https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام و درود به استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی
سلام به دوستان توحیدی عزیزم
مریمم بسیار از شما سپاسگزارم ک سخاوتمندانه این کلیپ رو برای ما قرار دادید من همون اولین روز ک گذاشتید دیدم ولی نرسیدم کامنت بذارم .
من دیدم و توی شوک بودم
امروزم چندبار این ویس رو گوش دادم
خدایا من توی دوره 12قدم به خودم گفته بودم باید توی تجسم عالی بشم تا ادامه دوره ها رو بخرم
باید همه جلسات رو عملی کار کنم بشه جزیی از زندگیم تا برم سراغ ادامه راه
توی همین تحقیق و جستجو ها بودم ک چطور تجسم کنم
آیا مسیرم درسته یا ن و… ک شما این کلیپ رو قرار دادید و این یک حجت بود برای من
این کلیپ کاملا برای من مشخص کرد ک اصل تجسم چیه
خدایا کجای دنیا چنین فضایی هست
هر کامنتی ک میخونم عطر و بوی خدا رو داره
خدایا با همه وجودم احساست میکنم
دوستان ناب دوستان فوق العاده ای ک هنوزمتحیر از اتفاقات شون هستم
سعیده جان شهریاری و ابراهیم عزیز و…
مگر میشود کامنت های این کلیپ رو نخوند
باید چندین بار بخونی بری بیای مجدد بخونی بتونی درکشون کنی
یعنی عاشقتونم
عاشق خدایی ک چنین عادله و چنین زیبا خدایی میکنه
عاشق استادی هستم ک فرکانسش اینقدر بالاست و اینقدر به خداوند نزدیک شدن ک سایتشون شده یک فضای توحیدی پر از معجزات الهی
عاشق دوستانی هستم ک اینقدر به خدا نزدیک شدن ک روحشون از جسمشون بزرگتر شده روحشون اونقدر متعالی شده ک دارن همزمانی ها رو رقم میزنن
و جسم فقط اطاعت میکنه این یعنی مسیر درست
این یعنی پیدا کردن رسالتشون
وقتی ک به خدا نزدیک بشی و باهاش یکی بشی و از زندگیت لذت ببری
استاد وقتی یه مسافرت طولانی با ماشین میریم و خسته میشیم میایم روی تخت میخوابیم ی حسی داره بدن آرومه داره استراحت میکنه ولی روح میخواد از جسم جدا بشه توی سر صدای هوهویی میپیچه
توی اون لحظه هستم درکم از اتفاقات همینقدره
روزها سپاسگزارم از خداوند اونقدر ک زیبایی میبینم
و شبها میگم خدایا نمیشه نخوابم و تا صبح با هم صحبت کنیم میشه هر شب دعای کمیل بخونم و بگم الهی و ربی من لی غیرک
خدایا هنوز صدای استاد توی گوشمه ک میگفتن ببین حضرت یونس رو ماهی خوردش ولی ناامید نشد رفت توی دل ماهی ولی نشست به عبادت
و ذکر حضرت یونس :«لا اله الا انت سبحانک آنی کنت من الظالمین»
خدا جونم میگم من کجا برم ک همه جا تویی
به کی بگم ک همه کس تویی
چی بگم ک همه رو تو میدانی .
چند روزه ک هدایت میشم یه صحبتهای آقای الهی قمشه ای و شعر های مولانا سعدی و حافظ و…
خدایا این وضعیت رو خیلی دوست دارم این شیدایی رو دوست دارم
همیشه برای مسیری که در اون قرار دارم سپاسگزار خدا هستم چون واقعا این اصله و این ثروت واقعیه و این که همه چی در درون منه تنها و تنها چیزیه که در این جهان تضمینیه، هیچ عامل بیرونی ای نمیتونه تضمین کنه من یه ساعت دیگه تو چه حال و روزی ام. حتی نمیتونه یه درصد تضمین کنه.
خدارو شکر که یه زره وسوسه نمیشم برم تو این همستر و داستانا، دیگه حسرت نداشتن ارث و سرمایه اولیه و … رو نمیخورم.
همه چی در درون منه و خدا گفته برا خودت هرچی میخوای رو خلق کن.
نداشتن تحصیلات و ارث و سلامت کامل و مکان خاص و … نمیتونه جلوی خوشبختی و خلق یه انسان توحیدی رو بگیره.
توحید یعنی چی؟
بخشی از توضیحات فایل ‘رابطه توحید عملی و شرک’ با “قوانین کیهانی”
》شما نمی توانی باوری توحیدی تری از قانونی بیابی که می گوید: زندگی تو در دست فرکانس های توست. جهان به آن فرکانس های پاسخ می دهد و اساس آنها را به زندگی ات بازمی تاباند.
توحید عملی یعنی، ایمان داشته باشی تو جزئی از نیروی مطلقی هستی که بدون اجازهاش برگی از درخت نمیافتد و رابطه ات با این نیرو همیشگی است.
ریشه توحید در این نگاه و این آیه است که می گوید:
و اذا سألک عبادی عنی، انه قریب!
من نزدیکم، من از رگ گردن به تو نزدیک ترم.
آخر چه چیزی جز خودِ ما و فرکانس هایمان می تواند از رگ گردن ما به ما نزدیک تر باشد؟!》
تمام کیهانی که خدا مسخر من کرده از فیلتر باورهای من رد می شه و با تغییر و گسترش باورهام تسلط بیشتری بر این بی نهایت خواهم داشت.
خدایا شکرت که بر من منت گذاشتی و انسان خلقم کردی.
خدایا شکرت که از منجلاب های گذشته نجاتم دادی و بهم گفتی:
6 ـ آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟!
7 ـ و تو را گمشده نیافت و هدایت کرد؟!
8 ـ و تو را فقیر نیافت و بى نیاز نمود؟!
9 ـ حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن!
10 ـ و سؤال کننده را از خود مران!
11 ـ و نعمت هاى پروردگارت را بازگو کن!
سوره ضحی
خدایا شکرت که ارحم الراحمینی و بعد از هزاران بار گناه بر من خشم نمیگیری و به دید رحمت نگاهم می کنی.
خدایا به من لطف کردی، پنح ماهه مهاجرت کردم و اومدم بابلسر و حالا متوجه شدم خود بابلسر اصل نیست و این فضای تنهایی که در اختیارم گذاشتی نعمت و فرصتیه که در اختیارم قرار دادی.
انشالله تو یه کامنت ماجرای مهاجرتم رو می نویسم که چقدر هدایتی بود.
تجسم هم انگار یه عضله است که هرچه بیشتر باهاش کار بشه و نتیجه بده قوی تر می شه.
هرچه در دوره “روانشناسی ثروت یک” از جلسه 1 تا جلسه 9 ، نقش عوامل بیرونی کمرنگ بشه یا در دوره “کشف قوانین زندگی” یا “قدم سوم” ترمزها برداشته بشه و باورهای قدرتمند کننده ای به واسطه این دوره ها ساخته بشه تجسم دقیقتر و خلاقتر خواهد بود.
ترمزها و باورهای محدود کننده خیلی تو تجسم پارازیت میندازن و بهتره که برداشته بشن، برا من اینجوریه که وقتی میخوام به چیزای بزرگ فکر کنم در خیلی از موارد یه پارازیت میاد، که البته یه فرصت خوبه که شناساییشون کنم و برشون دارم.
یادمه سال 94 چهار یه فیلمنامه نوشتم که آخر فیلم وقتی کاراکتر اصلی فیلم داشت بدن نیمه جون همسرش و می کشید و گریه می کرد و باهاش درد دل میکرد خیلی میرفتم تو حس داستان و حتی گریه می کردم، نما به نمای اون صحنه تو ذهنم می گذشت…
زمستان گذشته من در یک فیلم که داره مراحل تدوین رو میگذرونه، به عنوان نقش اصلی بازی کردم و چیزی شبیه به اون صحنه در آخر فیلم اتفاق می افته که من وقتی بازیش کردم از حس و حال و گریه های من به عنوان کاراکتر فیلم، تمام عوامل پشت صحنه و بازیگرها زده بودن زیر گریه.
بعد چند روز یادن افتاد و به خودم گفتم که این همون صحنه ای بود که خیلی تجسمش میکردی و میرفتی تو حسش.
حالا بماند که همین فیلم هم با کد نویسی سر سری جلسه دو کشف قوانین اتفاق افتاد.
آقا من تمام زندگیم دوس داشتم این حرفا واقعیت داشته باشه و زندگی اینجوری باشه و به شدت با حرف بزرگترها و خانواده مقاومت داشتم ولی فکر میکردم اینا فکرو خیاله و اونا راس میگن و من ایراد دارم، اصلا نمی تونستم با چیزایی که اونا میگفتن ارتباط برقرار کنم.
نه می تونستم زرنگ و درس خون باشم، نه سحر خیز و نه منظم و مرتب و حرف گوش کن. اما حالا با عشق و با احساس قدرت دارم مسیر و ادامه میدم.
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته عزیز و دوستداشتنی و سلام به همه دوستای عزیزم در خانواده صمیمی عباسمنش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
استاد جان، چقدر فایل فوقالعادهای بود، چه نکتههای طلایی رو گفتید، اینکه هیچ شرایط دائمی وجود نداره، هر چیزی رو تجربه میکنی چه در زمینه مالی، چه روابط، چه سلامتی بخاطر باورهای گذشتهات بوده، تو خلقش کردی، هیچ چیزی از قبل مشخص نشده.
چقدر نکته مهمی درباره تجسم گفتید، همه ما فراموش میکنیم، فکر میکنیم اگر پول بیشتر میخوایم باید بیشتر کار کنیم، هر کسی نون بازوش رو میخوره، چه کاری انجام بدم، چه شغلی داشته باشم، پول بیشتر بسازم، درحالیکه فراموش میکنم قدرت افکارم رو، فراموش میکنم این افکار وقتی به اندازهای تکرار بشن شروع میکنن به کنترل کردن بقیه افکار و باور درست میکنن و این باورها دارن اتفاقات رو رقم میزنن.
نکته بعدی اینکه خیلی افراد فکر میکنن من بلد نیستم تجسم کنم، بابا، تو داری در هر لحظه این کار رو انجام میدی، تجسم کردن مثل نفس کشیدنه، وقتی داری یه کاری رو انجام میدی اما ذهنت یه جای دیگه است و اغلب به ناخواستهها فکر میکنی، داری تجسم میکنی، یک اس ام اسی که ظاهرش نادلخواهه دریافت کردی و چون نمیتونی ذهنت رو کنترل کنی، چون این ذهن ناآگاهانه به ناخواستهها فکر کرده، چون نمیدونه قانون رو، چون نمیدونه اهمیت کنترل ورودیها و جهت دهی آگاهانه به سمت مثبتها رو، چون از این موارد آگاهی نداره، اس ام اس میاد و این شروع میکنه داستان سرایی کردن، توی ذهنش یه فیلم میسازه با کیفیت 4k و تجسم میکنه درباره چیزهایی که نمیخواد و همونها هم توی زندگیش رخ میده. اگر شرایط نادلخواهه، تو خودت خلقش کردی، این اولین قدم برای تغییر شرایط هست، پذیرفتن صد در صد مسئولیت زندگی.
استاد جان، واقعا ازتون ممنون و سپاسگزارم که اینقدر زیبا و عاشقانه قانون جهان هستی رو برای ما توضیح میدی.
شروع کردم به نوشتن این کامنت که هم مطالب این جلسه رو مرور کنم و هم اینکه از شما و خانم شایسته عزیز تشکر و سپاسگزاری کرده باشم.
کار ما چیه؟ وقتی جهان داره واکنش نشون میده به کانون توجه ما، به افکار ما، ما هم باید به چیزهایی که دوست داریم توجه کنیم، چون یه فاصله زمانی بین تجسم کردن و واقعیت کنونی ما وجود داره، به چیزی که فکر میکنیم، همون موقع اتفاق نمیوفته، بلکه وقتی ادامه میدیم و این فرکانس قوی میشه، اتفاقات رو رقم میزنه، ما قبلا ناآگاهانه از این قدرت ذهنیمون استفاده میکردیم و درواقع واکنشگرا بودیم، تمام کار ما اینه که یاد بگیریم افکارمون رو به سمت مثبتها جهتدهی کنیم و خالق شرایط بشیم نه واکنشگرا نسبت به شرایط و اینطور هم نباشه که کمالگرا باشیم، باید روی خودمون کار کنیم اما بدونیم که توی دنیای مادی چیزی به اسم صفر و صد وجود نداره، همه چیز آروم آروم بهتر میشه، هیچ کس نیست که هیچ زمانی دچار احساسات منفی نشه، هیچ کس نیست که بتونه همیشه در همه حال بهترین فرکانس ممکن رو بفرسته.
استاد جان، چقدر فضای قشنگی بود، چقدر تحسینتون میکنم که این خواستههای خودتون رو با تجسم خلق کردید، چقدر دریاچه زیبایی، چقدر قانون جهان هستی ساده است، این ما هستیم که فکر میکنیم، نه، حتما باید یه چیز پیچیدهتری باشه. تجسم چیه، من باید یه کاری انجام بدم، مثل اینکه خیلی افراد باور نمیکنن که خودشون هستن که دارن زندگیشون رو با افکار و باورهاشون میسازن، اونجاییکه اون رئیس بانک به استاد گفت: این کارها رو انجام میدید، اینطور میشه و اعتبارتون میره بالا و میتونید چیزهای قسطی بگیرید و اگر به موقع قسطها رو پرداخت کنید، باز اعتبارتون بالاتر میره و هیچ کسی نبوده که بدون کردیت تونسته باشه یه حرکتی بزنه، یه خونهای بگیری، وقتی ما خالق زندگیمون هستیم، هیچ چیز از قبل مشخص نیست، میایم میسازیمش، میایم افکارمون رو جهت میدیم به سمتی که میخوایم، میایم ورودیهای مناسب به خورد ذهنمون میدیم، میایم با خودمون حرف میزنیم، این حرف زدن خودش باعث میشه ذهن کنترل بشه، به چیزهای منفی فکر نکنه و خواستههامون وارد زندگیمون بشه.
امیدوارم همه دوستای عزیزم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام به گل سر سبد این باغ یعنی استاد گلم آقای عباسمنش ….
استاد عزیزم وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم چه جاهایی که خداوند دستم رو گرفت و کمکم کرد خدای عزیزم من ازت ممنونم واقعا
—من چقدر منفی بودم و الان اصلا با قبلم قابل مقایسه نیستم
—من چقدر غمگین و افسرده بودم همیشه فکر میکردم دیگران دارن به من ظلم میکنن
—–من چقدر همیشه ناالان .ناراحت .عصبی .پرخاشگر نا امید بودم .ولی الان از اون دخترک افسرده یک آدم دیگه متولد شده ،،یک آدم خوشبخت.یک آدم خوشبین .امیدوار .عالی .سر زنده و ….و همه ی اینارو مدیون خدایی هستم کهمنو با خودش و بنده ی خوب خودش استاد جانها آشنا کرد
استاد بعضی اوقات کهمیگین کامنتاتون رو میخونم با خودم میگم یعنی میشه استاد جونم کامنت منم بخونه …..
یعنی من اصلا شاگرد خوبی براش هستم که اون بهم افتخار کنه ؟؟؟ بگه ببین چه شاگردایی دارم
استاد استاد عزیزم اول میخوام بهتون تبریک بگم شما چقدر فوق العاده هستین و دیگه اینکه بهتون تبریک بگم بابت این همه شاگرد فوق العاده که دارید ..
من بابت هزاران تا مورد میتونم از خداوند سپاسگزار باشم
اینقدر نعمت های زندگیم زیاده که بعضی اوقات دیگه اصلا نمیتونم بشمرم
دیروز به یک آگاهی خیلی خوب رسیدم
دیروز بعد دیدن این فایل به حس سبکی و راحتی پیدا کردم .استاد جانم ممنون که این فایلها رو به رایگان میدین دست ما …باورم نمیشه نمیتونم اسم این فایلارو بذارم رایگان …!!!!
و اینکه اینقدر این فایلها آگاهی دارن که اگر کسی واقعا مصمم باشه رو خودش کار کنه با همینا کلی تغییر میکنه. .
سپاسگزار خداوندی هستم که منو در نهایت سلامتی آفریده
سپاسگزار خداوندی هستم که منو در نهایت آرامش و خوشبختی آفریده
سپاسگزار خداوند مهربانم هستم که نیروهای درونی فوق العاده در درونم گذاشته تا ازشون استفاده کنم و متحول بشم .مثل همین قانون تجسم
سپاسگزار خداوند مهربانم هستم برای هوشیاری. زیبایی .سلامتی .مهربانی و همه ی چیزهای قدرتمندی که دارم تجربه میکنم….
.
سپاسگزار خداوند عادلی هستم که منو مسئول زندگیه خودم قرار داده …..
خدایا از صمیم قلبم ممنونم و تعهد دادم که غیر از خوبیها به چیزی فکر نکنم
و غیر از خداوند چیری از کسی طلب نکنم
من باید یه زندکی فوق اعاده رو تجربه کنم …..
دوستون دارم عزیزانم
هر کدوم از دوستای گلم که این متنو میخونه برام با ارزشه
تا کامنت بعدیم در این بهشت زیبا خدا یاور و نگهدارتان روز خوش 29.6.1403
چرا خدا وقتی به زکریا مژده اجابت درخواستش و میده بهش میگه سکوت کن ؟؟؟
خدا میدونسته اگه با مردم حرف بزنه فرکانس جذبش و تمرکزش از روی دریافت خواسته اش برداشته میشه
یا الله
خدایا چقدر این آیات رویاییه !!!!!!
بهش میگه سکوت کن تا بتونه دریافت کنه
خدا میخواسته قدرت تمرکز که همون نیروی خالق در انسان ِ ، خلق کنه برای زکریا
اون موقع که موبایل و اینترنت نبوده که وگرنه خدا میگفت زکریا همه رو قطع کن و تمرکزت و بزار روی خواسته ات تا بهت بدم
تجسم مگه جز قدرت تمرکز ِ ؟؟؟؟!!!!
هر چی میخوایم که داده میشه یعنی ما در خواست میکنیم خدا هم در لحظه اجابت میکنه چطوری دریافت میکنیم ؟؟ به اندازه تمرکزی که داریم
حالا اگه زکریا در زمان حال بود خدا به جای سه روز بهش میگفت یک ماه سکوت کن چون میدونست با توجه به نوع زندگی و ارتباطات گسترده ی انسان ها ، و حجم بالای ورودی های غیر هم جهت با خواسته ها ، باید تمرکز بیشتری داشت تا فرکانس قدرتمند بشه تا دریافت کنه
من که دیوانه شدم از آیات قرآن
تمام آیات بنا به مداری که هستم برام عمق پیدا میکنه
خدایا سپاسگزارتم
خدایا قدرت عمل هم بهم بده چون اگه به قوانین عمل نکنم فرقی نداره که زکریا هستم یا سارا
دریافت نمیکنم
اولین قدم
– من با قدرت افکارم ، با ارتعاشات مغزی ام تمام اتفاقات و خلق میکنم
– تکامل به میزان تمرکز من بستگی داره ، هر چقدر تمرکز بیشتری داشته باشم زمان تکامل کوتاهتر میشه
– هر چقدر اشتیاق دریافت داشته باشم متمرکز تر هستم
– هر چقدر رنج تضاد دردآورتر باشه لذت دریافت عمیقتر خواهد بود
– ایمان کلید واژه رسیدن ، هر چقدر به مسیر خلق ایمان داشته باشم با امید و شور و شوق ادامه میدم
– و اول و آخر این شروع و دریافت باید خودم را لایق دریافت بدونم که قدم در راه شروع بزارم
چی میشه که آرزو هامون و تجسم میکنیم و به تجسم کردن ادامه میدیم ؟؟
اگه من یه بار تجسم کنم اون آرزو زیر خروار ها حسرت مخفی میشه و هر بار انسانی و میبینم که آرزوی من و داره زندگی میکنه پر از خشم ، حسادت ، غم میشم
اما وقتی خودم و لایق داشتن اون آرزو میدونم و میدونم این قانون خداست که به خواسته های من همیشه پاسخشه مثبته پس به تجسم کردن ادامه میدم تا دریافتش کنم
بعد با هر بار رسیدن به آرزوهام ، ایمانم قوی تر میشه
و هر چقدر ایمانم قوی تر باشه ، آرزو های بیشتری و به ماده تبدیل میکنم
هم خودم لذت میبرم هم جهان و زیباتر و لذت بخش تر میکنم
خدایا من عاشقتم
خدایا تو آخه چقدر کافی هستی
اصلا کسی که تو رو بشناسه از همه بی نیاز میشه
دلم میخواد فریاد بزنم بگم تو کی یا چی هستی
الله نور سماوات و الارض
خدایا به هر چی از تو میرسه فقیرم
تو همون سوره مریم خدا به مریم میگه سکوت کن تا نتیجه خودش صحبت کنه
یعنی خدا تا اینقدر آسون میکنه انسان و برای آسونی ها
میگه شاد باش تا بهت بیشتر بدم
سکوت کن تا اذیت نشی و شاد بمونی
بخواه تا بهت بدم
فقط روی من حساب کن که خودت و اذیت نکنی
الان ماه کامل ِ
دیشب داشتم به ماه نگاه میکردم
بخدا به عجز خودم در برابر رب رسیدم
بعد این خدا با این قدرت و جلال و شکوه
جهان و مسخر انسان ناتوان و محدود و ضعیف کرده
مگه داریم از این مهربانی و بخشنده تر بودن ؟؟؟؟
الا بذکر الله تطمئن و قلوب
تو اوج حال خرابی همین که یادش میکنی چنان آرومت میکنه که خودتم نمیفهمی چی شد
استاد من عاشقتم
شما بینظیرترین انسانی هستین که در زندگی ام دیدم
استاد گوارای وجودت آنچه که داری و هر آنچه که در زندگیت جاری میشه از رحمت رب العالمین
اینقدر این در بند رب بودن و از بند غیر رب آزاد بودن لذت بخشه که قابل توصیف نیست
ازت ممنونم که دستان و قلم و زبان خدا شدی تا بهم جواب بدی یعنی خدا بی نظیره تا بخواهی جواب میده ، دو روزه تو کارم بی انگیزه شدم ، می خواستم زبون به گلی باز کنم جلسه اول قدم ٩ را گوش کردم خدا میگه با من هم حرف نزن ، گفتم چشم نمی گم صبح دوباره بلند شدم با حال بد بلند شدم شکر نعمتها کردم بهتر شد ، اومدم برم سر کار ذهن می گفت به فلانی پیام بزن بگو بهت راه کار و انگیزه بده ،ولی درسها و استاد می گفت نه ، تمرکز رو ناخواسته نذار ، اومدم یراغ سایت و ایمیلهای دریافتی دلم گفت ایمیل سارا را بخون و همان شد که باید می شد خدا جواب داد ، سکوت کن. تمرکز کن بر کار ، حال خوب داشته باش ، نعمتها و راهها می رسد ، چشم قربان انجام می دهم ، فدای این خدای مهربان و دستان و بندگان مهربانش بشم من
سلام به همگی دوستان عزیزم .سلام به استاد عزیز تر از جانم و مریم خانم عزیز و ارزشمند
استاد درسته دقیقا حرف های شما درسته …
هر چند من هنوز فایل رو تا آخر گوش ندادم اما یادم اومد که منم تجربه هایی از افکار مثبت و منفی دارم
افکار منفیم اینکه اینقدر اینقدر به رفتارهای نا جالب دوستم فکر کردم که هی رفتارش بدتر شد و بدتر شد
و آدمهای دیگه ای هم اومدن وارد زندگیم شدن که من الان میفهمم که به خاطر همون افکارم بوده
.
در جهت افکار مثبت هم همیشه آرزو داشتم در جایی که دوست داشتم مشغول به کار بشم ..
خیلی تلاش کردم خیلی تجسم کردم آخرش هم شد ….پس اگه این یکی شده بقیش هم میشه ،به همین راحتی
یا اینکه یه مدت اینقدر رفتارهای خوب همسرم رو فقط تجسم میکردم همش با خودم افکار مثبت داشتم .بعد همش میگفتم همسرم واسم گل و کادو میاره و …باهام مهربونه
که یه روز دیدم اومد خونه و بدون هیچ مناسبتی واسم یه دسته گل خیلی زیبا خریده بود …
یا یه مدت بود تو ذهنم همش میگفتم اگه وقت کنم یکی از فامیلارو دعوت کنم خونه .که یه روز دیدم خودش بدون ابنکه من خبردار بشم اومد منزل ما …و اینجا فهمیدم این قانون تجسم و فرکانس هست …..
یه بار نمیخواستم یه کاری رو تو یک مطبی انجام بدم اما هزینش. رو پرداخت کرده بودم …یه لحظه به ذهنم اومد گفتم ای کاش میشد پولم رو پس بگیرم و برم جای دیگه که به خداوندی خدا بعد پنج دقیقه منشی مطب تماس گرفت و گفت دستگاهمون خراب شده و نمیتونیم کار شما رو انجام بدیم بیاین پولتون رو پس بگیرید….بللللله اینه ، حتی گاهی اوقات به تجسم نمیرسه تو داری با خودت میگی که کاش اینطور بشه که یهو واست اتفاق میفته ……
همیشه تجسم میکردم که یه قسمتی از شرکتمون کار کنم که راحت ترم و الان به لطف خدا دوسال هست که اونجا دارم کار میکنم و خوشحالم خیلی خوشحال …..و
خیلی تجسم های دیگه ..تجسم ماشین مدل بالا …..منزل خوب و شیک ……
روابط عالی ..…شغل خوب و …
و منفی هم تا دلتون بخواد با تجسمم واسه خودم جذب کردم
و بعددد به خودم میگم خداوندا تو چقدر عادل هستی که به خودمون سپردی که چطور زندکی کنیم و چی بخوایم ….
خدایا ازت سپاسگزارم. ازت ممنونم. از استاد عزیزمم ممنونم
فعلا خدا نگهدارتان دوستان مهربان و خدایی من 27.6.1403
خدا قوت امدوارم که در پناه خداوند عزیز بی نهایت شادتر و آزادتر در حال لذت بردن از زندگی و زیبایی هاش باشید.
چهار روز بود که به شدتتت هی تو وجودم بهم میگفت این فایل رو گوش بدم.هر روز صبح شروع میکردم به گوش دادن اما هییی کاری پیش میومد و گوش دادن فایل نیمه کاره میموند. امروز صبح حس کردم حتی همین که نمیتونم فایل رو کامل گوش بدم هم در اثر مقاومت های ذهنم بوده و علرغم تمامممم مقاومتم متعد شدم که تحت هررر شرایطی که شده فایل رو کامل گوش بدم.به جرات میتونم قسم بخورم انگار استاد داشتن جواب تمام چالشای من رو میدادن،هرچی جلوتر میرفت جواب برای من واضح تر میشد.
و من تازه متوجه شدم چرا این چند روز هی کشیده میشدم سمت گوش دادن این فایل
الان که دارم این متن رو تایپ میکنم از شدت خوشحالی تعجب شادی و یک عالمه احساس عجیب تمام وجودم داره میلرزه
واقعاااا خوشحالم از مسیری که بهش وارد شدم.
به جرات میتونم قسم بخورم تمام توضیحاتی که استاد فرمودن از دقیقه 30 به بعد رو در عرض یکسال اخیر دارم تجربه میکنم.
2.3روز چند نفر آدم در اطرافم باعث کلافگیم بودن و مدام با خدا حرف میزنم و ازش هدایت و نشونه میخواستم،و به لطف خدای مهربون از زبان استاد عزیز جوابم رو گرفتم ، فایل رو که تا آخر گوش دادم یهو همون صدا بهم یک راه گفت و اتفاقا بدون جنگ و بحث این راه به مراتب نتیجه بهتری بهت میده.
یکم که تجسمش کردم دیدم وایییییی آرهههه و حتی خودم رو حین انجام اون راهکار که تصور کردم دیدم ایولللل چقدر از این طریق حالم هم بهتررررررر و باززز این جمله تو ذهنم مرور شد که اگر انجام کاری که ندای درونتون میگه باعث حال خوب پس حتما هدایت الله اما اگر انجام اون کار باعث حال بد میشه قطعااا اون کار نجوای شیطان
فقط میتونم بگم عاشقتونم استاد عزیز
مرسی که هستید
مرسی که بعد از این همه سال این آگاهی هارو در اختیار ما گذاشتید
میخوام بگم که توروخدا توروخدا به دلیل مسائلی مثل کم بودن کیفیت ما هارو از دریافت این همه آگاهی های عالی محروم نکنید.
نمیدونم چی بگم فقط حسم گفت بنویسم
از همه دوستان خواهشششش میکنم فقطط به صدای درونتون گوش بدید.
هر چقدر ما به اون صدا اجازه بدیم قدم قدم کمکمون کنه به خداوندی خدا همه چیززز قشنگ و راحت جذاب تررررر میشه
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی ها
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو کشف کردید ،زندگیشون کردید و دراختیارماهم قراردادیدتاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
دراین فایل فرمودید ما همیشه درحال تجسم کردنیم یاد اون جملتون افتادم که فرمودِ بودید : ماهمیشه خالق بودیم ،منتها اطلاعات نامناسب بهمون میرسید و نتیجه خلق کردنامون ، تجربه ی ناخواسته هابودو حالا باآگاهی های این سایت ورودی های مناسب میگیریم، باورهای هماهنگ با خواسته میسازیم و تجربه های زندگیمون هماهنگ با خواسته هامون میشه.
من همیشه فکر میکردم تو این مورد ضعیفم ،یعنی فکر میکردم اصلا قدرت تجسم ندارم و این قسمت مغزم قفله ،اما با توضیحات ارزشمند این فایل ، متوجه شدم همینقدر که من همیشه خالق بودم ، همونقدر هم همیشه درحال تجسم بودم متنها چون روتین زندگیم بود و ناخودآگاه شده بود،من قادر به درکش نبودم .
تجسم چیزی نیست جز فکر کردن به موضوعی خاص(تجسم کردن چیزی جز جهت دهی افکار به یک موضوعی در آینده نیست)
نکته ارزشمند بعدی که تو این فایل بهش اشاره کردید ،این بود که شرایط کنونیمو ابدی ندونم و بدونم که مهربان پروردگارِ سخاوتمندم این قدرتو در من به ودیعه گذاشته تا بااستفاده ازتجسم ، شرایطمو تغییر بدم (امکان پذیری تحقق خواستتو با محدودیت شرایط الانت نسنج)
موضوع بعدی که نظرمو جلب کرد این بود که به کمک این قدرت نه اینکه کمی زندگیمو تغییر میدم نه ،بلکه میتونم کاااااملا متحولش کنم و این خبر بسیار دلگرم کننده ایه برام .
شما فرمودید کمال گرا نباشم نسبت به این قضیه چون کوووووچکترین تغییر مثبت ،میتونه نتایج بسیار بزرگ ایجاد کنه ،کوچکترین حرکت درمسیر درست ،نتایج بزرگ ایجاد میکنه
«««موقعیت فعلی شما چیزی نیست جز افکار گذشته ی شما که خودت خلقش کردی»»»
پس دوباره با استفاده از آگاهی های این سایت تصویر های ذهنیمو آگاهانه انتخاب میکنم و تجربیات دلخواه خلق میکنم
عاااااااشقتونم استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین.
یه زمانی کارگر شیرینی سازی معروف توی یزد بودم ولی همش تصویر خودم رو میدیدم که روی صندلی و پشت میز نشستم
از همون موقع هم توکلم به خدا بود ولی نه به این اندازه که الان با اموزش های استاد دارم تجربه میکنم
یادمه سرپرست باهام لج افتاده بود و چند روز مونده بود که از اون کار بیام بیرون یکی از بچه های کارگاه گفت آخه این کار کنار خونه تون هست تو کجا میری گفتم خدا بزرگه
بعد رفتم کارخانه نساجی روز اولی که رفتم سرپرست گفت مدرکت چیه گفتم دیپلم گفت برو قسمت بسته بندی بعد از یک هفته سرپرست بسته بندی رفت و من شدم سرپرست
7 ماه اونجا بودم بعد یه نفر رو از قسمت فلایر اوردن اونجا همکارم بهم گفت کار بهش یاد نده یک ماه نشده زیرآبت رو میزنه منم گفتم تو ذات من نیست کار یاد کسی ندم درست یک ماه شد و کار رو یادش دادم و اونو گذاشتن به عنوان سرپرست و زیرآب من رو زد وقتی رفتیم تو دفتر مهندس جلو مهندس بهش گفتم فکر میکنی تو به من نون میدی خدا بهم نون میده بهم گفت دیگه حق نداری بیای تو بسته بندی (هنوز با اموزش های استاد آشنا نبودم)گفتم برو گمشو و از کارخانه اومدم بیرون
بعد رفتم دفتر بیمه پیش داییم پشت میز مینشستم و کارهای دفتری رو انجام میدادم ،ولی میگفتم نه من خودم رو به عنوان رئیس میدیدم اما چرا اینجوری چرا اینجام،بعد از مدتی کار بیمه رو یاد گرفتم و شدم فروشنده بیمه های عمر و به عنوان مشاور اونجا کار میکردم ولی ته دلم با این کار نبود چون مدام از تصادف و بیماری صحبت میشد بعد از کار بیمه اومدم بیرون
(با اموزش های استاد آشنا شدم)
از خدا هدایت خواستم
و اومدم تو کار املاک اون اوایل شریک شدم چون کار بلد نبودم و با اون بنده خدا که شریک شدیم بهم گفت تو نمیتونی پروانه کسب بگیری و مدرک لیسانس میخواد و بچه خواهرش رو فرستاد و پروانه گرفت منم نرفته بودم حتی بپرسم
بعد از یکسال که کار کردیم شریکم رفت و بچه خواهرش هم بعد از مدتی گفت من میخوام پروانه رو باطل کنم منم با هدایت خداوند یک ماه قبلش رفته بودم و پرسیدم و گفتن که با مدرک دیپلم هم میتونی پروانه بگیری و کلاسش رو شرکت کردم و تا حدودی کارهاش رو کرده بودم و روزی که پروانه رو باطل کرد فرداش رفتم اماکن و یه نامه از اصناف بردم و گفتم که دارم کارهای پروانه رو انجام میدم و امضا کنید که بهم دسته قولنامه بدن و بصورت معجزه وار خداوند دل اون مسئول رو نرم کرد و امضاش رو گرفتم و حتی یک روز دَر دفتر املاک رو نبستم و الان حدود 3 سال هست که به لطف الله یکتا من مدیر املاک هستم و روی صندلی و پشت میز خودم میشینم.
من یه زمانی عاشق پژو 206 بودم
عکس 206 رو زده بودم به در و دیوار تو خونه مون بعد هر موقع که 206 تو خیابون میدیدم ذوق میکردم و میگفتم میخرمت و براش بوس میفرستادم بعد میرفتم بنگاه های ماشین و پشت 206 میشستم و یه دوری باهاش میزدم به عنوان خریدار در صورتی که پولشو نداشتم
و باز به لطف الله یکتا تا حالا دو تا پژو 206 عوض کردم.
یه روزی میخواستم خونه همکف حیاط دار اجاره کنم گفتم میخوام درست کوچه پشت دفتر املاکم خونه بگیرم باز به لطف الله یکتا دقیقا کوچه پشت دفترم خونه همکف حیاط دار 390 متری اجاره کردم.
این سری میخواستم دوره احساس لیاقت رو بخرم و از آگاهی هاش استفاده کنم و گذاشتم تو سبد خریدم و باز به لطف الله یکتا خریدمش.
دیروز این فایل و نشون همکارم دادم اون اتاق سیمانی و بعد پارادایس رو بهش نشون دادم یه لحظه شوکه شد بعد زد تو پیشونی خودش و از دفتر رفت بیرون
استاد بسیار ممنونم از شما بخاطر این فایل بسیار ارزشمند و این همه اگاهی که به ما یاد دادید
به نام الله مهربان
سلام و درود به استاد عزیزم و مریم بانوی دوست داشتنی
سلام به دوستان توحیدی عزیزم
مریمم بسیار از شما سپاسگزارم ک سخاوتمندانه این کلیپ رو برای ما قرار دادید من همون اولین روز ک گذاشتید دیدم ولی نرسیدم کامنت بذارم .
من دیدم و توی شوک بودم
امروزم چندبار این ویس رو گوش دادم
خدایا من توی دوره 12قدم به خودم گفته بودم باید توی تجسم عالی بشم تا ادامه دوره ها رو بخرم
باید همه جلسات رو عملی کار کنم بشه جزیی از زندگیم تا برم سراغ ادامه راه
توی همین تحقیق و جستجو ها بودم ک چطور تجسم کنم
آیا مسیرم درسته یا ن و… ک شما این کلیپ رو قرار دادید و این یک حجت بود برای من
این کلیپ کاملا برای من مشخص کرد ک اصل تجسم چیه
خدایا کجای دنیا چنین فضایی هست
هر کامنتی ک میخونم عطر و بوی خدا رو داره
خدایا با همه وجودم احساست میکنم
دوستان ناب دوستان فوق العاده ای ک هنوزمتحیر از اتفاقات شون هستم
سعیده جان شهریاری و ابراهیم عزیز و…
مگر میشود کامنت های این کلیپ رو نخوند
باید چندین بار بخونی بری بیای مجدد بخونی بتونی درکشون کنی
یعنی عاشقتونم
عاشق خدایی ک چنین عادله و چنین زیبا خدایی میکنه
عاشق استادی هستم ک فرکانسش اینقدر بالاست و اینقدر به خداوند نزدیک شدن ک سایتشون شده یک فضای توحیدی پر از معجزات الهی
عاشق دوستانی هستم ک اینقدر به خدا نزدیک شدن ک روحشون از جسمشون بزرگتر شده روحشون اونقدر متعالی شده ک دارن همزمانی ها رو رقم میزنن
و جسم فقط اطاعت میکنه این یعنی مسیر درست
این یعنی پیدا کردن رسالتشون
وقتی ک به خدا نزدیک بشی و باهاش یکی بشی و از زندگیت لذت ببری
استاد وقتی یه مسافرت طولانی با ماشین میریم و خسته میشیم میایم روی تخت میخوابیم ی حسی داره بدن آرومه داره استراحت میکنه ولی روح میخواد از جسم جدا بشه توی سر صدای هوهویی میپیچه
توی اون لحظه هستم درکم از اتفاقات همینقدره
روزها سپاسگزارم از خداوند اونقدر ک زیبایی میبینم
و شبها میگم خدایا نمیشه نخوابم و تا صبح با هم صحبت کنیم میشه هر شب دعای کمیل بخونم و بگم الهی و ربی من لی غیرک
خدایا هنوز صدای استاد توی گوشمه ک میگفتن ببین حضرت یونس رو ماهی خوردش ولی ناامید نشد رفت توی دل ماهی ولی نشست به عبادت
و ذکر حضرت یونس :«لا اله الا انت سبحانک آنی کنت من الظالمین»
خدا جونم میگم من کجا برم ک همه جا تویی
به کی بگم ک همه کس تویی
چی بگم ک همه رو تو میدانی .
چند روزه ک هدایت میشم یه صحبتهای آقای الهی قمشه ای و شعر های مولانا سعدی و حافظ و…
خدایا این وضعیت رو خیلی دوست دارم این شیدایی رو دوست دارم
سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم.
در پناه الله مهربان باشید.
درود خدا بر استاد بزرگ و دوستان گرانقدرم
همیشه برای مسیری که در اون قرار دارم سپاسگزار خدا هستم چون واقعا این اصله و این ثروت واقعیه و این که همه چی در درون منه تنها و تنها چیزیه که در این جهان تضمینیه، هیچ عامل بیرونی ای نمیتونه تضمین کنه من یه ساعت دیگه تو چه حال و روزی ام. حتی نمیتونه یه درصد تضمین کنه.
خدارو شکر که یه زره وسوسه نمیشم برم تو این همستر و داستانا، دیگه حسرت نداشتن ارث و سرمایه اولیه و … رو نمیخورم.
همه چی در درون منه و خدا گفته برا خودت هرچی میخوای رو خلق کن.
نداشتن تحصیلات و ارث و سلامت کامل و مکان خاص و … نمیتونه جلوی خوشبختی و خلق یه انسان توحیدی رو بگیره.
توحید یعنی چی؟
بخشی از توضیحات فایل ‘رابطه توحید عملی و شرک’ با “قوانین کیهانی”
》شما نمی توانی باوری توحیدی تری از قانونی بیابی که می گوید: زندگی تو در دست فرکانس های توست. جهان به آن فرکانس های پاسخ می دهد و اساس آنها را به زندگی ات بازمی تاباند.
توحید عملی یعنی، ایمان داشته باشی تو جزئی از نیروی مطلقی هستی که بدون اجازهاش برگی از درخت نمیافتد و رابطه ات با این نیرو همیشگی است.
ریشه توحید در این نگاه و این آیه است که می گوید:
و اذا سألک عبادی عنی، انه قریب!
من نزدیکم، من از رگ گردن به تو نزدیک ترم.
آخر چه چیزی جز خودِ ما و فرکانس هایمان می تواند از رگ گردن ما به ما نزدیک تر باشد؟!》
تمام کیهانی که خدا مسخر من کرده از فیلتر باورهای من رد می شه و با تغییر و گسترش باورهام تسلط بیشتری بر این بی نهایت خواهم داشت.
خدایا شکرت که بر من منت گذاشتی و انسان خلقم کردی.
خدایا شکرت که از منجلاب های گذشته نجاتم دادی و بهم گفتی:
6 ـ آیا او تو را یتیم نیافت و پناه داد؟!
7 ـ و تو را گمشده نیافت و هدایت کرد؟!
8 ـ و تو را فقیر نیافت و بى نیاز نمود؟!
9 ـ حال که چنین است یتیم را تحقیر مکن!
10 ـ و سؤال کننده را از خود مران!
11 ـ و نعمت هاى پروردگارت را بازگو کن!
سوره ضحی
خدایا شکرت که ارحم الراحمینی و بعد از هزاران بار گناه بر من خشم نمیگیری و به دید رحمت نگاهم می کنی.
خدایا به من لطف کردی، پنح ماهه مهاجرت کردم و اومدم بابلسر و حالا متوجه شدم خود بابلسر اصل نیست و این فضای تنهایی که در اختیارم گذاشتی نعمت و فرصتیه که در اختیارم قرار دادی.
انشالله تو یه کامنت ماجرای مهاجرتم رو می نویسم که چقدر هدایتی بود.
تجسم هم انگار یه عضله است که هرچه بیشتر باهاش کار بشه و نتیجه بده قوی تر می شه.
هرچه در دوره “روانشناسی ثروت یک” از جلسه 1 تا جلسه 9 ، نقش عوامل بیرونی کمرنگ بشه یا در دوره “کشف قوانین زندگی” یا “قدم سوم” ترمزها برداشته بشه و باورهای قدرتمند کننده ای به واسطه این دوره ها ساخته بشه تجسم دقیقتر و خلاقتر خواهد بود.
ترمزها و باورهای محدود کننده خیلی تو تجسم پارازیت میندازن و بهتره که برداشته بشن، برا من اینجوریه که وقتی میخوام به چیزای بزرگ فکر کنم در خیلی از موارد یه پارازیت میاد، که البته یه فرصت خوبه که شناساییشون کنم و برشون دارم.
یادمه سال 94 چهار یه فیلمنامه نوشتم که آخر فیلم وقتی کاراکتر اصلی فیلم داشت بدن نیمه جون همسرش و می کشید و گریه می کرد و باهاش درد دل میکرد خیلی میرفتم تو حس داستان و حتی گریه می کردم، نما به نمای اون صحنه تو ذهنم می گذشت…
زمستان گذشته من در یک فیلم که داره مراحل تدوین رو میگذرونه، به عنوان نقش اصلی بازی کردم و چیزی شبیه به اون صحنه در آخر فیلم اتفاق می افته که من وقتی بازیش کردم از حس و حال و گریه های من به عنوان کاراکتر فیلم، تمام عوامل پشت صحنه و بازیگرها زده بودن زیر گریه.
بعد چند روز یادن افتاد و به خودم گفتم که این همون صحنه ای بود که خیلی تجسمش میکردی و میرفتی تو حسش.
حالا بماند که همین فیلم هم با کد نویسی سر سری جلسه دو کشف قوانین اتفاق افتاد.
آقا من تمام زندگیم دوس داشتم این حرفا واقعیت داشته باشه و زندگی اینجوری باشه و به شدت با حرف بزرگترها و خانواده مقاومت داشتم ولی فکر میکردم اینا فکرو خیاله و اونا راس میگن و من ایراد دارم، اصلا نمی تونستم با چیزایی که اونا میگفتن ارتباط برقرار کنم.
نه می تونستم زرنگ و درس خون باشم، نه سحر خیز و نه منظم و مرتب و حرف گوش کن. اما حالا با عشق و با احساس قدرت دارم مسیر و ادامه میدم.
درود بر شما
ب نام خدای وهاب
سلام استاد جان
سلام م ب همه دوستان در این جمع فوقالعاده
خدایا شکرت بابت تمام نعمت های ک ب من داده ای و همواره ادامه دارد
استاد من وقتی هنوز باشما و فایل هاتون آشنانبودم
دوستان زیادی داشتم و همیشه از دیگران توقع داشتم ک برایم کاری انجام بدن اما وقتی با شما آشنا شدم و شروع کردم ب گوش دادن و عمل کردن
زندگیم اروم اروم تغییر کرد تا اینجا ک …
الان خیلی تنها هستم هنوز ازدواجی ک دوست دارم مهیا نشده ولی میدونم ک با خدا وشما تو میسر درست هستم ادامه میدم و ب خدا ی مهربان توکل میکنم
استاد همش تجسم میکنم ک اون روز ک فرد مناسب زندگیم رو کنارم دارم و اون شادی رو با شما ب اشتراک میزارم را تجربه میکنم
خدا رو سپاس بابت آرامش درونم
خدا رو سپاس بابت سلامتی ام
خدا رو سپاس بابت فراوانی
خدا رو سپاس بابت وجود شما
خدایا تنها تو را میپرستم و تنها از تو یاری میجویم
دوستون دارم فاطمه
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام استاد جان، سلام به خانم شایسته عزیز و دوستداشتنی و سلام به همه دوستای عزیزم در خانواده صمیمی عباسمنش، امیدوارم حال همگی عالی باشه.
استاد جان، چقدر فایل فوقالعادهای بود، چه نکتههای طلایی رو گفتید، اینکه هیچ شرایط دائمی وجود نداره، هر چیزی رو تجربه میکنی چه در زمینه مالی، چه روابط، چه سلامتی بخاطر باورهای گذشتهات بوده، تو خلقش کردی، هیچ چیزی از قبل مشخص نشده.
چقدر نکته مهمی درباره تجسم گفتید، همه ما فراموش میکنیم، فکر میکنیم اگر پول بیشتر میخوایم باید بیشتر کار کنیم، هر کسی نون بازوش رو میخوره، چه کاری انجام بدم، چه شغلی داشته باشم، پول بیشتر بسازم، درحالیکه فراموش میکنم قدرت افکارم رو، فراموش میکنم این افکار وقتی به اندازهای تکرار بشن شروع میکنن به کنترل کردن بقیه افکار و باور درست میکنن و این باورها دارن اتفاقات رو رقم میزنن.
نکته بعدی اینکه خیلی افراد فکر میکنن من بلد نیستم تجسم کنم، بابا، تو داری در هر لحظه این کار رو انجام میدی، تجسم کردن مثل نفس کشیدنه، وقتی داری یه کاری رو انجام میدی اما ذهنت یه جای دیگه است و اغلب به ناخواستهها فکر میکنی، داری تجسم میکنی، یک اس ام اسی که ظاهرش نادلخواهه دریافت کردی و چون نمیتونی ذهنت رو کنترل کنی، چون این ذهن ناآگاهانه به ناخواستهها فکر کرده، چون نمیدونه قانون رو، چون نمیدونه اهمیت کنترل ورودیها و جهت دهی آگاهانه به سمت مثبتها رو، چون از این موارد آگاهی نداره، اس ام اس میاد و این شروع میکنه داستان سرایی کردن، توی ذهنش یه فیلم میسازه با کیفیت 4k و تجسم میکنه درباره چیزهایی که نمیخواد و همونها هم توی زندگیش رخ میده. اگر شرایط نادلخواهه، تو خودت خلقش کردی، این اولین قدم برای تغییر شرایط هست، پذیرفتن صد در صد مسئولیت زندگی.
استاد جان، واقعا ازتون ممنون و سپاسگزارم که اینقدر زیبا و عاشقانه قانون جهان هستی رو برای ما توضیح میدی.
شروع کردم به نوشتن این کامنت که هم مطالب این جلسه رو مرور کنم و هم اینکه از شما و خانم شایسته عزیز تشکر و سپاسگزاری کرده باشم.
کار ما چیه؟ وقتی جهان داره واکنش نشون میده به کانون توجه ما، به افکار ما، ما هم باید به چیزهایی که دوست داریم توجه کنیم، چون یه فاصله زمانی بین تجسم کردن و واقعیت کنونی ما وجود داره، به چیزی که فکر میکنیم، همون موقع اتفاق نمیوفته، بلکه وقتی ادامه میدیم و این فرکانس قوی میشه، اتفاقات رو رقم میزنه، ما قبلا ناآگاهانه از این قدرت ذهنیمون استفاده میکردیم و درواقع واکنشگرا بودیم، تمام کار ما اینه که یاد بگیریم افکارمون رو به سمت مثبتها جهتدهی کنیم و خالق شرایط بشیم نه واکنشگرا نسبت به شرایط و اینطور هم نباشه که کمالگرا باشیم، باید روی خودمون کار کنیم اما بدونیم که توی دنیای مادی چیزی به اسم صفر و صد وجود نداره، همه چیز آروم آروم بهتر میشه، هیچ کس نیست که هیچ زمانی دچار احساسات منفی نشه، هیچ کس نیست که بتونه همیشه در همه حال بهترین فرکانس ممکن رو بفرسته.
استاد جان، چقدر فضای قشنگی بود، چقدر تحسینتون میکنم که این خواستههای خودتون رو با تجسم خلق کردید، چقدر دریاچه زیبایی، چقدر قانون جهان هستی ساده است، این ما هستیم که فکر میکنیم، نه، حتما باید یه چیز پیچیدهتری باشه. تجسم چیه، من باید یه کاری انجام بدم، مثل اینکه خیلی افراد باور نمیکنن که خودشون هستن که دارن زندگیشون رو با افکار و باورهاشون میسازن، اونجاییکه اون رئیس بانک به استاد گفت: این کارها رو انجام میدید، اینطور میشه و اعتبارتون میره بالا و میتونید چیزهای قسطی بگیرید و اگر به موقع قسطها رو پرداخت کنید، باز اعتبارتون بالاتر میره و هیچ کسی نبوده که بدون کردیت تونسته باشه یه حرکتی بزنه، یه خونهای بگیری، وقتی ما خالق زندگیمون هستیم، هیچ چیز از قبل مشخص نیست، میایم میسازیمش، میایم افکارمون رو جهت میدیم به سمتی که میخوایم، میایم ورودیهای مناسب به خورد ذهنمون میدیم، میایم با خودمون حرف میزنیم، این حرف زدن خودش باعث میشه ذهن کنترل بشه، به چیزهای منفی فکر نکنه و خواستههامون وارد زندگیمون بشه.
امیدوارم همه دوستای عزیزم در پناه خدای بزرگ همیشه شاد، سلامت، ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشید.
سلام به همگی دوستان گلم
دوستانی از جنس نور و خوشبختی و آرامش
سلام به گل سر سبد این باغ یعنی استاد گلم آقای عباسمنش ….
استاد عزیزم وقتی به زندگیم نگاه میکنم میبینم چه جاهایی که خداوند دستم رو گرفت و کمکم کرد خدای عزیزم من ازت ممنونم واقعا
—من چقدر منفی بودم و الان اصلا با قبلم قابل مقایسه نیستم
—من چقدر غمگین و افسرده بودم همیشه فکر میکردم دیگران دارن به من ظلم میکنن
—–من چقدر همیشه ناالان .ناراحت .عصبی .پرخاشگر نا امید بودم .ولی الان از اون دخترک افسرده یک آدم دیگه متولد شده ،،یک آدم خوشبخت.یک آدم خوشبین .امیدوار .عالی .سر زنده و ….و همه ی اینارو مدیون خدایی هستم کهمنو با خودش و بنده ی خوب خودش استاد جانها آشنا کرد
استاد بعضی اوقات کهمیگین کامنتاتون رو میخونم با خودم میگم یعنی میشه استاد جونم کامنت منم بخونه …..
یعنی من اصلا شاگرد خوبی براش هستم که اون بهم افتخار کنه ؟؟؟ بگه ببین چه شاگردایی دارم
استاد استاد عزیزم اول میخوام بهتون تبریک بگم شما چقدر فوق العاده هستین و دیگه اینکه بهتون تبریک بگم بابت این همه شاگرد فوق العاده که دارید ..
من بابت هزاران تا مورد میتونم از خداوند سپاسگزار باشم
اینقدر نعمت های زندگیم زیاده که بعضی اوقات دیگه اصلا نمیتونم بشمرم
دیروز به یک آگاهی خیلی خوب رسیدم
دیروز بعد دیدن این فایل به حس سبکی و راحتی پیدا کردم .استاد جانم ممنون که این فایلها رو به رایگان میدین دست ما …باورم نمیشه نمیتونم اسم این فایلارو بذارم رایگان …!!!!
و اینکه اینقدر این فایلها آگاهی دارن که اگر کسی واقعا مصمم باشه رو خودش کار کنه با همینا کلی تغییر میکنه. .
سپاسگزار خداوندی هستم که منو در نهایت سلامتی آفریده
سپاسگزار خداوندی هستم که منو در نهایت آرامش و خوشبختی آفریده
سپاسگزار خداوند مهربانم هستم که نیروهای درونی فوق العاده در درونم گذاشته تا ازشون استفاده کنم و متحول بشم .مثل همین قانون تجسم
سپاسگزار خداوند مهربانم هستم برای هوشیاری. زیبایی .سلامتی .مهربانی و همه ی چیزهای قدرتمندی که دارم تجربه میکنم….
.
سپاسگزار خداوند عادلی هستم که منو مسئول زندگیه خودم قرار داده …..
خدایا از صمیم قلبم ممنونم و تعهد دادم که غیر از خوبیها به چیزی فکر نکنم
و غیر از خداوند چیری از کسی طلب نکنم
من باید یه زندکی فوق اعاده رو تجربه کنم …..
دوستون دارم عزیزانم
هر کدوم از دوستای گلم که این متنو میخونه برام با ارزشه
تا کامنت بعدیم در این بهشت زیبا خدا یاور و نگهدارتان روز خوش 29.6.1403
قَالَ رَبِّ اجْعَلْ لِی آیَهً ۚ قَالَ آیَتُکَ أَلَّا تُکَلِّمَ النَّاسَ ثَلَاثَ لَیَالٍ سَوِیًّا
گفت رب ؛ قرار بده برایم نشانه یی !!
گفت ؛ صحبت نکن سه روز با مردم
این مکالمه بین خدا و زکریاست در آیات سوره مریم
چرا خدا وقتی به زکریا مژده اجابت درخواستش و میده بهش میگه سکوت کن ؟؟؟
خدا میدونسته اگه با مردم حرف بزنه فرکانس جذبش و تمرکزش از روی دریافت خواسته اش برداشته میشه
یا الله
خدایا چقدر این آیات رویاییه !!!!!!
بهش میگه سکوت کن تا بتونه دریافت کنه
خدا میخواسته قدرت تمرکز که همون نیروی خالق در انسان ِ ، خلق کنه برای زکریا
اون موقع که موبایل و اینترنت نبوده که وگرنه خدا میگفت زکریا همه رو قطع کن و تمرکزت و بزار روی خواسته ات تا بهت بدم
تجسم مگه جز قدرت تمرکز ِ ؟؟؟؟!!!!
هر چی میخوایم که داده میشه یعنی ما در خواست میکنیم خدا هم در لحظه اجابت میکنه چطوری دریافت میکنیم ؟؟ به اندازه تمرکزی که داریم
حالا اگه زکریا در زمان حال بود خدا به جای سه روز بهش میگفت یک ماه سکوت کن چون میدونست با توجه به نوع زندگی و ارتباطات گسترده ی انسان ها ، و حجم بالای ورودی های غیر هم جهت با خواسته ها ، باید تمرکز بیشتری داشت تا فرکانس قدرتمند بشه تا دریافت کنه
من که دیوانه شدم از آیات قرآن
تمام آیات بنا به مداری که هستم برام عمق پیدا میکنه
خدایا سپاسگزارتم
خدایا قدرت عمل هم بهم بده چون اگه به قوانین عمل نکنم فرقی نداره که زکریا هستم یا سارا
دریافت نمیکنم
اولین قدم
– من با قدرت افکارم ، با ارتعاشات مغزی ام تمام اتفاقات و خلق میکنم
– تکامل به میزان تمرکز من بستگی داره ، هر چقدر تمرکز بیشتری داشته باشم زمان تکامل کوتاهتر میشه
– هر چقدر اشتیاق دریافت داشته باشم متمرکز تر هستم
– هر چقدر رنج تضاد دردآورتر باشه لذت دریافت عمیقتر خواهد بود
– ایمان کلید واژه رسیدن ، هر چقدر به مسیر خلق ایمان داشته باشم با امید و شور و شوق ادامه میدم
– و اول و آخر این شروع و دریافت باید خودم را لایق دریافت بدونم که قدم در راه شروع بزارم
چی میشه که آرزو هامون و تجسم میکنیم و به تجسم کردن ادامه میدیم ؟؟
اگه من یه بار تجسم کنم اون آرزو زیر خروار ها حسرت مخفی میشه و هر بار انسانی و میبینم که آرزوی من و داره زندگی میکنه پر از خشم ، حسادت ، غم میشم
اما وقتی خودم و لایق داشتن اون آرزو میدونم و میدونم این قانون خداست که به خواسته های من همیشه پاسخشه مثبته پس به تجسم کردن ادامه میدم تا دریافتش کنم
بعد با هر بار رسیدن به آرزوهام ، ایمانم قوی تر میشه
و هر چقدر ایمانم قوی تر باشه ، آرزو های بیشتری و به ماده تبدیل میکنم
هم خودم لذت میبرم هم جهان و زیباتر و لذت بخش تر میکنم
خدایا من عاشقتم
خدایا تو آخه چقدر کافی هستی
اصلا کسی که تو رو بشناسه از همه بی نیاز میشه
دلم میخواد فریاد بزنم بگم تو کی یا چی هستی
الله نور سماوات و الارض
خدایا به هر چی از تو میرسه فقیرم
تو همون سوره مریم خدا به مریم میگه سکوت کن تا نتیجه خودش صحبت کنه
یعنی خدا تا اینقدر آسون میکنه انسان و برای آسونی ها
میگه شاد باش تا بهت بیشتر بدم
سکوت کن تا اذیت نشی و شاد بمونی
بخواه تا بهت بدم
فقط روی من حساب کن که خودت و اذیت نکنی
الان ماه کامل ِ
دیشب داشتم به ماه نگاه میکردم
بخدا به عجز خودم در برابر رب رسیدم
بعد این خدا با این قدرت و جلال و شکوه
جهان و مسخر انسان ناتوان و محدود و ضعیف کرده
مگه داریم از این مهربانی و بخشنده تر بودن ؟؟؟؟
الا بذکر الله تطمئن و قلوب
تو اوج حال خرابی همین که یادش میکنی چنان آرومت میکنه که خودتم نمیفهمی چی شد
استاد من عاشقتم
شما بینظیرترین انسانی هستین که در زندگی ام دیدم
استاد گوارای وجودت آنچه که داری و هر آنچه که در زندگیت جاری میشه از رحمت رب العالمین
اینقدر این در بند رب بودن و از بند غیر رب آزاد بودن لذت بخشه که قابل توصیف نیست
معنی لعلک ترضی برای من همینه
راضی ام ، به خدای کعبه من راضی ام از این بندگی
الحمد لله رب العالمین
الحمد لله الذی خلق سماوات و الارض
سلام سارای عزیز ،
ازت ممنونم که دستان و قلم و زبان خدا شدی تا بهم جواب بدی یعنی خدا بی نظیره تا بخواهی جواب میده ، دو روزه تو کارم بی انگیزه شدم ، می خواستم زبون به گلی باز کنم جلسه اول قدم ٩ را گوش کردم خدا میگه با من هم حرف نزن ، گفتم چشم نمی گم صبح دوباره بلند شدم با حال بد بلند شدم شکر نعمتها کردم بهتر شد ، اومدم برم سر کار ذهن می گفت به فلانی پیام بزن بگو بهت راه کار و انگیزه بده ،ولی درسها و استاد می گفت نه ، تمرکز رو ناخواسته نذار ، اومدم یراغ سایت و ایمیلهای دریافتی دلم گفت ایمیل سارا را بخون و همان شد که باید می شد خدا جواب داد ، سکوت کن. تمرکز کن بر کار ، حال خوب داشته باش ، نعمتها و راهها می رسد ، چشم قربان انجام می دهم ، فدای این خدای مهربان و دستان و بندگان مهربانش بشم من
سلام به همگی دوستان عزیزم .سلام به استاد عزیز تر از جانم و مریم خانم عزیز و ارزشمند
استاد درسته دقیقا حرف های شما درسته …
هر چند من هنوز فایل رو تا آخر گوش ندادم اما یادم اومد که منم تجربه هایی از افکار مثبت و منفی دارم
افکار منفیم اینکه اینقدر اینقدر به رفتارهای نا جالب دوستم فکر کردم که هی رفتارش بدتر شد و بدتر شد
و آدمهای دیگه ای هم اومدن وارد زندگیم شدن که من الان میفهمم که به خاطر همون افکارم بوده
.
در جهت افکار مثبت هم همیشه آرزو داشتم در جایی که دوست داشتم مشغول به کار بشم ..
خیلی تلاش کردم خیلی تجسم کردم آخرش هم شد ….پس اگه این یکی شده بقیش هم میشه ،به همین راحتی
یا اینکه یه مدت اینقدر رفتارهای خوب همسرم رو فقط تجسم میکردم همش با خودم افکار مثبت داشتم .بعد همش میگفتم همسرم واسم گل و کادو میاره و …باهام مهربونه
که یه روز دیدم اومد خونه و بدون هیچ مناسبتی واسم یه دسته گل خیلی زیبا خریده بود …
یا یه مدت بود تو ذهنم همش میگفتم اگه وقت کنم یکی از فامیلارو دعوت کنم خونه .که یه روز دیدم خودش بدون ابنکه من خبردار بشم اومد منزل ما …و اینجا فهمیدم این قانون تجسم و فرکانس هست …..
یه بار نمیخواستم یه کاری رو تو یک مطبی انجام بدم اما هزینش. رو پرداخت کرده بودم …یه لحظه به ذهنم اومد گفتم ای کاش میشد پولم رو پس بگیرم و برم جای دیگه که به خداوندی خدا بعد پنج دقیقه منشی مطب تماس گرفت و گفت دستگاهمون خراب شده و نمیتونیم کار شما رو انجام بدیم بیاین پولتون رو پس بگیرید….بللللله اینه ، حتی گاهی اوقات به تجسم نمیرسه تو داری با خودت میگی که کاش اینطور بشه که یهو واست اتفاق میفته ……
همیشه تجسم میکردم که یه قسمتی از شرکتمون کار کنم که راحت ترم و الان به لطف خدا دوسال هست که اونجا دارم کار میکنم و خوشحالم خیلی خوشحال …..و
خیلی تجسم های دیگه ..تجسم ماشین مدل بالا …..منزل خوب و شیک ……
روابط عالی ..…شغل خوب و …
و منفی هم تا دلتون بخواد با تجسمم واسه خودم جذب کردم
و بعددد به خودم میگم خداوندا تو چقدر عادل هستی که به خودمون سپردی که چطور زندکی کنیم و چی بخوایم ….
خدایا ازت سپاسگزارم. ازت ممنونم. از استاد عزیزمم ممنونم
فعلا خدا نگهدارتان دوستان مهربان و خدایی من 27.6.1403
سلام خدمت استاد جان و خانم شایسته بزگوار
خدا قوت امدوارم که در پناه خداوند عزیز بی نهایت شادتر و آزادتر در حال لذت بردن از زندگی و زیبایی هاش باشید.
چهار روز بود که به شدتتت هی تو وجودم بهم میگفت این فایل رو گوش بدم.هر روز صبح شروع میکردم به گوش دادن اما هییی کاری پیش میومد و گوش دادن فایل نیمه کاره میموند. امروز صبح حس کردم حتی همین که نمیتونم فایل رو کامل گوش بدم هم در اثر مقاومت های ذهنم بوده و علرغم تمامممم مقاومتم متعد شدم که تحت هررر شرایطی که شده فایل رو کامل گوش بدم.به جرات میتونم قسم بخورم انگار استاد داشتن جواب تمام چالشای من رو میدادن،هرچی جلوتر میرفت جواب برای من واضح تر میشد.
و من تازه متوجه شدم چرا این چند روز هی کشیده میشدم سمت گوش دادن این فایل
الان که دارم این متن رو تایپ میکنم از شدت خوشحالی تعجب شادی و یک عالمه احساس عجیب تمام وجودم داره میلرزه
واقعاااا خوشحالم از مسیری که بهش وارد شدم.
به جرات میتونم قسم بخورم تمام توضیحاتی که استاد فرمودن از دقیقه 30 به بعد رو در عرض یکسال اخیر دارم تجربه میکنم.
2.3روز چند نفر آدم در اطرافم باعث کلافگیم بودن و مدام با خدا حرف میزنم و ازش هدایت و نشونه میخواستم،و به لطف خدای مهربون از زبان استاد عزیز جوابم رو گرفتم ، فایل رو که تا آخر گوش دادم یهو همون صدا بهم یک راه گفت و اتفاقا بدون جنگ و بحث این راه به مراتب نتیجه بهتری بهت میده.
یکم که تجسمش کردم دیدم وایییییی آرهههه و حتی خودم رو حین انجام اون راهکار که تصور کردم دیدم ایولللل چقدر از این طریق حالم هم بهتررررررر و باززز این جمله تو ذهنم مرور شد که اگر انجام کاری که ندای درونتون میگه باعث حال خوب پس حتما هدایت الله اما اگر انجام اون کار باعث حال بد میشه قطعااا اون کار نجوای شیطان
فقط میتونم بگم عاشقتونم استاد عزیز
مرسی که هستید
مرسی که بعد از این همه سال این آگاهی هارو در اختیار ما گذاشتید
میخوام بگم که توروخدا توروخدا به دلیل مسائلی مثل کم بودن کیفیت ما هارو از دریافت این همه آگاهی های عالی محروم نکنید.
نمیدونم چی بگم فقط حسم گفت بنویسم
از همه دوستان خواهشششش میکنم فقطط به صدای درونتون گوش بدید.
هر چقدر ما به اون صدا اجازه بدیم قدم قدم کمکمون کنه به خداوندی خدا همه چیززز قشنگ و راحت جذاب تررررر میشه
عاشق همتون هستم خدایای شکرتت
بماند به یادگار از من جدید
به نام مهربان پروردگارِ سخاوتمندم که هدایتم کرد به سمت این آگاهی ها
سپاسگزارم از شما استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو کشف کردید ،زندگیشون کردید و دراختیارماهم قراردادیدتاخوب زندگی کنیم و کمک کنیم جهان جای بهتری برای زیستن باشه
دراین فایل فرمودید ما همیشه درحال تجسم کردنیم یاد اون جملتون افتادم که فرمودِ بودید : ماهمیشه خالق بودیم ،منتها اطلاعات نامناسب بهمون میرسید و نتیجه خلق کردنامون ، تجربه ی ناخواسته هابودو حالا باآگاهی های این سایت ورودی های مناسب میگیریم، باورهای هماهنگ با خواسته میسازیم و تجربه های زندگیمون هماهنگ با خواسته هامون میشه.
من همیشه فکر میکردم تو این مورد ضعیفم ،یعنی فکر میکردم اصلا قدرت تجسم ندارم و این قسمت مغزم قفله ،اما با توضیحات ارزشمند این فایل ، متوجه شدم همینقدر که من همیشه خالق بودم ، همونقدر هم همیشه درحال تجسم بودم متنها چون روتین زندگیم بود و ناخودآگاه شده بود،من قادر به درکش نبودم .
تجسم چیزی نیست جز فکر کردن به موضوعی خاص(تجسم کردن چیزی جز جهت دهی افکار به یک موضوعی در آینده نیست)
نکته ارزشمند بعدی که تو این فایل بهش اشاره کردید ،این بود که شرایط کنونیمو ابدی ندونم و بدونم که مهربان پروردگارِ سخاوتمندم این قدرتو در من به ودیعه گذاشته تا بااستفاده ازتجسم ، شرایطمو تغییر بدم (امکان پذیری تحقق خواستتو با محدودیت شرایط الانت نسنج)
موضوع بعدی که نظرمو جلب کرد این بود که به کمک این قدرت نه اینکه کمی زندگیمو تغییر میدم نه ،بلکه میتونم کاااااملا متحولش کنم و این خبر بسیار دلگرم کننده ایه برام .
شما فرمودید کمال گرا نباشم نسبت به این قضیه چون کوووووچکترین تغییر مثبت ،میتونه نتایج بسیار بزرگ ایجاد کنه ،کوچکترین حرکت درمسیر درست ،نتایج بزرگ ایجاد میکنه
«««موقعیت فعلی شما چیزی نیست جز افکار گذشته ی شما که خودت خلقش کردی»»»
پس دوباره با استفاده از آگاهی های این سایت تصویر های ذهنیمو آگاهانه انتخاب میکنم و تجربیات دلخواه خلق میکنم
عاااااااشقتونم استاد عباس منش عزیزم که این آگاهی ها رو دراختیارمون قرارمیدین.
سپاس فراوان از شما و مریم جون عزیز….
به نام خداوند بخشنده مهربان
درود بر همه خوبان
یه زمانی کارگر شیرینی سازی معروف توی یزد بودم ولی همش تصویر خودم رو میدیدم که روی صندلی و پشت میز نشستم
از همون موقع هم توکلم به خدا بود ولی نه به این اندازه که الان با اموزش های استاد دارم تجربه میکنم
یادمه سرپرست باهام لج افتاده بود و چند روز مونده بود که از اون کار بیام بیرون یکی از بچه های کارگاه گفت آخه این کار کنار خونه تون هست تو کجا میری گفتم خدا بزرگه
بعد رفتم کارخانه نساجی روز اولی که رفتم سرپرست گفت مدرکت چیه گفتم دیپلم گفت برو قسمت بسته بندی بعد از یک هفته سرپرست بسته بندی رفت و من شدم سرپرست
7 ماه اونجا بودم بعد یه نفر رو از قسمت فلایر اوردن اونجا همکارم بهم گفت کار بهش یاد نده یک ماه نشده زیرآبت رو میزنه منم گفتم تو ذات من نیست کار یاد کسی ندم درست یک ماه شد و کار رو یادش دادم و اونو گذاشتن به عنوان سرپرست و زیرآب من رو زد وقتی رفتیم تو دفتر مهندس جلو مهندس بهش گفتم فکر میکنی تو به من نون میدی خدا بهم نون میده بهم گفت دیگه حق نداری بیای تو بسته بندی (هنوز با اموزش های استاد آشنا نبودم)گفتم برو گمشو و از کارخانه اومدم بیرون
بعد رفتم دفتر بیمه پیش داییم پشت میز مینشستم و کارهای دفتری رو انجام میدادم ،ولی میگفتم نه من خودم رو به عنوان رئیس میدیدم اما چرا اینجوری چرا اینجام،بعد از مدتی کار بیمه رو یاد گرفتم و شدم فروشنده بیمه های عمر و به عنوان مشاور اونجا کار میکردم ولی ته دلم با این کار نبود چون مدام از تصادف و بیماری صحبت میشد بعد از کار بیمه اومدم بیرون
(با اموزش های استاد آشنا شدم)
از خدا هدایت خواستم
و اومدم تو کار املاک اون اوایل شریک شدم چون کار بلد نبودم و با اون بنده خدا که شریک شدیم بهم گفت تو نمیتونی پروانه کسب بگیری و مدرک لیسانس میخواد و بچه خواهرش رو فرستاد و پروانه گرفت منم نرفته بودم حتی بپرسم
بعد از یکسال که کار کردیم شریکم رفت و بچه خواهرش هم بعد از مدتی گفت من میخوام پروانه رو باطل کنم منم با هدایت خداوند یک ماه قبلش رفته بودم و پرسیدم و گفتن که با مدرک دیپلم هم میتونی پروانه بگیری و کلاسش رو شرکت کردم و تا حدودی کارهاش رو کرده بودم و روزی که پروانه رو باطل کرد فرداش رفتم اماکن و یه نامه از اصناف بردم و گفتم که دارم کارهای پروانه رو انجام میدم و امضا کنید که بهم دسته قولنامه بدن و بصورت معجزه وار خداوند دل اون مسئول رو نرم کرد و امضاش رو گرفتم و حتی یک روز دَر دفتر املاک رو نبستم و الان حدود 3 سال هست که به لطف الله یکتا من مدیر املاک هستم و روی صندلی و پشت میز خودم میشینم.
من یه زمانی عاشق پژو 206 بودم
عکس 206 رو زده بودم به در و دیوار تو خونه مون بعد هر موقع که 206 تو خیابون میدیدم ذوق میکردم و میگفتم میخرمت و براش بوس میفرستادم بعد میرفتم بنگاه های ماشین و پشت 206 میشستم و یه دوری باهاش میزدم به عنوان خریدار در صورتی که پولشو نداشتم
و باز به لطف الله یکتا تا حالا دو تا پژو 206 عوض کردم.
یه روزی میخواستم خونه همکف حیاط دار اجاره کنم گفتم میخوام درست کوچه پشت دفتر املاکم خونه بگیرم باز به لطف الله یکتا دقیقا کوچه پشت دفترم خونه همکف حیاط دار 390 متری اجاره کردم.
این سری میخواستم دوره احساس لیاقت رو بخرم و از آگاهی هاش استفاده کنم و گذاشتم تو سبد خریدم و باز به لطف الله یکتا خریدمش.
دیروز این فایل و نشون همکارم دادم اون اتاق سیمانی و بعد پارادایس رو بهش نشون دادم یه لحظه شوکه شد بعد زد تو پیشونی خودش و از دفتر رفت بیرون
استاد بسیار ممنونم از شما بخاطر این فایل بسیار ارزشمند و این همه اگاهی که به ما یاد دادید
در پناه الله یکتا شادابتر و موفقتر باشید.