درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سارا صمدی پور» در این صفحه: 3
  1. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    سلام استاد عزیزم و دوستان هم فرکانسی

    چقدر‌ جالب و قشنگ، اراده من در امتداد اراده خداوند قرار گرفته ، اراده میکنم و میشود…

    همین دو سه شب پیش بود، که یه ارزیابی کلی کردم از خودم و حس و حالم ، چون یادم دادین حس و حال منه که مشخص میکنه چقدر دارم به قوانین عمل میکنم. نتیجه این شد که دیدم حسم دقیقا اون چیزی هست که تو فایل های انگلیسی گفته بودین ، mixed frequency!

    یعنی من دقیقا دارم دوتا فرکانس میکس میفرستم و گاهی اوقات حالم خوبه و گاهی اوقات بد ، و توی این یک ماه روندم یکم نزولی بوده یعنی داره حالم بدتر میشه… اومدم علتش رو پیدا کنم به دو موضوع برخوردم :

    1. شبکه های مجازی ، من با اینکه همههههه ی شبکه های مجازیم رو پاک کردم، یوتیوبم رو نگه داشتم چون برای زبان لازمش دارم و همون که میرم ویدئو های زبانم رو ببینم ، ویدئو های متفرقه هم میبینم . هرچند که من اگاهانه ویدئو های نامناسب رو رد میکنم، اما انگار حتی ویدئو های مناسب هم راندمان مغزی من رو پایین میاره و بی دلیل باعث احساس افسردگی و بی حالی من میشه که امروز دیگه پروندشو بستم و به هر روشی بود یوتیوبمو غیرفعال کردم ، که اگر موردی رو هم نیاز داشتم از سایتش ببینم و ویدئوهای متفرقه باز نشه برام

    2. ترس! خب ایشون که از 5 سالگی با من بود

    من از همون سن کم ، اگاهانه مبدونستم که میترسم و این ترس رو انگار تبدیل کرده بودم به یک واکنش دفاعی! مثلا من از بابام و قدرتش میترسیدم پس ساکت میموندم و حرفامو نمیزدم، چون هروقت حرف میزدم و اظهار نظر میکردم اتفاقات بدی میافتاد پس من یاد گرفتم که ترس خوبه و ازم محافظت میکنه

    بعد ترس از اب، ترس از تاریکی، ترس از معلم ها، ترس از کنکور، ترس از پارتنرم، ترس از استاد دانشگاه، حراست دانشگاه، رئیسم سر کار، ترس از دولت، ترس از مراجعینم و مریض هام! و ترس از سازمان نظام پزشکی هم در امتداد ترس های اولیه ایجاد شد

    اصلا همین ترس بود که من رو سمت استاد اورد… منی که متعصبانه و در واقع بی عقلانه استاد رو‌ تکذیب میکردم بدون اینکه بشناسمشون، وقتی یکی از همکارام تهدید کرد که روزگارتو سیاه میکنم تصمیم گرفتم به حرف استاد بزرگوار بی طرفانه و بدون تعصب گوش بدم و ببینم این ادمی که ادعا میکنه از رئیس جمهور هم نمیترسه واقعا چی میگه!

    نتیجه این شد که چون واقعا میترسیدم اوایل خوب هم حرفای استاد رو اجرا میکردم و‌ اونی که منو تهدید میکرد هررررر کاری کرد به نفع من شد و به ضرر خودش…

    اما اما اما ، من یاد نگرفتم ! که کار کنم روی این ترس، روی این که هر روز و هر لحظه چیزی هست که ازش بترسم و این بزرگ ترین ضعف منه

    تا اینکه باز یکی از مراجعینم خیلی خیلی بد تهدیدم کرد و به ناحق، منم گفتم برو‌ هرکاری میخوای بکن

    در نتیجه این شد که با پارتی بازی و … برای من پرونده درست کردن و ممنوع الکار شدم!

    وقتی این اتفاق افتاد یادمه روزای اولش همش میگفتم چرا من؟ منی که همیشه انصاف و‌ وجدان رو‌ توی کارم رعایت کردم؟ چرا فقط دست گذاشتن رو من و منو اذیت کردن؟

    چون نخواستم جواب رو ببینم، که خودم با فرکانس هام اون موقعیت رو ساختم، چون نخواستم قبولش کنم، بی جواب گذاشتمش

    و ترسش با من اومد و اومد، و بعد 3 ماه من هنوزم شبا بی دلیل کابوس میبینم چون برآیند حالم در طی روز خوب نیست! هرچند که بسیار بهتر شدم، دارم سعی میکنم از این تضاد ، پله بسازم واسه پیشرفت و… اما هنوز اون سارای خوشحال و رها نیستم

    تا دو سه روز پیش که فهمیدم بله، مشکل از ترسمه که شرک رو در وجودم حسابی تقویت کرده! بعد از اون اتفاق ، من باااااور کردم که ادم ها میتونن به من ضربه بزنن پس من هر لحظه میترسم… و از خدا خواستم هدایتم کنه که یاد بگیرم بدون ترس زندگی کنم

    و در فاصله دو سه روز هدایت شدم به این فایل فوق العاده! که رو سایت دیده بودمش ولی اصلا یادم رفته بود، چون در مدارش نبودم

    اما هرچی ترس ها زندگی رو بهم سخت تر کردن خسته تر شدم ، تا دیگه امروز گفتم خدایا بسمه

    خسته شدم

    از اینکه یکی دو‌ساعت حالم خوب باشه و بعد به هم بریزم

    از اینکه ترس ها انقدر اذیتم کنن که نتونم خوب نفس بکشم

    خستم از این وضعیت! نمیخوام اینجوری باشم

    و هدایت شدم به این فایل، استاد واقعا یادم دادین که شجاع باشم… ا‌ون تیکه که راجب ترس و شجاعت گربه چکمه‌ پوش حرف زدین دقیقا حس کردم این فایل رو فقط به خاطر درخواست من از خدا ضبط کردین، کلا این دو سه هفته انگار هر فایل جدیدی که میذارین دقیقا جواب هر سوالی هست که از خدا میپرسم

    و من تصمیم گرفتم که شجاع باشم، اگاهانه

    میخوام یاد بگیرم که نترسم، هرچند سخت و دردناکه و بهش عادت کردم ولی واقعا حاااااالم داره از ترسو بودن به هم میخوره، از ضعیف بودن دارم نفرت پیدا میکنم از عزت نفس کم بدم میاد

    میخوام یه دختر قوی باشم استاد، کسی که بتونم بهش افتخار کنم

    من که اخرش میمیرم، پس حداقل بذار با شجاعت بمیرم نه ترس… خلاصه که پروژه جدیدم شد پیدا کردن ترس هام و تلاش برای کمرنگ شدنشون و برگردوندن عزت نفس به خودم

    بارها و بارها این فایل رو گوش میدم استاد، مطمئنم روزای خوبی واسه من تو راهه چون با وجود پستی و بلندی ها باز هم ول نکردم و‌دارم ادامه میدم و هر روز دارم برای بهتر شدن تلاش میکنم

    امیدوارم بتونم این مشکل رو برطرف کنم‌ و واقعا شاد و با آرامش زندگی کنم

    به امید اون روز :)

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 86 رای:
  2. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    سلام دوست عزیزم

    کامنتت رو خوندم و خیلی حس قشنگی گرفتم، فقط تحسینت کردم

    از لبخند زییات، از موهات، از حس مثبتت ، از کامنت قشنگت که موقع خوندنش انگار صدات رو‌ میشنیدم خیلیییییی تحسینت میکنم عزیزم که با خدای خودت حرف میزنی ، واقعا هم‌ که صدای خداوند سکوت هست

    هر سوالی هم برای خرید محصولات داشتی دوست من ایمیل بزن به ایمیل های استاد که پایین سایت نوشته شده ، یا با پشتیبانی تماس بگیر اگر میتونی

    امیدوارم بتونی از محصولات استفاده کنی و کامنت های قشنگت رو اونجا هم بخونم

    در پناه الله شاد، ثروتمند و سلامت باشی عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  3. -
    سارا صمدی پور گفته:
    مدت عضویت: 1540 روز

    سلام اقا ماهان عزیز، من همیشه کامنت های شمارو تو فایل ها میخونم و الان چقدر خوشحال شدم که کامنت شمارو دیدم

    به تازگی دوره عزت نفس رو با تعهد بالا استارت زدم و چقدر جالب، همون جلسه 3 رو من حداقل 10 بار گوش دادم اما اینی که شما میگین رو اصلا نشنیدم!

    یعنی دو نفر میتونن به یک فایل یکسان گوش بدن اما بر اساس فرکانسشون موارد مختلفی رو متوجه بشن… چقدر خوشحال شدم و حتما با دقت بالاتری این جلسه رو گوش میدم

    ممنون از شما که نشانه امروز من بودین

    و واقعا سعی میکنم تو این روزای سخت ایمانم رو بیشتر نشون بدم تا بتونم یه مومن واقعی بشم…

    در پناه الله ، شاد و ثروتمند و سلامت باشید ممنونم که برام نوشتین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای: