درسهای زندگی از یک بازی | قسمت 1 - صفحه 1

693 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «رضوان یوسفی» در این صفحه: 16
  1. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    زندگی تجربه شب پره در تاریکی است‌.

    لمس تنهایی «ماه» ، فکر بوییدن گل در کره ای دیگر.

    زندگی شستن یک بشقاب است‌.

    زندگی یافتن سکه دهشاهی در جوی خیابان است‌.

    چشم ها را باید شست‌، جور دیگر باید دید.

    زندگی تر شدن پی در پی ،

    زندگی آب تنی کردن در حوضچه «اکنون» است‌

    (قسمت هایی از شعر رسم خوشایند زندگی از سهراب سپهری)

    این فایل مثل واکسن میمونه برام. واکسن چندگانه در ادامه انواع پیش گیری هایش رو مینویسم

    _در هر شرایطی که هستی، یه چیزی برای سرگرمی و لذت بردن پیدا کن

    _بازی که انجام میدی، برای رقابت و بردن نباشه، بازی برای لذت بردن است.برای فواید بازی باشه.

    _ اگر کاری رو تا حالا انجام ندادی، دلیل نمیشه نتونی اون رو یاد نگیری، فقط کافی ادامه بدی، استمرار عشق و علاقه داشته باشی و آموزش پذیر باشی.

    _ وقتی شروع به یادگیری می کنی کوچکترین پیشرفت و بهبود ها رو لحاظ کن و ببینی و انتظار نداشته باش مثل کسی عمل کنی که اون کار یا بازی رو خوب بلد باشه. فقط کافیه خودت رو با خودت مقایسه کنی که هر بار بهتر وبهتر باشی.

    و برای ادامه دادن وقتی خوب یاد نگرفتی یه دلیل منطقی بیار، که اگه زمان یادگیری زیاد شد خسته نشی

    _ وقتی اون کار یا بازی رو یاد میگیری، علاوه بر سود و منفعتی که داره، باعث بالا بردن اعتماد به نفس میشه.

    _در کار و زندگی خلاقیت به خرج بدی

    _ پیشرفت رقیب، زیر دست، همکار ، شریک زندگی و … را تحسین کنید. باعث پیشرفت خودت میشه.

    _عدم تمرکز، عصبانیت، سرزنش خود، انکار توانایی بقیه، باعث عدم موفقیت می‌شود.

    _کنترل ذهن تاثیر مستقیم بر موفقیت و عدم موفقیت داره.و مهمترین موضوع است.و اگر کنترل ذهن نداری، نمی توانی از توانایی هایت استفاده کنی

    _با تکنیک فقط ضربه بعدی یا حرکت بعدی یا کار بعدی یا فقط همین امروز، روند پیشرفت خود رو به سمت جلو پیش ببریم، فقط سعی کنیم، اون لحظه، اون ساعت یا اون روز رو خوب زندگی کنیم کاری به گذشته و آینده نداشته باشیم

    _ عجله کردن=باختن

    _ کنترل ذهن=کنترل زندگی

    _ عدم لیاقت و احساس قربانی شدن = از دست دادن نعمت و سخت گردن اوضاع

    _ احساس شور و شوق داشتن و لذت بردن از کار یا بازی و همصحبتی با وسایل یا کارکنان و دل به دل هم داند.

    _حضور در لحظه و زندگی کردن در لحظه = لاخوف علیهم ولا هم یحزنون

    _ چه قدر لذت بردن از موضوعات ساده در زندگی، قدرت جادویی داره برای اینکه جریانی از خوشبختی رو در زندگی جاری کند.

    _یک سبد میوه،یک صندلی و یه ویلون. آیا برای لذت بردن از زندگی به چیز بیشتر از لین نیازی هست؟ انیشتن

    _

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
  2. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام عظیم و جلیل

    سلام به خدای مهربونم که همواره با منه، و منو تنها نمیذاره

    سلام به استاد عزیزم و مریم جونم که‌ دقیقا الان احساس می کنم مثل روزایی که دَرسِت رو نخوندی و معلم میاد امتحان میگیره، شما دارید، آشغال درنمون رو بیرون می کشید. خیلی سخته ولی باید انجام داد،باید خوب فکر کرد، وقتی خوب فکر می کنم میبینم که:

    یه عمر احساس عدم لیاقت و قربانی بودن داشتم، حتی از اینکه زن هستم، احساس قربانی بودن می کردم، از اینکه قدرت بدنی ام کمه، از این که در یک شهر کوچیک زندگی می کنم، پدرم کاشی کار است، مادرم یک زن خانه دار بیسواد است، از این که عرب زبان هستم، از این اوضاع مالی خوبی نداشتیم، از این که بعضی روزها گرسنه می رفتم مدرسه، از این که تو زمستون یه کاپشن نداشته باشی ،از این که جنگ زده بودیم، از این معلم و کتاب نداشتیم، وقتی ازدواج کردم، از این که یه زن باید بله قربان گوی همسرش باشه و بدون اجازه اون از خونه نزنه بیرون، از این که همش بپزم و بشورم و بسابم، از این که هیچ اختیاری از خودم ندارم و هر کاری بخوام بکنم باید با اجازه همسر باشه.از این که شرایط جوری پیش رفت که با مادر همسرم زندگی میکنیم….

    نمیدونم فکر کنم سخت ترین هاش رو نوشتم

    وقتی احساس قربانی داشته باشی، دیگه خودت رو لایق نعمت نمی دونی که بخواد وارد زندگی ات بشه.

    وقتی به این مسائلی که یه عمر مثل خوره اذیتم می کردند، نگاه می کنم، متوجه میشم که چطوری، فرهنگ و آداب دست و پای آدم رو میبنده و نمیذاره پیشرفت کنه.

    استاد در یکی از فایل ها گفتید، که پدر شما بهتون یاد داده بود که هیچ چیز رو بدون تفکر و تحقیق قبول نکنید، حتی اگر اون مطلب رو معلم تون گفته بود. اگر به ما هم این رو یاد میدادند، شاید این قدر عرصه رو بر خودمون تنگ نمی کردیم

    با همه خوشی و ناخوشی اش گذشت، و اما الان دارم به ارزش وجودی خودم بیشتر وبیشتر پی میبرم، و خودم رو با تمام نقاط قوت و ضعف خودم دوست دارم.و این را اول از همه مدیون لطف خدای مهربان و بعد آموزش های الهی شما استاد بی‌نظیر هستم. خدایا شکررررررررت

    و اما یه مورد جالب از کلاس اول دبستان ام یادم اومد، از احساس عدم لیاقت و از دست دادن نعمت:

    کلاس اول که بودم تمام دیکته هام رو 20 می گرفتم تا اواسط سال، از بس 20 گرفته بودم خسته شدم، گفتم بذار یه حرف رو خودم اشتباهی بنویسم ببینم چی میشه، اون دیکته 19 شدم، نوزده شدن همانا و دیگه 20 نگرفتن همان. دیگه آخرای سال از دست خودم کفری شده بودم که چرا اون اشتباه رو کردم که بخوام 19 بگیریم، خلاصه با پی بردن به اشتباه چند تا دیکته آخر رو 20 شدم.

    استاد سپاس گذارم که با طرح پرسش هایی دارید ما را بیشتر و بیشتر به خودمان می شناسانید.

    استاد یه نکته خیلی جالب و این کمک میکنه که بیشتر با خودم در صلح باشم، این است که شما گفتید؛ با این که این همه روی خودتون کار کردید، بعضی وقتا مسیر فکرتون اشتباه میشه، یا عصبانی میشوید، و این میتونه خیلی بهم کمک کنه که در آرامش بیشتر باشم.

    مررررسی استاد که این قدر صادقانه برامون از خودتون و حالاتتون میگید، و باعث شد چیزهایی که من همیشه از بقیه قائم می کردم رو اینجا بنویسم و احساس سبکی می کنم، چون میخوام مثل شما زندگی شفافِ شفاف داشته باشم.

    در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و جوان تر و روایط عاشقانه تر باشید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 225 رای:
  3. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام خدایی که با عشق گِل ما را سِرشت

    سلام سید علی عزیز و ثروتمند

    از ماجرایی که تعریف کردید مشخص است خدای مهربان میخواست یه محکم کاری های رو در کار شما ایجاد کنه، میخواست، بیشتر به ارزش کارتون پی ببرید و معهد تر باشید، در واقع واضح و روشن شما مخاطب آیه وَاصْطَنَعْتُکَ لِنَفْسِی هستید. در واقع این مدت تو کوره بودید که ظرف وجودی شما سفت ومحکم و براق تر شود.

    تبریک میگم این گذر از آتش رو و این ارزشی که کسب کردید.

    من شما ،شکیبا و عادله جان را تحسین می کنم.

    برنامه ای که برای 40 روزتان آماده کردید خیلی مفید و کاربردی است، من میخوام مثل شما یه 40 روز تعهد بدم.

    مررررسی سید علی جان، منتظر روزی که کنار استاد در این ساحل زیبا شما را ببینیم.

    در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و شادتر و موفقیت تر باشید، الهی آمین

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 35 رای:
  4. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام خدایی که همواره با ماست و ما را تنها نمیذاره

    سلام فرزانه جان دختر ثروتمند و خوشبخت

    سپاس گذارم که بهم لطف دارید، منم همیشه از خواندن کامنت هایت لذت میبرم و کلی چیز یاد میگیرم.

    اینجا همه ما خواسته یا ناخواسته داریم از همدیگه درس میگیرم.

    از همدیگه انرژی میگیرم، شاد میشیم از شدت ذوق گریه می کنیم.

    موفقیت های بقیه رو تحسین می کنیم و همه عاشقانه همدیگر رو دوست داریم.

    اینجا بهترین جای دنیاست، دارالسلام اینجا جز قیل سلام سلاما ، جز بوی خدا ، جز عطر دوستی و محبت نمی شنوی.

    هر کس اینجاست، بدون خواسته که خاص باشه، خواسته که دُردانه خدا باشه، خواسته خودش رو کشف کنه و از این گنج های نهفته سر برداره.

    فرزانه جانم تو را سپاس می گویم، که اینجایی و حضور گرمت و کامنت مرا خوشحال و شادان کرد.

    در پناه حق روز به روز توحیدی تر و موفقیت تر بشی مهربانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 25 رای:
  5. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام خدای بخشنده و مهربان

    سلام آقای اسدی عزیز

    وقتی کامنت شما را میخوندم یاد سرهنگ ساندرز افتادم و چقدر شما را تحسین کردم.

    و چه شهامتی به خرج دادید که یک تنه و تنها کارای پخت وپز و سرویس دهی رو انجام میدهید.

    و دوم اینکه شما در یک منطقه کوچک هستید تونستید، بیخیال حرف مردم بشید و کار مورد علاقه تون رو انجام بدید.

    واقعا جای تحسین و تشویق داره، احسنت به شما

    کاش میشد قسمت بشه، ما هم از این غذای بهشتی میخوردیم.

    در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر و موفقیت تر باشید.

    خوشا به سعادت مشتری های شما که غذایی رو می‌خورند که نام و یاد خدا بر آن است.

    در پناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  6. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام خدایی که با عشق گِل ما را سِرشت

    سلام رها جان

    چه اسم قشنگ و با معنی دارید.

    رها جان سپاس گذارم که کامنت مرا خوندی و تحسین کردی.

    یکسری ذهنیت ها در بعضی جاها هست که آدم رو خیلی اذیت می کنه، که شاید جای دیگه خبری از آن نباشه. مثل همین قومیت ها، یکی عرب، یکی لر، یکی ترک و.. و متاسفانه در مناطق کوچیک این یه جورایی بگیم تبعیض قومیتی خیلی آزار دهنده است و اگه عزت نفس نداشته باشی، یکی از پاشنه آشیل هات میشه.

    خدا را شکر آلان از هر جهت همه قومیت ها بهتر شدن، ازدواج ها بیشتر شده.

    واقعا سولات استاد مو رو از ماست میکشه بیرون، و خودت را با واقعی خودت روبرو میکنه.

    مررررسی رها جان

    در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر باشی مهربانم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
  7. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام خدایی که در این نزدیکی ایست

    سلام به مارکوی عزیز و توحیدی و ثروتمند

    خدایا شکرت و سپاس گذارم بخاطر وجود پر شور و نشاط مارکوعزیز در این سایت

    خدایا شکررررررررت بخاطر این حس و حال مارکوی عزیز که از پس کلمات قابل درک است.

    خدایا شکررررررررت بخاطر این پسر پرهیجان و پرشور و مهربان

    خدایا شکررررررررت بخاطر اینکه تو را شکر می گویم.

    در پناه حق، گشت و گذارهای بیشتر

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به نام خدای شاپرک ها

    سلام زهرا جان، دختر هنرمند و مهربان

    زهرا جان، چقدر کامنتت به دلم نشست و اشکم را درآورد.

    آموزش شما ترسیم محبت و عشق بود، طراحی مهر و دوستی.

    درس معلم ار بود زمزمه محبتی

    جمعه به مکتب آورد طفل گریز پای را

    دنیای بچه ها مانند گلبرگ لطیف و زیباست.

    تحسین ات میکنم که این مسیر به این طولانی رو برای رسیدن به کلاس طی کردید. احسنت به شما.

    اول دبیرستان که بودم رفتم کلاس نقاشی و طراحی. معلم از مل خواست که هر سوژه جالبی که دیدیم اون رو طراحی کنیم.

    آخر هفته میخواستم با خاله ام بریم خونشون، ترمینال که منتظر اتوبوس بودیم، یه آقایی با پسرش گدایی می کردند، اومدند سمت ما و من هم یه 100 تومان پول بهش دادم، و چهره اون آقا و پسرش برام جالب اومد، شروع کردم به طراحی اون پدر و پسر و برای اینکه طراحی ام خوب بشه مرتب اونها رو نگاه می کردم، خلاصه آخرای طراحی بودم، یهو دیدیم اون آقا بالا سرمه و گفت:از رو رفتم بگیر این 100 تومن ت

    (بنده خدا از بس نگاش کرده بودم، از رو رفته بود اومد پولی رو که بهش داده بودم و پس داد)

    و زیر اون طراحی نوشتم از رو رفتم

    زهرا جان این عشق و اشتیاق ات رو تحسین می کنم.

    در پناه حق پاینده و پایدار و سعادتمند در دنیا و آخرت باشی مهربونم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  9. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    به آنکه با عشق گِل ما را سِرشت

    سلام عارفه جان، دختر توحیدی و ثروتمند

    چه اسم با مسمایی داری، ان شاءالله همیشه عارفه و عارفه تر باشی مهربانم

    استاد در دوره عزت نفس میگه ما باید بدونم چه باوری داشتیم که مثلا فلان رابطه رو جذب کردیم، و در ادامه میگه اگه نتونستیم پیداش کنیم، بگیم اوکی، الان چه باوری بسازم که رابطه ام بهتر بشه.

    و متاسفانه تو این مدت نخواستم کاری که استاد در قسمت اول گفته رو انجام بدم و خودم را واکاوی کنم و فقط به قسمت دوم بسنده کردم و فایل گوش میدادم و به خیال خودم دارم روی خودم کار می کنم.

    شما حس تان بد شد منم حالم مثل همون امتحان نخوده بد بودو اینقدر گریه کردم، از اینکه این همه مدت خودم را واکاوی نکردم و الان دارم با باورهای درب و داغون و وحشتناک خودم روبرو میشم و باید باورهای دُرُست و اصولی جایگزین کنم.

    دیگه با خودم گفتم تنبل بازی و فرار بسه، باید اصولی پیش بری باید بشینی خوب فکر کنی، ببینی وقتی استاد از عدم لیاقت میگه، کجاها عدم لیاقت باعث شده ضربه بخوری یا وقتی از شرک حرف میزنه، به حرف هات به فکرت دقت کنی ببینی، بوی توحید میده یا شرک.

    باورهای مخرب این قدر مخفی هستند که وقتی اونا را متوجه میشی، میگی خدای من این دیگه کجا بود، مثلا یکیش در مورد ثروت اگه زیاد به خدا نزدیک بشم، اونقدر عرفانی میشم، دیگه نمی تونم چیزی از خدا بخوام

    و متاسفانه هنوز با اینکه باورهای درست برای جایگزینی دارم ولی باورهای اولیه بدجور جاشون رو خوش کردن، که حتی نمیشه روش یه باور دیگه گذاشت.

    چنان با شدت و حدت این مسئله که هر کی خدا رو داره، دنیا براش بی ارزش میشه و تارک دنیا میشه و…رو قبول کردم که نمیتونم باور کنم، میشه هم ثروت ساخت هم خدا را عاشقانه دوست داشت.

    بیشتر اوقات میگم گور بابای ثروت من خدای خودم رو که دارم همچی دارم، بعد میگم نه من اگه به خدا ایمان داشتم الان ثروت بلاحساب داشتم و کلی با خودم درگیریم. ولی همین درگیری یعنی در مسیر درست هستی و باید ادامه داد، بقول استاد فقط استمرار

    خوبی این مسیر اینه که افراد موفق علاوه براستاد و مریم جان تو این مسیر بسیار است و هر وقت ذهن خواستی چفتک بندازه، مدل ها رو میاری جلوش و بهش میکی اُوس این بخشی از مسیر است باید ادامه داد.

    عارفه جان سپاس گذارم که نوشتی و مرا وادار به نوشتنی دوباره کردی.

    در پناه حق روز به روز توحیدی تر و ثروتمند تر باشی مهربان بانو

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  10. -
    رضوان یوسفی گفته:
    مدت عضویت: 2235 روز

    بسم رب العالمین

    اَلا یا اَیُّهَا السّاقی اَدِرْ کَأسَاً و ناوِلْها

    که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکل‌ها

    حضوری گر همی‌خواهی از او غایب مشو حافظ

    مَتٰی ما تَلْقَ مَنْ تَهْویٰ دَعِ الدُّنْیا و اَهْمِلْها

    سلام علیکم اخی

    اخی المومن و محبوب

    الحمدلله انا فی الخیر و السعاده

    انا سعیده جدا برویه رسالتک.

    سلام حمید عزیز و دوست داشتنی

    سپاس گذارم بخاطر نوشته دلنشین شما

    بعد از این فایل تازه متوجه شدم که چه نعمت بزرگی رو، داشتم و نه تنها بهش توجه نمی کردم، حس بدی هم بهش داشتم. یکی ازسخت ترین زبان ها و یکی از ده زبان دنیا رو بلد باشی و ازش استفاده نکنی، اگه این ظلم به خود نیست پس چیه؟

    کلام خدا به زبان عربی باشه، بیشتر آثار علمی و عرفانی قدیم به زبان عربی باشه، و استفاده نکنی.

    خدایا مرا ببخش.

    و این یک گنج بزرگ است، تازه تصمیم گرفتم زبان های عربی خلیجی رو هم یاد بگیریم.

    وقتی میگم استاد ما را وادار میکنه که گنج های درونمان را بشناسیم یکیش همینه.

    و حسن ختام قسمت اول آرامش در پرتو آگاهی رو به خودمان هدیه میکنم.

    قلبت را پاک کن، سلامت می‌کنم و آنجا که من و تو یکی هستیم را گرامی می‌دارم. آنجا که من و تو یکی هستیم‌، سکوت کن و دل بسپار،

    چه اهمیت دارد که کیست که می‌گوید و کیست که می‌شنود؟

    چه اهمیت دارد که من کجا هستم و تو کجا؟

    چه اهمیت دارد که من به چه باور دارم و تو به چه؟

    این‌ها همه قیل و قال‌های نفس توست، حال آن که خود متعالی تو می‌خواهد که آرام باشد.

    بی هیچ نام، بی هیچ مکان، بی هیچ قبیله، بی هیچ قضاوت. آزاد و نا محدود، بی هر فرم و قالب.

    این قید و بندهای زمینی را، این طبقه بندی‌های نفسانی را کنار بزن، نام را، مکان را، باور را و هر تفاوتی را با ذهنی آرام ‌، بنشین و بشنو.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 19 رای: