live | دلیل دلسردی در مسیر و حلّ ریشه این مسئله

سرفصل آموزش های این فایل:

  • چه نوع نگاهی نتیجه می سازد و چه نوع نگاهی دلیل می سازد برای دلسردی بیشتر؛
  • ریشه دلسردی، عجله برای زودتر رسیدن به نتایج بزرگی است که فاصله فرکانسی بسیاری با آنها داریم؛
  • ریشه این نوع نگاه، کمالگرایی (عدم درک قانون تکامل) و احساس عدم لیاقت است که موجب می شود ارزشمندی خود را به نتایج گره بزنیم. در نتیجه خود را با دیگران مقایسه می کنیم یا می خواهیم زودتر نتایج بزرگی بگیریم که چشم دیگران را کور کنیم یا توسط آنها تاکید شویم یا از قافله آنها عقب نیفتیم؛
  • نگاه کمالگرایی است که می خواهد توجه دیگران را جلب کند؛
  • ریشه دلسردی مقایسه نتایج خودت با نتایج دیگران است؛
  • هرچه قانون تکامل را درک کنی کمتر خودت را مقایسه می کنی، کمتر عجله می کنی و بیشتر از مسیر لذت می بری؛
  • هرچه احساس خود ارزشمندی درونی خود را بیشتر ترمیم کنی، کمتر خودت را با دیگران مقایسه می کنی و آرام آرام “دیگران” را از معادله دستاوردهایت حذف می کنی و به آرامش می رسی؛
  • رابطه درک قانون تکامل و ساختن پایه های احساس لیاقت؛
  • رابطه درک قانون تکامل و لذت بردن از مسیر؛
  • رابطه درک قانون تکامل و توانایی تمرکز بر اصل؛
  • به جای تقلا برای یافتن یک سهام بهتر در بورس، روی استعدادها و توانایی هایت سرمایه گذاری کن؛
  • مهمترین رابطه زندگی ما؛
  • انتخاب شریک کاری یا شریک زندگی از دیدگاه فرکانسی؛
  • توانایی تمرکز بر خودم و کاشتن بذر این توانایی به وسیله ترمیم احساس لیاقت؛
  • “اصل”، فقط درک قانون است. بقیه اش خلاقیت در اجرای بهتر این اصل است؛
  • به اندازه ای که قانون را بهتر درک می کنی، مشاور بهتری برای زندگی ات و حل مسائلت می شوی و نیاز شما به مشاورت از دیگران کمتر می شود؛
  • به جای تقلا برای یافتن شریک کاری، از همان جایی که هستی و با همان امکاناتی که داری شروع کن؛
  • به جای تقلا برای یافتن شریک کاری، توکل خود را بر خداوند بیشتر کن و روی توانایی ات در حل مسائل کار کن؛
  • وقتی شما آدم بهتری می شوی، جهان شما را با آدمهای بهتر هم-مدار می کند؛

منابع کامل درباره محتوای این فایل: دوره احساس لیاقت

  • به نظر شما، بهبود چه عاملی درونی، می تواند بیشترین تاثیر مثبت را بر کیفیت زندگی بیرونی ما در تمام جنبه‌ها بگذارد؟
  • رشد کدام فاکتور درونی، بیش از هر چیز، ظرف وجود ما را رشد می دهد و ما را آماده دریافت نعمت های بیشتر می کند؟
  • رشد کدام فاکتور درونی، مسیر رسیدن ما به خواسته هایمان را هموار می کند.

پاسخ این سوال، قطعاً فاکتور احساس لیاقت یا همان احساس خود ارزشمندی درونی است.

حالا که از این عامل اصلی با خبر شدی، چه نمره ای به احساس خود ارزشمندی درونی خود می دهی؟

برای اینکه نمره دقیق تری به خودت بدهی، اجازه بده تعریف ساده و خلاصه ای از “احساس خود ارزشمندی درونی” داشته باشیم. به طور خلاصه، احساس خود ازشمندی درونی یعنی:

تواناییِ ارزشمند دانستن بی‌قید و شرط خودت در تجربه هر نعمتی؛

 یک فرکانس عمیق و با ثبات از آگاهی شما درباره ارزشمند بودن خودت. خود ارزشمندی درونی ای که غیر وابسته به هر اعتبار یا دستاورد بیرونی است. یک باور درونی و غیر وابسته درباره اینکه من صرف نظر از دستاوردها یا شکست هایم، فقط به این دلیل که خلق شده‌ام و به عنوان یک انسان در این جهان مادی هستم، لایق تجربه آنچه می خواهم، هستم.

به اندازه ای که احساس خود ارزشمندی درونی خود را ترمیم می کنی، درهای نعمت و برکت به زندگی ات باز می شود و حتی تلاش های قبلی شما که ظاهرا بی نتیجه و مایوس کننده بود، به طرز معجزه واری به ثمر می نشیند. زیرا احساس خود ارزشمندی، موانعی نامرئی را از زندگی ات حذف خمی کند که سدّ راه آن نعمت ها به زندگی ات شده بود.

ماموریت دوره «احساس لیاقت»، قدم به قدم هدایت شما برای بازسازی احساس خود ارزشمندی درونی است. در این دوره، فرایند این بازسازی از خودشناسی شروع می‌شود. در این دوره استاد عباس منش به دانشجوی دوره کمک می کند تا در قدم اول به صورت صحیح و واقعی، احساس لیاقت خود را ارزیابی کند؛ ایرادها را پیدا کند و سپس قدم به قدم، رفع آن ایرادها را در عمل یاد بگیرد. در طی عمل به آگاهی ها و انجام تمرینات، شما متوجه می شوی که:

  • ذهن و ناخودآگاه شما چه معیارها و قید و شرط‌هایی برای خود ارزشمندی و احساس لیاقت شما گذاشته است؛
  • این معیارها چقدر ترمزهای مخفی در برابر خواسته های شما ایجاد کرده و مسیر رسیدن به خواسته ها را برای شما سخت و دشوار کرده است؛
  • این معیارها به چه شکل در حال آموزش شماست تا هر بار بیشتر بر علیه خودت باشی و به خودت ظلم کنی؛
  • چرا نتوانسته ای از مهارت ها و توانایی هایت پول بسازی؛
  • دلیل این همه تقلا کردن اما به نتیجه نرسیدن واقعا چیست؛
  • چرا ارائه خدمات و محصولات ات برای شما دشوار است؛ 
  • چرا معرفی و تبلیغ خودت برای شما دشوار است؛
  • چرا به راحتی، موارد نامناسب را در زندگی خود تحمل می کنی؛
  • چرا مرتباً درگیر روابط نامناسب شده ای؛
  • چرا به راحتی نمی توانی خواسته های قلبی خود را با همسر یا شریک خود مطرح کنی؛
  • چرا با وجود اینهمه توانایی، نمی توانی درخواست ارتقا شغل یا حقوق بیشتر را از کارفرما داشته باشی و چطور باید این مسئله را از ریشه حل کنی؛
  • چرا توانایی درخواست از فرد مورد دلخواهت را برای ارتباط نداری و چطور باید این مسئله حل کنی؛
  • چرا حتی با خودت صادق نیستی و چطور باید این مسئله را حل کنی؛
  • چرا مرتبا نیازها و خواسته های خودت برای تو اولویت پایین تری دارند و چطور باید این ریشه را حل کنی؛
  • چطور باید خودت را بی قید و شرط، لایق نعمت هایی که می خواهی، بدانی؛
  • منشأ این همه احساس گناه یا احساس قربانی بودن از کجاست و چطور می توانی از این چرخه احساس بد خارج شوی؛
  • چطور توانایی هاین را ارزشمند بدانی به گونه ای که برای پول ساختن از آنها، حرکت کنی؛
  • چطور اول خودت را لایق یک رابطه خوب، زندگی در شرایط خوب و مکان خوب بدانی تا جهان نیز بتواند شما را لایق بداند و به سمت آن خواسته ها هدایت کند؛

و…

بخش خودشناسی دوره احساس لیاقت، مثل یک آینه، ذهن شما را به شما نشان می دهد. شما را مجبور می کند تا رو راست با خودت مواجه شوی. بدانی چه افکاری در ذهن شما در گردش است؛ چه نگاهی به خودت و توانایی هایت داری؛ ریشه رفتارهای شما اکثرا احساس خود ارزشمندی است یا احساس عدم لیاقت؟! و چطور می توانی این معادله را به نفع خودت تغییر دهی و از درون به احساس ارزشمندی برسی. زیرا به اندازه ای که ما خود را ارزشمند می دانیم، جهان نیز به همان اندازه ما را ارزشمند می داند و نعمت ها را وارد زندگی ما می کند.

هرچه با آگاهی های جلسات این دوره پیش می روی، هم خودت را بهتر می شناسی و هم سرمنشا ناکامی های بیرونی را در درون خودت پیدا می کنی و هم اصلاح آنها را قدم به قدم یاد می گیری. منطق‌های قوی ای که استاد در هر جلسه در دست شما می گذارد، هر بار بخش مهم تری از « احساس لیاقت و خود ارزشمندی بی‌قید و شرط» را در درون شما احیاء می کند. وقتی تمام جلسات را با تعهد و موفقیت می گذرانی، متوجه تغییر عمده ای نه فقط در درون خود بلکه در شرایط بیرونی خود نیز می شوی. خواه اوضاع مالی، روابط، سلامتی و …

آموزش های این دوره ظرف وجود شما را در تمام ابعاد بزرگتر می کند و طبق قانون این ظرف بزرگتر، ظرفیت پیدا می کند تا نعمت های بیشتری را در تمام جنبه ها، در درون خود جای دهد. به همین دلیل دانشجویانی که در این دوره با تعهد به آگاهی های و تمرینات این دوره عمل کرده اند، به نتایجی دست یافته اند و خواسته هایی را محقق کرده اند که قبلاً با وجود تلاش فراوان موفق به تحقق آنها نشده بودند به طوری که، کلاً درباره رسیدن به آن خواسته ها دچار ناامیدی بودند. دلیل این امر هم ساده است. چون طبق قانون، تأثیرگذارترین فرکانس بر کیفیت زندگی ما در هر جنبه ای، “فرکانس احساس لیاقت” است. جهان طراحی شده تا در هر لحظه کیفیت دنیای پیرامون ما را بر اساس کیفیت «احساس لیاقت و خود ارزشمندی درونی» ما بروزرسانی کند. در نتیجه وقتی حتی کمی روی ترمیم احساس لیاقت خود کار می کنی، همین بهبود کوچک، نتیجه قابل توجهی در شرایط بیرونی شما ایجاد می شود.

اطلاعات کامل درباره محتوای آموزشی دوره احساس لیاقت


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

 

  • نمایش با مدیاپلیر کلاسیک
  • فایل تصویری live | دلیل دلسردی در مسیر و حلّ ریشه این مسئله
    145MB
    18 دقیقه
  • فایل صوتی live | دلیل دلسردی در مسیر و حلّ ریشه این مسئله
    17MB
    18 دقیقه
توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

310 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «لیلا بشارتی» در این صفحه: 1
  1. -
    لیلا بشارتی گفته:
    مدت عضویت: 2435 روز

    به نام رب العالمین

    با سلام به استاد عباس منش عزیزم واستاد شایسته ی دوست داشتنی ام

    وسلام به دوستی که با عشق تا گام 21 اومدی جلو…

    میخوام داستان راه اندازی کترینگ رو براتون تعریف کنم .

    مرور این داستان بارها وبارها در قسمت ها وداستان های دیگه ی زندگیم خیلی به خودم کمک کرده والان هم با این لایو خیلی مرتبطه.

    داستان از خیلی قبل تر شروع شد .

    از اونجایی که براتون گفتم که چطور با کارکردن روی خودم از یک مغازه ی کوچیک جگرکی به یک مغازه ی بزرگتر هدایت شدیم واین هدایت بخاطر طی کردن پروسه ی تکاملم اتفاق افتاد .

    وگرنه منم مثل هر آدم دیگه ای از همون ابتدا دلم میخواست کسب وکار موفقی توی جای بزرگتر وبا تعداد مشتری بیشتر وبا تعداد کارمند بیشتر وحجم فروش بالاتر رو تجربه کنم.

    اما اصلا مهم نیست که من چی میخوام چون جهان با برخورد من به تضادها، خواسته های قلبی من رو دریافت میکنه .

    بهتر از خودم میدونه من چی میخوام حالا بخش دریافت اون خواسته برمیگرده به اینکه من ظرفم رو برای دریافت آماده کردم یانه؟!

    برای من آماده سازی ظرفم برای یه جگرکی بزرگتر با کارکردن روی فایلهای دانلودی وشروع 12 قدم به مرور بهتر وبهتر اتفاق افتاد .

    من گوش کردم وعمل کردم.

    بعداز یه مدتی کار کردن روی خودم ورشد مالی در کنار همسرم و عشق وتلاشی که هردوی ما کنارهم برای کارمون داشتیم ،حس کردم دلم میخواد کسب وکارمون گسترش بیشتری داشته باشه.

    ایده های ریز ودرشت زیادی بهم الهام شد .مثلا نصب مهپاش توی پیاده روی جگرکی در تابستان و درست کردن یک فضای خنک وسرسبز وهمینطور گرم کردن همین قسمت توی زمستون با هر ابزاری که میتونستیم باعث شد که ما تعداد مشتری بیشتری رو بتونیم خدمات بدیم.اما کم کم حس میکردم اینجا دیگه ظرفیت رشد بیشترم رو نداره .

    فایل گوش میکردم با شریک یگانه ام مشورت میگرفتم وازش الهام میخواستم .

    میگفتم خدای من ،من وهمسرم انرژی واشتیاق زیادی برای رشد وپیشرفت بیشتر داریم واین پتانسیل رو خودت مدیریت کن که کجا وچطور استفاده بشه …

    خواست من رشد بیشتر بود.

    خواست من استفاده از پتانسیلی بود که تکامل وتجربیاتم در وجودم ایجاد کرده بود.

    باور به توانایی‌ ومهارتهایی که با انجام ایده های تکاملی بهتروکاملتر شده بود،در من جوششی ایجاد کرده بود که فقط در خواست ایده والهامی داشتم که فوران کنم.

    مثل آتشفشان بودم.

    در خواست من داده شده بود.

    منتظر نشانه ها بودم.

    چند قدم پایینتر از جگرکی ما دوتا جگرکی قدیمی چسبیده بهم بودند که مالکیت هر دومغازه برای یک نفر بود ولی 12 سال بود که دونفر در دوتا مغازه ی کنارهم فعالیت جگرکی داشتند.ظاهرا موفق بودند.

    به صورت خیلی اتفاقی یه روز فهمیدم که صاحب مغازه در خواست اجاره بهای بیشتر کرده واین دو عزیز اون مغازه هارو تحویل دادند وبه اون طرف خیابان نقل ومکان کردند.

    یه روز وقتی از جلوی این مغازه ها می‌گذشتم دیدم صاحب مغازه با چند تا کارگر دیوار وسط این دوتا مغازه رو خراب کردند و کار نوسازی و وسیعتر سازی رو انجام میدن.

    با یه حس خیلی خوب رفتم جلو …

    گفتم سلام عمو خداقوت انشالله دارید اینجارو برای من آماده می‌کنید؟!

    وایشون خندیدند وگفتند ممنونم دخترم حالا ببینیم خدا چی میخواد .

    بعدش منم خندیدم وگفتم خدا به من میگه اینجا مال توعه وایشون گفتند یکی از اقوام خودشون توی الویت هستند چون پیشتر بهشون پیشنهاد اجاره ی اونجارو دادند ومنم گفتم انشالله هرچی که خیره باشه .

    حالا زمانیکه من این حرف رو زدم ما خونه ی 3 خوابه 160 متری رو تازه خریده بودیم وهیچ پولی نداشتیم.فقط یه حسی از درون بود که بر زبانم جاری شد وگرنه اگر روی حساب عقل ومنطق میخواستم بگم هیچوقت نمیگفتم چون اصلا پولی نداشتم برای اجاره ی یک مغازه ی نوساز بزرگ خالی که کلی هم باید هزینه ی تجهیز می‌دادم.

    اما من خالی شدن این مغازه ها رو وحتی یکی شدن اونهارو وحتی بهبود ونوسازی اونجارو برای خودم نشانه ی بسیار واضحی دیدم که این آتشفشان وجودم در حال فعال شدنه .به اون جوشش خیلی نزدیکتر شدم.

    یک ماه گذشت .

    فامیل این صاحب مغازه اومدن ووسایل کسب وکارشون رو چیدند.

    در حال آماده کردن رستورانشون بودند که من چندین بار براشون چای وغذا بردم.

    خداقوت گفتم اونها از شهر دیگه ای اومده بودند .خیلی ترس داشتند .چقدر بهشون امید وانگیزه دادم .گفتم این منطقه خیلی ثروت وفراوانی هست .از نتایج خودمون توی جگرکی گفتم تا دلشون گرم بشه. وتوی همون یک هفته ای که در حال تجهیز اونجا بودند رابطه ی خوبی بین ما که از نگاه بیرونی رقیب هم بودیم اتفاق افتاد وشکل گرفت چون من باورم با دیگران تفاوت داشت من ساخته بودم که هیچ کس هیچ تاثیری نمیتونه توی رشد من داشته باشه واتفاقا این باور رو داشتم که هرچی توی یه منطقه کنارهم بیشتر از کسب وکار من باشه اونجا تبدیل میشه به ایستگاه شکم و کسب وکارم رونق بیشتری میگیره بخاطر این نگاه رابطم با همکاران هم صنف،عالی بود.

    هر چی کم داشتند کارشون رو راه مینداختم مثلا زغال وارد وگوشت اگه لنگ بودن بهشون می دادیم نمیگفتم خوب خداروشکر که تموم کردن ولنگ هستن پس ما بیشتر می‌فروشیم. برعکس باور به فراوانی داشتیم وهمیشه ایمان داشتم که هرکسی به اندازه ی ظرف وجودش دریافت میکنه به اندازه ی باورهاش وسعت قلبش دریافت میکنه با تنگ نظری فقط خودم رو از وفور نعمت محروم میکنم.

    خوب ادامه ی داستان

    توی این فاصله یه اتفاقهایی توی زندگی ما افتاد .خونه ای که در رهن بانک داشتیم با رای دادگاه تونستیم بفروشیم در اصل خونه رو طبق رای دادگاه ما با بانک شریک شده بودیم و….

    پول اندکی نسبت به قیمت خونه دست ما اومد وخدارو شکر میکنم چون من دیگه اون خونه رو رها کرده بودم و نیازی هم بهش نداشتم چون با کارکردن روی خودمون دوتا خونه ی بزرگتر خریده بودیم وحالا از جایی که تصورش رو نمی‌کردیم ثروتی وارد زندگیه ما شد .

    حالا اینور داستان ،بنده خدایی که از شهرستان اومدند وکسب وکارشون رو شروع کردند خیلی زود دلسرد شدند ویک روز بعداز دوهفته به من وهمسرم گفتند که من اینجا نمیتونم کاسبی کنم میخوام اینجارو تحویل بدم اگه شما می‌خواهید بیایید به صاحب مغازه پیشنهاد بدید .

    از اونجایی که من با نشانه ها الهامات خدارو میفهمم به همسرم گفتم ما چیزی به صاحب این مغازه نمیگیم درسته پول واعتبار داریم ولی منتظر نشانه ام.

    همون شب صاحب مغازه اومدن جگرکی ما وخودشون پیشنهاد اجاره ی مغازشون رو به ما دادند…

    ظرف چند روز من داشتم توی کترینگ راه می‌رفتم واز هدایت خدا اشک میریختم .

    حتی وسایل اونجا رو تکه هایی از وجود خدا حس میکردم .

    تمام افرادی که توی راه اندازی کترینگ به ما کمک کردند رو دستان خداوند حس میکردم .

    وعشق میکردم وعشق میکردم.

    خوب همه چیز آماده بود به بهترین شکل ممکن..

    باید فروش اتفاق می‌افتاد.

    روزهای اول همه ی غذاهای آماده شده فروش نمی‌رفت وکلی غذا راهیه سطل زباله میشد .

    روزهایی که حتی کارکنان کترینگ رو نگران ودلسرد کرد.

    اونها ترک همکاری کردند واستدلالشون هم اینبود که شما با این فروش نمی‌تونید از پس حقوق ما بربیایید و مثلا علاج واقعه قبل از وقوع می‌کردند.

    منم چون داشتم روی خودم کار میکردم رفتن این آدم های ترسو رو به فال نیک میگرفتم وباور داشتم که امید من به خدا ورزاقیتش شهامت ودلگرمی در من ساخته که آدم‌های جسور وهم فرکانس به سمت کسب وکارم هدایت میشن ..

    روزها توی کترینگ چندین ساعت بدون هیچ سفارشی می‌نشستم وتنها با گوش کردن به فایلهای شما استاد عزیزم باورم به ادامه ی مسیر تکاملی ام بیشتر از پیش ساخته می‌شد.

    به همکارام میگفتم بچه ها باعشق کار کنیم .ما داریم بذر میکاریم هر یه پرس غذایی که از این کترینگ میره بیرون یه بذره قراره که جوانه بزنه نهال بشه ودر ادامه درختی بشه که میوه هاش رو ببینیم .

    من به این روند اعتماد دارم .

    فقط عزیزان من باید حواسمون به این بذرهای کوچیک باشه که در نطفه از بین نره…

    انقده عشق وانگیزه رو چاشنی کار همکارام توی آشپزی میکردم که قشنگ تغییر فرکانسشون رو میتونستم حس کنم.

    شب که میشد اشپزم میومد با یه حالت دلسوزی می‌پرسید امروز ده تا فاکتور بیشتر نفروختیم حالا با این غذاها چیکار کنم؟

    میگفتم برای شام پرسنل هر دوتا شعبه مصرف بشه والباقی هم هر طور که صلاح میدونید حتی اگه قراره دور بریزید اینکارو انجام بدید مشتری من باید غذای تازه بخوره..

    بنده ی خدا خیلی دلش برای ما میسوخت وقتی غذارو داخل سطل زباله می‌ریخت.

    ولی من باورداشتم که چیزی از دست نمیدم.

    باور داشتم یک روزی صدها برابرش به زندگیم برمیگرده .

    چون من برای کارم ارزش قاعل بودم .

    دلم نمیخواست یه محصول بی کیفیت بدم دست مردم.

    من نه تنها بخاطر باورهای توحیدی وفراوانی واحساس لیاقت وارزشمندی که پیشتر از این ساخته بودم وهمچنان در حال تکرارش بودم از مسیرم دلسرد نمی‌شدم بلکه بسیار متوکل وخوش بین بودم .اصلا با درک قانون تکامل برای رشد هیچ عجله ای نداشتم.

    حتی خبر افتتاح کترینگم به گوش چندتا بلاگر غذا توی سطح منطقه رسید واونها پیشنهاد دادند که برامون تبلیغ کنند اما قاعده وقانون من چیزه دیگه ای بود.

    اصل تکامل واصل توحید واصل تمرکز به کار واصل شناختن مهارت‌ها وتواناییها وچندین اصول پایه ای که از شما آموخته بودم باعث تداوم واستمرار و صبر همراه با امید در کسب وکارم شد.

    وامروز خوشحالم که بگم بعداز گذشت دقیقا 13 ماه فروشم از ده تا فاکتور که شاید جمعش میشد 20 یا 30 تا غذا رسیدم به فروش 500 تا غذا توی فقط یک فاکتور ویک سفارش بیشتر از 100 فاکتور در روز استخدام 5 نفر پیک موتوری برای ارسال غذا و فروش آنلاین اسنپ فود که نفر اول سرچ اسنپ فود هستیم .

    کترینگ وی ای پیه ما خیلی افتخار میکنه به خودش برای ادامه دادن برای اینکه هر یدونه مشتری راضی مارو به ده ها نفر از دوستان واقوام معرفی کرده و همینطور کسی که یه پرس غذا سفارش داده تا محل کارش میل کنه بخاطر رضایت از کیفیت میاد برای مجالس چند صدنفری خودش به ما سفارش چن صد پرس غذا میده.

    عزیزی که تا به اینجا با عشق کامنت طولانیه من رو خوندی هر جا که هستی روی خودت وتواناییهای خودت کار کن.

    بهترین خودت باش.

    بذرها همیشه بذر نمی‌مونن.

    رشد اتفاق میافته به شرط باور به شرط کنترل نجواها.

    توی این مدت 13 ماه تضادهایی هم داشتیم که بهش برخوردیم وبا همین باورها رفتیم توی دل حلش وچقدر با حل کردنش بزرگتر شدیم .

    مجموعه ما با همه ی آدمهاش یه مجموعه قوی وتوحیدیه.

    خدارو صدهزار مرتبه شکر .

    مسیر همین دنبال یه شبه ریشه زدن ومیوه دادن نباشید .

    تکامل رو نمیشه دور زد.

    وتصاعد با رعایت تکامل اتفاق میافته.

    فروش امروز ما 100 برابر فروش روزها ‌ وماه های شروعمونه.

    هیچ کار شق القمری هم نکردیم.

    فقط با عشق وتمرکز وامید وبهبود داعمی وحفظ کیفیت خدمات ادامه دادیم.

    خوب این از مبحث دلسردی در مسیر .

    بخش بعدی اون ویدئوی دختر خواننده که از کامنتهای منفی فرصت ایجاد کرده بود و شعری ساخته بود که دردنیا مطرحش کرد واستقبال شد وهمون اتفاق به ظاهر تضاد براش موتور محرک شد به سمت پیشرفت، در زندگی وکسب وکار من هم چنین تضادی خیلی کمکم کرده ومن هم از چنین تضادی خیلی استفاده کردم ورشد کردم .

    کامنتهای منفی اسنپ فود وانتقادات مشتریانم نه تنها منو دلسرد نکرده بلکه استانداردهای مارو بالاتر بوده .کیفیت کارمون رو بهتر کرده. وهنوز هم در حال بهتر شدن هستیم.

    البته این میان کامنت‌هایی هم داشتیم که غرض ورزی بوده که یاد گرفتم اعراض کنم.

    وکامنتهایی زیادی هم داشتیم که خداروشکر رضایتمندیه مشتریان بوده.

    از ضعفهامون بایدبرای حرکت به سمت توانمندیهامون استفاده کنیم.

    هیچ کس کامل مطلق نیست.

    ولی همیشه میشه بهتر از قبل عمل کرد.

    در مورد شراکت هم که خط قرمزمونه.

    که حالا در جای مناسبش از چک ولقدهایی که باعث شد این موضوع بشه خط قرمز صحبت خواهم کرد.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 234 رای: