سرفصل آگاهی های این فایل شامل:
- رعایت تکامل یعنی، بهبود عملکرد فعلی ات نسبت به قدم قبلی و استمرار در این روند؛
- تکامل به این معنای صرف زمان طولانی برای رسیدن به یک خواسته نیست، بلکه این معناست که: وقتی ظرف وجود ما آماده دریافت می شود، به خواسته هامان می رسیم. اینکه چقدر زمان می برد تا ظرف وجود ما آماده شود، بستگی کاملی به کار کردن روی باورهایمان دارد؛
- “طمع، حرص و عجله”، بزرگترین اسلحه های شیطان هستند. به اندازه ای که از این خصوصیات دور می شوی، در مسیر هموار تحقق خواسته هایت قرار می گیری
- اگر بخواهی قانون تکامل را دور بزنی، حتی اگر به خواسته ات برسی، نه تنها از مقصد لذت نمی بری، بلکه به پوچی می رسی؛
- رعایت قانون تکامل یعنی: مقایسه نکردن خود با دیگران. ریشه این ویژگی، ااحساس خود ارزشمندی درونی است؛
- سختی های مسیر، نتیجه عدم درک و رعایت قانون است. وگرنه به اندازه ای که با قوانین هماهنگ باشی و بر طبق قانون عمل کنی، به همان اندازه مسیر رشد شما هموار می شود؛
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد266MB37 دقیقه
- فایل صوتی live | رعایت قانون تکامل = هموار شدن مسیر رشد36MB37 دقیقه
به نام خدای مهربان سلام خدمت استاد عزیزم و دوستان خوبم و خانم شایسته نازنین
پروژه خانه تکانی ذهن | گام دوازدهم
قبل از اینکه کامنتم رو شروع کنم یه تشکر ویژه میکنم از همه ی دوستانی که از ابتدای پروژه به من لطف داشتند و هرروز کلی پیام و کامنت محبت آمیز برام میفرستد قدردان تک تک شما دوستان خوب و ارزشمندم هستم و امیدوارم روزی بتونم پاسخ تک تک کامنت ها رو بدم اما همه رو با عشق و شور شوق زیاد میخونم.
«قانون تکامل»
«اگر عجله نکنی و تکاملت را طی کنی شاید اوایل حرکتت کند باشه اما وقتی تکاملت طی بشه خیلی اتفاقات بزرگی برات میفته»…
من یک کمک پرستار هستم و در یکی از بهترین بیمارستان های خصوصی تهران مشغول به کارم شغل من این پتانسیل رو داره که علاوه بر کار کارمندی میتونم برای خودم هم کارکنم یعنی همون خدماتی که در بیمارستان ارائه میشه رومیتونم در منزل هم به بیماران ارائه بدم که در سال های اخیر هم این موضوع خیلی زیاد در بین بیماران و خانواده هاشون جا افتاده …
چند وقت پیش من برای اینکه با این کار یعنی ارائه خدمات پرستاری در منزل آشنا بشم و درآمد اضافه ای علاوه بر حقوقم داشته باشم رفتم و با یکی از دوستان خوبم که در این زمینه به صورت خیلی جزئی کار میکرد همکاری کردم …
شکل این بیزنس اینطوریه که مثلاً یکگروه سه تا چهار نفره تشکیل میشه و به سرپرستی یک نفر ماهرتر از بقیه افراد گروه برای ارائه خدمات پرستاری به منازل بیماران مراجعه میکنند و خیلی بیزنس بزرگ و گسترده ایه.
خوب من به این کار یعنی پرستاری خیلی علاقه دارم و همین علاقه باعث شد از لحاظ مهارتی خیلی خیلی پیشرفت کنم و همین پیشرفت و توسعه مهارت آنچنان اعتماد به نفسی در من ایجاد کرد که با خودم فکر کردم من که این همه مهارت دارم چرا باید برای یکی دیگه کارکنم ؟
کلا خیلی هم شخصیت مستقلی دارم و دستور گرفتن از دیگران خیلی برام سخت و زجرآوره
از طرفی هم چون در سایت حضور داشتم از قانون تکامل خبر داشتم و نمیخواستم این قانون رو دور بزنم علاوه بر این چون تا الان برای خودم کار نکرده بودم خیلی هم میترسیدم که کارآفرینی کنم اما عشق سوزانی به کارآفرینی داشته و دارم…
اونقدر ترس داشتم اونقدر باورهای غلط داشتم اونقدر احساس خود ارزشی ام پایین بود که جرات نداشتم برای هدفم یعنی تاسیس یک شرکت خدمات پرستاری در منزل حتی یک قدم بردارم و یکی از ترمزهام هم نداشتن مدرک تحصیلی دانشگاهی بود(مدرک کمک پرستاری یک مدرکیه که بدون رفتن به دانشگاه و با یکسال آموزش به افراد میدهند)همیشه میگفتم من که مدرک ندارم مجوز ندارم چطور برم شرکت تاسیس کنم و همین ترس ها نذاشت که اقدامی بکنم…
تا اینکه همون دوستم که ایشون پرستار هست و مدرک دانشگاهی هم داشت که پیشش کار رو شروع کردم یک پیشنهادی بهم داد گفت من میخوام یک شرکت خیلی خیلی بزرگ پرستاری تاسیس کنم و ده تا کامپیوتر بیارم و وکیل بگیرم و پزشک بیارم و یکدفتر هم در شمال شهر تهران اجاره کنم و خلاصه میخوام خیلی پرقدرت شروع کنم و تبدیل به شماره یک بازار بشم به منم گفت تو هم بیا حالا یه گوشه یه مسئولیتی بهت میدم…
خوب اولش خیلی حال کردم خیلی خوشحال شدم و گفتم به به این همون چیزیه که میخواستم و هرروز منتظر بودم که دوستم زنگ بزنه و بگه بیا کلید اتاق مدیریتت رو تحویل بگیر…
اما یک ماه گذشت دیدم خبری نشد
دو ماه گذشت هیچ خبری نشد
سه ماه گذشت….
یه روز بهش زنگ زدم گفتم داداش تو به من گفتی 10 روز دیگه همه چی اوکی میشه و کارم رو شروع میکنم و…الان 3 ماه گذشت هیچ خبری نشد؟؟؟
گفت دنبال مجوز هستم و نمیدونم دنبال مبلمان و کامپیوتر و دیزاین شرکت و این بهونه ها …
خلاصه من یه چند ماه دیگه صبر کردم دیدم نخیر هیچ آبی از این دوست من گرم نمیشه و من دیگه از همکاری با دوستم ناامید شدم…مدتی گذشت
اوایل سال 1402 بود که دوره ارزشمند دوازده قدم رو شروع کردم…
در یکی از جلسات قدم اول استاد فیلمی از یک ایونت روپخش کردند که تعدادی از غرفه ها در این ایونت دور هم جمع شده بودند و کارهای هنری مثل تابلو و عکس و …میفروختند
استاد بعد از این جلسه یک تمرین بهمادادند و گفتند فرض کنید شما یکی از این غرفه داران هستید برای اینکه فروش بیشتر داشته باشید چه باورهایی باید بسازید؟؟؟
من خیلی با این تمرین درگیر شدم خیلی برام جالب بود برای فروش تابلوها باورهایی نوشتم که اگه خودم در شغلم ایجادشون میکردم یک انقلابی در زندگیم ایجاد میشد ناگهان ایده ای در ذهنم جرقهزد
با خودم گفتم من که میخوام شرکت بزنم بیام و این باورهایی که برای فروش تابلو نوشتم در شغل خودم یعنی پرستاری در منزل شخصی سازی کنم و این باورها رو بسازم خیلی هیجان داشتم و شروع کردم نزدیک به 35 باور نوشتم در زمینه شغلی خودم بعد اومدم اون باورها رو با صدای خودم ضبط کردم و هرروز گوش میدادم…
یک ماه گذشت تا اینکه یه موقعیتی پیش اومد و یه بنده خدایی بهم گفت برای مریض توی خونه پرستار میخواد و این شد اولین مشتری من و خودم میرفتم و کارهاش رو انجام میدادم…
کم کم دیدم اینجوری و دست تنهایی خیلی سخته بنابراین به یکی از دوستانم پیشنهاد دادم که باهام همکاری کنه و از دستمزدی که میگرفتم درصدی رو به ایشون میدادم درصدی رو هم خودم برمیداشتم ایشون هم پذیرفت …
در ماه اول تونستم به درآمد 3 میلیون تومان برسم
هرروز روی خودم کار میکردم باورها رو تکرار میکردم گوش میدادم روی احساس لیاقت و ارزشمندی خودم کار میکردم مهارت هام رو افزایش میدادم بهترس هام غلبه میکردم و سعی میکردم ترمزهام رو بردارم و به قول استاد وقتی تو روی خودت کار کنی جهان هم در مقابلت کرنش میکنه و خدا اتفاقات بعدی رو برات رقم میزنه و کم کم از در و دیوار مشتری وارد کسب و کارم میشد از در و دیوار کارمند بود که بهم زنگ میزد که فلانی کارمند نمیخوای؟
و درآمدم هم با یک شیب مناسبی افزایش پیدا کرد و در ماه دوم شد 12 میلیون و کم کم رشد کرد و تا 100 میلیون تومان در ماه هم رسید و 20 نفر هم کارمند داشتم …
اون دوستم هم دفتر اجاره کرد با یک پزشک و وکیل هم قرارداد بست اما هرگز نتونست کارش رو شروع کنه چون میخواست یکشبه به همه چی برسه چون میخواست قانون تکامل رو دور بزنه و در نهایت هم همه چی رو جمع کرد…
و من به لطف الله تونستم با استفاده از این قانون بی نظیر تغییرات شگرفی در تمام جنبه های زندگیم اعم از مالی و روابط و سلامتی و احساس نزدیکی با خدا بدم و به خودم ثابت کنم که بدون مدرک دانشگاهی بدون داشتن یه مکان برای شرکت و بدون داشتن وکیل و …هم میشه موفق شد به شرطی که طبق قوانین جهان عمل کنی و فقط روی خودت و خدای خودت حساب کنی…
یادمون باشه همیشه رشد از درون شروع میشه یک درخت ابتدا از درون خودش و دل خاک شروع به جوانه زدن و بعد رشد میکنه این قانون رو میشه در تمام طبیعت مشاهده کرد و ما هم از این طبیعت و این قانون مستثنی نیستیم .
خدایا شکرت
ممنونم از استاد شایسته عزیز بابت این پروژه زیبا
ممنون از بچه های سایت بابت کامنت های عالی.