live | باورهایی برای امکان پذیری آرزوها

سرفصل آگاهی های این فایل شامل:

  • قدرت شگفت انگیز تضادها؛
  • “تضادها”، انگیزه های لازم برای حرکت در مسیر خواسته ها را در ما ایجاد می کنند؛
  • چگونه – حتی در شرایط نامساعد – ذهن خود را به سمت آنچه می خواهیم، جهت دهی کنیم؛
  • شرایط کنونی، حاصل باورهای ماست. به اندازه ی بهبود باورهای ما، شرایط کنونی هم بهتر می شود؛
  • هماهنگی با خداوند یعنی: به احساس خوب رسیدن در دل همین شرایط کنونی؛
  • توقع از دیگران، نمود بزرگی از شرک است؛
  • رابطه ما با خداوند به عنوان انرژی خالق؛

منابع مرتبط با آگاهی های این قسمت:

دوره 12 قدم


برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید

توجه

این فایل تا مدت محدودی به صورت رایگان قابل استفاده است. در صورت نیاز آن را دانلود کرده و روی سیستم خود ذخیره نمایید.

344 نظر
توجه

اگر می‌‌خواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، می‌توانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.

بازکردن همه‌ی پاسخ‌هانمایش:    به ترتیب تاریخ   |   به ترتیب امتیاز
    تعداد کل دیدگاه‌های «زینب اسماعیلی» در این صفحه: 1
  1. -
    زینب اسماعیلی گفته:
    مدت عضویت: 1777 روز

    به نام ربّ یگانه هدایتگر جهان هستی

    گام هفتم از پروژه “خانه تکانی ذهن، گام به گام”

    سلام سلام به همه دوستای عزیزم در این پروژه هدایتی

    خدااای من چقدرر ذوق کردم از دیدن این خونه هشت خوابه تون داخل تمپا استاد خیلی وقت بود فایلی ازش ندیده بودم وقتی محله رو دیدم اصلا فرکانس بالایی که داشت، اون آرامش، صدای پرنده ها، کیفیت از فول اچ دی هم بالاتر بود دیدن این خونه های بی‌نظیر و معماری های بی‌نظیرتر واقعا به وجدم آورد و کلیی تحسین کردم این آرزوهایی که داشتید و شده بخشی از تجربه های زندگی تون؛ اون موتورها و ماشین های خوشکل و ناز نازی که دیگه جای خود داشتند چقدر این جمله تون رو دوست داشتم استاد “اینا رو گذاشتم جلو چشمم تا به خودم یادآوری کنم هرچیزی که بخوای بوجود میاد” واقعا دیدن شون بهم احساس عااالی رو داد و فکر می‌کنم این احساس فوق‌العاده جدای از زیبایی خود این ماشین ها، موتورها، محله دوست‌داشتنی و پر از آسایش و زیبایی و فراوانی بخاطر صحبت های شما بود که هیچ‌کدوم از اینها از اول بخشی از زندگی شما نبود اماا شما از اونجایی که ‘باور’ داشتید که می‌شود و باید بشود و حرکت کردید، قدم های عملی برداشتید و در راستای به حقیقت رسیدن خواسته هاتون حرکت کردید همه اینها چه بسا فوق‌العاده تر از خواسته هایی که با تضادهای زندگی در وجودتون شکل گرفت رو ساختید و بخشی از تجربه زندگی تون کردید و من چقدررر شما و این شخصیت بی‌نظیر و قوی که ساختید رو تحسین می‌کنم استاد واقعا تحسین برانگیزید و تماام نتایجی که می‌گیرید حق طبیعی تونه و برای یکی مثل من عامل حرکت

    وقتی اسم ‘تضادها’ رو می‌شنوم یاد جمله تون میفتم که “تضادها موهبت هستند”، شما اولین فردی بودید که این جمله رو می‌گفتید چون تا قبلش چیزی که من دیده بودم از بقیه این بود که در مقابل مسائل شون همیشه غر می‌زدند ناله می‌کردند و از زمین و زمان گله می‌کردند که خدایا چرا؟! چرا باید این ‘بلا’ سر ما بیاد!!؟ من تضاد و مسائل رو به عنوان ‘بلا’ شناخته بودم بدیهی هم بود هروقت روبرو میشدم مقاومت داشتم نسبت بهش.. در یکسری حیطه ها مثل درسی جهان بهم یاد داده بود که حل مسئله راحت میشه اگر تو سریع دست بجنبونی و حلش کنی و واقعا هم راحت بودند! اما یکسری مسائل دیگه واقعا نه ایده‌ای داشتم و نه باور خوبی.. تا وقتی که از شما شنیدم “تضادها و مسائل موهبت هستند” و البته منطق قوی پشتش که آقا جان اگر من با تضادی در زندگیم روبرو میشم این تضاد داره با من از چند جهت صحبت می‌کنه که

    1. اول از همه اوضاع باورهات در اون حوزه‌ای که به تضاد خوردی از اساس و بیس ایراد داره، بشین روی باورهای قدرتمندکننده تر و الگوهای بهتری کار کن تا شرایطت تغییر کنه

    2. از طرفی بهت هینت میده که یک خواسته‌ای داری اما هنوز برات به وضوح نرسیده و این تضاد بازتابی هست برای انعکاس و شکل گرفتن خواسته به صورت آگاهانه که من متوجه بشم با من این تضاد و نتیجه رو در زندگیم نمی‌خوام پس تلاش کنم برای چیزی که می‌خوام

    3. و با حل یک مسئله و تضاد، نه تنها کلی توانایی در وجودت آزاد می‌کنه که قبلا ازش استفاده نکردی و نمی‌دونستی که آقا “من توانایی حل مسئله دارم” بلکه با حل مسئله کلیی اعتماد به نفست رو بیشتر می‌کنه، احساس توانمندی می‌کنی و آماده تر هستی برای حل مسائل بعدی و درواقع از این طریق اندازه‌ات رو بزرگتر میکنه نسبت به تضادهایی که بهش برخورد می‌کنی  و به اندازه‌ای که مسائل بیشتری حل می‌کنی جهان نعمت و برکت بیشتری به زندگیت وارد می‌کنه

    پس خیلی منطقی شد که چرا “تضادها و مسائل موهبت هستند”، نه؟ دوره حل مسائل زندگی واقعاا دیدگاه من رو نسبت به مسائل تغییر داد و اینکه چقدرر راحت میشه از پس مسائل بر اومد، غیر از اینکه باورهای من رو تغییر داد و با باورهای درست جایگزین کرد مهم‌ترین درسی که برای من داشت همین موضوع “عملگرایی” بود یعنی داری روی باورهات کار می‌کنی اماا عمل می‌کنیی؛ بهت گفته میشه ایده بهت داده میشه هربار یکم بهتر به اندازه مداری که درش هستی، ایده هات کم کم بهبود پیدا میکنه و تو قدم برمیداری تا قدم های بعدت برات واضح بشن اما عمل می‌کنیی؛ اهمیت بهبودهای کوچک اما مستمر رو یادآوری میکنه تا کمال‌گرایی رو کنار بزاری و فقط شروع کنی به عمل کردن، عمل کردن، عمل کردننن.. و خبر خوب اینه که می‌بینم چقدر بعد از این دوره فوق‌العاده خودم عملگرا تر شدم و مقاومت هام کم شده، تا یه آگاهی یا تمرین از دوره ها می‌شنوم فقط می‌خوام عمل کنم، وقتی احساس می‌کنم الان باید این کار انجام بشه فقط می‌خوام برم تو کارش و اجازه بدم به خودم تا توی عمل لمس کنم تا بگم من انجامش دادم، کار راحتیه من انجامش می‌دم؛

    اکثر مردم خواسته های بزرگی ندارند چون باااور ندارند بهش برسند چون ازبس منطق رو وارد زندگی کردن و دو دوتا چهارتا می‌کنند که عطای خواسته رو به لقاش می‌بخشند؛ انقدر فاصله می‌بینند بین خودشون و خواسته شون که میگن بابا من کجا و اون کجاا چون همش روی وضعیت فعلی شون متمرکز هستند میگن با این وضعیت با این موقعیت با این ورودی مالی و.. چطور؟ اصلا باور ندارند که منن قدرت تغییر دارم من مسئول 100درصد زندگیم هستم، آره شرایط فعلیم از خواسته هام ممکنه به ظاهر دور باشه اما من تغییرش میدم، من تغییر میدم خودم و شرایطم رو و باورهام رو خلقق می‌کنم؛ واقعا بزرگترین عاملی که انسان خودش رو از خواسته هاش دور می‌بینه همین موضوع قبول نکردن 100درصد مسئولیت زندگی هست! عدم درک قانون تکامل هست که فکر می‌کنه خب الان که من این ماشین و خونه و وضعیت رویایی رو می‌خوام همین الان باید بهش برسم!! اگر الان نرسم پس کلا نمی‌رسم، پس نمیشه به آرزوها و خواسته ها رسید:/ چقدر درک قانون تکامل مهمه، چقدر مهمه که من حواسم باشه که تغییر قدم به قدم بوجود میاد نه یه شبه و یه هفته و یه ماهه یک رونده ادامه دار هست نیاز داره به صبر و استقامت و باااور که من اگر می‌بینم کلی آدم دارن توی دنیا به خواسته هاشون می‌رسند پس منم می‌رسم منم می‌تونم، یکی یه نعمت عالی داره؟ ایول تحسین کنم که تونسته بهش برسه تا منم ببینم میشه و حرکت کنم، چشمام رو به روی این نعمت و برکت باز کنم، بگم ‘منم می‌خوام’، با ایمان و باور بگم ‘عه یه خواسته دیگه قراره بهش برسم‘B)

    چقدر این دیدگاه تون رو دوست داشتم استاد که نعمت ها رو می‌دیدید و می‌گفتید “عهه یه خواسته دیگه درم شکل گرفت، یه خواسته دیگه رو قراره بهش برسم” و اینها فانتزی نبودند اینها رویاپردازی نبودند اینها سوخت انرژی برای حرکت بودند اینها باور فراوانی بودند اون پشت های ذهن شما باورهای توحیدی قوی بودند که می‌گفتند میشه چون قانون خداوند این رو میگه. یعنی از هر طرف نگاه کنی، می‌بینی همه چیز ریشه در توحید داره! همه چیز همه چیز ریشه‌اش به توحید برمیگرده، “چقدر باور داری به قدرت خلق کنندگی که خداوند درت قرار داده؟” “چقدر بااور داری که خداوند قدرت رسوندن تو به خواسته هات رو داره؟” “چقدرر باور داری که توانایی تغییر و ساختن نتایجت رو داری؟” “چقدر جسارت داری وقتی بقیه آرزوها و خواسته هات رو مسخره می‌کنند و بهت میگن رویاپرداز، بازم ادامه بدی و ایمانت رو حفظ کنی و تابع قوانینی باشی که خیلی ها حتی ازش خبر ندارند و بهش عمل نمی‌کنند؟” “چقدر ایمان داری که جواب می‌دهد؟ چقدر یقین داری که کانون توجهت و باورهات هستن که زندگیت رو رقم می‌زنند؟” جواب این سؤال ها و عمل بهشون میزان توحید ما رو بهمون نشون میده که زینبب مگه چند سالته تو؟! تازه اول مسیر زندگیت هست، کلییی قراره خوش بگذرونیم، کلیی قراره حرکت کنیم و به خواسته های بزرگتر از این حرف ها برسیم و جشن بگیریم اما شرط داره، به شرط جسارت و ایمان.. ایمان به چیزی که هنوز توی زندگیت نداری ولی قلببت قانونی که شناختی از این جهان میگه به دستش میاری، روی خودت همینجور کار کن همین مسیرت رو ادامه بده، بنویس خواسته هات رو با این هدف که تیک بخورههه به شوق تیک زدن شون که ببینی دیدی نوشتم اینم شد؟

    خیلی جالبه بابام چندوقت پیش بهم می‌گفت ‘خیلی رویاپردازی، خیلی بیش از اندازه دیدت مثبتِ و توی دنیای خودتی، فکر می‌کنی از الان تمام خواسته هایی که توی زندگی داری رو بنویسی تا آخر عمرت چندتاش تیک می‌خوره؟ چند نفر مگه رسیدن؟’ استاد من وقتی این جمله ها رو شنیدم اولش ناراحت شدم، اما هی به خودم می‌گفتم استاد رسیده، استاد تونسته، کلی دیگه از بچه هایی که عمل کردن رسیدن، پس منم می‌تونم؛ بعدش خندیدم نخواستم چیزی رو هم توضیح بدم با خودم گفتم ایشون که از قانون چیزی نمی‌دونه درکی هم نداره چرا خودمو ناراحت کنم؟! اما چنان انگیزه‌ای با این حرف ها گرفتم که از اون روز یه دفتر گرفتم فقط برای نوشتن خواسته ها و آرزوهام برای اینکه نه به بابام بلکه به خودم نشون بدم من می‌خوام و باید بشود اصلا راه دیگه نداره می‌نویسم با تاریخ و هربار تیک می‌زنم و میارم جلو چشمام که دیدی شد؟ گفتم می‌چسبم به همین مسیرم به قول گام سوم خارپشتی عمل می‌کنم مثل استاد، مثل بچه هایی که نتایج فوق‌العاده گرفتند و میان با شوق از نتایج شون می‌نویسند و می‌بینم و کلی تحسین شون می‌کنم انقدر که نتایجم بزرگتر از این حرف ها بشه چون خداوند هدایت بنده هاش رو بر خودش واجب کرده و هرثانیه درحال هدایت و حمایت کردن همه جهانه هر گروهی که انتخاب کردی جزوش باشی

    خداروشکر بخاطر فرصتی که دارم تا این گام رو هم با تعهد بردارم^^

    میانگین امتیاز به دیدگاه بین 4 رای: