصلا به درد نمیخوره جنسای خودمون بی نقصه
به قول خودتون باور کردن باعث میشه نابینا بشی در دیدن حقیقت
به نام خالق هستی
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان با این فایل زیبا توت فرنگی 19دلاری
من تجربه خودم را توی یه سرمایه گذاری که چند سال پیش،داشتم را میخوام بگم
زمانی که من به پیش نهاد کسی برای سرمایه گذاری توی یه شرکت فکر کردم و قبول کردم با ذهنیت جلو رفتم که بهم گفتن جزو بهترین شرکت هاست و دهنم قبول کرده بود که این شرکت بهترین شرکته و همه چیز،به خوبی پیش میرفت و عالی بود تا زمانی که که ذهنم را نتونستم کنترل کنم و ذهنم اذیتم میکرد و بهم میگفت اگر این شرکت جمع کنه و بره کل سرمایه از دست میره و خیلی باهاش کلنجار رفتم وچند نفر هم مدام از دوستانم بهم میگفتن که این شرکت کلاهبرداری هست و ذهنم قبول و باور کرد در صورتی که اون افراد اصلا در مورد شرکت هیچی نمیدونستن
و واقعا این تجربه را کردم و سرمایه گذاری که با دوستم کرده بودم از دستم رفت خیلی ممنون از ساعت و فایل زیباتون
به نام خدای قدرتمندم
چه فایل پر از آگاهی و درسه ممنونم استاد عزیزم
ذهن و افکار و باورهای و توجه و فرکانسهای ما اتفاقات و شرایط رو رقم میزند
حالا اگر این ذهن کنترلشده و آگاهانه باشد
اگر باورها درست و مناسب باشن
اگر افکار درست و آگاهانه باشد
اگر فرکانسهای مثبت باشد اتفاقات خوب و شرایط عالی رو برای خودمون رقم میزنیم و جهان هم به کمک ما نیاد و خداوند دستانشو میفرسته
اگر باورها افکار و فرکانسها منفی باشن و نا آگاهانه باشن در جت منفی باشن اتفاقات و شرایط بد رو برای خودمون رقم میزنیم و باز هم جهان به کمک ما میاد
همه چیز به ما بستگی دارد و باید اینو بپذیریم
وفتی میپذیریم میتوانیم قدم برداربم برای تغییر
افکار منفی و باور نادرست و فرکانس پایبن بیماری رو برامون میاره
و افکار مثبت و باور درست و فرکانس بالا سلامتی میاره
و جهان مثل آیینه با ما رفتار میکند و هر نوع افکارو باور رو داشته باشیم همونا رو به خودمون باز میگرداند
باورها اصل هستن و افکار فرع
پس باید بیشتر روی باورها کار کنیم تا نتایج عالی بگیریم
در پناه خداوند مهربان سالم و سلامت باشین
به نام رب فرمانروای عالم
سلام استاد عزیزم
فایل نشانه ی امروز من= درس هایی از توت فرنگی 19دلاری قسمت اول
خدایا شکرت این فایل های جدیدبا موضوع فوق العادشون رو همون بعد انتشار تو سایت تونستم گوش کنم و به نظرم این چهارقسمت جزء قشنگترین فایل های سایت هستند
ذهنیت ما ،باورها،افکار ما ،انتظارات ما واقعیت اتفاقات را شکل میدهد
فردی با ذهنیت مثبت اتفاقات مثبت را رقم میزند
فردی با ذهنیت منفی اتفاقات منفی را رقم میزند
کسی که مدام نگرانی وترس از بیماری دارد حتما بیماری را جذب خواهد کرد
کسی که معتقداست سیستم ایمنی قوی دارد همیشه سلامت است
ذهن ما اتفاقات را همگام و همفرکانس با باورهای ما ایجاد میکند
برای یک اتفاق خنثی که نه مثبت است نه منفی ذهنیت مثبت با باور مثبت وقوی برداشتی مثبت از آن اتفاق دارد وبه همان نسبت رفتار و احساس متفاوت از ان اتفاق خنثی تجربه میکند وذهنیت منفی با برداشت منفی و رفتار و احساس منفی از آن اتفاق خنثی تجربه منفی خواهد داشت.
قدرت باورها امتحان شده در
اثر پلاسیبو قرص بی اثر و درمان بیماری افراد
تست قهوه در کافه های گرانقیمت و ارزان قیمت
رستوران های گرانقیمت و ارزان قیمت
خرید کالاهای گرانقیمت
اگر در مورد چیزی ذهنیت مثبت داشته باشیم تجربه ی مثبت دریافت میکنیم واگر نگاهمان منفی باشد تجربه ی منفی دریافت میکنیم
جهان مانند آیینه است که باور وافکار و فرکانس ما را به ما برمیگرداند با شرایطی که هماهنگ با فرکانس ارسالی ما باشد هرچه بفرستی آیینه همان را به تو بازتاب میدهد اگر باور قوی ،افکار خوب و احساس شادی و خوشحالی داشته باشی جهان شرایطی پیش می آورد تا باور خودت را تجربه کنی احساس و افکار منفی هم همینطور
هرچه انتظار داریم اتفاق بیفتد همان اتفاق می افتد نه به این دلیل که جهان تغییر میکند بلکه به این دلیل که ما چنین انتظاری داریم اگر هر روز که بیدار میشوی انتظار داری روز خوبی در پیش داری حتما روز خوبی را تجربه میکنی مثال برای هر چیزی دیدار با کسی،امتحان، جلسه سخنرانی …..
زیرا ماهستیم که افکار را به جهان میفرستیم و شرایط را جوری تجربه میکنیم که هماهنگ با افکار و فرکانس وباور خودمان باشد
ذهن جوری تنظیم شده که اطلاعات ورودی را با باورهایش هماهنگ و تعبیر و تفسیر میکند اگر باور به کمبود پول ،ثروت، عشق و ….داری در ذهنت اطلاعات ورودی جوری تنظیم میشوند که تایید کنند باورهای محدودت را واگر اطلاعات ورودی جدیدی متضاد با باورهای محدودت به ذهن وارد شود ذهن واکنش نشان داده یا رد میکند یا با سعی در توجیه و استفاده از عباراتی مثل بدشانسی و خوش شانسی، خدا برای ما نخاسته و …. تلاش میکند که همان باور محدودش را حفظ و تایید کند
اطلاعات ورودی باورها راشکل میدهند و باورهای ما تجربه های زندگی ما را
اینجاست که اگر چیزی را اکنون تجربه میکنیم راضی کننده نیست جهاد اکبری باید برای تغییر باورها شروع کنیم
خدایاشکرت
خدایاشکرت
خدایاشکرت
انقدر این فایل مطلب داره که هر چی مینویسم تموم نمیشه
به نام خداوند بخشنده و مهربان
با سلام به استاد عباس منش عزیزم
و مریم خانم شایسته مهربان
و شما دوستان گرامی این سایت معنوی
من تجربه کردم که هر چی که به کیفیت خوراک
ذهنم اهمیت دادم نتیجه با کیفیت تری دیدم
از روزی که با سایت استاد عباس منش آشنا شدم
نوشتن شکر گزاری اولویت کارم شده و دختر گلم
پیشنهاد 7 آیتم رو برای من داده که در صورت
انجام من به تمام خواسته هایم میرسم
راستش روزهای اول ذهنم مقاومت میکرد اما به
مرور و دیدن نشانه ها و تمرین و تکرار ذهنم رو
به باورها هدایت کردم (در اصل خداوند هدایتم
کرد ) و با توجه به دوره تکاملی به تمامی خواسته
هایم رسیده و میرسم
در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند باشید
به نام خداوند بخشنده و مهربان
با سلام به استاد عزیزم و مریم خانم شایسته
و شما دوستان گرامی
خدایا شکرت که منو هدایت کردی به این فایل خدایا شکرت که ثروت و فراوانی هست
و من لایق ثروت و فراوانی هستم
خدایا شکرت که در کنترل ذهن و باورها کمکم
میکنی تا تجربه های مثبت داشته باشم
خدایا شکرت که افرادی رو سر راهم قرار دادی که
بار مثبت و انرژی مثبت دارند و منو به شادی و
سلامتی و ثروتمند شدن دعوت میکنند
خدایا شکرت که دوستان با عشقی دارم
خدایا شکرت که منو هدایت کردی به بهترین
منطقه و آب و هوا
خدایا شکرت که همسر عزیزم بهترین غذاها رو
برای من آماده میکنه
خدایا شکرت که بهترین دخترهای دنیا رو به من
هدیه دادی
خدایا شکرت که بهترین پسر دنیا رو به من هدیه
دادی (خدایا شکرت که الان پسرم اومد کنارم )
خدایا شکرت و دوستت دارم
در پناه حق شاد و سلامت و ثروتمند باشید
به نام خدای بخشاینده و مهربان
سلام
چند روز پیش خواهرزاده هام ، یکی دختر پنج ساله هستش و یکی دیگه هم دختر پونزده ساله هستش
من یه بازی فکری بهشون هدیه دادم ، باید با اشکال شکسته شده ، یه سری اشکال هندسی یا یه سری حیوان رو که توی کارت هایی در ابعاد کارت های پاسور بود درست می کردند
اولش برای خواهر زاده کوچیکم که پنج سالشه خیلی سخت بود و نمیتوانست ذهنش هندل کنه …
من یه سرچی تو گوگل زدم و صفحه دیجی کالای همین محصول رو باز کردم
یه ویدیو معرفی بازی ، کوتاه ، یه خانم داشت صحبت می کرد
گفت این بازی برای پنج سال به بالاست
بعد خواهر زادهام (کوچیکه) هیچی نگفت ، فقط با دقت نگاه می کرد
ما نوبتی بازی می کردیم
ولی من و خواهر زادهی بزرگم همون دختری که پونزده سالشه به این خواهر زاده کوچیکم که فقط پنج سالشه کمک می کردیم ، چون خودش تنهایی نمی تونست و ذهنش قفل می کرد.
هر بار هم وقتی شکل کامل درست می شد به صورت واقعی … به صورت واقعی خوشحالی می کردیم برایش دست می زدیم و حسابی تشویقش می کردیم
خلاصه یه نیم ساعت یه ساعتی تو اتاق نشسته بودیم هر کدوم دو سه بار یه کارت برداشتیم و بازی کردیم
تا من دیگه با خواهرم کار داشتم تو اتاق ، دختر ها رفتن توی پذیرایی
حدود یه ساعت بعدش خواهرزاده کوچیکم با مادر بزرگش یعنی مادر خودم اومد ، دیدم وعووو دوتا از شکل ها شبیه به حیوان هست رو درست کرده (از سه سالگیش هم عاشق حیوان ها بود ، مخصوصاً اسب) و تازه خلاقانه رفته از توی کشوی اتاق یه قوطی داریم پر از دکمه های متفاوت هست ، در واقع بین وسایل خیاطی مادرم هست ، اومده برای مثلاً اردکش یا پرندهاش با یه دکمهی زیبا چشم هم گذاشته :))
من خیلیییی خوشحال شدم از این استعداد و توانایی این دختر و بعد به یادآوردم توی اتاق وقتی دو سه بار من و خواهر زاده بزرگم خودمون تنهایی نتوانستیم شکل رو درست کنیم ولی این خواهر زاده کوچیکم که پنج سالشه نمیتوانست بهش گفتم عزیزم طبیعیه شما قبلاً بازی های مثل این هم ندیدی ولی من و خواهر بزرگت دیدیم و بازی کردیم
بنابراین ربطی به استعداد نداره ، ربط. داره به میزان تمرین کردن و عادت کردن ذهن
بعد اونم با دقت داشت به حرفام گوش میداد (چون خیلیییی دلش می خواست بازی رو یاد بگیره ، واقعاً از بازی خوشش اومده بود و برایش جذاب بود)
بعد بهش گفتم فقط تمرین کردنِ و چیز خاص و عجیب و غریبی نیست ، حالا یکی با پنج بار تمرین کردن یاد می گیره و یکی دیگه با پونزده بار
از اونجایی که این دختر پنج ساله ، به من که دایی اون هستم اعتماد زیادی داشت که حرفام راست و درسته و عاشقشم و اگه چیزی بهش میگم حتماً برایش خوبه
با این ذهنیت هایی که من درونش ایجاد کردم …
که راحته ، که عجیب و غریب نیست ، همه می توانند یاد بگیرن ، تو هم می توانی و …
اومده بود نشسته بود تنهایی بدون اینکه کسی ببینه ، که حالا اگه اشتباه کرد هم خجالت نکشه و اینا … بازی رو تمرین کرده بود و عااااالی یادش گرفته بود
این داستان خیلی برایم درس داشت و هم به خودم افتخار کردم به خاطر اینکه به رشد شخصیت و اعتماد به نفس این دختر کمک کردم ، هم قانون انتظار و پیش فرض رو دوباره دیدم و برای خودم تأیید کردم
بسم الله الرحمان الرحیم
سلام خدمت اساتید گرامی استاد عباس منش عزیزم وخانوم شایسته مهربان
آقا یه داستان جالب میخوام بگم واسه همین 3شب پیش هست
تقریبا 3روز پیش با برادرم ومادرم رفتم شهرستان جهرم بعد یه سری کار داشتیم بعد از اتمام کارهامون واسه خرید رفتیم فروشگاه افق کوروش بعد از خرید من رفتم یه مدل آب معدنی هست بهش میگن آب لاورژی حالا یه بطری زیبا داره من خریدم مادرم کلا عادت داره سردر میگیره وقتی خسته میشه برادرم هم وزنش سنگینه ووقتی میریم یه جایی یه کم خسته میشه و احساس بی حالی میکنه من تا نشستیم تو ماشین شروع کردم به تعریف کردن از این آب معدنی که این 3برابر آب معمولی اکسیژن داره وکلا بدن سرحال میکنه وبه خاطر وجود اکسیژن زیاد کلا انرژی بینظیری به بدن میده وباز بخاطر وجود این ویژگیش کلا حتی شدید ترین خستگی درد وسردرد رو خوب میکنه خلاصه 5دقیقه ورودی مثبت دادم به برادر ومادرم
اولش برادرم گفت مگه میشه گفتم همین که میگم خلاصه قبول کردن وهم مادرم وهم برادرم از این آب خوردن خدارو شاهد میگیرم به خدا قسم بگم 30دقیقه نشد مادرم گفت چه عالی من که چقدر سرحال شدم وحتی سردردم خوب شده بعد پشت بندش برادرم گفت واقعا خواب از چشمام پرید چقدر پُرانرژی شدم من هیچی نگفتم رسیدیم خونه
بعد خدا وکیلی حقیقت اینه که این آب معدنی لاورژی یه آب معمولی هست وبا بقیه آب معدنی ها هیچ تفاوتی نداره وفقط شکل بطریش یه کم شیک تر هست وزیبا تره
واقعا واقعا همه چی ذهن کنترل ذهن وورودی های ذهن هست تمام
خدایا شکرت به خاطر همه چی