درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 4 - صفحه 16 (به ترتیب امتیاز)
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2025/03/abasmanesh-10.webp
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2025-03-28 23:22:232025-04-30 07:29:21درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 4شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
به نام هدایت الله
سلام خدمت استاد و خانم شایسته و همه دوستان خوبم در این سایت الهی
خدا را شکر میکنم امروز هم با فایل ارزشمند چقدر عالی و فوق العاده است زیرا طبق قانون خداوند، تو همانطور که خداوند را در ذهنت میسازی، ویژگیهای این نیرو در تجربهی زندگیات ظاهر میشود.اگر خداوند را حامی خودت میبینی، خداوند به عنوان حامی و کارساز تو در زندگیات ظاهر میشود.
اگر به خاطر گذشته، احساس گناه داری و خود را لایق دریافت نعمتها و هدایتها نمیدانی، این باور، دسترسی تو را به این برکتها قطع میکند.اگر باور کردهای که باید زجر بکشی تا لایق هدایتها و نعمتهای خداوند شوی، در این مدار قرار میگیری و زندگی برایت به رنجی تمامنشدنی تبدیل میشود
اما اگر باور کنی خداوند—بهعنوان نیرویی که تمام جهان را مدیریت میکند—بیشتر از تو میخواهد که در خوشبختی زندگی کنی من تا به حال در گمراهی محض بودم و خداوند به وسیله دوره هم جهت با جریان خداوند من را هدایت کرد به مسیر درست. خدا به من نشون داد که میشه زندگی خیلی عالی داشت بدون هیچ گونه از اون دغدغههای قبل،میشه بهترین زندگی رو زندگی کرد بدون نگاه کردن به دست این و اون،میشه عاشق شد و طوری زندگی کرد که دیگه نگران از دست دادن اون شخص نباشی،میشه هر زمان هرجا که خواستی هر چقدر که خواستی با هر کسی که خواستی باشی،همه اینا میشه باشه اما به یه شرط،
به شرط اینکه با خدا باشی. وقتی با خدا باشی دیگه هیچ محدودیتی نداری،چون وصلی به قدرتی که هیچ محدودیتی در وجودش نیست،چون وصلی به نیرویی که تنها منبع خیر و برکت در جهانه،چون وصلی به منبعی که هر چیزی که بخوای رو از سادهترین راهها بهت میرسونم. همین یک باور، همین یک باور که خداوند میخواهد ما ثروتمند باشیم، چطور داره به ما میفهمونه که ما تحت حفاظت و حمایت کامل خداوندیم. اینطوری هرجایی که میریم، منتظریم که اتفاقات برامون خوب پیش بره. چون از خداوند « انتظار » داریم همه چیز رو برامون خوب رقم بزنه. که این خودش دوباره مرتبطه با درس هایی از یک توت فرنگی 19 دلاری. چون داره انتظار ما از خدا رو تعیین میکنه. خداوند رو چطور میبینیم!؟ خداوند رو چطور باور کردیم
در پناه الله یکتا شاد سلامت و ثروتمند باشید انشاالله
به نام خداوند یکتا و بی همتا
سلام بر استاد عزیزم، وقتی که داشتم تو سایت میچرخیدم یهو این دوره درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری اونم قسمت 4 رو دیدم و بهش نگاه کردم و با نگاه کردن بهش واقعا خیلی از چیز هارو به یادم اورد
واقعا الان میفهمم دلیل این واکنش های ما انسان ها چیه
پدر من همیشه از سوسیس و کالباس و همبرگر و.. حالش بهم میخوره
و یادمه یه بار ما قرار شد ساندویچ درست کنیم حالا چاره ای جز این نداشتیم که همبرگر بزاریم داخل اون ساندویچ رفتیم از مغازه خریدیم و کاغذ همبرگر رو پاره کردیم فورا انداختیم اشقالی
و شب که اینو درست کردیم بهش گفتیم اون گوشت داخلش سویا برگر هست و همبرگر نیست( از سویا برگر تنفر نداره) یادمه اینقد به به میکرد و میخورد من خنده های یواشکی میکردم بابت این نوع خوردن پدرم و فردا شبش داداشم خرید برای خودش اونو دید و گفت اینا خوب نیست و نمیدونم فاسدن و…..
یا حتی یه بار تو مسافرت بودیم قرار شد نونی بخریم که داخلش سبزی وسایل ریختن بعد پدرم رفت خرید بهش گفتن این نون سبزی فقط داره اورد همگی میخوردیم مخصوصا پدرم که کلی با اشتها میخورد بعد یهویی به دهن داداشم سوسیس اومد و گفت پدر این داخلش سوسیس هست اصن همین که اینو گفت کاملا اشتهای پدرم قطع شد و اصلا نتونست یه لقمه فقط یه لقمه دیگه برداره
یا مادرم توضیح میده که مادر بزرگم خدا بیامرز کاملا با روغن زرد مخالف بوده میگفته اقا من اصلا هر کاری بکنید نمیتونم روغن زرد بخورم بعد مامانم تصمیم گرفته یه غذا بپزه با روغن زرد بعد بگه این روغن بازاریه
بعد اینکه غذا درست کرده تا یه ماه که اون قوطی روغن زرد تموم بشه روغن رو خورده مادر بزرگم و با کلی به به که چقد غذا با این روغن های بازاری خوشمزست
ولی بعد اینکه روغن زرده تموم شده مامانم شروع کرده با روغن بازاری غذا بپزه و مادر بزرگم گیر داده بوده که با روغنی که تا الان میپخته غذا رو، بپزه چون احساس میکرده روغن جدیده، روغن زرده
خیلی در مورد بحث باور الان میفهمم که چقد این مبحث مهم بوده
یه سال و نیم پیش منو خواهرم تازه به این مسیر موفقیت اومده بودیم و پدر من خیلی سر بحث عقاید جدیه خیلییی
و هر لحظه بهمون نصیحت میکرد که مبادا هر دینی رو قبول نکنید یا هر مسیری رو نرین ( با این مسیر منم خیلی مخالفت داشت که حرف هر ادمی رو گوش ندی ولی من خیلی محکم وایستادم)
من از بچگی یادم نبود تا الان دنبال منطق باشم و نمیدونم دلیلش چی بود
من هر وقت هرچیزی میشنیدم همون لحظه بهش باور میکردم وسلام بعد مطابق اون میرفتم جلو ( حتی در مباحث ایمان به خدا من خیلی از اینکه منطقی نگاه نکردم ضربه خوردم چون اگه پدرم بهم میگفت فردا کل دنیارو سیل میگیره چون خدا از کارهای ما غضب کرده، من باور میکردم و منتظرش میموندم که مثلا سیل بیاد و نابود بشیم و…. خلاصه هزاران حرف های بیهوده در مورد خدا )
البته در این مسیر موفقیت برام این نوع بودنم خیلی کمک کرد چون بدون منطق جلو اومدم و تا اینجا که حتی توی 5 سال گذشته یا 10 سال گذشتمم فکر نمیکردم اینقد اگاه تر باشم اگاه شدم
اما خواهرم خیلی تو این مباحثات با منطق کار میکنه و اون حرفای پدرم رو در مورد عقاید گوش میداد
یادمه وقتی دوره های استاد رو باهاش اشنا شدیم و گوش میدادیم همه مورد رو خواهرم گوش میداد الی اون فایل که روش نوشته شده بااااوررر ( تو تلگرام اینا فایل های کوتاه استاد رو گوش میدادیم)
من مینشتم گوش میدادم بعد اروم اروم اون حرفا رو میخواستم قبول کنم اما خواهرم میومد میگفت هر فایلی گوش بدی گوش بده الی فایل های باور چون اینا با عقاید ما فرق میکنه و برای ما خوب نیست
و منم هرچی میگفتن باور میکردم، بعضی وقتا گوش میدادم میگفتم اصلا چیز بدی نداره و بعضی مواقع هم گوش نمیدادم
تا اینکه طبق قانون تکامل و اروم اروم رسیدیم به اینجا
الان بعد یه سال و نیم هست که هم من و هم خواهرم فقط تمرکزمون روی باور هست یعنی فقط میخوایم باورمون رو درست کنیم و الان جایی رسیدم که به جرعت میتونم بگم بعضی مواقع پدرم نمیتونه جواب سوالاتم رو پیدا کنه فقط با فایل های دانلودی استاد عزیزم ( البته از اساتید دیگه دوره خریدم و تکامل طی کردم ولی به جرعت میتونم بگم استاد عباسمنش فوق العادست هم علمی کار میکنه هم معنوی و در همه حوزه ها کار میکنن؛ خدارو شکر)
تازه وارد سایت شدم اما از یه سال قبل تا الان خیلی خیلی خودمو گم کردم و مونده بودم چیکار کنم اما سایت پیدا کردم و مطمعنم که زندگیم هرچند با چالش ولی باروی خوشش باهام رفتار میکنه
و این قانون تکامل هم عالی و بینظیر کار میکنه چند روز پیش خواستم این دوره رو ببینم ولی امشب قسمتم بوده که ببینم و یه کامنت بزارم
خدایا شکرررررت
سلام به استاد عزیزم وهمه دوستان هم فرکانسیم
استاد در مورد موضوع تاثیر ذهن بر اتفاقات زندگی ما من هم یک مثال خیلی قشنگ دارم من توی آزمایشگاه کار میکنم و سر کارم با دستگاه و محلولها و سرم بیماران و یه سری مواد شیمیایی و این چیزاست یه بار یکی از همکارامون اومده بود محلول یکی از دستگاههای بیوشیمی آنالیزور دستگاه رو کرده بود توی شیشه دلستر، از این دلسترایی که مارک دلستره و شیشه سبز رنگی داره اگه یادتون باشه، ( دلیلش هم این بود که به خاطر اینکه تاریخ مصرف روی شیشه اصلی این محلول دستگاه تاریخش گذشته بود برای اینکه یه موقع بازرس نیاد گیر بده این کار رو کرده بود)و گذاشته بود توی یخچالی که ما مواد غذاییمون رو میذاشتیم توش توی اتاق رست، خلاصه یک روز من شیفت عصر بودم و این همکارای ما هم سر کار نبودن و جاتون خالی ناهار بیمارستانم خورشت مرغ بود و من داشتم غذا میخوردم و یه لحظه احساس تشنگی کردم ،با خودم گفتم کاش یه دلستری نوشابهای چیزی بود من میخوردم ،و سریع رفتم سراغ یخچال و در یخچالو باز کردم و دیدم که یه دلستر نصفه هست تو یخچال و من این شیشه سبز رنگ دلستره رو برداشتم و و درشو باز کردم و بردم بالا و شروع کردم به خوردن و بعد از چند لحظه که کلی خورده بودم دیدم اصلاً مزه دلستر نمیده بعد روی شیشه نگاه کردم دیدم که همکارمون نوشته روش محلول دستگاه و گذاشته تو یخچال و من هم بدون اینکه نگاه بکنم خورده بودم ،باورتون نمیشه همون لحظه حالم بد شد در حدی که فشارم افتیده بود و حالت تهوع و استفراغ اصلاً داشتم میمردم ومن پخش زمین شدم، و فقط تنها چیزی که به ذهنم رسید به یکی دیگه از همکارام زنگ زدم و گفتم علی این محلول دستگاه چیه چی توش هست، من کلی ازش خوردم اگر خطرناکه برم پیش دکتر و او هم به من گفت که ابوالفضل این محلول شستشوی دستگاه هست و یه آب نمک معمولی یه آب نمک خیلی رقیق شده و ملایم و اصلاً هیچ ضرری هم نداره و خیالت راحت باشه باورتون نمیشه استاد منو میگی همون لحظه حالم شروع کرد به خوب شدن و من دقیقاً حرف شما را درک میکنم و تایید میکنم که ما وقتی که یه چیزی رو بهمون بگن مثلاً بگن این ماده خوردنی این خوراکی این ویژگی این طعم این ویژگی رو داره ما همون ویژگی رو درک میکنیم و دریافت میکنیم و تجربهاش میکنیم
استاد من یه تجربه باحال دیگهای هم دارم و به بچههام پیشنهاد میکنم که حتماً این آزمایش رو انجام بدین، یه آزمایش خیلی خیلی باحاله یه بار من تو اینترنت دیدم که یه نفر این کارو انجام داده بود و من هم انجام دادم و من هم کاملاً نتیجهای که او گرفته بود گرفتم، داستان از این قراره که دو تا شیشه استریل این شیشههای مثلاً رب گوجهای برداشتم و یه سری میوهها رو مثلاً موز، یک موز برداشتم نصف کردم نصفو گذاشتم تو یکی شیشه و نصف رو گذاشتم تو شیشه دیگه و یه سیب برداشتم نصف کردم نصف توی یک شیشه ونصف توی شیشه دیگه گذاشتم، یکی خیار برداشتم نصف کردم نصفو گذاشتم توی یک شیشه ونصف توی شیشه دیگه، یه انجیر برداشتم نصف کردم نصف رو گذاشتم تو یکی شیشه و نصف تو شیشه دیگه یکی هلو برداشتم نصف کردم نصفو تو یکی شیشه و نصفو تو شیشه دیگه یعنی شرایط کاملاً یکسان تا اینجا و در هر دو تا شیشه رو بستم روی یکی از شیشهها اسمای قشنگ حرفهای قشنگ مثلاً نوشتم زیبا،قشنگ،سالم،الله،رحمن،دوس داشتنی ،خوشمزه،تمیز،، و زدم رو یکی از شیشهها و روی شیشه دیگه هم روش نوشتم مثلاً زشتی، ناپاکی، چندش، کثیف ،بد مزه، فاسد و این دو تا شیشه رو یکی رو گذاشتم زیر تخت یکی هم گذاشتم مثلاً توی طاقچه و بعد از سه هفته 4 هفته اومدم به دو تا شیشه نگاه کردم باورتون نمیشه اون شیشهای که صفات زشت و اسمهای زشت و بد روش نوشته بودم خراب شده بود کپک زده بود سیاه شده بود و بوی ترشیش حال آدمو به هم میزد حالت تهوع به آدم دست میداد و در کمال تعجب اون یکی شیشه میوههاش کاملاً سالم خوشبو و معطر و من حتی موزشو مقداریش خوردم دیدم که اصلاً طعمش عوض نشده نمیدونم چطوری میشه این آزمایش و تفسیر کرد ولی من احساس میکنم که اون چیزی که باعث تفاوت در نتیجه این آزمایش شد اون لیبلهایی که من زده بودم نبود اون باوری که من کرده بودم در مورد این آزمایش اون ذهنیت من روی این آزمایش تاثیر گذاشت نه اون الفاظی که من ظاهرا نوشته بودم و چسبونده بودم روی اون شیشهها و دوست دارم استاد در مورد این آزمایش هم بیشتر برام توضیح بدید
استاد من یک سوال دارم راجع به این موضوع و اونم اینه که ببینید من پارسال یه قطعهای از ماشینم خراب شده بود به نام استوپر موتور و اومدم جنسهای ایرانی خریدم و گذاشتم روش و کار نکرد یعنی دو هفته کار کرد و بعد خراب شد دوباره و آخرش مجبور شدم رفتم یه جنس خارجی با 3 برابر قیمت خریدم و گذاشتم روش و خدا را شکر خیلی بهتر شد و یه سال کار کرده برام اون جنسهای ایرانی که من خریده بودم بهم گفته بودن که حداقل یه سال کار میکنه ولی کار نکرد من میخوام بگم که جنس اگر خوب باشه کیفیت خوبی داشته باشه قطعاً کارکرد بهتری داره چه ما باوری درستی نسبت بهش داشته باشیم چه نداشته باشیم یعنی اگه ما ماشین بنز بخریم چون کیفیت بالایی داره چه ما باور کنیم که این ماشین خوبیه چه باور کنیم که ماشین خوبی نیست این ماشین راندمان خیلی بالایی برای ما داره ولی اگر پراید بخریم سوار شیم مطمئناً زود خراب میشه مطمئناً ما رو اذیت میکنه مطمئناً کیفیت پایینی داره مطمئناً باعث آزار و اذیت ما میشه و کیفیت کولر خوبی نداره سرعت خوبی نداره نرمی خوبی نداره چه ما باور کنیم چه باور نکنیم حالا هرچی هم یه نفر بیاد به ما بگه این ماشین خوبیه این پراید خیلی عالیه این پراید فوق العاده است این پراید ماشین بینظیریه ما وقتی سوار شیم میفهمیم که هیچ کیفیتی نداره و ما ذهنیت ما اینجا کارساز نیست من میخوام ازتون بپرسم وقتی یک جنس کیفیت بالایی داره چه یه نفر خوبشو بگه چه بدشو بگه چه یه نفر ذهنیت مثبتی به ما بده نسبت بهش و چه یه نفر ذهنیت منفی به ما بده روی کیفیت اون جنس تاثیری نداره ،،در مورد خوراکیها و غذاها شاید خیلی ذهنیت تاثیر داشته باشه ولی در مورد مثلاً تفاوت جنس مثلاً تسلا با پراید که نمیشه بگی ذهنیت تاثیر داره این دیگه واقعیته کاریشم نمیشه کرد خیلی دوست دارم جواب این سوال منو بدید،امیدوارم سوالمو متوجه شده باشید
باتشکر
به نام خداوند
سلام استاد و مریم جان
باور همه چیز است
باور همه زندگی ما را میسازد و بس
خدایا ما را در ساخت باورهای قدرتمند کننده در مورد خودت یاری برسان
استاد همه از باور و انجام گفتند و من میخوام یه تجربه جدید بگم
خیلی ها به چشم زخم و دعا اعتقاد دارن در واقع باور دارن
در روستای که من رفته بودم تعطیلات
یه شب بحث داغ دعا و دعانویس بود
قضیه از این قرار بود که در قبرستان قدیم میان قبر به سید را بازسازی کنن و نمیشود
خلاصه چند سال دنباله این ماجرا بوده
که یه نفر میگه شاید قبر طلسم باشه
و یه دعا نویس میارن
و کلی دعا به نامهای متفاوت از افراد محل دور قبر پیدا میکنن
و حالا شده بود نقل مجلسها
که فلانی با فلانی دعوا کرده دعا نوشتن براش
فلانی نمیتونه خونه بسازد زمینش طلسم شده
فلانی ازدواج نمیکنه بختش بسته هست
استاد باور کنید صدها نفر دنبال دعا نویس بودند تا اون دعا و طلسم رو باطل کنن
و معتقد بودند اگه پیشرفت نکردن بخاطر ابن دعا قوی در قبرستان است
اول کمی توضیح دادم الکی هست قبول نکنید دیدم نمیتونم قانع کنم
بیخیال شدم
ولی دیدم چه انسانهای نماز خوان و خوب که باور داشتند و قدرت را به چه چیزهای داده بودند
باور زندگی همه را در برگرفته
و باید باورهای خودمون را قوی کنیم
استاد و مریم جان بابت فایل عالی و توضیحات بینهایت سپاس
یه مطلب دیگه چقدر در فایلها وقتی بهتر گوش،میدهیم باورهای درست و جملات باور قدرتمند کننده هست ازتون سپاسگزارم
شاد موفق و ثروتمند باشید در پناه خداوند متعال
سلام به استاد عزیز و هم سفران این سایت معنوی و منطبق بر قوانین الهی.
چقدر لذت بردم از این چهار قسمت توت فرنگی 19 دلاری و چقدر کامنتها ثابت میکرد، نحوه عملکرد ذهن و قدرت ذهن را در ایجاد شرایط و اتفاقات هم فرکانس با باورها و از یک اتفاق براحتی دیدگاه متفاوت ارائه می کند.
من خودم در دوران مدرسه بسیار در درس ریاضی مسلط بودم ولی در دروس حفظی مشکل داشتم و حتی بارها باخودم می گفتم خداراشکر که در ریاضی توانایی بالایی دارم به حدی که شب امتحان ریاضی چندان درس نمی خواندم و اصلا استرس نداشتم و خیلی وقتها بالاترین نمره کلاس را می گرفتم و آنقدر ایمان داشتم که با همین ریاضی در کنکور بالاترین درصد ریاضی در دانشگاه مان را کسب کردم ،در کلیه ورودی های همان سال و در رشته مورد علاقه ام قبول شدم و لذت بردم و آنقدر در دروس عمومی باور عدم توانایی داشتم که جتی یکبار در درس تاریخ تجدید شدم و نمره قبولی را نتوانستم بگیرم..
یادم میاد یکبار معلم جبر سوالی را نوشت وگفت این سوال امتحان نهایی سال قبل هست و هرکس میتواند حل کند .من هم در طی یک خط آنرا حل کردم و معلم گفت در 4 خط حل میشود. من هرچه فکر کردم دیدم راه حل من درست هست و پس از سوال از معلم ،ایشان هم تایید کرد وخودش از راه حل من تعجب کرده بود .
خدایا شکرت که این آگاهی ها را توسط این استاد بزرگ و توانمند دراختیار ما می گذاری.خدایا شکرت .خدایا شکرت،خدایا شکرت
سلام به همه
امروز وقتی با هجوم افکار منفی برای مسئله ای مواجه شدم، به کمک هدایت اول خداوند که دیروز بهم گفته بود و درخواست کرده بودم بگه، که گفته بود حواست رو جمع یک کاری کن که نیاز به تمرکز بالاتری داره، تونستم ادامه بدم و موج اول نجوای ذهن رو گذر کنم و بعد در ادامه که دوباره نجوا و مومنتوم منفی اومد، گفت ببین چون فلانی گفته فلان کار رو باید بکنی، اتفاقا نباید بکنی چون تو ذهنم اصلا اون فرد رو قبول ندارم. دقیقا اون لجبازی مقدس رو در من فعال کرد خدا و امروز با هدایت الله عالی گذشت و از مسئله عبور کردم و به مومنتوم منفی اجازه رشد ندادم که اگر میدادم، از مسیر خارج میشدم.
همینطور که امروز هدایت شدم، در روزها و سالهای آتی در مسائلی دیگر و جاهای دیگر زندگی هم به همین راحتی هدایت میشم اگر تسلیم باشم. چون پیش فرضی در ذهنم نذاشتم که بگم چه فکری بسازم که تو اینجور مواقع کمکم کنه و تسلیم بودم در برابر خداوند که حتی اون فکر رو هدایت کنه، انگار تازه مفهوم تسلیم رو فهمیدم.
هرکسی با توجه به شرایطش و گذشتش و باوراش، هدایت میشه و هدایت برای هرکسی یه جور خاصه و یک فکری که به یک نفر کمک کرده، ممکنه به من کمک نکنه ولی اون اصل که ایجاد باورهای قدرتمند کننده مثل فراوانی و احساس لیاقت و باور به خالق بودن هست، باعث میشه در مسیر هدایت الله قرار بگیریم و چیزایی بهمون بگه که دقیقا میشینه به پازل زندگیمون و ما رو به جلو میبره.
یعنی قدرتی که این شناخت بهم داده، خیالم رو برای ادامه مسیر راحت کرده و کاملا با خدایی که شناختم، احساس قدرت و عزت نفس و آرامش میکنم و میدونم قدم به قدم با منه.
اصلا فهمیدم دلیل اینکه کنترل ذهن برام سخت میشده، همین بوده که میخواستم با ذهن محدود خودم راه حل پیدا کنم برای کنترل ذهن و به همین دلیل اکثر اوقات به بن بست میرسیدم ولی امروز که هدایت خواستم و خودمو سپردم به جریان، خیلی راحت خداوند از تضاد امروزم عبورم داد و شنیدم صداش رو که آهسته گفت، بقیشم باهاتم و برو جلو نترس. نیازی به آماده شدن همه شرایط نداری، فقط قدم اول رو بردار، بقیش با من، آب خوردنت رو هم بهت میگم که کی آب بخوری که برات خوب باشه، کی بخوابی که برات خوب باشه، اصلا همین کامنتی که الان مینویسی ، این منم که دارم میگم و تو داری مینویسی.
الان اشک از چشمانت اومد، تازه منو شناختی؟ تازه قدرتم رو درک کردی، تازه فهمیدی حساب کردن و تکیه کردن به من چه حالی داره؟ خوبه، همین مسیرو ادامه بده چون سعادت دنیا و آخرتت در گرو همین مسیره که با من باشی.
احساساتی شدم، مثل احساس یک فوتبالیست که توپ طلا گرفته یا قهرمان جام جهانی شده، انگار همین حالا به تمام خواسته هام رسیدم، حسش کردم، انگار دارمشون. چقدر قلبم آرومه و چقدر لطیف شدم در این لحظه.
خدایا شکرت
در پناه حق
به نام خدا
سلام عرض میکنم خدمت استاد ارزشمندم و اعضای سایت
استاد ازتون تشکر میکنم بابت این فایل های تاثیر گزار و دیدن این 4 قسمت از فایل توت فرنگی 19 دلاری باعث یادآوری یه سری خاطرات و اهمیت باور در زندگی شد استاد یه خاطره ای یادم اومد موقعی که نوجوان بودم و سنم کم بود و در مورد قوانین و باورها نه شنیده بودم نه اصلا درک میکردم یادم میاد یه شب یکی از نزدیکانم از شدت سردرد گوشه ای از اتاق افتاده بود و آه و ناله میکرد جوری که نمیتونست بشینه و یه پتو رو خودش کشیده بود و برق اتاق هم خاموش کرده بود منم از سر شیطنت رفتم ازش پرسیدم که اگه میخای تا واست یه قرص مسکن بیارم اونم که از خداش بود گفت که آره ممنون و خلاصه منم رفتم از اسمارتیز که بچه ها خریده بودن یواشکی یه دونه برداشتم با یه لیوان آب بردم تو اتاق تاریک بهش دادم و اسمارتیز رو به جای قرص با یه لیوان آب خورد و از سردرد به خود میپیچید منم گفتم این قرص رو بخور الان خوب میشی خلاصه اسمارتیز رو خورد و منم از اتاق بیرون رفتم بعد از چند دقیقه برگشتم و حالشو پرسیدم و در کمال ناباوری گفت که سردردم با اون قرص مسکنی که بهم دادی خوب شد و ازم تشکر کرد و منم دیگه بهش چیزی نگفتم تا روز بعد و اون موقع بهش گفتم که آره قرص نبوده و فقط اسمارتیز بوده و محض خنده اینکارو کردم و اونم باورش نمیشد که با اسمارتیز خوب شده و آره باورها نقش مهمی در تمام زندگی دارن کافیه ما موضوعی رو باور کنیم اون وقت حقیقت اون موضوع رو در زندگی میبینیم همه چی به ذهنیت ما بستگی داره و با فهمیدن این موضوع ما میتونیم باورهای مثبت رو در جهت رسیدن به خواسته هامون به کار ببریم و در کل کلید رسیدن به تمام خواسته ها فقط و فقط و فقط ساختن باورهای قدرتمند و مثبت هم راستا با خواسته ها هستش.
خداروشکر میکنم که در سایت هستم و از خدا میخام مارو به راه راست هدایت کنه راهی که باعث سعادت و خوشبختی و ثروت ها و نعمت های بی نهایت بشه الهی آمین..
سلام
بابت این تفاوتی که ذهن انسان ایجاد میکنه خیلی مواقع برام رخ داده ولی جالبترینش این بود که
خودم وقتی اهواز بودم دو نوع مختلف قهوه خریدم و هر کدوم هم به دوقسمت مساوی تقسیم کردم،
یکی خودم یک هم هدیه دادم به دامادمون.
جالب اینجا بود که هر روز به نوبت ازشون قهوه درست میکردم و ازش لذت میبردم چه گرم و چه سرد
یکروز دامادمون داشت قهوه درست میکرد گفتم برای منم درست کن،وقتی خوردم ازش در مورد کیفیتش پرسیدم و گفتش زیاد جالب نیست،و از اون روز به بعد خودم قهوه درست میکنم دیگه طعم و مزه قبلی رو بهم نمیده و جالب اینجاست که باتوجه به اینکه فهمیدم این ذهن هست که داره تفاوت رو ایجاد میکنه باز اون طعم قبلی رو برام ایجاد نمیکنه و باعث تعجب و خنده خودم میشه.
سلام خدمت استاد عباس منش عزیز و همه دوستان
یه مثال جالب
اقا من و شوهر عمه ام پاسور بازی میکردیم و اون همیشه باور داشت حکم پیک عالی هست و پیک خوبه ..یعنی باور چه عرض کنم اعتقاد شدید …
همیشه هم اگه دستش یه دونه پیک هم داشت حکم رو پیک اعلام میکرد و واقعا هم همینطور میشد و دست رو میگرفت
حتی این اواخر دیگه قبلا از اینکه ورق به دستش برسه حکم رو پیک اعلام میکرد بدون اینکه ورق رو ببینه و به طرز شگفت انگیزی از 13 ورق حداقل 8 تا ورق پیک گیرش میومد و همه تعجب میکردن از جمله خود من
چند شب پیش هم بازی کردیم و من دیگه میدونستم این قانون قانونه باور هاست که کار میکنه
و من هم تایید کردم اونجا … چون بشوهر عمه ام باور داره پیک ورق خوبیه و هر کسی هم (از رقبا) حکم رو پیک کنه به نفع خودشه در آخر واقعا این اتفاق می افتاد براش و تو فامیل همه میدونستن اگه حکم رو پیک اعلام کنن باختن…(یعنی اونا هم از جمله خود من بعد از یه مدت باور کرده بودیم اگه حکم کنیم پیک شوهر عمه ام میبره ..خخخخ) قانون داشت کار خودش رو انجام میداد
خلاصه که با دیدن این قسمت و مثال ها فهمیدم که
ذهن بسیار بسیار قدرتمنده و اگه باور کنه خلق میکنه
خدایا هزاران بار شکرت برای آگاهی که امروز گرفتم
چقدر خوب نوشتین ، مخصوصا این جمله منو متوقف کرد ،
ذهن بسیار بسیار قدرتمنده و اگه باور کنه خلق میکنه
ذهن بسیار بسیار قدرتمنده و اگه باور کنه خلق میکنه
ذهن بسیار بسیار قدرتمنده و اگه باور کنه خلق میکنه
چند بار نوشتمش که دوباره خودتون بخونین یاد آوری بشه که چقدر خوب نوشتین ، چندین بارهم توی دفترم مینویسمش ،
ذهن خیلی قدرتمنده اگر باورکنه خلق میکنه خدایاشکرت برای این جمله ای که الان از یه دوست عزیزی خوندم ،
در پناه خداوند شاد و ثروتمند باشید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام به استاد عزیز و تمام دوستان هم مسیر و هم راه
استاد جان اول ممنونم به خاطر همین فایل های هدیه که هر کدوم دریچه ای هستند برای رسیدن به گنجینه الهی.
استاد در مورد باور های ذهنی . من همیشه از سرما و سرما خوردگی گریزانم . دنبال جاهای گرم لباس های گرم وسایل گرمایشی هستم وقتی میبینم تو بهار یا پاییز که هوا خنک شده و باد می آید مردم تی شرت و شلوارک پوشیدن متعجبم چون از وقتی یادم می آید تو خونه ما صحبت از این بود که خودتون را بپوشانید لباس زیاد بپوشید اگر عرق هم بکنی بهتر از این است که سرما بخوری، مادر بزرگم خدابیامرز می گفتن سرما را با نزاکت نمیشه خورد یعنی به خاطر اینکه خوش تیپ باشی لباس کم بپوشی سرما می خوری. جالب اینجاست که اکثر مواقع هم یخ کرده بودم . بعد ازدواج هم خانواده همسرم همین اعتقاد را داشتن بخصوص در مورد پوشاندن بچه . اما شوهر خواهر همسرم بر خلافشون فکر می کرد تو زمستان خودش با آستین کوتاه تابستونی می چرخید و بچه هاش را هم با شلوارک بیرون می آورد و هر چی بقیه می گفتند بچه سرما می خورد ایشون جواب می داد پس این آدم هایی که تو برف زمستان می روند تو دریاچه یخ زده چطوری این قدر سالم اند ؟ بدن خوب بلد است چطوری خودش را تطبیق بده ،شما عادتش می دهید چطور باشد . و خودش و فرزندانش به ندرت سرما می خوردن.
تازگی ها یک کلیپ دیدم در مورد چربی ها که در بدن ما دو دسته اند سفید و قهوه ای و چربی قهوه ای که اتفاقا در سرما از بدن محافظت می کند و باعث میشود تو سرما شما گرم بمونی و هر چی بدن را بیشتر بپوشانی مقدار این چربی تو بدن کمتر می شود.
البته من بعد شنیدن این مطلب یکهو تابستانی نشدم اما لباسم را کم کردم و اینکه بدنم خودش را می تونه گرم کُند را باور کردم و این چند روزه بر خلاف همیشه که سحر ها بیدار می شدم و یخ می کردم ، گرم بودم و الان که بقیه می گویند سرما خوردگی بیشتر شده باور نکردم حتی بعد استحمام بیرون رفتم و خوب و سرحالم.
اما در مورد باورهای خدایی
شما درست می گویید استاد این قدر این باور ها با ما یکی شدند که اصلا متوجه وجودشان نیستیم
تازه که با قوانین آشنا شدم( نه با شما ،) این قدر در مورد اینکه خدا یک انرژی است مقاومت داشتم که این دسته از فایل ها را نمی شنیدم یا هر جایی از دیگر فایل ها صحبت از این خدای جدید بود زود رد می کردم .بعد مدتی با شما آشنا شدم با صحبت های شما این مقاومت کمتر شد و با دلیل و منطق هایی که شما آوردید متوجه شدم شما درست می گویید. حدودا بعد یک سال پذیرفتم خدا به صورت سیستم عمل می کند.
بعد بقیه مسائلی که مربوط بود به خدا مثل بحث معنوی بودن پول . فکر می کردم خیلی خوب این مطلب برام جا افتاده چون خیلی براش مثال آوردم.
خوب ذهن من اولش می گوید آره دیگر ببین چقدر پول معنویه! بعد مدتی یک کانال میزند به باور های قبلی و می گوید اگر این باشد چی؟ مثلا این آیه را می آورد
مَن کَانَ یُرِیدُ حَرۡثَ ٱلۡأٓخِرَهِ نَزِدۡ لَهُۥ فِی حَرۡثِهِۦۖ وَمَن کَانَ یُرِیدُ حَرۡثَ ٱلدُّنۡیَا نُؤۡتِهِۦ مِنۡهَا وَمَا لَهُۥ فِی ٱلۡأٓخِرَهِ مِن نَّصِیبٍ20 شوری
ترجمه الهى قمشهاى
الهی قمشهای، مهدی, جلد 1, صفحه 485
هر کس حاصل کشت آخرت را بخواهد ما بر تخمى که کاشته مىافزاییم و هر که تنها حاصل کشت دنیا را بخواهد او را هم از آن نصیب مىکنیم ولى در آخرت (از نعمت ابدى آن چون نخواسته) نصیبى نخواهد یافت. ولی من ندیدم بجز ترجمه آقای الهی قمشهای کس دیگری این نکته را ذکر کرده باشد که چون خودش نخواسته در آخرت بی نصیب است نه اینکه خواستن دنیا و نعمت هاش بد استو همچنین ذهن من نمی گوید خدا تو همون قرآن فرموده
من کَانَ یُرِیدُ ثَوَابَ الدُّنْیَا فَعِندَ اللَّهِ ثَوَابُ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهِ وَ کَانَ اللَّهُ سَمِیعًا بَصِیرًا134نساء
فَإِذَا قَضَیْتُمْ مَنَاسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آبَاءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْرًا فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا وَ مَا لَهُ فِی الْآخِرَهِ مِنْ خَلَاقٍ200بقره
وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَ فِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً وَ قِنَا عَذَابَ النَّارِ201بقره
وَ مَا کَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ کِتَابًا مُؤَجَّلًا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الدُّنْیَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ مَنْ یُرِدْ ثَوَابَ الْآخِرَهِ نُؤْتِهِ مِنْهَا وَ سَنَجْزِی الشَّاکِرِینَ145ال عمران
بله استاد جان شما درست می فرمایید ما هر چی رو باورهامون کار می کنیم باز هم هر روز جای کار داریم
برای همین است که شما همیشه هر روز هر ساعت دارید رو خودتون کار می کنید و این شده بخشی از زندگیتون جزئی از زندگیتون
خدایا ما را به راه راست راه کسانی که نعمتشان دادی هدایت کن