درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1

استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که به‌ظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری می‌کند که:

  • ورودی‌های ذهن چگونه باورها، پیش‌فرض‌ها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل می‌دهند.
  • این انتظارات و ذهنیت‌ها در هر لحظه:
    • از یک سو، تجربه‌های هم‌فرکانس با خود را وارد زندگی‌مان می‌کنند.
    • از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا می‌بخشند.

به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق می‌کنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما می‌سازند.

این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.

منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.


درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2

درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لایق بهترین ها» در این صفحه: 2
  1. -
    لایق بهترین ها گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    استاد و خانم شایسته عزیزم

    سلامممم

    من برگشتم تا بنویسم. امروز به ذهنم رسید گفتم امسال استاد بهمون عیدی نداده. کاش یه کامنتی بذارم و بنویسم استاد بهمون عیدی بدین. این چند تا فکر پشت سر هم اومدن تو ذهنم و من ناخوداگاه سایت رو باز کردم. و این کلیک ها رو دستام به صورت هدایتی انجام دادند: کلیک پاسخ به کامنتهای من/ کلیک روی پروفایل محبوبه که دیروز کامنت منو براش پاسخ نوشته بودند/ و هدایت به فایل: “”هدفی متفاوت برای سال جدید”” از توی پروفایل محبوبه جان

    یوهوووووووووووووو…..

    استاد عزیزم

    عیدی منو از قبل ریکورد کردین گذاشتین تو سایت به تاریخ 28 اسفند 1402 شمسی. حالا اومدم گوشش بدم و بنویسم. متشکرمممم ازتون.

    عید شما هم مبارک باشه استاد عزیزم. انشالله امسال برا شما هم بهترین سال رو داشته باشید.

    نکته اول: ما با افکارمون هدفمون رو خلق میکنیم.

    نکته دوم: هدفی که نیم ساعت اول سال بهش فکر کنی و دیگه بذاریش بره به نتیجه نمیرسه!!! پس باید به هدفت فکر کنی و

    نکته سوم: اون ویژگی هایی که تو رو به هدفت میرسونه رو در خودت ایجاد کنی.چه باورهایی در مورد خودت و دیگران و ….. داری؟ این باورها افکار تو رو به صورت اتوماتیک تولید میکنند و برای همین اتفاقات زندگیت مشابه قبلش هست. چون شبیه قبل داری فکر میکنی.

    نکته چهارم: مهم ترین عامل در رسیدن به خواسته ها به صورت سریعتر و راحت تر ::::: احساس لیاقت است. من لایقم که توی کارم موفق باشم، لایقم که کارم راحت باشه و…

    “”پس سوال مهم اینه: وقتی میری جلوی آینه چه باوری در مورد “خودت” داری؟””

    کدوم افکارت همیشه دارند تکرار می شوند؟ اون افکار دارند اتفاقات رو دارند رقم میزنند.

    نکته پنجم: مولفه مهم دیگر در رسیدن به هدف اینه که برای خودت بخوایش. یعنی خواسته واقعی (درونی) خودت باشه. نه برایا نتظارات دیگران و یا ثابت کردن خودت به دیگران.

    نکته ششم: اگر خواستت رو برای خودت بخوای دیگه زور نمیخواد بزنی. صبح تا شب در موردش فکر میکنی. تجسم میکنی.

    نکته هفتم: بیا باور کن که لیاقت رسیدن به اون خواسته رو داری. بیا باور کن که کارت ارزشمنده. بیا برای تواناییهات ارزش قائل باش.

    نکته هشتم: توصیه استاد برای سال جدید؛ “روی بهبود شخصیتت کار کن” نه روی این خونه، این ماشین و…

    کجاها باید شجاعتر باشم؟ کجاها باید ترسهات کمتر بشه؟ چه عادتهایی باید در خودت ایجاد کنی؟

    نکته نهم: باران نعمتهای خداوند داره میباره. تو یه اندازه ظرفت دریافت میکنی. نعمتها نامحدود دارند میان. اگر شخصیتت بزرگ بشه؛ باران نعمتها رو دریافت میکنی. اگر شخصیتت کوچک باشه، نعمتها هستند ولی تو دریافتشون نمیکنی.

    نکته دهم: امسال و هر سال رو بذارید برای احساس خودارزشمندی. این؛ تعریف همه چیز رو عوض میکنه.

    نکته یازدهم: به اندازه ای که برای خودت ارزش قائلی، میتونی هدفهای بزرگ انتخاب کنی.

    نکته دوازدهم: خداوند اینطور داره بهت نگاه میکنه: که تو جقدر برای خودت ارزش قائلی؟ من همونقدر میتونم بهت نعمت بدم. ظرفت چقدره؟ من نمیتونم بیشتر از ظرفت بهت نعمت بدم. نعمتهای من بی نهایته ولی ظرف تو محدوده.

    نکته سیزدهم: آدمی که برای خودش ارزش قائله، مطالعه میکنه. پیشرفت میکنه. برای زمانش ارزش قائله. زمانشو تو شبکه های اجتماعی نمیذاره.

    نکته چهاردهم: احساس ارزشمندی فکریه که دائما داره به جهان ارسال میشه. چون فکرت در مورد خودته. اون فکری که در مورد خودت داری، اون فکریه که در تمام ساعات شبانه روز داری به جهان ارسال میکنی و اگر اون فکر رو عوض کنی، زندگیت تغییر میکنه.

    مست شدم استاد. عجب عیدیتون چسبید بهم. مزه عشق داد. خدایا شکرتتتتتتت….

    استاددددد، ممنونم بابت عیدی فوق العاده تون. ممنونم.

    دوستون دارم.

    از خداوند براتون سالی پر از لبخند وآرامش و عشق و سلامتی و ثروت میخوام. خداوند شما رو برای ما حفظ کنه.

    سپاسگزارم ازتون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  2. -
    لایق بهترین ها گفته:
    مدت عضویت: 2116 روز

    استاد جونممممم سلاممممم

    خانم شایسته مهربونم سلامممم

    امیدوارم حالتون عالی باشه.

    استاد عزیزم گاهی وقتها اینقدر به موقع فایلها رو میذارید روی سایت؛ نه یک ثانیه اینور نه یک ثانیه اونور، که از خودم میپرسم کاش میتونستم از استاد بپرسم چطوری خدا هدایتش کرد که الان فایلو بذار؟

    استاد روزهای اولی که باهاتون اشنا شدم اولین چیزی که ازتون یاد گرفتم درخواست هدایت بود. از اون موقع تا الان همیشه تمرینش میکردم ولی درصدش خیلی پایین بود، یعنی تو بعضی موارد یادم بود هدایت بطلبم، ولی تو خیلی موارد سریع از تجربه های خودم استفاده میکردم و روی قدرت خودم حساب میکردم و تسلیم نبودم. استاد اولا وقتی هدایت میشدم، خیلی ذوق میکردم. مثلا سه بار یه نشونه که گذاشته بودم رو می دیدم و خلاصه هر بار به یه روش جالبی خدا هدایتم میکرد و پاسخم رو میداد. اون موقع ها همش سوالمو که میپرسیدم از خدا میگفتم خب ببینیم خدا چطوری میخواد جوابو بمن نشون بده و بعد که میدیدم خیلی ساده و جالب هدایتم میکنه غرق لذت میشدم و هنوز برام تازگی داشت. تا اخیرا که سعی میکنم توی موارد بیشتری از خداوند هدایت بخوام. و همینکه میبینم آچار فرانسه ای به نام ذهنم رو گرفتم دستمو دارم ور میرم با مساله، وقتی یادم میاد سریع دست میکشم و میگم خدایا من نیازمند هدایت تو هستم. و جالبه که این مدت بجای اینکه به این فکر کنم خدا از چه طریقی میخواد منو هدایت کنه به جواب سوالم، بیشتر دارم سعی میکنم گوشهام و چشم هامو قلبم رو تیز (حساس) کنم که هدایت ها رو تشخیص بدم. دیگه انگار خیالم راحته از طرف خدا که میلیاردها راه داره که منو هدایت کنه ولی من خیالم بابت خودم راحت نیست. گیرنده هام رو باید تقویت و حساس کنم که بشنوم ببینم دریافت کنم هدایت خدارا. استاد جانم بینهایت سپاسگزارم ازتون.

    همه اینهارو گفتم که بگم حتما خدا به صورت زیبایی به شما گفته این فایلو ضبط کنید و بذارید. و شما هم گوش دادین. ممنونم ازتون. دوستون دارم استاد.

    استاد من زیااااد تجربه این مورد رو دارم. من بارها بوده که جلو آفیس استادم نگاه میکردم میدیدم نیست تو ذهنم میگفتم پیچونده رفته خونه استراحت کنه. بعدا که روی باورهام کار کردم و عاشق کارم شدم: دیدم ای بابا! این چه عینکیه که من زدم که فکر میکنم بقیه میخوان بپیچونن. استاد من عاشق کارشه. حتی خونه هم باشه کلا داره کار میکنه. بعد من فکر میکردم میپیچونه و میره استراحت کنه. چرا؟ چون به باور من کار رنج بود. تو خونه بودن و استراحت کردن لذت بود و همه دنبال لذت بودن. ای داد بیداد.

    یا استاد، یادمه گاهی به دیگران پیام میدادم میدیدم جواب نمیدند میگفتم این میخواد بمن بی احترامی کنه که یک هفتس جواب منو نداده. بعدها فهمیدم اون دوستم تو مدار من نبوده ولی من با “عینک بی ارزشی” اینطور اون اتفاق رو تفسیر میکردم که دوستم اینطور میخواد بمن بی احترامی کنه.

    مورد بعدی که مچ خودمو گرفتم توی اطرافیانم یه سری روابط میدیدم پر از احترام. بعد من تو عمرم حلاف اینو دیده بودم. یادمه فکر میکردم واقعا دارم فیلم سینمایی میبینم و این زوج دارن فیلم بازی میکنند. عینک تاریک من، باور من اینطور نشون میداد. وگرنه واقعا اون اطرافیان من رابطه عاشقانه و پر از احترامی داشتند. تا وقتی که باورهای روابطم رو درست کردم متوجه این موضوع نشدم و همچنان فکر میکردم اون دوستان دارند نقش بازی میکنند.

    استاد؛ من آشپزیم خیلی خوب بود ولی خودم باور نداشتم. بقیه ازم تعریف میکردم فکر میکردم دارن الکی میگن. عینکی که من زدم و باهاش اون تحسینها رو تفسیر میکنم؛ عینک “خودناباوری” هست.

    آخ استاد؛ مدتهاست مچ خودمو میگیرم از قضاوتهام میفهمم باورهای محدود کنندم چیا هستند. یکی از دوستام ماشین گرون قیمت خریده هفته پیش، من هر بار فکر میکردم قسطی خریده. بخاطر اینکه این اطلاعات رو با باور” کمبود، با باور نتوانستن، و غیر ممکن دونستن خرید نقدی ” تفسیر میکردم.

    اینهایی که گفتم همه منفی بودند. ولی تجربه مثبت هم زیاد داشتم. بارها بوده که من باور مثبتی نسبت به ادمها داشتم و اونها اومدن کلی بمن حرفای طعنه دار میزدند من اصلا متوجه نمیشدم تا دیگران بهم میگفتند منظور دوستت این بوده.

    استاد چقدر باورهای خوب، خوبند!!!! واقعا ادم احساس ارامش میکنه وقتی اتفاقات رو با باورهای خوب تفسیر میکنه. استاد، همیشه میشنیدم میگفتین اگر یه اتفاقی میفته و بتونی از زاویه ای بهش نگاه کنی که احساست خوب بشه، کنترل ذهن کردی و اوضاع برمیگرده. بعد من همش از خودم میپرسیدم خب وقتی باورهام جلو چشمام رو گرفتند و احاطم کردند و هرچی میبینم تایید میکنه اون باورهارو چطوری راهی پیدا کنم و خارج بشم از این چرخه؟

    خیلی وقتها تونستم اون راه رو پیدا کنم. تو این مواقع؛ وقتهایی که باهوش بودم سریع خاشع شدم در برابر خدا و کمک خواستم ازش و الحق که نعم النصیر و یاور خداست.

    استاد عزیزم ممنونم از آگاهی های ارزشمندی که با ما به اشتراک گذاشتین

    در پناه خدا باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 49 رای: