اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
من آرام آرام قدم هارو برمیدارم و تو آرام آرام مسیر رو روشن تر میکنی، من شکرگزارتم معبودم.
من شکرگزار این دوره هستم
یکی از بهترین دوره های زندگیم هست و دونه دونه این فایل ها یه نور روشن میکنه برای ادامه مسیرم
استاد عباس منش بارها و بارها تمرین الگو برداری از افراد موفق رو توی موضوعات مختلف در دوره های مختلف گفتن و من هربار پشت گوش مینداختم و این بار برای من تلنگری بود
که جدی تر به این تمرین نگاه کنم و انجامش بدم در موضوعات مختلف( روابط عاطفی، سلامتی، ثروت و…)
و من اینجا مینویسم و به خودم قول میدم
برای عمل به این تمرین.
بریم سراغ ذهنیت فقیر
ذهنیت فقیر
واااای من چه چیز های درونم کشف کردم
اینکه من همیشه نگرانم
نگران پول نداشتن
نگران پول کم آوردن
تموم شدنش
اینا همه باورهای فقیر هست دیگه….
اصلا مهم نیست ک من چه قدر درآمد دارم
یا درحال حاضر چه قدر پول دارم ، داستان اینه که من همیشه نگرانِ آیندم و باور کمبود دارم
بحث ثروت و استقلال مالی فکر کنم یک بحث چالش برانگیز برای تمام دوستان باشه، چون ذهن ما از قدیم با ورودی ها و باورهای کمبود پر شده که مثل سیمان به ذهن ما چسبیده و یک انرژی و جهاد اکبر میخواد برای کندن اون سیمان ها با الگو های ثروتمند و باورهای فراوانی.
من خودم زمان هایی که تمرکزی روی باور فراوانی کار میکردم، درآمدهای پیش بینی نشده ای برام ایجاد میشد، اما پایدار نشد چون من نتونستم تو اون ثبات فرکانسی بمونم.
من از دوره 12 قدم نتایج مالی فوقالعاده ای گرفتم . خونمون از یه خونه 130 متری به یه سه خوابه 200 متری با طراحی و ساخت دلخواه خودمون تبدیل شد. ماشین مون به ماشین شاسی بلند تبدیل شد.
درآمد همسرم با کار کمتر چندین برابر شد و میانگین درآمد ماهیانه مون چندین برابر شد… کلی از چک ها و قسط هامون تموم شد و چیزی به صاف شدن از بدیهی نمونده.
ولی من همیشه درآمد روزانه و پایدار و تصاعدی و میخواستم که هنوز اونطوری که راضی کننده ام باشه نشده. دوست دارم مهاجرت کنم و این برنامه ها در لیست کارهام هست که انشاالله محقق شدن میام و در این سایت بهشتی حک کنم…
آه استاد استاد چه قدر هم جهت با سوالات من مطلب می گذاری وچه قدر مثال هایی که از زندگیتون می زنید آشناست در زندگی من
این پیشرفتی که با این دوره خانه تکانی ذهن شروع کردم عالیه .خانم شایسته عزیز سپاسگذارم از شما وچه قدر خوشحالم وممنونم از خودم که این دوره را پی گیری کردم روزگاری را یادم هست قبل از آگاهی ( کلا زندگی من به دو مرحله تقسیم شده قبل از آگاهی از قانون خدا وجهان وبعد از آگاهی از قانون)که وارد بورس شدم والبته به خاطر کمال گرایی که در وجودم بود مرحله مرحله جلو رفتم وارد آموزش شدم کلاس های خود بورس را شرکت کردم ومدرک گرفتم وبایه سرمایه کم شروع کردم اما ذهن فقیر اون روزها نمی گذاشت لذت ببرم از اون پولها اما به خاطر منضبط بودن وقدم به قدم جلو رفتن عجول نبودن ضرر نکردم اما طول کشید تا آگاه شوم ویاد بگیرم لذت ببرم از هرچه دارم .
ویادم هست روزگاری قبل آگاهی را که چون خیاط بودم بدون استثنا در هر مجلس ومراسم ومهمانی یک مدل لباس داشتم اوایل لذت می بردم که این توانایی دارم واز تعریف تمجید اطرافیان لذت می بردم اما کم کم متوجه شدم که درگیر این لباس جدید پوشیدن شدم تا می گفتم فلان مراسم یا فلان مهمونی هست ذهن من درگیر می شد چه مدل وطرح ورنگی متاسب اون مهمونی هست وچه جنس پارچه از کجا بخرم و..
یکجا ِاستوپ کردم وبه خودم گفتم بسه دیگه تو دیگه ازاین لباس جدید به روز پوشیدن لذت نمی بری وخیلی وقت منو می گیره نه 0وحالا می فهم اون چه حسی بوده وچه قدر این حس خوب بود حس سیر شدن از اون روز تاحالا هرلباسی که حس خوب به من میده می پوشم یه پالتو دارم که الان حدود ده سال دارم وزمستان ها می پوشم اینقدر جنس ودوخت راحت وگرم بودنش را دوست دارم که نمی تونم توصیفش کنم .مادرم هم دراین رابطه گفته بهم: الهه نه به اون روزت که هر روزیه مدل لباس داشتی نه حالا که …
ومن میدونم که سیر شدم ودیگه نیازی نیست برخلاف باور عموم که میگن توخیاطی باید هر روز یه تیپ لباس داشته باشی تا مشتری داشته باشه ، من بدون این کار همین الانم مشتری هام برای عید نوروز نوبت می گیرند وچند وقت هستکه مشتری های عالی دارم .نوبت هام از ماها قبل پر هست وخیلی هاشون بدون اینکه من به زبان بیارم خودش موقع نوبت گرفتن مبلغی به عنوان پیش پرداخت می پردازنند واین درحالیه که من تویه شهر بزرگ کار نمی کنم مزون من توی یه روستای منطقه محروم برزاوند ارستان هست وهمه ی دوستان خیاطم با تعجب می پرسند اونجا مشتری داری؟ ومن با لبخند می گم خدای روزدهنده مورچه در دل بیابان خدای روزی دهنده ی منه اگه روزی یه مورچه تو بیایان خشک را جور میکنه حتما من اشرف مخلوقات را هم ساپورت میکنه. واز اینکه( دوران بعد آگاهی) از اصفهان که یه شهر بزرگه به یه روستای خوش وآب وهوا با مردم عالی مهاجرت کردم خیلی خوشحالم هر روز طلوع را از کوهای سر به فلک کشیده نگاه می کنم که چه طور خورشید روی درختان وباغها می تابد مخصوصا الان که تابلو خدا پر از رنگهای پاییزی شده، وبا انرژی مشغول کار میشم با مردم عالی که وقتی تو کوچه وخیابون راه میرم دست بلند می کنند و سلام می کنندوغروب واقعا عالیست تابلویی را که رنگ سرخ ونارنجی راتبدیل می کند به صورتی وخاکستری گاهی حس می کنم خدا همه را فقط برای من آفریده آه خدای پاییز رنگینکمونی ممنون از این همه زیبایی ممنون از این آرامش
درود بر استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
من هم از دسته کسانی هستم که هیچ وقت نتونستم پولی را پسانداز کنم و برای خودم ملکی بخرم. فکر میکنم که نه، یقین دارم که دلیلش همون باورهای محدود کنندهی من نسبت به ثروت است.
با اینکه پیش دیگران شعارش را میدم که دیگه ثروت یک پدیدهی ذهنی است. ولی، خودم از درون کاستیهایی بسیار دارم و خیلی باید روی خودم کار کنم. البته که دورهی روانشناسی ثروت سه را تهیه کردهام و دارم کار میکنم ولی خیلی زوده که بخوام بگم به جایی رسیدم در این مورد.
آره، منم وقتی پولی دارم، نمیدونم که چطوری زیادی کنم و یا اینکه پسانداز کنم؟ که همش همون نگرش فقیرانه است. در عین حال که شعار ثروت را میدم ولی، سه چهار تا از لامپهای اتاق پذیرایی خونه سوختن ولی میترسم که برای تعویضشون پول خرج کنم. میترسم که کم بیارم. ولی تی از اتاقها بیرون میام، زود لامپها را خاموش میکنم به این بهانه که اسراف نشه ولی اصل ماجرا اینکه نمیخواهم پول برق زیاد بشه. این در حالی است که، در بسیاری از جاها، پول را بسیار بیشتر از اینها هدر میدم. این همش دلیلش اینه که خودم را شایسته و ارزشمند داشتن ثروت و خرج کردن نمیبینم و حتا فکر این را نمیکنم که آقا جون تو را خدای یگانه به این دنیا آورده و تو ( خودم) باید ازش توقع بسیار داشته باشی و هر روز هم باید ازش بیشتر از روز پیش بخوای!!!
خدایا پروردگارا مرا ببخش که اینجور فقیرانه فکر میکنم. من باید و باید ازت بسیار بسیار بخواهم و انتظار داشته باشم که مرا به سوی ثروتهای روزافزون خودت هدایت کنی!!!
برای همهی شما عزیزان همراهم و شما استاد بزرگوارم و بانو شایستهی عزیز و همهی دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش ثروتهای روزافزون الهی را خواهانم!!!
سپاسگذارم خداوند هستم که درمدار آگاهی های ناب این فایل قرار گرفتم.
چقدر موضوع مهمی رو اشاره کردین استاد عزیزم
مهم نیست چقدر پول داری یا پول میسازی
اگر ذهنیت فقیری داشته باشی نمیتوانی ازون پول استفاده کنی.
توی اطرافیانم اشخاص زیادی رو میبینم که با وجود درآمد زیاد ولی هیچ لذتی نمیبرند از زندگی و دارایی شون.
چون همش ذهن شون روی کمبود هست و ذهنیت فقیر دارن.
خودم طراح لباس هستم.
13 سالم بود توی آموزشگاه یاد گرفتم توی کشور خودم.
تقربیا از سن 16 ساله گی شروع به انجام طراحی لباس و آموزش دادن این هنر کردم.
با وجودیکه پول زیادی میساختم با اون سن کمم و با شرایط خاص و محدودیت های که کشور ما واسه خانم ها داشت ولی خدارا شکر من درآمد خوبی داشتم.
ولی اصلا روش استفاده و لذت بردن از این پول ساختنم رو بلد نبودم. اصلا نه این پول رو واسه خودم خرج میکردم و نه پسانداز میکردم .درآمد داشتم ولی پول نداشتم.
یعنی راه ورود پول به زندگیم معلوم بود ولی راه خروجش مشخص نبود.
من مدت ها این روند رو ادامه میدادم.
تقریبا چند سال قبل توی یه شرایطی قرار گرفتم بخاطر مهاجرت مون شدیدا نیاز به پول داشتم.
وقتی نشستم با خودم فکر کردم تقریبا 10 سال میشود که من شاغل هستم و پول میسازم ولی الان نمیتونم این مسله ام رو حل کنم.
اونجا بود که یه تلنگری خوردم و با خودم فکر کردم ک مشکل کجاست و راه حلش چیست.
مدت ها دنبال حل این مسله ام بودم تا اینکه با سایت استاد عزیزم آشنا شدم.
تقریبا. بیشتر از یک سال میشه که عضو سایت هستم و خدارا شکررر میکنم درکنار این که ریشه ای مشکلم رو پیدا کردم تا حدودی توانستم این مسله رو رفع کنم.
و مدتی میشه خدارا شکرررر درکنار اینکه هزینه ی غیر مترقبه نداشتم یه مقدار پول هم دارم.
چون این موضوع پاشنه ی آشیل من هست تا آخر عمرم باید. روش کار کنم.
استاد عزیز قبلا از شما فایلی دیده بودم که میگفتین وقتی انسان از چیزی سیر میشه راحت میتونه بگذره ازش . تنها راه گذر از ثروت، رسیدن به ثروت است
وقتی الگوی من در زندگیم شدین زندگی برای من تغییر کرد ، خواسته هایی توی دلم شکل گرفتن که تا قبل این 4سال اصلا فکر کردنشونم برام سخت بود و باور نکردنی . وقتی میدیدم فردی با این انرژی با این ثروت با این همه اتفاقات خوب توی زندگیش به چنین جایگاهی رسیده و خوشبختی رو به چشم خودم میدیدم ، اونوقت دیوار سیمانی باورهام توی ذهنم کم کم شکسته میشد . الان که این متن رو مینویسم توی مسیر تهران برای سفارت رفتن برای کشور فنلاند هستم . مهاجرتی که بعد الگویی که دیدم میشود منم میتوانم باورش درونم شکل گرفت . کنارم همسفر و همدمی هست که بهم بهترین احساس رابطه عاطفی خوب داده . ازینکه استاد توی این 4سال تونستم از تک تک روزهام خوشبختی رو تجربه کنم خوشحالم ، و از شما تشکر میکنم و از خدا ممنونم بخاطر اینکه وقتی روزی تسلیمش شدم چنین ترکیبی از زندگیمو برام پیش برد . منی که تا قبل 4سال ناشکری میکردم و گلایه میکردم و خدارو مقصر شرایطم میدونستم حالا که آگاه شدم دیدم خدا چقدر منو دوست داشت که چنین کارهایی برام انجام داد وقتی گفتم خدا من تسلیمم به هرچیزی که از تو بهم برسه .
قبل این 4سال زندگی من روزها و شبهاش قسمت عمدش فقط به بطالت میرفت ، هرچند زندگی میکردیم ولی با باورهای سخت کمبود و تکرار پول جمع کردن و حسرت یک مسافرت خوب . ولی زندگی این 4ساله من بهم فهماند که زندگی چقدر میتونه لذت بخش باشه و چقدر انسان میتونه خوشبخت باشه .
تنها گوش کردن فایلها بسنده نیستند برای تغییر بلکه مهمترین کاریکه میشود کرد عمل کردن به دانسته هاست ، اینکه استاد میگه درست اما این وظیفه ماست که عمل کنیم به آنچه که میشنویم.
به به چی احساس خوب است که سپاسگذار باشیم و قلبا از خداوند تشکر بابت اینهمه زیبایی و نعمتهای قشنگ ، اینکه این را گفتم یعنی عملی کردم دگه همه ما میدانیم که سپاسگذاری چه نعمت بزرگ است
تاثیر عوامل بیرونی در زنده گی ما صفر است. حالا عوامل بیرونی شامل سن ، جنسیت ، قدو چهره و خلاصه هر آنچیز بیرون از درون ما شامل عوامل بیرونی است..
اگر کسی میخواهد موفق شود نیاز به عوامل بیرونی نیست
فقط چیزیکه مهم است بخاطر ثروتمند شدن ذهن ثروتمند است ، خوب دگه باور کمبود باعث منع ورود نعمتها به زنده گی ما میشود.
مسیر نادرست دوام ندارد بلکه به یک مدتی است اما نه برای همیشه . و صدها مثال هم داریم
کسانیکه به گفته استاد آمپولی پولدار شدن و بعد از چند مدت کوتاه مثل پوقانه ترکیدن و رفتن .
هزینه هایتان را مدیریت کنید و منطقی رفتار کنید یعنی زیاد خرچ های الکی نکنیم .
خلاصه خودمانی کردن ممنوع ، یک توازن درست بین خرچ و مصرف .
تنها راه گذر از ثروت، رسیدن به ثروت است . یعنی هر چقدر که از رسیدن ما به ثروت میگذرد دیگر به بسیار راحتی ازش میگذریم نه اینکه ثروت بی ارزش است برعکس ثروتمند شدن معنوی ترین کار است .
استاد جان از وقتی شروع کردم که این فایلو گوش بدم همزمان با صبحونه خوردنم بود ولی الان ساعت 9 ونیمه از بس این فایل منو برد تو گذشته فکر باور کمبود فکر وابستگی به همسر فکر نداشتن احساس لیاقت وعزت نفس فکر بلد نبودن زندگی کردن چون فکر میکردم دیگه چون ازدواج کردم همسرم خدای روی زمین منه وهر چی بگه درسته.
درسته که ته دلم نمیتونست قبول کنه وهمیشه یه جنگ ومبارزه داشتم تو قلب وذهنم برای پذیرش ولی. نمیدونستم درستش چیه چکار باید بکنم همش این باور اشتباه رو داشتم که اگه میخوام ادم خوبی باشم نباید کسی ازم ناراحت بشه اگه خودم ناراحت بشم اشکال نداره همسرمم ادم خوبیه ولی اونم تو این جامعه نااگاه بزرگ شده با همین باورهای اشتباه با انکه من خیلی اهل مطالعه بودم ولی کاملا میتونم بگم زندگی کردنو بلد نبودم وبا انکه همدیگرو خیلی دوست داشتیم همیشه زندگی بحث وجدل بود
استاد این جملتون که گفتین من با پولام میتونستم اون موقع زمین بخرم .یاد خودم افتادم که منم اون موقع سالن داشتم بادرامد خوب وهمسرمم کارمند شرکت نفت بود ولی راضی بودیم به خونه سازمانی تنگ وکوچیک هرچند من هیچ وقت تو خونه به این کوچیکی زندگی نکرده بودم میدونید چی بود الان فهمیدم همون باورای اشتباه که ما شانس اوردیم شرکت بهمون خونه داده ونمیدونستیم این یه گردابیه که ظاهرش قشنگه وخودمونو گول میزنیم ودلیلشم این بود که همسرم چون میدید من در امد دارم بیشتر درامد خودشو به خواهر برادراش میداد. اخه اونا عادت کرده بودن با پول خودشون کیف میکردن واگه چیزی میخواستن بخرن یا جایی برن یا خرج دکتر ودرمان کنند خیلی راحت ازهمسرم میگرفتن واین بنده خدا هم که دل ساده ومهربونی داشت فکر میکرد وظیفشه پس برادری یعنی چی وازاین حرفها همونطور که تو دوره احساس لیاقت گفتین فکر میکرد میتونه همه رو راضی کنه احساس گناه نداشته باشه ولی ای دل غافل که هنوز به نفر اخر نرسیده باز از اول شروع میشد واین دور پایانی نداشت.اگرم اعتراض میکردم میگفت پول خودمه خودم زحمت میکشم دوست دارم بدم خونوادم از اونورم به من میگفت اگه کار میکنی از حق وساعت زندگی منه اونم متعلق به منه .هر چی میخوای برو بخر مگه جلو دستتو گرفتم واین باعث میشد البته الان بهش رسیدم
بجای اینکه بریم خونه زمین ماشین بخریم به همون پراید راضی باشیم ومنم لج میکردم وچون همش تو سالن کار میکردم وتفریحی نداشتم اخر ماه میرفتیم بندرو همشو لباس وخوراکی وچیزهای الکی میخریدیم یکی دوبار میپوشیدم بعد میزاشتمشون بیرون فقط دلم خنک میشد که خودم خرجشون کردم.
الان بعد این فایل خیلی چیزها برام روشن شد .نا اگاهیهامون وبلد نبودن راه درست زندگی .
مافکر میکنیم دوتا جوون باهم یه زندگی تشکیل میدن دیگه تموم .با ازدواج تمام راهای درست زندگی رو یاد میگیره تازه بچه دار هم میشن اونم تواین دور بد وزجر اور قرار میدن خدا را شکر الان جوونا توسن مثلا20 ازدواج نمیکنند وخیلی هم دانا واگاه تر از قبل شدن.
استاد اینا روگفتم چون دوست دارم واقعیتو بگم مثل خودتون شاید به درد کسی بخوره دوست ندارم سربسته حرف بزنم .وقصد بدی گفتن همسرمو نداشتم فقط میخواستم بگم ایناهنوزم تو جامعه هست فت فراوون واگه من به لطف خدا ویاری شما تغییر نکرده بودم هنوز درگیر خانواده من خانواده تو بودم وزندگیمون با تمام عشقی که بهم داشتیم وداریم یه جهنم یه میدون جنگ بود واستاد قبل از اشنایی با شما دیگه کم اورده بودم چون ادم سرو زبون داری نبودم بلد نبودم از حق خودم دفاع کنم خودم هم خودمو عذاب میدادم تا بحثی میشد تو سرو سینه خودم میزدم واواخر دیگه افسردگی شدید گرفته بودم دنیا برام قفس شده بود میگفتم من قفس طلایی نمیخوام وتمام مشکلات از داخل خودم بود ولی بیرون وبقیه رومقصر میدونستم ولی خبر خوب استاد جان الان دیگه کاری به هیچ کس ندارم سرم تو کار خودمه حرص هیچ چیزو هیچ کسو نمی خورم وتونستم به ارزوم که سالها دوست داشتم ازته دل بخندم رسیدم میخندم قهقهه میزنم تازه همسرم قربون صدقه خنده هام میره نمی زاره دست به سیاه سفید بزنم میگه همین که هستی پیشم کافیه تو بشین پیشم من کارها رو انجام میدم نه اینکه اون بد بودا ایراد از من بود اون از اولشم دوست داشت حامی خوبی باشه ولی من دوست دارم مستقل باشم ومثل قبل که سر کار میره پشت سرش اشک نمیریزم تازه اون هفته که نیست نهایت استفاده رو میکنم سایت سایت فایل کامنت مراقبه با خدا تنها شدن ولذت ولذت وارامش .
بعضی وقتها بهم میگه نیستم راحتی منم باخنده میگم ای راحتم نمیدونی چه لذتی میبرم اونم میگه میدونم همش با عباسمنش وقران وزبان کیف میکنی.
راحت از حقم دفاع میکنم بدون بحث وهیچ حرف بی حسابی رو نمیپذیرم .
استاد تو فیلمی شنیدم میگفت هر مردی دور خودش یه دایره میکشه یکی فقط خودش یکی همسرو فرزنداشم میاره توش یکی کمی بزرگتره پدر مادر وخواهر برادراشومیاره ولیییی یکی خیلی خیلی بیشتر ودایرش بزرگتره وافراد خیلی بیشتری روحمایت میکند دفاع میکنه ازشون اگاهی میده بهشون وازتمام خودش براشون میزاره واون افراد خیلی کمن.استاد این جمله روکه میشنیدم فقط شما جلو چشم بودین که با تمام وجود سعی میکنید راه درست زندگی رو به ما یاد بدین با تمام مثالهایی که خیلیا نمیگن ولی شما بخاطر اینکه برا ما جابیفته میگین وما روهل میدین به جلو به پیشرفت .
استاد جان فکر کردین اگه شما تومسیر زندگی ما نه فقط بگم من نبودین چه زندگی زهر ماری داشتم درصورتیکه همه جا وانمود میکردم خوشبختم شاید حتی تا حالا خودمو ااز بین برده بودم وزنده نبودم چون از داخل منفجر شده بودم.
الانم از خودم خیلی انتظار دارم ولی میگم خدارا شکر تا این حد هم تونستم خدا راهها رو باز میکنه من که تمام تلاشمو میکنم بازم بهتر وبهتر میشه .
همیشه به خدا میگم خدارا شکر که هستی وخدایی وتو خدای منی ومن بنده توام نه هیچ کس دیگه.
الانم میگم استاد ومریم جان خداراشکر که هستید ومن شاگرد شمایم .زنده وپایدار باشید.
چون میدونم همون خدام منو سمت شما هدایت کرد تا به خودش وارامش وزیبایی زندگی برسم دوستتون دارم بینهایت همیشه باشید وبدرخشید تا دلها وخونه های ما از نور خدایی شما روشن بشه.
خداروشکر بابت گوش دادن به این فایل و اینکه الان دارم کامنت مینویسم
خدایا شکرت دارم دو تا چالش بزرگ را مدیریت کنم و الان حال بهتری دارم
بعضی از کارا که استاد میگن را من تا حد زیادی انجام میدم مثلا قرض نمیگیرم وام نمیگیرم قرض نمیدم حرص نمیزنم اما با این وجود نتایج چندانی نگرفتم که میدونم دلیلش دو عامله یکی اینکه من هنوز کار مورد علاقم نمیدونم چیه و الان کاری را که انجام میدم فقط بخاطر داشتن ورودی مالی هست دوم اینکه باورهام درباره پول اشکالات زیادی داره بخصوص چون کارم مورد علاقم نیست نمیدونم چطوری براش باور بسازم که درآمدم زیاد بشه از دوستان عزیز میخام منو راهنمایی کنند در این زمینه
خدایا شکرت که حال روحیم الان خوبه
خدایا منو آسان کن برای آسانی ها خدایا من هیچی نمیدونم تو بگو من چیکار کنم تو راه نشونم بده تو هدایتم کن دستاتو برام بفرست ادماتو برام بفرست و منو از این چالش بسلامت عبور بده
خداروشکر بابت گوش دادن به این فایل و اینکه الان دارم کامنت مینویسم
هدایا شکرت دارم دو تا چالش بزرگ را مدیریت کنم و الان حال بهتری دارم
بعضی از کارا که استاد میگن را من تا حد زیادی انجام میدم مثلا قرض نمیکیرم وام نمیگیرم فرض نمیدم حرص نمیزنم اما با این وجود نتایج چندانی نگرفتم که میدونم دلیلش دو عامله یکی اینکه من هنوز کار مورد علاقم نمیدونم چیه و الان کاری را که انجام میدم فقط بخاطر داشتن ورودی مالی هست دوم اینکه باورهام درباره پول اشکالات زیادی داره بخصوص چون کارم مورد علاقم نیست نمیدونم چطوری براش باور بسازم که درآمدم زیاد بشه از دوستان عزیز میخام منو راهنمایی کنند در این زمینه
خدایا شکرت که حال روحیم الان خوبه
خدایا منو آسان کن برای آسانی ها خدایا من هیچی نمیدونم تو بگو من چیکار کنم تو راه نشونم بده تو هدایتم کن دستاتو برام بفرست ادماتو برام بفرست و منو از این چالش بسلامت عبور بده
گام 22 خانه تکانی ذهن
من آرام آرام قدم هارو برمیدارم و تو آرام آرام مسیر رو روشن تر میکنی، من شکرگزارتم معبودم.
من شکرگزار این دوره هستم
یکی از بهترین دوره های زندگیم هست و دونه دونه این فایل ها یه نور روشن میکنه برای ادامه مسیرم
استاد عباس منش بارها و بارها تمرین الگو برداری از افراد موفق رو توی موضوعات مختلف در دوره های مختلف گفتن و من هربار پشت گوش مینداختم و این بار برای من تلنگری بود
که جدی تر به این تمرین نگاه کنم و انجامش بدم در موضوعات مختلف( روابط عاطفی، سلامتی، ثروت و…)
و من اینجا مینویسم و به خودم قول میدم
برای عمل به این تمرین.
بریم سراغ ذهنیت فقیر
ذهنیت فقیر
واااای من چه چیز های درونم کشف کردم
اینکه من همیشه نگرانم
نگران پول نداشتن
نگران پول کم آوردن
تموم شدنش
اینا همه باورهای فقیر هست دیگه….
اصلا مهم نیست ک من چه قدر درآمد دارم
یا درحال حاضر چه قدر پول دارم ، داستان اینه که من همیشه نگرانِ آیندم و باور کمبود دارم
میخوام بشینم باورهای فقیرم رو پیدا کنم!!!
و باورهای ثروت ساز جایگزین کنم
باورهای فراوانی
و در آخر جمله ی طلایی این فایل
ثروت باید به من خدمت کنه
24 آبان 1403
بنام رب رزاق و هدایت گر من
سلام و درود به استاد عزیزم و خانم شایسته گرامی ️
سلام و درود به خانواده صمیمی و بزرگ عباس منش ️
بحث ثروت و استقلال مالی فکر کنم یک بحث چالش برانگیز برای تمام دوستان باشه، چون ذهن ما از قدیم با ورودی ها و باورهای کمبود پر شده که مثل سیمان به ذهن ما چسبیده و یک انرژی و جهاد اکبر میخواد برای کندن اون سیمان ها با الگو های ثروتمند و باورهای فراوانی.
من خودم زمان هایی که تمرکزی روی باور فراوانی کار میکردم، درآمدهای پیش بینی نشده ای برام ایجاد میشد، اما پایدار نشد چون من نتونستم تو اون ثبات فرکانسی بمونم.
من از دوره 12 قدم نتایج مالی فوقالعاده ای گرفتم . خونمون از یه خونه 130 متری به یه سه خوابه 200 متری با طراحی و ساخت دلخواه خودمون تبدیل شد. ماشین مون به ماشین شاسی بلند تبدیل شد.
درآمد همسرم با کار کمتر چندین برابر شد و میانگین درآمد ماهیانه مون چندین برابر شد… کلی از چک ها و قسط هامون تموم شد و چیزی به صاف شدن از بدیهی نمونده.
ولی من همیشه درآمد روزانه و پایدار و تصاعدی و میخواستم که هنوز اونطوری که راضی کننده ام باشه نشده. دوست دارم مهاجرت کنم و این برنامه ها در لیست کارهام هست که انشاالله محقق شدن میام و در این سایت بهشتی حک کنم…
بهترین هارو برای همه آرزو دارم…
در پناه رب رزاق و هدایت و هدایت گر
آه استاد استاد چه قدر هم جهت با سوالات من مطلب می گذاری وچه قدر مثال هایی که از زندگیتون می زنید آشناست در زندگی من
این پیشرفتی که با این دوره خانه تکانی ذهن شروع کردم عالیه .خانم شایسته عزیز سپاسگذارم از شما وچه قدر خوشحالم وممنونم از خودم که این دوره را پی گیری کردم روزگاری را یادم هست قبل از آگاهی ( کلا زندگی من به دو مرحله تقسیم شده قبل از آگاهی از قانون خدا وجهان وبعد از آگاهی از قانون)که وارد بورس شدم والبته به خاطر کمال گرایی که در وجودم بود مرحله مرحله جلو رفتم وارد آموزش شدم کلاس های خود بورس را شرکت کردم ومدرک گرفتم وبایه سرمایه کم شروع کردم اما ذهن فقیر اون روزها نمی گذاشت لذت ببرم از اون پولها اما به خاطر منضبط بودن وقدم به قدم جلو رفتن عجول نبودن ضرر نکردم اما طول کشید تا آگاه شوم ویاد بگیرم لذت ببرم از هرچه دارم .
ویادم هست روزگاری قبل آگاهی را که چون خیاط بودم بدون استثنا در هر مجلس ومراسم ومهمانی یک مدل لباس داشتم اوایل لذت می بردم که این توانایی دارم واز تعریف تمجید اطرافیان لذت می بردم اما کم کم متوجه شدم که درگیر این لباس جدید پوشیدن شدم تا می گفتم فلان مراسم یا فلان مهمونی هست ذهن من درگیر می شد چه مدل وطرح ورنگی متاسب اون مهمونی هست وچه جنس پارچه از کجا بخرم و..
یکجا ِاستوپ کردم وبه خودم گفتم بسه دیگه تو دیگه ازاین لباس جدید به روز پوشیدن لذت نمی بری وخیلی وقت منو می گیره نه 0وحالا می فهم اون چه حسی بوده وچه قدر این حس خوب بود حس سیر شدن از اون روز تاحالا هرلباسی که حس خوب به من میده می پوشم یه پالتو دارم که الان حدود ده سال دارم وزمستان ها می پوشم اینقدر جنس ودوخت راحت وگرم بودنش را دوست دارم که نمی تونم توصیفش کنم .مادرم هم دراین رابطه گفته بهم: الهه نه به اون روزت که هر روزیه مدل لباس داشتی نه حالا که …
ومن میدونم که سیر شدم ودیگه نیازی نیست برخلاف باور عموم که میگن توخیاطی باید هر روز یه تیپ لباس داشته باشی تا مشتری داشته باشه ، من بدون این کار همین الانم مشتری هام برای عید نوروز نوبت می گیرند وچند وقت هستکه مشتری های عالی دارم .نوبت هام از ماها قبل پر هست وخیلی هاشون بدون اینکه من به زبان بیارم خودش موقع نوبت گرفتن مبلغی به عنوان پیش پرداخت می پردازنند واین درحالیه که من تویه شهر بزرگ کار نمی کنم مزون من توی یه روستای منطقه محروم برزاوند ارستان هست وهمه ی دوستان خیاطم با تعجب می پرسند اونجا مشتری داری؟ ومن با لبخند می گم خدای روزدهنده مورچه در دل بیابان خدای روزی دهنده ی منه اگه روزی یه مورچه تو بیایان خشک را جور میکنه حتما من اشرف مخلوقات را هم ساپورت میکنه. واز اینکه( دوران بعد آگاهی) از اصفهان که یه شهر بزرگه به یه روستای خوش وآب وهوا با مردم عالی مهاجرت کردم خیلی خوشحالم هر روز طلوع را از کوهای سر به فلک کشیده نگاه می کنم که چه طور خورشید روی درختان وباغها می تابد مخصوصا الان که تابلو خدا پر از رنگهای پاییزی شده، وبا انرژی مشغول کار میشم با مردم عالی که وقتی تو کوچه وخیابون راه میرم دست بلند می کنند و سلام می کنندوغروب واقعا عالیست تابلویی را که رنگ سرخ ونارنجی راتبدیل می کند به صورتی وخاکستری گاهی حس می کنم خدا همه را فقط برای من آفریده آه خدای پاییز رنگینکمونی ممنون از این همه زیبایی ممنون از این آرامش
امیدوارم آرامش مهمان همیشگی قلبتون باشه
درود بر استاد بزرگوارم جناب عباسمنش گرامی و بانو شایستهی عزیز و یکایک شما همفرکانسیهای گلم
من هم از دسته کسانی هستم که هیچ وقت نتونستم پولی را پسانداز کنم و برای خودم ملکی بخرم. فکر میکنم که نه، یقین دارم که دلیلش همون باورهای محدود کنندهی من نسبت به ثروت است.
با اینکه پیش دیگران شعارش را میدم که دیگه ثروت یک پدیدهی ذهنی است. ولی، خودم از درون کاستیهایی بسیار دارم و خیلی باید روی خودم کار کنم. البته که دورهی روانشناسی ثروت سه را تهیه کردهام و دارم کار میکنم ولی خیلی زوده که بخوام بگم به جایی رسیدم در این مورد.
آره، منم وقتی پولی دارم، نمیدونم که چطوری زیادی کنم و یا اینکه پسانداز کنم؟ که همش همون نگرش فقیرانه است. در عین حال که شعار ثروت را میدم ولی، سه چهار تا از لامپهای اتاق پذیرایی خونه سوختن ولی میترسم که برای تعویضشون پول خرج کنم. میترسم که کم بیارم. ولی تی از اتاقها بیرون میام، زود لامپها را خاموش میکنم به این بهانه که اسراف نشه ولی اصل ماجرا اینکه نمیخواهم پول برق زیاد بشه. این در حالی است که، در بسیاری از جاها، پول را بسیار بیشتر از اینها هدر میدم. این همش دلیلش اینه که خودم را شایسته و ارزشمند داشتن ثروت و خرج کردن نمیبینم و حتا فکر این را نمیکنم که آقا جون تو را خدای یگانه به این دنیا آورده و تو ( خودم) باید ازش توقع بسیار داشته باشی و هر روز هم باید ازش بیشتر از روز پیش بخوای!!!
خدایا پروردگارا مرا ببخش که اینجور فقیرانه فکر میکنم. من باید و باید ازت بسیار بسیار بخواهم و انتظار داشته باشم که مرا به سوی ثروتهای روزافزون خودت هدایت کنی!!!
برای همهی شما عزیزان همراهم و شما استاد بزرگوارم و بانو شایستهی عزیز و همهی دستاندرکاران سایت الهی عباسمنش ثروتهای روزافزون الهی را خواهانم!!!
ارادتمند شما
بنام پروردگار زیبایی هاااا
سلام به تمام عزیزان که عاشقانه 22 گام جلو اومدن.
گام 22 | فرایند تغیر باورها
سپاسگذارم خداوند هستم که درمدار آگاهی های ناب این فایل قرار گرفتم.
چقدر موضوع مهمی رو اشاره کردین استاد عزیزم
مهم نیست چقدر پول داری یا پول میسازی
اگر ذهنیت فقیری داشته باشی نمیتوانی ازون پول استفاده کنی.
توی اطرافیانم اشخاص زیادی رو میبینم که با وجود درآمد زیاد ولی هیچ لذتی نمیبرند از زندگی و دارایی شون.
چون همش ذهن شون روی کمبود هست و ذهنیت فقیر دارن.
خودم طراح لباس هستم.
13 سالم بود توی آموزشگاه یاد گرفتم توی کشور خودم.
تقربیا از سن 16 ساله گی شروع به انجام طراحی لباس و آموزش دادن این هنر کردم.
با وجودیکه پول زیادی میساختم با اون سن کمم و با شرایط خاص و محدودیت های که کشور ما واسه خانم ها داشت ولی خدارا شکر من درآمد خوبی داشتم.
ولی اصلا روش استفاده و لذت بردن از این پول ساختنم رو بلد نبودم. اصلا نه این پول رو واسه خودم خرج میکردم و نه پسانداز میکردم .درآمد داشتم ولی پول نداشتم.
یعنی راه ورود پول به زندگیم معلوم بود ولی راه خروجش مشخص نبود.
من مدت ها این روند رو ادامه میدادم.
تقریبا چند سال قبل توی یه شرایطی قرار گرفتم بخاطر مهاجرت مون شدیدا نیاز به پول داشتم.
وقتی نشستم با خودم فکر کردم تقریبا 10 سال میشود که من شاغل هستم و پول میسازم ولی الان نمیتونم این مسله ام رو حل کنم.
اونجا بود که یه تلنگری خوردم و با خودم فکر کردم ک مشکل کجاست و راه حلش چیست.
مدت ها دنبال حل این مسله ام بودم تا اینکه با سایت استاد عزیزم آشنا شدم.
تقریبا. بیشتر از یک سال میشه که عضو سایت هستم و خدارا شکررر میکنم درکنار این که ریشه ای مشکلم رو پیدا کردم تا حدودی توانستم این مسله رو رفع کنم.
و مدتی میشه خدارا شکرررر درکنار اینکه هزینه ی غیر مترقبه نداشتم یه مقدار پول هم دارم.
چون این موضوع پاشنه ی آشیل من هست تا آخر عمرم باید. روش کار کنم.
خدایا هزاران بار سپاسگذارم بابت همه چی.….
درپناه خدا باشید!
به نام خدا
استاد عزیز قبلا از شما فایلی دیده بودم که میگفتین وقتی انسان از چیزی سیر میشه راحت میتونه بگذره ازش . تنها راه گذر از ثروت، رسیدن به ثروت است
وقتی الگوی من در زندگیم شدین زندگی برای من تغییر کرد ، خواسته هایی توی دلم شکل گرفتن که تا قبل این 4سال اصلا فکر کردنشونم برام سخت بود و باور نکردنی . وقتی میدیدم فردی با این انرژی با این ثروت با این همه اتفاقات خوب توی زندگیش به چنین جایگاهی رسیده و خوشبختی رو به چشم خودم میدیدم ، اونوقت دیوار سیمانی باورهام توی ذهنم کم کم شکسته میشد . الان که این متن رو مینویسم توی مسیر تهران برای سفارت رفتن برای کشور فنلاند هستم . مهاجرتی که بعد الگویی که دیدم میشود منم میتوانم باورش درونم شکل گرفت . کنارم همسفر و همدمی هست که بهم بهترین احساس رابطه عاطفی خوب داده . ازینکه استاد توی این 4سال تونستم از تک تک روزهام خوشبختی رو تجربه کنم خوشحالم ، و از شما تشکر میکنم و از خدا ممنونم بخاطر اینکه وقتی روزی تسلیمش شدم چنین ترکیبی از زندگیمو برام پیش برد . منی که تا قبل 4سال ناشکری میکردم و گلایه میکردم و خدارو مقصر شرایطم میدونستم حالا که آگاه شدم دیدم خدا چقدر منو دوست داشت که چنین کارهایی برام انجام داد وقتی گفتم خدا من تسلیمم به هرچیزی که از تو بهم برسه .
قبل این 4سال زندگی من روزها و شبهاش قسمت عمدش فقط به بطالت میرفت ، هرچند زندگی میکردیم ولی با باورهای سخت کمبود و تکرار پول جمع کردن و حسرت یک مسافرت خوب . ولی زندگی این 4ساله من بهم فهماند که زندگی چقدر میتونه لذت بخش باشه و چقدر انسان میتونه خوشبخت باشه .
بنام خدایی مهربان
سلام به استاد عزیزم و همه دوستان خوبم
گام 22 از آگاهی های ناب پروژه خانه تکانی ذهن
تنها گوش کردن فایلها بسنده نیستند برای تغییر بلکه مهمترین کاریکه میشود کرد عمل کردن به دانسته هاست ، اینکه استاد میگه درست اما این وظیفه ماست که عمل کنیم به آنچه که میشنویم.
به به چی احساس خوب است که سپاسگذار باشیم و قلبا از خداوند تشکر بابت اینهمه زیبایی و نعمتهای قشنگ ، اینکه این را گفتم یعنی عملی کردم دگه همه ما میدانیم که سپاسگذاری چه نعمت بزرگ است
تاثیر عوامل بیرونی در زنده گی ما صفر است. حالا عوامل بیرونی شامل سن ، جنسیت ، قدو چهره و خلاصه هر آنچیز بیرون از درون ما شامل عوامل بیرونی است..
اگر کسی میخواهد موفق شود نیاز به عوامل بیرونی نیست
فقط چیزیکه مهم است بخاطر ثروتمند شدن ذهن ثروتمند است ، خوب دگه باور کمبود باعث منع ورود نعمتها به زنده گی ما میشود.
مسیر نادرست دوام ندارد بلکه به یک مدتی است اما نه برای همیشه . و صدها مثال هم داریم
کسانیکه به گفته استاد آمپولی پولدار شدن و بعد از چند مدت کوتاه مثل پوقانه ترکیدن و رفتن .
هزینه هایتان را مدیریت کنید و منطقی رفتار کنید یعنی زیاد خرچ های الکی نکنیم .
خلاصه خودمانی کردن ممنوع ، یک توازن درست بین خرچ و مصرف .
تنها راه گذر از ثروت، رسیدن به ثروت است . یعنی هر چقدر که از رسیدن ما به ثروت میگذرد دیگر به بسیار راحتی ازش میگذریم نه اینکه ثروت بی ارزش است برعکس ثروتمند شدن معنوی ترین کار است .
خدایا شکرت بخاطر اینهمه آگاهی که در این فایل بود
خدا نگهدارتان
سلام خدمت استاد عزیز ومریم جانم
وهمه همخانواده ایهام
استاد جان از وقتی شروع کردم که این فایلو گوش بدم همزمان با صبحونه خوردنم بود ولی الان ساعت 9 ونیمه از بس این فایل منو برد تو گذشته فکر باور کمبود فکر وابستگی به همسر فکر نداشتن احساس لیاقت وعزت نفس فکر بلد نبودن زندگی کردن چون فکر میکردم دیگه چون ازدواج کردم همسرم خدای روی زمین منه وهر چی بگه درسته.
درسته که ته دلم نمیتونست قبول کنه وهمیشه یه جنگ ومبارزه داشتم تو قلب وذهنم برای پذیرش ولی. نمیدونستم درستش چیه چکار باید بکنم همش این باور اشتباه رو داشتم که اگه میخوام ادم خوبی باشم نباید کسی ازم ناراحت بشه اگه خودم ناراحت بشم اشکال نداره همسرمم ادم خوبیه ولی اونم تو این جامعه نااگاه بزرگ شده با همین باورهای اشتباه با انکه من خیلی اهل مطالعه بودم ولی کاملا میتونم بگم زندگی کردنو بلد نبودم وبا انکه همدیگرو خیلی دوست داشتیم همیشه زندگی بحث وجدل بود
استاد این جملتون که گفتین من با پولام میتونستم اون موقع زمین بخرم .یاد خودم افتادم که منم اون موقع سالن داشتم بادرامد خوب وهمسرمم کارمند شرکت نفت بود ولی راضی بودیم به خونه سازمانی تنگ وکوچیک هرچند من هیچ وقت تو خونه به این کوچیکی زندگی نکرده بودم میدونید چی بود الان فهمیدم همون باورای اشتباه که ما شانس اوردیم شرکت بهمون خونه داده ونمیدونستیم این یه گردابیه که ظاهرش قشنگه وخودمونو گول میزنیم ودلیلشم این بود که همسرم چون میدید من در امد دارم بیشتر درامد خودشو به خواهر برادراش میداد. اخه اونا عادت کرده بودن با پول خودشون کیف میکردن واگه چیزی میخواستن بخرن یا جایی برن یا خرج دکتر ودرمان کنند خیلی راحت ازهمسرم میگرفتن واین بنده خدا هم که دل ساده ومهربونی داشت فکر میکرد وظیفشه پس برادری یعنی چی وازاین حرفها همونطور که تو دوره احساس لیاقت گفتین فکر میکرد میتونه همه رو راضی کنه احساس گناه نداشته باشه ولی ای دل غافل که هنوز به نفر اخر نرسیده باز از اول شروع میشد واین دور پایانی نداشت.اگرم اعتراض میکردم میگفت پول خودمه خودم زحمت میکشم دوست دارم بدم خونوادم از اونورم به من میگفت اگه کار میکنی از حق وساعت زندگی منه اونم متعلق به منه .هر چی میخوای برو بخر مگه جلو دستتو گرفتم واین باعث میشد البته الان بهش رسیدم
بجای اینکه بریم خونه زمین ماشین بخریم به همون پراید راضی باشیم ومنم لج میکردم وچون همش تو سالن کار میکردم وتفریحی نداشتم اخر ماه میرفتیم بندرو همشو لباس وخوراکی وچیزهای الکی میخریدیم یکی دوبار میپوشیدم بعد میزاشتمشون بیرون فقط دلم خنک میشد که خودم خرجشون کردم.
الان بعد این فایل خیلی چیزها برام روشن شد .نا اگاهیهامون وبلد نبودن راه درست زندگی .
مافکر میکنیم دوتا جوون باهم یه زندگی تشکیل میدن دیگه تموم .با ازدواج تمام راهای درست زندگی رو یاد میگیره تازه بچه دار هم میشن اونم تواین دور بد وزجر اور قرار میدن خدا را شکر الان جوونا توسن مثلا20 ازدواج نمیکنند وخیلی هم دانا واگاه تر از قبل شدن.
استاد اینا روگفتم چون دوست دارم واقعیتو بگم مثل خودتون شاید به درد کسی بخوره دوست ندارم سربسته حرف بزنم .وقصد بدی گفتن همسرمو نداشتم فقط میخواستم بگم ایناهنوزم تو جامعه هست فت فراوون واگه من به لطف خدا ویاری شما تغییر نکرده بودم هنوز درگیر خانواده من خانواده تو بودم وزندگیمون با تمام عشقی که بهم داشتیم وداریم یه جهنم یه میدون جنگ بود واستاد قبل از اشنایی با شما دیگه کم اورده بودم چون ادم سرو زبون داری نبودم بلد نبودم از حق خودم دفاع کنم خودم هم خودمو عذاب میدادم تا بحثی میشد تو سرو سینه خودم میزدم واواخر دیگه افسردگی شدید گرفته بودم دنیا برام قفس شده بود میگفتم من قفس طلایی نمیخوام وتمام مشکلات از داخل خودم بود ولی بیرون وبقیه رومقصر میدونستم ولی خبر خوب استاد جان الان دیگه کاری به هیچ کس ندارم سرم تو کار خودمه حرص هیچ چیزو هیچ کسو نمی خورم وتونستم به ارزوم که سالها دوست داشتم ازته دل بخندم رسیدم میخندم قهقهه میزنم تازه همسرم قربون صدقه خنده هام میره نمی زاره دست به سیاه سفید بزنم میگه همین که هستی پیشم کافیه تو بشین پیشم من کارها رو انجام میدم نه اینکه اون بد بودا ایراد از من بود اون از اولشم دوست داشت حامی خوبی باشه ولی من دوست دارم مستقل باشم ومثل قبل که سر کار میره پشت سرش اشک نمیریزم تازه اون هفته که نیست نهایت استفاده رو میکنم سایت سایت فایل کامنت مراقبه با خدا تنها شدن ولذت ولذت وارامش .
بعضی وقتها بهم میگه نیستم راحتی منم باخنده میگم ای راحتم نمیدونی چه لذتی میبرم اونم میگه میدونم همش با عباسمنش وقران وزبان کیف میکنی.
راحت از حقم دفاع میکنم بدون بحث وهیچ حرف بی حسابی رو نمیپذیرم .
استاد تو فیلمی شنیدم میگفت هر مردی دور خودش یه دایره میکشه یکی فقط خودش یکی همسرو فرزنداشم میاره توش یکی کمی بزرگتره پدر مادر وخواهر برادراشومیاره ولیییی یکی خیلی خیلی بیشتر ودایرش بزرگتره وافراد خیلی بیشتری روحمایت میکند دفاع میکنه ازشون اگاهی میده بهشون وازتمام خودش براشون میزاره واون افراد خیلی کمن.استاد این جمله روکه میشنیدم فقط شما جلو چشم بودین که با تمام وجود سعی میکنید راه درست زندگی رو به ما یاد بدین با تمام مثالهایی که خیلیا نمیگن ولی شما بخاطر اینکه برا ما جابیفته میگین وما روهل میدین به جلو به پیشرفت .
استاد جان فکر کردین اگه شما تومسیر زندگی ما نه فقط بگم من نبودین چه زندگی زهر ماری داشتم درصورتیکه همه جا وانمود میکردم خوشبختم شاید حتی تا حالا خودمو ااز بین برده بودم وزنده نبودم چون از داخل منفجر شده بودم.
الانم از خودم خیلی انتظار دارم ولی میگم خدارا شکر تا این حد هم تونستم خدا راهها رو باز میکنه من که تمام تلاشمو میکنم بازم بهتر وبهتر میشه .
همیشه به خدا میگم خدارا شکر که هستی وخدایی وتو خدای منی ومن بنده توام نه هیچ کس دیگه.
الانم میگم استاد ومریم جان خداراشکر که هستید ومن شاگرد شمایم .زنده وپایدار باشید.
چون میدونم همون خدام منو سمت شما هدایت کرد تا به خودش وارامش وزیبایی زندگی برسم دوستتون دارم بینهایت همیشه باشید وبدرخشید تا دلها وخونه های ما از نور خدایی شما روشن بشه.
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان
گام22
خداروشکر بابت گوش دادن به این فایل و اینکه الان دارم کامنت مینویسم
خدایا شکرت دارم دو تا چالش بزرگ را مدیریت کنم و الان حال بهتری دارم
بعضی از کارا که استاد میگن را من تا حد زیادی انجام میدم مثلا قرض نمیگیرم وام نمیگیرم قرض نمیدم حرص نمیزنم اما با این وجود نتایج چندانی نگرفتم که میدونم دلیلش دو عامله یکی اینکه من هنوز کار مورد علاقم نمیدونم چیه و الان کاری را که انجام میدم فقط بخاطر داشتن ورودی مالی هست دوم اینکه باورهام درباره پول اشکالات زیادی داره بخصوص چون کارم مورد علاقم نیست نمیدونم چطوری براش باور بسازم که درآمدم زیاد بشه از دوستان عزیز میخام منو راهنمایی کنند در این زمینه
خدایا شکرت که حال روحیم الان خوبه
خدایا منو آسان کن برای آسانی ها خدایا من هیچی نمیدونم تو بگو من چیکار کنم تو راه نشونم بده تو هدایتم کن دستاتو برام بفرست ادماتو برام بفرست و منو از این چالش بسلامت عبور بده
خدایا من به هر خیری که برام بفرستی محتاجم
در پناه خدا
سلام خدمت استاد عزیز و همه دوستان
گام22
خداروشکر بابت گوش دادن به این فایل و اینکه الان دارم کامنت مینویسم
هدایا شکرت دارم دو تا چالش بزرگ را مدیریت کنم و الان حال بهتری دارم
بعضی از کارا که استاد میگن را من تا حد زیادی انجام میدم مثلا قرض نمیکیرم وام نمیگیرم فرض نمیدم حرص نمیزنم اما با این وجود نتایج چندانی نگرفتم که میدونم دلیلش دو عامله یکی اینکه من هنوز کار مورد علاقم نمیدونم چیه و الان کاری را که انجام میدم فقط بخاطر داشتن ورودی مالی هست دوم اینکه باورهام درباره پول اشکالات زیادی داره بخصوص چون کارم مورد علاقم نیست نمیدونم چطوری براش باور بسازم که درآمدم زیاد بشه از دوستان عزیز میخام منو راهنمایی کنند در این زمینه
خدایا شکرت که حال روحیم الان خوبه
خدایا منو آسان کن برای آسانی ها خدایا من هیچی نمیدونم تو بگو من چیکار کنم تو راه نشونم بده تو هدایتم کن دستاتو برام بفرست ادماتو برام بفرست و منو از این چالش بسلامت عبور بده
خدایا من به هر خیری که برام بفرستی محتاجم