درس‌هایی از انیمیشن گربه چکمه پوش

از میان نظراتی که شما دوستان عزیز در بخش نظرات این قسمت می نویسید، نوشته ای که بیشترین ارتباط با محتوای این فایل را داشته باشد، به عنوان متن انتخابی این قسمت انتخاب می شود.
منتظر خواندن نوشته تأثیرگذارتان هستیم
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

794 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضا غریبی» در این صفحه: 1
  1. -
    رضا غریبی گفته:
    مدت عضویت: 1065 روز

    سلام به استاد عزیز و مریم بانوی بزرگوار …

    استاد عزیز باز هم سپاسگزارم که از طریق شما بازبه یاد آوردم که من کجاها این افکار مغرورانه داشتم و به خاطر این که من به خاطر اینکه توی ذهنم به خاطر این افکارم چه آسیب هایی به خودم زدم و قدرت رو از خداوند گرفتم و اعتبارشو به ذهن خودم به قدرت خودم و حرکت خودم دادم و ضربه ها رو دیدم البته همون اتفاق ها که از روی ناآگاهی انجام دادم باعث شد که این فرد آگاه از نظر خودم باشم …

    داستان غرور من بر میگرده به سال 87که در رشته وشوو به عنوان مبارز در سن 19سالگی بازی میکردم و به خاطر قدرت بدنی که در کارهای سخت بدست آورده بودم و چند سالی هم ورزش میکردم باعث شده بود در شهرستان خودم حریف نداشته باشم و حتی در استان خود..ز

    یک دوره مسابقات انتخابی در دوره سنی نوجوانان و جوانان برگزار شد که من از مربی خودم درخواست کردم که در هر دو دوره شرکت میکنم به خاطر شرایط سنی که داشتم میتونستم در هر دو مسابقه شرکت کنم که با توجه به توانایی که داشتم مطمعن بودم که در هر دو مسابقه نتیجه خوبی میارم که با شروع مسابقه حریفامو یکی پس از دیگر شکست دادم و در سن نوجوانان قهرمان شدم و آخرین بازی در سن جوانان بود که اگر اون بازی رو هم میزدم قهرمان هر دو دوره مسابقات انتخابی میشدم و برای من بزرگترین امتیاز برای بازی کردن در تیم های بالاتر بود خلاصه کنم…

    قبل از آخرین بازی که میخواستم وارد تشک بازی بشم یکی از دوستانم از من خواست که حریفم رو فقط ناک اوت (دراز کش) کنم و من با این فکر وارد زمین شدم …بازی که شروع شد من با چنان قدرت و روحیه ای وارد زمین که هیچ چیز نمی‌توانست جلوی منو بگیره من راند یک رو از حریفم با اختلاف خیلی بالا بردم ولی هدف من چیز دیگه ای بود و بخاطر اینکه از صبح من دهمین بازی بود که انجام میدادم بدنم آسیب پذیر شده بود و در آخرین زیری که گرفتم تا حریفم رو پایین بیارم دست من از ناحیه ساعد دچار دو تا شکستگی شد که منو از قله به دره پرت کرد و نه تنها در اون مسابقات انتخاب نشدم بلکه یک سال از تمرین هم عقب موندم و دیگه از شوق رفتن به تیم ملی باز موندم و خداوند کمکم کرد که با این تضاد بزرگ اولین هدایتم انجام بشه و الان که در سن 34سالگی یکی از الگوهایی هستم که به عنوان مربی هنرهای رزمی میتونم به شاگردان خودم از تجربیات خودم بگم….و خداوند بزرگ ممنونم که ما رو هر لحظه داره هدایت می‌کنه و از استاد بی نظیر خودم که آنقدر با عشق حتی از انیمیشن برامون قوانین رو در میاره من با وجود اینکه با پسرم این انیمیشن رو دیده بودم اونقدر ریز بین نبودم استاد شما واقعا بی نظیرین سپاس سپاس سپاس.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای: