https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2024/09/abasmanesh.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-29 02:36:522024-11-08 04:54:02live | استفاده آگاهانه از قدرت تجسم خلّاق
732نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
خانم شایسته عزیز خیلی از شما سپاسگذارم برای این فایل عالی تک تک فایلهای این سایت نعمت هستن
استاد جان من حدود دو ماهه که کامل از مسیر خارج شدم چون اصلا نتونستم ذهنمو کنترل کنم رسیدم به جایی که در بدترین حال ممکن و با کلی شرک و بدون در نظر گرفتن توضیحات شما درمورد قانون سلامتی که فرموده بودین این دوره مناسب افرادی که یک بیماری خاص دارن نیست ولی با تمام اینا وارد دوره سلامتی شدم و بعد متوجه شدم که اصلا اشتباه کردم و واقعا این دوره مناسب من نیست و من اصلا فعلا در مدار اون آگاهی ها نیستم به خاطر همین کلا تا جلسه 4 رفتم و دیگه ادامه ندادم و نشستم با خودم حرف زدم و به این نتیجه رسیدم که من برای درمان بیماری عجیب و غریبم دست به هرکاری زدم جز اینکه با خودم در صلح قرار بگیرم و مطمئن شدم و مطمئن شدم که بیماریم همه ش برمیگرده به ذهنم به روحم به فکرم به یاد آوردم که چند روز قبل از شروع بیماریم چقدر افکار منفی شده بودم چه قدر نسبت به دو تا آدم کینه و نفرت شدید پیدا کرده بودم و درموردشون چیزهای بدی رو در ذهنم ساختم که اصلا وجود نداشت به یاد آوردم که برای یه بنده خدایی از خدا طلب عذاب کردم مثل ظلمی که یونس به خودش کرد و برای قومش عذاب خواست به یاد آوردم که چقدر الکی چندتفر از نزدیکانم رو مورد قضاوت قرار دادم و کلی خودخوری کردم به یاد آوردم که موقع عصبانیت صدای ضعیفی داشت منو به آرامش دعوت میکرد اما من ساکتش کردم و گفتم حق با منه که الان عصبانی باشم به یاد آوردم که خداوند چه طور یه نعمت بزرگی بهم داده بود که از کودکی آرزوشو داشتم و من به جای شکر اون نعمت دائما به بدترین چیزها فکر میکردم و همه اینها باهم جمع شد و شد یک بیماریی که دقیقا احساسش برام مثل بودنه در جهنم بود و همین جا اقرار میکنم که من به خودم ظلم کردم و فقط و فقط خودم باعث اون بیماری شدم
از اینکه دوره سلامتی رو خریدم پشیمون نیستم و میذارم وقتی که کاملا آمادگیشو داشتم و با حال خوب دوباره شروعش کنم با عشق شروعش کنم با ایمان نه با حالت بیماری و یه جورایی از سر اجبار
و یه خبر خوب اینه که امروز بعد از دوماه رنج کشیدن صبح که از خواب بیدار شدم دیدم حالم خیلی خوبه و انگار اون بیماری اصلا در من وجود نداشته حالا چرا صبح حالم خوب بود چون دیشب نسشتم کلی با خودم خلوت کردم و خودمو بخشیدم و از خداوند هم طلب بخشش کردم و دلمو نسبت به همه صاف کردم و به خودم یادآوری کردم که این دنیا گذراست و باید تا میتونم از زندیگم لذت ببرم ولی واقعا از همین تضاد درسهای خیلی خیلی زیادی گرفتم و احساس میکنم بزرگتر شدم و مطمئن شدم که مهمترین قانون زندگی احساس خوب برابره با اتفاقات خوب و احساس بد برابره با اتفاقات بد
استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم دوستون دارم خدانگهدارتون
واسه اینکه بتونم رو خودم بیشتر کار کنم و از خیلی از افراد دور باشم بهار سال 1402 از کارم انصراف دادم و این در حالی بود که محل کار من که یک فروشگاه عرقیجات بود ( خیلی هم به طب سنتی علاقه داشتم )سر کوچه بود و 5 دقیقه بیشتر با سوئیتی که در آن زندگی میکردم فاصله نداشت اما احساس خوب و کار کردن رو خودم را خیلی بیشتر دوست داشتم و خداوند هم شرایطی را واسم جور کرد که تا چندین ماه هزینه ی زندگیم بر طرف میشد اما از یه جایی کم کم اوضاع و شرایط طوری پیش رفت که به بدهی و نداشتن تغذیه برخورد کردم که خود همین اوضاع مسائلی بود که باید حل میشد و به مرحله ی بعدی میرفتم
واسه اینکه بتونم ذهنم کنترل کنم به خیابان شیراز در تهران هدایت شدم و کلی زمانم را صرف دیدن مغازه هایی میکردم که دکورهای لوکس و وسایل خانه ی شیک و زیبایی داشت و مدام تجسم میکردم که در این خونه ها هستم و تجسم میکردم در آشپزخانه لوکس هستم غذا درست میکنم و لبخند میزدم و احساسم خیلی خوب میشد ،(( در حال حاظر در بهترین آشپزخانه هایی که فراتر از تجسمم بود غذا درست میکنم و لذت میبرم ))
حمام های شیشه ای و سرویس های لوکس را میدیدم و خودم تجسم میکردم که تو این حمام ها هستم و دارم دوش میگیرم (( در حال حاظر یکی از خونه هایی که توش زندگی میکنم و در کیش هست حمام شیشه ای داره که تجسم کرده بودم و سرویس های لوکسی که میخواستم ))
با شرایطی که داشتم اما حالم خیلی خوب بود و آگاهانه ذهنم به سمت خواسته هام میبردم بعضی روزها تا 48 ساعت هیچ غذایی نمیخوردم و میرفتم یه بربری میخریدم و تجسم میکردم که بهترین غذایی که میخورم و اشک میریختم از اون احساس و خدارا شکر میکردم هر زمانی که فایل های سفر به دور آمریکا را میدیدم و تغذیه ها و گوشتهای خوشمزه را میدیدیم تجسم میکردم که دارم نوش جان میکنم و میگفتم به به عجب مزه ای داره ،واسه خودم تو قابلمه یه پیاز میذاشتم و با نان بربری نوش جان میکردم و مدام تجسم میکردم که این غذای خوشمزه ای که میخورم بهترین تغذیه است و مدام احساس خوبی داشتم ((در حال حاظر سریال سفر به دور آمریکا را میبینم اما این بار با تغذیه های قانون سلامتی و اصل جنس تغذیه که بهترین هست را نوش جان میکنم ))
با یه کفشی که زیرش پاره بود پیاده روی میکردم و همیشه یک لباس را می پوشیدم اما تجسم میکردم که با امکانات بهتری ورزش و پیاده روی میکنم و احساسم خوب بود از این که میدونستم به یه شرایط خوب هدایت میشم ((در حال حاظر بازهم پیاده روی میکنم اما این بار با بهترین برندهای کفش و لباس ورزشی و در بهترین باشگاه شهر عضو هستم ))
اون زمان چون به طب سنتی علاقه داشتم و کمی راجع بهش اطلاعات داشتم و درمان های اندکی را بلد بودم با خواهرم و یکی از دوستانم که هر دو از شاگردان سایت هستند صحبت میکردم و میگفتم که یه روزی از یه کسی مراقبت میکنم و کلی واسش پول میگیرم و لذت میبرم …((در حال حاظر از یک پسر نوجوان اوتیسم به قول خودش 14 ساله مراقبت میکنم که بیشترین تکه کلامش دوست دارم هست و روزی بیش از صد بار این جمله را به من و اطرافیانش میگه و مهم نیست که اون فرد کی باشه ،مدام با خودش صحبت میکنه و هرچیزی که بخواد ازش عکس میگیره و تو گوشیش و لپ تاپش مدام راجع بهش صحبت میکنه و اگر یک ذره احساس من خوب و بد باشه متوجه میشه و به اون احساسم واکنش نشون میده و من هر روز احساسم خوب نگه میدارم و این تمرین داره خیلی شدید رشدم میده و هر مسئله ای به وجود میاد کلی جایزه میگیرم و هر روز خداوند از طریق این پسر به من قوانین یاد آوری میکنه )))))
سال قبل مدام با خودم و ربم صحبت میکردم و حالم خوب بود تا اینکه اتفاق افتاد و خواب دیدم که رفتم به یه شهر و مهاجرت کردم که قبلا داستان مهاجرتم تعریف کردم از ابتدای سفر که با 700 هزار شروع کردم و هیچ جا و مکان و کسب و کاری نداشتم میدونستم که خدا هوامو داره و هدایتم میکنه و مدام تجسم میکردم که راجع به این مهاجرتم تو سایت کامنت میذارم و کلی از بچه ها کیف میکنند و کامنت واسم میذارن و دقیقا همین شد و اون کامنتی که در باره ی مهاجرتم گذاشتم بیش از 25 کامنت واسم اومد و چقدر ایمانم قویتر شد و یادآور مسیرم بود .
ایمان داشتم که همه چیز واسم خوب پیش میره و یه روز که 48 ساعت از بی پولی هیچی نخورده بودم از خودم فیلم گرفتم و رد پا کردم و هروقت میبینمش مسیر به یادم میاد و ایمان و شجاعتم بیشتر میشه
لینک کامنت هدایت ها در مهاجرتم و اینکه چطور به که با چه باورهایی به این شرایط رسیدم
abasmanesh.com
تجسم میکردم که مثل استاد با دوتا ساک مهاجرت میکنم و واقعا با دوتا ساک این کار کردم و تمام پل های پشت سرم خراب کردم و هرچی که داشتم فروختم و بدهی هامو پس دادم .
با همون دوتا ساک رفتم داخل قطار مترو و با شجاعت چند تا از نکات مثبتم گفتم و از خودم فیلم گرفتم و ردپا شده واسم .
سال قبل خواستم این بود که در فصل گرم به شهر های خنک برم و در فصل سرد به شهرهای گرم برم و الان به همون صورت زندگی میکنم ((در سرما میرم کیش ،و در گرما میرم کلاردشت و پردیس و لواسان ))
سال قبل در یک سوئیت 12 متری در یک زیر زمین زندگی میکردم ولی مدام احساس خوبی داشتم و حالم خیلی خوب بود در حال حاظر در بهترین شهرهای ایران و در بهترین منطقه ها در بهترین خونه های لوکس و زیبا هستم .
سال قبل چند نفر اطرافم بودن که مدام میگفتن از این تفکر بیا بیرون که به هیچ جا نمیرسی و به فکر یه کاری باش در حال حاظر فقط با این پسر نوجوان زندگی میکنم و نصف هفته همکارم میاد و من به تنهایی در کلبه ی بهشتیم در پرادایس زندگی میکنم
کلبه ای که مثل کلبه ی استاد در پرادایس هست اما در ابعاد کوچکتر ،درختان و گل و گیاهان زیادی هست که بهشون آب میدم و رسیدگی میکنم و خیلی زیبا شدن ،همون چیزی که در سریال زندگی در بهشت میدیم و دوست داشتم که انجام بدم .
آنقدر خوب به این کار هدایت شدم که همه میگن یک معجزست و با این همکارم متولد یک روز و یک ماه هستیم و جدیدا بدون این که بخوام کاری بکنم عضو سایت استاد عباسمنش شده و داره رو خودش کار میکنه .
کار من شاید خفن ترین و راحت ترین و آسانترین و لذت بخش ترین کار جهان باشه اما دارم رو خودم کار میکنم که به مرحله ی بعد برم (اما عجله ای ندارم )و میدونم که به دبی سفر میکنم و بعد از مدتی به آمریکا میرم و استاد عزیز میبینم و بزرگترین خواسته ی روح من تلاوت قرآن چون صدای بهشتی دارم که خداوند بهم هدیه داده .
استاد در سمینار شما و در پرادایس حتما قرآن با صوت خداوند از زبان من تلاوت خواهد شد .
از خوندن کامنتت کیف کردم ولذت بردم..بهتون تبریک میگم.وتحسینتون میکنم . اینقدر قشنگ و عالی قانون رو درک کردین و توحیدی عمل میکنید..
چقدر باورهای قویتر شد. ..من الان حدود یک ماهی میشه یک خواسته آمو مدام تجسم میکنم و حس خوبی میگیرم ولذت میبریم و دقیقا مثل شما که میام وکامنت مینویسم و….
امروز گفتم بیام وکامنت های دوستان رو بخونم و ورودی مناسب بدم به ذهنم تا باور پذیر تر بشه برام..
هدایت شدم به کامنتون ..
چقدر لذت بردم..چقدر گریه کردم که خدا اینقدر زیبا با نشونه ها باهام حرف میزنم..
امروز گفتم بیام وکامنت های دوستان رو بخونم و ورودی مناسب بدم به ذهنم تا باور پذیر تر بشه برام..
هدایت شدم به کامنتتون ..
چقدر لذت بردم..چقدر گریه کردم که خدا اینقدر زیبا با نشونه ها باهام حرف میزنم..
دقیقا همین الان در نوشتن این کامنت واسه منم اتفاق افتاد و اشک میریزم از این جنس هدایت و مهربانی رب العالمین
چقدر استاد برنامه ریزی و در زمان مناسب شما را به کامنت من هدایت میکنه تا آنچه که لازم دارین را از این کامنت دریافت کنید و چقدر منو به خوبی هدایت میکنه به این سایت و احساسم با دیدن نقطه ی آبی که شما به کامنت من جواب دادین بهتر شد
همه چی ایمان و توحید و هرچقدر روی خودش حساب کنیم جنس هدایت و نشانه ها را بهتر میبینیم .
خود امروز بود که بهش گفتم هر زمانی کمی از مسیرم دور شدم محکم گوشمو بپیچ و چقدر خوب و لذت بخش این کار کرد و به کامنت شما هدایت شدم
عرض سلام و درود بر استاد عزیز،خانم شایسته و دوستان گلم
استاد کجایید خبری ازتون نیست نه لایوی،نه سریال زندگی در بهشتی،نه سفر به دور آمریکا،مگه قرار نبود تابستون برید ایالت آلاسکا
در مورد آگاهی های این فایل وقتی ما روی خودمون کار میکنیم به قول استاد خیلی ها انسانهایی که باهاشون ارتباط داشتیم خود به خود از کنار ما میرن و به قولی ما تنها میمونیم چون درون یک شرایطی قرار گرفتیم که در مدار با انسان های قبلی نیستیم و فرکانسمون در حد انسانهای بالاتر از فرکانس خودمون نیست که این ارتباط را داشته باشیم،این گپ یا فاصله بسیار زیباست،این شرایط زیبا و عالی در بیماری پندمیک برای من اتفاق افتاد که دیگه رفتی بود و نه آمدی و فقط درون خانه بودم و فایل های استاد و کتاب های موفقیت را گوش و مطالعه میکردم دوران زیبایی بود دورانی که باعث شد به واسطه ندیدن خیلی از افکار،نشنیدن خیلی از حرف ها یک جور محیط ایزوله ای برای من اتفاق بیفتد و برای هر کسی میتواند این اتفاق رخ دهد اگر خودش بخواهد شاید برداشتن قدم اول اصلی ترین موضوع و مهمترین موضوع این مسئله باشد بقیه شرایط و قدم ها را جهان هستی انجام میدهد
فایل بسیار بسیار آموزنده و دلی بود که حسابی به دلم نشست البته من تووی اموزشهاتون اینو یاد گرفتم که من آماده دریافت این فایل و آگاهیش بودم که مسلما به دلمم میشینه و ازش استفاده میکنم
استاد به قول خودتون این دنیا قانونمنده و هر لحظه داره به فرکانسهای ارسالی ما جواب میده
منم خیلی وقتا با یه پیام که به ضاهر ناجالبه بهم میریختم و افکار غیر مثبت رو برای خودم تصویر میکردم ولی الان دارم سعی میکنم خودآگاه روی افکارم مسلط باشم و خودم بهشون جهت مثبت بدم و انصافا خیلی نتایج خوب گرفتم تا الان
استاد چند وقته که دارم سعی میکنم همه چیز و همه کس رو واقعا و قلبا دوست داشته باشم مثلاً با کسی مشکل داشتم و هی تووی ذهنم بهش عشق ورزیدم یواش یواش احساسم نسبت بهش تغییر کرد و کاملا برعکس دیگه ازش هیچ کینه و کدورتی تووی دلم ندارم و دارم خودم کیف میکنم
چقدر خوبه
استاد من هرچقدر که بیشتر دارم روی خودم کار میکنم و بیشتر اموزهاتون رو پیگیری میکنم بیشتر به قانونمند بودن جهان پی میبرم و این خودش داره واسم یه انگیز واسه رسیدن به اهداف بزرگتر شده و خدا رو بینهایت شکرگذارم که تووی این مسیر دارم قدم برمیدارم
خدایا شکرت شکرت
قربونت برم استاد عزیزم که این سایت خوب رو فراهم کردی واسه کسایی که تشنه ی آگاهی و دونستنن
خدا به خودت و زندگیت و خانواده و مالت برکت بده
من الان مستاجرم و به لطف خدا با کار روی ذهنم و باورهام به لطف الله مهربان یه صاحب خونه خوب گیرم اومده که مثل مادر مهربونه
و قدم بعدی برای رسیدن به هدفهام خونه دار شدنه و مطمینم و باورم اینه که با تجسم اون چیزی که میخوام ب زودی زود یه خونه بزرگ و ویلایی میخرم انشاالله
در پناه الله مهربان شاد سالم و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
بنام خداوند بخشنده مهربانی که وقتی اجازه هدایت بدی به بهترین شکل ممکن هدایتت میکنه مثل همین فایل ارزشمند و پر مغز که دارم برای بار دوم می بینمش ،گوشش میدم و کلمه به کلمه اش رو یادداشت میکنم .
چند ماه که دارم شدیدا روی کنترل ذهن کار میکنم همین طور تسلیم بودن در برابر خداوند و سپردن کارهام به خدای دانا و توانا و البته یادم هست که از تو حرکت از من برکت رو فراموش نکنم و قدم بردارم، کنترل ذهن کار سخت اما شدنی هست و وقتی واقعا قلبن از خدا میخوایم که بهمون توی این مورد کمک کنه و تلاش میکنیم نتیجه ها نمایان میشن،و کم کم کنترل ذهن پله به پله راحت تر میشه و البته که همیشه باید روی کنترل ذهن کار کرد و آگاهانه ذهن رو کنترل کرد.
توی این چند ماه نمودار رو به رشدی داشتم و به قول استاد افسار این اسب چموش رو تا حدودی بدست گرفتم. راستش قبلا خیلی دنبال این بودم که بفهمم چطور راحت تر و عالی تر میتونم قدرت تجسمم رو بالاتر ببرم و تجسم کنم و خدا بهم گفت کار سختی نیست ذهنت رو کنترل کن و آگاهانه روی چیزهایی که میخوای و بهت حس خوبی میده تمرکز کن به همین راحتی اما با اراده قوی .
وقتی به گذشته ام نگاه میکنم می بینم خیلی چیزها بوده یعنی خواسته ها بوده که با تجسم شون راحت وارد زندگیم شدند ، دلم میخواست به یه شهر دیگه مهاجرت کنم و اون شهر همیشه جلوی چشمم بود و فکر میکردم اونجا زندگی میکنم و بعد از ازدواج اولین روز زندگی مشترکم در همون شهر آغاز شد ، یا همسری خاص و عالی و خوش اخلاق و شوخ طبع میخواستم و الان دارمش حتی بهتر و عالی تر از حد تصورم.
داشتن خونه ای که پنجره هاش توی خیابان اصلی باز بشن و بتونم مغازه ها و همه جا رو ببینم و الان دارمش ،شغلی که توی خونه کنار بچه هام انجامش بدم و درامد داشته باشم و دارمش ،
آگاهی هایی که کیفیت زندگیم رو هر روز از همه جهت بالاتر ببرند و الان هر روز دارم تجربه اش میکنم .
تجسم بقول استاد منفی هم میتونه باشه و من مثال میزنم تا برای خودم واضح تر بشه و مسیر حرکتم رو بهتر بشناسم :
هر بار در مورد منفی ها صحبت کردم و شنیدم ..خواسته یا نخواسته بارها تجسم کردم و از جنس همون اتفاق برام رخ داد .
از بی پول شدن گرفته تا بهم خوردن روابط و دعوا…
از مریض شدن گرفته تا بستن درهای نعمت به روی خودم .
پس من با آگاهانه کنترل کردن ذهنم و تجسم خواسته هام میتونم زندگی رو برای خودم لذت بخش کنم و عالی قدم بردارم.
باید بتونیم در شرایط سخت ذهن رو کنترل کنیم و توجه مون رو بذاریم روی خواسته ها ،مثبت ها حالا هر چیزی میتونه باشه خوندن دفتر خواسته هامون ، بازی با یه کودک یا قدم زدن در یک پارک سر سبز و توجه با زیبایی ها ..
وقت داد کشیدن و عصبانیت خودمون رو کنترل کنیم و یادمون بیاد که جهان مثل آینه عمل میکنه و حال بد اتفاقات بد رو برامون میاره ، پس آگاهانه رفتارمون رو کنترل کنیم و ذهن رو ببریم سمت چیزی که به آرامش برسیم .
اول داشتم ویدئو یکی از سمینار هاتون رو در مورد قانون جذب در قرآن می دیدم و خیلی خیلی یه هویی وارد سایتتون شدم
انگار خدا بهم گفت ، حالا که دنبال یادگیری قانونی منم بیشترش رو بهت میدم تا بهتر یادش بگیری، بهم گفت برو مریم جان عزیز یک فایل از استاد گذاشته روی سایت که بیشتر با قانون آشنات میکنه ، که استاد عزیز و مهربون جوری اومده از این قانون گفته که تا آخر عمرت میتونی ازش استفاده بکنی ….
وای عاشقتونم چقدر این فایل برای من بود انگار ،انگار واسه خود خودم بود ،هرچیزی هرچیـزی که نیاز بود بشنوم و بفهمم رو توی این سایت گفتید استاد عزیزم .
حتی کلاسم رو یک ساعت و نیم عقب انداختم تا این فایل رو ریز به ریز ببینم ، و پنج صفحه با استاد بنویسم تمام نکاتش رو یاد داشت کنم .
اصلا نمیدونید چقدر شگفت زده شدم ، از اول تا آخر این فایل برای من جواب بود به تمام سوال هام .
مریم جان عزیزم ازتون با تمام وجودم و از صمیم قلبم سپاسگزارم که هستید و متعهدانه برای هدایت ما ، این فایل های ارزشمند رو قرارمیدید ، شما الگوی من هستید و با تمام وجودم عاشقتونم ، نمونه ای از یک زن قدرتمند با ایمان و متعهد هستید که همیشه دارم ازتون یاد میگیرم .
قسمت اول ویدیؤ استاد گفتند با تجسم کردن خیلی از بچه ها به خواسته هاشون رسیدند و چقدر قشنگ بود شنیدن این جملات از استاد
وقتی گفتند با تجسم همسر و خانه و کشور مورد علاقه همه رو خلق کردند.
انگار یکی بهم گفت ببین همه تونستند توام می توووونی سحر جان .
حتی استاد گفتند نیازی به جنگیدن و تلاش بیهوده نیست وقتی توی فرکانس درست باشی ، حتما و حتما آدم های درست ، شرایط درست سر راهت قرار میگیرند و حتی هدایت میشی به سمت شون
اگه به جای داستان های منفی ساختن توی ذهنمون بتونیم ، به خواسته هامون فکر کنیم و ذهنمون رو پر کنیم از افکار مثبت اون هم به صورت آگاهانه ، فارق از هر شرایطی که داریم و هر اتفاقی که افتاده ، فقط بتونیم روی ورودی های ذهنمون کنترل داشته باشیم ، قطعا و حتما شرایط تغییر خواهد کرد .
فقط اون قسمت آخر ویدئو که استاد عزیزم آه کشید و گفت ببینید من از اون شرایط سخت به این جا رسیدم ، ببینید محلمون رو شبیه عکس هایی هست ک فکر میکردم فوتوشاپه ولی الان دارم زندگیش میکنم ….. چقدر دلنشین بود ، چقدر از دل بود این حرف های استاد عزیزم
عاشقتوووووونم استاد جانم و به وجد اومدم با دیدن این ویدئو
وای فقط اون قسمت که گفتند فقط با ساختن باور های جدید تونستند زندگی شون رو بسازند.
مثلا باور
،، ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست ،،
بخدا که از بچگی به ما گفتن ، هرکی ثروتمنده ، حتما یه چیزی تو زندگیش کم داره ، خانواده ش مریضن یا خودش مریضه یا عزیزاشو از دست داده
چرا واقعااااااااا؟ خب چرا نگفتند توام میتونی ، توام تغییر کن , میشه ، اصلا چرا نشه ؟؟؟ کی میگه که نمیشه ؟؟
والا من هر ثروتمندی رو که دیدم هر روز خوشحال تر و سالم تر و عزیزانش هم سالم تر خوشبختانه تر زندگی کردند ، فقط به خاطر باور های منفی نمیخواستن این چیزا رو ببینیم
ولی اون باور ها فقط زندگی کسی که باورش میکنه رو به سمت ناخواسته ها می کشونه ، نه زندگی اون آدم ثروتمند رو ، اون آدم که خدا رو شناخته و هر روز داره بهتر از دیروزش زندگی میکنه.
بازم هم دوست دارم بنویسم
،، کاری معنوی تر از ثروتمند شدن وجود ندارد ،،
با فقر نمیشه خدا رو دید ، با ثروت میشه خدارو شناخت !
آگاهانه افکارمون رو کنترل کنیم ، ما دیگه مثل یک نوزاد ناآگاه نیستیم ، الان که میدونیم داستان چیه ، کنترل شده فکر کنیم و آگاه بشیم به افکارمون تا خلق کنیم هرچیزی رو که میخواییم.
تصور کنیم هر روز هر روز بدون در نظر گرفتن شرایط فعلی
میشه به خدایاااا میشه ، باورش کنیم فقط .
چقدر قشنگ بود اون قسمت که استاد گفتند من یک باغ هزار و دو هزار متری تصور میکردم و الان 20 هکتااااااار زمین دارم که مثله بهشته ،
بخدا که یادم میاد وقتی بچه بودم معلم هامون میگفتن واسه نمره 20 بخون تا 18 بگیری
یعنی از همون موقع بهمون این باور رو دادند که از هرچیزی که بخوای کمترش گیرت میاد .
و هنوز این باور ها توی ناخودآگاه ما هست و خودمون نمی دونیم ، یا میگفتن کنکور واسه پزشکی بخون تا پرستاری بیاری !
خدای من چرا این باور های غلط رو باور کردیم ؟؟
خداروشکر که الان متوجه شدم استاد عزیزم
خدارو هزار مرتبه شکر
فهمیدم که میشه تصور کنی و حتی خیلی خیلی خیلی بیشتر از تصور و خواسته ت رو دریافت کنی .
فارق از هر چیزی از امروز تصور میکنم هر چیزی رو که میخوام و باور میسازم و قول میدم به دستشون بیارم .
نا امید نمی شوم کاری به بقیه ندارم.
جور دیگه ای فکر میکنم و بهشون می رسم .
و در آخر میخوام بگم که من مدتیه دورم خلوت شده از آدم های اشتباه و خیلی در تقلا بودم برای بدست آوردن دوستان جدید ،و فکر میکردم مشکل از منه،اما واقعا خودم هم دیگه از این آدم ها افکارشان و حرفاشون لذت نمیبرم و حتی اینقدری شبیه من نبودند که حوصله نداشتم باهاشون هم نشینی کنم و همین باعث شد ک دور بشیم ، با اینکه من آدمی ام که خیلی برونگرا هستم و دوست دارم سفر برم و خوش بگذرونم ….
دقیقا مثل استاد و شرایطی که برای استاد پیش اومده بود ،تا استاد درمورد خودشون گفتند و گفتم عههه ببین دقیقا شرایط تو رو داشتند
استاد با حرفایی که آخر این ویدیو گفتند مهر تایید زدند به اینکه دختر بشین سرجات رو خودت کارکن ، فرکانست رو بالا ببر ،افکارت رو عوض کن ، ایمانت رو قوی کن ، دنیـــا خودش کارش رو میکنههههههه خیالت راااااااحت …
و در آخر درک کردم که فقط تعهد ، تعهد ، تعهد منو به مسیر جدید زندگیم هدایت میکنه …
همچنین برا خانم شایسته عزیز و دوستان نازنینم در این سایت
استاد من یه مثالی دقیقا همزمان شد با این فایل که مرتبطه
من پسرم حنیف تازه 2/5 ماهش شد متولد شده میخواستم بریم خونه بابام شهرستان ولی خانمم مخالف شدید بود بر اساس آموزه های شما گفتم اگه قانون هست و منم خالق زندگیم به قول شما پس خلقش میکنم با خودم گفتم هر اتفاقی بیفته به نفع منه خانمم نیت بدی نداره و گفتم خدایا من دوس دارم این اتفاقو تجربه کنم که یه روزی خانمم بیدار بشه بگه بریم خونه بابات و مدام تو چند روز تجسم میکردم این اتفاقو خداشاهده دقیقا قبل اینکه این فایلو ببینم خانمم بیدار شد و بهم گفت هفته بعد بریم خونه بابات و من چقدر ایمانم به قانون بیشتر شد خداروشکر که قدرت خلق تمام زندگیمونو خدا در دستان خودمون قرار داده
استاد واقعا دلم براتون تنگ شده خیلی دوس دارم این خبرو بشنوم که میاید ایران و من بتونم از نزدیک ببینمتون
عجب فایل به موقع ای بود ،این روزا دارم روی 12 قدم کار میکنم و چون اولین دوره ای هست که از شما دارم مطالبش اینقدر خالص و سنگین برای من خیلی کند این دوره رو دارم مرور میکنم ،این مطالب که اینجا توی این سایت و از شما به ما انتقال داده میشه خیچ کجای دنیا به این خالصی نیست و این یک تعریف نیست بلکه واقعیت محض ،بارها بوده بخاطر سنگینی و خالص بودن آگاهی های شما مغز من نتونسته بود هندل کنه و خسته میشدم و برام سخت بود هضم این همه آگاهی و به همین خاطر توی مسیر هدایتم با اساتیدی آشنا میشدم که لولشون خیلی خیلی پایین تر بوده ولی با فرکانس من جور در میومد و مینسشتم پای حرفهای اونا ،نمونش استادی بود که توی اینستاگرام چند وقت پیش چالش برای مخاطباش گذاشته بود و منم جزو این چالشها بودم چند روزی همراه با اون در کلاسهای که رایگانم بود شرکت کردم و با اینکه خیلی لفظ قوی داشت اصلا قابل مقایسه با استاد عباس منش عزیز نبود و تفاوت کاملا درک میکردم از مقایسه ایشون با شما استاد عزیز و اخر کار هم ما رو دعوت به خرید دورش کرد و چون من تمایلی به خرید نداشتم از پشتیبانیش باهام تماس گرفتن و پیشنها قسطی خرید کردنشو بهم دادن ،و اونجا بود که فهمیدم توی چه فضای قرار گرفتم و اصلا جفت جور در نمیومد با باورهای خالصی که شما استاد عزیز توی مبحث قسط و قرض به ما آموزش دادین و البته که منم اجرا کردم و خط قرمز زندگیم قرارشون دادم ،الان میفهمم آرامشی که دارم بخاطر اجرای همین اصول ساده ای است که شما توی دورهاتون فریاد میزند و هر کس بهش عمل کنه قطعا مثل شما نتیجه میگیره ،من دیگه تصمیم گرفتم پای آموزش هیچ استادی نشینم بجز شما
با ادامه دادن 12 قدم تازه دارم مسیر فکری شما رو توی 12 قدم متوجه میشم اینکه از قدم اول اصول هدف گذاری بهمون آموزش دادین با هماهنگ کردن باورهامون و خواستهامون که در این صورت میتونیم به سرعت هر چه تمام تر بهشون برسیم اونم به آسونی آب خوردن و فرمول رسیدن به هدف که میشه اشتیاق فراوان به همراه باورهای درست و هم جهت با خواستها و انگیزه گرفتن از تضادهای زندگیمون =با موفقیت توی هر هدفی
توی قدم دوم که تجسم خلاق به خوبی توضیح میدن و با باورهای منطقی بهمون ثابت میکنید که ما هر لحظه داریم تجسم میکنیم بدون اینکه اصلا متوجه باشیم و این قدرت خلق کنندگی که از بچگی به همراه داشتیم در جهت برعکسش ازش استفاده میکردم
استاد عزیزم من دقیقا یادمه چه خواستهای رو بادتجسم بهشون رسیدن که تا قبل رسیدن بهشون اصلا باورم نمیشد و حتی در خوابم نمیدیدم ولی با همین قانون ساده تونستم بهشون برسم
قدم سوم که خیلی خوب توضیح دادین از قدرت کلام برای خلق خواستمون استفاده کنیم و همانگ بشیم با خواستهامون با به کنترل کشیدن افکارمون با کلاممون و همچنین ترمزهای که توی این مسیر باهاشون برخورد میکنیم طریقه تشخیص این ترمزها رو به ما نشون میدین که چطور از بعضی هاشون اعراض کنیم و چطور با اون دسته از ترمزها که جزو پاشنهای آشیل ما هستن برخورد کنیم و حلشون کنیم و بعد از حل این پاشنه آشیلهاست که نعمتها وارد زندگی ما میشه ومدت زمان بیشتری در احساس خوب باقی میمونیم
قدم چهارم که دیگه محشر بود و بهمون یاد دادین که بدست آوردن نعمتها و وارد شدنشون توی زندگی ما احتیاجی به هیچ تقلایی نداره و هر گونه زجری در این مسیر یعنی ما داریم بیراه میریم ،منطقهایی رو در این قدم به ما میگید که به ما نشون میده خواستها باید آسون وارد زندگی ما بشه و اگر خواسته ای داره با تقلا بدست میاد این مسیر اشتباه
خود من توی این قدم خیلی جای کار دارم و انصافا از وقتی این قدم مرور کردم مسائلی حل شد توی زندیگم که بشدت ازشون میترسیدم و نگرانم میکردن ولی با تکرار همین باورها ساده این مسائل حل کردم و آسان شدم برای آسانی ها
قدم پنجم که تازه شروع کردم تازه متوجه شدم چقدر نشتی انرژی دارم و چقدر انرژیمو برای متقاعد کردن دیگران به حراج میگذاشتم و بقول استاد اگر این تمرکزی که برای متقاعد کردن دیگران گذاشتم باعث تغییر کوچولویی توی زندگیشون میشد آدم دلش نمیسوخت ولی موضوع اینجاست که آب در هاون کوبیدن و فقط منو از مسیرم دور میکنه ،من از وقتی این جلسه رو گوش دادم هر وقت میام کسی رو نصیحت کنم یا از قانون بگم به خودم میگم زیپ دهنتو بکش آقا محمد این آدم با هر نوع قکری و افکاری دقیقا همون چیزی هست که باید باشه و این تنوع از افکار لازمه گسترش این دنیاست و با این جمله خودمو میبرم توی لاک خودم ،البته که جای کار دارم چون پاشنه آشیل من بود
استاد عزیز در آخر فایل کلمه تعهد و اینکه تنها راهی که ما شاگردان شما برای نتیجه گرفتن از این آگاهی ها داریم همسن تعهدی هست که شما اینجا با تاکید فراوان بیان کردین و من باید این موضوع بارها به خودم بگم چون موندن در این فرکانس و این آگاهی ها با محیطی که ما در اون زندگی میکنیم فقط لازمش تعهد ،در غیره این صورت زود از مسیر خارج میشیم و به مدار پایین تر هدایت میشیم
من که هر بار از این آگاهی ها دور شدم بشدت نتیجه معکوس شد و اصلا دلم نمیخواد که دوباره به این شرایط دچار بشم و همیشه با خودم تکرار میکنم تا هرم رنج لذتی که برای خودم ساختم برام تکرار بشه
بی نهایت ازتون ممنونم استاد عزیز برای شاگردی کردن در محضر شما ،و از خداوند طلب هدایت میکنم که در این مکتب الهی منم مثل شاگرد اولای شما از هدایت شدگان باشم
خیلی دوستون دارم در پناه الله یکتا شاد و خرم باشید
سلام بر عزیزانم
سلام بر استاد عزیزم
خانم شایسته عزیز خیلی از شما سپاسگذارم برای این فایل عالی تک تک فایلهای این سایت نعمت هستن
استاد جان من حدود دو ماهه که کامل از مسیر خارج شدم چون اصلا نتونستم ذهنمو کنترل کنم رسیدم به جایی که در بدترین حال ممکن و با کلی شرک و بدون در نظر گرفتن توضیحات شما درمورد قانون سلامتی که فرموده بودین این دوره مناسب افرادی که یک بیماری خاص دارن نیست ولی با تمام اینا وارد دوره سلامتی شدم و بعد متوجه شدم که اصلا اشتباه کردم و واقعا این دوره مناسب من نیست و من اصلا فعلا در مدار اون آگاهی ها نیستم به خاطر همین کلا تا جلسه 4 رفتم و دیگه ادامه ندادم و نشستم با خودم حرف زدم و به این نتیجه رسیدم که من برای درمان بیماری عجیب و غریبم دست به هرکاری زدم جز اینکه با خودم در صلح قرار بگیرم و مطمئن شدم و مطمئن شدم که بیماریم همه ش برمیگرده به ذهنم به روحم به فکرم به یاد آوردم که چند روز قبل از شروع بیماریم چقدر افکار منفی شده بودم چه قدر نسبت به دو تا آدم کینه و نفرت شدید پیدا کرده بودم و درموردشون چیزهای بدی رو در ذهنم ساختم که اصلا وجود نداشت به یاد آوردم که برای یه بنده خدایی از خدا طلب عذاب کردم مثل ظلمی که یونس به خودش کرد و برای قومش عذاب خواست به یاد آوردم که چقدر الکی چندتفر از نزدیکانم رو مورد قضاوت قرار دادم و کلی خودخوری کردم به یاد آوردم که موقع عصبانیت صدای ضعیفی داشت منو به آرامش دعوت میکرد اما من ساکتش کردم و گفتم حق با منه که الان عصبانی باشم به یاد آوردم که خداوند چه طور یه نعمت بزرگی بهم داده بود که از کودکی آرزوشو داشتم و من به جای شکر اون نعمت دائما به بدترین چیزها فکر میکردم و همه اینها باهم جمع شد و شد یک بیماریی که دقیقا احساسش برام مثل بودنه در جهنم بود و همین جا اقرار میکنم که من به خودم ظلم کردم و فقط و فقط خودم باعث اون بیماری شدم
از اینکه دوره سلامتی رو خریدم پشیمون نیستم و میذارم وقتی که کاملا آمادگیشو داشتم و با حال خوب دوباره شروعش کنم با عشق شروعش کنم با ایمان نه با حالت بیماری و یه جورایی از سر اجبار
و یه خبر خوب اینه که امروز بعد از دوماه رنج کشیدن صبح که از خواب بیدار شدم دیدم حالم خیلی خوبه و انگار اون بیماری اصلا در من وجود نداشته حالا چرا صبح حالم خوب بود چون دیشب نسشتم کلی با خودم خلوت کردم و خودمو بخشیدم و از خداوند هم طلب بخشش کردم و دلمو نسبت به همه صاف کردم و به خودم یادآوری کردم که این دنیا گذراست و باید تا میتونم از زندیگم لذت ببرم ولی واقعا از همین تضاد درسهای خیلی خیلی زیادی گرفتم و احساس میکنم بزرگتر شدم و مطمئن شدم که مهمترین قانون زندگی احساس خوب برابره با اتفاقات خوب و احساس بد برابره با اتفاقات بد
استاد عزیزم و خانم شایسته عزیزم دوستون دارم خدانگهدارتون
به نام خدای هدایتگر
سلام استاد و بانوی عزیز
سلام به خانواده بهشتیم
تجسم همه کار میکنه …
واسه اینکه بتونم رو خودم بیشتر کار کنم و از خیلی از افراد دور باشم بهار سال 1402 از کارم انصراف دادم و این در حالی بود که محل کار من که یک فروشگاه عرقیجات بود ( خیلی هم به طب سنتی علاقه داشتم )سر کوچه بود و 5 دقیقه بیشتر با سوئیتی که در آن زندگی میکردم فاصله نداشت اما احساس خوب و کار کردن رو خودم را خیلی بیشتر دوست داشتم و خداوند هم شرایطی را واسم جور کرد که تا چندین ماه هزینه ی زندگیم بر طرف میشد اما از یه جایی کم کم اوضاع و شرایط طوری پیش رفت که به بدهی و نداشتن تغذیه برخورد کردم که خود همین اوضاع مسائلی بود که باید حل میشد و به مرحله ی بعدی میرفتم
واسه اینکه بتونم ذهنم کنترل کنم به خیابان شیراز در تهران هدایت شدم و کلی زمانم را صرف دیدن مغازه هایی میکردم که دکورهای لوکس و وسایل خانه ی شیک و زیبایی داشت و مدام تجسم میکردم که در این خونه ها هستم و تجسم میکردم در آشپزخانه لوکس هستم غذا درست میکنم و لبخند میزدم و احساسم خیلی خوب میشد ،(( در حال حاظر در بهترین آشپزخانه هایی که فراتر از تجسمم بود غذا درست میکنم و لذت میبرم ))
حمام های شیشه ای و سرویس های لوکس را میدیدم و خودم تجسم میکردم که تو این حمام ها هستم و دارم دوش میگیرم (( در حال حاظر یکی از خونه هایی که توش زندگی میکنم و در کیش هست حمام شیشه ای داره که تجسم کرده بودم و سرویس های لوکسی که میخواستم ))
با شرایطی که داشتم اما حالم خیلی خوب بود و آگاهانه ذهنم به سمت خواسته هام میبردم بعضی روزها تا 48 ساعت هیچ غذایی نمیخوردم و میرفتم یه بربری میخریدم و تجسم میکردم که بهترین غذایی که میخورم و اشک میریختم از اون احساس و خدارا شکر میکردم هر زمانی که فایل های سفر به دور آمریکا را میدیدم و تغذیه ها و گوشتهای خوشمزه را میدیدیم تجسم میکردم که دارم نوش جان میکنم و میگفتم به به عجب مزه ای داره ،واسه خودم تو قابلمه یه پیاز میذاشتم و با نان بربری نوش جان میکردم و مدام تجسم میکردم که این غذای خوشمزه ای که میخورم بهترین تغذیه است و مدام احساس خوبی داشتم ((در حال حاظر سریال سفر به دور آمریکا را میبینم اما این بار با تغذیه های قانون سلامتی و اصل جنس تغذیه که بهترین هست را نوش جان میکنم ))
با یه کفشی که زیرش پاره بود پیاده روی میکردم و همیشه یک لباس را می پوشیدم اما تجسم میکردم که با امکانات بهتری ورزش و پیاده روی میکنم و احساسم خوب بود از این که میدونستم به یه شرایط خوب هدایت میشم ((در حال حاظر بازهم پیاده روی میکنم اما این بار با بهترین برندهای کفش و لباس ورزشی و در بهترین باشگاه شهر عضو هستم ))
اون زمان چون به طب سنتی علاقه داشتم و کمی راجع بهش اطلاعات داشتم و درمان های اندکی را بلد بودم با خواهرم و یکی از دوستانم که هر دو از شاگردان سایت هستند صحبت میکردم و میگفتم که یه روزی از یه کسی مراقبت میکنم و کلی واسش پول میگیرم و لذت میبرم …((در حال حاظر از یک پسر نوجوان اوتیسم به قول خودش 14 ساله مراقبت میکنم که بیشترین تکه کلامش دوست دارم هست و روزی بیش از صد بار این جمله را به من و اطرافیانش میگه و مهم نیست که اون فرد کی باشه ،مدام با خودش صحبت میکنه و هرچیزی که بخواد ازش عکس میگیره و تو گوشیش و لپ تاپش مدام راجع بهش صحبت میکنه و اگر یک ذره احساس من خوب و بد باشه متوجه میشه و به اون احساسم واکنش نشون میده و من هر روز احساسم خوب نگه میدارم و این تمرین داره خیلی شدید رشدم میده و هر مسئله ای به وجود میاد کلی جایزه میگیرم و هر روز خداوند از طریق این پسر به من قوانین یاد آوری میکنه )))))
سال قبل مدام با خودم و ربم صحبت میکردم و حالم خوب بود تا اینکه اتفاق افتاد و خواب دیدم که رفتم به یه شهر و مهاجرت کردم که قبلا داستان مهاجرتم تعریف کردم از ابتدای سفر که با 700 هزار شروع کردم و هیچ جا و مکان و کسب و کاری نداشتم میدونستم که خدا هوامو داره و هدایتم میکنه و مدام تجسم میکردم که راجع به این مهاجرتم تو سایت کامنت میذارم و کلی از بچه ها کیف میکنند و کامنت واسم میذارن و دقیقا همین شد و اون کامنتی که در باره ی مهاجرتم گذاشتم بیش از 25 کامنت واسم اومد و چقدر ایمانم قویتر شد و یادآور مسیرم بود .
ایمان داشتم که همه چیز واسم خوب پیش میره و یه روز که 48 ساعت از بی پولی هیچی نخورده بودم از خودم فیلم گرفتم و رد پا کردم و هروقت میبینمش مسیر به یادم میاد و ایمان و شجاعتم بیشتر میشه
لینک کامنت هدایت ها در مهاجرتم و اینکه چطور به که با چه باورهایی به این شرایط رسیدم
abasmanesh.com
تجسم میکردم که مثل استاد با دوتا ساک مهاجرت میکنم و واقعا با دوتا ساک این کار کردم و تمام پل های پشت سرم خراب کردم و هرچی که داشتم فروختم و بدهی هامو پس دادم .
با همون دوتا ساک رفتم داخل قطار مترو و با شجاعت چند تا از نکات مثبتم گفتم و از خودم فیلم گرفتم و ردپا شده واسم .
سال قبل خواستم این بود که در فصل گرم به شهر های خنک برم و در فصل سرد به شهرهای گرم برم و الان به همون صورت زندگی میکنم ((در سرما میرم کیش ،و در گرما میرم کلاردشت و پردیس و لواسان ))
سال قبل در یک سوئیت 12 متری در یک زیر زمین زندگی میکردم ولی مدام احساس خوبی داشتم و حالم خیلی خوب بود در حال حاظر در بهترین شهرهای ایران و در بهترین منطقه ها در بهترین خونه های لوکس و زیبا هستم .
سال قبل چند نفر اطرافم بودن که مدام میگفتن از این تفکر بیا بیرون که به هیچ جا نمیرسی و به فکر یه کاری باش در حال حاظر فقط با این پسر نوجوان زندگی میکنم و نصف هفته همکارم میاد و من به تنهایی در کلبه ی بهشتیم در پرادایس زندگی میکنم
کلبه ای که مثل کلبه ی استاد در پرادایس هست اما در ابعاد کوچکتر ،درختان و گل و گیاهان زیادی هست که بهشون آب میدم و رسیدگی میکنم و خیلی زیبا شدن ،همون چیزی که در سریال زندگی در بهشت میدیم و دوست داشتم که انجام بدم .
آنقدر خوب به این کار هدایت شدم که همه میگن یک معجزست و با این همکارم متولد یک روز و یک ماه هستیم و جدیدا بدون این که بخوام کاری بکنم عضو سایت استاد عباسمنش شده و داره رو خودش کار میکنه .
کار من شاید خفن ترین و راحت ترین و آسانترین و لذت بخش ترین کار جهان باشه اما دارم رو خودم کار میکنم که به مرحله ی بعد برم (اما عجله ای ندارم )و میدونم که به دبی سفر میکنم و بعد از مدتی به آمریکا میرم و استاد عزیز میبینم و بزرگترین خواسته ی روح من تلاوت قرآن چون صدای بهشتی دارم که خداوند بهم هدیه داده .
استاد در سمینار شما و در پرادایس حتما قرآن با صوت خداوند از زبان من تلاوت خواهد شد .
عاشق همتونم
سلام به برادر عزیز توحیدی
از خوندن کامنتت کیف کردم ولذت بردم..بهتون تبریک میگم.وتحسینتون میکنم . اینقدر قشنگ و عالی قانون رو درک کردین و توحیدی عمل میکنید..
چقدر باورهای قویتر شد. ..من الان حدود یک ماهی میشه یک خواسته آمو مدام تجسم میکنم و حس خوبی میگیرم ولذت میبریم و دقیقا مثل شما که میام وکامنت مینویسم و….
امروز گفتم بیام وکامنت های دوستان رو بخونم و ورودی مناسب بدم به ذهنم تا باور پذیر تر بشه برام..
هدایت شدم به کامنتون ..
چقدر لذت بردم..چقدر گریه کردم که خدا اینقدر زیبا با نشونه ها باهام حرف میزنم..
ومن به زودی زود به خواسته ام میرسم.. خدایا شکرت
سپاسگزارم از کامنت ارزشمند تون..
به نام خالق هدایتگر
سلام خواهر عزیزم
عجب خدایی داریم ما …
امروز گفتم بیام وکامنت های دوستان رو بخونم و ورودی مناسب بدم به ذهنم تا باور پذیر تر بشه برام..
هدایت شدم به کامنتتون ..
چقدر لذت بردم..چقدر گریه کردم که خدا اینقدر زیبا با نشونه ها باهام حرف میزنم..
دقیقا همین الان در نوشتن این کامنت واسه منم اتفاق افتاد و اشک میریزم از این جنس هدایت و مهربانی رب العالمین
چقدر استاد برنامه ریزی و در زمان مناسب شما را به کامنت من هدایت میکنه تا آنچه که لازم دارین را از این کامنت دریافت کنید و چقدر منو به خوبی هدایت میکنه به این سایت و احساسم با دیدن نقطه ی آبی که شما به کامنت من جواب دادین بهتر شد
همه چی ایمان و توحید و هرچقدر روی خودش حساب کنیم جنس هدایت و نشانه ها را بهتر میبینیم .
خود امروز بود که بهش گفتم هر زمانی کمی از مسیرم دور شدم محکم گوشمو بپیچ و چقدر خوب و لذت بخش این کار کرد و به کامنت شما هدایت شدم
سپاس گذارم بانوی عزیز
به نام خداوند بخشنده و مهربان
عرض سلام و درود بر استاد عزیز،خانم شایسته و دوستان گلم
استاد کجایید خبری ازتون نیست نه لایوی،نه سریال زندگی در بهشتی،نه سفر به دور آمریکا،مگه قرار نبود تابستون برید ایالت آلاسکا
در مورد آگاهی های این فایل وقتی ما روی خودمون کار میکنیم به قول استاد خیلی ها انسانهایی که باهاشون ارتباط داشتیم خود به خود از کنار ما میرن و به قولی ما تنها میمونیم چون درون یک شرایطی قرار گرفتیم که در مدار با انسان های قبلی نیستیم و فرکانسمون در حد انسانهای بالاتر از فرکانس خودمون نیست که این ارتباط را داشته باشیم،این گپ یا فاصله بسیار زیباست،این شرایط زیبا و عالی در بیماری پندمیک برای من اتفاق افتاد که دیگه رفتی بود و نه آمدی و فقط درون خانه بودم و فایل های استاد و کتاب های موفقیت را گوش و مطالعه میکردم دوران زیبایی بود دورانی که باعث شد به واسطه ندیدن خیلی از افکار،نشنیدن خیلی از حرف ها یک جور محیط ایزوله ای برای من اتفاق بیفتد و برای هر کسی میتواند این اتفاق رخ دهد اگر خودش بخواهد شاید برداشتن قدم اول اصلی ترین موضوع و مهمترین موضوع این مسئله باشد بقیه شرایط و قدم ها را جهان هستی انجام میدهد
بنام الله مهربان
سلام استاد جان عزیزم
امیدوارم که حالت عالی باشه
فایل بسیار بسیار آموزنده و دلی بود که حسابی به دلم نشست البته من تووی اموزشهاتون اینو یاد گرفتم که من آماده دریافت این فایل و آگاهیش بودم که مسلما به دلمم میشینه و ازش استفاده میکنم
استاد به قول خودتون این دنیا قانونمنده و هر لحظه داره به فرکانسهای ارسالی ما جواب میده
منم خیلی وقتا با یه پیام که به ضاهر ناجالبه بهم میریختم و افکار غیر مثبت رو برای خودم تصویر میکردم ولی الان دارم سعی میکنم خودآگاه روی افکارم مسلط باشم و خودم بهشون جهت مثبت بدم و انصافا خیلی نتایج خوب گرفتم تا الان
استاد چند وقته که دارم سعی میکنم همه چیز و همه کس رو واقعا و قلبا دوست داشته باشم مثلاً با کسی مشکل داشتم و هی تووی ذهنم بهش عشق ورزیدم یواش یواش احساسم نسبت بهش تغییر کرد و کاملا برعکس دیگه ازش هیچ کینه و کدورتی تووی دلم ندارم و دارم خودم کیف میکنم
چقدر خوبه
استاد من هرچقدر که بیشتر دارم روی خودم کار میکنم و بیشتر اموزهاتون رو پیگیری میکنم بیشتر به قانونمند بودن جهان پی میبرم و این خودش داره واسم یه انگیز واسه رسیدن به اهداف بزرگتر شده و خدا رو بینهایت شکرگذارم که تووی این مسیر دارم قدم برمیدارم
خدایا شکرت شکرت
قربونت برم استاد عزیزم که این سایت خوب رو فراهم کردی واسه کسایی که تشنه ی آگاهی و دونستنن
خدا به خودت و زندگیت و خانواده و مالت برکت بده
من الان مستاجرم و به لطف خدا با کار روی ذهنم و باورهام به لطف الله مهربان یه صاحب خونه خوب گیرم اومده که مثل مادر مهربونه
و قدم بعدی برای رسیدن به هدفهام خونه دار شدنه و مطمینم و باورم اینه که با تجسم اون چیزی که میخوام ب زودی زود یه خونه بزرگ و ویلایی میخرم انشاالله
در پناه الله مهربان شاد سالم و ثروتمند در دنیا و آخرت باشید
دوستتون دارم
بنام خداوند بخشنده مهربانی که وقتی اجازه هدایت بدی به بهترین شکل ممکن هدایتت میکنه مثل همین فایل ارزشمند و پر مغز که دارم برای بار دوم می بینمش ،گوشش میدم و کلمه به کلمه اش رو یادداشت میکنم .
چند ماه که دارم شدیدا روی کنترل ذهن کار میکنم همین طور تسلیم بودن در برابر خداوند و سپردن کارهام به خدای دانا و توانا و البته یادم هست که از تو حرکت از من برکت رو فراموش نکنم و قدم بردارم، کنترل ذهن کار سخت اما شدنی هست و وقتی واقعا قلبن از خدا میخوایم که بهمون توی این مورد کمک کنه و تلاش میکنیم نتیجه ها نمایان میشن،و کم کم کنترل ذهن پله به پله راحت تر میشه و البته که همیشه باید روی کنترل ذهن کار کرد و آگاهانه ذهن رو کنترل کرد.
توی این چند ماه نمودار رو به رشدی داشتم و به قول استاد افسار این اسب چموش رو تا حدودی بدست گرفتم. راستش قبلا خیلی دنبال این بودم که بفهمم چطور راحت تر و عالی تر میتونم قدرت تجسمم رو بالاتر ببرم و تجسم کنم و خدا بهم گفت کار سختی نیست ذهنت رو کنترل کن و آگاهانه روی چیزهایی که میخوای و بهت حس خوبی میده تمرکز کن به همین راحتی اما با اراده قوی .
وقتی به گذشته ام نگاه میکنم می بینم خیلی چیزها بوده یعنی خواسته ها بوده که با تجسم شون راحت وارد زندگیم شدند ، دلم میخواست به یه شهر دیگه مهاجرت کنم و اون شهر همیشه جلوی چشمم بود و فکر میکردم اونجا زندگی میکنم و بعد از ازدواج اولین روز زندگی مشترکم در همون شهر آغاز شد ، یا همسری خاص و عالی و خوش اخلاق و شوخ طبع میخواستم و الان دارمش حتی بهتر و عالی تر از حد تصورم.
داشتن خونه ای که پنجره هاش توی خیابان اصلی باز بشن و بتونم مغازه ها و همه جا رو ببینم و الان دارمش ،شغلی که توی خونه کنار بچه هام انجامش بدم و درامد داشته باشم و دارمش ،
آگاهی هایی که کیفیت زندگیم رو هر روز از همه جهت بالاتر ببرند و الان هر روز دارم تجربه اش میکنم .
تجسم بقول استاد منفی هم میتونه باشه و من مثال میزنم تا برای خودم واضح تر بشه و مسیر حرکتم رو بهتر بشناسم :
هر بار در مورد منفی ها صحبت کردم و شنیدم ..خواسته یا نخواسته بارها تجسم کردم و از جنس همون اتفاق برام رخ داد .
از بی پول شدن گرفته تا بهم خوردن روابط و دعوا…
از مریض شدن گرفته تا بستن درهای نعمت به روی خودم .
پس من با آگاهانه کنترل کردن ذهنم و تجسم خواسته هام میتونم زندگی رو برای خودم لذت بخش کنم و عالی قدم بردارم.
باید بتونیم در شرایط سخت ذهن رو کنترل کنیم و توجه مون رو بذاریم روی خواسته ها ،مثبت ها حالا هر چیزی میتونه باشه خوندن دفتر خواسته هامون ، بازی با یه کودک یا قدم زدن در یک پارک سر سبز و توجه با زیبایی ها ..
وقت داد کشیدن و عصبانیت خودمون رو کنترل کنیم و یادمون بیاد که جهان مثل آینه عمل میکنه و حال بد اتفاقات بد رو برامون میاره ، پس آگاهانه رفتارمون رو کنترل کنیم و ذهن رو ببریم سمت چیزی که به آرامش برسیم .
سلامباستادوخانمشایسته عزیز
من یادم نمیره موقعی ک دوازده قدم را خریده
بودم همراه شد با رسیدن ب یه خواسته ام و در
این مسیر خبرهایی ک میومد اوایلش اصن خوب
نبود و الان ک فکر میکنم اگ تو این دوره نبودم
آیا بهش میرسیدم آیا میتونستم ذهنما کنترل کنم
چون اون خبری ک میومد شاید من برای یه روز
حالم اوکی نبود و فرداش انگار ن انگار ،ن خانی
اومده ن خانی رفته و در نهایت بهش رسیدم
و الان بابت اون کنترل ذهنا چقدر خودما تحسین
میکنم و چقدر تو این مسیر توحیدی وار عمل کردم
و خداوند هم معجزه میکرد برای من و دلها را
نرم میکردم و در زمان و مکان مناسب قرارم داد
دوره بینظیریه از لحاظ آرامش روحی و سبک
شدن و بهتر بگم یاد میده چطوری زندگی کنیم
سلام استاد و مریم جان عزیزم
استاد عزیزم چقدر هدایتی این فایل رو دیدم
اول داشتم ویدئو یکی از سمینار هاتون رو در مورد قانون جذب در قرآن می دیدم و خیلی خیلی یه هویی وارد سایتتون شدم
انگار خدا بهم گفت ، حالا که دنبال یادگیری قانونی منم بیشترش رو بهت میدم تا بهتر یادش بگیری، بهم گفت برو مریم جان عزیز یک فایل از استاد گذاشته روی سایت که بیشتر با قانون آشنات میکنه ، که استاد عزیز و مهربون جوری اومده از این قانون گفته که تا آخر عمرت میتونی ازش استفاده بکنی ….
وای عاشقتونم چقدر این فایل برای من بود انگار ،انگار واسه خود خودم بود ،هرچیزی هرچیـزی که نیاز بود بشنوم و بفهمم رو توی این سایت گفتید استاد عزیزم .
حتی کلاسم رو یک ساعت و نیم عقب انداختم تا این فایل رو ریز به ریز ببینم ، و پنج صفحه با استاد بنویسم تمام نکاتش رو یاد داشت کنم .
اصلا نمیدونید چقدر شگفت زده شدم ، از اول تا آخر این فایل برای من جواب بود به تمام سوال هام .
مریم جان عزیزم ازتون با تمام وجودم و از صمیم قلبم سپاسگزارم که هستید و متعهدانه برای هدایت ما ، این فایل های ارزشمند رو قرارمیدید ، شما الگوی من هستید و با تمام وجودم عاشقتونم ، نمونه ای از یک زن قدرتمند با ایمان و متعهد هستید که همیشه دارم ازتون یاد میگیرم .
قسمت اول ویدیؤ استاد گفتند با تجسم کردن خیلی از بچه ها به خواسته هاشون رسیدند و چقدر قشنگ بود شنیدن این جملات از استاد
وقتی گفتند با تجسم همسر و خانه و کشور مورد علاقه همه رو خلق کردند.
انگار یکی بهم گفت ببین همه تونستند توام می توووونی سحر جان .
حتی استاد گفتند نیازی به جنگیدن و تلاش بیهوده نیست وقتی توی فرکانس درست باشی ، حتما و حتما آدم های درست ، شرایط درست سر راهت قرار میگیرند و حتی هدایت میشی به سمت شون
اگه به جای داستان های منفی ساختن توی ذهنمون بتونیم ، به خواسته هامون فکر کنیم و ذهنمون رو پر کنیم از افکار مثبت اون هم به صورت آگاهانه ، فارق از هر شرایطی که داریم و هر اتفاقی که افتاده ، فقط بتونیم روی ورودی های ذهنمون کنترل داشته باشیم ، قطعا و حتما شرایط تغییر خواهد کرد .
فقط اون قسمت آخر ویدئو که استاد عزیزم آه کشید و گفت ببینید من از اون شرایط سخت به این جا رسیدم ، ببینید محلمون رو شبیه عکس هایی هست ک فکر میکردم فوتوشاپه ولی الان دارم زندگیش میکنم ….. چقدر دلنشین بود ، چقدر از دل بود این حرف های استاد عزیزم
عاشقتوووووونم استاد جانم و به وجد اومدم با دیدن این ویدئو
وای فقط اون قسمت که گفتند فقط با ساختن باور های جدید تونستند زندگی شون رو بسازند.
مثلا باور
،، ثروتمند شدن معنوی ترین کار دنیاست ،،
بخدا که از بچگی به ما گفتن ، هرکی ثروتمنده ، حتما یه چیزی تو زندگیش کم داره ، خانواده ش مریضن یا خودش مریضه یا عزیزاشو از دست داده
چرا واقعااااااااا؟ خب چرا نگفتند توام میتونی ، توام تغییر کن , میشه ، اصلا چرا نشه ؟؟؟ کی میگه که نمیشه ؟؟
والا من هر ثروتمندی رو که دیدم هر روز خوشحال تر و سالم تر و عزیزانش هم سالم تر خوشبختانه تر زندگی کردند ، فقط به خاطر باور های منفی نمیخواستن این چیزا رو ببینیم
ولی اون باور ها فقط زندگی کسی که باورش میکنه رو به سمت ناخواسته ها می کشونه ، نه زندگی اون آدم ثروتمند رو ، اون آدم که خدا رو شناخته و هر روز داره بهتر از دیروزش زندگی میکنه.
بازم هم دوست دارم بنویسم
،، کاری معنوی تر از ثروتمند شدن وجود ندارد ،،
با فقر نمیشه خدا رو دید ، با ثروت میشه خدارو شناخت !
آگاهانه افکارمون رو کنترل کنیم ، ما دیگه مثل یک نوزاد ناآگاه نیستیم ، الان که میدونیم داستان چیه ، کنترل شده فکر کنیم و آگاه بشیم به افکارمون تا خلق کنیم هرچیزی رو که میخواییم.
تصور کنیم هر روز هر روز بدون در نظر گرفتن شرایط فعلی
میشه به خدایاااا میشه ، باورش کنیم فقط .
چقدر قشنگ بود اون قسمت که استاد گفتند من یک باغ هزار و دو هزار متری تصور میکردم و الان 20 هکتااااااار زمین دارم که مثله بهشته ،
بخدا که یادم میاد وقتی بچه بودم معلم هامون میگفتن واسه نمره 20 بخون تا 18 بگیری
یعنی از همون موقع بهمون این باور رو دادند که از هرچیزی که بخوای کمترش گیرت میاد .
و هنوز این باور ها توی ناخودآگاه ما هست و خودمون نمی دونیم ، یا میگفتن کنکور واسه پزشکی بخون تا پرستاری بیاری !
خدای من چرا این باور های غلط رو باور کردیم ؟؟
خداروشکر که الان متوجه شدم استاد عزیزم
خدارو هزار مرتبه شکر
فهمیدم که میشه تصور کنی و حتی خیلی خیلی خیلی بیشتر از تصور و خواسته ت رو دریافت کنی .
فارق از هر چیزی از امروز تصور میکنم هر چیزی رو که میخوام و باور میسازم و قول میدم به دستشون بیارم .
نا امید نمی شوم کاری به بقیه ندارم.
جور دیگه ای فکر میکنم و بهشون می رسم .
و در آخر میخوام بگم که من مدتیه دورم خلوت شده از آدم های اشتباه و خیلی در تقلا بودم برای بدست آوردن دوستان جدید ،و فکر میکردم مشکل از منه،اما واقعا خودم هم دیگه از این آدم ها افکارشان و حرفاشون لذت نمیبرم و حتی اینقدری شبیه من نبودند که حوصله نداشتم باهاشون هم نشینی کنم و همین باعث شد ک دور بشیم ، با اینکه من آدمی ام که خیلی برونگرا هستم و دوست دارم سفر برم و خوش بگذرونم ….
دقیقا مثل استاد و شرایطی که برای استاد پیش اومده بود ،تا استاد درمورد خودشون گفتند و گفتم عههه ببین دقیقا شرایط تو رو داشتند
استاد با حرفایی که آخر این ویدیو گفتند مهر تایید زدند به اینکه دختر بشین سرجات رو خودت کارکن ، فرکانست رو بالا ببر ،افکارت رو عوض کن ، ایمانت رو قوی کن ، دنیـــا خودش کارش رو میکنههههههه خیالت راااااااحت …
و در آخر درک کردم که فقط تعهد ، تعهد ، تعهد منو به مسیر جدید زندگیم هدایت میکنه …
یا تمام وجودم ازتون سپاسگزارم
در پناه الله باشید
دوستتون دارم
بنام رب بی نهایت رزاق
سلام استاد عزیزم خیلی دلم براتون تنگ شده
همچنین برا خانم شایسته عزیز و دوستان نازنینم در این سایت
استاد من یه مثالی دقیقا همزمان شد با این فایل که مرتبطه
من پسرم حنیف تازه 2/5 ماهش شد متولد شده میخواستم بریم خونه بابام شهرستان ولی خانمم مخالف شدید بود بر اساس آموزه های شما گفتم اگه قانون هست و منم خالق زندگیم به قول شما پس خلقش میکنم با خودم گفتم هر اتفاقی بیفته به نفع منه خانمم نیت بدی نداره و گفتم خدایا من دوس دارم این اتفاقو تجربه کنم که یه روزی خانمم بیدار بشه بگه بریم خونه بابات و مدام تو چند روز تجسم میکردم این اتفاقو خداشاهده دقیقا قبل اینکه این فایلو ببینم خانمم بیدار شد و بهم گفت هفته بعد بریم خونه بابات و من چقدر ایمانم به قانون بیشتر شد خداروشکر که قدرت خلق تمام زندگیمونو خدا در دستان خودمون قرار داده
استاد واقعا دلم براتون تنگ شده خیلی دوس دارم این خبرو بشنوم که میاید ایران و من بتونم از نزدیک ببینمتون
در پناه الله یکتا
به نام خداوند بخشاینده مهربان
خدایا توراسپاس که مرا امروز در فرکانس شنیدن این فایل وصحبت های مدیر مدرسه پسرم که هماهنگ بود با فایل امروز بود قرار دادی.
چقدر همیشه به موقع هدایتم کردی ای خداوندگارم که هدایتم رابرخود واجب دانستی .
وقتی دوبار این فایل را شنیدم که با اینکه 5سال پیش این لایو را استاد داشتند ولی انگار الان این لایو گذاشته شده .
با شنیدن این فایل یه چیزی تو ذهنم خطور کرد که بی دلیل نیست استاد عباسمنش نتیجه های متفاوت از بقیه اساتید داره
1- قوانین جهان هستی و خداوند را درک کرده وعمل کرده وناامید نشده .
2-مداوم روی خودشون کارکردند ،از همان اتاق سیمانی حالشون خوب بوده وامید داشتند قانون کار میکنه .
3-باورهای درست وترمزهاشون را پیدا کردند و روی همون ترمزها کار کردند ونتایج آمد.
4-تجسم سازی وقدرت ذهن را باور کردند وخ.دشون اول از همه عمل کردند .
استاد من ودخترم دیریم برد را سه سال پیش آماده کردیم ،عکس از اینترنت گرفتیم وروی مقوا چسباندیم وزدیم به دیوار .
دخترم چند تا از خواسته هاش عملی شد
عکس تهران ،برنده شدن در مسابقه ،اسکناس یورو براش عملی شد .
واقعا تجسم سازی جواب میده واحساس خوب هم چاشنی اش بشه دیگه جهان هستی نمیتونه برات انجام نده
فقط ترمزهای ما جلوی خواسته های ما مثل سد قرار گرفته وگرنه جهان وخدا میخواد ما پیشرفت کنیم .
واقعا ثروتمند شدن معنوی تمرین کار در این دنیاست.
چون با هرخ ید چقدر کمک میشه به بقیه ،چقدر انگیزه برای بقیه میشه
همین این جمله چقدر کمک میکنه اگر باور هامون را قوی کنیم وباور کنیم .
از خداوندم سپاسگزاری میکنم که شما را سرراهم قرار داد که بی هدف روزم را شب نکنم
بنام الله یکتا که هرآنچه دارم از اوست
عجب فایل به موقع ای بود ،این روزا دارم روی 12 قدم کار میکنم و چون اولین دوره ای هست که از شما دارم مطالبش اینقدر خالص و سنگین برای من خیلی کند این دوره رو دارم مرور میکنم ،این مطالب که اینجا توی این سایت و از شما به ما انتقال داده میشه خیچ کجای دنیا به این خالصی نیست و این یک تعریف نیست بلکه واقعیت محض ،بارها بوده بخاطر سنگینی و خالص بودن آگاهی های شما مغز من نتونسته بود هندل کنه و خسته میشدم و برام سخت بود هضم این همه آگاهی و به همین خاطر توی مسیر هدایتم با اساتیدی آشنا میشدم که لولشون خیلی خیلی پایین تر بوده ولی با فرکانس من جور در میومد و مینسشتم پای حرفهای اونا ،نمونش استادی بود که توی اینستاگرام چند وقت پیش چالش برای مخاطباش گذاشته بود و منم جزو این چالشها بودم چند روزی همراه با اون در کلاسهای که رایگانم بود شرکت کردم و با اینکه خیلی لفظ قوی داشت اصلا قابل مقایسه با استاد عباس منش عزیز نبود و تفاوت کاملا درک میکردم از مقایسه ایشون با شما استاد عزیز و اخر کار هم ما رو دعوت به خرید دورش کرد و چون من تمایلی به خرید نداشتم از پشتیبانیش باهام تماس گرفتن و پیشنها قسطی خرید کردنشو بهم دادن ،و اونجا بود که فهمیدم توی چه فضای قرار گرفتم و اصلا جفت جور در نمیومد با باورهای خالصی که شما استاد عزیز توی مبحث قسط و قرض به ما آموزش دادین و البته که منم اجرا کردم و خط قرمز زندگیم قرارشون دادم ،الان میفهمم آرامشی که دارم بخاطر اجرای همین اصول ساده ای است که شما توی دورهاتون فریاد میزند و هر کس بهش عمل کنه قطعا مثل شما نتیجه میگیره ،من دیگه تصمیم گرفتم پای آموزش هیچ استادی نشینم بجز شما
با ادامه دادن 12 قدم تازه دارم مسیر فکری شما رو توی 12 قدم متوجه میشم اینکه از قدم اول اصول هدف گذاری بهمون آموزش دادین با هماهنگ کردن باورهامون و خواستهامون که در این صورت میتونیم به سرعت هر چه تمام تر بهشون برسیم اونم به آسونی آب خوردن و فرمول رسیدن به هدف که میشه اشتیاق فراوان به همراه باورهای درست و هم جهت با خواستها و انگیزه گرفتن از تضادهای زندگیمون =با موفقیت توی هر هدفی
توی قدم دوم که تجسم خلاق به خوبی توضیح میدن و با باورهای منطقی بهمون ثابت میکنید که ما هر لحظه داریم تجسم میکنیم بدون اینکه اصلا متوجه باشیم و این قدرت خلق کنندگی که از بچگی به همراه داشتیم در جهت برعکسش ازش استفاده میکردم
استاد عزیزم من دقیقا یادمه چه خواستهای رو بادتجسم بهشون رسیدن که تا قبل رسیدن بهشون اصلا باورم نمیشد و حتی در خوابم نمیدیدم ولی با همین قانون ساده تونستم بهشون برسم
قدم سوم که خیلی خوب توضیح دادین از قدرت کلام برای خلق خواستمون استفاده کنیم و همانگ بشیم با خواستهامون با به کنترل کشیدن افکارمون با کلاممون و همچنین ترمزهای که توی این مسیر باهاشون برخورد میکنیم طریقه تشخیص این ترمزها رو به ما نشون میدین که چطور از بعضی هاشون اعراض کنیم و چطور با اون دسته از ترمزها که جزو پاشنهای آشیل ما هستن برخورد کنیم و حلشون کنیم و بعد از حل این پاشنه آشیلهاست که نعمتها وارد زندگی ما میشه ومدت زمان بیشتری در احساس خوب باقی میمونیم
قدم چهارم که دیگه محشر بود و بهمون یاد دادین که بدست آوردن نعمتها و وارد شدنشون توی زندگی ما احتیاجی به هیچ تقلایی نداره و هر گونه زجری در این مسیر یعنی ما داریم بیراه میریم ،منطقهایی رو در این قدم به ما میگید که به ما نشون میده خواستها باید آسون وارد زندگی ما بشه و اگر خواسته ای داره با تقلا بدست میاد این مسیر اشتباه
خود من توی این قدم خیلی جای کار دارم و انصافا از وقتی این قدم مرور کردم مسائلی حل شد توی زندیگم که بشدت ازشون میترسیدم و نگرانم میکردن ولی با تکرار همین باورها ساده این مسائل حل کردم و آسان شدم برای آسانی ها
قدم پنجم که تازه شروع کردم تازه متوجه شدم چقدر نشتی انرژی دارم و چقدر انرژیمو برای متقاعد کردن دیگران به حراج میگذاشتم و بقول استاد اگر این تمرکزی که برای متقاعد کردن دیگران گذاشتم باعث تغییر کوچولویی توی زندگیشون میشد آدم دلش نمیسوخت ولی موضوع اینجاست که آب در هاون کوبیدن و فقط منو از مسیرم دور میکنه ،من از وقتی این جلسه رو گوش دادم هر وقت میام کسی رو نصیحت کنم یا از قانون بگم به خودم میگم زیپ دهنتو بکش آقا محمد این آدم با هر نوع قکری و افکاری دقیقا همون چیزی هست که باید باشه و این تنوع از افکار لازمه گسترش این دنیاست و با این جمله خودمو میبرم توی لاک خودم ،البته که جای کار دارم چون پاشنه آشیل من بود
استاد عزیز در آخر فایل کلمه تعهد و اینکه تنها راهی که ما شاگردان شما برای نتیجه گرفتن از این آگاهی ها داریم همسن تعهدی هست که شما اینجا با تاکید فراوان بیان کردین و من باید این موضوع بارها به خودم بگم چون موندن در این فرکانس و این آگاهی ها با محیطی که ما در اون زندگی میکنیم فقط لازمش تعهد ،در غیره این صورت زود از مسیر خارج میشیم و به مدار پایین تر هدایت میشیم
من که هر بار از این آگاهی ها دور شدم بشدت نتیجه معکوس شد و اصلا دلم نمیخواد که دوباره به این شرایط دچار بشم و همیشه با خودم تکرار میکنم تا هرم رنج لذتی که برای خودم ساختم برام تکرار بشه
بی نهایت ازتون ممنونم استاد عزیز برای شاگردی کردن در محضر شما ،و از خداوند طلب هدایت میکنم که در این مکتب الهی منم مثل شاگرد اولای شما از هدایت شدگان باشم
خیلی دوستون دارم در پناه الله یکتا شاد و خرم باشید