https://tasvirkhani.com/fa/wp-content/uploads/2019/04/abasmanesh1.jpg8001020گروه تحقیقاتی عباس منش/fa/wp-content/uploads/2015/12/logo-with-title-340x85.pngگروه تحقیقاتی عباس منش2019-04-06 14:20:232024-09-24 19:24:19live | “توحید” و فعال کردن قدرت خلق درونی
1536نظر
توجه
اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
هدایت افکارم به مسیرهای درست وبدور ازشرک و وابسته نبودن به عامل بیرونی که به معنای واقعی دیدم چه افرادی بودن برای حل مسائل به افراد بیرون از خودشون تکیه کردن وچه بلاهایی از شرک ورزیدن دیدن
خدایا ما را به راه راست هدایت کن
ویقینا وقتی امروز اینجا هستم بی دلیل نیست وحالا باید تمام تمرکزمو بزارم روی افکارم
ونتایج واحساسم تا درپایان این پروژه عالی
ازنتایجم بگویم
خدایا من میپذیرم که اگر بنده واقعی تو باشم مرا به مسیرهای هموار هدایت خواهی کرد
الهی من قربون اون جملات نابت برم استاد
که یک انرژی وفرکانس ناب وعالی دارد
که خط فکری ما رو عوض میکنه
همه چی خدا همه چی توکل
خدایا توکلم برتوهست هدایت کنم تسلیم تو هستم تسلیم
توحید بیشتر بشه نحوه افکارم تغییر خواهد کرد
توحیدعملی
مردم افرادی روکه آوردن بالا با یه بشکن باخاک یکسان میشن
خدا مقصر هیچیز نیست وماهستیم که خالق زندگیمون هستیم
سلام و درود خدمت خانم شایسته استاد عباس منش عزیز و همه دوستان
چند روز بود ایمان من به قدرت و خلق کنندگی زندگی خودم کم شده بود و به قدرت های خارج از خودم و خدای خودم ارزش قاعل شده بودم و فکر میکردم
که اگر با x و yو ……فلان رفتار رو انجام داده بودم یا فلانی باید برای من ی کاری انجام میداد تا شرایط بهتری الان داشته باشم فکر می کردم
با شنیدن فایل این جلسه و شرایط گذشته استاد اتفاقی ک برای مردم امریکا افتاده و مردم امریکا ک انتظاری از دولت خودشون ندارن و خودشون برای خودشون تلاش میکنن و ….
فکر من روشن تر شد و مسیر زندگی رو بیشتر درک کردم
و متوجه شدم خودم و خودم و خودم هستم ک مسول 100درصد زندگی خودم هستم و باید دست از افکار منفی بردارم و تلاش 100درصدی خودم رو انجام بدم
من همین امروز که بخش خونه تکونی درسایت و که خانم شایسته روی سایت گذاشتن ودیدم
تصمیم گرفتم تمرکزی به امیدالله تا اخر پروژه رو ادامه بدم وبه خودم تعهد دادم روزی دوساعت و روی این پروژه کارکنم
یعنی گوش بدم،
یادداشت برداری کنم
تفکرکنم، تعمق کنم
مثال بیارم و انشالله درعمل اون ها رو به کار ببندم
خب درباره این فایل چیزی که به ذهنم اومد بنویسم این بود که منهم این افکار رو داشتم قبلا که کس دیگه ای باید برای من کاری بکنه
مثلا پدر مادر یا جامعه و حکومت
البته خداروشکر کلا انسانی نبودم که توقع خودمو به زبون بیارم ولی درونم باهاش میجنگید و اونها ترمزهایی بود که نمیزاشت من پیشرفت کنم
واصلا خودم به این باور رسیدم که دلیل اینکه الان اینجا هستم و این آگاهی های ناب و دریافت میکنم برمیگرده به اونکه توقعاتم را به زبون نمی اوردم و اینکه استاد میگن از کلامتون درست استفاده کنید و من واقعا ناخوداگاه انجام میدادم
ولی خوب اینکه به زبون نمی اوردم دلیل نمیشد که توقع ازکسی نداشته باشم وانقدر از جامعه و خوانوادم شنیده بودم که فلانی باید این کارو برام بکنه و توقع داشتن از بقیه که برای منم شده بود باور و داشت کار خودشو میکرد
وبه لطف خدا الان اون توقع داشتن ازبقیه بعد از آشنایی با استاد خیلی کم شده
نمیگم نیست ولی خیلی خیلی کمتر شده وخوشحالم که امروز هدایت شدم به این پروژه تا دوباره این مورد بهم یاداوری بشه
و بنظر من هرچقدر بیشتر انتظارمون و از بقیه کم کنیم خودب خود توحیدمون بیشتر میشه و ایمانمون به خداوند وتوانایی هایی که خداوند بهمون داده بیشتر میشه و به همون نسبت شرک در وجودمون هر روز کمتر و کمتر میشه
ویک موضوعی هم که من واقعا بهم کمک میکنه اینه که خداوند یک سیستم است وانژی است و داره به فرکانس های من پاسخ میده و هروقت احساس میکنم دارم فرکانس نامناسبی به جهان میفرستم با توجه به این اگاهی سریع سعی میکنم اگاهانه فرکانس هامو درست کنم
مثلا با توجه به زیبایی هایی که همون لحظه جلوی چشمم هست یا تمرین های دیگه ای که انجام میدم
خدارو شکر که در این مسیر هستم وهدایت شدم به پروژه ی خونه تکونی ذهن
وسپاسگذارم از خانم شایسته عزیز که زحمت این پروژه رو میکشن
سلام ورحمت ودرود خداوند برتمام کسانیکه به خداوند یکتا وبی همتا ایمان وباور دارند
من اولین بارکه بافایل های استاد اشنا شدم زمانی بود که برای تغییرزندگیم داشتم تلاش می کردم وبه دنبال یه راه حلی برای تغییرزندگیم بودم وبرای همین ازمنطقه ای که زندگی میکردم به یه منطقه دیگه رفتم ویه جورباور توحیدی راداشتم دنبال میکردم وباخوندن یک سری کتاب انگیزشی تغییراتی درمن بوجود امده بود اما اغاز راه بودم واصلا با موضوعات وروش استاد هیچ اگاهی نداشتم توذهنم براین باور بودم که باهدف وبرنامه ریزی به سوی خواسته هام قدم بردارم ودراین مسیر بودم که بطوراتفاقی البته قبل ازباوری که بفهمم هیچ چیزدردنیا بطوراتفاقی نیست روداشته باشم اشنا شدم اما زیاد توجه نکردم تااینکه یک فایل دیگه روکه درمورد قران بود روبازبطوراتفاقی دیدم ونگاه کردم اراین جا به بعد من مثل ماهی که به قلاب کیرکرده دیگه همینجوربه دنبال قلاب کشیده میشدم .
تغییرات خیلی عالی برای من بوجود اومد اما همون طورکه استاد میگن این اگاهی ها فقط برای کسی هست که درمداردریافت انها باشد اما من اینقدرمتاثرشده بودم ومشتاق بودم تا همه به اگاهی دست پیدا کنند که همه جا تبلیغ میکردم تاجایی که همه به من میگفتن بازم عباس منش سروکلش پیدا شد واین قضیه برام دردسرشد وباعث افت فرکانسی شدمن کم کم ازمسیرخارج شدم ومشکلات زیادی پیدا کردم بعلت اینکه من فکرمیکردم وظیفه من هدایت دیگران است به هرحال من مسیرم رواشتباهی رفتم چند سال من توجاده خاکی بودم تا اینکه به جایی رسیدم که برای پولی که برای یه کاری لازم داشتم خونه ام روسه سال رهن داده بودم ماشین خریدم وکارمیکردم وفکرمیکردم باسخت کارکردن واون کاری که به نظرم همه ازش پول خوبی می ساختن رودنبال کردم اما متاسفانه کارم بدجوری گره خورده بود وبه خاطراون کارحتی دچارفلجی موقت شده بودم که نمی تونستم راه برم سه سال رهن تموم شد وباید پولو پس میدادم اما پولی که نداشتم رو که هیچ بدهکارهم بودم هرچی خواستم ازکسی پولی قرض بگیرم نشد مجبورشدم باشرایط بدترخونه روبه یکی دیگه که باطرف قبلی حسابی داشتند تحویل بدم شرایط روزبه روز برام بدترشد مجبورشدم سرساختمون نگهبان بشم توی گرما وحتی پشه دیگه ازنظرروحی داغون بودم که احضاریه دادگاه برام اومد متوجه شدم مستاجر خونه کارخلافی انجام داده وتوی خونه جنس قاچاق گذاشته ووقتی مامورها وقتی توخونه میریزن کسی خونه نبوده وپلاک اب وبرق خونه رویادداشت می کنند وجنس هاروبلا صاحب می زنند وبعد یه احظاریه برام اومد وقتی تونگرانی واوج ناراحتی بودم که این بارسنگین به تمام مشکلاتم اضافه شد خلاصه مامحکوم به زندان وجریمه شدیم که خوشبختانه مستاجرحاضرشد جریمه روپرداخت کنه ومن اززندان ازاد شدم پدرم یه خونه بغل خونه من روکه داشت فروخت ومن اینجا ازش توقع داشتم بهم کمک کنه تا بدهکاریم روبدم اما اون به خواهر وبرادرم کمک کرد اما به من حاضر نشد کمک کنه وگفت خونه ات روبفروش وبدهکاریت رو بده اینجا که من تا حالا روی کمک دیگران حساب بازمیکردم وقتی دیدم تواین شرایط سخت نزدیک ترین کس درزندگیم دربدترین شرایط من رو تنها گذاشت دیکه امیدم ازهمه قطع شد وچاره ای جز امید به خدای یکتا نداشتم یعنیییییییییییییییییییییییی فقط خدا وبس
ازاین جاکه دیگه طناب پوسیده وابستگی به غیرپاره شد که خیلی هم سخت بود تازه درهای رحمت خداوند باز میشد دستان خدا کم کم به طرفم اومد وجوری برام رقم خورد که بدهکاریهام تموم شد یه دوست بهم پیشنهاد کارداد باگوشی توخونه براش کارحسابرسی انجام می دادم وبراش ارسال میکردم گوشیم اندرود بود وهمیشه توفکربودم که بااولین حقوقم یه گوشی نوبخرم که درحین کارگوشیم هم خراب شد ونمی تونستم کارکنم کسی که باهاش کارمیکردم وقتی متوجه قضیه شد یه گوشی اپل 11 برام فرستاد تا باهاش کارهام روانجام بدم وبعد ازپایان دوره کاری گوشی روهم که نو بود حتی باکارتن متعلقاتش به خودم واگذارکرد
کم کم برای خونه ام مستاجرجدید پیدا شد وادم خوب ومرتب وباشخصیت حتی درزمینه کاری خیلی خوب که بهم پیشنهاد کارمی داد خلاصه چرخمون خوب می چرخید وروز به روزروبه ترقی رفتم خونه دوم رودرست کردم دوست داشتم ماشین بخرم ولی اون موقع پول ماشین رونداشتم اما به خودم گفتم من ازخدا که بی منت میده کمک میگیرم باوجودی که هیچ پولی نداشتم اما می رفتم قیمت ماشین رومی پرسیدم حتی باصاحبین ماشین ها سرقیمت ومدل ماشین حرف میزدم باوجودی که اصلا پولی برای خرید ماشین عملا داشته باشم اما دردرون قلبم یه حساب بانکی داشتم که بهش اعتمادعجیبی داشتم طوری شده بودم به قول استاد که انگارپول همین لحظه داره وارد حسابم میشه اصلا به نجوای شیطان که میگفت احمق نشو دیونه شدی خجالت نمی کشی پول نداری داره قیمت میگیری باصاحب ماشین ها چونه می زنی اما من اصلا به اون نجواها هیج توجه نمی کردم یه روصبح پسرکوچیکم که هیشه باگوشی من بازی میکرد به مادرش گفته بود بابا چیکارمیکنه که توحسابش دویست میلیون پول اومده اونم منوازخواب بیدارکرد وگفت جدیدن معامعله خوبی کردی منم گفتم برای چی او ن گفت واسه پولی که توحسابت هست من گفتم کدوم پول گفت دویست میلیون من گفتم اشتباه میکنی حتما بیست میلیونه حتما پولی که طلبکارم واریزشده اما وقتی چک کردم دیدم نه راست میگن دویست میلیون هست تعجب کردم گفتم حتما اشتباهی شده کسی اشتباهی واریز کرده گفتم زنگ بزنم به بانکم وبگم این مبلغ ازچه حسابی واریز شده که پول روبه صاحب اصلیش برگردونم اما همسرم گفت شاید همون دوستی که اولین باربهت کارداده بود اشتباهی واریز کرده چون شماره حسابت روکه داره وحساب کاریت رووراریز می کرد من گفتم راست میگی پس اول به اون زنگ میزنیم بعد به بانک منم زنگ زدم به دوستم که اصلا ایران هم نبود ازایران رفته بود وموضوع روگفتم اون هم باکمال خوشحالی گفت اره من واریز کردم منم خوشحال شدم وگفتم پس لطفا یه شماره بهم بده تا پول روبه حسابت واریزکنم واون هم با کمال خونسردی گفت که این پول مال خودت هست من گفتم یعنی چی واون گفت با هاش سرمایه گذاری کن ومن فهمیدم که دستان خدا داره کارمیکنه وجواب میده ومن هم بعدا ماشینمم روخریدم وهمینجوردستان خدا کارمی کنه وقتی باورت وایمانت فقط به خدا باشه ومسولیت زندگیت روقبول کنی وبراش برنامه قدم به قدم درمسیرخواسته هات داشته باشی خدا خودش ازطریق بی نهایت دستهایش بهت کمک میکنه که جدیدا یه هدفی روکه قبلا دراوایل اشنایی با استاد بودم رو که داشتم وفقط یک رویا بود رو طبق باورهای قدیم همش ازدیگران توقع داشتم وفکرمیکردم فقط تنها باکاروتلاش سخت وباورشرک الود جلب توجه دیگران می شود موفق شد ومسیردرست روبلد نبودم به هدفی که داشتم نمی رسیدم اما چند وقت اخیر برای همون هدف با دیدگاه جدید توحیدی وباقدم های کوچک اما مستمر شروع کردم به سمت اهداف بزرگم حرکت کردن وداستان را ازاول تا اخرنوشتم وسعی کردم باچیزهایی که هم اکنون دارم بنای این ساختمان هدفم راپایه گذاری کنم وازحالا تصورمیکنم که به مقصد رسیده ام ودارم بطورملموس تمام تجربه هایی که باید دراینده تجربه کنم روهم اکنون باتمام امکانات ومواردی که دراختیاردارم پیش میبرم وهم اکنون بنای یک شرکت برنامه نویسی بین المللی روگذاشتم وچون درزمینه کامپیوتروسخت افزار خیلی وقت هست که دوربودم ویادم رفته تصمیم گرفتم خودم روبااین سیستم درگیرکنم تا عملا درفضای کاری وشرایط مشابه باشم ویک دوره برنامه نویسی راشرکت کردم وبرای شغلم کافی نت راه اندازی کردم تا هم به شغلی که علاقه دارم بپردازم وهم تجربه مدیریت یک مجموعه روبه دست بیارم وهم کم کم باهدایت الله به پیش برم واتفاقا توچند روزپیش که توسایت سرچ میکردم وبا الله صحبت میکردم گفتم که خودت راهنمایی ام کن به سوی مسیر درست ووقتی هم وارد سایت عباس منش شدم درقسمت مرابه سوی نشانه هایم هدایت کن روزدم به این جا هدایت شدم واکنون دارم این سطوررومی نویسم ویاد اوری برایم شد که ازچه زمانی تغییرات برایم شروع شد درحالی که من اصلا یادم رفته بود وکم کم داشت باورهایم ازمسیرخارج میشد وخدا روشکرمیکنم که من رودوباره هدایت کرد تا به مسیراصلی برگردم تا نتایج دلخواهم روبه دست بیارم بسم الله الرحمان الرحیم الحمدلله رب العلمین الرحمان الرحیم مالک یوم الدین ایا ک نعبدو وایاک نستعین اهدانا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالظالین امیدوارم درمسیر خانه تکانی ذهنی همه موفق باشیم این ممکن نیست مگر باتوحید ودوری ازشرک
سلام وخدا قوت خدمت استاد وخانم شایسته عزیز و دوستانم
این فایل خیلی عالی بود وچقد به آگاهی های من اضافه کرد از طرفی این فایل هم زمان شده با گوش دادن من به فایل 10و11 روانشناسی ثروت یک که در مورد تضاد صحبت کردین و جلسه 3 قدم یک دوازده قدم که در مورد ساختن باور برای کسب وکار که باعث شد درک بهتری داشته باشم از این جلسه
در مورد بلاهای طبیعی که گفتین من قبلا خیلی گارد داشتم اگه یجایی تو ایران یه اتفاقی بیوفته این دولت هست که باید بره اونجا امداد رسانی کنه برا اونایی که بلا سرشون امده خونه بسازه
همیشه هم شاکی بودم که دولت ما بی لیاقت به فکر مردمش نیست
انصافا الان که فکر میکنم میبینم هر گاه اتفاقی افتاده مسئولین نهایت امداد رسانی انجام دادن
تو زلزله بم که برا همه از نو خونه براشون ساخت
و چندجا که دیدم سیل امده بود سمت سیستان بلوچستان ارتش وسپاه ونیروانتظامی به مردم کمک میکردن
اما نگاه اکثر مردم اینه هر اتفاقی میوفته مسئولین براشون کاری نکردن وکمپین تشکیل میدن و شروع میکنن به تبلیغ که ببینین ما چقد بدبختیم
همیشه اینجوریه یه فردی که احتیاج به دیده شدن داره یا دنبال فالور گرفتن هست به این کارها دامن میزنه یه عده هم که احساس لیاقت ندارن دنباله رو اونا میشن
اما اون کسی که قانون میدونه اینم میدونه بلاهای طبیعی باعث میشه ساخت سازهای بعدی محکم تر بشه از این تضادها وباعث گسترش جهان میشه
یه جمله یجا خوندم نمیدونم از کی بود ولی بنظرم جالب بود ،ببین دل نبندو بگذر، مفهمومش از نظر من
این بود که یجای یه اتفاقی میوفته اگه میتونی کمک کن به قول قران جهاد کن اما اگه توانش نداری دیگه
در موردش صحبت نکن فرکانسش به جهان نفرست
که وارد زندگی توام بشه
در مورد ارث وکمک پدو مادر یا اینکه دولت به ما یه کمکی بکنه
من قبلا این نگاه داشتم که جدو اباد ما باید یه ارثی برامون بجا میگذاشتن تا ما وضعمون خوب میشدیم و موفق میشدیم یا پدرو مادرمون تلاش نکردن به ما کمک نکردن ماهم هیچی نشدیم ،اگه کسی هم از فقر به موفقیتی میرسید میگفتیم اون شانس داره یا قاچاق کرده
در مورد مسئولین و دولت هم نگاهم این بود که اونا باید شغل ایجاد کنن حسابو کتاب میکردم پول نفت اگه خودشون نمیخوردن به ما میدادن زندگی ما کویت میشد
قانون اینه من با کانون توجه وفکرم دنیای خودمو خلق میکنم ،اگر میخوام تو هر زمینه ای زندگیم تغییر کنه باید باورهاش بسازم تو اون مسیر حرکت کنم به الهاماتم عمل کنمو موفق بشم
اگر کسی باورهاش نادرست باشه ارث بهش برسه پدرومادر از همه نظر حمایتش کنن دولت همچی بهش بده همه اونا رو به باد میده همون فقیری هست میمونه
چیزی که به من خیلی کمک کرده تو این داستان این بوده که ورودیهام کنترل کنم حداقل تا جایی که میتونم
اقدامات عملی که میدونستم باید انجام بدم انجام دادم به خودم گفتم اون کارهای که میدونی باید بدی انجام بدی انجام بده اونا که نمیدونی تو مسیر بهت گفته میشه
مثلا یکی از مهترین اقداماتی که انجام دادم حذف اخبار بود ،حذف دوستان منفی کسایی که همش درباره بدبختی ها صحبت میکردن درباره بحثهای سیاسی صحبت میکردن خیلی جدی گذاشتمشون کنار
بعد یه مدت که اتفاقی بهشون بر میخورم و چند بار این اتفاق افتاد همین که شروع به حرف زدن میکردن
متوجه این شدم که اصلا دوست ندارم 30 ثانیه دیگه وقتم با اینا بزارم سریع میگم من کار دارم باید برم و میرم
حذف اکانت اینستاگرام با همه خوبیها وبدیهاش پاکش کردم چون متعهد بودم که تغییر کنم
وقتی این خونه تکونی انجام دادم عملا خیلی تنها شدم، اولش یکم اذیت شدم ولی سر تعهدی که به خودم داده بودم موندم و تو این تنهایا خدارو پیدا کردم بهتره بگم بهتر شناختم
سلام به استاد فوق العاده و همراه فوق العادشون مریم جان عزیزم
و سلام به خانواده عباس منشی
گام اول مسئولیت 100٪ زندگیمون رو باییییید خودمون به عهده بگیرم هیچکس تو زندگی ما ذره ای تاثیر نداره تمام اتفاقات و شرایط رو خودمون رقم میزنیم با افکارمون و فرکانسمون
همه چیز خداست ،همه چیز توکل ، همه چیز توحید
توحید یعنی عمل به دانسته هامون یعنی قدم برداریم و به نتیجه دلبسته نباشیم خدا خودش هدایت میکنه وقتی پا میزاری رو ترس هات و میری تو دلش
ایمان داشته باش و عمل کن خدا خودش راه رو نشون میده
همیییییییییشه نقطه مقابل تفکر دیگران نقطه درست هست .
اگر مثل بقیه عمل کنی توام مثل بقیه نتیجه میگیری
با ایمان قدم بردار ، عمل کن، استمرار داشته باش، و قدرت رو فقط به خدا بده و پرقدرت برو جلو ببین که نتایج چطور خودش رو بهت نشون میده و لذت ببر
الهی شکر خدایااااا شکرت که من رو در مسیر درست مسیر راستی پاکی ایمان و نعمت قرار دادی . خدایا شکرت که من رو در زمان درست ،مکان درست ، موقعیت درست و افراد درست و با کیفیت و فوق العاده قرار میدی. خدایاااا شکرت .
چقدر به این فایل نیاز داشتم،چقدر آگاهی های من بیشتر شد،چقدر یادم اومد چه کارهای اشتباهی انجام میدم. نمیدونم از اول درسایی که گرفتم از این فایل بنویسم برم به آخر یا از آخر برگردم اول.
اول از همه در آخر این فایل فهمیدم که تو داستانی که دارم مینویسم از اول تا آخر همش دنبال جلب رضایت خواننده بودم نه جلب رضایت خودم و خدای خودم و از همین جا به خاطر شرکی که میورزیدم به درگاه خداوند توبه میکنم. خدایا من متوجه اشتباهم شدم و با تمام وجود قول میدم که دیگه تکرارش نکنم ازت معذرت میخوام خداجون.
دوم اینکه بیشتر اطمینان پیدا کردم که در زمینه موسیقی چی میخوام،بهتر و بالاتر همانطور که در فایل مقدمه خانوم شایسته گفت که مدار بالاتر از مسیر هموارتر منم چنین درخواستی را از خداوند دارم.
بار دیگر بهم یاد آوری شد من مسئول خودم و زندگی خودم هستم. لحظه به لحظه زندگیمو خودم خلق میکنم. خدایا شکرت.
و اما در آخر سوالی که برام پیش اومد،در زندگی مشترک خب ما تقسیم کار میکنیم کارهای بیرون از خانه و پول در آوردن بر عهده همسرم و کارهای خانه بر عهده من هست. خب در اینجا هر کسی مسئولیت یک کاری را بر عهده دارد، الان وقتی همسر من به من پول نمیدهد یعنی مسئولیتش را درست انجام نمیدهد،من چه کاری باید انجام دهم؟ یکی از جوابها را خودم میدانم که باورهای مالی من مشکل دارد شاید تنها جواب هست.
استاد عزیز لطفا در لایوهای آیندتون در مورد کارها و مسئولیت های اشتراکی هم صحبت کنید.
البته از خداوند درخواست میکنم که پول خرید دوره عشق و مودت را نیز بهم بدهد.
سپاسگزار خداوندم که بهم یه فرصت جدیدی داد که هدایتم کرد به این فایل زیبا پر از اگاهی های خالص
داستان این فرصت و این هدایت از اینجا شروع میشه که من رو بحث اموزه های دوره دوازده قدم – قدم دوم و جلسه دوم هستم امروز قصد دانلود جلسه سوم داشتم وارد سایت شدم و بصورت معجزه اسا چشمم به صفحه فایل جدید و پروژه خانوم شایسته خورد از اونجایی که جریان هدایت های خداوند هرلحظه شامل حالمون میشه من هدایت شدم به این فایل برای تقویت بیشتر اگاهی های دوره دوازده قدم این فایل و این اگاهی ها هر لحظه داره باور های من و بصورت بنیادین تقویت میکنه و کلی انرژی بیشتر کلی امید بیشتر انگیزه بیشتر ارامش بیشتری هر لحظه وارد زندگیم میکنه
سپاسگزارم که هر لحظه تو زمان مناسب درمکان مناسب خداوند من و داخل سایت برای تقویت باورهام قرارمیده
سلام استاد عزیزم و مریم جان دوست داشتنی و پر از ارامش
چه فایل ارزشمندی بود و واقعا بهش نیاز داشتم بشنومش.
نکته اینجاست که من مدت ها ست فایل های استاد رو گوش میکنم و این که مسولیت زندگی مون رو باید خودمون بپذیریم رو هم شنیده بودم و به تصور خودم کاملا عمل میکردم بهش
چند روز پیش یکی از اطرافیان نزدیکم از نظر روحی به هم ریخته شده بود و انرژی اش منفی شده بود منم به واسطه ی تغییر حالت ان ادم حالم بد شده بود که ای بابا دوباره حالش بد شد و این حال بد حال منم بد میکنه. یا نمیتونه بره سر کار و باعث میشه پول کمتری بیاد تو زندگی مون….. چون احساسم بد شده بود میفهمیدم یه جای کار داره اشتباه پیش میره امروز که استاد توضیح دادن هیچ عامل بیرونی هیچ چیزی روی تو نباید تاثیری بزاره و این که من برای حال خوبم نیازی ندارم اون حالش خوب باشه من برای رشد مالی خودم نیازی ندارم ان ادم به من کمک کنه . و این که 100 اتفاق های زندگی مو خودم خلقش میکنم واقعا 100 . اگه بتونم دفعه بعد که این شرایط برای این ادم پیش میاد دیگه این گفتگوی ذهنی و نداشته باشم یعنی عمل کردم واین توحید عملی است.
استاد جان دلمون تنگ شده برای قسمت جدید سریال زندگی در بهشت. دوست دارم ببینم انحا الان چه شکلی شده. مرغ و خروس ها در چه حالین. الان بز دارین هنوز یا نه. چه تغییراتی ایجاد کردین. لطفا قسمت جدید بزارین. ممنونم
بنام خدا
سلام خدمت استادوخانوم شایسته
ردپای اول در سلسه فایلهای پروژه خانه تکانی ذهن
هیچکس جز خودم مسئول شرایطم نیست
خط زدن بهونه ها
هیچ عامل بیرونی ربطی به تغییر من ندارد
هدایت افکارم به مسیرهای درست وبدور ازشرک و وابسته نبودن به عامل بیرونی که به معنای واقعی دیدم چه افرادی بودن برای حل مسائل به افراد بیرون از خودشون تکیه کردن وچه بلاهایی از شرک ورزیدن دیدن
خدایا ما را به راه راست هدایت کن
ویقینا وقتی امروز اینجا هستم بی دلیل نیست وحالا باید تمام تمرکزمو بزارم روی افکارم
ونتایج واحساسم تا درپایان این پروژه عالی
ازنتایجم بگویم
خدایا من میپذیرم که اگر بنده واقعی تو باشم مرا به مسیرهای هموار هدایت خواهی کرد
الهی من قربون اون جملات نابت برم استاد
که یک انرژی وفرکانس ناب وعالی دارد
که خط فکری ما رو عوض میکنه
همه چی خدا همه چی توکل
خدایا توکلم برتوهست هدایت کنم تسلیم تو هستم تسلیم
توحید بیشتر بشه نحوه افکارم تغییر خواهد کرد
توحیدعملی
مردم افرادی روکه آوردن بالا با یه بشکن باخاک یکسان میشن
خدا مقصر هیچیز نیست وماهستیم که خالق زندگیمون هستیم
حتی بلاهای طبیعی ثروت ونعمت است
تشکراز استادوخانوم شایسته عزیز
سلام و درود خدمت خانم شایسته استاد عباس منش عزیز و همه دوستان
چند روز بود ایمان من به قدرت و خلق کنندگی زندگی خودم کم شده بود و به قدرت های خارج از خودم و خدای خودم ارزش قاعل شده بودم و فکر میکردم
که اگر با x و yو ……فلان رفتار رو انجام داده بودم یا فلانی باید برای من ی کاری انجام میداد تا شرایط بهتری الان داشته باشم فکر می کردم
با شنیدن فایل این جلسه و شرایط گذشته استاد اتفاقی ک برای مردم امریکا افتاده و مردم امریکا ک انتظاری از دولت خودشون ندارن و خودشون برای خودشون تلاش میکنن و ….
فکر من روشن تر شد و مسیر زندگی رو بیشتر درک کردم
و متوجه شدم خودم و خودم و خودم هستم ک مسول 100درصد زندگی خودم هستم و باید دست از افکار منفی بردارم و تلاش 100درصدی خودم رو انجام بدم
ممنون از همه شما
سلام
من یه ترمز قوی تو ذهنم دارم که دیروز نوشتم توی سر رسیدم
و از طریق فایل خانه تکانی ذهن امروز به این فایل هدایت شدم
و از خدا خواستم که کمکم کنه و انقدر قوی هست که شاید همین ترمز نذاشته تا حالا ثروتمند بشم
دقیقاً برمیگرده به همین مسئله توحید و توسل!!
شاید برای شمایی که این کامنت رو میخونی خیلی ساده باشه
ولی برای ما که توی قم بزرگ شدیم و از بچگی با یه سری چیزا اخت شدیم خیلی سخته
و امروز که به این فایل هدایت شدم فهمیدم جواب همون خواستمه که از خدا خواستم
میخوام طبق دستورالعمل برم جلو و ببینم پایان 30 روز چه اتفاقی برام میافته
از خدا میخوام کمکم کنه
خدایا قدرت دست توست کمکم کن
بنام خداوند وهاب
سلام خدمت استاد عزیز وخانم شایسته
و دوستانم در سایت عباسمنش
من همین امروز که بخش خونه تکونی درسایت و که خانم شایسته روی سایت گذاشتن ودیدم
تصمیم گرفتم تمرکزی به امیدالله تا اخر پروژه رو ادامه بدم وبه خودم تعهد دادم روزی دوساعت و روی این پروژه کارکنم
یعنی گوش بدم،
یادداشت برداری کنم
تفکرکنم، تعمق کنم
مثال بیارم و انشالله درعمل اون ها رو به کار ببندم
خب درباره این فایل چیزی که به ذهنم اومد بنویسم این بود که منهم این افکار رو داشتم قبلا که کس دیگه ای باید برای من کاری بکنه
مثلا پدر مادر یا جامعه و حکومت
البته خداروشکر کلا انسانی نبودم که توقع خودمو به زبون بیارم ولی درونم باهاش میجنگید و اونها ترمزهایی بود که نمیزاشت من پیشرفت کنم
واصلا خودم به این باور رسیدم که دلیل اینکه الان اینجا هستم و این آگاهی های ناب و دریافت میکنم برمیگرده به اونکه توقعاتم را به زبون نمی اوردم و اینکه استاد میگن از کلامتون درست استفاده کنید و من واقعا ناخوداگاه انجام میدادم
ولی خوب اینکه به زبون نمی اوردم دلیل نمیشد که توقع ازکسی نداشته باشم وانقدر از جامعه و خوانوادم شنیده بودم که فلانی باید این کارو برام بکنه و توقع داشتن از بقیه که برای منم شده بود باور و داشت کار خودشو میکرد
وبه لطف خدا الان اون توقع داشتن ازبقیه بعد از آشنایی با استاد خیلی کم شده
نمیگم نیست ولی خیلی خیلی کمتر شده وخوشحالم که امروز هدایت شدم به این پروژه تا دوباره این مورد بهم یاداوری بشه
و بنظر من هرچقدر بیشتر انتظارمون و از بقیه کم کنیم خودب خود توحیدمون بیشتر میشه و ایمانمون به خداوند وتوانایی هایی که خداوند بهمون داده بیشتر میشه و به همون نسبت شرک در وجودمون هر روز کمتر و کمتر میشه
ویک موضوعی هم که من واقعا بهم کمک میکنه اینه که خداوند یک سیستم است وانژی است و داره به فرکانس های من پاسخ میده و هروقت احساس میکنم دارم فرکانس نامناسبی به جهان میفرستم با توجه به این اگاهی سریع سعی میکنم اگاهانه فرکانس هامو درست کنم
مثلا با توجه به زیبایی هایی که همون لحظه جلوی چشمم هست یا تمرین های دیگه ای که انجام میدم
خدارو شکر که در این مسیر هستم وهدایت شدم به پروژه ی خونه تکونی ذهن
وسپاسگذارم از خانم شایسته عزیز که زحمت این پروژه رو میکشن
خدا نگهدارتون باشه
سلام ورحمت ودرود خداوند برتمام کسانیکه به خداوند یکتا وبی همتا ایمان وباور دارند
من اولین بارکه بافایل های استاد اشنا شدم زمانی بود که برای تغییرزندگیم داشتم تلاش می کردم وبه دنبال یه راه حلی برای تغییرزندگیم بودم وبرای همین ازمنطقه ای که زندگی میکردم به یه منطقه دیگه رفتم ویه جورباور توحیدی راداشتم دنبال میکردم وباخوندن یک سری کتاب انگیزشی تغییراتی درمن بوجود امده بود اما اغاز راه بودم واصلا با موضوعات وروش استاد هیچ اگاهی نداشتم توذهنم براین باور بودم که باهدف وبرنامه ریزی به سوی خواسته هام قدم بردارم ودراین مسیر بودم که بطوراتفاقی البته قبل ازباوری که بفهمم هیچ چیزدردنیا بطوراتفاقی نیست روداشته باشم اشنا شدم اما زیاد توجه نکردم تااینکه یک فایل دیگه روکه درمورد قران بود روبازبطوراتفاقی دیدم ونگاه کردم اراین جا به بعد من مثل ماهی که به قلاب کیرکرده دیگه همینجوربه دنبال قلاب کشیده میشدم .
تغییرات خیلی عالی برای من بوجود اومد اما همون طورکه استاد میگن این اگاهی ها فقط برای کسی هست که درمداردریافت انها باشد اما من اینقدرمتاثرشده بودم ومشتاق بودم تا همه به اگاهی دست پیدا کنند که همه جا تبلیغ میکردم تاجایی که همه به من میگفتن بازم عباس منش سروکلش پیدا شد واین قضیه برام دردسرشد وباعث افت فرکانسی شدمن کم کم ازمسیرخارج شدم ومشکلات زیادی پیدا کردم بعلت اینکه من فکرمیکردم وظیفه من هدایت دیگران است به هرحال من مسیرم رواشتباهی رفتم چند سال من توجاده خاکی بودم تا اینکه به جایی رسیدم که برای پولی که برای یه کاری لازم داشتم خونه ام روسه سال رهن داده بودم ماشین خریدم وکارمیکردم وفکرمیکردم باسخت کارکردن واون کاری که به نظرم همه ازش پول خوبی می ساختن رودنبال کردم اما متاسفانه کارم بدجوری گره خورده بود وبه خاطراون کارحتی دچارفلجی موقت شده بودم که نمی تونستم راه برم سه سال رهن تموم شد وباید پولو پس میدادم اما پولی که نداشتم رو که هیچ بدهکارهم بودم هرچی خواستم ازکسی پولی قرض بگیرم نشد مجبورشدم باشرایط بدترخونه روبه یکی دیگه که باطرف قبلی حسابی داشتند تحویل بدم شرایط روزبه روز برام بدترشد مجبورشدم سرساختمون نگهبان بشم توی گرما وحتی پشه دیگه ازنظرروحی داغون بودم که احضاریه دادگاه برام اومد متوجه شدم مستاجر خونه کارخلافی انجام داده وتوی خونه جنس قاچاق گذاشته ووقتی مامورها وقتی توخونه میریزن کسی خونه نبوده وپلاک اب وبرق خونه رویادداشت می کنند وجنس هاروبلا صاحب می زنند وبعد یه احظاریه برام اومد وقتی تونگرانی واوج ناراحتی بودم که این بارسنگین به تمام مشکلاتم اضافه شد خلاصه مامحکوم به زندان وجریمه شدیم که خوشبختانه مستاجرحاضرشد جریمه روپرداخت کنه ومن اززندان ازاد شدم پدرم یه خونه بغل خونه من روکه داشت فروخت ومن اینجا ازش توقع داشتم بهم کمک کنه تا بدهکاریم روبدم اما اون به خواهر وبرادرم کمک کرد اما به من حاضر نشد کمک کنه وگفت خونه ات روبفروش وبدهکاریت رو بده اینجا که من تا حالا روی کمک دیگران حساب بازمیکردم وقتی دیدم تواین شرایط سخت نزدیک ترین کس درزندگیم دربدترین شرایط من رو تنها گذاشت دیکه امیدم ازهمه قطع شد وچاره ای جز امید به خدای یکتا نداشتم یعنیییییییییییییییییییییییی فقط خدا وبس
ازاین جاکه دیگه طناب پوسیده وابستگی به غیرپاره شد که خیلی هم سخت بود تازه درهای رحمت خداوند باز میشد دستان خدا کم کم به طرفم اومد وجوری برام رقم خورد که بدهکاریهام تموم شد یه دوست بهم پیشنهاد کارداد باگوشی توخونه براش کارحسابرسی انجام می دادم وبراش ارسال میکردم گوشیم اندرود بود وهمیشه توفکربودم که بااولین حقوقم یه گوشی نوبخرم که درحین کارگوشیم هم خراب شد ونمی تونستم کارکنم کسی که باهاش کارمیکردم وقتی متوجه قضیه شد یه گوشی اپل 11 برام فرستاد تا باهاش کارهام روانجام بدم وبعد ازپایان دوره کاری گوشی روهم که نو بود حتی باکارتن متعلقاتش به خودم واگذارکرد
کم کم برای خونه ام مستاجرجدید پیدا شد وادم خوب ومرتب وباشخصیت حتی درزمینه کاری خیلی خوب که بهم پیشنهاد کارمی داد خلاصه چرخمون خوب می چرخید وروز به روزروبه ترقی رفتم خونه دوم رودرست کردم دوست داشتم ماشین بخرم ولی اون موقع پول ماشین رونداشتم اما به خودم گفتم من ازخدا که بی منت میده کمک میگیرم باوجودی که هیچ پولی نداشتم اما می رفتم قیمت ماشین رومی پرسیدم حتی باصاحبین ماشین ها سرقیمت ومدل ماشین حرف میزدم باوجودی که اصلا پولی برای خرید ماشین عملا داشته باشم اما دردرون قلبم یه حساب بانکی داشتم که بهش اعتمادعجیبی داشتم طوری شده بودم به قول استاد که انگارپول همین لحظه داره وارد حسابم میشه اصلا به نجوای شیطان که میگفت احمق نشو دیونه شدی خجالت نمی کشی پول نداری داره قیمت میگیری باصاحب ماشین ها چونه می زنی اما من اصلا به اون نجواها هیج توجه نمی کردم یه روصبح پسرکوچیکم که هیشه باگوشی من بازی میکرد به مادرش گفته بود بابا چیکارمیکنه که توحسابش دویست میلیون پول اومده اونم منوازخواب بیدارکرد وگفت جدیدن معامعله خوبی کردی منم گفتم برای چی او ن گفت واسه پولی که توحسابت هست من گفتم کدوم پول گفت دویست میلیون من گفتم اشتباه میکنی حتما بیست میلیونه حتما پولی که طلبکارم واریزشده اما وقتی چک کردم دیدم نه راست میگن دویست میلیون هست تعجب کردم گفتم حتما اشتباهی شده کسی اشتباهی واریز کرده گفتم زنگ بزنم به بانکم وبگم این مبلغ ازچه حسابی واریز شده که پول روبه صاحب اصلیش برگردونم اما همسرم گفت شاید همون دوستی که اولین باربهت کارداده بود اشتباهی واریز کرده چون شماره حسابت روکه داره وحساب کاریت رووراریز می کرد من گفتم راست میگی پس اول به اون زنگ میزنیم بعد به بانک منم زنگ زدم به دوستم که اصلا ایران هم نبود ازایران رفته بود وموضوع روگفتم اون هم باکمال خوشحالی گفت اره من واریز کردم منم خوشحال شدم وگفتم پس لطفا یه شماره بهم بده تا پول روبه حسابت واریزکنم واون هم با کمال خونسردی گفت که این پول مال خودت هست من گفتم یعنی چی واون گفت با هاش سرمایه گذاری کن ومن فهمیدم که دستان خدا داره کارمیکنه وجواب میده ومن هم بعدا ماشینمم روخریدم وهمینجوردستان خدا کارمی کنه وقتی باورت وایمانت فقط به خدا باشه ومسولیت زندگیت روقبول کنی وبراش برنامه قدم به قدم درمسیرخواسته هات داشته باشی خدا خودش ازطریق بی نهایت دستهایش بهت کمک میکنه که جدیدا یه هدفی روکه قبلا دراوایل اشنایی با استاد بودم رو که داشتم وفقط یک رویا بود رو طبق باورهای قدیم همش ازدیگران توقع داشتم وفکرمیکردم فقط تنها باکاروتلاش سخت وباورشرک الود جلب توجه دیگران می شود موفق شد ومسیردرست روبلد نبودم به هدفی که داشتم نمی رسیدم اما چند وقت اخیر برای همون هدف با دیدگاه جدید توحیدی وباقدم های کوچک اما مستمر شروع کردم به سمت اهداف بزرگم حرکت کردن وداستان را ازاول تا اخرنوشتم وسعی کردم باچیزهایی که هم اکنون دارم بنای این ساختمان هدفم راپایه گذاری کنم وازحالا تصورمیکنم که به مقصد رسیده ام ودارم بطورملموس تمام تجربه هایی که باید دراینده تجربه کنم روهم اکنون باتمام امکانات ومواردی که دراختیاردارم پیش میبرم وهم اکنون بنای یک شرکت برنامه نویسی بین المللی روگذاشتم وچون درزمینه کامپیوتروسخت افزار خیلی وقت هست که دوربودم ویادم رفته تصمیم گرفتم خودم روبااین سیستم درگیرکنم تا عملا درفضای کاری وشرایط مشابه باشم ویک دوره برنامه نویسی راشرکت کردم وبرای شغلم کافی نت راه اندازی کردم تا هم به شغلی که علاقه دارم بپردازم وهم تجربه مدیریت یک مجموعه روبه دست بیارم وهم کم کم باهدایت الله به پیش برم واتفاقا توچند روزپیش که توسایت سرچ میکردم وبا الله صحبت میکردم گفتم که خودت راهنمایی ام کن به سوی مسیر درست ووقتی هم وارد سایت عباس منش شدم درقسمت مرابه سوی نشانه هایم هدایت کن روزدم به این جا هدایت شدم واکنون دارم این سطوررومی نویسم ویاد اوری برایم شد که ازچه زمانی تغییرات برایم شروع شد درحالی که من اصلا یادم رفته بود وکم کم داشت باورهایم ازمسیرخارج میشد وخدا روشکرمیکنم که من رودوباره هدایت کرد تا به مسیراصلی برگردم تا نتایج دلخواهم روبه دست بیارم بسم الله الرحمان الرحیم الحمدلله رب العلمین الرحمان الرحیم مالک یوم الدین ایا ک نعبدو وایاک نستعین اهدانا الصراط المستقیم صراط الذین انعمت علیهم غیرالمغضوب علیهم ولاالظالین امیدوارم درمسیر خانه تکانی ذهنی همه موفق باشیم این ممکن نیست مگر باتوحید ودوری ازشرک
به نام خداوند بخشنده ومهربان
سلام وخدا قوت خدمت استاد وخانم شایسته عزیز و دوستانم
این فایل خیلی عالی بود وچقد به آگاهی های من اضافه کرد از طرفی این فایل هم زمان شده با گوش دادن من به فایل 10و11 روانشناسی ثروت یک که در مورد تضاد صحبت کردین و جلسه 3 قدم یک دوازده قدم که در مورد ساختن باور برای کسب وکار که باعث شد درک بهتری داشته باشم از این جلسه
در مورد بلاهای طبیعی که گفتین من قبلا خیلی گارد داشتم اگه یجایی تو ایران یه اتفاقی بیوفته این دولت هست که باید بره اونجا امداد رسانی کنه برا اونایی که بلا سرشون امده خونه بسازه
همیشه هم شاکی بودم که دولت ما بی لیاقت به فکر مردمش نیست
انصافا الان که فکر میکنم میبینم هر گاه اتفاقی افتاده مسئولین نهایت امداد رسانی انجام دادن
تو زلزله بم که برا همه از نو خونه براشون ساخت
و چندجا که دیدم سیل امده بود سمت سیستان بلوچستان ارتش وسپاه ونیروانتظامی به مردم کمک میکردن
اما نگاه اکثر مردم اینه هر اتفاقی میوفته مسئولین براشون کاری نکردن وکمپین تشکیل میدن و شروع میکنن به تبلیغ که ببینین ما چقد بدبختیم
همیشه اینجوریه یه فردی که احتیاج به دیده شدن داره یا دنبال فالور گرفتن هست به این کارها دامن میزنه یه عده هم که احساس لیاقت ندارن دنباله رو اونا میشن
اما اون کسی که قانون میدونه اینم میدونه بلاهای طبیعی باعث میشه ساخت سازهای بعدی محکم تر بشه از این تضادها وباعث گسترش جهان میشه
یه جمله یجا خوندم نمیدونم از کی بود ولی بنظرم جالب بود ،ببین دل نبندو بگذر، مفهمومش از نظر من
این بود که یجای یه اتفاقی میوفته اگه میتونی کمک کن به قول قران جهاد کن اما اگه توانش نداری دیگه
در موردش صحبت نکن فرکانسش به جهان نفرست
که وارد زندگی توام بشه
در مورد ارث وکمک پدو مادر یا اینکه دولت به ما یه کمکی بکنه
من قبلا این نگاه داشتم که جدو اباد ما باید یه ارثی برامون بجا میگذاشتن تا ما وضعمون خوب میشدیم و موفق میشدیم یا پدرو مادرمون تلاش نکردن به ما کمک نکردن ماهم هیچی نشدیم ،اگه کسی هم از فقر به موفقیتی میرسید میگفتیم اون شانس داره یا قاچاق کرده
در مورد مسئولین و دولت هم نگاهم این بود که اونا باید شغل ایجاد کنن حسابو کتاب میکردم پول نفت اگه خودشون نمیخوردن به ما میدادن زندگی ما کویت میشد
قانون اینه من با کانون توجه وفکرم دنیای خودمو خلق میکنم ،اگر میخوام تو هر زمینه ای زندگیم تغییر کنه باید باورهاش بسازم تو اون مسیر حرکت کنم به الهاماتم عمل کنمو موفق بشم
اگر کسی باورهاش نادرست باشه ارث بهش برسه پدرومادر از همه نظر حمایتش کنن دولت همچی بهش بده همه اونا رو به باد میده همون فقیری هست میمونه
چیزی که به من خیلی کمک کرده تو این داستان این بوده که ورودیهام کنترل کنم حداقل تا جایی که میتونم
اقدامات عملی که میدونستم باید انجام بدم انجام دادم به خودم گفتم اون کارهای که میدونی باید بدی انجام بدی انجام بده اونا که نمیدونی تو مسیر بهت گفته میشه
مثلا یکی از مهترین اقداماتی که انجام دادم حذف اخبار بود ،حذف دوستان منفی کسایی که همش درباره بدبختی ها صحبت میکردن درباره بحثهای سیاسی صحبت میکردن خیلی جدی گذاشتمشون کنار
بعد یه مدت که اتفاقی بهشون بر میخورم و چند بار این اتفاق افتاد همین که شروع به حرف زدن میکردن
متوجه این شدم که اصلا دوست ندارم 30 ثانیه دیگه وقتم با اینا بزارم سریع میگم من کار دارم باید برم و میرم
حذف اکانت اینستاگرام با همه خوبیها وبدیهاش پاکش کردم چون متعهد بودم که تغییر کنم
وقتی این خونه تکونی انجام دادم عملا خیلی تنها شدم، اولش یکم اذیت شدم ولی سر تعهدی که به خودم داده بودم موندم و تو این تنهایا خدارو پیدا کردم بهتره بگم بهتر شناختم
واینا رو مدیون شما استاد عزیز هستم ممنونم ازتون
با تشکر میثم معصومی
به نام خدا
گام اول
سلام به استاد فوق العاده و همراه فوق العادشون مریم جان عزیزم
و سلام به خانواده عباس منشی
گام اول مسئولیت 100٪ زندگیمون رو باییییید خودمون به عهده بگیرم هیچکس تو زندگی ما ذره ای تاثیر نداره تمام اتفاقات و شرایط رو خودمون رقم میزنیم با افکارمون و فرکانسمون
همه چیز خداست ،همه چیز توکل ، همه چیز توحید
توحید یعنی عمل به دانسته هامون یعنی قدم برداریم و به نتیجه دلبسته نباشیم خدا خودش هدایت میکنه وقتی پا میزاری رو ترس هات و میری تو دلش
ایمان داشته باش و عمل کن خدا خودش راه رو نشون میده
همیییییییییشه نقطه مقابل تفکر دیگران نقطه درست هست .
اگر مثل بقیه عمل کنی توام مثل بقیه نتیجه میگیری
با ایمان قدم بردار ، عمل کن، استمرار داشته باش، و قدرت رو فقط به خدا بده و پرقدرت برو جلو ببین که نتایج چطور خودش رو بهت نشون میده و لذت ببر
الهی شکر خدایااااا شکرت که من رو در مسیر درست مسیر راستی پاکی ایمان و نعمت قرار دادی . خدایا شکرت که من رو در زمان درست ،مکان درست ، موقعیت درست و افراد درست و با کیفیت و فوق العاده قرار میدی. خدایاااا شکرت .
بسم الله الرحمن الرحیم.
سلام خدمت استاد عزیز و خانوم شایسته.
چقدر به این فایل نیاز داشتم،چقدر آگاهی های من بیشتر شد،چقدر یادم اومد چه کارهای اشتباهی انجام میدم. نمیدونم از اول درسایی که گرفتم از این فایل بنویسم برم به آخر یا از آخر برگردم اول.
اول از همه در آخر این فایل فهمیدم که تو داستانی که دارم مینویسم از اول تا آخر همش دنبال جلب رضایت خواننده بودم نه جلب رضایت خودم و خدای خودم و از همین جا به خاطر شرکی که میورزیدم به درگاه خداوند توبه میکنم. خدایا من متوجه اشتباهم شدم و با تمام وجود قول میدم که دیگه تکرارش نکنم ازت معذرت میخوام خداجون.
دوم اینکه بیشتر اطمینان پیدا کردم که در زمینه موسیقی چی میخوام،بهتر و بالاتر همانطور که در فایل مقدمه خانوم شایسته گفت که مدار بالاتر از مسیر هموارتر منم چنین درخواستی را از خداوند دارم.
بار دیگر بهم یاد آوری شد من مسئول خودم و زندگی خودم هستم. لحظه به لحظه زندگیمو خودم خلق میکنم. خدایا شکرت.
و اما در آخر سوالی که برام پیش اومد،در زندگی مشترک خب ما تقسیم کار میکنیم کارهای بیرون از خانه و پول در آوردن بر عهده همسرم و کارهای خانه بر عهده من هست. خب در اینجا هر کسی مسئولیت یک کاری را بر عهده دارد، الان وقتی همسر من به من پول نمیدهد یعنی مسئولیتش را درست انجام نمیدهد،من چه کاری باید انجام دهم؟ یکی از جوابها را خودم میدانم که باورهای مالی من مشکل دارد شاید تنها جواب هست.
استاد عزیز لطفا در لایوهای آیندتون در مورد کارها و مسئولیت های اشتراکی هم صحبت کنید.
البته از خداوند درخواست میکنم که پول خرید دوره عشق و مودت را نیز بهم بدهد.
سلام به استاد عزیزم و خانوم شایسته عزیز
سپاسگزار خداوندم که بهم یه فرصت جدیدی داد که هدایتم کرد به این فایل زیبا پر از اگاهی های خالص
داستان این فرصت و این هدایت از اینجا شروع میشه که من رو بحث اموزه های دوره دوازده قدم – قدم دوم و جلسه دوم هستم امروز قصد دانلود جلسه سوم داشتم وارد سایت شدم و بصورت معجزه اسا چشمم به صفحه فایل جدید و پروژه خانوم شایسته خورد از اونجایی که جریان هدایت های خداوند هرلحظه شامل حالمون میشه من هدایت شدم به این فایل برای تقویت بیشتر اگاهی های دوره دوازده قدم این فایل و این اگاهی ها هر لحظه داره باور های من و بصورت بنیادین تقویت میکنه و کلی انرژی بیشتر کلی امید بیشتر انگیزه بیشتر ارامش بیشتری هر لحظه وارد زندگیم میکنه
سپاسگزارم که هر لحظه تو زمان مناسب درمکان مناسب خداوند من و داخل سایت برای تقویت باورهام قرارمیده
سلام استاد عزیزم و مریم جان دوست داشتنی و پر از ارامش
چه فایل ارزشمندی بود و واقعا بهش نیاز داشتم بشنومش.
نکته اینجاست که من مدت ها ست فایل های استاد رو گوش میکنم و این که مسولیت زندگی مون رو باید خودمون بپذیریم رو هم شنیده بودم و به تصور خودم کاملا عمل میکردم بهش
چند روز پیش یکی از اطرافیان نزدیکم از نظر روحی به هم ریخته شده بود و انرژی اش منفی شده بود منم به واسطه ی تغییر حالت ان ادم حالم بد شده بود که ای بابا دوباره حالش بد شد و این حال بد حال منم بد میکنه. یا نمیتونه بره سر کار و باعث میشه پول کمتری بیاد تو زندگی مون….. چون احساسم بد شده بود میفهمیدم یه جای کار داره اشتباه پیش میره امروز که استاد توضیح دادن هیچ عامل بیرونی هیچ چیزی روی تو نباید تاثیری بزاره و این که من برای حال خوبم نیازی ندارم اون حالش خوب باشه من برای رشد مالی خودم نیازی ندارم ان ادم به من کمک کنه . و این که 100 اتفاق های زندگی مو خودم خلقش میکنم واقعا 100 . اگه بتونم دفعه بعد که این شرایط برای این ادم پیش میاد دیگه این گفتگوی ذهنی و نداشته باشم یعنی عمل کردم واین توحید عملی است.
استاد جان دلمون تنگ شده برای قسمت جدید سریال زندگی در بهشت. دوست دارم ببینم انحا الان چه شکلی شده. مرغ و خروس ها در چه حالین. الان بز دارین هنوز یا نه. چه تغییراتی ایجاد کردین. لطفا قسمت جدید بزارین. ممنونم