اگر میخواهی تجربیات خود را درباره موضوعات این فایل بنویسی، لازم است عضو سایت شوی و اگر عضو هستی، میتوانی با ایمیل و رمز عبورت از اینجا وارد سایت شوی.
تصل خارپشتی چی میگه میگه یه کار رو یاد بگیر تو همون حرفه ای شو.حرفه ای باش
در مورد مهمترین باور ثروت ساز
مهمترین باور وجود نداره ..باورهای هر کس با شرایطی ک توش زندگی کرده یا خانواده ای ک توش زندگی کرده فرق داره
باورهای ک توش ایراد داریم همیشه هست اما با کار کردن رو باور ضعیف تر میشه..باید همیشه کار کرد و ذهن رو آرام کرد
در مورد احساس بالا و پایین شدن استاد توضیح دادن…آخ ک چقدر خیال آدم راحت میشه ک استاد میگن خوب طبیعی هست..نباید نگرانش باشیم.. ما انسان هستیم پیش میاد اما باید ذهن رو کنترل کرد ک بیشتر تو احساس خوب باشیم
اووو در مورد ایمان به خداا چه خوب جواب دادید استاد
هیییییچ پیامبری نبوده ک از اول 100 درصد به خدا ایمان داشته باشه..کم کم به خدا ایمان آوردن.. سیری تکامل..خیلی به دلم نشست..عجله نکن خودتو لایق بدون ..عذاب وجدان نگیر
اون پیامبر خدا هم از اول اینطور نبوده ..نتیجه ها رو دیده هی تایید کرد قدم قدم رفته جلو
خداوند همیشه با ما صحبت میکنه فقط ما باید تو مدار شنیدنش باشیم باید خودمون لایق دریافت الهامات بدونیم..
وقتی تو احساس خوب باشید و حالمون خوب باشه صدای خداوند رو میشنویم
در پناه امن خدای مهربان همیشه عالی ترین ها رو تجربه کنید
سلام من اولین مرتبه هست که دارم رد پا میزارم امشب در تاریخ 8 مهرماه 1403 در اولین بارون ریز پاییز امسال خواستم بگم استاد شما آرامش محض هستین چقدر من با فایلهای رایگان شما آرامش گرفتم وقتی به شوهرم گفتم حال دلم خرابه اون میدونست که من اگه فایلهای شما رو گوش کنم چقدر ریکاوری میشم و امشب من خدا رو با صحبتهای شما حس کردم
بازم رد پا میزارم و نتیجه هامو حتتتما فریاد خواهم زد.
اصل خارپشتی:من خیلی دنبال تکنیکهای جدید بودم ک بهتر رشد کنم.و سپاس گذارم ک اصل خارپشتی رو یاد گرفتم از شما و دیگه دنبال فرعیات نرم.و فقط کافیه ک یک اصل خوب بشناسم ک اون هم اینهاست،ک اول فکر کنم ب خودم،ب پاشنه های آشیل و ترمزهام ک باورهای مقایر با جهان هستی رو مناسب کنم با اون،درک قوانین جهان هستی عمل ب دانسته ها و البته توحید عملی و حرفه ای بشم در تقوا(کنترل ذهن).و میخوام فقط اینها رو خوب بلد باشم و همونو مستمر انجامش بدم.و دیگه دنبال کتابهای مختلفو کمیکهای مختلف و منابع مختلف نباشم.
آخه من وقتی باورم ایراد داشته باشه چطور با تغییر اسم میتونیم زندگی رو تغییر بدیم وقتی باور از بیس ایراد داره،واقعانم ب قول استاد اینم یک بازی هست.چون اینها مارو توی نقطه ی امن نگه میداره تا از تلاش نکنیم و اینم باید بدونیم ک برای زندگی راحت و قرار گرفتن در نقطه امن اول باید نقطه ی تلاش رو فعال کرد تا بتونیم ب راحتی مداوم برسیم و باید بها پرداخت کرد،(قانون بها).
من الان توی دوره ی 12 قدم هستم و خدارو شکر ک با این لایو قدم بعد بهم گفت شد چون عزیزی پرسیدن ک مهمترین باوری ک رسیدن ب ثروت رو میگیره چیه،و متوجه شدم ک یک باور خاص نیست و هر کس بسته ب شیوهی تربیتی و خانواده و جوامعی ک باهاش برخورد داشته میتونه انواعی از باورهای منفی رو داشته باشه ک من قدم بعدیم استفاده از دوره های روانشناسی ثروت هست.و صدها باور میتونه باشه.و باید ادامه داد و ذهن دقیقا مثل ورزش کردن میمونه تا زمانی ک ورزش میکنی اندام روی فرمی داری و و وقتی ک کنارش بزاری دوباره چربی ها برمیگرده.
طبیعی هست ک احساسمون بالا پایین بشه ولی حق نداریم ب مدت طولانی توی اون حال بمونیم و احساس خدب یه دکمه نیست ک فشارش بدی خوب بشه همه چی،بلکه احساس خوب با تغییر باورها میشه پایدار و چیزی جزء این مسکنه ک ب صورت موقت تورو خوب میکنه ک عوامل بیرونی هستن و عوامل بیرونی چیه حالا.مثلا مصرف مواد ک برای مدت کوتاه و موقتی حالتد خوب میکنه،یا وابستگی عاطفی ک برای یک مدت کوتاهی حالتو خوب میکنه… و فقط تغییر باورهاست ک عامل درونی هست ک مداوم حالتو اکی میکنه.
باور ب خدا و توکل هم باید روند تکامل طی بشه مثل همه ی پیامبرهای ما هم از اولش باور 100 نداشتن و آرام آرام ب خود شناسی و بعد ب خدا شناسی رسیدن و آزمونو خطا پس دادن.
من وقتی میخوام کسی رو فالو کنم اگه زمانش نباشه اصلا هیچ جمله ای یادم نمیاد چون دقیقا منم از خداوند هدایت خواستم ک بهترین انسانهارو ک با من همفرکانس و هم نگرش هستند رو سر راهم قرار بده تا دعوت ب کارشون کنم.و چقدر جالبه ک استاد میگن اگه خداوند هدایت نکنه من نمیتونم فایلی رو آماده کنم.
ما نباید مشکلات کسی رو مرتفع کنیم ک خودش نمیخواد تعقل کنه و خودش اصل رو میدونه ولی نمیخوادفکر کنه و مسئولیت تغییر زندگی خودشو ب عهده بگیره.
خداوند مثل یک ایستگاه رادئویی هست ک همیشه هست و ما فقط باید توی فرکانسش قرار بگیریم.و اگر نمبینیم یا نمیشنویم ب این معنی نیست وجود نداره فقط ما باید جهتمون رو ب سوی خدا تنظیم کنیم و اصلا بحث خدا نیست خدا همیشه هست،بحث بحثه ماست ک ما روی موجش نیستیم.(اون همیشه هست).
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و همه دوستان.
خدا رو شکر میکنم برای طی کردن گام سوم.
خارپشت یک کار فقط بلده، اون یک کارم خوب بلده. اصل خارپشتی یعنی شما یک کاری رو خوب بلد باشی ،آدم هایی که تو یک کار فوق العاده هستن خیلی موفق تر از آدمهایی هستند که صد تا کار بلدن ولی تو هیچ کدومشون عالی نیستن.
من قبلا یه شغلی داشتم که اصلا بهش علاقه نداشتم، خیلی اذیت میشدم ، تصمیم گرفتم از اون کار بیام بیرون، و وارد کار مورد علاقم بشم، با تمام وجودم ذهنم رو کنترل کردم و از اون کار اومدم بیرون و کسب و کار خودمو راه اندازی کردم. خیلی ها بهم میگفتن هر دو کارو باهم انجام بده، یعنی این شغلت رو از دست نده و در کنارش به اون کار مورد علاقت هم بپرداز.
اما من اون زمان که این اصل خارپشتی رو بلد نبودم ولی خوشحالم که به این اصل عمل کردم و گفتم نه، من میخوام تمام تمرکزم روی کاری باشه که بهش علاقه دارم و توی این کاری که بهش علاقه دارم حرفه ای بشم.
اگه احساسمون بالا و پایین میشه این طبیعیه فقط باید توی اون احساس بد نمونیم ، مهم اینه که سعی کنیم زمان های بیشتری در احساس خوب باشیم.
با کسب اجازه و هدایت از خدای مهربانم برای نوشتن در مورد این فایل آگاهی بخش
خانه تکانی ذهن
گام سوم
سلام خدمت استاد عزیزم استاد بی نهایت هوشمندم که به ادعای خودشون مهارت خاصی در هیچ زمینه ای ندارند که این نشون میده که چقدر ایشون متواضع هستند…به نظرم استاد در زمینه ای مهارت دارند و توش استاد شدند که مهمترین مهارتی هست که هر انسانی بخواد داشته باشه…ولی متاسفانه یک دهم یک دهم درصد ما آدمها هم از اهمیت این مهارت آگاه نیستیم
مهارت تقوا…مهارت نظارت دائمی افکار و جهت دهی آگاهانه اونها به سمت افکار قدرتمند کننده که برامون آرامش ایجاد کنه و شادی…برامون ثروت بسازه و سلامتی…برامون روابط عالی بسازه و احترام و عشق…
مهارت برقراری ارتباط با منبع برای آگاه شدن از فکر خدا
از خدا میپرسم خدایا اگه شما بودی توی این شرایط و موقعیت چیکار میکردی….میپرسم ولی جوابی نمیشنوم و بعد ناامید میشم…انگار فکر میکنم خدا مثل صدایی هست که باید از آسمان نزول کنه و لابلای نوری شکافنده از آسمان به قلبم نزول کنه…مدت زیادی از ابتدای آشنایی با این مباحث من توی این توهمات بودم…اما هی بهتر و بهتر شدم…چون جستجوگر بودم و ناامید نشدم…
اصلا درک اینکه خدا همیشه داره هدایت میکنه من باید آشناتر بشم تا زین پرده رمزی بشنوم خودش زمان میبره و تکامل میخواد…مثل اینه که وسیله ای داری نمیدونی چجوری راهش بندازی اول نیاز داره از درستی اش اطمینان پیدا کنی تا بتونی به جای ناامیدی ازش که دورش بندازی بیای بگی من یه چیزی رو دارم اشتباه انجام میدم وگرنه مطمئن هستم که درسته…باید تلاش کنم تا راهش رو پیدا کنم تا راهش بندازم
باور میکنی خدا هست…خودش گفته کمک میکنه هدایت و حمایت میکنه…پس ناامید نمیشم….اینهمه آدم مثل استاد و بقیه نتیجه گرفتن…پس منم ادامه میدم…درک همین مدتی طول میکشه
خارج شدن از توهمات و فرعیات بسته به هر فردی مدت زمانی طول میکشه….
وقتی اصل برام آشکارتر از قبل شد…دیگه مونده بود فقط استمرار داشته باشم…که باز بخاطر پاشنه های آشیلی مثل کمالگرایی و عجله برام ممکن نمیشد…اما دیدم که هربار نسبت به قبل مدت زمان بیشتری با تمرکز کار میکنم و متعهد تر هستم به اجرای قانون در عمل…همین تعهد و تمرکز بیشتر خودش رو در نتایج بیرونی زندگی ام نشون داده…از شرایط مالی و توان خرید بیشتر و ذهن آسوده تر از بحث پول و امید بیشتر به امکان راحت پول ساختن…تا آزادی زمانی بیشتر و سلامتی بیشتر و زندگی با کیفیت تر…آسان تر شدن برای دریافت نعمتها..اما وقتی هی بالا و پایین میری باعث میشه سرعت رشد خیلی کند باشه که باز باعث میشه احساس عجله و نرسیدن تقویت بشه….
پس باید تا میتونم با تمرکز و تعهد بیشتر روی آگاهی ها کار کنم…قانون رو مطالعه کنم و استفاده از اون رو تمرین کنم…در هر جایی و هر کاری و هر لحظه ای از زندگی ام…این باعث میشه روند رشد صعودی بشه….من هیچ وقت وارد تصاعد نشدم…روند همیشه رو به رشد بوده اما رشد کند و تند میشده…اگه تصاعدی شدن رو میخوام باید بیشتر با تمرکز عمل کنم…
چند تا از پاشنه های آشیل مهم ام در درک و اجرای قوانین رو فهمیدم که دارم روی اونها کار میکنم…کشف اونها انگار ترمز بزرگی رو در من پیدا کرده که با بهتر کردن اونها من احساس خوب پایدارتری رو تجربه میکنم و این عالیه و من این رو رشد بزرگی میدونم….چون باور دارم هر زمانی که در حال خوب هستم ارتعاشات من توسط سیستم جهان داره تبدیل میشه به اتفاقات خوب که از چند لحظه تا مدت زمانی بعد وارد زندگی ام میشه
این فایل هم مثل همه فایلهای استاد یه مرور دوباره است بر قانون کلی جهان که اصله
و اشاره میکنه به تعدادی از حواشی و فرعیات گمراه کننده
پس باز این فایل هم جدا کننده حق از باطل هست و نوری هست از سمت خدای مهربان برای آگاهی دادن به ما تا بینا بشیم به حقایق
اما روندی که من باید مدام تکرار کنم و بهش عمل کنم تا بتونم به بالاترین درجه دریافت الهامات برسم چیه؟
1. خدایی هست که خالق جهان و پدید آورنده دانش هست…خدایی که همه چیز رو میدونه چیزیهایی که من نمیدونم
2. ویژگی های این خدا این هست که فناناپذیره اشتباه و خطا هم نمیکنه و دانش اش به همه چیز محیطه و همواره در حال انتشار آگاهی هاش هست
3. ویژگی دیگه خدا یا انرژی منبع این هست که همواره دسترسی پذیره…به من و همه بندگانش همواره نزدیکه و هر لحظه من بپرسم جوابم رو میده و من همیشه خیالم راحته که هر موقع در ذهنم بپرسم هست و جواب میده
4. من باید باور داشته باشم که به هدایتهای خداوند نیازمندم تا بتونم خوشبخت باشم…دانش من بسیار محدوده و در مقایسه با دانش الهی یک قطره از اقاینوس هم نیست…من باور میکنم که بدون هدایتهای خدا همیشه من به سختی می افتم رنج میکشم و در ترس و غم زندگی میکنم…اما با هدایتهای خدا آسان میشم برای دریافت آسان نعمتها…خیلی از ماها اصلا احساس نیاز به هدایت خدا رو درک نمیکنیم…خیلی از آدمها فکر میکنن که خدا برای خوشبختی جهان آخرت هست نه جهان مادی…انگاری فکر میکنن که جهان مادی رونیرویی دیگه خلق کرده…آیه ای در قرآن هست که خداوند میفرماید انسان وقتی سختی بهش میرسه همه نام ها رو فراموش میکنه جز نام ما…بعد که به او کمک کردیم و سختی رو ازش دور کردیم دیگه ما رو فراموش میکنه…استاد همیشه قانون چطور از این بهتر از این ساده تر و کاراتر رو بهمون یاداوری میکنه…چون هر چقدر خوبیم میتونیم بهتر بشیم…برای بهتر شدن باید استاد و خبره در بهبود دادن و تکامل دادن یعنی انرژی منبع رجوع کنیم
5. من خودم رو لایق دریافت هدایتهای خداوند بدونم با چه باوری؟ باورهایی که خداوند در قرآن برامون میسازه که چطور بر خودش وظیفه میدونه که بندگانش رو هدایت کنه….چطور هر اندازه گناه کنیم و به خودمون ستم کنیم باز هربار توبه کنیم و به سمت خدا رو کنیم خداوند رو توبه پذیر و بخشنده گناه می یابیم و ما همیشه به خدا وصل هستیم….یا ستایش و صلوات خداوند در قرآن بر بندگانی که در مواجه با چالش ها و سختی خودشون رو متصل به خدا میدونن و به خدا رجوع میکنن تا راه حل ها بهشون گفته بشه
6. اگر سوالی نباشه اصلا جوابی نیست…یعنی وظیفه منه که پرسنده باشم…من باید درخواست کنم تا هدایت بشم…یعنی فکر نکنم من بدون پرسش کردن میتونم جوابی دریافت کنم و خدا چون منو دوست داره حتما همیشه داره هدایتم میکنه…خداوند سیستمه
7. جوابهایی که من از خداوند دریافت میکنم متناسب هستند با دو تا ویژگی من: اول جنس سوال که آیا سوال قدرتمند کننده است (مثلا خدایا چطور این کارو ازین بهتر انجام بدم طوری که زمان انجامش کمتر باشه؟) یا سوال محدود کننده است (خدایا چرا ما زنان رو انقدر ضعیف و شکننده خلق کردی و ما انقدر زود احساساتی میشیم؟) ….دوم مدار من یا ظرفیت دریافت من برای آگاهی های الهی (مثال اینکه اگه من الان درامدی معادل 2 میلیون در ماه دارم و بهترین درامد ممکن من تا بحال 5 میلیون تومان بوده من حتی اگه یه سوال قدرمند کننده بپرسم برای افزایش درامدم هرگز به جوابی هدایت نمیشم که درامدم رو به 50میلیون در ماه برسونه چون اگاهی های من ذهن من موقعیت من امکان چنین افزایشی رو نمیده)….من باید به صورت تکاملی خودم رو آماده تر کنم تا جوابهای دریافتی من هم به صورت تکاملی بهتر و کاراتر بشن
8. قانون کلی و جهان شمول تکامل در بهتر کردن رابطه با خداوند و دریافت الهامات از خداوند هم صدق میکنه…به این شکل که ما از عالی بودن و بی نقص بودن خداوند اطمینان داریم…چون خداوند تکامل بی نهایت رو طی کرده و موفق به حل میلیون ها یا میلیاردها مسئله کوچک و بزرگ شده که نتیجه شون شده این شاهکار هستی که همه ما آدمها در درکش عاجزیم و اپسیلون اپسیلون درکش میکنیم….پس مسائل پیش پا افتاده من براش کاری نداره….پس دیگه من باید سمت خودم رو انجام بدم…یعنی خودم رو خالص کنم برای شنیدن الهامات…صدای اصوات بیرونی رو کمتر کنم مثلا با گوش نکردن به رسانه و ارتباط نداشتن با ارتباطات سمی…در عوض صدای خداوند رو قوی تر کنم مثلا با مطالعه بیشتر قرآن و توجه و تکرار باورهای قدرتمند کننده در آن، بیشتر گوش کردن به فایلهای سایت، مطالعه نوشته های سایت، تعمق کردن در اونها، شکرگزاری کردن و گفتگو با خداوند برای ساکت کردن نجواهای ذهن…در کل جهت دهی آگاهانه ذهن به سمت افکاری که به من احساسی بهتر از الانم میده چون نشانه نزدیک بودن من به خداوند احساس خوب هست…هرچه مدت زمان بیشتری احساس بهتری رو تجربه کنم دسترسی بهتری و دریافت بهتری از الهامات دارم
9. شرط بعدی تکامل در دریافت الهامات و ایمان داشتن و توکل داشتن به الهامات عمل کردن به الهامات و ایده ها هست…یعنی اول ما ذهنمون رو جهت دهی میکنیم که الهام رو دریافت کنیم بعد بهش عمل میکنیم تا نتیجه ای که ازش میگیریم ایمان مون رو تقویت کنه…اتفاقا الهامات بسیار ساده و از مجراهای بدیهی میان…ما فکر میکنیم الهامات خیلی پیچیده هستند…اما بسیار ساده هستند…من در آشپزی بسیار تنبل هستم و همیشه دنبال ساده ترین راه ها هستم…گفتم خدایا یه دستور آشپزی میخوام که ساده باشه و سالم…واقعا ایده خدا هم ساده بود و هم سالم توی کمتر از نیم ساعت آماده شد…برای سه وعده بود و من فرداش هم که خیلی کار داشتم میتونستم ازش استفاده کنم…بعد که به خواهرام نشون دادم که استادان آشپزی هستند گفتند چه خوبه ما هم درستش میکنیم…یا مثلا لباسی توی ذهنم اومد که این استایل رو دوست دارم…منو به فروشگاهی هدایت کرد که شلوارش رو داشت…شومیزش رو هم بهم هدیه داد…تازه ایده استایلش هم از خودش بود…این میشه عمل به الهامات…یه استایل جدید با ایده الهامی و امکان پذیری راحت اون…این نشون میده ما خدایی داریم که به قول استاد در همه چیز میتونیم ازش هدایت بخوایم نه فقط بحران های زندگی
استاد اینها چکیده آموزش هایی هستند که از شما درک کردم و مدام هر روز دارم روی بهتر عمل کردن بهشون تمرین میکنم که واقعا زندگی منو هر روز داره بهشتی تر میکنه و منو مشتاق تر میکنه برای عمل بیشتر بهشون
پس کل اون اصل خارپشتی که استاد توش استاد شدن و باز دارن کار میکنن تا بهتر و بهتر بشن و به ما هم یاد میدن…همین روند هست که باید مدام تکرارش کنیم و در عمل کردن بهش بهتر و بهتر بشیم
مثال عملی میزنم که کار کردن روی ذهن مون چطور میتونه بهتر باشه و بهتر شدن هیچ حدی نداره
مدتی بود وقتی داشتم تمیزکاری خونه رو انجام میدادم یا رانندگی میکردم کارهایی به این شکل که اونقدر تمرکز ذهنی نمیخوان و نجواها به راحتی حین انجام اونها خودشون رو تقویت میکنن و توی ذهن رژه میرن…تصمیم گرفتم به فایلهای استاد گوش بدم…کمی بهتر شدم اما باز دیدم یباری که سه روز من بیشتر خونه بودم و داشتم کار میکردم بعد از سه روز بشدت مدارم افت کرد و احساسم بد شد و رفتم توی نگرانی…با اینکه فایلهای استاد مدام در حال اجرا بودن….ریشه یابی کردم و هدایت بهتری دریافت کردم از خدا…اینجور وقتا خیلی اوقات از نشانه من در سایت استفاده میکنم یا گاهی قرآن…گاهی هم واقعا میپرسم و یهو یه درکی توی ذهنم آشکار میشه..به این شکل که یه گفتگوهایی منطقی توی ذهنم شکل میگیره ولی با من به صورت مخاطب حرف میزنه انگار کسی با من حرف میزنه…جنس کلامش شماتت کننده نیست…احساس غم و ترس بهم نمیده…آگاهی بخشه و صریح و شفاف و منطقی و قابل درک متناسب با اندازه درک من حرف میزنه…واقعا الله اکبر از بزرگی و پیچیدگی هدایتهای الله….بعد بهم گفته شد که ببین وقتی اون نجواها شروع میکنن به حرف زدن و دادن احساس ترس و غم…تو چون داری کار میکنی نمیای آگاهانه باهاشون مخالفت کنی و اونها رو جهت دهی کنی به سمت افکار خوب….مثلا استاد داره از ایمان میگه…خوب یه جمله از استاد میاد توی ذهنت و یهو یه نجوای ذهنت وسطش میگه دیدی رفتی سرکار اون همکارت چقدر گستاخانه باهات رفتار کرد…باید بهش درسی بدی که دیگه باهات اینجوری رفتار نکنه…اصلا اون فکر کرده کی هست که میاد اینجوری باهات حرف میزنه…دوباره یه جمله از استاد که ربطی اصلا به این نجوای ذهنم نداره…و بعد آهسته آهسته نجوا خودش رو تقویت میکنه…دوباره میگه اصلا اون بچه های فلان بخش کلا گستاخ هستند یعنی تیم شون اینطوریه…فلان روز هم فلان کارو کردن…دوباره احساس نفرت بیشتر میشه….و باز مدار آهسته آهسته شروع به افت میکنه…یهو میبینی 4 ساعته داری نظافت خونه انجام میدی 3 ساعتش این گفتگوهای سمی توی ذهنت دارن خودشون رو تکرار میکنن و نتیجه هم معلومه سمی که خوردی حالت رو بد میکنه
پرسیدم چیکار کنم؟ گفت باید بیای هر زمانی این گفتگوها شروع شدند اونها رو در نطفه خفه کنی…اون میگه توام بگو…آگاهانه و با قدرت بگو…صدات رو ببر بالا…ایمان خدا و قدرت خدا رو به یادش بیار…به یادش بیار رفتار فلان همکارت تاثیری توی حال تو نداره…اصلا برات مهم نیست…ما باید خوب باشیم و بخشنده…ما باید اعراض کنیم…به یادت بیار همکار دیگه ات چقدر ماهه و مهربون…اون روز خودش با صبوری کارت رو انجام داد…هربار میاد برامون خوراکی خوشمزه میاره…یه همکارم مثل مامان ماست سرکار حواسش به همه هست که کسی گرسنه نمونه بی چایی نمونه با اینکه اصلا وظیفه اش نیست…اونقدر دوستش دارم وقتی میبینمش انگار مامانم رو دیدم…بس که این آدم روحش الهی هست…(همین الانم بهش فکرکردم باز اشک توی چشمم جمع شد انقدر این آدم دوست داشتنی هست)…و اینجوری با آب پاک الهی آتش نجواها رو خاموش کن در نطفه…زیاد با من در وجودت گفتگو کن…هر چی میخوای بگو متناسب با لحظه…مثلا داری خونه رو تمیز میکنی بگو چه خونه خوشگلی داریم…چه وسیله های خوبی داریم…داری کف زمین رو میسابی با زمین خونه ات حرف بزن تشکر کن که انقدر سخاوتمند هست ومیزبان تو و سایر ساکنین و مهمانان تو هستند…از رنگ سرامیک بگو که چقدر قشنگه…از ماشین لباسشویی و ظرفشویی تشکر کن…از سازنده های خوبش از خدای خوبی که اونا رو بهت هدیه داده…اینجوری تو در هر لحظه همیشه به من وصلی و اصلا اون نجواها فرصتی برای ابراز وجود ندارند…و واقعا از زمانی که به بصورت تکاملی دارم ایده های خداوند برای اجرای آگاهانه کنترل ذهن و جهت دهی کردنش به سمت افکار خوب رو اجرا میکنم هر روز داره احساسم بهتر میشه و آرامش ام وابسته تر میشه به حضور خدا نه عوامل بیرونی و همین آرامش رو هم از جهان دریافت میکنم
بهم یادآوری کرد تا این مثال های عینی رو اینجا بنویسم تا شاید زمانی باز یادم رفت هدایت شدم یه این نوشته ام…و روزی باز به کارم بیاد یا به دوستان دیگه ای که بتونن ازش استفاده کنند
سپاس از الله یکتایی که ما رو به این مسیر هدایت کرد که داریم هر روز بهشتی تر میشیم :)))
خانم شایسته بزرگوار ممنونم که این کلاس فوق برنامه رو برامون تدارک دیدی…واقعا شاهکاره
سلام استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان خوب هم فرکانسی ام.
واقعا این اصل خارپشتی برای من خیلی نتیجه داده زمانی که این قانون رو نمیتونستم ناخودآگاه استفاده میکردم و نتیجه میگرفتم و الان که خدا منو به مسیر درست هدایت کرد و امروز این فایل رو که دیدم و شنیدم و ی درک میکنم که چیقدر این اصل مهم برای هر کاری که آدم میخواد. از این قانون استفاده کنه صد در صد نتیجه خوب میگیره خدا رو ملیون ها بار شکر که منو امروز به این فایل عالی هدایت کرد و دوباره ی یاد آوری شد که فراموش نکنم.
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و دوستان گرامی
گام سوم اصل خارپشتی:
حالا اصل خارپستی چیه مثلا تو کسب و کار اگه به چیزی علاقه داری بچسب به همون ی کار توش حرفه ایشو و همون ی کار رو عالی و با کیفیت انجام بده به جای اینکه هی نگاهت به دهن اینو اون باشه که کدوم شغل درامدش بیشتره یا کارای مختلفی انجام بدی که مثلا سود بیشتر بکنی، این مدلی کار کردن فقط باعث سرخوردگی میشه چون قطعا نتیجه مطلوبی که میخوای از هر کدوم بگیری رو نمیگیری، حالا شاید در مسیر کسبو کار اوایلش مخصوصا برای کسایی که نمیدون چه کاری استارت بزنن یا به چی علاقه دارن مجبور بشن چندتا شغل عوض کنن تا متوجه علایقشون بشن فقط تو این مسیر نباید ناامید بشیم و از خدا بخوایم که هدایتمون کنه به مسیر درست که البته همین هدایت و توکل هم تکامل میخواد این تکامل چه جوری طی میشه با شکر گزاری با احساس خوب که هر اتفاقی بیوفته در نهایت به نفع منه با صحبت کردن با خدا به جای اینکه با دیگران حرف بزنیم و کمک بخوایم ی جمله تاکیدی زیبا از اسکاول شین هست که میگه
خدایا شکرت شغل درستی که حق الهی منه هم اکنون در پناه لطف تو و به گونه ای عالی به عینیت در می اید، تکرار همین یک جمله چقدر حس ادم رو خوب میکنه. حالا شما این جمله رو تو هر چیز دیگه که میخواین میتونین تغییرش بدین.
استاد این قسمت فایل هم چقدر خوب توضیح دادین که من هیچوقت قبل و بعد سمینار با کسی صحبت نمیکنم همه چیز توضیح داده شده به خودت زحمت بده برو دنبالش. نمونه عینیش رو من دارم میبینم، من به تازگی عضو یک کانال هنری شدم که همه چیز صفر تاصد تو کانال گفته شده تقریبا، اما هنرجوها به خودشون زحمت نمیدن برن فیلما رو ببینن بعد بیان سوالشون رو مطرح کنن بنده خدا مربی بالای صدبار دونه به دونه یک سوال مشترک رو توضیح میده ومن برای این صبوریش همیشه تحسینش میکردم اوایل پیش خودم میگفتم اگه منم یه روزی مربی شدم با هنرجوهام همینقدر صبورم اما امروز از استاد یاد گرفتم
به جای این صبوری خیلی محترمانه ازش بخوام کانال رو بادقت ببینه، چون اینطوری هم انرژی و وقت زیادی از ادم گرفته میشه هم ادما خیلی پر توقع میشن اخه دارم میبینم وقتی گروه رو که باز میکنی با چه لحن تند و بی ادبانه ای طلبکارانه درخواستهاشون رو از مربی بیان میکنن با اینکه انصافا بنده خدا همه چیز رو کامل و با حوصله توضیح میده.
ممنون استاد بابت توضیحات عالیتون و میریم برای گام بعدی در پناه خدا باشید.
به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام وقتتون بخیر
آگاهی های لایو سوم
بیشتر در مورد اصل خارپشتی بوده
تصل خارپشتی چی میگه میگه یه کار رو یاد بگیر تو همون حرفه ای شو.حرفه ای باش
در مورد مهمترین باور ثروت ساز
مهمترین باور وجود نداره ..باورهای هر کس با شرایطی ک توش زندگی کرده یا خانواده ای ک توش زندگی کرده فرق داره
باورهای ک توش ایراد داریم همیشه هست اما با کار کردن رو باور ضعیف تر میشه..باید همیشه کار کرد و ذهن رو آرام کرد
در مورد احساس بالا و پایین شدن استاد توضیح دادن…آخ ک چقدر خیال آدم راحت میشه ک استاد میگن خوب طبیعی هست..نباید نگرانش باشیم.. ما انسان هستیم پیش میاد اما باید ذهن رو کنترل کرد ک بیشتر تو احساس خوب باشیم
اووو در مورد ایمان به خداا چه خوب جواب دادید استاد
هیییییچ پیامبری نبوده ک از اول 100 درصد به خدا ایمان داشته باشه..کم کم به خدا ایمان آوردن.. سیری تکامل..خیلی به دلم نشست..عجله نکن خودتو لایق بدون ..عذاب وجدان نگیر
اون پیامبر خدا هم از اول اینطور نبوده ..نتیجه ها رو دیده هی تایید کرد قدم قدم رفته جلو
خداوند همیشه با ما صحبت میکنه فقط ما باید تو مدار شنیدنش باشیم باید خودمون لایق دریافت الهامات بدونیم..
وقتی تو احساس خوب باشید و حالمون خوب باشه صدای خداوند رو میشنویم
در پناه امن خدای مهربان همیشه عالی ترین ها رو تجربه کنید
سلام من اولین مرتبه هست که دارم رد پا میزارم امشب در تاریخ 8 مهرماه 1403 در اولین بارون ریز پاییز امسال خواستم بگم استاد شما آرامش محض هستین چقدر من با فایلهای رایگان شما آرامش گرفتم وقتی به شوهرم گفتم حال دلم خرابه اون میدونست که من اگه فایلهای شما رو گوش کنم چقدر ریکاوری میشم و امشب من خدا رو با صحبتهای شما حس کردم
بازم رد پا میزارم و نتیجه هامو حتتتما فریاد خواهم زد.
به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان
حمدوسپاس مخصوص خداوندیست که خالق تمام عالم هستی است
سلام عرض میکنم خدمت استاد عباسمنش و خانوم شایسته عزیز
و همینطور تمام دوستان عزیزم تو این جمع دوست داشتنی
گام سوم:اصل خارپشتی
فک میکنم این مفهوم اصل خارپشتی خیلی نزدیک به قانون تکامل هست
چون تو رعایت اصل خارپشتی نباید عجول باشی نباید حرص طمع برت داره و کلی کنترل ذهن میخاد که توی یه مسیر باشی و ادامه بدی
زمانی که 14 سالم بود اومد واسه کار کردن مشهد
چنتا از دوستان اون موقع من هم همزمان رفتن تهران
من مشغول به روی کوبی مبل شدم و اونا هم کار خیاطی لباس رفتن
حقوق اون موقع من سال 84 روزی 1000 تومن بود و اونا هم همون زمان روزی فک کنم 5000 هزارتومن کار میکردن
و بارها که تلفنی صحبت میکردیم یا بد چن وقت همدیگرو میدیدم میگفتن چرا اون کار رفتی که حقوقش پایینه بیا پیش ما یا فلان کار رو برو که حقوقش زیاده
و چن سال هم که رد شد زمان شاگردی حقوق اونا همیشه بیشتر از من بود
اما من همون زمان به خودم میگفتم من به این کار علاقه دارم و ادامه میدم پول برام مهم نیست
و سالها گذشت و گذشت حالا که نگاه میکنم اون دوستام هیچکدوم تو شغل خودشون که خیاطی بود نیستن
یکی رفت سوپر مارکت یکی معتاد شد یکی رفت کانال کولر هر کدومشون یجا رفتن
و الان که دارم مقایسه میکنم به لحاظ مالی سلامتی خوشبختی و همه چیز اونا خیلی وضعیتشون داغون هست
من خدارو شکر این شاخه و اون شاخه نکردم
بارها شد بد این که خودم کار رو شروع کردم برای خودم تو سن 20 سالگی کم آوردم رفتم کارگری کردم آوردم اجاره کارگاه خودم رو دادم اما عقب نکشیدم
بارها شده بود که روزها میگذشت من نون نداشتم برای خوردن اما ادامه میدادم
میدونستم بلخره جواب میده چون دیده بودم برای همکاران جواب داده اگه واسه من جواب نمیده بخاطره مدیریت خودم هست نه شغلم
شاید بالای 10 بار ورشکست شدم هر بار خانواده ام میگفتن جمع کن برو شغل دیگه بزار یکم پول دست بیاد بد خواستی دوباره بیا شروع کن
من میگفتم نه خودم گند زدم وای میستم جمع میکنم رفتن من از این کار چیزو درست نمیکنه
بلخره راهی پیدا میشه
و خدارو شکر رفته رفته اوضاع بهتر شد
و الان تو شرایطی هستم که خیلی راضیم
و نتایجی که گرفتم برام قابل قبوله
من با دیدگاه الانم به این نتیجه رسیدم که تو دوتا مسله خیلی باید حرفه ای تر بشم که همون اصل خارپشتی هست که استاد میگه
اولی اینه تو یادگیری و درک قوانین و اجرا کردن تو روز مره زندگی ام
و دومی شغلی که الان دارم باید هر روز مهارت بیشتر کسب کنم
مطمنم تو این دوتا مسله حرفه ای بشم هر خواسته که داشته باشم بهش میرسم
همینطور که تا الان این اتفاق افتاده برام و ایمانم به قوانین بیشتر شده
از خداوند سپاس گزارم که این فرصت رو بهم داد بیام تا تمرین گام سوم رو انجام بدم
از استاد عزیزم و خانوم شایسته مهربون بی نهایت سپاس گزارم بابت زحماتشون تو سایت
و از تک تک دوستای عزیزم بابت حضور و فعالیتشون تو این جمع سپاس گزارم
خدایا شکرت
درود ب استاد عزیزم
اصل خارپشتی:من خیلی دنبال تکنیکهای جدید بودم ک بهتر رشد کنم.و سپاس گذارم ک اصل خارپشتی رو یاد گرفتم از شما و دیگه دنبال فرعیات نرم.و فقط کافیه ک یک اصل خوب بشناسم ک اون هم اینهاست،ک اول فکر کنم ب خودم،ب پاشنه های آشیل و ترمزهام ک باورهای مقایر با جهان هستی رو مناسب کنم با اون،درک قوانین جهان هستی عمل ب دانسته ها و البته توحید عملی و حرفه ای بشم در تقوا(کنترل ذهن).و میخوام فقط اینها رو خوب بلد باشم و همونو مستمر انجامش بدم.و دیگه دنبال کتابهای مختلفو کمیکهای مختلف و منابع مختلف نباشم.
آخه من وقتی باورم ایراد داشته باشه چطور با تغییر اسم میتونیم زندگی رو تغییر بدیم وقتی باور از بیس ایراد داره،واقعانم ب قول استاد اینم یک بازی هست.چون اینها مارو توی نقطه ی امن نگه میداره تا از تلاش نکنیم و اینم باید بدونیم ک برای زندگی راحت و قرار گرفتن در نقطه امن اول باید نقطه ی تلاش رو فعال کرد تا بتونیم ب راحتی مداوم برسیم و باید بها پرداخت کرد،(قانون بها).
من الان توی دوره ی 12 قدم هستم و خدارو شکر ک با این لایو قدم بعد بهم گفت شد چون عزیزی پرسیدن ک مهمترین باوری ک رسیدن ب ثروت رو میگیره چیه،و متوجه شدم ک یک باور خاص نیست و هر کس بسته ب شیوهی تربیتی و خانواده و جوامعی ک باهاش برخورد داشته میتونه انواعی از باورهای منفی رو داشته باشه ک من قدم بعدیم استفاده از دوره های روانشناسی ثروت هست.و صدها باور میتونه باشه.و باید ادامه داد و ذهن دقیقا مثل ورزش کردن میمونه تا زمانی ک ورزش میکنی اندام روی فرمی داری و و وقتی ک کنارش بزاری دوباره چربی ها برمیگرده.
طبیعی هست ک احساسمون بالا پایین بشه ولی حق نداریم ب مدت طولانی توی اون حال بمونیم و احساس خدب یه دکمه نیست ک فشارش بدی خوب بشه همه چی،بلکه احساس خوب با تغییر باورها میشه پایدار و چیزی جزء این مسکنه ک ب صورت موقت تورو خوب میکنه ک عوامل بیرونی هستن و عوامل بیرونی چیه حالا.مثلا مصرف مواد ک برای مدت کوتاه و موقتی حالتد خوب میکنه،یا وابستگی عاطفی ک برای یک مدت کوتاهی حالتو خوب میکنه… و فقط تغییر باورهاست ک عامل درونی هست ک مداوم حالتو اکی میکنه.
باور ب خدا و توکل هم باید روند تکامل طی بشه مثل همه ی پیامبرهای ما هم از اولش باور 100 نداشتن و آرام آرام ب خود شناسی و بعد ب خدا شناسی رسیدن و آزمونو خطا پس دادن.
چقدر انس گرفتم باقرآن ک فهمیدم قوانین کیهان در اون اومده
من وقتی میخوام کسی رو فالو کنم اگه زمانش نباشه اصلا هیچ جمله ای یادم نمیاد چون دقیقا منم از خداوند هدایت خواستم ک بهترین انسانهارو ک با من همفرکانس و هم نگرش هستند رو سر راهم قرار بده تا دعوت ب کارشون کنم.و چقدر جالبه ک استاد میگن اگه خداوند هدایت نکنه من نمیتونم فایلی رو آماده کنم.
ما نباید مشکلات کسی رو مرتفع کنیم ک خودش نمیخواد تعقل کنه و خودش اصل رو میدونه ولی نمیخوادفکر کنه و مسئولیت تغییر زندگی خودشو ب عهده بگیره.
خداوند مثل یک ایستگاه رادئویی هست ک همیشه هست و ما فقط باید توی فرکانسش قرار بگیریم.و اگر نمبینیم یا نمیشنویم ب این معنی نیست وجود نداره فقط ما باید جهتمون رو ب سوی خدا تنظیم کنیم و اصلا بحث خدا نیست خدا همیشه هست،بحث بحثه ماست ک ما روی موجش نیستیم.(اون همیشه هست).
سلام و درود بی پایان بر استاد عباس منش عزیز و مریم جان
این اصل خارپشتی استاد بسیااار بسیااار مهمه و چیزی که من تا مدت ها مشکل داشتم از این شاخه به این شاخه پریدن بود تا بلاخره
در یه رشته که استعداد و علاقه ام بود تمرکز کردم و هنوز نیاز دارم که روی همین کارم هم
تخصصی تر و ذربینی متمرکز بشم
و دقیقا در این دوره روی همین مورد تمرکز کردم که بتونم به یه ثبات فکری و رفتاری برسم
چقدر خوبه که ما هر روز در جهت رشد خودمون یک عامل بازدارنده رو از دل آموزه ها و لایو استاد بکشیم بیرون و روی آن کار کنیم
خدایا شکرت
درود بر مریم جان عزیز که زمینه ی این رشد رو مهیا کردند و سپاس از استاد عزیز که مایه ی برکت هستند برای ما
سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان عزیزم و همه دوستان.
خدا رو شکر میکنم برای طی کردن گام سوم.
خارپشت یک کار فقط بلده، اون یک کارم خوب بلده. اصل خارپشتی یعنی شما یک کاری رو خوب بلد باشی ،آدم هایی که تو یک کار فوق العاده هستن خیلی موفق تر از آدمهایی هستند که صد تا کار بلدن ولی تو هیچ کدومشون عالی نیستن.
من قبلا یه شغلی داشتم که اصلا بهش علاقه نداشتم، خیلی اذیت میشدم ، تصمیم گرفتم از اون کار بیام بیرون، و وارد کار مورد علاقم بشم، با تمام وجودم ذهنم رو کنترل کردم و از اون کار اومدم بیرون و کسب و کار خودمو راه اندازی کردم. خیلی ها بهم میگفتن هر دو کارو باهم انجام بده، یعنی این شغلت رو از دست نده و در کنارش به اون کار مورد علاقت هم بپرداز.
اما من اون زمان که این اصل خارپشتی رو بلد نبودم ولی خوشحالم که به این اصل عمل کردم و گفتم نه، من میخوام تمام تمرکزم روی کاری باشه که بهش علاقه دارم و توی این کاری که بهش علاقه دارم حرفه ای بشم.
اگه احساسمون بالا و پایین میشه این طبیعیه فقط باید توی اون احساس بد نمونیم ، مهم اینه که سعی کنیم زمان های بیشتری در احساس خوب باشیم.
وقتی که احساسمون خوبه ،صدای خدا رو میشنویم.
خدایا شکرت
به نام خداوند رحمن و رحیم
با کسب اجازه و هدایت از خدای مهربانم برای نوشتن در مورد این فایل آگاهی بخش
خانه تکانی ذهن
گام سوم
سلام خدمت استاد عزیزم استاد بی نهایت هوشمندم که به ادعای خودشون مهارت خاصی در هیچ زمینه ای ندارند که این نشون میده که چقدر ایشون متواضع هستند…به نظرم استاد در زمینه ای مهارت دارند و توش استاد شدند که مهمترین مهارتی هست که هر انسانی بخواد داشته باشه…ولی متاسفانه یک دهم یک دهم درصد ما آدمها هم از اهمیت این مهارت آگاه نیستیم
مهارت تقوا…مهارت نظارت دائمی افکار و جهت دهی آگاهانه اونها به سمت افکار قدرتمند کننده که برامون آرامش ایجاد کنه و شادی…برامون ثروت بسازه و سلامتی…برامون روابط عالی بسازه و احترام و عشق…
مهارت برقراری ارتباط با منبع برای آگاه شدن از فکر خدا
از خدا میپرسم خدایا اگه شما بودی توی این شرایط و موقعیت چیکار میکردی….میپرسم ولی جوابی نمیشنوم و بعد ناامید میشم…انگار فکر میکنم خدا مثل صدایی هست که باید از آسمان نزول کنه و لابلای نوری شکافنده از آسمان به قلبم نزول کنه…مدت زیادی از ابتدای آشنایی با این مباحث من توی این توهمات بودم…اما هی بهتر و بهتر شدم…چون جستجوگر بودم و ناامید نشدم…
اصلا درک اینکه خدا همیشه داره هدایت میکنه من باید آشناتر بشم تا زین پرده رمزی بشنوم خودش زمان میبره و تکامل میخواد…مثل اینه که وسیله ای داری نمیدونی چجوری راهش بندازی اول نیاز داره از درستی اش اطمینان پیدا کنی تا بتونی به جای ناامیدی ازش که دورش بندازی بیای بگی من یه چیزی رو دارم اشتباه انجام میدم وگرنه مطمئن هستم که درسته…باید تلاش کنم تا راهش رو پیدا کنم تا راهش بندازم
باور میکنی خدا هست…خودش گفته کمک میکنه هدایت و حمایت میکنه…پس ناامید نمیشم….اینهمه آدم مثل استاد و بقیه نتیجه گرفتن…پس منم ادامه میدم…درک همین مدتی طول میکشه
خارج شدن از توهمات و فرعیات بسته به هر فردی مدت زمانی طول میکشه….
وقتی اصل برام آشکارتر از قبل شد…دیگه مونده بود فقط استمرار داشته باشم…که باز بخاطر پاشنه های آشیلی مثل کمالگرایی و عجله برام ممکن نمیشد…اما دیدم که هربار نسبت به قبل مدت زمان بیشتری با تمرکز کار میکنم و متعهد تر هستم به اجرای قانون در عمل…همین تعهد و تمرکز بیشتر خودش رو در نتایج بیرونی زندگی ام نشون داده…از شرایط مالی و توان خرید بیشتر و ذهن آسوده تر از بحث پول و امید بیشتر به امکان راحت پول ساختن…تا آزادی زمانی بیشتر و سلامتی بیشتر و زندگی با کیفیت تر…آسان تر شدن برای دریافت نعمتها..اما وقتی هی بالا و پایین میری باعث میشه سرعت رشد خیلی کند باشه که باز باعث میشه احساس عجله و نرسیدن تقویت بشه….
پس باید تا میتونم با تمرکز و تعهد بیشتر روی آگاهی ها کار کنم…قانون رو مطالعه کنم و استفاده از اون رو تمرین کنم…در هر جایی و هر کاری و هر لحظه ای از زندگی ام…این باعث میشه روند رشد صعودی بشه….من هیچ وقت وارد تصاعد نشدم…روند همیشه رو به رشد بوده اما رشد کند و تند میشده…اگه تصاعدی شدن رو میخوام باید بیشتر با تمرکز عمل کنم…
چند تا از پاشنه های آشیل مهم ام در درک و اجرای قوانین رو فهمیدم که دارم روی اونها کار میکنم…کشف اونها انگار ترمز بزرگی رو در من پیدا کرده که با بهتر کردن اونها من احساس خوب پایدارتری رو تجربه میکنم و این عالیه و من این رو رشد بزرگی میدونم….چون باور دارم هر زمانی که در حال خوب هستم ارتعاشات من توسط سیستم جهان داره تبدیل میشه به اتفاقات خوب که از چند لحظه تا مدت زمانی بعد وارد زندگی ام میشه
این فایل هم مثل همه فایلهای استاد یه مرور دوباره است بر قانون کلی جهان که اصله
و اشاره میکنه به تعدادی از حواشی و فرعیات گمراه کننده
پس باز این فایل هم جدا کننده حق از باطل هست و نوری هست از سمت خدای مهربان برای آگاهی دادن به ما تا بینا بشیم به حقایق
اما روندی که من باید مدام تکرار کنم و بهش عمل کنم تا بتونم به بالاترین درجه دریافت الهامات برسم چیه؟
1. خدایی هست که خالق جهان و پدید آورنده دانش هست…خدایی که همه چیز رو میدونه چیزیهایی که من نمیدونم
2. ویژگی های این خدا این هست که فناناپذیره اشتباه و خطا هم نمیکنه و دانش اش به همه چیز محیطه و همواره در حال انتشار آگاهی هاش هست
3. ویژگی دیگه خدا یا انرژی منبع این هست که همواره دسترسی پذیره…به من و همه بندگانش همواره نزدیکه و هر لحظه من بپرسم جوابم رو میده و من همیشه خیالم راحته که هر موقع در ذهنم بپرسم هست و جواب میده
4. من باید باور داشته باشم که به هدایتهای خداوند نیازمندم تا بتونم خوشبخت باشم…دانش من بسیار محدوده و در مقایسه با دانش الهی یک قطره از اقاینوس هم نیست…من باور میکنم که بدون هدایتهای خدا همیشه من به سختی می افتم رنج میکشم و در ترس و غم زندگی میکنم…اما با هدایتهای خدا آسان میشم برای دریافت آسان نعمتها…خیلی از ماها اصلا احساس نیاز به هدایت خدا رو درک نمیکنیم…خیلی از آدمها فکر میکنن که خدا برای خوشبختی جهان آخرت هست نه جهان مادی…انگاری فکر میکنن که جهان مادی رونیرویی دیگه خلق کرده…آیه ای در قرآن هست که خداوند میفرماید انسان وقتی سختی بهش میرسه همه نام ها رو فراموش میکنه جز نام ما…بعد که به او کمک کردیم و سختی رو ازش دور کردیم دیگه ما رو فراموش میکنه…استاد همیشه قانون چطور از این بهتر از این ساده تر و کاراتر رو بهمون یاداوری میکنه…چون هر چقدر خوبیم میتونیم بهتر بشیم…برای بهتر شدن باید استاد و خبره در بهبود دادن و تکامل دادن یعنی انرژی منبع رجوع کنیم
5. من خودم رو لایق دریافت هدایتهای خداوند بدونم با چه باوری؟ باورهایی که خداوند در قرآن برامون میسازه که چطور بر خودش وظیفه میدونه که بندگانش رو هدایت کنه….چطور هر اندازه گناه کنیم و به خودمون ستم کنیم باز هربار توبه کنیم و به سمت خدا رو کنیم خداوند رو توبه پذیر و بخشنده گناه می یابیم و ما همیشه به خدا وصل هستیم….یا ستایش و صلوات خداوند در قرآن بر بندگانی که در مواجه با چالش ها و سختی خودشون رو متصل به خدا میدونن و به خدا رجوع میکنن تا راه حل ها بهشون گفته بشه
6. اگر سوالی نباشه اصلا جوابی نیست…یعنی وظیفه منه که پرسنده باشم…من باید درخواست کنم تا هدایت بشم…یعنی فکر نکنم من بدون پرسش کردن میتونم جوابی دریافت کنم و خدا چون منو دوست داره حتما همیشه داره هدایتم میکنه…خداوند سیستمه
7. جوابهایی که من از خداوند دریافت میکنم متناسب هستند با دو تا ویژگی من: اول جنس سوال که آیا سوال قدرتمند کننده است (مثلا خدایا چطور این کارو ازین بهتر انجام بدم طوری که زمان انجامش کمتر باشه؟) یا سوال محدود کننده است (خدایا چرا ما زنان رو انقدر ضعیف و شکننده خلق کردی و ما انقدر زود احساساتی میشیم؟) ….دوم مدار من یا ظرفیت دریافت من برای آگاهی های الهی (مثال اینکه اگه من الان درامدی معادل 2 میلیون در ماه دارم و بهترین درامد ممکن من تا بحال 5 میلیون تومان بوده من حتی اگه یه سوال قدرمند کننده بپرسم برای افزایش درامدم هرگز به جوابی هدایت نمیشم که درامدم رو به 50میلیون در ماه برسونه چون اگاهی های من ذهن من موقعیت من امکان چنین افزایشی رو نمیده)….من باید به صورت تکاملی خودم رو آماده تر کنم تا جوابهای دریافتی من هم به صورت تکاملی بهتر و کاراتر بشن
8. قانون کلی و جهان شمول تکامل در بهتر کردن رابطه با خداوند و دریافت الهامات از خداوند هم صدق میکنه…به این شکل که ما از عالی بودن و بی نقص بودن خداوند اطمینان داریم…چون خداوند تکامل بی نهایت رو طی کرده و موفق به حل میلیون ها یا میلیاردها مسئله کوچک و بزرگ شده که نتیجه شون شده این شاهکار هستی که همه ما آدمها در درکش عاجزیم و اپسیلون اپسیلون درکش میکنیم….پس مسائل پیش پا افتاده من براش کاری نداره….پس دیگه من باید سمت خودم رو انجام بدم…یعنی خودم رو خالص کنم برای شنیدن الهامات…صدای اصوات بیرونی رو کمتر کنم مثلا با گوش نکردن به رسانه و ارتباط نداشتن با ارتباطات سمی…در عوض صدای خداوند رو قوی تر کنم مثلا با مطالعه بیشتر قرآن و توجه و تکرار باورهای قدرتمند کننده در آن، بیشتر گوش کردن به فایلهای سایت، مطالعه نوشته های سایت، تعمق کردن در اونها، شکرگزاری کردن و گفتگو با خداوند برای ساکت کردن نجواهای ذهن…در کل جهت دهی آگاهانه ذهن به سمت افکاری که به من احساسی بهتر از الانم میده چون نشانه نزدیک بودن من به خداوند احساس خوب هست…هرچه مدت زمان بیشتری احساس بهتری رو تجربه کنم دسترسی بهتری و دریافت بهتری از الهامات دارم
9. شرط بعدی تکامل در دریافت الهامات و ایمان داشتن و توکل داشتن به الهامات عمل کردن به الهامات و ایده ها هست…یعنی اول ما ذهنمون رو جهت دهی میکنیم که الهام رو دریافت کنیم بعد بهش عمل میکنیم تا نتیجه ای که ازش میگیریم ایمان مون رو تقویت کنه…اتفاقا الهامات بسیار ساده و از مجراهای بدیهی میان…ما فکر میکنیم الهامات خیلی پیچیده هستند…اما بسیار ساده هستند…من در آشپزی بسیار تنبل هستم و همیشه دنبال ساده ترین راه ها هستم…گفتم خدایا یه دستور آشپزی میخوام که ساده باشه و سالم…واقعا ایده خدا هم ساده بود و هم سالم توی کمتر از نیم ساعت آماده شد…برای سه وعده بود و من فرداش هم که خیلی کار داشتم میتونستم ازش استفاده کنم…بعد که به خواهرام نشون دادم که استادان آشپزی هستند گفتند چه خوبه ما هم درستش میکنیم…یا مثلا لباسی توی ذهنم اومد که این استایل رو دوست دارم…منو به فروشگاهی هدایت کرد که شلوارش رو داشت…شومیزش رو هم بهم هدیه داد…تازه ایده استایلش هم از خودش بود…این میشه عمل به الهامات…یه استایل جدید با ایده الهامی و امکان پذیری راحت اون…این نشون میده ما خدایی داریم که به قول استاد در همه چیز میتونیم ازش هدایت بخوایم نه فقط بحران های زندگی
استاد اینها چکیده آموزش هایی هستند که از شما درک کردم و مدام هر روز دارم روی بهتر عمل کردن بهشون تمرین میکنم که واقعا زندگی منو هر روز داره بهشتی تر میکنه و منو مشتاق تر میکنه برای عمل بیشتر بهشون
پس کل اون اصل خارپشتی که استاد توش استاد شدن و باز دارن کار میکنن تا بهتر و بهتر بشن و به ما هم یاد میدن…همین روند هست که باید مدام تکرارش کنیم و در عمل کردن بهش بهتر و بهتر بشیم
مثال عملی میزنم که کار کردن روی ذهن مون چطور میتونه بهتر باشه و بهتر شدن هیچ حدی نداره
مدتی بود وقتی داشتم تمیزکاری خونه رو انجام میدادم یا رانندگی میکردم کارهایی به این شکل که اونقدر تمرکز ذهنی نمیخوان و نجواها به راحتی حین انجام اونها خودشون رو تقویت میکنن و توی ذهن رژه میرن…تصمیم گرفتم به فایلهای استاد گوش بدم…کمی بهتر شدم اما باز دیدم یباری که سه روز من بیشتر خونه بودم و داشتم کار میکردم بعد از سه روز بشدت مدارم افت کرد و احساسم بد شد و رفتم توی نگرانی…با اینکه فایلهای استاد مدام در حال اجرا بودن….ریشه یابی کردم و هدایت بهتری دریافت کردم از خدا…اینجور وقتا خیلی اوقات از نشانه من در سایت استفاده میکنم یا گاهی قرآن…گاهی هم واقعا میپرسم و یهو یه درکی توی ذهنم آشکار میشه..به این شکل که یه گفتگوهایی منطقی توی ذهنم شکل میگیره ولی با من به صورت مخاطب حرف میزنه انگار کسی با من حرف میزنه…جنس کلامش شماتت کننده نیست…احساس غم و ترس بهم نمیده…آگاهی بخشه و صریح و شفاف و منطقی و قابل درک متناسب با اندازه درک من حرف میزنه…واقعا الله اکبر از بزرگی و پیچیدگی هدایتهای الله….بعد بهم گفته شد که ببین وقتی اون نجواها شروع میکنن به حرف زدن و دادن احساس ترس و غم…تو چون داری کار میکنی نمیای آگاهانه باهاشون مخالفت کنی و اونها رو جهت دهی کنی به سمت افکار خوب….مثلا استاد داره از ایمان میگه…خوب یه جمله از استاد میاد توی ذهنت و یهو یه نجوای ذهنت وسطش میگه دیدی رفتی سرکار اون همکارت چقدر گستاخانه باهات رفتار کرد…باید بهش درسی بدی که دیگه باهات اینجوری رفتار نکنه…اصلا اون فکر کرده کی هست که میاد اینجوری باهات حرف میزنه…دوباره یه جمله از استاد که ربطی اصلا به این نجوای ذهنم نداره…و بعد آهسته آهسته نجوا خودش رو تقویت میکنه…دوباره میگه اصلا اون بچه های فلان بخش کلا گستاخ هستند یعنی تیم شون اینطوریه…فلان روز هم فلان کارو کردن…دوباره احساس نفرت بیشتر میشه….و باز مدار آهسته آهسته شروع به افت میکنه…یهو میبینی 4 ساعته داری نظافت خونه انجام میدی 3 ساعتش این گفتگوهای سمی توی ذهنت دارن خودشون رو تکرار میکنن و نتیجه هم معلومه سمی که خوردی حالت رو بد میکنه
پرسیدم چیکار کنم؟ گفت باید بیای هر زمانی این گفتگوها شروع شدند اونها رو در نطفه خفه کنی…اون میگه توام بگو…آگاهانه و با قدرت بگو…صدات رو ببر بالا…ایمان خدا و قدرت خدا رو به یادش بیار…به یادش بیار رفتار فلان همکارت تاثیری توی حال تو نداره…اصلا برات مهم نیست…ما باید خوب باشیم و بخشنده…ما باید اعراض کنیم…به یادت بیار همکار دیگه ات چقدر ماهه و مهربون…اون روز خودش با صبوری کارت رو انجام داد…هربار میاد برامون خوراکی خوشمزه میاره…یه همکارم مثل مامان ماست سرکار حواسش به همه هست که کسی گرسنه نمونه بی چایی نمونه با اینکه اصلا وظیفه اش نیست…اونقدر دوستش دارم وقتی میبینمش انگار مامانم رو دیدم…بس که این آدم روحش الهی هست…(همین الانم بهش فکرکردم باز اشک توی چشمم جمع شد انقدر این آدم دوست داشتنی هست)…و اینجوری با آب پاک الهی آتش نجواها رو خاموش کن در نطفه…زیاد با من در وجودت گفتگو کن…هر چی میخوای بگو متناسب با لحظه…مثلا داری خونه رو تمیز میکنی بگو چه خونه خوشگلی داریم…چه وسیله های خوبی داریم…داری کف زمین رو میسابی با زمین خونه ات حرف بزن تشکر کن که انقدر سخاوتمند هست ومیزبان تو و سایر ساکنین و مهمانان تو هستند…از رنگ سرامیک بگو که چقدر قشنگه…از ماشین لباسشویی و ظرفشویی تشکر کن…از سازنده های خوبش از خدای خوبی که اونا رو بهت هدیه داده…اینجوری تو در هر لحظه همیشه به من وصلی و اصلا اون نجواها فرصتی برای ابراز وجود ندارند…و واقعا از زمانی که به بصورت تکاملی دارم ایده های خداوند برای اجرای آگاهانه کنترل ذهن و جهت دهی کردنش به سمت افکار خوب رو اجرا میکنم هر روز داره احساسم بهتر میشه و آرامش ام وابسته تر میشه به حضور خدا نه عوامل بیرونی و همین آرامش رو هم از جهان دریافت میکنم
بهم یادآوری کرد تا این مثال های عینی رو اینجا بنویسم تا شاید زمانی باز یادم رفت هدایت شدم یه این نوشته ام…و روزی باز به کارم بیاد یا به دوستان دیگه ای که بتونن ازش استفاده کنند
سپاس از الله یکتایی که ما رو به این مسیر هدایت کرد که داریم هر روز بهشتی تر میشیم :)))
خانم شایسته بزرگوار ممنونم که این کلاس فوق برنامه رو برامون تدارک دیدی…واقعا شاهکاره
خدایا شکرت امروز هم حاضر خوردم :)
بنام تنها قدرت جهان هستی
سلام خدمت استاد عزیزم وهمه کاربران سایت واقعا سپاسگزارم بخاطر این دوره فوق العاده
چقدر رویایی بود اینجا وچقدر من دارم باورهای سیمانی ذهنم رو آروم آروم ازبین میبرم وقشنگ احساس میکنم مدارم هر بارآروم آروم بالاتر میره وبه منبع آرامش وخوشبختی نزدیکتر میشم خدایا شکرت به بخاطر انسانهای شریف ومهربانی که تورو آنقدر زیبا توصیف میکند وبخاطر هم مداری من بااونها
خدایا شکرت هر روز زیبایی های بیشتری رو به ما نشون میدی
خدایا شکرت به خاطر گوهر گرانبهایی که همه ما در وجودمون داریم واون هدایت هر لحظه خدای درونمونه
خدایا شکرت بخاطر این جهان پراز زیبایی پراز نعمت که لحظه به لحظه نعمتهاش بیشتر میشه
خدایا شکرت به خاطر تک تک سلولهای بدنم که هر لحظه به اراده تو کار میکنن
خدایا شکرت بخاطر این لحظه این ثانیه که میتونم ازتو وبرای تو بگم
خدایا شکرت برای زندگی من دراین دنیای شگفت انگیز ورویایی
بنام خداوندی بخشنده و مهربان
سلام استاد و خانم شایسته عزیز و دوستان خوب هم فرکانسی ام.
واقعا این اصل خارپشتی برای من خیلی نتیجه داده زمانی که این قانون رو نمیتونستم ناخودآگاه استفاده میکردم و نتیجه میگرفتم و الان که خدا منو به مسیر درست هدایت کرد و امروز این فایل رو که دیدم و شنیدم و ی درک میکنم که چیقدر این اصل مهم برای هر کاری که آدم میخواد. از این قانون استفاده کنه صد در صد نتیجه خوب میگیره خدا رو ملیون ها بار شکر که منو امروز به این فایل عالی هدایت کرد و دوباره ی یاد آوری شد که فراموش نکنم.
انشاالله شاد و سلامت ثروتمند باشین
به نام خدای مهربون
با سلام خدمت استاد عزیزم و مریم جان و دوستان گرامی
گام سوم اصل خارپشتی:
حالا اصل خارپستی چیه مثلا تو کسب و کار اگه به چیزی علاقه داری بچسب به همون ی کار توش حرفه ایشو و همون ی کار رو عالی و با کیفیت انجام بده به جای اینکه هی نگاهت به دهن اینو اون باشه که کدوم شغل درامدش بیشتره یا کارای مختلفی انجام بدی که مثلا سود بیشتر بکنی، این مدلی کار کردن فقط باعث سرخوردگی میشه چون قطعا نتیجه مطلوبی که میخوای از هر کدوم بگیری رو نمیگیری، حالا شاید در مسیر کسبو کار اوایلش مخصوصا برای کسایی که نمیدون چه کاری استارت بزنن یا به چی علاقه دارن مجبور بشن چندتا شغل عوض کنن تا متوجه علایقشون بشن فقط تو این مسیر نباید ناامید بشیم و از خدا بخوایم که هدایتمون کنه به مسیر درست که البته همین هدایت و توکل هم تکامل میخواد این تکامل چه جوری طی میشه با شکر گزاری با احساس خوب که هر اتفاقی بیوفته در نهایت به نفع منه با صحبت کردن با خدا به جای اینکه با دیگران حرف بزنیم و کمک بخوایم ی جمله تاکیدی زیبا از اسکاول شین هست که میگه
خدایا شکرت شغل درستی که حق الهی منه هم اکنون در پناه لطف تو و به گونه ای عالی به عینیت در می اید، تکرار همین یک جمله چقدر حس ادم رو خوب میکنه. حالا شما این جمله رو تو هر چیز دیگه که میخواین میتونین تغییرش بدین.
استاد این قسمت فایل هم چقدر خوب توضیح دادین که من هیچوقت قبل و بعد سمینار با کسی صحبت نمیکنم همه چیز توضیح داده شده به خودت زحمت بده برو دنبالش. نمونه عینیش رو من دارم میبینم، من به تازگی عضو یک کانال هنری شدم که همه چیز صفر تاصد تو کانال گفته شده تقریبا، اما هنرجوها به خودشون زحمت نمیدن برن فیلما رو ببینن بعد بیان سوالشون رو مطرح کنن بنده خدا مربی بالای صدبار دونه به دونه یک سوال مشترک رو توضیح میده ومن برای این صبوریش همیشه تحسینش میکردم اوایل پیش خودم میگفتم اگه منم یه روزی مربی شدم با هنرجوهام همینقدر صبورم اما امروز از استاد یاد گرفتم
به جای این صبوری خیلی محترمانه ازش بخوام کانال رو بادقت ببینه، چون اینطوری هم انرژی و وقت زیادی از ادم گرفته میشه هم ادما خیلی پر توقع میشن اخه دارم میبینم وقتی گروه رو که باز میکنی با چه لحن تند و بی ادبانه ای طلبکارانه درخواستهاشون رو از مربی بیان میکنن با اینکه انصافا بنده خدا همه چیز رو کامل و با حوصله توضیح میده.
ممنون استاد بابت توضیحات عالیتون و میریم برای گام بعدی در پناه خدا باشید.