درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا» در این صفحه: 1
  1. -
    رضا گفته:
    مدت عضویت: 1956 روز

    چقدر این فایل عالی و آگاهی بخش بود

    از اون فایلایی که تحول بزرگی تو من بوجود آورد

    هیچ وقت از شنیدن صحبت هایی که درمورد خداوند و توحید هست سیر نمیشم. همیشه باید مرور کنم چون خیلی سریع فراموشم میشه. شاید الان احساس کنم متحول شدم ولی اگه مرور نکنم، چند روز بعد دوباره برمیگردم به عادت های شرکت آلود قبلیم

    هرچی فکر میکنم میبینم اون اتفاقات مهم و خوب زندگیم که تاثیر قابل توجهی روی زندگیم داشته، خدا برام جور کرده. شغل خوب، روابط خوب، لوازم مورد نیاز و دلخواهم. اون موقع یه سری باور های توحیدی رو تو خودم درست کردم که اون نعمت هارو دریافت کردم.

    اما وقتی شرایطم رویایی میشه و یه مدت میگذره، یادم میره خدا اینارو برام آورده. مغرور میشم و فکر میکنم خودم بدستش آوردم. و بعد هرچی تلاش میکنم که به خواسته های بعدیم که تو لول بالاتری قرار داره برسم، موفق نمیشم چون دیگه توحیدی نیستم. منیت پیدا میکنم و فکر میکنم با هوش و درایت خودم به این نعمت ها رسیدم. بعد یا هرچی تلاش میکنم درجا میزنم، یا همون نعمت ها هم ازم گرفته میشه. اما متاسفانه آدم متوجه نمیشه که بخاطر شرکت و فراموش کردن خداونده که این اتفاقا داره می افته.

    اون نکته دیگه که ما معمولا نعمت های فعلیمون رو نمی‌بینیم هم بسیار مهمه. مدام تصویر یه باغ پر از گل رو تو رویاهامون می‌بینیم اما از گل های لب پنجره ها و تو خیابون ها غافلیم. همیشه فکر میکنم اگه یه چیزی رو داشته باشم بعد خوشبخت میشم اما بعد از بدست آوردنش فقط برای چند روز خوشحالم. دوباره همون نگرانی ها در قالب یه موضوع دیگه خودش رو نشون میده. الان که به بعضی از موقعیت های شغلی قبلم نگاه میکنم می‌بینم چقدر عالی بودن ولی چندسال پیش که تو اون شرایط بودم، بسیار بسیار غر میزدم و چشمم همش به محیط های کاری دیگه مثل گوگل و ماکروسافت بود. فکر میکردم اگه اونجا کار کنم خیلی خوشبخت میشم. جالبه خیلی از کارمند های گوگل بعد از 1 سال دیگه اونجا نمی‌مونن و میرن یه جای دیگه.

    چقدر شهر محل زندگیم خوب بود ولی فکر میکردم جاهای دیگه خیلی بهتره بعد از اینکه به چند شهر مختلف سفر کردم دیدم همون شهر خودم خیلی خیلی مناسب تره. بعد که برگشتم حالا خیلی بیشتر دارم از اینجا لذت میبرم و زیبایی هاش به چشمم میاد. کمتر غر میزنم.

    خیلی از این مثال ها دارم…ولی امیدوارم بتونم هرروز کمی بیشتر ذهنم رو عادت بدم که خوشبین تر بشه، زیبا بین تر بشه، سپاسگزار تر بشه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 16 رای: