live | انتخاب شغل از زاویه "باور به فراوانی و احساس لیاقت" - صفحه 14
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/07/abasmanesh-20.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-14 01:35:252024-11-08 05:00:36live | انتخاب شغل از زاویه “باور به فراوانی و احساس لیاقت”شاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
گام 19
سلام استاد عزیزم
سلام خانم شایسته عزیز
یادمه اوایلی که کار شخصی خودمو میخواستم راه اندازی کنم به چندین کار علاقه داشتم و نمیدونستم به کدام یکی از آنها واقعا علاقمندی بیشتری دارم، یکی یکی کارها را بر حسب شرایط و موقعیت مالی که داشتم شروع کردم و دیدم نه عشق واقعی من اینها نیست ،تا اینکه رسیدم به آن کاری که واقعا علاقه داشتم، کارمو شروع کردم ،الهامات میرسید و درها باز میشد با اینکه اوایل از تولیداتم فروش نداشتم اما از جاهای مختلف ورودی مالی داشتم، تا اینکه چند روز پیش متوجه شدم توی کارم دارم استپ میکنم از خداوند هدایت خواستم خیلی ایرادها و ترمزهامو نوشتم دیشب یک سفارش گرفتم و امروز هم این فایل استاد کلی باورای خوبی بهم داد ،این فایل را واقعا هدیه ای از طرف خداوند به خودم میدونم .
به نام الله یکتای بی همتا
جلسه نوزدهم خانه تکانی ذهن
سلام وصد سلام بر صورت تک تک عزیزان دل ورهروان مسیر حقیقت امید وارم گلهای زیبا وقرمز وسفید صورتتون با شبنمهای صبحگاهی که مثل مروارید غلطان هستند شمارونوازش بدن و درکنار ساحلی زیبا با صدای امواج دریا با پاهای برهنه برروی شن های خیس ساحل قدم بردارید ونسیم لطیف صبحگاهی راباتمام وجود احساس کنید
من امروز پشت سیستم کامپیوترم نشستم ودارم این دیدگاهم رو مینویسم وخیلی خوشحال وراضی هستم از کاری که دارم زیرا هرچقدر زمان ببره ازم احساس خستگی ودل تنگی نمی کنم چون ازش لذت میبرم کاری که عاشقش باشی تفریحت هست لذت هست عشق هست واین بهترین نعمت برای هرکسی هست که ازشغل وکارش راضیه هم کار می کنی وپول میسازی هم گذشت زمان رو نمی فهمی وهم به اهداف وخواسته هایت نزدیک ونزدیک تر میشی وهرروز یک چیز جدید یاد می گیری وازاین یادگیری مداوم تجربه وتخصصت بیشتر میشه ارزشمند تر میشی احاس ارزشمندی باعث بالا رفتن اعتماد به نفست هم میشه ومیدونی کاری انجام میدی که به خیلی ها کمک میکنه این حال واحساس این روزهای من توی کارم هستش قبلا کارهایی روانجام دادم که مثل یک زندانی مجبور که سرقت برای امار دادن وارد جایی بشم و ازم بیگاری بکشن وبالاجبار منتظر تمام شدن وقت بیگاریم بشم تا برم روی یه تختوابی ازچوب دراز بکشم تا بدن خرد وخسته ام رو کمی ازدردهایی که به زور تحمل کرده التیام بدم این زمانی بود که کارمند بودم وسروقت پشت میز می نشستم وفقط می نوشتم وبعضی کارهای بایگانی روانجام می دادم و از کله سحر می رفتم سر جاده تا سوار سرویس بشم توسرما وگرما وتابرمیگشتم به خونه افتاب غروب کرده بود چون مسیر خونه تا محل کارم خیلی دور بود اینقدرخشته بودم که حتی با جوراب می خوابیدم وحتی میل به خوردن شام نداشتم چون غدام شده بود فست فود که همین معهدهام رونابود کرد این کاری بود که به توصبه دیگران رفتم وعلارغم میل باتنی من بود چون دیگران قول داده بودند که یک نیروی کار به اونجا معرفی می کنند ومن هم هرچی گفتم مناسب من نیست ومن برای خودم هدف وبرنامه دارم ازاونجایی که خانوده ام بودند و من هم نمی تونستم روی حرفشون حرف بزنم بااکراه رفتم سر کار وتایکسال به زور دوام اوردم ولی بعد ازیک سال دیگه هیچ انگیزه ای برای اهدافی که قبلا داشتم رودیگه نداشتم وافسرده ودل مرده شده بودم تا اینکه ازدواج کردم واین هم بعدا برام کابوسی بزرگترشد چرا که بدون انگیزه بودم مغزم درست کارنمی کرد شور وذوقم رفته بود مثل کسی که توی خونه یک کتاب خونه منظم ومرتب داشته باکتابهای عالی وقفسه های مرتب با برچسب وفهرست مخصوص به هرفایل وردیف ونام ونشان و یه هو کسی بیاد وکل کتابخونه ات روخراب کنه وکل کتابها ومنابع علمیت رومثل تلی ازخاک برروی هم بریزه وتو حالا توی این وضعیت نیازداشته باشی به یک کتاب ومنبع دسترسی داشته باشی حالا چطورباید اون کتاب مورد نظرت روپیدا کنی ویا اصلا ازکجا بدونی چه کتابی داشتی تا نسبت به نیازت بری سراغ کتاب که دراون لحظه بهش نیازداری من اون موقع چنین وضعی داشتم تااینکه به قول استاد شروع کردم به علاقه ام وعشقم فکرکردن وبه کاری دست زدم که عاشقش بودم براتون توقدم های قبلی داستانم رو گفتم بگردین پیدا میکنین اگه ازاولین جلسه وقدمم پیگیری کنید که ازکجا وچه جوری شد به کاری دست زدم که همه کارشناسها برای انجام دادن وتحویل دادنش نظرمنفی داشتن ومیگفتن طبق زمان بندی ماغیر ممکن هست اما من باعشق شروع کرده بودم وبرای پول هم نبود تونستم انجامش بدم چون با عشق بود برای عشق بود اینقدرطاقت وصبروحوصله ام بالا رفته بود که بعضی ازدوستانی که قول همکاری بامن روداده بودند وسط راه خسته شدند ورفتند اما من چیزی به نام خستگی وناراحتی وسختی رو نمی شناختم انگاربه یک منبع قدرت خیلی قوی وصل بودم که من روشاداب وسرزنده نگاه داشته بود
درطی مسیر زندگیم کم کم شغلی برای درامدم انتخاب کردم که دوستش داشتم وخوب پیش می رفت اما درمیانه راه به اسرار همسرم وبرای رضایت پدر همسرم که همسرم من روتحت فشارقرارداد که من فقط به خاطر همسرم که خیلی به پدرش وابسته بود ومورد احترام من هم بود زیر اسرارو پا فشاری همسرم مجبورشدم کارم روعوض کنم که دوباره وارد چرخه ای ازمشکلات وبدهکاری وهرچه که نباید شود شد وازمسیر اصلی خارج شدم و میان زمین واسمان رها بودم تا اینکه بعد ازمدتها که ازسایت دورشده بودم به سایت برگشتم وتصمیم جدی گرفتم تا درمسیر عشقم قدم بردارم وهم اکنون درمسیرسبز موفقیت وعشق هستم ودرکنارشماعزیزان دل واستاد ویارهمراهش خانم شایسته عزیز این تجربه عملی من ازاین مسیر هدایت استاد ونتیجه اش که داغ داغ هست من برای اینده ام یک شرکت بین المللی درزمینه برنامه نویسی طراحی کردم که طی مدت زمان 5 سال زمان نیازداره وتخصص که من اکنون توی سال اول اون هستم ودومین ماه ازشروع کارم که همون طور که استاد فرمودند سخت نگیرید ازهمون جایی که هستید شروع کنید وبا همون منابعی که دارید قرض وام اینها رودنبالش نرید البته من بستر کارم روحدود یک سال پیش برنامه اش روداشتم وعملا دفترکارم روماده کرده بودم باهمون مکانی که داشتم اما با ترسهایی که به مرور زمان درمن ایجاد شده بود ودروجودم رخنه کرده بود وازارم میداد ونمی زاشت شروع کنم یک سال زمان برد تا باهمین ترسها ی واحی سروکله میزدم تا اینکه تصمیم قظعی گرفتم شروع کنم وچند وقتی بود که شروع کرده بودم اما باز دودل بودم تااینکه توی سایت درقسمت من رابه نشانه ایم هدایت کن سرزدم که من روبه دوره قدمهای خانه تکانی ذهن هدایت کرد ودرمسیرم مصمم شدم وخدایا شکر این قدمها من رودوباره زنده کرد وتولدی دوباره پیدا کردم تونستم یه کارمند برای خودم بطور نیمه وقت بگیرم وکارم خوش بختانه جا افتاد ه وکارمندم قرار هست بطور تام وقت کارکنه تا من بتونم توی یک قسمت دیگه ازکار م متمرکز بشم ووقت ازاد تری برای اجرای ایدهایم درمسیر همین کارم وقت بزارم وخوشبختانه روی تخصصم بیشتر کارکنم به امید موفقیت برای تک تک تمام عزیزان به یاری ((الله )) با شرکت بین المللی ام برای خدمت به جامعه بشری برای زندگی بهتر شاد تر وباثبات تر ومرفه تر برای همه شما انشالله با شما ازنزدیک دیدارخواهم کرد اگرتاان زمان درمدارهم بودیم
سلام استادجان
استاد جوری ک من درس گرفتم از قرض دادن
و پول دادن ب یه عامل بیرونی و اون پول بسازه
یادم نمیرهو تا این حد فرکانس بی ارزشی فرستادم
و خیلی اذیت شدم و بدجور چک ولقتا خوردم ک
یه درسی بزرگی بود تو این سن و تااخر عمر یادم
نمیره و دیگه بعد از این تجربه یکی دوبار بازهم
دوستان پیشنهاد دادن و راحت گفتم نه و تمامش
کردم وقتی ک تو ذهنم این باور قوی شد دیگ
کسی نیومد پیشنهاد بده
سلام
خداروشکربهخاطرامروزپرازانرژی
همه مردم فکر میکنندشغلکهپولمیسازهمنم اینو
فکر میکردم که ولی به هرکاری علاقه داشته باشی
دراز مدت همموندگارههمخیلیجوابمیده استامیگه
تواینهمهاملا کزدنروستای ماهم همونجوره
بلای100تااملاکدارهومنازوقتیاستادگفتباورو
علاقهبههرکاریجوابگو هست من برای خودم
تحقیقشروعکردم حواسم بود توحرحرفهایخیلی
ها دیدیورشکست میشن یا پیشرفت نداشتن من
خودم اینشغلاولشروعکردم سال96بودمن شروع
کردمتا4سالیکمپیشرفتمیکردم وبازبرمیگشتم
وسال400بااستاداشناشدمورویباورمکارکردمعمل
کردم به حرفهای استانهدورهایخریدمنهکارزیادی
فقط فایلهای رایگان دانلود میکردم وتاغروب
گوش میکردم یادمیکیازفایلها میگفت چرخ زندگیرونمیشهمنیهگاریپرسنگسربلندیمیکشیدم
وقتی یکمعملکردمبهحرفهایاستاکمکم زنگیمرون شد
وتوسالاولسرمایهکه باهاش کار میکردم چهار برابر
رشد کرد و اتفاقهای افتادکهمن پیشرفتمبیشترشد
یکی ازدرخواستهااینبودکه 500میلیونداشتهباشم
شغلدیگه مدیریتمیکنماینحرفچندبارتوذهنمگذشت
چند ماه بعد یکی از فامیلهام500میلیونپولاوردپیشمنگفتمیخوامبزارمبانکمنبهشپیشنهاددادمگفتمبیاسرمایه
از شما کار ازمننصفنصفکارکنیم وشروعکردیم خوبم پیشرفتهاینهارو گفتم که قانونواقعاعملمیکنه
من که هرچی خواستم بهش رسیدم
واگر کمکسریدارم کمکاریارمنهست خداروشکرتواینچندسالهپیشرفتچشمگیریکردم
فقط بخاینوعملکنین همهچیز درست میشه خدا
همهراههارو نشون میده
سپاسفراوان از استا
سلام دوستان عزیزم
گام نوزدهم
با شنیدن فایل امروز تصمیم گرفتم به دوستانی که فقط دارن گوش میدم و عمل نمی کنن بگم آقا یا رشد و پیشرفت میکنید یا نابود میشید
اینو در جایگاه کسی و در حالی میگم که شنیدم و عکس اون عمل کردم و نتیجه هم مشخصه
دارم به سختی هر چه تمام خودمو کنترل میکنم و حفظ میکنم امروز هم یکی از سخت ترین روز های زندگیم بود
خیلی از مطالبی که الآن متوجهش شدم رو قبلاً نشنیده بودم باوجود اینکه چند بار این فایل رو قبلاً گوش داده بودم
آقا اینکه من پولمو بدم به یکی که برام سود بسازه درست ترین راه برای نابودی قدرت خلق کنندگی و عزت نفس و… است
اگه سود بدهند یا ندهند در هر دو صورت من نابود شدم چون با اینکار تمام استعدادها و توانمندیهایم را دو دستی ریختم تو فاضلاب رفت
مشکل از اونجایی شروع شد که من دنبال پول درآوردن بودم از هر جایی ، به جای اینکه دنبال عشق و علاقه م باشم و ایمان داشته باشم که پول هم بعدش میاد همین منو با سر انداخت تو چاه فاضلابی که همش التماس به این طلبکار و اون یکی بانک که قسطاش عقب افتاده و…
تا وقتی عبرت نگیریم از سرنوشت دیگران ، تا وقتی که میشنویم و به دیگران میگوییم و عمل نمیکنیم ما محکوم به تجربه کردن و شکستیم
اونجایی که میدونی طبق قانون عمل نمیکنی و داری سر خودتو شیره میمالی ، اسمشو نذار ایده و الهام و سخن خداوند (اینو به خودم میگم)
یک لحظه اگه ترمز رو بکشیم و از دیدگاه خداوند نگاه کنیم خودمون میفهمیم که الان داریم به الهامات عمل میکنیم یا دچار حرص و طمع شدیم
دنبال راه ساده بودن خوبه اما مگه هر راه ساده ای درسته؟
جالبه که استاد پرفروش ترین محصول سایتش رو برمیداره فقط به این دلیل که میبینه اون عشقش نیست
خدا به جان و مالت برکت بده استاد جان که اینقدر حرف و عملت یکیه
بنام خالق مهربان
سلام و عرض ادب و احترام خدمت تمامی دوستان و کاربران گرامی و استاد عزیز
گام نوزدهم
سپاسگزار خداوندی هستم که تا این لحظه لطف و محبتش را بیدریغ شامل حال من نموده و برای لذت و شادی بیشتر من از این زندگی ، از هیچ چیز کمکی فروگذار نیست.
بابت موضوع این جلسه که انتخاب شغل مورد علاقه است به لطف خدا من براحتی و زیبایی به شغل مورد علاقه ام هدایت شدم و در حال حاضر مشغول هستم.
اما نکته ای که شاید بهتره کمی روی اون تأمل کنم اینه که اوایل وقتی کامنت بچه ها رو میخوندم ، یا از صحبتهای استاد کلمه براحتی و زیبایی میشنیدم ، ذهنم مقاومت داشت و میگفت : چطوری ؟ مگه میشه
اینا خیلی پیاز داغش رو زیاد میکنم
این تفکر من باعث میشد که دیرتر نتیجه بگیرم و بیشتر سختی بکشم چون من مسیر رسیدن به خواسته هام که یکیش شغل مناسب و مورد علاقه و پولساز بود رو سخت و طاقت فرسا میدونستم و این طور باور کرده بودم.
موضوع دیگه این بود که من اصلا چیزی بنام تلاش ذهنی و تغییر باور رو نمی شناختم و دائم روی کارهای فیزیکی و عوامل بیرون از ذهن تمرکز داشتم.
اما از زمانی که این دو باور مخرب در فکر و ذهن من تغییر کرد و گفتم شاید این هم درست باشه و برای تغییرش حرکت کردم
بیشتر فایل های رایگان دیدم
بیشتر کامنت دوستان رو خوندیم
فایل محصولاتی که تهیه کرده بودم را بارها گوش دادم و تمریناتش رو در عین ناباروری انجام دادم
وقتی ایمانم رو حفظ کردم و سرم رو توی این کانال و اون سایت و اون سمینار و…. بیرون آوردم و کمتر عجله کردم و ادامه دادم ، کم کم از راههایی که به عقل جن هم نمیرسید ، پیام ها و هدایت های خدا رسید.
برای بیشتر شدن ایمان خودم و شما یکی از اون هدایت ها رو به اشتراک میگذارم.
من بعد از بازنشستگی بخاطر عدم آشنایی با قوانین و باورهای غلط ، از لحاظ مالی شرایط بسیار نامطلوبی داشتم بطوریکه عملاً یه ورشکسته کامل بودم.
از اونجا که شنیده بودم استاد میگفتن تحت هیچ شرایطی خودت رو بیکار نکن و حتما باید ورودی مالی داشته باشی
من با اون اوضاع جسمی و روحی روانی و شرایط سنی تصمیم گرفتم هر طور شده پول در بیارم اما نمیدانستم به چی علاقه دارم
برای همین باجناقم شاگرد میخواست و کارش نمای ساختمان بود ، وقتی شنیدم شاگرد لازم داره ، بدون درنگ ، رفتم و شروع بکار کردم.
روز چهارم پیام خدای از زبان یه نفر که پایین ساختمانی که من طبقه سوم اون مشغول بکار بودم بگوشم رسید.
او در حال صحبت تلفنی با برادرش بود تا اونو مجاب کنه بره پیش یه تعمیرکار موتور سیکلت قدیمی که شاگرد میخواست کار بکنه و برادرش مقاومت میکرد و حاضر نبود بره
همین جا بود که از اون بالا دویدم پایین موضوع رو دنبال کردم ، چون یه چیزی به دلم انداخت که مگه تو کار فنی دوست نداری
چرا وایسادی برو ببین داستان چیه
و به همین منوال هدایت ها یکی پی دیگری رسید و من با جرأت بیشتر عمل کردم تا امروز که من خودم با دو تا شاگرد توی مغازه ام در حال کار و لذت بردن از پول و درآمد و شغل مورد علاقه و عالیم هستم.
واقعا تحسینتون میکنم ، خیلی داستانتون الهام بخش بود امیدوارم بازم کامنتاتونو ببینم و از نتاایجتون لذت ببرم و باور بسازم ، افرین به این قدام و عمل و ایمانی که داشتید ، ان شاالله هر روزمون همینطور باشه و همیشه در حال قدم برداشتن در جهت رویاهامون باشیم،
تحسینتون میکنم که مثل خیلی ها در دوره ای از زندگی که اکثریت جامعه ما این باورو دارن که دیگه دیر شده
شما ذهنتون رو با افکار درست تغذیه کردی و الان داری در کار مورد علاقه ی خودت ثروت میسازی
افرین به شما
خداوند رو سپاسگزارم بخاطر هدایت به این کامنت زیبا و شما افراد زیبا در بهترین دانشگاه جهان
خدا قوت بر شما و تمامی دوستان
به نام خداوند هدایتگر مهربان
سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز
گام نوزدهم خانه تکانی ذهن
خدایا شکر ات که امروز هدایتم کردی به این فایل فوق العاده
هدف ما در زندگی لذت بردن و خوشبختی توی این دنیای فوق العاده است
پس باید لذت ببریم از شغلمون
خدایا شکر ات که اینقدر شغلم رو دوست دارم و عاشقانه در مسیر اهدافم قدم برمیدارم
هر روز تعطیل و غیر تعطیل کار میکنم و لذت میبرم و هر روز موفق تر میشم
هر روز مهارت هام رو افزایش میدم و باور های ثروت ساز رو درونم ایجاد میکنم
و نتیجه ی طبیعی این مسیر رسیدن به ثروت هست چون ثروت دنبال آدم هاییه که عاشقانه کار میکنن و لذت میبرن از زندگیشون
و ما به واسطه ی عشقمون داریم به جهان خدمت میکنیم
خدایا شکر ات بابت این آگاهی های فوق العاده
یاد گرفتم جوری زندگی کنم که اگر فردا نوبت رفتنم به دنیای بعدی بود راضی باشم از زندگیم و لذت برده باشم
باور مهمی که استاد فرمودن و باید همه ی ما با تمام وجود بشنویم و باور درونیمون باشه
پول همه جا هست خیلی هم زیاد هست در هر شغلی ، اما این پول ها برای افرادیه که عاشق اون مسیر هستن
خدایا شکر ات برای این جهان فوق العاده ات و قوانین بینظیرش
خدایا شکرت که هر لحظه من رو هدایت میکنی به ثروت ، نعمت ، سلامتی و زیبایی
خدایا شکر ات خدایا شکر ات خدایا شکر ات
بنام خدا
سلام استاد جانم
من چندساله توداروخونه کار میکردم دوماه پیش این ایمان درمن قوی شد یهو استعفا دادم گفتم دیگه نمیام والان دوماهه بیکارم نوشته بودم یه کار اداری ونزدیک به خونمون پبدابشه فوری جذبش کردم هم اداری بود هم نزدیک خونمون سه روز رفتم صاحب اونجا گفت باید سه چهارماه وقت بذاری یادبگیری بعد من باخودم گفتم چرا دارم وقتمو تلف میکنم وکارهایی که بهشون علاقه ندارم رو دارم بی انگیزه میرم و هیچ هدفی ندارم سه روز فقط رفتم اونم گفتم نمیام وتسویه کردم ناامید برگشتم خونه گفتم خدایاااا بهم بگو چیکار کنم چه کاری رو برم توهدایتم کن…رسیدم خونه اومدم تو سایت نشانه امو بزنم دیدم این فایل اومده رو سایت بعداز یکی دودقیقه مکث دانلودش کردم گفتم به موقش استاد این فایل وبرای من گذاشته
استاد میدونم باید اون کار مورد علاقمونو بریم چیزی که عاشقش هستیم وبادرست کردن باورها ثروت وارد زندگی ما میشود ولی نمیدونم چرا ناامید هستم اخه پول کلاس هایی که باید برم هم ندارم ولی گفتین از یه جایی باید شروع کنیم
استاد شما گفتین از دوره تندخوانی که یه گوشه ای از سایت بود ومیلیاردها پول ازش ساختین رو حذف کردین نخواستین تمرکزتون روش باشه ومیخواستین کار مورد علاقتون که تواین حوزه هست رو ادامه بدین و لذت ببرین این تفاوت بین شما وادم هایی که دنبال کاری میرن که پول داشته باشه فارغ ازاینکه بهش علاقه دارن یاندارن ولی یه ادمی میاد متفاوت فکر میکنه ومتفاوت نتیجه میگیره وجهان هم راهی نداره جز لذت وعشق بیشتری بهش بده چون دنبال لذت وعشق رفته استاد واقعا تحسینتون میکنم خیلی زیاد زمانی که تو 30تا کلاس تودانشگاه درمورد این قوانین توضیح میدادید وکلی بابچه ها تو بندرعباس صحبت میکردید همش هم رایگان بود این نشون میده که اون عشقه مهمه پول نتیجه طبیعیه لذت بردن از زندگیه
استاد گفتین کارمون عشقمون باشه وعشقمون کارمون باشه من واسه همین استعفا دادم از داروخونه بعداز چندسال چون دنبال علاقم هستم ولی نمیدونم به چی علاقه دارم همه دارن بهم پیشنهاد میدن فلان کار وفلان جابرو و…تودلم میگم میذارم خدا هدایتم کنه وعلاقمو پیدا کنم جوری که صبح بااشتیاق از خواب بیدار بشم وحتی صبح زود بیدار بشم و برم سراغش وانجامش بدم بدون اینکه خستگی رو بفهمم گشنگی رو بفهمم وکلی باذوق وسرخوشی انجامش بدم حتی اگه اولش کسی بابتش بهم پولی نده و من روانشناسی ثروت 1 که داداشم تهیش کرد روباورهای ثروتم کار میکنم پول هم میاد ونگران نیستم فقط میدونم همین چندروز هدایت میشم وبهم گفته میشه چه کاری رو دوس دارم که مهارتمو روش کار کنم که توش قوی بشم وهرروز یه ذره بهتر هرروز یه پله بالاتر وشک ندارم که این اتفاق میفته همانطوری که برای استاد افتاد چون همه ما از یه سیستم مغز داریم استفاده میکنیم ومنحصر به فردیم هرکسی به یه چیز علاقه داره و اون شغل های خاصی نیست که مارو ثروتمند میکنه بلکه باورهای درست ما رو به ثروت بی نهایت میرسونه
خدایاااا شکرت که تو این مسیرم به محض اینکه نجواها میان زود خودمو جمع میکنم و کار میکنم رو باورهای توحیدیم واحساسم عالی میشه کامنت ها رومیخونم ونتایج بچه ها دوباره انگیزه میگیرم واتفاقات خوب باز سروکلشون پیدا میشه خداروشکر
استاد سپاسگزارم که همیشه به موقع فایل میذارید عاشقتونمممممم
پروژه ی«خانه تکانی ذهن، گام به گام»
گام نوزدهم live | live |انتخاب شغل از زاویه “باور به فراوانی و احساس لیاقت”
به نام خداوندی که رحمتش همگان رو دربرگرفته و رحمت های خاص و ویژه ای داره برای کسانی که خاص و ویژه باورش میکنن سپاسگزارم
درود و وقت بخیر به استاد عباسمنش عزیزم و خانم شایسته نازنینم!!!!
با درود و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزانم که با حال خوب و ارسال ارتعاش احساس خوب و عالی در این سایت ملکوتی عزیزمون حضور دارند
خدا رو شکرت که امروز هم طبق تعهدم توانستم بیام و کامنتی بنویسم و روی خودم و افکارم بیشتر کار کنم خدایااا شکرت
هدف از زندگی ما لذت بردن از این جهان مادیع و خوشبختی است
من این جمله ی استاد رو در یک قسمت در نوت کیپ گوشیم ذخیره و سیو کردم تا همیشه آویزه ی گوشم کنم ..
همیشه این سوال رو از خودمون بپرسیم
آیا از این فرصتی که در این دنیا داشتم درست استفاده کردم یا نه ؟؟!
سوال فوق العاده تاثیر گذاری بود چون منو بفکر فرو برد .. و آلان که دارم می نویسم واقعا نمیدونم چی می خوام بنویسم و اصلا نمیدونم چه چیزی باید بنویسم ولی مطمعنم در طول مسیر نوشتنم بهم گفته میشه و بقول استاد عزیزم هدایت می شویم ..
الهی به امید تو
اگه بخوام به این سوال استاد پاسخ بدم باید بگم استاد جان…. از زمانی که یادم میاد و به روزمه ی گذشته ام توجه میکنم به خیلی چیزها و کارها علاقه داشتم و همیشه هم رفتم دنبالش و انجام هم دادم یعنی هم کار کردم و هم خیلی هنرها یاد گرفتم و هم همزمان آموزش دیدم و هم آموزش دادم و هم پول ساختم و هم همزمان درس هتلداری خواندم و البته هم خانهداری و همسرداری و فرزندانم را هم داشتم و باید به امور زندگیم هم رسیدگی می کردم ..
در مورد کار و حرفه و تعلیم و آموزش خیلی هنرها دارم خیلی کارها انجام دادم یعنی هیچوقت یادم نمیاد که بیکار بوده باشم … هیچوقت بلد نبودم بگم حوصله ام سر رفته !!!
یا مثل بعضی از افراد جامعه روز و شبم و به بطالت گذرونده باشم!!
همیشه و همیشه تمام وقتمو صرف خواندن و یاد گیری و تعلیم و آموزش بودم و همش دوست داشتم یاد بگیرم .. همش دوست داشتم کار کنم .. یعنی دوست داشتم همه چی بلد باشم .. خیلی خیلی پر انرژی بودم !!!!
البته چند تا شو نیمه کاره رها کردم مثلا به ساز ویلون خیلی علاقه داشتم حدودا خیلی مدت کوتاهی پیگیرش بودم مربی گرفتم و بهمراه مربیم رفتم ساز خریدم و بنا به دلایلی در یکسال و نیم سه تا استاد داشتم و یکی از یکی بهتر و بهتر !!!
آن زمان ها مربی رانندگی بودم و کلی شاگرد داشتم .. یعنی از صبح زود تا ساعت چهار پنج بعد ظهر مشغول تعلیم دادن بودم که باید اعتراف کنم که این حرفه رو خیلی خیلی دوست داشتم و همیشه با عشق انجام میدادم بهترین شاگردا رو داشتم و البته بهترین مربی نمونه هم بودم همیشه چه از طرف آموزشگاه و چه از طرف شاگردام مورد تشویق قرار می گرفتم . توی کارم قانون مند و جدی بودم ولی در عین حال گرم و صمیمی !!!…
یادمه همیشه با خنده و لبخند وارد محیط کارم میشدم .. خیلی خیلی شاداب و سرزنده بودم و همیشه هم مورد توجه واقع میشدم !!
چقدر جالبه برام !!! این که با نوشتن داره خیلی چیزا یادم میاد !!! چقدر خوبع که شروع به نوشتن کنیم!!! چون تمرکزمون بالاتر میره!!
خدا رو شکر با اینکه تا عصری سر کار بودم ولی هفته ای دو و یا سه روز هم بعد از اتمام کارم میرفتم برای آموزش ویلون و بقیه روزها هم بعد از تمام کارم در منزل تمرین می کردم اوایلش خیلی برام سخت بود ولی آن سختی برام خیلی لذت بخش بود خیلی دوسش داشتم تقریبا با تمرین مداوم و شناختن نت و حرکات دست و ضربه زدن پا و تطبیق این حرکات دست و پا و شنیدن صدای خاص نت و پشتکارم توانستم اولین آهنگ زیبای خواب های طلایی رو بنوازم !!!!
دوستان اگر این آهنگ رو سرچ کنید میبینید که چقدر زیباست و همچنین این آهنگ براتون آشناست!!!
یادش بخیر !!! یادمه چقدر ذوق می کردم .. چقدر خوشحال شده بودم که من بعد از آن همه تمرین بلاخره تونستم به جایی برسم که بلاخره توانستم یک آهنگی را بنوازم خلاصه بعدش چندتا آهنگ دیگری استادم با نت یادم داد که باید فقط روز و شب تمرین می کردم تا مسلط میشدم .. از آنجایی که قوانین رو نمیدونستم فکر می کردم من آنقدر توانا هستم که می توانم هر دو تا کار رو با هم انجام بدم .. ولی غافل از اینکه تمام انرژی من صرف شغلم و حرفه ام میشد و دیگه جونی نداشتم که انرژی روی یادگیری ساز مورد علاقه ام بذارم بخاطر همین بجای اینکه مقدار ساعات شغلی مو کم کنم تا فرصت بیشتری برای تمرین و تکرار این ساز مورد علاقه ام بذارم تمرکزم به این بود که بیشتر کار کنم تا پول کلاس هامو جور کنم و این تمرکز بر بیشتر کار کردن نه تنها سبب نشد که پول بیشتری برای هزینه ی کلاس هام جور کنم بلکه باعث شد که آن پول ها رو صرفه خسارت و ضرر و زیان های نامترقبه ای کنم که عملا منو از پول ساختن دورتر میکرد در نتیجه نتونستم هزینه های کلاسمو جور کنم و در نتیجه هی دورتر و دورتر و دورتر شدم در واقع درستش این بود که باید از ساعات کارم کم می کردم و به فکر اون عشق و علاقه ام میرفتم و اگر تمرکزمو فقط میزاشتم روی یادگیری ساز مورد علاقه ام مطمعنان هزینه ی کلاس هام هم جور میشد ولی افسوس آنقدر کوته فکر بودم و آنقدر باورهای توحیدیم ضعیف و زیر صفر بود که فکر می کردم من خودم باید یک تنه با اون شرایطم مبارزه کنم و بقول معروف با یک دست چندتا هندوانه بلند کنم !!! فکر می کردم از عهده ی همه ی کارها به تنهایی بر میام و اصلا نمیدونستم تقسیم کار با خدا چیه ؟؟؟؟ یا اصلا هدایت یعنی چی!?? اصلا این وسط خدا چی کاره است?
خلاصه کمک گرفتن از خداوند رو اصلا بلد نبودم !!!
دوستان عزیزم استاد کاملا درست میگن!! اینکه واقعا فکر بکنید چه چیزی رو بهش علاقه دارید حتی اگر چندین کار و هنر رو بهش علاقه دارید هیچ اشکالی ندارد فقط توی دل همه شون برید ولی بعدش از خداوند هدایت بطلبیم و بعدش آرام آرام عشق و علاقه تون رو پیدا میکنید و هدف تون مشخص میشه ولی من در آن دوران اصلا مسیرمو نمی شناختم .. اصلا به این قوانین آگاهی نداشتم و افکار درهم و برهمی داشتم و اصلا وقت و فرصتی برای تفکر نمیزاشتم همش عجله داشتم .. همش می خواستم همه ی کارهامو با هم انجام بدم .. خلاصه بقول قدیمی ها آدمهای همه کاره هیچکاره آند در واقع بدین معنی است که کارشون مشخص نیست .. البته خوبه آدم همه کار رو تا حدودی بلد باشه ولی در واقع باید یک هدف و یا یک شغل و یا یک کار رو خوب بلد باشه و در آن تخصص پیدا کنه!!..
خب از داستان مورد صحبت دور نشیم .. که داشتم در مورد عشق و علاقه میگفتم!!
در واقع من باید تمام وقت و انرژی مو صرف اون پناسیل و خواسته ی مورد علاقه ام میزاشتم و اگر انرژی و وقتمو برای آن کار مورد علاقه ام میزاشتم مطمعنان تا الان یک ویالونیست موفق و ثروتمندی هم میشدم !!
بقول استاد عزیزم شما دنبال عشق علاقه تون برید پول و ثروت هم لاجرمممم
بدنبال شما می آید
خدا رو شکر با نوشتن هدایت شدم به این قسمت از داستان زندگیم در اول نوشتن اصلا هیچ ایده ای نداشتم اصلا نمیدونستم چی باید بنویسم ولی وقتی اومدم شروع به نوشتن کردم خداوند خودش هدایتمان می کند و این همان جمله ی طلایی و کلیدی استاد است که می گوید همیشه توی دل کار برید بعدش هدایت می شوید و این جمله ی طلایی استاد رو من بارها و هزاران بار تجربه کردم برای همینه که از اولش نمیدونستم چی میخوام بنویسم ولی بلطف آموزه های استاد عزیزم از خداوند هدایت طلبیدم و توانستم این گام هم به گام های قبلی ام اضافه کنم و طبق تعهدم گام بعدی رو هم بردارم ..
و این داستان همچنان ادامه دارد!!!!
خدای مهربانم شکرت به من نعمت و قدرت شکرگزاری نعمتهای بیشمارت را عنایت کردی
من باید همیشه استادم رو الگو قرار بدم و این سوال رو از خودم بپرسم
خدایا چگونه میتوانم از این بهتر و بهتر شوم. و خودم را متعهد به نتیجه کنم و همانند استادانم با نتایجم صحبت کنم ؟
دوستون دارم یک عالمه
خدایا شکرت
لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ
شکر نعمت به جای آرید شما رو میافزایم
صَدَّقَ بِالْحُسْنَىٰ ، فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَىٰ
اگر خوبیها رو به خوبی تصدیق کنید ، ما هم شما رو آسون میکنم برای آسونیها
خدایاااا تنها فقط و فقط ترا می پرستم
و تنها فقط و فقط از تو یاری و هدایت می خواهم
IN GOD WE TRUST
ما به خداوند اعتماد داریم
IN GOD WE TRUST
بنام الله مهربانم
سلام به استادای جان و دوستای هم مدار
گام 19 خانه تکانی ذهن
شغل و سپاسگذاری
چند وقت پیش خونه یکی از خواهرام مهمانی رفت خودم و پسرم ،بحث پیش اومد که پسرخواهرم بیکاره علاقه نداره و فلان و بهمان. گفتم صاحبکارم دنبال شاگرد میگرده که ازاین ساعت تا ساعت بیاد شاگردی کنه گفت برو بهش بگو شاید بحرف تو کنه منم رفتم ولی نه که بگم تو بیا برو گفتم فلانی دنبال شاگرد میگرده کسی رو سراغ داری بیاد بره با 10 ت ،میدونین چی گفت :گفت اینکه برا بچه دبیرستانی خوبه خیلی کمه وفلان،گفتم شما چکار میکنی ،گفت هیچی من دارم فعلا باشگاه میرم !!
دورادور میدونستم اخلاقشو و رویه شو و چقدر ناراحت شدم و به حرف استاد بیشتر پی بردم که وقتی بی هدف زندگی میکنی و روزا رو میگذرونی و مثل کسی که میشینه تا ی کیسه پول از آسمون بیفته پایین اون بره خرج کنه
اینکه یباره کارخوب بیاد براش درآمد خوب بیاد براش و اینکه نخواد تکاملشو طی کنه ،مطمئنن ضربه شو میخوره
و وقتی اومدم و به خواهرم گفتم ،گفتن بهش میگفتی تو اول همینو دربیار و بعد بگو کمه ، منم فقط نگاهشون کردم ودیدم ادامه اش بی فایده است و هرچی هم بگم تفاوتی ایجاد نمیکنه.
و اونجا بود که خداروشکر کردم که از قعر منجلابها به لطف خدا اومدم بیرون و هدایتم کرد به سمت شما که بدونم و ببینم که راه و مسیر درست چیه و چیکار باید بکنم و خوشحالم که تو این سایتم و هر روز زمانم رو اینجا با لذت میگذرونم
و سپاسگذاری شده جز زندگیم
بهتریم بهترینها رو برا تک تکمون ارزومندم
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده.