live | قانون هدایت به سمت خواسته ها - صفحه 13
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/12/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-01 03:59:212024-11-08 04:53:05live | قانون هدایت به سمت خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
من این کامنت رو در قسمت 12 سفر به دورامریکا هم نوشتم اما چون از نتایج حرف های استاد توی این فایله من اینجا کپی پیستش میکنم :))
…
سلام به تمام همسفران عزیز من
امروز،دقیقا 15 رو از زمانی که من لایو 35 استاد رو دیدم و تصمیم گرفتم که احساس خوب=اتفاقات خوب رو در زندگی خودم تست کنم و بعد به عنوان یک اصول و استاندارد در زندگیم قرارش بدم گذشته
درسته که فقط 15 روز گذشته اما برای من مثل گذشت ماه هاست چون
من فقط توی همین 15 روز انقدر زندگیم تغییر کرده که احساس نمیکنم فقط 15 روز گذشته
بیشترین تغییری که دیدم از لحاظ احساس بود
اولین روز هایی که شروع به فیلتر ورودی هام به طوری که احساس خوبی بهم بده کردم،یه احساس شادی طوری داشتم،از روز چهارم به بعد شد یه احساس خوب و یه احساس آرامش و بعد با ادامه دادن این روند تبدیل شد به
•احساس آرامش و اتصال به رب جهان اونم به صورت پایدار•
یعنی من در 99 درصد روز یک احساس اتصال به رب و یک احساس آرامش دارم
و پایدار بودن این احساس از همه چیز مهم تره ،اینطوری نیست که امروز باشه فردا نباشه
هرروز بیشتر و بیشتر میشه!
احساس میکنم انگار دارم اندازه بیشتری از خدای بینهایتی که در وجود من هست رو تجربه میکنم
..
با احساس خوب=اتفاقات خوب
مدارم به سرعت و تکاملی رفته بالا
یعنی من الان حرف عرشیا که میگفت مرحله به مرحله اما به سرعت یعنی چی
اینطوری نبود که من شب بخوابم ضب بیدار شم چندتا مدارم رفته باشه بالا
روز های اول مدارم آروم آروم
از روز های چهار و پنج و..
این سرعت بالاتر رفتن مدار ها بیشتر و بیشتر و بیشتر شد
..
من یکی دوهفته قبل از اینک بخوام شروع به فیلتر ورودی هام به طوری که احساس خوبی بهم بده کنم میخواستم که باور •من ارزشمندم• رو داشته باشم
اما….
هرچی به این در و به اون در میزدم فایده نداشت
انگار یه چیزی کم بود،انگار یه جای کار میلنگید
همیشه منطق هایس که برای ساخت باور هام استفاده میکنم رو خداوند بهم میگه
اما حتی زمانی که ازش میخواستم،بهش میگفتم خدایا،میدونم که داری باهام صحبت میکنی،اما من صداتو نمی شنوم!!
میدونم که خیلی مدارم فرق داره با شنیدن آگاهی های تو در این مورد،فقط کمکم کن که مدارم رو بالاتر ببرم و..هدایت اومد..
خدا بهم گفت:. هیچ باور ساخته نمیشه مگر با رعایت ورودی ها به طوری که احساس خوب بهت بده
یعنی اصلا اهمیتی نداره که داری چه باور میسازی اگ حالت خوب نیست،اگ ورودی هات مثبت نیست،اگر فیلتر نمیکنی ،اگر به زیبایی ها توجه نمی کنی،هیچ وقت این باور ساخته نمیشه!
و استاد و مریم عزیز و تمام اعضای خانواده من
معجزه ها پشت معجزه اومد
تمام زندگی من از این رو به اون رو شد
الان فقط میخواد فریاد بزنم و بگم خدایاااااا
تازه میفهمم کل داستان احساس خوب اتفاقات خوبه یعنی چی
تازه میفهمم چرا انقدر استاد روش تاکید داره
حالا می فهمم چرا استاد میگه این کل آموزش های منه
باورتون نمیشه،از زمانی که من فیلتر کردم ورودی هارو معجزه رخ داد
هرروز جامد هایی در ساخت باور ارزشمندی میزدم که فقط از شوک گریه میکردم و به خدا میگفتم خدایااااا چقدر تو واضح میگفتی و من نمی دیدم!!
(من از بچگی یه عادتی که داشتم همیشه با حال بود مخالف بودم،یعنی از بچگی همه منو به انرژی شادی میشناختن و الآنم حالم در طول روز خوب بود اما زمانی که *آگاهانه به ذهنت ورودی هایس میدی که احساست رو بهتر کنه،معجزه رخ میده)
منی که دو هفته یک دونه دلیلم نتونستم پیدا کنم که چرا ارزشمندم
توی 15 روز انقدر دلیل دارم که میتونم یک ساعت و حتی خیلی بیشتر بدون توقف صحبت کنم از آگاهیهایی که خدا به من داد برای اینک ارزشمندم
از اینک به من گفت صبا،من از تمام نعماتی که آفریدم بی نیازم و تمامش برای توعه
تا اینک بهم بگه من در جهان بی نهایت تنوع آفریدم تا تو در زمین دقیقاااا همان چیزی تجربه کنی که دلت میخواد
خدای من…تمام زندگی من توی 15 روز عوض شد
..
اولین نتایجی که میاد وقتی که فیلتر میکنی ورودی هات رو
هدایته
هرچی بیشتر در این مسیر فیلتر ورودی ها پیش میرم هدایت ها واضح تر رخ میدن
و انگار چرخ هدایت من روغن کاری شده و هیچ جمله ای بهتر از این روون بود هدایت و آسان شدنش و فراوان تر شدنش رو نمی تونه تعریف کنه
انگار صدای خدارو خیلی بیشتر می شنوم،انگار خیلی بهتر احساسش میکنم
امروز که فکر میکردم دیدم من یه احساس پایدار دارم که یه آرامش و در صلح بودن درونیه،انگار این احساسه بوی توحید میده
دقیق که نگاه کردم دیدم من خدارو خیلیی بیشتر تو قلبم دارم احساسش میکنم
انگار که قلب من از درون گرم تره
انگار که قلب من زنده شده ….
..
وای..نگم از روابطم
بود ترینش اینه که ما یک اشنایی داشتیم که خیلی باهاش در ارتباطیم و منم به خاطر خانوادم خب همش باهاش در ارتباطم
و یه موضوعی پیش اومد و ایشون خیلی از دست من دلخور شد
با اینک تقصیر منم نبود اما یه کینه ای و یه دلخوری از من گرفت
درسته نمی گفت اما قشنگ از رفتاراش معلوم بود
گذشت و من در کنار استفاده از دوره عشق و مودت روی احساس خوب اتفاقات خوب هم کار کردم
و همینطور که گفتم خدا خیلی بیشتر داره هدایتی میکنه به خاطر اینک من دارم بهش اجازشو میدم
خیلی ناخودآگاه یه هو به خانوادم گفتم با این اشنامون بریم بیرون من خیلی وقته ندیدمش دلم براش تنگ شده
آقا..بیرون رفتن همانا..چرخیدن رفتار 480 درجه ای این شخصم همانا
انقدررر با من خوب رفتار میکرد که حتی زمانی که هیچ مشکلی با من نداشت هم اینطوری رفتار نمی کرد
یا آنقدر پشت سرم خوب گفته بود و تعریف کرده بود که خودم شاخ درآوردم که خدایاااااااا
این آدم سایه منو با تیر میزد،اصلا منو میدید معلوم بود حالش بد میشه الان چطوریییی آنقدر تغییر کرده اونم زمانی که فقط من احساسم و فرکانسم رو تغییر دادم؟؟
که خدای عزیز من یه جمله از عشق و مودت قسمت اول رو بهم گفت :
تو فیلتر کن ورودی هات رو به طوری که احساس خوب بهت بده تمام روابطت خود به خود درست میشه و چقدر استاد بعدش هم رو واژه خود به خود تاکید کرد و …بله…بهم همین سادگی
من احساسم تغییر کرد،بهتر شد و همه چیز بهتر شد!
..
وای گفتم روابط این نتیجه که با هیچیززززز عوضش نمی کنم یادم اومد
من همیشه یه خلع عاطفی بزرگ احساس میکردم و دنبال این بودم که بقیه به من عشق بدن تا این چاه در بشه
و همش گدایی محبت میکردم و وقتی بهم عشق نمی دادن ناراحت میشدم و….
زمانی که با دوستام تلفنی حرف میزدم چون حواسم از این تیکه گمشده پازل پرت میزد زمانی که میخواستم قطع کنند من احساسم خیلی خیلی بد میشد
مثل بچه ای که همش میچسبه به مامانش که یه وقت رهاش نکنه بودم
اما…از وقتی که ورودی هام رو طوری فیلتر کردم که بهم احساس بهتر بدن و کنارش احساس ارزشمندیم رو هم خیلی بیشتر کردم
دیگه این احساس رو ندارم!!!!!!!!
فقط کسی که این تجربه رو داره میدونه من دارم تو چه لذتی زندگی میکنم که دوستام بخوان برن و من دقیقا به همون میزان خوشحال باشم که قبل از اینک زنگ بزنن بودم!
دیگ از اون خلع خیلیی عمیق خبری نیست،عمقش کمتر شده
من احساس میکنم انگار که سرطان رو شکست دادم
بدترین معضل زندگی من خود به خود حل شد ..
وای فقط میخوام فریاد بزنم که میشودددددد نتیجه میدهدددد شما فقط رو خودتون کار کنید!
یا مثلاً زمانی که با گروه دوستام حرف میزنم احساس اضافه بودن نمی کنم احساس نمیکنم هیچ کس به من توجه نمی کنه
چون من نیازی به محبت و توجه بقیه ندارم!
از وقتی که دارم روی این دوتا اصل کار میکنم..تمام مشکلات عاطفی من خودش حل شده
خدایا..چقدرازت سپاسگزارم که دستمو گرفتی با اینک من حواسم بهت نبود!
نتایجی که گرفتم خیلیاش برام عادی و طبیعی شده چون به صورت تکاملی بهشون رسیدم یادم رفته که یک روزی آرزوم بوده و دلیل نوشتم این کامنت هم یادآوری همین نتایجیه که من گرفتم و اینک دیدم انگار ذهنم نتایج نمی بینم و هی میخواد گولم بزنه پس نوشتم که اگه باز شیطون اومد با همین کامنت بزنم تو ذهنش
و استاد میگه به من سه ماه وقت بدین بعد نتایجتون رو حساب کتاب کنید اگر خواستین ادامه بدین
من بعد از 15 روز به این نتیجه رسیدم که اگر توی 15 روز به این نتایج رسیدم ببین با ادامه دادن این مسیر چه بهشتی رو تجربه نمی کنم پس همینجا میگم:
این مسیریه که میخوام تمام عمرم ادامش بدم
به امید بهترین ها برای تو :)
سلام به بهترین استاد زندگیم و مریم جان:
با این فایل فوق العاده خیلی از نکات ارزشمند مجدد بم یاداور شد
این مدت همه دارند از شرایط بد کشور حرف می زنند و مداام استوری میذارند و اظهار ناراحتی می کنند اما من هیچ واکنشی نشون ندادم که مثلا اظهار ناراحتی کنم (منظورم اینه که استوری بذارم و یا تو اعتراضات دانشگاه شرکت کنم یا چیزای دیگ) چون از استاد یاااااد گرفتم باید به چیزی توجه کنم که می خواهم. این که مردم چیکار میکنند و اکثریت چی می گند اصلا مهم نیست و نباید باعث شه مسیر من تغییرکنه.
استاد من سعی می کنم واکنش نشون ندم ولی یه سری مسائل واقعا باعث می شه ناخوداگاه بهم بریزم و به این کشور بد و بیرا بگم مثلا نت و خب الان که دارم اینارو می نویسم می بینیم خیلیییی مونده که عالی عمل کنم و تمرکزم را از روی ناخواسته هام بردارم حرف زدن اسووونه، این که بگم نباید توجه کنم به ناخواسته ها خیلی اسونه اما هنر اینه ک بتونم به طور 100 درصد تو زندگیم عملیش کنم یعنی غر نزنم و اصلا اجازه ندهم که غرهای بقیه را بشنوم و فقط تمرکزمو بذارم رو چیزهایی که می خوام و دوست دارم
البته بگم که تا حدودی هم خوب عمل کردم ولی باید بازم بهتر شه، از کارایی که کردم این بود که وقتی دیدم فضای اینستا خیلی بد شده کلا پاکش کردم، قبل این که پاک کنم میگفتم کمتر میرم اما نمیشد هعی وسوسه می شدم که ببینم اوضاع چجوریه بعد دیدم اینجوری نمیشه، برای همین کلا پاکش کردم و از اون شب به بعد به جای رفتن تو اینستا فایل های سفر به دور امریکای شما را می دیدم، بعد یه مدت 3 هفته ای که گذشت و عادتش از سرم افتاد مجدد نصبش کردم چون برای یه سری کارام نیازش داشتم اما الان دیگ مثل قبل نیست که هر شب برم تو اینستا، هر چند شب یه بار میرم اونم برای دیدن چیزایی که حالمو خوب میکنه و فهمیدن اطلاعاتی که تو حوزه کاریم نیاز دارم نه برای دیدن وضع کشور
اما باید بازم بهتر شم، به خصوص کلامم را بیشتررررررکنترل کنمممم.
که اگه بتونم این کارهارو کنممم خداوند من را به جایی هدایت می کنه که دوست دارم و شرایط همونی میشه که من میخوام، فقط باید ایمااااانمو قوی کنم و باور کنم که می شود
اگه ادم به غیب ایمان داشته باشه و باور داشته باشه خدا میتونه همههه کار براش کنه دیگه فقط به هم جهتی با خودش و خداش فکر میکنه و دیگه به این که مملکت تو چه وضعی هست و اکثریت چی میگند دیگ کاری نداره فقط به چیزی توجه می کنه که میخواد تو زندگیش اتفاق بیفته…
واقعا که توحید و شرک نداشتن مهم ترین راز موفقیته…
ممنون استاد عزیزم
خیلی دوستتون دارم
من با اموزش های شما، خدارو شناختم، تو دوره ی راهنمایی عملی دست یابی به رویاها خیلی عالیییییی در مورد خدا صحبت کردین و گفتین خدا یه انرژی هست که هر لحظه داره به فرکانس های ما پاسخ میده و ما میتونیم هرچی میخوایم را با فرستادن فرکانس هم جهت بسازیم و اگر من عمیقا به این جملات باور داشته باشم هیچ موقع نباید مثل عموم جامعه عمل کنم که فک کنم با تغییر دادن حکومت یا هر چی دیگ شرایط من عوض میشه
شرایط من وقتی عوض میشه که فکر و باورهای وجوووودی من عوض بشه…
خدای رحیم و رزاق را سپاس گذارم که شما را سر راه من قرار داد تا هدایت بشم و راه درست و پر از ارامش را پیدا کنم…
استاد خوبم
امیدوارم همیشه شاد سالم و ثروتمند باشین.
عاشقتووووونم
الان تغریبا یک هفته است که درگیر همین یک فایل هستم
خیلیه جلوی موج همه گیر بایستی و حرف حق بگی ، جیگر میخواد
تحسین برانگیزه که استاد با همین غیرت و همین قدرت و همین توانمندی و شجاعت تونستن از یک راننده تاکسی خودشونو برسونن به این درجه بالا که استاد موفقیت جماعتی باشند
من کتاب خیلی خوندم ، استاد زیاد داشتم ولی باید اقرار کنم اونی که باعث شد گردن کلفت بشم استاد بودن
استاد از من از یک پسر ساده و خجالتی مرد گردن کلفتی ساخت که حالا وقتی حرف میزنم همه سکوت میکنن تا ببین دستور من چیه
دوست دارم سید ، تو باجیگر ترین آدمی هستی که تو زندگیم دیدم ، تو منو تبدیل کردی به آدم جسوری که حالا هستم
توی جهان ما اصل ، اصل بقای اصلح هست، اینجا بخوای شل بگیری و توجه تو بدی دست دیگران رو هوا بردنت ، یه عده فقط یاد گرفتن لاتی کنن و بگن ما قانون جذبی هستیم بعد میرن هر ارتعاشی که بهشون القا بشه رو میفرستن
لات یعنی بقل گوشم شعار میدادن و داد میزدن اما من تمرکزم رو خواسته ام بود
از استاد یاد گرفتم که بزار بقل گوشت داد بزنن مهم نیست ، من لبخند میزنم و توجهمو میزارم روی خواسته ام
میگه که جیگر شیر نداری سفر عشق مرو
پررر روووو میزنیم زیر میز و بلند میگیم اینجا رئیس منم کسی نمیتونه به ما ارتعاش قالب کنه
ما خودمون ارتعاش دنیایو تنظیم میکنیم باو
یه الگو راجب این موضوع پیدا کردم
پله اتفاقی نشستم زندگی نامشو خوندم جالبه پله 3 بار جام جهانی رو برده و تو کشورش کودتای نظامی می شه ولی هیچ واکنشی نشون نمی ده
و خیلی ها تو اون دوران ازش انتقاد می کردن که چرا واکنش نشون نمی دی. تو که پر طرفدار ترین فرد این کشور هستی ولی اون آگاهانه و یا ناآگاهانه ذهنشو کنترل می کرده و تمرکزش رو بهتر شدن خودش بوده دوبار قهرمان جهان می شع یه دوره نمی شه دوره بعدی دوباره میاد می شه
نکته جالب همین آدم تو دورانی که کشورش دموکراتیو می شه و مدرن تر وزیر ورزش کشورش هم می شه و این آدم از فقیر ترین شرایط ممکن با جورابی که توشو کاغذ پر کرده بوده فوتبال بازی می کرده و تمام طول عمرش هم تو یه باشگاه برزیلی بوده این نشون می ده موفقیت وابسته به مکان نیست وابسته به شرایط سیاسی کشورت نیست
وابسته به اونجوری که همه مردم واکنش نشون می دن نیست الان من مدتی ه که اصلان اخبار و چک نمی کنن ولی به قول استاد اون چیزهایی که لازمه خبرش بهت می رسه
من دوره قانون سلامتی رو تهیه کردم امروز تو پیاده روی ام تمرکزمو آگاهانه می زاشتم رو فراوانی ها رو خونه های گرون قیمت ماشین های گرون قیمت که آدم هایی با شرایط مختلف شغل های مختلف دارن اون ها رو نشون می دن عدم وابستگی موفقیت به شغل خاص نکته جالب که ناخوداگاه بخشی از مسیر همراه شدم با یه نفر که هم صحبت شدیم این که استاد می گه به محز این که توجه تو می زاری روی زیبایی ها روی فراوانی روی ثروت روی سلامتی رو زیبایی ها هدایت می شی به سمت اون ها و از اساس همون ها وارد زندگیت می شه حالا این دوستی که صحبتو شروع کرد می گفت ببین 10 ساله پیش تو روستا ها می رفتی هیچ امکاناتی نبود الان می ری تو هر روستایی خونه هایی ساخته شده از بالا شهر تهران با کیفیت تر با امکانات بیشتر می گفت شهر های کوچک امکانات کم بود ولی الان تو شهر های کوچک هر موقع وارد می شی می بینی چقدر پیشرفت کردن چقدر امکاناتشون بیشتر شده می گفت قبلانا تو شهر های کوچک ماشینا شبیه هم بود ولی الان هر خونواده ای چنتا ماشین دارن ماشین های با کیفیت این دوست که ناخوداگاه هم صحبت شد یا من داشت پشت سر هم راجب پیشرفت صحبت می کرد و تایید می کردم من و اون بیشتر دوست داشت صحبت کنه حالا می گفت اهمیتی ندارع قیمت دلار چه تغییری می کنه بازم پیشرفت اتفاق می افته مگه ده سال پیش چند برابر نشد چقدر فراوانی بیشترشده تو هر جنسی که می خوای تو ایران از بهترین نوعش می تونی پیدا کنی
می گفت تو ایران بهترین جاست واسه ساختن ثروت و زندگی خوب داشتن و می گفت ایران قشنگ ترین جاهای ممکن رو داره
ایمان من بیشتر شد به حرف های استاد که به محض این که کانون توجه تو می زاری روی نکات مثبت بیشتر از اساس همونا وارد زندگی ت می شع
این واقعیته که فارغ از این که اون بیرون چه اتفاقاتی می افته هر روز و هر روز فرصت ها و نعمت ها بیشتر و بیشتر می شه هر روز ثروت و نعمت بیشتر و بیشتر می شه
خداوند اساس کارش اینه که دنیا رو پیشرفت می ده و آدم هایی که کمک می کنند چرخ دنیا بهتر بچرخه با بهتر کردن خودشون با توجه به نکات مثبت ساختن باور های درست خداوند بی انتها روزی می ده بهشون و واقعان کل داستان همینه که ما هر لحظه با افکارمون در حال ارسال فرکانس ها به جهان هستیم و زندگی خودمون رو خلق می کنیم از هر لحاظ سلامتی روابط خوب تمرکز روی آدم های خوب و موفق و ثروت مند آدم های از همون جنس وارد زندگیت می کنه
نکته های استاد اساس قوانین جهان هستی هست
ما با کنترل کانون توجه و اون چه که می بینیم و اون چه که می شنویم و احساس خوبی که پیدا می کنیم فارغ از این که جمعیت غالب چجور فکر می کنند و واکنش نشون می دن و رفتار می کنند مارو هدایت می کنه به زیبایی بیشتر به ثروت بیشتر به روابط خوب به سلامتی بیشتر به احساس بهتر و بهتر و زندگی بهتر به انجام اقداماتی که زندگی مارو با کیفیت تر می کنه این قانون جهان هستی این قانون خداونده بچه ها خداوند نیروی که تمام جهان رو خلق کرده نیرویی که داره تمام جهان رو مدیریت می کنه این خداوند به شکل سیستماتیک به افکار و باورها و احساسات و عملکرد ما بهبود هر روزه خودمون در هر شرایط کاری ،روابط سلامتی ، رابطه خوب با خدا و نزدیک تر شدن به خدا جواب می دهد قطعان یعنی بدون شک یعنی امکان ندارع نشود و با بار ها و بار ها تکرار شنیدن صحبت ها ی استاد و ساختن باور های درست می شود قطعان بدون شک و حتمان در هر شرایطی اتفاقات خوب ثروت ، روابط خوب حال خوب احساس خوب ، سلامتی ، وارد زندگی افرادی می شود که ورودی ها و احساسات و رفتار های خودشون رو کنترل می کنند که بهشون احساس بهتری بدهد
ممنونم از کامنت زیبایی که گذاشتی علی عزیز،
چقدر سبک و روش کار کردن روی خودت تمرین هایی که آگاهانه انجام میدی شبیه من بود و منم به خاطر شرایط به وجود اومده ناخودآگاه تمرکزم میرفت روی این مساعل ممنونم ازت که با کامنت قشنگت دوباره مسیری که اومده بودم رو بهم یادآوری کردی
بهترین ها نصیبت شه
به نام الله سلام به استاد عزیزم.چند وقتی که از فضای کامنت گذاشتن دور شدم .دارم رو خودم کار میکنم.نسبت به آشناییم با قوانین نتایجی هم گرفتم .هر روز دارم بیشتر با قوانین آشنا میشم.خداروشکر میکنم با تمام وجودم به خاطر حضور شما در زندگیم.اصلا یکی از شکر گزاری های ثابت من که اکثرا هر روز توی دفتر شکر گزاریم مینویسم.اشنایی با شما بوده وهست.استاد چقدر این فایلتون بی نظیر از روزی که این فایل اومده روی سایت تقریبا من هر روز دارم گوش میکنم.همونجور که خودتون گفتین .خدایا شکرت که دارم این حرفارو میشنوم.خدایا شکرت که بعد از 38 سال زندگی ویه عمر دعا کردن والتماس کردن به درگاهت بلاخره فهمیدم که اصلا نیازی نیست به تو التماس کنم.فقط کافی یک انسان موحد باشم وهر چیزی که ازت خواستم هرگز نگران نباشم .استاد عزیزم کلمه به کلمه ایی که شما تو این فایل گفتین برای من اگاهی هستش.مطمئنم که به زودی زود میام از نتایج خیلی بزرگی که کسب کردم براتون مینویسم.در پناه الله باشید
سلام استاد جانم و دوستاى قشنگم
از هفته پیش که این فایل رو دیدم با همه وجودم دلم میخواست زیرش کامنت بنویسم و ردپا بذارم از خودم،بعد هم دو دل بودم رد پام رو زیر این فایل بذارم یا فایل “فقط روى خدا حساب باز کن” که الان تصمیم گرفتم همین جا بنویسم،استاد جانم صحبت هاى شما تو این لایو محشر بود و من تا حالا دوبار گوش دادم و بازم گوش خواهم داد،استاد قبلا هم اشاره کرده بودم من همان فایلى که اوایل مهر با عنوان قانون تغییر ناخواسته ها گذاشتین رو دیدم و کلا حالُ هواى اون روزهاى منو دگرگون کرد،و تو این سه ماه اخیر من بیشتر و متعهدتر از همیشه فایل هاى شما رو دیدم و دوره عزت نفس رو گوش دادم و نوشتم البته به نوعى تکاملم رو طى کردم با اینکه نزدیک یک و نیم ساله من عوض سایتم اما از ۶ ماه پیش با طى تکامل مطالب سایت رو پیگیرى کردم و دلیل اینکه دو دل بودم کامنتم رو زیر فایل فقط روى خدا حساب باز کن بنویسم این بود که اون فایل به قول آقاى عطارروشن ویزاى ورود من به سایت بود،بعد از اون من به نوعى معتاد سایت شما شدم و چه اعتیاد قشنگى هست دیدن فایل ها خوندن کامنت ها و هرازگاهى ردپا گذاشتن،استاد من از نتایجم تو این مدت چند ماه قبلا نوشتم و گفته بودم منتظر بودم تا نهاد دولتى ما رو در بخشى از کشور براى خدمت بخاطر تحصیل تقسیم کنه،من توى دلم با طى تکامل به خدا گفته بودم منو بفرست جایى خوش اب و هوا با ادم هاى خوب همکاران رو راست و درستکار و جایى که کارم سخت نباشد و درامد خوبى داشته باشم هر روز تو تمرین فانوس دریایى اینو مینوشتم و با این حال با خودم میگفتم حالا که من اینقدر تسلیمم حتما خدا منو میندازه یه جاى نزدیک که با شهر خودم خیلى فاصله نداره،استاد وقتى نتایج اومد من افتادم یه استانى که ١٢ ساعت با شهرم فاصله داشت و تا به حال اصلا اون سمت کشور نرفته بودم و از شهر من تا اونجا پروازى هم نیست و همه اون ١٢ ساعت رو باید با اتوبوس میرفتم،استاد من خیلى ترسیدم خیلى ناراحت شدم اما دوستان نزدیک و خواهرم بهم گفتن تو مگه نمیگفتى سپردى به خدا،خب خدا اونجا رو برات در نظر گرفته برو،خواهرم گفت برو خدا تو رو فرستاده اونجا،هفته پیش که براى اولین بار اومدم این شهر و نصف روز تو این شهر بودم براى کارهاى ادارى،من واقعا احساس میکردم چقدر ادم هاى خوبى داره این شهر،من شهرهاى زیادى رفته بودم اما این شهر جور دیگرى بودند ادم هایش،زلال و مهربان،استاد من دوره روانشناسى ثروت ٢ رو خیلى کم کار کردم چون با طى تکاملم و موازى با دوره عزت نفس و فایل هاى دانلودى جلو میرم و کلى باور محدود کننده درباره ثروت و درامد شغلى ام پیدا کرده بودم،استاد اون روز که براى تقسیم توى این شهر اومدیم قوانین براى ما عوض شد و برعکس همه هم صنفى هایم که همیشه میگویند توى این مرحله هیچ پولى نیست و فقط باید صبر کنى تا تموم شه تو نهاد دولتى هیچ پولى نمیدن،اونروز رییس اون نهاد به علت کمبود نیروى متخصص ما در کشور و خصوصا این استان،قوانین را براى ما عوض کرد من نمیدانم که ایشان به تعهداتشان عمل خواهند کرد یا نه،البته میدانم همین هم بستگى به باور و خلق من دارد،چه جالب،اینو الان فهمیدم چون در طول این یک هفته میگفتم من فقط این نشانه را دیدم که استاد همیشه میگن قوانین براى شما عوض میشه نه همه،نشانه هاى زیادى این مدت دیدم،من قبلا هم خدمتتان ذکر کردم که بعد از اشنایى با شما هدف مهاجرت در من شکل گرفته و به طرز معحزه اسایى یکى از دوستان و همکارانم یک راه ساده مهاجرت رو براى رشته ما بهم معرفى کرد من ان را هم یک نشانه دیدم و به خدا گفتم نمیدونم میشه یا نه و اگر نشه راههاى ساده ترى هم برایم در نظر گرفته اى،استاد میدانید من در طول این سه ماه پاییز که تو شهر خودم و خانه پدر مادرم بودم همه اش ارزوى زندگى مستقل را میکردم و اولش از اینکه اینقدر جاى دور افتادم ناراحت شده بودم میدانید استاد دیروز به خودم چى گفتم،گفتم تو مگه زندگى مستقل نمیخواستى ،خب اینجا بهت خونه مفت میدن مگه استادت نمیگه از اون چیزى که دارین شروع کنین،درسته خونه ات تو منطقه یک تهران نیست و تو یه شهر لب مرزه،اما عطیه جانم تکاملت را طى کن از همین زندگى لذت ببر ادامه اش رو هم خدا میرسونه،استاد من نسبت به چند ماه پیشم خیلى عوض شدم من اول همین هفته موقت اومدم یه شهر دیگه،اولش از خونه اى که بهم داده بودن ناراحت شدم که چرا اینقدر کثیفه اما توى ذهنم همه اش خانم شایسته میومدن که تو یکى از فایلا میگفتن که خونه کرج رو زمان مهاجرت از بندر به تهران چگونه دکور کرده بودند با کمترین امکانات و با سلیقه خودشون،یا تو فایل هاى زندگى در بهشت چقدر با عشق همه جا رو تمیز میکنن،منم تصمیم گرفتم با اینکه ۵ روز تو این خونه هستم فعلا اما کمى مرتبترش کنم تا برام دلچسب تر بشه در حد خانم شایسته نشد اما سعى کردم رو زیبایى هاى خانه تمرکز کنم و همه اش به کابینت سفید اشپزخانه اش تمرکز میکنم که چند روز قبل با خودم گفته بودم من از کابینت سفید خیلى خوشم میاذ،یه لحظه که در ساعت اول ورودم از فرط خستگى رو نازیبایى ها متمرکز بودم و چشمم به کابینت سفید افتاد،با خودم گفتم پس چرا اینو نمیبینى انگار خدا اون روز اینو شنیده و الان برات تدارک دیده،استاد الان وقتى ادم ها حرف میزنن و از پارتىُ قدرت بالادست ها حرف میزنن سعى میکنم چیزى نگم اما میبینم بله اینجورى ماها مشرکیم،خیلى خوشحالم که در مدار شنیدن حرفهاى شما قرار گرفتم،خداروهزاران بار شکر،میدونم جسته گریخته دارم مینویسم اما دلم میخاد همه رو بنویسم استاد اونروز یاد یه مطلب از کتاب هاى درسى مون افتاده بودم که زمان مدرسه نرشته بود هیچ کسى حق ندارد کشتى اى که همه جامعه توش نشستن رو سوراخ کنه چون همه رو غرق میکنه و یه هم چین چیزایى،یه لحظه با خودم گفتم چه جالب یه عمر این ورودى ها رفته تو ذهنمون اما استادم میگه هرکسى که تو مسیر درست باشه هدایت میشه و نجات پیدا میکنه حتى اگر یکى بخواد بهش اسیب بزنه،استاد این روزها احساس میکنم زندگى و حالم خیلى بهتره،متوجه صداى خدا میشم،چیزایى که خدا برام میفرسته رو میبینم و شکر میکنم و ذوق میکنم یه وقتایى میفهمم خدا چى میگه،حس میکنم اخیرا تو کارم اعتماد به نفسم بالاتر رفته و چند بارى جاهایى که میخواستم استرس بگیرم گفتم خدایا تو بهم بگو چیکار کنم و به طرز عحیبى اروم شدم،توى این شهر که اومدم هفته پیش براى بار اول،دستان خداى زیادى برام بودن،یکى از دوستانم گفت چرا تو شهر شما اعتراض اینا نیست من گفتم من اصلا توجه نمیکنم و حتى من اون نیروهاى امنیتى که تو سطح شهرمون هستن رو اصلا به چشم ادمهاى ترسناک نمیبنم به چشم شهروندان جوانى میبینم که در جاهاى مهم شهز تجمع کردن و وقتى از جلوشون رد شدم نه ترسیدم نه حس بد گرفتم نه چیزى،فقط اونا یه عده جون دیدم که دوست داشتن و انتخابشون اون بود که تو اون لباس ظاهر بشن،استاد من همه این ها رو مدیون اموزش هاى شمام و امروز یه اتفاق خیلى جالب افتاد من صبح مُهر صورتى رنگ همکارم را دیدم و گفتم چه خوش رنگه و غروب من همان رنگ مهر را به سادگى و اسانى داشتم،ممنونم استاد از شما،یک دنیا ممنونم و خدا رو شاکر،زیاد نوشتم و پخشُ پلا اما دوست داشتم بنویسم،ممنونم از دوستایى که وقت گذاشتن و خوندن
سلام استاد عزیزم مریم عزیزم و دوستان خوب و همراه سایت عباسمنش دات کام
میخاستم بهتون بگم من چندین بار این ویدئو رو دیدم نوت برداری هنوز نکردم فقط شروع کردم به گوش دادن عمیق تا ضمیر ناخودآگاهم باهاش آشنا کنم
استاد یه جمله طلایی گفت که خیلی تاثیر داشت رو من
گفت هر روز از خولی بیدار شدم سایت عباسمنش رو و کامنت های عالی روچک میکنم چی ازین بهتر واقعا؟
منم اینکارو میکنم
امروز روز اولیه که اینکاروکردم و صبحمو با خوندن کامنت های انرژی بخش و مثبت شروع کردم و شب قبل خوابم همینکار میکنم
از نتایجم براتون میگمبازم
دوستون دارم
خوشحال ثروتمند و سلامت باشید
سلام به تمام دوستان عزیز من ،استاد گرامی و مریم فوق العاده
من بعد از دیدن این فایل،باخودم قرار گزاشتم که قانون
احساس خوب=اتفاقات خوب تست کنم و این کامنتی که من در سفر به دور آمریکا دو نوشتم رو اینجا مینویسم چون اون روز به خودم قول دادم،تست کنم اگر نتیجه داد(که مطمعن بودم میده)بیام نتایجش رو اینجا بنویسم:)))
…
سلام به تمام دوستان خوب من و پدر روحانی من و مریم شایسته عزیزم که چقدر برای من دوست داشتنی
استاد من و دوستان من
یه حالیم
یه حال ناب
یه حال خدایی گونه
تا قبل از این معجزه
میخوندم که بچه ها میگفتن،خدا یه طوری برات معجزه میکنه که فقط گریه کنی و بگی خدایا شکرت… اما من نمی فهمیدم
من بعد از دیدن لایو 35
به خودم گفتم دلیل گمراه نشدن استاد داشتن یک •اصول و استاندار شخصی و پایبند بودن به اون اصوله• پس منم بیام برای خودم اصولی داشته باشم چون تا وقتی که اصولی نداری معیار تو برای کار ها
•مردمه•
کاری که مردم دوست دارن میشه کار خوب و کاری دوست ندارن میشه کار بد
فارق از درست بودن یا نادرست بودن اون کار
تا وقتی که اصولی نداری اگ جامعه اینطوری میپذیرد که عزیزنت فوت کرد آنقدر گریه کن که بمیری پس این کار درستیه و اگر جامعه نمی پذیرد که تو خودت رو الویت قرار بدی و بهت برچسب خودخواه میچسبونه پس این کار غلطیه!
اما زمانی که اصول داری
دیگ گزینه بی مصرفی به اسم مردم خط میخوره و تمام زندگیت میشه اون اصول درست
خلاصه..
گفتم اصول چطور داشته باشم؟
فرضیهتست فرضیهبازخورد جهان
گفتم استاد چی میگه؟
میگه
احساس خوب= اتفاقات خوب
بیام این رو امتحان کنم و هرروز نتایجشو بنویسم
با توجه به این که جهان خیلییزود فیدبک میده به اون فرکانس تو،اگ اتفاقاتی که وارد زندگی من میشد اینطوری بود که میخواستم که این میشه
• اصول• زندگیم اگ نه میفهمم که برعکس درسته
….
بچه ها…امروز روز دوم از توجه به نکات مثبتی و من….فقط و فقط و فقط میخوام گریه کنم
خدایاااااااا ای قربون این عدالت بشم من فقط دوروززززززززززززز فقط سعی کردم به نکات مثبت عدالت کنم تو چه معجزه ایییییییی کردی
روز اول:
من احساس ارزشمندی پاشنه اشیلمه و هرچیزی میگشتم که ببینم خب خدایا چرا من ارزشمندم نمی فهمیدم،وقتی از خدا میخواستم در ادامه براش مینوشتم میدونم تو داری میگی اما ندارم اونقدر بالا نیست که بفهمم و…
امروز بهم گفت بهم گفت تو نمیتونی بی ارزش باشی ،نه فقط تو در جهان هستی هیچچچ چیزززز نمی اونه بی ارزش باشه حتی اگر خودش بخواهد چون ماهیت همه چیز و تشکیل دهنده همه چیززز خداوندا و خداوند منبع ارزش و ارزشمندیه
یعنی وقتی که این هارو برام مینوشت،میخواستم جامه بردم و داد بزنم: یافتممممممم
این..معجزه روز اول من بود
…
روز دوم:
من رشتم طراحی لباس و دوخته فنی حرفه ایه
معلمم داشت مانکنی که طراحی کرده بودم رو تصحیح میکرد
حسن هی می گفت ازش بپرس و من پرسیدم
+خانم،شما از همون اول به این رشته علاقه داشتین؟
_نه،من به زور مادرم وارد این رشته شدم و یه هو بهش علاقمند شدم
+چه جالب،منم اصلا نمی خواستم امسال بیام مدرسه،پامو تو یه کفش کرده بودم که نمیخوام چون این رشته علاقه دوم کنه و علاقه اولم یه چیز دیگس
_عهعلاقه اولت چیه؟
+من…خیلی به خوندن علاقه دارم️
_واقعااا؟ صدات چطوره ؟
+صدامو خوبه،دارم تمرین میکنم
_خببب..پس برام بخون
+الان؟
_اره اره،برام بخون،اروم بخون بابا هیچکس حواسش نیست(باید داخل کارگاه های مارو ببینید واقعاا هیچکس صدای اون یکیو نمی شنوه)
+اووم..اوک
شروع به خوندن کردم و لبخند رضایت رو لبای معلمم دیدم :))
به یکی از بچه ها گفت که اهنگو قطع کنه و گفت،خب …حالا برای کل کلاس بخون..
من اول قبول نکردم اما بعدش قبول کردم
همه سرشون تو کار خودشون بود و من شروع به خوندن کردم
یه هو دیدم همه دارن با چشای براق نگام میکنن:)) خیلیی صحنه قشنگی بود:))
براشون آهنگ مورد علاقم،fly me to the moon خوندم :))
خوندنم که تموم شد..همشون برام دست زدن و کلی کلییی تشویقم کردم
واقعا واقعا واقعا این معجزه،تنها و تنها دلیلش به خاطر سعی در توجهه به نکات مثبت،سعی به خوب نگه داشتن حالمه
واقعا این اتفاق ،این هماهنگی،این درخواست،این تشویق…واقعا و واقعا من رو با تمام وجودم خوشحال کرد…
امروز روز دومه اما نتیجه انقد بزرگترها و این یعنی این اصول درسته!!
این قانون
احساس خوب=اتفاقات خوب
هماهنگه با نگاه خداوند و قوانین خداوند!
…
من نشسته بودم و به خدا گفتم،خب حالا نمیدونم ادامه دوره عشق و مودت رو ببینم یا فایل درمورد
احساس خوب=اتفاقات خوب؟
خدای گفت بیا..بیا من بهت میگم
اومدم تو سایت و زدم روی نشانه امروز
هدایت شدم به فایل مقدمه دوره دستیابی به خواسته ها و نمیدونم چی شد به خودم اومدم دیدم دارم کامنتارو میخونم
آخرین کامنت یه جمله نظرمو جلب کرد:
انگار خدا داره هولم میده که بیرون بیام از منطقه امنم
و من یه لحظه به خودم گفتم چقدر شبیه این اتفاقی که امروز برای من افتاد:))
رفتم کامنت بعدی
دیدم درمورد پول درآوردن از کار مورد علاقس
و بعد در یک لحظه خدا با من حرف زد
(تمام این جمله ها در یک ثانیه بود)
چرا؟چرا میخوای پول دربیاری بعد بری سراغ خوانندگی؟ چرا نری سراغ خوانندگی و پول در نیاری؟
خدایا کی میاد کاور های منو گوش بده که من بخوام پول دربیارم؟ می اصلا ویدیو های منو نگاه میکنه؟؟
چرا نگاه نکنه؟چرا گوش نده؟؟؟
و یک لحظه انگار پرده ای از جلوی چشای من کنار رفت
خودشه!
چرا این کار شروع نکنم و با درست کردن باورهام از همین راه پول در نیارم؟؟
من رو به یوتوب هدایت کرد و دیدم فقط یک نفر ایده منو داره اجرا میکنه و یک ساله که فعالیت نداره!
و من…. فقط و فقط و فقط میخواستم جامه بردم و گریه کنم و بگم خدایاااااااا شکرت
خدایا صد هزار مرتبه شکرت
و به یه نتیجه رسیدم
زمانی که به هماهنگی با خودم برسم،تمامم اتفاقات هماهنگ میشن که من به هماهنگی بیشتری با خودم برسم
و حالا میفهمم وقتی استاد تو دوره عشق و مودت قسمت یک
میگه برای خوب شدن رابطتتون فقط نیازه که با خودتون هماهنگ بشید یعنی چی
وقتی استاد میگه
با خودت که هماهنگ شی،درامدت خود به خود درست میشه،رابطتت خود به خود درست میشه،سلامتیت خود به خود درست میشه،احساست خود به خود درست میشه و…
الهی شکر،الهی شکر،الهی شکر
الان که این نتایج مکتوب هم تو دفترم و هم تو سایت دارم،اگر کسی به من بگه این اصول غلطه،من همین نتایج میزنم تو صورتش
من نتیجههه دارم
این معجزات رخ دادهههه
خودم اگ میخواستم فقط یک دونه از این معجزات رو برای خودم رقم بزنم،چه زجری،چه استرسی باید میکشیدیم و آخرشم نمیشد،چون من قدرت هماهنگ کردن اتفاقات زندگیم رو ندارم برای همین خود خدا موقع آفرینش با من تقسیم وظایف کرده
یک بار وقتی که داشتم باهاش صحبت میکردم بهم گفت
وظیفه تو کار کردن روی خودته و وظیفه من هماهنگ کردن اتفاقات،شرایط ،هدایتت و…
الهی ،هزاران و هزاران مرتبه شکرت
چقدر تو بخشندهای
چقدر قدرتمندی
چقدر میخوای که من رو شاد و خوشحال ببینی
و وقتی خوشحالم هی و هی و هی بهم جایزه میدی
انگار که تو تماممم این معجزات رو میخواستی وارد زندگیم کنی اما من با مرکز توجه بدم،نمیزاشتم و حالا که با سعی در توجه به نکات مثبت اون چوب ورداشتم تو زندگیم سیل خوبی و معجزه اومده
1دوستان اگر میخواهید استاد رو باور کنید،اولین امتحانی که میتونید کنید همین قانون احساس خوب=اتفاقات خوبه
انقد سریعع نتیجه میده
انقدد زود نتایج بزرگگگ و معجزه ها میاد که واقعا فقط گریه میکنید و شکرگزاری میکنید
2این کامنت فقط و فقط با هدایت خدا نوشته شد،من میدونم که این کامنت نوشته خداست نه من،این زیبایی،این کلماتی که دقیقا به جا و مناسب برای بیان احساس من کنار هم قرار گرفتند کار خداست،الهی شکرت که حتی تو نوشتن کامنتت هم هدایتت همراهمه
3خیلی اتفاقات خوب دیگه افتاده اما من فقط اون معجزه هارو نوشتم که برام خیلیی فوق العاده بود
به خداوند عادل و قانونمند میسپارمتون
خدا دقیقا همینجاست،دقیقا کنارت :))
سلام دوست عزیزم چه قدر حالب واقعا من هم به موسیقی علاقه دارم مدت خیلی زیادددیه و به نظر خودم صدای خیلی خوبی دارم ولی اینقدر باورام درموردش منفیه که حتی جرعت فکر کردن بهشو هم ندارم و
یک دختر تو ایران چطور میخاد خاننده شه؟
چیجوری میخای از موسیقی و خوندن پول دربیاری؟
اصلا مطمعنی صدات قشنگه؟
کی به اهنگای تو گوش میده؟
اخه خوندنم شد کار(بی ارزش پنداشتن موسیقی)
چیجوری میخای اصلا شروع کنی؟
خانوادتو میخای چیکار کنی؟
برو دنبال یک کاری واست نون و اب شه:/
خب اینا باورامه و همینا باعث شدن کلن قید موسیقیو بزنم ولی کامنت شما واسم یک نشونه بود اونم دقیقن در شبی که از خداوند درخاست هدایت کردم بااینحال نجواهای ذهنم خیلی زیادن و نمیزارن به سمتش قدم بردارم ولی از خدا میخام اگر مسیر من در موسیقیه قدمهارو واسم هموار کنه به سمتش .
سلام دوست عزیزم من
چقدر خوشحالم که علائق یکسانی داریم :))
درمورد باور هات
چطوری میخوای از خوانندگی پول در بیاری:
حقیقت اینه،هیچوقتنمی فهمیم چطوری تا زمانی که به اون خواسته برسیم
بزارید با یه مثال برات توضیح بدم
به خواسته هایی که تا به حال رسیدی فکر کن
اون خواسته های که به خودت میگفتی اگه یکی بهم بگه اینطوری قراره به این خواسته برسم هیچچچ وقت باور نمی کردم
این خواسته ها ثابت میکنه:تو هیچوقت نمیدونی چطوری قرارها به این خواسته برسی مگر اینکه قدم به قدم هدایت رو طی کنی و °بهش برسی°
پس به جای اینک دنبال چطوری باشیم،میتونیم با خدا یه تقسیم وظایف انجام بدیم
یه بار که داشتم با خدا صحبت میکردم این تقسیم وظیفه آیه که خودش به من گفت
اینطوریه که :
وظیفه من:کار کردن روی خودم
وظیفه خداوند:هماهنگ کردن همه چیز برای رسیدن من به خواستم
اینک ما بگیم چطوری قرارها برسم مثل اینه که من بخوام وظیفه خداوند رو انجام بدم،کاری که هیچوقت قدرتش رو ندارم!هماهنگ کردن در و تخته،اوردن آدم ها،شرایط و….کاریه که خداوند بر خودش واجب کرده و قدرت انجامش رو داره!
…
اصلا مطمعنی صدات قشنگه؟
من بعد از دوسال تمرین خوانندگی به یه نتیجه ای رسیدم:
تمام ما به صورت مادرزادی صدای زیبایی داریم اما هنر استفاده ازش رو بلد نیستیم برای همین فکر می کنیم که صدامون قشنگ نیست
وقتی که به صدای خواننده ها گوش میدیم،اگر فکر کنیم که این خواننده از شکم مادرش که صداش قشنگ نبوده،تمرین کرده وقت گذاشته تمرکز گزاشته و این صدای قشنگ حاصل°تمریناشه نه هیچ چیز دیگه° دیگه جمله مطمعنی صدات قشنگه بی معنی میشه
من الان به نوت هایی دست پیدا کردم که دوسال پیش حتی فکر کردن بهش برام یک آرزوی محال و صرفا یک رویاپردازی مسخره بود اما الان من دارم تجربش میکنم!
دوست عزیز من،خودت باید صداتو دوست داشته باشی،باور کن و به من ثابت شده،
زمانی بقیه صداتو دوست دارن که خودت صداتو دوست داشته باشی
…
کی به اهنگایه تو گوش میده:
سوال من اینه زمانی که من کار با کیفیت ارائه بدم چرا نباید گوش بدن؟
زمانی که مردم در به در تشنه کیفیت هستن،زمانی که یک موزیک خوب میتونه روحشون رو در آرامش قرار بده،چرا گوش ندن؟
…
دوست خوب من
هرکسی به چیزی علاقه داره
چون جامعه عاشق دکتر و مهندسه دلیل بر این نیست که
خوانندگی بی ارزش باشه
حالا بیا فکر کنیم جامعه برعکس بود و همه میخواستم خواننده بشن
اونوقت یکی که عاشق دکتری بود به خودش میگفت آخه دکتری ام شد کار؟ :))))
..
برای شروع هدایت بخواه،انقد قشنگ هدایت میشی که فقط از خوشحالی گریه کنی:))
..
خواننده هایی داریم که هفت نسل بعدشون رو میتونن تامین کنن،
توی هر شغلی هم پولدار هست و هم بی پول
بسته به باور ما پولداری یا بی پولی ما مشخص می شه
خورشید دوست داشتنی من
من هم باور هایس شبیه بهت داشتم و این ها دلایلیه که براشون اوردم،امیدوارم قدم به قدم پیشرفت توی این حوضه رو تجربه کنی و از خوشحالی فقط اشک بریزی
عاشقتم من️
سلام دوباره عزیزم خیلی خوشحالم از پاسخی که دادی
درحال حاضر تنها امیدمم همینه که من فقط روی خودم کار کنم خداخودش هدایتم میکنه نمیدونم چیجوری از کجا فقط امید دارم
برای صداهم اره حق باشماست باید کارشه روش و باور خودتم خیلی مهمه نسبت به صدات و کلا همه چی تجربش کردم پاسخات کاملا منطقیه و درسته
فقط یک مسعله ای من دارم ک این روزا داره خیلی اذیتم میکنه من یک رشته کاملا غیر مرتبط با موسیقی تحصیل کردم و تازه براش چن سال هم موندم ک کنکور قبول شم و به یک سری رشته های دانشگاهیشم علاقه دارم ولی ن ب اندازه موسیقی اصلا انگار چن شب پیش بهم الهام شد موسیقی تورو به هرچیز ک بخای میرسونه اون خوشحالی و شادی ازادی و ثروت همه چیز ولی الان مشکل من با موقعیتیه ک دارم واقعن باورای درستی ندارم برای رفتن به سمتش و رها کردن این مسیری ک خیلی وقته توشم اونم ناچارن و احساس میکنم باید تکاملم طی شه و از طرفیم فکر میکنم کاش میشد برم رشته اهنگسازی ولی میگم وقتی فکر میکنم احساس درونیم میگ باید تکاملت طی شه با این باورای غلطت درستم ول کنی ب جایی نمیرسی و باز هی فکر میکنم نکنه فرصت زفتن به رشته اهنگسازیو از دست بدم حالا سوالم از شما اینه ک تو زمینه موسیقی فعالیت میکنی من حتما باید براش تحصیلات اکادمیک داشته باشم ؟اخه یک برنامه هایی دارم ک استقلال مالیمو به دست بیارم از طریق یکی از همین رشته دانشگاهی ک مربوط به رشتمه و از ابتدا بورسیه میشم و در کنارش روی موسیقی کار کنم و هروقت تکاملم طی شد برم کلا سمت موسیقی خوشحال میشم نظر شما دوست عزیزمم بدونم.
سلام عزیز دلم
خوشحالم که تونستم کمکت کنم
دوست خوب من،از خدا هدایت بخواه،قطعا خدایی که هدایت مارو وظیفه خودش قرار داده همون رو هدایت میکنه
برای سوالات
عزیز دلم مهارت و کیفیت ربطی به تحصیلات ندارم ، ربطی به مدرک و…. ندارم
مهارت با تمرین به دست میاد و موفقیت در این رشته با •کیفیت•
فکر کنم همین دوتا معیار بتونه جواب تمام سوالاتتون رو بده
بهترین ها برای تو :)️
با سلام خدمت استاد عزیز و خانواده صمیمی خودم
استاد واقعا گفته هاتون آموزنده است و لذت بخش،
استاد فقط در مورد گفته هاتون در مورد آیات قرآن،یه سری آیات هست در مورد قتال مثل آیه4سوره انفال قرآن که در مورد گردن زدن کفار در صورت دیدن اونها صحبت کرده همین طور در سوره توبه انفال،احزاب و چند سوره دیگر به عنوان آیات قتال صحبت کرده که از لحاظ ظاهر با این گفته شما در تضاد که در قرآن آیه در مورد کشتار نیامده که اگر بشه در فایل های بعدی این آیات توضیح بدید که منظور چی هستش و اینکه باز نقل شده در تاریخ که پیامبر در یه سری از جنگ ها که شرکت داشته با کفار می جنگیده و در اینکه پیامبر از کفار و مشرکین دشمن را از بین برده اختلاف هست در نوشته ها ،مثلا امام علی ع در نهج البلاغه در شجاعت پیامبر میگوید که وقتی کارزار جنگ بر ما شدید میشد ما به رسول خدا پناه میبردیم و پیامبر از ما به دشمنان در جنگ نزدیکتر بود و در دل دشمن بوده به گفته امام علی ع و اونها در سختی کارزار پشت سر رسول خدا میومدند و این کلام مفصل در نهج البلاغه هستش
و در مورد کفار مکه قبل از جنگ خندق که سلمان فارسی فکر کندن خندق را به مسلمانان پیشنهاد داد، دو بار با مسلمانان در جنگ بدر و احد جنگیده بودند و اینها را من در کتاب های تاریخی و غیره مقاله ها خوندم و اگر در گوگل سرچ هم بکنید کل این مطالب که در بالا خوندید رو میبینید
و یه مثال دیگه اینکه جنگ جرج واشنگتن و افرادش با انگلیسی ها که در آن زمان آمریکا مستعمره انگلیس بود و شکست انگلیسی ها به دست جرج واشنگتن و افرادش و تاسیس ایالات متحده آمریکا و نوشتن قانون اساسی معروف مبتنی بر آزادی اشخاص در فکر و عقیده و غیره که اساس قانون آمریکا هستش که بعد از شکست دشمن آنها یعنی انگلیس و اون محدودیت های که به گفته تاریخ برای آمریکای ها ایجاد کرده بودند که باعث قیام مردم آمریکا به رهبری جرج واشنگتن شد و آزادی که یکی از ارکان پیشرفت و تفاوت ایالات متحده آمریکا شد به گفته تاریخ
وهمینطور باز جنگ یکی از بزرگترین تاریخ مردان آمریکا آبرهام لینکلن ،
که در آن زمان رییس جمهور آمریکا بود و آمریکا به دوقسمت شمال و جنوب بدست مردم تقسیم شده بود به خاطر اختلاف بر سر صنعتی شدن آمریکا،
آبرهام لینکلن برای اینکه شمال و جنوب آمریکا را یکدست کند با جنوبی ها که حاضر نبودن کشور یکدست صنعتی و مدرن پیشرفته شود جنگید و آنها راشکست داد و به مرور زمان منجر به یکدست شدن و پیشرفت ایالات متحده آمریکا شد
و همینطور انقلاب مردم الجزایر در برابر استعمار فرانسه که منجر به آزادی اونها از این استعمار شد و مردم الجزایر با افتخار به این انقلاب تاریخی خود نگاه میکنند و می بالند، خواستم اینها رو بگم چون اینها در کتاب ها و مستندات وغیره تاریخی هستش میخواستم درخواست کنم اینها رو هم طبق قانون توضیح بدید به خاطر اینکه یه سری کتاب ها و فیلم و مستند و مقاله در این مورد خونده بودم و به ذهنم میاد و احتمال زیاد دادم دوستان عزیز هم بر خوردن کردن با این مطالب و مستندات
با تشکر فراوان از شما استاد عزیز و گرانبها
به نام تنها قدرت جهان رب
سلام به استاد عزیز خانم شایسته و دوستان
من زهرا کرمی هستم، استاد جان داستان من با همه متفاوت است من فکر کنم از این ور بوم افتادم چون هر کسی با شما آشنا می شه زندگیش دگرگون می شه البته برای من شد ولی نمی دونم چی شد که شیطان از آن طرف من اغفال کرد می نویسم تا برآیم بماند استاد جان من سال 98که دوره 12قدم با شما شروع کردم با تمام وجود می خواستم تغییر کنم البته این بگم که من صفات خوبی در وجودم داشتم و دختر خیلی زرنگ و موفقی هم بودم یکسری سوال ها را داشتم و اینکه می خواستم یکسری تغییرات در شخصیتم ایجاد کنم استاد جان نمی دونم آین 12قدم چی بود و صحبت های شما با من چه کار کرد که شخصیت40ساله من کوبند خرد کرد و یک زهرای جدید ساخت خوب یکسری صفات جدید ایجاد شد و خیلی حالم خوب شد ولی بعد نمی دونم درون من چه جوری دنبال خدای واقعی و توحید بود که صفات توحیدی تو وجود من شعله ور شدند فایل های قرآنی صحبت های شما بستن ورودی ها و خواندن هر روز قرآن در حد یک صفحه باعث شد که من خیلی خیلی استاندارهام بالا بره نفهمیدم قانون تکامل رعایت نکردم هر کاری می کردم اعمالم با شما مقایسه می کردم چون شما تو ذهن من از نظر اعمال توحیدی جای خاصی داشتین خوب من اعمالم خیلی خوب شده بود مثلا غیبت ممنوع غور زدن شکایت کردن سرزنش کردن دیگران وووو خیلی چیزهای دیگه دختری اروم صبور و مهربان و بسیار صفات خوبی درونم ایجاد شد ولی نفهمیدم که چی باعث شد من بیش از اندازه به خودم سخت بگیرم با کوچکترین اشتباهی خودم محاکمه کردم این که گفتید خداوند در مسیر اشتباه کم کم آدم می بره برای من بود من خیلی زود تغییر کردم ولی از آن طرف آن اشتباهات کم کم من جلو برد ولی من نمی فهمیدم می گفتم من که همه چیز رعایت می کنم پس چرا احساس شادی ندارم من که بحث نمی کنم، اعراض می کنم کاری به کار کسی ندارم در. محل کارم با هیچ کسی به جز کار حرف نمی زدم اگر کسی تو خانواده در مورد کسی بد می گفت من به شدت حالم بد می شد این روند آنقدر ادامه پیدا کرد که من به شدت اعتماد به نفسم از دست دادم از پس که با خودم جنگیدم الان که دارم می نویسم گریه ام می گیره با خودم با وجود پاک و نازنینم چه کار کردم طوری شد که ترس تو وجودم لبریز شد اصلا دوست ندارم بنویسم چه بلاهایی سرم آمد پارسال این موقع چه حالی داشتم جونم داشتم از دست می دادم این بگم که تو این 4سال یکبار تلویزیون ندیدم شبکه اجتماعی ندارم با این حال از سایت فاصله نگرفتم جرات نمی کردم مثل قبل فایل گوش بدم چون وقتی گوش می دادم همش حس می کردم آن موارد من رعایت نمی کنم و ترس سراغم آمد استاد می دونم شما این طوری درس ندادید من درس یاد نگرفته بودم البته این بعلاوه یک موضوع برای برادرم پیش آمد که الان فکر می کنم خیلی بی اهمیت بود باعث دلسوزی من شد این پاشنه آشیل من، و به شدت من پرت کرد پایین، اوضاع درونیم خیلی بد شد منی،که نه ورودی داشتم و نه اعمال نادرست به خاطر زیاده روی کردن این طوری شدم دیگه سرکار درست کار نمی توانستم درست کار کنم منی که کارم عالی و با بهترین کیفیت بود تا امسال به اوج خودش دلهره اضطراب ترس از چیزهای بیخود در من به وجود آمد استاد من به هیچ کس تو خانواده نگفتم خواهرم با من تو این مسیر نگفتم از خدا کمک خواستم هدایتم کن چه روزهایی که با خدا صبحت کردم اشک ریختم کمکم کن یکسره باورهای توحیدی می گفتم سپاسگزاری می کردم عقل کل می خواندم خیلی سوال و جواب ها به من کمک کرد استاد جان ببخشید بعضی موقع ها می گفتم تقصیر استاد آنقدر تو فایل من ترسونده به خواهرم می گفتم خواهرم می گفت استاد گفته تو نفهمیدی صدای خودم ضبط کردم و فایل عزت نفس شبها تو گوشم می گذاشتم خیلی کمک کرد و این هم بگویم خداوند خیلی سریع کمکم کرد که به خودم بیام البته هنوز کار دارم ولی خیلی بهتر شدم ولی این بگم که تو این چند سال سالم سالم بودم فقط این اواخر که جهان با یک سرما خوردگی گفت دست از سر خودت بردار درونم خیلی روشن است اصلا تو این اتفاقات نیستم اگر می فهم تو این سایت، استاد جان دیگه مجبور می شدم که به ذهنم بگم ببین استاد خودش می گه این جا این طوری بوده تا ذهن من خاموش می شد، جون تو مسیر درست بودم خداوند خیلی کمکم کرد و الان نتایج داره بهتر می شه و الان خیلی بهتر فایل ها را گوش می دهم استاد جان من به خودم افتخار می کنم با تمام ابن اوصاف یک روز از این مسیر فاصله نگرفتم در محل کار با همه متفاوت هستم گفتم آزمایشگاه کار می کنم همه دچار آون بیماری شدند جز من و خواهرم یک نفر دیگه که خیلی آدم بی خیالی هست جون من اصلا در مورد این بیماری صحبت نمی کردم کارم خیلی راحت شده روابط خوب شده فقط چون به خودم سخت گرفتم و با خودم جنگیدم نتایج دلخواه نگرفتم استاد جان آنقدر از خدا هدایت می خواستم کمکم کنه شما بلافاصله یک فایل می گذاشتید یادم هست فایلی که دوست عزیز مان نگار جان صبحت کردند شما گفتید به خودتان سخت نگیرید خداوند داشت از زبان شما با من صبحت می کرد آنقدر روحم لطیف شده که می گفتم آیاک نعبد و ایاک نستعین اشک ناخودآگاه از چشام سرازیر می شد این هم قصه من بود و خیلی عجیب ولی خیلی رشد کردم استاد عزیز سپاسگزارم.
سلام زهرا عزیز
این ترس ها و از مدار خارج شدن ها هم بخشی از مسیر تکامل و رشد شماست کما اینکه برای خود من هم به طرز بسیار شدیدی پیش آمده و گرفتار ترس ها شدم . در واقع شما با بخشی از وجود خودت روبرو شدی و این کاملا طبیعیه که وقتی ما روی خودمون کار می کنیم و میخواهیم یه آدم دیگه ای با ویژگیهای خیلی بهتری بشیم ، بخشهایی در ذهن ما تشکیل شده که به شدت با تغییر کردن ما مخالفه و در برابر تغییر مقاومت میکنه و هرچه شما نسخه پیشرفته تری از خودت میسازی اون بخش ها در قالب ترس ها و اضطراب ها بیشتر خودشون را بروز میدند چون موقعیت خودشون را در خطر می بینند اما خبر خوب اینه که اگر صبور باشی و توکلت را در بستر زمان حفظ کنی ، همین ترس ها باعث صعود و پیشرفت شما میشند طوریکه خودت هم باور نمیکنی یعنی از دل این تضادهایی که به شکل ترس بروز کردند چشمه هایی ایجاد میشند که تمام وجود شما را آبیاری میکنند اینو مطمئن باش . ببین چطور این ترس ها و بهم خوردن آرامش شما باعث شد سراغ عقل کل بری در حالیکه اگر اونها نبودند شاید شما هیچوقت به دنبال شناخت ناشناخته ها نمی رفتی . در واقع قسمتهایی در شما هست که پتانسیل رشد پیدا کرده و میخواد از دل این ترس ها بیرون بیاد و خودش را رشد بده . صبور باش و به صدای هدایت الله گوش کن . خود من بر اثر ترس هام خیلی رشد کردم .دهها تجربه در عقل کل خوندم . کتابهای جو دیسپنزا و استر هیکس و راندا برن را خوندم . پای صحبتهای چند تای دیگه از اساتید موفقیت ایرانی و خارجی نشستم چون باید به یقین میرسیدم و راه رسیدن به ایمان و یقین هم اینه که به دانسته هات شک کنی و ترس ها باعث شک در من شده بودند و اهرمی برای کشف حقیقت توسط خودم .
در واقع به این نتیجه رسیدم که استاد عباس منش برای من خیلی زیاد بود و من احتیاج داشتم که از سطوح پایین تر و ساده تر شروع کنم . با اشک و گریه و استرس پیش میرفتم اما من هم مثل شما هیچوقت متوقف نشدم و حالا که دارم می نویسم خیلی محکم تر شدم خیلی زیاد و بهتون قول میدم یک روزی اونقدر قدرتمند میشی که با هیچ بادی به لرزش نمیفتی
سلام اندیشه عزیزم
بابت پاسخ کاملت و بیان تجربه آن بسیار سپاسگزارم ،من هم خیلی استفاده کردم ،باید بگه با نظرتون موافقم که در مسیر رشد و تکامل این نجواها سراغ من هم میاد،اما وقتی خیلی خوب روی خودمون کار کنیم ،خداوند هدایت میکنه،خداوند مدام در گوشم میگفت حرص نخور،به خودت سخت نگیر. و وقتی من از هدایت اطاعت کردم دیگه نه غمی داشتم و نه سرزنشی در وجودم باقی میماند،
و چیزی که خیلی بهم کمک میکنه دفترچه ای هست که نکات مثبت خودم و بقیه رو توش مینویسم یا صدای خودم رو ضبط میکنم و وقتی حالم بد میشه اونو گوش میدم.
سپاسگزارم از شما دوستان عزیزم ️
سلام اندیشه عزیز، از اینکه کامنت من را خواندید بسیار سپاسگزارم و امیدواری که به من دادید چقدر دل من قرص کرد تبریک می گم شما خیلی خوب خودتان را شناختید من برای شناخت خودم خیلی باید کار کنم از راهنماییتون سپاسگزارم موفق باشید.