live | به جای تکنیک جدید، "اصل" را دوباره تکرار کن - صفحه 9 (به ترتیب امتیاز)

به نام ربّ

سلام با بی نهایت عشق برای شما

119. رور شمار تحول زندگی من از این جعبه شگفتی خدا

سکوت

وقتی سکوت میکنی تا بشنوی ، وقتی تصمیم میگیری تا هر لحظه بیشتر از لحظه قبلت تلاش کنی ، و وقتی تصمیم میگیری که خودتو بسپری به هرچی که خدا گفت و تو سعیتو بکنی تا بگی چشم

و وقتی میشنوی و جواب تمام سوال هات رو دریافت میکنی ،بیشتر مشتاق میشی تا از این نیرو ، تا از این عشقی که همه جا هست و هرجا میتونی درکش کنی ،حسش کنی و بفهمیش دریافت کنی

و تنها راهش اینه که آروم باشی و سعی کنی بیشتر باهاش حرف بزنی

خدایی که هر لحظه همراه و همه کس توست

حامی تو

عشق تو

دوست تو

و هر آنچه که بخوای برای تو به همون شکل در بیاد تا کمکت بکنه تا رشد کنی

تا ظرف وجودت بزرگ و بزرگتر بشه

در صورتی بزرگ میشه که عمل کنی هر روز به آموخته هات و اگر عمل نکنی هیچی بهت داده نمیشه ،هیچی

طیبه ، تو وقتی تصمیم میگیری که حرکت کنی خدا برات می افزاید ،خدا برات بی نهایت قدم برمیداره ، حتی به یک باره تمام ترس ها و نگرانی هات رو ازت میگیره

و وقتی بهش وصلی همه چی داری

سلامتی ،ثروت ،آرامش ،عشق راستین و شادی و هر آنچه که خیر هست و از طرف رب تو ،مالک و صاحب اختیارت هست برای تو میشه

کافیه بیشتر باهاش حرف بزنی بیشتر بهش بگی من نمیدونم تو کمکم کن ، بیشتر و بیشتر آروم باشی تا بشنوی تمام هدایت ها و الهاماتش رو

تلاش که میکنی میبینه و آگاهه و عالم و قدرتمند که هر لحظه از درخواست هایی که میکنی به طرق مختلف جواب میده بهت

هرآنچه که داری و هستی از آن خداست

به نام ربّ

اول نوشته هام میخواستم بنویسم درمورد سوالم که چند روره از خدا میپرسم و امروز درک کردم که جوابمو داد

و میخواستم بنویسم ترس از مرگ یا مرگ

ولی چشمامو بستم و از خدا درخواست کردم که کمکم کنه اینجا چجوری بنویسم چی بنویسم

به یک باره نوشتم سکوت و ادامه اش

من صبح که بیدار شدم مثل همیشه نوشتم برای خدا و ازش سوالات هر روزم رو پرسیدم و میدونستم که جوابشو بهم میگه

یکی از سوالاتم این بود

خدا من هنوز ،چند وقته حدودا دوهفته که وقتی به مرگ فکر میکنم میترسم

ترسم فقط و فقط به خاطر اعمالم هست وگرنه تو اصلا ترسی نداری چون تو مهربان ترین مهربان هایی تو خود عشقی ،البته که باید از مقام و عظمت تو بترسم

ولی وقتی به مرگ یه وقتایی فکر میکنم میترسم کمکم کن ، میدونم وقتی ازت سوالمو پرسیدم تو سوره توبه رو و سوره ای برام الهام کردی سوره شوری که بخونمش و اونجا نوشتی که غفور الرحیم هستی

ولی ازت درخواست دارم چیکار باید بکنم ترسم رو به توحید در عمل تبدیل کنم

و چند وقتی بود به این فکر میکردم که برم اسم بنویسم و از شهرداری درخواست بدم برم داوطلبانه چند روز بهشت زهرا تو مرده شور خانه کار کنم

تا به این دنیای مادی دل نبندم و درس هایی که لازمه رو یاد بگیرم و از خدا میخواستم که کمکم کنه تا ترسم از مرگ به شجاعت و نترسیدن بشه

و یاد حرفای استاد میفتادم که میگفت یه زمانایی شده بود انقدر راضی بود که اگر فرشته مرگ میومد میگفت بریم و جوابش بریم بود

ولی من این روزا جوابی برای این سوال نداشتم و جوابش ترس بود و وابستگی به این دنیا

امروز صبح گفتم خدا بهم بگو آیا اگر برای من خوبه برم داوطلبانه بهشت زهرا ، و درس هام رو یاد بگیرم و عمل کنم و سعی کنم که دیگه نترسم ، بگو چیکار کنم؟؟؟؟

من اینو پرسیدم و بعد شروع کردم به نقاشی کشیدن

نزدیک اذان مغرب بود یهویی نمیدونم چی شد دیدم رفتم اینستاگرام و فایلای استاد عباس منش رو از اکسپلور مثل همیشه میبینم و گوش میدم که تیکه تیکه در یک دقیقه هستن

یهویی یه نوشته توجهمو جلب کرد

از مردن نترسید !!!!

صحبت های الهی قمشه ای بود

باز کردم گوش بدم اولش دقت نکردم بعد یه حسی بهم گفت که ببین این جواب سوالته دوباره با دقت گوش کن

وقتی دوباره گوش دادم متحیر شدم

دقیقا جواب سوال من بود

میگفت که :

تو از آن روزی که در هست آمدی

آتشی یا خاک یا بادی بودی

گر بدان حالت تو را بودی بقا

کی رسیدی مر تو را این ارتقا

عجیبه که مردم از مردن میترسند

عزیز من تو تا حالا صد دفه مردی

از کجا شروع کردی و هی مردی دوباره زنده شدی

حالا رسیدی اینجا نگرانی ؟؟؟؟

هی بهتر شدی

داناتر شدی

فهم پیدا کردی

شعور پیدا کردی

آب و باد و خاک و آتش بودی

از مبدل ،هستی اول نمان

یه نفر هست که مبدله

کیمیا گری داره میکنه

اینو تبدیل میکنه به اون

پس فنا جوی و مبدل را پرست

تو دنبال این واسطه ها نباش

ببین که این کیه ، این کارا رو میکنه

عاشق اون شو، عاشق این کارا نشو

این کارا خوبه البته

خاک گل شده ولی برای اینکه اونو پیداش بکنی

مبدل رو حساب بکن روش

واسطه هرجا فزون شد وصل جست

واسطه ،کم، ذوقِ وصل افزونتر است

من که دوباره گوش دادم بعد گفتم خدایا شکرت یعنی جوابمو خوب میدونی چجوری بدی

موقع اذان بود رفتم نمازمو بخونم انقدر گریه کردم و شکرش کردم

از این حرفای استاد الهه قمشه ای وقتی گفت مردم از مرگ میترسن گفتم دقیقا سوال من بود

و در ادامه درک هایی که داشتم ، اینو درک کردم که خدا خواسته بهم بگه جوابشو

که تو،از مهر ماه 1401 که تصمیم گرفتی تا تغییر کنی ،انقدر برات سخت بود ،و هربار سخت تر میشد برات و نمیتونستی ذهنت رو کنترل کنی

ولی تلاش کردی ادامه دادی میخواستی خودت رو ،خدا رو بشناسی اینکه بیشتر وقتا از شدت حال ناخوبت پای نماز گریه میکردی و اشک میریختی با خدا حرف میزدی و درخواست میکردی راه نشونت بده

روزایی داشتی که سعی میکردی ولی ذهنت هی نجواهاشو تکرار میکرد و نگرانت میکرد ولی تو ثابت قدم موندی و ادامه دادی و هر روز تلاش کردی

مردی و زنده شدی وقتی گفت یاد این مدت افتادم که به قول استاد عباس منش کنترل ذهن کار راحتی نیست

تو حرف راحته ولی تو عمل کردن بسیار سخته ،ولی باید هر روز تلاش کنی آگاهانه ذهنت رو کنترل کنی تا نتیجه خودشو نشون بده تا ذهنت ساکت باشه

و وقتی گفت از کجا شروع کردی و حالا رسیدی اینجا نگرانی ؟؟؟؟؟

حس کردم اون لحظه که خدا بهم میگه این همه تلاش کردی الان چرا از مرگ میترسی ، مگه وقتی ازم پرسیدی سوره شوری و سوره توبه رو نشونت ندادم که گفتم وقتی کسی شروع کنه به توبه و هر روز کارای خوب انجام بده و رفتار هاش رو تصحیح کنه خدا آمرزنده مهربانه

پس برای چی نگرانی تو الان از همین لحظه ات ،از حال خوبت ببین

تلاش کردی و هر روز داری هی بهتر میشی به نسبت قدم هایی که برمیداری

دانا تر ،فهیم تر و شعور پیدا کردی

این خودش یه نشونه هست که دیگه از مرگ نترسی

در صورتی از مرگ بترس که نتونی افکارت رو کنترل کنی و رفتارهایی داشته باشی که هر روز بیشتر و بیشتر بشه رفتارهای خوبت ،تصمیمات خوبت ، نیت خوبت و هر آنچه که لازمه تا خداگونه بودنت رو یاد بگیری و در عمل انجام بدی

و اونجا که گفت خدا کیمیا گری میکنه اینو تبدیل میکنه به اون

درک کردم که خدا انقدر خوب و مهربونه که تو اگر به بهشت زهرا برای انجام اون کار داوطلبانه هم نری ، و همین مسیرت رو دنبال کنی و هر روز مستمر و ادامه دار انجام بدی و هر لحظه خیر و شری که خدا بهت الهام میکنه بگی چشم و انجامش بدی

دیگه لازم نیست بری بهشت زهرا ،

تو فقط کارای خوب انجام بده و شخصیتت رو به قول حرفای استاد عباس منش تو فایل هدف گذاری سال که گفتن ،شخصیتت وقتی تغییر میکنه که مستمر ادامه بدی و هر روز روی خودت و پیشرفتت تلاش کنی

اینکه شخصیتت تغییر کنه همه چی خودش به راحتی میاد سمتت

پس ادامه بده مسیرت درسته و دیگه نترس و حرکت کن قدم بردار برای هر لحظه بهتر شدنت از روز قبل

خدا میبینه تلاش میکنی

پس بی جواب نمیمونه

امید داشته باش

و تنها خدا رو بپرست و تنها از خودش کمک بخواه

و وقتی گفت که عاشق اون شو ،عاشق این کارا نشو ،این کارا خوبه البته خاک گل شده

درک کردم که اگر هر لحظه با خدا حرف بزنم و هر لحظه سعی کنم ازش کمک بخوام و ایمانم رو در عمل بهش نشون بدم

دیگه لازم نیست ترسی از مرگ داشته باشم

و برم بهشت زهرا

و درسته برای درک کردن اینکه دنیا فانی هست و هیچ کس جاودانه نیست در این دنیای مادی ،خوبه که به فکر مرگ باشی یا بری بهشت زهرا داوطلبانه چند روز

ولی درک کردم که نباید برم اونجا و خدا خودش هرچی که لازمه به وقتش بهم یاد میده مثل روزای قبلم

و طبق قدم هایی که برمیدارم بهم میگه چیکار کنم ، خودش محدودیت هام رو ازم میگیره تا ظرف وجودم رشد کنه و بزرگتر بشم و آگاهتر

و چقدر زیبا استاد در این فایل در مورد کنترل ذهن و تقوا گفتن و رد پای من و درک هایی که کردم درموردش مربوط به این فایل بود

و سکوت …