درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3 - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)

250 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    منیژه حکیمیان گفته:
    مدت عضویت: 950 روز

    به نام خدا

    سلام به استاد عزیزم وخانواده بزرگ و دوست داشتنی عباسمنش

    استاد چقدر خوشحالم عضوی از خانواده بزرگ شما هستم چقدر این خانه واین خانواده را دوست دارم چقدر در این خانه حالم خوبه ،چقدر صحبت توحید وخدا ویکتا پرستیه ،چقدر همه بچه ها عالین وهمه اینها را مدیون شما ومریم جان هستیم ممنونم استاد عزیز وخدا را شاکرم که مرا به این مسیر هدایت کرد .

    استاد وقتی کامنتها را میخونید وبا مثال توضیح میدید چقدر درک وفهم مفاهیم آسان‌تر وراحت تره

    چون نکاتی هست که در زندگی روزمره درکش کردیم وبرامون ملموس بوده است .

    منم یه مثال خیلی جالب دارم مادر من نسبت به یکی از آشنا ها که یه خانمی هستن خیلی حساس شده است واعتقاد داره وقتی میبینمش یه اتفاق بدی واسم میفته واین خانم چشمم میزنه حالا جالبه خود مامانم هم در ادامه همیشه میگه والا نمیدونم چشم چیم میزنه خودش همه نظر از من سرتره ،با این که اینا میگه ولی بازم عقیده اش اینه که این خانم چشمش شوره و وقتی میبینمش بعد از رفتنش مریض میشم

    حالا استاد جالبه که واقعا هم مریض میشه چون باور کرده‌ ملاقات باهاش مساوی با مریض شدن وحال بده وتا زنگ دختر همسایه مان نزند تا بیاد نظرش را بگیره وبه قول معروف این چشم را باطل نکنه حالش خوب نمیشه کلی اسپند دود میکنه ومیخونه چشم بد دور ،وکم کم بهتر میشه .

    این در حالی هست که من اصلا چنین اعتقادی ندارم وبرای ما هیچ مشکلی پیش نمیاد .

    استاد جان واقعا سایت شما بی‌نظیره بارها در فایلهای شما شنیدم که سعی نکنید به زور یا با تشویق کسی را به این مسیر بیاورید شما روی خودتون کار کنید انرژی وتمرکز تان را روی خودتان بزارید واین حرفها مرا بیشتر وبیشتر مشتاق شما واین سایت ومسیر کرد .

    من با شما از طریق خواهرم وهمسرشان آشنا شدم وچنر تا از فایلهای شما را گوش دادم که صوتی بودن .بعد از مدتی یکی از همکارانم که با استاد دیگری کار میکردن مرا تشویق کرد به گروه اونا بیام

    در شهر ما جلسه داشتن همه هفته ،ماهی یه دفعه مسافرت میرفتن به صورت گروهی وبا بچه ها جلسه میزاشتن. چیزی که مرا تشویق کرد که وارد تیمشان شوم واز اون استاد محصول بخرم رفتن به مسافرت بود چون من عاشق مسافرت بودم و وقتی دیدم دوستم همراهشان به شمال رفته واز اونجا وفضا ش برام تعریف کرد منم جذب شدم .

    دوره تهیه کردم ودوبار در جلسات شرکت کردم جلسات انگیزشی خوبی بود یه تیم فروش هم داشتن که آموزش فروش میدادن اما چیزی که باعث شد من به سوی شما بیام وبا آموزش های شما همراه بشم این بود که اونها اصرار داشتن باید هر کدوم ما دوتا چهار نفر به گروه اضافه کنیم افراد را تشویق وترغیب کنیم که محصول استاد را خریداری کنن مدام با افراد صحبت کنیم وقانعشان کنیم یا برای اینکه همراهشان به سفر برویم یا باید 5میلیون خرید میزدیم یا 4 نفر را وارد گروه کنیم واین چیزی نبود که من میخواستم من فایلهای شما را گوش داده بودم وصدای شما در گوشم بود که هیچ چیزی زوری نیست وبه قول فیلم مارمولک حتی بهشت رفتن هم زوری نیست وما نخواهیم به زور کسی را به یه مسیری ببریم تا کسب در مدار وفرکانس دریافت اون مطالب وآموزش ها نباشه نمیتونه با ما هم مسیر بشه .ومن از اون گروه بیرون آمدم وبه سایت وارد شدم وچه قدر شکر گزار خداوند هستم البته له هیچ وجه ناراحت وپشیمان نیستم برای هزینه ای که برای اون دوره کردم و وقتی که گذاشتم چون اون یه تجربه‌ی خوب وعالی بود وباعث شد مدارس بالاتر رود تا بتوانم با مسیر استاد عزیز هم فرکانس شوم ویکی دیگه اینکه من تفاوت آموزش های استاد را با دیگر اساتید متوجه شدم و برام درس بزرگی داشت.

    استاد عزیز برای تمام آموزش هاتون که با جون ودل برای ما میزارید ممنونم خدا شما و مریم جان را برای ما حفظ ونگهداری کند آمین

    شما وهمه دوستانم را به خدا میسپارم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  2. -
    محمد طهماسبی گفته:
    مدت عضویت: 1361 روز

    سلام وقتتون بخیر.

    از تجربیات خودم در مورد پیش فرض ها و انتظارات می تونم بگم که چند سال پیش من یک علاقه خیلی شدیدی در مورد آواز خواندن در من شکل گرفت و من اشتباهی که کردم این بود که شروع کردم به صحبت کردن با بقیه، و همه میگفتن که خیلی سخته، باید حتما استاد داشته باشی، و من هم این حرف هارو اول کاری باور کردم ولی باز هم به تمرین کردن ادامه دادم و با یوتیوب رفتم جلو ولی پیشرفتی نکردم و بعد یک جورایی با این ذهنیت که من هیچ چاره ای ندارم و باید حتما استاد بگیرم استاد گرفتم و باز هم هیچ گونه تاثیری نداشت و کلی به اعتماد بنفسم هم آسیب زد این موضوع، تا اینکه شروع کردم این پیشفرض هارو تغییر دادم و با دیدن خواننده های بیشماری که بدون وجود استاد و تنها با تقلید کردن خواننده های مورد علاقه اشون تونستن به مهارت های خیلی بالایی برسن و خیلی از این خواننده ها واسه زمانی هستن که اینترنت به این گستردگی وجود نداشته، ولی الان بی نهایت آموزش در مورد این موضوع فقط داخل یوتیوب هست که کار رو برای من خیلی راحت تر می‌کنه و من وقتی این باور هارو تونستم به حدی نهادینه کنم، تغییرات رو تونستم ببینم که پیشرفت خیلی زیادی کردم که با قبلم هرگز قابل مقایسه نیستم.

    و یک مورد دیگه در مورد مثال قهوه، من یادم میاد که دوتا بسته قهوه فوری خریدم ولی یکیش بدون کافئین بود و داداش من بشدت کافئین بهش انرژی میده و فوری شروع می‌کنه بالا پایین پریدن، و بعد من خودم اون که کافئین داشت رو خوردم و بدون کافئین رو دادم داداشم ولی مثل همیشه شروع کرد به بالا پایین پریدن و باشگاه رفتن ⁦:⁠-⁠)⁩

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  3. -
    شهناز فرجی گفته:
    مدت عضویت: 931 روز

    خدایا هرانچه دارم از توست

    شکرگزار تو و قوانین بی عیب و نقص و بدون تغییرت هستم

    سلام به استاد عزیز و مریم بانوی نازنینم🫶

    من ساجده هستم دختر شهناز

    استاد این قسمت با من چه کرد واقعا

    یعنی ترمزی از من شناسایی و رفع شد که از زمان گوش دادنش و گرفتن اگاهی این فایل تا تحقق خواسته ام به چند ساعت نکشید خواسته ای که چند سال و تقریبا هر سال میخواستم ولی از سوی همسرم پاسخ دلخواه رو دریافت نمیکردم اونم پول ماهانه ای بود که دریافت میکردم دو سالی بود که اصلا اضاف نشد برام امسال که روی خودم کار کردم و درخواست دادم گفت باشه اضاف میکنم مبلغی رو که من گفتم قبول نکرد و به توافق نرسیدیم در واقع چند روزی بود همش میگفتم گیر کار کجاست این همه خواسته های بزرگتر داشتم و دریافت کردم چرا این نمیشه وقتی متوجه ترمز شدم چون همسرم براحتی پول خرج نمیکنه و به قول خودش حساب شده خرج میکنه البته ناگفته نماند همش برای اینده ما تلاش میکنه کاملا اهل خانواده هست بهر حال تفکرات خودش رو داره اینم روی من تاثیر گذاشته بود که کلا زیاد نمیکنه اگرم کنه خیلی کمه نسبت به تورم درواقع هیچ نیست تا وقتی استاد توضیح دادن و کامنتهای دوستان رو خوندن متوجه داستان شدم و شروع کردم از اول اشنایی تا الان کارهایی رو که براحتی برام انجام داده و خرجهایی که برام کرده که تا الان برای خودش نکرده سفرهایی که براحتی من رو برده همه رو روی کاغذ نوشتم و گفتم انقدر من رو دوست داره و برام ارزش قائل بوده کارهایی که برای کسی تا الان نکرده برام من انجام داده پس باور منطقی برای ذهنم اوردم و کلی احساس خوب و حال خوب پیدا کردم و رها کردم کلا تا ایشون اومدن خونه یه چند ساعت بعد کنارم نشست و گفت من نشستم به درخواست و حرفهات فکر کردم فهمیدم که حق با تو هستش و میدونم بازم این مبلغ برات کمه و تو ارزشت بیشتر از اینهاست ولی دوست دارم یکم مراعات کنی و کارت رو بردار و اون مبلغی که خواستی برو برای خودت واریز کن و هر وقت هم پول تموم و شد و کم اوردی هم من که نمردم و کارت هم تو کشو بردار حتما اینها رو کسی ‌داشت میگفت که چند سال بود میگفت نیازی نیست اضافه کنم برات ماهانه ها و من مات و مبهوت از جواب دادن قوانین بی نقص خداوند، و پیدا کردن ترمز ذهنیت و تمرکز روی نشدن داستان. حیفم اومد که اینو تعریف نکنم هم رد پایی برای بعدا خودم بزارم و هم اینکه مثل کامنت دوستان هدایتی برای بقیه باشم

    خدایا هر انچه دارم از توست

    از خدا میخوام براتون سلامتی و عشق و ارامش و شادی و ثروت رو

    عاشقتونم️️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  4. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1176 روز

    سلام بر استاد عزیز و خانم شایسته

    ی اتفاق جالب خواهرم تعریف کرد که گفتم بیام اینجا بنویسم. تو تعطیلات خواهرم شمال بود همراه برادرم و مادرم. یک روز بخاطر کمر درد شدید خیلی کلافه بود مادرم گفت من قرص استامینفون تو کیفم دارم بردار و بخور بهتر میشی خواهرم میره از کیف مادرم قرص برمیداره و میخوره ، میگه بعد چند ساعت خوب خوب شدم و به کاراش و مهمونا رسید . شب قبل خواب مادرم کیفش رو اورد که قرص بخوره به خواهرم گفت از کدوم قرص خوردی و خواهرم نشون داد بعد مادرم گفت این قرص قند هستش اصلا استامیفون نخوردی و وقتی این رو تعریف کرد به قدرت ذهن بیشتر پی بردم و گفتم بیام اینجا هم بنویسم .

    وقتی ذهن تا این حد قوی و قوانین فرکانسی انقدر دقیق داریم بهتره در مسیر خواسته و رشد از ان استفاده کنیم.

    شاد و سلامت باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  5. -
    Maryam گفته:
    مدت عضویت: 3816 روز

    بنام یگانه بی همتا

    سلام استاد عزیز و مریم جان و همه دوستان خوبم ‌‌‌‌.‌من همیشه باور داشتم یه راه آسونی هست برای وزن کم کردن و خدا رو شکر خیلی راحت وزن کم کردم به وسیله قانون سلامتی ولی کسی می شناسم که همیشه می گفت نه دیگه من سنم بال رفته دیگه نمیشه اینو از خیلی سال قبل می گفت و هنوز هم نتونسته

    یه مورد دیگه اینه که قبلنا هر وقت به املاکی می رفتم برای خرید خانه همیشه می گفتن با این قیمتی که شما می گید نیست نداریم پیدا نمیشه نگرد منم خیلی راحت باور می کردم و نا امید می شدم ولی از وقتی که یاد گرفتم قبول نکنم و باور نکنم حرف اونارو خیلی راحت تونستم خونه خیلی خوب با قیمتی که اونا می گفتند نمیشه تو محله خیلی بالاتر خریدم خدایا شکرت که اینو بهم یاد دادی توی این سایت توحیدی سپاسگزارم از خدا و بعد از استاد عزیز

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    مهسا میهن خواه گفته:
    مدت عضویت: 1637 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    چند روزه دارم تمام تلاشم میکنم در مورد اطرافیانی که تمرکز بر نکات مثبتشون و بیان آن برام سخته انجام بدم حتی چند ماهه صفات مثبتشون هم نوشتم و میخونم ولی فایده نداشته خیلی ذهن سرسختی میکنه

    اومدم فکر کردم یه نفر که نظرم خیلی در موردش مساعده و مثبته من چطور رفتار میکنم دیدم من داءم دارم یا تو ذهنم یا به خودش یا پشت سرش تحسینش میکنم

    ولی برای این افراد زبونم قفله از شدت منفی بدن یا حتی فکر کردم شده هر دوی این افراد یه عمل انجام دادن مثلاً حرف ناسزا گفتن که من خیلی بدم میاد اما در مورد فردی که نظرم مثبته اصلا به نظرم و حتی به ذهنم هم نیومده که کار بدی هست اما در مورد فرد با نظر منفی چنان واکنش داده که بدترین کار انجام داده اصلا نمیتونم تحملش کنم خیای دارم تلاش میکنم همون ویژگی های مثبت که ازشون نوشتم به زبون بیارم بگم بهشون ولی ذهنه برتره و چموش با کوجکترین رفتار خلاف واقع میره سمت سناریو این فرد مشکل داره و قطع رابطه ولی من باید بتونم انجام بدم تربیت کنم یاد بدم به ذهنم که پیش فرض ها رو کم کم کمتر و مثبت ها رو بولد بولد بولدتر کنه به چه روش؟؟؟

    با بیان با فکر با داءم به خودم خودشون گفتن به امید خدا ازش یاری میخوام مرا آسان کنه بهم یاد بده الگو تمرین بده

    به امید خدا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    مریم میرشب گفته:
    مدت عضویت: 1935 روز

    سلام استادِ جانم

    ممنونم بخاطر تک تک آگاهیایی که تا امروز بهمون دادین و واقعا دنیامون رو قشنگ کردین و بقول خودتون گروه تحقیقات عباسمنش کاری کن که جهان جای قشنگتری برای زندگی شود :)

    یه ماجرای بامزه که برام افتاد این بود که خواهر بزرگتر من ناخواسته یا بهتره بگم خدا خواسته بچه سومشو حامله شد توی سن 39سالگی و بابت این موضوع بشدت ناراحت بود و گریه میکرد و غر میزد و یه دکترا هم توی مراحل سنوگرافی و … خیلی اونو میترسوندن بابت زایمان و اینکه بچه سالم باشه و ازاین مدل ترسا

    خلاصه یه روزی حسابی بابت همین ترسا گریه کرده بود و بعدش به من زنگ زد و ترس از زایمانش داشت و ماه هشت یا نه بارداریش بود حدودا

    خلاصه من چون از خانواده مذهبی هستم و کلا خانواده های مذهبی اعتقاد شدید به خواب دیدن دارن خخخ یه دروغ گفتم

    خواهرم زنگ زد و یه خرده درد دل کرد بعد بهش گفتم من یه خوابی دیدم خواب دیدم یه نفری اومده بهم گفته بخواهرت بگو نترسه بچه تو یه بچه فوق العاده است و سالم سالم بدنیا میاد و اینقد این بچه خاصه که خیرو برکت عجیبی توی زندگیش میادو کلی پولدار میشه

    وقتی اینو گفتم گفت دقیقا دیشبش باخدا حرف میزده و گریه میکرده و اینقد حسش خوب شد و حس کرد یه جواب از طرف خدا گرفته و خداروشکر بچش بدنیا اومد سالم سالم و براحتی و گشایش

    و جالبی ماجراش این بود که خواهرم اینقد این حرف منو باور کرد و به شوهرشم گفته بود و اونم باور کرده بود که بعد بدنیا اومدن بچشون زندگیشون متحول شد

    درحدی که خواهرم فقط دارایش یه خونه و یه ماشین بود بعد بدنیا اومده پرهام اونا تونستن یه باغ بخرن ماشینشونو ارتقا بدن یه زمین خریدن و الان خونه دومشونو دارن درست میکنن و چنان خیرو برکتی اومد توی زندگیشون که بارها شوهر خواهرم با شوخی بهم میگفت مریم تو که اصلا خواب نمیدیدی عجیب بوده همچین خوابی دیدی والان بچه خواهرم دوسالشه و از همون لحظه ای که بدنیا اومد اینقد تحول مالی در زندگی خواهرم ایجاد شد که بهم میگفت اینقد که شوهرم بابت پرهام برام طلا خرید و هدیه داد نتونست برای دوتا بچه قبلی بده خداروشکر

    خواهرم میگفت همش پروژه های سنگین برای مهدی(شوهرش) میاد و کارش عجیب رونق گرفته

    و اینقد الان برای خواهرم این بچه عزیزه و حس خوب داره که دیگه اون ناشکریا و غر زدنارو نه تنها فراموش کرده بلکه میگه چقد خوب شد بچه دار شدم تازه میفهمم بچه داشتن چقد خوبه و اصلا بزرگ کردنش چقد لذت بخشه

    خدارو شاکرم بخاطر وجودتون استادو شاکرم بخاطر حضورم دراین سایت مقدس و ارزشمند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    اميركاوه نجدي گفته:
    مدت عضویت: 2295 روز

    سلام و درود

    انشاالله که امسال بهترین سال همه امون باشه

    بله همه چیز بر میگرده به باور هر فرد و اینکه خداوند ما رو جزیی از وجود خودش خلق کرده و قدرت خلق کنندگی رو در اختیار و جز صفات انسان قرار داده ولی با توجه به گذشت زمان و ورودی های ذهنی مان ما از اصل خود دور مانده ایم و خداوند راه سعادت و برگشت به اصل خود رو بوسیله هزار دستانش که یکیش شما خوبان هستین داره به ما یاداوری میکنه مایی که جوینده و طالب هستیم

    چون هرکسی کو دور ماند از اصل خویش. باز جوید روزگار وصل خویش

    بله همه ما در تلاشیم تا با هدایت های خداوند و یاداوری و تلنگرهای استاد عباسمنش بر گردیم به اینکخ ما خالق زندگی خود هستیم و این باور دوباره در وجود ما رشد کند که هرانچه را که بخواهیم و ذهنمان باور میکند میتوانیم بدست بیاریم و خداوند خودش در کتاب اسمانیش فرموده ما سرنوشت قومی رو تغییر نمیدهیم مگر به دستان خودش

    و امسال ما در اینجا تصمیم گرفتیم که سرنوشت خودمون رو خودم‌ن خلق کنیم و بهترین ها را که لیاقتش را داریم ار سلامتی شادی ثروت و سعادت برای خودمون خلق کنیم و فقط و فقط روی خودش حساب کنیم و فقط و فقط خودمان مسول زندکی خودمان هستیم نه هیچ کس دیگر و حال و احوال خودمون رو به هیچ کس و هیچ چیز گره نزنیم ،پس پیش به سوی خلق بهترین ها با قدرت

    امیرکاوه عزیز و دوست داشتنی بهت تبریک میگم که بالاخره دستت به نوشتن کامنت باز شد و رد پا داری از خودت به جا میذاری که بدونی که کی هستی و چه قدرتی داری ،افرین بهت ️️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  9. -
    مریم رمضانی گفته:
    مدت عضویت: 249 روز

    سلام به استادعزیز ودوستداشتنی .

    چقدر باورها تغییراتی توی زندگیت ایجاد میکنه.یک باوری بود توی خانواده ما که هرکسی توزندگیش خوشبخت شاد پولدار موفق هست (یک زن موفق پشت همسرش هست)من هرچی به زندگیم نگاه میکردم میدیدم که همیشه جنگ جدال تنها بودن.خانواده میگفتن بیشتر تلاش کن این کم هست.مشکل از توهست .واون باور توی ذهن من خانه کرده بود.امروز نگاه میکنم بعداز گذشت3سال که زندگی مشترک من به پایان رسید .من چقدر خانمی موفق هستم با باورهای درست کامل کنار شما خانواده بسیار بزرگ زیبا.خدایا هزاران بارشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  10. -
    خوشبخت آزاد گفته:
    مدت عضویت: 1944 روز

    سلام استاد عزیزم

    واقعا درسته که پیشفرض های ما تجربیان مارو میسازن

    مثلا من همیشه پیشفرضم این بود که

    سلامت خواهم بود

    روابط عاطفی غنی خواهم داشت

    کاری به نظر مردم نخواهم داشت و اونجور که راحتم زندگی خواهم کرد

    شغل خیلی راحتی خواهم داشت

    شغل پولسازی خواهم داشت

    مسافرت های زیادی میرم

    ماشین های فوق العاده ای سوار میشم ماشین خودمو خواهم داشت

    با آدمای مهربون و آرومی برخورد خواهم کردم

    استرس نخواهم داشت به خاطر هیچ چیزی

    خونم مثل دسته گل خواهد بود

    دوست داشتنی و زیبا خواهم بود

    خوش اندام خواهم بود

    ورزشکار خواهم بود

    و احساس لیاقتم رو بالا خواهم برد و به خاطر هیچ چیزی ناراحت نخواهم بود

    من این پیشفرض هارو شروع کردم به ساختن

    و شکر خدای مهربان

    به همه اش رسیدم

    و تلاش میکنم بازم برای خودم هدف ایجاد کنم تا درگیر زندگی بقیه نباشم و این مسیرهای عصبی رو ادامه بدم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: