درسهایی از توت فرنگی 19 دلاری | قسمت 4 - صفحه 22 (به ترتیب امتیاز)

255 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    خدامنو دخترم ----شماهمه😂 گفته:
    مدت عضویت: 177 روز

    سلام ودرودله همه عزیزان

    استاد این شفاف سازی برام معضلی شده –

    امروز دیگه اشک منو دراورده –

    فکرمومشغول کرده -همچنان درممنتوم مثبتم ولی فقط باشفاف سازی مشکل دارم ویانا اومده اشکاموپاک میکنه :))

    آقاااااا چرا متوجه نمیشم – یعنی مشکل ازمنه ؟!!

    همش توشک گیرمیوفتم -میخام خداپشت پرده روبمن نشون بده – نمیخام فقط ظاهرشوببینم -مگه من جانشین خدانیستم – من چجورجانشینی هستم که نمیدونم پشت پرده چه خبره منکه به قدرت غیب خدا اعتقاد دارم –

    خداجونم پشت پرده روبمن نشون بده و اول لیاقتشوبده بعدشم خواسته های بزرگمو بده

    من شفاف سازی میخام که تلاشهام چندبرابربشه -انگیزه هام چندبرابربشه .آقاااااا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  2. -
    اکبر ابراهیمی گفته:
    مدت عضویت: 2849 روز

    ما باور کرده ایم که “خداوند” از بالا می‌بیند،

    اما حقیقت این‌است که او از درون ما می‌نگرد..!

    سلام

    امیدوارم حال دل‌تون عالی باشه

    تجربه ای رو که میخوام در موردش بنویسم یکی از بینهایت تجربه‌هایی که در زندگی داشتیم هممون از خدا میخوام من را کمک کنه تا درس بگیرم و فراموش نکنم این معجزه‌ها رو

    معجزه‌ای در دل درد

    هفته‌ی پیش، توی محل کار قبلی، یه درد عجیب و شدید اومد سراغم؛

    همون‌جایی که توقع حمایت داشتم، فقط بی‌تفاوتی دیدم.

    درخواست کردن بار از خاور خالی کنم، با همون درد…

    نشستم زمین، گفتم نمی‌تونم… ولی هیچ‌کس نشنید.

    یا شاید شنیدن… ولی نخواستن ببینن.

    رفتم کلینیک تأمین اجتماعی، همون جایی که همه می‌گفتن «بدرد نمی‌خوره»،

    ولی خدا اونجا منتظرم بود.

    یکی از بهترین پزشک‌ها، با دقت و صبر، چهار بار نسخه نوشت.

    بار اول فرستادم برای نوار قلب. نتیجه؟ مثبت.

    بار دوم عکس رادیولوژی. باز هم مثبت.

    بار سوم تزریق چهار آمپول. درد هنوز بود.

    بار چهارم آزمایش اورژانسی…

    و بازم همه‌چیز در جریان بود، اما نه به دست دکترها… به دست خدا.

    کلینیکی که معروف بود به بی‌تفاوتی، شد تجلی محبت.

    پزشکی که قرار بود سرد باشه، شد واسطه‌ی دقت و دلگرمی.

    یه جایی که همه ازش می‌ترسن، برای من شد نقطه‌ی امن…

    چون خدا اونجا بود. چون خودش فرمون رو گرفته بود.

    و من؟

    زبانم قاصره از توصیف این مهربونی.

    این رو نوشتم تا خودم یادم نره قدرت توکل و قدرت ذهن رو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  3. -
    کبری مشتاقی گفته:
    مدت عضویت: 911 روز

    به نام خالق خوبیهاو زیباییها خدای بخشنده و مهربانم

    سلام به استاد عزیزم و مریم بانو شایسته

    سلام به دوستان گلم یه بار دیگه سال نو رو به همه شما عزیزان این سایت عشق و مهربانی تبریک میگم

    ان شالله به لطف خداوند مهربان و هدایتش امسال سالی پر خیر و برکت و شادی و بهبود شخصیت و بهبود ایمان و توکل به خداوند

    و درآمد عالی و فراوانی و رزق و روزی زیاد باشه

    خدایا ممنونتم که داری منو هدایت میکنی که هر روز بهتر و بهتر در این مسیر زیبا قدم بردارم و ایمانمو بهت نشون بدم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم برای نزدیک شدنم به خودت

    کنترل ذهن خیلی مهمه در زندگی وقتی کنترل کنی هم احساست خوبه هم‌حالت خوبه هم فرکانست خوبه آرام تری قشنگ حرف میزنی و کارهات روان تر انجام میشه

    برای همین استاد عزیزم میگن تو فایلهاشون

    معیار اصلی زندگی احساس ست

    خدارو شکر خیلی ساله خوبی ست برای من و خانواده ام

    خدارو شکر فایلها رو بهتر میفهم درک میکنم

    خدارو شکر امسال‌ متعهد تر کار می‌کنم

    خداروشکر امسال تلاش ذهنیم بهتر میشه

    خداروشکر امسال‌ خیلی بهترم تو احساسه خوبی قرار دارم

    خدایا شکرت سپاسگزارتم برای تمام داشته هایم

    ممنونتم ای زیباترین استادم

    در پناه خداوند مهربان باشین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  4. -
    حمید قاسمی گفته:
    مدت عضویت: 2314 روز

    بنام رب رزاق و هدایت گر

    سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی و خانواده صمیمی و بزرگ عباس منش

    من چندین و چند بار این مجموعه فایل های توت فرنگی 19 دلاری و گوش کردم،

    امروز تو اولین قسمت ،بعد از شنیدن این جمله از استاد که فرمودند:

    ذهنیت این تجربه رو برای اونا ایجاد میکنه، باور اونا این تجربه رو براشون ایجاد می‌کنه ،در مورد توت فرنگی 19 دلاری.

    سوالی که تو ذهن من شکل گرفت اینه:

    چطور میشه که تو این مورد ، در لحظه یه باور ایجاد میشه و در لحظه تجربه اش هم اتفاق می‌افته ،ولی در موارد مشابه ، ما باید برای ساختن یه باور در مورد اون موضوع کلی تلاش کنیم ،کلی زمان بذاریم ، الگوبرداری کنیم و … تا اون باور و ایجاد کنیم؟

    نمی دونم تونستم منظورم درست بیان کنم و برسونم یا نه؟

    بی نهایت سپاسگزار اگر دوستان راهنمایی بفرمایند.

    در پناه رب رزاق و هدایت گر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  5. -
    سعیده فاضلی گفته:
    مدت عضویت: 618 روز

    به نام خداوند جان و خرد ،خداوند مقتدرم

    سلام استاد نازنین سپاسگزارم که قانون جهان را برای ما توضیح می دهید که تجربه های فوق العاده ای در تمام ابعاد زندگیمان داشته باشیم باشد تا این اتفاقات یک معجزهٔ بزرگ را برای همهٔ ما رقم بزند

    آنچه که قلبهایمان با آن به آرامش می‌رسد .سلام به بانو شایسته جان ودوستان رشد یافته وآگاهم .

    در مورد این پیش فرض ها خیلی مطلب هست برای گفتن… مثلاً پلاک ماشین ها در عید خیلی معیار است که این ماشین صاحبش مهمان است اینجا در حالیکه بسیاری از پلاکها در طول سال در سطح شهر دیده می شوند و حتی اگر دیده شوند باز طرف فکر می‌کند از جایی دیگر آمده پلاک ماشین خواهرم تهران زده شده و در عید هر کجا می ایستادیم در شهر خودمان مردم فکر می‌کردند ما تهرانی هستیم رفته بودیم شب گردی که هوس بستنی معروف آنجا به سرمان زد که برویم وقتی رفتیم مردمی که در اطراف با ماشین هایشان ایستاده بودند فکر می‌کردند ما تهرانی هستیم وبه ما خوش آمد گفتن حتی من به شوخی با لهجهٔ محلی صحبت کردم که باورشان شود ما اصل همین خاکیم و اتفاقاً کلی خندیدیم .

    در طول سال هم همینطوره ،یک بار رفتیم بیرون ومن دوست داشتم انار بخرم صاحب مغازه فکر کرد من تهرانی هستم گفتم نه بابا من بچه همین آب ‌خاکم گفت پس پلاک ماشینتون چیز دیگه ای میگه گفتمش باور نکن دادا…

    خواستم تأکید کنم که نگاه ما به جهان نباید از روی شنیده ها و دیده هایمان باشد

    اولین درسی که من از این توت فرنگی 19$دلاری گرفتم این بود که قبل هر حرفی و پذیرشی در مورد موضوع فکر کنم و براحتی هر چیزی را نپذیرم و مرتب به خودم بگویم به هر چیزی از دید قانون الهی نگاه کنم و مراقب پیش فرضهایم باشم چون دیدگاه و عملکرد من را تعیین می‌کند .ممکن است فراموش کنیم قاعدهٔ قوانین هستی را ولی وقتی بیشتر روی خودمان کار کنیم نتایج بزرگ‌تر و بزرگ‌تر می شوند

    در قرآن به نظرم مسئلهٔ بت پرستی ‌خدایان

    متعدد از همین پیش فرضها نشأت می‌گیرد که از آنها میپرسند خدای شما کیست ؟می گویند خدای ما همان کسی است که پدران و گذشتگان ما می پرستیدند همان مجسمه ها وسنگها همان تندیس ها وبرایش سجده می‌کردند و درمان می خواستند وپول ‌و مقام و ثروت …

    شاد وثروتمندباشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  6. -
    شادمهر محمدی گفته:
    مدت عضویت: 1497 روز

    به نام خدایی که انسان رو اشرف مخلوقاتش قرار داد و زمین و اسمانها رو مسخر او ساخت

    سلام به استاد عزیز و خانواده توحیدی سایت عباسمنش امیدوارم همیشه در مسیر خوشبختی و بهروزی باشید

    اری او خدایی است که بر هستی حکم رانی میکند

    راستی این خدا چه مکتبی درباره ی مدیریت این جهان و انسان بعنوان اشرف مخلوقاتش دارد ؟

    ایا او منتظر خطای ماست تا ما را به اشد مجازات برساند یا بسیار وهاب و بخشنده است ؟

    ایا در دادن نعمت و ثروت و خوشبختی به انسان خساست میورزد یا بسیار روزی دهنده است ؟

    شکی نیست که در این دنیای که ما قرار داریم هم خیر وجود دارد هم شر که هر دو لازمه وجود این جهان مادی هستند ، و او انسان را موجودی فرکانسی افرید که با افکار و فرکانسهایش زندگیش را میسازد

    او خدایی است که اطمینان داده که به وعده اش عمل میکند او خداوند بخشنده و مهربان و خداوند فراوانی ها و نعمت هاست ، اما من بعنوان یه موجود فرکانسی وقتی خودمو لایق دریافت نعمت ها و ثروت ها و بزرگی نمی بینم و خودمو حقیر میشمارم چطور در مدار دریافت این نعمت ها قرار گیرم؟

    وقتی خودمو نمیبخشم وقتی خودمو ارزشمند نمی بینم این فرکانس باعث میشه از نعمت ها دور شم و همین طور برعکس وقتی خودمو بزرگ و اشرف مخلوقات میبینم و خودمو دست کم نمیگیرم انوقت خدا هم ثروت و نعمت هاشو به من میده

    یکی از قویترین فرکانسها در دریافت نعمت فرکانس خودارزشمندی و فرکانش سپاسگذاری است

    به امید فردایی بهتر برای همه ی دوستان

    خدایا شکر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  7. -
    امیرحسین ترکمان گفته:
    مدت عضویت: 2071 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    به نام خدای که هر آنچه داریم از آن اوست

    سلام استاد عزیزم و دوستان ارزشمند من در سایت بی نظیر عباس منش

    قبل از هر چیز باید شکر گزار خدای مهربانم باشم که از طریق بی نهایت دستانش در دیدگاه های قسمت 1 ، 2 ، 3 و 4 درس های از توت فرنگی 19 دلاری ، کلی مثال ارزشمند برای ما ارج نهاد تا به بهترین شکل قدرت پیش فرض ذهنمون رو در مورد مسائل و موارد زندگی درک کنیم و بیشتر بخواییم از این قدرت که رایگان در اختیار ما هست بهرمند بشیم.

    خدای من شکرت که استاد رو دستی برای همه ما برگزیدی برای این چنین موضوعات ارزشمند

    خدای من شکرت به من قدرت خلق دادی

    بله ……. مطمئنا اکثر ما در این سایت تجربه اتفاقاتی رو داشتیم که خواسته قلبی و ذهنیمون بوده و در زمان وقوعش یا بیش از حد تصورات ما بوده یا در زمان سریع تر و مسیر آسون تر اتفاق افتاده و با نگاه کردن به عقبه اتفاق ، فقط به توحید و رها شدن و نشستن بر شانه های خدا و لذت بردن از مسیر میرسیم.

    هم جهت بودن با جریان خداوند

    هوشیار بودن در باب ورودی های ذهن

    هوشیار بودن در مورد نگاهمون به مسائل

    هوشیار بودن در مورد اینکه از چی حرف میزنیم

    هوشیار بودن اینکه رها هستیم یا وابسته به هر چیزی

    تماما فاکتور های که مشخص میکنه ما کجای این جریانیم

    مسیر پیش رومون مسلما تکاملی رو خواهد داشت تا مرحله درک کردن و اجراء کردن به دانسته هامون ولی مطمئنن استمرار داشتن و مدیریت کردن یکسری از موارد و کارکردن روی خودمونه که بی نهایت تاثیر گزار خواهد بود

    و کجا بهتر از دوره هم جهت برای تکمیل این تکامل

    بقول استاد حضور تو هر دوره ای زور زدن بیخودی نمیخواد ، فقط باید رو خودمون کار کنیم تا هدایت بشیم از بی نهایت راهی در نظر گرفته میشود

    چون خدا بیشتر از ما میخواد ، ما خوشبخت شیم

    چون خدا برای ما تماما آسانی میخواد

    چون خداست که کار ساز و حامی ماست

    و کیه وفادار تر از خدا به تعهداتش

    خدایا شکرت

    همیشه به موقع بودی ، هستی و خواهی بود

    بقول شاعر ؛ گر نگهدار من ، آن است که من میدانم ، شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد.

    خدای مهربانم تنها تو را باور دارم و تنها از تو کمک میخواهم ، من رو به راه درست ، راه کسانی که بهشون عزت ، ثروت ، سرافرازی ، بخشندگی ، افتادگی ، شجاعت ، شادی ، سلامت جسمی ، آرامش روحی و روانی ، روابط بی نظیر داده ای هدایت کن

    من همیشه به حامی و کارساز بودن تو نیازمندم.

    همگی در پناه خداوند باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  8. -
    اعظم سادات میرمعینی گفته:
    مدت عضویت: 647 روز

    سلام استاد شبتون خوش

    برای من همین بس که مثل توت فرنگی 19دلاری و اشتباه و خطای انتخاب این شرکت کننده ها خدایی داشتم که مچ گیر بود که با کوچکترین اشتباه من مجازاتم میکرد،اگر تار موم بیرون میومد توی زندگیم ضربشا می‌خوردم و الان که با تغییر باورهام دوباره با همون خدا دارم زندگی میکنم منا دوست داره ،منتظرِ و به من میگه بخواه تا به تو بدم ،تار موکه هیچ همه موهام بیرون از شال و بازهم به من روزی میده ،دیگه به هیچ آدمی تا خودش نخواد کمک نمیکنم وبرعکسِ افکار گذشته، زندگیم آرامش بیشتری دارم ،کمپینهای حمایتی مختلف که اطرافم بودن را ندیده گرفتم و خوشبختر و ارامتر شدم

    جای خدا داوری نکردم و الان اوضاع و شرایط بهتری دارم ،خدا همون خداست دقیقا مثل توت فرنگی که همون بود اما من بودم که با افکار و باوری که مراقبان اولیه پدر و مادر و اطرافیان برام ساخته بودند ازش دور بودم .

    خوشحالم که درکنار شما دارم خود واقعیت رو پیدا میکنم

    چندسال شما را دنبال می‌کنم فایل‌های رایگان رو گوش میدم صفر نامه را عاشقشم عاشقانه میبینم با فایلهای رایگان شما هم میشه ثروتمند شداین کاریه که من دارم میکنم و بهش ایمان دارم پیج کاریم را راه اندازی کردم و خبر میلیونی شدنم را تا چند وقت دیگه با بچه ها و شما استاد عزیز به اشتراک میگذارم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    سعیده گفته:
    مدت عضویت: 518 روز

    به نام خداوند بی نهایت رحمان وهدایتگر

    سلام خدمت استاد عزیز وسخاوتمندم،مریم بانو وتمام همراهان این دانشگاه عالی

    استاد جان درمورد باور وباور کردن یه نمونه داغ وتازه از تنور در اومده خودم دارم

    من دوسه روزی هست که خونه تکونی رو شروع کردم وبه خاطر مشغله هام این کارو به بعد تعطیلات انداختم تا دیشب بیشتر کارام انجام شد فرشا رو که قالیشویی آورد پهن کردم، پرده هارو نصب کردم جارو زدم ویه اتاق که برا دخترم هستو گذاشتم آخر ودیشب میخواستم برم سراغش که دختر خالم اومد با اومدنش من کارو به آخر شب انداختم با این بنده خدا داشتیم صحبت میکردیم چون هردوتامون خیاطی میکنیم از پارچه واینکه برا مانتو تابستونی چی بخریم می‌گفتیم

    دختر خالم اشاره کرد به مانتوی یکی از فامیلا وگفت با این قیمت خریده ،به نظر من مانتوش به اون قیمت نمی ارزید ،(همین جا بگم که من درمورد باورهای فراوانی ثروت احساس لیاقت نیاز به کار دارم ودارم تلاشمو میکنم)آقا خلاصه صحبت ادامه داشت ومن گفتم اوهوک چه خبره

    دختر خالم گفت بله عزیز جان هرکسی خرج داره ارج داره تو اینستا زده بود زنی که خرج میکرد یه تشت طلا جلوش بود وزنی که خرج نمیکرد یه تشت دارو وقرص ،بعدشم گفت مردم بلدن

    این حرفاش یه ترس بدی توی دلم انداخت وبا خودم گفتم تو که برا خودت هیچی نخریدی هیچی ندوختی تو اون خانم دومی هستی خلاصه دختر خالم رفت ومن اومدم سر کارم با احساس بد که چرا من خرج نمیکنم چرا اینجوریم واینا تو ناخودآگاهم می‌گشت وچیزای مشابه رو پیدا میکردو منم مشغول تمیزکاری،داشتم سرتخت رو به کنارش پیچ میکردم که جانمیخورد یهو سر تخت داشت میوفتاد که ترسیدم بشکنه پامو دادم زیرش افتاد رو پام وانگشتم ورم کرد کبود شد منم یه ساعتی گریه کردم وپماد زدم آخر شبم خوابیدم کل شب اذیت بودم

    صبح رفتم حموم ودر حین دوش گرفتن همش از خودم میپرسدم چی شد که اینطوری شد؟با خودم گفتم دیدی حالا باید پولایی که میشد خرج خودت وعلایقت کنی بری بدی دکتر وعکس وپات رو گچ بگیری همونی شد که گفته بود تو لیاقت نداری، ناگهان ندایی از درونم گفت تو باور کردی تو ارزش خودت رو به لباس گره زدی توخودت رو مقایسه کردی تو حال خوب خودت رو بد کردی وخلاصه صحنه ها از جلوی چشام میگذشت تو خودت رو به پول سپردی نه به خدا وهمونجا توبه کردم از خدا طلب بخشش کردم وخدارو برای این آگاهی شکر کردم از بدنم از پام عذر خواهی کردم وهمچنین تشکر کردم ویادم از فایل باورها وتوت فرنگی نوزده دلاری اومد وباخودم گفتم اینو همین امروز کامنت کنم الانم پامو ضماد گزاشتم واز لطف خداوند رحمان بهترم

    اره استاد شما راست گفتین ما خودمون خالق زندگی خودمون هستیم من اجازه دادم که اون چرندیات بشه باورم

    استاد جان یه فایل دارین درمورد خوراک ذهن اون اینجا برا من کاربرد داره

    باسپاس فراوان از شما استاد عزیزم وتمام دوستان که کامنتهای عالی میزارن ودرسها برامون داره

    درپناه خداوند جهان آفرین موفق وپیروز باشید

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای:
  10. -
    امیرحسین آقابابازاده گفته:
    مدت عضویت: 958 روز

    به نام خداوند یکتا

    سلام خدمت استاد و خانم شایسته عزیز

    خیلی درگیر حاشیه نمیشم فقط از داستان جالبی ک امروز واسم اتفاق افتاد میگم

    من خب دانشجو هستم و خوابگاه زندگی میکنم و تو خوابگاه هم انواع و اقسام آدم ها رو تقریبا میشه دید ترم جدید ک شروع شد چند تا فرد جدید وارد خوابگاه شدن و یه اتاق نزدیک اتاق ما گرفتن در ابتدا خب من فکر میکردم اینا خودشون رو میگیرن و سلام نمیکنن و اخلاقشون بده واسه همین طبق قانون بازخوردی ک میگرفتم دقیقا همینطور بود و سلام نمیکردن حتی وقتی چشم تو چشم میشدیم و احوالپرسی نمیکردییم بعد از فایل استاد تصمیم گرفتم واقعا اینجوری نباشم و نسبت به افراد نگاه مثبت داشته باشم و ویژگی مثبتشون رو ببینم این دوستای ما باشگاه هم میومدن منم خب باشگاه چند ساله میرم دیگ هی تو باشگاه وارد ک میشدم سلامشون میکردم یا موقعی میدیدمشون سلام و احوالپرسی تا اینکه شکل گرفت و یکی از اون افراد واقعا هروقت میدید منو سلام با لبخند و احترام و کلی احوالپرسی ولی یکی دیگشون نه فقط سر تکون میداد ولی باز سعی میکردم روی ویژگی مثبتش تمرکز کنم امروز از بیمارستان برگشتم خوابگاه و داشتم دستم رو میشستم ب طرز عجیبی داشتم به همین فرد فکر میکردم و تلاش کردم ک روی ویژگی مثبتشون تمرکز کنم خیلی عجیب بود واقعاً تو ذهنم انگار میخواست قانون ثابت شه و من هی با خودم گفتم ک اره ایول باشگاه میاد بدنش خوبه تلاش میکنه صبح زود بیدار میشه و …تا اینکه یهو اومد داخل و سلام کرد و احترام ک میشه بگی مشکل بدن من چیه من چیکار باید بکنم چند وقت باید تمرین کنم تا هیکلم خوب شه و سوالای متفاوت من داخل ذهنم داشتم فکر میکردمااا نه ک بگم بلند بلند حرف میزدم و اینکه در حد شاید سی ثانیه موقع دست شستنم بهش فکر کردم دیگ خلاصه منم کلی باهاش حرف زدم انگیزه و انرژی بهش دادم ک خیلی تغییر کردی آفرین بهتر شدی ادامه بده رژیمت رعایت کن و …. خلاصه خیلی اهل حرف زدن و کامنت گذاشتن نیستن ولی استاد رو دنبال میکنم اینم یهو خواستم تو اتفاقات خوبم داخل نوت گوشیم بنویسم گفتم اینجا بذارم بعد کپیش کنم اونجا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 3 رای: