live | قانون هدایت به سمت خواسته ها - صفحه 29
https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2022/12/abasmanesh-9.jpg
800
1020
گروه تحقیقاتی عباسمنش
/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.png
گروه تحقیقاتی عباسمنش2024-11-01 03:59:212024-11-08 04:53:05live | قانون هدایت به سمت خواسته هاشاید این موارد نیز مورد علاقه شما باشد
سلام بر همه عزیزان
گام 28 خانه تکانی ذهن
این فایل مورد علاقه منه و بالای 10 بار تا الان گوش دادم مخصوصا این اواخر چند ماه پیش بود که مجدد رفتم سمتش و تقریبا 3/4باری کامنت گذاشتم هربار براش اینقدر که اگاهی های ناب خالص و منطقی در اون وجود داره ممنونم استاد بینظیرم
تقریبا یسری نکات و مجدد نوشتم بعنوان تمرین و یادآوری قانون بدون تغییر خداوند بعدش هم چنتا مثال های جدید یادم اومد که بنویسم
یادآوری دنیای دو قطبی:
جهان دو قطبی با توجه تو هدایتت میکنه به همون سمت و بستگی به خودت داره تو این دنیای دو قطبی توجه تو به کدوم سمته خواسته ت یا ناخواسته ت؟ از چه طریق؟ احساست
من راجع به توجه چنتا تجربه بگم
بارها تکرار کردم که وقتی توجه م روی مرگ بود و ترس از دست دادن پشت سر هم چندین مرگ عزیزانم و تجربه کردم یا درباره همین موضوع من کلن ادمی بودم که دنبال بحث و مخالفت و بعبارتی سرم درد میکرد برای اینکه یه همچین موضوعات عامی در کشورم رخ بده و منم بدوام برم اون سمتی خصوصا بحث حجاب که انگار داشتن منو خفه میکردن وقتی مجبور بودم حجاب داشته باشم یا بهم میگفتن حجابت و رعایت کن یا همچین موضوعاتی یعنی از احساسم نگم براتون تا حد انفجار پیش میرفتم و خب طبیعتا همچین مواردی رو هم جذب میکردم که تو فایل حجاب در قرآن توضیح دادم راجع بهش ولی از وقتی توجه م از روی این موضوع برداشتم واقعا یادم نمیاد کسی راجع به حجاب باهام صحبت کرده باشه یا تذکری داده باشه حتی مادرم که سلطانه تو این موضوع :))) اما هنوز حتی همین برهه فقط راجع به نماز صحبت میکنه الان خیلی بهتر شده ولی قبلا چپ میرفت راست میومد میگفت نمازاتون و بخونین یا حتی قبلا با ما تو خیابون راه نمیرفت بخاطر پوشش هامون و یا اگه پیش میومد هی میگفت حجابتنون و رعایت کنین خدا شاهده الان یادم اومد وقتی باهم بیرون میریم حتی شال ما میفته هم میبینه چیزی نمیگه نه که خودش و نگه داره یا ما از قصد اینکارو کنیم اصلا انگار به چشمش نمیاد یه مکثی کردم و قانون توجه رو برای خودم یادآوری کردم تو اون دوره که این اتفاق افتاده بود دقیقا وسط بودم یعنی بخشی از من فکر میکرد باید کاری انجام بده و اعتراض یا هرچی بخشی از من میگفت نه با ناخواسته نجنگ و این موارد که هنوز اون زمان این فایل و گوش ندادم یا اگه یبارم گوش دادم شاید خیلی در من تاثیر نزاشت نمیدونم ولی از یه جا به بعد به روند زندگیم نگاه کردم و دیدم ذهنم بیشتر موافق صحبتهای استاده و داره این سمتی میره و بعدش که بارها و بارها گوشش دادم با تمام وجودم ازش تاثیر گرفتم و به خودم افتخار میکنم که حداقل تو این مورد شاگرد خوبی بودم و عمل کردم و نتیجه ش هم دیدم جوری که من میرفتم سرکار یادمه دقیقا یه روزی که تجمع کرده بودن تو بازار و ما رفتیم سمت انبارمون همه تا ساعت شش و هفت شب اونجا بودم تا شرایط یکم اروم بشه بتونیم بریم و انبارمون با اینکه نزدیک مترو بود ولی انگار فرسنگها فاصله داشت از بس که استرس زا بود شرایط و هر لحظه ممکن بود اجتماع مردم قاطی بشه و ناخواسته هدف تیر قرار بگیری البته تیرها اکثرش مشقی بود و ازین تیرهای رنگی که یکم درد داره برای بازی پینت بال استفاده میشه خلاصه خیلی نمیخوام زوم بشم اینم الان یادم اومد که وقتی من و چنتا از همکارام تونستیم برسیم به مترو انگار یه لحظه همه چی حالت استپ شد و ایستاد تا ما سالم برسیم چون اصلا نگم براتون از فضا و خیابون ها جوری که حتی خلوتی ش هم ترسناک بود تو هرباری که این شرایط بود من روی شونه های خدا سالم میرسیدم به مقصدم چون اگاهانه هم کنترل میکردم ورودی های ذهنم و حتی تو شرایطی که واقعا خیلی خیلی سخت بود چون تو دلش بودی اما میدونستم راه حل هست و خیال راحتی و اطمینان ازینکه در سایه امن خدا هستم این مواردی که گفتم خیلی از اشناهام و دوستا و اطرافیان که تو بازار بودن رهگذری اسیب دیده بودن ربطی به اعتراض کننده و افراد حکومتی نداشتا یعنی ممکن بود از هر دو طرف اسیب بببینی دیگه اونی که اگاهانه میرفت تو دل اعتراضات و اینا رو کاری ندارم و هرچی میگذشت و من نتیجه میگرفتم از ارامشم از صحیح سلامت بودنم از روند طبیعی زندگیم تو اون شرایط که حتی روزی نبود نگن نیا سرکار میرفتیم اگه اوضاع بد میشد زود برمیگشتیم و استرسی که مادرم هربار میکشید تا من و خواهرم برگردیم و دیگه خیلی ادامه ندم …
موضوع بعدی درباره توجه دیشب وقتی دیدم هنوز گام جدید روی سایت نیومده رفتم قسمت 6 قدم دوم رو دانلود کردم و گفتم گوش بدم ولی خب فرصت نشد و رفتم سراغ متن نوشتاری ش که نوشته بود
ما هر لحظه با توجه مون (صحبت کردن، فکر کردن زیاد، تحسین، سپاسگزاری و تایید و نگرانی و ترس و…) داریم فرکانس میفرستیم به جهان*
بعد داشتم با خواهرم صحبت میکردم میگفتم همین موضوعی که هربار استاد تو هر فایلی به هر شکلی تکرارش میکنه و باز هم وقتی ازش میخونی یا میشنوی انگار برات تازگی داره و هنوز درکش نکردی همین که راجع به ناخواسته ت حتی صحبت نکنی این ساده ترین روش برای کنترل ذهن رو رعایت نمیکنیم یا بهتره بگم نمیکنم بعد چه انتظاری دارم و اگاهانه سعی میکردم اگه حتی فراموشم شده باز به خودم بگم ندا حرف نزن راجع به ناخواسته ت و همون موقع استاپ کردم و امروزم با این فایل حکم تایید اومد
وقتی تو مسیر نادرست باشی حتی خیلی خیلی نادرست خدا خیلی آروم بلا سرت میاره ولی به محض اینکه برمیگردی به مسیر درست خیلی زووود اتفاقات عالی برات میفته جهان جهان خیر و درستی و پیشرفت هست
این هم موردی هست که انگیزه راه میشه و هربار که میشنومش میخوام که تکرارش کنم
در راستای صحبتهاتون راجع به هویت و نچسبیدن و اینا بگم اینو
من همیشه خدا رو شک میکنم بابت تجربه هایی که داشتم چون اونا همیشه برای ذهن من مثال زدنی هستن مثلا تجربه اینو داشتم که بهترین جاها در بهترین مناطق کار کنم محل کارم هم از لحاظ شعاف بودن هم محله هم مکان هم درامد همیشه تو سطح بالایی بوده ولی جهان بهم ثابت کرده اونا دلیل اصلی موفقیت و ثروت نیست چون همیشه هشتم گرو نهم بوده و دقیقا همون کارها برام پولساز نبوده حتی یکیش که مدیر عامل اصلی و بنیان گزارش یه ادم خیلی خیلی معروف که اسم نمیارم بوده همه م میشناسنش حتی یروزم اومد دفترمون و جلسه داشتن ولی خود مدیری که اونجا رو بهش داده بود مدیر داخلی ش چند ماه بود حقوق ما رو نداده بود با اینکه برای دفتر حتی خدماتی داشتن دفتر برق میزد تمام وسایل برند بود تویکی از بهترین خیابان های نیاوران بهترین ساختمون و…
یا در مورد روابط این تجربه رو داشتم همیشه با افراد پولدار چه دختر چه پسر دوست میشدم دوستای معمولی همیشه از خودم خیلی پولدارتر بودن و خیلی وقتا برای اینکه نمیتونستم پا به پای تفریحاتشون برم باهاشون کات میکردم و دوست پسرهایی که داشتم همه از دم خوشتیپ و خوش قیافه همه ورزشکاری خلاصه ویترین زندگیم همیشه نما بوده خیلی هاش اگاهانه جذب میکردم خیلی هاشم نااگاهانه ولی بهرححال با اولین توجه بقیه موارد هم به همین شکل پیش میرفت و حالا قانون تکامل که بنظرم میشه قانون تجربه هم اسمشو گذاشت گذر کردن و اشنایی با سایت معجزه کرد و فهمیدم اصلا داستان اصلی چیز دیگه ای هست هدف لذت بردن و ارامش هست تا قبل این یعنی تا 4/ سال پیش هم معتقد بودم لذت واقعی یعنی زندگی در بهترین منطقه تهران یعنی داشتن مدل بالاترین ماشین و شغل خاص و ادم خاص و افراد لاکچری بعد که فهمیدم لذت بردن از زندگی اصلا به این چیزها نیست و کم کم عوامل بیرونی رو حذف کردم یاد گرفتم از داشته هام سپاسگزار باشم همه اونایی که من چسبیده بودم بهش و اتفاق نمیفتاد خودشون به بهترین شکل ممکن اومدن سراغم در ساده ترین حالت ممکن با لذت خیلی بیشتر از اون زمانی که اگه حتی بهش میرسیدم شاید لذت نمیبردم خیلی خیلی موردها هست که شاید بتونم ساعتها دربارش بگم و بازش کنم و بگم زندگی که تو این چهار سال دارم اندازه یه پشه هم قابل مقایسه با زندگی 5/6 سال قبلمم نیست پشه چیه پشه بزرگه مورچه اندازه مورچه ریزها
استاد من شما بینظیری هربار که با اون صدای جذابتون بلند بلند میگفتین آقااااااا اصلا اینطوری نیست میخواستم با بلندگو برای ذهنم هربار پلی کنم و تایید کنم هرچند که میگم تو این مورد حداقل موارد این شکلی و شرایط حساس کنونی :)) افتخار کردم که لحظه ای به عقب برنگشتم و دیگه طاقت الگوی تکراری دیدن و نداشتم دوستتون دارم خیلی خیلی زیاد ممنونم ازتون از شما و مریم عزیزم
خدایا شکرت
به نام خداوندی که رحمتش بی پایان و مهربانی اش همیشگی هست
خداوندی که هر چه دارم از اوست
سلام و درود بر استادان باعشق
سلام و درود بر عرشیاتفر باعشق و دوست داشتنی که چیزهای خوب قبلا و امروز ازش یاد گرفتم
سلام و درودبر جستجوگران نور
خداروشکرررررر که من خیلی وقته از سیاست و حرف ها و اخبارهای منفی بدورم قبلا که قانون و نمیدونستم زیاد علاقمند نبودم الان که اصلاااا هیچ توجهی به اتفاقات بد جامعه ام ندارم خداروشکرررر تا ذهنم بخواد بره همرنگ جماعت بشه سریع سربراهش میکنم واین از لطف خدا و دستان پر مهرش میباشد اساتیدی که به کمک اونا تا امروز قانون خدا رو آموختم .
خداروشکر در گام 28 روز 28 هستم
ردپا میزارم تا وقتی رشدم بیشتر شد ببینم کجا بودم به کجا رفتم
الهی شکرررررت که در این دوره گام به گام چیزهای بسیاااااار زیبا یاد گرفتم تغییر کردم بهتر شدم در کنترل ذهن خیلی بهتر شدم
خداروشکرررررر که من لایق برخورداری از بهترین نعمتهای این جهان مادی هستم
استاد عرشیانفر از اینجا بسیااااار سپاسگزارم ازت که درسهای خوبی در گذشته قبل اومدنم به اینجا بهم دادی و امروزم بخاطر تماسی که با استاد باعشقمون گرفتی باعث شدی این لایو شکل بگیره این گفتگوی بی نظیر میلیاردی شکل بگیره کی 2سال پیش تا من امروز در مدار جدب آگاهی های نابش قرار بگیرم تا باورهای توحیدی مو بهتر بسازم ازتون بسیاااااار ممنونم نمیدونم این پیام دستت میرسه یا نه من اینو از ته دل میگم و میدم به خدا تا عشقمو بهت برسونه که چقد برام محترم بودین هستین خواهید بود شما و آقای امیرشریفی که چندسالی رو در تاریکی بودم با شما سر کردم رشد کردم راه افتادم بزرگ شدم تا منو راهی کردین به دانشگاه خیرتون قبووووول درگاه حق باشه خیلی باهاتون عشق کردم خیلییییی.
و درس امروزم بهترینش این بود که گفته شد اعصباتیت سمی در ما تولید میکنه که باعث میشه کانال های دریافت انرژی الهی و خداییمون بسته بشه و این سم به مرور باعث ایجاد بیماری های متنوع در ما میگردد من اینو گرفتم در ذهنم اهرم رنج ولذت درست کردم و خداروشکرررر این روزها هرچی و که گوش میدم درست سر بزنگاه تاریکی و تضاد زندکیم بهم آلارم میده ،آهای آقا مجید این همه تو دوره گام به گام و سایت عباس منش میجرخی حواست هست داری چی میگی چه میکنی واین آلارم منو سریع به راه میاره و حالمو زودی خوب میکنم فقططط باید عجول نباشم صبورم ولی بعضی وقتا برای گرفتن نتیجه عجولم خدایا مشکلم احساس کمبود و حقارت و کمالگرایی هستش که با توجه به زیبایی ها که امروز تاکید این فایل استادان عزیز بود میتونم رفعش کنم چقد زیباااااا گفتین استادم دقیقا من قبلا میرفتم جنکل غر میزدم چقد مردم بی فرهنگن چرا اینهمه آشغال میریزین مگه همه ماشین ندارین آدمای بدبخت اونوقت نشستن مسولین و دولتی ها رو نقد میکند و ازین حرفا و بیشتر به این آشغالا مواجه میشدم و از وفتی طبق قانون خدا درس و یاد گرفتم دیگه یواش یواش سعی کردم آشغال دیدم توجهمو ببرم به سمت زیبایی های اطراف درختان گل ها گیاهان منطره زیبا که این کارم باعث شد الان خیلیییی کم در طبیعت آشغال میبینم خداروشکررررر دقیقاااا قانون همینی که گفتینه تمام حرفای شما دوتا استاد عزیز درسته صدرصدددددددد قبولشون دارم و تو زندگیم بکارشون میگیرم .
بله صدرصددددد درسته که وقتی الان براحتی مشکلات و درد و بیماری و بی احترامی و بی پولی و فقر و ….جدب میکنیم بدون اینکه خسته بشیم پس قانون برای جدب برعکسشم همینجوری باید آسون باشه و برای اینکه بر گردیم از سختی و آسون شویم برای آسونی ها واقعاااااا نبایددددد از نازیبایی هایی که بهش برخوردیم حرفی بزنیم توجهی نشون بدیم اکه میخوایم به زیبایی بیشتر برسیم باید از اتفاقات بظاهر بد و زشت دوری کنیم با کنترل کردن ذهن اصلااااا ابداد گله گزاری نکنیم قضاوت نکنیم اینا مارو به نازیبایی های بیشتر سوق میده.
من هر وقت با حس بد و اعصبانیت با بچهام حرف زدم بحث کردم اوضاع بدتر شد و بی احترامی بیشتر و جذب میکردم اینو خیلی تجربه کردم و قبول دارم که هرگز بیرون چیزی و یا اتفاقی نمیتونه حال مرا خوب کنه من هر وقت در هرجا در برابر هرکسی حتی عزیزترین کسم باشه با حس و حال بد هیچ ارتباط خوبی نمیتونم بگیرم من حتی به فرزندم نمیتونم کمک کنم چه برسه بخوام مملکتو عوض کنم خداروشکررررر امروز فهمیدم که پیامبر دنبال جنگ نبود خداوند هرگز به هیچکس اجازه جنگ نداده این در ته ذهنم بود چون کتابهایی خوندم که درباره جنگ های پیامبر خوندم الان که قانون و فهمیدم میدونم که تمام تاریخ مغرضانه و یا جاهلانه حرف زدن چقد امروز به ارامش فکری خوبی رسیدم استاد جانم واقعاااا ازت برای این بیداری امروزم ممنونم ،متشکررررم که بهم با منطق عالی فهموندی که بجای همرنگ جماعت شدن بیام خاص تر باشم چون جهان برای آدمای خاص فرش قرمز پهن میکند همه جا برای آدمای خاص فرش قرمز پهن میکنن و منم امروز فهمیدم بیشتر با این فایل فهمیدم که باید همیشه همه جا خاص باشم چون در جایی زندگی میکنم که فکر کنم بالای 90درصد مردم فقطططط دارن به نازیبایی و شررررک توجه میکنن و من اینقد قوی هستم که تونستم تواین شرایط خودمو حفظ کنم با وجود کمی رشد ولی ناامید نیستم چون میدونم همه این حرفا این قوانین صدرصددددددد درسته اگه مشکل تو زندگیم هست اگه رشد ایجاد نمیشه بخاطر سرپیچی من از این قوانینن زیبای کیهان هستی میباشد و تماااااااام.
از امروز تمام تلاشم این هست که این فایل و بیشتر گوش بدم و خودم و با توجه به زیبایی در مدار اهدناالصراط المستقیم قرار گیرم در مدار دلسوف یعطیک بربک فترضی
متوجه شدم اگه بخوام به فرزندم کمک کنم به سمت آتیش نره به بدی هاش و کارهاش گیر ندم الان با گیر ندادنهام میتوانم جلوی نابودی خودم و خودشو در فردا ها بگیرم چون یاد گرفتم به هرچی فشار بیارم به هرچی بچسبم به سمت جهنم هدایت میشوم خدایا مرا ببخش خدایا مراببخش خدایا مراببخش
و چقد زیبا بود اون قسمتی که گفتین خداوند عشق مطلق نیست مهربانی مطلق نیست با این تفکر خودمونو گول میزنیم و در گناه غرق میشیم درسته خدا گفته هزاربار توبه شکستی برگرد اره اگه برگردیم مهربانترینه ولی اگه با هجمه گناه نتونم برگردم دیگه مهربانی خدارو نمیتونم ببینم و به اسفل السافلین هدایت میشوم خداجونم ممنونم خداجونم متشکرررررم استادم ممنوووووونم استاد باعشق ممنونم مریم جان عزیز خیرت قبول حق .
این فایل بی نهایت آگاهی دارد خدایا کمکم کن بیشتر بهش گوش بدم الهی شکررررت
به نام خدای بخشنده مهربان
خداروشکر برای استتادم این تمرکزی که کردم واین احساس خوبی که جاری شد
قبلش برای اتفاقی مور مور میشد بدن ومیگفتم چقد راحت با یه فکر الکی بدنم به هم میریزه با یه ترس کوچولو تازه چه برسه یه جهانم معلومه داره حرکت میکنه به سمت ناخوشی
قربونش برررررم
خداجونی با یه کوچولو ترس وباور اشتب با یه گوشمو کوچولو بپیچونه شروع میکنه به هشدار وچقدد با این حرفای منطقی با این حرفای جدی
زهن ارومه اروم شد و جهانم اروم شاد تر پر انرژی تر شد
برای این گنجت برای این اگاهی واین درک شکرررررد
که بزرگترین گنجی بود که از زهنم بشه از لطفت تصور کنه قانون جهان
قانون توجه به زیبایی وشوق داشتن
قانون بدون توجه ودرگیری به نازیبایی و جنگیدننن
خدایی عاشقتم احساسم بهتر شد شکر زهنم ارومتر. شده کارهااام راحت وخیلی کم شده تازه تمرکز وبه علاقم وتمرکزم رو کار وبرام ساده تر وشیرین تر شده این چند روزه بهتر بهتر
زهرا بیا با عشق کار کن کار طراحی اگه هدف وکاری نداشته باشی برات هدف الکی کار الکی میاد پس با عشق کاره خفن طراحیتو با تمرکز ولذت ساده انجام بده چشم
زهرا بیا تمرین گام به گام وقدم یکتو که داری همیشگی ادامش بده با تمرکزی دوساعته. ونکته برداری ودر اوردن جمله طلایی ونوشتن کامنت
تا الان که عالی بود تجربم تین بوده روزهای با گام طلایی وروز های توپ هستند حتی اتفاقی هم که افتاده ما جمعه ها دهات بودیم وتا پامیشدیم مهمونی بودیم نمیشد الان عجیب شب تو خونمون و خیلی عادی بدون اینکه بگم خونه هستیم تمرینو که انجام میدم میریم وبرای انرژی بخشیدن وباورسازی زهنم خیلی مطمنم خیلی انرژی وروزهامو عالی میکنه
قانون
جهان توی خواب و مرگ و قبل تولد تک قطبی بوده
جهان توی دنیا دو قطبی هست
++++
مثل هم زیبایی ها هستن هم ثروت هست هم شادی هست هم سلامتی هست
هم غم هم بیماری هم فقز هم سختی
حالا خدا میگه خودت انتخاب میکنی
همه خودشون انتخاب میکنن منو دسته خودشونن برای همه معلم هست واموزش میده و نیازی به تقلب ویاری بقیه نیس
استاد برام عجیبه مامانم و ابجیم همش از بیماری حرف میزنن وبیامارن
والبته از ثروت پول علاقه دارن وتوجه میکنن و ثروتشون خوبه
خواهر توی کار دلسوزی وحمایت همسر حمایت و توی فضای منفیه و همیشه مریض وبیحاله
عجیبه هر چی براشون روضه میخوندم میگفتم سایته عباس منش برید نمیدونم نمیشنون هیچ اثری نمیکنه دیگه میخام به جای دلسوزی احساس بد بگم قانون همینه
دلت قر دعوا کنی قر بزنی
دلت بخاد کارتو به سختی انجام بدی
دلت بخواد ادم دلسوزی وحامی باشی همینه چیزی جز درد رنج تو این کاسه نیس
##احساس خشم ترس هزاران سم تو بدن تولید میشه که بدن مسموم میشه سلامتی میبره و رزقو قطع میکنه##
دلیل
تو دانشگاه اکسفور تحقیق کردن خونه افرادی که در انها ترس باشه مسمومیت ایجاد میکنه
بابای من از فشار بالا میترسه و عجیب همیشه فشارش بالاس وهیچ راه حلی براش نیس حتی اگه فشارشم بیاد پایین خیلی میاره پایین ودرگیرشه
وخودشو ازیت میکنه
مثال قانون علاقه به دعوا
من از بچه گی زهنم از دعوامتنفره بچه ای بدون حاشیه ندیده بودم بدون هیچ دعوا قهری شاید یکی دوتا باشه اونم زودی دوست شدم و علاقه دوستیمون همیشگی پا برجا بوده با همه
فقط@@@یادت باشه وابستگی ممنوعه@@
با دوستم که قهر نبودیم ولی اگه میشد زودی راحت دوست بودیم وباهمه رفقیم
توی بچه هام پسر دختر عجیب بود با یه دختر کلی دوست بودم هوامو داشت بچه زرنگی بود من باهاش رفیق بودن ولی
ما خواهر دوقلو دارم خواهر دوقلوم باهاش درگیر بود وبلا سرش اورد
عجیب بود وباحال واز تفاوت فرکانس وبعد دیگه اروم اروم هر چی خواهری تقلا کرد نشد بهم برسه وکلاسه جدا شد و حالا من از خواهری جداشدم ولی یه دوست خوب صمیمی اومد جاش که بعدا باهاشون حتی فامیلم شدیم
بعد توی مسافرت اصفهان یادمه یه دعوا کوچولو شد همه نگاه میکردن هیجان داشت لدت میبردن ولی من کوچیک بودم به زور دست مامان اینامو میکشیدم نگاهم نمیکردم میگفتم بریم
اخیش چقد قلبم اگاهانه عمل کرده خدایی از هدایت اگاهیت سپاس از نزدیکیم به خودت شکررر از حمایت زیبایی خدا که کردم شکررر
عجیب تو زهنم یه قانون کار میکرد هیچ وقت الاف تاکسی نبودم با مدرسه درسام دوس بودم ولدت میبردم وتا اخرین لحظه از امکانات مدرسه توجه میکردم وبسیار با عشق علاقه میگزشت الانم بعضیا میگن زودی درسمون تموم شه براشون زجر اوره ولی تعجب میکنم خودم از لحظه لحظه هش لدت میبردم مثل الان کاری به بقیه ندارم از اون مرحله زندگیم به زیبایی خوبیاش توجه میکنم وبا عشق قدم هامو میگزرونم
دعوای دوستانه
بچه بودم هر دو طرف دوستام بودن ولی عجیب دوستا گفتن بریم چه خبره من باهاشون نرفتم اخر سر رفتم و انقد تنفر داشتم حتی از یه بحث کوچیک
@@قبلا از صدا بلند و خیلی ترس داشتم نازک نارنجی بودم ولی الان جراتم عالیه شده@@
دعوا همسر
خیلیا تو نامزدی ودوران ازدواجشون درگیری داشتن ولی برای من بدون هیچ درگیری و عالی گزش با روابط عالی وشیرین که خواستم بود بدون حاشیه باشم
خواستگارم زیاد داشتم به لطف عشق خداگونه درونم ودر صلح بودن با خودم
بحث کوچیک با جاری اینا
میگن خیلی صبوری وکنترل زهن داری ومثبت بینی خیلی جاها خیلیا گفتن اگه ما جای تو بودیم از کوره در میرفتیم چه قدرتی البته اینم بگم نه اینکه همیشه چشم پوشی باشه نه صبورم درست ولی زندگیم از خیلی دوربریام بهتر رو به راه تره
تو سلامتی تو ارامش در حال اموزشم طراحی وشخصیتم روبه قوی شدن وصلح بیشتر با خودشه
یه جا استاد گفت
ادم با احساس بد میخوره به پست ادم با احساس بد
مثلا
ادم های بی عصاب یا ترسو یا خشمگین هر دو هدایت میشن به هم دیگه ادم ظعیف ترسو میخوره به پست یه ادم خشمگین تا همدیگرو از بین میبرند
مثلا فقیر باشی به یکی که گداس وهیچ بخششی نداره میخوری وزندگیت بدون ثروت میگزره
زندگی هر دو جهنم میشه
ادم با احساس خوب هدایت میشه به ادم احساس خوب
قوی و در صلح باشی اروم شاد به هم دیگه برمیخورن وکلی عشقبازی ولدت میبرن باهم
مثلا
ادم ارزش سازی هستی وبه راحتی پول میسازی وبه ادم هاای پولدار مشتری های پولدار میخوری و زندگیت هی بهترو بهتر میشه تو فراوانی ولذت و در زندگیت بهشتیه
تمرین
فایل قانون تغییر ناخواسته هارو با این فایل بارها ببینم با نکته برداری با کامنت با اوردن خاطره هایی ثابت کننده قانون
صبح وشبها با ستاره قطبی و کانت ها شروع وتموم کنم روزمو
تو حرفها تو اتفاقات مثل سکه های دو رو میمونن
میتونی با دلسوزی ونارحتی ببینی
یا با خوشحالی واثبات قانون
به راحتی میشه جای نکات منفی نکات مثبتو توجه کرد
مثلا مامانم خانوادم نکات منفی شون که کلیدهای طلایی برای اثبات قانون به جای دلسوزی ونشون دهنده راه درسته
ونکات مثبتشونم بهتر میتونم ببینم وتحسینشون کنم
البته اینم بگم دیگه انقد باخودم دارم کنار میام ودر صلح باخودمم
ینی احساسه خودم ربط به خودم وقلبم داره نعمت پشت نعمت میاره لدت ببرم نه اینکه احساس خوبم گره بزنم به حطور فلانی حظور فلان لباس فلان وسیله ومشتری
تمرین خوش شانس ترینا
مهدی پدرجون زن زب
ویژگی مشخصش ارامش و علی بی غم بودنش هست واقعا همشون درون یه ارامش غلیظ هستند وکاری به بقیه اتفاقات ندارند خیلی واظح اروم شادن
اینم بگم یه الگوی هفتگی دارم از اتفاقات و رستوران وغذا های رویای جوج کباب و خوشمیگزره اینهفته هم الگو برپا بود جمعه حرف کباب پیتزا شد محمد نون گرف تو زهنم گفتم اگه کباب بود واقعا ارزش داشت وحرف پیتزا و تو دلم بستنی شد اون روز بدون اینکه درخواستشو بگم زبونی اروم حرفش اومد تجسم کردیم و روزه باحالا بود هر چی میخاستیم به پا بود شبه قبلشم جوجه تو باغ
الگو عزت عجیب همه تو خانواده خودم وهمسرم عاشقم شدن
و برام جالب شب میریم میایم دوباره میایم به نظرم من دوس دارم کاره گام به گام انجام بشه زمان داره خالی میشه برای این تمرین بهشتی
برام جالبه با خودم صلح بیشترم لدت بیشتری میبرم همینجور بابقیه وابستگیم به خواسته افراد کمتر شده خداروشکررررنشونش احساس خوبمه و رهایی ولدتم با کارم با طراحیمه لدتی ساده وهمیشگی
در پناه رب سلامت وخوشبخت ثروتمند
1403/8/13
بنام الله مهربانم
سلام به استادان جان و دوستان خوبم
باورکردیم که باید دلسوزی کنیم برا بقیه اگه نکنیم انگار یچیز میلنگه احساس گناه میاد و ..
ولی وقتی اروم اروم اومدم این احساسهارو کمتر کردم کمتر توجه کردم دیدم چقد فرق کرده حالم چقد زمانم پر برکتتر شده چقدر انرژیم بیشتر شده نمیگم خوب شدم ولی دارم هر روز بهتر از روز قبلم میشم
اولا میومدم خودمو با استاد و دوستای سایت مقایسه میکردم میگفتم :اوف ببین چه نتیجه ها گرفتن چه کارا کردن
و کلا حالم رو خراب میکردم بجای اینکه تحسینشون کنم ولی از یجایی ببعد که با دوره لیاقت جلو رفتم دیدم بابا چه کار کردم با خودم
، گفتم اشکال نداره مسیر اشتباه رفتم
خب اشکال نداره از الان بزار رو خودم تمرکز کنم
از الان بزار خودم رو با دیروزم مقایسه کنم
از رفتارم با مهدیار
از گفتگوهایی که تو ذهنم انجام میشه
فکرکردن قبل کارو حرفم
قبول کردن مسئولیت هر اتفاقی که تو زندگیم میوفته ،از سرماخوردگیم تا نگاه بد بقیه یا شنیدن و دیدن هر چیزی
و این نیم پله نیم پله اومدنه باعث شد از زیر زیر صفر بیام بالای صفر
الان خوشحالم میدونی چرا چون میدونم قانون خدا یکیه همیشم یکی بوده و تغییرم نمیکنه
حالا من هی بیام ضجه بزنم گریه کنم بگم خداااااا چرا من !!مگه من چیکار کرده بودم!!
خودمم بکشم همینه نوش جونت معصومه خانم تا وقتی بنالی جز این نیس
ولی وقتی میای تو سپاسگذاری ،وقتی شرو میکنی نوشتن نعمتهایی که داری رو
وقتی روزتو با ی ایه شرو میکنی
وقتی اول صب شرو میکنی نوشتن نعمتها و زیبایی هارو
وقتی میام خواسته هایی که بزرگ نوشتم رو برگه های کاغذ و گذاشتم رو میزم که بعد شکرگزاریم میخونم ،حس اینو دارم که نزدیکه بهم و یا همین الان دارمشون
باعث میشه تو لحظه باشم
ایمانم قویتر شه
حالم خوبتر شه
شکرگذارتر باشم
و…
گر مرد رهی میان خون باید رفت
وز پای فتاده سرنگون باید رفت
تو خود پای در راه بنه هیچ مپرس
خود راه بگویدت که چون باید کرد
همه چیز ارو اروم شکل میگیره
کم کم
یواش یواش
قطره قطره
یروز میشه میبینی سطلت که هیچ، دنیات پرشده از خدااااااااااااااا که بی اندازه کافیست
ممنونم ازت
اگه مینویسم نه بخاطر تایید، بخاطر یاداوری به خودم، شاید حرف باشه ولی باید بگم
اینقدر بگم تا در درونم شکل بگیره و
ریشه پیدا کنه شاید الان مشخص نشه ولی میدونم شاید چند سال دیگه،شاید ماه دیگه
این دونه ریشه میکنه ،
ریشه اش هر روز قویتر میشه ،
سرمیزنه از خاک بیرون
تا اون موقع ادامه میدم بازم ادامه میدم تا اخر عمرم تا لحظه مرگم با کمک و هدایتهای خودش
اینقد به خودم میگم تا باورش کنم که من لایق و ارزشمندم و لایق بهترین زندگی در دنیا و اخرتم
من میخوام زندگی کنم زندگی رو
و دنیا رو جای بهترین برا زندگی کردن کنم
قَدْ جاءَکُمْ بَصائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِیَ فَعَلَیْها وَ ما أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفِیظٍ
بله، زمینههای بسیاری برای فهم درست، از طرف خدا برایتان آمده است: هرکه با چشم بصیرت نگاهشان کند، به خودش سود میرساند و هرکه خودش را به کوری بزند، به خودش ضرر میزند. بگو: «بههرحال، من مراقبتان نیستم.»
أنعام – 104
اینم نشانه امروزم با این ایه زیبا
️بهترین بهترینهارو برا تک تکمون ارزومندم️
ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
به نام خداوند بخشنده و مهربان و رزاق ووهابم
خدایا ممنونتم که امروز این فایل رو روزیم کردی سپاسگزارتم
سلام به استاد عباس منش عزیزم که با تمام وجود بخشنده است سلام به خانم شایسته زیبا که با عشق تمام برای ما این فایلها رو روی سایت میذارن تا استفاده کنیم و لذت ببریم و رشد کنیم اگر ما در مدارش باشیم
که هستیم ان شالله
قانون خیلی ساده است اما به خاطر سادگی زیاد باورمون نمیشه و بیشتر اوقات یادمون میره
کنترل ذهن داشته باشی میتونی زندگیتو راه ببری
وقتی کانون توجه تو ببری سمته اون چیزی که میخواهی مثلا اگر به زیباییها و خوبیها توجه کنی اتفاقات و خبرهای خوب رو میبینی و میشنوی توجه ات به هر سمتی و هر چیزی باشه از جنس همون تو زندگیت وارد میشه
پس حالا که ما دانشجویان این سایت این قانون رو فهمیدیم و درک کردیم باید هر روز آگاهانه به اون خواسته ای که میخواهیم توجه کنیم و درباره اش صحبت کنیم تحسین کنیم و شکر گزاری کنیم بابتش و بعد نتیجه رو میبینیم به وضوح احساس خوب =اتفاقات خوب
درباره هر چیزی که صحبت کنیم چه خواسته یا ناخواسته با صحبت کردن در باره اون موضوع به آن انرژی میدهیم و قدرت میدهیم و از آن بیشتر در زندگیمون میبینیم
پس بیایم انرژی و قدرت روی خواسته هایی که دوست داریم داشته باشیم شون بذاریم و با این توجه آگاهانه ظرف وجودمون رو بزرگتر کنیم و هماهنگ میشیم با خواسته مون و بعد میبینیم درهایی از نعمت و ثروت به رویمان باز میشود و از افراد و جامعه جدا میشویم استاد بینهایت ممنونتم
مریم جانم از شما هم سپاسگزارم که دوش به دوش استاد داری رسالتتو اجرا میکنی و ما رو هدایت میکنی به زیبا و آسان زندگی کردن
خداوند اجر دنیا و آخرت به شما بدهد
از همه دوستان هم ممنونم یاحق
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام به استاد عزیزم و مریم جانم و دوستان عزیزم
ردپای من در گام بیست وهشتم:
از هر جنس که توجه کنیم همان وارد زندگیمان میشود،وباهرچیزی که بجنگیم اون تو زندگیمون قوی تر میشه ،و من توانایی تغییر بقیه رو ندارم خواه اون فرد مادرم باشه همسرم باشه یا برادرم یا خواهرم یا پدرم یافرزندم هیچکس،واگرمن به خوبی ها توجه کنم آسون میشم برای آسونی ها و حتی اگه تضادی هم رخ بده تو دل اون تضاد برای من خیری هست، من تازه بعد بیست وچندروز دارم باورهای محدود کننده ام یکی یکی بهم الهام میشن مثلا یکی از باورهایی که توسط مادرم هزاران بار بهم گفته شده اینه که تو باید بیای بافامیلا رفت وآمد کنی باید حتما روابطتو با داییت خاله ات عمت و کل اقوامت به هر نحوی حفظ کنی وگرنه تنها میشی ودقیقا از کلمه پشتیبان استفاده میکنه مادرم ومیگه پشتیبان نداری اگه خلاصه توجه نکنی بهشون و اینکه یه باوری هم که همیشه ازطرف اطرافیانم ب ذهن من خورانده شده اینکه آدم فامیل بد داشته باشه بهتر ازینه که فامیل نداشته باشه وازین دست باورها.و دقیقا همون ترس تو وجود من هست هنوز من تو زندگیم خیلی به تضاد خوردم و چون این باور من قوی بود که من باید فک وفامیلم دورم باشن و باید برای خودم یار جمع کنم شروع می کردم به همه گفتن از مشکلاتمو باز دوباره میدیدم نه این راهش نیست دوباره یکم زندگیم بهتر میشد و دوباره توسط ورودیهای نامناسب همون سیکل معیوب تکرار میشد که انقدر بقول استاد عزیزم چک ولقدی شدم تا خدا به این سایت هدایتم کرد،البته قبل اینکه به سایت هدایت بشم تکاملم توسط گوش کردن پادکستهای مختلف طی کردم و یکم ذهنم باز تر شد وخدا هدایتم کرد به این سایت و فهمیدم حال خوب =اتفاقات خوب ولی بزرگترین کارم این بود که برم تو جنگل صعب العبور و وحشی ذهنم ،من بزرگترین ترمزم مادرمه یعنی همیشه خواستم راضیش کنم همیشه خواستم حالشو خوب کنم و اصلا نمی خواستم شبیهش بشم که الانکه توجه میکنم دقیقا عین خودش شده بودم ،ولی انقدر کانون توجه ام رو مادرم بود وانقدر توسط جامعه تقدس داده شده به مادر که انقدر بهش قدرت داده بودم تو ذهنم که انواع حس گناه ترس و عذاب وجدان ازش میگرفتم وتمام شخصیتمو خوردکردم ،مادرمن اتفاقا زن بسیار مهربانیه بسیار دلسوز بسیار کاری بسیار خانواده دوست ولی دقیقا پاشنه آشیلش وباور غلطش که درمنم الان هست اینه که باید به بقیه خوبی کنیم تاوقتی دستمون گیر کرد اونا نجاتمون بدن ،واینکه ازهمه چیزش گذشته اهل لباس خریدن نیست اهل غذای بیرون خوردن نیست همش دنبال اینه که برای بچه هاش پس انداز کنه واینو فضیلت اخلاقی میدونه وماتایه کاری میکنیم چون پراز کمبوده وروحش اونقدر مریضه اونقدر حال خوبشو گره زده ب بقیه تا یچیزی میگیم شروع میکنه اینکه کاش من بمیرم شما راحت بشین من بخاطر شما نخوردم نپوشیدم من فلان کردم عیبی نداره تو برو خوش باش و فلان و اصلا هزار جور چیز دیگه که حتی مینویسم حالم خراب میشه ولی میخوام بنویسم تا به لطف خدا بعدها بیام بخونم و ببینم روند پاکسازی ذهنمو مادرم تو بحث ازدواجم هم همین انتظاررو داشت و چون همسرم اصلا اهل این نبود که برای کسی کاری انجام بده و فقط خودش اولویت خودش بود وهست ومن قبلا بابت این مساله عذاب میکشیدم ولی الان تحسینش میکنم ولی مادرم همیشه بهم میگه خاک توسرت این چه زندگی تو داری
ومن میگفتم مامان درست میشه وهمیشه به دروغ چیزایی رو میگفتم که مادرم راضی بشه هی سعی میکردم به همسرم فشار بیارم کارایی که مادرم راضی میشه بکنه که انقدر دچار تضاد شدیم که قشنگ له شدم و مادرم کسیه که همیشه مارو تخریب میکنه جلوی همه ولی خداروشکر پدرم شخصیت عالی داره خداروشکر می کنم که پدرم همیشه درکم کرده و بابت داشتن جفتشون ازخدا سپاسگزارم دقیقا طبق گفته استاد چرا میترسم ازینکه تنها بشم من هنوزم هرروز به مادرم زنگ میزنم واون هم همون حرفها وامروز بعد از گوش دادن این فایل تصمیم گرفتم بامادرم کمتر ارتباط بگیرم وتمرکز کنم رونکات مثبتش ومادرم رو ببخشم وخودم روهم ببخشم که مادرمو مقدس میدونستم بخدا مادر مقدس نیست اونم یک انسانه و باخودم و خدای خودم باشم نترسم مادرم ناراحت میشه داییام ناراحت میشن خاله ام باهام قطع ارتباط میکنه همسرمو ازدست میدم من حالمو خوب میکنم واگه ارتباطی ام قطع بشه یا جوش بخوره به نفع من خواهد بود ،وخدا شاهده تو این مدتی که تو سایت هستم اتفاقات خوب هرروز داره برام میفته هرروز خدایا شکرت برای اینهمه نعمت و زیبایی که هست تا بهش توجه کنم و دعوت کنم به زندگیم
دوستت دارم خدای من و ازت میخوام که بمونم تو این مسیر زیبا
عاشقتونم
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام خدمت استاد عزیز و همه عزیزان.
بازهم یک فایل عالی دیگر که باید هزاران هزار بار بقول خود استاد گوش داد و نکته برداری کرد.
گام28:قانون هدایت به سمت خواسته ها
همه چیز قانون توجه به خواسته ها یا ناخواسته ها هست،فقط چهار پنج صفحه نکته برداشتم از این فایل نمیدونم از کدوم بگم از کدوم بمونه.
اول از همه از دوقلوها میگم،استاد عزیز هفته پیش دختر عمه ام با فرزندان دوقلوش که سیزده ساله بودن اومدن خونه مادرمینا،دورهم بودیم و کمی آهنگ زدیم و رقصیدیم،در این حین یکی از پسرا گفت مثلا من ارگ میزنم هی میگفت دی جی مهدی سونامی،در حالیکه پسر دیگش نماز و مسجد و صبح نماز صبح مسجد باشه و همش هم میگه من میخوام ستاره شناس باشم.
خواهرم پرسید این دوتا را تو تربیت کردی چطور یکی اینوری شده یکی اونوری.اتفاقا دختر عمه ام گفت:خودمم نمیدونم،مگه میشه دونفر همزمان دنیا بیا تو یک خانواده،با یک پدر مادر با یک رفتار و شرایط و وضع مالی،بزرگ شده باشن، اون میگه دی جی مهدی سونامی این میگه الله اکبر(منظورش مذهبی بودنش بود) من همونجا تو دلم گفتم:ببین هرکسی مسئول افکار خودش هست و هرکسی افکار خودش را داره،حتی دو نفری که تو یک زمان دنیا امده باشن و تو یک شرایط باشن،قانون فرکانس ها هست،این درسش عالی، اون تو کارهای فنی عالی. واقعا اونجا بود که بارها گفتم زهرا ببین قانون همینه،استاد همیشه میگه حتی دوقلوهایی که تو یک شرایط بزرگ میشن هم فرکانس های متفاوتی ارسال میکنند. واقعا واضح تر درک کردم. این از این.
بریم سراغ جنگ و مبارزه و مهاجرت:در سرتاسر قرآن ما میبینیم که وقتی شرایط برای هر پیامبری نامناسب بود اونها هجرت میکنند، هیچ جا خداوند نگفته که برید جنگ کنید حکومت را عوض کنید، گفته اگه اونا ظلم میکنند بزارش به عهده من تو خودت برو به جای مناسب،به جای درست. حالا تو چیو میخوای برو اون جای خوب. فقط زمانی اجازه جنگ صادر شده که به قصد دفاع بوده،که اکثر مواقع بدون خونریزی هم به پایان رسیده.
وطن برای من که دنبال آرامش و احساس خوبم معنی نداره،وطن آنجایی که حالمو خوب میکنه، پس هدایت میشم به سمت مکانی که حالم خوبه، مهاجرت آدم را رشد میده،مهاجرت باعث تقویت روحیه آدم میشه و انسان را قویتر میکنه، اتفاقا همسرم برای کارش میخوان برن تهران و شاید شرایط جوری پیش بره که به امید خدا کلا بریم مهاجرت به تهران.وقتی دیشب این موضوع را با مادرم مطرح کردم،نه من دوتا بچه دارم فقط و بری دور و این حرفها،من دیگه حرفی نزدم ولی بابام گفت عالیه برید ما هم میاییم (ما ساوه هستیم) مادرم گفت من نمیزارم زهرا بره پدرمم گفت:زهرا فاطمه (خواهرم)نیست که وابسته باشه و نره، اگه این زهرایی که من میشناسم تا ما خبر دار بشیم فلنگو بسته و رفته. گفتم پدرم خوب منو شناخته، میدونه که من عاشق مهاجرت کردن و تجربه چیزهای جدید هستم،بخاطر همین این حرفو میزنه و البته با دیدن این فایل شما انگیزم و ارادم برای مهاجرت بیشتر و بهتر شد و قطعا هم روی افکارم کار میکنم تا رفتم مدت زمانی که طول میکشه با مکان جدید وفق پیدا کنم، آرامش داشته باشم. این هم از این. من وقتی روی افکارم کار کنم هدایت میشوم به مکانها و زمانهای بهتر و درست تر.
حرف زیاد،نکته های فایل بسیار اما در یک کلام بگم.
کنترل کانون توجه و تمرکز یا همون افکارمون به سمت خواسته=هدایت و رسیدن به خواسته ها و پیشرفت روز افزون و مکان و زمان عالی.
گذاشتن کانون توجه و تمرکز به سمت ناخواسته ها=رفتن به سوی ناخواسته ها تا اسفلل سافلین (نمیدونم درست نوشتم یا نه)
خلاصه که یادم باشه من نمیتونم کسی را تغییر دهم من نمیتونم افکار کسی را در دستم بگیرم، من نمیتونم جهان عالی برای همه درست کنم، من حتی قدرت تغییر پدر و مادر و همسرمم ندارم چه برسه به حکومت و کشور و جهان.
من فقط و فقط روی خودم کار میکنم تا به خواسته ها و اهداف خودم برسم،تا جهان را برای خودم عالی کنم یادم باشه اگر خودمو تغییر بدم میتونم کل دنیا را تغییر بدم کل جهان همینه.قانون جهان این هست. ما در جهان دو قطبی زندگی میکنیم جهانی که صفر و صدی نیست اگه امت واحد بودیم جهان فاسد میشد. برای همه ثروت و سلامتی و زندگی عالی نمیشه برای همه هم فقر و درد و بدبختی نمیشه این خود شخص هست که تعیین میکنه در زندگی عالی باشه یا در بدبختی، با کنترل افکارش
ما به هرچی توجه کنیم به سوی آنها هدایت میشویم،پس به خواسته ها و زیبایی ها توجه کنیم تا به خواسته ها و زیبایی های بیشتر توجه کنیم.
خدا را شکر بابت یک گام عالی دیگر.
سپاس استاد عزیز.
راستی منم عاشقتم
به نام خدای مهربون و قشنگم
گام بیست و هشتم خونه تکونی ذهن قدرتمندم
الله و اکبررررر از این همزمانی ک تجربش میکنم و در قالب فایل هدایت میشم ک آگاهی هاش رو بهتر درک کنم الهی شکرت
امروز ک داشتم میومدم محل کارم اصن نمیدونسم چ خبره با تاکسی تا ی مسیری اومدم و آقای راننده مهربون گفتن ک خیابون و بستن راهپیمایی هس و منی که نزدیک 15 ساله اصن هیچی ندیده بودم با اینک خونمون جایی از شهر بود ک مرکز همین مسائل بود ولی خدا یجوری میچید ک نبینم امروز دیدم و رد شدم و سعی کردم ک توجه نکنم جوری بود ک مردم همگی ب یه سمت حرکت میکردن و من دقیقا برعکسشون میرفتم با خودم گفتم خدایا صدهزار مرتبه شکرت ک من جداااااا و فارغ از کل این جماعت زندگی میکنم بین ی عده سیاه پوش الهام کرمی پوش در حال حرکت بود و توجهش رو برگای زیبایی بود ک توسط نسیم مثل برف شادی میریختن با اون رنگای خوشگل ب خدا قسم حتی صداشون رو هم نمیشنیدم اصن ب یکیشون هم نگاه نکردم اومدم مغازه و فایلم رو پلی کردم دیدم گام امروز در مورد اتفاقاتی ک تو سال 88 افتاده و استاد هم اون زمان هیچ توجهی ب اونا نداشتن و سعی میکردن ک ذهنشون رو کنترل کنن دقیقا همون اتفاق هم امروز برای من افتاد و چقدددددد خوشحالم چقد حالم خوبه چقد آرومم هرروز نعمت و برکت از هزاران راه وارد زندگیم میشه استاد تقریبا 6 سال ک خدای مهربونم تو این مسیر زیبا قرارم داده منم هرشب سرم ب بالشتم نرسیده میخابم آدم های مناسب همیشه تو زندگیم هستن انرژیم فوله فوله روابطم عاااالیه از درون آرومم و ایمانم فقط ب خودش هیچ ترسی ندارم اتفاقات نادلخواه کمتر و ب قول شما حتی انگشت شمارم نیستن افتاده ولی تا جایی ک من تونستم کنترل کنم و کمتر توجه کنم همونقدر از درون بزرگتر شدم و تبدیل ب تجربه شده برام تغییر فرکانسی و هدایت من ب این بهشت همزمان شده بود با ازدواج خاهرم(تو قسمت هدایت و بیو نوشتم جریان هدایتم رو)بعد چند سال کار کردن و تکاملم رو طی کردن و پذیرفتن اینک ن هیچ کسی تو زندگی من نقش داره ن من نقشی تو زندگی کسی دارم مسئولیت کل زندگیم ب عهده خودمه و ایمانی ک تو هر شرایط سعی میکنم حفظش کنم زد و خیلییییییییی یهویی و غیر منتظره همون دامادی ک فرستاده شد تا مسیر زندگیمون تغییر کنه با ی دلیل خیلی پوچ با توافقی ک کردن جدا شدن اوایلش خاهرم خیلی بهم ریخت اینکه میگم بهم ریخت ی بهم ریختگی خیلی بزرگ تو خونمون حاکم شد منی ک انقد تغییر کرده بودم حتی مادرم هم ب نسبت تغییر من خیلی تغییرات کرده بود جو خونمون فوق العاده شده بود باید ی کاری میکردم ک وضع خراب تر نشه ولی ی حسی درونم میگف تو کاریت نباشه تنها چیزی ک گفتم ب خاهرم گفتم تسلیم باش و خودتو بسپار ب خدا حتی اگ تا پای طلاقم رفتی بپذیر خیلی راحت چون خداست ک داره برات جا باز میکنه بعدها ک خاهرم آروم شد گف با اینک از دستت ناراحت میشدم ک هیچ عکس العملی نشون نمیدادی ولی ازت ممنونم ک دلم و ب بودن خدا قرص کردی بعد رفتن پدرم ازدواج خاهرم شادی وصف ناپذیری بهم داد هدایت شدم ب مسیرهای شگفت انگیزتر و جداییشون ب مراتب حس های فوقالعاده تری بهم داد و بزرگم کرد درسی ک گرفتم این بود ک تو ی رابطه نباید خودم و دست کم بگیرم خودمو ارزشمند بدونم عاشق خودم باشم و وابسته نباشم الهی صدهزار مرتبه شکرت که کمکم میکنی هرروز تا بیشتر الهاماتم رو دریافت کنم امروز بیشتر و بیشتر فهمیدم ک چقد بزرگ شدم چقد جدا و فارغ از کل جامعه دارم زندگی میکنم زندگی ای ک فقط دارم ازش لذت میبرم و خدارو شاکرم ک این شجاعت رو بهم میده ک رو اصولی ک دارم و قانون بدون تغییر خودش بمونم اگر من بتونم هرلحظه ذهنم رو کنترل کنم فارغ از اینک الان چ شرایطی هس هدایت میشم به زیبایی های بیشتر من یاد گرفتم ک جهانی ک الان دارم تجربش میکنم دو قطبی هس و من هیچ وقت نمیتونم همه چیز و یک دست کنم چون جهان فاسد میشه پذیرفتم ک هرچی ک هس باید باشه دلم برای کسی نمیسوزه میدونم ک هرکسی همون جایی هس کا باید باشه
گفت آسان گیر بر خود کارها کز روی طبع سخت میگیرد جهان بر مردمان سخت کوش
الهی تنها تورا میپرستم و تنها از تووووو یاری میجویم من ب هر خیری از سوی تو فقیرممممم الهی صدهزار مرتبه شکرت
اسناد قشنگم عاشقتونم
مریم جونم عاشقتم
خانواده قشنگم عاشقتونم
خدای مهربونم بی نهایت عاشقتممممم
الهی ک همیشه درپناه خودش شاد و سالم و پرروزی و آروم باشین
فعلا.
سلام و صد سلام به عشقا؛)
عاقا ساعت 15 و 30 اومدم اینجا
صبح فایلو تنها تو خونه با صدای بلند تو اسپیکر گوش دادم و ناهار خوشمزه پختم و سالاد درست کردم و کارارو انجام دادم و خیلی کیف داد
چون ی نمه بارونی داشت میزد و اصلا حالو هوای ابان زیبارو داشت میداد
بعد دیگه فک کن مریم جان با این فایل که تو آبانم منتشر شده زیبایی های زندگی مارو صد چندان کردن و استاد هم
که نگم دیگه
کلا این فایل نقطه ثقل منه ؛)
عاشقشم از نوع عشق جنون امیز ؛)
خیلی دوسش دارم خلاصه
عاقا ما با این فایل رویاها ساختیم باگا درووردیم توجهاااای مثبت کردیم که حالا نتایجش مشخص میشه در لحظه
و اینکه عاقا لذت بردیم لذت بردیم لذت بردیم
خیلی کیف داد
اینجوری بگم که قلبم باز شد اصلا
مثل یک گشایش بود برای من
حالا بزارید ایکو بگگم
من بلد گوش دادن فایل ثروت 1 جلسه 10
که نگم که دیگه چقد خفن بود
اومدیم یکم تفریح کنیم
ازونجا که تفریحاتمون سالم شده یکم سپاسگزلری کردیم و گفتیم عه فوتبال جذاب تاتنهام و استون ویلا داره 16 و 30 و خب بریم ببینیم ساعت چنده
گفتم بهتون 15 و 30 ؛)
خب عاقا بیایم پس دوباره ی دور بزنیم ببینیم کامنتا منتشر نشده
نه نشده ولللللیییی
کامنتای قبلی که هست بشینیم اونا رو بخونیم
ینی به به
به به
به به
این احساسدی مثبت
این الگوها
این نتایج
این نتایج
این بچه های عالی
کیف کردیم
کیففففا کلی حالمون توب شد
کلی تمرکز بر نکات مثبت کردیم و لذت بردیمممم ازین بچه ها و ازین الگوها
و همینجوری غرق در صفحات کامنتا بودیم که ی نگا به ساعت کردیم و دیدیگ عههههههه
چقد زود گذشت
اینجوری بگم بهتون که حس میکنم کلا 2،3 مین داشتم کامنت میخوندم ولی الان ساعت 16 و 23 دیقست و دیگه منم دارم کامنت مینویسم و حدودا تا کامنتم تمون شه بازی ام شرو شده ،
به این میگن زمان بندی خدا که بی نقصه بی نقصه ، من حالا ی پیشنهاد فوتبالیم بدم به بچه ها حتی اونا که فوتبالی نیستن که امشب بازی منچستر چلسی ام نگا کنن ازونجا که مربی منچستر عوض شده دوست دارم ببینم داستان به چه منوال خواهد شد ، کلا یکشنبه ها روزای خفنیه در فوتبال و من اگه وقت داشته باسم فوتبال و نگاه میکتم و قوانین و بیشتر درک میکنم ؛)
خیلی لذت بخشه ؛)
ساعت 16 و 27
برم دیگگگگه ؛)
بقول شمالیا با یکم تحریف ساعتووو دارنی داداش ساعت و دارنی؟؟؟
سلام وعرض اداب خدمت استاد عزیز ودوستان گرامی خدارو صدهزار بار شکر که امروز گام 28 رو گوش دادم وچقدر خدارو شکر کردم که چه قانون زیباوقشنگی در جهان افریده که هر کسی هر جور که دوست داره زندگی کنه وباز هم شکر کردم که منو هدایت کرد به مسیری که سالها دنبالش بودم وقتی متوجه این موضوع شدم که چگونه بایستی توجه کنم به خواسته ها تلاشم اینه که حواسم به ورودیهای ذهنم باشه چند وقتی هست که در حد توانم دارم رعایت میکنم البته اینم بگم که ذهن من سالها با عادتهای مخرب زندگی کرده وپرورش یافته وطبیعیه که سرکشی کنه از راه وروش جدید ولی من سعی میکنم با عبارات تاکیدی توجه ام رو به چیزهایی که میخوام جلب کنم مثلا اگه از دست کسی به هر دلیلی ناراحت بشم با خودم تکرار میکنم که من با همه در صلح وارامشم وبارها وبارها جملات تاکیدی رو تکرار میکنم بارها شده تصادفی در مسیرم دیدم حتی سعی کردم بهش دیگه نگاه نکنم ودنبال یه چیز قشنگ میگردم وپیداش میکنم وبلند تحسینش میکنم وبا این کار توجه با ناخواسته ها نمیکنم هر چند معتقدم که اگه بیشتر روی خودم کار کنم به قول استاد جهان چنین چیزهایی سر راهم قرار نمیده ولی فعلا هست ولی من توجه نمیکنم وباز هم شاکر خداوندم که مسیر شکر گزاری واهمیت اونو متوجه شدم وتشکر ویژه از استاد عزیزم که با زبان زیبا وعامیانه وخودمونی برام حقایق جهان رو باز گو کرده ممنونم از خدا وند