اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز و تمام دوستان پروژه
امروز بیستو دومین گام من در پروژه خانه تکانی به صورت گام به گام هست
یه تشکر ویژه از بچهای پروژه بخاطر کامنتهای خوبشون الان 4 صحفه و نیم از کامنتهای این فایل خوندم باید بگم تک تکشون پیام بیداری برای من بود و انگار داره آرام آرام منو با آنچه در مورد پول و باور فراوانی و باورهایی که زندگی رو برام سخت کرده و میکنه آشنا میکنه
از خدا میخوام که منو هدایت کنه به سمت درک بهتر شخصیت و باورهام و تغییرشون
وسط خوندن کامنت ها بودم که اومدم توی حیاط و گوشیم میخواستم از توی جیبم در بیارم همون لحظه دقیقا پیامک واریزی اومد از شود مجمع یکی از سهام هام که 1 دونه سهم ازش داشتم و این درحالی که از گام های قبلی وقتی استاد گفت باید ذهن مولد بسازی و… من از اونجا که متوجه شدم که خرید این سهام ها هیچ پولی دستم نداده تازه فقط منتظرم
منتظرم یکی بیاد خبرم کنه بزنه روی شونم مریم پاشو برو شستا 2 تومن گرون تر شده که برم بفروشم که تازه مطمئنم اگر این اتفاق می فتادم نمیفروختم طمع میکردم میگفتم بذار بیشتر بشه :))
منتظر بودم سود مجمع یه سهام بیاد اونم ببینم کی شرکت تصمیم بگیره بره مجمع بعد ببینم تازه افزایش سرمایه بده حالا افزایش سرمایه داد و سود تقسیم شد چقدر به من برسه که در بهتریییین حالتی که تجربه کرده بودم نهایت دویست خورده یا سیصد بوده نه بیشتر حتی شاید به سیصدم نرسیده واریزی مجمع
خلاصه نشستم صحبت های استاد توی گام های قبل گوش دادم هی قشنگ داشتم متوجه میشدم من برای یه تیکه نون چقدرررر زمان و وقت خودم دارم هدر میدم در حالی که میتونم توی این تایم برای خودم کسب و کار شخصی داشته باشم با پرداختن به علاقم ایده های پولساز درآمد مستقل و ثابتی داشته باشم
بخاطر همین اقدام به فروش سهام ها کردم هم سهام های مادرم و پدرم (مادرم بنده خدا منتظر بفروشم بتونه یه گوشی بهت بخره)
ولیی از درون با حس خوب اقدام نکردم یعنی ته دلم این بود اره بفروشم راحت شم از سرشون خلاص شم که همین یکی دو روزه متوجه این نجوا و حس بد شدم و کلا تصمیمم رها کردم و سعی میکنم روی پروژه تمرکز کنم
خالص ترین و ساکت ترین و تنها ترین که صبح هست میذارم برای پروژه البته ساعت دیگه روز هم این آزادی برام به وجود میاد اما انگار صبح یه مقدار تأثیرش بیشتره چون به محض اینکه از خواب بیدار میشم صبحانه میخورم میرم سراغ گام اون روز و کامنتها تا ظهر و عملا من بیشتر از 2 ساعت تایم میذارم برای پروژه
خلاصه امروز اولین نشونه من از تغییر کانون توجه دیدم مبلغ 11 هزار 328 تومان پیامک واریز امد:))) از همون سهامی که 1 دونه ازش گذاشته بودم و بقیه فروخته بودم
خداروشکر
توی این مدت رفتم سراغ سامانه آفلاین کلی چالش داشت برام که حلش کنم بیشتر از یه هفته زمان برد که بتونم سامانه باز کنم که سهام های زیر 5 تومنم بفروشم ولی من دیگه دست نگه داشتم تاااا خدااااا بگوید مسیر را هموار کند و راه را نشان دهد;-)
درمورد بنز استاد ،من توی محیطی بزرگ شدم که همیشه وسایل و ابزار ها انگار از من مهم تر بودن ماشین کولر لباسشویی فرگاز و… رفتاری که دیدم از اطرافیانم همین بوده که همش حواسشون به این و اون باشه و تازه سرششش هم دعوا میکنن ولی من خیلی ناراحت میشدم و میشم وقتی میبینم کسی توی ارتباط با من خرابی مثلا فلان چیز تا راحتی من توی زندگی براش مهم تره و نااگاهانه با این رفتارها مخالفت میکردم میگفتم شما بیشتر از این برای من ارزش قائل باشین برای یه تیکه آهن ارزش قائلین لباسشویی که یکی جدیدش میخری این خراب بشه ولی من اگر بمیرم جاشو با چی پر میکنن اینو میدونم اگاهانه این باور تغییر ندادم و باید تغییرش بدم در ادامه که توی مسیر حرکت میکنم صد در صد باهاش برخورد خواهم کرد
اینو وسط صحبتهای استاد یهو یادم افتاد که توحید عملی 3 رو حتما نگاه کنم
استاد توی اون فایل میگفت من پولم توی ایران گفتم دلارش کنن بعد از اون دلار رفت بالا و داشت نقش الهام های خداوند در زندگیش میگفت و همینطور سمیناری که توش یه خانم از استاد میپرسه چی بخره گویا همون لحظه این خانم به پسرش زنگ میزنه و این کار میکنه وسود میکنن
خدایاشکرت
نتیجه عمل به توحید
و همین چیزایی که استاد توی فایل گفت درمورد سوراخ بودن سطلش که هر چی میومد توش معلوم نبود چی میشده اصلا کجای زندگیش میگرفته و که برمیگرده به همون باور فراوانی ماست که پول جمع میکنیم و میسازیم خوبم میسازیم ولی چون نگرانیم همش که نیست یا کم هست یا نمیرسه به من و…. ازش استفاده نمیکنیم و از زندگی لذت نمیبریم و زندگی میشه جهنم فقر تجربه میکنیم
مثالش پدرم که کار کرد جمع کرد و آخرش این پولها شاید 100 میلیون بالاتر خرج چیزی شد که اصلا ابدااااا خوب نبود براش
و یه عالمه شرایط روحی بد هم پشتش براش به وجود اومد
خداروشکر
استاد من خودم از قبل از تولدم که مادرم موقع حاملگی من موز میخورد الان که 24 سال سن دارم تا الان این میوه هیچ وقت نشده کم باشه ولی همیشه حس میکنم یه چیزی کمه نیست با اینکه این موز همیشه بوده همیشه موقعی که درس میخوندم و حوصله خوردن تخم مرغ و پنیر اونم اول صبح نداشتم موز بوده
تایم هایی که 5 صبح بلند میشدم درس بخونم و بعدش برم مدرسه موز بهم خیلی کمک کرد و من همشششش تمرکز روی نبودن و کمبود بود و اصلا متوجه نبودم که این میوه که خیلیا آرزو خوردنش داشتن اونم در ماه یکبار من اکثر موقع توی خونه استفاده میکردم
یا بستنی های بعضا گرونی که میخرم و میخریدم انگار نه انگار یادم میرفت که من چقدر از این مدل بستنی فلان خوردم ولی انگار نخوردم شاید این ضعف های اول صبحم هم بخاطر باور کمبود در بدنم باشه بدنم کمبود باور کرده و داره بهش واکنش نشون میده پاسخ میده و کمبود بیشتر بهم نشون میده که باور کنم نیست املاح و مواد معدنی کمه غذا کمه غذای مفید کمه بدنم هم اینو باور کرده و میگه آره کمه و مدام بهم نشون میده
استاد قبل از اینکه این فایل را گوش بدم که در مورد کامنتهای جلسه 2 روانشناسی ثروت 1 بگین من صبح تازه بیدار شده بودم و مادرم چون داره برای لاغریش تلاش میکنه متوجه شدم دنبال الگو هایی که اصلا مطابق خواستش نیست و ذهنش مشغول این بود که و سوال میپرسید از خودش
همونجا گفتم اینجا باید ذهنت کنترل کنی راهش اینه بری کامنتهای بچها رو بخونی هر گامی که هستی تا الگو ها رو ببینی که میشه تغییر کرد و زندگی تغییر داد این نشونه بود که به این کار با قدرت بیشتر ادامه بدم چون من هر گام حداقل 2 صحفه از کامنتهای دوستان میخونم.
این گام ، گام ثروت بود یا بهتر بگم گامی به سمت ثروت و فراوانی یا گامی به سمت لذت بردن از زندگی و خدا رو حس کردن
سلام دوستای خوبم ثروت یک برنامه ذهنی است که باید روی ذهنت نصب باشه باید در ذهنت باور به فراوانی داشته باشید و ذهن شما ثروتمند باشد و گرنه اگر ذهن فقیر باشد یک اهرم رنج و لذت در ذهن دارید که به فرد اجازهخ دسترسی به راهکارهای ثروت افرین نمیزند.
کسیکه ذهن فقیر دارد حتی اگر پول بسازد و ذهن او به شکلی عمل میکند که همیشه برای هزینه ها لنگ میزند و در ذهن او اهرم رنج و لذت مراقب است یا ثروت وارد نشود و یا اکگر وارد شد با هر برنامه ای ثروت را خارج کند.
یکی از راهکارهای اصلاح ذهن فقیز این است که باید اهرم های فعلی را شناسایی و انها را با اهرم های بهتر جایگزین کنیم
باور به کمبود نعمت را از بین میبرد و باور به فراوانی نعمت های بی اندازهع وارد زندگی میکند
همه ما در درون نیروی مولد بودن داریم و این توانایی را داریم که ثروت بسازیم و ضعف ما در ساختن ثروت نیست بلکه در این است که ما باور نداریم که میتوانیم ثروت بسازیم
آقااااا من یچیز بهم یاد داد الهام جان بزارم هر کس بدردش خورد، اگر کلمهای رو میخواید کج بنویسید بزاریدش بین دوتا ستاره و اگر میخواید پررنگ یا بلد کنیدش بزار بین چهارتا ستاره و حالش رو ببر. (ستاره کیبورد موبایلتون)
آها بین 6 تا ستاره هم کجپررنگ بهتون میده.
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
🟢 چگونه باورهای (مالی) تغییر میکنند؟
ساخت باور یه جمله نیست که بشه یه شبه انجامش داد. شما باید یه روند و یک عادتساختن باور رو در خودت شروع کنی و این مسیر هیچ انتهایی نداره. واقعا هر چقدر شما باور بسازی، میشه باز بهتروبهترش رو ساخت.
تو این روند، ما همهمون یه سری مقاومتهایی با درصدهای مختلف داریم. مثلا یکی باورش تو حوزه مالی اینه که
“پیر شدم و اگر جوون بودم میشد.” یا
“باید بابای پولدار میداشتم.”
تمام این سنگ اندازیهای ذهن رو باید بشینی دربیاری و درستشون کنی! مثلا تو حوزه مالی و خرید ملک، یکی باورش اینه:
“قدیم میشد خونه بخری، ولی الان نمیشه.”
(البته خودم خیلی باید روی این کار کنم.) چرا طرف این حرف رو میزنه؟ چون قدیم مثلا خونه 200 بوده، الان شده 900. بعد الان با 200 راحته، در صورتی که همون 200 قبلا براش غولی بوده.
اگر این رو بفهمیم که جهان هیچوقت قرار نیست 200 بمونه و باید رشد کنی! متوجه میشی 900 هم منطقیه، و “روزهای خوب گذشته” هنوزم هست.
حالا شما نگاه کن به آدمهایی که میتونن با همین شرایط، خونه 900 و حتی خیلی بزرگتر رو بخرن… دیروز یه جا دیدم آدمهایی میتونن ماشین اجاره کنن، روزی چند؟ روزی 18 میلیون تومااان… اونم تازه پورش 2017… خدایا شکرت بخاطر ثروت و فراوانی… بعد طرف بیاد مثلا 20 روز اجاره کنه…چقدر واقعا ثروت هست…و دارند آدمها.
یا یه مثال دیگه یه لوستر دیدم تو یه نمایشگاه… زده بود 450 میلیون تومان… اصلا جا خوردم طرف 450 تومن میده یه لامپ وصل کنه تو خونهاش…
ذهنیت سنگ انداز همیشه هست دیگه…
مثلا وقتی کار میکنی، ذهنت میگه اونا قسطی و با وام خریدن، حالا من میرم دنبال آدمهایی که نقد خرید میکنن، میرم فروشگاها و مراکز خرید و آدمهایی رو میبینم که کارت میکشن و میان بیرون، و تایید میکنم ایناها، خرید نقدی هم هست. حتی اگر شده به قول استاد 1 نفر بین 10 نفر نقد میخره، من اون رو بُلد میکنم. میگم ایناها، این تونسته، اتفاقا همشهری منم هست. پس میشه، آره… هدایت میشیم.
یه برگه بردارید و یه روز کامل بشینید، خلوت کنید و از خودتون بپرسید:
چرا فقر؟
چرا ثروتمند نباشم واقعا؟
کجای ذهنیت من ایراد داره راجع به پول؟
بعد هر چی جواب میاد رو بنویسید و در آخر ببینید چه باور تاکیدی مناسبه که براش بنویسیم. مثلا تو داستان خریط قسطی که از محدودیت میاد، بیام بنویسم: خدایا شکرت که ثروت زیاده و آدمها توان دارن نقد خرید کنند و ثروت برای همه هست و همه دارند.
اینا رو لازمه شما تایید کنی دیگه، یعنی “قلبی” باور و احساسش کنی، نه اینکه ذهنت نگران فقر باشه، بعد زبونی بگی خدایا شکرت، خدایا شکرت…
احساس ثروت = وفوور ثروت
قدرت الگوها رو دست کم نگیرید، اینکه یکی برای دکور خونهاش یاماها بخره… هندا فلان بخره… هارلی بخره… واقعا چجوری ممکنه آخه؟ ععععع خدایا شکرت پس.. میشود!
صحبتهای راجع به اینستاگرام رو ندیدم ولی اینو فهمیدم که برای مشتری، هیچوقت دنبالش ندو، خودشون میان! تو بهتر بشو… آدمها میان! جهان همه چیز برات میاره… تو کیفیت کارت رو بهتر کن فقط. اینکه حتی با منطق مشتری استاد تو اینستا نیست، واقعا برام قابل تاملتر شد. چون خودمم تو حیطه آموزشم، هربارم وسوسه میشم برم فعالیت کنم… ولی باز میگم نهههه، این نیست راهش.
همون مرز باریک اصل و فرعه دیگه.. خدایا هدایت کن منو کا از زندگیم لذت ببرم، بجای اینکه تقلا کنم…
من به خردمندی جهان ایمان میآورم و جهان هدایت میکنه، از کجا و چطوریش کار من نیست.
اینو زمانی میفهمم که استاد میگه… فلان نتیجه بدست اومد به لطف الله. این یعنی اعتماد به سیستم.
این جنس از اعتماد باعث میشه دنبال رو “ترسها” و محدودیتهات نباشی. خیلیها میرن دنبال راه کج، و ممکنه ثروت کلانی هم بدست بیارند ولی از دست خواهد رفت.
ترس از اینکه بقیه گرفتن و من جا موندم، باعث میشه راه کج رو بری!!!
توضیحاتی راجع به تئوری سطل آب:
استاد میگه باورهای مالی شما اگر نامناسب باشه، مثل ظرفیه که سوراخه و آب که همون ثروت باشه، از توش میره، عین آبکش و هیچی نمیمونه. فرقی هم نداره دیگه چقدر آب بریزی، همش میره…
اگر شما، باورهای ثروت و مالی نامناسبی داشته باشی، در جایی قرار میگیری که پول تو زندگیت نمونه!
یعنی انگار جهان بصورت VIP برات خرجهایی میتراشه که پول از دستت بره….
یه فایلی دیشب نگاه کردم فک کنم تمرکز بر نکات مثبت 8 بود. اونجا گفتین: ”آدمها برنامه ریزی شدن که پولاشون رو از دست بدن”. عین ربات و خودشونم نمیدونن! و البته که هیچوقت ایراد رو از خودشون نمیدونن.
پس قبل اینکه ثروت خلق کنی، اول چالهها رو پر کن! سوراخهارو ببند. من تشبیهی دارم از سطل سوراخ. میگم باورهای منفی شما از ثروت، مثل سیاه چاله میمونه… هرچی شما توش بریزی، این میبلعه، میگن نور که نوره و سرعتش بالاترین! از این مهلکه نمیتونه فرار کنه و بلعیده میشه! ما میگیم خداوند نور آسمانها و زمینه… وقتی سیاهچالهات بزرگ باشه، فرقی نمیکنه چه نوری بریزی توش… بلعیده میشود!!!
این چاله رو کور کن!! عین این چالههایی که شهرداری میکنه برای لوله آب، بعد شبا یه تخته چوبی میزارن که کسی نیافته توش، یه چیز پیدا کن بزار در این چاه فلان شده…
در پناه الله مهربان ثروتمند باشید، در هر بعدی از زندگی زیباتون… ثروت خودشههااا.
پول داشتن نشان دهنده این نیست که مسیر شما درست است
این جمله پاسخ دهنده خیلی از سوالات و ترمزهای ذهنی من بود.
چند سال قبل دوست عزیزی از یک شخصی تعریفهای زیادی میکرد که این فرد ثروتمنده ، اخلاق و رفتار خوبی داره ،دست و دلباز و…است منم خیلی مشتاق دیدن آن شخص شدم ،البته میدونستم که شیوه پول در آوردنش از مسیر کاملا درست نیست ،خلاصه شرایط جوری رقم خورد که من آن شخص را ملاقات کردم.توی اولین برخورد متوجه یک سری رفتارهای نادرست آن فرد شدم در واقع به چشم پول به آدمها نگاه میکرد و آن همه بذل و بخشش هم به این خاطر بود که آن آدمها را دور و برش نگه داره ،خیلی تعجب کردم که این دوست عزیز چرا متوجه این عیب و ایرادها توی آن شخص نشده ،یعنی یک جورایی فکر میکرد که چون پول داره خوبه یا آن فرد این جوری بهشون باور داده بود من چون پول دارم خوب هستم ،
یک مدت بعد از این ماجرا شنیدم میلیاردی از خانه اش طلا دزدیده شده ، ولی آن فرد گفته بود نگران نیستم دوباره پول میسازم،بیشترش میخرم، اما مسئله ای که آن فرد و اطرافیانش نمیخواستند بپذیرند این بود که این شیوه پول به دست آوردنش نا درسته و این باعث از دست رفتن ثروت میشه اما نمی خواست اون روش و میسر را عوض کنه .با این باور اگه نادرست بود نمیشد ازش پول ساخت پس درسته خدا هم پول میده
سلام استاد مهربون و نازنینم، سلام به همه دوستان عزیزم در سایت عباسمنش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه، سپاس گذار خداوندم بابت این فرصت دوباره،
نکته ها:
️تغییر باورها یک روند و تکامل میخواد یک شبه اتفاق نمیوفته،
️برای تغییر باورهام الگو های رو پیدا کنم بر خلاف باورهای قبلیم هست،
️تکرار یک موضع در ذهن من باور سازی میکنه،
️اعتبار همه چیز میرسه به خداوند من مسیرم…
️با عزت نفس حرف رو بزنم بدون در نظر گرفتن نگاه دیگران،
️من یا الگو میشم یا درس عبرت،
️همیشه مسیر درست انتخاب کنم و به هر قیمتی نخوام زود به خواسته هام برسم،
️به الهاماتم توجه و عمل کنم،
️از باورهای محدود کننده میشه برای ساخت باورهای قدرتمند کننده استفاده کرد، ادب از که آموختی از بی ادبان،
️باورهای محدود کننده ریشه در ذهن ما داره و هیچ موقع از بین نمیرن و باید حواسم بهشون باشه،
️چیزای جدید امتحان کنم و از دایره امنم خارج بشم،
️با پول و نعمتهایی که دارم راحت باشم و باهاشون دوست باشم،
️اون چیزایی که نیاز دارم و اولویت هام رو که به من راحتی و آزادی میدن تهیه کنم و نخوام فخر فروشی کنم،
️به آرزوهام برسم بعد تصمیم بگیرم که میخوام نگهش دارم یا نه،
️ثروت باید به من خدمت کنه نه من به اون خدمت کنم،
️راه گذر از مادیات رسیدن بهشون،
️با تجربه کردن نعمت ها ازشون سیر میشم،
️وقتی میتونم به ساده زیستن فکر کنم که به همه آرزوهام خودمو رسونده باشم،
️تنها کسی که میتونه منو به آرزوهام برسونه خودم هستم،
موضوعی که برای من توی این فایل چشمک زد این بود که ما باید برای تغییر یه چیزی زور بزنیم و اون چیز عوامل بیرونی مثل زن یا بچه و یا خونواده و اطرافیان نیست اون خودمونیم، ذهنمون و باورهامون هست،
یه الگویی برای من داره توی این زندگی مادی تکرار میشه و اون هم اینکه اگه اصل خودمونیم و اکثریت جامعه دارن برای تغییر همدیگه تلاش میکنن نه خودشون پس این وسط اون تغییر ثابت، یعنی همچی در حال تغییر و به ما هم پیشنهاد میشه که هی تغییر کنیم، و این تغییر با تعقل اتفاق میوفته، تعقل یعنی استفاده از عقلمون برای بهبود، استفاده از ابزارهای که خداوند در اختیارمون گذاشته، این یعنی ما پتانسیل و ابزار تغییر رو داریم فقط نیاز که خودمون بخوایم و به سمتش حرکت کنیم تا اتفاق بیوفته و از اونجایی که ما هیچ موقع به کمال نمیرسیم این مسیر هم بی انتهاست مثال ذات پاک خداوند هست،
اگه جهان رو بازتابی از درون خودمون بدونیم پس میشه نسبت بین افراد و اتفاقات و شرایط رو با ویژگی های شخصیتی و جای ثبتشون و محل بذرافشانی ما و تولد رویا هامون و حتی جسممون و اعضای اون و طبیعت و اجزاء تشکیل دهنده اون فهمید، حالا هنوز نفهمیدم که به چه دردی میخوره ولی حتما هم اون میفهمم و هم در ادامه مسیر تعالی من بدردم خواهد خورد و خداوند بهتر میدونه…
در مورد صداقت و درستی، این خیلی مهم یعنی اگه صداقت و درستی رو در راس قرار بدیم دیگه هیچ کدوم از این عجله ها و به هر قیمتی به خواسته رسیدن ها به وجود نمیاد،
اگر ما خودمون رو در مقام مسئول زندگی خودمون بدونیم غرورمون اجازه نمیده که عوامل بیرونی رو دخیل بدونیم توی شرایطی که داریم، چون ما خودمون انتخاب کردیم که توی همچین شرایطی به این دنیا بیایم تا بتونم از پتانسیل های خودمون استفاده کنیم و خودمون رو رشد بدیم اینجوری دیگه کسی رو مقصر نمیدونیم، چون کسی جز ما وجود نداره و فقط ما هستیم در مقابل خودمون،
من با این آگاهی وارد این دنیا شدم و با علم به همه چیز این شرایط قبول کردم که بیام توی این دنیا مادی و یه مهارتی رو کسب کنم و اگه الان بزنم زیرش و بگم این چه دنیایی هست یعنی بی صداقتی، یعنی از راه نادرست به مقصد رسیدن…
من باید جایگاهی رو که در تمام جنبه ها دارم بپذیرم و طبق اون عمل کنم،
اگه یه فردم پس از خودم هویت داشته باشم و دنبال سبک شخصی خودم باشم تا فردیتم از بقیه معلوم باشه و کور کورانه مثل گوسفند دنباله روی کسی یا گروهی نباشم،
اگه همسر یا ولی یا فرزند و یا دوست و یا استاد و یا شاگرد و یا قانون گذار و یا مجری قانون و یا شهروند و یا هم نوع و یا غیر هم نوع و یا هر جایگاه اجتماعی دیگه ای که میشه در اون قرار داشت ببینم اگه خودم بودم دوست داشتم چطور طرف مقابلم با من برخورد میکرد منم به همون شکل انجامش بدم، صداقت یعنی این…
صداقت یعنی ما بتونیم جلوی امیالمون رو بگیریم و فقط شعار ندیم و حرف مفت نزنیم(اینارو دارم به خودم میگم چون خودم از همه بهش محتاج ترم) و به اون شعارهای قشنگ عمل هم بکنیم،
صداقت یعنی مقام خودم رو در مقابل خداوند بفهمم و طبق عهدی که بستم عمل کنم،
صداقت یعنی اگه چیزی هم به ظاهر نفعمون نبود قضاوتش نکنیم و نگیم این نفع من نیست و بخاطرش دروغ نگیم،
صداقت یعنی با آرامش رانندگی کردن و عجله نداشتن،
صداقت یعنی کار درست رو انجام دادن در شغلم،
صداقت یعنی قبول کردن اشتباهات مون و بهبود بخشیدن شخصیتمون،
صداقت یعنی عاشق بی قید و شرط بودن خودمون و دیگران،
صداقت یعنی صبوری و وفای به عهد،
صداقت یعنی تسلیم بودن در مقابل خداوندی که حواسش به همچی هست،
میخوام یه اعتراف بکنم،کلی خجالت کشیدم و البته دلیل بر بی احترامی نیست و راحت نبود واسم گفتنش ولی میگم ،فقط میدونم دلیلش اینه که این سایت خدارو صد هزار مرتبه شکر مثل خداوند میمونه که وقتی یه اشتباهی میکنی میدونی انقدر بزرگه که تورو میبخشه و کمکت میکنه تا اشتباهت رو جبران بکنی.( استاد جانم ببخشید)
من و کوروش همسرم ،وقتی 9 ماه از اشنای ما با استاد و شناخت قوانین جهان گذشت، با فایلهای دانلودی پیش میرفتیم که پشت بند هم اتفاقات فوق العاده میوفتاد واسمون، و چون کوروش کارقبلیشو که تعمیرات (ecu همه ماشینها) بودو به کل رها کرده بود،کارش انلاین شد درسته سختر از قبله ولی خیلی بیشتر از قبلی عاشقشه خیلی عاشقشه ،و همزمان با تغییر شغل مهاجرت هم داشتیم به جزیره کیش و پس اندازمون رو خیلی خوب باید مدیریت درست میکردیم، که دو تا سه بار کوروش به تضاد خورد و قطعا منم باید کنترل ذهن میکردم چون رو منم تاثیر میذاشت، چند بار بحثمون شد چون بشدت به قانون تکامل ایمان داشتم،پیشنهاد دادم کوروش بیا روانشناسی ثروت 1 رو بخریم خیلی بهتر پیش میریم،گفت بهار خب، ما که نهایت میخوایم بهاشو از طریق سایت پرداخت کنیم به استاد بیا از تلگرام که ارزونتره بخریم بعد پول بیشتری که ساختیم میریم سایت پرداختش میکنیم، اینجوریم تو مسیر استرس نداریم که پولمون تموم بشه ،من بشدت مخالف بودم چون صحبتهای استاد رو شنیده بودم که میگفتن بچه ها واسه دوره ها قرض نکنید ولی اگه پس انداز دارید و بهتون فشاری نمیاد این کارو بکنید، ولی یواشکی رفته بود تلگرامِ فیکِ استاد همه دوره رو گفته بود 600 هزار و حرفه ای دستکاریش کرده به مبلغ 600،ولی 60 هزار واسش ریخته بود،وقتی متوجه شدم گفتم یادته توی کارت چقدر بهت پیشنهاد دادن کیلومتر ماشینارو کم کنی ولی هیچ وقت این کارو نمیکردی؟ حالا چرا اینکارو کردی؟؟؟گفت از استاد دارن دزدی میکنن حقشونه،گفتم خب اگه اون دزده ما که شاه دزدیم.
کوروش خیلی ادم درستیه و خوبیه اینو تو این 15 سال که باهاشم مطمئنم ولی این خطا رو داشت و منم خلاصه قانع کرد..
هم فایلهای اپدیت و هم قدیمیو همرو فرستاد ما شروع کردیم به دوره گوش دادن و هردو انقدر عذاب وجدان داشتیم اون دو دقیقه اول فایل رو که استاد از مسیر درست صحبت میکنه و میگن (حتی خواهرهای خودمم باید بهاشو پرداخت کنن من راضی نیستم) رو زودی میزدیم جلو که گوشمون نشنوه ، چند روز گذشتو به جای اینکه اتفاقات بهتر بشه هروز داشت بدتر میشد،حتی روی رابطه عاطفی ماهم تاثیر بدی گذاشته بود همش احساس بد داشتیم، تو کارش یه ضربه بد خورد و یه چکو لقد حسابی خورد من دلم خنک شد چون میدونستم نتیجه کار چی میشه و نتایج مستمر میخواستم نه یو یوی ولی از طرفی هم خیلی باید کنترل ذهن میکردم و مدام خداوند تو قلبم میگفت بزار تجربه خودشو داشته باشه و استادم مدام میگفت فقط روی خودت کار کن با بقیه کاری نداشته باش، من خیلی خیلی سعی میکنم ادم عملگرا باشم و تا حد خیلی زیادی هستم و باید عمل میکردم به صحبتهای استادم.
نمیدونم دقیقا چند وقت گذشت ولی نتونستم با دوره های که از راه نادرست بدست اوردیم کنار بیام و خودمو قانع کنم چون استادو قبول داریم و دوسش داریم پس فعلا ازش دزدی کنیم حالا بعدا بهاشو میدیم مگه من دوست دارم کسی دیگه این کارو واسه من انجام بده؟!
خواستم طلا بفروشم و دوره های روانشناسی ثروت 1 رو تهیه کنم، چون میدونستم چقدر زندگی مارو متحول میکنه،به کوروش گفتم این طلاهای من ،هروقت نیاز داشتی مال تو من از پس اندازمون میخوام دوره هارو بخرم ،منتظر جواب نموندم رفتم تو سایت از راه درست خریدمشون،و قبلیارو که از راه نادرست بودن همرو از رو لپ تاپ و گوشی پاک کردیمآخیش چقدر احساسش فوق العاده الهی بود
هردو شروع کردیم به دوره گوش دادن و عمل کردن به این دوره بینظیر ،اولین جذب ما احساس خوبی بود که خیلی عمیق داشتیم،و اون دو دیقه اول فایلها شده دوره واسه من که هر کاری میکنم باید از راه درست و راستی باشه و این بنا باید محکم باشه(جالبه حتی تو خوابم پدر بزرگم بهم گفت این بنارو درست و محکم بساز) ،بعدش براحتی پول ساختیم برای خرید دوره بینظیر قانون سلامتی ،بعدش آقا کوروش نه تنها طلاهای منو نفروخت بلکه سه تا تیکه دیگه شیک و خوشگل واسم هدیه خرید، چندتا وسایل اکبند شیک اشپزخونه خریدیم، به لطف خداوند درامدمون 3 برابر شد و راحت میرفتیم مرکز خرید،کنارش قانون سلامتی هم کار میکردیم و غوغا میکردن کنار هم و الهامات رو بهتر واضحتر دریافت میکردیم،ایده های فوق العاده پشت ایده به کوروش گفته میشد تو این دوسال انقدر همه چی تغییر کرده به لطف خداوند و استادم که اصلا قابل مقایسه با قبل نیستیم هروز بیزینس ما داره رشد میکنه حتی شده بود تو مسیر پول یه نون هم نداشتیم ولی خدارو هزار مرتبه شکر هیچ وقت اوضاع از کنترل خداوند خارج نمیشد،هزینه های الکی صفر صفر، سلامتی عالی ،احساس خوب عالی رابطمون عالی این در حالیه که ما هر ثانیه پیش همیم، خلاصه از وقتی که راه درستو انتخاب کردیم شد واسه ما نعمت و برکت و فراوانی و تازه اول راهیم.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این سایت فوق العاده و استادم و مریم جانم.
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند.
سلم به استادعزیزم ،ومریم نازنینم .
خیلی ازتون ممنون به خاطراین آگاهی های ناب که انقدر فوق العاده وارزشمندن ورایگان دراختیارماگذاشتید ،خداروشکرمیکنم بابت وجودشما که یه روزی خواستید وتوانستید زندگی تون وتغییردادید واین تغییرچه قدر باعث تغییرملیون هاانسان شده که اوناهم میخان که تغییرکنند،خدایاشکرت .
استاد جانم امروزواسه من خیلی روزخوبی بود به خاطراینکه من امروز رفتم طلافروشی و یک النگوی تک پوش خریدم ،باهدایت خداوند،رعایت قانون تکامل،وکارکردن روباورهاو کانون توجه ،خیلی خوشحال شدم منی که یه وقتایی بود خیلی لنگ پول بودم الان دارم درمسیر هدفم قدم برمیدارم قبلاهااصلا به خاطر یه تیکه طلای کوچیک نمیرفتم طلافروشی که مثلا یه سکه بخرم میگفتم خب خجالت داره حالامیگن اومده 2تومن مثلا طلابخره ،آدم وقتی باید بره طلافروشی خیلی پولدارباسه وحداقل 50 تومن 100 تومن پول داشته باشه اما ازوقتی تکامل وفهمیدم خوب پس اندازمیکنم هرباریه تیکه طلامیخرم و میزارم روهم برای سرمایه گذاری خدایاشکرت ،که میتونم دراین مسیرهاپولم وخرج کنم و پس اندازکنم قدم بردارم ،این یکی ازالهامات خداوند بهم بوده که تیکه تیکه طلایاسکه بخرم تاپولم جمع شه تا به اون هدف خوشگلم خداگفته توفقط جمع کن قدم بردارمن کمکت میکنم من چندبن برابرش میکنم من افزایشش میدم ،اگه ایمان نداشتم که عمرااین کارومیکردم .
من یه 10 ملبونی پول داشتم ومیگفتم که طلابخرم والانم که شده 4ملیون و200 تومن وهمه میگفتن وای چه گرون شده دیگه عمرابتونیم طلابخریم آرزوبه دل میمونیم ولی من دراین مسیر اصلا توجه نمیکردم به گرونی وراه خودم ومیرفتم و همش توجه میکردم که میخرم و دنیاپرازثروت ونعمت وفرصته وخدامن وکمک میکنه وباورخیلی خوبی هم دارم که هروقت میرم طلابخرم که واقعا یه چی میگیرم که ارزش وجسه ش انگارخیلی بیشتر ازقیمتش میخوره ،میگم خداواسه من گذاشته کنار ،هرکدوم که مال منه خداهدایتم میکنه سمتش .
ساعت 5لودکه یهو تصمیم گرفتم که برم طلافروشی و دیگه انجامش بدم چون ازخداهدایت خاسته بودم وچندروزی بودهمش نشونه هامیومد که من باید سریع اینکارو انجام بدم ،وای که چه قدر عاشق نشانه هاوهدایت خداوندم خیلی قشنگه به لطف خدا اینم ازشمایادگرفتم که تداحتی واسه کوچک ترین چیزاهدایت مون میکنه .خدایاشکرت .
رفتم خونه مادرم تایه وسیله که لازم داشتم بردارم ومادرم گفت که اونم باهامون میاد ،واومد ورفتیم وواردیه طلافروشی شدیم که من تقریبا12 تومن تویه کارتم داشتم وتوکارت دیگه 4500 ،وخیلی دوس داشتم که النگوبخرم به جای سکه ولی باخودم گفتم قانون تکامل وفراموش نکنیا قراره زجرنکشی زورنزنی اگه زورت نمیرسه همون یه سکه بخر اذیت نکن خودت وبه موقعش یه النگوهم میخری ،شایدم میخای پزبدی وازاین حرفا ،البته قبلاهافک میکردم یه ذره که وضع مالی مون خوب شد طلا زیادنندازم مردم چشم میزنن ولی بعد تفکرم وعوض کردم وگفتم هیچ کس قدرتی نداره توزندگیم وفقط قدرت دست خدای مهربانمه ،ومن بااین کارکه حتی طلابگیرم بنازم به مردم لطف میکنم مثلا اوناهم باخودشون فکرمیکنن چرازهراتونست بخره منم میتونم واین باور درذهن شون شکل میگیره واوناهم میتونن ومیدونن که دنیاپرازثروت ونعمته ،
توراه به خودم گفتم من میسپرم به خدا که هدایتم کنی به سمتش هرچی که خوبه نصیبم شه .
خب یه النگو قیمت کردم بهم گفتن 58تومن وفهمیدم زورم نمیرسه وگفتم سکه تقریبااین حدود گفت میتونی ربع سکه بخری که 19ملیون و500 تومنه .گفتم باشه همینومیخرم کارت هارودادم بکشه که گفتم مامان توهم 3تومن بده به من قرض که من میدم بهت ماه دیگه ومامانم گفت که نه من نمیتونم بدم بهت ،گفتم وایه ماه دیگه مبدم بهت گفت نه من خودم لازم دارم میخام برم وایه مغازم جنس بیارم ،یه دفعه انگار توفکرم دو دستی زدم توسرم گفتم بازشرک ورزیدی به غیرازخداامیدوارشدی و قطعاناامیدمیشی ،اخه مامانم که گفت باهامون میاد گفتم خوب شدمیاد اگه کم آوردم ازش قرض میگیرم ،ازخودم ناراحت شدم که روش حساب کردم ،شوهرم گفت چی شد گفتم 3تومنم کمه گفت خودم میدم ،اخه چون الان همسرم خیلی لازم داشت وگرنه خیلی برام خرج میکنه ومن نمیخایتم اون برام بخره میخاسم روپای خودم وایسم ،همش باپول خودم باشه .
ازمامانم هم خبلی ناراحت شدم گفتم انگارنه انگارمن بچش ام ،اگه من جای اون بودم میدادم وخودش براداداشش یعنی داییم که داشت چندوقت پیش ماشین میخرید ،خیلی پول بهش قرض داده بود بدون اینکه بخاد حتی میگفت داره ماشین میخره هرچی پول داری بده من بدم داداشم طفلک کم داره ومن خیلی دلم سوخت براش .
ولی ذهنم وکنترل کردم وگفتم توقراره روپای خودت وایسی اینکه مادرتم بهت پول ندادبااینکه میدونست سریع برمیگردونم ،ولی این تورو قوی ترمیکنه یه تضاده انقد قوی شو که احتیاجی به هیچ کی جزخدانداشته باشی .
کارت هارو گذاشتم رومیز یه دفعه همسرم گفت بریم یه دوربزنیم برمیگردیم منم که میگفتم چرا اخه خب بخریم چرایه دفعه این جوری کرد تعجب کردم اومدیم بیرون گفت بریم چند جادیگه رم ببینیم ،رفتیم یکی دیگه ومن ازویترین نشونش دادم که من این اندازه ای النگو دوس دارم بخرم شوهرم گفت بابااون 40 تومن حداقل پولشه گفتم والا40 تومن باشه که راضیم خیلی خوب میشه ،ورفتیم تودوتاالنگو توقسمت طلاهای کم اجرت یا دست دوم بود اول سکه روپرسیدم وباخودم گفتم نه من که پولم به النگونمیرسه ،بعد طلافروشه پیشنهادداد که طلابخری ازسکه بهتره میتونی استفاده هم کنی من گفتم نه سکه ،اخه انگشتروگوشواره وچیزای دیگه رودارم پولمم به تک پوش نمیرسه وگفتم اینه تک پوش هاوگفت اره وقتی وخودش وزن کردو گفت 38تومن گفتم 38؟چه خوب نسبتاخوب وضخیم وزیباترازقبلی بود که 57بود ولی یکم پهناش کمتر ،وفکرکردم قیمتش خیلی خوبه من فک میکردم همون نزدیک 60 تومن باشه اگه اینجوری باشه من همین وبخرم خداهدایتم کرده این ونگه داشته برام بعد گفتم خونه یه انگشتردارم که شکسته میخاستم تعویض کنم ولی نیاوردمش وسکه هم دارم خیلی خوبه وطلافروشه گفت مشکلی نداره همون 20 تومن وبده بقیش وحالافردامیاری من وشوهرم تعجب کردیم وطلافروشه طلارو بهمون داد وحتی همسرم گفت میریم فردامیایم خودش راضی شدبده بهمون ،خیلی خوب وقشنگ وهدایتی واقعا خداروشکرمیکنم حالاقراره فرداببریم بدیم بقیش و .
اون لحظه که داشت فاکتورمینوشت داشتم تجسم میکردم وزیرلب میگفتم داره خرید خونمون مینویسه که الان ماتواملاکی هستیم واون خونه آرزوهام ومیخریم اخ که چه فرکانس قوی بود باتمام وجودم احساسش کردم وبابتش شکرگذاری کردم .
شاید اینکه داره نتایج من عوض میشه به خاطراینه که من این باوروتغییردادم که باثروت به خدانزدیک ترمیشم وعوض شده باباورقبلیم که هروقت سراغ ثروت میرفتم میگفتم خدابدش میادومیگه نگا بنده ی من اصلابه فکرآخرت نیس وفقط به فکر این دنیاومادیاته ،اماتوخونه سجده ی شکربه جاآوردم وگفتم خدایاممنون چه قدر به خدارسیده بودم وچه قدر احساس سپاسگذاریم ازته دل بود به همسرم گفتم که این مسیری که من بایاری خداانتخاب کردم به همه چی میرسم هرچند الان درنظر خیلیا این کوچیکه ومن ذوق زده شدم ولی من مقایسه میکنم باقبل خودم که خیلی بهترشدم و سپاسگذاری هم که نعمت هارو افزایش میده وازته دلم هستن خداروشکر .
وقتی به طرفش قدم اول وبرمیداری بقیه کارا خودبه خود درست میشه ،چه قدر باهرقدم باورام بهترمیشه وعزت نفسم بیشتر خدایاشکرت .
وخداروشکر من پول هایی که دارم همیشه جاهای خوب استفاده میشن وحتی وقتی پول نقد میدم به شوهرم میگه که پول توواقعا خیلی بابرکته خرج نمیشه اگه پول خودم بود تاالان صرف چیزای چرت وپرت 10 بارخرج شون کرده بودم .
اما بعضی وقتام این ذهن فقیر من ومجبورمیکنه همش دنبال چیزای ارزون باشم که بعضی وقتهااصلابه دردنمیخورن ومجبورمیشم بنازم شون دور از اول بخرم ،ولی بعضی وقتام یه چیزایی وخیلی خوبن باقیمت ارزون میخرم .
تازگیاهم یادگرفتم هرچی میخام به قیمتش نگاه نکنم خداخودش بهترینش وباقیمت مناسب سرراهم قرارمیده وقتایی که میخام ازخونه واسه خرید چیزی برم بیرون تودفترم مینویسم که خدایاخودت جورش کن به سمت ش هدایتم کن وخوب جواب میده ،خدایاشکرت .
ودر آخربگم که استادعزیزم دوره ای باارزش شماروهیچ وقت نخاستم بدن پرداخت هزینه استفاده کنم و میدونم بااین کارجواب که نمیگیرم که هیچ ،باعث میشه حتی این مسیرو رهاکنم ،حتی یه کانالی بود که دوره ی عشق ومودت شمارو رایگان میزاشت که حذفش کردم رفت .
سپاس خالقم که مرا نعمت زندگی بخشید و قدرت خلق زندگیم رو در اختیارم گذاشت .
سپاس برای اینکه استادی دارم که هر لحظه تحسین می کنم به خاطر اراده،تعهد،ثابت قدم بودن ،تفکر عمیق و دستاوردهایی که در تمام جنبه های زندگی بدست آورده است .
سپاس حضور انسانهای دل انگیزی که حضورشون در این سایت شده یه پایه ثابت هر ساعت و هر روزشون و دغدغه هامون شده هر روز باایمان تر،توحیدی تر ،امیدوارتر ،متعهد تر،متوکل تر ،آرامتر و شادتر شدن .
استادم خیلی وقته کامنت نزاشتم نه اینکه دوست نداشته باشم و یا دور شده باشم از مسیر الهیم .
استادم به لطف ربم به قول شما در دعای سال نو در هر سال که میگید امسالتون بهترین سال زندگیتون باشه .سال1403 برام بهترین سال زندگیم شده.
زهرایی که نمیتونست یک دوره ی 12 قدم رو بخره الان به لطف خدا پشت سر هم تا قدم 10پیش رفتم.
ماشین دنده اتومات جدیدمون رو امسال گرفتیم که اومدنش هم داستان داشت .
بعد از 12سال سرویس طلا دوست داشتم خریدیم .
یه لپ تاب نیاز داشتم به دستم رسید .
برای دخترام دوچرخه با کیفیت خریدیم .
و خیلی موارد دیگه ولی دارم روی فروشهام کار میکنم تا به اون راحتی در زمان کم و عزتمندانه و بدون تبلیغات به نتیجه برسم.
هر روز متعهد تر میشم و میخوام ایاک نعبد و ایاک نستعین رو در عمل اجرا کنم و ایمان و عمل صالح رو داشته باشم .چرا که همون حرف شما ایمان بی عمل حرف مفت است .
استادم یه چیزی در وجودم میگه میتونم اون الگویی باشم که دیگران میبینن و ازم مسیر موفقیتم رو میپرسن. میدونم که میتونم اون بهشت رو در این دنیام بسازم و برای رفتنم هر لحظه هم آماده باشم .
استاد عزیزم چه زیبا به زبان ساده قوانین رو بیان میکنی و چه زیبا مطالب فایل محصولات با فایل های رایگان نزدیک است ولی محصولات یه جنسی داره که انگار از نظر فرکانسی جدا شده باشه نمیدونم از نظر تمرکزی بودن و یا پیوستگی مطالبه ولی کلا خیلی آگاهی ها دل انگیزه .خدایا شکرت .
استادم چقدر حرف جالبی گفتید اینکه آدم به ثروت برسه تجربه کنه و سیر بشه و ازش بگذره چرا که درنهایت هر چیز، دل کندن از همه چیز و رسیدن به لقا خداونده و اینکه تا تجربه نکنی نمیتونی بگذری.و چقد باز جالب تر اینکه تمام آنچه داریم قرار نیست ما رو به خدمت بگیره .و یا آیا وقتی که برای نگه داری از ثروت و دارییم میزارم، ارزش داره؟شاید بهتر باشه وقتم رو برای کار دیگه ای بزارم. فوق العاده است .
من تحسین میکنم شما رو و این تفکر عمیق که به تمام مسائل دارید .
تحسین میکنم مریم عزیز رو برای مقالات عالی .من کتاب خوندن دوست دارم بعضی وقتها که امکان گوش کردن فایل ندارم مقالات رو میخونم عاااالیه .هدایت الله رو در نوشتن مطالب احساس میکنم همونطور که استاد به زیبایی هدایت الله رو در بیان مطالب پشت سر هم و مرتبط و مثال های بجا داره دریافت میکنه.
چه دعایی میتونم بکنم براتون که تاثیر گزار باشه برای شما .چرا که شما با فرکانسهاتون، عالیترین ها رو دارید رغم میزنید .دعا میکنم براتون با اینکه میدونم یه جورایی انگار دعا برای خودمه. الهی که هممون لحظه رفتن ،پر از شوق وصال باشیم حتی به اندازه خردلی حسرت برگشت به دنیا و پشیمونی برای فلان کار رو بکنیم نداشته باشیم .چون در این دنیا عالیترین ها رو تجربه کردیم .
باید دیوانه وار تکرار کرد گوش دادن فایلهای استاد رو
یه دستگاهی هست توی رشته من به نام لیمیتر ورودی صدا هر چقدر باشه خروجی و سیو صدا مثلا 500 وات خواهد بود حالا چه 20000وات وارد بشه چه همون 500 وات خروجی 500 وات
به نظر من مغزی با باور محدود کننده مثل همون لیمتره تمام نعمتهای خدا رو لیمیت میکنه و نمیزاره بیشتر خروجی بگیریم
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عباسمنش عزیز و خانم شایسته عزیز و تمام دوستان پروژه
امروز بیستو دومین گام من در پروژه خانه تکانی به صورت گام به گام هست
یه تشکر ویژه از بچهای پروژه بخاطر کامنتهای خوبشون الان 4 صحفه و نیم از کامنتهای این فایل خوندم باید بگم تک تکشون پیام بیداری برای من بود و انگار داره آرام آرام منو با آنچه در مورد پول و باور فراوانی و باورهایی که زندگی رو برام سخت کرده و میکنه آشنا میکنه
از خدا میخوام که منو هدایت کنه به سمت درک بهتر شخصیت و باورهام و تغییرشون
وسط خوندن کامنت ها بودم که اومدم توی حیاط و گوشیم میخواستم از توی جیبم در بیارم همون لحظه دقیقا پیامک واریزی اومد از شود مجمع یکی از سهام هام که 1 دونه سهم ازش داشتم و این درحالی که از گام های قبلی وقتی استاد گفت باید ذهن مولد بسازی و… من از اونجا که متوجه شدم که خرید این سهام ها هیچ پولی دستم نداده تازه فقط منتظرم
منتظرم یکی بیاد خبرم کنه بزنه روی شونم مریم پاشو برو شستا 2 تومن گرون تر شده که برم بفروشم که تازه مطمئنم اگر این اتفاق می فتادم نمیفروختم طمع میکردم میگفتم بذار بیشتر بشه :))
منتظر بودم سود مجمع یه سهام بیاد اونم ببینم کی شرکت تصمیم بگیره بره مجمع بعد ببینم تازه افزایش سرمایه بده حالا افزایش سرمایه داد و سود تقسیم شد چقدر به من برسه که در بهتریییین حالتی که تجربه کرده بودم نهایت دویست خورده یا سیصد بوده نه بیشتر حتی شاید به سیصدم نرسیده واریزی مجمع
خلاصه نشستم صحبت های استاد توی گام های قبل گوش دادم هی قشنگ داشتم متوجه میشدم من برای یه تیکه نون چقدرررر زمان و وقت خودم دارم هدر میدم در حالی که میتونم توی این تایم برای خودم کسب و کار شخصی داشته باشم با پرداختن به علاقم ایده های پولساز درآمد مستقل و ثابتی داشته باشم
بخاطر همین اقدام به فروش سهام ها کردم هم سهام های مادرم و پدرم (مادرم بنده خدا منتظر بفروشم بتونه یه گوشی بهت بخره)
ولیی از درون با حس خوب اقدام نکردم یعنی ته دلم این بود اره بفروشم راحت شم از سرشون خلاص شم که همین یکی دو روزه متوجه این نجوا و حس بد شدم و کلا تصمیمم رها کردم و سعی میکنم روی پروژه تمرکز کنم
خالص ترین و ساکت ترین و تنها ترین که صبح هست میذارم برای پروژه البته ساعت دیگه روز هم این آزادی برام به وجود میاد اما انگار صبح یه مقدار تأثیرش بیشتره چون به محض اینکه از خواب بیدار میشم صبحانه میخورم میرم سراغ گام اون روز و کامنتها تا ظهر و عملا من بیشتر از 2 ساعت تایم میذارم برای پروژه
خلاصه امروز اولین نشونه من از تغییر کانون توجه دیدم مبلغ 11 هزار 328 تومان پیامک واریز امد:))) از همون سهامی که 1 دونه ازش گذاشته بودم و بقیه فروخته بودم
خداروشکر
توی این مدت رفتم سراغ سامانه آفلاین کلی چالش داشت برام که حلش کنم بیشتر از یه هفته زمان برد که بتونم سامانه باز کنم که سهام های زیر 5 تومنم بفروشم ولی من دیگه دست نگه داشتم تاااا خدااااا بگوید مسیر را هموار کند و راه را نشان دهد;-)
درمورد بنز استاد ،من توی محیطی بزرگ شدم که همیشه وسایل و ابزار ها انگار از من مهم تر بودن ماشین کولر لباسشویی فرگاز و… رفتاری که دیدم از اطرافیانم همین بوده که همش حواسشون به این و اون باشه و تازه سرششش هم دعوا میکنن ولی من خیلی ناراحت میشدم و میشم وقتی میبینم کسی توی ارتباط با من خرابی مثلا فلان چیز تا راحتی من توی زندگی براش مهم تره و نااگاهانه با این رفتارها مخالفت میکردم میگفتم شما بیشتر از این برای من ارزش قائل باشین برای یه تیکه آهن ارزش قائلین لباسشویی که یکی جدیدش میخری این خراب بشه ولی من اگر بمیرم جاشو با چی پر میکنن اینو میدونم اگاهانه این باور تغییر ندادم و باید تغییرش بدم در ادامه که توی مسیر حرکت میکنم صد در صد باهاش برخورد خواهم کرد
اینو وسط صحبتهای استاد یهو یادم افتاد که توحید عملی 3 رو حتما نگاه کنم
استاد توی اون فایل میگفت من پولم توی ایران گفتم دلارش کنن بعد از اون دلار رفت بالا و داشت نقش الهام های خداوند در زندگیش میگفت و همینطور سمیناری که توش یه خانم از استاد میپرسه چی بخره گویا همون لحظه این خانم به پسرش زنگ میزنه و این کار میکنه وسود میکنن
خدایاشکرت
نتیجه عمل به توحید
و همین چیزایی که استاد توی فایل گفت درمورد سوراخ بودن سطلش که هر چی میومد توش معلوم نبود چی میشده اصلا کجای زندگیش میگرفته و که برمیگرده به همون باور فراوانی ماست که پول جمع میکنیم و میسازیم خوبم میسازیم ولی چون نگرانیم همش که نیست یا کم هست یا نمیرسه به من و…. ازش استفاده نمیکنیم و از زندگی لذت نمیبریم و زندگی میشه جهنم فقر تجربه میکنیم
مثالش پدرم که کار کرد جمع کرد و آخرش این پولها شاید 100 میلیون بالاتر خرج چیزی شد که اصلا ابدااااا خوب نبود براش
و یه عالمه شرایط روحی بد هم پشتش براش به وجود اومد
خداروشکر
استاد من خودم از قبل از تولدم که مادرم موقع حاملگی من موز میخورد الان که 24 سال سن دارم تا الان این میوه هیچ وقت نشده کم باشه ولی همیشه حس میکنم یه چیزی کمه نیست با اینکه این موز همیشه بوده همیشه موقعی که درس میخوندم و حوصله خوردن تخم مرغ و پنیر اونم اول صبح نداشتم موز بوده
تایم هایی که 5 صبح بلند میشدم درس بخونم و بعدش برم مدرسه موز بهم خیلی کمک کرد و من همشششش تمرکز روی نبودن و کمبود بود و اصلا متوجه نبودم که این میوه که خیلیا آرزو خوردنش داشتن اونم در ماه یکبار من اکثر موقع توی خونه استفاده میکردم
یا بستنی های بعضا گرونی که میخرم و میخریدم انگار نه انگار یادم میرفت که من چقدر از این مدل بستنی فلان خوردم ولی انگار نخوردم شاید این ضعف های اول صبحم هم بخاطر باور کمبود در بدنم باشه بدنم کمبود باور کرده و داره بهش واکنش نشون میده پاسخ میده و کمبود بیشتر بهم نشون میده که باور کنم نیست املاح و مواد معدنی کمه غذا کمه غذای مفید کمه بدنم هم اینو باور کرده و میگه آره کمه و مدام بهم نشون میده
استاد قبل از اینکه این فایل را گوش بدم که در مورد کامنتهای جلسه 2 روانشناسی ثروت 1 بگین من صبح تازه بیدار شده بودم و مادرم چون داره برای لاغریش تلاش میکنه متوجه شدم دنبال الگو هایی که اصلا مطابق خواستش نیست و ذهنش مشغول این بود که و سوال میپرسید از خودش
همونجا گفتم اینجا باید ذهنت کنترل کنی راهش اینه بری کامنتهای بچها رو بخونی هر گامی که هستی تا الگو ها رو ببینی که میشه تغییر کرد و زندگی تغییر داد این نشونه بود که به این کار با قدرت بیشتر ادامه بدم چون من هر گام حداقل 2 صحفه از کامنتهای دوستان میخونم.
این گام ، گام ثروت بود یا بهتر بگم گامی به سمت ثروت و فراوانی یا گامی به سمت لذت بردن از زندگی و خدا رو حس کردن
با ایمان
مریم درویشی
1403/8/1
بنام خداوند قادر متعال
سلام دوستای خوبم ثروت یک برنامه ذهنی است که باید روی ذهنت نصب باشه باید در ذهنت باور به فراوانی داشته باشید و ذهن شما ثروتمند باشد و گرنه اگر ذهن فقیر باشد یک اهرم رنج و لذت در ذهن دارید که به فرد اجازهخ دسترسی به راهکارهای ثروت افرین نمیزند.
کسیکه ذهن فقیر دارد حتی اگر پول بسازد و ذهن او به شکلی عمل میکند که همیشه برای هزینه ها لنگ میزند و در ذهن او اهرم رنج و لذت مراقب است یا ثروت وارد نشود و یا اکگر وارد شد با هر برنامه ای ثروت را خارج کند.
یکی از راهکارهای اصلاح ذهن فقیز این است که باید اهرم های فعلی را شناسایی و انها را با اهرم های بهتر جایگزین کنیم
باور به کمبود نعمت را از بین میبرد و باور به فراوانی نعمت های بی اندازهع وارد زندگی میکند
همه ما در درون نیروی مولد بودن داریم و این توانایی را داریم که ثروت بسازیم و ضعف ما در ساختن ثروت نیست بلکه در این است که ما باور نداریم که میتوانیم ثروت بسازیم
بنام خداوند مهربان
آقااااا من یچیز بهم یاد داد الهام جان بزارم هر کس بدردش خورد، اگر کلمهای رو میخواید کج بنویسید بزاریدش بین دوتا ستاره و اگر میخواید پررنگ یا بلد کنیدش بزار بین چهارتا ستاره و حالش رو ببر. (ستاره کیبورد موبایلتون)
آها بین 6 تا ستاره هم کجپررنگ بهتون میده.
سلام به خانواده صمیمی عباسمنش
🟢 چگونه باورهای (مالی) تغییر میکنند؟
ساخت باور یه جمله نیست که بشه یه شبه انجامش داد. شما باید یه روند و یک عادت ساختن باور رو در خودت شروع کنی و این مسیر هیچ انتهایی نداره. واقعا هر چقدر شما باور بسازی، میشه باز بهتر و بهترش رو ساخت.
تو این روند، ما همهمون یه سری مقاومتهایی با درصدهای مختلف داریم. مثلا یکی باورش تو حوزه مالی اینه که
“پیر شدم و اگر جوون بودم میشد.” یا
“باید بابای پولدار میداشتم.”
تمام این سنگ اندازیهای ذهن رو باید بشینی دربیاری و درستشون کنی! مثلا تو حوزه مالی و خرید ملک، یکی باورش اینه:
“قدیم میشد خونه بخری، ولی الان نمیشه.”
(البته خودم خیلی باید روی این کار کنم.) چرا طرف این حرف رو میزنه؟ چون قدیم مثلا خونه 200 بوده، الان شده 900. بعد الان با 200 راحته، در صورتی که همون 200 قبلا براش غولی بوده.
اگر این رو بفهمیم که جهان هیچوقت قرار نیست 200 بمونه و باید رشد کنی! متوجه میشی 900 هم منطقیه، و “روزهای خوب گذشته” هنوزم هست.
حالا شما نگاه کن به آدمهایی که میتونن با همین شرایط، خونه 900 و حتی خیلی بزرگتر رو بخرن… دیروز یه جا دیدم آدمهایی میتونن ماشین اجاره کنن، روزی چند؟ روزی 18 میلیون تومااان… اونم تازه پورش 2017… خدایا شکرت بخاطر ثروت و فراوانی… بعد طرف بیاد مثلا 20 روز اجاره کنه…چقدر واقعا ثروت هست…و دارند آدمها.
یا یه مثال دیگه یه لوستر دیدم تو یه نمایشگاه… زده بود 450 میلیون تومان… اصلا جا خوردم طرف 450 تومن میده یه لامپ وصل کنه تو خونهاش…
ذهنیت سنگ انداز همیشه هست دیگه…
مثلا وقتی کار میکنی، ذهنت میگه اونا قسطی و با وام خریدن، حالا من میرم دنبال آدمهایی که نقد خرید میکنن، میرم فروشگاها و مراکز خرید و آدمهایی رو میبینم که کارت میکشن و میان بیرون، و تایید میکنم ایناها، خرید نقدی هم هست. حتی اگر شده به قول استاد 1 نفر بین 10 نفر نقد میخره، من اون رو بُلد میکنم. میگم ایناها، این تونسته، اتفاقا همشهری منم هست. پس میشه، آره… هدایت میشیم.
یه برگه بردارید و یه روز کامل بشینید، خلوت کنید و از خودتون بپرسید:
چرا فقر؟
چرا ثروتمند نباشم واقعا؟
کجای ذهنیت من ایراد داره راجع به پول؟
بعد هر چی جواب میاد رو بنویسید و در آخر ببینید چه باور تاکیدی مناسبه که براش بنویسیم. مثلا تو داستان خریط قسطی که از محدودیت میاد، بیام بنویسم: خدایا شکرت که ثروت زیاده و آدمها توان دارن نقد خرید کنند و ثروت برای همه هست و همه دارند.
اینا رو لازمه شما تایید کنی دیگه، یعنی “قلبی” باور و احساسش کنی، نه اینکه ذهنت نگران فقر باشه، بعد زبونی بگی خدایا شکرت، خدایا شکرت…
احساس ثروت = وفوور ثروت
قدرت الگوها رو دست کم نگیرید، اینکه یکی برای دکور خونهاش یاماها بخره… هندا فلان بخره… هارلی بخره… واقعا چجوری ممکنه آخه؟ ععععع خدایا شکرت پس.. میشود!
صحبتهای راجع به اینستاگرام رو ندیدم ولی اینو فهمیدم که برای مشتری، هیچوقت دنبالش ندو، خودشون میان! تو بهتر بشو… آدمها میان! جهان همه چیز برات میاره… تو کیفیت کارت رو بهتر کن فقط. اینکه حتی با منطق مشتری استاد تو اینستا نیست، واقعا برام قابل تاملتر شد. چون خودمم تو حیطه آموزشم، هربارم وسوسه میشم برم فعالیت کنم… ولی باز میگم نهههه، این نیست راهش.
همون مرز باریک اصل و فرعه دیگه.. خدایا هدایت کن منو کا از زندگیم لذت ببرم، بجای اینکه تقلا کنم…
من به خردمندی جهان ایمان میآورم و جهان هدایت میکنه، از کجا و چطوریش کار من نیست.
اینو زمانی میفهمم که استاد میگه… فلان نتیجه بدست اومد به لطف الله. این یعنی اعتماد به سیستم.
این جنس از اعتماد باعث میشه دنبال رو “ترسها” و محدودیتهات نباشی. خیلیها میرن دنبال راه کج، و ممکنه ثروت کلانی هم بدست بیارند ولی از دست خواهد رفت.
ترس از اینکه بقیه گرفتن و من جا موندم، باعث میشه راه کج رو بری!!!
توضیحاتی راجع به تئوری سطل آب:
استاد میگه باورهای مالی شما اگر نامناسب باشه، مثل ظرفیه که سوراخه و آب که همون ثروت باشه، از توش میره، عین آبکش و هیچی نمیمونه. فرقی هم نداره دیگه چقدر آب بریزی، همش میره…
اگر شما، باورهای ثروت و مالی نامناسبی داشته باشی، در جایی قرار میگیری که پول تو زندگیت نمونه!
یعنی انگار جهان بصورت VIP برات خرجهایی میتراشه که پول از دستت بره….
یه فایلی دیشب نگاه کردم فک کنم تمرکز بر نکات مثبت 8 بود. اونجا گفتین: ”آدمها برنامه ریزی شدن که پولاشون رو از دست بدن”. عین ربات و خودشونم نمیدونن! و البته که هیچوقت ایراد رو از خودشون نمیدونن.
پس قبل اینکه ثروت خلق کنی، اول چالهها رو پر کن! سوراخهارو ببند. من تشبیهی دارم از سطل سوراخ. میگم باورهای منفی شما از ثروت، مثل سیاه چاله میمونه… هرچی شما توش بریزی، این میبلعه، میگن نور که نوره و سرعتش بالاترین! از این مهلکه نمیتونه فرار کنه و بلعیده میشه! ما میگیم خداوند نور آسمانها و زمینه… وقتی سیاهچالهات بزرگ باشه، فرقی نمیکنه چه نوری بریزی توش… بلعیده میشود!!!
این چاله رو کور کن!! عین این چالههایی که شهرداری میکنه برای لوله آب، بعد شبا یه تخته چوبی میزارن که کسی نیافته توش، یه چیز پیدا کن بزار در این چاه فلان شده…
در پناه الله مهربان ثروتمند باشید، در هر بعدی از زندگی زیباتون… ثروت خودشههااا.
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته نازنین
سلام دوستان همراه گام به گام
پول داشتن نشان دهنده این نیست که مسیر شما درست است
این جمله پاسخ دهنده خیلی از سوالات و ترمزهای ذهنی من بود.
چند سال قبل دوست عزیزی از یک شخصی تعریفهای زیادی میکرد که این فرد ثروتمنده ، اخلاق و رفتار خوبی داره ،دست و دلباز و…است منم خیلی مشتاق دیدن آن شخص شدم ،البته میدونستم که شیوه پول در آوردنش از مسیر کاملا درست نیست ،خلاصه شرایط جوری رقم خورد که من آن شخص را ملاقات کردم.توی اولین برخورد متوجه یک سری رفتارهای نادرست آن فرد شدم در واقع به چشم پول به آدمها نگاه میکرد و آن همه بذل و بخشش هم به این خاطر بود که آن آدمها را دور و برش نگه داره ،خیلی تعجب کردم که این دوست عزیز چرا متوجه این عیب و ایرادها توی آن شخص نشده ،یعنی یک جورایی فکر میکرد که چون پول داره خوبه یا آن فرد این جوری بهشون باور داده بود من چون پول دارم خوب هستم ،
یک مدت بعد از این ماجرا شنیدم میلیاردی از خانه اش طلا دزدیده شده ، ولی آن فرد گفته بود نگران نیستم دوباره پول میسازم،بیشترش میخرم، اما مسئله ای که آن فرد و اطرافیانش نمیخواستند بپذیرند این بود که این شیوه پول به دست آوردنش نا درسته و این باعث از دست رفتن ثروت میشه اما نمی خواست اون روش و میسر را عوض کنه .با این باور اگه نادرست بود نمیشد ازش پول ساخت پس درسته خدا هم پول میده
به نام خداوند بخشنده مهربانم
سلام به استاد عزیزم ومریم جانم
سلام به تک تک دوستان عزیزم
حرکت کردن در مسیر درست
درس امروز حرکت کردن در مسیر درست وساختن یه مسیر پایدار وبا ذهن آرام وآرامش به رشد وپیشرفت هم میرسیم
شاید در مسیر نادرست اولش رشد کنیم ولی این رشد پایدار نیست وباعث نابودیمون میشه..
بنابراین سعیم بر این باشه در مسیر درست با یک ذهن آرام وباعشق حرکت کنم.
واینکه اگه از لحاظ شرایط مالی رشد نداریم بخاطر ذهن فقیرمون هستش وبا تغییر باورها والگو گرفتن از افراد موفق وساختن باورهای مناسب ذهن فقیرمون رو تغییر بدیم تابه رشد مالی برسیم.
موضوع بعدی اینکه زمانی به بی نیازی میرسیم که به اون خواسته واون چیز رسیده باشیم تا ازش بگذریم.
خداجونم کمکم کن تا بتوانم مقاومت های ذهنیم رو بشکنم وجلو برم واین باور کمبود رو از خودم دور کنم وبه باور فراوانی برسم سپاس
سپاسگزارم استاد عزیزم ومریم جانم درپناه الله مهربان شاد وسالم باشید
برای تمام دوستانم در این سایت توحیدی آرزوی بهترینها رو دارم.یاحق
الهی به امید تو…
گام 21، فرایند تغییر باورها،
سلام استاد مهربون و نازنینم، سلام به همه دوستان عزیزم در سایت عباسمنش، امیدوارم حالتون خوب و لبتون خندون باشه، سپاس گذار خداوندم بابت این فرصت دوباره،
نکته ها:
️تغییر باورها یک روند و تکامل میخواد یک شبه اتفاق نمیوفته،
️برای تغییر باورهام الگو های رو پیدا کنم بر خلاف باورهای قبلیم هست،
️تکرار یک موضع در ذهن من باور سازی میکنه،
️اعتبار همه چیز میرسه به خداوند من مسیرم…
️با عزت نفس حرف رو بزنم بدون در نظر گرفتن نگاه دیگران،
️من یا الگو میشم یا درس عبرت،
️همیشه مسیر درست انتخاب کنم و به هر قیمتی نخوام زود به خواسته هام برسم،
️به الهاماتم توجه و عمل کنم،
️از باورهای محدود کننده میشه برای ساخت باورهای قدرتمند کننده استفاده کرد، ادب از که آموختی از بی ادبان،
️باورهای محدود کننده ریشه در ذهن ما داره و هیچ موقع از بین نمیرن و باید حواسم بهشون باشه،
️چیزای جدید امتحان کنم و از دایره امنم خارج بشم،
️با پول و نعمتهایی که دارم راحت باشم و باهاشون دوست باشم،
️اون چیزایی که نیاز دارم و اولویت هام رو که به من راحتی و آزادی میدن تهیه کنم و نخوام فخر فروشی کنم،
️به آرزوهام برسم بعد تصمیم بگیرم که میخوام نگهش دارم یا نه،
️ثروت باید به من خدمت کنه نه من به اون خدمت کنم،
️راه گذر از مادیات رسیدن بهشون،
️با تجربه کردن نعمت ها ازشون سیر میشم،
️وقتی میتونم به ساده زیستن فکر کنم که به همه آرزوهام خودمو رسونده باشم،
️تنها کسی که میتونه منو به آرزوهام برسونه خودم هستم،
موضوعی که برای من توی این فایل چشمک زد این بود که ما باید برای تغییر یه چیزی زور بزنیم و اون چیز عوامل بیرونی مثل زن یا بچه و یا خونواده و اطرافیان نیست اون خودمونیم، ذهنمون و باورهامون هست،
یه الگویی برای من داره توی این زندگی مادی تکرار میشه و اون هم اینکه اگه اصل خودمونیم و اکثریت جامعه دارن برای تغییر همدیگه تلاش میکنن نه خودشون پس این وسط اون تغییر ثابت، یعنی همچی در حال تغییر و به ما هم پیشنهاد میشه که هی تغییر کنیم، و این تغییر با تعقل اتفاق میوفته، تعقل یعنی استفاده از عقلمون برای بهبود، استفاده از ابزارهای که خداوند در اختیارمون گذاشته، این یعنی ما پتانسیل و ابزار تغییر رو داریم فقط نیاز که خودمون بخوایم و به سمتش حرکت کنیم تا اتفاق بیوفته و از اونجایی که ما هیچ موقع به کمال نمیرسیم این مسیر هم بی انتهاست مثال ذات پاک خداوند هست،
اگه جهان رو بازتابی از درون خودمون بدونیم پس میشه نسبت بین افراد و اتفاقات و شرایط رو با ویژگی های شخصیتی و جای ثبتشون و محل بذرافشانی ما و تولد رویا هامون و حتی جسممون و اعضای اون و طبیعت و اجزاء تشکیل دهنده اون فهمید، حالا هنوز نفهمیدم که به چه دردی میخوره ولی حتما هم اون میفهمم و هم در ادامه مسیر تعالی من بدردم خواهد خورد و خداوند بهتر میدونه…
در مورد صداقت و درستی، این خیلی مهم یعنی اگه صداقت و درستی رو در راس قرار بدیم دیگه هیچ کدوم از این عجله ها و به هر قیمتی به خواسته رسیدن ها به وجود نمیاد،
اگر ما خودمون رو در مقام مسئول زندگی خودمون بدونیم غرورمون اجازه نمیده که عوامل بیرونی رو دخیل بدونیم توی شرایطی که داریم، چون ما خودمون انتخاب کردیم که توی همچین شرایطی به این دنیا بیایم تا بتونم از پتانسیل های خودمون استفاده کنیم و خودمون رو رشد بدیم اینجوری دیگه کسی رو مقصر نمیدونیم، چون کسی جز ما وجود نداره و فقط ما هستیم در مقابل خودمون،
من با این آگاهی وارد این دنیا شدم و با علم به همه چیز این شرایط قبول کردم که بیام توی این دنیا مادی و یه مهارتی رو کسب کنم و اگه الان بزنم زیرش و بگم این چه دنیایی هست یعنی بی صداقتی، یعنی از راه نادرست به مقصد رسیدن…
من باید جایگاهی رو که در تمام جنبه ها دارم بپذیرم و طبق اون عمل کنم،
اگه یه فردم پس از خودم هویت داشته باشم و دنبال سبک شخصی خودم باشم تا فردیتم از بقیه معلوم باشه و کور کورانه مثل گوسفند دنباله روی کسی یا گروهی نباشم،
اگه همسر یا ولی یا فرزند و یا دوست و یا استاد و یا شاگرد و یا قانون گذار و یا مجری قانون و یا شهروند و یا هم نوع و یا غیر هم نوع و یا هر جایگاه اجتماعی دیگه ای که میشه در اون قرار داشت ببینم اگه خودم بودم دوست داشتم چطور طرف مقابلم با من برخورد میکرد منم به همون شکل انجامش بدم، صداقت یعنی این…
صداقت یعنی ما بتونیم جلوی امیالمون رو بگیریم و فقط شعار ندیم و حرف مفت نزنیم(اینارو دارم به خودم میگم چون خودم از همه بهش محتاج ترم) و به اون شعارهای قشنگ عمل هم بکنیم،
صداقت یعنی مقام خودم رو در مقابل خداوند بفهمم و طبق عهدی که بستم عمل کنم،
صداقت یعنی اگه چیزی هم به ظاهر نفعمون نبود قضاوتش نکنیم و نگیم این نفع من نیست و بخاطرش دروغ نگیم،
صداقت یعنی با آرامش رانندگی کردن و عجله نداشتن،
صداقت یعنی کار درست رو انجام دادن در شغلم،
صداقت یعنی قبول کردن اشتباهات مون و بهبود بخشیدن شخصیتمون،
صداقت یعنی عاشق بی قید و شرط بودن خودمون و دیگران،
صداقت یعنی صبوری و وفای به عهد،
صداقت یعنی تسلیم بودن در مقابل خداوندی که حواسش به همچی هست،
صداقت یعنی پرهیزکاری،
صداقت یعنی کنترل ذهن،
صداقت یعنی توحید…
وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصِیراً،
و بگو: «پروردگارا! مرا با صداقت وارد کن و با صداقت خارج ساز و از سوی خود، حجّتی یاری کننده برایم قرارده»
امیدوارم بتونم به این آگاهی ها عمل کنم، سپاس گذار خداوند که یه فرصت دیگه به من داد تا در من جاری بشه، عاشقتونم.
به نام خداوند مهربانم
سلام
میخوام یه اعتراف بکنم،کلی خجالت کشیدم و البته دلیل بر بی احترامی نیست و راحت نبود واسم گفتنش ولی میگم ،فقط میدونم دلیلش اینه که این سایت خدارو صد هزار مرتبه شکر مثل خداوند میمونه که وقتی یه اشتباهی میکنی میدونی انقدر بزرگه که تورو میبخشه و کمکت میکنه تا اشتباهت رو جبران بکنی.( استاد جانم ببخشید)
من و کوروش همسرم ،وقتی 9 ماه از اشنای ما با استاد و شناخت قوانین جهان گذشت، با فایلهای دانلودی پیش میرفتیم که پشت بند هم اتفاقات فوق العاده میوفتاد واسمون، و چون کوروش کارقبلیشو که تعمیرات (ecu همه ماشینها) بودو به کل رها کرده بود،کارش انلاین شد درسته سختر از قبله ولی خیلی بیشتر از قبلی عاشقشه خیلی عاشقشه ،و همزمان با تغییر شغل مهاجرت هم داشتیم به جزیره کیش و پس اندازمون رو خیلی خوب باید مدیریت درست میکردیم، که دو تا سه بار کوروش به تضاد خورد و قطعا منم باید کنترل ذهن میکردم چون رو منم تاثیر میذاشت، چند بار بحثمون شد چون بشدت به قانون تکامل ایمان داشتم،پیشنهاد دادم کوروش بیا روانشناسی ثروت 1 رو بخریم خیلی بهتر پیش میریم،گفت بهار خب، ما که نهایت میخوایم بهاشو از طریق سایت پرداخت کنیم به استاد بیا از تلگرام که ارزونتره بخریم بعد پول بیشتری که ساختیم میریم سایت پرداختش میکنیم، اینجوریم تو مسیر استرس نداریم که پولمون تموم بشه ،من بشدت مخالف بودم چون صحبتهای استاد رو شنیده بودم که میگفتن بچه ها واسه دوره ها قرض نکنید ولی اگه پس انداز دارید و بهتون فشاری نمیاد این کارو بکنید، ولی یواشکی رفته بود تلگرامِ فیکِ استاد همه دوره رو گفته بود 600 هزار و حرفه ای دستکاریش کرده به مبلغ 600،ولی 60 هزار واسش ریخته بود،وقتی متوجه شدم گفتم یادته توی کارت چقدر بهت پیشنهاد دادن کیلومتر ماشینارو کم کنی ولی هیچ وقت این کارو نمیکردی؟ حالا چرا اینکارو کردی؟؟؟گفت از استاد دارن دزدی میکنن حقشونه،گفتم خب اگه اون دزده ما که شاه دزدیم.
کوروش خیلی ادم درستیه و خوبیه اینو تو این 15 سال که باهاشم مطمئنم ولی این خطا رو داشت و منم خلاصه قانع کرد..
هم فایلهای اپدیت و هم قدیمیو همرو فرستاد ما شروع کردیم به دوره گوش دادن و هردو انقدر عذاب وجدان داشتیم اون دو دقیقه اول فایل رو که استاد از مسیر درست صحبت میکنه و میگن (حتی خواهرهای خودمم باید بهاشو پرداخت کنن من راضی نیستم) رو زودی میزدیم جلو که گوشمون نشنوه ، چند روز گذشتو به جای اینکه اتفاقات بهتر بشه هروز داشت بدتر میشد،حتی روی رابطه عاطفی ماهم تاثیر بدی گذاشته بود همش احساس بد داشتیم، تو کارش یه ضربه بد خورد و یه چکو لقد حسابی خورد من دلم خنک شد چون میدونستم نتیجه کار چی میشه و نتایج مستمر میخواستم نه یو یوی ولی از طرفی هم خیلی باید کنترل ذهن میکردم و مدام خداوند تو قلبم میگفت بزار تجربه خودشو داشته باشه و استادم مدام میگفت فقط روی خودت کار کن با بقیه کاری نداشته باش، من خیلی خیلی سعی میکنم ادم عملگرا باشم و تا حد خیلی زیادی هستم و باید عمل میکردم به صحبتهای استادم.
نمیدونم دقیقا چند وقت گذشت ولی نتونستم با دوره های که از راه نادرست بدست اوردیم کنار بیام و خودمو قانع کنم چون استادو قبول داریم و دوسش داریم پس فعلا ازش دزدی کنیم حالا بعدا بهاشو میدیم مگه من دوست دارم کسی دیگه این کارو واسه من انجام بده؟!
خواستم طلا بفروشم و دوره های روانشناسی ثروت 1 رو تهیه کنم، چون میدونستم چقدر زندگی مارو متحول میکنه،به کوروش گفتم این طلاهای من ،هروقت نیاز داشتی مال تو من از پس اندازمون میخوام دوره هارو بخرم ،منتظر جواب نموندم رفتم تو سایت از راه درست خریدمشون،و قبلیارو که از راه نادرست بودن همرو از رو لپ تاپ و گوشی پاک کردیمآخیش چقدر احساسش فوق العاده الهی بود
هردو شروع کردیم به دوره گوش دادن و عمل کردن به این دوره بینظیر ،اولین جذب ما احساس خوبی بود که خیلی عمیق داشتیم،و اون دو دیقه اول فایلها شده دوره واسه من که هر کاری میکنم باید از راه درست و راستی باشه و این بنا باید محکم باشه(جالبه حتی تو خوابم پدر بزرگم بهم گفت این بنارو درست و محکم بساز) ،بعدش براحتی پول ساختیم برای خرید دوره بینظیر قانون سلامتی ،بعدش آقا کوروش نه تنها طلاهای منو نفروخت بلکه سه تا تیکه دیگه شیک و خوشگل واسم هدیه خرید، چندتا وسایل اکبند شیک اشپزخونه خریدیم، به لطف خداوند درامدمون 3 برابر شد و راحت میرفتیم مرکز خرید،کنارش قانون سلامتی هم کار میکردیم و غوغا میکردن کنار هم و الهامات رو بهتر واضحتر دریافت میکردیم،ایده های فوق العاده پشت ایده به کوروش گفته میشد تو این دوسال انقدر همه چی تغییر کرده به لطف خداوند و استادم که اصلا قابل مقایسه با قبل نیستیم هروز بیزینس ما داره رشد میکنه حتی شده بود تو مسیر پول یه نون هم نداشتیم ولی خدارو هزار مرتبه شکر هیچ وقت اوضاع از کنترل خداوند خارج نمیشد،هزینه های الکی صفر صفر، سلامتی عالی ،احساس خوب عالی رابطمون عالی این در حالیه که ما هر ثانیه پیش همیم، خلاصه از وقتی که راه درستو انتخاب کردیم شد واسه ما نعمت و برکت و فراوانی و تازه اول راهیم.
خدایا سپاسگزارم به خاطر این سایت فوق العاده و استادم و مریم جانم.
عاشقتونم بی نهایت
همگی در پناه الله مهربانم
به نام خدای مهربان که هرلحظه مراهدایت وحمایت میکند.
سلم به استادعزیزم ،ومریم نازنینم .
خیلی ازتون ممنون به خاطراین آگاهی های ناب که انقدر فوق العاده وارزشمندن ورایگان دراختیارماگذاشتید ،خداروشکرمیکنم بابت وجودشما که یه روزی خواستید وتوانستید زندگی تون وتغییردادید واین تغییرچه قدر باعث تغییرملیون هاانسان شده که اوناهم میخان که تغییرکنند،خدایاشکرت .
استاد جانم امروزواسه من خیلی روزخوبی بود به خاطراینکه من امروز رفتم طلافروشی و یک النگوی تک پوش خریدم ،باهدایت خداوند،رعایت قانون تکامل،وکارکردن روباورهاو کانون توجه ،خیلی خوشحال شدم منی که یه وقتایی بود خیلی لنگ پول بودم الان دارم درمسیر هدفم قدم برمیدارم قبلاهااصلا به خاطر یه تیکه طلای کوچیک نمیرفتم طلافروشی که مثلا یه سکه بخرم میگفتم خب خجالت داره حالامیگن اومده 2تومن مثلا طلابخره ،آدم وقتی باید بره طلافروشی خیلی پولدارباسه وحداقل 50 تومن 100 تومن پول داشته باشه اما ازوقتی تکامل وفهمیدم خوب پس اندازمیکنم هرباریه تیکه طلامیخرم و میزارم روهم برای سرمایه گذاری خدایاشکرت ،که میتونم دراین مسیرهاپولم وخرج کنم و پس اندازکنم قدم بردارم ،این یکی ازالهامات خداوند بهم بوده که تیکه تیکه طلایاسکه بخرم تاپولم جمع شه تا به اون هدف خوشگلم خداگفته توفقط جمع کن قدم بردارمن کمکت میکنم من چندبن برابرش میکنم من افزایشش میدم ،اگه ایمان نداشتم که عمرااین کارومیکردم .
من یه 10 ملبونی پول داشتم ومیگفتم که طلابخرم والانم که شده 4ملیون و200 تومن وهمه میگفتن وای چه گرون شده دیگه عمرابتونیم طلابخریم آرزوبه دل میمونیم ولی من دراین مسیر اصلا توجه نمیکردم به گرونی وراه خودم ومیرفتم و همش توجه میکردم که میخرم و دنیاپرازثروت ونعمت وفرصته وخدامن وکمک میکنه وباورخیلی خوبی هم دارم که هروقت میرم طلابخرم که واقعا یه چی میگیرم که ارزش وجسه ش انگارخیلی بیشتر ازقیمتش میخوره ،میگم خداواسه من گذاشته کنار ،هرکدوم که مال منه خداهدایتم میکنه سمتش .
ساعت 5لودکه یهو تصمیم گرفتم که برم طلافروشی و دیگه انجامش بدم چون ازخداهدایت خاسته بودم وچندروزی بودهمش نشونه هامیومد که من باید سریع اینکارو انجام بدم ،وای که چه قدر عاشق نشانه هاوهدایت خداوندم خیلی قشنگه به لطف خدا اینم ازشمایادگرفتم که تداحتی واسه کوچک ترین چیزاهدایت مون میکنه .خدایاشکرت .
رفتم خونه مادرم تایه وسیله که لازم داشتم بردارم ومادرم گفت که اونم باهامون میاد ،واومد ورفتیم وواردیه طلافروشی شدیم که من تقریبا12 تومن تویه کارتم داشتم وتوکارت دیگه 4500 ،وخیلی دوس داشتم که النگوبخرم به جای سکه ولی باخودم گفتم قانون تکامل وفراموش نکنیا قراره زجرنکشی زورنزنی اگه زورت نمیرسه همون یه سکه بخر اذیت نکن خودت وبه موقعش یه النگوهم میخری ،شایدم میخای پزبدی وازاین حرفا ،البته قبلاهافک میکردم یه ذره که وضع مالی مون خوب شد طلا زیادنندازم مردم چشم میزنن ولی بعد تفکرم وعوض کردم وگفتم هیچ کس قدرتی نداره توزندگیم وفقط قدرت دست خدای مهربانمه ،ومن بااین کارکه حتی طلابگیرم بنازم به مردم لطف میکنم مثلا اوناهم باخودشون فکرمیکنن چرازهراتونست بخره منم میتونم واین باور درذهن شون شکل میگیره واوناهم میتونن ومیدونن که دنیاپرازثروت ونعمته ،
توراه به خودم گفتم من میسپرم به خدا که هدایتم کنی به سمتش هرچی که خوبه نصیبم شه .
خب یه النگو قیمت کردم بهم گفتن 58تومن وفهمیدم زورم نمیرسه وگفتم سکه تقریبااین حدود گفت میتونی ربع سکه بخری که 19ملیون و500 تومنه .گفتم باشه همینومیخرم کارت هارودادم بکشه که گفتم مامان توهم 3تومن بده به من قرض که من میدم بهت ماه دیگه ومامانم گفت که نه من نمیتونم بدم بهت ،گفتم وایه ماه دیگه مبدم بهت گفت نه من خودم لازم دارم میخام برم وایه مغازم جنس بیارم ،یه دفعه انگار توفکرم دو دستی زدم توسرم گفتم بازشرک ورزیدی به غیرازخداامیدوارشدی و قطعاناامیدمیشی ،اخه مامانم که گفت باهامون میاد گفتم خوب شدمیاد اگه کم آوردم ازش قرض میگیرم ،ازخودم ناراحت شدم که روش حساب کردم ،شوهرم گفت چی شد گفتم 3تومنم کمه گفت خودم میدم ،اخه چون الان همسرم خیلی لازم داشت وگرنه خیلی برام خرج میکنه ومن نمیخایتم اون برام بخره میخاسم روپای خودم وایسم ،همش باپول خودم باشه .
ازمامانم هم خبلی ناراحت شدم گفتم انگارنه انگارمن بچش ام ،اگه من جای اون بودم میدادم وخودش براداداشش یعنی داییم که داشت چندوقت پیش ماشین میخرید ،خیلی پول بهش قرض داده بود بدون اینکه بخاد حتی میگفت داره ماشین میخره هرچی پول داری بده من بدم داداشم طفلک کم داره ومن خیلی دلم سوخت براش .
ولی ذهنم وکنترل کردم وگفتم توقراره روپای خودت وایسی اینکه مادرتم بهت پول ندادبااینکه میدونست سریع برمیگردونم ،ولی این تورو قوی ترمیکنه یه تضاده انقد قوی شو که احتیاجی به هیچ کی جزخدانداشته باشی .
کارت هارو گذاشتم رومیز یه دفعه همسرم گفت بریم یه دوربزنیم برمیگردیم منم که میگفتم چرا اخه خب بخریم چرایه دفعه این جوری کرد تعجب کردم اومدیم بیرون گفت بریم چند جادیگه رم ببینیم ،رفتیم یکی دیگه ومن ازویترین نشونش دادم که من این اندازه ای النگو دوس دارم بخرم شوهرم گفت بابااون 40 تومن حداقل پولشه گفتم والا40 تومن باشه که راضیم خیلی خوب میشه ،ورفتیم تودوتاالنگو توقسمت طلاهای کم اجرت یا دست دوم بود اول سکه روپرسیدم وباخودم گفتم نه من که پولم به النگونمیرسه ،بعد طلافروشه پیشنهادداد که طلابخری ازسکه بهتره میتونی استفاده هم کنی من گفتم نه سکه ،اخه انگشتروگوشواره وچیزای دیگه رودارم پولمم به تک پوش نمیرسه وگفتم اینه تک پوش هاوگفت اره وقتی وخودش وزن کردو گفت 38تومن گفتم 38؟چه خوب نسبتاخوب وضخیم وزیباترازقبلی بود که 57بود ولی یکم پهناش کمتر ،وفکرکردم قیمتش خیلی خوبه من فک میکردم همون نزدیک 60 تومن باشه اگه اینجوری باشه من همین وبخرم خداهدایتم کرده این ونگه داشته برام بعد گفتم خونه یه انگشتردارم که شکسته میخاستم تعویض کنم ولی نیاوردمش وسکه هم دارم خیلی خوبه وطلافروشه گفت مشکلی نداره همون 20 تومن وبده بقیش وحالافردامیاری من وشوهرم تعجب کردیم وطلافروشه طلارو بهمون داد وحتی همسرم گفت میریم فردامیایم خودش راضی شدبده بهمون ،خیلی خوب وقشنگ وهدایتی واقعا خداروشکرمیکنم حالاقراره فرداببریم بدیم بقیش و .
اون لحظه که داشت فاکتورمینوشت داشتم تجسم میکردم وزیرلب میگفتم داره خرید خونمون مینویسه که الان ماتواملاکی هستیم واون خونه آرزوهام ومیخریم اخ که چه فرکانس قوی بود باتمام وجودم احساسش کردم وبابتش شکرگذاری کردم .
شاید اینکه داره نتایج من عوض میشه به خاطراینه که من این باوروتغییردادم که باثروت به خدانزدیک ترمیشم وعوض شده باباورقبلیم که هروقت سراغ ثروت میرفتم میگفتم خدابدش میادومیگه نگا بنده ی من اصلابه فکرآخرت نیس وفقط به فکر این دنیاومادیاته ،اماتوخونه سجده ی شکربه جاآوردم وگفتم خدایاممنون چه قدر به خدارسیده بودم وچه قدر احساس سپاسگذاریم ازته دل بود به همسرم گفتم که این مسیری که من بایاری خداانتخاب کردم به همه چی میرسم هرچند الان درنظر خیلیا این کوچیکه ومن ذوق زده شدم ولی من مقایسه میکنم باقبل خودم که خیلی بهترشدم و سپاسگذاری هم که نعمت هارو افزایش میده وازته دلم هستن خداروشکر .
وقتی به طرفش قدم اول وبرمیداری بقیه کارا خودبه خود درست میشه ،چه قدر باهرقدم باورام بهترمیشه وعزت نفسم بیشتر خدایاشکرت .
وخداروشکر من پول هایی که دارم همیشه جاهای خوب استفاده میشن وحتی وقتی پول نقد میدم به شوهرم میگه که پول توواقعا خیلی بابرکته خرج نمیشه اگه پول خودم بود تاالان صرف چیزای چرت وپرت 10 بارخرج شون کرده بودم .
اما بعضی وقتام این ذهن فقیر من ومجبورمیکنه همش دنبال چیزای ارزون باشم که بعضی وقتهااصلابه دردنمیخورن ومجبورمیشم بنازم شون دور از اول بخرم ،ولی بعضی وقتام یه چیزایی وخیلی خوبن باقیمت ارزون میخرم .
تازگیاهم یادگرفتم هرچی میخام به قیمتش نگاه نکنم خداخودش بهترینش وباقیمت مناسب سرراهم قرارمیده وقتایی که میخام ازخونه واسه خرید چیزی برم بیرون تودفترم مینویسم که خدایاخودت جورش کن به سمت ش هدایتم کن وخوب جواب میده ،خدایاشکرت .
ودر آخربگم که استادعزیزم دوره ای باارزش شماروهیچ وقت نخاستم بدن پرداخت هزینه استفاده کنم و میدونم بااین کارجواب که نمیگیرم که هیچ ،باعث میشه حتی این مسیرو رهاکنم ،حتی یه کانالی بود که دوره ی عشق ومودت شمارو رایگان میزاشت که حذفش کردم رفت .
خدایاشکرت بابت همه چیز .
به نام الله
سپاس خالقم که مرا نعمت زندگی بخشید و قدرت خلق زندگیم رو در اختیارم گذاشت .
سپاس برای اینکه استادی دارم که هر لحظه تحسین می کنم به خاطر اراده،تعهد،ثابت قدم بودن ،تفکر عمیق و دستاوردهایی که در تمام جنبه های زندگی بدست آورده است .
سپاس حضور انسانهای دل انگیزی که حضورشون در این سایت شده یه پایه ثابت هر ساعت و هر روزشون و دغدغه هامون شده هر روز باایمان تر،توحیدی تر ،امیدوارتر ،متعهد تر،متوکل تر ،آرامتر و شادتر شدن .
استادم خیلی وقته کامنت نزاشتم نه اینکه دوست نداشته باشم و یا دور شده باشم از مسیر الهیم .
استادم به لطف ربم به قول شما در دعای سال نو در هر سال که میگید امسالتون بهترین سال زندگیتون باشه .سال1403 برام بهترین سال زندگیم شده.
زهرایی که نمیتونست یک دوره ی 12 قدم رو بخره الان به لطف خدا پشت سر هم تا قدم 10پیش رفتم.
ماشین دنده اتومات جدیدمون رو امسال گرفتیم که اومدنش هم داستان داشت .
بعد از 12سال سرویس طلا دوست داشتم خریدیم .
یه لپ تاب نیاز داشتم به دستم رسید .
برای دخترام دوچرخه با کیفیت خریدیم .
و خیلی موارد دیگه ولی دارم روی فروشهام کار میکنم تا به اون راحتی در زمان کم و عزتمندانه و بدون تبلیغات به نتیجه برسم.
هر روز متعهد تر میشم و میخوام ایاک نعبد و ایاک نستعین رو در عمل اجرا کنم و ایمان و عمل صالح رو داشته باشم .چرا که همون حرف شما ایمان بی عمل حرف مفت است .
استادم یه چیزی در وجودم میگه میتونم اون الگویی باشم که دیگران میبینن و ازم مسیر موفقیتم رو میپرسن. میدونم که میتونم اون بهشت رو در این دنیام بسازم و برای رفتنم هر لحظه هم آماده باشم .
استاد عزیزم چه زیبا به زبان ساده قوانین رو بیان میکنی و چه زیبا مطالب فایل محصولات با فایل های رایگان نزدیک است ولی محصولات یه جنسی داره که انگار از نظر فرکانسی جدا شده باشه نمیدونم از نظر تمرکزی بودن و یا پیوستگی مطالبه ولی کلا خیلی آگاهی ها دل انگیزه .خدایا شکرت .
استادم چقدر حرف جالبی گفتید اینکه آدم به ثروت برسه تجربه کنه و سیر بشه و ازش بگذره چرا که درنهایت هر چیز، دل کندن از همه چیز و رسیدن به لقا خداونده و اینکه تا تجربه نکنی نمیتونی بگذری.و چقد باز جالب تر اینکه تمام آنچه داریم قرار نیست ما رو به خدمت بگیره .و یا آیا وقتی که برای نگه داری از ثروت و دارییم میزارم، ارزش داره؟شاید بهتر باشه وقتم رو برای کار دیگه ای بزارم. فوق العاده است .
من تحسین میکنم شما رو و این تفکر عمیق که به تمام مسائل دارید .
تحسین میکنم مریم عزیز رو برای مقالات عالی .من کتاب خوندن دوست دارم بعضی وقتها که امکان گوش کردن فایل ندارم مقالات رو میخونم عاااالیه .هدایت الله رو در نوشتن مطالب احساس میکنم همونطور که استاد به زیبایی هدایت الله رو در بیان مطالب پشت سر هم و مرتبط و مثال های بجا داره دریافت میکنه.
چه دعایی میتونم بکنم براتون که تاثیر گزار باشه برای شما .چرا که شما با فرکانسهاتون، عالیترین ها رو دارید رغم میزنید .دعا میکنم براتون با اینکه میدونم یه جورایی انگار دعا برای خودمه. الهی که هممون لحظه رفتن ،پر از شوق وصال باشیم حتی به اندازه خردلی حسرت برگشت به دنیا و پشیمونی برای فلان کار رو بکنیم نداشته باشیم .چون در این دنیا عالیترین ها رو تجربه کردیم .
دوست دار شما
زهرا راد
سلام به استاد عزیز و مریم گل
استمرار و استمرار و استمرار
باید دیوانه وار تکرار کرد گوش دادن فایلهای استاد رو
یه دستگاهی هست توی رشته من به نام لیمیتر ورودی صدا هر چقدر باشه خروجی و سیو صدا مثلا 500 وات خواهد بود حالا چه 20000وات وارد بشه چه همون 500 وات خروجی 500 وات
به نظر من مغزی با باور محدود کننده مثل همون لیمتره تمام نعمتهای خدا رو لیمیت میکنه و نمیزاره بیشتر خروجی بگیریم