live | قانون هدایت به سمت خواسته ها - صفحه 34

619 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
  1. -
    ابوالفضل گفته:
    مدت عضویت: 1123 روز

    سلام خدمت استاد و دوستانی که کامنت رو میخونند

    حالا دارم میفهمم منی ک لایق بهترین ها و زیباترین ها هستم و عادی ترین زندگی من باید عالی ترین وجه ممکن باشه چ جوری خودم ب خودم ظلم کردم و خودم رو وارد مدار فقر و کمبود و هر چیز بد بردم

    من‌با توجه ب کمبود ها و فقر و داشتن احساس ناتوانی و بد ب خودم ظلم کردم من با دیدن جنگ ها و بدبختی ها ب خودم ظلم کردم من با شرکت در بحث های سیاسی ب خودم ظلم کردم من با توجه ب عدم عدالت ظلم کردم من با توجه به مسئو لین فاسد ب خودم ظلم کردم مم با توجه به کسادی بازار ب خودم ظلم کردم

    در صورتی ک در حین وجود مسئولین فاسد مسئولین سالم و خداترس هم وجود داشت در حین فقر و پراید ،ثروت و پرادو هم وجود داشت در حین وجود خانه های داغون پایین شهر ساختمان های زیبای بالاشهر هم وجود داشت

    در حین وجود آدمهایی ک ارزش آدم هارو با پول و ماشین و شغلشون می‌سنجند آدم هایی وجود داره گ ارزشمندی آدم هارو ب وجود خودشون میبینن ن ب ماشین و کارشون

    در حین وجود کثیفی در شهر زیبایی غیرقابل درک این دنیا هم وجود داشت

    دنیا دو قطبی بوده و هس و خواهد بود

    من با کانون توجهم باعث این زندگی خودم شدم در واقع بدون این بدونم و ناخوداگاه خودم انتخاب کردم این زندگی رو

    در حالی ک داشتم در نهایت حالت گاز میدادم و درخواست ثروت میکردم از خدا

    خدا جواب داده بوده اما من در مدارش نبودم ک دریافت کنم

    خدایا خودم خودمو زدم خدایا چه ظلمی کردم ب خودم

    ظلمی کردم ک اگر تو کمکم نکنی نمیتونم خودمو نجات بدم چه ظلمی

    خدایا تو میتونی بهم کمک نکنی و من تا آخر عمرم در مدار بد باشم اما خدایا اینم میدونم ک اگر الان توفیق پیدا کردم ک اشکال کارمو بفهمم و این ک یفهمم تو فقط میتونی منو نجات بدی و من ناتوان ناتوانم اینم لطف خودت بوده ک ازت درخواست بخشش و آمرزش کنم و تو هم ک این قدر مهربونی منو مورد آمرزش و بعدش مورد رحمت خودت قرار میدی

    خدایا از خودت میخام ک این مسیر رو تا آخر عمرم ادامه بدم این راه ،راه درستی است همون راهی ک تو سوره حمد گفتی راه کسانی ک بهشون نعمت دادی

    خداراشکر میکنم ک چشممو ب زیبایی های این جهان باز کردی خدایا شکرت ک چشممو ب نعمتهای خیلی ارزشمندم باز گردی

    چقققدر تو به من لطف داشتی از اول و من در خواب بودم

    راه درست یعنی همین کامنت راه درست یعنی دیدن زیبایی ها و تحسین کردن

    اول راه ابلیس دست ب کار میشه با تمممممام قوا و بهت میگه حالا ک چی اینجا زیباست طبیعت زیباست تو ب فکر بدهی هات باش تو ب فکر فقر باش تو ب فکر مشکلاتت باش

    اوایلش موفقه اما اگر ادامه داده بشه خدا ب آدم میفهمین ناتوانیش رو

    خدا ب آدم میفهمونه ک اگر در مسیر درست باشه اومده تو این جهان ک فقط لذت ببره و بقیه کارها با خداست خدا از جایی ک گمان نمی کنه براش پول می‌فرسته

    بهش میفهمونه ک بابا جون اون پولی هم ک تو جیبته اون آدمی ک داره بهت محبت میکنه من فرستادم منننن

    عشق من منو بپرست چ جوری؟!با شکر من با نرفتن در احساس بد

    اگر باورداشته باشی ک من بهت دادم مطمئن میشی ک اگر پوله تو جیبت تموم بشه بیشترش رو برات میفرستم تو فقط نرو تو حالت غم و بد و احساس کمبود نکن

    ببین چقدر زیبا آفریدم این دنیارو

    ب خاطر تو آفریدم تا لذت ببری تا عشق کنی

    ((ببین این زیبایی رو و تحسینم کن))

    شکرگزارم باش همین من بقیه کارهارو برات انجام میدم

    تو فقط اعراض کن از مسیر نادرست و راهی رو برو ک من با استفاده از موانع برات باز میکنم راهی ک توش درگیری نباشه

    اعراض کن من بقیشو درست میکنم

    وقتی ک من تنها قدرت هستم تو نباید از هیچی بترسی چون هیچ کس ن قدرت رسوندن شر و نه خیر رو ب تو نداره

    با این باور تو فاز ترس نرو ک اتفاقات بد برات میفته و قاطی دسته ای میشی ک در بدبختی هستن

    خدایا ذنوب منو ببخش و زندگی منو از نو بچین زندگی ای ک لایقشم و خودم با ظلم ب خودم از خودم دور کردم

    خودت کمکم کن ک تا عمر دارم توجهم ب بخشندگی تو باشه ب ثروت ب روابط خوب ب خانه های زیبا ب ماشین های عالی ب زیبایی طبیعت ب آدم های خوب ب نعمت هام

    استاد الان دارم در اون محدوده هایی ک شما در بالاشهر تهران راه میرفتین و خانه ها و ماشین هارو تحسین میکردین و توجه میکردین ب ثروت راه میرم خیابان های ولیعصر و الف و ب و ج و مقدس اردبیلی

    و من هم مثل شما وهابیت خدارو میبینم و شکرش میکنم و تحسینش میکنم

    ی روزی شما هم این کار هارو کردین و الان زندگیتون اینه

    در واقع زندگی الانتون معلول توجه اون موقعتونه

    خدایا تو چقدر بخشنده ای

    چقدر برکت و فراوانی چقدر ثروت و سلامتی جقدر روابط خوب و عالی و لذت بخش

    خدای من اعتبار تمام این ها ب تو میرسه

    و تو رو شکر میکنم ک میتونم با نعمت خیلی بزرگت ک واقعا عاجزم از ب جا آوردن شکرش دارم این زیبایی ها و نعمات و برکات رو میبینم

    خدایا الحق ک اول و آخر خودتی فقط خودت

    دروغه ک وضع مردم داره بدتر میشه دروغه ک مردم هر روز دارن مریض تر میشن

    در واقع اونا خودشون انتخاب کردن

    من اینجا مردمی رو میبینم ک در قطب مخالف دارن زندگی میکنن

    هرروز دارن پولدار و سلامت تر میشن

    در واقع این ها هستن ک خودشون انتخاب کردن زندگیشون رو با انتخاب آگاهانه کانون توجهشون ب روی زیبایی ها و ثروت

    کامنتم زیبا شد و اعتبارش تمام ب تو میرسه خداجونم

    من ناتوانم و تو مطلقا قادری

    شکرت خدایا

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  2. -
    امیر علی دلیری گفته:
    مدت عضویت: 371 روز

    به نام خدای مهربان سلام استاد عزیزم و سلام خدمت تمامی هم مسیرانم ازتون سپاسگزارم بابت این فایل پر از اگاهی و از دوستان بابت کامنت های زیبا شون.

    استاد فایل های شما کلا باید 20 دقیقه باشه همونم هربار که گوش کنیم میبینیم که ع چرا من این رو نفهمیده بودم یا میگیم چرا اینو نشنیده بودم کلا هی بیشترو بیشتر متوجه میشیم همین فایل هم من باید بارها گوش کنم و متوجه اگاهی های بیشتری میشم من این فایلو گوش کردم و چنتا کامنت خوندم تحریک شدم برای کامنت گذاشتن و دوستان بابت کامنت هاتون بسیار سپاسگزارم بسیار ممنونم و الان میخوام تجربیاتمو بگم که با قانون اشنا نبودم چطور بود و بعد که اشنا شدم چه اتفاقاتی افتاد میخوام چند لحظه فکر کنم بنویسم که اقا شرایط قبل بهتر بود یا الان که این صحبت هارو میشنوم میخوام دودتا کنم ببینم اقا اصلا این مسیری هستش که بتونه بهم کمک کنه یا نه.

    اقا من یه ادمی بودم که همیشه مثبت بودم یعنی ناخود اگاه این نیشم همیشه باز بود حالا خدا نمیکرد من یه مهمونی رو ببینم خلاصه همیشه باز بود ولی مثبت بین نبودم توجه نمیکردم مثلا یه چیز زیباهم میدیدم منفی هاشو در می اوردم مثلا درختو میدیدم به برگ زردش توجه میکردم یا به برگ های خرابش کلا منفی بینی دیگه و این رو نمیدونستم که اقا بیا مثبتشو ببین وارد زندگیت میشه من اینو هیچ اگاهی نداشتم و اتفاقات نا زیبا هم انصافعا روخ میداد و الان که میدونم میبینم که ای بابا داستان این بود عججججججببببب الان من دارم تغییر رو حس میکنم تغییر این که چیز های زیبا وارد زندگیم میشه تغییر این که چقدر رابطم با خدا بیشتر شده چه درکی پیدا کردم واقعا استاد بابت این سایت ممنونتم.

    ما تو مدرسه معلم زبانمون این بنده خدا هی میگفت اشغال نریزین بعد میگفت توی ایران بخواتر اشغال هایی که ریختن جنگل فلان شده بعد میگفت مردم ما نمیتونن یه شهرو تمیز نگه دارن چه برسه به یک کشور حلا حرفاش این بود که اقا تمیز نگه دار کلاستو خونتو شهرتو خودش مثلال میزنه فلان جا رفتم اشغال بود نمیدونم بچه رو دیدم درختی که کاشته بودمو کند شاخشو و کلی موضوع دیگه حرفش خوب بودا به هر حال تمیزی رو میخوات ولی نمیشد چون اشتباه داشت تمرکز میکرد حالا علتش هم اینه که کلاس ما تمیز بود بعد این بنده خدا که وارد میشد کلای پر نمیدونم لیوان کاغذی یا پوست کیک و اینا یعنی زنگ قبلش یه معلم دیگه هم داشتیم کلاس تمیز بود تا این معلمه میومد کلاس پر میشد از اشغال این برای همه عجیب بودااا الان که قانون رو میفهمم میبینم که چرا یا یه معلم هست که انسافن من بدی ندیدم ازش یه سریعا میگفتن که این معلمه بده فلان بساره حلا جالب اینجاست این معلمه خوب بود بعضی هارو میدیدم که ازش تعریف میکنن این میومد کلاس با من خود بود ولی اونایی که میگفتن بده با اونا با اخم صحبت میکرد یا بیرونشون میکرد یعنی این برای من واضع بود که نتیجه افکارشون رو دارن میگیرن.

    من خودم از شما هم ایراد میگرفتم میگفتم اگه ادعا داره با رنالدو بیاد ثروتشو مقایسه کنه الان به خودم میخندم میگم این استاد عباس منش چه چیز هایی میگفت الان قشنگ معلومه جنس افکارم داره تغییر میکنه من اثلا یه ادم دیگه شدم من میخوام راجب چیز هایی که دارم شکر گزاری کنم بیشماره یعنی خیلی هارو میبینم که توی درو دیوارن ازته دل میخوام بکشونمشون

    استد بسیار ازت ممنون و سپاسگزارم خدایا شکرتتتتتتتت…..

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  3. -
    زینب معرفی گفته:
    مدت عضویت: 1312 روز

    به نام خدای هدایتگرم

    گام بیست و هشتم

    قانون کلی جهان میگه به هر چی توجه کنی از جنس واساس اون موضوع رو بیشتر وارد زندگیت میکنی

    پس کانون توجه ما افکار ما خیلی مهمه که حواسمون باشه هر روز و در طول شبانه روز چه ورودی هایی به ذهنمون میدیم

    حتی در شرایط به ظاهر بد در شرایطی که کنترل ذهن کار خیلی سختی هستش باز باید یه کاری کنیم که توجه و تمرکز ما از اون شرایط به ظاهر ناجالب برداشته بشه

    چون این یه قانونه برای جهان هم هیچ منطق و دلیلی قابل قبول نیست

    اگه نتونی ذهنتو کنترل کنی

    اگه نتونی افکار و توجه اتو از ناخواسته ها و هر چیزی که احساس بد به تو میده برداری شرایط و اتفاقاتی رو به زندگیت دعوت میکنی که هماهنگه با فرکانس هایی که به جهان ارسال کردی

    دقیقا جهان مثل یک آیینه به تو پاسخ میده

    همون چیزی رو بهت بر میگردونه که تو بهش نشون میدی

    حالا که درک کردم این یک قانونه وظیفه ی من کنترل توجهم،کنترل افکارم هستش با تمام وجود این کارو انجام بدم چون نمیخوام از اون جنس ناخواسته بیشتر وارد زندگیم بشه

    این و باید من توی تضادها در عمل در رفتار و واکنش من نسبت به اون تضاد نشون بدم

    توی تضادها بجای تمرکز روی خودمشکلات که نتیجه اش غرق بیشتر در اون مشکلات هستش باید آگاهانه توجه کنم به خواسته هام به اون چیزی که دوست دارم برام اتفاق بیفته

    چون این تضاد اومده که من خواسته مو واضح تر بشناسم بدونم واقعا من چیو میخوام

    و احساس من نشون میده که در مسیر درستی هستم یا نه

    احساس بد(خشم،عصبانیت، افسردگی، ناراحتی و هر چیزی که احساس منو بد میکنه)یعنی من توجه و تمرکز مو گذاشتم روی چیزی که نمیخوام تو زندگیم اتفاق بیفته

    و عکسش هم همینطور.

    خدایا از تو میخوام کمکم کنی توی هر شرایطی مخصوصا توی شرایطی که کنترل ذهن واقعا کار سختی میشه بتونم ذهنمو کنترل کنم بتونم از زاویه ای به اون تضاد نگاه کنم که به احساس کمی بهتر برسم.

    خدایا پناهی جز تو ندارم،خودت هر لحظه حامی و هادی من باش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 10 رای:
  4. -
    محمد رضا و فاطمه گفته:
    مدت عضویت: 577 روز

    به نام خداوند هدایتگر مهربان

    سلام به استاد عزیزم و بانو شایسته عزیز

    گام 28 خانه تکانی ذهن

    استاد عزیزم این لایو اولین باری بود که من صدای شما رو شنیدم و با شما آشنا شدم

    خدا رو صد هزار مرتبه شکر که در این مسیر زیبا قرار گرفتم

    ممنونم که دست خدا شدید برای هدایت من

    خدایا شکرت که امروز من رو هدایت کردی به این فایل فوق العاده

    ما هستیم که انتخاب میکنیم کانون توجه و تمرکزمون به چی باشه

    اول از همه باید بدونیم که اگر احساسمون مثبته یعنی تمرکزمون هم راستا با هدفمون و زیبایی هست و اگر احساسمون منفی باشه یعنی تمرکزمون بر ناخواسته هامون هست

    توجه به محدودیت ها و اتفاقات منفی به طور طبیعی باعث میشه اتفاقات منفی در زندگیمون بیشتر و بیشتر بشه و بی انتهاست این چرخه ، تمرکز به زیبایی ها هم به طور طبیعی باعث میشه هر روز به زیبایی ها بیشتر هدایت شیم و مسیرمون هر روز زیبا و زیبا تر بشه

    ما در جهان دو قطبی زندگی میکنیم و همواره زیبایی ها و زشتی ها در کنار هم قرار گرفتن

    قانون جهان اینه که به هر چیزی توجه کنی از اصل و اساس همون وارد زندگیت میشه

    حالا چرا ما باید توجه و تمرکزمون روی منفی ها باشه وقتی در دنیایی هستیم که مثبت ها هستن و هیچ شر مطلقی وجود نداره

    زندگی ما بر اساس افکار ، بر اساس صحبت هامون ، رفتار هامون و بر اساس باور ها ساخته میشه

    دنیای بیرون من انعکاسی از دنیای درون من هست

    پیامبر هم به جای لعنت کردن و نفرین و فحش با خوشرویی سلام میکرد و وقتی شرایط سخت شد براش مهاجرت کرد

    کنفسیوس میگه به جای لعنت فرستادن به تاریکی یک شمع روشن کن

    اگر بخوایم مثل بقیه فکر کنیم و مثل بقیه عمل کنیم خب طبیعتا نتیجه ی بقیه رو میگیریم

    نتیجه ی هر آدمی نتیجه ی افکار اون آدم هست هر کسی مسئول زندگی خودشه

    من خودم رو درست میکنم تا جهان هدایتم کنه به جایی که درسته

    دنیای بیرون من دنیای درون من هست

    و زیبایی دنیا اینه که خیلی زود به افکار مثبت و فرکانس های مثبت ما پاسخ میده و به راحتی بالا میریم پله های موفقیت رو

    در جهان هر چیز چیزی جذب کرد

    گرم گرمی را کشید و سرد سرد

    خدایا شکر ات که امروز هدایتم کردی به این فایل فوق العاده

    خدایا شکر ات که هر لحظه من رو هدایت میکنی به ثروت ، نعمت ، سلامتی و زیبایی

    خدایا شکر ات خدایا شکر ات خدایا شکر ات

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 11 رای:
  5. -
    مینا منصوری گفته:
    مدت عضویت: 1088 روز

    سلام استاد جان

    28گام در سی و اندی روز

    دست مریزاد به مریم بانو.خدا قوت بهت بانو

    چقدر این لایو دوست داشتنی هستن دو تا جلوه زیبا بندگان خدا ،دو استاد در یک قاب

    چقدر به خودم افتخار کردم که این دو استاد های من بودند

    مثل وقتی دو فرزندت رو در سکوی جشن فارغ التحصیلی برای دریافت جایزه ببینی

    خدایا شکرت

    استاد چشمام رو بستم و این لابو رو در سمیناری دیدم شما دو استاد در بالای جمعیت گفت و گو می کنین و من و مرجان لا به لای جمعیت نشستیم و دستامون توی دست همدیگه و لبامون خندون و بهم دیگه میگیم خدایا شکرت ما از این همه استاد بهترین ها رو جذب کردیم و خدا برامون بهترین ها رو فرستاد و هدایت شدیم به بهترین سخنرانان صدای خدا

    مرجان بهم میگه ببین مینا چقدر استادا باهم قشنگ تبادل میکنن و مثل وقتایی که من و تو بهم می رسیم هستن

    یهو مریم جان که کنار شما نشسته و هواسش مثل همیشه به همه چیز هست ما رو میبینه و اشاره میکنه بیاین بالا

    من میگم ما,؟

    باز اشاره میکنه اره شما

    رو به مرجان میکنم.:با ماس؟

    مرجان میخنده آره انگار ما لایق بهترین هاییم

    ما می آییم پشت صحنه مریم بانو نزدیک ما میاد و ما همدیگه رو بغل میکنیم .من که فقط گریه مکنم و مریم میگه شما دونفر بین جمعیت فقط خودتون بودید فقط به حس و احوالات خودتون توجه میکردین،ازتون خوشم اومد

    مرجان میگه ما درخواست داده بودیم شما رو از نزدیک ببینیم

    _پس درسته من به الهامم توجه کردم ،بهتره اینجا بمانین بعد جلسه با اساتید یه نشست داشته باشیم

    ما نزدیکتر به شما سخنرانی رو گوش میکنیم و بعد یه جمع پنج نفره باهم از نتایج هامون میگیم و کلی حالمون خوب میشه.

    نمی دونم چیشد یهو اینا رو خواستم بنویسم‌.حقه هرچی

    چقدر از دنیای دوقطبی و تک قطبی خوب گفتین

    ممنون بازم

    خدا را شکر

    مریم جان روزی ت خاطره شدن ارزوهات بشه

    ما هم همین طور

    روزی مون خاطره شدن آرزوها(:

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 6 رای:
  6. -
    سمیه منیری گفته:
    مدت عضویت: 1885 روز

    سلام استاد عزیزم سپاسگزارم از فایل با ارزشمند تون.

    من این فایل رو سال گذشته دیده بودم و برام بسیار با ارزش بود. بسیار کمکم کرد در کنترل ذهنم در وقت تغییراتی که در شرایط کشوری خودم (افغانستان) اینکه راهی رو برم که مسیر خداوند و ایمان هست، و خودم رو از اکثریت جامعه دور کنم.

    اون روز هایی که مردم به فکر فرار کردن و گوش دادن به صحبت های مناسب درمورد حکومت فعلی بودن من وقتم رو میزاشتم روی خودم و انگلیسی مو تمرین میکردم، میرفتم جاهای قشنگ شهرم و زیبایی ها شو تحسین میکردم، وقتی که اکثریت دختر ها دست رو دست گذاشته بودن که مدرسه و دانشگاه تعطیل هست من برای خودم کلاس آنلاین گرفته بودم و تمرین میکردم دیزاین کردن رو ، روی مهارت صحبت کردنم در انگلیسی کار میکردم خلاصه وقتم رو میزاشتم روی کار های ارزشمند وقتی که همه گی داشتن تحلیل میکردن که قراره چطور بدبخت بشیم با دولت جدید من داشتم صحبت های شما رو تحلیل میکردم که چطور به مسیر های ساده و راحت و آسان هدایت بشم چطور پول سازی راحت داشته باشم چطور از همین شرایطی که دارم با همین توانایی هایی که دارم به درآمد برسم.

    سپاسگزارم استادم و همچنین از خودم که به صحبت های چنین استاد گوش میده و تو زندگیش عمل میکنه.

    و لذت میبره از زندگیش.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 7 رای:
  7. -
    فهیمه زارع گفته:
    مدت عضویت: 2985 روز

    بنام خالق زیبایی ها ،بنام او که هر چه دارم ازاوست

    سلام ودرود فراوان به اساتید ارجمندم ودوستان الهی ام

    خداراسپاسگزارم به خاطر یه روز دیگه ویه فرصت دیگه

    خداراسپاسگزارم که به من فرصت نوشتن داد

    خداراسپاسگزارم که در گامی دیگر در این مسیر توحیدی همراه وهمقدم‌ شما عزیزان هستم

    قانون هدایت به سمت خواسته ها

    خداروشکر میکنم با اینکه در مسافرتم بارها وبارها آگاهیهای این فایل را گوش دادم وبا آگاهیهای این فایل ،آگاهیهای فایل قبل را بهتر درک کردم که چون قانون ساده هست عمل به آن را جدی نمی گیریم

    آگاهیهای لایو استاد بااستاد عرشیانفر بی نظیر بود با اینکه قبلا این فایل را بارها وبارها گوش داده بودم ولی بازم هم برام جدید ونو بود واین از ویژگی های بارز فایلها ودوره های استاد عباس منش هست

    استاد آنقدر طنین صداتون محکم هست آنقدر قدرت وایمان پشت کلمه به کلمه حرفاتون هست که هر موقعه فایلها را گوش می دهم یه آرامشی وجودم را می‌گیرد که کلامتون حق هست وخداوند عاشقم بود که من را به این مسیر هدایت کرد وبا استاد عزیزی چون شما آشنا کرد

    خداروشکر میکنم که هیچ وقت همراه این موج منفی جامعه نبودم ولی خب تا قبل از آشنایی با قانون تلاشی برای کنترل ورودیهای ذهنم را هم نمی کردم یعنی اصلا آگاه نبودم که ورودیهای من وکانون توجه من اتفاقات وشرایط زندگی مرا رقم می زند وبه هرچه توجه کنم اتفاقات وشرایطی بر پایه ومبنای همان را به زندگی ام دعوت میکنم‌

    وقتی با این مسیر آشنا شدم وشنیدم کانون توجه من وافکارم شرایط واتفاقات زندگی مرا رقم می زند فقط شنیدم ولی عمق مطلب را درک نکردم ولی به لطف خدای مهربان وآموزهای شما استاد عزیزم هر چی در این مسیر جلو رفتم قانون را بیشتر درک کردم وعمق مطلب پی بردم پس آگاهانه تلاش کردم تا ورودیهای ذهنم وکانون توجه ام را کنترل کنم آگاهانه سعی کردم وارد بحث وگفتگو با دیگران نشوم حتی سعی کردم در بحث با همسرم حتی اگر حق با من هست سکوت کنم وذهنم را به سمت دیگه ای جهت دهی کنم آگاهانه سعی کردم در شرایط ناجالب به زیبایی های اطرافم ،به ویژگی‌های خوب اطرافیانم توجه کنم ،هر جا کم آوردم سعی کردم با مرور موفقیت‌های قبلم هر چند کوچیک به خودم یاد آوری کنم که قانون جواب می دهد

    واین روزها که ارتباطم با اطرافیانم خیلی خیلی محدود شده قشنگ متوجه میشم وقتی در فضایی قرار میگیرم که بحث وگفتگوهایی پیش میاد که سازگار با روحم نیست سریع خسته میشم والان من بیشتر قدر تنهایی هایی که در خانه دارم می دانم پس از این به بعد بیشتر سعی میکنم که تمرکزم را بزارم رو خودم وکار کردن خودم چونکه من ارزشمندم ولایق بهترینها هستم پس برای تجربه بهترینها باید به ارتباط با اصل ومنبع خود تمرکز کنم وبرای وجود خودم ارزش قائل باشم وبرای اینکه تجربه های زیبایی داشته باشم حواسم به کانون توجه ام وشنیده ها ودیده ها م وگفتارم باشم

    چون ما در جهانی زندگی می‌کنیم که دوقطبی هست یعنی هم زیبایی هست وهم نازیبایی ،هم ثروت هست وهم فرق ،هم سلامتی هست وهم بیماری ،واین من هستم که تصمیم می‌گیرم به سمت زیبایی بروم یا نازیبایی ،به سمت ثروت یا فقر وخداوند مرا در هر مسیر که خود بخواهم هدایت میکند

    جایگاه احساسات

    جایگاه دریافت احساسات در بدن انسان قلب می باشد

    زمانی که من‌ احساس بدی دارم قلبم به من می گوید که ذهنم داره به مواردی توجه می کند که من نمی خواهم از آن جنس اتفاقات را در زندگیم تجربه کنم اما اگر حالم خوبه احساس خوبی دارم به این معنی است که ذهنم به چیزی توجه می‌کندکه دوست دارم در زندگیم تجربه کنم‌ و زمانی که بتوانم ذهنم را کنترل کنم وتوجه و تمرکزم را بر روی خواسته‌هام بگذارم‌ فارغ از اینکه در جهان بیرون چه اتفاقاتی رخ میده لاجرم هدایت می‌شم به سمت زیبایی‌ها به سمت خواسته‌هام به سمت آزادی به سمت هر آنچه که دوست دارم در زندگیم تجربه کنم

    پیام قرآن واعراض ازناخواسته

    خداوند در قرآن بارهابه داستان پیامبران اشاره می‌کند مثل داستان ابراهیم و نمرود داستان موسی و فرعون …… قرآن آنها را مشابه سازی کرده برای درک بهتر وبیشترانسان ازقوانین جهان هستی ، هرگز هرگز در قرآن آیه‌ای پیدا نمی‌شود که خداوند به پیامبران گفته باشد به جنگ افرادی بروید که باشما مخالف هستند

    خداوند بارها به پیامبران وحی کرده ودر قرآن می‌فرمایند که اعراض کن از ناخواسته‌ها و اگر جایی و مکانی هستی که مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرید و حرف تو را گوش نمی‌کنند هرگز نمی توانید کسی راتغیر دهید شمافقط می توانید خودتون وافکارتون راتغیردهید شما قادرنخواهید بودتا افراد را درست کنی و اصلاح کنی پس مهاجرت کن برو جایی که آرامش است جایی که کسی کاری به کار تو ندارد

    به جای جنگیدن تسلیم باش تاهدایتهای خدواند رادریافت کنید

    جنگیدن درزندگی وجنگ باهرچیز وهرکس جنگ بیشتری واردزندگی افرادمیکند

    طبق قانون جهان هستی ما بر هر چیز که تمرکز کنیم از جنس و اساس همان وارد زندگیمون می‌شود

    خدایا شکرت

    عاشقتونم

    در پناه الله شاد وثروتمند وسعادتمند وسلامت باشید در دنیا وآخرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 9 رای:
  8. -
    سید امین موسوی گفته:
    مدت عضویت: 1356 روز

    به نام خداوند هدایتگرم!

    سلام به شما استاد عزیز، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم.

    امروز می خوام از یه معجزه حرف بزنم! فقط امیدوارم این پیام به دست همه اونایی که مثل چند روز پیش خودم بهش نیاز دارن برسه. چون میخوام از اتفاقی صحبت کنم که برای من پر از الهام، معجزه، ایمان و قوت قلب بود!

    معجزه ای که همین الان اتفاق افتاد، و من مونده بودم زیر کدوم فایل استاد بنویسمش و وقتی عنوان این فایل رو دیدم، گفت به به! شاهد هم از غیب رسید! هدایت خداوند اومد که من رو هدایت کنه زیر این فایل مطلبم رو بنویسم!

    قبل از اینکه داستان رو تعریف کنم، میخوام از اهمیت نوشتن خواسته ها براتون صحبت کنم:

    استاد عزیزم!

    بارها از شما شنیده بودم که فرموده بودید خواسته هاتون رو بنویسید. و برای من همیشه سوال بود که چرا خواسته هارو باید نوشت، وقتی هر روز و هر لحظه دارم یه این خواسته ها فکر می کنم وباهاش زندگی می کنم؟ مگه نوشتن قراره چه تغییر خاصی ایجاد کنه؟ خب نوشتن ینی همون چیزایی که تو ذهنمون هست رو بیاریم رو کاغذ دیگه مگه غیر از اینه؟

    و بعد از اینکه چند روز با خودم کلنجار رفتم که خواسته هامو بنویسم یا نه، ( که ذهنم هم خیلی جلومو می گرفت و بعضی وقتا واقعا تنبلی هم می کردم) همین الان شروع کردم به نوشتن خواسته ها.

    البته اینم بگم که قبلا چند بار اتفاق افتاده بود که خواسته هامو با جزئیات بنویسم ولی چون ازش نتیجه گرفته بودم دیگه ادامه نداده بودم.

    خلاصه نشستم تمام خواسته هایی که داشتم رو ریز به ریز نوشتم. خواسته هام درباره همسر دلخواهم، خونه ای که دوست دارم بخرم، ماشینی که دوست دارم داشته باشم، شغل دلخواهم، آزادی مالی، مکانی و …. همه رو با جزئیات کامل نوشتم.

    و دیدم چققدددرررر ذهنم آروم شده! چقدر رسیدن به رویاها و خواسته ها برام راحت تر شده! چقدر خواسته هامو واقعی تر جلو چشمام میبینم! در حالی که به قول شما برای خیلی هاشون واقعا ایده ای نداشتم ولی واقعا رسیدن بهشون برام راحت تر شده و خواسته هامو بیشتر باور می کنم.

    و اینجا بود که معجزه اصلی اتفاق افتاد!!!

    ( قبل اینکه معجزه رو بگم، اینو بگم که الان چند وقته یه شخصی رو برای ازدواج به من معرفی کردن که به نظرم خیلی از ملاک های من برای ازدواج رو داره)

    قضیه از این قراره که امروز وقتی نوشتن خواسته های الانم تموم شد، گفتم یه سر به یادداشت های قبلیم بزنم ببینم چیزایی که قبلا نوشته بودم چقدر اتفاق افتاده.

    و رسیدم به یه یادداشت که درباره ویژگی های همسر آینده م نوشته بودم! ویژگی های ظاهری، خانوادگی، حتی تعداد اعضای خانواده، ویژگی های مادر، پدر و حتی خواهر و برادر هاش و…

    باور کنید استاد وقتی داشتم اون ویژگی هارو می خوندم از تعجب داشتم شاخ در آوردم! 70درصد اون ویژگی ها با شخصی که به من معرفی کرده بودن دقیقا یکی بود! ویژگی های پدر و مادر، وضعیت مالی و….

    وقتی میگم یکی بود، ینی انگار من نشسته باشم جلوی اعضای خانواده ایشون و تک تک ویژگی های اونارو از زبان خودشون نوشته باشم! انقدددررر دقیییییق!!!

    و من مونده بودم که خدایا! ینی انقدددرررر قانون دقیق عمل میکنه آخه؟ من الان 1 ماه نشده که نشستم این ویژگی هار ونوشتم! و وقتی داشتم می نوشتم با خودم می گفتم: امین اینایی که تو نوشتی انقدر با جزئیات و ماوراییه که همچین کسی رو خدا باید برات خلق کنه! چون اصلا بعیده همچین کسی سر راهت قرار بگیره که دقیق مطابق میل تو باشه!

    ولی الان دارم میبینم که شده! خدایا ممنونتم! استاد عاشقتم!!!! واقها باورم نمیشه همه چیز انقد دقیق اتفاق افتاده باشه!

    یه نکته پایانی هم میخوام اضافه کنم درباره نوشتن خواسته ها:

    وقتی ما خواسته هامونو مینویسیم، به نظر من داریم برای خودمون و خداوند دقیقا مشخص می کنیم چی میخوایم! و این مشخص کردنه باعث میشه وقتی خواسته هامون میاد جلوی چشممون خیلی راحت تر اونارو تشخیص میدیم و میشناسیم.

    مثل وقتی که دنبال یه ماشین یا لباس خاص می گردیم، و میدونیم دقیقا رنگش و مدلش چیه، وقتی دیدیمش میفهمیم اون چیز رو میخواستیم. نه اینکه بگیم خدایا من ماشین میخوام! من لباس می خوام!

    برای خودت و خدای خودت دقیقا مشخص کن چه ماشینی میخوای؟ چه رنگی باشه؟ چه مدلی باشه؟ که وقتی دیدیش بفهمی این ماشین مال توئه.

    و اینم بگم خیلی وقتا قرار نیست خواسته ما از آسمون بیفته پایین. خواسته ما جلوی چشمامونه ولی چون دقیقا برای خودمون مشخص نکردیم چیو می خوایم، اونو نمی بینیم. وقتی مشخص کردیم خواسته مون چیه، خیلی راحت به سمتش هدایت میشیم و سر راهمون قرار می گیره.

    امیدوارم این مطلب مفید واقع بشه.

    مخلصیم

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 5 رای:
  9. -
    افلاطون نوروزی گفته:
    مدت عضویت: 1294 روز

    به نام خداوند بخشنده و مهربان

    گام 28 خانه تکانی ذهن

    سلام میکنم خدمت استاد عباسمنش، خانم شایسته و همه دوستان عزیزم

    بینهایت سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده

    از صمیم قلبم سپاسگذار استاد عباسمنش هستم که این آگاهی رو در اختیارم قرار داده: استاد قلبا ازت تشکر میکنم

    همه مایی که اینجاییم: قبل ورود به سایت یکسری ویژگی های مشابه داشتیم؛ هممون آدمای ناسپاس و خشم گین بودیم؛ اصلا راجب خودم بگم

    من آدم به شدت ناسپاسی بودیم؛ خشم گین بودم، کینه و نفرت تموم وجودم رو فرا گرفته بود، آرزو ها و اهداف زیاد داشتم که به هیچ کدومشون نرسیده بودم و از خدا شاکی بودم

    اما وقتی وارد این سایت شدم؛ شاکر بودن از خدا و لطیف شدن روحیه ام از اولین دستاورد هام بود، تغییرنگاهم به اتفاقات و شرایط بزرگترین دستاوردم بود؛ منی که اتفاقی برام میوفتاد زمین و زمان رو گاز میگرفتم و بیشتر از همه خودم رو آسیب میزدم؛ تبدیل شد به فردی که اگر مسئله یا چالشی براش به وجود میاد؛ اول میگه خودم با افکارم و فرکانس هام خلقش کردم، بعد میگم میتونم باهاش رشد کنم بعد چند تا کاره دیگه انجام میدم و ورق بر میگرده( توجه کردن به چیزهایی که میخام و حالمو خوب میکنه)

    چند روز قبل یکی از استاد کارهام بدقولی کرد: البته من با توجه به شناختی که ازش داشتم میدونستم آدم بدقولی هست.

    اول گفتم من خودم این شرایط رو درک‌ کردم

    بعد گفتم کاره اشتباهی نکردم که به این شخص گفتم بیاد کارام رو انجام بده چون آگاهانه انجامش دادم و این شخص ورودی مالی خوبی بهم میده، کارشم خیلی خوبه، مودب ام هست فقط بدقوله، بعد گفتم خدایا تو پروژه بعدی آدمی میخام؛ مودب باشه، خوش قول باشه، کارش درست باشه، قیمتشم خوب باشه.

    بعد اومدم راجب ویژگی های مثبت این شخص نوشتم؛ که سوده خوبی بهم میرسونه با قیمتی که بهم میده، چند بار باهاش کار کردم، بعد اومدم ویژگی های مثبت سایر بچه هایی که باهاشون کار میکردم رو نوشتم گفتم پروژه هام الان 2 ماهه به بهترین شکل ممکن داره جلو میره؛ با 100 نفر کار کردی؛ همه شون خوش قول بودن و هستن؛ اتفاقا اون روز وقتی رفتم سر پروژه هام با بچه های دیگه خیلی مهربون تر بودم و گفتم خدایا تو این بچه هارو به سمت من هدایت کردی که کارام داره به این سرعت و خیلی خوب پیش میره پس اگه با اونا مهربون ترباشم عملا از تو قدر دانی کردم

    بعدش هدایت شدم به سری فایل های این سایت که قلب منو آروم کرد: گفتم خدایا این چالشو برام به وجود آوردی که یه سر به این فایل ها بزنم؟

    بعد این کارها چه اتفاقی افتاد؟ اول خودم آروم شدم، بعد خشم و نفرت ازم دور شد( اولش خیلی عصبانی بودم)

    همزمان صاحب ویلا بهم پیام داد که کارها رو رواله؟ کار داره جلو میره؟ گفتم نه، این بنده خدا براش مشکل به وجود اومد چند روز کار متوقف شده بود؛ انشالله در ادامه روند پروژه جبران خواهم کرد

    صاحب ویلا بود خارج از کشور؛ میتونستم بهش بگم آره همه چی خوبه؛ بچه ها مشغولن

    ولی طرف خیلی خوشحال شد از اون پیامم و ازم تشکر کرد و چقدر خوشحاله که با یک آدم فوق صادق و درست کار داره کار میکنه؛ البته در طول روند کار ابراز کرد که چقدر خوشحاله داره با من کار میکنه، حتی یک شب شام منو دعوت کرد به یکی از بزرگترین گردهمایی سازندگان مازندران

    و ازم تشکر کرده بود که کارا خیلی خوب داره پیش میره؛ حقیقتا منم کارامو چون خیلی دوست دارم، خیلی مسئولیت پذیرم و کارامو با وسواس بالا انجام میدم؛ مسئولیت پذیری پازل گمشده کار ماست و اصلا معنا نداره تو آدم متعهد و مسئولیت پذیری باشی و شبو روز بالاسره کارت باشی

    و بعدش همون روز اون بنده خدا تماس گرفت؛ من بابت بد قولی و بد عهدیم ازت عذر میخام و چند روز اومد ودیروز بخشی از کارش تموم شد.

    حالا این روحیه رو اگه من بتونم تو تمام شرایط و اتفاقات زندگیم حفظ کنم: به موفقیت های چشم گیری میرسم

    البته این مثال چون برای همین چند روز قبل بود دوست داشتم به اشتراک بذارم

    وگرنه من توشرایط خیلی پیچیده تر ؛ تونستم این روحیه خودم رو حفظ کنم و نتایج شگفت انگیزی خلق کنم

    الان صدای پرنده هارو دارم میشنوم با یک منظره شگفت انگیز؛ انقدر توجه میکنم به زیبایی های محل زندگیم، انقدر با خودم و دیگران راجبش حرف میزنم که مطمعنم روزی من هدایت میشم به زندگی کردن در شرایطی چون پارادیس استاد

    چون همیشه و همیشه به خوبی های محل زندگیم توجه کردم و تو دلم ذوق دارم که اینجام و انصافا اینجا فوق العادست؛ منظره دشت 20 هکتاری و گرون ترین ویلاهای منطقه وچند قدمیم هم یک جنگل خفن با یک کلبه چوبی فوق العاده زیبا

    رو تختم دراز میکشم؛ پرده رو میدم کنار هم طلوع آفتاب رو میبینم هم غروب آفتاب روزمانی که اسمون قرمز میشه، بوی چوب میرسه به مشمامم؛ خیلی اینجا فضاش خوبه خیلی زیاد

    انقدر الان پرنده ها میخونن؛ انگار دارن منو صدا میزنن؛ شایدم خدا بهشون گفته برا من بخونن چون من بنده خیلی خوبی ام ؛ خدا سفارشی اینارو برام فرستاد که من بخونم و قلبم سرشار از شوروشعف بشه

    خدایا هزار بار شکرت

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 65 رای:
    • -
      نگین گفته:
      مدت عضویت: 1256 روز

      سلام آقا افلاطون عزیز

      راستش اصلا نمیخواستم چیزی بنویسم فقط اومده بودم بازم کامنت های ناب شما رو بخونم

      ولی

      پاراگراف آخر کامنت تون من و دیوانه کرد

      خدااای من

      این دقیقا جزء رویاهای منه که مدتهاست دارم بهش فکر میکنم

      و شما دارید الان در فضای رویایی من زندگی میکنید

      و

      استاد عزیزم میگن:

      اگر اجازه ی تجسم کردن خواسته ای رو خدا بهت داده ، اجازه ی خلق کردنشم، داده ، نمونه ش اینهمه آدمی ه که دارن رویاهای تو رو زندگی میکنن

      و شما یکی از هزاران فردی هستید که دارید رویای من و زندگی می‌کنید

      ((یه نکته مهم که تو کامنت تون درک کردم اینه که هستن ثروتمندان ی که دنبال افراد صادق و درستکاری مثل ما میگردن که حتی با خیال راحت از خارج از کشور کارشون و به ما بسپرن و اینهمه ثروت از این طریق وارد زندگی ما بشه))

      و

      هم شما و هم من باید شاکر این هدایت باشیم

      شما بخاطر اینکه فهمیدید یکی هست ( البته خیلی ها هستن ، ولی من الان بیان کردم ) که یکی از بزرگترین آرزوهاش زندگی تو چنین فضایی و تجربه ی این فضاست

      و من

      بخاطر اینکه خدا هدایتم کرد به خوندن کامنت شما که بهم بگه عزیزم ببین به افلاطونم دادم به تو هم میدم ، من که ندار نیستم: تا دلت بخواد دشت وسیع سرسبز و پرنده های زیبا و خوش صدا و کلبه های چوبی زیبا و رودخونه های صاف و زلال و هوای مطبوع و بوی دلنشین چوب و عطر سبزه زار و اینهمه زیبایی دارم

      من که خسیس نیستم

      مگه اینهمه زیبایی و جهان پهناور رو برای کی خلق کردم ؟ کی شایسته تر. و لایق تر از تو ‌که اشرف مخلوقات م هستی ؟ اصلا چرا من باید به ملائکم بگم به تو سجده کنن؟ اگه تو در حد و اندازه ی باقی مخلوقاتم بودی که سجده چرا؟؟؟؟؟

      من کهکشان ها و انواع حیوانات و جن و پری و…. خلق کردم با اونهمه عظمت و قابلیت ولی هیبیییچوقت نگفتم کسی بهشون سجده کنه ، تازه اونها رو مسخّر تو کردم ، چرا فکر میکنی اگه حرکت کنی بیای به سمت این زیبایی هایی که من خلق کردم برات ، دست خالی برت میگردونم؟ چرا دودلی؟ چرا سرگردونی؟

      بگرد

      انقدر بگرد درونت ، و انقدر واکاوی کن تا بفهمی علت اینهمه سوال و سردرگمی چیه ؟ تو حتی یه شرایط مسافرت هم برای خودت جور نمی کنی و چسبیدی به چیزایی که خوشایند دل دیگرانه و از دل خودت غافلی

      مگه استادت نگفت طوری زندگی کن که هر وقت فرشته ی مرگ اومد حسرت تجربه ی هیچ چیز رو دلت نمونده باشه ؟؟؟

      الان چقدر حسرت تو دلت هست که با همین شرایط الانت میتونی بهشون برسی؟

      پاشو

      نترس.

      من همون خدایی ام که اگه با دست خودت گور خودت رو کنده باشی رفته باشی تا اعماق زمین من دستت و میگیرم

      من رحمان رحیمم

      من و دست کم نگیر

      الهی شکرت

      اینا چی بود از انگشتان من جاری شد!!!!

      شَرف دست همین بس که نوشتن با اوست

      ن والقلم و مایسطرون

      میانگین امتیاز به دیدگاه بین 12 رای:
      • -
        افلاطون نوروزی گفته:
        مدت عضویت: 1294 روز

        به نام خداوند بخشنده و مهربان

        سلام نگین خانم؛ دوست عزیز و گلم

        از صمیم قلبم براتون سپاسگذارم که برام همچین کامنت فوق العاده ایی نوشتین

        و با تموم وجودم سپاسگذار خداوندم که منو به این مسیر الهی و پر از آگاهی هدایت کرده و من اینجا دوست های فوق العاده ایی چون شما رو دارم

        راستش آره؛ حق باشماست؛ باورای قشنگی نسبت به خداوند متعال دارین: رسوندن ما به اهدافمون برای خدا کاری نداره؛ من هم خونمو، هم ماشینمو، هم کارو درآمدم هم تناسب اندامم، هم خدمت سربازیمو: اصلا نمیدونم چطوری انجام شد؛ هنوز برام معجزه هست، بله حق با شماست، برای خدا کاری نداره

        من که دارم فکر میکنم؛ فقط نوشتم، کاره خاصی انجام ندادم؛ همه مدیریت و برنامه ریزی با خدا بوده و من الان این نعمت هارو تو زندگیم دارم؛ نعمت های زندگیم؛ همه اشون خواسته چند سال قبلم بودع؛ تک تک نعمت های الان تو زندگیم همین 2 ، 3 سال بزرگترین آرزوی زندگی من بودن؛ مستقل شدن، تناسب اندام، ماشین زیر پام و غیره.

        آره حق باشماست برای خدا هیچ کاری نداره

        بهترین هارواز خداوند وهابم براتون خاستارم نگین خانم: بازم مرسی برام کامنت نوشتین عالی بود

        میانگین امتیاز به دیدگاه بین 30 رای:
  10. -
    لیلا توسلی گفته:
    مدت عضویت: 789 روز

    28مین ردپاگام به گام خانه تکانی. به نام الله سلام به خالق خودم. سلام به استاوخانواده ی سایتی استاد.جیگرم حال اومدکه صدای دواستادعزیزم راتوی یک فایل شنیدم !من سعی میکنم صبح که بیدارمیشم باآهنگهای انگیزشی استادعزیزم جناب آقای عرشیانفر برقصم!دیروزصبح برای کاربانکی ازخونه داشتم میرفتم بیرون هندزفری توگوشم توپارکینک میرقصیدم منتظرعزیزدلم بودم ازپله هاآمدپایین منوبغل کردگفت:خانم توخیابون نرقصی!هردوخندیدیم زدیم بیرون سر4راه مسیرمون جداشد.من رفتم بانک واردبانک شدم اون خانم نزدیک درب ورودی نشسته وبه همه ی ارباب رجوعهامیگفت:همراه بانک دارین؟گفتم فکرکردم اس ام اس رومیگه !گفت:اول کارتو انجام بده بعدبیا،حالا منم کارم تموم شدزنگ زدم به پسرم مشورت کردم همراه بانک لازم میشه فعال کنم روز200میلیون باگوشی میتونی پول جابجاکنی،گفت آره فعال کن. ای خانم برام گوشیموتنظیم کردواینترنت نداشتم بنده خدابه اینترنت خودش وصل کردوکسانی دیگه توی نوبت باجه هابودن ثبت سیستم کنندبه من گفتند؛جای آقای رئس کارت زودترانجام میشه منم رفتم جای آقای رئیس محترمانه کارم انجام وخداحافظ. آمدم برم نانوایی ازاین آقایونی که سیستم صوتی آهنگ میزارن وداریه میزنن تومسیربود یک قری دادم ویک لبخند هچنان بشکن میزدم ودورشدم.رفتم نانوایی آنقدربه منوعزیزدلم احترام میگذارن که خدامیدونه وهروقت یکی ازمانانوایی میره یادگرفتن میپرسن عزیزدلت چه طوره کلی میخندن حال وهوای نونوایی عوض میشه. آهنگ که میزارن میگم لطفاصداشوزیادکن وآهنگهای شادبزارین!نونهای برشته وسفارشی میزنه هرکس میپرسه چرانونهای حاج خانم فرق داره میگه خمیرشم فرق داره؛پولشم فرق داره!که دراصل هیچ فرقی نداره ولی من این مدل نون دوست دارم!کنارنونوایی روی پله نشسته بودم که صاحب مغازه حاج خانم رسیدن ،گفت؛چرااینجانشستی ؟بیاتوروصندلی بنشین توی این فرصت که نونهاسردبشن بازدوباره این جوان آهنگی رسیداین بارتوی مغازه حاج خانم من میرقصیدم خانمهاازبیرون دست میزدن وحاج خانم تومغازه دست میزدهمگی میخندیدیم!تااینکه به اون جوان گفتم: حالاداریه روبده من میزنم شمابرقص اونم دادبه من میزدم ومیرقصید استادتوخیابون گاه وگداری تصادف یادعوامیشه میگم الخیروفی ماوقع ان مع العسریسری روتوکارمیارم وبه خیرمیگیرم!خلاصه به اینجارسیدم انشاالله مدارهای بالاترهمدیگروملاقات کنیم!انشاالله.

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: