https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
گام بیست و ششم live | live |استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
قدرت تخیل بدون آموزش بال داره ولی پا ندارها
درود و وقت بخیر به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنینم!!!!
با درود و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزانم که با حال خوب و ارسال ارتعاش احساس خوب و عالی در این قسمت گام به گام
و خانه تکانی و ذهن تکونی اساسی حضور دارند الهی حال دلتون عالی واحوالتون متعالی و جیباتون پر پول و سلامت و تندرست باشید
امروز صبح در ستاره ی قطبیم نوشته بودم که میخوام این فایل قدرت تجسم خلاق رو در یک مسیر پیاده روی داخل یک پارک خلوت گوش بدم . اتفاقا نزدیک های ظهر بود که از خونه حرکت کردم و هندس فری گذاشتم و حرکت کردم . تا یک مسیری رو تاکسی نشستم و رسیدم به آن پارکی که مد نظرم بود . اون پارک در بهترین جای پردیس هست یعنی خانه های ویلایی بزرگ و زیبا با متریال های جدید و نوساز ی که مثل قصرهای عجایب هفتگانه . البته قدیمها عجایب بود ولی الان اکثر ثروتمندان این قصرهاشون همانند باغات عجایب بابل روف گاردن های جادویی با آلاچیق های زیبا و نورپردازی های بینظیری که شبها چشم ها رو خیره میکنه .. آره رفتم توی پارکی که چنین قصرهایی در اطرافش بود .. همینطور راه میرفتم و صدای پرندگان را می شنیدم و یک سمت گوشم هم هندس فری گذاشتم که هم صدای استاد را بشنوم و هم صدای سنفونی پرندگان را و هم آن قصرهای بابل اطرافم را ببینم تا تجسمم واقعی تر بشه .. بعدش رفتم با دستگاه های که توی این پارک نصب بود ورزش کردم و همینطور به آن خانه های زیبا خیره میشدم و به حرفهای استاد هم گوش میدادم و سعی میکردم آگاهانه و با چشم باز به این تجسمم توجه کنم .. و دقیقا همون حرف هایی که استاد میگفتن رو همزاد پنداری میکردم که استاد میگفتند زمانی که این آرزوها را داشتند هیچ فرش قرمزی براش پهن نشده بود و هیچ یک از این خواسته ها و یا آن اتوبوس RV و آن ماشین ها و موتورها و خانه ها در زندگی شون وجود نداشت..و اون روابط عاشقانه رویایی ..حتی صدای آن پرندگان را هم تصور می کردند و من خودمو به همان شکلی که استاد تصور می کردن میدیدم !!!! خیلی اون ثروتمندان را تحسین کردم خیلی دوستشون داشتم خیلی لذت میبردم که در اطراف مشرف به پارک سرسبز و زیبا چنین قصرهای زیبایی رو ساختن . واقعا چقدر لذت بخش بود و بعدش خودمو توی آن قصرها تصور میکردم و میگفتم این خانه ویلایی که بلند هست رو دوست دارم و می تونم از بالای آنجا شهر رو ببینم و طلوع و غروب خورشید را هر روز ببینم .. بعدش میگفتم نـــــه . اون یکی قشنگتره چون دیواره های روف گاردنش چوبیه قشنگتره .. بعدش اون یکی رو در نظر میگرفتم و میگفتم آره این یکی ستون های بلند و زیبا داره تازه سالن و پذیرایی روبروی پارک هستش و دیوار های بلند و طویل داره روی دیواری حیاطش چقدر چراغ های زیبایی نصب کرده فکرشو بکن شبها وقتی روشن میشه چقدر جادویی و رویایی میشه .. همینطور از این دستگاههای ورزش داشتم استفاده می کردم و میگفتم تازه آدم هر روز و هر زمان که دلش بخواد میتونه بیاد توی این پارک کلی ورزش کنه و با این دستگاهها هم ورزش کنه بعدش بپره بره توی ویلاشو و دوش بگیره یا بره استخر . بعدش رفتم اون یکی دستگاه که برای بازوها میشه کار کرد و دقیقا چشمم افتاد به آسمان زیبا با اون ابرهای پلیسه ای و پخش شده توی آسمان مثل حریر بود و یکم دورترش یک تپه ای بود که یک جاده ای داشت بسمت آن بالا انگار یک دیوار دایره ای داشت که دکل فلزی بلند آنجا نصب بود نمیدونم دکل تلفن همراه بود و یا دکل برق ولی خیلی قشنگ بود و شاید هم ساختمان بزرگی روی آن تپه ای بود که میشد از آنجا کاملا شهر رو زیر پامون داشته باشیم بعدش گفتم خدایاااا من خانه ای بزرگ و زیبا روی تپه ای میخوام که تمام این قصرهای ویلایی زیبا را بتونم روز و شب ببینم و طلوع و غروب خورشید و آسمان زیبایت را هم بدون هیچ محدودیتی ببینم و لذت ببرم و روز و شب شکر گذارت باشم میخوام باغی سرسبز در این قصرم داشته باشم که از همه ی میوه ها بنا به فصل های مختلف جفت جفت داشته باشم و همچنین تمام سبزیجات و سیفی جان مورد نیازمو خودم بکارم و برداشت کنم برای مصارف شخصیم !!! و همینطور داشتم به اون رویاهام نگاه می کردم و صدای استاد هم می شنیدم و پیش خودم گفتم منم یک روزی داستان رسیدن به خواسته هامو مثل استاد تعریف میکنم و به دیگران میگم .. من رسیدم مطمعن باشید شما هم مثل من به خواسته هاتون میرسید چون استادم هم همینا رو بهم گفت و شد آنچه که باید میشد!!!!
بقول استاد
.اگر افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه من ..گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام
مسئله اصلی اینه زبان خوداگاه ما همین زبانه یعنی همینطور که حرف میزنیم میفهمه چی میگیم ولی زبان ناخودآگاه ما تصویره و اصلا اینایی که ما میگیم نمیفهمه و اون فقط تصویرا میفهمه
خدایاااا خودت کمکمون کن بتوانیم روی این باورهامون بصورت تمرکزی کار کنیم
خدایاااا خودت من را همچون استاد عباسمنش عزیزم هدایتی کن به سمت تسلیم بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هایم
مرسی مرسی استاد عزیزم
خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم برای تدوین و تنظیم و ترتیب و توضیحات کپشن و این پروژه ی خانه تکانی گام به گام ذهن که من را بیشتر از همیشه به آگاهی های بیشتری هدایت میکند ممنون و سپاسگذارتان هستم شکر حضورتون مرسی مرسی که هستید !!!!دوستون دارم یک عالمه خدایا شکرت
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و در مسیر درست و صحیح حرکت کنم و از مسیرم برای رسیدن به خواسته ام لذت ببرم و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟
پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»
گام بیست و ششم live | live |استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
قدرت تخیل بدون آموزش بال داره ولی پا ندارها
درود و وقت بخیر به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنینم!!!!
با درود و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزانم که با حال خوب و ارسال ارتعاش احساس خوب و عالی در این قسمت گام به گام
و خانه تکانی و ذهن تکونی اساسی حضور دارند الهی حال دلتون عالی واحوالتون متعالی و جیباتون پر پول و سلامت و تندرست باشید
امروز صبح در ستاره ی قطبیم نوشته بودم که میخوام این فایل قدرت تجسم خلاق رو در یک مسیر پیاده روی داخل یک پارک خلوت گوش بدم . اتفاقا نزدیک های ظهر بود که از خونه حرکت کردم و هندس فری گذاشتم و حرکت کردم . تا یک مسیری رو تاکسی نشستم و رسیدم به آن پارکی که مد نظرم بود . اون پارک در بهترین جای پردیس هست یعنی خانه های ویلایی بزرگ و زیبا با متریال های جدید و نوساز ی که مثل قصرهای عجایب هفتگانه . البته قدیمها عجایب بود ولی الان اکثر ثروتمندان این قصرهاشون همانند باغات عجایب بابل روف گاردن های جادویی با آلاچیق های زیبا و نورپردازی های بینظیری که شبها چشم ها رو خیره میکنه .. آره رفتم توی پارکی که چنین قصرهایی در اطرافش بود .. همینطور راه میرفتم و صدای پرندگان را می شنیدم و یک سمت گوشم هم هندس فری گذاشتم که هم صدای استاد را بشنوم و هم صدای سنفونی پرندگان را و هم آن قصرهای بابل اطرافم را ببینم تا تجسمم واقعی تر بشه .. بعدش رفتم با دستگاه های که توی این پارک نصب بود ورزش کردم و همینطور به آن خانه های زیبا خیره میشدم و به حرفهای استاد هم گوش میدادم و سعی میکردم آگاهانه و با چشم باز به این تجسمم توجه کنم .. و دقیقا همون حرف هایی که استاد میگفتن رو همزاد پنداری میکردم که استاد میگفتند زمانی که این آرزوها را داشتند هیچ فرش قرمزی براش پهن نشده بود و هیچ یک از این خواسته ها و یا آن اتوبوس RV و آن ماشین ها و موتورها و خانه ها در زندگی شون وجود نداشت..و اون روابط عاشقانه رویایی ..حتی صدای آن پرندگان را هم تصور می کردند و من خودمو به همان شکلی که استاد تصور می کردن میدیدم !!!! خیلی اون ثروتمندان را تحسین کردم خیلی دوستشون داشتم خیلی لذت میبردم که در اطراف مشرف به پارک سرسبز و زیبا چنین قصرهای زیبایی رو ساختن . واقعا چقدر لذت بخش بود و بعدش خودمو توی آن قصرها تصور میکردم و میگفتم این خانه ویلایی که بلند هست رو دوست دارم و می تونم از بالای آنجا شهر رو ببینم و طلوع و غروب خورشید را هر روز ببینم .. بعدش میگفتم نـــــه . اون یکی قشنگتره چون دیواره های روف گاردنش چوبیه قشنگتره .. بعدش اون یکی رو در نظر میگرفتم و میگفتم آره این یکی ستون های بلند و زیبا داره تازه سالن و پذیرایی روبروی پارک هستش و دیوار های بلند و طویل داره روی دیواری حیاطش چقدر چراغ های زیبایی نصب کرده فکرشو بکن شبها وقتی روشن میشه چقدر جادویی و رویایی میشه .. همینطور از این دستگاههای ورزش داشتم استفاده می کردم و میگفتم تازه آدم هر روز و هر زمان که دلش بخواد میتونه بیاد توی این پارک کلی ورزش کنه و با این دستگاهها هم ورزش کنه بعدش بپره بره توی ویلاشو و دوش بگیره یا بره استخر . بعدش رفتم اون یکی دستگاه که برای بازوها میشه کار کرد و دقیقا چشمم افتاد به آسمان زیبا با اون ابرهای پلیسه ای و پخش شده توی آسمان مثل حریر بود و یکم دورترش یک تپه ای بود که یک جاده ای داشت بسمت آن بالا انگار یک دیوار دایره ای داشت که دکل فلزی بلند آنجا نصب بود نمیدونم دکل تلفن همراه بود و یا دکل برق ولی خیلی قشنگ بود و شاید هم ساختمان بزرگی روی آن تپه ای بود که میشد از آنجا کاملا شهر رو زیر پامون داشته باشیم بعدش گفتم خدایاااا من خانه ای بزرگ و زیبا روی تپه ای میخوام که تمام این قصرهای ویلایی زیبا را بتونم روز و شب ببینم و طلوع و غروب خورشید و آسمان زیبایت را هم بدون هیچ محدودیتی ببینم و لذت ببرم و روز و شب شکر گذارت باشم میخوام باغی سرسبز در این قصرم داشته باشم که از همه ی میوه ها بنا به فصل های مختلف جفت جفت داشته باشم و همچنین تمام سبزیجات و سیفی جان مورد نیازمو خودم بکارم و برداشت کنم برای مصارف شخصیم !!! و همینطور داشتم به اون رویاهام نگاه می کردم و صدای استاد هم می شنیدم و پیش خودم گفتم منم یک روزی داستان رسیدن به خواسته هامو مثل استاد تعریف میکنم و به دیگران میگم .. من رسیدم مطمعن باشید شما هم مثل من به خواسته هاتون میرسید چون استادم هم همینا رو بهم گفت و شد آنچه که باید میشد!!!!
بقول استاد
.اگر افکار من داره اتفاقات منو رقم میزنه من ..گفتم اگه قانون اینه، من شروع میکنم به تغییر زندگیم؛ شروع میکنم به داشتن آرزو؛ من شروع میکنم به داشتن خواسته؛ من شروع میکنم به خلق زندگیم اونجوری که میخوام
مسئله اصلی اینه زبان خوداگاه ما همین زبانه یعنی همینطور که حرف میزنیم میفهمه چی میگیم ولی زبان ناخودآگاه ما تصویره و اصلا اینایی که ما میگیم نمیفهمه و اون فقط تصویرا میفهمه
خدایاااا خودت کمکمون کن بتوانیم روی این باورهامون بصورت تمرکزی کار کنیم
خدایاااا خودت من را همچون استاد عباسمنش عزیزم هدایتی کن به سمت تسلیم بودن در برابر خودت و خودم و خواسته هایم
مرسی مرسی استاد عزیزم
خانم شایسته ی نازنینم ممنون و سپاسگذارم برای تدوین و تنظیم و ترتیب و توضیحات کپشن و این پروژه ی خانه تکانی گام به گام ذهن که من را بیشتر از همیشه به آگاهی های بیشتری هدایت میکند ممنون و سپاسگذارتان هستم شکر حضورتون مرسی مرسی که هستید !!!!دوستون دارم یک عالمه خدایا شکرت
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و در مسیر درست و صحیح حرکت کنم و از مسیرم برای رسیدن به خواسته ام لذت ببرم و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟
خدایا شکرت
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت و آگاهی می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST