درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 3 - صفحه 18 (به ترتیب امتیاز)

250 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    سید حسین خالصی گفته:
    مدت عضویت: 1182 روز

    سلام به استاد عزیزم و همه دوستان

    خدایا شکرت برای حضورت در زندگیم.

    این فایل را نگاه کردم خیلی درس ازش گرفتم.

    گفتم دسته گلی که خودم آب دادم را براتون بگم سال401رفتم تو دفتر لیزینگ یه ماشین خریدم نصف پول را پرداخت کردم موقع امضای قرارداد گفتم نکنه تو فیلم ستایش مثل حشمت فردوس همه چی را از دست بدم .من باور کردم و تاالان صاحب ماشین که نشدم هیچ پولم را هم از دست دادم .

    خدایا شکرت که با آموزه های استاد عزیز وفایل کشف قوانین زندگی فهمیدم من خالق زندگیم هستم

    خدایا شکرت برای فراوانی نعمت هایت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  2. -
    حسین رضایی گفته:
    مدت عضویت: 137 روز

    سلام و درودِ خدمت استادعباسمنش و‌خانم شایسته و تمامی دوستان خوبم.

    خداروشاکرو سپاس گزارم بابت استادخوبم و دوستان پرانرژیم‌ که دراینجا‌حضوردارن

    چندوقت پیش یکی از دوستام یه کتونی کادو اورد برام و گفتش که این کتونی خودم کادو گرفتم ولی بزرگ برام ومیخوام بهت کادو بدم این کتونی رو از یکی از دوستان که‌دربهترین نقطه تهران زندگی میکنه کادو گرفته بود و به این نیت گرفته بود که‌این اصل اورجینال برند ساکونی،خلاصه ما این کتونی رو روز اول پوشیدم این حسو به من داد که انگار فنر زیر پاهام فنر کذاشتن خیلی احساس خوبی داشتم باهاش یه مدتی ازش گذشت و همون کتونی از نوک انگشت پاره شد و از فرم افتاده بود کمتر از چندماه دیگه قابل استفاده نبود ولی من به این باور این کتونی رو پوشیدم که این از همون کتونی هاست که انقدر بپوشم دیگه خسته بشم ولی اینجور نبود.

    اینم تجربه من از این فایل.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    حبیب‌الله حبیب لی گفته:
    مدت عضویت: 1129 روز

    سلام خدمت استاد وهم فرکانسی های عزیز

    من امروز مشغول نصب نرده آهنی بودم وپیشم 3نفر نوجوان بودند که یکی از آنها قادر نام بود که در تعمیر گاه موتورسیکلت کارمی‌کند که قادیر به رسول نام می‌گفت برادرت آمد تعمیرگاه به اوستا گفت موتور من کلاج می‌کنه تعمیر کن قادیر میگه من به برادر رسول گفتم موتورت سالم است گوش نکرد گفت درست کن بعد اوستا به قادیر گفته موتور باز کن قادیر میگه به اوستا گفتم پول الکی میگیریم اوستا گفته باز کن میگه موتور باز کردم دستم روغنی کردم دست زدم سمت قسمت کلاچ بعد موتور بستم و بعد به برادر رسول گفتم تعمیر کرد م چک کن تحویل بگیر گفت چک کرد گفت اصلا مثل روغن کار می‌کنه دمت گرم وخیلی تشکر کرده وراضی راضی رفته است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  4. -
    سونیا نوری گفته:
    مدت عضویت: 487 روز

    بنام خدایی مهربان

    سلام به همه دوستان خوبم و استاد عزیزم

    درسهای از یک توت فرنگی 19 دالری قسمت 3

    خداره صد هزار مرتبه شکر برای این مسیری زیباییکه همه مان در آن استیم

    تمام زنده گی ما توسط باورهای ما شکل می‌گیرد پس چقدررر عالی که این باورهای ما را بشکل که در جهت خواسته های باشد شکل بدهیم .و فقط و فقط در مورد چیزهایی صحبت کنیم که به ما احساس خوب میدهد.

    در مورد مثال که گفتین من هم بیاد زمان کانکور خودم افتادم ، همیشه استاد ما برای من می‌گفت سونیا هر سوال که تو نتوانستی حل کنی بفهم که او سوال اشتباه است و این باور باعث شده بود که من حتی درسهای را که درست نخوانده بودم هم حل کنم و هر سوال را حل میکردم .

    تنها باورهای فرد است که سازنده ویا خراب کننده زنده گی اش میباشد .

    خداره صدهزار مرتبه شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سما گفته:
    مدت عضویت: 1912 روز

    سلام به استاد عباس منش عزیز و همه دوستان

    زمانی که داستان توت فرنگی رو از زبان شما شنیدم یادم اومد سالها پیش زمانی که دانشجو بودم یک روز که از دانشگاه برمیگشتیم دوستم من رو به ی آب میوه دعوت کرد و چون میدونست من آب پرتقال دوست دارم برای من آب پرتقال گرفت .وقتی آب پرتقال خوردم روی قوطی نگاه کردم و دیدم نوشته آب سیب موز ولی من چون فکر کردم آب پرتقاله واقعا طعم پرتقال حس کردم حتی بنظرم خیلی هم آب پرتقال خوشمزه ای بود.ولی وقتی عکس سیب موز رو دیدم و نوشته بود آب سیب موز واقعا تعجب کردم چطور ممکنه من آب سیب موز که اصلا دوست نداشتم بوخورم ولی چون فکر میکردم آب پرتقاله کاملا طعم پرتقال حس کنم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    سینا عباسیان گفته:
    مدت عضویت: 243 روز

    به نام تمام خالق هستی و آرامش بخش تمام دل ها

    با سلام خدمت استاد عزیزم خواستم بگم که چقدر از این فایل لذت بردم و واقعا از گوش دادنش سیر نمیشم باورم نمیشه که چقدر یه فایل میتونه گران بها با ارزش باشه و وقتی به حرف های شما گوش میدادم با گوشت خونم حس میکردم که چقدر درسته این حرفا پدر من اهل مسافرت های خارج از کشوره و تقریبا بیشتر کشور هارو مسافرت کرده از خاطراتش که تعریف میکرد تو مسافرتی که به ترکیه داشت یکی از هم سفرهاش زمین میخوره و لنگش میشکنه و چون مخارج درمانی توی ترکیه زیاد بوده نمیتونسته عمل کنه و اونقدرا پول نداشت و مجبور تحمل کنه تا موقع پرواز بشه و بره ایران که عمل کنه و توی این چند روز که تا پروازش مونده بود از درد داد بیدا میکرد پدر من میگفت که من هرچقدر مسکن از سوزن قرص داشتم بهش دادم تا روز اخر دیگه هیچی نداشتم بعد یک روز دیگه مونده بود به پرواز پدرم میگفت التماس من میکرد که مسکن برام بیار پدرمم میگف دیگه هیچ قرصی ندارم که بهت بدم بعد پدرم میگف یه قرص معد (رانیتیدین) داشتم تو اب حل کردم بهش دادم گفتم این قوی ترین مسکنه خارجیه و تظمینی 24ساعت هیچ دردی نمیکشی و بهش دادم خورد و در کمال ناباوری پدرم میگفت بعد از 10 دقیقه از جاش بلند شد انگار که خوب شده و میگفت تا 24ساعت انگار ن انگار اصلا جایش شکسه بوده و بعد از دقیقا 24ساعت دردش شروع شد من وقتی این فایل استاد عزیزم گوش دادم فهمیدم که چقدر اشناس و همه ما یه مثالی داریم که بفهمیم همه چی دسته ذهن ما هست و ما قادر هستیم همه چیز تغییر دهیم من 9ماهه به طور جدی روی قانون کار میکنم به لطف خدای عزیزم تغیراتی توی زندگیم رخ داده که قادرم از خوشحالی گریه کنم الاهی هزار بار شکرت خدای عزیزم که استاد درجه یکی مثل استاد عباس منش سر راهم قرار دادی که بتوانم قانون جهان هستی متوجه بشم و انقدر لذت این زندگی که دارم ببرم من یک مربی تنیس روی میز هستم و کلی بازیکن دارم و فقط میخام انقدر رشد کنم و بجایی برسم که ازم بپرسن دلیل موفقیت چی بوده اول بگم خدایی که دستمو گرفت و کمکم کرد دوم. سایت عباس منش دات کام ️

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  7. -
    علیرضا طاهرزاده اصفهانی گفته:
    مدت عضویت: 1727 روز

    درود بر شما استاد عزیزم.

    درود بر شما مریم خانم عزیزم.

    خداروشکر میکنم استاد با شما استاد عزیزم در این مسیر الهی همراه هستم.

    خداروشکر این لطف خدا به من بوده.

    من داشتم کامنت های دوستانم را میخوندم، گفتم چه خوبه منم بیام و از باورهای نادرستی که باعث شده تا الان اون نتایجی که میخواهم را نداشته باشم صحبت کنم.

    باور تاثیر عوامل بیرونی.

    استاد به شدت این باور روی من تاثیر میذاشت، هرکاری میخواستم بکنم اجازه نمی‌داد تا جایی که هیچ وقت احساس نمیکردم میتونم برم و یک کار جدا بگیرم، یا بتونم رشد مالی داشته باشم.

    تا اینکه از خرداد ماه 403 تا مهرماه بیشتر تلاش کردم ذهنی این باور را تغییر بدهم. که آقا هیچ کسی نمیتونه روی زندگی من تاثیر بذاره.

    منم که قدرت میدم. و اگر این مسیر را ادامه بدهم، قطعا نتایجم هر روز نازیبا تر میشه.

    به لطف هدایت الله هدایت شدم به یک کار معدن و در اون معدن درسهایی گرفتم که چقدر باعث رشد من شد. خداروشکر. بزرگترین این بود که هیچ عامل بیرونی در زندگی من تاثیر گذار نیست.

    یا یکی از نکات دیگه این بود که من همیشه یه الگوی تکرار شونده داشتم تو کارم و این بود که توی هیچ کاری در آخر کارفرما و من رضایت نداشتیم از هم و با ناراحتی کار تحویل میشد.

    توی کار معدن هم داشتم به اون سمت میرفتم که به خودم گفتم، این بار برعکس باید بشه و من باید با این افراد دوست بشم.

    کاری ندارم بعدش چی میشه ولی الان میخوام باهاشون دوست باشم و باهم کار رو پیش ببریم.

    خلاصه دفعه آخری که برگشتم تو معدن کلی با کارفرما و نیروهاش خوش و بش کردم و با رضایت از هم جدا شدیم.

    فکر کنم توی قسمت های قبلی گفتم، یه کتابی بود در مورد اصول و مبانی مدیریت بازاریابی… حدود 430 صفحه است و پر از نکات خوب و یا نامناسب.

    اما روز صفر یعنی روزی که میخواستم با این کتاب آشنا بشم، یکی از دوستانم که از این کتاب و کتب دیگه برای رشد خودش و کسب و کارش استفاده کرده بود، گفت این کتاب خیلی سخته و تو نمیتونی…

    خلاصه آقا من سختم بود بشینم پای کتاب.

    تا اینکه فکر کنم قسمت اول همین فایل روی سایت قرار گرفت و من گفتم ببین چه میکنه این ورودی های نامناسب، خلاصه چمباتمه زدم رو کتاب و دیدم اتفاقا کتاب راحتیه، یکم غلط املایی داره، وگرنه خیلی قابل فهمه.

    توی بحث مالی، من یه سری با‌ورهای نامناسب دارم هنوز، که یکم رشد مالی منو سخت کرده.

    در حقیقت من پول خوب میسازم(خدایی هنوز عالی نیست ولی بد هم نیست)، اما نمیتونم استفاده کنم.

    از اونجایی که یکم ایمانم به هدایت الله بیشتر شده به خودم گفتم ببین، بشین و الگوهاتو بشناس. ببین چیه باور کردی با ورودی نامناسب که نمیتونی از پولت استفاده کنی.

    چندتاشون ایناست:

    1. باور به محدود بودن زمانم.

    2. باور به اینکه نیروهای خوب کمه.

    3. باور به اینکه من لایقش نیستم.

    4. باور به محدود بودن پول.

    5. باور به اینکه من توانایی کنترل هم زمان هم پول، هم حساب و کتاب و هم انجام کار و … را ندارم.

    6. باور به اینکه من تا پول میاد باید خرج کنم.

    7. باور به اینکه من نمیتونم به راحتی افراد مناسب را استخدام کنم.

    8. باور به اینکه سر من کلاه میگذارند.

    9. باور به اینکه من آدم ساده لوحی هستم.

    10. باور به اینکه آسان شدن برای آسانی ها به این معناست که تو هیچ کاری نکنی ولی یه کیسه پول بیافته جلو پات! (تو این خیلی گیر داشتم الان خیلی بهتر شدم).

    استاد بیس تمام این باورها حرف ها، شنیده ها، اخبار و فیلم هایی بود که از کودکی تا جوانی دیدم و خلاصه 3 سال طول کشید واسه من تا بتونم یکم این باور های نامناسب را تغییر بدهم با باورهای مناسب.

    من یک سری خاطرات مشابه این توت فرنگی 19 دلاری دارم، ولی کامل یادم نیست. دقیقا شدخ بود منم برم یه اشغال بخرم و بعد همین طور خودمو گول بزنم.

    خلاصه یه درس مهمی هم که من گرفتم این بود که از این ذهن میشه تو جهت مثبت هم استفاده کرد. اینجوری اگر تضادی هم باشه، در نهایت به نفع من نتیجه میدهد. فقط کافیه به اتفاقات دید مثبتی داشته باشم.

    عاشقتونم استاد عزیزم.

    خداروشکر حدود 2 روز هست میخوام کامنت بذارم، نمیشد.

    ان شاءالله هرکجا هستید در پناه رب العالمین شاد، سالم، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  8. -
    شیرین وفائی گفته:
    مدت عضویت: 275 روز

    به نام خداوند مهربان

    سلام به استاد گرانقدرو همه دوستان عزیز.

    بنده کارمند بهداشت هستم تو دوران کرونا چون اکثر نیروها درگیر بیماری بودن نیروی انسانی کم بود واز من خواستن که برم تو آزمایشگاه مرجع که نمونه های کرونا رو از سراسر استان دریافت کنم.

    من ازصبح تو آزمایشگاه بودم تا 5_6عصر ونمونه هارو دریافت میکردم اکثر همکارا می‌ترسیدند و وحشت زده بودن چون دقیقا با اصل قضیه یعنی خود کرونا درارتباط بودیم بارها و بارها هم نمونه تو دستم باز می‌شد درسته ازلحاظ پوشش رعایت میکردیم اما وقتی نمونه مثبت باز می‌شد خوب ویروس همه جا پخش می‌شد وآلودگی همه جا بوداما من اعتقاد داشتم که هیچ ویروسی نمیتونه منو از پادربیاره ومن کرونا نمیگیرم واین ویروس روی من تاثیر نداره بااینکه گاهی اوقات اصلا ماسک هم نمیزدم تو اون محیط آلوده نسبت به دیگران شاید20٪ رعایت میکردم اونم بخاطر دوربین هایی بود که تو محیط آزمایشگاه نصب بود وهرکسی که تو آزمایشگاه کارمیکرد بایستی ازلحاظ پوشش رعایت میکرد اما من حتی یبار هم اونجا کرونا نگرفتم خیلی بیخیال بودم روی این قضیه باتوجه به اینکه اکثر همکارا بارها وبارها این بیماری رو گرفتن حتی کسایی که واکسن هم زده بودن وجالب اینه که من حتی اعتقاد به واکسن نداشتم وحتی یک دوز هم واکسن نزدم.واینو مطمئنم که بخاطر همون باورم بوده که هیچ مشکلی برام ایجاد نشد .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    الهام رهنما گفته:
    مدت عضویت: 1596 روز

    به نام خدای مهربون و قشنگم

    الهی صدهزار مرتبه شکرت ک امروز هم فرصت دوباره زندگی رو بهم بخشیدی و کمکم میکنی تا هر لحظه مست و تسلیم خودت باشم الهی تنها تورا میپرستم و تنها از تو یاری می‌جویم

    وقتی مثال های دوستانم رو میخونم و میشنوم برای خودمم تجربه های گذشتم تداعی میشه ک در گذر زمان فراموش شدن و هیچ وقت نیومدم بهشون فک کنم تا ازشون درس بگیرم استادم ازتون میلیون ها بار سپاسگزارم ک انقدر حرفه ای و هوشمندانه از دل یه مصاحبه و چالش ب ظاهر ساده و شاید از نظر خیلیا در حد فان مطالبی تا این حد گوهربار و ارزشمند برامون بیرون میکشین و ذهنمون رو وادار میکنین ب تامل و تفکر عاشقتونم از خدا میخام کمکم کنه منم بتونم تا این حد متمرکز و حواس جمع باشم تو زندگی شخصی خودم

    مثالی ک برای خودم پیش اومده بود و نگاه من بهش با دیگران متفاوت بود ،زمان عقدمون که کاملا یهویی و معجزه وار و در عین ناباوری رخ داد برامون ما کلا همه چی و سپردیم بخدا و شاهد معجزات بی پایانش بودیم زمان بله برون ک اردیبهشت ماه شد با هم صحبت کردیم ک عقدمون 3،3،3 تاریخ رند باشه ک یهویی شد 30،3،3 درست روز سالگرد آشناییمون ک اونم واقعا انگار خدا تاریخش و بهمون گفت و انجام شد و ب خوبی و خوشی و فوق‌العاده عالی سپری شد و از زمان عقدمون تا ب همین الان میتونم صدهاااا معجزه رو تو زندگیم بیام توضیح بدم ک چ همزمانی ها ک برامون اتفاق نیفتاد و خدارو هزاران بار شکر ک داره روز ب روز هم عالی و عالی تر میشه چون باورمون بر اینه ک رابطه عاطفی قشنگی داریم ک خدا خودش داره هدایتش میکنه و تمام برنامه ریزی هاش و میکنه چند وقت پیش خونه دوستم مهمون بودیم ک یهو بحث قمر در عقرب و این حرفها شد و از اونجایی ک من تو این بحثا شرکت نمیکنم تاریخ ازدواجشون و نگاه میکردن تو گوگل ک ببینن تو اون تایم بوده یا نبوده و اینا یکیشون برگشت گفت توام بگو تاریخ عقدتو ببینیم چ زمانی بوده گفتم فلان تاریخ یهو دیدم سرخ شد سفید شد کلا حالش عوض شد بخاطر اینک مثلا من نفهمم ب من نگفت گویا زمان عقدمون تو اون تایم بوده و یجورایی حالت استرس و ترس ب خودش گرفت با کمال خونسردی گفتم معنی قمر در عقرب چیه گفت دقیق نمیدونم ولی میگن خوب نیس تو اون تاریخا عقد بشه یا کار مهمی انجام بشه گفتم کی گفته گفت نمیدونم ک منم شنیدم گفتم ببین منم نمیدونم چ اتفاقی میفته یا نمیفته برام مهم نیس اگر ی روزی خدای نکرده یجوری بشه تقصیر قمر نبوده مدار و فرکانس خودم همه چی و رقم میزنه انگار ک گنگ باشه براش حرفام برگشت گف آخه فلانی رفته یجایی ک ببینه چرا زندگیش خوب نیس و راضی نیس بهش گفتن ک بر اونم اینجوری شده و باید جدا بشه گفتم این حرفا ینی چی کار نکردن شوهرش یا دوس نداشتن همدیگشون یا حس خوب نداشتنشون چ ربطی ب این خرافات داره اونا بشینن با هم مسائلشون و حل کنن و درست کنن دگ نیازی نیس ک برن دنبال این کارا دیدم خیلی مقاومت میکنه و این موضوع تبدیل ب باور قدرتمندی شده تو وجودش بیخیالش شدم و دگ ادامه ندادم

    تو راه برگشت ب خونه مدام تو ذهنم تکرار میکردم همه چی در زمان و مکان خودش برای من اتفاق میفته اینم خاست خدا بود و من هرلحظه تسلیم خدا هستم و اومدم ی باور جدید برای خودم ساختم اون تایم قمر و عقرب و این حرفا ک اکثرا همه اعتقادشون بر این موضوعه انجام ی کار یا خیلی عالی میشه یا بقول اینا یجور دگ میشه برای من عااااالی و عالی تر میشه و دگ بهش فک نکردم و توجه و تمرکزم و بیشتر و بیشتر گذاشتم روی زندگی و اهدافم و خدارووووووو هزاران بار شکر ک هرروز درهای جدیدتری برام باز میکنه الهی صدهزار مرتبه شکرت

    استاد قشنگم عاشقتونم

    مریم جونم عاشقتم

    خانواده قشنگم عاشقتونم

    خدای بی نظیرم عاشقتممممم

    الهی ک همیشه در پناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین

    فعلا.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    بهاره نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد نازنینم ان شاءالله همیشه سالم و تندرست باشید!

    یه جمله ای می‌خوام بگم که یدفعه اومد تو ذهنم

    نمی‌دونم چرا اما وقتی در جمله ی بالا نوشتم تندرست باشید یادم افتاد که ما تو محلمون یه پارک بزرگگگ و خیلی خوشگل و سرسبز داریم که پره از درختای بزرگ و تنومند و خوشگل و تو هر فصلی به اون پارک بری از زیباییش لذت میبری!!

    که از اتفاق اسم این پارک محلمون ( پارک تندرستی) هستش!!

    اتفاقا هروقت صبحا با بابا رفتیم پیاده روی دیدم همه خوش هیکل و دوست داشتنی و تندرست هستن

    الحق که اسم پارکمون مناسب و برازنده افراد تندرستشه!

    بریم سراغ یه چند تا تجربه جالب تو زندگیم که استاد تو این 3 قسمت این فایلا بسیار عالی این مباحث و برامون جا انداختن و کلی هم درس داشت

    اولین تجربه مال شب عید بود!

    آقا من به اتفاق خانواده تو بازار بودیم برای خرید عید

    و خب جمعیت زیاد بود و همه داشتن خرید می‌کردن!

    از مغازه دار و دست‌فروش که دیگه همتون دیدید و تجربش و دارید، داشتن میفروختن

    آقا این وسطا یه چند تا مغازه هم بود که مگسم توش پر نمیزد!! همون لحظه به آبجیم اون مغازه ها رو نشون دادم و بهش گفتم همه چیز باوره!! تو بهترین منطقه شهر باشی، مغازه وسط بازار باشه بعد نفروشی؟؟؟ اونم شب عید که تا اسکاج فروش هم هرچی داشت و فروخته و کاسبی کرده!

    همه باور دارن که شب عید همه میفروشن همه!

    استاد من اون شب عجیب این باور توم قوی تر شد که همه‌چیز خودتی، همه کاره خودتی، تا اون باورا عوض نشن حالا تو بیا تو بهترین جای بازار مغازه بزن و فلان قدرم اجاره بده! اما وقتی تو تغییر نکنی دریغ از درآمد!

    یه تجربه ی حالب دیگه که داشتم:

    ما یه دوست شمالی داریم که آقای این خونواده یه قنادی تو شمال دارن

    این دوستمون هم وضع مالی عالی ای دارن خلاصه همه دوستان و آشناها میگن چون تو شماله و مسافر زیاده و پول خرید ملک اونجاها زیاد نیست با چند سال کار تونسته مغازه بخره و فلان و ایناو اینجوری تونسته پولدار بشه و اینا!!

    اما من اومدم اینطور به قضیه نگاه کردم که چون طرف باور داشته که شهر خودم جای خوبیه برای کسب درآمد مثل بقیه به مرکز شهر حتی همون شمال، یا تهران و کرج مهاجرت نکرده که چون اونجا جمعیت بیشتر هست فروش هم بهتر خواهد بود! اون با همون باوری که توی شهر خودم عالی عمل کنم و تک باشم به اندازه کافی رزق و روزی میاره که من راضی باشم و همین طور هم شد

    اینا تجربیات من بو که قطعا خیلی از دوستان تجربش کردن

    ان شاءالله بتونن بهمون خیلی کمک بکنن

    دوباره از استاد نازنینم برای آماده سازی این فایلای بهشتی نهایت تشکر و میکنم

    خدایاشکرت که سالم بودم و چشمان بینا و گوشان شنوا به من هدیه دادی تا امروز هم شاهد زیبایی هات باشم و این فایلارو بشنوم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: