درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 1

استاد عباس منش در این فایل، از دل موضوعی که به‌ظاهر طنزآمیز است، از زوایای مختلف این اصل اساسی را به ما یادآوری می‌کند که:

  • ورودی‌های ذهن چگونه باورها، پیش‌فرض‌ها و انتظارات ما را از وقوع اتفاقات آینده شکل می‌دهند.
  • این انتظارات و ذهنیت‌ها در هر لحظه:
    • از یک سو، تجربه‌های هم‌فرکانس با خود را وارد زندگی‌مان می‌کنند.
    • از سوی دیگر، به یک اتفاق خنثی – که هیچ معنایی نداشته است – در زندگی ما معنا می‌بخشند.

به این صورت که:
اگر این ذهنیت و انتظار مثبت باشد، احساسات مثبت و شرایط دلخواه را از دل آن اتفاق خنثی برای ما خلق می‌کنند؛
و اگر منفی باشد، از دل هیچ ، شرایط نادلخواه را برای ما می‌سازند.

این فایل را با دقت گوش دهید و تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید.

منتظر نظرات تاثیرگذارتان هستیم.


درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 2

درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

350 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «باران و ایوب» در این صفحه: 1
  1. -
    باران و ایوب گفته:
    مدت عضویت: 1629 روز

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانوم شایسته نازنین و همه دوستان

    باران:

    واقعا سپاسگزاریم استاد بخاطر این فایل بی نظیر پر از حس عالی بود

    خب استاد من یه داستانی براتون تعریف کنم

    چند وقت پیش مامانم گفت من خیلی بیخوابم هرکاری میکنم خوابم نمیبره بعد خواهرزاده م که یکم از این قانون میدونه به مامانم گفت مامان جون من یه چیزی بهت میدم اگه اینو بذاری زیر بالشتت شبا راحت میخوابی ،مامانمم چون خیلی نوه شو دوست داره گفت تو معصومی هرچی بگی من قبولش دارم .خواهر زادهم اومد یه جلد دعاهایی هست تو امام زاده ها اکثرا میفرشن دستفروش ها دارن ،به مامانم داد یعنی هیچی توش نبود .بهش گفت مامان جون اینو شبا بذاری زیر سرت میخوابی یه دعایی توشه که اصلا هم درشو باز نکنی وگرنه باطل میشه .اینو بذار زیر سرت قشنگ تا صبح میخوابی ،استاد مامانم صبح من باهاشون تماس گرفتم گفتم مامان دیشب خوابیدی گفت آره خیلی راحت انقد دعا خیر کردم برا (نوه ش)خیر ببینه چقد خوب خوابیدم، میگم بچه ها معصومن ،خلاصه تا مدت ها مامانم خواب راحت ذاشت تا اینکه نمیدونم چی شد گمش کرد دوباره مامانم بی خوابی هاش شروع شد الان مدت هاس میگه از وقتی گمش کردم خواب ندارم به این باور رسیده بود این اثر داره .

    برا خییلی از ماها این اتفاق افتاده کسی گفته این دارو بده این غذا خوبه ،فلانی چه اخلاقی داری و.‌.‌‌… همه چی باور خودمونه که رقم میده اتفاقات رو .استاد من از وقتی دوره هم جهت با جریان خداوندو تهیه کردم زندگیم قشنگ جور دیگه ای عوض شده این فایلم مرتبط بود با جلسه 5 خیلی پر از آگاهی بود .

    خیییلی فوق العاده بود استاد عزیزم ممنونم ازتون

    در پناه خدای مهربان باشید

    خدانگهدار‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 159 رای: