درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 4 - صفحه 21 (به ترتیب امتیاز)

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    امیرحسین صالحی گفته:
    مدت عضویت: 343 روز

    بنام خداوند پاک و دلیر ،خداوند دریا ،خدای امیر

    سلام و دروووود فراوان خدمت استاد جانم مریم جان عزیز و تمام دوستان قشنگم

    استاد جان در رابطه با این فایل بسیار زیبا باید نکته زیبایی را بگم که من بستنی فروشم به لطف خدا هر روز بستنی آبمیوه و معجون های بسیار با کیفیتی میزنم که تمام مشتری ها لذت میبرن و خودشون تبلیغ میکنند آدم ها میان از طرف بی نهایت دستان خداوند من بستنی قیفی ام را بسیار چرب خوشمزه درست میکنم به صورتی که بسیار بافت لطیفی دارد و مثل خامه در دهان آب میشود

    مدتی پیش یکی از دوستان صمیمی من که هر روز به من سر میزند و بستنی خور حرفه ای است به رسم عادت همیشگی اش اومد پیشم و بستنی را خورد و مثل همیشه بسیار تعریف کرد از بافت بستنی و به من گفت که به نظرم اگه تو با اون شیر گاو های فلانی بیای بستنی را درست کنی خیلی بازم چرب تر و خوشمزه تر خواهد شد

    البته تو پرانتز بگم من این شیری که استفاده میکنم از تمام شیرهایی که مصرف کردم باز خورد بهترین به من داده

    خلاصه بهش گفتم باش دفعه بعد که اومدی من ی بارم با شیر فلانی امتحانی میزنم ببین بستنی چه جور میشه

    بعد رفت و دوباره پس فردا اومد گفتم بستنی را همون‌طور که گفتی با شیر های فلانی زدم و بخور و فرقشا با بستنی های قبلیم بهم بگو

    بعد تا خورد گفت دیدی گفتم اونا چون چیزا بهتری

    به گاوهاشون میدن خیلی الان بستنی تو چرب تر و خوشمزه تره و همینا ادامه بده خخخخخ

    درصورتی که من همون شیر همیشگی خودما

    با همون شکر همون گلاب همون وانیل خامه

    درست کرده بودم و هیچ فرقی داخل بستنی نداده بودم و فقط به دوستم گفتم این شیرش عوض شده و از فلان آدم گرفتم و اون هم باور کرد و یک مزه ی بسیار جدید و بهتری را تجربه کرد

    درحالی که این همون بستنی همیشگی من بود ولی اون به محض اینکه حرف منا باور کرد طعم جدیدی را تجربه کرد.

    خداراشکر به خاطر زیبایی این جهان

    دوستتون دارم استاد جانم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    خدامنو دخترم ----شماهمه😂 گفته:
    مدت عضویت: 177 روز

    سلام به استادعزیزم وهمه دوستان

    استاد مثال زدم برای پیش فرض مثبت و پیش فرض منفی ودرباره کرونا گفتم که تو دوره بارداری سر ویانا گرفتم – آقااااااامیدونی چیشد؟!!

    فقط توجه کنیم کلام چقدر قدرتمنده اصلا نباید کلام منفی بنویسیم یا بگیم حتی برای مثال آموزش .

    یک روز بعدازمثال که کامنت نوشتم .حلقم بوی کرونا گرفت تا چند روز -خودبخود الان خوب شدم

    .یک اتفاق خیلی وحشتناکم افتاد چندروزبعدازمثالم – توجاده چالوس نزدیک بود شاخ به شاخ تصادف کنیم پراید ما با شاسی بلند چون خیلی وقت پیش مثال زدم که پرایدم تو ببابون وپیک نیک پنچرشده برای مثال اموزش مثال زده بودم ولی این دوتا اتفاق بخیر گذشت آقااااااا

    منکه توبه کردم مثال منفی نزنم دیگه .

    درباره ناخواسته هامم یک کلمه نگم .

    ازطرفی هم صحبت مثبت میکنم باورهای قدرتمند کننده رو باخودم تکرارمیکنم بدنم درجا 24ساعته عکس العمل نشون میده

    دیروز خداتو قرآن بمن الهام کرد پرنیا میرید دربهشت وبا همسرت

    اونجا زندگی میکنید میخاستم سوره وآیه روکامنت بنویسم .رفتم ظرف بشورم ویانا کتاب روبست ومن نشانمو گمش کردم .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سارا خورشیدی گفته:
    مدت عضویت: 669 روز

    به نام خداوند بخشنده مهربان

    خداوندا هرآنچه که دارم از آن توست

    سلام بر استاد عزیزم و خانم شایسته عزیز

    امروز که داشتم فایل جدید رو می‌شنیدم و در مورد خداوند صحبت شد یادم افتاد به زمانی که برای اولین بار با شما آشنا شدم در واقع داستان آشنایی من با شما

    یه تایمی از زندگیم همین یکسال و نیم پیش وقتی شرایط زندگی برام سخت شده بود یه روز رفتم توی اتاقم و با خدای خودم خلوت کردم ازش خواستم هدایتم کنه چون بریده بودم و تسلیم شدم به درگاهش . فردای همون روز کلاس داشتم یکی از دوستام داشت در مورد شما با بچه های دیگه صحبت میکرد و من اتفاقی شنیدم کنجکاو شدم و ازش پرسیدم چطور میشه به شما دسترسی داشت و با شما آشنا شدم وقتی صحبت هاتون در مورد خداوند دیدگاه شما در مورد خداوند رو شنیدم انگار یه چراغ توی قلبم روشن شد که هیچ وقت خاموش نمیشه چون اون چراغ خداوند هست و شد رفیقم شد انگار همیشه به شدت احساسش میکنم چیزی که قبلاً بهمون گفته بودن و خدا دور بود و توی آسمون ها دنبالش می‌گشتیم زندگیم توی همه جنبه های زندگیم تغییر کرده سلامتی احساس خوبم با شوق بیدار شدن هر روزم دیگه نگران نیستم خیلی بیشتر از قبل سپاس گذار شدم

    آروم شدم و فهمیدم من خدای خودم رو گم کرده بودم و جای دیگه دنبال چیزای دیگه می‌گشتم هر روز آدم های خوب سر راهم قرار میگیره جواب سوال هام رو از یه راهی بهم میرسه اصلا نمی‌دونم چطوری بگم

    همه بهم میگن عوض شدی اره عوض شدم چون خدا رو پیدا کردم

    و اون کافی برام

    و هر روز با خودم تکرار میکنم

    من محو خدایم و خدا آن من است

    هر سویش مجویید که در جان من است

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  4. -
    انسیه زمانی مهر گفته:
    مدت عضویت: 699 روز

    سلام استاد عزیزم

    استاد دیشب رفته بودیم به یک مجلس تقریبا مجلس تمام شده بود که بچه یکی از دوستان زد زیر گریه و به صورت کاملا غیر طبیعی گریه میکرد به صورتی که همه سعی می کردند بچه رو ساکت کنند یکی میگفت چهار قل بخون یکی چشم و نظر بچه رو می‌گرفت یکی اسپند دود می‌کرد

    صحبت شداز چشم نظر همه در آن جمع به چشم زخم معتقد بودند من گفتم بچه درد داشت برای همین گریه میکرد جالب بود که همه با تجربه های جمع حرف من را تایید میکردند اما در نهایت می‌گفتند نه چشم خورده

    اینجا بود که یک چیز جدید برای من روشن شد

    اولا اعتقاد کلا منطق را تحت تاثیر خودش می‌گیرد

    دوما اینکه من چقدر از این فضا دور شده بود چون اصلا فکر نمی‌کردم بچه چشم خورده

    وقتی برگشتیم خانه اتفاقی برای من افتاد اول چیزی که به ذهن من آمد ابن بود چشم نیست الخیر فی ما وقع استاد فهمیدم وقتی با اصل همراه می‌شوی خیلی از اعتقادات و باورهای مخرب‌ تو خود به خود از بین می رود بدون اینکه تو بخواهی تلاش خاصی بکنی

    استاد داشتم به این فکر میکردم که واقعا وقتی باوری درست نباشد تورا از نعمت‌ها دور می‌کند

    چیزهایی را از تو سلب می‌کند که تو حتی متوجه نبودشان نمی شوی اعتقاد به چشم ونظر چقدر مارااز روابط با دیگران محروم می‌کند چقدر نعمت سادی و آرامش خیال رااز ما می گیرد اما ما متوجه ازبین رفتن این نعمات نمی‌ شویم چون اصلا تجربه نکردیم وفکر نمی‌کنیم چنین نعماتی هم باشد واین می‌شود مصداق این آیه که خداوند می‌فرماید اعراض از یاد خدا موجب تنگی معیشت می‌شود

    موجب نبود نعمت ومتوجه نشدن اینکه نعمت نیست خیلی جالبه که انسان‌ها می توانند بدون نعمت زندگی کنند و فکر کنند که همه چیز عالیه خوبه ما راضی هستیم

    خدایا شکرت که من راهدایت کردی به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای نه کسانی که برآنها غضب کردی یعنی نعمتت را از آنها گرفته ای ونه گمراهان یعنی کسانی که نمی‌دانند چه میخواهند

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  5. -
    سهیلا سلیمی گفته:
    مدت عضویت: 276 روز

    سلام استاد عزیزم سپاسگزارم ازشماعجب فایلهای بی نظیری چقدر کمک میکنه ما باورهای اشتباهمون را پیداکنیم وبا خواندن کامنتهای بچه ها خیلی کار برامون راحت‌تر شده

    استاد باورتون نمیشه همین چند وقت پیش خیلی دوست داشتم بدونم چطوری راحت باورهای غلط خودم را پیدا کنم ممنون از شما وبچه های سایت اولین چیزی که بهش پی بردم باورها درموردخدابود چیزهایی که از خداقبلا شنیده بودیم وهمیشه احساس گناه یا قربانی شدن وبا آشنایی با سایت شما این باورها به یک باره از بین رفت،بعدی گریه کردن بعد از خنده وخوشحالی که بیشتر اوقات اتفاق می افتاد واین هم حل شد،در سالی که گذشت یادمه من یه مقداری داروی جوشاندنی برای سرماخوردگی از عطاری خریده بودم اگر بچه ها یا همسرم کوچکترین علائمی پیدامیکردن آن را دم کرده ومیگفتم اصلا نیازی به داروی شیمیایی نیست وفقط یک بار که از این جوشانده که شامل گل گاو زبان وگل بنفشه ویه سری گیاهان طبیعی بی ضرر بود بخورید خوب خوب میشید وهمیشه بهشون میگفتم الهی شکر بدن ما بسیار قوی هستش ودقیقا فقط یکبار این دمنوش را میل میکردن وتمام. خودم هم باورم شده بود

    من قبلا سر درد زیاد میگرفتم البته قبل از آشنایی باشما یادمه شما میگفتید من چیزی بنام سردرد را، حتی یکبار در زندگی تجربه نکردم استاد باورتون میشه من از اون روز به این طرف هرگز سردرد نگرفتم واگر احساسش بیاد سریع میگم نه بابا الان خوب میشم بدنم الان نیاز به یه مقدار نوشیدن آب داره که خوب بشه وسریعا حالم عالی میشه وبی نهایت مثال‌ها دارم من وقتی فایل را تماشا کردم با خودم میگفتم من خیلی دوست دارم کامنت بنویسم اما چی باید بگم ولی وقتی چندتا کامنت از بچه های سایت راخواندم ذهنم باز شد ودیدم بابا خودم هم کلی مثال دارم برای این موردها

    خیلی خوشحالم که من هم هستم بین بچه های سایت وهمگی یک خانواده هستیم وبا استاد عزیزمان وخواهر گلمون خانم شایسته درکنار جان جانان عشق میکنیم الهی که همیشه تنتون سالم ولبتون خندون باشه الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    آیسان گفته:
    مدت عضویت: 1055 روز

    سلام به شما استاد عزیز

    درباره هدایت خداوند تو اول فایل صحبت کردین من یکی از باورای مخربم اینکه خداوند دیر پاسخ میده اونقدری که آدم بیخیال اون موضوع میشه و میگه اصن نمیخواد هدایتم بکنی ، و بیشتر اوقات اصلا هدایتی از خداوند نمیبینم ، نمیدونم شاید هم من خیلی عجول باشم یا هنوز زبان خداوند رو متوجه نمیشم…

    ممنون میشم دوستان اگر ایده ای دارن راجب این موضوع بنویسند.

    حالا بریم سراغ ادامه آگاهی های این فایل:

    ارتباط احساس لیاقت با زجر کشیدن

    یکی از پاشنه های آشیل ما ایرانی ها همین باوره که تا زجرکش نشی چیزی بدست نمیاری

    حالا این خواسته میتونست نمره خوب و بالا گرفتن،شاگرد اول شدن،عوض کردن وسایل خونه،خرید ماشین یا ملک، رابطه عاطفی خوب ، ارتقای شغلی، کاهش وزن و… باشه

    چرا ؟بخاطر باورهایی مثل نابرده رنج گنج میسر نمی‌شود ، سختی کشیدن باعث با ارزش شدن زحمات میشود، اگر سختی نکشی موفقیتت ارزشی نداره ، سختی بکشیم تا خواستیم برای بقیه داستانمون رو تعریف کنیم جذاب و الهام بخش باشه، سختی بکشیم چون آدم های موفق هم به این روش تونستن بجایی برسن، و… کلی باور های دیگه باعث این زجر های بیهوده میشوند.

    با آرزوی بهترین تجربیات در تمامی جنبه های زندگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  7. -
    خدامنو دخترم ----شماهمه😂 گفته:
    مدت عضویت: 177 روز

    سلام به استادعزیزم

    وهمه عزیزان

    ماشالله اینقدر اطلاعات واگاهی ریختی توسایت بقول شما دیگه وقت نمیکنم اموزش دیگه ببینم وتمرکزم فقط میره روی آموزشهای فایلهای جدیدشما و فایلهای شما رومیببنم -متوجه عمق مطالب شدم بالاخره .

    مخصوصا فایل تهمت وغیبت رو نگاه کردم چندبار -ناگفته نمونه اونموقع اصلا نفهمیدم چی شد قضیه ؟!

    ولی چندبارکه نگاه کردم تازه دوزاریه کجم افتاد :)))

    اونقسمت که گفتی سنارتورها باحالت مستی اومدن توی جلسه !!وصحبتهایی رو کردن- متوجه شدم چیشده داستان – تازه فهمیدم عمق مطلبو:)))

    استاد ببین شاگردت بعداز 6سال اموزش هنوز صفرکیلومتره !!!

    آقااااااا پناه برخدا آخه چرامست شدن چرا اخه؟!!!

    البته آدمای عاشق هرکاری میکنن دیگه !!تعجبی نداره که :))))

    بخدا استاد ازداستان زندگیهامون چند فصل سریال عاشقانه پربازدید وپرفروش ساخته میشه !!

    باورکن خدانشسته و کارگردانی فیلم عاشقانه میکنه به وسیله زندگی ماها !!

    چقدر قشنگ وزیبا پیش میره منکه این چند روز به این فایلها فکرکردم دیدم چقدرزیبا وقشنگ خدا یک فیلم عاشقانه به نمایش ملت درآورده که باورش کنن و به خودش وقدرتش ایمان بیارن :)))من خودم ازاین روند خیلی لذت میبرم وخیلی زیبا و حرفه ای داره پیش میره وقتی کارگردان خداباشه دستیارکارگردان شماباشی استاد- سریال زندگیمون اینقدر زیبا وپرفروش میشه دیگه :)))واقعا افتخارمیکنم به آموزشهای شما وعملکردمون و بیشتر عاشق خدا شدم .

    استاد جان هروقت بهت الهام شد هرچقدر خواستی فایل درست کن وبهترین دستیار کارگردان برای خداباش .منکه خیلی لذت میبرم ازاین آموزشها وفقط آرامش و آگاهی وشادی ازش دریافت میکنم :)))

    الان که متوجه شدم بیشترازاین آموزشها لذت میبرم وباتمرکز بالا آموزش میبینم .

    آقااااا فکرکنم سایتهای حرفه ای دیگه هم دارن این روند زندگی ما روآموزش میدن در سمینارهای خیلی حرفه ای :)))

    نشانه هاش خیلی واضحه وشفافه !!!

    به این سمینارها ازطریق اینیستا هدایت شدم ودیدم اووووووکی اینا چقدر ازآموزشهای شما الگو گرفتن واحساس کردم دارن نقد وبرررسی میکنن وپولسازی میکنن وملت رو دارن آگاه میکنن ازقدرت بینهایت خداوند .

    اولش به نیت آموزش توجهمو جلب کرد- بعد نشانه ها واضح شده پناه برخدا آموزشها خیلی تمرکزش به ماهست!!!هرچی که هست خیره و خدا با دستانش داره این فیلم عاشقانه روپخش میکنه که ایمان ملت قوی بشه .

    باورکنن که میشود وهمه ملت شاد باشیم وشاد زندگی کنیم به امیدخدا .آقااااااا

    خدایاشکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    لیلی محمودی گفته:
    مدت عضویت: 3577 روز

    درود بر استاد بزرگوار

    سپاسگزارم برای این فایلهای زیبا وپند آموز

    می خواستم ی تجربه ای از تمرکز ذهن رو بیان کنم ک برایم اخیرا اتفاق افتاد حدود دوهفته پیش ک تو اینستا داشتم زبان می خوندم با استاد احمدیان

    یک دفعه یک کلیپ دیدم که یک نهنگ روی بدنش ی موجودات ریز به مقدار زیاد چسبیده بود ک یک گروهی اومدن اونها رو از روی بدنش تمیز کردن و روز بعد باز چند مدل ازاینها دیدم وحالم بد شد حس خوبی به این ویدئو ها نداشتم وروز بعد ویدئویی که روی بدن ی پسر بچه از همین مدل زده بود یک ویدئوی دیگه ک روی دستش زده بود چند روز بود ک تصویر اینها تو ذهنم بود وچندش آور بود برام ونمی تونستم از فکرشون بیام بیرون وحالم رو هم بد‌می کرد دیگه نگاه نکردم اما همش جلوی چشمم بود اون تصاویر

    وذهنم رو درگیر کرده بود وکلافه سده بودم تا اینکه دیروز دیدم روی بدن خودم هم ی سری خالهای قرمز زده روی دستام پاهام و…

    متوجه شدم به خاطر تمرکزم روی اونا باعث شد روی بدن خودم هم ایجاد بشه

    گفتم خدایا این ذهن‌چ می کنه

    تصمیم گرفتم دیگه بهشون فکر نکنم و تمرکز برسلامتی بدنم بتوانم اونها رو از بین ببرم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  9. -
    عاطفه عباسی گفته:
    مدت عضویت: 710 روز

    به نام خدای نور

    امروز دفتر اهداف یک سال پیشم رو داشتم چک میکردم که دیدم به خیلی از خواسته هایی که اونموقع آرزوم بودن رسیدم اونم به راحتی و همه ی کارهارو خدا انجام داده برام.

    ولی گاهی باز این نجوا و تقلا میاد بازاین عجله کردن و اینکه خودم میخوام انگار همه چیو هندل کنم و… ولی این درست نیست چون تا من میخوام دست بکاربشم حسم بد میشه اما وقتی با تمام وجودم میسپارم به خداوند خدا خیلی خوب بلده خداییش رو کنه و من فقط باید بندگیم رو کنم و واقعا باز میخوام دست از تقلا کردن بردارم و بذارم خداوند که شریک کاری منه خدایی که بانکدار منه و هروقت هرچی رو میخوام وارد زندگیم میکنه خداوند به من وعده ی فزونی داده میخوام اون خدایی که هرگززز زیر قولش نمیزنه کارهارو برام انجام بده خدا وعده فراوانی داده وعده داده انقدر به من نعمت و ثروت بده که من نتونم بشمارم خداوند کاری میکنه که فراوانی نعمت و ثروت رو زندگی کنم.

    نورمن کار فردارم به خودت میسپارم که خودت برام به بهترین شکل حلش کنی و هدایتم کنی و بازم مثل همیشه مشتریم با لبخند رضایت از پیشم بره و جمله مثل همیشه عالیه رو بگه نورمن ازت میخوام رو دور مثبت زندگیم در سرسبزی و رهایی و زیبایی قدم بزنم و تویی که بهم وعده دادی که از بینهایت طریق ازجاهایی که به ذهنم نمیرسه برام مشتری و نعمت و ثروت بیاری و وعده های توحقن من به وعده هات باور دارم خودت به بهترین شکل هدایتم کن.

    “اتفاق های زندگی ما چیزی جز افکار و ارتعاشات و فرکانس هایی نیست که ما میفرستیم .”

    نشونمم این بود چشم به افکارم توجه میکنم و زیباترین سناریو رو میسازم.

    خدایا هدایتم کن توی حرفه موردعلاقم پیشرفت کنم و حرفه ای تربشم.

    خدایاشکرت زیااد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    فاطمه خواجویی گفته:
    مدت عضویت: 1663 روز

    سلام استاد عزیزم خیلی دوستتون دارم کلامتون خیلی تاثیرگذاره و انگار خود خدا حرف میزنه خدا شاهده این فایل گوش دادم اشک از چشمام اومد چرا؟من چند ساله شمارو دنبال میکنم دوره خریدم به خیلی از خواسته هامم رسیدم حتی بزرگترین خواسته زندگیم ولی از نظر مالی نه درجا میزنم یه مدته دارم رو رابطه خودم با خدا کار میکنم و الان که حرفهای شمارو شنیدم با اینکه اینارو قبلنم گفته بودین انگار دفعه اوله می‌شنوم قفل کرد ذهنم همش میگفتم خدا پس چرا با من حرف نمیزنه الان که درباره ابهامی که خدا بهتون کرده گفتید با اینکه قبلنم گفته بودید دیدم خدا به منم که هزار بار گفته تو نمی‌فهمی خدا هر روز داره بهت وعده ثروت میده تو زبان الهامات خداوند رو نمی‌فهمی خیلی خوشحال شدم خدا با منم حرف زده خیلی زیاد.

    احساس کردم درکم از خدا از چند سال گذشته بیشتر شده . چند وقت پیش برای شغلم یه آزمون باید میدادم و اول باید سه گروه برای آزمون انتخاب میکردم یادمه شما می‌گفتید برای بورس می‌گفتید خدایا من می‌خوابم بهم بگو کجا سرمایه گذاری کنم بعد تو خواب بهتون الهام میشد و روی همون سرمایه گذاری می‌کردید و با اینکه برای بقیه خیلی عجیب بوده ولی شما از همون کلی سود کردید منم قبل خواب از خدا خواستم خدایا بگو کدوم گروه بزنم بهتره تاکید میکنم از بین شش گروه فقط سه گروه اول تاپ بودن توی خواب خدا بهم گفت بزن گروه شش و منم زدم گروه شش همه گفتن اشتباه کردی گروه خوبی نزدی گفتم نه خدا گفته پس اعتماد میکنم چند روز پیش آزمون دادم از همون موقع یه احساس خوب دارم که قبول میشی من چند بار شرایط مشابه این داشتم همه میگفتن نمیشی ولی حسی بهم میگفتی میشی چند سال پیشم آزمون دادم قبول شدم چند وقت پیشم در عین تعجب همه باز کارم درست شد همه میگن پارتی تو کیه نمیدونن که پارتی من خداست . ایمانم به خودشه می‌دونم از خواسته دل من آگاهه و شرایط و به نحوی جلو میبره که من از راحت‌ترین شما ممکن به خواسته هام برسم حالا چه قبولی این آزمون باشه چه کسی و کاری که تازگیا راه انداختم و اونم خدا هدایتم کرد . خیلی حالم خوبه با اینکه شرایط چیزی دیگه ای میگه ولی من حالم خوبه ایمان دارم درست میشه خوب میشه . از خدا سپاسگزارم که منو به این فایل هدایت کرد تا تلنگری برایم باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: