live | قرآن آسان است و نیاز به تفسیر ندارد - صفحه 11

250 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    شهرزاد گفته:
    مدت عضویت: 2187 روز

    سلام علیکم به استاد گرانقدرم، خانم شایسته عزیزم و تک تک دوستان دوست داشتنیم.

    آقا یه ذره از دوران جهالتم براتون تعریف کنم؟ :)

    یه دوره ای از زندگیم، حدود یک سال و نیم تو سن 20-21 سالگی خیلی مذهبی بودم … منظورم از مذهبی، تعریف یک عده از عموم جامعه از دین و مذهبه نه اون اصل واقعی… هم خودم مجالس سفره میگرفتم هم هر جایی که این تیپ مجالس رو برگزار میکردن کلا پلاس بودم :)

    همکلاسیهای دانشگام ازین کافه به اون کافه میرفتن، من ازین سفره به اون سفره :)) از بیرون که نگاه کنی شاید بدم نیست ولی وقتی داخل این ماجراها باشی میبینی امکان به خطا و دنبال خرافات و شرک رفتنت خیلی بیشتر از زمانیه که به هیچی اعتقاد نداشته باشی :) حداقل تجربه من اینجوری بود…

    طبق آموزشهای دوستان، ذکر میگفتم فوت میکردم به قندهای تو قندون و بعدش قندهای تفی رو به عنوان تَبَرُک پخش میکردم بین بقیه کسایی که اومدن سفره که باهاش چایی بخورن حاجت روا شن :)) امامزاده میرفتم و تجریش جلوی بازاچه نمک پخش میکردم :) یه تسبیح هم از همون خاکِ مخصوصِ معروف داشتم که یکی از زیارت برام‌ اورده بود یادمه یه بار دوره افتاده بودم دنبال مردم هر کی باید یه صلوات باهاش برام میفرستاد چون شنیده بودم دعا و صلوات دیگران در حقت زودتر اثر میکنه تا برای خودت، بخصوص اگه با تسبیح اون خاک مخصوص باشه ثوابش خیلی بیشتره :) خلاصه کارای این مدلی… :) همینقدر تباه :))

    همون‌ موقعش هم درونم احساس میکردم یه چیزی انگار درست نیست ولی فکر میکردم بخاطر اینه که خیلی ساله قبل ازین مذهبی نبودم و قلبم سیاه شده و الان باید ادامه بدم تا سیاهیها بخشیده بشه :)

    اون موقعها چادری هم شده بودم، حجاب میگرفتم در حد لالیگا :) با اینکه هیچکس در اطرافم به این مسائل اعتقاد نداشت و بابا حتی خیلی هم با مذهبی بودن و بخصوص محجبه بودن مشکل داشت و علنا مسخرم میکرد اما یک تنه و با اصرار پیش میرفتم تا پیدا کنم اونچه باید رو :)

    یادمه یه خانم بود از همین خانم جلسه ایها که اون موقع هر کی میخواست کلاس بذاره اینو برای مراسمش دعوت میکرد :) مولودیها و نوحه هاش ترِند بود :)) به نسبت بقیه هم خیلی بیشتر دستمزد میگرفت. البته اونا نمیگفتند «دستمزد» که از اَجرش کم نشه :)) میگفتند «هدیه»! ولی در حقیقت این هدیه، اجباری بود و اگه نمیدادی مراسمت توسط اون خانم برگزار نمیشد :))

    تنها چیزی که تو اون مراسمات خونده نمیشد قرآن بود!!!

    مگه اینکه جلسه مخصوص ختم انعام باشه که اونم باز خبری از معنی قرآن نبود، هر کی چند تا آیه به عربی با صدای بلند نوبتی میخوند و همه سعی میکردن درست و فصیح و با صوت بخونن که گَنگِشون بالاتر باشه :) که بازم وسط همون معدود جلسات ختم سوره انعام هم خیلی بی ربط نمیدونم چرا یهو خانم جلسه ای دلها رو روانه میکرد کربلا و همه باید زور میزدن تا با یادآوری بدبختیهاشونم که شده چند تا قطره اشک بریزن که یه وقت دست خالی از مجلس نرن بیرون یا حداقل جلوی بقیه ایمانشون زیر سوال نره :)

    تو یکی از همین مراسمها یادم نیست موضوع چی بود که همین خانم که استاد بقیه خانم‌جلسه ای ها بود با یک نظر تشخیص داد که بخت من بسته شده و بعد از مراسم بطور خصوصی بهم گفت باید حتما بختت سریعا باز بشه وگرنه هر چی بگذره باز کردنش سختتر میشه :)) کلی هم از مدل قفل محکمی گفت که بهم زده شده و اینکه‌کسی که این کارو کرده خیلی حرفه ای و به اصلاح “اینکاره” بوده و در مقابل هم فقط یک “اینکاره” باید بازش کنه :) ماشالله نرخش هم بالا بود :) اون موقع اگه اشتباه نکنم حقوق یک ماه یک کارمند معمولی حدود 150 هزار تومن بود، در حالیکه مبلغی که این خانم فقط برای باز کردنِ بخت میگرفت 200 هزار تومن بود!! قبل از فارغ التحصیلیم هنوز سر کار نمیرفتم و بابا مخارجم رو میداد. از بابا خیلی فوری 200 تومن گرفتم که این خانم تا قفلِ بختم زنگ نزده بازش کنه! :)) یادم نیست بابا چطور قانع شد و اصلا بهش گفتم واقعا پول رو برا چی میخوام یا نه :) ولی به هر حال زنگ زدم به خانم شماره حساب داد پول رو واریز کردم و قرار شد قفل سفت و‌ سختِ بختم رو باز کنه. یک ساعت بعدش دوباره بهش زنگ زدم که ببینم خودمم باید غسلی یا کاری بکنم و این باز شدن بخت عوارضی چیزی نداره و نیاز به مراقبتهای پزشکیِ خاصی داره یا نه :)) بلافاصله گفت من کارمو انجام دادم خیالت راحت باشه دیگه بسته بودنی توی بختت نیست :)))

    همون موقع یهو انگار پرده از جلو چشمام کنار رفت و یه احساس احمق بودنِ خاصی بهم دست داد :)) از تخصصش تو باز کردن بخت بی اطلاعم ولی قطعا در خوندنِ روی پیشونی بنده تبحر خاصی داشت :))

    بعد از یک سال و‌نیم تا عمق ماجرا رفتن، یهو کلا این مراسم و داستانها رو بوسیدم گذاشتم کنار :) بعبارتی اون خانم با این حرکتش سبب خیر شد که من بیشتر ازین به سمت خرافات نرم! :)

    اما به مرور دیگه کلا با خدا هم‌ کاری نداشتم… احساس میکردم اینا همش ابزارهاییه برای خالی کردن جیب ملت توسط یه عده!

    با اینکه خلا دوری از پروردگار در وجودم بود ولی از اون خدایی که دیندارهای اطرافم بهم شناسونده بودند دلزده بودم و حالم بهم میخورد!…

    حتی تمام مهر و تسبیحهایی هم که داشتم انداختم دور!

    به مرور دیگه کلا از اون دینی که اونا بهم توی یک سال و نیم معرفی کردند فقط یه آیه الکرسی و چهار قل برام موند که در مواقعی که خیلی تحت فشار قرار میگرفتم طبق عادت دیرینه برای حمایت از خودم میخوندم… و یه کتاب قرآن گوشه کمدم که دیگه هرگز باز نمیشد و عید به عید یه دستمال روش کشیده میشد و میرفت سر سفره هفت سین که اسکناسهای عیدی بره لاش و بعد از عید هم از سر سفره هفت سین باز مستقیم میرفت تو کمد!

    دیگه هروقت کسی کلامی میخواست در مورد خدا، قرآن، دین و هر چیز این مدلی صحبت کنه من کلا گوشهام بسته میشد و با انزجار رو برمیگردوندم…

    گذشت… سالها گذشت…

    تا زمانیکه رب العالمین نمیدونم چرا، ولی خودش هدایتم کرد … هدایتم کرد به شخصی که از یه جنس دیگه بود تا دوباره خودش رو‌ بهم‌ معرفی کنه… نگاه و تفکر این معرف متفاوت بود، گفته هاش متفاوت، و رفتار و‌عملکردش هم متفاوت…

    با این حال اول اعتماد نکردم… دیگه راحت اعتماد نمیکردم… اما بعد از چندوقت یه فایلی پلی شد و قلبم تکون خورد…

    این خدایی که ایشون معرفی میکرد انگار یکی دیگه بود ولی در عین حال آشنا! کسی که من ته قلبم میشناختمش…

    خدایی کاملا پاک و منزه ازون خرافاتِ حماقت وار… خدایی نزدیک به من، نه اون دور دورا که برای ارتباط باهاش نیاز به توسل به یه عده و برای توسل به اون عده هم‌ نیاز به نوحه خون و خانم جلسه ای داشته باشم! این خدای جدید برعکس اون خدای قبلی ربطی نداره به ضرب المثل “نوکر ما نوکری داشت، نوکرِ او چاکری”!

    اینجا همونجاییه که رستگاری اتفاق افتاد و میفته…

    اگه اون آدمها و اون آموزشها منو سالها از خدا دور کردند، این سایت و این آدم تمام اون سالها رو جبران کرد و خدای واقعی پیدا شد …

    یه خدا که آنی که صدا کنم‌ میشنوه و حتی وقتی صدا نزنم هم میشنوه! نگاهش کنم میبینه، حتی اگه نگاه هم نکنم بازم‌ میبینه…

    .

    .

    «گفت: نترسید! من با شما هستم؛ می‌شنوم و می‌بینم!»

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 184 رای:
    • -
      لیلا بشارتی گفته:
      مدت عضویت: 2402 روز

      سلام به شهرزاد عزیزم

      دختر موفق

      عاشق اذبیاتت هستم دختر زیبا.

      یعنی با کلامت عشق میکنم.

      راست میگی همه ی ما اینجا خدای واقعی رو شناختیم.

      اکثریت ما توی این جهل تا خرخره فرو رفته بودیم.

      ولی هدایت شدیم.

      خیلی ازت سپاسگزارم برای نوشته های تاثیر گذارت.

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 44 رای:
      • -
        شهرزاد گفته:
        مدت عضویت: 2187 روز

        به بههه سلام به لیلای عزیزم، قدم رنجه فرمودین :))

        چقدر خوشحال شدم پاسخت رو دیدم :) اون فایلی که استاد در مورد کامنت شما توضیح میداد رو چندین بار گوش دادم و داستان هدایت و کامنتهای اخیرت رو خوندم و واقعا تحسین برانگیز هستی خیلی خیلی زیاد..

        و یه نکته ای که برام خیلی جذاب بود اینه که دقیقا نمونه بارز این صحبت استاد هستی که وقتی مدارتون عوض میشه از همون شرایطی که دارید بطور طبیعی هدایت میشید به نعمت و ثروت بیشتر…

        دقیقا وقتی از ایده هایی که با آقای همسر دنبال کردید نوشتی، مثل همین که توی پیاده رو میز صندلی بذارید یا توی دوران کرونا جلوی مشتریها غذا رو آماده کنید که بهداشت رو ببینن و هر کدوم ازین ایده ها براتون کلی نعمت به همراه داشت ، این جملات استاد تو ذهنم تکرار میشد :

        «نیازی نیست شغل عوض کنید یا تبلیغات کنید یا هر تصمیم این شکلی که دارید! از همون کاری که دارید هدایت میشید به ایده های بهتر که براتون ثروت زیاد میسازه…»

        سپاس از کامنتهای زیبات عزیزم و انشالله هر روز بیشتر از موفقیتهات بخونیم

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 43 رای:
      • -
        کوهستان مرادی گفته:
        مدت عضویت: 459 روز

        سلام لیلاجانم چقدرررررخوشحالم ازخوندن کانتهای فوق العادت وچقدرررررلذت میبرم و انگیزه میگیرم میشه لطفاکامنت زیادبذاری من مشتاقانه منتظر خواندنشون هستم خیییییلی زیادحرفات به دلم میشینه وبهم آرامش میده خیلی ازنکات مهم کامنت هات رو توی دفترم می‌نویسم خیلی دوست دارم از اینکه چطوری باورهات روعوض کردی وچه باورهایی برای فروش بیشترساختیروبهم بگی عاشقتمممم ️️️

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 1 رای:
    • -
      سارا مرادی همت گفته:
      مدت عضویت: 1069 روز

      بنام رب العالمین

      سلام به روی ماهت شهرزاد جونم

      وای اینقدر خندیدم با کامنتت که نگو

      خدا خیرت بده ،

      یاد دوران جهالت خودم افتادم ، فکر کنم همگی یه دور اون شرایط و داشتیم

      بازم صد رحمت به شما

      من یک سال هر ماه میرفتم مشهد که مقرب درگاه بشم

      مکه رفتم تا خدا رو ببینم

      تو 40 تا مسجد ، 40 تا جمعه نماز امام زمان خوندم که جز یاران باشم

      نگم برات شهرزاد جون که چقدر تو جاده خاکی بودم

      بعدش افتادم تو عرفان و مکاتب عرفانی

      بعدش بی خدایی ، بعد هم مسیحیت

      یادمه انجیل و میخوندم مخصوص قسمت مزامیر که دعاست ، بعد زار زار گریه میکردم که خدایا حقیقت و بهم بگو

      و بعدش هدایت شدم به سایت و معنی اسلام و توحید و از استاد یادگرفتم

      واقعا که حقیقت آدم و آزاد میکنه

      میدونی شهرزا‌د زیبا ، اگه اون تجربه ها رو نداشتیم با یقین اینجا نبودیم

      فرق داره بین کسی که شنیده و کسی که تجربه کرده

      با اینکه 40 سال طول کشید تا در مدار حقیقت قرار بگیرم اما از مسیرم راضی ام چون کوله باری درس و تجربه داشت

      شهرزاد زیبا و شیرین سخن سپاسگزارتم که این کامنت با حال و نوشتی و کلی خندیدم

      راستی کامنتت که در مورد کارت بود و خوندم و کلی تحسینت کردم

      ایشالا خودت پالایشگاه بزنی

      روی ماهت و میبوسم عزیزم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 39 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1259 روز

      واااای شهرزاد قشنگ و خوش تیپ و ثروتمند و موفقم

      من واقعا از عکس پروفایلت ، از داستان هدایتت ، از هدایت‌های الهی که تعریف میکنی لذت می‌بردم و امروز باورت نمیشه چقدر خندیدم و اون داستان بقول خودت دوران جاهلیت تو. برای پسر بزرگم خوندم ،و کلی خندیدم

      آخه دختر چقدر قشنگ و با جزئیات توصیف کردی

      البته من تازگی باهات آشنا شدم ولی همین مدت یکی دو هفته کلی چیز ازت یاد گرفتم و کلی تو دلم تحسین ت کردم

      منم 21 سال با چادر تو شلوغ ترین ارگان اداری شهرستان مون کار کردم و لباس‌های گشاد میپوشیدم که جلب توجه آقایون نشه و یکی از دلایلی که باعث شد تصمیم بگیرم از کار پردرآمدم بیرون بیام همین عذاب وجدان بخاطر این بود که من هر روز در معرض نگاه کلی نامحرم هستم

      این قسمت از کامنتت که گفتی:

      (( خدایی نزدیک به من، نه اون دور دورا که برای ارتباط باهاش نیاز به توسل به یه عده و برای توسل به اون عده هم‌ نیاز به نوحه خون و خانم جلسه ای داشته باشم! ))

      یه تلنگر عمیق به من زد

      خانم جلسه ای هایی که اکثراً من از زبون خودشون شنیدم که سواد خاصی نداشتن و مثلا یکی بهشون گفته بود تو که صدای خوبی داری چرا خب خانوم جلسه ای نمیشی؟

      و همین شد که شدن خانوم جلسه ای

      و جالبه که با خودشون اسپیکر می‌آوردن تو آپارتمان و میگفتن درهارو ببندید صدای من بیرون نره نامحرم بشنوه هوس کنه و فلان

      آخه یکی نبود بگه خب جناب زلیخا هم اگه بود و هر هفت تا در و برات می بست باز صدای اون اسپیکر بیرون میرفت

      و یه نکته دیگه اینکه من یکی از اقوام خودم که کاملا می‌شناسیم شون هم خانم جلسه ای هستن

      و

      اخلاق بسیار بدی که دارن اینه که خیلی خیلی مغرورن، مخصوصا از وقتیکه خانم جلسه ای شدن ، حتی باوجود اینکه بین 7 تا خواهر ، ایشون خواهر کوچیکه هستن ، تو همون مراسم سفره و… که هر جا هست و ایشون دو کلام افاضه ی فضل میکنن، طوری خواهرهای بزرگترشون رو تحقیر میکنن که دیگه مجلس آخری شنیدم که خواهر ارشدشون که حدود 70 سال سن دارن بعد از مراسم بهشون گفتن : چیه خودت و گرفتی دو تا کلام تو این مجلس ها یاد گرفتی ما رو جلوی مردم خوار و خفیف میکنی ؟؟؟

      و خب این آدمها که خودشون ممکنه هزار نقص داشته باشن میرن روی منبر و هزار فتوای غلط میدن که خود من اوایل ازدواج چون سن کمی داشتم و اون زمان اینترنت و موبایل و… نبود که خودمون سرچ کنیم و… بخاطر فتوای غلط من درآوردی یکی از همین خانم جلسه ای ها که توسط جاری م به من منتقل شده بود همش فکر میکردم نمازهام باطله چون با اون شرایط که ایشون گفته بودن باید روزی 3بار غسل میکردم و چون شرایطش و نداشتم کلا نمازم رو ترک کردم چون گفتم نمازی که همش باطله چه فایده بخونم؟؟ در صورتیکه اصلا و ابداً چنین حکمی در اسلام نداشتیم و نداریم

      در آخر باز هم ازت بخاطر تمام کامنتهای قشنگ و عبرت آموزت تشکر میکنم و آرزو میکنم هر روز موفق تر و خوش تیپ تر و زیباتر از روز قبلت بشی دختر قشنگ قوی

      وااای این پاراگراف آخر کامنتت رو الان دیدم دخترررررر:

      (( یه خدا که آنی که صدا کنم‌ میشنوه

      و حتی وقتی صدا نزنم هم میشنوه!

      نگاهش کنم میبینه،

      حتی اگه نگاه هم نکنم بازم‌ میبینه))

      دمت گررررم دختر

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 17 رای:
    • -
      مصطفی خدابخشی گفته:
      مدت عضویت: 2056 روز

      شهرزاد عزیز

      واقعا اسم زیبایی داری.

      از داستانی که تعریف کردی واقعا میشه یه کمدی قشنگ ساخت.. الان چقدر استیکر لازمم… راستیتش اول فقط خندیدم ولی آخر کامنتت با بخاطر آوردن بقیه کامنت‌هات و مسیر زندگی‌ات و باز شدن قلبت رو به خداوند، اشک از چشمام جاری شد…

      هر بار که داستان مادر وفایل گوش دادنش و واکنش شما رو بیاد میارم، یه جنسی از هندپیک کردن خدا رو حس میکنم.

      واقعیت های خنده‌داری که البته الان میخندیم بهش ولی واقعیت زندگی همه ماها بوده به نوعی…جوری مارو زمانی از خدا زده کرد که اصلا به همه چیز شک کردیم… من زمانی تو کلاس قرآن یه حاج آقایی بهم میگفت نه، شما ایاک نعبد و ایاک نستعین رو درست نمیگی و فکر کنم میگفت تو تلفظ ‘ک’ مشکل داری… خدایا چقدر تمرین کردم… یه روز که خیلی برام مهم شده بود رفتم کلاس قرآن یه حاج‌آقا دیگه که خدا خیرش بده، بهم گفت درسته قرائتت ، خیلی هم خوبه! بعد اونجا بود تازه فهمیدم اون یکی … ولش کن!

      بنظرم دلیلی که ماها اینجاییم، اینه که یه رگه از اون خداهه تو وجودمون قوی‌تر از بقیه بود… اینکه یه جنسی از رفاقت با این خدا واقعی رو پذیرفته بودیم که بقول قرآن پس از اینهمه بازیچه مبلغین مذهبی تونستیم اصل رو بفهمیم چیه، حداقل در حد توان‌مون و در مسیر درست سعی کنیم که کار درست رو انجام بدیم و هدایت خداوند رو در تمام ابعاد زندگی مون درک کنیم.

      ممنونم ازت دوست عزیز و بقول لیلا عزیز عاشق اون ادبیات شدم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
    • -
      آیه بانو گفته:
      مدت عضویت: 1290 روز

      سلام دوست عزیزم

      چقدر فن بیان خوبی دارید. خیلی خوب تعریف کردین و در بخشهایی از مطالبی که مطرح کردین داستانمون مشترک بود. جلساتی که برگزار می شه و هیچ حرفی از قرآن در آن مطرح نیست.

      در ضمن کلی هم خندیدم.

      راست می گی واقعا. چقدر خدا خوبه که ما را به این سایت و این آگاهیها آشنا کرد. گاهی لذت عمیقی را تجربه می کنم ازینکه خدا همیشه، همه جا همراه منه. حتی شبها که از خواب بیدار می شم شروع می کنم به حرف زدن باهاش. چقدر آزادتر و رهاتر از قبل زندگی می کنیم وقتی که او اینقدر به ما نزدیکه و می دونیم که چنین حامی محکم و قدرتمندی داریم و نیاز به هیچ واسطه ای نداریم.

      چقدر احساس شعف و شوق می کنیم وقتی که عشقش را به خودمون حس می کنیم و خودمون را غرق در عشق پروردگار می بینیم.

      از کامنت شما این برداشت را کردم که چقدر باید شکر گزار باشم که ازون مدل زندگی فاصله گرفتم.

      ازت ممنونم شهرزاد عزیز.

      همیشه پیگیر کامنتهات هستم.

      29 مـــــهر. 03

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
    • -
      حمید رضا نارنجی ثانی گفته:
      مدت عضویت: 1993 روز

      سلام شهرزاد عزیز

      وقتی کامنت شما رو خوندم

      و بعدش پاسخ سارای عزیز رو هم به کامنت شما خوندم

      یاد مساله ای افتادم که همین دو سه روز پیش داشتم بهش فکر میکردم

      حدود ده روز پیش به یه حالت قفلی رسیده بودم

      خیلی سعی میکردم حالمو خوب نگه دارم ولی همش پر از خشم بودم

      همش احساس قربانی بودن میکردم

      همش با خودم میگفتم آخه چرا من باید درگیر این مذهب لعنتی میشدم

      خلاصه حالم خوب نبود

      چند روزی همینطوری بودم و خواهرم که با هم دوره هارو کار میکنیم بهم گفت چند روزیه حالت خوب نیست ، نباید اینطوری باشی ،

      یه تلنگر بهم خورد

      جدیدا سعی میکنم آدم پذیرنده ای باشم ، تسلیم باشم

      اکه کسی چیزی میگه ، با خودم میگم حتما یه خیری توش هست

      خواهر زادم بهم گفته بود برو مصاحبه فلان خواننده رو ببین

      من هم اصلا اهل اینجور خواننده ها نیستم

      ولی یه چیزی ته دلم‌گفت برو ببین ،حتما باید میدیدی که بهت گفته شده

      رفتم دیدم

      تو تمام‌مصاحبه اش که به هیچ دردی نمی‌خورد به جمله گفت که تکان دهنده بود

      گفت ادیان و مذاهب هر کدوم نگاه و برداشت خودشون رو گفتند

      ذهن من یه جرقه زد

      گفتم آره راست میگه

      بابا اونا نظرشونو گفتند مشکل ازونا نبوده مشکل از تو بوده که پزیرفتی

      اصلا این جمله انگار آبی ریخت روی آتش درونم

      اصلا انگار با تمام مذاهب و گذشته خودم به صلح رسیدم

      گفتم آره همینه

      اونا هم گناهی ندارن ، مگه اونا کسی جز خود ما بودن ؟

      خوب برداشتشون در همین حد بوده

      آیا خدا گفته ؟ نه

      اصلا یجوری ازون احساس قربانی بودن در اومدم که نگو

      و اون خروج از احساس بد چنان معجزه وار هدایتم کرد به رفع بزرگترین ترنز ذهنیم که یجورایی بزرگترین‌معجزه زندگیمه

      بعد هز پنج سال بالاخره جواب سوالامو گرفتم

      بگذریم

      حالا در مورد کامنت سارای عزززیز میخام به جیزی بگم

      بعد ازون تغییر نگرش در مورد مذهب و به صلح رسیدن با مذهب

      دو سه روز پیش داشتم فکر میکردم اصلا جقدر خوب شد که من آنقدر تو باتلاق مذهب فرو رفته بودم

      اگر من اونقدر تو‌مذهب ذوب نمی‌شدم الان یک آدمی بودم مثل نود و نه درصد بقیه آدمها

      من دوستان زیادی دارم که نه تو خانواده مذهبی بزرگ شدن نه مذهبی بودن نه هستند اماااااا

      اونها فقط مذهبی نیستند ولی بخاطر تمام شنیده ها و جو جامعه مذهبی که توش بزرگ شدن تمام خرافه های و تمام احساس گناه هایی که یک ادم‌مذهبی میتونه داشته باشه رو دارن

      ولی نمیدونن دارن از کجا میخورن

      اصلا مثل روز برام روشنه که دلیل اتفاقاتی که خر روز درگیرش هستند چیه ها

      ولی ممکنه اونها هییییچ وقت متوجه این مساله نشن

      حتی حتی حتیییی اکر با قوانین هم آشنا بشن راهشون سخت تره.

      چون که با تصور اینکه مذهبی نیستند و یا نبودند مدتها طول میکشه بفهمن از کجا دارن میخورن.

      قبلا یه خانمی بود از دوستانمون که تو‌مهمانی‌ها بعضا با هم میرقصیدیم

      این خانم بلایای عجیب و غریبی نبود که سر خودشو زندگیشو ماشینشو ….. نیاد

      اصلا کلکسیون بلا و مصیبت بود

      اصلا مذهبی نبودها

      ولی خانوادش مذهبی بودن

      من دقیقا تو حرفهاش میتونستم بفهمم دلیل تک تک اون اتفاقات و بلاها ریشه تو نوع افکار و باورهاش داره

      ولی ظاهر قضیه این بود که ایشون اصلا مذهبی نیست

      پس یه بار دیکه خداروشکر میکنم

      که بطور شفاف و مشخصی مذهبی بودم و حداقل تکلیفم معلومه که با خودم چند چندم و هز کجا دارم میخورم

      براتون بعترینهارو آرزو میکنم

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 23 رای:
    • -
      نازنین گفته:
      مدت عضویت: 1245 روز

      سلام و درود به شهرزاد قصه گو

      شهرزاد زیبا سخنگو

      شهرزاد نازنین

      چقدر لدت میبرم از کامنتها ت

      از فن بیانت که زیبا میگی و زیبا به دل میشینه

      درست لپ مطلب رو میگی اونم به چه شیرینی و فصاحتی

      دوست داشتم ازت تشکر کنم

      و تحسین ت میکنم برای تغییرات بسیار بزرگ و عالی در همه ی جنبه های زندگیت دختر دوست داشتنی

      خدارو صدهزارا بار شکر که هدایت شدیم به انسانی شایسته و آگاه

      منم کلی از این خرافات و شرکهایی که گفتی رو داشتم

      اما الان به لطف خدا فقط تمرکزم رو خود خودشه

      فقط از خدا خواستن

      به او توکل کردن

      به او اعتماد کردن

      الهی که به لطف خودش همه مون هر لحظه تو این مسیر زیبا اگاهتر و عاملتر باشیم به توحید و یکتا پرستی

      آمین یا رب العالمین

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 2 رای:
  2. -
    محمد علیزاده گفته:
    مدت عضویت: 1511 روز

    به نام خدای هدایتگرم .

    سلام خدمت استاد عزیزم و خانم شایسته توحیدی در این خونه تکونی روز بیستم با کلی دیتیل بندی با آگاهی های استاد

    سلام خدمت همه دوستانم در این سایت بهشتی .

    خدارو شکر که یک روز دیگه دارم ردپا میزارم برای خونه تکونی از افکار شرک آلود به افکار توحیدی

    من وقتی که اتفاقی برای مادرم افتاد به صورت ناخوداگاه رفتم سمتش اصلا انگار خدا بهم گفت تو راه حلت فقط این

    مسیر هست چون مادر من تمام زندگیش از زمانی که من یادم میاد همش نماز و روزه و رفتن به روزه خونی

    امامزاده ها بسیار پاک و بدون همسر یعنی برای من مادرم مریم مقدس بود پیش خودم میگفتم که دیگه خدا

    مادر منو خیلی دوست داره و پیش خدا خیلی عزیز هست و همیشه هواشو داره که یک شب وقتی در یک شهر دیگری

    با مادرم به سفر رفته بودیم سر سفره یهو اون اتفاق میفته مادرم را به ….. میبره و من همون لحظه قران رو یهویی

    گفتم برام بیاریدش ناخوداگاه گزاشتم رو سر مادرم که خوب بشه فکر میکردم که اگر قران رو سرمون بزاریم و بوسش

    کنیم خوب میشه خدا درست میکنه ازون افکاری که الان بدنه جامعه دارن بعدش که مادرم بعد مدتی در بیمارستان و

    اومدن به خونه اون زمانهایی که مادرم فقط نفس میکشید من تو خونه قران رو سرم بود و گریه زاری میکردم درحد بنز

    و به خدا میگفتم مادر من این همه نماز روزه کارهای تکالیف دینی بیشتر از هر کسی انجام داده چرا اینوریش کردی

    و این حرفها مدتی ادامه داشت حدود دو هفته من اصلا باعث شد قران دست بگیرم و بخونمش هیچی نمیفهمیدم

    فقط به عربی میخوندم و گریه میکردم فکر میکردم ثواب داره خخخخ

    چقدر ما در جهل بودیم و خبر نداشتیم هر چی بود از شرک خوردیم انگار رفتیم دکتر نسخه را به جای اینکه بهش عمل

    کنیم میزاریم رو سرمون و گریه میکنیم و بهش التماس میکنیم دقیقا ادمها من قبلی این کارها را میکردیم دیگه تا

    چقدر گمراهی بود خدای من از اون اتفاق بود که من با قران انس گرفتم انگار یک موقعهایی گریه میکردم احساس

    میکردم قلبم باز شده و همون نقطه ای بود که استاد فایل بی نظیر ایا خداوند مانند مادر مهربان است را گزاشت

    من وقتی به عجز رسیدم و از همه جا بریده بودم و وصل شده بودم به خدا از شرکها دور شدم خدا قلبم را باز کرد

    صدام را شنید و من فکر کردم گریه زاری قران سر گرفتن کار کرده همه ماها اینو تجربه کردیم یه جاهایی انقدر

    بهمون ضربه شدید وارد میشه که فکر میکنیم اخر راهیم و به اون نقطه جدایی از شرک و رسیدن به توحید میرسیم

    همه چی عوض میشه خیلی از جاهای زندگی این اتصال برامون افتاده ولی نمیدونستم عاملش دوری از شرک

    رو کسی حساب نکردن و فقط رو خدا حساب کردن بوده خدای من شکرت که اینو از طریق دست نورانیت استاد

    عزیزم به تازگی به درکش دارم میرسم تا بتونم در عمل هم استفاده کنم دوری از فرعیات و فقط به اصل رسیدن

    و ادامه روند تکاملی در عمل به اصل مارو به سعادت میرسونه واقعا که در دل اکثر ادمها مرض بدی هست

    و خواهد بود و هیج وقت این مرض از انها دور نمیشه تا اینکه خودشون تو اون نقطه اتصال برسن بازم متوجه

    نمیشن چون گمراه هستن و به فرعیات چسبیدن همه ما اگر در زندگی بشینیم فکر کنیم میبینیم که هر کجا از فرعیات

    دوری کردیم و به اصل پرداختیم قلبمون باز شده و همه چی درست شده این مرز بسیار باریکی است بین نقطه

    جدایی از شرک و اتصال به توحید اصل که متوجه نمیشیم فکر میکنیم از زجه زدنو گریه و التماس بوده نه ما

    از درون اتصال پیدا کردیم وقتی کارمون حلی شده اصلا انگار نه انگار که ما تو اون حال و روز بودیم خیلی ماها

    بی معرفتیم انقدر زود فراموش میکنیم و خدا هم میدونه که میگه تا مدت معلومی بهشون نعمت دادیم دوباره

    برمیگردن ما فراموشکاریم برای یاداوری و ماندن در این مسیر زیبای توحید باید همواره یادمون باشه که از اصل

    جدا نشیم و اگاهانه رو خودمون کار کنیم تا تکاملی ارام ارام وصل باشیم از یک روز یک هفته یک ماه یک سال

    قبلمون بهتر باشیم و اینو ثبت کنیم مثل همین کاری که اینجا انجام میدیم تا روزی که اوضاع جالب نبود بیایم

    خودمون را با خوندن این مطالب شارژ فرکانسی کنیم و یاداوری میشه با ارامش بیشتر میتونیم مسیر تکامل

    شرک تا توحید را طی کنیم لزت هم میبریم در این مسیر تکاملی مهاجرت از فرعیات به توحیدی شدن

    جهان خداوند هم بهمون قوت میده راه ها را برامون هموارتر میکنه وقتی میبینه که ما مداومت داریم

    بچه ها فقط تو این مسیر یکم باید بیشتر دقت کنیم چون افکار شیطانی از طریق ادمهای نزدیکمون هم

    بهمون حمله ور میشه یه شرایطی به وجود میاد که تورو محاصره میکنه اگر بدانیم وقتی ما با تمرکز زیاد داریم

    مسیر درست الهی را میریم نجواهای شیطان مثل گرد و غباری هستند که در جاده رو به رو میشیم باید بهشون محل

    ندیم قدرت نگیره تا جمع کنه بره که اینجا جایی نداره برای من این طور بوده که وقتی داشتم با تمرکز بالا کار

    میکردم انگار همسرم دشمنم میشد با زبان همسر شیطان حمله ور میشه روت اثر بزاره اعصابتو خرد کنه از راه به در

    بشی من زیاد دیدم از این نوع ولی یک جاهایی دررفته از دستم و نشتی انرژی شده فرکانسم را کشیده پایین

    ولی با لطف خداوند بیشتر اوقات ایمانم چربیده به نجواهای از همه طرف حالا یک موقعهایی الهامات خدا را هم

    از زبان همسرم شنیدم انجام دادم نتیجه هم گرفتم میتونه در غالب حرف همسر دوست بچه کتاب پیام الهامی

    که برای ماست را بشنویم خیلی باید شاخکامون تیز باشه اینم به مرور تکاملی درست میشه اصلا من یک چیزی را

    دارم درک میکنم که هر چیزی که لازم هست بدونم را خداوند جهانم بهم اموزش میده امادم میکنه با خیلی راها این کارو

    میکنه باید مهارتی اموزش ببینی بخونی انجام بدی من به این عقیده رسیدم تازه تازه دارم یکم درک میکنم که خدای

    من وقتی در مسیر درستم نه اینکه برای اونایی که در گمراهین راههای گمراهی بیشتر ادمها شرایط برات باز میکنه

    که گمراهترت کنه و برعکسش همینه که بهت با ادمها شرایط میان تا تو را رشد بدن امادت کنن تا بری برای مرحله بعدی

    در واقع ظرفمون را بزرگتر میکنه که استاد عزیزم همیشه داره توضیح میده به همسرم میگفتم چون همش یک چیزی

    میخاد تکرار میکنه بهش گفتم که تا وقتی امادش نباشیم نمیاد ما باید اماده دریافت باشیم ظرفمون اماد باشه تا بشینه

    خودش میاد وقتی داریم در مسیر تکامل با قانون رهایی که در لحظه زندگی کردن هست همه چی درست میشه

    خدایا شکرت برای این اگاهی ها که منو اماده کردی تا بیام ایناور بشنوم بفهمم درک و عمل کنم میدونستی

    تشنم اب را نشونم دادی بعد برام پرش میکنی

    سپاسگزارم از استاد توحیدی یه دونه کیهان و همیاره بی نظیرتون سرکار خانم مریم شایسته که واقعا شایسته بهترینها

    هستید استادانم .

    تا روز بعد که اگر بودم در این جهان زیبای خداوند میام مینویسم از درک یک روز جدیدم

    همه شما را به خدای مهربانم میسپرم .

    خدا نگهدارتون .

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 15 رای:
  3. -
    نسرین تیموریان گفته:
    مدت عضویت: 1609 روز

    الحمدلله رب العالمین حمدآ کثیراً مِن کُل احوال

    سلااااام به استاد عزیزم ،مریم مهربان و دوستان و هم گام های خوش فرکانسم

    چقدر قشنگ بحث تکامل رو گفتید استاد

    البته این بار هزارمم هست که تکامل رو از زبون شما به این زیبایی میشنوم

    خداروشاکرم که در این مسیر زیبا هستم

    اتفاقا جقدر این تکامل این لحظه برای من لازم بود

    من در کسب و کاری که برای خودم دارم راه اندازی میکنم خیلی استرس داشتم که نکنه عقب بمونم نکنه تموم بشه فرصت کم باشه و…

    ولی این جلسه و گام قبل یه سند بود برای من که نسرین جان روی مهارت هات کار کن ،حرفه ای شو تو مسیری که بهش علاقه داری پیش برو بقیه اش با خداست ،هدایت ات میکنه ،

    انقدر نگران نباش دختر خوب

    خدایا ازت ممنونم کمکم میکنی و هر لحظه کنارمی

    قراره یک دوره ی آفلاین فیلم برداری کنیم

    دوتا از جلساتش با گوش دادن به این دوتا لایو آخر بهم الهام شد ،

    خدایا ازت ممنونم از زبون بنده های خوبت با من حرف میزنی

    خداروشاکرم که در این مسیر زیبا هستم و دارم لذت میبرم

    ممنونم ازتون استاد عزیزم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  4. -
    رویا طالبی گفته:
    مدت عضویت: 1709 روز

    به نام خدای مهربان

    سلام مریم جانم

    سلام استاد جانم

    و همه دوستان عزیزم که کامنت های فوق می نویسن

    سپاسگزارم از این جمع صمیمی

    قرآن آسان است

    واقعا هم هنین طور هست کسی که واقعا بخواد برای هدایت و برای درس گرفتن در زندگیش ازش استفاده کنه و دنبال حاشیه نره مفید مفید هست

    با وجود اپلیکیشن قرآن نور واقا کار دیگه آسون شده

    تعریف واژگان

    ترجمه واژه به واژه

    تحلبل صرفی و نحوی و همه محیا هست

    من رشتم زبان و ادبیات عرب هست یکمم آدم از قواعد عربی سر دربیاره واقعا دیگه همه چی آسون میشه

    درمورد قانون تکامل

    منظور استاد این نیست قانون تکامل رو بهونه کنید و تنبلی کنید و کلی کارهای عقب افتاده داشته باشید بلکه استاد میگن که کارهای درست درمسیر درست با لذت انجام بدیم

    تکامل یعنی روزبه روز کارهای که باید انجام بدهی انجام دهی

    ممنونم استاد عزیزم

    درپناه یکتا بی همتا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  5. -
    حسن صالحی گفته:
    مدت عضویت: 609 روز

    به نام الله یکتای بی همتا

    قدم بیستم از جلسه خانه تکانی ذهن

    سلام به همه عزیزان دل وهمراهان ارزشمند که به دنبال این هستید که ارزشمندی خود روبیشتر وبیشترکنید وظرفیت های خود روبشناسید وبهینه زندگی کنید

    این جلسه خیلی عالی هستش واستاد خیلی زیبا ازقران واهدافش سخن گفتند واینکه اصل برتکامل وقانون ان است تا به هر چیزی که می خواهیم به راحتی ولذت دست پیدا کنیم من خودم قدیما خیلی عجول بودم ومی خواستم درزمان کم وباسرعت به همه چی برسم ویایاد بگیرم ونمی شد برای همین زود ازهمه چی زده میشدم این مثالها رو که استاد گفتن کسانی درزمینه هنرمثلا می خوان نقاشی رویاد بگیرند یا موسیقی بنوازند ومثال ارتباط دونفر روگفتند وعشق اتشین که نتیجه اش چی میشه

    همین نکته رو اگه انسان متوجه بشه ودرزندگیش رعایت کنه همیشه درمسیر موفقیت خواهد بود من خودم از زمانی که شروع کردم به درک قوانین وازاون درمسیر زندگیم ازش دارم استفاده میکنم قبلا هم گاهی تجربه کردم وخوشبختانه با شروع این قدم ها وقدم های گامها ی شغلم با هم دریک هم زمانی قرارگرفتن که این هم لطف خداوند هست وهم اینکه نشانه رعایت کردن قانون هست که این موقعیت روبرام با یک هم زمانی همراه کرده تا درمسیر تکاملم تقویت وراهنمایی بشم تا بهتر واستاندارد به پیش برم زیرا مسیر من فعلا یک دوره 5 ساله هستش تا بخواهد به یک رشد وتکامل واقعی برسه وثمرخوبی بده ومطمعنا باکیفیت خواهد بود و محصولات مناسب ازنظر ساخت وپرداخت وبا پروسه درستی جلو میره خدایا شکرگزارم ازاین همه نعمت زیبایی فراوانی خوبی وموقعیت های دردسترس که برای همه بطور یکسان وفراوان وجود داره کافیه تمرکزمون روی خواسته ها باشه نه اینکه برروی ناخواسته ها تا مدل فکری وکنترل وروش کنترلش رونفهمیم توی دایره باطل مکررات واشتباهت گیر خواهیم کرد وکافی هست به سمت هدایت توجه کنیم یعنی بخواهیم هدایت بشیم تا خودمون نخواهیم وذهنمون روازاد ورها نگه نداریم هدایت رو نمی بینیم تا به سمتش بریم من ارزو میکنم که جزو کسانی باشم که با زندگی و عملکرد شخصی وشغلیم جوری زندگی کنم که خود به خود سبب بشم دیگران تمایل پیدا کنند تا به مسیر وروشی تشویق بشن که من هم اکنون دراین مسیر قراردارم ودارم قدمهایش رو دنبال میکنم از صمیم قلبم وبا تمام وجودم برای همه انسانیت این راطلب می کنم الهی امین

    خوشحالم که اینجا درمیان عزیزانی هستم که هرکدام زندگی و داستانشان برای من یک دانشگاه اموزشی فوق العاده واموزنده است

    بابت بودنتان خدا رو صد هزاربارشاکرهستم به امید موفقیت ودست یابی تک به تک همه عزیزان به ارزوها و اهداف مبارکشان

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  6. -
    حسین نظری گفته:
    مدت عضویت: 3098 روز

    سلام به خدای وهابم

    سلام به استادان گرانقدرم دوستان ارزشمندم

    ممنونم ازتون هم استاد هم مریم جانم که این سری فایل هارو برای اینکه ما باور کنیم خودمونیم که خالق زندگی خودمون هستیم

    بحث سر قران و کلمه ثم در قرانه که همون معنی تکامل هست تکامل اصلا چیه تکامل یعنی تو یک هدف بزرگ داری ولی به قسمت های کوچک تقسیمش می‌کنی تا دسترسی به اون هدف برات هم امکان پذیر بشه هم راحت تر بهش میرسی و کسی که تکامل رو رعایت می‌کنه با شادی و حال خوب احساس عالی مسیرش رو ادامه میده اما کسی که قانون تکامل رو رعایت نمیکنه همیشه عصبانی و غرغروئه دائم درحال مقایسه کردن خودش با دیگرانه اصلا از لحظه حالش لذت نمی‌بره از زندگیش راضی نیست همیشه در حال بدو بدو و درجا زدنه و میدونی مثل کسیکه می‌دونه اگه باور هاشو عوض کنه نتیجه طبیعیه اون ثروته ولی تکاملی نمی‌خواد باور هاشو عوض کنه توقع یک شبه عوض شدن خودش داره و توهم میزنه که عوض شده بعد میخواد در کوتاه مدت نتایج مالی بزرگ بگیره و نمیگیره بعد شک می‌کنه به قانون های خداوند و می‌ره وام میگیره و همون مسیر قبلی رو می‌ره یه اخیشم میگه بابا ولکن این چرندیاتو اگه جواب میداد من یک هفته رو خودم کار کردم پس چرا نتیجه نداد و فلان و می‌ره قاطی باقالیااما کسی که با تکامل قانون تکامل رو متوجه شده باشه و بدونه خداوند سریع الجوابع و جهان مثل اینه عمل می‌کنه که وقتی تو اینه نگاه می‌کنی اگه دستت رو بیاری بالا همون لحظه اینه هم تصویر خودتو که دستتو اوردی بالا نشون میده ونمیره چند ماه دیگه بهت نشون بده که همون لحظه است و اگه باورت درست باشه در مورد ثروت همون لحظه جواب داده میشه حالا تو این همه باور اشتباه و ترمز درباره پول و ثروت داری درباره همه چی بعد توقع داری یک هفته ای همه چی درست بشه نه عزیزم درست نمیشه و مسئولیت اینکار رو بپذیر که مشکل و ایراد از طرف توئه نه قانون های خداوند قانون سلامتی یکی از قانون هایی که به لطف الله توسط استاد عزیزم داره قانون رو به صورت فیزیکی نشون میده که بدن در بازه زمانی یواش یواش شروع به تغییر می‌کنه ارام ارام عظله میسازه چربی ها جاشونو به عظله ها میدن بدن استاد ماه اول یا دوم وحتی سوم این حجم از عظله الان رو که نداشت به مرور زمان با تکامل شده این اندام زیبا باورهای ماهم دقیقا همینه ولی چون نمیبینمشون فکر میکنیم هیچ اتفاقی نیفتاده و دلسرد و ناامید میشیم و کنترل کردن ذهن در این مواقع باید استفاده بشه اگه الگوی ما استاد سید حسین عباس منش باشه زندگی ایشون تعریفی از قانون تکامله

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  7. -
    حمیده اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 2088 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان…

    خدای وهاب که بی حد و حصر میبخشه

    خداوند رو سپاسگزارم که منو در این مسیر الهی قرار داده….

    سلام عزیزان دلم….

    اوایل آشنایی من با سایت، در مورد تکامل که صحبت می‌کردین زیاد متوجه نمیشدم، چون مدارم پایین بود…آروم آروم که بیشتر این آگاهی ها رو شنیدم، درکمم بهتر و بهتر شد…

    این اصول و قوانین اساس هستن….

    و چقدر ما خوشبختیم که اینجاییم و داریم این آگاهی ها رو میشنویم….

    خیلی دوستتون دارم…

    سپاسگزارم….

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  8. -
    شاهین حسن زاده گفته:
    مدت عضویت: 1386 روز

    به نام خداوندبخشاینده مهربان

    سلام به استاد عزیزم وخانم شایسته نازنین

    وهمه ی دوستان عزیزم در این مسیر توحیدی

    گام بیستم

    قران اسان است نیاز به تفسیر ندارد

    بچه که بودم پدرم چون تومکتب دوران خودشون درس خونده بود درس اخوندیم کامل خونده بود و یه جورایی البته یه جورایی نه واقعا ملا صداش میکنندو به اسم ملا هم میشناسنش

    یعنی تا نگی ملا فلانی کسی نمیتونه ادرس خونه شو بهت بده بهمین خاطر من تویه خانواده کاملا

    مذهبی بزرگ شدم که حتی الان هم خواهرام با اینکه چند تا بچه دارن اما پیش پدرم رووسریشونم در نمیارن

    ازبچگیم پدرم خودش شب ها درس قران بهمون میداد یعنی همه بچه ها یه دور قران رو خوندن و برای خوندن وهیجی کردنش به زبان عربی مشکلی ندارند

    همیشه تو مدرسه برام سوال بود چرا بچه های دیگه تو قران خوندن مشکل دارند نگو که همه پدرشون که ملا نبود

    واسه همین تا وقتی که قران تو مدارس بود تا کلاس نمیدونم چندم بود من هرجا بودم زحمت قرائت عربی رو میکشیدم هیچ وقتم نفهمیدم چی میگه

    یه دوران 10سالگی هم که میرفتیم مسجد قرام بخونیم پیش ملا روستامون تا اون میومد ما حسابی کشتی میگرفتیم یعنی میومد ما عرق پیشونیمون در اومده بود

    بعدشم که یه روزایی نمیومد ملا بهمون درس بده یا میرفت کار داشت ما از خدامون بود چون میرفتیم خونشون خانومش که همون زن ملا بود بهمون درس بده

    ماهم که ازخدامون بود بخاطر قران نبود بخاطر خانوم ملا بود انقدر خوشکل بود ما قران خوندن یادمون میرفت دروغ چرا

    اینارو گفتم که با اینکه ازبچگی سرمون تو قران بود هیچی ازش نمیفهمیدیم تا اینکه بعد از دوران

    نوجوانی و بی خدایی شدن ویه مدتدمسیحی شدن و ……..

    خدای عزوجل لطف وکرم کرد و مارو هدایت کرد به سمت بنده بزرگوارش استاد عباس منش و استاد هم درس عشق رو با ما اغاز کرد

    از این به بعد من تا الان 7بار قران رو از اول به اخر از اخر به اول خوندم وهربار انگار که اصلا نخونمدش انقدر تازه بود واین بزرگترین سوال من بود که چرا

    همیشه ایه هاش تازه است چرا جدیده چرا هربار انگار تازه میفهمم چی میگه چون قران یه کتاب فرکانسیه وتکاملی ادم ازش یاد میگیره

    بخاطر همین خدا میگه قران رو زیاد بخوانید

    این حرف استاد من الان تو این لایو شنیدمدواقعا نشنیده بودم تا حالا که استاد میگه از حدیث نه از ایه های قران حرف بزنه نه حدیث

    مقصود حرفم اینه که وقتی شروع کردم به قهمیدن قران دیگه هیچ حدیثی رو نمیتونم قبول کنم فقط میگفتم قران چی میگه حتی با پدرم بعضی وقتها

    صحبت میکنیم میگم حدیث نگو از قران بگو

    دقیقا این ملا های روستای ما هنوزم دارند به این شیوه میرند جلو که حدیث امده که هزاروچهارصد سال پیش یکی از اصحابه های پیامبر به اسم رشید

    بن غدیر از پیامبر پرسیدند وقتی ما مردیم زبانمان چه میشود وپیامبر گفته زبانتان را موریانه میخورد وان موریانه ها شهادت میدهند

    همین قدر بی ربط وهمین قدر ساختگی

    اما قران چی میگه واضح وروشن البته اونم برای کسی که قلبشو تسلیم خدا کنه و اماده دریافت باشه به صورت تکاملی

    استاد در مورد قانون تکامل صحبت کردن

    این روزها خیلی خیلی زیاد داره قانون تکامل برام تکرار میشه انگار باید خیلی درونیش کنم وواقعا هم بزرگترین ضربه های زندگیم رو از رعایت نکردن قانون تکامل خوردم

    که عزت نفس پیش قدمیه برای رعایت قانون تکامل که بتونیم بهش عمل کنیم

    یه داستان خودم رو تعریف کنم از عدم تکامل یک سال پیش بعد چندین سال دوری از فوتبال یه شب رفتیم با بچه ها بازی کردن چمن مصنوعی منم جو گرفته

    شروع کردم به بازی کردن چون من تو فوتبال

    همیشه شوت زن بودم گفتم بابا میزنم چیزی نیست

    انقدر شوت های وحشیانه زدم که یه رگ پای راستم از کشاله رانم تا ساق پام سیاه شده بود مثل زغال رگه باد

    کرده بود عجیب انگار پمپ زدی بهش تا یه ماه نمیتونستم راه برم

    البته اونجا درک نکردم که باید تکامل رو رعایت کنم اما الن میفهمم که برای شروع هرکاری چطور باید قدم بردارم

    درپناه حق

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  9. -
    مهدی جعفری گفته:
    مدت عضویت: 876 روز

    سلام

    خدارشکر‌هرروز هدایت‌میشویم‌

    قانون‌تکامل‌خیلی‌قانون‌خوبی‌هست‌من‌وقتی‌با‌استاد

    آشناشدن یه‌ارمش‌منوگرفت‌قبل‌این‌کار‌من خیلی‌

    عجول بودم‌توکارهام وپیشرفتی‌نداشتم وقتی‌قانون

    شناختم آروم شدم‌وجواب‌داد‌من همیشه قبلا‌میدیدم

    کسی خیلی پیشرفت کردن میگفتم من‌پیشرفت‌

    نمیکنم وعجله‌میکردم ‌والان توکارهام خیلی‌صبر‌دارم

    واروم میرم جلو‌پیشرفت‌خوبیم دارم ولذت میبرم‌خدارو‌شکر‌از‌زندگی‌لذت میبرم‌‌

    درباره‌قران‌استا‌خیلی‌حرف‌دل‌چسبی‌زد‌

    قرآن خیلی‌سادس‌‌اهل‌فنش‌خیلی‌پیچیده‌وسختش

    کردن وواضح‌نمیکن‌وخدا‌از بندش اصلا‌سخت‌نمیگیره

    ‌راحت‌وروشن‌وقتی‌من‌کاریرو به خدا میسپارم چقدر

    ساده‌وروشن برای من حلش می‌کنه وراحل‌مساىل‌

    من ‌چقدر‌ساده‌‌روشن‌میشه‌وخدا‌قران‌رمزی‌نگفته‌که‌

    فقط افراد خاصی‌اونو درک‌کنن‌‌خدا‌خیلی‌مهربان

    هست‌من‌قبلا‌خدارو درک‌نمیکردم و همیشه سر‌جنگ

    داشتم‌باخدا‌ولی‌وقتی‌خدارو‌درک‌کردم‌اروم‌شدم‌درک

    میکنم‌قرانو‌خدای من فقط خدای‌خوبی‌هاهست‌

    شکرت‌خدای‌من‌به‌خاطر‌زندگی‌وارامشی‌برای‌من‌درست

    کردی‌.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 8 رای:
  10. -
    علی وزیری وصال گفته:
    مدت عضویت: 2735 روز

    به نام خالق هستی همان یگانه‌ای که ما را در هر لحظه هدایت می‌کند

    سلام و درود دارم استاد عزیزم و سلام می‌کنم به خانم شایسته محترم

    گام بیستم | از پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام

    اول اینکه خیلی متشکرم از استاد عزیزم بابت تهیه این فایل و زحمتی که این لایو رو کشیدن و روی سایت گذاشتن و سپاسگزاری ویژه می‌کنم از خانم شایسته محترم که زحمت کشیدند با تمرکزی بالا روی این فایل کار کردند و گام بندی کردند و در پروژه خانه تکانی ذهن گام به گام قرار دادند ما را برای بهتر رسیدن به آگاهی‌ها و آسان برای آسانی‌ها اقدام کردند

    بریم سر اصل مطلب و چیزی که از فایل من برداشت کردم و لذت بردم

    در ابتدا استاد واقعاً من خدا رو شکر گذارم که در این مسیر الهی هستم و خدا را سپاسگزارم ه پس از اینکه پروسه‌ای گذشت و وقتی که با شما آشنا شدم من تمام تعصب و دیدگاهم نسبت به دین اسلام نابود شده بود

    واقعاً کتاب قرآن یک آیه برای فهرستش و یا خواندنش هست :

    _

    سوره آل عمران:7

    هُوَ الَّذِی أَنزَلَ عَلَیْکَ الْکِتَابَ مِنْهُ آیَاتٌ مُّحْکَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَهِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِیلِهِ وَمَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُـولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ

    هموست آنکه این کتاب را بر تو نازل کرد بخشی از آن، آیاتی محکم است که آنها اُمّ کتابند، و دیگر متشابهات 12. و اما کسانی که در دلشان انحرافی 13 است، متشابهات آن را برای فتنه‌جویی 14 و تأویل‌گرایی 15 دنبال می‌کنند، حال آنکه تأویل آن را جز خدا نمی‌داند و راسخان در علم 16 گویند: ما بدان ایمان آورده‌ایم تماماً از جانب پروردگارمان است. و جز خردمندان آگاهی نمی‌یابند.17

    جالب اینجاست که من چندین بار این آیه رو بهش برخوردم و باهاش به تعمل و تفکر فرو رفتم و چقدر جالبه که خداوند می‌دانسته افرادی که میان سراغ این کتاب و کتاب رو مطالعه می‌کنند یک سری افراد هستند که سراغ آیات محکم میرن و ایمان راسخ را نشون میدن و یک سری نه دنبال فتنه جویی و مرض در دلشون هست و دنبال سوء استفاده گری اند

    خودش در این کتاب نوشته شده و چقدر جای تعمل و تفکر داره همین کتاب آسمانی که واقعاً انسان رو با منطق درست پاسخ می‌ده همین معانیش

    با اینکه من اصلاً در دین اسلام نیستم و یکتاپرستم و ولی دوست دارم از این کتاب استفاده کنم لذت می‌برم و پاسخ خودم رو می‌گیرم

    جالب اینجاست که دیگه چشم بسته به هیچ چیزی من نگاه نمی‌کنم حتی اگر آیه گفته میشه میام دوباره آیات رو می‌خونم و معنیش رو می‌خونم و روش تفکر می‌کنم و خود قرآن هم تا جایی که من اطلاع دارم درخواست این داره که روی آیات تفکر بشه و با منطق نگاه بشه به آیات و معانیش.

    چقدر جالب اینجا قرآن نیازی به تفسیر نداره و بسیار کتاب واضحی هستش رای آگاهی و راهنمایی

    و باز اینجا به موضوع مهم و محکمی برخوردیم به نام تکامل و می‌خوام یک داستان خوبی بگم که همین امشب برام اتفاق افتاد

    من طبق معمول همیشه خوب به پارک میام برای پیاده‌روی یک همزمانی که اتفاق افتاد در حینی که داشتم همین فایل رو گوش می‌دادم و لذت می‌بردم و در موردش کامنت می‌نویسم و لذت می‌برم و مروری بشه برای خودم

    یک هم زمانی اتفاق افتاد و یک هم‌فرکانسی و دوست خوبم را که در مشاور املاک در بندرعباس هستش رو دیدم اون هم با من تماس گرفت البته و در پارک بود

    دوست خوبم به نام امین قنبرزاده واقعاً دوسش دارم و این شخص بسیار پسر گل هستش و فایل‌های شما رو گوش میده و در مسیر الهی قرار داره

    بدون اینکه من توضیح بدم که در چه موضوعی دارم به فایلی گوش میدم در حینی که داشتیم با هم پیاده‌روی می‌کردیم دقیقاً مبحثی رو در خصوص تکامل به من یادآوری کرد و یک خبر خوب بهم داد و تحسین داره واقعا

    گفتش: که علی، ما زمانی به یه خواسته‌ای به خوبی می‌رسیم و یا شیرین می‌رسیم که دقیقاً در اون مسیر پایدار بمونیم و این نهال و این مسیر رو به خوبی آبیاری کنیم

    و گفتش که من نزدیک به پارسال یک چکی نوشتم به صورت پیش فرض به مبلغ یک میلیارد و سیصد میلیون تومان برای خرید یک خونه‌ای در یک جایی

    باورت میشه علی که این اتفاق داره می‌افته و به من باور عجیبی داده. بهم ایمان داده و من تحسینش کردم بی نهایت و در ادامه گفت:

    و این باور خواسته منو بزرگتر کرده بهت میگم علی که هر چیزی اتفاق می‌افته اگر ما آرام آرام پله پله قدم به قدم به سمتش حرکت کنیم

    تا من چقدر تحسینش کردم اینجا استاد و واقعاً بهش گفتم که کاری کردی که ستاره قطبی امروز من تیک خورد با اینکه من خبرهای خوب شنیده بودم با اینکه دیدن تو و شنیدن همچین خبری از دهان تو برای من بسیار معجزه‌وار هستش

    تحسین می‌کنم این مرد رو که پیش فرض باورسازی کرده و قدم به قدم جلو میره و چقدر جالبه یه یادآوری قشنگی به من کرد در مورد صبر و تکامل و گفت:

    که علی اگر ما چیزهایی رو می‌خوایم خواسته‌هایی رو می‌خوایم که همیشه پایدار باشه و موندگار باشه برامون یعنی بیشتر باهامون باشن مثل ثروت پایدار مثل سلامتی پایدار مثل استقلال مالی پایدار مثل رابطه و عشق با علاقه پایدار باید با زمان و صبر درگیر باشه !!

    یعنی چی؟ یعنی تکاملی به دست اومده باشه! نه یکشبه و زود و عجله ای !

    اینجا می‌فهمم که اگر من در مسیر خودم و توضیحاتی که شما در فایل دادید بمونم حتی که شما توضیح دادید که با راکت که تو اون تمرینی که با دوستتون انجام می‌دادید آرام آرام انجام دادید رو پیش برم هم آرام آرام جلو برم به خواسته خودم می‌رسم و دقیقاً مبحث بحث شما رو همون دوست منم تایید کرد که برای من خواسته پایدار و درست هستش

    جالبه که من علاقه زیادی به همون نقاشی که گفتید دارم و این کلمه و این جمله این فایل برای من بوده و هست چون امروز اقدام کردم برای یک سری تغییرات و یک سری خلق خواستم اما با استفاده از قانون تکامل

    جالبه که گفتین کسایی که می‌خوان نقاشی بکشن کسایی که رعایت قانون تکامل نمی‌کنند می‌خوان اول برن بزرگترین پروژه رو بکشن

    ولی نه کسی که می‌دونه به خواسته‌اش می‌رسه و می‌خواد به بهترین نحو خلق کنه اون خواستشو تکاملی جلو میره…. یعنی آرام از کشیدن یک خط

    از کشیدن یک دایره تمرین می‌کنه

    و من فهمیدم اینجا منی که یک دیزاینر هستم و یک طراح هستم اول نرم یک کانسپت خودرو بکشم !!!

    یک دایره بکشم و اون دایره رو تمرین کنم و آرام آرام جلو برم

    استاد همینطوره آقا من باید تکاملی جلو برم غیر از این چیزی برای من پشیزی ارزش نداره اینجوری قانون کار نمی‌کنه!!!!

    (((من هم می‌خوام لذت ببرم هم می‌خوام به خواسته‌ام برسم هم می‌خوام زندگی کنم هم خدا رو می‌خوام هم خرما رو پس تکامل رو رعایت کنم نقطه سر خط .)))

    واقعا چقدر جالبه که استاد شما از به ما یادآوری کردید که من علی آرام آرام قدم بردارم آرام آرام جلو بیام قدم‌هامو بردارم لذتمو ببرم و این روتین رو هی بهش اضافه کنم و هی انجام بدم و ازش سرپیچی نکنم و در مسیر بمونم لذت می‌برم و در عین اینکه لذت می‌برم دارم در حینی که دارم لذت می‌برم خلق خواسته می‌کنم

    البته اینجا در طی مسیری که با دوستم پیاده‌روی می‌کردیم چقدر جالب یه مثالی از فایل‌های شما زد که گفتش که

    اینقدر مسیر لذت بخش و آرام آرام انجام می‌پذیره که ما یادمون میره که روزی این آرزو رو داشتیم و الان بهش رسیدیم

    در ابتدا استاد رمز کار اینه که ما در لحظه زندگی کنیم و لذت ببریم و اون خواسته‌مون رو اون هدفمون رو بیاریم در روتین در کارهای روزانه اما با لذت مثل جف بزوس سریعاً دنبال نتیجه نباشیم به آینده نچسبیم و حتی شده به 20 سال بعد سودهی بذاریم کارمون رو

    از زیبایی خلق یه خواسته که به تصاعدم می‌رسه اینجا من اینو میگم که واقعاً تکامل چیزی نیست که طولانی میشه تکامل چیزیه که ما رو به زیبایی و با لذت به خواستم می‌رسونه که از یک مسیری به بعد به قول خودتون استاد نتیجه‌ها تصاعدی میشه و چند برابر و چند برابر می‌شه چه در درآمد چه در مالی چه در رابطه و چه در تمام ابعاد زندگی

    تمام وجودم این فایل رو نتیجه‌ای که ازش می‌گیرم این هستش که بتونم قرآن رو اگر می‌خوام ازش استفاده کنم مطالعه کنم و معنیش رو بخونم و روش فکر کنم و نیازی به تفسیر نداره و به آیات محکم و واضح برم.

    و دوم اینکه بپذیرم قانون تکامل باید رعایت بشه برای هر خواسته‌ای و رسالت ما در زندگی لذت بردن در لحظه است و دنبال کاری داریم که عاشقش هستیم

    استاد عزیزم خیلی ازتون متشکرم و الان خیلی حالم خوبه و خدا را سپاسگزارم که در این مسیر قرار دارم و دارم تکاملی قدم رو برمی‌دارم حتی همین کامنت نوشتن هم برام لذت بخش شده نوعی شوق شده در اوایل که اصلاً حوصله خوندن نداشتم و یا نوشتن الان به قدری کار برام آرامش بخش شده شوق دارم که کامنت بزارم ام کامنت‌ها رو بخونم و یا در عقل کل مطالعه‌ای بکنم یا پاسخ به سوالی بدم

    ایمان دارم که من هم در این مسیر زیبا و لذت بخش یجه خوبی رو می‌نویسم و اینجا به عنوان یک رد پا می‌ذارم که من به عنوان یک دیزاینر حتماً نتایج بزرگی رو اینجا ثبت می‌کنم و اینو می‌نویسم به عنوان یک رد پا از خودم و به عنوان یک شجاعت و یک جسارت در درون خودم که من می‌توانم

    از شما متشکرم و حتی همین شجاعت و جسارت و حرکت رو هم در تکامل به وجود میاد حتی همین هدایت قلبی هم در تکامل تقویت می‌شه و حتی کسی که حتی هدفی نداره در تکامل قدم برداشتن هدفش واضح میشه

    همین آرام آرام حرکت کردن‌هاست یعنی لذت بخش بودن مسیره از اون جاده آسفالت رفتنه من واقعاً امروز ستاره قطبیم به زیبایی اتفاق افتاد و امروز برام روزی شد که انگار چند درصد از دیروز بهتر شده که ذهن هنوز دلش می‌خواد یه ذره برای خودش شیطنت کنه اما من ایمان دارم ایمان دارم که دقیقاً به همین صورت مسیرو درسته و نشانه‌ها با من صحبت می‌کنند

    من با تمام وجودم از شما متشکرم که زحمت کشیدید لطف کردید و وقت برای این فایل گذاشتید با تمام وجودم از خانم شایسته متشکرم که برای این پروژه وقت گذاشتن

    خدای بزرگ می‌سپارمتون همون خدایی که همین لحظه در وجود بنده و شما هست و هممون رو داره هدایت می‌کنه به مسیر و خواسته‌هامون و بهمون عزت لذت لذت عشق و فراوانی رو داره نشانه میده

    تمام وجودم دوستتون دارم در دنیا و آخرت ثروتمند و سعادتمند باشید

    27 مهر 1403

    گام بیستم

    علی وزیری وصال

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای: