https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
گامبهگام خانه تکانی25مین گام1403/8/11به نام خداوسلام به خداکه همنشین دوره ترک خواهروبردارهاشده خدایااین هم موهبت الهی است. هم یک جهاداکبراست !دراین مصیربرای خودم وهمه همفرکانسیهام صبرالهی طلب میکنم وهم به هممون تبریک میگم خدامیداند که ازدرداعتیادبه موادمخدرکم نمیاره!خداروشکرکه من مادرندارم چون دردجدایی بامرگش برام آسانتراست !الان ازسال 1398بین منوخواهرم یک کوچولوبه خاطرندانم کاریهای هردوطرف وآشوب بپاکردن بین زندگی پسروعروسم کردن شکرآب بودبازهم رابطه روبارفت وآمدکه قدم اول رومن همیشه برمیدارم باهم داشتیم ولی توی دوران عقدتایکسال بعدعروسی دیگه به قول مادرم دیگ شراکت به جوش نمیادیک واحدآپارتمان مشترک به لطف ازسال98خریده بودیم ودست مستاجربودوهرمستاجرمیخواست بره یک مسئله ای پیش میومدوسال1402به مدت یکسال پسرم تواین خونه نشست که تخلیه کرد6ماه خالی بودکه2ماهپیش بامظلوم نمایی توی فامیل بازداداشم اومد گفت یاشمابخریاآبجی ماه واگذارکردیم به اووحالت قهرداره که 6ماهتخلیه بوده ضرروزیان منوبدیدهمش چرت میگه بلاخره گاوبه دُمش رسیده. خداازتقریبا1403/1/25طنابی روکه به زوروصل کرده بودیم به هم ریخت چون به زوروصل کردیم به شکرانه ی الهی برای 13آبان این شراکت هم تمام شده است ولی اون دلسردی که بین مابه وجودآمده الله واعلم تاکی ادامه دارد.البته من که همیشه بالبخندباهاش احوالپرسی میکنم ولی به خاطرمظلوم نمائیهاش باکل خانواده درافتاده فقط بابرادربزرگم که دشمن خونی هم بودن الان رابطش صمیمی شده به خاطر اینکه شوهرخواهرم3سالپیش فوت کردودخترداداشم 2سال پیش فوت کردخواهرم بادوتادخترداره خیلی خوشحالند که ایناداغ دیدن منودرک میکنن!وناگفته نماند خواهرم آدم خوبیه دست به خیروپرتوقع منت گذار واین به قول استادنشانه ی درست بودن مسیرمن است. بازخوب میشیم. سلام به استادوسلام به اعضای سایت.استادخیلی میخواداستوارباشی که درمصیرتوحیدقدم برداری به قول قدیمیهااگه تونستی آتش راکف دستت نگه داری ایمانت رادراین دوره زمونه حالابه قول معروف درهرزمانی هستی آن زمان متعلق توست ایمانت رونگه داشتی خدایاتغیرکردن جسارت میخواهدواین تغییرجهاداکبرمیخواهدیادروزهاوسال اولی افتادم که باقانون جذب آشناشدم واقعاترک اعتیادبود ازخداسپاسگذارم که پازل زندگی منوخودش جلوترچیده وقبل ازآشنایی قانون جذب ازمحله تقریبامتوسط حجرت کردیم به محله ی متوسط روبه بالاوازکل همسایه ها جدامون کردمتشکرم این بزرگترین موهبت الهی است!وبایدتواین مصیرازخداقوت بگیرم چون ازوقتی که ازجامعه خدا،جدام کردخودش باهام همنشین شد،ازوقتی که ازخانواده م جدام به خصوص7ماهه ازاین خواهرنزدیکتربه هم بودیم جدامون کردحالا25روزه گام به گام و10روزه درابعاد روزشمارباهام زندگی روسپری میکنه امیدوارم توی این مصیرپیروزوسربلندبمانم چون منوخانواده ام خیلی لایق بهترینهاییم .وازاین صدای پرنده که شکرخداروبه جامی آورند دلم به حال میادواین محله ی زیبامن خدارادرلحظه لحظه ی وجودش را احساس میکنم وبه خداایمان دارم که به راحتی آب خوردن منوبه اهدافم رسونده الهی شکرت.خدانگهدارهمگی تون یاحق.
بسیار بسیار شاکر خداوندم و سپاسگزار به خاطر شما دو عزیز دوست داشتنی.
از خداوند خیر و برکت فراوان شادی و آرامش قلبی و سلامتی برای همه دوستان آرزو دارم.
االان که دارم این کامنت رو مینویسم در افتضاح ترین مدار ممکن هستم و در واقع طوری زندگی خودم رو داغون کردم که خودم هم موندم چه کردم.
نمی خوام خیلی وارد جزئیات بشم و بیش از این فرکانس ناخواسته ارسال کنم.
فقط میدونم و پذیرفتم که خودم ناخواسته و با توجه به مشکلات روزمره و غرق شدن در سیکل معیوب؛مشکلات رو تو زندگیم بارها و بارها کپی پیست کردم و حالا شده کلی بدهی و عقب افتادن اجاره خونه و …….
با همه این موارد اولا اینکه باید مسئولیت کامل رو بپذیرم و قبول کنم که خودم این شرایط رو خلق کردم.
و برای رهایی از این وضعیت باید بتونم به شرایط طوری نگاه کنم که به حس خوب برسم.
قطعا اینا اومدن تا خواسته ها برام واضح بشن.
میخوام از تجسم خلاق استفاده کنم و به عنوان یه اصل خارپشتی با تمرین و تمرکز خودم رو در شرایطی که میخوام تجربه کنم.
از خدا میخوام که کمکم کنه تا بتونم نشونه ها و الهامات رو درک کنم و از اون مهمتر به ایده ها عمل کنم.
امیدوارم بتونم قدرت درک این رو داشته باشم که این شرایط قرار نیست دائمی باشه و اگر من بتونم ترمزهای ذهنی رو بردارم و باورهام رو هم جهت با خواسته ها کنم شرایط متحول میشه.
هرچقدر بتونم از شرک دور بشم وه به سمت توحید برم خدا درها رو باز میکنه و دستم رو میگیره.
خداوندا کمکم کن.
کمکم کن در خلق زندگی و لحظات پیش رو نه ترسی داشته باشم و نه غمی.که در این صورت هست که از نجواهای شیطان دور و به سمت آرامش که جایگاه خداست نزدیکتر میشم.
خداوندا. اهدنا الصراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم
غیر المغضوب علیهم ولاضالین.
نمیدونم چقدر تونستم حرف های استاد رو درک کنم و چند درصد عمل کنم بهشون .البته با توجه به شرایطم میتونم بگم درک و عملکردم صفر بوده
چون شرایط موجود نشون میده که توی چه مداری هستم.
پس بهتره به جای حرف مفت زدم
با اینکه اینهمه مدت هیت که تو سایت عضو هستم و کلی فایل گوش دادم
ولی قطعا فقط شنیدم و در عمل نتونستم داتسته ها رو پیاده کنم.که اگر حتی 5 درصد از حرف های استاد رو جامه عمل میپوشوندم الان میبایست زندگی بهتری رو تجربه کنم.
جهان با هیچ کس تعارف نداره
خدا به کسی ظلم نمیکنه به اندازه مثقالی خیر یا شر که بکاریم همون رو درو میکنیم.
پس من چرت و پرت و مزخرفات کاشتم
و از پیش فرستادم که الان دارم همون ها رو برداشت میکنم.
امیدوارم بتونم در مسیر مشیت خداوند خودم رو تنظیم کنم و از همین امشب با شروع همین تجسم خواسته ها که قطعا باید تکامل رو طی کنم
کم کم خودم رو به شرایط دلخواه برسونم.
استاد عزیز دوستون دارم ️
از عزیزان خانواده خوب عباسمنش درخواست دارم اگر نکته نظری دارن خوشحال میسم گوشزد بشه بهم.تا من هم در مدار رسیدن به نعمتها و لذت بردن از فراوانی های خداوند قرار بگیرم.
خدا رو هزار بار شکر میکنم که چقدر خوب دارم حرف های استاد رو میفهمم از تجسم البته خیلی سال هست که با خودم کلنجار میرم که قانون تجسم را بفهمم چون می خواستم کپی برداری کنم ولی الان خوشحالم که یه درکی از قانون تجسم دارم و چقدر خوب دارم سعی میکنم این قانون را اجرا کنم میدونم توی این مسیر تازه کار هستم ولی این رو هم میدونم اگه خوب مراقب کنترل ذهنم باشم و ورودی هام رو هم کنترل کنم خیلی زود جواب میگیرم بخصوص که الان هم یه شور و اشتیاقی دارم برای کسب و کارم و میدانم با تجسم هر روز و هر لحظه این قدرت جون میگیره و من واقعا امروز توی مکانی بودم ولی به لطف خدایم توی این چند روز شور و اشتیاقم اینقدر خوب شده که دوباره با کنترل وسوسه ها آمدم و شروع کردم لحظه های ناب برای خودم بسازم و خداروشکر شد .چقدر دارم از قانون هر روز نتیجه میبینم از ارتباطم با بچه هام با خانواده خودم و همسرم با دیگران و مهم تر از همه ارتباطم با خودم و خدایم .
استاد وقتی توی این جاده فوق العاده دوربین رو میبرید انگار من توی این مکان هستم من این مدل مکان ها رو دوست دارم وقتی رودخانه نمایان شد چقدر لذت بردم و خودم رو در حال دویدن دیدم کنار آب و وقتی نشستید چقدر حس آرامش گرفتم انگار نوشتم و دارم خودم کیف میکنم از این همه فراوانی و زیبایی و آرامش خدارو هزار بار شکر شکر شکر و سپاس از شما استاد گلم که اینقدر با احساسی و عشق می ورزید و به ما انتقال میدهید.
خدایا شکرت که واقعا ثروت معنوی ترین کار دنیاست و با خودش آرامش، قدرت ،لذت ،خلقت … میآورد.
خدایا در مسیر زیبایم هدایتم کن و قدرت و توان و صبر با عشق و لذت را در مسیر بهم عطا کن و به دوستان که در این مسیر زیبا قدم برداشتن و مثل من تازه داره چیزهای جدید براشون شکوفه میزنه و نیاز به هدایت و مراقبت داریم بسیار بسیار زیاد و می دانیم که تو هم بسیار بخشنده و مهربانی.
سلام استاد مهربون و نازنینم، سلام به همه دوستان عزیزم در سایت عباسمنش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه، سپاس گذار خداوندم بابت این فرصت دوباره،
نکتهها:
️تاثیری کارها و اعمال خودم رو در جهان اطرافم ببینم و خودم رو تحسین کنم،
️هر بار که روی خودم کار کنم بازم جا داره که از اینی که هستم بهتر بشم یه صورت تکاملی،
️خلق خواسته هام با قدرت تجسم،
️افکار و باورهای من زندگیم رو خلق میکنه،
️فارغ از همه محدودیت ها از نوع جنسیت و سن و کشور و وضعیت مالی و ارتباطی و سلامتی میشه اوضاع رو اونجوری که دلمون میخواد تغییر بدیم،
️تجسم یعنی فکر کردن در هر شرایطی با جزئیات و تصور یک موضع،
️تجسم جهتی دهی افکار به موضوعی در آینده هست،
️آگاهانه مراقب افکار و ورودی هام باشم،
️شرایط فعلی من نتیجه افکار خودم هست،
️مسئولیت تمام جنبه های زندگیم رو بپذیرم،
️از عوامل بیرونی تاثیر نپذیرم،
️یه فاصله زمانی بین فرکانسها و اتفاقات هست،
️آگاهانه بیام افکارم رو کنترل کنم و با تکرار افکار مناسب باورهای هم جهت با خواسته توی ذهنم بسازم،
️ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست،
️تنها راه رسیدن به خداوند ثروتمند شدن هست،
️خدارو میشه با دیدن به نعمت هایی که دارم توی زندگیم ببینم،
️بهترین سرمایه گذاری، سرمایه گذاری روی باورهام و افکارم هست،
️شرایط سخت برای کمک به ما میان تا ما متوجه بشیم که باید تغییر کنیم،
️شرایط سخت مارو در برابر نعمت هایی که داریم سپاس گذار تر میکنه،
️این من هستم که همچی رو میتونم تغییر بدم با تغییر کانون توجه خودم،
️من نباید به عوامل بیرونی واکنش نشون بدم، باید آگاهانه در مقابل شرایط نامناسب افکارم کنترل کنم تا نتیجه دلخواهم رو بگیرم،
️واکنش گرا به شرایط نادلخواهم نباشم،
️کامل گرا نباشم و به خودم سخت نگیرم و قانون تکامل رعایت کنم،
️من به راحتی میتونم به هر آنچه که میخوام برسم، وقتی که قدرت ذهنم رو درک کنم، و از قدرت تجسمم در مسیر رسیدن به اون ها استفاده کنم،
️نگران چجوری اتفاق افتادن رویاهام نباشم، و بسپرم به خدا و سمت خودم رو درست انجام بدم،
️نگران نظر و نگاه بقیه نسبت به خودم و کارهام نباشم و به مسیر توحیدیم شک نکنم،
️نتایج کوچیک رو ببینم و به خودم بگم تا ایمانم قوی تر بشه،
️در مورد رویاهام و خواسته هام با کسی حرف نزنم،
️دنبال تایید قانون توی زندگیم و جهان اطرافم باشم،
️وقتی روی خودم کارم میکنم جهان مارو با شرایط و اتفاقات و افراد مناسب با باورهام و افکارم رو وارد زندگیم میکنه،
️از اوقات تنهاییم لذت ببرم و از این فرصت برای بهبود خودم استفاده کنم و به چشم نعمت بهش نگاه کنم،
️از صحبت کردن در مورد خواسته هام برای تقویت قدرت تجسمم استفاده کنم،
️به شرایط فعلیم کاری نگیرم و به چیزایی که در آینده میخوام فکر کنم مثل بچه ها،
️وقتی جهان تعهد من رو ببینه نتایج هم تغییر میکنه،
در مورد تصدیق این موضع من یادم دوران سربازی خیلی دوست داشتم برم منطقه خدمت کنم حالا منطقه کجا بود اصلا؟
بعد دوره آموزشی من توی تقسیمات افتادم یگان تکاور لشکر 58 ذوالفقار شاهرود، یک پادگان بسیار بزرگ و سخت گیر همونجوری که از اسمش میشه فهمید،
از اونجایی که من تک پسر بودم میشد که خودم رو انتقال بدم به شهر خودم مشهد ولی چون با خونواده یکمی اون دوران مشکل داشتم اینکارو نکردم و دوست داشتم ازشون دور باشم و فکر میکردم اینجوری بهتر باشه که اینجوری هم شد…
چه دوران خوب و لذت بخشی بود واقعا خیلی به من کمک کرد خدمت سربازی، هم شخصیتی و هم تجربی،
روز تقسیم من توی جای گزینی بودم دو روزی بود که به پادگان خودم رو معرفی میکردم، صبح و ظهر و شب بعد وعده غذایی ما نظافت میکردیم، روی زمین بدون تشک با یک پتو میخوابیدم و نگهبانی آسایشگاه هم بود، روز سوم فرمانده لشکر به همراه فرماندهان گردانها اومد، و تقسیم شروع شد…
من یه آرامش خواستی درونم بود، انگار میدونستم که هرجایی که برم همونجا بهترین جاست، یکی از فرمانده ها با این سوال که چه کسی کار فنی یاد داره شروع به صحبت کرد بعد من دستم رو بردم بالا و برای یگان مهندسی انتخاب شدم،
بعد اتمام تقسیم من خودمو به یگان مهندسی معرفی کردم بعد گذشت چند روزی و وظایفی که به ما محول شده بود چند سرباز که از گروهان پاکسازی واقع در منطقه دهلران که از توابع ایلام برای ترخیص و اتمام خدمت سربازی به لشکر اومدن و از زبون اونها من با منطقه آشنا شدم…
منطقه یعنی منطقه جنگی، گروهان ما مسئول پاکسازی مینهایی بود که در گذشت به واسطه جنگ عراق و ایران به جای مونده بود، و ارتش با قبول پروژه از شرکت نفت و خنثی سازی اونها و انهدامشون توسط نیرو هاش کسب درآمد میکرد،
بچه ها میگفتن اونجا خیلی راحتی فقط بدیش اینکه راه دور هست و هواش گرمه ولی بقیه موارد خیلی خوب هست و مثل بهشت،
من و چند تا از دوستانم خیلی دوست داشتیم که بریم منطقه و خیلی بهش فکر میکردیم و در موردش صحبت میکردیم ولی هرچی زور میزدیم به در بسته میخوردیم، ولی ناامید نمیشدیم تا اینکه بعد گذشت 3 ماه یک روز بعد صبح گاه دیدیم جانشین فرمانده داره میاد به سمتمون، وقتی نزدیکمون شد گفت کی دوست داره بره منطقه و ما پریدیم روی هوا و با دو رفتیم به سمتش، برگه مرخصی و اعزاممون رو همونجا توی فضای باز سرپا نوشت و امضاء کرد و گفت همین الان برین و لوازمتون رو جمع کنین و خودتون رو به منطقه معرفی کنین،
بعد کاشف به عمل اومد که فرمانده لشکر با فرمانده گردان ما به مشکل خوردن و گردان ما رو به کل تبعید کرده بود به منطقه که جلوی چشمش نباشیم، سود برای ما و سختی برای کادری ها،
از بس این خواسته در ما قوی بود که این اتفاق افتاد و خداوند مارو از این طریق به خواستمون رسوند، یادش بخیر بسیار دوران لذت بخش و پر از تجربه های زیبا برای من بود،
یادمه بعد خدمت هم من بخاطر علاقه ای که به همسر عزیزم داشتم و عاشقش شده بودم با خونوادم مشکل داشتم و مخالفت میکردن با ازدواج ما، سر همین موضوع هم من خدمتم رو نیومدم شهر خودم،
دیگه خسته شده بودم از این همه جنگیدن و به خدا گفتم اگه قرار ما به هم برسیم این دفعه خیلی متفاوت به خونواده میگم اگه قبول کردن که شکرت اگه هم قبول نکردن هم شکرت دیگه حرفش رو نمیزنم…
خیلی دوست داشتم به این خواستم برسم و خیلی هم بهش فکر میکردم ولی چون خیلی بهش چسبیده بودم و میگفتم نه فقط من همین میخوام اتفاق نمیوفتاد، وقتی که رهاش کردم و سپردم به خدا اوضاع تغییر کرد و این خواسته من محقق شد، الان بعد گذشت 12 سال زندگی من یک زندگی رویایی دارم، البته ناگفته نباشه از بعد عمل به آموزش های استاد عزیزم رویایی شد… دو فرزند سالم خداوند به من هدیه داده و یک رابطه رویایی که هر روز داره قشنگ تر هم میشه با همسرم و فرزندام و اطرافیانم،
یک خونواده عالی دارم و همه اعضای خونوادم عاشق منن،
دوستای خوب، شرایط خوب از لحاظ مالی، آزادی در تمام جوانب و سلامتی که بزرگترین نعمت من هست، الهی شکر من راضیم و هر روز داره بهتر هم میشه و این هارو وقتی به دست آوردم که پذیرفتم خودم مسئول زندگی خودم هستم،
خودم با دست خودم این شرایط به ظاهر نامناسب رو ایجاد کردم و خودمم میتونم تغییرش بدم،
ماشین صفر کیلومترم رو همینجوری و با پیروی از هدایت الهی به دست آوردم،
موتور تریل رویاهام رو هم باز خداوند از طریق دستان بی نهایتش وارد زندگیم کرد جوری که حتی فکرشم نمی کردم،
مغازه کوچیکی که دارم رو هم به همین شکل به دست آوردم…
اینها وقتی وارد زندگیم شد که من همیشه این موضع برام مهم بود که به راحتی به خواسته هام برسم و نخواد زجر بکشم، همیشه بهشون فکر میکردم و با همون موتور طرح هندا 125 سی سی میرفتم عشق و حال و مطمئن که یه روزی به اون موتور تریل میرسم…
البته که این آخر کار نیست هنوز من کلی خواسته دارم، چون ماشین و موتورهای بهتری هست، مغازه های بزرگتری هست، ثروت بیشتری هست، روابط زیباتری هست، سلامتی و انرژی جسمانی بیشتری هست، دوستای خوب بیشتری هست، مشتری های متفاوت تری هست، عزت نفس بالاتری هست، شخصیتم میشه قویتر بشه، آگاهی عمیقتری هست و جایگاه والاتری نسبت به قبلاً نزد پروردگارم…
امیدوارم که بتونم این قدرت بی انتهایی که خداوند به من عطا کرده رو از یاد نبرم و ازش در مسیر خدمت به خودم استفاده کنم، امیدوارم تا به عهدی که بستم وفا کنم و بتونم در مقابلش تسلیم تر باشم، امیدوارم تا بتونم عاشقانه زندگی کنم از این فرصت به خوبی استفاده کنم،
خدایا منو به را راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کنم، الهی آمین… عاشقتونم.
خدایاشکرت تجسمممممم یعنی جهت دهی افکارم به سمت خواسته هام و ایمان به خداوند و بدون چون و چرا و چه جوری اتفاق افتادنش
استاد جانم. من فقط یکماه تمرکزی تصویر سازی کردم صبح وشب و هرباری که فقط اضافی داشتم اول تصویر سازی میکردم و بعدش کلیپ که از خواسته هام درست کرده بودم رو نگاه میکردم…
من فقط یکماه تمرکزی فقط تجسم و تصویر سازی و توحیدی عمل کردم و هر اتفاقی که برام توی این یکماه پیش می اومد به جرات میتونم بگم واقعا توحیدی عمل کردم و به ذهنم میگفتم ناراحتی ونگرانی یعنی شرک و من به خدا تعهد دادم مشرک نباشم…
یکماه توحیدی خدا خواسته منو اجابت کرد و دقیقا همون چیزی رو تصویر سازی کردم اتفاق افتاد وجالبش اینکه واقعا به قول استاد هیچ حسی نداشتم..
و فقط اشک شوق بخاطر این قانون ..
چون بارها و بارها طوری تجسم کردم وحسش کردم که برام اتفاق افتاده بود..
سلام خدمت استاد عباس منش و خانوم شایسته. این فایل بازهم مرور شد برام،انقدر فایلهای شما زیبا و درست هستند که آدم نمیدونه کدوم را ببینه کدوم بمونه،کدوم را مرور کنه.اصلا همشون آگاهی دهنده و عالی هستند.
قدم 26:استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلاق:
کساییکه باور دارند به خداوند،به غیب،به اینکه افکارشون خالق شرایط آنهاست و به تغییر زندگی و توجهی به شرایط کنونی ندارند و ایمان دارند که میتوانند شرایط خود را متحول کنند از قدرت تجسم استفاده میکنند.
تجسم چیزی نیست به غیر از اینکه به موضوعی داری فکر میکنی. ما همیشه و هرلحظه درحال تجسم هستیم چون درحال فکر کردن هستیم. با فوکوس کردن روی دوره های شما یاد میگیریم که آگاهانه کنترل افکار داشته باشیم،به چیزهایی که میخواهیم فکر کنیم و تجسم کنیم و در نهایت خلق کنیم. شرایط الان را خودمون با افکار خودمون بوجود آوردیم پس شرایط آینده را هم خودمون میتونیم با افکار خودمون عالی کنیم. همه چیز به فکر ما بستگی دارد. نگران دیگران و فکر دیگران نباشیم،به خودمون توجه کنیم بازهم قانون مهم تکامل را رعایت کنیم حتی تغییرات کوچک در افکار نتایج عالی را بدست می آورند. دنبال نتایج بزرگ یک شبه نباشیم هر تغییر مثبت در سطح افکار خودش پیشرفت حساب میشه.
بسازیم با تجسم هرآنچه را که میخواهیم و با خواندن کامنت های خلق داستان زندگی بچه ها ورودی های مثبت به ذهنمون بدهیم. با تشکر از شما.
باز هم سپاسگزار خداوندی هستم که منو توی مسیر اگاهی قرار داد تا زندگی لذت بخش تر و با کیفیت تری رو تجربه کنم و الان که خودم رو مرور میکنم از لحاظ سلامتی و روابط و ارامش و ثروت و عزت نفس هیچ ربطی به گذشته ندارم و باور دارم که این حس و حال و روند انتها نداره
سپاسگزار خداوندی هستم که استاد عباس منش رو ابزار هدایت من قرار داد
استادجان از شما هم خالصانه و عاشقانه سپاسگزارم که اینقدر خوب و ساده و قابل فهم قوانین رو به ما آموزش میدین
الهی میلیون برابر این انرژی بهتون برگرده
خدایا یاریم کن تا بنویسم
استاد جان ارهه چیزی که گفتین رو درک میکنم وقتی روی خودمون کار میکنیم عجیب دور و ورمون خلوت میشه و اوایل میگفتم چرا بعدها فهمیدم ادمهای نامناسب رفتن و جهان به من فضایی رو داد تا بیشتر روی خودم تمرکز کنم
یه جاهایی احساسات خودشو میاورد وسط و شاید به خاطر عذاب وجدان با خواهر یا مادر یا نزدیکام ارتباط میگرفتم و بعد پشیمون میشدم و اونجا میفهمیدم به کار جهان دخالت کردم و درسشو میگرفتم
جهان کارشو خوب بلده
کبوتر با کبوتر . باز با باز رو خوب رعایت میکنه
این فضای تنهایی اومده که من خلوت کنم و رشد کنم
جالب اینجاست الان که مرور میکنم میبینم توی پیاده روی یا خرید یه هر تعاملی چقدر انسان ها با رفتار های خوب رو داریم تجربه میکنیم باید اجازه بدیم جهان کارشو انجام بده
در مورد تجسم هم من اکثر وقتا روزمرگی هام رو خوب تجسم میکنم و طبق قانون خیلیییی خوب همه چی پیش میره
مثلا تجسم غذایی که میخوام بپزم
خریدی که میخوام برم
و کار های خونه و هر چیزی شبیه این چیزا
باید تمرین کنم از همین روند الگو بگیرم و ارزوهامو هم آگاهانه تجسم کنم
سپاسگزارم استاد عزیزم که بهم گوشزد کردی این موضوع رو
استاد جان سلام و صد سلام. مریم بانو جان سلام. دوستان هم فرکانسی ام سلام…..
گام بیست و ششم:
به به استاد جان ….. انگار در این فایل جواب درخواستم رو که به خدا جون داده بودم، گرفتم. به امید خدا برم برای عملی کردن ….
واقعیتش استاد جان، من سالهاست، نه تلویزیون، نه اینستا، نه اهل چرخ زدن در فضای مجازی بجز سایت شما، نه اهل سریال دیدن، نیستم که نیستم و واقعا این برام اصلا زحمتی نداره و به لطف خدا خیلی راحت این ها را کنار گذاشتم. اما پاشنه آشیلم ارتباطات زیادم است که خیلی زیاد آدم برون گرا، اجتماعی و … هستم و اصلا دلم نمیاد که به خیلی صحبت ها نه شنیدن بگم و خودم هم خیلی موقع ها پایه صحبت کردن های زیاد هستم، مخصوصا در محل کار با همکارها …. یه مدتی است که از طریق همین دوره خانه تکانی ذهن و کامنت های دوستان مخصوصا اقا ابراهیم عزیز در مورد دوری از حاشیه ها به خیلی راه ها رسیدم که چقدر این حاشیه ها ما رو از اصل دور میکنه…. اما دوباره باز همین صحبت ها ادامه دارد …. و من نشتی هاش را میفهمم ….البته که به لطف پروردگار یکم بهتر شده ام ….اما در این فایل که اصلا به این فکر نمیکردم که در مورد تجسم سازی خواسته ها است، در مورد قطع روابط استاد با دوستانش شنیدم و انگار راه حل هایی برام جور شد و بهتر تونستم درک کنم …. حالا میخوام بارها این فایل رو گوش کنم و بتونم اجراش کنم و مطمینم که پله پله خیلی بهتر میشم…. شیما بانو، تو باید فقط فقط رو خودت کار کنی، اون موقع روزگار به تو پاسخ های درست میدهد و خودبخود از یک سری فضاها دور میشوی ….. پس رو خودت کار کن و برای وقتت ارزش قایل شو و حاضر نشو هر حرفی بزنی، فقط بخاطر اینکه حرفی زده باشی …..
ممنون از همه دوستان مخصوصا اقا ابراهیم که این مدت از کامنت هاشون در این رابطه خیلی درس گرفتم و در تلاش برای اجرای درستش در زندگی و بیام از نتایجش بگم …. ممنون استاد جان
گامبهگام خانه تکانی25مین گام1403/8/11به نام خداوسلام به خداکه همنشین دوره ترک خواهروبردارهاشده خدایااین هم موهبت الهی است. هم یک جهاداکبراست !دراین مصیربرای خودم وهمه همفرکانسیهام صبرالهی طلب میکنم وهم به هممون تبریک میگم خدامیداند که ازدرداعتیادبه موادمخدرکم نمیاره!خداروشکرکه من مادرندارم چون دردجدایی بامرگش برام آسانتراست !الان ازسال 1398بین منوخواهرم یک کوچولوبه خاطرندانم کاریهای هردوطرف وآشوب بپاکردن بین زندگی پسروعروسم کردن شکرآب بودبازهم رابطه روبارفت وآمدکه قدم اول رومن همیشه برمیدارم باهم داشتیم ولی توی دوران عقدتایکسال بعدعروسی دیگه به قول مادرم دیگ شراکت به جوش نمیادیک واحدآپارتمان مشترک به لطف ازسال98خریده بودیم ودست مستاجربودوهرمستاجرمیخواست بره یک مسئله ای پیش میومدوسال1402به مدت یکسال پسرم تواین خونه نشست که تخلیه کرد6ماه خالی بودکه2ماهپیش بامظلوم نمایی توی فامیل بازداداشم اومد گفت یاشمابخریاآبجی ماه واگذارکردیم به اووحالت قهرداره که 6ماهتخلیه بوده ضرروزیان منوبدیدهمش چرت میگه بلاخره گاوبه دُمش رسیده. خداازتقریبا1403/1/25طنابی روکه به زوروصل کرده بودیم به هم ریخت چون به زوروصل کردیم به شکرانه ی الهی برای 13آبان این شراکت هم تمام شده است ولی اون دلسردی که بین مابه وجودآمده الله واعلم تاکی ادامه دارد.البته من که همیشه بالبخندباهاش احوالپرسی میکنم ولی به خاطرمظلوم نمائیهاش باکل خانواده درافتاده فقط بابرادربزرگم که دشمن خونی هم بودن الان رابطش صمیمی شده به خاطر اینکه شوهرخواهرم3سالپیش فوت کردودخترداداشم 2سال پیش فوت کردخواهرم بادوتادخترداره خیلی خوشحالند که ایناداغ دیدن منودرک میکنن!وناگفته نماند خواهرم آدم خوبیه دست به خیروپرتوقع منت گذار واین به قول استادنشانه ی درست بودن مسیرمن است. بازخوب میشیم. سلام به استادوسلام به اعضای سایت.استادخیلی میخواداستوارباشی که درمصیرتوحیدقدم برداری به قول قدیمیهااگه تونستی آتش راکف دستت نگه داری ایمانت رادراین دوره زمونه حالابه قول معروف درهرزمانی هستی آن زمان متعلق توست ایمانت رونگه داشتی خدایاتغیرکردن جسارت میخواهدواین تغییرجهاداکبرمیخواهدیادروزهاوسال اولی افتادم که باقانون جذب آشناشدم واقعاترک اعتیادبود ازخداسپاسگذارم که پازل زندگی منوخودش جلوترچیده وقبل ازآشنایی قانون جذب ازمحله تقریبامتوسط حجرت کردیم به محله ی متوسط روبه بالاوازکل همسایه ها جدامون کردمتشکرم این بزرگترین موهبت الهی است!وبایدتواین مصیرازخداقوت بگیرم چون ازوقتی که ازجامعه خدا،جدام کردخودش باهام همنشین شد،ازوقتی که ازخانواده م جدام به خصوص7ماهه ازاین خواهرنزدیکتربه هم بودیم جدامون کردحالا25روزه گام به گام و10روزه درابعاد روزشمارباهام زندگی روسپری میکنه امیدوارم توی این مصیرپیروزوسربلندبمانم چون منوخانواده ام خیلی لایق بهترینهاییم .وازاین صدای پرنده که شکرخداروبه جامی آورند دلم به حال میادواین محله ی زیبامن خدارادرلحظه لحظه ی وجودش را احساس میکنم وبه خداایمان دارم که به راحتی آب خوردن منوبه اهدافم رسونده الهی شکرت.خدانگهدارهمگی تون یاحق.
درود خدمت همه عزیزان
استاد عزیز و بانو شایسته خانم گل
بسیار بسیار شاکر خداوندم و سپاسگزار به خاطر شما دو عزیز دوست داشتنی.
از خداوند خیر و برکت فراوان شادی و آرامش قلبی و سلامتی برای همه دوستان آرزو دارم.
االان که دارم این کامنت رو مینویسم در افتضاح ترین مدار ممکن هستم و در واقع طوری زندگی خودم رو داغون کردم که خودم هم موندم چه کردم.
نمی خوام خیلی وارد جزئیات بشم و بیش از این فرکانس ناخواسته ارسال کنم.
فقط میدونم و پذیرفتم که خودم ناخواسته و با توجه به مشکلات روزمره و غرق شدن در سیکل معیوب؛مشکلات رو تو زندگیم بارها و بارها کپی پیست کردم و حالا شده کلی بدهی و عقب افتادن اجاره خونه و …….
با همه این موارد اولا اینکه باید مسئولیت کامل رو بپذیرم و قبول کنم که خودم این شرایط رو خلق کردم.
و برای رهایی از این وضعیت باید بتونم به شرایط طوری نگاه کنم که به حس خوب برسم.
قطعا اینا اومدن تا خواسته ها برام واضح بشن.
میخوام از تجسم خلاق استفاده کنم و به عنوان یه اصل خارپشتی با تمرین و تمرکز خودم رو در شرایطی که میخوام تجربه کنم.
از خدا میخوام که کمکم کنه تا بتونم نشونه ها و الهامات رو درک کنم و از اون مهمتر به ایده ها عمل کنم.
امیدوارم بتونم قدرت درک این رو داشته باشم که این شرایط قرار نیست دائمی باشه و اگر من بتونم ترمزهای ذهنی رو بردارم و باورهام رو هم جهت با خواسته ها کنم شرایط متحول میشه.
هرچقدر بتونم از شرک دور بشم وه به سمت توحید برم خدا درها رو باز میکنه و دستم رو میگیره.
خداوندا کمکم کن.
کمکم کن در خلق زندگی و لحظات پیش رو نه ترسی داشته باشم و نه غمی.که در این صورت هست که از نجواهای شیطان دور و به سمت آرامش که جایگاه خداست نزدیکتر میشم.
خداوندا. اهدنا الصراط المستقیم
صراط الذین انعمت علیهم
غیر المغضوب علیهم ولاضالین.
نمیدونم چقدر تونستم حرف های استاد رو درک کنم و چند درصد عمل کنم بهشون .البته با توجه به شرایطم میتونم بگم درک و عملکردم صفر بوده
چون شرایط موجود نشون میده که توی چه مداری هستم.
پس بهتره به جای حرف مفت زدم
با اینکه اینهمه مدت هیت که تو سایت عضو هستم و کلی فایل گوش دادم
ولی قطعا فقط شنیدم و در عمل نتونستم داتسته ها رو پیاده کنم.که اگر حتی 5 درصد از حرف های استاد رو جامه عمل میپوشوندم الان میبایست زندگی بهتری رو تجربه کنم.
جهان با هیچ کس تعارف نداره
خدا به کسی ظلم نمیکنه به اندازه مثقالی خیر یا شر که بکاریم همون رو درو میکنیم.
پس من چرت و پرت و مزخرفات کاشتم
و از پیش فرستادم که الان دارم همون ها رو برداشت میکنم.
امیدوارم بتونم در مسیر مشیت خداوند خودم رو تنظیم کنم و از همین امشب با شروع همین تجسم خواسته ها که قطعا باید تکامل رو طی کنم
کم کم خودم رو به شرایط دلخواه برسونم.
استاد عزیز دوستون دارم ️
از عزیزان خانواده خوب عباسمنش درخواست دارم اگر نکته نظری دارن خوشحال میسم گوشزد بشه بهم.تا من هم در مدار رسیدن به نعمتها و لذت بردن از فراوانی های خداوند قرار بگیرم.
شاد و سلامت و سعادتمند و ثرتمند باشیم.انشااله
️️️️️️
به نام خدای عشق و فراوانی
سپاس از استاد عشقم و خانم شایسته عشق
خدا رو هزار بار شکر میکنم که چقدر خوب دارم حرف های استاد رو میفهمم از تجسم البته خیلی سال هست که با خودم کلنجار میرم که قانون تجسم را بفهمم چون می خواستم کپی برداری کنم ولی الان خوشحالم که یه درکی از قانون تجسم دارم و چقدر خوب دارم سعی میکنم این قانون را اجرا کنم میدونم توی این مسیر تازه کار هستم ولی این رو هم میدونم اگه خوب مراقب کنترل ذهنم باشم و ورودی هام رو هم کنترل کنم خیلی زود جواب میگیرم بخصوص که الان هم یه شور و اشتیاقی دارم برای کسب و کارم و میدانم با تجسم هر روز و هر لحظه این قدرت جون میگیره و من واقعا امروز توی مکانی بودم ولی به لطف خدایم توی این چند روز شور و اشتیاقم اینقدر خوب شده که دوباره با کنترل وسوسه ها آمدم و شروع کردم لحظه های ناب برای خودم بسازم و خداروشکر شد .چقدر دارم از قانون هر روز نتیجه میبینم از ارتباطم با بچه هام با خانواده خودم و همسرم با دیگران و مهم تر از همه ارتباطم با خودم و خدایم .
استاد وقتی توی این جاده فوق العاده دوربین رو میبرید انگار من توی این مکان هستم من این مدل مکان ها رو دوست دارم وقتی رودخانه نمایان شد چقدر لذت بردم و خودم رو در حال دویدن دیدم کنار آب و وقتی نشستید چقدر حس آرامش گرفتم انگار نوشتم و دارم خودم کیف میکنم از این همه فراوانی و زیبایی و آرامش خدارو هزار بار شکر شکر شکر و سپاس از شما استاد گلم که اینقدر با احساسی و عشق می ورزید و به ما انتقال میدهید.
خدایا شکرت که واقعا ثروت معنوی ترین کار دنیاست و با خودش آرامش، قدرت ،لذت ،خلقت … میآورد.
خدایا در مسیر زیبایم هدایتم کن و قدرت و توان و صبر با عشق و لذت را در مسیر بهم عطا کن و به دوستان که در این مسیر زیبا قدم برداشتن و مثل من تازه داره چیزهای جدید براشون شکوفه میزنه و نیاز به هدایت و مراقبت داریم بسیار بسیار زیاد و می دانیم که تو هم بسیار بخشنده و مهربانی.
الهی آمین
الهی به امید تو…
گام 26، استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلاق.
سلام استاد مهربون و نازنینم، سلام به همه دوستان عزیزم در سایت عباسمنش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه، سپاس گذار خداوندم بابت این فرصت دوباره،
نکتهها:
️تاثیری کارها و اعمال خودم رو در جهان اطرافم ببینم و خودم رو تحسین کنم،
️هر بار که روی خودم کار کنم بازم جا داره که از اینی که هستم بهتر بشم یه صورت تکاملی،
️خلق خواسته هام با قدرت تجسم،
️افکار و باورهای من زندگیم رو خلق میکنه،
️فارغ از همه محدودیت ها از نوع جنسیت و سن و کشور و وضعیت مالی و ارتباطی و سلامتی میشه اوضاع رو اونجوری که دلمون میخواد تغییر بدیم،
️تجسم یعنی فکر کردن در هر شرایطی با جزئیات و تصور یک موضع،
️تجسم جهتی دهی افکار به موضوعی در آینده هست،
️آگاهانه مراقب افکار و ورودی هام باشم،
️شرایط فعلی من نتیجه افکار خودم هست،
️مسئولیت تمام جنبه های زندگیم رو بپذیرم،
️از عوامل بیرونی تاثیر نپذیرم،
️یه فاصله زمانی بین فرکانسها و اتفاقات هست،
️آگاهانه بیام افکارم رو کنترل کنم و با تکرار افکار مناسب باورهای هم جهت با خواسته توی ذهنم بسازم،
️ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست،
️تنها راه رسیدن به خداوند ثروتمند شدن هست،
️خدارو میشه با دیدن به نعمت هایی که دارم توی زندگیم ببینم،
️بهترین سرمایه گذاری، سرمایه گذاری روی باورهام و افکارم هست،
️شرایط سخت برای کمک به ما میان تا ما متوجه بشیم که باید تغییر کنیم،
️شرایط سخت مارو در برابر نعمت هایی که داریم سپاس گذار تر میکنه،
️این من هستم که همچی رو میتونم تغییر بدم با تغییر کانون توجه خودم،
️من نباید به عوامل بیرونی واکنش نشون بدم، باید آگاهانه در مقابل شرایط نامناسب افکارم کنترل کنم تا نتیجه دلخواهم رو بگیرم،
️واکنش گرا به شرایط نادلخواهم نباشم،
️کامل گرا نباشم و به خودم سخت نگیرم و قانون تکامل رعایت کنم،
️من به راحتی میتونم به هر آنچه که میخوام برسم، وقتی که قدرت ذهنم رو درک کنم، و از قدرت تجسمم در مسیر رسیدن به اون ها استفاده کنم،
️نگران چجوری اتفاق افتادن رویاهام نباشم، و بسپرم به خدا و سمت خودم رو درست انجام بدم،
️نگران نظر و نگاه بقیه نسبت به خودم و کارهام نباشم و به مسیر توحیدیم شک نکنم،
️نتایج کوچیک رو ببینم و به خودم بگم تا ایمانم قوی تر بشه،
️در مورد رویاهام و خواسته هام با کسی حرف نزنم،
️دنبال تایید قانون توی زندگیم و جهان اطرافم باشم،
️وقتی روی خودم کارم میکنم جهان مارو با شرایط و اتفاقات و افراد مناسب با باورهام و افکارم رو وارد زندگیم میکنه،
️از اوقات تنهاییم لذت ببرم و از این فرصت برای بهبود خودم استفاده کنم و به چشم نعمت بهش نگاه کنم،
️از صحبت کردن در مورد خواسته هام برای تقویت قدرت تجسمم استفاده کنم،
️به شرایط فعلیم کاری نگیرم و به چیزایی که در آینده میخوام فکر کنم مثل بچه ها،
️وقتی جهان تعهد من رو ببینه نتایج هم تغییر میکنه،
در مورد تصدیق این موضع من یادم دوران سربازی خیلی دوست داشتم برم منطقه خدمت کنم حالا منطقه کجا بود اصلا؟
بعد دوره آموزشی من توی تقسیمات افتادم یگان تکاور لشکر 58 ذوالفقار شاهرود، یک پادگان بسیار بزرگ و سخت گیر همونجوری که از اسمش میشه فهمید،
از اونجایی که من تک پسر بودم میشد که خودم رو انتقال بدم به شهر خودم مشهد ولی چون با خونواده یکمی اون دوران مشکل داشتم اینکارو نکردم و دوست داشتم ازشون دور باشم و فکر میکردم اینجوری بهتر باشه که اینجوری هم شد…
چه دوران خوب و لذت بخشی بود واقعا خیلی به من کمک کرد خدمت سربازی، هم شخصیتی و هم تجربی،
روز تقسیم من توی جای گزینی بودم دو روزی بود که به پادگان خودم رو معرفی میکردم، صبح و ظهر و شب بعد وعده غذایی ما نظافت میکردیم، روی زمین بدون تشک با یک پتو میخوابیدم و نگهبانی آسایشگاه هم بود، روز سوم فرمانده لشکر به همراه فرماندهان گردانها اومد، و تقسیم شروع شد…
من یه آرامش خواستی درونم بود، انگار میدونستم که هرجایی که برم همونجا بهترین جاست، یکی از فرمانده ها با این سوال که چه کسی کار فنی یاد داره شروع به صحبت کرد بعد من دستم رو بردم بالا و برای یگان مهندسی انتخاب شدم،
بعد اتمام تقسیم من خودمو به یگان مهندسی معرفی کردم بعد گذشت چند روزی و وظایفی که به ما محول شده بود چند سرباز که از گروهان پاکسازی واقع در منطقه دهلران که از توابع ایلام برای ترخیص و اتمام خدمت سربازی به لشکر اومدن و از زبون اونها من با منطقه آشنا شدم…
منطقه یعنی منطقه جنگی، گروهان ما مسئول پاکسازی مینهایی بود که در گذشت به واسطه جنگ عراق و ایران به جای مونده بود، و ارتش با قبول پروژه از شرکت نفت و خنثی سازی اونها و انهدامشون توسط نیرو هاش کسب درآمد میکرد،
بچه ها میگفتن اونجا خیلی راحتی فقط بدیش اینکه راه دور هست و هواش گرمه ولی بقیه موارد خیلی خوب هست و مثل بهشت،
من و چند تا از دوستانم خیلی دوست داشتیم که بریم منطقه و خیلی بهش فکر میکردیم و در موردش صحبت میکردیم ولی هرچی زور میزدیم به در بسته میخوردیم، ولی ناامید نمیشدیم تا اینکه بعد گذشت 3 ماه یک روز بعد صبح گاه دیدیم جانشین فرمانده داره میاد به سمتمون، وقتی نزدیکمون شد گفت کی دوست داره بره منطقه و ما پریدیم روی هوا و با دو رفتیم به سمتش، برگه مرخصی و اعزاممون رو همونجا توی فضای باز سرپا نوشت و امضاء کرد و گفت همین الان برین و لوازمتون رو جمع کنین و خودتون رو به منطقه معرفی کنین،
بعد کاشف به عمل اومد که فرمانده لشکر با فرمانده گردان ما به مشکل خوردن و گردان ما رو به کل تبعید کرده بود به منطقه که جلوی چشمش نباشیم، سود برای ما و سختی برای کادری ها،
از بس این خواسته در ما قوی بود که این اتفاق افتاد و خداوند مارو از این طریق به خواستمون رسوند، یادش بخیر بسیار دوران لذت بخش و پر از تجربه های زیبا برای من بود،
یادمه بعد خدمت هم من بخاطر علاقه ای که به همسر عزیزم داشتم و عاشقش شده بودم با خونوادم مشکل داشتم و مخالفت میکردن با ازدواج ما، سر همین موضوع هم من خدمتم رو نیومدم شهر خودم،
دیگه خسته شده بودم از این همه جنگیدن و به خدا گفتم اگه قرار ما به هم برسیم این دفعه خیلی متفاوت به خونواده میگم اگه قبول کردن که شکرت اگه هم قبول نکردن هم شکرت دیگه حرفش رو نمیزنم…
خیلی دوست داشتم به این خواستم برسم و خیلی هم بهش فکر میکردم ولی چون خیلی بهش چسبیده بودم و میگفتم نه فقط من همین میخوام اتفاق نمیوفتاد، وقتی که رهاش کردم و سپردم به خدا اوضاع تغییر کرد و این خواسته من محقق شد، الان بعد گذشت 12 سال زندگی من یک زندگی رویایی دارم، البته ناگفته نباشه از بعد عمل به آموزش های استاد عزیزم رویایی شد… دو فرزند سالم خداوند به من هدیه داده و یک رابطه رویایی که هر روز داره قشنگ تر هم میشه با همسرم و فرزندام و اطرافیانم،
یک خونواده عالی دارم و همه اعضای خونوادم عاشق منن،
دوستای خوب، شرایط خوب از لحاظ مالی، آزادی در تمام جوانب و سلامتی که بزرگترین نعمت من هست، الهی شکر من راضیم و هر روز داره بهتر هم میشه و این هارو وقتی به دست آوردم که پذیرفتم خودم مسئول زندگی خودم هستم،
خودم با دست خودم این شرایط به ظاهر نامناسب رو ایجاد کردم و خودمم میتونم تغییرش بدم،
ماشین صفر کیلومترم رو همینجوری و با پیروی از هدایت الهی به دست آوردم،
موتور تریل رویاهام رو هم باز خداوند از طریق دستان بی نهایتش وارد زندگیم کرد جوری که حتی فکرشم نمی کردم،
مغازه کوچیکی که دارم رو هم به همین شکل به دست آوردم…
اینها وقتی وارد زندگیم شد که من همیشه این موضع برام مهم بود که به راحتی به خواسته هام برسم و نخواد زجر بکشم، همیشه بهشون فکر میکردم و با همون موتور طرح هندا 125 سی سی میرفتم عشق و حال و مطمئن که یه روزی به اون موتور تریل میرسم…
البته که این آخر کار نیست هنوز من کلی خواسته دارم، چون ماشین و موتورهای بهتری هست، مغازه های بزرگتری هست، ثروت بیشتری هست، روابط زیباتری هست، سلامتی و انرژی جسمانی بیشتری هست، دوستای خوب بیشتری هست، مشتری های متفاوت تری هست، عزت نفس بالاتری هست، شخصیتم میشه قویتر بشه، آگاهی عمیقتری هست و جایگاه والاتری نسبت به قبلاً نزد پروردگارم…
امیدوارم که بتونم این قدرت بی انتهایی که خداوند به من عطا کرده رو از یاد نبرم و ازش در مسیر خدمت به خودم استفاده کنم، امیدوارم تا به عهدی که بستم وفا کنم و بتونم در مقابلش تسلیم تر باشم، امیدوارم تا بتونم عاشقانه زندگی کنم از این فرصت به خوبی استفاده کنم،
خدایا منو به را راست به راه کسانی که به آنها نعمت داده ای هدایت کنم، الهی آمین… عاشقتونم.
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
خدایاشکرت برای این قانون ثابت و بدون تغییرت
خدایاشکرت تجسمممممم یعنی جهت دهی افکارم به سمت خواسته هام و ایمان به خداوند و بدون چون و چرا و چه جوری اتفاق افتادنش
استاد جانم. من فقط یکماه تمرکزی تصویر سازی کردم صبح وشب و هرباری که فقط اضافی داشتم اول تصویر سازی میکردم و بعدش کلیپ که از خواسته هام درست کرده بودم رو نگاه میکردم…
من فقط یکماه تمرکزی فقط تجسم و تصویر سازی و توحیدی عمل کردم و هر اتفاقی که برام توی این یکماه پیش می اومد به جرات میتونم بگم واقعا توحیدی عمل کردم و به ذهنم میگفتم ناراحتی ونگرانی یعنی شرک و من به خدا تعهد دادم مشرک نباشم…
یکماه توحیدی خدا خواسته منو اجابت کرد و دقیقا همون چیزی رو تصویر سازی کردم اتفاق افتاد وجالبش اینکه واقعا به قول استاد هیچ حسی نداشتم..
و فقط اشک شوق بخاطر این قانون ..
چون بارها و بارها طوری تجسم کردم وحسش کردم که برام اتفاق افتاده بود..
آقا قانون جواب میده
اصل قانون
توحید وکنترل ذهن در هر شرایطی
تمرکزی روی خواسته است بزاری
و لاجرم رسیدن به خواسته در نزدیک ترین حالت ممکن…
خدایا شکرت
به نام خداوند بخشنده و مهربان.
سلام خدمت استاد عباس منش و خانوم شایسته. این فایل بازهم مرور شد برام،انقدر فایلهای شما زیبا و درست هستند که آدم نمیدونه کدوم را ببینه کدوم بمونه،کدوم را مرور کنه.اصلا همشون آگاهی دهنده و عالی هستند.
قدم 26:استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلاق:
کساییکه باور دارند به خداوند،به غیب،به اینکه افکارشون خالق شرایط آنهاست و به تغییر زندگی و توجهی به شرایط کنونی ندارند و ایمان دارند که میتوانند شرایط خود را متحول کنند از قدرت تجسم استفاده میکنند.
تجسم چیزی نیست به غیر از اینکه به موضوعی داری فکر میکنی. ما همیشه و هرلحظه درحال تجسم هستیم چون درحال فکر کردن هستیم. با فوکوس کردن روی دوره های شما یاد میگیریم که آگاهانه کنترل افکار داشته باشیم،به چیزهایی که میخواهیم فکر کنیم و تجسم کنیم و در نهایت خلق کنیم. شرایط الان را خودمون با افکار خودمون بوجود آوردیم پس شرایط آینده را هم خودمون میتونیم با افکار خودمون عالی کنیم. همه چیز به فکر ما بستگی دارد. نگران دیگران و فکر دیگران نباشیم،به خودمون توجه کنیم بازهم قانون مهم تکامل را رعایت کنیم حتی تغییرات کوچک در افکار نتایج عالی را بدست می آورند. دنبال نتایج بزرگ یک شبه نباشیم هر تغییر مثبت در سطح افکار خودش پیشرفت حساب میشه.
بسازیم با تجسم هرآنچه را که میخواهیم و با خواندن کامنت های خلق داستان زندگی بچه ها ورودی های مثبت به ذهنمون بدهیم. با تشکر از شما.
خدایا شکرت
سلاام به استاد عزیزم و مریم جان و همه دوستان
باز هم سپاسگزار خداوندی هستم که منو توی مسیر اگاهی قرار داد تا زندگی لذت بخش تر و با کیفیت تری رو تجربه کنم و الان که خودم رو مرور میکنم از لحاظ سلامتی و روابط و ارامش و ثروت و عزت نفس هیچ ربطی به گذشته ندارم و باور دارم که این حس و حال و روند انتها نداره
سپاسگزار خداوندی هستم که استاد عباس منش رو ابزار هدایت من قرار داد
استادجان از شما هم خالصانه و عاشقانه سپاسگزارم که اینقدر خوب و ساده و قابل فهم قوانین رو به ما آموزش میدین
الهی میلیون برابر این انرژی بهتون برگرده
خدایا یاریم کن تا بنویسم
استاد جان ارهه چیزی که گفتین رو درک میکنم وقتی روی خودمون کار میکنیم عجیب دور و ورمون خلوت میشه و اوایل میگفتم چرا بعدها فهمیدم ادمهای نامناسب رفتن و جهان به من فضایی رو داد تا بیشتر روی خودم تمرکز کنم
یه جاهایی احساسات خودشو میاورد وسط و شاید به خاطر عذاب وجدان با خواهر یا مادر یا نزدیکام ارتباط میگرفتم و بعد پشیمون میشدم و اونجا میفهمیدم به کار جهان دخالت کردم و درسشو میگرفتم
جهان کارشو خوب بلده
کبوتر با کبوتر . باز با باز رو خوب رعایت میکنه
این فضای تنهایی اومده که من خلوت کنم و رشد کنم
جالب اینجاست الان که مرور میکنم میبینم توی پیاده روی یا خرید یه هر تعاملی چقدر انسان ها با رفتار های خوب رو داریم تجربه میکنیم باید اجازه بدیم جهان کارشو انجام بده
در مورد تجسم هم من اکثر وقتا روزمرگی هام رو خوب تجسم میکنم و طبق قانون خیلیییی خوب همه چی پیش میره
مثلا تجسم غذایی که میخوام بپزم
خریدی که میخوام برم
و کار های خونه و هر چیزی شبیه این چیزا
باید تمرین کنم از همین روند الگو بگیرم و ارزوهامو هم آگاهانه تجسم کنم
سپاسگزارم استاد عزیزم که بهم گوشزد کردی این موضوع رو
به خدای وهاب و کریم میسپارمتون
سلام ب استاد عزیز و خانم شایسته و دوستانم
دوره 12 قدم قدم دوم بود حسابی دوجلسه در
موردش توضیح دادین و هر آنچه را ک بتونیم
تجسم کنیم ب راحتی خلق میکنم
منم تو این دوره دنبال رسیدن ب هدفم بودم
و میرفتم تو حموم زیر دوش تجسم میکردم با
جزئیات زیاد و گاهی اوقات میومد چطور میگفتم
نمیدونم هدایت میشم خدا در زمانومکانمناسب
قرارم میده و ادامه میدادم و حتی موقعی ک میا
در خونه خودم تحویل بگیرم هم تجسم میکردم
گفتم این ک دیگه نمیشه من صبح زود میرم شب
میام خونه گفتم ن بزار تجسم کنم خودش درست
میکنه
چندین ماه از این داستان گذشت و نمیدونم چی
شد اونروز من نزدیکای ظهر بود اومدم خونه و
تقریبن بعداز نیم ساعت یکی زنگ خونه را زد دیدم
پسته و یه بسته آورده گفتم من ک چیزی نخریدم
اینترنتی یهو روی پاکتا خوندم یه لحظه شوک شدم
دیدم وای این همونه ک یکسال دنبالش بودم و
براش تجسم و کنترل ذهن میکردم بهش برسم
الان تو دستمه و اینقدر خوشحال بودم و ذوق زده
سریع رفتم تو اتاق سپاسگزاری کردم از خدا و اشک
هام بند نمیومد چه لحظه رویایی بود خدایا شکرت
اونجا بود فهمیدم ودرک کردم قدرت تجسم
این پروسه تقریبن دوسال زمان برد ک بهش برسم
و من روزهایی ک احساسم خوب بود تجسم
میکردم و خبرهای میشنیدیم ک میگن نمیشه ولی
من کار خودما میکردم و ادامه دادم تا بهش رسیدم
خدایاشکرت برای عدالت و قوانینی ک وضع کردی
و کاری ک بخواه خدا انجام بده هیچکس و هیچ
چیز نمیتونه جلوش رابگیرد
زندگیتون پر روزی و پر برکت
به نام فرمانروای جهانیان که خدای بزرگ و مهربان است
سلام به استاد عزیز و خانم شایسته مهربان
خدایا شکرت برای این همه آموزه های فوقالعاده
تجسم خلاق ،،،قبلا که از قانون چیزی نمیدونستم هم خیلی از تجسم استفاده کردم
در طول زندگی و به نظر میرسه خیلی از اتفاقاتی
که رغم زده هم مربوط میشه به همون تجسم کردن
و حالا که از قانون درک بهتری دارم
باید خیلی واضح و شفاف تجسم کنم
چون دارم درک میکنم که قانون چطوره،،، وباید درست استفاده کنم و از نعمت ها بهره ببرم
و استاد چقدر خوب همه آنچه که خواسته بود رو تجسم میکرده و بهش رسیده
خدایا شکرت برای این همه آگاهی و شناخت
کلا ، افکار و باورهای ما همه اتفاقات
رو به وجود میاره
کنترل افکار خیلی تأثیر گذار است
ما باید در سخت ترین شرایط هم
طوری تجسم کنیم که
حالمون خوب بشه و بهمون احساس خوب بده
همه چی تغییر میکنه زمانی که روی خودت کار کنی
افکار باید جهت دهی بشه به سمت اتفاقات خوب
از این واضع تر که استاد همین طور که تجسم کرده
واسش اتفاق افتاده
وحالا داره ازشون لذت میبره
چقدر مسیر واسه ما روشن و واضح است
خدا رو شکر تا امروز که توی دوره دوزاده قدم هستم
و این صحبت های فوقالعاده هم مطابق همون مدارم پیش میره خیلی شرایط
خوبی رو دارم طی میکنم
و طرز رفتار و گفتارم بسیار عالی شده و ربطی به گذشته ام ندارم
خدا رو هزاران بار شکرت برای این همه تغییر وپیشرفت
خدایا سپاسگزارم ازت برای این مسیر زیبا و پر از اتفاقات خوب،چقدر همه چی عالیه
موفق و پیروز و سربلند باشید
استاد جان سلام و صد سلام. مریم بانو جان سلام. دوستان هم فرکانسی ام سلام…..
گام بیست و ششم:
به به استاد جان ….. انگار در این فایل جواب درخواستم رو که به خدا جون داده بودم، گرفتم. به امید خدا برم برای عملی کردن ….
واقعیتش استاد جان، من سالهاست، نه تلویزیون، نه اینستا، نه اهل چرخ زدن در فضای مجازی بجز سایت شما، نه اهل سریال دیدن، نیستم که نیستم و واقعا این برام اصلا زحمتی نداره و به لطف خدا خیلی راحت این ها را کنار گذاشتم. اما پاشنه آشیلم ارتباطات زیادم است که خیلی زیاد آدم برون گرا، اجتماعی و … هستم و اصلا دلم نمیاد که به خیلی صحبت ها نه شنیدن بگم و خودم هم خیلی موقع ها پایه صحبت کردن های زیاد هستم، مخصوصا در محل کار با همکارها …. یه مدتی است که از طریق همین دوره خانه تکانی ذهن و کامنت های دوستان مخصوصا اقا ابراهیم عزیز در مورد دوری از حاشیه ها به خیلی راه ها رسیدم که چقدر این حاشیه ها ما رو از اصل دور میکنه…. اما دوباره باز همین صحبت ها ادامه دارد …. و من نشتی هاش را میفهمم ….البته که به لطف پروردگار یکم بهتر شده ام ….اما در این فایل که اصلا به این فکر نمیکردم که در مورد تجسم سازی خواسته ها است، در مورد قطع روابط استاد با دوستانش شنیدم و انگار راه حل هایی برام جور شد و بهتر تونستم درک کنم …. حالا میخوام بارها این فایل رو گوش کنم و بتونم اجراش کنم و مطمینم که پله پله خیلی بهتر میشم…. شیما بانو، تو باید فقط فقط رو خودت کار کنی، اون موقع روزگار به تو پاسخ های درست میدهد و خودبخود از یک سری فضاها دور میشوی ….. پس رو خودت کار کن و برای وقتت ارزش قایل شو و حاضر نشو هر حرفی بزنی، فقط بخاطر اینکه حرفی زده باشی …..
ممنون از همه دوستان مخصوصا اقا ابراهیم که این مدت از کامنت هاشون در این رابطه خیلی درس گرفتم و در تلاش برای اجرای درستش در زندگی و بیام از نتایجش بگم …. ممنون استاد جان
خدا قوت
در پناه حق
شیما بانو