- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش583MB40 دقیقه
- فایل صوتی درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش38MB40 دقیقه
درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش
از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
بنام یگانه خالق هستی
سلام به استاد ارجمندم وبانوشایسته گرامی ودوستان ارزشمندم
خداراسپاسگزارم که امروز زمینه ای برام فراهم شد تا بتونم باتمرکز بالا این فایل ارزشمند وپراز آگاهی را گوش بدم
درسهایی از انیمیشن گربه چکمه پوش:
استاد چقدر این فایل واین انیمیشن درسها داشت چه آگاهیهای نابی وچه هم زمانی هایی که این روزها تجربه میکنم درست شب قبل از روزی که شما فایل را قرار بدین رو سایت شب بعداز سپاسگزاریم داشتم با خودم زمزمه میکردم خدایا من هیچی ندارم هرچی دارم تو بهم دادی الان اگر کنار همسرم در آرامش وامنیت خوابیدم اینآرامش،این امنیت،این همسر رو ازتو دارم تا همسفر خوبی برام باشه اینکه الان دارم باهات حرف میزنم هم توخواستی تو زبان دادی وکلام را یادم دادی تو به چشمام اشک دادی تا در برابر قدرت تو سجده کنم وبااشک احساسم را بروز بدم وخیلی حرفهای دیگه وصبح که از خواب بیدار شدم ودیدم فایل جدید آمده وعنوان خواندم ذوق کردم آخ جون انیمیشن چون یکی از لذتها وسرگرمی های من نگاه کردن کارتون وانیمیشن هست ولی دیگه نتونستم گوش بدم چون همسرم آمد خونه گفت موافقی یه سفر یه روزه بریم میتونی ،خسته نمیشی گفتم آره چرا که نه توکل برخدا وبه امید خودش گفت پس آماده شو چون قراربود با یکی از دوستان خانوادگی بریم همسرم گفت یه ماشین بر میداریم میریم تا کرمان یا اصفهان وفردا بعداز ظهر هم بر میگردیم گفتم بسیار هم عالی این رو تو پرانتز بگم (اگر من فهیمه 8 ماه قبل بودم هزارجور بهانه میآوردم که نه من دوست دارم خودمون دوتا باشیم و…ولی این فهیمه اصلا حرفی نزد حتی خدارو شکر کردم که میتونم با شرایط فعلیم مسافرت برم حتی یه روزخب راه افتادیم رفتیم سمت کرمان تو مسیر که اول شب بود با عشق آسمان را نگاه میکردم وآن ماه زیبا ونورانی را تماشا میکردم وخدارا شکر میکردم آنقدر ذوق زده بود که دوستم گفتم فهیمه به چی نگاه میکنی گفتم آسمون ببین چه ماه خوشگلی داره کاش ستاره ها هم پیدا بودندبعد دوستم گفت ولی من از آسمون میترسم من هم گفتم وا… آسمون پرستاره مگه ترس داره منکه عاشق اینم تو فضای بازی باشم که بتونم ستاره ها را ببینم بعد جالب اینکه همسرم وهمین دوستم شروع کردن دنبال ستاره گشتن تو آسمون وآن رو به من نشون میدادند تا نزدیکیهای کرمان همسرم جاش رو با دوستش عوض کرد که خودش رانندگی کنه ده متری رفتیم جلو همسرم گفت پنچر کردیم یه چی رفت تو لاستیک چرخ ،ماشین رو زد کنار وبه دوستش گفت زاپاس داری گفت آره ولی کم باده گفت چاره ای نیست عوض میکنیم تا برسیم آپاراتی همین حین که چرخ رو تعویض میکردن نگاه کردم یه بستنی فروشی دیدم به دوستم گفتم آخ جون بستنی گفت برم بگیرم گفتم آره تا آقایون مشغولند ماهم بستنی بخوریم دوستم آمد با چهارتا بستنی قیفی وای نگم که چقدر بستنی خوشمزه بود همسرش گفت الان وقت بستنی خوردنه گفتم آره اتفاقی که افتاده خیره وهمسرم هم گفت به قول خانم ؟ خیر فی ماوقع گفتم آره وبعد راه افتادیم هرجا رفتیم صبح جمعه مغازه ها بسته بود وهمه هم نگران من بودند وهمسرم مدام بهم میگفت کاش نیومده بودیم گفتم چرا اتفاقا هم هوا عالیه وهم برا روحیه خوبه من وتو حداقل ماهی یک تا دوبار مسافرت میرفتیم حالا یه روزه، دوروزه، هر چند روز که امکانش بود ولی الان دوسال هست که هیچ جا نرفتیم خداروشکر که شرایطش پیش آمد ایشون گفتند با این شرایط گفتم شرایط که عالیه یعنی این حرفها که میزنم کلا از من فهیمه بعید بود
دوست همسرم گفت ماشین رو بزاریم جلو یه آپاراتی چون زنگ زدم گفته یه ساعت دیگه میام آن موقعه ساعت 7/5صبح بود گفتیم خوبه ماهم تو پیاده رو فرش پهن میکنیم چای وصبحانه میخوریم تا بیاد همین کار کردیم شد ساعت 9 آقاهه نیومد منم یه بالشت گذاشتم خوابیدم دیگه ساعت 11 بود دوستم صدام کرد پاشو فهیمه آقاهه آمده اگر این فهیمه ،همان فهیمه قبل بود اصلا براش افت داشت تو پیاده رو فارغ از هر هیاهو ونگاهی وبدون ترس از قضاوت دیگران بخوابه این تغییرات که الان حین نوشتن دارم متوجه اش میشم بخاطر فایلهای سفر به دور آمریکا وزندگی در بهشت وتماشای رفتارهای شما ومریم جان هست ودقیقا چقدر این حرف درست است که جهان سخت میگیره بر کسانی که زندگی راسخت میگیرند وآسان میشه برا افرادی که آسان میگیرند آپاراتی لاستیک تا 12/5طول کشید خداروشکر هوا عالی بود، همسرم گفت پس چرا میگن کرمان گرمه هوا که عالیه گفتم خیلی عالیه بعد دوستمون گفت بریم یه رستوران ناهار بخوریم وکم کم برگردیم همه موافقت کردند وهرچی تو مسیر پیش رفتیم یا رستوران بسته بود یا محیطی نبود که ما میخواستیم دوستم گفت فهیمه بزن تو مپ ببین نزدیکترین رستوران تو این مسیر کجاست گفتم قول میدی هر جا نشون داد بریم گفتند آره من گفتم باشه بسمالله سه تا رستوران داد با یه اسم ویه فاصله یکیش 1/5کیلومتر فاصله دومی1/6وسومی1/7 گفتم کدومش گفتند خودت انتخاب کن گفتم میریم اینکه رستوران سنتی هست رفتیم همسرم پیاده شد گفت ببینم جاش مناسب پله نداشته باشه تو راحت باشی بعد برگشت گفت فوق العاده هست یه اتاق به ما دادند که دیوارهای داخلش بصورت سنتی نقاشی شده بود خنک وتمیز گفتم وای خدایا شکرت تو ذهنم به خودم گفتم این نتیجه توجه به زیبایی ها ونگاه مثبت داشتن به اتفاقاته، اینکه تو در برابر شرایط ناجالب ذهنت رو کنترل کنی هر لحظه اتفاقات عالی برات رقم میخوره
ناهار فوقالعاده خوشمزه با دوغ محلی خوردیم ودوستم به پیشخدمت گفت میخواهیم یکی دوساعت استراحت کنیم گفت موردی نداره تا هر لحظه که دوست دارید بمونید بعداز ناهار خوابیدیم ساعت 6/5بعداز ظهر که بیدار شدیم دوستم گفت من برم چایی سفارش بدم وقتی برگشت گفت شیفت عوض شده وپیش خدمت جدید گفته ما به هیچ عنوان اجازه نداریم به مهمان اسکان بدیم ونمیدونم چرا همکارم این اجازه رو داده واگر شما شام هم سفارش بدید مشکلی از طرف مدیر متوجه همکارم نمیشه همسرم ودوستش گفتند هرچی دوست دارید سفارش بدید وهمین کار رو کردیم واز آن مکان فوقالعاده عکس گرفتیم وآمدیم بیرون اینو برا خودم میگم وقتی من سپاسگزار داده هام باشم واز مسیر لذت ببرم ودرهرشرایطی حال واحساس خوبی داشته باشم وبخدا توکل کنم وترسی نداشته باشم از اینکه شاید نتونم ،شاید خستگی مسیر سبب بشه شرایط جسمیم بدتر بشه وبه خداوند اعتماد کنم جهان هم در برابر من کرنش میکنه
وبا خودم تکرار کردم این قانون را که
احساس خوب=اتفاقات خوب
این سفر یه روزه چقدر هم زمان با فایل انیمیشن گربه چکمه پوش بوددر مسیر زندگیم هر جا که بخود مغرور شدم ومنیت مرا فراگرفت وباغرور وکبر رفتار میکردم به معنی تمام کلمه باختم نابود شدم تمام شرایط ناجالبی که تجربه کردم بخاطر غرور خودم وترسهام بود آن تیکه از انیمیشن که گربه 8 تا جان ازدست داده اش را ملاقات کرد ومثل یک پرده از جلو چشماش گذشت ومتوجه شد هرجا مغرور شده مرده چقدر اتفاقات زندگی خودم تو ذهنم مرور شد که بخاطر ایمان ضعیفم در عمل وگرنه از لحاظ کلامی من با ایمان بودم ولی استاد به قول شما ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت هست و بخاطر ترسم از آنچه میترسیدم سرم آمد از آنچه فرار میکردم مرا احاطه کرد آنقدر ترس داشتم که بقول شما تو این شرایط یادم رفت که من فهیمه چه استعدادها وتواناییهایی خدا بهم داده وهنوز هم با وجود این شرایط ازهمه کمک میخواستم بجز خدا در اصل از خدا کمک میخواستم ولی بهش قدرت نمیدادم قدرت رو میدادم به بقیه ولی وقتی تسلیم شدم در برابرش وگفتم خدایا من هیچی نیستم وهیچی ازت نمیخوام به جز خودت هرشب ازش میخواستم در قلبم جاری باشه آرامشی از جنس خودش به قلبم بده ، رها تر شدم امیدوارتر وقدرتمندتر شدم الان دیگه میدونم وجودم با وجود خودش معنا پیدا میکنه دوشب قبل از این فایل وقتی داشتم با خدا حرف میزدم گفتم خدایا استاد میگه رسالتم اشاعه توحیده ازت میخوام منم بتونم مثل استادم ودوستام توحیدی باشم وتوحیدی عمل کنم بعد یه چیزی درونم گفت آنوقت تو چیکار میکنی گفتم نمیدونم من که کاری بلد نیستم گفت چرا توهم میتونی توحید را به دیگران یاد بدی گفتم چه جوری گفت با معلمی گفتم ولی منکه مدرک مرتبط با معلمی ندارم گفت بصورت تشویقی کار کن و مسائل توحید رو برا بچه ها تو مدارس باز کن تواقدام کن مطمئن باش میشه وبهت گفته میشه مگه استادت از کلاسهایی که برا هم دوره ای هاش رایگان برگزار میکرد شروع نکرد گفتم چرا، گفت خب پس توهم میتونی یه لحظه به خودم آمدم نمیدونم خواب بودمیا بیدار ولی تک تک این جملات تو ذهنم تکرار شد
این انیمیشن گربه چکمه پوش نشان دهنده باورهای توحیدی بود: که اگر ما از هر لحظه از مسیر زندگی لذت ببریم وحال واحساس خوبی داشته باشیم حتی دید ما وزاویه نگاه ما به اتفاقات وشرایط ناجالب زندگیمون میتونه نتایج عالی را برای ما بدنبال داشته باشه
برا پیدا کردن آرزوت دیدگاهت رو عوض کن ،ممکن هست چیزی که دنبالش هستی درست روبرویت باشه چقدر این جمله عالی وتکان دهنده بود
چقدر شخصیت این سگ کوتوله بیان گر قانون بود که حتی در بدترین شرایط حتی آن لحظه ای که بقیه قصد داشتند اذیتش کنند با احساس خوب همه چیز رو به نفع خود تموم کرد وحتی وقتی گربه چکمه پوش وآن گربه پنجه طلا در مورد زندگیش سوال کردند سرگذشتش رو در یه قالب داستان مثبت تعریف کرد و گفت الان این جوراب شده لباسم حتی وقتی گربه چکمه پوش در مورد اسمش سوال کرد گفت دوست داری چی صدات کنیم گفت اسمی که لایق خودم باشه هرکی هرچی خواست مرو صدا زد من دوست دارم صدام بزنند آقا سگه
یکی دیگه از جمله سگ توله به گربه چکمه پوش :همین که خودت رو باور کنی کفایت میکنه
و در آخر زندگی بسیار بسیار سخاوتمندانه است چشمانت را برای دیدن زیباییهادر هر لحظه عادت بده تا ببینی که این لحظه فقط وفقط آمده تا لحظه ای بهتر وتجربه زیباتری برایت در زندگی باشه
هرچه در برابر خداوند فروتن ومتواضع باشه خداوند ظرف وجودت را بزرگتر میکنه برای دریافت نعمتهای بیشتر
استاد جان ،مریم بانوی عزیزاز صمیم قلبم سپاسگزار وجودتون هستم
بنام نامی الله
سلام مهدی عزیز
خداراسپاسگزارم که به کامنت ارزشمندت هدایت شدم البته که من پریروز هم کامنت شما را خوانده بودم ولی تمرکزی نداشتم فقط چون مهمان داشتم خواستم بتونم نجواهای ذهنم را کنترل کنم وامروز هرچی خواندم کلمه به کلمه اش برام جدید بود در حین خواندن کامنت چقدر تحسین کردم تسلیم شدنت را
چقدر تحسین کردم تعهدت وعملگراییت
تمام مواردی که در کامنتت اشاره کردی همه ماها تجربه کردیم مسخره شدیم تحقیر شدیم ولی حالا با آشنایی با استاد وکار کردن روی خودمون یاد گرفتیم که در برابر هر مسئله یا هر شخصیت از چه زاویه ای نگاه کنیم والبته وصدالبته که اگر از زاویه تحسین،بخشش وگذشت باشه نتایج عالی آن مال خود ماست
سپاسگزار وجود ارزشمندت هستم ممنون که هستی ونوشتی ودستی از دستان خداوند شدی جهت رشد بیشتر ما
در پناه حق شاد وسلامت وثروتمند وسعادتمند باشید
سلام به اسداله عزیز
خداراسپاسگزارم تا زمینه ای فراهم شد تا تنها باشم وبتونمکامنتها را بهتر بخونم وسپاسگزار دوستانی چون شما باشم بخاطر وجود ارزشمندتون از اینکه همیشه هستید ومینویسید
اسداله عزیز هر قسمت کامنتت که خواندم لذت بردم وتحسینت کردم که اینقدر خوب قانون را درک کردی ورد پای توحید را در تمام جمله بندیهات میتوان دید
تحسین میکنم این رابطه بامحبت وعاشقانه ای که با شینای عزیز دارید
این تیکه از کامنتت
وقتی قانونمندیهای جهان را رعایت نکنیم ممکنست اتفاقی در زندگیمان بیفتد که کل موفقیت های زندگی را برایمان کمرنگ کند و ما را در گودالی بیندازد که نتوانیم موفقیت هایمان را بیاد بیاوریم. مانند اتفاقی که برای قهرمان داستان (گربه چکمه پوش) افتاد و مجبور شد قبول کند که یک گربه خانگی در منزل پیرزن باشد. این تیکه انیمیشن منو یاد خاطره ای از دیه گو مارادونا اسطوره بی نظیر فوتبال انداخت! دیگو مارادونا یک مدت به خاطر افسردگی بعد از ترک اعتیاد در بیمارستان روانی بستری بود، هنگام مرخص شدن از بیمارستان خاطره عجیبی از روزهایی که در این بیمارستان بستری بود تعریف کرد. او گفت:اینجا آدم های زیادی هستند که همه مشکلات روحی روانی دارند، یکی میگوید من چه گوارا هستم و همه باور میکنند، یکی دیگر میگوید من گاندی هستم و باز همه باور میکنند ولی وقتی من به آنها گفتم که من مارادونا هستم همه به من خندیدند و میگفتن: هیچوقت، هیچکسی، مارادونا، نمیشود!
که اشاره کردی به قانون مندی جهان که چقدر دقیق هست این رو من با تمام وجودم حس کردم یادم رفت من چقدر خوب از عهده کارها بر میومدم یادم رفت چقدر روحیه بالایی داشتم وصبرزیادی داشتم ولی خداروشکر همیشه تضادها وشرایط ناجالب برای ما درسهای بسیاری بدنبال داره که سبب میشه سپاسگزارتر باشیم واز زاویه دیگه ای به زندگیمون نگاه کنیم
در پناه حق شاد وتندرست وثروتمند باشید
سلام اسداله عزیز
ممنون از لطفی که به من دارید میدونی اسداله خدا از دیشب تا حالا همین جور داره منو سوپرایز میکنه فایل جدید استاد را صبح یکدفعه بی صدا نگاه کردم چون همسرم خواب بود ودوباره که ایشون رفتند سر کار گوش دادم گفتم کامنتش رو بنویسم ویساعتی بخوابم ولی حسم گفت نه پاشو همین الان بنویس آمدم سایت دیدم شما برام کامنت نوشتی سرشار از انرژی احساس خوب شدم ببین چه دل بزرگ وپاکی داری که نمیدونم چی بگم چی بنویسم برات که حق مطلب را ادا کرده باشم من صبح داشتم از خدا سپاسگزاری میکردم بابت جسم قدرتمندم از تک تک اعضای بدنم همان جور که صبح اشک ریختم در حین سپاسگزاریم الان هم با کامنتت همان حس وحال تجربه کردم بینهایت ازت سپاسگزارم ازت سپاسگزارم بابت راه حلهایی که بهم میگی تا روز به روز بهتر وبهتر زندگی کنم اسداله عزیز هزار برابر حال خوب رو که اعتبارش با خداونده به خودت وزندگی سراسر عشقت بر میگردونم امیدوارم در زمان مناسب ،مکان مناسب روز به روز خداوند با معجزاتش تو را سوپرایز کنه
در پناه حق شاد وتندرست باشید
سلام به صالح عزیز
عجب اسم با مسمایی بهت تبریک میگم سپاسگزار وجودتم ممنون که وقت گذاشتی کامنتم را خواندی نظر دادی وچه نگاه زیبا بینی داری وکاملاصحیح فرمودید هیچ چیز خاص وعجیب وغریب در آینده نیست تمام زندگی همین الانه
دوست عزیز در پناه حق شاد وسربلند وثروتمند باشید وجودت سرشار از نور الهی
سلام به سمانه عزیز ودوست داشتنی
مرسی عزیزم که برام دیدگاهم زمان
گذاشتی وبهم پاسخ دادی برا خودم
هم دوباره این آگاهیها تکرار شد
سمانه عزیزم وجودت سرشار نورخدا
عزیزدلم سپاسگزار وجودتم
مخصوصا یادآوری های نابت واین یعنی تکرار وتکرار
روی چون ماهت رو میبوسم
یا حق دوست عزیز
سلام به سمانه عزیز ودوست داشتنی
دلم گفت از این کامنت تپلت به 5ستاره اکتفا نکنم وبرات بنویسم واین انرژی که گرفتم بهت برگردونم اگر کنارم بودی محکم در آغوش میگرفتم وروی چو ماهت رو بوس باران میکردم تا متوجه بشی چه انرژی وحال خوبی گرفتم سمانه عزیزم از این کامنت زیبا، درست ودقیق من جوابم رو از خداوند گرفتم عزیزدلم سمانه قشنگم در مورد نماز گفتی درست خدا نیاز به نماز ما نداره واین باورهای اشتباهی است که از بچه گی تو ذهن ما فرو کردند
میدونی سمانه عزیز آنقدری که حس وحال قشنگ از حرف زدن با معبودم میگیرم از نماز خواندنی که تکلیفم باشه نمیگرم ولی بقول خودت بعضی نمازخواندنها که برای آرامش روح وارتباط با معبود باشه خیلی حال میده ودرست مثل آن لحظه ای که اشاره کردی در صحن حرم امام رضا زیر باران با آن کامنتت من خودموخدای خودم را تصور کردم واشک ریختم صمیمانه سپاسگزار وجودتم بخاطر یادآوری این حس بی نظیر
نکاتی که در خصوص تقلید والگوبرداری گفتی چقدر من رو آرام کرد ومطمئن شدم مسیرم درسته سمانه جانم از وقتی یادم میاد اسم مرجع تقلید شنیدم ذهنم بهش مقاومت داشت ووقتی باسایت واستاد آشنا شدم دردوره قانون آفرینش استاد اشاره کرد که خدا میگه من از رگ گردن به تو نزدیکترم هرچند از قبل از همان بچه گی بارها وبارها شنیده بودیم ولی کلیشه ای بود درک نکرده بودم تا با استاد آشنا شدم به تمام معنا حس کردم این نزدیکی را ، پس من فهیمه که خدا در قلبم جا داره که هرلحظه وجودش رو حس میکنم وجواب درخواست هام را با دستهای خودش به من میرسونه چه نیاز به مرجع تقلید که هیچ کدوم از آنها در یه مورد خاص یه نظرمشابه ندارند حتی هیچ وقت کنجکاو نشدم ببینم چی میگن چون همیشه چیزی که دلم میگفت درسته انجام میدادم آن موقعه ها با قانون آشنا نبودم که خداوند مرا آسان کرده برا آسانی ها ولی یه چیزی تو وجودم مانع از این میشد که دنبال رو بی چون وچرا یه شخص باشم درست اشاره کردی اصل رو خدا در قرآن به ماگفته فرعیات هم میشه هرآنچه که فکر کردن ویاعمل کردن به آن به من احساس خوب وعالی میده
تحسین میکنم خودم وسمانه عزیز دلم و همه ی آدم هایی که با روشِ خودشون عبادت میکنن خدا رو، عشق و عاشقی میکنن با خدا، و راهِ عشق ورزیدن با خدا رو نمیبندند برای خودشون چون بهشون گفتن فقط راه ارتباط با خدا یسری چیزاست …..
سمانه جدیدا یه چیزی کشف کردم از اینکه زمان بیشتری این روزا تو سایتم وکامنتها رو میخونم میبینم هر کدام از ماها که جدا شده از آحاد جامعه ایم یه کششی در درونمون بوده برا بهتر شدن برا به اصل خود نزدیک شدن برای شناخت بیشتر خودمون وخدا ،درسته خیلی ها در ظاهر برای کسب ثروت وارد سایت شدند ولی این فقط ظاهر قضیه هست حتی خود استاد از یه جایی به بعد فهمید همه چیز توحیده اگر به یگانگی اِلله باور داشته باشی وقدرت رو بدی به او وبنده گیش کنی به هرآنچه که میخوای میرسی وهمه ما داریم بسته به مداری که در آن قرار داریم به درک این امر میرسیم
ممنون سمانه عزیزم که برام نوشتی کامنتت در بهترین زمان با بهترین پاسخ از معبودم از یگانه فرمانروای عالم هستی دریافت کردم
سمانه دوست داشتنی بهترین بهترینها را برات خواستارم عزیزدلم
روی چون ماهت رو میبوسم
یا حق عزیز دلم