live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق - صفحه 33

732 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابراهیم گفته:
    مدت عضویت: 1404 روز

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام خدمت اساتید عزیزم و همراهان بهشتی

    بچه که بودم قدرت تجسم زیادی داشتم،یعنی همه تو بچگی خیلی تجسم میکنیم نا خودآگاه .

    هر چه که بزرگ شدم ذهن که وارد کار شد از قدرت تجسم ام کاسته شد تا جایی که الان برام تجسم راحت نیست.

    قانون اینه که در بعد غیر جسمانی همه چی وجود داره و تو و من در فضای تجسمی میتونیم اونا رو برداریم و بچینیم و اگر فرکانس پایدار باشه اون وسیله خلق میشه.

    جهان ما بازتاب افکار ماست و افکار ما ورودیهای ماست و یکی از ورودیها ورودیهای تجسمی است.

    هر چه که می‌خواهم رو تجسم میکنم و اونا پدید میاد.

    در بازه کوچیک و برای یه چیز قابل درک سریعتر بدست میاد.

    خداوند کریم این قدرت رو به ما داده.قدرت خلق زندگی خودمون.

    خدایا شکرگزارم که قدرت خلق زندگی خودم رو بدست خودم دادی.

    وقتی قدرت دست خودمه ،دیگه شرک معنی نداره .فقط یه چیز میمونه و اونم ارتباط گرفتن درست با خدای درسته و فهم و درک این مسئله!!!

    دنیا دنیای فرکانس و ارتعاشه .الله انرژی مطلقه که صاحب همه چیزه.الله همونه که صاحب دنیا و 7 آسمانه،صاحب آخرته،صاحب کهکشان‌ها و…..

    قدرت الله مطلقه،ولی رحمانیت الله عامه.او رحمان و رحیمه .سبوح قدوس رب الملائکه و الروح ،سبقت رحمه غضبه.

    به خودتون بنگرید و فکر کنید ،نطفه ای بی ارزش و بد بو ،با تکامل رسیده به این تن شریف و زیبا.آیا این جز قدرت الله است؟نفس میکشیم،قلب میزنه،خون جاریه،سلول به سلول در حال ساخت و سوخت و سازند،چشم میبینه،گوش میشنوه،قلب درک میکنه ،ناخن رشد میکنه،مو رشد میکنه،ماهیچه ساخته میشه،پوست عوض میشه،میلی متر به میلی متر بدنت معجزه است معجزه پشت معجزه

    این همون خداییه که اول و آخره و ظاهر و باطن.

    این همون خداییه که همیشه میمونه.

    این همون خداییه که راه رشد و گمراهی رو معلوم کرده

    ببینید ما چقدر مورد لطف الله مهربان بودیم که این همه نعمت به ما داده.

    الهی شکررررت

    تمام ابزارها دست ماست تا خودمون رو به بهشت برسونیم و در طرف مقابل شیطان فقط نجواست.

    حواسمون جمعه کارمون باشه شیطان چیزی رو نمیتونه پدید بیاره فقط نجوا میکنه و الله پدید آورنده همه چیزه.

    رب من دستم را بگیر تا از زیر یوغ شیطان بدر آیم و آزاد شوم.

    سپاسگزار استاد عزیزم هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 18 رای:
  2. -
    سعیده شهریاری گفته:
    مدت عضویت: 1295 روز

    بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِیمِ

    فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَلَٰکِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ۚ وَلِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ

    شما آنان را نکشتید، بلکه خدا آنان را کشت. [ای پیامبر!] هنگامی که به سوی دشمنان تیر پرتاب کردی، تو پرتاب نکردی، بلکه خدا پرتاب کرد و مؤمنان را از سوی خود به آزمایشی نیکو بیازماید؛ زیرا خدا شنوا و داناست.

    =======================================================================================

    سلام به استاد عباسمنش عزیزم

    سلام به استاد شایسته جانم

    سلام به دوستان عزیز توحیدی من در غار حرا

    حقیقت اینکه،اصلا قصد نداشتم دوباره زیر این فایل کامنت بزارم و مشغول کارهای خودم بودم،ولی یک انرژی مدام در قلبم تکرار میکرد برو بنویس،برو هرچیزی که بهت میگم رو بنویس،برو این چیزهایی که داری میشنوی رو بنویس.

    منم تسلیم شدم و همه چیز رو رها کردم،وضو گرفتم،از قرآن طلب هدایت کردم و نشستم پشت لپ تاپ…

    حالا منم و این کیبورد و چیزهایی که گفته میشه و نوشته میشه…

    این روز ها یک درخواست واضح از خدا داشتم!

    من میخوام دوباره یک ارتباط با کیفیت باهات برقرار کنم،میخوام دوباره صداتو بشنوم،میخوام دوباره باهات عشق بازی کنم،خدایا احساس میکنم گمت کردم،دلم برات تنگ شده،دلم برای یک ارتباط سالم و نورانی و عاشقانه خیلی تنگ شده!بهم بگو!بگو کجارو دارم اشتباهی میرم!

    دوتا الهام واضح بهم شد:

    از مسیر سپاسگزاری خارج نشو!

    سرت رو شلوغ نکن!

    بعد میتونی دوباره با همون کیفیت باهام ارتباط برقرار کنی.

    امروز سومین روزمی که به لطف الله تونستم ارتباط قوی تری رو برقرار کنم،صداش رو واضح تر بشنوم،قلبم آروم تر بشه و احساس رهایی بیشتری داشته باشم.

    به همون دوتا دلیل!

    هم توی این چند روز بیشتر تونستم برای نعمت های زندگیم بیشتر سپاسگزاری کنم.

    هم مثل اصحاب کهف یک غار تنهایی برای خودم درست کردم و این چند روز کلی با خدا پیاده روی کردم،توی شهر!توی طبیعت!توی آرامگاه….

    نمیدونم چرا دارم اینارو مینویسم ولی وقتی میگه بگو،من فقط باید بگم چشم!

    بچه ها!

    آدمی داره این حرف هارو بهتون میزنه که تنها دوستانش بیرون ازین سایت،شایسته ترین شاگردهای استادن!

    آدمی داره این حرف هارو بهتون میزنه که همین الان 18 هزار نفر توی اینستا منتظرند که براشون از قرآن و قانون تولید محتوا کنم!

    آدمی داره این حرف هارو بهتون میزنه که پاسخ مستقیمش از استاد ازطریق ایمیل رو اسکرین شات گرفته و گذاشته روی صفحه ی گوشیش و اون رو روزی صدبار میخونه و میبوستش!

    آدمی داره این حرف رو بهتون میزنه که خدا بهش آزادی زمانی کامل داده،کارت بانکی ای بهش داده که بقیه بدون هیچ درخواستی،کارتشو شارژ میکنند و تازه میگن امروز به این علت انقدر پول ریختم ببخشید!فردا دوباره برات واریز میکنم!

    آدمی داره باهاتون صحبت میکنه که همین الان کانتکت گوشیش پر از شماره های انسان های توحیدی،موفق و ارزشمنده که میتونه ساعت ها درمورد خدا،قرآن و قانون باهاشون حرف بزنه درحالیکه اون ها هم مشتاقن که صداشو بشنون!

    بچه ها !

    شما رو به خدا!

    هیچ جا دنبال هیچی نگردین!

    فقط توحید!

    فقط خدا!

    به الله ای که میپرستم قسم میخورم احساس خوشبختی فقط توحیده،عشق فقط توحیده،لذت فقط توحیده.

    ثروت داشتن بی نظیره،دوستان توحیدی داشتن عالیه،آزادی زمانی لذت بخشه!

    ولی این ها همه ش ابزاریه که تو توحیدی تر بشی،فقط همین!

    توحید ثروته،توحید رفیق هم مداره،توحید آزادی زمانی و مالی و مکانیه!

    برای همین استاد داد میزنه بچه ها توحید!بچه ها خدا! بچه ها ایمان! بچه ها توکل!

    بدون خدا هیچی بهتون حال نمیده!هیچی!

    با خدا باشی،نتنها همه چیز بهتون میده،که به خاطر خدا از همونا هم میگذری…

    مثل استاد که الان چندماه تک و تنها داره با خدا تو RV عشق بازی میکنه!

    بچسبید به گردن خدا ولش نکنید!

    سوارش دوشش بشید و پایین نیاید!

    به ادا اطوار های شیطان توجه نکنید!

    اون هیچ تسلطی بر شما نداره اگر شما بهش قدرت ندید!

    من هرچیزی که توی زندگیم به دست آوردم از توحید بود!

    هرجا چسبیدم به گردن خدا ولش نکردم،خدا همه کار برام کرد!

    هرجا به ادااطوار شیطان توجه کردم،چک ولگد بی ایمانی خودمو خوردم!

    ذهن جایگاه شیطانه بچه ها!

    به نجواهای ذهنتون توجه نکنید!

    خودتون رو ببندید به فایل های سایت و این ذهن رو از رد پاهای کثیف شیطان خونه تکونی کنید و بزارید قلبتون باهاتون صحبت کنه،بزارید قلبتون براتون تصمیم بگیره،بزارید فرمون دست قلبتون باشه!قسم میخورم هر نتیجه ای که وارد زندگیم شد،از پیروی کردن ندای قلبم بود،هرجا درجا زدم درگیر نجواهای ذهنم شدم!

    یک جمله ی استاد رو 5 بار پشت هم توی دفترم نوشتم:

    بنده ها به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!

    بنده ها به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!

    بنده ها به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!

    بنده ها به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!

    بنده ها به این دلیل زجر میکشند که بی ایمانند!

    خدا به کسی ظلم نمیکنه!

    خدا واسه کسی بد نمیخواد!

    خدا مانع رسیدن تو به خواست هات نیست!

    خدا برات بدبیاری رقم نمیزنه!

    خدا عشقه،خدا نوره،خدا خیره،خدا جانه،خدا جریان رحمت دائمیه!

    از خدا…خودِ خدارو بخواید….خودِ خودش..و بس…

    اون براتون همه کار میکنه!

    اون براتون همه چیز فراهم میکنه!

    اون براتون آدم ها رو میاره!

    چووووون همه چیز اونه ….همه چیز اونه ….همه چیز اونه ….

    من دیگه نمیتونم بنویسم،توانش نیست.

    خدایا همین هارو از من بپذیر،بنده ی ضعیف تو بیشتر از توان نداره…

    خدایا تو دست منو بگیر،تو کمکم کن،تو منو هدایت کن.

    خدایا تو،تموم اون چیزی که هستی که من ازین دنیا میخوام!

    من رو با خودت ایزوله کن!

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 171 رای:
    • -
      فهیمه زارع گفته:
      مدت عضویت: 2982 روز

      بنام الله مهربان

      درود خداوند به قلب پاک وروح بزرگت

      سعیده جان امیدوارم حال دلت عالی عالی باشد

      جالب هست اتفاقا پریشب که بی‌خوابی زده بود به سرم در عقل کل به دیدگاهی که در پاسخ ابراهیم عزیز گذاشته بودی هدایت شدم وآنجا هم از همین الهامت نوشته بودی وبرام جالب بود که چیزی که به منم چند روز قبل الهام شد سپاسگزاری بیشتر بود وکامنت امروزت مهر تاییدی بود بر درستی مسیر ،با اینکه از کامنتت گذشته بودم حسی من رو وادار کرد برگردم وبرات بنویسم

      سعیده جان خیلی خیلی دوست دارم وبا تمام وجودم تحسینت می کنم

      بهترین بهترینها را در هر لحظه از زندگی برایت آرزو می کنم

      یا حق

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1295 روز

        سلام به فهیمه ی عزیزم

        سلام و سلامتی و نور و عشق و‌رحمت الله به جسم و جان وقلب سلیمت

        ازت ممنونم که برام نوشتی رفیق…

        میدونی!کل بازی دنیا همینه!

        از هرچه بگذریم،سخن دوست خوش تر است …

        اصل و اساس و منبع و خوشبختی اونه!

        استاد میگه:

        ما همه ی خواسته هامون رو میخوایم که به احساس خوب برسیم،با رسیدن به احساس خوب،به اصل خواسته هامون رسیدیم،بقیه ش دیگه پاداش اکستراست…

        نمیدونم تونستم توی کامنتم منظورم رو‌خوب برسونم یا نه…چون تو حال و هوای خودم بودم و جمله ها همینجوری نوشته شد…

        این چیز هایی که نوشتم به این معنی نیست که رفیق توحیدی و ثروت و آزادی زمانی بده!

        نه!

        خدا میدونه من چه عشقی میکنم با دوستای ارزشمندم،خدا میدونه چقدر این آزادی زمانی پربرکته،خدا میدونه چقدر حال میده بدون هیچ تلاش و‌تقلایی،پول به سمتت بیاد!

        اما در نهایت میبینی بابا همه ی این ها باهم از طریق توحید به دستت اومده،از طریق سپاسگزاری هات،از طریق خلوت هات با خدا…

        نباید توی مسیر اصل و اساس رو فراموش کنی!نباید بزاری شیطان ذهنت همه چیز رو عادی جلوه بده!فکر‌کنی همیشه همینجوری بوده!

        نبوده! هیچ وقت اینجوری نبوده!

        یک شخصیت توحیدیِ سپاسگزار‌ باعث رسیدن به این نتایج شده،پس رسیدن به مدار های بالاتر،تکرار همون مسیرِ قبلیه!

        تکرارو‌تکرار و‌تکرار…

        و من دارم تلاشمو میکنم که بازهم مثل همیشه روی ریل قرار بگیرم.

        از خدا شخصیت توحیدی تر خواستم!

        به قول استاد شایسته: ولی از مسیر هموار !

        و دارم میبینم چقدر همه چیز داره بهتر و‌بهتر میشه و من هی دارم آسون و آسون تر میشم برای آسونی ها…

        ازت ممنونم که برام نوشتی رفیق

        برات بهترینِ بهترین هارو آرزو میکنم.

        درپناه نور الله،همیشه غرق احساس عمیق خوشبختی باشی.

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 42 رای:
    • -
      رامش فردوسی گفته:
      مدت عضویت: 694 روز

      سلام بر سعیده عزیز (توحیدی ترین )

      امید هر کجای دنیا باشی خوش و آرام باشی

      این کامنت تو اشک از چشمانم جاری کرد چقدر ضرورت به همچو دیدگاه داشتم و میدیدم چه کنم که پیام نتفکیشن مبایل آمد وقتی که کامنت بگذارید برایم پیام میفرسته سایت عاجل به خاندن کامنت ات کردم و نمیدانم که چه کرد این متن با من اشک از چشمانم جاری شد دقیقا همین لحظه ؛

      بچه ها !

      شما رو به خدا!

      هیچ جا دنبال هیچی نگردین!

      فقط توحید!

      فقط خدا!

      به الله ای که میپرستم قسم میخورم احساس خوشبختی فقط توحیده،عشق فقط توحیده،لذت فقط توحیده.

      ثروت داشتن بی نظیره،دوستان توحیدی داشتن عالیه،آزادی زمانی لذت بخشه!

      ولی این ها همه ش ابزاریه که تو توحیدی تر بشی،فقط همین!

      توحید ثروته،توحید رفیق هم مداره،توحید آزادی زمانی و مالی و مکانیه!

      برای همین استاد داد میزنه بچه ها توحید!بچه ها خدا! بچه ها ایمان! بچه ها توکل!

      بدون خدا هیچی بهتون حال نمیده!هیچی!

      با خدا باشی،نتنها همه چیز بهتون میده،که به خاطر خدا از همونا هم میگذری…

      مثل استاد که الان چندماه تک و تنها داره با خدا تو RV عشق بازی میکنه!

      بچسبید به گردن خدا ولش نکنید!

      سوارش دوشش بشید و پایین نیاید!

      به ادا اطوار های شیطان توجه نکنید!

      چقدر آگاهی داشت این فایل نمیتانم بنویسم !

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      آرزو کاظمی گفته:
      مدت عضویت: 515 روز

      سلام به روی ماهت سعیده عزیزم

      واااای چقدر من ذوقمندم خودایااااا

      سعیده خوشگلم

      واوووووو با هر کلمه کامنتت خداوند واضح بهم میگفت:آرزو بهش بگو که سعیده من(خداوند) عاشقتمممم سعیده تو رو دوش من نشستی تو اون بنده توحیدی منی یعنی این جملات همش تکرار میشد….

      سعیده جانم بنده توحیدی الله یکتا

      تووووووو راست میگی ،بنده ها به این دلیل زجر میکشن که بی ایمانند

      باید ایمانمونو نشون بدیم انگار یه کوچولو میری سمتش اون چندین قدم میاد کنارت

      من واضح تو این 3روز بهش رسیدم، یادته دیروز تو کامنت آقا ابراهیم تو عقل کل تو هم پاسخ زیبا گذاشتی من اونجا نوشتم و تعهد یک ماهه دادم که خودمو به قول ابراهیم عزیز از حواشی و فاضلاب بکشم بالا که گلستان رو تجربه کنم خدا رو تجربه کنم

      سعیدههههههه بااااااااورت شاید بشه این 3 روز به جون خود خدا قسم اونقدر منو نوازش میکنه مسیرو بهم نشون میده و منو با وجود تموم چالشا چقدر آروم نگهم میداره ،عینه یه مادر که همش مراقب فرزندشه خیلی هوامو داره

      عاقاااااااا دیروز عصر انگار بهم میگفت همش برام تکرار می‌کرد تو باید تغییر شخصیت بدی و منم انگار به معنی واقعی میخواستم با تک تک سلولهام تغییر کنم اما هاج و واج مونده بودم …

      یه ترس قوی در وجودمم بود گفت تو خود پای در راه بنه و هیچ مپرس

      دلم میخواست از تووو هم نظر بپرسم که من چه کنم در مقابل این الهام …

      یه سر رفتم روانشناسی ثروت بعد احساس لیاقت بعد قانون سلامتی (کامنتشم نوشتم که خیلی دلم میخواست قانون سلامتی رو بخرم و به عقل خودم میگفتم قانون سلامتی و احساس می‌کردم خداوند هم موافقه پولمم کم بودااااااااا

      صبح رفتم سراغ تمرین ستاره قطبی نوشتم نوشتم اما انگار رنگ خدا اینجا کم رنگ بود و در آخر گفتم من تسلیمم در برابر تو یعنی اشک ریختم گفتم من غلط بکنم رو عقل خودم حساب کنم تو تصمیم گیرنده منی تو هدایت کننده منی (برای اولین بار عمیق به خودش سپردم) کاش هیچ وقت یادم نره در تمام کارهام ازش هدایت بخوام

      و دفترمو بستم و نشونه روزمو به عنوان نشونه گذاشتم و الله اکبر همیشه نشونه هام گنگ بودا یا من نمیفهمیدمشون اما من گفته بودم هررررررر چی نشونه بگه من قدمامو بر میدارم مابقی با تو و دقیقا استاد تو فایل مصاحبه 17 گفت اگر میخوای شروع کنی عزت نفس و احساس لیاقت و برای اولین بار من حتی لحظه ای مکث نکردم گفتم من باید پا روی ترسم بزارم

      من باید ایمانمو نشون بدم و دوره رو خریدم

      و من یا خدااااااچقدر آسان این دوره رو واقعا از خداوند هدیه گرفتم همه پولش برا خودم بود ذهنم به شدت نجوا داشت اما محلش نذاشتم

      گفتم کور خوندی من به گفته قلبم گوش میدم و خداوندددددد منو سورپرایز کرد امروز دقیقا من دوره احساس لیاقت رو هدیه الله دیدم و بس

      و میخوام به خودم بگم آرزو تمام حواست باشه رو عقل خودت حساب میکنی یا هدایت الله یادت نره چقدر دوره احساس لیاقت نصیبت شد یادت نره از امروز دیگه باید کارا آسون پیش بره

      سعیده من خیلی ذوقمندم امروز باز احساس کردم یه لول رفتم بالا

      باز از بدنه جامعه جداتر شدم،من هر کاری میکنم فقط برای اینه که خودمو بشناسم و به خدا شناسی برسم

      توی این سایت مفهوم و اصل مهم که توحیده رو واقعیتش از اول مهر فهمیدم که همه چی اونه ،یعنی من هر چی میخورم از شرکه امممممما خداوند خیر دنیا و آخرت رو نصیب آقا ابراهیم کنه که با کامنتشون در عقل کل من با تعهدی که دادم انگار روز به روز دارم بهش نزدیک و نزدیک‌تر میشم (فقط 3 روز از تعهدم میگذره و این همه برکت)

      این حرفها باید نوشته می‌شد برای آرزوی چند سال بعد

      که یادش نره از کجا اومد به کجا رسید

      سعیده جانمممممم نوشته هات روحمو جلا میده نازنینم

      خدایا شکررررت

      خدایاااااا شکررررت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      سینا احسنی گفته:
      مدت عضویت: 835 روز

      سلام به سعیده خانوم عزیز و درجه یک

      هر موقع برام از طرف سایت پیام میاد و مینویسه فعالیت جدید سعیده شهریاری خیلی خوشحال میشم چون میدونم قراره دری از آگاهی به روم باز بشه

      واقعا خدا رو شکر که شما رو فالو کردم تو سایت

      شما فقط فعالیت کنید ما لذت ببریم

      در مورد کامنتتون من هم کاملا موافقم و چند روزی هست اون جمله استاد که فکر کنم تو دوره عزت نفس بود تو سرم مرور میشه

      ایشون میگفتند بچه ها مهم ترین رابطه زندگی شما رابطتون با خداست پس سعی کنید بیشترین سرمایه گذاری رو روی این رابطه انجام بدید و براش روزانه وقت بذارید و اهمیت قائل بشید

      من هم از بعد جلسه دوم عزت نفس که در مورد نجواهای ذهن بود تصمیم گرفتم هر روز سه نوبت صبح و ظهر و شب برای خودم و خدا نامه مینویسم و به زبان خودم صحبت میکنم و واقعا حسم عالی شده نسبت به زندگی و دیگه اون حالت روزمرگی قبل رو ندارم

      به وضوح دارم رفتار متفاوت اطرافیان و احترامی که جهان برام قائل میشه رو میبینم

      توی محل کار همکارم هر موقع میره چایی بریزه میپرسه تو ام میخوری برات بریزم؟

      سرایدارمون هر موقع کسی شیرینی میخره میاره جعبشو بهم تعارف میکنه با کلی عزت و احترام

      شغل من حسابداری هست و در کنارش توی بازار فارکس فعالیت میکنم و بازاری یک عمر تو سرم میزد و کال مارجینم میکرد (صفر شدن حساب) الان مثل باقلوا داره بهم سود میده اونم دلاری

      اعتیادی که حدود 13 سال درگیرم کرده بود رو الان بالای ده روز هست به راحتی ترک کردم و انگار نه انگار که اعتیادی بوده

      هر موقع سوار اتوبوس میشم حتی اگر خیلی شلوغ هم باشه یهویی یه جای خیلی خفن و دنج خالی میشه و میرم میشینم و از منظره بیرون لذت میبرم

      خلاصه که انشالله همیشه سلامت و تندرست باشید و سیمتون به بالا وصل باشه و ما رو هم مستفیض کنید

      فی امان الله

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      زهرا قنبری گفته:
      مدت عضویت: 2102 روز

      سلام به همه وسلام به خودت سعیده جون

      همونی که تو گوشت زمزمه کرد بنویس منو هم بعد از مدتها وادار به نوشتن کرد

      من هم دقیقا چند روزیه احساس گم کردن دارم یه حسی که شما میگید انگار دارید تقلا میکنید مثل یه زمانای حال خوبی که واضح هر لحظه صداشو میشنیدید دوباره بشنوید منم دقیقا همین حس دارم

      نمیدونم شاید همون حسی که محمد (ص) وقتی بهش وحی نشد هم داشت هرچی که هست خیلی احساس وابستگی دارم بهش خیلی دلم میخواد پر رنگ باشه سیم اتصاله قوی بود دقیقا دو سه روزیه کمرنگ شده سعی میکنم با سپاسگذاری به قبل برش گردونم

      امروز گفتم ازش خواستم یه ایه بهم الهام کنه که حالم خوب کنه که دوباره اون احساس خالص بودن ارامشه برگرده ایه اومد لئن شکرتم لازیدنکم

      گفتم چشم و تو دفترم به عنوان ایه روز نوشتمش

      شاید واسه برگشتن به اون احساس همین عجز کافی باشه شاید تقلا کردن فقط داره مارو به خودمون مشغول میکنه که بگو بگو کنیم و اجازه شنیدن به خودمون نمیدیم

      انگار تو یه مداری یه جایی همه باهم گیر کردیم چقدر تجربه های ذهنمون شبیه به همه

      شاید باید برگردیم و از اول احساس لیاقت اروم جلو بریم

      هرچی که هست از خودش هدایت میخوام تا اون ارامشه اون خلوص اون اسک از سر احساس خوب اتصال که به خودت میگی خدایا یعنی همه میتونم اینجوری حست کنن چقدر قشنگی تو اخه

      میخوام اون احساسام دوباره زنده بشه

      تنها خدا برایم کافیست

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
    • -
      سمانه جان صوفی گفته:
      مدت عضویت: 1914 روز

      سلام نازنینم.

      سلام به روی ماه و توحیدیت.

      خوش برگشتی جانِ دل.

      من هر از چندگاهی تو اون یک ماهی که نبودی پروفایلتو چک میکردم ببینم کامنت جدید گذاشتی یا نه.

      ضمن دلتنگی و اشتیاق برای خوندنت، احترام میذاشتم به انتخابت و خلوت گزینیِ اگاهانه و خود خواسته ات.

      الحمدالله که الان برگشتی.

      یادمه اولین باری که اسمت رو تو ایمیلم دیدم چشمام ذوق کرد که به به سعیده برگشته، آخ جون کامنت…

      و تو سپاس گزاری روزانه ام نوشتم سعیده جان شهریاری برگشته.

      میدونی چیه؟

      جات تو 5 تا کامنت برتر صفحه اول سایت خالی بود، الان خوشحالم که برگشتی خونه…

      چه تعبیر قشنگی…

      تو برگشتی خونه…

      فکر کنم اتصالِ ما به سایت و کامنت خوندن و نوشتن، یکی از بهترین راه های موندنمون تو مسیر رشد و بهبوده.

      نمیگم تنها راهه، میگم بهترین راه…

      وگرنه خود استاد هم میگن راه رشد فقط از طریق ایشون نیست.

      ولی خب با هر انسانی، یه راه و روشی سازگارتر و مفید تره.

      برای من حضور در سایت خیلی دلچسبه و شارژم میکنه.

      خب بذار بگم این کامنتت چیه برای من.

      ان شاالله ما در تدارک سفر هستیم و یه سری نجوا دارم از چیزهایی که توی سرمه و نمیخوام بازشون کنم…

      حافظ جانم لالا کرد و نشستم رو تختمون کاغذ و دفترمو اوردم که بنویسم با خدا.

      شفاف

      با جزییات

      با ریزبینی و دلی و صمیمی…

      و قبل شروع یه لحظه موبایلمو برداشتم گفتم خدایا از طریق کامنتها باهام حرف بزن.

      (چند ساعت پیش تسلیم شدم و گفتم باشه ذهنم داره سختش میکنه و منو میترسونه، باشه پس من باید روشمو عوض کنم، رها میکنم، میسپرم به خودش)

      اول کامنت اقا ابراهیم اومد جلو چشمم.

      که دیشب خوندم ایشونم میره شیراز.

      و کامنت بعدیشون اینکه:

      1- از حاشیه دوری کن.

      2- سپاس گزار باش.

      تا اینجا عالی.

      بعد کامنت فاطمه جان که تو مدارش نبودم و اجازه دسترسی ندارم چون قدم 8 بود.

      بعد کامنت تو رو دیدم …

      الحمدالله که دسترسیم باز بود…

      و تو به اجازه ی رب، از توحید نوشتی…

      کل کامنت مخصوصاً اینا مال منه:

      اون براتون همه کار میکنه!

      اون براتون همه چیز فراهم میکنه!

      اون براتون آدم ها رو میاره!

      به همسرم چند ساعت پیش میگفتم:

      چرا من حافظ رو میبینم و میفهمم خدا از یه سلول تبدیلش کرده به این وجود نازنین و کامل و سلامتی که الان تو بغلمه.

      ولی وقتی پای ثروت میاد وسط انقدر دیر باور و سخت باورم؟

      خدایا من شرمنده تم، مشکل از درک و باور حقیر منه.

      وگرنه بزرگیِ تو بارها و بارها بهم اثبات شده.

      میخوام این دفعه با چالشهام چشم تو چشم شم.

      نترسم.

      ببین، همین الان نشونه اومد:

      همسرم الان بدون اینکه بگم برام چایی لیوانی بزرگ اورد با خرما…

      دقیقا همونی که من میخواستم و از دلم رد شده بود…

      این کار کیه؟

      میدونیم کار کیه.

      الهی شکرت.

      سعیده جان

      مرسی که میای و مینویسی.

      مرسی که با خودت خلوت میکنی و توحیدی تر میشی.

      مرسی که دوست بی نظیری هستی برای همه مون.

      مرسی که با مثال و جزییات کاربردی مینویسی و الگوی خوبی هستی.

      مرسی که هستی.

      بذار یه چیزی رو بگم بهت.

      من این مدت گاهی فکر میکردم مدرسه بچه های نازنینت چی شد؟

      کجا ثبت نام شدن.

      چون تا لحظه اخر شهریور هنوز منتظر هدایت الله بودی.

      بعد به خودم میگفتم یه طوری شده دیگه، حتما خیره…

      میدونی چیه سعیده

      من گاهی خیلی شتاب دارم

      باید بفهمم تکلیفم چیه، و چی میشه.

      انگار نمیتونم صبر کنم و رها باشم…

      انگار خیلی سختمه صبر کنم تا هدایت بیاد…

      آخه میترسم خراب شه، طبق برنامه جلو نرم، عقب بمونم…

      حافظ بیدار شد، اومدم بهش شیر میدم و مینویسم همچنان:)

      برای دیگران از دور راحته ادم بگه صبر کن یا هر چی، ولی وقتی پای خودم و افکار و عملکردم میاد وسط ورق برمیگرده…

      سوال من ازت اینه:

      تو چطوری صبر میکنی تا هدایت بگه.

      صبر میکنی و شتاب زده اقدام نمیکنی؟

      اصلا از کجا میفهمی اون اقدامت ناشی از شتابه یا خودش یه ایده و هدایت از خداست.

      من تو این قضیه گیر دارم…

      ماچ بهت.

      فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

      الهی شکرت

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 26 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1295 روز

        سلام به سمانه ی عزیزم،سلام به روی ماه حافظ جانم که هر بار عکسشو نگاه میکنم دلم براش قنج میره!

        سمانه ی عزیزم،مرسی که انقدر خوبی،باشه!؟

        اون زمانی که من توی تعهد توحیدی بودم،نمیدونی کامنت هایی که میزاشتی چقدر بهم انرژی میداد،دعا میکنم نورِ اون انرژی ها صدها برابر بشه و به زندگی قشنگت برگرده.

        ازت ممنونم که برام نوشتی،سوالت خیلی قشنگ و به جا و کاربردی بود،میخوام با فراغ بال بهش پاسخ بدم،انگار اینجا یک صفحه از دفتر مشق خودمه،پس احتمالا باید یک کامنت طولانی بشه:))) پیشاپیش هشدارش رو بهت دادم!

        اصلا بیا یک کاری کنیم…یک تصویر قشنگ برات میسازم که خوب تصورش کنی،فکر کن من و تو تو ساحلِ دامون جزیره ی کیش اومدیم لب دریا،یکی از سواحل ثروتمندنشین جزیره،پر از احساس خوب و انرژی مثبت….احتمالا حافظ جان هم با باباش رفته دور دور!

        دقیقا کنار یک درخت انجیر معابد،روی شن های صاف و ریز ساحل،یک میز و دوتا صندلی هست،و ما اونجا نشستیم،تا چشم کار میکنه دریای زیبای جنوب و آبی که مثل قطره ی اشک زلاله و میشه راحت کفِ دریا رو دید….

        یک نسیم خنکی روی صورتمون میوزه و نزدیک های غروب خورشیده،نمیدونم تجربه ش رو داشتی یا نه…ولی تو ساحل جزیره نشستن و غروب خورشید رو نگاه کردن شبیه اینکه دقیقا لبه ی کره ی زمین نشستی و درحالیکه داری پاهاتو تکون میدی و از فضا لذت میبری،غروب خورشید رو هم به نظاره نشستی….

        حالا بیا باهم حرف بزنیم :)) حرف هایی از جنس نور و توحید و خدا …که روحمون توی این فضا به پرواز دربیاد . . .

        بیا باهم چندتا قانون رو مرور کنیم:

        جهان مثل آینه عمل میکنه،به محض اینکه تو دستت رو بیاری بالا،آینه هم دستشو میاره بالا!همون لحظه!بدون هیچ تاخیری!

        صبر به معنای ثبات فرکانسیه،یعنی راحت شدن با یک مدار جدید و تثبیت باورهامون

        ایمان به غیب،توکل،بخش زیادی ازین مسیره،ما نمیتونیم یک شبه ها باورهامون رو تغییر بدیم،در نتیجه باید ایمان داشته باشیم که روندی که داریم روی خودمون کار میکنیم به زودی به ثبات فرکانسی میرسه و باور به صورت بنیادین تغییر میکنه و بعد همون لجظه جهان مثل آینه به باور جدید ما پاسخ میده

        ما تموم خواسته هامون رو میخوایم که به احساس خوب برسیم،با توجه به نکات مثبت و شکرگزاری،ما به اصل خواسته هامون میرسیم،بقیه ش دیگه پاداش اکستراست و در ادامه ی مسیر به ما داده میشه

        در نتایج مالی،همه ی ما یک توهمی داریم!یک بیل میزنیم انتظار داریم یک خونه باهاش ساخته بشه،درحالیکه ما نمیتونیم یک شبه باورهامون رو تغییر بدیم وهمچنین نمیتونیم عملکردمون رو در راستای باورهای جدید عوض کنیم

        ما نباید نتایج مالیمون رو با هیچکس مقایسه کنیم،چون همه ی ما آدم های متفاوت با گذشته و خانواده های متفاوت هستیم و ممکنه یک نفر در بحث ثروت مقاومت کمتری داشته باشه و خیلی زودتر بتونه دریافتش کنه،یکی مقاومت بیشتری داشته باشه و باید بیشتر روی باورهاش کار کنه،همه ی ما از یک خط فرضی شروع نمیکنیم ولی باید ایمان داشته باشیم که این مسیر قطعا جواب میده،به چه اندازه؟!به میزانی که ما روی شخصیتمون کار میکنیم

        ما باید هدف پشت خواسته هامون رو به خداوند عرضه کنیم و بعد اجازه بدیم که اون مارو به اون هدف برسونه،تسلیم باشیم و بدونیم داریم برای رسیدن به خواسته هامون از چه قدرتی استفاده میکنیم.

        ما باید بدونیم که نمیتونیم تموم شرایط رو کنترل کنیم،اگر آدمی هستیم که میخوایم همه چیز رو خودمون کنترل کنیم،ما زندگی سختی خواهیم داشت،پس ما باید فقط اون چیزهایی که سمت خودمون هست رو انجام بدیم و اون جاهایی که تحت کنترل ما نیست،به خداوند بسپاریم

        هدایت کاملا شخصی سازیه و با توجه به شخصیت و هدف های هر فرد،بهترین مسیر رو بهش نشون میده،ما باید فراغ ازینکه بقیه از چه مسیری به خواسته هایی رسیدن،به ندای قلبمون اعتماد کنیم و اجازه بدیم فرمون دست اون باشه

        اغلب اوقات وقتی فرمون دست هدایت قلبیه،اوضاع نودونه درصد عالی و پرفکت پیش میره،اما یک درصد ممکنه تو جایی بری که فکر میکنی ناخواسته ست ولی اونجا همون مرحله ای که تو بایدایمان نشون بدی و با کمک الله اون مرحله رو بگذرونی تا شخصیتت رشد پیدا کنه و بتونی راحت به خواسته هات برسی.

        ما به خواسته هایی زودتر میرسیم که نسبت بهشون خیلی رهاتریم و به چگونگیش فکر نمیکنیم!درواقع برامون باورپذیره!

        ایمان به هدایت،به صورت تکاملی رشد میکنه،حتی حضرت ابراهیم با تکامل و قدم به قدم خلیل الله شد،باید از خواسته های کوچیکتر تسلیم بودن وپیروی از جریان هدایت رو تمرین کنیم،بعد نتیجه هارو که میبینیم، هم شیرینیش میره زیر دندونمون،هم ایمانمون قوی تر میشه برای تسلیم بودن در رسیدن به خواسته های بزرگتر

        درمورد خواسته هامون،باید بشینیم بنویسیم چه چیز هایی در کنترل ماست و چه چیز هایی در کنترل ما نیست!در مورد چیزهایی که به ما مربوطه تلاش کنیم بهترین خودمون رو ارائه بدیم و درمورد چیزهایی که به خدا مربوطه ایمان داشته باشیم اون کارش رو عالیتر از ما انجام میده

        جنس هدایت،و ندای قلبی پر از آرامشه،یک احساسی که چرایی توش نیست،عجله و بدو بدو نداره،یک اطمینان باهاش هست که فارغ ازینکه اون بیرون چه خبره،این کار رو باید انجام بدم.

        خبببب!

        فکر میکنم اون چیزهایی که باید به طور خلاصه میگفتم رو گفتم،حالا برسم به سوالت درمورد مسئله ی خودم…

        بیا برگردیم به 3 سال پیش،همین روزها …

        من داشتم خیلی خوب روی خودم کار میکردم که هدایت اومد بچه هاتو بفرست پیش مادرت…

        اولش مقاومت کردم بعد هدایت واضح و واضح تر شدو میگفت اگر میخوای به خواسته هات برسی باید بفرستیشون!

        دیگه من تسلیم شدم و پرونده شون رو از پیش دبستانی گرفتم و بردمشون گرگان!

        چه اتفاقی افتاد؟!

        ما هدایت شدیم به یک پیش دبستانی خیلی خوب،نزدیک خونه مادرم اینا،که حتی مدیرش از آشناها بود،درحالیکه من قبلش روحمم خبر نداشت!

        اینجا یک پله ایمان من بیشتر شد که پس اگر من به الهامتم اعتماد کنم و انجامشون بدم،مابقی کارهارو خدا انجام میده!

        بهار 1401شد،پروسه ی انتقالی به خاطر ترمز های ذهنی من استپ خورد،من هیچ ایده ای نداشتم که چی قراره بشه،پس بچه هارو برگردوندم فریدونکنار پیش خودم و برای کلاس اول ثبت نامشون کردم.

        (انشالله حافظ جان بزرگ بشه متوجه میشی،سر ثبت نام کلاس اول خیلی ملت دقیق عمل میکنن،دنبال یک مدرسه ی پرفکت،یک معلم پرفکت و زودتر ثبت نام کردنن…ولی بازم من به نسبت رهاتر بودم.)

        خب داستان اینجوری پیش رفت که در الهامات باز شد گفت این ترمز های ذهنی رو بردار و همچنین بچه هاتو دوباره بفرست برن!من میگفتم خداایااا ،بیخیال!من این مدرسه ی خوب رو پیدا کردم،پرونده شون رو گرفتم از سیستم وفلان…اون میگفت باید بفرستی!

        من دوباره بچه هارو فرستادم در حالیکه هنوز اثری از موافقت انتقالی نبود!

        مادرم بردشون یک مدرسه ی دولتی نزدیک خونشون ثبت نام کرد،درحالیکه من نه چیزی از مدرسه میدونستم نه معلم هاش…

        چه اتفاقی افتاد؟!

        یکی از دوستان مادرم،زنگ میزنه حال و احوال،چیکار میکنی و فلان،خبر دخترهارو میگیره،مادرم میگه هیچی فعلا پیش منن و فلان مدرسه ثبت نامشون کردم!بعد دوست مادرم میگه اتفاقا معاون اون مدرسه،فامیل منه،الان زنگ میزنم بزارنشون تو کلاس فلان معلم که خیلی خوبه!

        بدون اینکه من قدم از قدم بردارم،نیلا نیکا توی مدرسه ی خیلی خوب،با یک معلم عالی که همه تلاش میکردن بچه هاشون توی اون کلاس باشه،کلاس اول رو عالی گذروندن…

        این وسط هم از پروسه ی رقم خوردن انتقالی من و انصراف از کارم که کاملا با خبری!

        خب من طبق الهام قلبیم رفتم کیش و اون اتفاقات بعدش افتاد!

        تا زمانی که فکر میکردم من باید کیش بمونم،خیالم راحت بود که دخترخاله م اونجا معلم کلاس دومه،درواقع خدا پلنش رو از قبل جور کرده بود …

        ولی مسیر طور دیگه ای پیش رفت و الهاماتم بهم گفت ماموریت تو اینجا تمومه و باید ازین کار بیای بیرون…خب من کار سخته رو انجام دادم ولی چون توی مسیر پرمقاومت ذهنی بودم و فشار های اطرافیان،نمیتونستم صدای قلبم رو بشنوم که برگردم کیش یا شمال بمونم….

        دقیقا اواخر شهریور بود که دیگه تصمیم گرفتم فعلا شمال بمونم تا از این مسیر پرمقاومت بیام بیرون و مدرسه ی نیلا نیکارو هم از اول خداسپاری کرده بودم که بهترین اتفاق بیفته براشون و بخاطر نتایج قبلی خیلی رها بودم.

        ببین اینجا چه اتفاقی افتاد!

        سبحان الله…

        دقیقا سه چهار روز قبل شروع مدرسه،مادرم میره برای ثبت نام تو مدرسه ی قبلی،اونا هم خیلی با روی خوش میگن اشکال نداره،پرونده ش از قبل هست و اوکیه و نگران نباشید …

        توی مسیر مادرم،مادر یکی از بچه های سال اول رو میبینه و متوجه میشه که اون خانوم رفته کلی تحقیق کرده و بهترین معلم کلاس دوم رو توی این مدرسه پیدا کرده!!!!و بعععععد یک پولِ اضافه داده به کادر مدرسه، برای اینکه دخترش توی اون کلاس باشه!و بعععععد گفته چون دخترم نیلانیکا رو خیلی دوووست داره،باید اوناروهم توی این کلاس بزارید…

        الله اکبر این همه شکوووه!الله اکبر این همه جلااااال ….

        گرفتی چی شد سمانه جان؟!

        خدا یک کاری کرد که بدون اینکه من قدم از قدم بردارم نیلا نیکا رفتن تو کلاس بهترین معلم کلاس دوم!

        اینه قدرت توحید!اینه قدرت تسلیم!

        اینارو به الله قسم به خودم میگم!به خودم میگم!

        اینارو باید بزارم جلوی چشمم…بگم ببیین…

        ببین وقتی رها بودی،تسلیم بودی و اجازه دادی خدا همه ی کارهارو انجام بده،چقدر کارها عالی پیش رفت …

        اینا یک چشمه از قدرت خدا توی زندگی کنه،بقیه ش رو که اصلا خودم بهش فکر میکنم دیوانه میشم…خدا…سمانه جان…فقط خدا …بغلش کن و رهاش نکن و همه چیز رو بسپار به خودش!

        استاد میگه:

        نشونه ی اینکه تسلیم شدی و توکل کردی،آروم شدنته!اون آرامشته که نشون دهنده ی میزان خداسپاریته، این تسلیم بودن در مسیرِ رسیدن به خواسته هامون رو باید کم کم تمرین کنیم تا ذهن منطقیمون قانع بشه،چون اولش ذهن مقاومت میکنه…ولی وقتی نتایج کوچیک کوچیک دستت باشه،دیگه میتونی منطق بدی به ذهنت،ببین اینجا تسلیم شدم این اتفاق افتاد،پس بازم امکان پذیره

        بِببیییییین!

        خیلی حرف زدم!

        خورشید هم غروب کرد…دیدی؟!:)

        احساس میکنم روح ماهم باهاش رفت آمریکا پیش استاد :))))

        کی بشه دور فایر پیت پیش استاد بشینیم و از نتایج توحیدیمون بگیم….

        ببخشید سرت رو به درد آوردم رفیق!

        انشالله مشق های من،برات بنفیتی داشته باشه.

        سفرت به سلامت و در پناه الله

        حافظ جان رو از طرف من ببوس و بوس به کله ی خودت ایضا :)))

        قلبِ فراوانِ فراوانِ فراوان

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 80 رای:
        • -
          سمانه جان صوفی گفته:
          مدت عضویت: 1914 روز

          سلام سعیده جانِ شهریاری.

          همینطوری یهو دلم خواست اسمت رو مثلِ خودم بنویسم:)

          سلام عزیزم.

          خیلی ازت ممنونم که انقدر با فراغِ بال و صبورانه و سرشار از عشق و صفا برام نوشتی.

          مرسی برای اون تصویرسازیِ اول و میز گفتگومون…

          مرسی از محبتت به حافظ جون.

          مرسی برای قسمت های بولد شده که از درک و تجربه هات میاد.

          مرسی برای قصه ی ثبت نام مدرسه ی بچه ها.

          مرسی که با مثال کامنت مینویسی و باعثِ روشنیِ قلب میشی.

          الهی شکر برای کلاس و مدرسه ی خوبی که بچه ها رفتن.

          خدا خودش چیدمان میکنه.

          از خدا تاملِ عمیق میخوام برای خودم و بقیه.

          یه تشکر عمیق دارم ازت برای اینکه برام پاسخ نوشتی با عشق، و سخاوتمندانه هم نوشتی…

          خیلی لذت بخشه که بتونی و بخونی، هنوزم بازم بتونی بخونی.

          بسم الله گفتم و شروع کردم به خوندن کامنتت.

          ماچ به خودت و دوتا قندِ عسل هات، قند نبات هات، نیلا جان و نیکا جان.

          الله، پشتیبانت باشه عزیزم.

          فَاللَّهُ خَیْرٌ حَافِظًا وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ

          الهی شکرت

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
      • -
        مجید حرفت گفته:
        مدت عضویت: 1401 روز

        سلام به خانم سمانه جان صوفی

        صبح شما به خیر و نیکی و شادی ان‌شاالله.

        امیدوارم حالتون عالی باشه. دوتا تشکر خواستم از شما بکنم:

        اول بابت اینکه خودتون رو اینجوری ( سمانه جان ) خطاب می‌کنید برام خیلی جالبه!!!!

        و دومیشم بابت سوال بسیار عالی که از سعیده خانم شهریاری پرسیدید!!!

        بی‌نهایت ممنونم هم از خدا هم از شما و هم از سعیده خانم شهریاری،همچنین از استاد عزیزمون که این سایت بهشتی را ایجاد کردند تا ما راهنمایی شویم.

        ان‌شاالله همه‌گی شاد سالم خوشبخت ثروتمند و سعادتمند در دنیا و آخرت باشیم.

        در پایان شما را به خدای مهربان می‌سپارم خدانگهدار

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      حسین عبادی گفته:
      مدت عضویت: 1847 روز

      بنام خداونده بخشنده و مهربانم….

      بازم سلام بازم عشق بازم رب نازنیینم بازم حال خوب و احساس خوب…

      سلام سعیده…..

      نگاه نگاخ عجب بنده ای عجب کنتاکت موبایلی عجب ایمیل استادی عجب 18 هزار نفری که منتظر عشق رب هستن….

      الله اکبر از این همه نعمت و این همه عشق رب ….

      بابا دمت گرم من یه ارزویی که دارم اینه که بشینم با یه ادمهایی ازشون از خدا یاد بگیرممم مبینم گیرم نمیاد پس بگوووووووووووووو همشو سعیده خانوم برده مینم استاد به من ایمل نمیده بگو مشغول جواب دادن به سعیده خانوم….

      (مدارم که بره بالا ادمهای هم مدار هم میان برای من)خدایا دوست دارم الهی شکرتتتتت

      الهی شکرررت رب من برای این کامنت قشنگ الهی شکرتتت خدای من شکرت بنهایت برای این مرور زیبا و مرو توحید و عشق الله خدایا شکرت که این کامنت رو به چشمام منور کردی خدایا ازت میخوام با روح وقلبم و تک تک سلولهای بدنم این کامنت رو درک کنم و عملی کنم تو زندگیم….

      که فقد تویی و فقد توییی همچین تویی الهی شکرت…

      مَا لَکُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّهِ وَقَارًا ﴿13﴾

      چرا شما مردم خدای را به عظمت و وقار باور ندارید؟ (13)

      وَقَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا ﴿14﴾

      و حال آنکه او شما را (از نطفه‌ای) به انواع خلقت و اطوار گوناگون (ارمتب آدمیّت) بیافرید. (14)

      أَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا ﴿15﴾

      آیا ندیدید که خدا چگونه هفت آسمان را به طبقاتی (بسیار منظم و محکم) خلق کرد، (15)

      وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِیهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا ﴿16﴾

      و در آن آسمانها ماه شب را فروغی تابان و خورشید روز را چراغی فروزان ساخت؟ (16)

      وَاللَّهُ أَنْبَتَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ نَبَاتًا ﴿17﴾

      و خدا شما را مانند نباتات مختلف از زمین برویانید. (17)

      اجی چقدر خوب نوشتی خدا نگهدارت باشه…

      اجی هبجا دنبال چیزی نمیگردم تمام تلاشم رو میکنم

      یه وقتایی نجوا ها میان ولی میگمممم نچ خدا هست من با اون به پادشاهی دنیا میرسم….

      استاد ببین بچه های سایت رو بببین پس دیدی که همچیز رب نازنینم ولا غیررررررر

      نوش جونت این همه عشق رب نوش جونت این همه زیبایی رب نوش جونت باشه بهترین الگوووووو….

      منم ازش اینو میخوام اجی منم اینو میخوامممم خدایا شکرت…

      خدایا تو دست منو بگیر،تو کمکم کن،تو منو هدایت کن.

      خدایا تو،تموم اون چیزی که هستی که من ازین دنیا میخوام!

      من رو با خودت ایزوله کن!

      من لایق هستم خدا من هستمممممممممممم من بنده خوب تو هستم

      در پناه جاناجانان رب العامین شاد سلامت و ثروتمند باشی…

      با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
      • -
        سعیده شهریاری گفته:
        مدت عضویت: 1295 روز

        سلام داداش حسین جان

        چطوری بنده ی خوب خدا؟!

        میدونی از کِی ازتون تلگراف نداشتم؟!

        نمیگی خواهرم چشم انتظاره؟!:)

        باابااا با ما به ازین باش که با خلق جهااانی!

        ملکه چطوره!؟سلام گرم من رو به بانو برسون!

        داداش حسین!خداااسر شاااهده!

        گشتم نبوووود،نگررررد نیست!

        بچسب به خدا،خدا برات همه چیو فراهم میکنه،فقط نباید شل کن،سفت کن کنی!

        ایمان قوی!توکل!

        بوم بوم بوم!

        پشت هم اتفاقات عالی …

        اما درنهایت!

        عششق خودشه،نور خودشه،لذت خودشه!فقط خودش …

        چند روز پیش میخواستم یک چیزی رو برای فاطمه جان بفرستم،دیدم هیچ راه ارتباطی اینترنتی جز ایمیل ندارم:))) بهش گفتم فاطمه اینجوری پیش برم فکر کنم آخرش مثل سرخ پوست ها با آتیش و دود براتون پیغام بفرستم:)))

        میدونی داداش!

        وقتی از یک منبع اصلی تغذیه میشی،دیگه واقعا پری از همه چی،بعد رفیق خوب میاد،پول زیاد میاد،آزادی زمانی میاد…ولی درنهایت این ها باید بهت آزادی و آرامش بده برای ارتباط بیشتر با خودش…

        اگر خودتو سرگرم کنی،اون باهات کاری نداره ها،ولی خودت شبیه یک آدم تشنه میشی که انگار سال هاست آب نخوره!میگی خدایا من تورو میخوام…اینا رو هم که خواستم برای امنیت و آرامشی که با خیال راحت با تو عشق بازی کنم…منو با این اسباب بازی ها ول نکنیا!!!

        دیدی استاد هزار بار میگه ما همه ی خواسته هامون رو میخوایم برای اینکه به احساس خوب برسیم؟!با رسیدن به احساس خوب ما به اصل پشت خواسته هامون رسیدیم!بقیه ش دیگه پاداش اکستراست….به ما داده میشه!

        ببین این جمله رو در عین سادگی،باید با طلا نوشتش…

        این همون توحیده!

        استاد میگه بشین روی دوش خدا حالشو ببر!

        بعد همون خدا تورو همه جا میچرخونه!

        ولی درنهایت لذت همون دوش سواریه ست!

        لذت رهایی و آسایش و دیدن مناظر ازون بالا….هرچند دقیقه هم خم بشی صورت خدا روببوسی بگی مششتی!چاکررریم :)))

        آره خلاصه!

        این تلگراف از روشنی قلبم نوشته شد،الهی که به قلب روشنتان بشیند!

        به حمیدِ حنیفم گفتم!شما جنوبی ها یک هوای بهاریِ وسط زمستون به من بدهکارید:)))اصلا خدارو چه دیدی!شایدم زمستون شد ما تو بهارِ جنوب میزیستیم:))))

        که داند بجز ذات پروردگار…

        که فردا چه بازی کند روزگار:))

        یک هدایت قرآنی ام بزارم تنگ تلگراف!طبق رسم نانوشته!

        قُلِ اللَّهُمَّ مَالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِی الْمُلْکَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِیَدِکَ الْخَیْرُ ۖ إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ(26 آل عمران)

        تُولِجُ اللَّیْلَ فِی النَّهَارِ وَتُولِجُ النَّهَارَ فِی اللَّیْلِ ۖ وَتُخْرِجُ الْحَیَّ مِنَ الْمَیِّتِ وَتُخْرِجُ الْمَیِّتَ مِنَ الْحَیِّ ۖ وَتَرْزُقُ مَنْ تَشَاءُ بِغَیْرِ حِسَابٍ(27 آل عمران)

        در پناه نور میسپارمتون…خدای نُورٌ عَلَىٰ نُورٍ

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 48 رای:
        • -
          حسین عبادی گفته:
          مدت عضویت: 1847 روز

          بنام خداونده بخشنده و مهربانم…

          مَثَلُ الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنْبُلَهٍ مِائَهُ حَبَّهٍ ۗ وَاللَّهُ یُضَاعِفُ لِمَنْ یَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ(بقره 261)

          مثل آنان که مالشان را در راه خدا انفاق می‌کنند به مانند دانه‌ای است که از آن هفت خوشه بروید و در هر خوشه صد دانه باشد، و خداوند از این مقدار نیز برای هر که خواهد بیفزاید، و خدا را رحمت بی‌منتهاست و (به همه چیز) داناست.

          سلام اجی سلام نور خدا سلام عشقققققققققققققققققققق

          چقدر حالم جا اومد…

          کامنتت رو با مینا خوانوم دیشب باهم خوندیم و کلی سلام رسوند و گفت بیصبران مشتاق دیدارتم….

          اجی چقدر دوست داشتم کامنتت رو …

          دیشب گه با مینا خانوم کامنتت رو خوندم و رفتم پای مشق شبانم عشق بازی با خدا خدارو صد هزار بار شکر کردم بابت اتفاقات فوق العاده روزش…

          خدارو صد هزار بار شکر رب العامین نازنینم روشکر…

          امروز دوباره اومدم کامنتت رو خوندم و اشک امونم رو نمیده اون ایه قرانی که فرستادی رو خوندم و با دودست زدم تویه سرم گفتم خدااااااااااااااااا من چجور سپاس گزار این همه نعمت تو باشمممم

          خدایا خودت به بزرگیت من رو ببخش برای نا سپاسیام خدایا خودت به بزرگیت من رو ببخش برای یه جاهایی که پام سر میخورم خدایاااااااااااااااااا

          من انسانم و خطا کار خودت ببخش

          این بنده خوبت رو که بدون تو بدرد هیچی نمیخوره و لاغیررررررررررر بدرد هیچی …

          و اومدم و این کامنت رو نوشتم…

          اجی مرسی که هستی و برامون از عشق مطلق میگی مرسی که هستی و ازت یاد میگیریم مرسی که بانوی اول این این سایت هستی…

          مرسی که برامون از رو دوش خدا نشست میگی اجی وقتی رو دوشش سورارم دلم نمخواد شب بشه دلم نمخواد بخوابم دلم نمیخواد روز بشه دلم نمیخواد زمان رو متوجه بشم فقد دلم میخواد مثل اون بچه کوچیکای که

          رو دوش باباشون سوارن بگم بازممم میخوام منرو نیار پایین..

          و بابا میگه نه عشق من هر وقت خودت خواسی برو پایین…

          من میخوام تا همیشه بالا باشم تا همیشه از اون بالا دنیارو ببینم و راهم رو پیدا کنم…

          تو خونه که میرم جا نمازیم پهن قران رو بقل میکنم میگم مرسی برای این مسیر یابی که بهم هدیه دادی و هر ایه ای رو که باز میکنم هدایتی ..

          تویه قران با مداد مینویسم قران شده پر از دست خط من پر از نوشتهایی که خدا میخونه هر دقیه و هر ساعت …خدایا شکرتتتتتتتت برای تک تک نفس کشیدنهام…

          اینقدر احساسا و حالم خوب وقتی با اون مداد مینویسم تویه قران خدارو شکر برای حضور استاد تو زندگیم خدارو شکر برای حضور شما تویه زندگیم..

          خدارو شکر برای این سایت توحیدی تویه زندگیم…

          اجی از خدا میخوام که عزت بهم بده سعادت بهم بده عاقبت بخیری بهم بده ایمان قوی بهم بده

          که مثل بیدی در باد نباشم…..

          مثل استاد یاشم که گذشتش رو مرورو میکنه بگه من این بودم این شدم و همیشه میخوام که الگویی باشم برای توحید الگویی باشم مثل شما و بتونم از توحید حرف بزنم از توحید و توحید و توحید….

          اجی با تمام وجودم به همین اشکهایی که از سپاس گزاری داره روی گونه هام سر ازیر میشه براتون ازته دلم شادی سلامتی خوشبختی عشق ثروت حال خوب از خدا خواستارم…

          الهی که در پناه رب لعاالمین شاد سلامت و ثروتمنمد باشی…

          با عشق حسین عبادی بنده خوب خدا

          میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
    • -
      ابراهیم گفته:
      مدت عضویت: 1404 روز

      سلام سعیده عزیز

      سپاسگزارم که باز هم نوشتی و تو این نوشتن شما من هم جواب سوالاتم رو میگیرم.چقدر خوبه که شما هستید و می‌نویسید.شکرگزاری و خلوت دو نکته ای مکمل هم هستن.سرِخلوت یعنی تمرکز بر اصل و این چیزیه که منم باید برای خودم ایجاد کنم.با خدا بودن و صحبت کردن و نوشتن و خوندن و تامل قران.

      خیلی خوب توضیح دادین که خدا همه چیه و رسیدن به اصل باعث ایجاد همه چیزی که باور داری میشه.

      و در واقع ما به اندازه بی ایمانیمون داریم زجر میکشیم.

      سعیده عزیزم خواهر نورانی من به فضل الله نور شما باعث حرکت و پیدا کردن راه خیلی ها میشه و من هم امید دارم جزو اونها باشم.

      کارکرد اصلی انسانها هدایت اونها به نور اعظمه و همه وقتی اون نور اعظم رو پیدا کنیم فقط و فقط برامون شکرگزاری میمونه و بس.

      خدا در بهترین حالت و در بهترین مکان انسان رو آفریده و بهشت رو زیر پاش انداخت و سجده فرشته ها رو بهشون هدیه داد و ردای خلیفه الله هی پوشاند.ولی متاسفانه ما باز هم درگیر عدم لیاقت و فراوانی میشیم و از جایگاه راحتمون و آسونمون و در دسترسمون خارج میشیم .خدارو شکر که شما هستید و راهنمایی میکنید.

      مجدد سپاسگزارم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      لیلا سنگونی گفته:
      مدت عضویت: 1840 روز

      سلام به سپیده ی عزیزم که همچون سپیده دم صبحگاهی بر من تابید و دلم رو روشن کرد .

      دور از انصاف بود که بخاطر این حال خوبم برای این هدایتم . برای دریافت جواب سولاتم ازت تشکر و قدردانی نکنم .

      سپیده ی قشنگم . تحسینت میکنم که همچون اسمت بر قلب‌ها میتابی و انرژی می‌بخشی .

      این همه توحیدی بودنت رو . این همه عملگرایی و تسلیم بودنت روتحسین و گرامی میدارم .

      منم چند وقتیه انگاری خودم و خدای خودم رو گم کرده بودم دلتنگ روزایی بودم که با خدا عشق بازی می‌کردم و حال دلم خوب بود و هیچی غیر خدا نمی‌دیدم در دنیای قشنگم غرق بودم و دنیای بیرون رو سپرده بودم به خدای وهابم . ولی مدتی بود کمرنگ شده بود . تا جایی که حتی نمی‌تونستم خاسته ی قلبم رو با واژه ها و کلمات بیان کنم .همه چی روبراه بود و لی حال دلم نه . میدونستم یه چیزی کمه . از خدا کمک خاستم . گفتم خدایا در قلبم رو باز میکنم هدایتم کن .

      با هر درخاستم از خداوند به جای مناسبی هدایت میشدم تا دوباره نیروی ایمانم تقویت بشه تا دوباره جون بگیره نور امیدم . تا زنده بشه اشتیاقی که رو به کاستی بود .

      و بالاخره به این صفحه هدایت شدم و به کامنت تو عزیزدل .

      وااااای که چه کردی با دلم . با احساسم . کوبیدی و دوباره ساختی .

      سبپده جان دقیقا خداوند خاسته ی قلبم رو با کلمات شما به وضوح رسوند .

      منم دلم یه ارتباط با کیفیت تر با خدا میخاست . دوباره عشق بازی و عشق بازی میخاست

      شاید سرم رو زیادی شلوغ کرده بودم و شاید هم افکارم زیادی شلوغ شده بود و در آینده و گذشته می‌چرخید .و از عمق سپاسگزاری و شکر گذاری هام کم شده بود. شکر گزاری هام روال و روتین به خودش گرفته بود برای همین اون حسی که باید رو دریافت نمیکردم . نتایج برام زیاد بود و من درگیر نتایج مالی بودم و اون همه عشق و حال خوب رو نمی‌دیدم . نتیجه های معنوی بزرگی که هرروز خودشون رو بیشتر نشون می‌دادن .

      ولی من حال خوبم رو گره زده بودم به نتایج مالی بزرررررگ .

      غافل از اینکه به کجا چنین شتابان؟

      یادت رفته کجا بودی و فضل و رحمت خدا تو رو به کجا رسونده .؟

      چی میخوای که از خداییه خدا بر نمیاد .

      عشق میخاای . پول میخاای . مشتری مبخاای سلامتی میخاای ارامش میخای چی میخوای که خدا نمیتونه برات انجام بده؟

      خدایا منو ببخش که بازهم ناخواسته ازت دور شدم . ببخش که بازهم اسیر ترفندهای ذهن نجوا گرم شدم ..

      واما تو بازهم فضلت رو شامل حالم کردی.و دوباره به مسیر درست هدایتم کردی

      خدایا دمت گرم

      با خودم گفتم ایول به سپیده جون که دوستانش . شایسته ترین شاگردان استاده . منم دلم خاست .

      یه دفه ربم . خدای همیشه حاضرم گفت ببین الان داری برای کی مینویسی . داری با کی صحبت میکنی ؟ مگر غیر اینه که توام با بهترین و شایسته ترین شاگردان استاد همسو و همراه و هم صحبتی . و لحظه ی به خودم افتخار کردم که دوستانی چنین توحیدی و آگاه و مملو از عشق و نور دارم .

      استادانی از جنس نور که با هر کلامشون وجودم رو گرم و نورانی میکنن تا رشد کنم و جهانم رو زیباتر بسازم

      ممنونم از حضورتون

      ممنونم از خدا برای وجودتون .

      ومتشکرم از شما و تمام کسانی که مینویسن و آگاهی ها ‌‌واحساس قشنک و زیبا و الهی شون رو با ما به اشتراک میزارن . و میبینم که چه پاداش های بزرگی دریافت میکنید .

      مرسی خوشگلم که دوباره منو به خدای درونم وصل کردی.دوباره بهم یاداوری کردی که بیرون از خودم دنبالش نکردم . که مشرک نباشم و با بی ایمانی به خودم رنج ندم سپاسگزارم سپاسگزارم و برات آرزوی بهترین نعمت ها و حال و احساس رو دارم .

      الهی که همیشه بدرخشی و سلامت و پاینده باشی

      عاشقتممممممم و دوستت دارم ممنونم بابت تک تک کلماتی که در این سایت بهشتی ثبت می‌کنی

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
    • -
      سمانه گفته:
      مدت عضویت: 1598 روز

      سلام به سعیده جانم یار توحیدی من و آبجیام

      تو خیلی قابل تحسینی بهت حسودیم میشه کاش منم میتونستم مث تو اینقدر توحیدی عمل کنم

      این روزا من اصلا حال و احوال مناسبی نداشتم از نظر جسمی داغون و روحی هم خب مطمعنن نامناسب بودم هیچ الهامی دریافت نمیکردم عصبی بودم اما دو سه روز قبل خدا بهم الهام کرد شکرگذاری و سپاسگذاری یادت رفته سمانه .من همون لحظه گفتم آره میدونم حق با تویه اما فقط به زبون آوردم و کاری براش انجام ندادم باز امشب هم حال روحیم خرااااب شد و اومدم تو اتاقم و شروع کردم به گریه که خدایا بهم آرامش بده بهم بگو چیکار کنم کمکم کن دستمو بگیر

      هنوز تازه یکم آروم شدم که خداوند بوسیله خواهرم این کامنت زیبای تورو برام فرستاد و من مث همیشه با عشق و چشمانی پر از اشک خوندم و باز هم الهام شد سپاسگذار باش بخاطر هر آنچه که داری بخاطر تک تکشون

      به خوبیها توجه کن به آدمای خوبی که خدا دور و ورت جم کرده به خانوادت به همسرت توجه کن به دختری که هدیه ای بزرگه از طرفش و بابتش شکرکن و سپاس گذار باش

      خدایا ازت ممنونم بخاطر این کامنت و جوابی که در همین لحظه بهم دادی خدایا من عاشقتم منو رها نکن دستمو ول کن کمکم کن من بدون تو هیچی نیستم

      ممنونم سعیده جونم

      ممنونم استاد عزیزم

      ممنونم خواهر خوبم

      خدایا سپاسگذارتم سپاس

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
  3. -
    محمد رضا و فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 574 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسه عزیز

    گام بیست و ششم خانه تکانی ذهن

    خدایا شکرت که امروز من رو هدایت کردی به این فایل فوق العاده

    وقتی من شرایط زندگیم رو خلق کردم با افکارم پس قطعا میتونم با افکارم تغییرش بدم ، این شرایط در هر لحظه قابل تغییر هست و ابزار تغییرش افکار من هست

    من به راحتی خلق میکنم زندگیم رو و این قانون جهانه فقط کافیه آگاهانه توجه ام رو جهت بدم به سمت خوبی ها و زیبایی ها و راجبشون با خودم و دیگران صحبت کنم ، تمرکزم صد درصد روی هدفم باشه صد درصد و در راستاش حرکت کنم ، مثل بچگی که یه چیزی میخواستیم و صبح و شب بهش فکر میکردیم و راجبش حرف میزدیم

    زندگی یک شبه عوض نمیشه افکار ما کار میکنن ولی زمان میخواد برای عملی شدن خواسته هامون و قانون تکامل هم کاملا در همین راستاست ، کوچک ترین تغییر ها در زندگیمون موفقیت‌های خیلی بزرگی رو میسازه و موفقیت ها هر روز بزرگ و بزرگتر میشن تا به اهدافم برسم

    رویا ها تبدیل به واقعیت میشن

    خدایا شکر ات

    یکی از بهترین و مهم ترین چیزایی که یاد گرفتم توی این مسیر این بود که مسائلی که به ظاهر خیلی بد هستند تماما در راستای خواسته های ما هست و نعمت های زندگیمون هستم تا بیشتر و بیشتر رشد کنیم

    طبیعیه کاملا که بعد از رشد من افرادی از زندگیم خارج بشن و اصلا مهم نیست نزدیک ترین دوست ها یا خانواده باشن چون قانون جهان کبوتر با کبوتر باز با باز هست و قطعا بهترین انسان ها سر راه من قرار میگیرن

    ذهن بینهایت قدرت داره و تمام ما این رو تجربه کردم

    امروز آگاهیم ازش ولی قبلا نمیدونستیم و الان که فکر میکنم میبینم ذهن من خیلی جاها خلق کرده زندگیم رو و من خودم باعث اون اتفاقات شدم با تجسم های اشتباه و افکار اشتباهم

    باید تجسم هایی که میکنیم هدفمند باشه ، چون این افکار ما هست که زندگیمون رو میسازه پس طبیعتا درست ترین کار اینه که آگاهانه جهت بدیم به افکارمون و در مسیر اهداف و خواسته هامون استفاده کنیم از این قدرت بینهایت

    خدایا شکر ات

    یکی از مهم ترین چیز هایی که یاد گرفتم این بوده که تضاد های زندگیم بوده که باعث شده من در این جایگاه باشم و همون تضاد ها خواسته هایی رو در من به وجود اورده که الان اینجا هستم و در مسیر موفقیت دارم قدم میزنم و از مسیر زیبام لذت میبرم

    خدایا شکر ات

    خدایا شکر ات که هر لحظه من رو هدایت میکنی به ثروت ، نعمت ، سلامتی و زیبایی

    خدایا شکر ات خدایا شکر ات خدایا شکر ات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 14 رای:
  4. -
    شيدا نوید گفته:
    مدت عضویت: 2127 روز

    قدم بیست و شش: استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلاق/ 9 مهر 1403

    1. آدم‌ها غافل هستند از انرژی ذهنیشون و غافل از اینکه چقدر افکارشون قدرت داره و درگیر روزمره میشن و موقعیت فعلیشون رو ابدی می دونن و فکر می کنن همینه که هست و باید بسوزیم و بسازیم. اونهایی که باور دارند به خداوند و باور دارن که افکارشون هست که زندگیشون رو خلق می کنه و ایمان دارند به نعمت های خداوند و تغییر در زندگی. اونهایی که فارغ از اینکه تو کدوم کشور زندگی می کنی تو کدوم خانواده هستی و فارغ از اینکه تو گذشته چه اشتباهاتی داشتی می تونه شرایط عوض بشه نه اینکه شرایط ی ذره عوض بشه بلکه به صورت بنیادین تغییر کنه این شخص میاد از قدرت تجسم استفاده می کنه.

    2. همه ما صبح تا شب داریم از قدرت تجسم استفاده می کنیم. تجسم چیزی نیست جز اونچه که داریم بهش فکر می کنیم. تجسم کردن چیزی به جز جهت دهی به افکار به موضوعی در آینده نیست. تجسم فقط وجه مثبت نداره ما در 95 درصد مواقع به چیزهایی توجه داریم که نمی خوایم و داریم چیزهایی رو که نمی خواهیم می سازیم توی ذهنمون و به خاطر همینه که چیزهایی که نیم خواهیم تو زندگیمون اتفاق میوفته. بنابراین مراقب ورودی هاتون و افکارتون باشید و یاد بگیرید. کنترل افکار یک روند تکاملی است.

    3. آگاهانه از شرایط فعلی بیا بیرون. موقعیت فعلی شما چیزی نیست جز افکار گذشته شما و پذیرش این موضوع قدم اول هست که چیزی که تو زندگیت هست رو خودت بوجود آوردی و ربطی به پدر و مادر و دوستات و کشورت و…… شاید اونها روی تو تاثیر گذاشته باشن و تو تاثیر پذیرفته باشی و خلق کرده باشی اما در نهایت تو تاثیر پذیرفتی تو خلق کردی تو باور کردی و توی ذهنت مرور کردی. پس اولین قدم اینه که بپذیری شرایط فعلی خودت رو تو خلق کردی.

    4. وقتی پذیرفتی شرایط زندگی خودت رو خودت خلق کردی چه آگاهانه و چه ناآگاهانه و حالا در مرحله بعدی باید آگاهانه افکارت رو کنترل کنی. تغییر افکار اینطوری نیست که شما همون لحظه بهش فکر کنی و اتفاق بیوفته یک فاصله زمانی هست بین زمانی که شما فرکانس می فرستی و فرکانس تقویت میشه. یعنی با یکبار فکر کردن اتفاق خاصی نمیوفته نه فکر مثبت و نه فکر منفی. با تکرار اون افکار چه در جهت مثبت و چه منفی اون اتفاق میوفته که ما بهش می گیم باور. وقتی فکری بارها و بارها تکرار میشه باور ایجاد می کنه و اتفاقات رو رقم می زنه چه در جهت مثبت چه در جهت منفی.

    5. حالا آگاهانه میایم افکارمون رو کنترل می کنیم و آگاهانه به چیزهایی که می خواهیم فکر می کنیم. اصلا شالوده آموزش های استاد اینه که افکاری که توی ذهنتون دارید رو جهت دهی کنید و بیاید باورهای مناسب بسازید و آنچه که خودتون می خواهید رو بسازید و این باورها رو ایجاد کنید.

    6. این چیزی که تو زندگی شما هست شرایط دائمی و پایدار نیست. حالا که می تونیم با افکارمون زندگی خودمون رو تغییر بدیم پس روی این موضوع وقت بذار و روش سرمایه گذاری کن.

    7. همه تضادها کمک می کنه متوجه بشی که دقیقا چی می خوای

    8. افراد معمولی وقتی که چیزی می شنون که نامناسب هست حالا تو هر موضوعی میان شروع می کنن در مورد اون موضوع نامناسب تجسم کردن و فکر کردن و حرف زدن و تو ذهنشون داستان می سازن از چیزهایی که نمی خوان. اما نمی دونه که افکار تو می تونه اون موضوع رو واقعی کنه. باورهای تو اونو واقعی می کنه وگر نه شرایط در هر لحظه در حال تغییر هستن و تو داری اینکار رو می کنی و تو می تونی همه چی رو تغییر بدی. بعضی افراد دارن به راحتی به جای اینکه از این قدرت استفاده کنن و خلق کنن زندگیشون رو دارن زندگیشون رو نابود می کنن.

    9. تو دوره 12 قدم شما آرم آروم تغییر ذهنت شروع میشه. قدرت دست توئه. کم کم و قدم به قدم واکنش گرا بودن بهتر میشه. کوچکترین تغییر مثبت نتایج بزرگ ایجاد می کنه. هیچ کس در دنیای مادی کامل نیست و همه چیز بین صفر و یک قرار داره.

    10. خداوند قوانینی رو گذاشته که به راحتی می تونیم تغییر بدیم. وقتی ذهنت داره خلق می کنه پس شروع کن هر چی رو که دوست داری بهش فکر کن و تجسم کن و کاری نداشته باش که چطوری قرار هست انجام بشه.

    11. پس همه اونچه رو که تو روابط عاشقانه یا سلامتی یا کاری و مالی و………. می خواهید توی ذهنتون بسازید. اونچه که به دست میارید از حد تصوراتتون هم بالاتر میره.

    12. همه چیز می تونه تغییر کنه فارغ از اینکه شرایط تو الان چطوریه به شرطی که در کنترل ورودی ها و ساختن باورهای درست تمرکز داشته باشید. اگر افکارت رو جهت دهی کنی به سمت خواسته هات همه مسائلی که درگیرشون هستید میشه نعمت.

    13. وقتی شما دارید کار می کنید روی خودتون شرایط شما تغییر می کنه و یک عالمه آدم از زندگی شما میره بیرون و سرتون خلوت میشه شاید تنها باشی یک مدتی و این تنهایی خیلی خوبه و این تنهایی فرصتی هست که روی افکارتون کار کنید. این تنها بودن نشونه است که افکار شما داره کار می کنه. و کم کم آدم های مناسب وارد زندگیتون میشه.

    14. با صحبت کردن می تونید بیشتر و بهتر روی خواسته هاتون تمرکز می کنید.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    سید حسن گفته:
    مدت عضویت: 1076 روز

    سلام استاد عزیز مریم عزیز و دوستان همراه

    خیلی سپاس گذارم که امروز در فضایی رویایی این فایل و نشستم گوش کردم و در فایل موقعی که به مطلبی بر می‌خوردم پوز میکردم و فکر میکردم .امروز ماشینم و بردم تعمیرگاه

    گفتم بیا به جای اینکه بیای فکر کنی الان قراره چکار بشه ماشین و فلان بیا فایل گوش کن بیا ذهنت رو در دست بگیر و اومدم پیاده روی و فایل و گوش کردم و باز پوز کردم و فکر کردم و فکر کردم تا رسیدم به یک پارک زیبا و نشستم از طبیعت و حرف های استاد لذت بردم

    دیدم آره واقعا من هر چی دارم از تجسم هایی که داشتم بدست آوردم

    یادمه من مجرد بودم میرفتم خونه داداشم

    می‌دیدم خونشون خیلی بهم ریخته و کلی من اونجا میگفتم چقدر این زن داداش ما شلخته است

    و اونجا که میومدم بیرون میگفتم ببین من یک همسری دارم منظم همه چیز تمیز سرجایش هست و الان درست همون اتفاقات رخ داده الان 14ساله که با هم زندگی میکنیم یک بار من ندیدم خونه بهم ریخته باشه یا کثیف باشه همیشه منظم و مرتب همه چیز خوب

    و الان من بهترین ها رو دارم تجربه میکنم و حرف استاد و بارها و بارها برای خودم تکرار کردم که خودم خلق کردم همه این شرایط رو

    و اگر میخام بهتر هم بشه باید کنترل کنم دهنمو باید افکارم و در دست بگیرم نگذارم که شرایط بخواهد ذهن منو هدایت کنه و با قدرت تجسم من خلاقتر شدم

    دیشب حقیقت داشتم به خودم میگفتم ببین من خلاقم فردا صبح کد میزنم و تجسم کردم که ماشینم به طور معجزه آسا درست میشه و همین هم میشه ایمان دارم و این اتفاق رخ میدهد و شرایط جوری رقم میخوره که من میتونم بدست آورم همه لذت ها و بهترین را

    و ایمان دارم که این خرابی ماشینم حکمتی داشته

    چون برام خواسته ای ایجاد شد که آقا من باید این ماشینو نو کنم اینو باید عوض کنم و یک نو بخرم

    این یک تضاد بود برای خواسته جدید خدایا شکر من باز هم خلق میکنم یک ماشین نو برای خودم مسیرش رو خداوند بهم الهام می‌کنه از چه طریق نمیدانم ایمان دارم بهم گفته میشود استاد ممنون که با هر بار حرکت اساسی خودتون هم دارین کلی به اقتصاد و باورهای همه کمک میکنید

    ومن اینو یک روند طبیعی میدانم اگر موفقیت برام هست دارم به خدا نزدیکتر میشوم درست مانند استاد عباسمنش

    استاد موفق باشین

    دوستان موفق باشین

    و مریم شایسته عزیز ممنونم از این تلاش شما برای بهتر شدن سایت

    خدایا شکر از این همه نعمت که در اختیارم قرار دادی درود به همه

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  6. -
    مریم بذرا گفته:
    مدت عضویت: 820 روز

    سلام براستاد عزیزم و مریم جانم و تمام دوستان

    در سایت دوست داشتنی.

    رسیدیم به گام بیست ششم خانه تکانی ذهن:

    برداشت من از این فایل،

    موقعیتی که اکنون در زندگی دارم .خواه شرایط دلخواه باشه یا شرایط نادلخواه این چیزی است که من با افکار و فرکانس هام خلق کرده ام وهیچ ربطی به پدر و مادر ویا شوهرم نداره.

    این یعنی پذیرفتن صد درصد مسؤلیت زندگیم.

    من باید بدانم که شرایط نادلخواهی که اکنون در زندگیم دارم ثابت نیست و این شرایط میتونه تغییر کنه اگر من بخدا ایمان داشته باشم که این قدرت خلق کنندگی رو به من داده و میتونم با قدم برداشتن در جهت خواستهام این شرایط رو تغییر بدم.

    یکی از این قدم ها استفاده از قدرت تجسم خلاق است.

    تجسم خلاق یعنی ما اگاهانه بیایم و به افکاری که در ذهنمون میچرخه جهت بدهیم .و در هرشرایطی که هستیم رسیدن به خواستهامون رو تجسم کنیم و رسیدن به اهداف رو باورپذیر کنیم.

    تجسم کردن نیاز به شرایط خاصی نیست چیزی که من خودم به اشتباه فکر میکردم.

    افکاری که درذهن منه چه منفی وچه مثبت یک فاصله‌ی زمانی نیاز داره تا اثرش مشخص بشه .

    مثلااگه من افکاری مثبت در مورد انرژی پول داشته باشم این دلیل نمیشه که سریع پول وارد زندگیم بشه بلکه باید این افکار رو بارها در ذهنم تکرار کنم تا به باورم تبدیل بشه وبا این باورها فرکانس رو در جهت پول به جهان هستی میفرستم و جهان هم به باورهاو فرکانس های من مانند اینه پاسخ میده.

    اونموقع پول و ثروت به صورت کاملا طبیعی وارد زندگیم میشه.

    چقدر این فایل به دلم نشست و چقدر نیاز داشتم که دوباره این حرفهارو با خودم تکرار کنم.

    با تشکر از دو استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    اصغر آذرکمان گفته:
    مدت عضویت: 864 روز

    به نام خداوند دانا و حکیم.

    سلام به استاد عزیزم.

    سلام به بنیانگذار پروژه خانه تکانی ذهن.

    سلام به همه دوستان این دوره پر برکت.

    موضوع

    تجسم.

    استاد به درستی اشاره کردین که ما وقتی یه پیامک بد دریافت میکنیم، سریع توی ذهنمون سناریوی خیلی بدتری با کیفیت 8 k میسازیم،

    البته در گذشته این جور بودم.

    با کوچکترین بحث، بدترین شرایط رو متصور میشدم و اتفاقا بیشتر افکارم به حقیقت می پیوست.

    نمیدونستم که افکارم چقدرررر قدرتمند هستن.

    تا دو سال پیش توی در و دیوار بودم.

    الان خیلی روی کنترل ذهنم کار میکنم.

    منم تجربه تنهایی رو داشتم و باز هم دارم،

    به خاطر این که شخصیت اکتیو و فعالی داشتم، خیلی دوست و رفیق داشتم، خیلی دورهمی داشتیم، تفریح میرفتیم، مسافرت، ورزش و…

    چون مدارم پایین بود، و اون دوستان هم مدارشون از من تقریبا پایین تر بود، به همه ما خوش میگذشت.

    ولی از دوسال گذشته،

    که به لطف خدا به این مسیر توحیدی و روئیایی وارد شدم،

    در ابتدا خیلی تنها شدم، وقتی روی خودشناسی خودم کار کردم دیدم، تمام تفریحات من شده، (غیبت، بدگویی، تهمت ،مسخره ،دلقک بازی، فضای اینستاگرام و حتی گاهی مشروب و…) دیدم سرشار از خلا و کمبودم، سرشار از خلا تایید شدنم

    خلاصه تفریحات با اون دوستان رو حذف کردم، رابطه ام بسیار کم شد، البته خیلی بهم فشار میومد و وسوسه میشدم که از مسیر خارج شم، که به لطف خدا ، موندم،

    چقدر در ابتدا مسخره میشدم، که فلانی و توی فیلمی و…

    الان هیچ با اون دوستان حال نمیکنم، و این نشانه خوبیه ،که استاد اشاره کردند. و باید خوشحال باشیم، این نشانه تغییر مدار و افکار هستش.

    در تنهایی ارامش دارم، حالم خوبه ،با خدا عشق بازی میکنم، قرآن میخونم یا گوش میدم، روی خودشناسیم کار میکنم، نقاط ضعف و قدرتم رو کشف میکنم.

    گاهی میتونم خواسته های اینده ام رو تجسم کنم، لذت ببرم، همسر اینده ام رو تجسم کنم.رابطه روئیایی

    مسافرتهام ،و…

    البته بحث تجسم تکامل میخواد. مثل ورزش بدنسازی.

    امیدوارم با تجسم خلاق ، همه شما دوستان به تمام خواسته هاتون برسید.

    مثل استاد خودمون.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  8. -
    رسول خانکی گفته:
    مدت عضویت: 1128 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربانم

    الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ

    حمد وستایش مخصوص خداوندیست که رب و فرمانروای جهانیان است

    سلام استاد عزیزم

    سلام استاد شایسته جان

    سلام دوستان جان

    خدارا هزاران مرتبه شکرت که یه بار دیگه خداوند اجازه بهم داد بتونم در این سایت بینظیر احساساتم را بیان کنم

    الان در مسیر برگشت از محل کارم هستم ،بعد یه شیف کاری شگفت انگیز که سرشار بوده از دیدن نعمت‌ها و سپاسگزاری و اتفاق های مثبت و یونیک

    استاد عزیزم برای من اینطوره که احساس میکنم فنر خواسته هام دیگه جمع شده و در حال پرتاب هستم ،پرتاب نه برای رسیدن ،برای ایستادن در حال و لذت از این مسیر بهشتی ،به قول رضا صادقی عزیز

    وایستا دنیا ، وایستا دنیا من میخوام پیاده شم

    و شمارش معکوس داره تکرار میشه و این دوره بینظیر و مقدس که خداوند منت بر ما نهاد و روزیمون کرد بی شک نقطه عطف زندگی من و خیلی از دوستانم خواهد بود و اصلا و ابدا با هیچ مبلغ مادی نمیشه بهایی براش تعیین کرد.سپاسگزارم با تمام وجودم

    شما خدارا به بهترین شکل ممکن کادو پیچ کردید و از طرف خودش بهمون هدیه دادید.

    از مترو پیاده شدم و سوار تاکسی شدم

    اهنگ در حال پخش شدنه

    آره مجنونم ای جونم با تو ارومم

    تو چه کردی که هوایت نرود از دل و جانم

    تو چه کردی که نچرخد به کسی جزتو زبانم

    اگه من این دل و بستم به دلت با دل و جونم

    همه میگن که تو لیلایی و من

    مجنونم ای جونم من باتو آرومم

    آره مجنونم ای جونم من باتو آرومم

    تو چه کردی که کسی جزتو به قلبم ننشیند

    به دو چشمم نرسد خواب تو را تا که نبیند

    اگه من این دل و بستم به دلت با دل و جونم

    همه میگن که تو لیلایی و من

    مجنونم ای جونم من باتو آرومم

    آره مجنونم ای جونم من باتو آرومم

    اینم یه مهر تایید خدا جانَم

    انگاری که خدا بینهایت از ما بیشتر عاشق ماست

    فکر می‌کنیم ما باید عاشقش بشیم ولی زهی خیال باطل

    عاشق اوست و نظاره گر و ناظر اوست از درون

    استاد جانم این را به ضرس قاطع اعلام می‌کنم که شما در هر فایلی با فراغ باز همون اصل خارپشتی را به شکل‌های مختلف و از زوایای گوناگون برای ما بازگو کردید و توی هر دوره ای افرادی که آماده شنیدن بودند شنیدند و حض کافی را بردند و زندگیشون دگرگون شد.

    افرادی مثل اونهایی که ما میشناسیمشون

    مثل آقای عطار روشنها،مثل خوش دلها،مثل کیانی فرها

    مثل هادی و عرشیا ها و بسیاریشون هم الان به درجات بسیار باکیفیت تو زندگی رسیدند که اصلا رد پایی توی این سایت نزاشتند.

    ولی چقدر من و خانواده توحیدی من در این سایت خوشبختیم

    به میزانی که اصل را درک کردیم زدیم زیر میز

    زدین زیر میز رابطه های درب داغون

    زدیم زیر میز گشت و گزار های بی مورد در فضای مجازی

    زدیم زیر میز آدمهای درب داغون دورو برمون

    زدیم زیر میز نگاه کردن به نیمه خالی لیوان در این کیهان و فقط و فقط تعهد دادیم که نیمه پر لیوان این کیهان را نگاه کنیم

    از آدم‌هایی که روابط عالی دارند

    از آدمهایی که مثل اکسیژن ثروت داره به سمتشون میدوه

    از آدمهایی که برای ثانیه ثانیشون ارزش قائلند

    و اینقدر این زمانهارا مثل بالاترین و عظیم‌ترین ثروت درک کردند و نشستن سر شون را کاملا گزاشتن روی زندگیشون و دارن کیفِش را می‌برند.

    اینهایی که گفتم حرف بود

    اما برای عمل کردن مرد میدون میخواد که کمر همت را ببنده و جهاد اکبر را شروع کنه

    هیچ ادعایی ندارم که من کمر همت را بستم ولی به میزانی که جهاد اکبر را شروع کردم دارم نتیجه می‌بینم

    به خداوندی خدا شما استاد عزیز و استاد شایسته دستی از دستان خدا شدید و به خواسته قلبی ما جواب دادید و برای ما بهشت را توی همین دنیا به ارمغان اووردید و هدیه دادید.

    استاد جان چقدر لذت بخشه نفس که میکشی و با هر دم و بازدم خدارا از اعماق وجودت حس میکنی

    چقدرلذت بخشه وقتی از خواب بیدار میشی چنان شور و شوقی برای زندگی داری که نفست توی سینه حبس میشه از بینهایت داشته و بینهایت نعمتی که خدا برامون کنار گزاشته و فقط گفته عزیز دلم فقط دوست دارم ظرفِت را بیاری هر چقدر که دوست داری از حس و حال بهشتی برداری

    اصلا محدودیتی توش نیست

    هر چی حالِ خوبه مالِ تو

    خدایا چه بهشتی برامون ساختی و بهمون گفتی ولی یادمون رفته بود

    یه استادی برامون فرستادی، ماه ،نامبروان و توحیدی که حرفاش درست میشینه به قلب آدم

    و با خودت

    میگی این همونه که باید می‌شنیدم

    الهی تو خودت گواهی که همه این هایی که گفتم با تک تک سلولهام و از اعماق وجودم گفتم.

    الهی که حال دلتون اینقدر لذت‌بخش و توحیدی بشه که با هر نفس با هر قدم از سویدای وجودتون ذوق زده ذوق زده به سمت داشته ها و خواسته ها و دیدن هر لحظه خداوند دوان دوان برید و حالشو ببرید.

    عاشقتونم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 37 رای:
  9. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1309 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    سلامی گرم وصمیمی خدمت استاد عزیزم و مریم بانوی مهربان

    و همه ی دوستان عزیز

    گام بیست و ششم از خانه تکانی ذهن/استفاده ی آگاهانه از قدرت تجسم خلاق

    خدایا شکرت به خاطر این همزمانی هایی که برام اتفاق میفته من در حال حاضر توی قدم دوم دوره ی 12 قدم هستم و خیلی خوشحالم که تواین قدم قراره درباره ی تجسم خلاق استاد توضیح بدن و چقدر لایو امروز هماهنگ بود با آگاهی های این دوره ی بی نظیر

    تجسم چیزیه که همه ی ماها در طول روز داریم انجامش میدیم البته 99 درصد ما بصورت ناآگاهانه و در جهت منفی (خلق ناخواسته ها)ازش استفاده می‌کنیم

    چون از این قدرت ذهنی که خداوند به ما داده غافلیم و اصلا باور نداریم که میتونیم با افکار و توجه مون شرایط زندگی مون و هر جور که بخوایم رقم بزنیم این واقعیت 99 درصد آدم ها هستش من هم قبل از آشنایی با قوانین و این مفاهیم همچین طرز تفکری داشتم دیگه دقیقا مثل بدنه ی جامعه فکر میکردم و عمل میکردم

    ولی خداروشکر از وقتی که هدایت شدم به این مسیر دارم تمام سعی مو میکنم اولا قدرتی که خداوند توی خلق زندگیم بهم داده رو باور کنم و بتونم آگاهانه افکارمو جهت دهی بدم و طبق این آگاهی ها عمل کنم البته میخوام بگم هنوز در نقطه ی شروع هستم خیلی وقتها میشه کمالگرایانه با خودم رفتار میکنم و انتظارات بیجایی از خودم دارم چون که نمیخوام تکامل و طی کنم اما هرچقدر که با این آگاهی ها پیش میرم درکم از قوانین و عملکرد جهان بیشتر میشه

    میخوام اینو برای خودم بنویسم که هربار این قوانین برام مرور بشه که شرایط در حال حاضرم،موقعیت الانم دائمی نیست شرایطی که الان دارم بخاطر افکاری که در گذشته داشتم اگه ناراضی هستم از شرایط فعلی میتونم با تغییر افکارم زندگی مو اونجوری که بخوام رقم بزنم این توانایی خلق کنندگی که خدا بهم داده و باید در مسیر درست و در جهت خلق خواسته هام ازش استفاده کنم

    که هرچقدر بتونم روی باور به خداوند روی باور به قدرت خلق کنندگی خودم روی ایمان به نعمت های خداوند کار کنم و این افکار و تقویت کنم در وجود خودم راحت تر میتونم از این قدرت تجسمی که خدا به من داده در راستای خلق خواسته هام استفاده کنم

    دیگه فارغ از شرایط کنونی که توش هستم فارغ از هر چیز دیگه ای میتونم زندگی مو متحول کنم

    و یادم باشه که کوچکترین تغییر مثبت نتایج بزرگی ایجاد می‌کنه، کوچکترین حرکت درست در مسیر خواسته هام نتایج بزرگی برام رقم میزنه و نباید نسبت به خودم کمال‌گرا باشم باید به خودم فرصت بدم و بدونم این مسیری که توش هستم مثل هر چیز دیگه ای برای اینکه هر بار توش بهتر و بهتر بشم نیاز داره به تمرین و تکرار

    استاد در مورد تجسم گفتید که زمانی که تو اون شرایط سخت توی بندرعباس بودید به رویاهایی که داشتید(اتوبوس مسافرتی،طبیعت و یه زمین بزرگ و……)فکر می‌کردید و تجسم می‌کردید و احساس تون عالی بود و مطمئن بودید که به این رویاها می‌رسید به خودم گفتم پس چرا تو فکر میکنی رویاهات دور از دسترسه چرا فکر میکنی خواسته هایی که داری دست یافتنی نیستن تو هم میتونی به رویاهات فکر کنی تجسم کنی اصلا هم با این کارت توهم نزدی چون این ذهنه توئه که داره اتفاقات و رقم میزنه تو اگه باور کنی می‌شود خدا راهو بهت نشون میده اگه باور نکنی دیگه چه انتظاری داری قدم اول باید باور کنی تویی که داری با ذهنت با افکارت زندگی تو خلق میکنی بعدش خداوند هدایتت میکنه قدم به قدم درها رو به روت باز میکنه

    همه چیز میتونه تغییر کنه فارغ از اینکه الان شرایطتت چجوریه به شرطی که تعهد، ایمان، استمرار داشته باشی.

    بازهم مثل همیشه بی نهایت سپاسگزار و قدردان زحمات شما عزیزان هستم.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای:
  10. -
    پروانه گفته:
    مدت عضویت: 1099 روز

    بنام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام استاد عزیز وبانوی مهربانی که این فایل رو با عشق آماده کردن

    تجسم خلاق رو من از قبل از اینکه با قانون آشنا بشم انجام می‌دادم اون لحظه از شرایطم راضی نبودم وچون از شرایط احساس خوبی نداشتم برای رسیدن به احساس خوب تجسم میکردم چون لذت می‌بردم از تجسم از فکری که میکردم از جمله تجسم هایی که داشتم واصلا فکر نمیکردم یه روزی واقعیت بشه از وسایل خونه تا همسرم فرزندانم کارم روابطم ودرآمدم هست حالا بعضی از تجسم ها بیشتر طول کشید چون ورودی دیگه ای جز تجسم وخواسته های من هم بود مثل فیلم هایی که میدیدم چون آگاهانه از قانون استفاده نمیکردم فکر می کردم کنترل کاملی بر زندگیم ندارم تا اندازه ای که باور داشتم مسئول زندگی خودم هستم اتفاق خواسته رو تجربه میکردم وبیشتر از یه حدودی چون باور نا درست داشتم از یه حدی بالا تر نمی رفت تا زمانی که ازدواج نکرده بودم هر کاری میخواستم بکنم مادرم میگفت بابات اجازه نمیده و چون خیلی تکرار شده بود تبدیل به یک باور شده بود وقتی ازدواج کردم دیگه باور کردم خودم برای خودم تصمیم میگیرم وبابا دیگه تاثیری تو تصمیم من نداره وچون تغییر کرد باور من به اندازه ای رشد کردم که دیگه هیچ ربطی به قبل ندارم چون اون باور تموم شده بود هرچند هنوز خیلی جاها باید کار کنم یکی دیگه از تجسم های من خونه مون بود منم دقیقا تو شرایط مشابه خونه شما استاد تو بید خون عسلویه بودم وبه اندازه ی دو سال تجسم کردم وقتی هیچ چیز در واقعیت نداشتم خونه و آرامش الانم رو تجسم کردم وخدارو شکر الان سیزده ساله صاحب خونه شدم تو شهر خودم .واز صفر به درآمد رسیدم البته این نتایج از تجسم ناآگاه می‌تواند هزار بار بطور آگاهانه بهتر بشود یه مثال دیگه پنج سال بچه دار نشدیم چه داروها که مصرف کردم تو این چند سال ولی نمی دونستم بخاطر باور های نادرستی که از ورودی نامناسب داشتم اما به وضوح دیدم که دقیقا توی همون زمانی که هیچ دارویی مصرف نکردم ولی هنوز از نظر منطقی در واقعیت اون مشکل بود هنوز از نظر منطقی شرایط هیچ تغییری نکرده بود ولی من تغییر کرده بودم رها کردم واز اون فرکانس بیرون اومدم بچه دار شدم الان که قانون رو می دونم دلیل اتفاقات رو متوجه میشم حتی تعداد وجنسیت بچه هامو تجسم کردم وخیلی جالب عسلویه که بودم تو کوچه ی ما چند تا همسایه بودیم که باهم در ارتباط بودیم همدیگر رو می‌دیدیم مشکلات مشابه داشتیم واون چند تا همسایه دیگه ای که اصلا تو فرکانس ما نبودن جهان جوری از ما جدا شون کرده بود که ما اصلا نمی دیدیمشون فقط میدونستیم اینجا زندگی میکنن کمکم از اون فضا دور شدم و فرکانسم تغییر کرد تمرکز بیشتری روی تجسم خواسته هام داشتم ویکی یکی در واقعیت اتفاق افتادن برای همین ایمان دارم به این قانون وتجسم کردن خواسته ها. خدا رو شکر اگه نا آگاهانه شده با تجسم خلق کنم مطمئناً آگاهانه در زمان کمتری وبا ایمان بیشتر می شود خلق کنم آنچه رو که دوست دارم تجربه کنم خدا را شکر که درک کردم قانون رو وامکان اینکه خواسته هامو تجربه کنم صددرصد هست فقط باید خودم بخوام این خواستن انگیزه ساخته متعهدم کرد تا روی خودم آگاهانه کار کنم وبسازم خواسته هامو

    خدارو شکر وسپاسگزارم از استاد عزیزم ومریم عزیزم که دستان خدا روی زمین هستن ومارو درمسیر خوشبختی وسعادت همراهی میکنن

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای: