live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق

برای من، آگاهی های این live، یکی از متحول کننده ترین و تنظیم کننده ترین آگاهی ها بوده که مرا با خواسته ام در هماهنگی قرار داده و به سمت تحقق آن هدایت کرده است. وقتی به این live هدایت شدم و پای آگاهی های این فایل نشستم. آنقدر آگاهی های این فایل هدایت کننده بود، آنقدر اصل اساسی خلق شرایط دلخواه را به یادم می آورد و آنقدر فرکانس هایم را در جهت خواسته هایم تنظیم می کرد که تصمیم گرفتم این آگاهی ها را در سایت با شما دوستان عزیز به اشتراک بگذارم.


منابع مرتبط با این فایل: 

قدم دوم | دوره 12 قدم

دوره قانون آفرینش بخش 3 | قدرت تجسم خلاق

ما به عنوان انسان، از توان فیزیکی محدودی برخورداریم اما نیروی ذهنی بی انتهایی داریم. قدرت فیزیکی انسان از بسیاری از حیوانات کمتر است اما آنچه تفاوت اساسی بین انسان و سایر موجودات ایجاد کرده، قدرت خلق ذهنی این موجود است که توانایی ای بی انتهاست. توانایی که باعث شده انسان موجوداتی را به خدمت خود در بیاورد که از نظر قدرت فیزیکی، بارها و بارها از انسان قویتر هستند.

ما موجودات خالقی هستیم که با توانایی خلق شرایط زندگی خود به دنیا آمده ایم. منظور از توانایی خلق این است که ما می توانیم با جهت دهی آگاهانه افکارمان به سمت آنچه می خواهیم، فرکانس آن را به جهان ارسال کنیم و جهان نیز طبق قوانین بدون تغییر خداوند، اساس آن فرکانس را در تجربه زندگی ما بازتاب می دهد. متاسفانه ما اکثراً از این توانایی بر علیه خود و در جهت ناخواسته ها استفاده می کنیم یعنی ما اکثراً آنچه را در ذهن خود تجسم می کنیم که نمی خواهیم رخ دهد یا می ترسیم رخ دهد. همچنین افراد زیادی “تجسم” را با “توهم” اشتباه گرفته اند. این سوء برداشت درباره “قانون تجسم خلاق” باعث شده خیلی از ما به بهانه واقع بین بودن، این توانایی درونی نامحدود را دست نخورده باقی بگذاریم.

استفاده از قدرت تجسم خلاق به معنای یک گوشه نشستن و تجسم کردن نیست. زیرا ایمانی که عمل نیاورد، حرف مفت است. وقتی شما این نیروی درونی خلاق را با استفاده از “تجسم خواسته” فعال می کنی، قطعاً به ایده ها و راهکارهایی دسترسی پیدا می کنی که اجرای آنها و اقدام عملی در راستای آنها، خواسته مد نظر را از نظر فیزیکی وارد زندگی شما می کند. اما برای رسیدن به آن مرحله، اول باید به قول خداوند ایمان به غیب را در عمل اجرا کنی تا دسترسی شما به آن ایده ها باز شود. 

تجسم خلاق” یعنی جهت دهی آگاهانه افکار بر خواسته و تمرکز بر آن. منظور از تمرکز بر خواسته یعنی پروراندن هر فکری درباره آن خواسته در ذهن است که شما را درباره آن خواسته به احساس خوب، احساس امید، احساس اطمینان و یقین می رساند و در این احساس نگه می‌دارد. در واقع ریشه اصلی تجسم، ایمان به غیب است. یعنی ایمان به نتیجه ای که از نظر فرکانسی به آن باور داری با اینکه هنوز در تجربه فیزیکی شما ظاهر نشده است.

“تجسم خلاق” یعنی استفاده آگاهانه از قدرت افکار برای ارسال فرکانس خواسته به جهان. زیرا ما در جهانی زندگی می کنیم که به فرکانس های ما پاسخ می دهد. ارسال جنین جنسی از فرکانس، موجب می شود تا جهان راههای دسترسی به آن خواسته را برای ما باز کند و ما را در مدار دریافت آن خواسته قرار دهد. این یعنی هدایت.

بزرگترین مانع ذهنی ما در برابر دریافت خواسته هایمان این است که باور نداریم آن خواسته برای ما امکان پذیر است با اینکه با تمام وجود آن خواسته را می خواهیم. این باور ما را در مسیر خلاف جهت با خواسته قرار می دهد و به همین شکل، تمام تلاش های ما در مسیر خلاف جهت با خواسته، هرز می رود و تعجب می کنیم از اینکه چرا با وجود این همه تلاش، به خواسته خود نرسیده ایم. 

در واقع ذهن ما به خاطر باورهای محدودکننده‌، همیشه در برابر امکانِ داشتنِ خواسته ها مقاومت دارد. به همین دلیل نیز عمده تلاش هایش خصوصا در اولین قدم ها این است که با پر رنگ نشان دادن موانع پیش رو، ما را وادار به پذیرفتنِ محدودیت ها کند تا جایی که بی خیال آن خواسته شویم و برایش قدمی برنداریم. 

در چنین شرایط ذهنی، “تغییر ذهنیت” باید از “تجسم خلاق” شروع شود. زیرا از نظر منطقی شما برای تجسم، نیاز به امکانات بیرونی نداری، نیاز به صرف هزینه نداری، نیاز به اقدام فیزیکی نداری. کافیست کمی ایمان درونی ات را فعال کنی تا از عهده فعال کردن تجسم خلاق بر بیایی. اما در ادامه، خواهی دید که معجزاتی رخ می دهد و شرایط به نحوی تغییر می کند که صدها اقدام فیزیکی و امکانات مادّی، قدرت انجامش را نداشتند.

تجسم خلاق، وقتی طبق اصول قانون تجسم اجرا شود، قدرت نامحدود ذهنی ما را فعال می کند و آرام آرام با کم کردن مقاومت های ذهنی ما درباره داشتن آن خواسته، ایمانی را در وجود ما فعال می کند تا امکان پذیری آن خواسته را باور کنیم.

این باور، آرام آرام افکار ما را به سمت آن خواسته جهت دهی می کند و فرکانس های هماهنگ با خواسته را ارسال می کند و جهان در پاسخ به این جنس از فرکانس ها، دسترسی ما به ایده ها، راهکارها و فرصت هایی را باز می کند که اجرای آنها در نهایت خواسته ما را محقق می کند. به همین دلیل وقتی مهارت فعال کردن قدرت تجسم خلاق را می آموزی و آن را در مسیر خواسته ات به کار می بندی، این قدرت قطعا به شکل ایده ها، راهکارها، هدایت هایی‌‌ و دست هایی از طرف خداوند  در مسیر شما ظاهر می شود. سپس این نیرو به همان شکل که آن ایده ها و موقعیت ها را به سمت شما هدایت کرده، قدرت تشخیص این هدایت ها و جدی گرفتن آنها را نیز به شما می دهد و وقتی آنها را جدی می گیری و اقدامات عملی در راستای آنها را انجام میدهی،  آنوقت است که این نیروی ذهنی به ثمر می نشینند و در قالب خواسته تو در زندگی ات ظاهر می شود.

به طور خلاصه، تجسم خلاق یعنی توجه به خواسته ها؛ یعنی «جهت دهی آگاهانه به کانون توجه»، به منظور هم-مدار شدن با خواسته ها. به همین دلیل است که وقتی به تجسم یک موضوع ادامه می دهی‌، نشانه های از آن جنس خواسته در زندگی ات ظاهر می شود. زیرا تجسم خلاق، شما را وارد مدار آن خواسته کرده است. حالا تمام کار شما ماندن در این مدار است تا تجربه شما از دیدن نشانه ها تبدیل شود به زندگی با واقعیت آن خواسته. نقش تجسم خلاق، باورپذیر کردن یک خواسته برای ذهن است. زیرا ذهن ساخته شده تا شما را از کار بیهوده بر حذر دارد. بنابراین، تا وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر نداند، از هر ترفندی استفاده می کند تا مانع قدم برداشتن شما بشود. 

“تجسم خلاق”، با حذف مقاومت های ذهنی، فاصله فرکانسی میان شما و خواسته را کم می کند. وقتی ذهن در تخیل با آن خواسته زندگی می کند، آن را به عنوان واقعیت باور می کند زیرا سیستم ذهن به گونه ای است که بین خیال و واقعیت تفاوتی قائل نمی شود. در نتیجه، به خاطر این باور، دیگر در برابر امکان پذیر بودن آن خواسته، مقاومتی ندارد. در نتیجه، نه تنها در برابر ایده های الهامی شما درباره آن خواسته مقاومتی ندارد بلکه آنها را منطقی هم می داند. یعنی شما بوسیله تجسم خلاق، ذهن خود را مثل یک هوش مصنوعی تربیت میکنی برای باور کردن امکان پذیری یک خواسته و همدست شدن با هدایت های درونی ات. 

وقتی ذهن موضوعی را امکان پذیر بداند، آنوقت است که نه تنها در برابر اجرای ایده ها مقاومت نمی کند‌، بلکه نیروی جسمانی شما را نیز در مسیر هم جهت با خواسته، رهبری می کند، انگیزه هایت را تقویت می کند، عزمت را برای قدم برداشتن جزم می کند و قدم هایت را استحکام می بخشد چون به این نتیجه رسیده که تحقق این خواسته، برایش امکان پذیر است.

این منطق پشت “قانون تجسم خلاق” است. حالا که این مفاهیم را خوانده ای، حتماً ذهن شما تجربیاتی را به یادتان انداخته که چطور (آگاهانه یا ناآگاهانه) با تجسم خواسته هایت، آنها را از دل غیب در زندگی ات ظاهر کردی بی آنکه بدانی “چطور”!!!

بنابراین، واقعاً ارزش دارد که آگاهانه در راستای تحقق خواسته هایت، بخش مهمی از وقت و انرژی خود را صرف تمرین قانون تجسم خلاق کنی تا معجزاتش را در زندگی ات ببینی و به قول خداوند آسان شوی برای به آسانی رسیدن به خواسته هایت.

جلسه دوم از قدم دوم، اصول مهم درباره تجسم خلاق و استفاده آگاهانه از این قدرت ذهنی را به شما یاد می دهد

ضمن اینکه دوره قانون آفرینش | بخش سوم، مبحث تجسم خلاق را به صورت مفصل و کامل آموزش می دهد. شما در این بخش از دوره، گام به گام، اصول اجرای تجسم خلاق و شیوه بهره برداری از این قدرت درونی را در عمل یاد می گیری.

اطلاعات کامل درباره  محتوای آموزشی دوره قانون آفرینش بخش 3 | مبحث قدرت تجسم خلاق


منتظر نظرات زیبا و تأثیرگزارتان هستیم.

سایر قسمت های live با استاد عباس منش

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «سینا سبزواری» در این صفحه: 1
  1. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1267 روز

    به نام خدای مهربان

    مرور دوباره فایل استفاده اگاهانه از قدرت تجسم خلاق

    این فایل خیلی عالی و خوب و موقع مناسب در سایت قرار گرفت و حسابی احساسات خوبی رو در من ایجاد کرد

    حالا خداروشکر میکنم تا فرصتی دارم تا این فایل رو مرور کنم و اگاهی هاش رو سعی کنم بیشتر در زندگیم عملی کنم و طبق یک دستورالعمل مشخص این مسیر رو ادامه بدم و مرور دوباره ایی داشته باشم از لایو هایی که دیدم و ادامه دادن گام هایی که روی سایت قرار میگیره.

    در کل این باور که افکار من اتفاقات رو رقم میزنه و من میتونم با قدرت و انرژی فکری که دارم به اتفاقات شکل بدم کمک میکنه که بیشتر تجسم کردن رو جدی بگیرم ؛ کمک میکنه شروع کنم به خلق اتفاقات دلخواه ؛ به انتظارات مثبت داشتن

    یعنی به خودم بگم : اگر اینجوریه که منم که با افکارم اتفاقات رو رقم میزنم بیام و از این قدرت استفاده کنم و اون چیزی که میخوام رو بهش فکر کنم و رقم بزنم فارغ از هر شرایط و هرچیزی

    یکی از منطق هایی که کمک میکنه که بازم تجسم ما قدرتمند تر بشه و این فرکانسش خالص تر بشه یا به قول دوره کشف قوانین کد های مخرب توش کمتر بشه اینه که بدونم وظیفه من فکر کردن به چگونگی اون خواسته نیست و بدونم که خداوند بدون استثنا به افکار من پاسخ میده

    میدونی خیلی وقتا بازم ریشه در باور به ربوبیت الله وقدرت خداوند داره که این باور باید توی ذهن من باشه که خداوند این قدرت رو بیش از حد تصور و درکم داره تا اون چیزی که من میخوام رو برام رقم بزنه. خداوند داره اجابت میکنه و بدون استثنا پاسخ افکار من داده میشه به بینهایت طریق کار من اینه فقط اون تصویر نهایی رو تجسم کنم و نزارم این افکار چطور و چگونه منو از تجسم کردن اون تصویر باز بداره و بذر ناامیدی و ترس رو در دلم بکاره

    بازم من دارم اینارو میگم و مینویسم اما صد در صد توی ذهن من نمیره باید تکرار و تکرار و تکرار بشه

    این روزا بیشتر از هر وقت دیگه ایی شاید دارم اهمیت تکرار ورودی های مناسب و منطق های درست و باور های خوب رو بیشتر درک میکنم

    قبلا فکر میکردم یک بار یک چیزی رو میگم و ذهن میپذیره دیگه مثلا یک بار اگر من بیام و اهرم رنج و لذت رو بخونم دیگه عادت های مناسب برام خیلی لذت بخش میشه و از عادت های نامناسب متنفر میشم

    ولی الان درک من اینه که این یک مسیری هست که باید تکرار بشه و وقتی به اندازه کافی تکرار میکنی با تراکم بالا اون میره توی شکل فکر کردن مغزت

    به همین دلیل هم الان من دارم میگم نباید به چگونگی فکر کنم ؛ میگم منم خالق زندگیم هستم و شرایط رو رقم میزنم ؛ اما تکرار کردنش خیلی مهمه وگرنه خیلی زود فراموش میشه و بازم برمیگردم به همون روند قدرت دادن به عوامل بیرونی و شرک و فکر کردن به چطور و چگونه ایی که اصلا وظیفه من نیست !

    حالا چطور میتونم بهتر باور پذیر کنم؟ مثال هایی رو از خودم به یاد بیارم که فکر کردم و تجسم کردم و اتفاق افتاده بدون اینکه بدونم چطور میخواد این اتفاق بیفته؟ و الان میرم و توی گوگل کیپ تمرینش رو انجام میدم -به صورت مفصل-و میام و ادامه این فایل و کامنت

    +++++++++++

    خدایا شکرت کلی تجربه نوشتم از چیزایی که تجسم کردم از خواسته هایی که میخواستم و رخ داده و واقعا یک احساس بینظیری داشتم که چقدر قانون داره دقیق کار میکنم و چقدر وظیفه من تجسم تصویر نهایی هست

    وظیفه من حفظ ایمان هست

    جاهایی که هیچ دری نبود و خداوند در هارو باز کرد واییی خدا من بینظیرهه

    یادمه چه صبح هایی بیدار میشدم و خواسته هام رو مینوشتم توی دفترم و سپاسگزاری میکردم حدود دو سه سال پیش و چطور الان اون اتفاقات و اون خواسته ها رقم خورد

    وقتی اینارو نوشتم تصمیم گرفتم دوباره از همین الگویی که خیلی زود فراموشم شده استفاده کنم و دوباره بنویسم و تجسم کنم و فکر کنم و درراستاش قدم بردارم و انرژی ذهنیم رو به سمتش جهت دهی کنم تا لاجرم اتفاق بیفته

    مهم نیست الان توی چه شرایطی هستم اگر افکارم رو به سمتی که میخوام تغییر بدم شرایط منم لاجرم به سمت اون افکار تغییر میکنه خدایا شکرت ؛ باید دوباره همین الگو رو تکرار کنم و بیارمش توی زندگیم و با دقت بیشتری دریم بوردم رو تکمیل تر کنم و نگاهش کنم و شروع کنم به نوشتن و نوشتن و نوشتن

    فارغ از اینکه چه شرایطی داری و چ گذشته ایی داشتی میتونه شرایط بنیادین عوض بشه من میتونم هر شرایطی رو تغییر بدم ؛ من قدرت تغییر زندگی خودم رو دارم وقتی این باور هارو داشته باشی میای و از قدرت تجسم استفاده میکنی

    هربار که ازش استفاده میکنی اتفاقاتی میفته و اگر بتونی اونارو ببینی باز باورت قوی تر میشه باز بهتر استفاده میکنی با باور های بهتر و باز اتفاقات بزرگتر و بهتر و باز باورت قوی تر میشه و این مسیر تکاملی خیلی زیبا طی میشه.

    ما همیشه داریم تجسم میکنیم ؛ همیشه یک چیزی توی ذهن ما هست داره با ما حرف میزنه!

    استفاده اگاهانه

    خیلی وقت ها من حتی بعد از اگاهی از قانون به صورت به قول استاد : پیش فرض زندگی کردم یعنی همینجوری بدون اینکه بخوام از این قدرت افکارم که به اتفاقات جهت دهی میده استفاده کنم روز هام رو سپری میکردم انگار نه انگار که اصلا اگاه هستم به قدرت افکارم

    حالا کار ما و وظیفه ما اینه که به صورت اگاهانه از این قدرت تفکرمون استفاده کنیم یعنی از خلق ناآگاهانه و بادی به هرجهت بریم به سمت خلق اگاهانه

    دقیقا من مشخص کنم که بقیه چه رفتاری با من داشته باشن ؛ دقیقا من باشم که مشخص کنم امروز چه اتفاقاتی میخوام بیفته؛ من رابطه ام با پارتنرم رو کدش رو بزنم ؛ من مشخص کنم شرایط شغلیم به چه سمتی پیش بره

    غیر از این باشه یعنی احساس قربانی بودن ؛ غیر از این باشه یعنی شرک و قدرت بخشیدن به عوامل بیرونی

    من خوشبختی و حقیقت زندگیم رو برای خودم رقم بزنم

    حالا که افکار منه که داره اتفاقات رو رقم میزنه بیام و از این قدرت استفاده کنم به شکل اتفاقات زندگیم جهت بدم

    حالا که منم که جهان اطراف خودم رو رقم میزنم بیام و در طول روز خودم کنترل افکارم که هر لحظه داره زندگیم رو برنامه نویسی میکنه رو به دست بگیرم

    مرور باور های مناسب : من کسی هستم که افکارم ، احساساتم و انتخاباتم رو کنترل میکنم

    من بیام ناظر بر افکارم باشم و افسار ذهنم رو در دست داشته باشم و اونجوری که میخوام اون شرایطی که میخوام رو تجسم کنم

    میخواد واقعیت هررچیزی باشه، باشه! کار من اینه که اون چیزی که میخوام رو بسازم

    موقعیت فعلی شما چیزی نیست جز افکار گذشته شما

    خودم بودم که خلق کردم هرچیزی که در زندگیم هست کاملا شرایط رو در هر جنبه ایی خودم خلق کردم توی روابط توی سلامتی توی هرچیزی

    نیام صبح تا شب توی ذهنم با پدرم و مادرم بجنگم و بگم تقصیر شما بود چرا جلوی من این حرفا رو زدین اگر نمیگفتین من الان باورهام خوب بود اگر فلان رفتار رو میکردن الان من احساس لیاقت داشتم و..

    نه مسئولیتش کاملا بر عهده خودمه ! من تاثیر پذیرفتم من اونارو تکرار کردم توی ذهنم من همه چی من بودم

    اصلا به محض اینکه اینطوری فکر کنی خیلی سریع تر دست به کار میشی برای تغییر ذهنیتت خیلی با مقاومت کمتر

    یعنی فکر نمیکنی چون پدرم باور کمبود رو به من القا کرده منم دیگه باید تا همیشه این باور رو داشته باشم

    میگی نه! این خودم هستم که مسئولیت این باور رو میپذیرم حالا هم میتونم تغییرش بدم.

    اگر احساس لیاقتم پایینه نمیام یقه فرهنگ و جامعه رو بگیرم چون این چیزی نیست جز بهونه برای تغییر نکردن!

    وااقعا من استاد رو تحسین میکنم که اینقدر عالی با اینکه توی اون فضای عجیب و غریب بزرگ شدن با اون باور ها اما مسئولیت صد در صد زندگیشون رو پذیرفتن و شروع به تغییر ذهنیتشون کردن فارغ از اینکه به چه دلیل و عواملی اون ایجاد شده مسئول تغییر اون باور من هستم!

    اصلا خود اینکه مسئولیت رو بپذیری یک نشتی انرژی بزرگی رو از توی زندگیت برمیداره.

    و با تکرار همین ورودی ها و همین حرفاست که این میره توی ذهن

    برگردیم دوباره به اصل یعنی توحید:

    اگر فکر کنی که بخاطر پدرت شرایط مالی خوبی نداری و نمیتونی این شرایط رو تغییر بدی این شرکه

    اگر احساس عدم لیاقتت رو بندازی گردن جامعه و باور هایی که به ما القا کرده و فکر کنی نمیتونی شرایط رو بهبود بدی این یعنی قدرت دادن به همون جامعه و این شرکه

    اگر فکر کنی شهری که توش بدنیا اومدی و نمیتونی موفقیت در این شهر با همین شرایط کسب کنی این شرکه!

    همه اینا شکلی از قدرت دادن به عوامل بیرونی هست

    فکر کردن به چگونگی و چطور هم ریشه در شرک داره ریشه در عدم باور به ربوبیت الله داره که داره جهان رو مدیریت میکنه

    چون در آخر اون چگونگی و چطور برمیگرده به همون شرک

    چقدررر ارتباط تنگاتنگی داره توحید و این باور که : من هستم که صد در صد اتفاقات زندگیم رو با باور هایم رقم میزنم

    این باور قدرت رو از تمام عوامل بیرونی میگیره و میده به خدایی که هرلحظه داره اجابت میکنه.

    اینکه فکر کنی نمیتونی تبدیل به یک سخنران و مدرس موفقیت بشی بخاطر اینکه مدرک روانشناسی نداری این یعنی باور نداری که خودتی که با افکارت اتفاقات رو رقم میزنی. ولی استاد عباسمنش باور کرد که منم که خلق میکنم مهم نیست عوامل بیرونی منو واجد شرایط میدونه یا نمیدونه

    و…

    چقدر ما واقعا توی زندگیمون این باور رو داریم ؛ توی رفتار هامون این باور نشون داده میشه که این منم که اتفاقات رو رقم میزنم ؟ چقدر؟

    به همین دلیل هم تکرار این اگاهی ها و بمبارون کردن خودم با این اگاهی ها الان یکی از مهم ترین وظایف من شده. چون میدونم اگر این باور خوب ساخته بشه و اگر بپذیرمش چه قدر برای من حیاتی میتونه باشه.

    افکار یک فاصله زمانی میخواد تا نتیجه اشون مشخص بشه

    دقیقا همینه اما نکته ای که هست اینه که چطور بفهمم این فکری که دارم دنبال میکنم نتیجه اش خواسته های بیشتر هست یا ناخواسته های بیشتر ؟ از احساسی که اون لحظه اون فکر به من میده. یعنی احساس خوب معیار دقیقی هست برای اینکه نشون بده که دارم مسیر درستی رو با افکارم میرم

    تجسم باید منجر به احساس خوب بشه. وقتی من دارم تجسم میکنم اما ذهنم داره اینو تکرار میکنه که : چه فایده این که امکان پذیر نیست رخ بده ؛ شرایطش موجود نیست و… احساس نه تنها به سمت مثبت نمیره بلکه بدتر هم میشه

    و اینم بازم از همون نکته های مهم هست که باید توجه کرد بهش که اگر من دارم انتظارات مثبتی رو مرور میکنم و تجسم میکنم اما احساسش نمیکنم و احساس خوبی رو در قلبم ایجاد نمیکنم یعنی من هیچ کاری نکردم.

    احساس خوب اون نتیجه اولیه است احساس خوب یعنی من تیون شدم در مسیر درست و افکار درست حالا بعدش باید اون فکر تکرار و تکرار بشه تا اون فرکانس قدرت بگیره تا اتفاقات رو برای من رقم بزنه چه مثبت چه منفی

    مرور دوباره اصل باور ها :

    وقتی یک فکری بارها و بارها تکرار میشه –> باور ایجاد میکنه –>وقتی هم باور ایجاد کنه اتفاقات رو رقم میزنه!

    حالا من میام اگاهانه افکارم رو مدیریت میکنم و به آن چیزی که میخوام توجه میکنم و همینو هعی تکرار و تکرار میکنم.

    تکرار یک فکر هم اینجوری هم نیست که بشینی یک جایی

    تغییر افکار همون تغییر ورودی هاست یعنی ورودی هایی که من دارم میدم به صورت فکر داره توی ذهن من هعی جنریت میشه حالا هرچقدر این ورودی هارو قدرتمند تر بدم ؛ جوری بدم که احساسات منو بیشتر برانگیخته کنه ؛ با تمرکز بیشتر و تراکم بیشتری بدم اون فکر بیشتر و بیشتر تکرار میشه.

    واای که چقدر این درک ورودی ها و تاثیری که روی مغز میزاره کمک میکنه که کنترل زندگیمون رو به دست بگیریم

    برای مثال

    اگر بدونم که افکار من هستند که اتفاقات رو رقم میزنند و هرچقدر این فکر قدرتمند تر باشه یعنی اتفاقات بزرگتری رو رقم میزنه میام و شروع میکنم به ورودی هایی رو به ذهنم دادن که اون افکار رو ایجاد میکنه حالا برای اینکه بازم اون افکار قدرت پیدا کنه میام و خودمم اگاهانه میرم و به افکارم جهت میدم یعنی مثلا هم زمان که دارم فایل استاد رو میبینم که استاد میگه ما خالق زندگی خودمون هستیم منم توی ذهنم چندین بار دیگه تکرارش میکنم و به شکل گفتگو های ذهنی با خودم صحبت میکنم.

    درک این موضوع کمک میکنه افکار قدرتمند تر رو در زمان کوتاه تری ایجاد کنیم.

    و وقتی یک چیزی رو خیلی زیاد تکرار کنیم و این تکرار همراه با منطق های محکم باشه اون دیگه شروع میشه خودش توی ذهن تکرار شدن و میشه فکر غالب ما در طول روز و باز ما برای اینکه قدرتمند ترش کنیم میتونیم اونو اگاهانه گسترشش بدیم.

    دوباره برای کسب و کار مثال بزنم که خودم نیاز دارم هنوز درکش کنم و اجراییش کنم :

    خب من فهمیدم که افکار من هستند که دارن اتفاقات رو رقم میزنند اگر من میخوام که توی کاری که میکنم رشد کنم باید تمرکزم روش باشه تمرکز یعنی چی ؟ یعنی مدت زمان بیشتری رو به یک چیزی توجه کردن یعنی چی یعنی تکرار افکاری که ربط پیدا میکنند به اون کسب و کار حالا چطور از این الگو باید استفاده کنم ؟ تنها کار من اینه که درمورد اون موضوع شروع کنم به ذهنم ورودی دادن و کانون توجهم رو درگیرش کردن و البته که همواری مسیر ارتباط مستقیمی داره با جنس کانون توجه که دقیقا روی چه نقطه ایی از اون کسب و کار هست روی فراوانی و فرصت ها یا روی کمبود ها…

    حتی من وقتایی بوده از یک چیزی خوشم نمیومده اما وقتی یک مدت خیلی متراکم درموردش به ذهنم ورودی دادم دیدم بسیار بسیار علاقه مند و کنجکاو شدم تا بازم درموردش برم تحقیق کنم و بخونم

    حالا من از زندگی خودم مثال تا بتونم بهتر از این اصل در زندگیم استفاده کنم چون طبق دستورالعملی که خانم شایسته برای لایو ها به ما دادن باید ما بتونیم از این اگاهی ها به صورت شخصی در زندگیمون بهره برداری کنیم :

    من کلاس هشتم که بودم اون زمان کلاس ها انلاین شده بود و دبیر ریاضی ما درس رو توی گروه شاد تدریس میکرد به این صورت که یک عکس از جزوه میزاشت و یک ویس هم توضیح اون بود و ما میتونستیم هر چندبار که میخوایم اونو گوش کنیم و تمرین کنیم. من تا قبلش از ریاضی واقعا خوشم نمیومد و با اینکه شاگرد زرنگی بودم اما توی نمره پایینی میگرفتم و خیلی علاقه نداشتم گوش کنم بهش سر کلاس و یادش بگیرم.

    اما اون سال چون این شرایط به وجود اومده بود من شروع کردم به گوش دادن بارها و بارها هر ویس و دیدن تصاویر و تمرین کردن اتفاقی که افتاد این بود که من بعد از چند هفته دیدم دارم عااشق ریاضی میشم یعنی مشتاق این بودم یک صفحه دیگه از جزوه قرار بگیره و من گوشش بدم و جالبه اصلا تحول عجیبی اون سال من توی درس ریاضی داشتم که اتفاقی که افتاد این بود از سال های بعدش اصلا درس ریاضی شده بود نقطه قوت من یعنی سرکلاس میرفتم به راحتی حرف های استاد رو متوجه میشدم اصلا توی خونه درس نمیخوندم و با همون سرکلاس گوش دادن اینقدر عاشق ریاضی شده بودم که خیلی راحت همون قبل امتحان سر کلاس سریع درس رو مرور میکردم و میرفتم امتحان میدادم

    حتی همین امسال که امتحانات نهایی بود من بالاترین نمره ام درس ریاضی بود.و اینطوری ورودی دادن درمورد یک چیز به صورت صبح تا شبی باعث میشه که ذهن هم خودش از یک جا به بعد کمکت کنه و جالبه جهان هم کمکم میکرد مثلا همون سال هشتم معلم ما برای هرکسی که سوال میپرسید مثبت میزاشت و این مثبتا مثلا اضافه نمره امتحانات بود و اتفاقی که میفتاد دقیقا شرایط جوری پیش میرفت که معلم هعی از من سوالایی که بلدم رو بپرسه و من مثبت بگیرم و باز علاقه ام بره بالا و ای حرف رو از معلم بارها بشنوم که : چقدر ریاضیت خوبه و این انگار بره اصلا توی هویت من

    یا توی درس عربی هم همین مثال رو دوباره دارم

    میدونی یعنی وقتی رو یک چیزی تمرکز میکنی و ورودی درموردش میدی خود به خود ذهنت اینقدر درموردش کنجکاو میشه و اینقدر درمورد اون موضوع تغذیه اش کردی که دیگه نمیتونه بهش فکر نکنه.

    من الان این ایده رو یک چندروزیه دارم روی اموزش های استاد تست میکردم

    چون شرایطی رو توش بودم که خیلی سخت بود برام که روی فایل های استاد تمرکز کنم حوصله نداشتم برم فایل دوره هارو ببینم و اصل قانون رو مرور کنم. دلیلش چی بود ؟ دلیلش ورودی های دیگه ایی بود که به ذهنم داده بودم و فقط دوست داشتم برم همون ورودی هارو ادامه بدم که بیشتر درمورد فیلم و سریال دیدن بود و حتی بازی های کامپیوتری چیزی که من شاید چندین ماه بود یک ثانیه هم بازی کامپیوتری نکرده بودم

    خلاصه اومدم گفتم من باید این ورودی هارو کات کنم و شروع کنم به مرور فایل های استاد خدا منو هدایت کرد به کتاب رویاهایی که رویا نیستند و مرور فایل های کشف قوانین و بعد این الهام بهم شد که دارم کتاب رو میخونم بیام و کامنت منتشر کنم و اتفاقی که افتاد اون کامنت نوشتن چون خیلی متمرکزانه بود و توی سایت بود خیلی کمک میکرد تمرکز کنم روی اون اگاهی ها و اتفاقی که الان بعد از 8،9 روز افتاده اینه که من اگر فایل های استاد رو نبینم و مرورشون نکنم قشنگ احساس میکنم یک چیزی کمه اصلا میل دیدن به سریال و فیلم و… تقریبا میتونم بگم صفر شده و اصلا جنس رفتار هام هم هماهنگ شده با قانون

    حالا که این موضوع رو درک کردم تصمیم گرفتم بعد از پروژه کتاب بیام سراغ لایو ها و همین کامنت نوشتن.

    وقتی هم اینو درک کردم دیگه جلوی خودم رو نمیگیرم برای نوشتن چیزایی که بهم گفته میشه چون میدونم کار من اینه که این ورودی رو با تراکم بالا به ذهنم بدم برای همین فارغ از عنوان اون فایل من هر لحظه از کامنت نوشتنم رو فرصتی میدونم برای مرور قانون و باور اینکه من خالق زندگیم هستم و توحید و درک اهمیت ورودی ها و…

    *حالا من میخوام باور های خوبی درمورد ثروت بسازم فقط باید صبح تا شب شروع کنم به ورودی دادن و توجهم رو درگیر ثروت و فراوانی کردن

    *میخوام توی کسب و کارم رشد کنم باید شروع کنم به صبح تا شب ورودی دادن و مرور کردن کارهایی که باید انجام بدم و کانون توجهم رو درگیر اون کارها به شکلی که احساس بهتری بهم بده کردن

    (اینکه میگم احساس بهتری بده منظورم اینه که مثلا من دارم فایل های استاد رو میبینم همزمان اینارو توی ذهنم مرور کنم که : الان این اگاهی رو شنیدم مشتاقم ازش استفاده کنم ، خدا میدونه چقدر اتفاقات خوبی بیفته بعد از اجرای این اگاهی ، چقدر این اگاهی ها ارزشمنده و.. یعنی این جنس توجه بازم به روند بهبود پیدا میبخشه یعنی از زاویه اون فایل یا اون اموزش توی کارم رو ببینم که به من احساس بهتری بده)

    چون این صبح تا شب ورودی دادن درمورد یک موضوع و مخلوط نکردن افکار نامربوط باهاش باعث میشه اون فرکانس خالص باشه و اتفاقات رو رقم بزنه

    -چیزی که تقریبا میبینیم همه توش مشکل داریم به همین دلیل هم من هعی تکرار میکنم تا اینا بره توی مغزم بره توی شخصیتم و بشه شکل رفتاریم-

    اگه افکار منه که زندگی منو رقم میزنه کار من اینه که سرمایه گذاری کنم روی این افکار

    چه باور مهمیه این باور و چه احساس فوق العاده ایی رو ایجاد میکنه :

    من میتونم افکارمو عوض کنم ، من میتونم زندگیم رو عوض کنم چه ذوق و شوقی میده برای تغییر افکارمون

    چه نکته ایی: یک خبر بد میشنوی این افکار توعه که میتونه اون خبر رو واقعی کنه

    یک اتفاقی میفته این تو هستی که مشخص میکنی اون اتفاق به نفعت بشه یا به ضررت بشه

    ما اینقدر خالق هستیم! اینقدر کنترل میکنیم شرایط زندگی مون رو !

    این قدرت رو خدا داده تا خلق کنم زندگیم رو

    خداروشکر که تو یک همچین دنیایی زندگی میکنیم ، حضور داریم و ارزشمند هستیم و میتونیم خلق کنیم.

    ++++

    دقیقا منم وقتی شروع کردم به جدی تر کار کردن روی خودم خیلی تنها تر شدم و خیلی بیشتر فرصت پیدا کردم تا روی خودم کار کنم به ندرت میشه که گوشی من زنگ بخوره که بخواد تمرکز منو بهم بزنه و همه اون دوستان قبلی که هماهنگ بودن با افکار قبلی تا حد زیادی از زندگی من دور شدند و این هم همون چیزیه که واقعا خودم میخوام

    گوشیم حتی تقریبا همیشه سایلنت هست مگر اینکه بخوام یک استفاده مهمی بکنم ، همه نوتیفیکشن هام هم قطع ، توی فضای مجازی هم نیستم که بخوام درگیر این باشم الان چه عکسی از خودم بزارم ، الان چطور نظر فلانی رو جلب کنم و..

    همه اینا یک ارامش خیلی خوب و یک وقت ازاد صبح تا شبی رو به من داده تا من بتونم روی خودم و پروژه هام کار کنم.

    پس با خودم صحبت کنم ، اون چیزایی رو که میخوام بدون اینکه توی ذهنم قدرت به عوامل بیرونی بدم تجسم و من حقیقت زندگی خودم رو خلق کنم

    خداروشکر بازم طبق اصل بهبود گرایی تونستم این کامنت رو منتشر کنم حالا چه هزار خط چه ده خط خودش رشد حساب میشه الان که فرصت داشتم بیشتر نوشتم و روی خودم کار کردم الهی شکرت

    در پناه الله …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای: