live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق - صفحه 31

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    فریبرز کاوه گفته:
    مدت عضویت: 1900 روز

    درود بر استاد بزرگوارم جناب عباس‌منش گرامی و بانو شایسته‌ی عزیز و یکایک شما هم‌فرکانسی‌های گلم

    راستش من مدتی بود که همش در مورد تاثیر تجسم بر خلق خواسته‌هام فکر می‌کردم ولی پیگیری نمی‌کردم تا این‌که بر خلاف بیشتر وقتا که تو تلگرام به پیام‌های سایت الهی عباس‌منش توجه نمی‌کردم، این بار بود که پیام بانو شایسته‌ی عزیز توجه مرا به خود جلب کرد. گفتم ببینم چیه و دیدن و شنیدن فایل صوتی همانا و جلب شدن بهش همان. همون شب تصمیم گرفتم که شروع کنم به شنیدن و دیدن فایل‌های لایو استاد که بانو شایسته اونا را ادیت کردن. دیگه شروع کردم. خبر خوش این‌که روز پنجشنبه گذشته در یک سفر کوتاه تفریحی شرکت کرده بودم که اصلا کسی را هم از مسافران نمی‌شناختم. ولی، به خودم گفتم که برم و با چند نفر هم آشنا میشم و توی کسب و کارم هم که اصلش با ارتباطاته به دردم می‌خوره. شب قبل از رفتن همش داشتم پیش خودم تجسم می‌کردم که چند نفر میان و به محصولات شرکتی که نمایندش هستم جلب میشن‌ و چهار نفرشون هم عضو گروهم میشن و کارشون را آغاز می‌کنند.

    من نیم ساعت زودتر از موعد سر قراری که داشتیم برای رفتن به محل و سایت تفریحی بودم. با این حال مشخص شد که دوستان نیم ساعت دیگه هم دیرتر میان. تو همین اثنا بود که دیدم یک اتومبیل سمند جلوس من ایستاد و یکی از سرنشینان ازم پرسید که به اون سفر میرم؟ منم گفتم بله! بهم گفتن که بیا با هم میریم و تو راه هم با هم آشنا میشیم. من هم پذیرفتم و رفتیم. توی راه همون آقایی که روی صندلی شاگرد نشسته بود ازم پرسید که چه کاره‌ای و من هم کارم را معرفی کردم و ایشان هم یک کشاورز هستند، به کار من شدیداً علاقه‌مند شدند و قرار شد که به گروه من بپیوندند. همین هم شد و پس از رسیدن به اونجا، مشخصات را برای ثبت‌نام بهم دادند و الان عضو گروه من هستند و قراره که از فردا آموزش کار را آغاز کنیم.

    ولی، تو این کار یعنی معرفی کارم به هم‌سفرام کمی عجله کردم و کار را با فشار به یکی دیگر از همسفران معرفی کردم و ایشان هم با بی‌میلی پذیرفتند که نتیجه‌ی خوبی نداشت و این به من آموخت که نباید به خدا تردید کنی! وقتی خودش کسی را فرستاده تا به شکل کاملا طبیعی سر راهت قرار بگیره و خودش اصرار کنه که کار را زودتر شروع کنه، دیگه من نباید فکر کنم که باید هرجور که شده اون تعدادی را که خواستم بشه. مگه کمیت مهمه؟ نه، این کیفیته که کمیت را می‌سازه و نتایج عالی هم مال کارهای کیفیه!

    اتفاقا این مسئله‌ی تجسم را یک روز دیگه تجربه کردم و اونم زمانی بود که رقتن بودن به یک پارک که همیشه میرم. پیش از رفتن، داشتم تجسم می‌کردم که مشتریان خوبی خواهم داشت و الان هم دارم همین کار را می‌کنم. همین هم شد و همون روز دو تا مشتری خوب داشتم. فرداش هم در محل کارم دو تا مشتری خوب دیگه محصولات را از من خریداری کردن.

    دیگه دلم می‌خواد که همش تجسم کنم و می‌دونم نتایج خوبی به‌دست میارم.

    امروز هم همسرم تماس گرفت که پسر کوچکم حالش تو مدرسه بد شده و با آمبولانس آوردنش بیمارستان. من در تمام مدت درمان داشتم به مثبت‌ها و زیبایی‌ها تمرکز می‌کردم و امید داشتم که حال بچم خوب میشه و بهش فکر نمی‌کردم. همین هم شد و با تجسم‌های خوبی که داشتم، همون نتیجه‌ی دلخواه به‌دست اومد.

    خدایا تو ما را مثل خودت آفریننده آفریدی و بهمون قدرت خلق خواسته‌هامون را دادی. درواقع این من هستم که خودم را قبول ندارم و از بس که در کار کردن روی خودم کم گذاشتم، نتایج هم آن‌چنان مطلوب نیست. ولی باید بگم که من همیشه امیدوارم و گرچه گاهی از مسیر بیرون میرم ولی، دوباره به مسیر بازمی‌گردم و نتایج خوبی به‌دست میارم.

    حالا دیگه تصمیم گرفتم که براساس یک دیسیپلین خاص حرکت کنم و کاره و به‌ویژه تجسم را برای محقق شدن خواسته‌های و اهدافم را جدی بگیرم.

    روی کمد لباسم تابلوی رویاهام را نصب کردم تا همیشه و روزی چند بار اونا ببینم و عکس چهره‌ای خودم را به‌جای صورت کسی که نفر اول کسب و کار من در خاورمیانه است را زدم و براش تاریخ مشخص کردم و روی تابلوی رویاهام نوشتم:

    خدایا پروردگارا من به هر آن‌چه از شما بهم برسه فقیرم

    خدایا من نمی‌دانم، خدایا من نمی‌دانم، من نمی‌دانم که چگونه به اهدافش برسم! پس خواهش می‌کنم مرا هدایت کن.

    خدایا پروردگارا سپاس بیکران که مرا و ما را در این مسیر زیبای آگاهی و شناخت و هدایت گذاشتی و خورشیدهای هدایت را بر سر راهم گذاشته‌ای که مسیر را گم نکنیم.

    ارادتمند شما

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  2. -
    سینا سبزواری گفته:
    مدت عضویت: 1259 روز

    به نام خدای مهربان

    مرور دوباره فایل استفاده اگاهانه از قدرت تجسم خلاق

    این فایل خیلی عالی و خوب و موقع مناسب در سایت قرار گرفت و حسابی احساسات خوبی رو در من ایجاد کرد

    حالا خداروشکر میکنم تا فرصتی دارم تا این فایل رو مرور کنم و اگاهی هاش رو سعی کنم بیشتر در زندگیم عملی کنم و طبق یک دستورالعمل مشخص این مسیر رو ادامه بدم و مرور دوباره ایی داشته باشم از لایو هایی که دیدم و ادامه دادن گام هایی که روی سایت قرار میگیره.

    در کل این باور که افکار من اتفاقات رو رقم میزنه و من میتونم با قدرت و انرژی فکری که دارم به اتفاقات شکل بدم کمک میکنه که بیشتر تجسم کردن رو جدی بگیرم ؛ کمک میکنه شروع کنم به خلق اتفاقات دلخواه ؛ به انتظارات مثبت داشتن

    یعنی به خودم بگم : اگر اینجوریه که منم که با افکارم اتفاقات رو رقم میزنم بیام و از این قدرت استفاده کنم و اون چیزی که میخوام رو بهش فکر کنم و رقم بزنم فارغ از هر شرایط و هرچیزی

    یکی از منطق هایی که کمک میکنه که بازم تجسم ما قدرتمند تر بشه و این فرکانسش خالص تر بشه یا به قول دوره کشف قوانین کد های مخرب توش کمتر بشه اینه که بدونم وظیفه من فکر کردن به چگونگی اون خواسته نیست و بدونم که خداوند بدون استثنا به افکار من پاسخ میده

    میدونی خیلی وقتا بازم ریشه در باور به ربوبیت الله وقدرت خداوند داره که این باور باید توی ذهن من باشه که خداوند این قدرت رو بیش از حد تصور و درکم داره تا اون چیزی که من میخوام رو برام رقم بزنه. خداوند داره اجابت میکنه و بدون استثنا پاسخ افکار من داده میشه به بینهایت طریق کار من اینه فقط اون تصویر نهایی رو تجسم کنم و نزارم این افکار چطور و چگونه منو از تجسم کردن اون تصویر باز بداره و بذر ناامیدی و ترس رو در دلم بکاره

    بازم من دارم اینارو میگم و مینویسم اما صد در صد توی ذهن من نمیره باید تکرار و تکرار و تکرار بشه

    این روزا بیشتر از هر وقت دیگه ایی شاید دارم اهمیت تکرار ورودی های مناسب و منطق های درست و باور های خوب رو بیشتر درک میکنم

    قبلا فکر میکردم یک بار یک چیزی رو میگم و ذهن میپذیره دیگه مثلا یک بار اگر من بیام و اهرم رنج و لذت رو بخونم دیگه عادت های مناسب برام خیلی لذت بخش میشه و از عادت های نامناسب متنفر میشم

    ولی الان درک من اینه که این یک مسیری هست که باید تکرار بشه و وقتی به اندازه کافی تکرار میکنی با تراکم بالا اون میره توی شکل فکر کردن مغزت

    به همین دلیل هم الان من دارم میگم نباید به چگونگی فکر کنم ؛ میگم منم خالق زندگیم هستم و شرایط رو رقم میزنم ؛ اما تکرار کردنش خیلی مهمه وگرنه خیلی زود فراموش میشه و بازم برمیگردم به همون روند قدرت دادن به عوامل بیرونی و شرک و فکر کردن به چطور و چگونه ایی که اصلا وظیفه من نیست !

    حالا چطور میتونم بهتر باور پذیر کنم؟ مثال هایی رو از خودم به یاد بیارم که فکر کردم و تجسم کردم و اتفاق افتاده بدون اینکه بدونم چطور میخواد این اتفاق بیفته؟ و الان میرم و توی گوگل کیپ تمرینش رو انجام میدم -به صورت مفصل-و میام و ادامه این فایل و کامنت

    +++++++++++

    خدایا شکرت کلی تجربه نوشتم از چیزایی که تجسم کردم از خواسته هایی که میخواستم و رخ داده و واقعا یک احساس بینظیری داشتم که چقدر قانون داره دقیق کار میکنم و چقدر وظیفه من تجسم تصویر نهایی هست

    وظیفه من حفظ ایمان هست

    جاهایی که هیچ دری نبود و خداوند در هارو باز کرد واییی خدا من بینظیرهه

    یادمه چه صبح هایی بیدار میشدم و خواسته هام رو مینوشتم توی دفترم و سپاسگزاری میکردم حدود دو سه سال پیش و چطور الان اون اتفاقات و اون خواسته ها رقم خورد

    وقتی اینارو نوشتم تصمیم گرفتم دوباره از همین الگویی که خیلی زود فراموشم شده استفاده کنم و دوباره بنویسم و تجسم کنم و فکر کنم و درراستاش قدم بردارم و انرژی ذهنیم رو به سمتش جهت دهی کنم تا لاجرم اتفاق بیفته

    مهم نیست الان توی چه شرایطی هستم اگر افکارم رو به سمتی که میخوام تغییر بدم شرایط منم لاجرم به سمت اون افکار تغییر میکنه خدایا شکرت ؛ باید دوباره همین الگو رو تکرار کنم و بیارمش توی زندگیم و با دقت بیشتری دریم بوردم رو تکمیل تر کنم و نگاهش کنم و شروع کنم به نوشتن و نوشتن و نوشتن

    فارغ از اینکه چه شرایطی داری و چ گذشته ایی داشتی میتونه شرایط بنیادین عوض بشه من میتونم هر شرایطی رو تغییر بدم ؛ من قدرت تغییر زندگی خودم رو دارم وقتی این باور هارو داشته باشی میای و از قدرت تجسم استفاده میکنی

    هربار که ازش استفاده میکنی اتفاقاتی میفته و اگر بتونی اونارو ببینی باز باورت قوی تر میشه باز بهتر استفاده میکنی با باور های بهتر و باز اتفاقات بزرگتر و بهتر و باز باورت قوی تر میشه و این مسیر تکاملی خیلی زیبا طی میشه.

    ما همیشه داریم تجسم میکنیم ؛ همیشه یک چیزی توی ذهن ما هست داره با ما حرف میزنه!

    استفاده اگاهانه

    خیلی وقت ها من حتی بعد از اگاهی از قانون به صورت به قول استاد : پیش فرض زندگی کردم یعنی همینجوری بدون اینکه بخوام از این قدرت افکارم که به اتفاقات جهت دهی میده استفاده کنم روز هام رو سپری میکردم انگار نه انگار که اصلا اگاه هستم به قدرت افکارم

    حالا کار ما و وظیفه ما اینه که به صورت اگاهانه از این قدرت تفکرمون استفاده کنیم یعنی از خلق ناآگاهانه و بادی به هرجهت بریم به سمت خلق اگاهانه

    دقیقا من مشخص کنم که بقیه چه رفتاری با من داشته باشن ؛ دقیقا من باشم که مشخص کنم امروز چه اتفاقاتی میخوام بیفته؛ من رابطه ام با پارتنرم رو کدش رو بزنم ؛ من مشخص کنم شرایط شغلیم به چه سمتی پیش بره

    غیر از این باشه یعنی احساس قربانی بودن ؛ غیر از این باشه یعنی شرک و قدرت بخشیدن به عوامل بیرونی

    من خوشبختی و حقیقت زندگیم رو برای خودم رقم بزنم

    حالا که افکار منه که داره اتفاقات رو رقم میزنه بیام و از این قدرت استفاده کنم به شکل اتفاقات زندگیم جهت بدم

    حالا که منم که جهان اطراف خودم رو رقم میزنم بیام و در طول روز خودم کنترل افکارم که هر لحظه داره زندگیم رو برنامه نویسی میکنه رو به دست بگیرم

    مرور باور های مناسب : من کسی هستم که افکارم ، احساساتم و انتخاباتم رو کنترل میکنم

    من بیام ناظر بر افکارم باشم و افسار ذهنم رو در دست داشته باشم و اونجوری که میخوام اون شرایطی که میخوام رو تجسم کنم

    میخواد واقعیت هررچیزی باشه، باشه! کار من اینه که اون چیزی که میخوام رو بسازم

    موقعیت فعلی شما چیزی نیست جز افکار گذشته شما

    خودم بودم که خلق کردم هرچیزی که در زندگیم هست کاملا شرایط رو در هر جنبه ایی خودم خلق کردم توی روابط توی سلامتی توی هرچیزی

    نیام صبح تا شب توی ذهنم با پدرم و مادرم بجنگم و بگم تقصیر شما بود چرا جلوی من این حرفا رو زدین اگر نمیگفتین من الان باورهام خوب بود اگر فلان رفتار رو میکردن الان من احساس لیاقت داشتم و..

    نه مسئولیتش کاملا بر عهده خودمه ! من تاثیر پذیرفتم من اونارو تکرار کردم توی ذهنم من همه چی من بودم

    اصلا به محض اینکه اینطوری فکر کنی خیلی سریع تر دست به کار میشی برای تغییر ذهنیتت خیلی با مقاومت کمتر

    یعنی فکر نمیکنی چون پدرم باور کمبود رو به من القا کرده منم دیگه باید تا همیشه این باور رو داشته باشم

    میگی نه! این خودم هستم که مسئولیت این باور رو میپذیرم حالا هم میتونم تغییرش بدم.

    اگر احساس لیاقتم پایینه نمیام یقه فرهنگ و جامعه رو بگیرم چون این چیزی نیست جز بهونه برای تغییر نکردن!

    وااقعا من استاد رو تحسین میکنم که اینقدر عالی با اینکه توی اون فضای عجیب و غریب بزرگ شدن با اون باور ها اما مسئولیت صد در صد زندگیشون رو پذیرفتن و شروع به تغییر ذهنیتشون کردن فارغ از اینکه به چه دلیل و عواملی اون ایجاد شده مسئول تغییر اون باور من هستم!

    اصلا خود اینکه مسئولیت رو بپذیری یک نشتی انرژی بزرگی رو از توی زندگیت برمیداره.

    و با تکرار همین ورودی ها و همین حرفاست که این میره توی ذهن

    برگردیم دوباره به اصل یعنی توحید:

    اگر فکر کنی که بخاطر پدرت شرایط مالی خوبی نداری و نمیتونی این شرایط رو تغییر بدی این شرکه

    اگر احساس عدم لیاقتت رو بندازی گردن جامعه و باور هایی که به ما القا کرده و فکر کنی نمیتونی شرایط رو بهبود بدی این یعنی قدرت دادن به همون جامعه و این شرکه

    اگر فکر کنی شهری که توش بدنیا اومدی و نمیتونی موفقیت در این شهر با همین شرایط کسب کنی این شرکه!

    همه اینا شکلی از قدرت دادن به عوامل بیرونی هست

    فکر کردن به چگونگی و چطور هم ریشه در شرک داره ریشه در عدم باور به ربوبیت الله داره که داره جهان رو مدیریت میکنه

    چون در آخر اون چگونگی و چطور برمیگرده به همون شرک

    چقدررر ارتباط تنگاتنگی داره توحید و این باور که : من هستم که صد در صد اتفاقات زندگیم رو با باور هایم رقم میزنم

    این باور قدرت رو از تمام عوامل بیرونی میگیره و میده به خدایی که هرلحظه داره اجابت میکنه.

    اینکه فکر کنی نمیتونی تبدیل به یک سخنران و مدرس موفقیت بشی بخاطر اینکه مدرک روانشناسی نداری این یعنی باور نداری که خودتی که با افکارت اتفاقات رو رقم میزنی. ولی استاد عباسمنش باور کرد که منم که خلق میکنم مهم نیست عوامل بیرونی منو واجد شرایط میدونه یا نمیدونه

    و…

    چقدر ما واقعا توی زندگیمون این باور رو داریم ؛ توی رفتار هامون این باور نشون داده میشه که این منم که اتفاقات رو رقم میزنم ؟ چقدر؟

    به همین دلیل هم تکرار این اگاهی ها و بمبارون کردن خودم با این اگاهی ها الان یکی از مهم ترین وظایف من شده. چون میدونم اگر این باور خوب ساخته بشه و اگر بپذیرمش چه قدر برای من حیاتی میتونه باشه.

    افکار یک فاصله زمانی میخواد تا نتیجه اشون مشخص بشه

    دقیقا همینه اما نکته ای که هست اینه که چطور بفهمم این فکری که دارم دنبال میکنم نتیجه اش خواسته های بیشتر هست یا ناخواسته های بیشتر ؟ از احساسی که اون لحظه اون فکر به من میده. یعنی احساس خوب معیار دقیقی هست برای اینکه نشون بده که دارم مسیر درستی رو با افکارم میرم

    تجسم باید منجر به احساس خوب بشه. وقتی من دارم تجسم میکنم اما ذهنم داره اینو تکرار میکنه که : چه فایده این که امکان پذیر نیست رخ بده ؛ شرایطش موجود نیست و… احساس نه تنها به سمت مثبت نمیره بلکه بدتر هم میشه

    و اینم بازم از همون نکته های مهم هست که باید توجه کرد بهش که اگر من دارم انتظارات مثبتی رو مرور میکنم و تجسم میکنم اما احساسش نمیکنم و احساس خوبی رو در قلبم ایجاد نمیکنم یعنی من هیچ کاری نکردم.

    احساس خوب اون نتیجه اولیه است احساس خوب یعنی من تیون شدم در مسیر درست و افکار درست حالا بعدش باید اون فکر تکرار و تکرار بشه تا اون فرکانس قدرت بگیره تا اتفاقات رو برای من رقم بزنه چه مثبت چه منفی

    مرور دوباره اصل باور ها :

    وقتی یک فکری بارها و بارها تکرار میشه –> باور ایجاد میکنه –>وقتی هم باور ایجاد کنه اتفاقات رو رقم میزنه!

    حالا من میام اگاهانه افکارم رو مدیریت میکنم و به آن چیزی که میخوام توجه میکنم و همینو هعی تکرار و تکرار میکنم.

    تکرار یک فکر هم اینجوری هم نیست که بشینی یک جایی

    تغییر افکار همون تغییر ورودی هاست یعنی ورودی هایی که من دارم میدم به صورت فکر داره توی ذهن من هعی جنریت میشه حالا هرچقدر این ورودی هارو قدرتمند تر بدم ؛ جوری بدم که احساسات منو بیشتر برانگیخته کنه ؛ با تمرکز بیشتر و تراکم بیشتری بدم اون فکر بیشتر و بیشتر تکرار میشه.

    واای که چقدر این درک ورودی ها و تاثیری که روی مغز میزاره کمک میکنه که کنترل زندگیمون رو به دست بگیریم

    برای مثال

    اگر بدونم که افکار من هستند که اتفاقات رو رقم میزنند و هرچقدر این فکر قدرتمند تر باشه یعنی اتفاقات بزرگتری رو رقم میزنه میام و شروع میکنم به ورودی هایی رو به ذهنم دادن که اون افکار رو ایجاد میکنه حالا برای اینکه بازم اون افکار قدرت پیدا کنه میام و خودمم اگاهانه میرم و به افکارم جهت میدم یعنی مثلا هم زمان که دارم فایل استاد رو میبینم که استاد میگه ما خالق زندگی خودمون هستیم منم توی ذهنم چندین بار دیگه تکرارش میکنم و به شکل گفتگو های ذهنی با خودم صحبت میکنم.

    درک این موضوع کمک میکنه افکار قدرتمند تر رو در زمان کوتاه تری ایجاد کنیم.

    و وقتی یک چیزی رو خیلی زیاد تکرار کنیم و این تکرار همراه با منطق های محکم باشه اون دیگه شروع میشه خودش توی ذهن تکرار شدن و میشه فکر غالب ما در طول روز و باز ما برای اینکه قدرتمند ترش کنیم میتونیم اونو اگاهانه گسترشش بدیم.

    دوباره برای کسب و کار مثال بزنم که خودم نیاز دارم هنوز درکش کنم و اجراییش کنم :

    خب من فهمیدم که افکار من هستند که دارن اتفاقات رو رقم میزنند اگر من میخوام که توی کاری که میکنم رشد کنم باید تمرکزم روش باشه تمرکز یعنی چی ؟ یعنی مدت زمان بیشتری رو به یک چیزی توجه کردن یعنی چی یعنی تکرار افکاری که ربط پیدا میکنند به اون کسب و کار حالا چطور از این الگو باید استفاده کنم ؟ تنها کار من اینه که درمورد اون موضوع شروع کنم به ذهنم ورودی دادن و کانون توجهم رو درگیرش کردن و البته که همواری مسیر ارتباط مستقیمی داره با جنس کانون توجه که دقیقا روی چه نقطه ایی از اون کسب و کار هست روی فراوانی و فرصت ها یا روی کمبود ها…

    حتی من وقتایی بوده از یک چیزی خوشم نمیومده اما وقتی یک مدت خیلی متراکم درموردش به ذهنم ورودی دادم دیدم بسیار بسیار علاقه مند و کنجکاو شدم تا بازم درموردش برم تحقیق کنم و بخونم

    حالا من از زندگی خودم مثال تا بتونم بهتر از این اصل در زندگیم استفاده کنم چون طبق دستورالعملی که خانم شایسته برای لایو ها به ما دادن باید ما بتونیم از این اگاهی ها به صورت شخصی در زندگیمون بهره برداری کنیم :

    من کلاس هشتم که بودم اون زمان کلاس ها انلاین شده بود و دبیر ریاضی ما درس رو توی گروه شاد تدریس میکرد به این صورت که یک عکس از جزوه میزاشت و یک ویس هم توضیح اون بود و ما میتونستیم هر چندبار که میخوایم اونو گوش کنیم و تمرین کنیم. من تا قبلش از ریاضی واقعا خوشم نمیومد و با اینکه شاگرد زرنگی بودم اما توی نمره پایینی میگرفتم و خیلی علاقه نداشتم گوش کنم بهش سر کلاس و یادش بگیرم.

    اما اون سال چون این شرایط به وجود اومده بود من شروع کردم به گوش دادن بارها و بارها هر ویس و دیدن تصاویر و تمرین کردن اتفاقی که افتاد این بود که من بعد از چند هفته دیدم دارم عااشق ریاضی میشم یعنی مشتاق این بودم یک صفحه دیگه از جزوه قرار بگیره و من گوشش بدم و جالبه اصلا تحول عجیبی اون سال من توی درس ریاضی داشتم که اتفاقی که افتاد این بود از سال های بعدش اصلا درس ریاضی شده بود نقطه قوت من یعنی سرکلاس میرفتم به راحتی حرف های استاد رو متوجه میشدم اصلا توی خونه درس نمیخوندم و با همون سرکلاس گوش دادن اینقدر عاشق ریاضی شده بودم که خیلی راحت همون قبل امتحان سر کلاس سریع درس رو مرور میکردم و میرفتم امتحان میدادم

    حتی همین امسال که امتحانات نهایی بود من بالاترین نمره ام درس ریاضی بود.و اینطوری ورودی دادن درمورد یک چیز به صورت صبح تا شبی باعث میشه که ذهن هم خودش از یک جا به بعد کمکت کنه و جالبه جهان هم کمکم میکرد مثلا همون سال هشتم معلم ما برای هرکسی که سوال میپرسید مثبت میزاشت و این مثبتا مثلا اضافه نمره امتحانات بود و اتفاقی که میفتاد دقیقا شرایط جوری پیش میرفت که معلم هعی از من سوالایی که بلدم رو بپرسه و من مثبت بگیرم و باز علاقه ام بره بالا و ای حرف رو از معلم بارها بشنوم که : چقدر ریاضیت خوبه و این انگار بره اصلا توی هویت من

    یا توی درس عربی هم همین مثال رو دوباره دارم

    میدونی یعنی وقتی رو یک چیزی تمرکز میکنی و ورودی درموردش میدی خود به خود ذهنت اینقدر درموردش کنجکاو میشه و اینقدر درمورد اون موضوع تغذیه اش کردی که دیگه نمیتونه بهش فکر نکنه.

    من الان این ایده رو یک چندروزیه دارم روی اموزش های استاد تست میکردم

    چون شرایطی رو توش بودم که خیلی سخت بود برام که روی فایل های استاد تمرکز کنم حوصله نداشتم برم فایل دوره هارو ببینم و اصل قانون رو مرور کنم. دلیلش چی بود ؟ دلیلش ورودی های دیگه ایی بود که به ذهنم داده بودم و فقط دوست داشتم برم همون ورودی هارو ادامه بدم که بیشتر درمورد فیلم و سریال دیدن بود و حتی بازی های کامپیوتری چیزی که من شاید چندین ماه بود یک ثانیه هم بازی کامپیوتری نکرده بودم

    خلاصه اومدم گفتم من باید این ورودی هارو کات کنم و شروع کنم به مرور فایل های استاد خدا منو هدایت کرد به کتاب رویاهایی که رویا نیستند و مرور فایل های کشف قوانین و بعد این الهام بهم شد که دارم کتاب رو میخونم بیام و کامنت منتشر کنم و اتفاقی که افتاد اون کامنت نوشتن چون خیلی متمرکزانه بود و توی سایت بود خیلی کمک میکرد تمرکز کنم روی اون اگاهی ها و اتفاقی که الان بعد از 8،9 روز افتاده اینه که من اگر فایل های استاد رو نبینم و مرورشون نکنم قشنگ احساس میکنم یک چیزی کمه اصلا میل دیدن به سریال و فیلم و… تقریبا میتونم بگم صفر شده و اصلا جنس رفتار هام هم هماهنگ شده با قانون

    حالا که این موضوع رو درک کردم تصمیم گرفتم بعد از پروژه کتاب بیام سراغ لایو ها و همین کامنت نوشتن.

    وقتی هم اینو درک کردم دیگه جلوی خودم رو نمیگیرم برای نوشتن چیزایی که بهم گفته میشه چون میدونم کار من اینه که این ورودی رو با تراکم بالا به ذهنم بدم برای همین فارغ از عنوان اون فایل من هر لحظه از کامنت نوشتنم رو فرصتی میدونم برای مرور قانون و باور اینکه من خالق زندگیم هستم و توحید و درک اهمیت ورودی ها و…

    *حالا من میخوام باور های خوبی درمورد ثروت بسازم فقط باید صبح تا شب شروع کنم به ورودی دادن و توجهم رو درگیر ثروت و فراوانی کردن

    *میخوام توی کسب و کارم رشد کنم باید شروع کنم به صبح تا شب ورودی دادن و مرور کردن کارهایی که باید انجام بدم و کانون توجهم رو درگیر اون کارها به شکلی که احساس بهتری بهم بده کردن

    (اینکه میگم احساس بهتری بده منظورم اینه که مثلا من دارم فایل های استاد رو میبینم همزمان اینارو توی ذهنم مرور کنم که : الان این اگاهی رو شنیدم مشتاقم ازش استفاده کنم ، خدا میدونه چقدر اتفاقات خوبی بیفته بعد از اجرای این اگاهی ، چقدر این اگاهی ها ارزشمنده و.. یعنی این جنس توجه بازم به روند بهبود پیدا میبخشه یعنی از زاویه اون فایل یا اون اموزش توی کارم رو ببینم که به من احساس بهتری بده)

    چون این صبح تا شب ورودی دادن درمورد یک موضوع و مخلوط نکردن افکار نامربوط باهاش باعث میشه اون فرکانس خالص باشه و اتفاقات رو رقم بزنه

    -چیزی که تقریبا میبینیم همه توش مشکل داریم به همین دلیل هم من هعی تکرار میکنم تا اینا بره توی مغزم بره توی شخصیتم و بشه شکل رفتاریم-

    اگه افکار منه که زندگی منو رقم میزنه کار من اینه که سرمایه گذاری کنم روی این افکار

    چه باور مهمیه این باور و چه احساس فوق العاده ایی رو ایجاد میکنه :

    من میتونم افکارمو عوض کنم ، من میتونم زندگیم رو عوض کنم چه ذوق و شوقی میده برای تغییر افکارمون

    چه نکته ایی: یک خبر بد میشنوی این افکار توعه که میتونه اون خبر رو واقعی کنه

    یک اتفاقی میفته این تو هستی که مشخص میکنی اون اتفاق به نفعت بشه یا به ضررت بشه

    ما اینقدر خالق هستیم! اینقدر کنترل میکنیم شرایط زندگی مون رو !

    این قدرت رو خدا داده تا خلق کنم زندگیم رو

    خداروشکر که تو یک همچین دنیایی زندگی میکنیم ، حضور داریم و ارزشمند هستیم و میتونیم خلق کنیم.

    ++++

    دقیقا منم وقتی شروع کردم به جدی تر کار کردن روی خودم خیلی تنها تر شدم و خیلی بیشتر فرصت پیدا کردم تا روی خودم کار کنم به ندرت میشه که گوشی من زنگ بخوره که بخواد تمرکز منو بهم بزنه و همه اون دوستان قبلی که هماهنگ بودن با افکار قبلی تا حد زیادی از زندگی من دور شدند و این هم همون چیزیه که واقعا خودم میخوام

    گوشیم حتی تقریبا همیشه سایلنت هست مگر اینکه بخوام یک استفاده مهمی بکنم ، همه نوتیفیکشن هام هم قطع ، توی فضای مجازی هم نیستم که بخوام درگیر این باشم الان چه عکسی از خودم بزارم ، الان چطور نظر فلانی رو جلب کنم و..

    همه اینا یک ارامش خیلی خوب و یک وقت ازاد صبح تا شبی رو به من داده تا من بتونم روی خودم و پروژه هام کار کنم.

    پس با خودم صحبت کنم ، اون چیزایی رو که میخوام بدون اینکه توی ذهنم قدرت به عوامل بیرونی بدم تجسم و من حقیقت زندگی خودم رو خلق کنم

    خداروشکر بازم طبق اصل بهبود گرایی تونستم این کامنت رو منتشر کنم حالا چه هزار خط چه ده خط خودش رشد حساب میشه الان که فرصت داشتم بیشتر نوشتم و روی خودم کار کردم الهی شکرت

    در پناه الله …

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  3. -
    محمد جواد سماواتی گفته:
    مدت عضویت: 2050 روز

    به نام خالق یکتا

    سلام به استاد و دوستان عزیزم

    میخام داستان رو بگم که من فکر میکنم همیشه که من تو ویلای خودم هستم رو به ساحل و صبح پا میشم و بعد میرم روی تراس ویلام و اون نسیم خنک که عاشقشم رو روس پوستم احساس میکنم و یه نشونه خوب شکل گرفت برام که من با تضادی که بهش برخوردم که این بود من توی خوابگاه در شهر رشت زندگی میکردم و 4 تخته بود که با دوتا بچه ها هم فرکانس تر بودم با یکیشون نه و اینکه بنده خدا شب کار بود و من شب ها وقتی میومد بیدار میشدم و اذیت میشدم و این شد برام یک تضاد و خلاصه این ایده و هدایت اومد که برم توی نرم افزار دیوار و بگردم ببینم کسی همخونه میخواد یانه!

    خلاصه گشتم تا یک آگهی رو دیدم که دنبال یک هم خونه می‌گشت با رهن 15 میلیون و کرایه هم 15 میلیون اما چشم های من اون لحظه کرایه رو 1میلیون و پانصد هزار تومان خوند و خلاصه پیا دادم و هم استانی از کار درآوردیم و بعد که تلفنی باهم صحبت کردین من متوجه شدم کرایه 15 میلیون هست نه 1میلیون و پونصد اما گفتم این اتفاقی نیست الخیر فی ما وقع و خودم رو نشکستم و گفتم فردا میام هم خونه رو ببینم هم از نزدیک صحبت کنیم

    خلاصه اومدم و باهم صحبت کردیم و متوجه شدم که چقدر یه سری افکارمون شبیه بهم هست و خلاصه کانکت شدیم باهم کرایه هم بدون اینکه من اصرار کنم خودش با 5 میلیون رضایت داد و قرار شده 1 ماه بیام تا ببینیم چی پیش میاد اخیر فی ما وقع

    و به خاطر اون تضاد من هدایت شدم به یک انسان هم مدار تر به خودم و هدایت شدم به یک ویلای زیبا 3 خوابه نوساز رو به شالیزار در یکی از روستاهای اطراف رشت و آرامش بیشتری رو به لطف الله مهربان دارم تجربه میکنم شب ها زود میخوابم و زود پا میشم روی خواسته هام و بهتر شدنم تو زمینه هایی که دوست دارم متمرکزتر هستم خلاصه با هدایت الله و تسلیم بودنم و عمل کردن به ایده ها و استفاده از قانون وضوح از طریق تضاد و در کل استفاده آگاهانه از قوانین الان دارم مدار بهتری رو نسبت به قبل خودم تجربه میکنم و دارم توی افکار گذشته ام زندگی میکنم حالا هم از لحاظ مکان زندگی آدمی که باهاش دوست و هم خونه هستم خود صاحب خونه و یه دوست هم فرکانس تر به خودم آشنا شدم غیر این صاحب خونم و کلی اتفاقات خوب دیگه و الهامات و ایده های دیگه

    استاد و الگوی عزیزم سپاسگزارم ازت که خودت خوب زندگی کردی

    ثروتمند شاد سلامت و رستگار در دنیا و آخرت باشید همگی

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    sarox گفته:
    مدت عضویت: 2254 روز

    سلام استاد عباسمنش

    این اولین کامنتی هست که میخواهم داخل سایت منتشر کنم و میخواهم تجربه ایی رو که تاحالا با مطالب شما داشتم رو به اشتراک بزارم

    حدودا یک سال میشه که از فایل های شما استفاده میکنم ولی آنچنان تغییر محسوسی و رو به بهبودی حس نمیکردم یا خیلی خیلی کند و کوچیک بود

    بار ها و بارها دوره های مختلفی رو تست کردم و خودم رو واقعا تو این مطالب غرق کرده بودم تا جایی که از صبح تا شب با هندزفری حتی تو حین کار رو گوش میدادم

    ولی بعد چند ماه تازه فهمیدم مفهوم فرکانس و مدار ها چقدر مهمه ، اینکه من تو چه مداری هستم

    فایل های شمارو همیشه داخل تلگرام و بدون اینکه بهاشون رو پرداخت کنم گوش میدادم.

    اگه اشتباه نکنم بعد گوش دادن به فایل مقدمه دوره `12 قدم` و فایل `ایمانی که عمل نیاورد حرف مفت است` به خودم گفتم شاید دلیل نتیجه نگرفتن من اینکه تو مدار شنیدن و عمل کردن این مطالب نیستم .

    فقط خدا میدونه که بعد استفاده از مطالب دانلودی و رایگان سایت چقدر با سرعتی که خودم قشنگ تغییرات رو حس میکردم .

    فهمیدم که زور زدنی نیست و باید تکامل خودم رو طی کنم و مدار به مدار بالا بیام .

    بعد چند ماه حالا دیگه کم کم میتونم ازراه درست و با پرداخت بهای محصولات از اونها استفاده کنم

    تجسم و موضوع همین فایل

    دیگه یاد گرفتم وقتی یک موضوعی رو با احساس خوب که تحسم میکنم و ادامه میدم تا جایی که داشتنش برام منطقی میشه خیلی زود توی واقعیت زندگیم وارد میشه

    مهمترین و بزرگ ترین باوری که هر روز دارم باخودم تکرار میکنم اینکه

    خودم خالق زندگی خودم هستم …. خودم خالق زندگی خودم هستم…..

    این اولین قدم برای اینکه متعهدانه در این مسیر حرکت کنم و با احساس و هیجان خوب

    …..

    با تمام وجود سپاسگذار هستم که تو مدار شما قرار گرفتم و از جهنمی که توش زندگی میکردم بیرون اومدم و میبینم که هر روز داره بهتر و بهتر میشه و همچنان جنبه های زیبا جدیدی رو توی زندگیم پیدا میکنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  5. -
    ریحانه گفته:
    مدت عضویت: 1981 روز

    به نام خدای مهربااانم

    سلام به همه دوستان هم فرکانسی ام

    چقدر زیباست که انسان خودش رشد کنه وباعث رشد دیگران بشه واین مسیر پراز شادی رو طی کنه تا با دنیای زیبای بعد روبرو بشه

    به هر جای دنیا مینگرم همه چیز رو منظم وزیبا میبینم پشت این زیبایی خدایی سرشار از زیبایی مطلق

    تجسم کردن نقطه رسیدن به آنچه که می‌خواهیم است

    خودمن بارها وبارها تجسم میکردم که دور تا دور دنیا رو میگردم الان که نگاه میکنم بینهایت جاهای زیبای ایران وجهان رو گشتم وچقدر این تجسم کودکی زیبا به وقوع پیوست دقیق مثل افکار کودکی ام بدون ترس واسترس اکنون تنهایی مسافرت میکنم ولذت میبرم

    وگاهی کودکی ام بعضی چیزها رو بد تصور میکردم آنها هم به وقوع پیوستند

    کاش هرگز آن افکارهارونداشتم

    درحقیقت خداوند همیشه بهم میگه :

    ذلک بما قدمت ایدیهم

    این به سبب آنچه هست که از پیش فرستادی دنیای خداوند بدون نقص است

    واین تقوای ذهن است که باید تمرکز و تجسم خودم رو بالا ببرم وهمیشه زیبایی ها رو ببینم واگاهانه آنها رو خلق کنم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    سمانه امینی گفته:
    مدت عضویت: 966 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد جان ومریم جان

    چه قدر آگاهی های این فایل بی نظیر بود ان قدری که این فایل راچند بار گوش دادم تا به خوبی متوجه تمامی صحبت‌های استاد بشوم اولین نکته درباره تجسم بود اینکه ما روزانه در حال ارسال فرکانس‌هایی هستیم که از باورها باورهایمان نشئت می‌گیرد در واقع باورها چیزی جز تکرار یک سری افکار درباره موضوعاتی نیست و هرچه را که ما باور داریم تجسمشان هم می‌کنیم در ذهنمان بارها و بارها تصویرشان را خلق می‌کنیم و یا بهتر بگویم خود من بیشتر از آنچه که نمی‌خواهم برایم اتفاق بیفتد فکر می‌کنم و تجسم می‌کنم اما خب چیزهایی که نمی‌خواهم همان اتفاقاتی است که مربوط به گذشته است و یا ورودی‌های معیوب که قطعاً با ورودی های مثبت می‌توانم تغییر رویه دهم و مهم‌ترین و کلیدی ترین نکته برایم این بود که اتفاقات همواره در حال تغییر هستند این فرکانس‌های ذهنی من است نسبت به اتفاقات چه هر آنچه نادلخواهم بوده در گذشته می‌توانم تغییر دهم برای هم اکنونونم آن هم با کانون توجهم با ورودی‌های مناسب و دلخواه شدنی است

    نکته دیگری از فیلمی که استاد نشانمان داد برایم این بود :چقدر زیبا استاد با اتفاقات و شرایط یکی نمی‌شود البته باید بگویم شرایطی که می‌داند موقتی است و دائمی نیست شرایطی که خودش را لایق آن شرایط نمی‌داند اما به زیبایی یکی می‌شود با احساس خوب با لذت بردن با شادی همه این‌ها ما را نزدیک می‌کند به مداری که منبع حضور دارد و نعمت‌ها و برکت‌ها سرازیر می‌شوند به سمت ما

    _

    من برای خلق اتفاقات دلخواهم باید تعهدی طولانی مدت دهم که مراقب ورودی‌هایم و کانون توجهم باشم چرا که این خود من هستم زندگیم را خلق می‌کنم و برای تجربه اتفاقات مورد دلخواهم باید فرکانسی قوی همواره در حال ارسال باشد فرکانس‌ها بدین گونه عمل نمی‌کند که به سرعت آنچه را که فرستاده‌ام تجربه کنم و ببینم باید همواره در حال ارسال فرکانس‌هایی باشم ازجنس و اساس آن چیزهایی که میخواهم خلق شوند…

    خدایا از ممنونم، تو هر بار توان درک آگاهی ها را به من می‌دهی و تو هستی مرا هدایت می‌کنی تونستی خدای بزرگ آرزوها را شور واشتیاق ها را در وجودم قرار می‌دهی سپاس

    مریم عزیزم واقعا ازتو ممنونم که این ویژگی منظم بودنت مایه خیرو برکت تنها برای خودت نشده بلکم ما داریم از این نوع چیدمان و دسته بندی لذت می‌بریم الهی که همواره آگاهی های خداوند به قلبت روانه باشد

    استاد جان من با نتایجم نتایجی قابلِ مشاهده به رسم سپاسگزاری از لطف های شما خواهم گفت درآینده ای نزدیک انشاالله به لطف خدای مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  7. -
    سمانه امینی گفته:
    مدت عضویت: 966 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام استاد جان ومریم جان

    چه قدر آگاهی های این فایل بی نظیر بود ان قدری که این فایل راچند بار گوش دادم تا به خوبی متوجه تمامی صحبت‌های استاد بشوم اولین نکته درباره تجسم بود اینکه ما روزانه در حال ارسال فرکانس‌هایی هستیم که از باورها باورهایمان نشئت می‌گیرد در واقع باورها چیزی جز تکرار یک سری افکار درباره موضوعاتی نیست و هرچه را که ما باور داریم تجسمشان هم می‌کنیم در ذهنمان بارها و بارها تصویرشان را خلق می‌کنیم و یا بهتر بگویم خود من بیشتر از آنچه که نمی‌خواهم برایم اتفاق بیفتد فکر می‌کنم و تجسم می‌کنم اما خب چیزهایی که نمی‌خواهم همان اتفاقاتی است که مربوط به گذشته است و یا ورودی‌های معیوب که قطعاً با ورودی های مثبت می‌توانم تغییر رویه دهم و مهم‌ترین و کلیدی ترین نکته برایم این بود که اتفاقات همواره در حال تغییر هستند این فرکانس‌های ذهنی من است نسبت به اتفاقات ،هر آنچه نادلخواهم بوده در گذشته می‌توانم تغییر دهم برای هم اکنونونم آن هم با کانون توجهم با ورودی‌های مناسب و دلخواه شدنی است و هرآنچه که میخواهم دعوت کنم از این به بعد هم می‌توانم به همین روش انجام دهم..

    نکته دیگری از فیلمی که استاد نشانمان داد برایم این بود :چقدر زیبا استاد با اتفاقات و شرایط یکی نمی‌شود البته باید بگویم شرایطی که می‌داند موقتی است و دائمی نیست شرایطی که خودش را لایق آن شرایط نمی‌داند اما به زیبایی یکی می‌شود با احساس خوب با لذت بردن با شادی همه این‌ها ما را نزدیک می‌کند به مداری که منبع حضور دارد و نعمت‌ها و برکت‌ها سرازیر می‌شوند به سمت ما

    _

    من برای خلق اتفاقات دلخواهم باید تعهدی طولانی مدت دهم که مراقب ورودی‌هایم و کانون توجهم باشم چرا که این خود من هستم زندگیم را خلق می‌کنم و برای تجربه اتفاقات مورد دلخواهم باید فرکانسی قوی همواره در حال ارسال باشد فرکانس‌ها بدین گونه عمل نمی‌کند که به سرعت آنچه را که فرستاده‌ام تجربه کنم و ببینم باید همواره در حال ارسال فرکانس‌هایی باشم ازجنس و اساس آن چیزهایی که میخواهم خلق شوند…

    خدایا از ممنونم، تو هر بار توان درک آگاهی ها را به من می‌دهی و تو هستی مرا هدایت می‌کنی تونستی خدای بزرگ آرزوها را شور واشتیاق ها را در وجودم قرار می‌دهی سپاس

    مریم عزیزم واقعا ازتو ممنونم که این ویژگی منظم بودنت مایه خیرو برکت تنها برای خودت نشده بلکم ما داریم از این نوع چیدمان و دسته بندی لذت می‌بریم الهی که همواره آگاهی های خداوند به قلبت روانه باشد

    استاد جان من با نتایجم نتایجی قابلِ مشاهده به رسم سپاسگزاری از لطف های شما خواهم گفت درآینده ای نزدیک انشاالله به لطف خدای مهربان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  8. -
    زهرا دوستعلی گفته:
    مدت عضویت: 1049 روز

    سلام

    وای خدای من ترکیدم

    قربونت برم مریم جون که علاقه داری هر چیزی که خودت میبینیو باهاش کلی حال میکنی رو با ما هم به اشتراک بذاری. من عاشقتم دختر، عاشق عشق و سخاوتی که به استاد و ما داری، سپاسگزار اینکه بهشت ما رو بهشتیتر میکنی

    از این همفکرانسی چقدر لذت میبرم

    از خدای بینظیر خودم از قوانین بیتغییرش

    و قطعا تو تبدیلی در سنت الهی نخواهی یافت

    من مدتیه که تنهام، وقت بیشتری دارم، مسائلم خیلی راحت حل میشن، سپاسگزارترم، آرامش بیشتری روی خودم کار کنم.

    این فایل برام خیلی زیر و رو کننده بود یادم انداخت چه نتایج بی نظیری از دوره با شکوه 12 قدم گرفتم، که بعد از 2 ماه وارد شدن به این دوره، عزت نفس رو هم خریدم.

    که نتایج ملموسش خیلی کمتر از نتایج و تغییراتیه که من در درون خودم، در اعماق وجودم حس میکنم

    خیلی لذتبخشه، بچه ها، ادامه بدین، این مسیر، راه بهشته.

    من بعد هفت ماه و کار کردن 4 تا قدم و دوره عزت نفس دارم اینا رو میگم، ببینید وقتی چند سال بگذره و تکامل طی بشه، چه اتفاقاتی میفته،

    خدا جون، خدا، فکر کردن بهش هم شعف بر انگیزه،

    میبوسمتون استاد،

    میبوسمتون مریم بانو

    میبوسمتون بچه ها

    و استادم، مریم جون و تک تکتونو در آغوش میفشرم

    به امید خدایی که در فلوریدا ما رو دست در دست هم بذاره،

    به امید اون روز که خیلی نزدیکه،

    و تو چه میدانی شاید ساعت نزدیک است.

    من میخوام دوره ی احساس لیاقت رو بخرم، چون فهمیدم پاشنه آشیلم همینه، به زودی میام و از نتایج کوانتومیش میگم

    این کامنت از قلم خدا بر صفحه ی من جاری شد

    جاری باشید بچه ها، جاری باشید که رمز تکامل همینه،

    جاری باشید که خدا عاشقمونه

    این کامنت هدیه به شما عشقای دلم

    عاشقتونم

    در آغوش حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  9. -
    الی ش ن گفته:
    مدت عضویت: 1536 روز

    سلام خانم شایسته عزیز و استاد گرانقدر

    من دیشب به صورت اتفاقی به این فایل هدایت شدم و امروز متوجه شدم یک گام جدید با عنوان خانه تکانی ذهن شرو ع کردید.

    من اول با این فایل شروع کردم چون مدتی هست که در حال تجسم بر روی اهداف هم هستم.

    که نیاز به هوش و سرمایه داره و من ذهنم درگیر بخش یرمایه اش بود ولی بعد از آگاهی به موضوعاتی که از جانب شما فرا گرفتم متوجه شدم که خود اصلی من باید تغییر کنه و البته مفهوم تجسم همان طور که شما گفتید فک می کردم باید به صورت خاص باشه ولی الان هر لحظه در حال مطالعه ذهنم که پرت میشه به صورت آگاهانه تغییرش می دم.

    تمام حس ها مو پذیرفتم اینکه طبیعی تغییرات حسی داشته باشیم مهم تغییر حس نسبت به زمانی که طول میکشه. من در مسیر مهاجرتم و تقریبا سه ماه هست که تمرکز کردم بر کارهام و ایجاد تفکر مثبت و در این مسیر نشانه و تغییرات کوچک ولی با ارزشی داشتم. قبلا یه فایلایی دیدم که خانم شایسته و استاد باید آزمون رانندگی می دادند و تمرین تمرکزی که داشتند و یا مسابقه شنای استاد با دوستشون. چند روز پیش هم من آزمون ماک اسپیکینگ داشتم خیلی آروم شدم تمرکز کزدم و نتیجه شد 7-7.5 قبل آزمون با خودم گفتم همه چی و فراموش کن یه تست اهمیتی نداره که چی بلدی مهم اینکه تو آزمون با اعتماد بنفس باشی و کلمات و درست ادا کنی و جواب داد. فرداش دو باره داشتم و لی اینبار ترس ورم داشت نتونستم تمرکز کنم و همش تو ذهنم درگیر بودم که می شود و یا نه دو باره نمره 7.5 تکرار کنم ولی خوب نشد و اولش دمپ بودم ولی زود جمع کردم خودمو با استادم در میان گذاشتم و گفت این 6 که گرفتی یعنی 6 در استانه ی 7 تو تو گلوگاهشی نوسان داری باید ثابتش کنی حالم بهتر شد این دو تضاد نشون داد که من تلاش ام داره نتیجه می ده. هرچند استادم گفت امکان ش هست اولی اشتباه کرده باشه ولی من مطمعنم درسته.

    از وقتی به این آگاهی ها رسیدم حالم خوبه اهمیتی نداره چی. الان تو مرحله اینم فرار های ذهنی واهمال کاری هامو ارتقا بدم فاصله بین فکر و عمل.

    ممنون از آگاهی های ارزشمندی که با عث تحول حال درونم شده.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    اسماعیل جعفری گفته:
    مدت عضویت: 835 روز

    بنام خدای مهربان هدایتگر ما

    سلام استاد عزیزم و خانم شایسته نازنین

    و دوستان هم فرکانس ارزشمند

    اول از همه چی هم زمانی های رخ داده من داشتم دوره دوازده قدم کار میکردم دقیقن در قدم 2 جلسه 2 بودم واااا خدای من چی هم زمان های و میخواستم تمرین رو انجام بدم که این خدای من هدایت کرد از ترقی بچه های سایت پیامک دیدگاهش اومد که در این فایل آمده برام که این تمرین رو جدید بگیرم عجب دوره دوازده قدم خدای من شکرت که منو هدایت کردی به این دوره فوق‌العاده عالی. خدای من خیلی خوشحالم که تورو بهتر درک میکنم و احساسی که خداوند در زندگیم وجود داره و این لایف خودش ادامه قدم 2 جلسه 2 هستش و قانون جسم رو کاملش کرد استاد چقدر خوب قوانین رو درک کرده و استان اونجایی گفت که اگر تنها شدی این یعنی داره قوانین جواب میده برات و من الان که تنهای تنها هستم از وقتی که دوره رو شروع کردم تنهای شدم و شبا هم تنها هستم که با تمرکز روی دوره کار کنم و با خودم خیلی حرف میزنم و استاد این حرف رو زد ایمانم به قوانین خداوند پیشتر شد و یک جایی مشغولم هستم مزایای دارد که از غذا گرفته تا همه چی برام رایگان هستش و حقوقم میده هم برای روز و هم شب که شبا هیچ‌کار انجام نه میدم که دستانی خداوند هستن و آدم های نازنین و به قول خداوند دل هایش رو نرم می‌کنه و برای قبلاً من این تنها باشم رو تجسم میکردم چون خونه بودم و خیلی حواسم پرت میشد سروصدا بود و الان میتونم با تمرکز کار کنم روی افکارم.

    خدای من سپاسگزارم که قوانین تو جواب میده و دوست دارم در این تنهای ها روی ذهنم و افکارم کار کنم تا باورم و ایمانم به قوانین خداوند پیشتر و پیشتر بشه و بهشت رو در این دنیا تجربه کنم

    خدای من سپاسگزارم هرروز شرایط زندگیم بهتر و بهتر میشه و احساس خوب اتفاق خوب و با احساس خوب تجسم خلاق خواست ها یم رو تجسم میکنم و احساسم رو خوب و بازم خوب میشه و این یعنی من فرکانس خواسته رو می‌فرستم و این اینقدر تکرار با احساس خوب انجام بدم که جهان برام خلق کنه نمی‌دونم چطوری ؟ چطوری شو من کاری ندارم و من باید اون پایان که به خواستم و آرزوم رسید رو خوب تجسم کنم حسش کنم به دارمش و بقیه کار رو خداوند انجام میده من باید کارم رو خوب انجام بدم و نتایج خودش میاد

    شرایط الان من فرکانس که از قبل فرستادم هست و از شرایط الآنم رو میتونم تعییرش بدم به قول خداوند چیزی که از پیش فرستادی ما فقط فرکانس رو از پیش می‌فرستم و اون فرکانس خوب یا بد زندگی مو خلق می‌کنه و من اینو قبول دارم که شرایط الآنم رو خودم خلق کردم نه هیچ کسی دگه من من بودم و میتونم تعییرش بدم و نتایج رو بهترش کنم با احساس خوب تجسم خلاق رو انجام بدم وقتی که احساسی آرامش و حالم خوبه خدای من سپاسگزارم که منو به راهی راست مستقیم هدایت کردی

    خوشحالم که در این سایت توحیدی هدایت شدم و بچه‌ها سایت از همه جا فرق دارن با خدا آشنا شدن اونم درست خداوند رب العالمین

    در پناه الله یکتا شاد موفق باشد

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای: