سرفصل آگاهی هایی که در این فایل توضیح داده شده است:
ساز و کار جهان هستی چیست؟
روند تکاملی پیشرفت در توکل و توحید عملی به چه صورت است؟
تغییر شرایط زندگی یک فرایند از کار کردن روی باورها و تغییر آنهاست
مفهوم باورهای ثروت ساز؛
اصل خارپشتی برای تحول اوضاع مالی؛
مهم نیست اگر گاهی احساس شما بد می شود، بلکه مهم نماندن در احساس بد و تلاش برای بیشتر ماندن در احساس خوب است؛
منابع کاملتر درباره محتوای این فایل:
برای دیدن سایر فایلهای این مجموعه کلیک کنید
- نمایش با مدیاپلیر پیشرفته
- فایل تصویری | اصل خارپشتی182MB22 دقیقه
- زیبایی های Moab-Utah392MB20 دقیقه
- فایل صوتی | اصل خارپشتی21MB22 دقیقه
به نام خداوند رحمن و رحیم
با کسب اجازه و هدایت از خدای مهربانم برای نوشتن در مورد این فایل آگاهی بخش
خانه تکانی ذهن
گام سوم
سلام خدمت استاد عزیزم استاد بی نهایت هوشمندم که به ادعای خودشون مهارت خاصی در هیچ زمینه ای ندارند که این نشون میده که چقدر ایشون متواضع هستند…به نظرم استاد در زمینه ای مهارت دارند و توش استاد شدند که مهمترین مهارتی هست که هر انسانی بخواد داشته باشه…ولی متاسفانه یک دهم یک دهم درصد ما آدمها هم از اهمیت این مهارت آگاه نیستیم
مهارت تقوا…مهارت نظارت دائمی افکار و جهت دهی آگاهانه اونها به سمت افکار قدرتمند کننده که برامون آرامش ایجاد کنه و شادی…برامون ثروت بسازه و سلامتی…برامون روابط عالی بسازه و احترام و عشق…
مهارت برقراری ارتباط با منبع برای آگاه شدن از فکر خدا
از خدا میپرسم خدایا اگه شما بودی توی این شرایط و موقعیت چیکار میکردی….میپرسم ولی جوابی نمیشنوم و بعد ناامید میشم…انگار فکر میکنم خدا مثل صدایی هست که باید از آسمان نزول کنه و لابلای نوری شکافنده از آسمان به قلبم نزول کنه…مدت زیادی از ابتدای آشنایی با این مباحث من توی این توهمات بودم…اما هی بهتر و بهتر شدم…چون جستجوگر بودم و ناامید نشدم…
اصلا درک اینکه خدا همیشه داره هدایت میکنه من باید آشناتر بشم تا زین پرده رمزی بشنوم خودش زمان میبره و تکامل میخواد…مثل اینه که وسیله ای داری نمیدونی چجوری راهش بندازی اول نیاز داره از درستی اش اطمینان پیدا کنی تا بتونی به جای ناامیدی ازش که دورش بندازی بیای بگی من یه چیزی رو دارم اشتباه انجام میدم وگرنه مطمئن هستم که درسته…باید تلاش کنم تا راهش رو پیدا کنم تا راهش بندازم
باور میکنی خدا هست…خودش گفته کمک میکنه هدایت و حمایت میکنه…پس ناامید نمیشم….اینهمه آدم مثل استاد و بقیه نتیجه گرفتن…پس منم ادامه میدم…درک همین مدتی طول میکشه
خارج شدن از توهمات و فرعیات بسته به هر فردی مدت زمانی طول میکشه….
وقتی اصل برام آشکارتر از قبل شد…دیگه مونده بود فقط استمرار داشته باشم…که باز بخاطر پاشنه های آشیلی مثل کمالگرایی و عجله برام ممکن نمیشد…اما دیدم که هربار نسبت به قبل مدت زمان بیشتری با تمرکز کار میکنم و متعهد تر هستم به اجرای قانون در عمل…همین تعهد و تمرکز بیشتر خودش رو در نتایج بیرونی زندگی ام نشون داده…از شرایط مالی و توان خرید بیشتر و ذهن آسوده تر از بحث پول و امید بیشتر به امکان راحت پول ساختن…تا آزادی زمانی بیشتر و سلامتی بیشتر و زندگی با کیفیت تر…آسان تر شدن برای دریافت نعمتها..اما وقتی هی بالا و پایین میری باعث میشه سرعت رشد خیلی کند باشه که باز باعث میشه احساس عجله و نرسیدن تقویت بشه….
پس باید تا میتونم با تمرکز و تعهد بیشتر روی آگاهی ها کار کنم…قانون رو مطالعه کنم و استفاده از اون رو تمرین کنم…در هر جایی و هر کاری و هر لحظه ای از زندگی ام…این باعث میشه روند رشد صعودی بشه….من هیچ وقت وارد تصاعد نشدم…روند همیشه رو به رشد بوده اما رشد کند و تند میشده…اگه تصاعدی شدن رو میخوام باید بیشتر با تمرکز عمل کنم…
چند تا از پاشنه های آشیل مهم ام در درک و اجرای قوانین رو فهمیدم که دارم روی اونها کار میکنم…کشف اونها انگار ترمز بزرگی رو در من پیدا کرده که با بهتر کردن اونها من احساس خوب پایدارتری رو تجربه میکنم و این عالیه و من این رو رشد بزرگی میدونم….چون باور دارم هر زمانی که در حال خوب هستم ارتعاشات من توسط سیستم جهان داره تبدیل میشه به اتفاقات خوب که از چند لحظه تا مدت زمانی بعد وارد زندگی ام میشه
این فایل هم مثل همه فایلهای استاد یه مرور دوباره است بر قانون کلی جهان که اصله
و اشاره میکنه به تعدادی از حواشی و فرعیات گمراه کننده
پس باز این فایل هم جدا کننده حق از باطل هست و نوری هست از سمت خدای مهربان برای آگاهی دادن به ما تا بینا بشیم به حقایق
اما روندی که من باید مدام تکرار کنم و بهش عمل کنم تا بتونم به بالاترین درجه دریافت الهامات برسم چیه؟
1. خدایی هست که خالق جهان و پدید آورنده دانش هست…خدایی که همه چیز رو میدونه چیزیهایی که من نمیدونم
2. ویژگی های این خدا این هست که فناناپذیره اشتباه و خطا هم نمیکنه و دانش اش به همه چیز محیطه و همواره در حال انتشار آگاهی هاش هست
3. ویژگی دیگه خدا یا انرژی منبع این هست که همواره دسترسی پذیره…به من و همه بندگانش همواره نزدیکه و هر لحظه من بپرسم جوابم رو میده و من همیشه خیالم راحته که هر موقع در ذهنم بپرسم هست و جواب میده
4. من باید باور داشته باشم که به هدایتهای خداوند نیازمندم تا بتونم خوشبخت باشم…دانش من بسیار محدوده و در مقایسه با دانش الهی یک قطره از اقاینوس هم نیست…من باور میکنم که بدون هدایتهای خدا همیشه من به سختی می افتم رنج میکشم و در ترس و غم زندگی میکنم…اما با هدایتهای خدا آسان میشم برای دریافت آسان نعمتها…خیلی از ماها اصلا احساس نیاز به هدایت خدا رو درک نمیکنیم…خیلی از آدمها فکر میکنن که خدا برای خوشبختی جهان آخرت هست نه جهان مادی…انگاری فکر میکنن که جهان مادی رونیرویی دیگه خلق کرده…آیه ای در قرآن هست که خداوند میفرماید انسان وقتی سختی بهش میرسه همه نام ها رو فراموش میکنه جز نام ما…بعد که به او کمک کردیم و سختی رو ازش دور کردیم دیگه ما رو فراموش میکنه…استاد همیشه قانون چطور از این بهتر از این ساده تر و کاراتر رو بهمون یاداوری میکنه…چون هر چقدر خوبیم میتونیم بهتر بشیم…برای بهتر شدن باید استاد و خبره در بهبود دادن و تکامل دادن یعنی انرژی منبع رجوع کنیم
5. من خودم رو لایق دریافت هدایتهای خداوند بدونم با چه باوری؟ باورهایی که خداوند در قرآن برامون میسازه که چطور بر خودش وظیفه میدونه که بندگانش رو هدایت کنه….چطور هر اندازه گناه کنیم و به خودمون ستم کنیم باز هربار توبه کنیم و به سمت خدا رو کنیم خداوند رو توبه پذیر و بخشنده گناه می یابیم و ما همیشه به خدا وصل هستیم….یا ستایش و صلوات خداوند در قرآن بر بندگانی که در مواجه با چالش ها و سختی خودشون رو متصل به خدا میدونن و به خدا رجوع میکنن تا راه حل ها بهشون گفته بشه
6. اگر سوالی نباشه اصلا جوابی نیست…یعنی وظیفه منه که پرسنده باشم…من باید درخواست کنم تا هدایت بشم…یعنی فکر نکنم من بدون پرسش کردن میتونم جوابی دریافت کنم و خدا چون منو دوست داره حتما همیشه داره هدایتم میکنه…خداوند سیستمه
7. جوابهایی که من از خداوند دریافت میکنم متناسب هستند با دو تا ویژگی من: اول جنس سوال که آیا سوال قدرتمند کننده است (مثلا خدایا چطور این کارو ازین بهتر انجام بدم طوری که زمان انجامش کمتر باشه؟) یا سوال محدود کننده است (خدایا چرا ما زنان رو انقدر ضعیف و شکننده خلق کردی و ما انقدر زود احساساتی میشیم؟) ….دوم مدار من یا ظرفیت دریافت من برای آگاهی های الهی (مثال اینکه اگه من الان درامدی معادل 2 میلیون در ماه دارم و بهترین درامد ممکن من تا بحال 5 میلیون تومان بوده من حتی اگه یه سوال قدرمند کننده بپرسم برای افزایش درامدم هرگز به جوابی هدایت نمیشم که درامدم رو به 50میلیون در ماه برسونه چون اگاهی های من ذهن من موقعیت من امکان چنین افزایشی رو نمیده)….من باید به صورت تکاملی خودم رو آماده تر کنم تا جوابهای دریافتی من هم به صورت تکاملی بهتر و کاراتر بشن
8. قانون کلی و جهان شمول تکامل در بهتر کردن رابطه با خداوند و دریافت الهامات از خداوند هم صدق میکنه…به این شکل که ما از عالی بودن و بی نقص بودن خداوند اطمینان داریم…چون خداوند تکامل بی نهایت رو طی کرده و موفق به حل میلیون ها یا میلیاردها مسئله کوچک و بزرگ شده که نتیجه شون شده این شاهکار هستی که همه ما آدمها در درکش عاجزیم و اپسیلون اپسیلون درکش میکنیم….پس مسائل پیش پا افتاده من براش کاری نداره….پس دیگه من باید سمت خودم رو انجام بدم…یعنی خودم رو خالص کنم برای شنیدن الهامات…صدای اصوات بیرونی رو کمتر کنم مثلا با گوش نکردن به رسانه و ارتباط نداشتن با ارتباطات سمی…در عوض صدای خداوند رو قوی تر کنم مثلا با مطالعه بیشتر قرآن و توجه و تکرار باورهای قدرتمند کننده در آن، بیشتر گوش کردن به فایلهای سایت، مطالعه نوشته های سایت، تعمق کردن در اونها، شکرگزاری کردن و گفتگو با خداوند برای ساکت کردن نجواهای ذهن…در کل جهت دهی آگاهانه ذهن به سمت افکاری که به من احساسی بهتر از الانم میده چون نشانه نزدیک بودن من به خداوند احساس خوب هست…هرچه مدت زمان بیشتری احساس بهتری رو تجربه کنم دسترسی بهتری و دریافت بهتری از الهامات دارم
9. شرط بعدی تکامل در دریافت الهامات و ایمان داشتن و توکل داشتن به الهامات عمل کردن به الهامات و ایده ها هست…یعنی اول ما ذهنمون رو جهت دهی میکنیم که الهام رو دریافت کنیم بعد بهش عمل میکنیم تا نتیجه ای که ازش میگیریم ایمان مون رو تقویت کنه…اتفاقا الهامات بسیار ساده و از مجراهای بدیهی میان…ما فکر میکنیم الهامات خیلی پیچیده هستند…اما بسیار ساده هستند…من در آشپزی بسیار تنبل هستم و همیشه دنبال ساده ترین راه ها هستم…گفتم خدایا یه دستور آشپزی میخوام که ساده باشه و سالم…واقعا ایده خدا هم ساده بود و هم سالم توی کمتر از نیم ساعت آماده شد…برای سه وعده بود و من فرداش هم که خیلی کار داشتم میتونستم ازش استفاده کنم…بعد که به خواهرام نشون دادم که استادان آشپزی هستند گفتند چه خوبه ما هم درستش میکنیم…یا مثلا لباسی توی ذهنم اومد که این استایل رو دوست دارم…منو به فروشگاهی هدایت کرد که شلوارش رو داشت…شومیزش رو هم بهم هدیه داد…تازه ایده استایلش هم از خودش بود…این میشه عمل به الهامات…یه استایل جدید با ایده الهامی و امکان پذیری راحت اون…این نشون میده ما خدایی داریم که به قول استاد در همه چیز میتونیم ازش هدایت بخوایم نه فقط بحران های زندگی
استاد اینها چکیده آموزش هایی هستند که از شما درک کردم و مدام هر روز دارم روی بهتر عمل کردن بهشون تمرین میکنم که واقعا زندگی منو هر روز داره بهشتی تر میکنه و منو مشتاق تر میکنه برای عمل بیشتر بهشون
پس کل اون اصل خارپشتی که استاد توش استاد شدن و باز دارن کار میکنن تا بهتر و بهتر بشن و به ما هم یاد میدن…همین روند هست که باید مدام تکرارش کنیم و در عمل کردن بهش بهتر و بهتر بشیم
مثال عملی میزنم که کار کردن روی ذهن مون چطور میتونه بهتر باشه و بهتر شدن هیچ حدی نداره
مدتی بود وقتی داشتم تمیزکاری خونه رو انجام میدادم یا رانندگی میکردم کارهایی به این شکل که اونقدر تمرکز ذهنی نمیخوان و نجواها به راحتی حین انجام اونها خودشون رو تقویت میکنن و توی ذهن رژه میرن…تصمیم گرفتم به فایلهای استاد گوش بدم…کمی بهتر شدم اما باز دیدم یباری که سه روز من بیشتر خونه بودم و داشتم کار میکردم بعد از سه روز بشدت مدارم افت کرد و احساسم بد شد و رفتم توی نگرانی…با اینکه فایلهای استاد مدام در حال اجرا بودن….ریشه یابی کردم و هدایت بهتری دریافت کردم از خدا…اینجور وقتا خیلی اوقات از نشانه من در سایت استفاده میکنم یا گاهی قرآن…گاهی هم واقعا میپرسم و یهو یه درکی توی ذهنم آشکار میشه..به این شکل که یه گفتگوهایی منطقی توی ذهنم شکل میگیره ولی با من به صورت مخاطب حرف میزنه انگار کسی با من حرف میزنه…جنس کلامش شماتت کننده نیست…احساس غم و ترس بهم نمیده…آگاهی بخشه و صریح و شفاف و منطقی و قابل درک متناسب با اندازه درک من حرف میزنه…واقعا الله اکبر از بزرگی و پیچیدگی هدایتهای الله….بعد بهم گفته شد که ببین وقتی اون نجواها شروع میکنن به حرف زدن و دادن احساس ترس و غم…تو چون داری کار میکنی نمیای آگاهانه باهاشون مخالفت کنی و اونها رو جهت دهی کنی به سمت افکار خوب….مثلا استاد داره از ایمان میگه…خوب یه جمله از استاد میاد توی ذهنت و یهو یه نجوای ذهنت وسطش میگه دیدی رفتی سرکار اون همکارت چقدر گستاخانه باهات رفتار کرد…باید بهش درسی بدی که دیگه باهات اینجوری رفتار نکنه…اصلا اون فکر کرده کی هست که میاد اینجوری باهات حرف میزنه…دوباره یه جمله از استاد که ربطی اصلا به این نجوای ذهنم نداره…و بعد آهسته آهسته نجوا خودش رو تقویت میکنه…دوباره میگه اصلا اون بچه های فلان بخش کلا گستاخ هستند یعنی تیم شون اینطوریه…فلان روز هم فلان کارو کردن…دوباره احساس نفرت بیشتر میشه….و باز مدار آهسته آهسته شروع به افت میکنه…یهو میبینی 4 ساعته داری نظافت خونه انجام میدی 3 ساعتش این گفتگوهای سمی توی ذهنت دارن خودشون رو تکرار میکنن و نتیجه هم معلومه سمی که خوردی حالت رو بد میکنه
پرسیدم چیکار کنم؟ گفت باید بیای هر زمانی این گفتگوها شروع شدند اونها رو در نطفه خفه کنی…اون میگه توام بگو…آگاهانه و با قدرت بگو…صدات رو ببر بالا…ایمان خدا و قدرت خدا رو به یادش بیار…به یادش بیار رفتار فلان همکارت تاثیری توی حال تو نداره…اصلا برات مهم نیست…ما باید خوب باشیم و بخشنده…ما باید اعراض کنیم…به یادت بیار همکار دیگه ات چقدر ماهه و مهربون…اون روز خودش با صبوری کارت رو انجام داد…هربار میاد برامون خوراکی خوشمزه میاره…یه همکارم مثل مامان ماست سرکار حواسش به همه هست که کسی گرسنه نمونه بی چایی نمونه با اینکه اصلا وظیفه اش نیست…اونقدر دوستش دارم وقتی میبینمش انگار مامانم رو دیدم…بس که این آدم روحش الهی هست…(همین الانم بهش فکرکردم باز اشک توی چشمم جمع شد انقدر این آدم دوست داشتنی هست)…و اینجوری با آب پاک الهی آتش نجواها رو خاموش کن در نطفه…زیاد با من در وجودت گفتگو کن…هر چی میخوای بگو متناسب با لحظه…مثلا داری خونه رو تمیز میکنی بگو چه خونه خوشگلی داریم…چه وسیله های خوبی داریم…داری کف زمین رو میسابی با زمین خونه ات حرف بزن تشکر کن که انقدر سخاوتمند هست ومیزبان تو و سایر ساکنین و مهمانان تو هستند…از رنگ سرامیک بگو که چقدر قشنگه…از ماشین لباسشویی و ظرفشویی تشکر کن…از سازنده های خوبش از خدای خوبی که اونا رو بهت هدیه داده…اینجوری تو در هر لحظه همیشه به من وصلی و اصلا اون نجواها فرصتی برای ابراز وجود ندارند…و واقعا از زمانی که به بصورت تکاملی دارم ایده های خداوند برای اجرای آگاهانه کنترل ذهن و جهت دهی کردنش به سمت افکار خوب رو اجرا میکنم هر روز داره احساسم بهتر میشه و آرامش ام وابسته تر میشه به حضور خدا نه عوامل بیرونی و همین آرامش رو هم از جهان دریافت میکنم
بهم یادآوری کرد تا این مثال های عینی رو اینجا بنویسم تا شاید زمانی باز یادم رفت هدایت شدم یه این نوشته ام…و روزی باز به کارم بیاد یا به دوستان دیگه ای که بتونن ازش استفاده کنند
سپاس از الله یکتایی که ما رو به این مسیر هدایت کرد که داریم هر روز بهشتی تر میشیم :)))
خانم شایسته بزرگوار ممنونم که این کلاس فوق برنامه رو برامون تدارک دیدی…واقعا شاهکاره
خدایا شکرت امروز هم حاضر خوردم :)