- نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
- فایل تصویری درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش583MB40 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش38MB40 دقیقه
درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
سلام استاد جان و مریم عزیزم.
سه بار امروز پشت هم این فایل رو دیدم و شنیدم و هربار بیشتر به فکر فرورفتم.
استاد باهوش من راستش تمااام مطالبی که فرمودین حق و حقیقته و درموردمن اتفاق افتاده.
غرور و کبر باعث شد که من یک شبه از مدیریت یک کسب و کاری که خودم ترسیمش کرده بودم و بهش رسیده بودم برکنار بشم.
حس خوب و به دنبالش اتفاقات خوب هم تکمیل کننده ی اون پروسه ی برکناری بود که باز هم خودم خلقش کردم.
دیدن جنبه های مثبت هر قضیه ای رو از قبل بلد بودم ولی گاها فقط شعار میدادم اما با شنیدن حرفهاتون در این فایل ارزشمند محکم و محکم تر شدم و با تمرکزم روی سایت و تعاملم با اعضای سایت این انرژی صدچندان شده البته هنوز هم گاهی اوقات ذهن وارد عمل میشه اما خیلی زود با اسلحه ی سایت شما باهاش می جنگم و کانون توجهمو کلا عوض میکنم.
استاد عزیزم فیلمی که فرمودید رو قطعا پیگیری می کنم و تماشا می کنم اما انقدر شما و مریم جون قشنگ توضیخ دادید که میشه از توش فهمید که این فایل مصداق زندگی اکثر افراد جامعه ی کنونی ماست.ایران و خارج هم نداره
بحث بحث باوره بحث ایمانه
بحث احساس خوب مساوی با اتفاقات خوبه
بحث توحیده و شرک نورزیدن و مقابله با ترس که کلام شیطانه.
بحث قدردانی و سپاسگزاریه
بحث رفتن تو دل ترسهاست.
به قول خودتون
تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس
او خود راه بگویدت که چون باید کرد.
عاشقتونم و سپاسگزارم که هستید.هزاران بار خدا روشکر.
سلام علی جان.
کامنتت رو خوندم و خیلی تحت تاثیر قرار گرفتم.
علی جان ما باید حواسمون به تکامل مون باشه.همه حتی خود استاد هم اگر لحظه ای غافل بشن نجواها شروع میشه
از یک جایی به بعد که واقعا مرحله ی پذیرش شروع میشه دیگه انسان نمیتونه جلوی پاشش اشکهاشو بگیره .
علی جان نمیدونم فایل تفسیر دعای کمیل رو با خوانش استاد دیدین یا نه
من بار اولی که فایل صوتیشو گوش کردم مغزم متلاشی شد
حس رهایی رو تجربه کردم قشنگ بی وزنی رو تجربه کردم
هدفن توی گوشم بود و بسمت قله ی کوه نزدیک خونمون در حال حرکت بودم
عینک آفتابی به چشم داشتم و اشک هایی که مثل سیل بند نمی یومد .
دیگه اونموقع صدای استاد که نبود صدای خود خدا بود که راجع به حضرت علی می گفت ومن انگشت به دهان بودم که چقدررر این آدم متواضع بوده و باز هم اشک بود و اشک .
مرحله ی پذیرش تازه برای من اون موقع اتفاق افتاد که از روی خداوند خجل شده بودم وقتی که شخصیت علی ع رو مجسم می کردم …
نمیدونی چه حالی بود.
این حال از خود بیخود شدن رو برای همه ی اعضای سایت آرزو می کنم.
بعدش نو شدم
یه آدم دیگه شدم
صبور
مهربان
شاد
دستگیر
و الان حتی توی همون طبیعت زیبا از دیدن یه کفشدوزک یاقاصدک خوشحال میشم تا گلهای بنفشه و کلونی مورچه ها که نماد تلاش و کوشایی هستند تااااا خود کوه و آسمانی که عظمتش همه چیزو از یادم میبره.مدهوشش میشم.
علی جان از یه جایی به بعد وقتی که گوشمو کر کردم نسبت به عوامل بیرونی ،اونموقع خود خدا شروع به صحبت کردن با من کرد.نمیدونی چه حسن نابیه.
غرورمو له کردم زیر پاهام .
کلاممو مدیریت کردم.
احساساتمو کنترل کردم.
حال خوب کن مردم شدم….
آخ آخ نگم برات
حالم عاااالیه.
امیدوارم بازم ازت رد پا ببینم علی جان.
در پناه خدا برات آرزوی آرامش و رستگاری می کنم.