https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2021/10/abasmanesh-3.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباسمنش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباسمنش2024-10-13 02:22:152024-10-13 09:48:46live | قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز
310نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
سلام به استادخوبم مریم جانم وهمگی اعضای خانواده بزرگم
ردپای گام 18
استادجان طبق توضیحات این فایل منم اوایل ورودم به سایت چون قوانین رو درک نکرده بودم و دور و برم پر از آدمهای منفی بود همش شدیدا دنبال این بودم ی سری دوستان عباس منشی پیدا کنم که در کنارشون رشد کنم و ازشون چیزیادبگیرم.چقدر آرزوم بود همکارهایی داشته باشم که لااقل اگر شمارو نمیشناسن خودشون آدمهای مثبتی باشن.
هرچقدر بیشتر تقلا میکردم برای پیداکردن این آدمها کمترنتیجه میگرفتم.
بلاخره بعد ی مدت قوانین برام واضح تر شد ودرکم بالا رفت و به این نتیجه رسیدم که من ازخودم باید شروع کنم و توقعم رو از دیگران که خوب باشن بیارم به صفر برسونم و تلاشی نکنم برای جستجوی افراد مثبت چون من مثبت شم لاجرم دنیا اون افراد رو ناخواسته به سمت من سوق میده.
هنوزم حقیقتش ی وقتایی بخاطر باورهای اشتباه عمیقم لغزش میکنم ولی سریع مچ خودمو میگیرم و خودمو میبرم تومسیردرست.
شاید غیرقابل باور باشه برای ی عده ولی همون آدمهایی که اطراف من هستند و به شدت منفی هستند و یکم بداخلاق حین معاشرت با من کاملا رفتارشون تغییر میکنه مثبت میشن و خوش اخلاق.
زمانی که همون شخص درجایگاه بالا دستی من ی وقتایی خیلی به ندرت بمن غر بزنه بقول سعیده شهریاری عزیز بهش حق میدم و باهاش بحث نمیکنم و چیزی نمیگم وعحیب در صورتی که مدیر منه شدیدا به حرفهام گوش میده وعمل میکنه.ی حرف شنوی عجیبی ازم داره که برای بقیه غیرقابل هضم.
ومن همه اینها رو مدیون آموزش های دوره عشق ومودت در روابط میدونم.
خدایا سپاسگزارم خودت هدایتم کن مطالبی ک باید بنویسم و عمل کنم به این آگاهیها
دنبال حاشیه ها نرم و بچسبم به اصل خودم وقتی در مسیر باشم وقتی روی خودم کار کنم وقتی بیام روی باورهام کار کنم خیلی راحت هدایت میشم به مسیری ک اون شرایط و اتفاقات عالی و آدمهای مناسب و ایده هایی ک بهم داده میشه ک ثروت بیشتری خلق کنم
وقتی پیگیر مشتری هستم وقتی دنبال اینم ک با کسی باشم ک مثبته و میشینم از قانون صحبت میکنیم و اون انرژی رو بجایی اینکه بزارم روی خودم میزارم روی مطالبی که یاد گرفتم وای عمل نکردم میام به دیگران میگم وقتی دارم اینکار رو میکنم مثلا میام در مورد کنترل ذهن در موردش صحبت میکنم با دیگری وقتی اون طرف از پیشم میره بعد از چند ساعت دیدم ک جهان کاری میکنه به اون ادعایی ک کردم و ی اتفاقی میفته واسه اون ادعایی ک کردی ک باید ذهنت رو کنترل کنی بعد میبینی ک نمیتونی و حست بد وبدتر میشه فقط کافیه اون انرژی روی خودم بزارم و کاری به هیچ کس نداشته باشم وقتی خدا رو دارم بهترین دوست ویارم هست دنبال کی بگردم وقتی با خدای خودم صحبت میکنم از درون حالم خوب میشه و آرامش دارم دنبال چه گروهی باشم ک اینقدر حس خوب میده گروه های دورهمی شرکت کردم و دیدم که همه میخوان نشون بدن ک ما بلدیم و دیدیم وقتی داری صحبت میکنی میپره تو حرفت ک خودش کلام رو دست بگیره بره روی منبر اما نگاه به نتایج میکنی میبینی هیچ چیز نداره
منم قبلا همینطور بودم همش لب و دهان بودم فقط میخواستم از این قانون صحبت کنم ک من میدونم و میگفتم تو باید این کار رو بکنی تا نتیجه بگیری اما جهان جوری زد تو گوشم ک حواسم باشه به خودم و دخالت نکنم تو کار خداوند هر کسی ی خدایی داره با باورهایی ک ساخته من بیام دخالت کنم تو کار خدا خودم بدجوری میام پایین و هر چقدر من بتونم سکوت کردن رو یاد بگیرم خیلی راحت تر به اصلم نزدیک میشم
میخوام یاد بگیرم اگه من در مسیر درست باشم و روی خودم دارم کار میکنم دیگه احتیاج به تقلا وزور زدن به اینکه برم دنبال اون فایل یا مشتری رو پیگیری کنم بیام وقتم رو بیشتر بزارم روی مهارتم وقت بزارم روی خودم اون فایل و مشتری با باورهای خوبی ک ساختم خودشون به دنبال من میان و براحتی و مثل آب خوردن فروش میره
خدایا شکرت بابت این فایل پراز آگاهی ک هدایت شدم ک من اون تمرکز رو بزارم روی خودم همه چی آرام آرام به سمت بالا پیش میرم اما اگر در جهت مخالف اون عمل کنم اون آروم آروم به سمت پایین سر میخورم من انتخاب میکنم کدوم راه رو انتخاب کنم خداوند بمن اختیار داده ک من چی میخوام ثروت میخوام یا فقر رو بدبختی میخوام یا خوشبختی رو من هدایت میشم
سپاسگزارم ازتون که این جریان رو ایجاد کردید که کنار هم دیگه هر روز روی خودمون کار کنیم.
من دستور العمل استفاده از این دوره رو مجدد مرور کردم و دارم ردپاهایی که در دفتر نوشتم از هر روز رو در سایت هم ثبت میکنم امیدوارم مفید واقع بشه هم برای خودم و هم برای دوستان عزیزم.
این فایل در مورد این موضوع صحبت کرد که تمرکزمون رو بگذاریم روی اصل نه فرع.
من همیشه میگفتم این اصل و فرع که استاد میگه دقیقا یعنی چی؟ چطور میشه عمقی درکش کنم؟ البته هنوز جای کار دارم.
اصل یعنی اینکه روی خودمون کار کنیم و بگذاریم جهان هدایتمون کنه به مسیر درست.
اگر من روی خودم کار میکنم جهان من رو هدایت میکنه به سمت آگاهیها، ایدهها و شرایط و آدمها و اتفاقاتی که برای من مناسب هستند. مثل استاد که گفت من روی خودم کار میکنم بعد دیدم برای جریان واکسن هدایت شدم به جایی که گفت فقط واکسن مادرنا داریم و من گفتم پس این حتما برای من خوب بوده که هدایت شدم بهش.
یعنی وقتی روی خودمون کار میکنیم باید ببینیم در هر لحظه داریم به چه چیزی هدایت میشیم، گاهی اوقات فکر میکنیم نه من این چیز رو نمیخوام و این نباید وارد زندگی من بشه اما بعد میبینی که وقتی میخواهی بروی یک مسیر دیگه جهان مقاومت نشون میده یا نشونه میده اونجا میفهمی که باید تسلیم باشی و حتما این موضوع برای تو خوب بوده.
در مورد داستان بیماری من یک تجربه دارم. از اونجایی که من روی فایل تسلط ذهن بر جسم کار کرده بودم و همچنین فایلهای آرامش در پرتو آگاهی رو بارها گوش کرده بودم به این نتیجه رسیده بودم که بدن من قدرت این رو داره که از پس هر مشکلی بر بیاد. در مورد بحث سیستم ایمنی، و همچنین فایل های توحیدی رو سلامتی هم تاثیر دارن و کار کرده بودم. اتفاقی که افتاد وقتی این بیماری اومد من هر جایی که میخواستم میرفتم و اصلا نگران نبودم که این بیماری نکنه بیاد سراغ من و از طرفی رعایت هم میکردم پروتوکل های فروشگاه ها و .. رو. البته یکم مقاومت داشتم مثلا باشگاه که میرفتم میگفتن باید ماسک بزنی من میگفتم ولش کن من باشگاه نمیرم ولی حاضر نیستم ماسک بزنم. گاهی اوقات هم شیطنک میکردم و بدون ماسک کارم رو انجام میدادم وقتی باشگاه خلوت بود و مشکلی بوجود نیومد. در اون زمان همه ترس داشتن از اینکه بیرون برن ولی من بیرون میرفتم. اوایلش خانواده اصرار میکردن که نرو منم برای اینکه اذیت نشن نمیرفتم تا اینکه گفتم خدایا اگه من دوست دارم بیرون برم تو خودت شرایط رو فراهم میکنی و من با این موضوع نمیجنگم و تمرکزم رو میگذارم رو خواسته. و جالبه که فضا برای بیرون رفتن من همیشه فراهم میشد و من با خیال راحت پیاده روی و … ام رو میرفتم. جالبه همه مریض میشدن ولی من مریض نشدم. حتی یادم هست به خاطر یک داستانی که حالا شاید بعدا براتون تعریفش کردم که باعث معافیت سربازی من شده من برای حل این مسئلهام هدایت شدم به یک بیمارستانی که از قضا باید اونجا میموندم تا کارهایی که خدا برای این خواسته من هست رو انجام بده (البته اون موقع مقاومت داشتم بابت این اتفاق و میگفتم یعنی چی من باید اینجا باشم هی فکر میکردم یک جای قانون رو درست استفاده نکردم ولی با آگاهی امروزم میفهمم که باید تسلیم خداوند میبودم و خیریت رو میدیدم تا کارها انجام بشه) خلاصه در اون بیمارستان دیدم یک دکتری رد شد و گفت کسی رو اینجا بستری نکنید این ها همه همین بیماری رو دارن. بعد من نگران نشدم و حتی اونجا هم گفتم سیستم ایمنی بدن من قوی هست و رفتم. جالب هست من حتی در اون شرایط هم بیمار نشدم و فقط یک شب به اندازه چند ساعت احساس سرماخوردگی کردم و همون موقع تو ذهنم تکرار میکردم که سیستم ایمنی من بسیار قوی هست و از پس هر مشکلی بر میاد و من به سرعت باد خوب شدم. خیلی باورهام در مورد سلامتی خوب بود و من از اونجا سُرُ مُرُ گُنده بیرون اومدم. من باز هم به دلیل هدایت خداوند و شرایط جوری فراهم شد بدون اینکه من کاری بکنم که واکسن هم نزنم و اگر قرار بود زده بشه میبایست تسلیم میشدم ولی باورم بر این بود که بدن من قوی هست و مشکلی نیست. تا الان هم که خدمتتون دارم این کامنت رو مینویسم اصلا به مشکلی برخورد نکردم. شده به دلیل کار نکردن روی باورهای سلامتی و افکار بیماری زا خودم یا خوردن یک ماده غذایی نامناسب در طول این چند سال یک شب تا صبح احساس بیماری بکنم ولی تو همون شرایط هم سعی کردم ذهنم رو کنترل بکنم و خوب شدم در صورتی که افرادی رو که میبینم مرتب بیمار هستن حالا هر بار یک بیماری ای ولی من هیچیم نمیشه و این رو مدیون باورهای قدرتمند کننده ای هستم که شما گفتید و خداوند من رو به سمتش هدایت کرد. و البته اعتبار این نعمت رو به خدا میدم که این ایمان و تعهد رو در من ایجاد کرد که این مسیر رو حرکت کنم واقعا اگر کمک خدا و آگاهی خدا و قدرت خداوند و لطفش به من نبود هرگز این اتفاق نمیافتاد و من این باورها رو ایجاد نمیکردم چون من در گذشته آدمی بودم که به اندازه سر سوزن هم به این چیزها اعتقاد نداشتم و به خاطر علومی که تو دوران تحصیل بهمون در مورد ویروس ها و باکتری ها و … گفته بودن و تاثیرش روی زندگی این باورهای سلامتی رو چرت محض میدونستم و میگفتم غیرعلمیه. ولی به دلیل اینکه به خاطر مشکلات زندگی از خدا درخواست کردم نجاتم بده و احساس عجز کردم خداوند هم سنگ تموم گذاشت و من رو به سمت این آگاهی ها هدایت کرد و به من ایمانی داد که باورشون کنم تکرارشون کنم و ازشون تاثیر بگیرم و باعث شده این اتفاقات توی زندگیم بیفته.
در این فایل در مورد این موضوع صحبت شد که اگر در به در دنبال این هستی که با افراد مثبت اندیش باشی، اگر در به در دنبال این هستی که پول بیاد تو زندگیت و .. در مسیر نادرست هستی. تو روی خودت کار میکنی در مسیر درست قرار میگیری خود به خود شرایطی ایجاد میشه ایده ها آدم ها و شرایطی بوجود میان که تو رو به این شرایط میرسونن. اگر این اتفاق نمی افته یعنی تو در مسیر درست نیستی. اگر با آدم های دری وری هستی یعنی تو در مسیر درست نیستی.
این در مورد من از یک جهت صادقه. من نمیدونم خودم چرا اینجوری هستم. من دوست دارم با آدم ها باشم و صحبت کنم اما نمیدونم چرا اصولا اغلب خودم رو تنها میکنم و از جمع ها فاصله میگیرم. اگر مهمونی ای باشه که احساس کنم خوبه میرم اگر عروسی ای باشه میرم کلا فضاهای شاد رو ببینم خوبه میرم و اگر میخوام با خانواده باشم و بگیم و بخندیم میرم و با خودم ورودی مثبت هم میبرم که بگذاریم روی تی وی و با هم دیگه ببنیم و بخندیم که تمرکز مثبت باشه ولی اینکه بخوام وقتم رو باهاشون بگذرونم که در مورد مسائل حاشیه ای صحبت بشه، نمیرم، کلا دوست خاص ای هم ندارم و پیاده روی هم که میرم تنها میرم. با این موضوع اغلب راحت هستم اما گاهی اوقات هم این افکار میاد که استاد اینجوری زندگی نمیکنه و میگه من دوست های زیادی دارم چرا من اینطوری نیستم؟ چرا من دوستهای زیادی ندارم؟ کلا دوست ندارم چه برسه به دوست صمیمی. خیلی اوقات هم جهان شرایط رو ایجاد کرده که دوستی شکل بگیره اما من ازش فاصله گرفتم و نرفتم. داستان چیه؟ کجای من ایراد داره؟ چرا ترس دارم از اینکه با کسی دوست بشم؟ گاهی اوقات احساس میکنم که خیلی خوب میشد که دوستهای خوبی و مثبتی میداشتم، تنهایی زیادی هم خوب نیست، احساس میکنم این موضوع به اعتماد به نفس پایین من برمیگرده و من احساس میکنم به اندازه کافی خوب نیستم، ایراد و اشکال دارم. به اندازه کافی نمیتونم ارتباط خوب بگیرم، اینطور نیست که من اعتماد به نفس ارتباط با آدم ها رو نداشته باشم نه تو جامعه میرم و کارم رو انجام میدم اما در بحث دوست شدن تمایل نشون نمیدم. شایدم به خاطر این هست که من فکر میکنم نمیتونم دوست خوبی برای افراد باشم کلا این حوزه رو باید یک فکر اساسی در موردش بکنم. گاهی اوقات در رابطهی دوستی بودن رو وقت تلف کردن میدونم. گاهی اوقات از بیان کردن نظراتم میترسم. گاهی اوقات حس میکنم شاید باورهای اشتباهی داشته باشم و آدم پرفکت و خفنی نباشم. این کمال گرایی همیشه در من هست که میخوام پرفکت و بهترین باشم و هیچ ایراد و اشکالی نداشته باشم. شاید به خاطر این هست که در گذشته به خاطر رفتار و اعمال و باورهای اشتباهی که داشتم تحقیر شدم و تصمیم گرفتم که دیگه پرفکت باشم تا با کسی ارتباط برقرار کنم و اگه اشتباهی در من باشه چیز خوبی نیست و نباید اینطور باشه.
مورد دیگه ای که در این فایل در موردش صحبت شد در مورد مصاحبه هایی هست که با افراد ثروتمند و موفق انجام میشه که مثلا فردی مثل ایلان ماسک میگه که من فکرش رو نمیکردم که موفق بشم ولی در عمل میاد این همه کار میکنه و روی این همه ترس هاش پا میگذاره و این همه سرمایههای زندگیش رو میگذاره روی پروژههاش. خب چطور میشه گفت که این فرد باور نداشته که موفق میشه و بعد این همه کار میکنه؟ عملکردش که این رو نشون نمیده که باور نداره. اگر ذهنش رو نمیتونست کنترل کنه که این همه کار نمیکرد. پس یک خودباوری ای این وسط بوده که این همه حرکت کرده. من فکر میکنم به خاطر این ترسهایی که همه موقع شروع کار داریم این حرف رو زده. چون خیلی ها مثل خود من وقتی میخوایم یک کارهایی رو انجام بدیم ترس و نگرانی هایی داریم و فکر میکنیم که نمیتونیم موفق بشیم ولی زورمون به ذهنمون میرسه و اون کار رو انجام میدیم و لطف خدا هم هست و اون کارها درست پیش میره و بعد پیش خودمون میگیم فکر نمیکردم که جواب بده.
در مورد بحث انرژی ها، من واقعا به این موضوع انرژی مثبت محیط اعتقاد دارم که وجود داره و منتقل میشه و همیشه هم به دنبال انجام تمریناتی هستم که این حال خوب رو در خودم ایجاد کنم. خیلی اوقات میشه که به یک سری مکان ها میرم یا با یک سری آدم ها ارتباط برقرار می کنم و .. و یک انرژی مثبت رو از اون شرایط دریافت میکنم و به قولی حالمون بهتر میشه. به قول استاد حال خوب مسری هست. و باید ما جوری روی خودمون کار کنیم که این حال خوب و مثبت رو بتونیم در خودمون ایجاد کنیم. گاهی اوقات هم که نمیتونیم ایجاد کنیم باید به دنبال راهکار دیگهای باشیم. استاد در فایل های قبلی هم اشاره کردن که بالا نگه داشتن سطح انرژی به میزانی هست که ما میتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم. گاهی اوقات ذهنمون رو نمیتونیم کنترل کنیم و باید دنبال یک راه دیگه باشیم. به نظرم یکی از بهترین کارها این هست که تفکر کنیم چه کارهایی رو انجام بدیم که حامون خوب بشه؟ رفتن به مکان های خاص هست، پیاده روی هست، گوش دادن برخی موسیقیها هست، رقصیدن هست، استفاده از فایل های تمرکز بر نکات مثبت هست، بودن در جمع های مثبت هست، سپاسگزاری کردن و تمرکز بر داشته ها هست، دعا کردن و خیر خواستن برای دیگران خواستن هست، تفکر وابسته نبودن به افراد و موقعیتها و حساب نکردن روی افراد هست و دست خدا رو باز بگذاریم که از بی نهایت دستش حال خوب رو به ما بده هست. باورهای مثبت داشتن هست مثلا در مورد مثبت کردن انرژی محیط، اگر با این باور محیط زندگیت رو تمیز کنی که من دارم قدر نعمت هام رو میدونم و بهشون اهمیت میدم و تمیزشون میکنم و عشقم رو بهشون منتقل میکنم و با تمام وجودم این کار رو انجام میدم و باور داشته باشی که حالا که داری این کار رو انجام میدی این اشیاء و وسایل و خونه شعور دارن و میرن نعمت های بهتر رو بهشون خبر میدن که بیان سراغ تو و میگن ببین این فرد خیلی فوق العاده است و بیایید ماله این بشین چون خیلی میفهمه این کار هم باعث میشه هم انرژی اون محیط مثبت بشه و هم نعمت ها در زندگیم بهتر بشه. مثلا من با عشق به کاکتوس هام رسیدگی میکنم گلدون هاشون رو تمیز میکنم زیرشون رو تمیز میکنم بهشون آب میدم و … و همین باعث میشه که جهان به من کاکتوس های باحال تر برسونه. یک بار برادرم بهم میده، یک بار میبینم یکی کاکتوس رو گذاشته سر خیابون و .. من هدایت میشم به سمت این جور اتفاقات.
ولی حالا حرف استاد در مورد انرژی ها هم این هست که اگر تو در مسیر درست باشی و روی خودت کار کنی به جای اینکه مثلا بری فنگ شویی بخونی خود به خود به سمت ایده ها آدم ها شرایط و حتی کتاب ها و آگاهی ها و اقداماتی هدایت بشی که خروجیش باعث میشه انرژی محیط هم برات مثبت بشه. چون خدا هدایت میکنه فقط باید در مسیر درست باشی یعنی هر روز روی خودت کار کنی.
عاشقتونم. دوستتون دارم. امیدوارم برکت و ثروت و سلامتی و عشق و زیبایی و آسانی ها از در و دیوار وارد زندگیتون بشه.
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و همه دوستان.
گام هجدهم از خانه تکانی ذهن.
وقتی شما تو مسیر درست قرار دارید، شما هدایت میشید به انجام کارهای درست.
شما وقتی رو خودت کار میکنی، جهان لاجرم آدمهای درست رو تو زندگیت میاره، اصلا تو نمیخواد دنبال کسی بگردی.
اگر داری دنبال آدمهای مناسب میگردی، این یعنی تو نمیدونی قانون چیه.
شما وقتی تو مسیر درست قرار داری و حرکت میکنی، آدمهای درست خودشون میان تو زندگیت.
من این روزها دارم تمام تمرکزم رو میذارم فقط روی خودم. کانون توجهم رو کنترل میکنم.
سعی میکنم از زاویه ای به تمام موضوعات نگاه کنم که احساسم بهتر بشه.
دیشب یه موضوعی پیش اومد برام که اگر من الهه سابق بودم، حتما کلی گریه میکردم و احساس قربانی شدن رو تجربه میکردم، اما خدا رو شکر، کاملا هوشیار بودم. سریع ذهنمو کنترل کردم و شروع کردم از زاویه ای به اون موضوع نگاه کردم که احساسم بهتر بشه.
و خیلی جالبه وقتی از زاویه ای بهش نگاه کردم که احساسم بهتر بشه، تونستم کلی نکات مثبت توی همون موضوع پیدا کنم. و حتی بخاطر نکات مثبتی که در همون موضوع پیدا کردم خوشحال شدم و شکرگذاری کردم.
این میشه تغییر واقعی، این میشه تغییر باور، این میشه عمل به قانون.
خیلی خوشحالم که بصورت واقعی و در عمل به قانون عمل کردم .چون اگه من بصورت واقعی باورهام تغییر نکرده بود، دیشب نمیتونستم ذهنمو کنترل کنم.
نتایج خودمو میبینم و خودمو تحسین میکنم برای عمل به قانون و به خودم افتخار میکنم.
چقدر احساس میکنم که از وقتی متمرکز شدم روی این پروژه و دارم هر روز طبق تعهدم گوش میدم و عمل میکنم زندگی ام بهتر شده و چقدر درآمدم بیشتر شده انگار به قول شما چرخ زندگی من داره هر روز روان تر میشه و راحت تر.
این چند گام چند نکته یاد گرفتم که میخام بگم
اولا قانون سپاس گذاری دوباره برام تکرار شد که چقدر میتونه فرکانس هام ببره بالا و منو جدا کنه از بدنه جامعه قانونی حدودا از یک ماه پیش دارم بیشتر انجام میدم و نتایجش رو میبینم هر چند کوچیک ولی میفهمم انگار داره روون میشه
نکته بعدی کنترل ورودی هاست که من فکر کنم توش ضعیف بودم قبلا ولی از شروع پروژه دارم انجام میدم و جالب اینکه آدم هایی که ورودی نا مناسب میدادند یا کم شدن از زندگیم یا حرف هاشون عوض شده و خودم میدونم از وقتی روی خودم کار کردم این تغییر ایجاد شد.
نکته بعدی اینه که همیشه باید روی خودم کار کنم و همیشه خودم رو بهبود بدم
به قول خودتون موفقیت حاصل انجام دادن و انجام ندادن یک سری کاره و من همیشه باید خودم رو بهبود بدم قدم های متوالی بردارم و از اون طرف هم همیشه مراقب باور هام باشم روی اون ها هم کار کنم چون مثل علف هرز رشد میکنن و همیشه باید چیده بشن.
نکته مهم تر اینکه دنبال هدف هام باشم و هر روز یک قدم براش بردارم چون من اگر روزی یک قدم بردارن آخر سال 365 قدم نزدیک تر هستم و تازه من قانون تصاعد رو حساب نکردم که بگم بیشتر میشه
در کل این هجده روز من انگار تازه دارم خودم رو رشد میدم و نتایج کوچیک رو میبینم اما باید به خودم یاد آور بشم که قانون فراموش نکن و همیشه و مستمر روی خودت و اهدافت و ورودی هات کار کن
سلام به استاد عزیزم و مریم نازنین وهمه دوستان عزیزم
ردپای من درگام هجدهم:
راستش من امروز دوبار خواستم که فایل رو گوش بدم وهردوبار که فایل رو گذاشتم یه کاری برام پیش اومد وجسته گریخته فایل روشنیدم واین روهم گذاشتم به پای اینکه اگرخدابخواد با دقت بیشتر گوش بدم بهرحال خداروشکر می کنم که امروزم هم عالی بود و خداروشکر دراین سایت زیبا وپروژه زیبا هستم
همان یگانهای که هم اکنون در وجود من و شما هدایت میکند
سلام و درود دارم استاد عزیزم سلام به خانم شایسته محترم
گام هجدهم | خانه تکانی ذهن گام به گام
با تمام وجودم از شما استاد عزیزم متشکرم که با عشق به قلبتون گوش میدید و هدایت میشید جدا از اینکه من چه خوشم بیاد چه نا و یا حتی کسی دیگهای خوشش بیاد یا نه …کاری که میدونید درسته رو انجام میدید و لاجرم آنچه که نیاز من باشه و هدایت من باشه از جانب خداوند در فایلها و پروژههای امروز به من میرسه و تمام افراد در مسیر الهی
من با تمام وجودم از خانم شایسته متشکرم که با تمام تمرکز وقت گذاشتن و میزارند و تمام متن و سایت رو آپدیت میکنند به خوبی همه اینها برای تک به تک افرادی که در مسیر هستند پاسخ خداوند هستش
بریم سر اصل مطلب و مطالبی که من از این فایل برداشت کردم و ثبتش میکنم اینجا :
( ابتدا از خداوند یاری میطلبم و طبق هدایتم حرف بزنم و تایپ کنم اینجا)
تشخیص اصل از فرع
چقدر جالبه در هر وضعیتی که هستیم و هر اندازه که درک و آگاهی به این قوانین داریم شروع کنیم!
شروع کنیم به کنترل ذهن کردن به تکرار عبارت تاکیدی برای باورسازی درست
هر تمرینی که داریم و اگر دورهای داریم در دورهها شروع کنیم و ادامه بدیم اون هم با استمرار
روی خودمون کار بکنیم بی تعارف با خودمون یکی بشیم
برای خودمون کار بکنیم
ما در مسیر الهی لاجرم قرار میگیریم
اگر روی خودمون کار بکنیم و در مسیر الهی قرار بگیریم که اون هم آرامش هستش نشانههای اولیهاش و کم شدن استرسها و دور شدن از حواشی ها
هدایت خداوند رو میشنویم!
اول از طریق یه سری نشانههای خیلی چشمکزن !
آرام میرسه به یه سری نشانههایی که میتونیم درکشون بکنیم
میرسه نهایت به جایگاهی که با ما صحبت میکنه خدا اگر ما خودمون رو لایق گفتگو با خدا بدونیم!
و هر چقدر ما باور کنیم که خداوند با ما صحبت میکنه و خداوند ما رو هدایت میکنه ما رها کردیم و داریم روی خودمون کار میکنیم و خداوند آرام آرام به ما میگه که چیکار کنیم ازطریق یک نوشته توی کتاب از طریق یک متن توی کامنتها از طریق یکی از فایلها
هزاران طریقی که حتی ممکنه تضاد هم توش باشه اون دقیقاً تو این فایل گفتید:
هر کسی بنا به مدارش به اون چیزی که برای اون شخص با اون مدارش مناسبه هدایت ارسال میشه ممکنه نیاز به تضاد باشه ممکنه نیاز باشه بیدار بشه
واقعا من متشکرم از این خدای یگانه که هر لحظه با من سخن میگه لحظه به لحظه به من پیغام میده درسته نمیگم کاملأ صداش واضح میشنوم الان ….اما این تجربه رو داشتم و الان حس میکنم
اگر من اصل رو بچسبم و دنبال حواشی نباشم و از جامعه که العلیالخصوص اکثریت جامعه انجام میدهند خیلی هم واضح گفتنش توی پلتفرمهای فضای مجازی آدمهایی که میبینیم و برامون واضحه که دارن به سمت اخبار یه سری رسانهها میرن و گوششون برای کنترل ذهن و یا در لحظه بودن شنوا نیست
شما اینها را با چشم میبینی اینا مشخصه که داره به شما هدایت میده شما دارید تشخیص میدی یک دسته انسان رو با دسته دیگری را!!!
یعنی داری میفهمی که دو دسته انسان هستند که درگیر حواشی شدن اخبار افکارات منفی و اینو درکش میکنی و شما قوانین رو درک کردی
یک دسته اندک رو میبینی یا به چشمت میخوره که آرام آرام دارم به تو نزدیک میشن اگر علی که داری روی خودت کار میکنی میبینی افرادی که درگیر اخبار بودند حواشی بودند از تو دور شدن
و افرادی به تو نزدیک شدند که بهتره بگم 90 درصد اون افراد هستند الان دور و برت فرادی هستند که واقعاً یا به فکر اهدافشونن یا به فکر رشدن یا دوری کردن از اخبار و اتفاقهای حواشی در زندگی
برای منم همینطور گواه که وقتی شروع کردم روی خودم کار کردن در طی مسیر این هم تکامل داره اول اینکه من هدایت رو شنیدم احساس میکردم و درک میکردم به اندازه یک سر سوزن و میدیدم که چه جوری خیلی خودکار و حتی در زمانی که خیلی فرکانسم بالا بود و بیشتر روی خودم کار میکردم قبل از اینکه وارد جمعی بشم یا کسی بشم یا حرفی بزنم اون قلبم میگفت سخنی نگو یا این سخن رو بگو !!!
بدون اینکه حتی دلیلش رو بدونم اون لحظه و بعد تر متوجه درست بودنش شدم
دلیل اینکه واقعاً ماها وارد یه سری اشتباهات میشیم یا اگر به یه سری نتایج نمیرسیم یا کند میرسیم یا دیر میرسیم مقصرش خودمونیم که دور شدیم از تمرینمون و درگیر حواشی هستیم
یکی باید گوشمون رو بگیره و اون هم پتک روزگاره دقیقاً در گام قبلی یعنی گام هفدهم قشنگ بهش توضیح دادید در لایو شماره 21
واقعا من خدا را سپاسگزارم که در حالا مداری هستم که ازش طلب هدایت میکنم و میخوام کار به جایی کشیده بشه که حتی برای آب خوردنمم ازش طلب هدایت کنم
حتی برای نوشتن یک موردی ازش طلب هدایت کنم چون یک بار مستقیماً و لیزری روی خودم کار کردم و کار به جایی کشیده بود با مسیر زمان و تکاملی تیکه تیکه دیدن راهها و باور کردن به اون دستآورد ها که هر ثانیه و هر لحظه صدای قلبم رو میشنیدم یعنی احساس میکردم
کار بدی میخواستم انجام بدم یا مسیر رو میخواستم برم یا اگر اشتباه میرفتم اون قلب به من میگفت و به من احساس گرفتگی به من ایجاد میکرد !!!!
و اگر نه یک مسیر درستی بود و به جا بود ولی منطق من قبول نداشت قلبم احساس آرامش و اطمینان کامل میکرد و قرص بود میگم دلم قرص بود !!!
و حتی الان که نشستم و دارم این پیغام رو مینویسم کاملاً تمام وجودم در آرامشه ماه کامله و داره به من میتابه و من فضای سبزی رو میبینم که غرق در آرامششم ا اینکه کنترل ذهنم میکنم حتی اما لذت میبرم که هر روز بهتر از دیروز روزم و روحم لطیفتر میشه
جالبه اینجا کامل بگم که واقعاً وقتی ما توی مسیر قرار بگیریم و مثالی که شما زدید نیازی نیست ما دنبال چیزی بریم ا در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میگیریم و نیازی هم نیست این حرف رو ثابت کنم
چرا ؟ چون اون شخصی که در مسیر باشه متوجه میشه با اون شخصی که در مسیر نباشه هزار بار این صحنه رو ببینه ولی کوره ولی کره تعارفی نیست.
قوانین برای کسانیه که قوانین رو رعایت میکنند نقطه سر خط
میتونم یه مثال از کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین ، بزنم که یک دیالوگ بسیار زیباست که میگه:
تابع قوانین جهان هستی باشید تا جهان تابع شما باشد!
دقیقاً همون آیهای که خداوند میفرماید ما زمین و آسمانها را مسخر شما کردیم
که این زمین و آسمانها کی مسخر ما میشه؟ وقتی که ما تسلیم خداییم میگیم خدایا من در مقابل تو عاجزم و تسلیمم و تابع قوانینتم و اون رو با عمل هم نشون بدیم ایمانمون رو نشون بدیم و بگیم خدایا تو به من بگو !
کس دیگهای بهم بگه که دستمو چه جور بشورم البته شاید در مسیر باشم خب آدم و انسانی میاد در مقابلم و یا کتابی در مقابلم قرار میگیره جسارتی به کسی نباشه ما احترام میگذاریم به تمام به تمام انسانها بیاحترام یا کسی نباشه
ما با اینه که سرمون تو لاک خودمون باشه تابع قوانین باشیم خداوند یک وکیل پایه یک ، یک مدیر برنامه یک هدایتگر بزرگ برای ما هستش سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
من از خداوند سپاسگزارم که حتی همین الان منو هدایت کرده به این سایت به این فایل
و همین الانم باورتون میشه هدایت شدم به جایگاهی که دارم تحسین میکنم حتی یه کودکی که داره ورزش میکنه توی پارک حتی یک پدر و دختری که با هم با لذت با عشق با هم ارتباط دارند حتی یک زوجی که با هم دارن قدم میزنند به من ربطی نداره که چه شخصیتی و یا چه جایگاهی دارند
تحسینشون میکنم من دید از دید مثبت نگاه میکنم اگر حتی متضاد باشه !
البته که اینو بگم ادعا نیست بلکه تمرینه ما که نمیتونیم سر خدا رو کلاه بزاریم یا این قانونو دور بزنیم و به ادا اطفار نیست به خودمم میگم چندین بار
خدا را 100 هزار مرتبه شاکرم که دارم کم کم به سایت نزدیکتر میشم
همین نشانه خوبیه که من دارم باور میکنم به قوانین هستی را
من دارم باور میکنم که این باورهای من هستش این افکار من هستش که زندگی منو خلق میکنه نه عوامل بیرونی دیگری،نقطه سرخط
همین تایپی که انجام میدادم یک پدر و دخترو دیدم چقدر زیبا با همدیگه ورزش میکردند وقتی گفتگو باز شد
چقدر زیبا این فرد سن بالایی داشت ولی در ظاهر نمیخورد بهش که این سن رو داشته باشه و چقدر جوانه و چقدر امید گرفتم
ایمان گرفتم
گفت من یه دختر بزرگتر هم دارم گفتم شوخی نکن !؟! واقعاً تحسینش کردم بینهایت تشکر کردم ازش و بهش گفتم ماشاالله! سبحان الله
خداوند این فرد رو جلو چشم من آورده یگفته ببین به 40 سالگیم برسی به 50 سالگیم برسی تو توانایی و جسمی خواهی داشت حتی از این بهتر با اینکه اگر از همین الان رعایت کنی و همیشه جسمت همیشه روحت برای ورزش برای هیجان آماده است
خدا رو شاکرم من همیشه این دید رو نداشتم ولی این هدایت خداوند بود که به من درس بده و این هم ربهای بود که همین الان تجربهاش کردم
هم به خداوند میگم خدایا هر لحظه به هدایتت تشنم هر لحظه به گفتگو با تو مشتاقم با تمام وجودم به فایلها و کامنتهای سایت متمرکز میشم با لذت آگاهیهامو تقویت میکنم
و باور دارم که تو هر لحظه با من صحبت میکنی ای خدای یگانه
استاد عزیزم با تمام وجودم ازت متشکرم که با تمام وجود از قلبت کمک میگیری با قلبت جلو میری و کاری نداری که کسی چی میگه و این خودش یک الگو یک منطق هستش و دارم نتایجتم میبینم و شما هم هر حرفی زدی قبلش عمل کردی !
و چقدر مثال قشنگه که شما وقتی در مسیر الهی باشی تمام این تکنیکهای نمیدونم فنگ شویی و نمیدونم بیا چه جوری جریان انرژی رو راه بندازیمها خود به خود اتفاق میوفته …. وقتی ما در مسیر باشیم در مسیر آرامش آگاهی همت و برکت و حتی پول قرار میگیریم و حتی تمام الگوریتم ها ، نقطه سر خط
به نشانهها به هدایتها به افرادی برمیخوریم که باید اون لحظه به ما یاد داده بشه و گفته بشه …
چگونه در کسب و کار خودمون همچین چیزی رو یاد بگیریم و ایده رو انجام بدیم
هزاران هزار ایده راه و مسیر به ما گفته میشه
استاد با تمام وجودم از شما سپاسگزارم و با تمام وجودم از خانم شایسته سپاسگزارم
من به خدای یگانه میسپارمتون امیدوارم که در دنیا و آخرت با عشق با لذت در ثروت و سعادت باشید عاشقتونم
چقدر درسته که واقعا من وقتی دارم این همه تلاش میکنم برای رسیدن به اهداف پس میدونم میرسم و باید به مسیر انتخابی باور بیشتری پیدا کنم که نتیجه ها هم بیشتر بیاد ولی من احساس میکنم دارم توی حاشیه خیلی دور میزنم و امروز به الهامات و رفتارهای
من توی کامنت های قبلی این دوره گفتم که من 2سال و 6 ماهه که با استاد عباسمنش عزیز اشنا شدم ولی اصل رو درک نکرده بودم تا اولین کلامی که از استاد توی این دوره شنیدم و به لطف و کمک خدا فهمیدم که اصل چیه.
حالا چرا تو این 2سال و خورده ای اصل زندگی رو خوب متوجه نشده بودم و به درکش نرسیدم؟چون بیشتر توی حاشیه بودم،نظر دیگران برام مهم بود،دوست داشتم دیده بشم،تو فضای مجازی فعالیت میکردم و برام مهم بود و هر بار هم بیشتر و بیشتر سردرگُم میشدم.
زندگی سینوسی داشتم که یه مدت روی قانون کار میکردم و یه مدت هم درگیر حواشی میشدم و میرفتم توی یه دنیای دیگه،ثابت کردن و مقایسه کردن و خودم روبخوام نشون بدم و….
حتی الانم که به افکار و خواسته هام نگاه میکنم میبینم هنوز بعضی از خواسته هام برای دیده شدنه.
از خدا میخوام کمکم کنه اصل رو بهتر و عمیق تر درک کنم.
فرعیات و حواشی نمیزاره ادم به قلبش وصل باشه، حواشی انرژی و تمرکز ادم رو میگیره.حواشی و فرعیات شاید تا مدت ها تورو درگیر خودش کنه و تو هر روز بیشتر و بیشتر گم بشی.
وقتی اصل زندگی رو درک کنیم و توی زندگی اجراش کنیم،خودبه خود مورد تایید قرار میگیریم،دیده میشیم بدون این که کاری کنیم، کمتر خودمون رو با بقیه مقایسه میکنیم،کمتر درگیر تجملات و نگاه دیگران میشیم و زندگی رنگ و بوی جدیدی به خودش میگیره و ارامش عجیبی پیدا میکنیم.
چقدر این قانون خوبه که نیازی نیست من تقلا کنم یا بهزور کسی رو برای خودم نگه دارم یا چیزی رو وارد زندگیم کنم،وقتی من روی خودم کار میکنم، جهان برای من همه کاری میکنه.وقتی روی خودم کار میکنم،دنیای بیرون من هم تغییر میکنه و نیازی به تقلا نیست اصلا.
خداروشکر بخاطر این اگاهی های ناب و سپاسگذارم از خانم شایسته و استاد عزیزم:)
سلام به استادخوبم مریم جانم وهمگی اعضای خانواده بزرگم
ردپای گام 18
استادجان طبق توضیحات این فایل منم اوایل ورودم به سایت چون قوانین رو درک نکرده بودم و دور و برم پر از آدمهای منفی بود همش شدیدا دنبال این بودم ی سری دوستان عباس منشی پیدا کنم که در کنارشون رشد کنم و ازشون چیزیادبگیرم.چقدر آرزوم بود همکارهایی داشته باشم که لااقل اگر شمارو نمیشناسن خودشون آدمهای مثبتی باشن.
هرچقدر بیشتر تقلا میکردم برای پیداکردن این آدمها کمترنتیجه میگرفتم.
بلاخره بعد ی مدت قوانین برام واضح تر شد ودرکم بالا رفت و به این نتیجه رسیدم که من ازخودم باید شروع کنم و توقعم رو از دیگران که خوب باشن بیارم به صفر برسونم و تلاشی نکنم برای جستجوی افراد مثبت چون من مثبت شم لاجرم دنیا اون افراد رو ناخواسته به سمت من سوق میده.
هنوزم حقیقتش ی وقتایی بخاطر باورهای اشتباه عمیقم لغزش میکنم ولی سریع مچ خودمو میگیرم و خودمو میبرم تومسیردرست.
شاید غیرقابل باور باشه برای ی عده ولی همون آدمهایی که اطراف من هستند و به شدت منفی هستند و یکم بداخلاق حین معاشرت با من کاملا رفتارشون تغییر میکنه مثبت میشن و خوش اخلاق.
زمانی که همون شخص درجایگاه بالا دستی من ی وقتایی خیلی به ندرت بمن غر بزنه بقول سعیده شهریاری عزیز بهش حق میدم و باهاش بحث نمیکنم و چیزی نمیگم وعحیب در صورتی که مدیر منه شدیدا به حرفهام گوش میده وعمل میکنه.ی حرف شنوی عجیبی ازم داره که برای بقیه غیرقابل هضم.
ومن همه اینها رو مدیون آموزش های دوره عشق ومودت در روابط میدونم.
درپناه خداباشید.آمین
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام خدمت استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز
گام هیجدهم خانه تکانی ذهن
قانون کبوتر با کبوتر، باز با باز
درسهایی ک بهم داده شد فایلی پر از آگاهی
خدایا سپاسگزارم خودت هدایتم کن مطالبی ک باید بنویسم و عمل کنم به این آگاهیها
دنبال حاشیه ها نرم و بچسبم به اصل خودم وقتی در مسیر باشم وقتی روی خودم کار کنم وقتی بیام روی باورهام کار کنم خیلی راحت هدایت میشم به مسیری ک اون شرایط و اتفاقات عالی و آدمهای مناسب و ایده هایی ک بهم داده میشه ک ثروت بیشتری خلق کنم
وقتی پیگیر مشتری هستم وقتی دنبال اینم ک با کسی باشم ک مثبته و میشینم از قانون صحبت میکنیم و اون انرژی رو بجایی اینکه بزارم روی خودم میزارم روی مطالبی که یاد گرفتم وای عمل نکردم میام به دیگران میگم وقتی دارم اینکار رو میکنم مثلا میام در مورد کنترل ذهن در موردش صحبت میکنم با دیگری وقتی اون طرف از پیشم میره بعد از چند ساعت دیدم ک جهان کاری میکنه به اون ادعایی ک کردم و ی اتفاقی میفته واسه اون ادعایی ک کردی ک باید ذهنت رو کنترل کنی بعد میبینی ک نمیتونی و حست بد وبدتر میشه فقط کافیه اون انرژی روی خودم بزارم و کاری به هیچ کس نداشته باشم وقتی خدا رو دارم بهترین دوست ویارم هست دنبال کی بگردم وقتی با خدای خودم صحبت میکنم از درون حالم خوب میشه و آرامش دارم دنبال چه گروهی باشم ک اینقدر حس خوب میده گروه های دورهمی شرکت کردم و دیدم که همه میخوان نشون بدن ک ما بلدیم و دیدیم وقتی داری صحبت میکنی میپره تو حرفت ک خودش کلام رو دست بگیره بره روی منبر اما نگاه به نتایج میکنی میبینی هیچ چیز نداره
منم قبلا همینطور بودم همش لب و دهان بودم فقط میخواستم از این قانون صحبت کنم ک من میدونم و میگفتم تو باید این کار رو بکنی تا نتیجه بگیری اما جهان جوری زد تو گوشم ک حواسم باشه به خودم و دخالت نکنم تو کار خداوند هر کسی ی خدایی داره با باورهایی ک ساخته من بیام دخالت کنم تو کار خدا خودم بدجوری میام پایین و هر چقدر من بتونم سکوت کردن رو یاد بگیرم خیلی راحت تر به اصلم نزدیک میشم
میخوام یاد بگیرم اگه من در مسیر درست باشم و روی خودم دارم کار میکنم دیگه احتیاج به تقلا وزور زدن به اینکه برم دنبال اون فایل یا مشتری رو پیگیری کنم بیام وقتم رو بیشتر بزارم روی مهارتم وقت بزارم روی خودم اون فایل و مشتری با باورهای خوبی ک ساختم خودشون به دنبال من میان و براحتی و مثل آب خوردن فروش میره
خدایا شکرت بابت این فایل پراز آگاهی ک هدایت شدم ک من اون تمرکز رو بزارم روی خودم همه چی آرام آرام به سمت بالا پیش میرم اما اگر در جهت مخالف اون عمل کنم اون آروم آروم به سمت پایین سر میخورم من انتخاب میکنم کدوم راه رو انتخاب کنم خداوند بمن اختیار داده ک من چی میخوام ثروت میخوام یا فقر رو بدبختی میخوام یا خوشبختی رو من هدایت میشم
در پناه خداوند هدایتگرم باشین
سلام خدمت استاد عزیز و مریم خانم بی نظیر.
سپاسگزارم ازتون که این جریان رو ایجاد کردید که کنار هم دیگه هر روز روی خودمون کار کنیم.
من دستور العمل استفاده از این دوره رو مجدد مرور کردم و دارم ردپاهایی که در دفتر نوشتم از هر روز رو در سایت هم ثبت میکنم امیدوارم مفید واقع بشه هم برای خودم و هم برای دوستان عزیزم.
این فایل در مورد این موضوع صحبت کرد که تمرکزمون رو بگذاریم روی اصل نه فرع.
من همیشه میگفتم این اصل و فرع که استاد میگه دقیقا یعنی چی؟ چطور میشه عمقی درکش کنم؟ البته هنوز جای کار دارم.
اصل یعنی اینکه روی خودمون کار کنیم و بگذاریم جهان هدایتمون کنه به مسیر درست.
اگر من روی خودم کار میکنم جهان من رو هدایت میکنه به سمت آگاهیها، ایدهها و شرایط و آدمها و اتفاقاتی که برای من مناسب هستند. مثل استاد که گفت من روی خودم کار میکنم بعد دیدم برای جریان واکسن هدایت شدم به جایی که گفت فقط واکسن مادرنا داریم و من گفتم پس این حتما برای من خوب بوده که هدایت شدم بهش.
یعنی وقتی روی خودمون کار میکنیم باید ببینیم در هر لحظه داریم به چه چیزی هدایت میشیم، گاهی اوقات فکر میکنیم نه من این چیز رو نمیخوام و این نباید وارد زندگی من بشه اما بعد میبینی که وقتی میخواهی بروی یک مسیر دیگه جهان مقاومت نشون میده یا نشونه میده اونجا میفهمی که باید تسلیم باشی و حتما این موضوع برای تو خوب بوده.
در مورد داستان بیماری من یک تجربه دارم. از اونجایی که من روی فایل تسلط ذهن بر جسم کار کرده بودم و همچنین فایلهای آرامش در پرتو آگاهی رو بارها گوش کرده بودم به این نتیجه رسیده بودم که بدن من قدرت این رو داره که از پس هر مشکلی بر بیاد. در مورد بحث سیستم ایمنی، و همچنین فایل های توحیدی رو سلامتی هم تاثیر دارن و کار کرده بودم. اتفاقی که افتاد وقتی این بیماری اومد من هر جایی که میخواستم میرفتم و اصلا نگران نبودم که این بیماری نکنه بیاد سراغ من و از طرفی رعایت هم میکردم پروتوکل های فروشگاه ها و .. رو. البته یکم مقاومت داشتم مثلا باشگاه که میرفتم میگفتن باید ماسک بزنی من میگفتم ولش کن من باشگاه نمیرم ولی حاضر نیستم ماسک بزنم. گاهی اوقات هم شیطنک میکردم و بدون ماسک کارم رو انجام میدادم وقتی باشگاه خلوت بود و مشکلی بوجود نیومد. در اون زمان همه ترس داشتن از اینکه بیرون برن ولی من بیرون میرفتم. اوایلش خانواده اصرار میکردن که نرو منم برای اینکه اذیت نشن نمیرفتم تا اینکه گفتم خدایا اگه من دوست دارم بیرون برم تو خودت شرایط رو فراهم میکنی و من با این موضوع نمیجنگم و تمرکزم رو میگذارم رو خواسته. و جالبه که فضا برای بیرون رفتن من همیشه فراهم میشد و من با خیال راحت پیاده روی و … ام رو میرفتم. جالبه همه مریض میشدن ولی من مریض نشدم. حتی یادم هست به خاطر یک داستانی که حالا شاید بعدا براتون تعریفش کردم که باعث معافیت سربازی من شده من برای حل این مسئلهام هدایت شدم به یک بیمارستانی که از قضا باید اونجا میموندم تا کارهایی که خدا برای این خواسته من هست رو انجام بده (البته اون موقع مقاومت داشتم بابت این اتفاق و میگفتم یعنی چی من باید اینجا باشم هی فکر میکردم یک جای قانون رو درست استفاده نکردم ولی با آگاهی امروزم میفهمم که باید تسلیم خداوند میبودم و خیریت رو میدیدم تا کارها انجام بشه) خلاصه در اون بیمارستان دیدم یک دکتری رد شد و گفت کسی رو اینجا بستری نکنید این ها همه همین بیماری رو دارن. بعد من نگران نشدم و حتی اونجا هم گفتم سیستم ایمنی بدن من قوی هست و رفتم. جالب هست من حتی در اون شرایط هم بیمار نشدم و فقط یک شب به اندازه چند ساعت احساس سرماخوردگی کردم و همون موقع تو ذهنم تکرار میکردم که سیستم ایمنی من بسیار قوی هست و از پس هر مشکلی بر میاد و من به سرعت باد خوب شدم. خیلی باورهام در مورد سلامتی خوب بود و من از اونجا سُرُ مُرُ گُنده بیرون اومدم. من باز هم به دلیل هدایت خداوند و شرایط جوری فراهم شد بدون اینکه من کاری بکنم که واکسن هم نزنم و اگر قرار بود زده بشه میبایست تسلیم میشدم ولی باورم بر این بود که بدن من قوی هست و مشکلی نیست. تا الان هم که خدمتتون دارم این کامنت رو مینویسم اصلا به مشکلی برخورد نکردم. شده به دلیل کار نکردن روی باورهای سلامتی و افکار بیماری زا خودم یا خوردن یک ماده غذایی نامناسب در طول این چند سال یک شب تا صبح احساس بیماری بکنم ولی تو همون شرایط هم سعی کردم ذهنم رو کنترل بکنم و خوب شدم در صورتی که افرادی رو که میبینم مرتب بیمار هستن حالا هر بار یک بیماری ای ولی من هیچیم نمیشه و این رو مدیون باورهای قدرتمند کننده ای هستم که شما گفتید و خداوند من رو به سمتش هدایت کرد. و البته اعتبار این نعمت رو به خدا میدم که این ایمان و تعهد رو در من ایجاد کرد که این مسیر رو حرکت کنم واقعا اگر کمک خدا و آگاهی خدا و قدرت خداوند و لطفش به من نبود هرگز این اتفاق نمیافتاد و من این باورها رو ایجاد نمیکردم چون من در گذشته آدمی بودم که به اندازه سر سوزن هم به این چیزها اعتقاد نداشتم و به خاطر علومی که تو دوران تحصیل بهمون در مورد ویروس ها و باکتری ها و … گفته بودن و تاثیرش روی زندگی این باورهای سلامتی رو چرت محض میدونستم و میگفتم غیرعلمیه. ولی به دلیل اینکه به خاطر مشکلات زندگی از خدا درخواست کردم نجاتم بده و احساس عجز کردم خداوند هم سنگ تموم گذاشت و من رو به سمت این آگاهی ها هدایت کرد و به من ایمانی داد که باورشون کنم تکرارشون کنم و ازشون تاثیر بگیرم و باعث شده این اتفاقات توی زندگیم بیفته.
در این فایل در مورد این موضوع صحبت شد که اگر در به در دنبال این هستی که با افراد مثبت اندیش باشی، اگر در به در دنبال این هستی که پول بیاد تو زندگیت و .. در مسیر نادرست هستی. تو روی خودت کار میکنی در مسیر درست قرار میگیری خود به خود شرایطی ایجاد میشه ایده ها آدم ها و شرایطی بوجود میان که تو رو به این شرایط میرسونن. اگر این اتفاق نمی افته یعنی تو در مسیر درست نیستی. اگر با آدم های دری وری هستی یعنی تو در مسیر درست نیستی.
این در مورد من از یک جهت صادقه. من نمیدونم خودم چرا اینجوری هستم. من دوست دارم با آدم ها باشم و صحبت کنم اما نمیدونم چرا اصولا اغلب خودم رو تنها میکنم و از جمع ها فاصله میگیرم. اگر مهمونی ای باشه که احساس کنم خوبه میرم اگر عروسی ای باشه میرم کلا فضاهای شاد رو ببینم خوبه میرم و اگر میخوام با خانواده باشم و بگیم و بخندیم میرم و با خودم ورودی مثبت هم میبرم که بگذاریم روی تی وی و با هم دیگه ببنیم و بخندیم که تمرکز مثبت باشه ولی اینکه بخوام وقتم رو باهاشون بگذرونم که در مورد مسائل حاشیه ای صحبت بشه، نمیرم، کلا دوست خاص ای هم ندارم و پیاده روی هم که میرم تنها میرم. با این موضوع اغلب راحت هستم اما گاهی اوقات هم این افکار میاد که استاد اینجوری زندگی نمیکنه و میگه من دوست های زیادی دارم چرا من اینطوری نیستم؟ چرا من دوستهای زیادی ندارم؟ کلا دوست ندارم چه برسه به دوست صمیمی. خیلی اوقات هم جهان شرایط رو ایجاد کرده که دوستی شکل بگیره اما من ازش فاصله گرفتم و نرفتم. داستان چیه؟ کجای من ایراد داره؟ چرا ترس دارم از اینکه با کسی دوست بشم؟ گاهی اوقات احساس میکنم که خیلی خوب میشد که دوستهای خوبی و مثبتی میداشتم، تنهایی زیادی هم خوب نیست، احساس میکنم این موضوع به اعتماد به نفس پایین من برمیگرده و من احساس میکنم به اندازه کافی خوب نیستم، ایراد و اشکال دارم. به اندازه کافی نمیتونم ارتباط خوب بگیرم، اینطور نیست که من اعتماد به نفس ارتباط با آدم ها رو نداشته باشم نه تو جامعه میرم و کارم رو انجام میدم اما در بحث دوست شدن تمایل نشون نمیدم. شایدم به خاطر این هست که من فکر میکنم نمیتونم دوست خوبی برای افراد باشم کلا این حوزه رو باید یک فکر اساسی در موردش بکنم. گاهی اوقات در رابطهی دوستی بودن رو وقت تلف کردن میدونم. گاهی اوقات از بیان کردن نظراتم میترسم. گاهی اوقات حس میکنم شاید باورهای اشتباهی داشته باشم و آدم پرفکت و خفنی نباشم. این کمال گرایی همیشه در من هست که میخوام پرفکت و بهترین باشم و هیچ ایراد و اشکالی نداشته باشم. شاید به خاطر این هست که در گذشته به خاطر رفتار و اعمال و باورهای اشتباهی که داشتم تحقیر شدم و تصمیم گرفتم که دیگه پرفکت باشم تا با کسی ارتباط برقرار کنم و اگه اشتباهی در من باشه چیز خوبی نیست و نباید اینطور باشه.
مورد دیگه ای که در این فایل در موردش صحبت شد در مورد مصاحبه هایی هست که با افراد ثروتمند و موفق انجام میشه که مثلا فردی مثل ایلان ماسک میگه که من فکرش رو نمیکردم که موفق بشم ولی در عمل میاد این همه کار میکنه و روی این همه ترس هاش پا میگذاره و این همه سرمایههای زندگیش رو میگذاره روی پروژههاش. خب چطور میشه گفت که این فرد باور نداشته که موفق میشه و بعد این همه کار میکنه؟ عملکردش که این رو نشون نمیده که باور نداره. اگر ذهنش رو نمیتونست کنترل کنه که این همه کار نمیکرد. پس یک خودباوری ای این وسط بوده که این همه حرکت کرده. من فکر میکنم به خاطر این ترسهایی که همه موقع شروع کار داریم این حرف رو زده. چون خیلی ها مثل خود من وقتی میخوایم یک کارهایی رو انجام بدیم ترس و نگرانی هایی داریم و فکر میکنیم که نمیتونیم موفق بشیم ولی زورمون به ذهنمون میرسه و اون کار رو انجام میدیم و لطف خدا هم هست و اون کارها درست پیش میره و بعد پیش خودمون میگیم فکر نمیکردم که جواب بده.
در مورد بحث انرژی ها، من واقعا به این موضوع انرژی مثبت محیط اعتقاد دارم که وجود داره و منتقل میشه و همیشه هم به دنبال انجام تمریناتی هستم که این حال خوب رو در خودم ایجاد کنم. خیلی اوقات میشه که به یک سری مکان ها میرم یا با یک سری آدم ها ارتباط برقرار می کنم و .. و یک انرژی مثبت رو از اون شرایط دریافت میکنم و به قولی حالمون بهتر میشه. به قول استاد حال خوب مسری هست. و باید ما جوری روی خودمون کار کنیم که این حال خوب و مثبت رو بتونیم در خودمون ایجاد کنیم. گاهی اوقات هم که نمیتونیم ایجاد کنیم باید به دنبال راهکار دیگهای باشیم. استاد در فایل های قبلی هم اشاره کردن که بالا نگه داشتن سطح انرژی به میزانی هست که ما میتونیم ذهنمون رو کنترل کنیم. گاهی اوقات ذهنمون رو نمیتونیم کنترل کنیم و باید دنبال یک راه دیگه باشیم. به نظرم یکی از بهترین کارها این هست که تفکر کنیم چه کارهایی رو انجام بدیم که حامون خوب بشه؟ رفتن به مکان های خاص هست، پیاده روی هست، گوش دادن برخی موسیقیها هست، رقصیدن هست، استفاده از فایل های تمرکز بر نکات مثبت هست، بودن در جمع های مثبت هست، سپاسگزاری کردن و تمرکز بر داشته ها هست، دعا کردن و خیر خواستن برای دیگران خواستن هست، تفکر وابسته نبودن به افراد و موقعیتها و حساب نکردن روی افراد هست و دست خدا رو باز بگذاریم که از بی نهایت دستش حال خوب رو به ما بده هست. باورهای مثبت داشتن هست مثلا در مورد مثبت کردن انرژی محیط، اگر با این باور محیط زندگیت رو تمیز کنی که من دارم قدر نعمت هام رو میدونم و بهشون اهمیت میدم و تمیزشون میکنم و عشقم رو بهشون منتقل میکنم و با تمام وجودم این کار رو انجام میدم و باور داشته باشی که حالا که داری این کار رو انجام میدی این اشیاء و وسایل و خونه شعور دارن و میرن نعمت های بهتر رو بهشون خبر میدن که بیان سراغ تو و میگن ببین این فرد خیلی فوق العاده است و بیایید ماله این بشین چون خیلی میفهمه این کار هم باعث میشه هم انرژی اون محیط مثبت بشه و هم نعمت ها در زندگیم بهتر بشه. مثلا من با عشق به کاکتوس هام رسیدگی میکنم گلدون هاشون رو تمیز میکنم زیرشون رو تمیز میکنم بهشون آب میدم و … و همین باعث میشه که جهان به من کاکتوس های باحال تر برسونه. یک بار برادرم بهم میده، یک بار میبینم یکی کاکتوس رو گذاشته سر خیابون و .. من هدایت میشم به سمت این جور اتفاقات.
ولی حالا حرف استاد در مورد انرژی ها هم این هست که اگر تو در مسیر درست باشی و روی خودت کار کنی به جای اینکه مثلا بری فنگ شویی بخونی خود به خود به سمت ایده ها آدم ها شرایط و حتی کتاب ها و آگاهی ها و اقداماتی هدایت بشی که خروجیش باعث میشه انرژی محیط هم برات مثبت بشه. چون خدا هدایت میکنه فقط باید در مسیر درست باشی یعنی هر روز روی خودت کار کنی.
عاشقتونم. دوستتون دارم. امیدوارم برکت و ثروت و سلامتی و عشق و زیبایی و آسانی ها از در و دیوار وارد زندگیتون بشه.
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و همه دوستان.
گام هجدهم از خانه تکانی ذهن.
وقتی شما تو مسیر درست قرار دارید، شما هدایت میشید به انجام کارهای درست.
شما وقتی رو خودت کار میکنی، جهان لاجرم آدمهای درست رو تو زندگیت میاره، اصلا تو نمیخواد دنبال کسی بگردی.
اگر داری دنبال آدمهای مناسب میگردی، این یعنی تو نمیدونی قانون چیه.
شما وقتی تو مسیر درست قرار داری و حرکت میکنی، آدمهای درست خودشون میان تو زندگیت.
من این روزها دارم تمام تمرکزم رو میذارم فقط روی خودم. کانون توجهم رو کنترل میکنم.
سعی میکنم از زاویه ای به تمام موضوعات نگاه کنم که احساسم بهتر بشه.
دیشب یه موضوعی پیش اومد برام که اگر من الهه سابق بودم، حتما کلی گریه میکردم و احساس قربانی شدن رو تجربه میکردم، اما خدا رو شکر، کاملا هوشیار بودم. سریع ذهنمو کنترل کردم و شروع کردم از زاویه ای به اون موضوع نگاه کردم که احساسم بهتر بشه.
و خیلی جالبه وقتی از زاویه ای بهش نگاه کردم که احساسم بهتر بشه، تونستم کلی نکات مثبت توی همون موضوع پیدا کنم. و حتی بخاطر نکات مثبتی که در همون موضوع پیدا کردم خوشحال شدم و شکرگذاری کردم.
این میشه تغییر واقعی، این میشه تغییر باور، این میشه عمل به قانون.
خیلی خوشحالم که بصورت واقعی و در عمل به قانون عمل کردم .چون اگه من بصورت واقعی باورهام تغییر نکرده بود، دیشب نمیتونستم ذهنمو کنترل کنم.
نتایج خودمو میبینم و خودمو تحسین میکنم برای عمل به قانون و به خودم افتخار میکنم.
سلام و وقت به خیر به استاد عزیزم
پروژه گام گام
گام 18
چقدر احساس میکنم که از وقتی متمرکز شدم روی این پروژه و دارم هر روز طبق تعهدم گوش میدم و عمل میکنم زندگی ام بهتر شده و چقدر درآمدم بیشتر شده انگار به قول شما چرخ زندگی من داره هر روز روان تر میشه و راحت تر.
این چند گام چند نکته یاد گرفتم که میخام بگم
اولا قانون سپاس گذاری دوباره برام تکرار شد که چقدر میتونه فرکانس هام ببره بالا و منو جدا کنه از بدنه جامعه قانونی حدودا از یک ماه پیش دارم بیشتر انجام میدم و نتایجش رو میبینم هر چند کوچیک ولی میفهمم انگار داره روون میشه
نکته بعدی کنترل ورودی هاست که من فکر کنم توش ضعیف بودم قبلا ولی از شروع پروژه دارم انجام میدم و جالب اینکه آدم هایی که ورودی نا مناسب میدادند یا کم شدن از زندگیم یا حرف هاشون عوض شده و خودم میدونم از وقتی روی خودم کار کردم این تغییر ایجاد شد.
نکته بعدی اینه که همیشه باید روی خودم کار کنم و همیشه خودم رو بهبود بدم
به قول خودتون موفقیت حاصل انجام دادن و انجام ندادن یک سری کاره و من همیشه باید خودم رو بهبود بدم قدم های متوالی بردارم و از اون طرف هم همیشه مراقب باور هام باشم روی اون ها هم کار کنم چون مثل علف هرز رشد میکنن و همیشه باید چیده بشن.
نکته مهم تر اینکه دنبال هدف هام باشم و هر روز یک قدم براش بردارم چون من اگر روزی یک قدم بردارن آخر سال 365 قدم نزدیک تر هستم و تازه من قانون تصاعد رو حساب نکردم که بگم بیشتر میشه
در کل این هجده روز من انگار تازه دارم خودم رو رشد میدم و نتایج کوچیک رو میبینم اما باید به خودم یاد آور بشم که قانون فراموش نکن و همیشه و مستمر روی خودت و اهدافت و ورودی هات کار کن
سپاس بابت این پروژه و این سایت زیبا️
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم نازنین وهمه دوستان عزیزم
ردپای من درگام هجدهم:
راستش من امروز دوبار خواستم که فایل رو گوش بدم وهردوبار که فایل رو گذاشتم یه کاری برام پیش اومد وجسته گریخته فایل روشنیدم واین روهم گذاشتم به پای اینکه اگرخدابخواد با دقت بیشتر گوش بدم بهرحال خداروشکر می کنم که امروزم هم عالی بود و خداروشکر دراین سایت زیبا وپروژه زیبا هستم
دوستتون دارم
به نام خالق هستی
همان یگانهای که هم اکنون در وجود من و شما هدایت میکند
سلام و درود دارم استاد عزیزم سلام به خانم شایسته محترم
گام هجدهم | خانه تکانی ذهن گام به گام
با تمام وجودم از شما استاد عزیزم متشکرم که با عشق به قلبتون گوش میدید و هدایت میشید جدا از اینکه من چه خوشم بیاد چه نا و یا حتی کسی دیگهای خوشش بیاد یا نه …کاری که میدونید درسته رو انجام میدید و لاجرم آنچه که نیاز من باشه و هدایت من باشه از جانب خداوند در فایلها و پروژههای امروز به من میرسه و تمام افراد در مسیر الهی
من با تمام وجودم از خانم شایسته متشکرم که با تمام تمرکز وقت گذاشتن و میزارند و تمام متن و سایت رو آپدیت میکنند به خوبی همه اینها برای تک به تک افرادی که در مسیر هستند پاسخ خداوند هستش
بریم سر اصل مطلب و مطالبی که من از این فایل برداشت کردم و ثبتش میکنم اینجا :
( ابتدا از خداوند یاری میطلبم و طبق هدایتم حرف بزنم و تایپ کنم اینجا)
تشخیص اصل از فرع
چقدر جالبه در هر وضعیتی که هستیم و هر اندازه که درک و آگاهی به این قوانین داریم شروع کنیم!
شروع کنیم به کنترل ذهن کردن به تکرار عبارت تاکیدی برای باورسازی درست
هر تمرینی که داریم و اگر دورهای داریم در دورهها شروع کنیم و ادامه بدیم اون هم با استمرار
روی خودمون کار بکنیم بی تعارف با خودمون یکی بشیم
برای خودمون کار بکنیم
ما در مسیر الهی لاجرم قرار میگیریم
اگر روی خودمون کار بکنیم و در مسیر الهی قرار بگیریم که اون هم آرامش هستش نشانههای اولیهاش و کم شدن استرسها و دور شدن از حواشی ها
هدایت خداوند رو میشنویم!
اول از طریق یه سری نشانههای خیلی چشمکزن !
آرام میرسه به یه سری نشانههایی که میتونیم درکشون بکنیم
میرسه نهایت به جایگاهی که با ما صحبت میکنه خدا اگر ما خودمون رو لایق گفتگو با خدا بدونیم!
و هر چقدر ما باور کنیم که خداوند با ما صحبت میکنه و خداوند ما رو هدایت میکنه ما رها کردیم و داریم روی خودمون کار میکنیم و خداوند آرام آرام به ما میگه که چیکار کنیم ازطریق یک نوشته توی کتاب از طریق یک متن توی کامنتها از طریق یکی از فایلها
هزاران طریقی که حتی ممکنه تضاد هم توش باشه اون دقیقاً تو این فایل گفتید:
هر کسی بنا به مدارش به اون چیزی که برای اون شخص با اون مدارش مناسبه هدایت ارسال میشه ممکنه نیاز به تضاد باشه ممکنه نیاز باشه بیدار بشه
واقعا من متشکرم از این خدای یگانه که هر لحظه با من سخن میگه لحظه به لحظه به من پیغام میده درسته نمیگم کاملأ صداش واضح میشنوم الان ….اما این تجربه رو داشتم و الان حس میکنم
اگر من اصل رو بچسبم و دنبال حواشی نباشم و از جامعه که العلیالخصوص اکثریت جامعه انجام میدهند خیلی هم واضح گفتنش توی پلتفرمهای فضای مجازی آدمهایی که میبینیم و برامون واضحه که دارن به سمت اخبار یه سری رسانهها میرن و گوششون برای کنترل ذهن و یا در لحظه بودن شنوا نیست
شما اینها را با چشم میبینی اینا مشخصه که داره به شما هدایت میده شما دارید تشخیص میدی یک دسته انسان رو با دسته دیگری را!!!
یعنی داری میفهمی که دو دسته انسان هستند که درگیر حواشی شدن اخبار افکارات منفی و اینو درکش میکنی و شما قوانین رو درک کردی
یک دسته اندک رو میبینی یا به چشمت میخوره که آرام آرام دارم به تو نزدیک میشن اگر علی که داری روی خودت کار میکنی میبینی افرادی که درگیر اخبار بودند حواشی بودند از تو دور شدن
و افرادی به تو نزدیک شدند که بهتره بگم 90 درصد اون افراد هستند الان دور و برت فرادی هستند که واقعاً یا به فکر اهدافشونن یا به فکر رشدن یا دوری کردن از اخبار و اتفاقهای حواشی در زندگی
برای منم همینطور گواه که وقتی شروع کردم روی خودم کار کردن در طی مسیر این هم تکامل داره اول اینکه من هدایت رو شنیدم احساس میکردم و درک میکردم به اندازه یک سر سوزن و میدیدم که چه جوری خیلی خودکار و حتی در زمانی که خیلی فرکانسم بالا بود و بیشتر روی خودم کار میکردم قبل از اینکه وارد جمعی بشم یا کسی بشم یا حرفی بزنم اون قلبم میگفت سخنی نگو یا این سخن رو بگو !!!
بدون اینکه حتی دلیلش رو بدونم اون لحظه و بعد تر متوجه درست بودنش شدم
دلیل اینکه واقعاً ماها وارد یه سری اشتباهات میشیم یا اگر به یه سری نتایج نمیرسیم یا کند میرسیم یا دیر میرسیم مقصرش خودمونیم که دور شدیم از تمرینمون و درگیر حواشی هستیم
یکی باید گوشمون رو بگیره و اون هم پتک روزگاره دقیقاً در گام قبلی یعنی گام هفدهم قشنگ بهش توضیح دادید در لایو شماره 21
واقعا من خدا را سپاسگزارم که در حالا مداری هستم که ازش طلب هدایت میکنم و میخوام کار به جایی کشیده بشه که حتی برای آب خوردنمم ازش طلب هدایت کنم
حتی برای نوشتن یک موردی ازش طلب هدایت کنم چون یک بار مستقیماً و لیزری روی خودم کار کردم و کار به جایی کشیده بود با مسیر زمان و تکاملی تیکه تیکه دیدن راهها و باور کردن به اون دستآورد ها که هر ثانیه و هر لحظه صدای قلبم رو میشنیدم یعنی احساس میکردم
کار بدی میخواستم انجام بدم یا مسیر رو میخواستم برم یا اگر اشتباه میرفتم اون قلب به من میگفت و به من احساس گرفتگی به من ایجاد میکرد !!!!
و اگر نه یک مسیر درستی بود و به جا بود ولی منطق من قبول نداشت قلبم احساس آرامش و اطمینان کامل میکرد و قرص بود میگم دلم قرص بود !!!
و حتی الان که نشستم و دارم این پیغام رو مینویسم کاملاً تمام وجودم در آرامشه ماه کامله و داره به من میتابه و من فضای سبزی رو میبینم که غرق در آرامششم ا اینکه کنترل ذهنم میکنم حتی اما لذت میبرم که هر روز بهتر از دیروز روزم و روحم لطیفتر میشه
جالبه اینجا کامل بگم که واقعاً وقتی ما توی مسیر قرار بگیریم و مثالی که شما زدید نیازی نیست ما دنبال چیزی بریم ا در زمان مناسب و در مکان مناسب قرار میگیریم و نیازی هم نیست این حرف رو ثابت کنم
چرا ؟ چون اون شخصی که در مسیر باشه متوجه میشه با اون شخصی که در مسیر نباشه هزار بار این صحنه رو ببینه ولی کوره ولی کره تعارفی نیست.
قوانین برای کسانیه که قوانین رو رعایت میکنند نقطه سر خط
میتونم یه مثال از کتاب چهار اثر از فلورانس اسکاول شین ، بزنم که یک دیالوگ بسیار زیباست که میگه:
تابع قوانین جهان هستی باشید تا جهان تابع شما باشد!
دقیقاً همون آیهای که خداوند میفرماید ما زمین و آسمانها را مسخر شما کردیم
که این زمین و آسمانها کی مسخر ما میشه؟ وقتی که ما تسلیم خداییم میگیم خدایا من در مقابل تو عاجزم و تسلیمم و تابع قوانینتم و اون رو با عمل هم نشون بدیم ایمانمون رو نشون بدیم و بگیم خدایا تو به من بگو !
کس دیگهای بهم بگه که دستمو چه جور بشورم البته شاید در مسیر باشم خب آدم و انسانی میاد در مقابلم و یا کتابی در مقابلم قرار میگیره جسارتی به کسی نباشه ما احترام میگذاریم به تمام به تمام انسانها بیاحترام یا کسی نباشه
ما با اینه که سرمون تو لاک خودمون باشه تابع قوانین باشیم خداوند یک وکیل پایه یک ، یک مدیر برنامه یک هدایتگر بزرگ برای ما هستش سپاسگزارم سپاسگزارم سپاسگزارم
من از خداوند سپاسگزارم که حتی همین الان منو هدایت کرده به این سایت به این فایل
و همین الانم باورتون میشه هدایت شدم به جایگاهی که دارم تحسین میکنم حتی یه کودکی که داره ورزش میکنه توی پارک حتی یک پدر و دختری که با هم با لذت با عشق با هم ارتباط دارند حتی یک زوجی که با هم دارن قدم میزنند به من ربطی نداره که چه شخصیتی و یا چه جایگاهی دارند
تحسینشون میکنم من دید از دید مثبت نگاه میکنم اگر حتی متضاد باشه !
البته که اینو بگم ادعا نیست بلکه تمرینه ما که نمیتونیم سر خدا رو کلاه بزاریم یا این قانونو دور بزنیم و به ادا اطفار نیست به خودمم میگم چندین بار
خدا را 100 هزار مرتبه شاکرم که دارم کم کم به سایت نزدیکتر میشم
همین نشانه خوبیه که من دارم باور میکنم به قوانین هستی را
من دارم باور میکنم که این باورهای من هستش این افکار من هستش که زندگی منو خلق میکنه نه عوامل بیرونی دیگری،نقطه سرخط
همین تایپی که انجام میدادم یک پدر و دخترو دیدم چقدر زیبا با همدیگه ورزش میکردند وقتی گفتگو باز شد
چقدر زیبا این فرد سن بالایی داشت ولی در ظاهر نمیخورد بهش که این سن رو داشته باشه و چقدر جوانه و چقدر امید گرفتم
ایمان گرفتم
گفت من یه دختر بزرگتر هم دارم گفتم شوخی نکن !؟! واقعاً تحسینش کردم بینهایت تشکر کردم ازش و بهش گفتم ماشاالله! سبحان الله
خداوند این فرد رو جلو چشم من آورده یگفته ببین به 40 سالگیم برسی به 50 سالگیم برسی تو توانایی و جسمی خواهی داشت حتی از این بهتر با اینکه اگر از همین الان رعایت کنی و همیشه جسمت همیشه روحت برای ورزش برای هیجان آماده است
خدا رو شاکرم من همیشه این دید رو نداشتم ولی این هدایت خداوند بود که به من درس بده و این هم ربهای بود که همین الان تجربهاش کردم
هم به خداوند میگم خدایا هر لحظه به هدایتت تشنم هر لحظه به گفتگو با تو مشتاقم با تمام وجودم به فایلها و کامنتهای سایت متمرکز میشم با لذت آگاهیهامو تقویت میکنم
و باور دارم که تو هر لحظه با من صحبت میکنی ای خدای یگانه
استاد عزیزم با تمام وجودم ازت متشکرم که با تمام وجود از قلبت کمک میگیری با قلبت جلو میری و کاری نداری که کسی چی میگه و این خودش یک الگو یک منطق هستش و دارم نتایجتم میبینم و شما هم هر حرفی زدی قبلش عمل کردی !
و چقدر مثال قشنگه که شما وقتی در مسیر الهی باشی تمام این تکنیکهای نمیدونم فنگ شویی و نمیدونم بیا چه جوری جریان انرژی رو راه بندازیمها خود به خود اتفاق میوفته …. وقتی ما در مسیر باشیم در مسیر آرامش آگاهی همت و برکت و حتی پول قرار میگیریم و حتی تمام الگوریتم ها ، نقطه سر خط
به نشانهها به هدایتها به افرادی برمیخوریم که باید اون لحظه به ما یاد داده بشه و گفته بشه …
چگونه در کسب و کار خودمون همچین چیزی رو یاد بگیریم و ایده رو انجام بدیم
هزاران هزار ایده راه و مسیر به ما گفته میشه
استاد با تمام وجودم از شما سپاسگزارم و با تمام وجودم از خانم شایسته سپاسگزارم
من به خدای یگانه میسپارمتون امیدوارم که در دنیا و آخرت با عشق با لذت در ثروت و سعادت باشید عاشقتونم
گام هجدهم
25 مهر 1403
علی وزیری وصال
به نام خدای عشق و عاشقی
سلام و درود بر استاد عزیزم وخانم شایسته عزیز
چقدر درسته که واقعا من وقتی دارم این همه تلاش میکنم برای رسیدن به اهداف پس میدونم میرسم و باید به مسیر انتخابی باور بیشتری پیدا کنم که نتیجه ها هم بیشتر بیاد ولی من احساس میکنم دارم توی حاشیه خیلی دور میزنم و امروز به الهامات و رفتارهای
متمرکزتر نگاه کنم و اصل را تشخیص دهم .
به نام خدا که رحمتش بی اندازه است و مهربانیش همیشگیست
با درود و سپاس خدمت استاد گگرامی و مریم جان و دوستان همفرکانسیم
من همه قوانین بدون تغییر خداوند رو جلوی منیتور گذاشتم و همش جلوی چشممه.
قانون سپاسگزاری و دریافت الهامات الهی: من در مدار های عالی جهان قرار گرفتم.
قانون کار کردن روی باورها: سرعت پیشرفتم رو می بینم خیلی عالی شده.
تکنیک ستاره قطبی و اعلام درخواست های روزانه و برنامه دهی روزانه به ذهن و جسم: کارهام با کیفیت بهتر، آسونتر و راحتتر انجام می شن.
توجه به نکات مثبت و دور شدن از حاشیه ها: برای من غوغا کرده حالم خوبه و دائم داره برام اتفاقات عالی می افته.
تمرکز و قرار دادن کانون توجه بر روی هدف: پیشرفت روزانه کارهام خیلی عالی شدن.
قانون گسترش و پیشرفت جهان و قانون تکامل: تلاش بر روی هدفم بیشتر عالی شده.
افراد زندگیم گزینش شدن و من وقت بیشتری برای کارهام دارم من باز هم از شما استاد نازنین برای اموزه های نابتون سپاسگزارم
سلام خدمت همه ی عزیزان دل
من توی کامنت های قبلی این دوره گفتم که من 2سال و 6 ماهه که با استاد عباسمنش عزیز اشنا شدم ولی اصل رو درک نکرده بودم تا اولین کلامی که از استاد توی این دوره شنیدم و به لطف و کمک خدا فهمیدم که اصل چیه.
حالا چرا تو این 2سال و خورده ای اصل زندگی رو خوب متوجه نشده بودم و به درکش نرسیدم؟چون بیشتر توی حاشیه بودم،نظر دیگران برام مهم بود،دوست داشتم دیده بشم،تو فضای مجازی فعالیت میکردم و برام مهم بود و هر بار هم بیشتر و بیشتر سردرگُم میشدم.
زندگی سینوسی داشتم که یه مدت روی قانون کار میکردم و یه مدت هم درگیر حواشی میشدم و میرفتم توی یه دنیای دیگه،ثابت کردن و مقایسه کردن و خودم روبخوام نشون بدم و….
حتی الانم که به افکار و خواسته هام نگاه میکنم میبینم هنوز بعضی از خواسته هام برای دیده شدنه.
از خدا میخوام کمکم کنه اصل رو بهتر و عمیق تر درک کنم.
فرعیات و حواشی نمیزاره ادم به قلبش وصل باشه، حواشی انرژی و تمرکز ادم رو میگیره.حواشی و فرعیات شاید تا مدت ها تورو درگیر خودش کنه و تو هر روز بیشتر و بیشتر گم بشی.
وقتی اصل زندگی رو درک کنیم و توی زندگی اجراش کنیم،خودبه خود مورد تایید قرار میگیریم،دیده میشیم بدون این که کاری کنیم، کمتر خودمون رو با بقیه مقایسه میکنیم،کمتر درگیر تجملات و نگاه دیگران میشیم و زندگی رنگ و بوی جدیدی به خودش میگیره و ارامش عجیبی پیدا میکنیم.
چقدر این قانون خوبه که نیازی نیست من تقلا کنم یا بهزور کسی رو برای خودم نگه دارم یا چیزی رو وارد زندگیم کنم،وقتی من روی خودم کار میکنم، جهان برای من همه کاری میکنه.وقتی روی خودم کار میکنم،دنیای بیرون من هم تغییر میکنه و نیازی به تقلا نیست اصلا.
خداروشکر بخاطر این اگاهی های ناب و سپاسگذارم از خانم شایسته و استاد عزیزم:)